بررسی انتقاد مک گراث از دیدگاه الحادی داوکینز

14
1 رسی بردات مكنتقا ا)تكاملی(يانهه علمگرايدگا گراث به ددي داولحا و ا کینزطمه احمدی فا1 لهی آیت ال حمیدرضا2 چكیده آليسترمك گراثيدگاه د تکاملیرد داونه ريچا و ملحدا کينزلوم طبيعیت به ع نسبدی که شواهقد می کند و را ن باامتناسبد می آورد ند نظريه خويی تاي داوکينز برال او می نتيجة استداند. دوکنيز در قالب دا چهار نکته به نقدور استين با پرداخته و برا مسيحيت که علمز ميان ، خدا را اه است برداشت ول است ولف استد دين مخا همچون ويروس برای ی ذهنل می عم کند اسهت دادهسها وی پاداونتقهاه ا . مك گراث نيز بهقهد اسهت و معت مکتهبه که ملحدانه داوکي ن زرچسب ب یم طبيعهی و ميان علهوره است و علمی بی به مستدلك بنيادلی که از يرد در حا علمی دالحاد ا، ارد. ندجود رابطه ای ولوم طبيعی علحادیرو ا را به صو آنهاد بلکه می توانيستنا توحيدی نلحادی ي ، ا يهای توصيف کرد. توحيد مورده اين دويدگا نظر است دين مقاله در در ا گيرد.اريل قررسی و تجزيه و تحل بر علهیسا رغم پا منطقی مك هایگيرد.ارزيابی قرکينز مورد اری داودعاها او به اداونتقا نفوذ ا گراث، ميزاندیژگان كلی وا: لوم طبيعی ع ، دينلحاد ، ا ، توحيد ، تکامل1 - سی ارشد آموخته کارشنا دانش، لسفه دين رشته ف، مه طباطبايینشگاه ع دا[email protected] 2 - مهنشگاه علسفه داستاد گروه ف ا طباطبايی. [email protected]

Transcript of بررسی انتقاد مک گراث از دیدگاه الحادی داوکینز

1

گراث به ديدگاه علمگرايانه)تكاملی(انتقادات مكبررسی

کینزو الحادي داو

1فاطمه احمدی

2حمیدرضا آیت اللهی

چكیده

را نقد می کند و شواهدی که نسبت به علوم طبيعی کينز و ملحدانه ريچارد داو تکاملیديدگاه آليسترمك گراث

نکته به نقد چهار داوکنيز در قالب داند. نتيجة استدالل او می داوکينز برای تاييد نظريه خود می آورد نامتناسب با

همچون دين مخالف استدالل است و و برداشته است ، خدا را از ميان علمکه مسيحيت پرداخته و براين باور است

کهه مکتهب و معتقهد اسهت . مك گراث نيز بهه انتقهاداو وی پاسها داده اسهت کند عمل میذهن ی برای ويروس

علمی دارد در حالی که از يك بنياد مستدل علمی بی بهره است و ميان علهوم طبيعهی و یبرچسبز نداوکي ملحدانه

يها ، الحادی يا توحيدی نيستند بلکه می توان آنها را به صورو الحادی علوم طبيعیرابطه ای وجود ندارد. ، الحاد

علهی بررسی و تجزيه و تحليل قرار گيرد.در اين مقاله در نظر است ديدگاه اين دو مورد توحيدی توصيف کرد.

گراث، ميزان نفوذ انتقاداو او به ادعاهای داوکينز مورد ارزيابی قرارگيرد. های منطقی مك رغم پاسا

، تکامل، توحيد، الحاد، دينعلوم طبيعی :واژگان كلیدی

دانشگاه عالمه طباطبايی ،رشته فلسفه دين ،دانش آموخته کارشناسی ارشد -1

[email protected]

[email protected] . طباطبايیاستاد گروه فلسفه دانشگاه عالمه -2

2

شهی ارشهد در کهالر ههري استاد الهياو تاريخی دانشگاه آکسفورد و دسهتيار پووه 1پروفسور آليستر مك گراث

، تحقيقهاتی در زمينهه منهد منچستر است. وی ابتدا در رشهته شهيمی تحلهيل کهرده و قبهل از تحلهيل الهيهاو نظهام

مهن يهك ملحهد » وان مهی دارد کهه ناست. خود وی عبيوفيزيك مولکولی در دانشگاه آکسفورد به انجام رسانده

ردم که خدا يك توهم بچه گانه است که برای کابتدا گمان می ايرلند شمالی متولد شدم.در 1591سال بودم. در

کهه در دوران دبيرسهتان ، مناسب است. علوم طبيعیکه از نظر هوشی ضعيف هستند ، شيادان مذهبی و کسانیپيرها

همهين علوم طبيعی رابطه مستقيمی وجود دارد و و 2ودند که ميان الحاد، مرا به اين نتيجه رسانده بمطالعه کرده بودم

سهفورد بها مطالعهه بيوفيزيهك کدر دانشهگاه آ 15٩1را بهه بوتهه نقهد بکشهم. در سهال امر باعث شده بهود کهه ديهن

فراوانهی کهه بهرای مطالعهه علهوم شادی و شور دبا وجو، هيجان بيشتری برای پووهش عالم طبيعت يافتم. کولیلمو

افتادم. برای هيچک آسان نيست که عقايهد ام دیدر تفکراو الحا نظر انديشی و تجديد ، به فکر بازطبيعی داشتم

بهه روشهنی و مطالهب قهو بهه ايهن امهر بهود کهه واش را در معرض نقد قرار دهد. دليل من بهرای اينکهار محوری

1من اين مرحله را بحهران ايمهان ، نبودند. وضوحی که من فکر می کردمفتهه فهميهدم کهه داليهل مهی نهامم. رفتهه ر

به داليلهی برايم ، ، قاطع و قانع کننده به نظر می رسيدندداليلی که زمانی روشنول نيستند. ، قابل قبتب الحادیامک

برای مهن آشهکار کهرد کهه دربهاره ،شدند. فرصت صحبت با مسيحيان درباره ايمان شانتبديل مبتنی بر دور باطل

مسيحيت مثل برترانهد راسهل جنجالیتوضيحاو نه چندان درست منتقدان ا را هم از همسيحيت کم می دانم و همان

و کارل مارک اخذ کرده بودم. ارتباط قطعی که مهن ميهان علهوم طبيعهی و الحهاد مهی ديهدم ارتبهاطی احمقانهه و

منهد علهوم طبيعهی و الحهاد پرداختهه و بها بررسهی نظام به بررسی جدايیِ ،پ از گرويدن به مسيحيتجاهالنه بود.

در حهال مطالعهه بيوفيزيهك مولکهولی 15٩٩در سهال داز مسهيحيت ديهدم. ، علوم طبيعی را از چشم انه هرچه بيشتر

را ديهدم. بها وجهود 9ژن خودخواهجانورشناس ممتاز آکسفورد با عنوان 4کسفورد اولين کتاب ريچارد داوکينزآدر

بر با هبود ک آن ةنگران و سطحی، الحاد کم عمق ه در آن يافتمکنکته ای ، توانايی باالی وی در بيان مفاهيم مشکل

1- Alister McGrath 2 - atheisim

3 - crisis of faith

4- Richard Dawkins

5 - The Selfish Gene

1

هم اکنهون بهه ،با استدالل های واضح و يقينی. داوکينز نه ، وشناسی او اضافه شده بود تی روشنفکرانه به زيسچسب

يهن مسهيحيت تبهديل شهده اسهت. کيفيهت دو يکی از صريح ترين منتقهدان متفکر پيشتازتشکيالو الحادی بريتانيا

,McGrath) سهاخته اسهت مسهيحی 1گهران هافعه دای ميراو و جسارو نثرش از او حريفی اجتناب ناپذير بررتق

2007, p1-6).

و علم را مطرح کرده و ارتباط ميان علوم طبيعی و الحهاد را مقاله رويکرد داوکينز به مسأله دين گراث در اين مك

ن . و به آنهها جهواب داده اسهت. البتهه ايه ه به چالش کشيده و مهم ترين عناصر نقد الحادی مسيحيت را مطرح کرد

-Mc Grath, 2004, pp. 31)بيهان شهده انهد وی 2 «خدای داوکينهز »نقدها با طول و تفليل بيشتری در کتاب

2).

به مسیحیت و پاسخ های مك گراث به این انتقاداتنقدهای داوكینز

( علم خدا را حذف كرده است1

جههان امهری ، اخته است. قبل از دارويهن اعتقاد به خدا را غير ممکن س 1به نظر داوکينز علم و نظريه تکامل داروين

جهان داروينی هيچ ههدفی مطرح می شود. «توهم طرح»تلقی می شد که توسط خدا طراحی شده اما پ از او تنها

کرد. چيزی نيست جهز بهی تفهاوتی بهی امهان کهور. وی توصيف «شر»يا «خير»ندارد و نمی توان آن را به صورو

نی می داند. داروين بهه خلهوو و علهم يبنمی داند بلکه آن را يك جهان شناختیيك نظريه زيست داروينيسم را

.(Dawkins, 1995, p.133)به طور عموم ما را به سمت الحاد سوق می دهند

خهواه ،مك گراث در پاسا عنوان می کند که معرو است که روش علمی قادر به قضاوو در مورد فرضيه خهدا

، از روش علمهی فراتهر از ن کهه بهاور دارنهد وجهود خهدا را يابهت يها رد مهی کننهد آنا مثبت خواه منفی نمی باشد.

استفاده می کنند و آن را بی اعتبار می کنند.اش محدويت های قانونی

1 - apologists

2 - Dawkins’ God 3 - Darwinian evolutionary theory

4

معتقداسهت کهه تعيين ژنهوم انسهانی سرپرست پروژه 1سرشناس مانند فرانسي اس کالينز برخی از زيست شناسان

(Mc Grath, 2007, pp.23-37).کنندمی علوم طبيعی ايمان را تأييد

و معتقهد اسهت کهه ايمهان را کند می رد ار اشاراو منفی درباره ايمان 2گلد استفن جی ، اما زيست شناس تکاملی

خداونهد حهل شهود بهتهر اسهت بهر پايهه و از وجهود پرسهش اگهر قهرار اسهت ؛به هيچ نحوی نمی توان ايباو کهرد

درك شده بهود وبیخدر زمان خود داروين هم به ،روش علمی ت های دينیِمحدوي ديگری حل شود. یها اساس

مقالهه 1552ر سهال دهم بيان شده است. گلهد 1و اين نظر جديدی نيست. اين نکته در نوشته های تی. اچ. هاکسلی

ضهاوو ر مورد خدا قدوش های قانونی اش نمی تواند رعلم به وسيله ن کرد که اعنو 4علمی آمريکايی ای در مجله

ههم مهی که زيسهت شناسهان تکهاملی کند و داروينيسم هيچ ارتباطی با وجود يا ماهيت خدا ندارد. وی معتقد است

الادری گراسهت و که يك اومانيست 9توانند ملحد باشند و هم موحد. وی همچنين می گويد جی. جی. سيمپسون

.Gould) دانه ردهکه يهن نکتهه را تأييهد هم در نوشته هايشان ا 6بوانسکی، تئودوسيوس دوک روسیدمسيحی ارت

1992, pp.118-(127راههی خردمندانهه بهه سهوی رد که داوکينهز داروينيسهم را آزاد دا . مك گراث عنوان می

الحاد می داند اما اين خط سير خردمندانه مستقيماً به الادری گرايی می رسد. داوکينز فاصله منطقی بين داروينيسهم

اگر قرار باشد نتاير قطعی حاصل شهود بايهد بهر .با سند و مدرك نهپر می کند پراکنی سخنو الحاد را با لفاظی و

,Mc Grath, 2007) پايه و اساس های ديگری باشد و هرک خال ايهن را بگويهد بايهد دليهل داشهته باشهد

p.8-10).

اسهتفاد نابجهای ده است و هد را در آيار داوکينز نشان دااگراث به درستی فقدان دليل و شواگرچه مك ارزیابی:

پردازی نشان داده است اما مناسهب بهود کهه علهت چنهين برداشهتی را در انديشهة داوکينهز و او را از لفاظی و سخن

1 - Fransis S. Callins

2 - Stephen Jay. Gould

3 - T. H. Huxley

4 - Scientific American

5 - G.G. Simpson

6 - Theodosius Dobzhansky

9

داد. درست است که بسياری دانشمندان اسهتنباط نتهاير الحهادی از تئهوری دارويهن را پذيرندگان سخنش نشان می

-ده است که بسياری مردمان، مخلوصا عوام، برداشت داوکينز را قبول میقبول ندارند، اما بايد بررسی کرد چه ش

1پيلهی ويليهام فرضية داروين سه نگرش دينی را تهديد نموده است برهان نظم در تقرير کنند. واقعيت اين است که

کهه تنهها از آن، نظرية خلقت در انديشة مسيحی و نحو حضور و تدبير الهی در عالم تجربی. بديهی اسهت کسهانی

آماد برداشت ،نظم در عالماز دانند در قبال توجيه تکاملی راه ايباو خداوند را از طريق بيان عاميانة برهان نظم می

پهوش جانبهداری الحادی از تکامل داروينی هستند. اين ضعف به آنها که در فضای الهياو طبيعی، از خدايی رخنهه

.پذير هستندشدو در قبال نظرية تکاملی آسيب بهآنها ؛ چراکهگرددبرمیکرده و می کنند

از خداوند که او را مانند فاعلی بالقلد در عمل مباشری و مقطعی در عالم حضهور برخی از عوامهمچنين برداشت

نظريهة تکامهل دچهار مشهکالو بسهياری ، در مقابهلِ تحليهل مهی کننهد او گزافی خداوند را با اراد دهند و فعل می

عهالم کهه تحهوالو راهای علمی باوريابند. اين افراد حتی تضاد میا از اساس با نگرش دينی خود مگردد و آن ر می

-آنههم بلهورو گزافهی -حضهور و تهدبير الههی تهديهدی بهرای ،تبيين مهی کنهد فيزيکیيابت بر اساس قوانين را

يابد. تعارض مین نظرية داروي بادر مسيحيت که به صورو فوق بيان شود آموز خلقت تحليل . ندندا می

گراث عالوه بهر سسهتی داليهل داوکينهز بايهد بخشهی از نقهد را متوجهه برداشهتهای نهاق و بنظر می رسد که مك

که تلقی صحيحی از خداوند و فعل او در عالم ارائه گهردد يقينها تبليتهاو کرد. در صورتینامتناج از خداوند می

نخواهد يافت. حال چرا اين چنين تلقی های ناقلی از خداونهد داوکينزی جايی برای سست نمودن اعتقاداو مردم

وجود دارد خود مسالة ديگری است که بايد جای خود بررسی شود.

( ایمان وعقیده مانع از پرداختن به دلیل و سند می شود2

ليل و مدرك بهرای تأکيد می کند و اين تأکيد به معنای عقب نشينی از د داوکينز معتقد است که مسيحيت بر ايمان

تأييد ايمان است. يکی از اعتقاداو اصلی داوکينز که تا حد کسالت آوری درنوشته هايش تکرار شهده ايهن اسهت

، وی ايمهان را نهوعی بيمهاری روانهی .«و دليل با وجود مدركو حتی ايمان حقيقتی کوراست در غياب دليل » که

1 - William Paley

6

شهدن ريشهه کهن در قبالبا اين تفاوو که ويروس دين ؛انديکی از شياطين بزرگ جهان و مثل ويروس آبله می د

.(Dawkins, 1989,p:198) بسيار مقاوم تر است

و بهی ترديهد ماننهد او مك گراث می گويد زمانی که خودم يك ملحد بودم داليل داوکينز را قطعی می شهمردم

.(Mc Grath, 2004, p:34-39) می انديشيدم اما پ از گرويدن به مسيحيت نظرم کامالً عهوض شهده اسهت

چهه کسهی ايهن تعريهف داوکينز به ما می گويد ايمان يعنی حقيقتی کور در غياب دليل و حتی با وجود دليهل. امها

از ايمهان اسهت؟ تديندارد که نشان دهد اين همان تعريف مردم م دچه دليلی وجو؟دمضحك از ايمان را می پذير

کهه در را بسهيار نهامعقول در مورد ايمان ارائه نمی کند تا ايهن تعريهف دينی يسنده داوکينز حتی تعريفی از يك نو

اين نظهر را قبهول نهدارد و مهی گويهد ن ايمان مثل دلقك بازی روشنفکرانه ای ارائه شده ايباو کند. مك گراث آ

طهرح است که آن را در ذههنش وکينز اين تعريف داهنوز انديشمندی را نديده است که از اين تعريف دفاع کند.

ريزی کرده و به نحوی آن را مطرح کرده که گويی خلوصياو کسانی است که او آرزو داشهته آنهها را سهرزنش

. اشتباه دانسته و آن را رد می کند وجود ناظمی برای عالم را و نظمدر مورد برهان 1کند. داوکينز نظريه ويليام پيلی

ايمههان ارائههه داده اسههت کههه نمونههه يههك سههنت مسههيحی تعريفههی از( 1١61-1524) 2دبليههو. اچ. گريفيههث تومههاس

مناسهب بها اعتقهاد ذههن و فکهر ، بر اساس دليلايمان بر تمام طبيعت انسان تأيير می گذارد »ديرپاست. وی ميگويد

، در توافق ميل و اراده به اوج کمهال ، با اطمينان قلب و احساساو بر اساس اعتقاد ادامه پيدا می کندشروع می شود

مك گراث وظيفهه داوکينهز را ارائهه .(Griffith, 1930, p:xviii)«و نتاير آن در رفتار ظاهر می شود می رسد

مسهيحيت اسهت ، خلوصهيت وی از ايمهان داند که نشان دهد تعريف نادرسهت و بهی معنهیِ استدالل و داليلی می

(Mc Grath, 2007, p.18 .) آن راکند تالش می از ايمان، تعريف سطحی يكداوکينز پ از مطرح کردن

و می گويد ايمان بچه گانه است و فقط برای پر کردن ذهن بچهه ههای کهم )متالطة پهلوان پنبه(نقش بر زمين کند

در عين حال امری نامشروع و غير اخالقی است کهه از لحهاف فکهری و عقلهی بهرای ؛سن و احساساتی خوب است

وقتهی بهزرگ مهی شهويم آن را کنهار مهی ، ه بابا نوئهل اسهت ببزرگساالن مضحك است. اعتقاد به خدا مثل اعتقاد

1 - William Paley

2 - W. H Griffith Thomas

٩

. مك گراث بيان می دارد که اين اسهتدالل بهه همهان انهدازه کهه ناشهيانه و (Dawkins, 1995, p:45)گذاريم

حثه بزرگهان سهردرآورده ، غيرقابل قبول هم هست و مثل استدالل يك بچه مدرسه ای است که از مباضعيف است

نهدارد. مهن در دبدانند وجوبه بابا نوئل جدی درباره اينکه مردم اعتقاد به خدا را مثل اعتقاداست. هيچ سند تجربی

ا پی بردم. همانطور که در کتهابم دشش سالگی اعتقادم به بابا نوئل را از دست دادم و در هيجده سالگی به وجود خ

مان می آورنهد ايی از مردم در بزرگسالی به خدا بسيار ،کرده ام اين نکته را خاطر نشان 1«سپيده دم الحاد »با عنوان

خهدا و هنوز کسی را نديده ام که در بزرگسالی به بابا نوئل اعتقاد داشته باشد. استدالل داوکينز به قياس واقعی ميان

بچهه اعتقهاداو هاما چنين ارتباطی ميان اين دو وجود ندارد و مردم اعتقهاد بهه خهدا را در زمهر ،و بابا نوئل نياز دارد

سردرگمی درباره نتيجه و پيش فرض يهك اسهتدالل اسهت. از وجهوه جالهب تهر اين ادعاآورند. گانه به شمار نمی

-Mc Grath, 2004, pp:23)ن بها قطعيهت و حتميهت صهحبت مهی کنهد آ، احتمالی است که از الحاد داوکينز

45).

خهاطر کهار بهر روی الکتروديناميهك بهه 1569در سهال را فيزيهك لکه جايزه نوبه (15١١-151١) 2ريچارد فينمن

، برخهی از ايهن گهزاره هها کوانتومی گرفت می گويد علم شامل گزاره هايی با درجاو مختلفی از اطمينهان اسهت

.(Mc Grath, 2007, p20) داند اما هيچ کدام به طور حتم مطمئن نيستن ، برخی تقريباً مطمئننامطمئن اند

ا برداشتهای خاصی از دين بهه ايهن وسوسهه افتهاده اسهت کهه ايمهان را مهانع درك در اينجا نيز داوکينز ب ارزیابی:

گيهری اش فهراهم نمهوده اسهت نهه استدالل بداند. بنظر می رسد آنچه که پيش فرض داوکينهز را بهرای ايهن نتيجهه

سهد، ههايی همچهون گنهاه اوليهه، تج های مسيحی بوده است. باورداشهت برداشت عقلی از خداوند که برخی آموزه

تهوان ارائهه وار مسيح و غيره در آموزه های مسيحی قابل استدالل نيست و شواهدی نيز بهرای آن نمهی زندگی فديه

هها و نمود. در چنين حالتی تنها راه رسوخ اين اعتقاداو نه دليل که همان ايمان کور است. اين ايمان نيز طی خطابه

تعجب نيست کهه تتييهر ديهن بهه مسهيحيت در فرآينهدی شود. جایتلقينهای طوالنی برای يك مسيحی حاصل می

1 - The Twilight of Atheism

2 - Richard Feynman

١

ايجاد باور از طريق خطابه های متعدد حاصل می شود، برخال اسالم کهه فقهط ذکهر شههادتين طوالنی و در ساية

برای گرويدن به اسالم کافی است.

داونهد و بقهای دکارو بزرگترين فيلسو عقلگرای دوران جديد غربی با اينکه کتاب اصلی اش را برای ايبهاو خ

نف پ از مرگ می نويسد و سعی می کند داليل بسيار محکمی برای ايبهاو وجهود خداونهد ارائهه کنهد امها در

هايی همچون تجسد، عشاء ربانی و تثليث می رسهد راه عقهل را کتاب اصول فلسفه اش وقتی به باورداشت 29اصل

ت از ايمان را )که ايمانی کور است( تنها راه وصول به ايهن بهاور بر اين اعتقاداو می بندد و تبعيت از کليسا و تابعي

ههايی اشهاره دارد کهه از نظهر ها به آموزهگراث بجای پاسا به داوکينز در خلوو اين نوع آموزهداند. مكها می

توان به آن رسيد. بسياری فيلسوفان از طريق عقل بشری نيز می

( خدا ویروس ذهن است٣

پيش رونده است که اذهان سالم را مورد هجهوم قهرار باور است که تلور خدا يك بيماری کشندداوکينز بر اين

مسهتدل بهه وجهود نيامهده بلکهه نتيجهه آلهوده وداده و آنها را عفونی می کند. اعتقاد به خدا بر اساس مبانی عقالنی

ر شهبکه کهامپيوتر مهی شدن ذهن با يك ويروس مهاجم است مثل ويروس هايی که باعهث آشهوب و بهی نظمهی د

. مك گراث خاطر نشان می سازد که هيچ مدرك قابل مشاهده ای دال بهر (Dawkins, 2003, p.121) شوند

يافت نشده است. بی معنی است که درباره نوعی ، ويروس ها گسترش می يابند لثاينکه عقايد مثل ويروس اند يا م

صحبت کنيم. اگر عقايد با ويهروس هها مقايسهه شهوند بهه شرنوعی ديگر به عنوان درباره ويروس به عنوان خير و

راحتی نمی توان آنها را به عنوان خوب و بد و حتی درست و غلط توصيف کرد. اين نکته ما را بهه ايهن نتيجهه مهی

ءا ميزان موفقيت شان در انتشار و ميزان بقها يکه عقايد بايد بر اساس ميزان توفيق شان در تکثير و پراکندگی رساند

علوم طبيعی را می توان بر اساس الحاد يا توحيهد توصهيف کهرد ولهی هيچکهدام از ايهن .و عمرشان سنجيده شوند

، ايجهاد تمهايز ميهان کفهر و . اگر تمامی عقايد در حکهم ويهروس باشهند اقتضای نف علوم طبيعی نيستتوصيفاو

(Mc Grath, 2000, pp. 37-38)..اعتقاد به خدا بر پايه های علمی غير ممکن می شود

5

کنددر خلوو مطالب گفته شده اشاره میبه سه عنوان کلی گراثمك

داوکينز فقط فرضهيه هسهتند و بهرای دينیِيا امّا ويروس های فرهنگی ،های واقعی قابل مشاهده هستند ( ويروس1

ای وجود ندارد.آنها هيچ دليل قابل مشاهده دوجو

ايهد بهه شهيوه ای عمهل ممکهن اسهت عق ن دهد عقايد مثل ويروس هستند.ندارد که نشا د( هيچ دليل تجربی وجو2

ميهان قيهاس و همسهانی فاصهلة زيهادی هسهت و نبه های خاصی به نظر برسد مانند ويروس هستند امّها کنند که از ج

ههايی اسهت کهه تمثيهل همانطور که تاريا علم به تلخی نشان می دهد بيشتر کوره راه های غلط در علهم در مهورد

باهاً همسان فرض شده اند.اشت

ست. البته داوکينز از پذيرش اين مسأله سهر بهاز مهی زنهد و نيبرای الحاد نتيجه بخش «ابه ويروسثخدا به م»شعار ( 1

در مباحث گذشته گفتهه شهد علهوم طبيعهی الحاد را نتيجة محتوم روش علمی به حساب می آورد. امّا همانگونه که

Mcد. )، الحهادی يها توحيهدی نيسهتن آنها بخودی خهود اتوحيدی توصيف شوند امّ می توانند به طور الحادی و يا

Grath, 2007, p.21-23)

داوکينز در اين برداشت منفی خويش از دين بجای پرداختن به رد داليل خداباورانه بهه علهت اعتقهاد بهه ارزیابی:

عتقاد بهه خداونهد ناموجهه اسهت په چهرا کند. گويی در قبال اين پرسش قرار گرفته است که اگر اخدا اشاره می

بسياری از مردم اين باور را صحيح می دانند و او درصدد است تا وجهی سهلبی بهرای توجيهه خيهل انبهوه دينهداران

بياورد. اين مسير همان راهی است که مارک ، فويرباخ، فرويد و اگوست کنت پيمودند تا به نحوی علت بهاور بهه

استناد دهند و درنتيجه آنرا از ميدان بدر کننهد. مهارک نيهز ديهن را افيهون تهوده هها مهی خدا را به عوامل انحرافی

بهر اسهاس ههای سهتم کشهيده حتهی آنهها را دانست؛ چراکه برخی از باورهای دينی بجای ارائة راه حلی برای تهوده

هها را در قبهال درد از احقاق حق خود نيز دور می سازد. گويی همچون مسکنی است که آنبرخی آموزه های دينی

د. گرچهه ايهن برداشهت مهارک يها نه دارستم آرام کرده و در نتيجه دست از مبارزه برای احقاق حق خود بهاز مهی

اديان خود برآشهوبند روح حهق خهواهی معتقدينشهان ،برخی موارددر و برعک استموارد در بسياری داوکينز

11

برخهی هها بهازی کهرده اسهت. همان نقش افيون را برای تهوده اند، اما برخی باورهای غلط نيز در برخی شرايطشده

راه جبهر باورانهه را پهيش گرفتنهد در نتيجهه هرگونهه سهتمی را کهه برآنهها اعمهال ،ها در اعتقاد به قضها و قهدر توده

پهذيرای ؛ از اين روقضا و قدر محتوم خويش و مبارزه عليه ستم را عليان عليه خواست خدا می دانستند گرديد می

گراث نه تنها بايهد بها ايهن لذا مك داشتند. آرامش کاذب پيدا می کردند و دست از مبارزه با ستم برمیتم شده و س

پردازانه و بيمارگونهه بهه بهاور دينهی که واقعا برخی را خيالرا القای داوکينز مقابله کند بلکه بايد عوامل و شرايطی

شدن آن تلقی ههای منحرفانهه از ديهن نهه تنهها جهايی بهرای رو درستوکشانده است نيز نقد نمايد. چرا که در ص

کند.برمال می ديده است ها پردازیدين از اين خرافه را که های جدیکه آسيببلگذارد داوکينز باقی نمی

( دین چیز بدی است۴

دين شر است شود.داوکينز اعتقاد دارد که دين بخودی خود چيز بدی است که به چيزهای بد ديگری رهنمون می

نقطه نظر داوکينهز قابهل که گراث با بيان اين نکته كچون ايمان باعث پرهيز هر انسانی از وظيفه تفکر می شود. م

از یپيهرو به آورد. گرچه زمانی متداول بود کهدوام نمی شواهديل و ترديد است می گويد باور وی در مقابل دال

نشان تجربی که شواهدن آاکنون در مقابل تلقیاين اما ، بدانيم نديشیو کر ازيگموند فرويد دين را نوعی آسيب

، رو به فراموشی می رود. البتهه دند برای فرد خوب و مفيد باشنن حقيقتاً می تواناديا بهبسياری رويکردهای می دهد

های اصهلی نهضهت يکی از ستونوجود دارد بلکه به ما اجازه نمی دهند که نتيجه بگيريم خداو شواهد يل اين دال

(Koenig and Cohen, 2001, p.101) دتضعيف می کن «دين برای تو بد است»که را الحاد

بشهر مهوارد بر پايه سند و مدرك برای بررسی فراگير ارتباط ميهان ديهن و خيهر ووهش بررسی صد پ 2111در سال

ذيل را نشان داد

خير بشر اعالن کردند.درصد از آنها رابطة مثبتی ميان دين و ٩5 -

درصداز آنها هيچ پيوند معنی داری ميان دين و خير بشر نيافتند. 11 -

. ميان دين و خير بشر گزارش کردنددرصد از آنها ارتباط منفی 1 -

11

(Miller and Thoreson, 2003, pp. 24-35).

درصد از نتيجهة ايهن پهووهش تجربهی 1بينی داوکينز بر اساس ارتباط منفی ميان دين و خير بشر بر همان کل جهان

در سهاية فقهط مهی تهوانيم مها اينکهه و آن استوار است. اين مسأله حداقل يك نکته را کامالً روشن سهاخته اسهت

داوکينز بر اين فرض محهوری ی رسد همة دنيانه با تعلباو شخلی. به نظر می ادعايی را مطرح کنيمداليل علمی

,Mc Grath) تهاب مقاومهت نهدارد شواهد تجربینظری که در مقابل ، «و بد استايمان برای ت»شکل گرفته که

2007, pp. 26-27)

سهازد و نشهان گراث و ديگران بخوبی تمايل بسياری را به دين برمال مهی آمارهای ارائه شده توسط مك ارزیابی:

ضرورو زندگی خهود مهی آنها دين را که بلدين نه تنها بد نيست ،قابل توجهی از مردم دهد که از نظر اکثريت می

اگهر کسهی آزادی بههره دانند. اما مشکل در اينجا اين است که تلقی داوکينز از خوب و بد دچار مشکالتی اسهت.

بخهش ديهن را بهد خواهنهد دانسهت. در اينجها مندی از لذايذ دنيا را خوب بداند يقينا برخی محدوديت های تعهالی

ای باهم دارد. وههردو نيهز گراث از خوب و بد تفاوو عمدهکهای داوکينز و مكخيزد که مالمشکل از آنجا برمی

شايد با برخی برداشتهای اسالمی تفاوتهايی داشته باشند. داوکينز بايد توافقی برای معنای خوب و بهد بدسهت آورد

ی از مهردم تا بتوان در خلوو صحت و يا عدم صحت ادعايش قضاوو نمود. از آنجها کهه در ابتهدای امهر بسهيار

بلورو هدونيستی با خوب و بد برخورد می کنند و مدرنيته نيز اين را باور عام نموده است لذا با مالك التذاذ بهی

لذو طلبان در زمر امور بد قرار خواهد گرفت. محدوديت به عنوان خوب، دين در نظر سطحیِ

یجه گیری:تن

يحيت را نقد کرده و عنوان می دارد که علوم طبيعی ما را بهه الحهاد مهی ، مسنکته چهار در اين مقاله داوکينز با بيان

وی هوی با تمسك به ماترياليسم علمی به تعارض ميان علم و دين قائل است و می توان با قطعيت گفت ک د.نرسان

ن علهوم ای کهه وی ميها علم و روش علمی پايبنهد اسهت. رابطهه زندگی بشر حذ کرده و تنها بهدين را از خدا و

12

آقهای (. p.24) ، تعميم غيرمجاز روش علمی است که در جامعه علمی قابهل اهميهت نيسهت طبيعی و الحاد می بيند

با عهدم توانهايی ،وجود محدوديت در علم»که چند سال پيش جايز نوبل پزشکی را گرفته می گويد 1پيتر مداوار

ود؟ و مها بهرای چهه اينجها هسهتيم؟ شه گی شروع می ونه هر چيزی در زنداش در پاسا گويی به سؤاالتی نظير چگ

، فههم آگاهانهه و حهاکی از احتهرام نسهبت بهه . شروع خرد علمهی (Medawar,1979,p.31)«مشخ می شود

، توحيهدی علوم طبيعهی الحهادی يها توحيهدی نيسهتند بلکهه قابهل تفسهير بهه شهيوه ههای محدوديت های آن است.

ايه علوم طبيعی باشهد. داوکينهز يکهی از راه پالحاد و توحيد نمی تواند بر مناقشه ميان الادرگرايی و الحادی هستند.

ديگری هم برای خهوانش های های خوانش طبيعت را نشان داده است که همان روش علمی و تکاملی است. امّا راه

ه ام ل يافته راهی که سال ها قبه »گراث آن را چنين توصيف می کند طبيعت موجود است و آن راهی است که مك

آن راه (Mc Grath, 2007, p. 25) ، غنی و پرمايه می دانهم ، محکم و به لحاف معنویو آن را به لحاف فکری

.«(15 1صنعت دستان او را )مزامير داوود ،شکوه خداوند را فرياد می کنند و طبيعتی بااين است که آسمان ها

بايد اين موضوع را نيز اضافه نمود که برخهی ز گرديدهايی که از سخنان مك گراث و داوکيناما بر اساس ارزيابی

دار دينی در برخی موارد گفتة داوکينهز را تاييهد های مسالههای نامانوس و خرافی از دين بهمراه بعضی آموزهجلوه

گراث بخوبی ادعاهای کلی و بدون شواهد علمیِ داوکينز را نقدهای درستی کرده می کنند. درست است که مك

تهر تواند برای خرافه زدايی از دين مفيد باشد. همچنين با نگاهی عميقبنظر می رسد ادعاهای داوکينز می است ولی

ههای ارزشهی موجهب قضهاوو ههای به نظام ارزشی اين دو متفکر ديده می شود برخی تفاوو های مبنايی بين نظام

بهه تهوافقی در زمينهه ايهن نظهام هها دسهت نابجای داوکينز شده است که برای ارزيابی قضاوو اين دو بايد از پيش

يافت تا امکان تحری حقيقت باشد.

1- Peter Medawar

11

منابع

Dawkins, R. (1989) The Selfish Gene. 2nd edn. Oxford University Press.

…………… (1995). River Out of Eden: A Darwinian View of Life, London:

Phoenix

…………… (2003). A Devil’s Chaplain, London: Weiden field& Nicolson

Gould, S. J. (1992)« Impeachinf a Self- Appointed Judge

», Scientific American

Journal.

Griffiths Thomas, W. H. (1930).The Principles of Theology. London: Longmans,

Green & Co

Koenig. H. G., and Cohen, H. J. (2001). The Link between Religion and Health:

Psychoneuro Immunology and the Faith Factor, Oxford: Oxford

University Press

McGrath, Alister. (2004). Dawkin’s God: Genes, Memes and the Meaning of

Life. Oxford: Blackwell

…………… .(2003).The Science of God: An Introduction to Scientific Theology.

London: Continunn

…………… .(2000).The order of thing: Exploration in Scientific Theology.

Oxford: Blackwell

…………… .(2004).The Twilight of Atheism: The Rise and Fall of Disbelief in

the Modern World. Blackwell

……………. (2007).The Dawkin’s Delusion? Atheist Fundamentalism and the

Denial of the Divine. London: SPCK

……………... (1 April 2007). «

Has Science Killed God? » from

http://www.edmunds.com.ac.uk /faraday/ papers. phd

Medawar, P. (1979). Advice to a Young Scientist, London: Harper and Row; The

Limits of Science, Oxford: Oxford University Press

Miller, W. R., and Theoreson, C. E. (2003). “Spirituality, Religion and Health:

An Emerging Research field”, American Psychologist, Oxford: Oxford

University Press

14

Examination of Criticisms of McGrath to Atheistic Scientific

(Evolutionary) View of Dawkins

Fatemeh Ahmadi1

Hamidreza Ayatollahy2

Abstract: Alister McGrath criticizes atheistic evolutionary view of Richard Dawkins in

natural sciences; and believe that the evidences that is emphasized by Dawkins for

explanation of his hypothesis, is not compatible with the result of his argument.

Dawkins attacks against Christianity in four arguments, and believe that science has

removed God and religion is against every kind of demonstration and acts as a virus for

the mind. McGrath replies his criticisms and asserts that atheistic view of Dawkins has

an untrue scientific mark and suffers from weakness in a demonstrational scientific

foundation, and there is no relation between natural sciences and atheism. Natural

sciences have neither atheistic nor theistic approaches, but it may be described in

atheistic or theistic contents.

In this paper, both views will be analyzed. Although the McGrath's responses are valid,

the scale of penetration of his criticisms to the Dawkin's claims will be examined.

Key words: natural sciences, religion, atheism, theism, evolution

1 - Fatemeh Ahmadi, postgraduated in Philosophy of Religion, Allame Tabatabaii University

[email protected]

2 - Hamidreza Ayatolahy, Professor of Philosophy Department, Allameh Tabatabaii University.

[email protected]