ﻓﻬﺮﺳﺖ - دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات

204
ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻧﻤﺎد ﺗﺎ ﻧﻤﺎز از: ﻋﺒﺎﺳﻲ ﺧﻼﻓﺖ ﭘﺎﻳﺎن ﺗﺎ ﺟﻤﻌﻪ ﻧﻤﺎز ﺗﺎرﻳﺦ در ﺗﺄﻣﻠﻲ3 رودﮔﺮ ﻗﻨﺒﺮﻋﻠﻲ دﻛﺘﺮ دﻻﻟﺖ ﻣﻴﺎﻧﻪ دوره در ﻛﻨﻴﺰان ﻛﺎرﻛﺮدﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎي ﻧﺎم ﺑﺮﭘﺎﻳﻪ آﻧﺎن ﻫﺎي21 ﻛﺎﻇﻢ ﻓﺮﻳﺒﺎ ﻧﻴﺎ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﺎ اﺑﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ اﻧﺘﻘﺎدي ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻈﺮﻳ ﻧﻘﺪ و اﺳﻼﻣﻲ دوره در اﺧﺘﺮﺷﻨﺎﺳﻲ ﺮﻳﺎن» رﺻﺪﺧﺎﻧﻪ در ﻋﻠﻤﻲ اﻧﻘﻼب ﻣﺮاﻏﻪ« 47 ﻣﻈﻔﺮي ﻣﺤﻤﺪ ﺳﻴﺪ دور در اﺳﻼم ﺑﻪ ﻗﺒﻄﻴﺎن ﮔﺮوش ه ﺑﺤﺮي ﻣﻤﺎﻟﻴﻚ: ﻫﺎ، زﻣﻴﻨﻪ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎ و ﻠﻞ77 ﭘﻨﺠﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻌﻠﻲ دﻛﺘﺮ دوره در ﻣﻌﻤﺎري آﺛﺎر ﺑﺎزﺳﺎزي ﺗﻴﻤﻮرﻳﺎن107 ﻛﺎوﺳﻲ اﷲ وﻟﻲ ﻛﺘﻴﺒﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﻮغ ﻫﺎي ﺻﻔﻮي ﻋﺼﺮ اﻳﺮان در ﻋﺰاداري ﻫﺎي131 ﻧﻮش ﻣﺸﻬﺪي ﻣﺤﻤﺪ دﻛﺘﺮ آﺑﺎدي اﺑﺮاﻫﻴﻤﻴﻪ ﻣﺪرﺳﻪ: ﺷﻴﺨﻴﻪ آﻣﻮزﺷﻲ ﻧﻬﺎد ﻗﺎﺟﺎر دوره در ﻛﺮﻣﺎن157 ﺗﺎج ﺧﺪاوردي ﻣﺤﻤﺪ آ ﺑﺎدي ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﺷﻮاﻫﺪ ﻣﺒﻨﺎي ﺑﺮ اﺳﻼﻣﻲ ﻋﺮﻓﺎن و ﻫﻨﺮ ﻣﻴﺎن راﺑﻄﺔ در ﺑﺎزﻧﮕﺮي175 ﺑﻴﺪﻫﻨﺪي ﻗﻴﻮﻣﻲ ﻣﻬﺮداد دﻛﺘﺮ ﺷﻴﻮه ﻧﺎﻣﻪ191

Transcript of ﻓﻬﺮﺳﺖ - دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات

فهرست

3 تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي: از نماز تا نماد دكتر قنبرعلي رودگر

21 هاي آنانبرپايه نام هاي كاركردشناسانه كنيزان در دوره ميانهداللت نيا فريبا كاظم

ريان اخترشناسي در دوره اسالمي و نقد نظريهبررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر ج 47 »مراغه انقالب علمي در رصدخانه« سيد محمد مظفري

77 لل و پيامدهازمينه ها، ع :مماليك بحري هگروش قبطيان به اسالم در دور دكتر معصومعلي پنجه

107 تيموريان بازسازي آثار معماري در دوره ولي اهللا كاوسي

131 هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ بررسي كتيبه آبادي دكتر محمد مشهدي نوش

157 كرمان در دوره قاجار نهاد آموزشي شيخيه: مدرسه ابراهيميه

باديآ محمد خداوردي تاج

175 بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي بر مبناي شواهد تاريخي دكتر مهرداد قيومي بيدهندي

  191 نامه شيوه

20- 3، ص 1389 زمستانو پاييزازدهم، دوسال ششم، شماره تاريخ و تمدن اسالمي،

1تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

2دكتر قنبرعلي رودگر تهران، گروه تاريخ و تمدن ملل اسالمي، تهران، ايران ، واحد علوم و تحقيقاتدانشگاه آزاد اسالمي استاديار

چكيدهدر واقع تجلي عبادت جمعي خداوند قرآن است، در »ةصلو«و »ذكر«نماز جمعه كه يكي از وجوه معاني

هايي كه از محتواي خطب جمعه پيامبر و امامان و خلفاي راشدين به دست رسيده نشان گزارش .استهاي بعدتر در دوره شده است؛ اما ها گاه حاوي مضامين اجتماعي و سياسي نيز ميدهد كه اين خطبهمي

سره رنگ حكومتي اي آنها رخ داد كه موجب شد نماز جمعه يكهداللت ها وتحوالتي در محتواي خطبهضرورت دعا براي خليفه وقت بود و از همين رو تعبير ترين اين تحوالت، مهم .و سياسي به خود بگيرد

به هر رو، تحميل .يافتن حكومت آن كس، كامال رواج يافت خطبه خواندن به نام كسي، به معني رسميت . خواه ناخواه موجب فرسايش قداست اين عبادت در تاريخ اسالم شدكاركردهاي غليظ سياسي

.مشروعيت خالفت، خطبه، نماز جمعه، :هاكليدواژه

.5/10/89: تاريخ تصويب؛ 13/8/89: تاريخ وصول. 1

[email protected]: الكترونيك پست. 2

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 4

مقدمهتوان در شمار است، مي بسياري از مناسك و فرايض شرعي را كه در اصل از مسائل علم فقه

خي، در بستر زمان وقايع تاري هچون هم مباحث علم تاريخ هم درآورد، چه اين مناسك همآن دسته امكان ردگيري در اين ميان، 1.گيرد شود و الجرم رنگ زمانه هم به خود مي برگزار مي

در قياس با عبادات فردي تا حدي بيشتر شوند، از فرايض و عبادات كه جمعي و گروهي ادا ميي يكي از اين مطالعه در سرگذشت نماز جمعه در تاريخ اسالم، آشنايي با تحوالت تاريخ. است

هاي مندرج و مذكور در اين مطالعه البته متكي بر نماز جمعه. آورد فرايض و عبادات را فراهم ميها و مضاميني تازه ها بدان شكل كه اجرا شده و رفته رفته داللت منابع است، يعني نماز جمعه

.است پيدا كردهم و در ادوار خالفت امويان و در اين مقاله، با گذري بر سرگذشت نماز جمعه در صدر اسال

عبادتي بود كه گاه كاركرد خواهد شد كه نماز جمعه كه اصالتا و اساساروشن 2عباسيانهاي بعدتر عناصري در آن راه يافته كه در اصل كرده، در دوره سياسي و اجتماعي نيز پيدا مي

آن سخت هاي عبادي جزو آن نبوده؛ و سرانجام به صورت مراسمي درآمده كه جنبهنماد «ه و در يك كالم از منزلت برين هاي سياسي و حكومتي آن واقع شد الشعاع داللت تحت

.فرونشسته است »شعار دستگاه خالفت«فرود آمده و در رتبه فرودين » پرستش جمعي خداوند : براي اثبات اين مدعا ابتدا بايد به جستجوي پاسخ به چند پرسش مهم برآمد

فقهي و بر پايه وقايع تاريخي، نماز جمعه رفتاري عبادي بوده يا سياسي؟براساس احكام . 1 نماز جمعه در طول تاريخ اسالم، چه نسبتي با دستگاه قدرت داشته؟. 2 نمادين شدن نماز جمعه چه پيامدهاي ناگزيري داشته است؟. 3

اي عبادي يا سياسي؟ نماز جمعه فريضهبنابراين، . اند دف تقرب بندگان مؤمن، به خداوند وضع شدهدر اسالم، همه فرايض با ه ،گفتگو بي

ويژه در اين نكته به. عمل به هر حكم واجب يا حتي مستحب، از اين منظر، رفتاري عبادي است

اخبـار ها با قصد شارع نيست، بلكه صرفا سخن از درستي اين صيرورتها و همخواني يا ناهمخواني اين دگرگوني. 1

.از اين تحوالت و تصريح بر اصل وقوع آنها و تحليل چرايي آن مد نظر است

عباسيان و جز آن، بحث نماز جمعه هاداي نماز جمعه فاطميان با دور هاي فراوان در شكل ايراد و به دليل تفاوت. 2 .فاطميان بايد جداگانه بررسي شود

5/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

كه در فرهنگ اسالمي بين نماز و عبادت نوعي ترادف معنايي برقرار شده و –ارتباط با نمازها .بسيار آشكار است - گيرند ينمازگزار را با عابد كمابيش يكي م

-از آن ياد شده، با آن1"صلوه"و "ذكراهللا"، نماز جمعه كه در سوره جمعه با تعبير همهبا اين

ها و عناصري از رفتارهاي حكومتي و سياسي كه در درجه اول، عملي است عبادي، حاوي جنبها والي و يا نايب و خطيب پيامبر يا خليفه ي(در واقع، نفس اين كه حاكم اسالمي . نيز شده استشود، واقعيتي است كه نماز جمعه را از متصدي امامت و خطابت جمعه مي) برگزيده ايشان

زند؛ اما با حالت عملي صرفا عبادي بيرون آورده، خواه ناخواه رنگ حكومت و سياست بدان ميالق، و ت خحامل شريعت و داعي خلق به عباد) ص(همه، باز هم به هر حال چون پيامبراين

مجري احكام شريعت است و نماز جمعه هم در شمار عبادات و خليفه يا والي نيز مفروضاتواند آري، آنچه مي. نمايد چنان جنبه عبادي نماز جمعه كامال چشمگير مي فرايض است، هم

يعني اگر . را چونان رفتاري سياسي نيز بنمايد، محتواي خطب جمعه است» نماز«همين منان به عبادت و تقوا، ؤه جمعه، مسائل سياسي نيز باشد و خطيب ضمن دعوت ممحتواي خطب

توان نماز به تبيين مسايل مبتالبه حكومت وقت و تحليل حوادث سياسي روز هم بپردازد، مي . جمعه را عبادتي تا حدي آميخته با مصالح و منافع سياسي دانست

ويي به اين پرسش برآمد كه حكم فقه بايد درصدد پاسخگ با اين توضيحات، اكنون مشخصا : و گزارش تاريخ در اين باره چيست؟ به تعبير ديگر بايد پرسيد

هاي جمعه شمرده آيا در شريعت، بيان مسائل سياسي و حكومتي نيز جزو اركان خطبه .1 شده است يا نه؟

ل سياسي عصر هاي برجاي مانده از پيامبر و خلفا و امامان و اولياء دين، مساي در خطبه. 2هاي انگيزيهايش، به فتنه در خطبه) ص(شده يا نه؟ في المثل آيا پيامبر نيز گنجاينده مي

كرده و نمازگزاران را از هاي نهاني آنان با مشركان مكه اشاره مي منافقان مدينه و همراهي داشته يا نه؟ حذر ميهاي آنان بر »توطئه«

اشاره كرد كه در منابع فقهي اهل سنت و شيعه، كوتاهيدر پاسخ به پرسش نخست بايد به. هاي نماز جمعه نيامده است طرح موضوعات سياسي به هيچ رو در شمار اركان و مقومات خطبه

. 3صلوات بر پيامبر، . 2حمد خداوند، . 1: اندشافعيان وجود پنج ركن را در خطبه شرط كردهاي از خواندن آيه. 5دوم، منان در خطبهؤدعا كردن براي م. 4سفارش به تقوا در هر خطبه،

.9 جمعه، :نك .1

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 6

ذكر تهليل و تكبير را در خطبه نماز كافي برخي از حنفيان صرفا. هاقرآن در يكي از خطبهو بنا بر نظر مشهور فقيهان شيعه، خطبه دست كم بايد مشتمل بر حمد خدا، صلوات . انددانسته

1.اه از قرآن باشداي كوتبر پيامبر، وعظ و توصيه به تقوا و قرائت سورهكيدي بر لزوم سياسي أدر هيچ كدام از مذاهب فقهي اهل سنت و شيعه به هيچ رو ت ،باري

.هاي جمعه نشده استبودن محتواي خطبهگفتن به پرسش دوم، قبل از هر چيز بايد براي پاسخ .رسداكنون نوبت به پرسش دوم مي

هاي پيامبر آغاز از نماز جمعه. ر اندك استهاي تاريخي در اين زمينه بسيا كيد كرد كه دادهأتال در يك محاسبه ح 2.گفته منابع، نماز جمعه در همان سال اول هجرت تشريع شدبه. كنيم مي

ها به سبب سفرهاي نماز جمعهآسانگيرانه، با در نظر آوردن احتمال غيبت پيامبر در برخي از 10كنيم كه ايشان، لي، چنين فرض ميهاي احتماها و گرفتاري، سفر به مكه، بيماريجنگي

هفته هر سال 49با چنين فرضي و با احتساب حد اقل . اند سال كامل نماز جمعه اقامه كردهاما . بار نماز جمعه اقامه كرده باشند 490سال بايست پيامبر دست كم 10در طول قمري،عدم است و فقط اشارات د در ح ها تقريبا از اين نمازها و خطبه نگاران هاي وقايع گزارشدر منابع به ، خبار از اقامه نماز جمعه به امامت رسول خداآن هم در حد صرف ا ،ايپراكنده

.خورد چشم مياما در اين ميان، فقط يك استثنا وجود دارد؛ آن هم گزارش طبري از نخستين نماز جمعه

آن كه، نخست . بسيار استاين گزارش دست كم از دو رو واجد اهميت . پيامبر در مدينه استديگر اين كه اين .3 شده از حضرت رسول است مانده و ضبط جايظاهرا تنها خطبه كامل بر

عين . تواند سرمشق خطيبان، از هر حيث، باشد خطبه با فرض قبول اصالت و كمال آن، مي :گزارش طبري چنين است

.708-707 /10يش، ستا رحمان: نك .1

 

بعثت در مكه تشريع شد و پيـامبر كـه امكـان برگـزاري آن را در مكـه 12بر پايه احاديثي، نماز جمعه در سال .2خواست كه نمـاز جمعـه را در مدينـه اقامـه ،خود به ميان يثربيان، مصعب بن عمير هاي از فرستادامهنداشت، در ن

، برخي نيز نخستين امام جمعـه تـاريخ اسـالم را اسـعد بـن زراره )1/432هشام،ابن ؛267/ 17طبراني، : نك( كنداگر اين گزارش ها درست باشد نماز ،ر رويبه ه). همان جا ابن هشام، ؛8/150، ؛ 1/344ابن ماجه، : نك( انددانستهبـوده، نـه نخسـتين نمـاز اوپيامبر در همان نخستين جمعه سال اول هجري در واقع نخستين نمـاز جمعـه جمعه

.جمعه مسلمانان

 .19شوقي ضيف، .3

7/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

جمعه پس از نماز جمعه در مبر را كه روز اسعيد بن عبدالرحمان جمحي نخستين خطبه پي«كنم، و از خدا را ستايش مي« :ميان قبيله بني سالم بن عوف خواند، چنين روايت كرده است

جويم و به او ايمان دارم و انكار او طلبم و هدايت از او مي خواهم و آمرزش مي او كمك مييي جز خداي دهم كه خدا كنم و شهادت مي نمي كنم و با هر كه بدو كفر ورزد دشمني مي

مبران و امبر اوست كه وي را به دوران فترت پياشريك نيست، و محمد بنده و پي يگانه بي. ناداني و گمراهي مردم و گذشت زمان و نزديكي رستاخيز، با هدايت و نور و پند فرستاد

ر مبر او را اطاعت كند، هدايت يافته و هركه نافرماني آنها كند گمراه شده و داهركه خدا و پيبهترين سفارشي كه مسلمان ؛كنم كه از خداي بترسيد سفارش مي. ضاللتي دور افتاده است

از . به مسلمان كند اين است كه وي را به كار آخرت ترغيب كند و به ترس از خداي واداردمنهيات خدا بپرهيزيد كه نصيحت و تذكاري بهتر از اين نيست و ترس از خدا كمكي براي

و هر كه روابط آشكار و نهان خويش را با خدا به صالح آرد و از .رت استوصول به مقاصد آخاين كار جز رضاي خدا منظوري ندارد نيكنامي دنيا و ذخيره پس از مرگ او خواهد بود، وقتي

يود لو ان « كه انسان به اعمال پيش فرستاده خويش نياز دارد و هر عملي كه جز اين باشد ينهينها و ببادببالع ؤوفاهللا ر ه واهللا نفس ذركمحدا بعيدا و يو گفتار وي راست است و 1.»ام

ل القول لدي و ما انا بظالم ما يبد«: تخلف، كه او عزوجل گويدوي محقق است و بي وعدهيكفر انه من يتق اهللاف« در كار دنيا و آخرت و آشكار و نهان خويش از خدا بترسيد 2.»للعبيد

ة و يئاتيس نهقف« و هر آن كه تقوا پيشه كند .3»جرام له اعظعترس خدا . 4»عظيما وزاف د فازكند و مايه رضاي پروردگار ها را سپيد مي دارد و چهره از غضب و عقوبت او محفوظ مي

برگيريد و در كار خدا قصور مكنيد كه خدا نصيب خويش .برد مرتبت را باال مي شود، و ميشما . كتاب خويش را به شما آموخته و راه خويش را نموده تا راستگو از دروغگو معلوم شود

و «كه خدا با شما نيكي كرده است و با دشمنان وي دشمني كنيد نيز نيكي كنيد چنانجاهج حق وا في اهللادهاده هو... مباكاجت و ساكمسلمينم الم ليهلك ملن هعن كبو ةني

يحيي من حعن يبهمه نيروها از خداست، خدا را بسيار ياد كنيد و براي آخرت كار 5.»ةني

.3آل عمران، .1

.29ق، .2

.5طالق، .3

.73 احزاب، .4

ن نـزول ايـن أاند كه شـ ريح كردهصت« بعد آن و آيات قبل و "...هلك من هلكلي"مفسران درباره آيه .42 انفال، .5 ).93-9/90 طباطبايي، .487-15/486 فخر رازي، .1/252،ترجمه تفسير طبري :نك( آيات حوادث جنگ بدر است

ايـن ها قبل از نزول اين پرسش پيش آيد كه چگونه پيامبر مدت كنندگان متن اين خطبه، حال شايد براي مطالعه

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 8

هركه روابط خويش را با خدا سامان دهد روابط او را با مردم نكو كند، كه خدا بر مردم . كنيدخدا مالك است و مردم مالك خدا نيستند، خدا . حاكم است و مردم بر خدا حاكم نيستند

1.»بزرگ است و همه نيروها از خداي بزرگ استكه مالحظه شد، با نام و حمد خداوند شروع شده و با استغفار و اين خطبه كوتاه، چنان

شهادتين و دعوت به تقوا و ذكر فوايد تقوا ادامه يافته؛ آنگاه چند آيه كوتاه از قرآن كريم تالوت 2.شده و سپس با انذار مردم از روز قيامت پايان يافته است

آن خطبه كامل ديگري از خطب جمعه رسول خدا در منابع نيامده است، ،هجز اين خطبمثال بنا بر روايت . هاهايي از محتواي اين خطبهچه نقل شده، فقط اشارات كوتاهي است به پاره

تصميم به خروج از شهر ن كه در پي مشورت با اصحاب،پيامبر پس از آ واقدي درباره غزوه احد، هاي نماز، و در خطبه نماز جمعه خواند ،عزيمت قبل از و جنگيدن در بيرون از مدينه گرفت، 3.پيروزي را از آن خود خواهند كرد اگر بردبار باشند، مردم را ترغيب به جهاد كرد و فرمود

.اي جمعه امام علي در منابع نقل شده استهبيش از همه، خطبه در ميان خلفاي راشدين،در 4.اندمنابع حد اكثر به اخبار از برگزاري نماز جمعه به امامت او اكتفا كرده در باب ابوبكر،هاي منابع اندكي درباره خطب جمعه عمر بن خطاب،گزارش هاي جمعه ابوبكر،قياس با خطبه

.بيشتر است :هاي جمعه در مدينه چنين گفتبهعمر در ضمن يكي از خط به نوشته طبري،

گيرم كه آنان را فرستادم تا دين خدا و سنت پيامبر را خدايا تو را بر اميران واليات شاهد مي«كالت پيش و در مش به عدل رفتار كنند ها را ميانشان تقسيم كنند وبه مردم بياموزند و غنيمت

5.»آمده به من مراجعه كنند

لت اين خطبه را محـل صاا به گمان اين بنده اگر به دليل وجود همين آيات مدني، آنها را تالوت كرده است؟ آيات،

از آنجـا :توان وجود اين آيات را چنين توجيـه كـرد مي لت متن خطبه بگذاريم،و فرض را بر اصا ترديد قرار ندهيم،پيامبر اين آيات را پيش از نزول تدريجي ،)انزال( زل شده بودجا ناتمام قرآن در شب قدر يك كه به گفته مفسران،

.در خزانه ذهن خود داشته و با اتكا بر همين داشته ذهني قادر به تالوت آنها بوده است ،)تنزيل(قرآن

.2/394طبري، .1

.125-3/1257 ،همو. 2

.1/213واقدي، .3

.3/432طبري،. 4

.3/5حجر،ابن :نك ه نماز جمعه توسط عمر،رف اخبار از اقامصدرباره . 4/204همو، .5

9/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

تري در قياس با دو خليفه سلف او در دست آگاهي افزون مان،هاي جمعه عثدرباره خطبهها نيز برخاسته از اهميت حادثه ديگري است كه با اخبار نماز جمعه افزوني اين گزارش .است

آن حادثه درآمدن معترضان و مخالفان مصري خليفه به مدينه . نه خود نماز جمعه درآميخته،در واقع روايتگران كه . اين شهر و از جمله در نماز جمعههايي در بود و در پي آن بروز درگيري

هايي هم كه پاي به نماز جمعه اند،كردهدر اصل، اقدامات اين معترضان مصري را گزارش مي :ها يكي اين استاز جمله اين گزارش. اندآمده، اشاره كردهاين معترضان در آنها به ميان مي

به عثمان به مسجد درآمد و مبر در مدينه آمده بودند،يك روز جمعه كه مصريان به مسجد پيامردم مدينه ! خدا را خدا را !اي گروه مخالف« :وي در ضمن خطبه نماز گفت .خطبه نماز ايستاد

خطاها را به كار صواب محو كنيد كه .ايدلعنت شده )ص( دانند كه شما به زبان محمد مي . »كندخداوند بد را جز به نيكو محو نمي

يم بن جبله او را گرفت و بر كح ."من بدين گواهي دهم":گفت محمدبن مسلمه برخاست و از آن سو محمدبن ابي قتيره .قرآن را به من بده :پس زيد بن ثابت برخاست و گفت .جاي نشاند

گروه مصريان به شورش خاستند و ريگ .سخنان زشت گفت و بر او جست و او را بر جاي نشاند فرو گباران گرفتند تا از منبرسنعثمان را پراندند و همگان را از مسجد بيرون كردند وبه مردم 1.اش بردندسپس او را به خانه افتاد و

به روايتي تا سه هفته و به روايتي ديگر چهار هفته پس از ورود مصريان به مدينه، عثمان شدند و به جاي او امير مصريان، نماز جمعه خواند، اما پس از آن به طور كامل مانع از نمازش

2.خواندنماز جمعه مي غافقي،در بادي امر، شايد تصور برود كه . رويم مي) ع(حال به سراغ خطب جمعه اميرالمومنين علي

اما باشد؛) ص(بسي بيشتر از خطب پيامبر )ع(هاي جمعه برجاي مانده از امام علي شمار خطبهاما نكته . هاي باقي مانده از امام در منابع كم نيست خطبه هرچند شمار. در واقع چنين نيست

شمار، ها به نمازهاي جمعه، جز موارد انگشت آن است كه در منابع در باب تعلق اين خطبهگرد نهج البالغهكه در ) ع(خطبه امام علي 239سخني در ميان نيست؛ في المثل در ميان

همه، با اين. تصريح نشده كه خطبه نماز جمعه است ها نيز آمده، حتي درباره يكي از اين خطبههاي جمعه امام شماري از خطبهتوان به تعداد انگشت مي نهج البالغهبا استناد به منابعي جز

. 354-4/353 طبري، .1

. 354 -353/ 4 همو، .2

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 10

هاي جمعه امام از خطبه ياست كه يك 1الصفين ةقعو اين منابع، از جمله ؛دست يافت )ع(عليابوحنيفه دينوري االخبار الطوال همين خطبه در. آورده است) ع(علي را به نقل از امام سجاد

دينوري ضمن نقل همين . آمده است ،ليف شدهأتنهج البالغه سال زودتر از 120كه حدود متن اين . پس از درآمدن به كوفه است) ع(خطبه، تصريح كرده كه اين نخستين خطبه علي

: خطبه بنا بر نقل دينوري چنين استطلبم و به او ايمان آورده و ستايم و از او ياري و رهنمود مي را مياو . سپاس خداي راست«

هركه خداوندش هدايت فرمايد . برم بختي به خدا پناه ميام و در گمراهي و تيرهتوكل كردهدهم كه و گواهي مي 2"فال هادي له"اي براي او نيست و هركس او گمراه كندش كننده گمراه

بنده و رسول اوست ) ص(دهم كه محمد نيست و نيز گواهي مي نيازخدايي جز خداي يگانه بيكه خداوند او را براي پيامبري خود برگزيده است و براي تبليغ فرمان خود مخصوص فرموده

رسالت پروردگار خويش را ) ص(محمد . تر ايشان در نظر اوست تر خلق و محبوب است، گرامياكنون اي .د و آنچه را بر عهده او بود، ادا فرمودتبليغ و براي امت خود خيرخواهي و نصيحت كر

كنم كه بيم از خداوند بهتر سفارشي است شما را به ترس از خدا و تقوا سفارش مي! بندگان خداتر چيز به رضوان الهي است و در پيشگاه كه بندگان خدا را به آن سفارش بايد كرد و نزديك

ايد و براي نيكي كردن ا و بيم از خدا فرمان داده شدهالهي بهترين سرانجام را دارد، شما به تقواز خداي چنان بترسيد كه شما را از خود ترسانده است و همانا كه او از عذاب . ايد آفريده شده

به قصد خودنمايي و آوازه . ترسيدني كه بهانه نباشد ،سخت ترسانده است و از خداوند بترسيدگذارد و هر آن كه كند خداوند او را به همان وامي كار مكنيد كه هركس براي غير خدا كار

كند و بيشتر و بهتر از نيت او به او ارزاني خالصانه براي خداوند كار كند خداوند به او عنايت ميگذاري فرموده و آثار شما را نام. و از عذاب خدا بترسيد كه شما را ياوه نيافريده است. دارد مي

و دنيا . شمرد و مدت عمر شما را نوشته است د و اعمال شما را ميدان كارهاي نهاني شما را ميشما را نفريبد كه براي اهل خود سخت فريبنده است و فريفته كسي است كه به دنيا شيفته

از خداوند منزلت 3."مونعلوا يكان ول" است يا در هر حال فاني و آخرت جاودانشده باشد كه دنكنيم كه ما براي او و در اختيار بختان را مسألت ميو زندگي نيكشهيدان و مصاحبت پيامبران

4. »اوييم

.24، 23 نصربن مزاحم، 1.

.186اعراف، .2

.64 عنكبوت، .3

.191، 190دينوري، .4

11/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

، شهادتين، حمد و ستايش خدا: مضامين استاين خطبه چنان كه مالحظه شد، شامل اين ، انذار مؤمنان از عذاب الهي و ص در كارها، يادآوري مرگ و آخرتسفارش به تقوا و اخال

.معيشتي صالحانه و سعادتمندانه سرانجام دعا براي برخورداري ازمصباح بهموسوم ،نهج البالغهاز اين خطبه كه بگذريم، دو خطبه ديگر نيز در مستدرك

تي از امام جعفر ، در روايالكافياولي كه از كتاب .درج شده است) ع(از امام علي ةغالبالير از دنياپرستي و ، و تحذحمد و ثناي الهي و ذكر صفات باري، سرشار از نقل شده) ع(صادق

مصباح المتهجددومي نيز با مضاميني كمابيش مشابه از .استغفار براي مردگان و زندگان است 1.شيخ طوسي روايت شده است

متضمن مسائل سياسي و ) ع(فوق الذكر امام علي هيچ كدام از سه خطبه به هر رو، كوفه، مسائل مبتال در وين ، برخالف خطبه نخستيامامآخرين خطبه اما در. حكومتي نيست

هاي سپاهيان معاويه به قلمرو حكومتي امام آشكارا و اندازيبه حكومت و جامعه كوفه و دست، ةتوضيح آن كه در سال چهلم هجري كه بسر بن ابي ارطا. اختصار بيان شده است البته به

اين شهرها به كوفه از ) ع(سردار معاويه، مدينه و مكه و يمن را تصرف كرد و عامالن علي هاي بسر اشاره و از ها، آشكارا به حمله فراري داد، امام در اولين خطبه جمعه پس از اين شكست

آلود، مرگ خويش را امام در پايان اين خطبه عتاب. سستي ياران خويش اظهار ناخشنودي كرداز دست من راحت خدايا مرا از شر ايشان و ايشان را هم : از خداوند درخواست و چنين گفت

امام در محراب ضربت خورد و سپس به ،رسدكه جمعه بعدي در پيش از آن: دراوي گوي. كن 2.شهادت رسيد

امام حسن ، دست كم يك بار هم به علت بيماري او، فرزندش،)ع(خالفت امام علي هدر دوركرده، مضامين چه مسعودي نقل آن بنا بر. به نيابت از ايشان نماز جمعه خواند) ع(مجتبي

. خطبه جمعه امام حسن، حمد و ستايش خداوند و ذكر مناقب و فضايل اهل بيت بودهكه ) ع(هايي از خطبه ديگري را نيز با همين مضامين، از امام حسن مسعودي همچنين بخش

3.در دوره كوتاه خالفت خود ايراد كرده بوده، نقل كرده است

.325-2/314ميرجهاني طباطبايي، :نك .1

.5/163 ابن جوزي، .2

.3/186مسعودي، .3

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 12

، مانده از پيامبر و خلفا و امامانمعه برجاي هاي ج شمار خطبهاز وارسي همين اندك، از يكي از دو حالت دين هاي جمعه پيشوايان و اولياء توان چنين دريافت كه محتواي خطبه مي

مانند نخستين ( ها فقط حاوي مسايل مذهبي و عبادي و اخالقي بودند يا اين خطبه :بيرون نبوديا عالوه بر مسائل مذهبي و ،)م علي در كوفهخطبه جمعه پيامبر در مدينه و نخستين خطبه اما

مانند خطبه جمعه پيامبر در مدينه (ند عبادي، متضمن مطالب سياسي و مبتالبه روز نيز بودآخرين خطبه جمعه امام حيات وهاي آخر پيش از جنگ احد و خطبه جمعه عثمان در هفته

وعات مذهبي و عبادي بوده و يا ها، احتواي آنها بر موض در واقع وجه مشترك همه خطبه. )علياند كه فقها آن موضوعات را از اجزاي به تعبير ديگر همه خطبه ها عموما حاوي موضوعاتي بوده

ه حاوي مسايل صرف هاي جمع حال با استناد به واقعيت وجود خطبه. اندها برشمردهالزم خطبهي داد كه أر وان چنينت هاي سياسي صرف، مي و در مقابل، نبود خطبه ،مذهبي و اخالقي

ضرورت، ولي گاه به اقتضاي شرايط و در حد مذهبي بوده، صالتاو ا ها اوال محتواي خطبهتوان مي بنابراين،. شده است محتواي مذهبي و عبادي افزوده مي رموضوعات سياسي هم ب

"خطبه"هاي جمعه بدون احتوا بر مطالب سياسي، همچنان چنين نتيجه گرفت كه خطبه .پذيرفتخطبه نماز صورت تحقق نمي دي اساسااند، اما بدون احتوا بر مطالب مذهبي و عبا بوده

هاي اصلي نماز جمعه و سياست پيوندگاه

رسد به طرح پرسش دوم و كوشش براي يافتن پس از پاسخ به پرسش اول، اينك نوبت مي :پاسخي بدان

و به عبارت ديگر چگونه بود؟نسبت نماز جمعه با قدرت مركزي در طول تاريخ اسالم، گري چه بوده است؟ هاي نماز جمعه با سياستمداري و حكومت پيوندگاه

دست كم از دو سو با دستگاه ،نماز جمعه از همان آغاز. ها دشوار نيستپاسخ به اين پرسشخطبه خواندن شخص فرمانروا اعم از رسول خدا يا ،يكم: خالفت و امارت پيوند يافته بوده است

شد كه خطيب تر مي هايي محكماين پيوند در زمان .يا خطيب برگزيده اينانامام يا خليفه برگزيده در كنار خطابت جمعه، بر برخي از مناصب مهم ديواني مانند منصب حسبه و قضا نيز

اولي تاريخ روشني ،يان اين دو پيوندگاهاز م. خليفه و دوم، دعاي خطيب در حق 1؛زدتكيه ميكه اشاره شد، از صدر اسالم، شخص پيامبر و سپس خلفاي راشدين و خلفاي بعدي چنان. دارد

.449، 1 منهاج سراج،: نك. 1

13/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

مل أها، به ت اما درباره دعا در حق خليفه در خطبه. و والت آنان، امامت جمعه را بر عهده داشتنديزي براي گفتن دارد؟ دعا براي خليفه، كه آيا اساسا تاريخ در اين زمينه چ. بيشتري نياز است

چه زماني ، از ه در شمار اركان خطب جمعه نيامدهدر هيچ يك از مذاهب فقهي عامه و خاص هايي بوده است؟ من چه داللترسم شده؟ و اين دعا متض

والي ) ع(اين دعا را ظاهرا نخستين بار عبداهللا بن عباس، آن هنگام كه از جانب امام علي در همين دوره در 1.دعا كرد) ع(وي در خطبه نماز جمعه بصره، براي علي . بود، رسم كرد بصره

هاي جمعه گاه معاويه و عمرو عاص و ابوموسي اشعري و ابواعور سلمي و حبيب كوفه، در خطبهو حسنين و ابن عباس و مالك ) ع(هاي جمعه در دمشق، امام علي بن مسلمه را، و در خطبه

2.كردند مياشتر را لعن اي و احيانا نفرين بر رقيبان و مخالفان او مايه آن بوده تا به هر حال، نفس دعا به خليفه

توان نقطه همه، عصر امام علي را فقط مياما با اين هاي جمعه، جنبه سياسي بيابند؛ خطبهبه بعد دانيم اين رسم از همان زمان ها دانست، چه درست نمي شروع دعا براي خليفه در خطبه

دهد كه برخي از والت اكثر نشان مي هاي موجود حد گزارش. يافته يا نهوقفه دوام پيوسته و بيبه خليفه –) ع(مانند ابن عباس در عهد امام علي - و حكام شهرهاي غيرمركزي در عصر اموي

دند، خوان كه خلفا خود نماز مي) دمشق( كردند؛ اما معلوم نيست در مركز خالفت وقت دعا مياين مشكل دعاي خليفه به جان خويش، حدود . اند يا نه كرده آيا به زبان خويش خود را دعا مي

3. به نحو بنياديني حل شد عباس، تقريبايك قرن بعد از به خالفت رسيدن بنيخواندند، اما از قرن سوم بسياري از خلفا و عيدين را خود مي خطب جمعه و خلفا عموما

.4كردند ران در بيشتر مواقع، خطبا را بر جاي خود روانه مصلي يا مسجد ميحتي واليان و امي

.1/516ابن خلدون، .1

.16/137ابن ابي الحديد، . 2

توضيح آن كه مرسوم شدن دعا به خليفه گرچه موجب و نشان تكريم خلفـا بـوده، بعـدها دردسـرهايي را بـراي . 3خواننـد خويشـتن را خلفا پديد آورد، چنان كه آنان اين ذهن مشغولي را داشتند كه هنگامي كه خـود خطبـه مـي

وابديد اسماعيل بن علي خطبي يكي از آيـات دعـايي صراضي عباسي به ). 382/ 2 ،سمعاني: نك(چگونه دعا كنند كه خود شاهد خطبه يكي از خلفـاي ) 174(به نوشتة ابن طوير . )جاهمان(قرآن كريم را در خطبه عيد فطر خواند

اللهم و انا عبـدك و ابـن : تفاطمي بوده، خليفه پس از ذكر اسامي آبا و اسالف خود چون به نام خويش رسيده گف .»عبدك ال املك لنفسي ضرا و النفعا

.361/ 2متز، .4

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 14

توانست معلول عدم مهارت برخي از آنان هاي امنيتي مي اين نوع تصميم، صرف نظر از نگرانيهاي بياني و يا ناتواني در عرضه مطالب جالب توجه بوده باشد؛ و نيز شايد ضعف 1در زبان عربي

: گفت در عصر اموي، عبيداهللا بن زياد كه لكنتي هم در زبان داشت مي ترهاچنان كه پيشو عبدالملك بن مروان خواندن . بود امارت چيز خوبي است، اگر خطبه خواندن در ميان نمي

را "لحن"خطبه جمعه را به منزله عرضه هفتگي عقل خود به مردم دانسته و بيم ارتكاب 2.شمرده است وجب پيري زودرس خود ميم

از قرن چهارم بدين سو، خطبه خواندن خطيبان بر جاي خليفگان به قاعده و رويه ،به هر رواين 3.پرداخت خليفه خود به ايراد خطبه مي ،هاي بسيار استثنايي در موقعيتفقط بدل شد و

ار نگاران در حكم عدم بوده و از همين رو، خطيب بغدادي، راضيموارد بسيار نادر از نگاه تاريخآخرين - هاي بسيار اندك خلفاي پس از او بدون در نظر آوردن نمازجمعه -را )329- 322: حك(

خطبه خواندن فقط به انصراف خلفا از 4.ها خطبه خوانده است دانست كه در جمعه اي مي خليفههاي عيدين كه سالي فقط دوبار برگزار آنان حتي از خواندن خطبه. ها محدود نبود جمعه

شد در امامت مستر كه به همين سبب، اقامه نماز عيد قربان به چنان ؛زدند يز تن ميشده ن ميهاي بسيار كه اين سنت فرو نهاده شده بود، با آب و تاب فراوان و ، از پس سال500ذي الحجه 5.اي بسيار مهم گزارش شده استبسان واقعه

توان ا بدين گونه نيز ميها ر باري، تن زدن خلفاي عباسي از مباشرت در خواندن خطبهتعليل كرد كه شايد آنان نيك دريافته بودند كه با حضور نيافتن خود در نماز جمعه و سپردن

خود، هم مشكل مورد اشاره، يعني ناخوشايند هبرگزيد )خطيبان(به نايبان اين وظيفه و فريضه خطيب برگزيده كردند، و هم بدين ترتيب دست بودن دعاي خليفه به جان خويش را حل مي

گذاشتند و كمال آميز در هنگام دعا براي خليفه بازمي خود را براي رديف كردن تعابير ستايش .دادند مهابت و ابهت خود را در نظر مردم جلوه مي

.1/500بارتولد، .1

.1/125جاحظ، .2

.231/ 2، فةمĤثراالناقلشقندي، : نك .3

.143/ 2خطيب بغدادي، .4

.298، صصمجمل التواريخ و الق. 5

15/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

همه، صرف دعا به خليفه را آن مايه قوت تأثير نبود كه نماز جمعه را يكسره به با اينهاي كامال داللت مهم در ايجاد چنين پيوندي، مضامين وعامل . خالفت و سياست بپيوندد

توضيح آن كه مرسوم شدن دعا به خليفه در خطب . سياسي و حكومتي اين ادعيه بوده استجمعه، بسيار زود نوعي مالزمه معنايي و به اصطالح اهل منطق، نسبت تساوي ميان خالفت و

كنند و ها دعا مي ه است او را در خطبهها در پي آورد، بدين بيان كه هركه خليف دعاي خطبهبا نظر به همين مالزمت و نسبت بود كه حتما . كنند خليفه است ها دعا مي هركه را در خطبه

كه شد كه چه كسي خليفه است تا نام همو را در خطبه بياورند و چنان بايست معلوم مي ميهاي جمعه خوانده ه كيست، خطبهگفته خواهد شد هرگاه در مواقع بحراني معلوم نبود كه خليف

به نام خليفه خطبه «به همين علل تعابيري چون . دانستند شد، زيرا نام خليفه را نمي نميهاي عربي آن كاربرد گسترده يافت و در منابع تاريخي خطبه به و همانندها و مترادف» خواندن

چنان كه در . ته استنام كسي خواندن مجازا به معناي به خالفت رسيدن آن كس به كار رفبرخي از تواريخ فارسي و عربي، خطبه گردانيدن و انتقال خطبه و قطع خطبه به معناي تغيير و

1.يا سقوط خليفه به كار رفته است

خليفه يا خطيب منصوب وي پس از به خالفت رسيدن، وسيله اعالم ، اولين خطبهدر واقعلمانان با او و به رسميت شمرده شدن خالفت خالفت او به عامه مسلمين و به منزله بيعت مس

ها در طول مدت خالفت وي، متضمن مفهوم شده و دعا كردن براي او در خطبه وي تلقي مياسباب، هيچ خليفه تداوم بيعت و تبعيت مردم از خليفه و مشروعيت وي بوده است و به همين

حق خواندن خطبه و ضرب توانست از ي حتي در دوره ضعف كامل قدرت نمييا سلطان مستقلترين اقدام بعد از به قدرت رسيدن اقل حقوق حكومتي او و فوري سكه به نام خويش كه حد

هاي اسالمي و در سرتاسر قلمرو اين مفهوم از خطبه در همه دوره. بوده، چشم بپوشد 2.ران مسلمان از اندلس تا هند اسالمي صادق بوده استگحكومت

امرا تا آنجا اهميت داشته كه يك بار كه خطيب، دعا به ابن طولون را اين دعاها براي خلفا و 3.در حضور خود او از ياد برده بود، في المجلس فرمود تا در پايان خطبه وي را تازيانه بزنند

.9/605ابن اثير، ؛295، 297، صصمجمل التواريخ والق 1.

/ 1كنبـو، ؛289/ 3، االعشـي صـبح قلقشـندي، 3/204 ابن عماد حنبلي،، 14/ 2ابن اسفنديار، ؛47، عبتي: كن .2190.

.62، 4/1مقريزي، .3

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 16

عواقب نمادين شدن نمازجمعهح بت به طرپس از بررسي چگونگي تبديل شدن نماز جمعه به يكي از شعائر خالفت، اكنون نو

اي سياسي و خالفتي شدن نماز جمعه چه پيامدهاي ويژه مايهاين رسد كه پرسش سوم مي داشته است؟

:ها بوده است اين - بدون ادعاي حصر –ترين اين پيامدها رسد مهم نظر مي بههرچه پاي عناصري با صبغه سياسي : »خطبه جمعه«در برابر » جمعه ةلوص«رنگ باختن .1

اولين . تري يافتر باز شد، اين نماز به طور طبيعي كاركردهاي سياسيبه نماز جمعه بيشت» نماز«خود . هاي عبادي آن بوده است اثر شدن جنبهاهميت و كمكاركرد چنين رويكردي كم

ها، ذكرهدر منابع تاريخي و ت. جمعه جايگاهي بسيار فروتر يافت» خطبه«جمعه نيز در قياس با يك واحد عبادي را ي مخصوص همراه آنها را كه مجموعامازها، نهاي جمعه گزارش از خطبه

خطبه و مشتقات آن در اين منابع هكه واژ دهند، سخت تحت الشعاع قرار داده، چنان تشكيل ميو مشتقات آن به كار آمده و در توقيعات و ةصلو هبه گونه معناداري بسيار بسيار بيشتر از واژ

سخن » امام«و نه » خطيب«و از » امامت«و نه » ابتخط«از منصب ها نيز معموال فرمانز جمعه است، از تعبير اين در حالي است كه در قرآن، كه معتبرترين سند وجوب نما 1.رود مي

فاسعوا الي ةلجمعمن يوم ا ةيا ايها الذين آمنوا اذا نودي للصلو«: استفاده شده» ذكر«و » ةصلو« . »روا البيعاهللا و ذ ذكر

هاي سياسي و با اهميت يافتن، جنبه: عدم برگزاري فريضه نماز جمعه در برخي مواقع .2هاي جمعه، اتفاق شگفتي در تاريخ نماز جمعه تر خطبهنمادين نماز جمعه و به تعبير درست

ا كرد، پديد آمد؛ بدين معنا كه چون دعا به خليفه در خطبه نماز جمعه، موضوعيت و اصالت پيداي از دارالخالفه هاي داخلي، خليفه گير و دار درگيري در مد كه مثالآ هرگاه چنين پيش مي

نمود و شخص معيني به عنوان شد و بر سر تعيين جانشين او اختالف روي مي بيرون رانده ميند اي را بر مسبود، خطيب جمعه در اين وضع بي تكليفي، از آنجا كه خليفه خليفه شناخته نمي

كرد و نماز جمعه را ديد تا به جان او دعا كند، فقط به خواندن نماز ظهر بسنده مي خالفت نمينهاد؛ چه گويي كه جامعه اسالمي معتقد شده بود كه بدون دعا بر خليفه موجود، نماز فرو مي

.470،11/222/ 3، ارصمسالك االب؛ همو، 164، لتعريفااهللا عمري، فضل ابن .1

17/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

چنين بود كه يك فريضه مهم عبادي در سايه يكي . جمعه قابل تصور نيست و بايد معطل بماند .خود قرار گرفت ةاز اجزاي بعدها برافزود

كه عباسيان در اعتراض به هـ201در سال : ذكر يك نمونه از اين وقايع جالب است يكي ،بيعت كردند، و بدين ترتيب دو تن ، در بغداد با ابراهيم بن مهدي)ع(وليعهدي امام رضا

فه داشتند، بر سر چگونگي ترتيب ذكر عنوان خلي) در بغداد(و ديگري ابراهيم ) در مرو(مأمون أمون و سپس برخي گفتند در خطبه نماز ابتدا م. بغداد اختالف پيش آمد هنام افراد در خطب

براي درنگ مأمون را خلع و صرفاو برخي ديگر درصدد برآمدند تا بيابراهيم را دعا كنند نماز جمعه ،، در آن روزبه همين سبب. بن مهدي دعا كنند ابراهيم و سپس اسحاق بن موسي

1.برگزار نشد و به جاي آن مثل هر روز به اقامه نماز ظهر اكتفا كردندتبديل نماز جمعه به نماد خالفت، مايه آن : ها به مصالها ها و آشوب راه يافتن درگيري. 3

شد تا مردم نه تنها به چشم فريضه الهي بدان ننگرند، بلكه آن را مظهر قدرت و حكومت و گاه ست وقت ببيند و گاه اعتبار و جايگاه ديني آن را از ياد ببرند و محل برگزاري آن را جلوهسيا

منابع تاريخي سرشار از . قدرت خالفت بپندارند و به عرصه مخالفت با حكومت تبديل كنندترين و البته ساده. ز يافتهها برو اعتراضاتي است كه در نماز جمعه و در حين ايراد خطبه

به گفته طبري، شيعيان در كه مثال در نماز جمعه بوده، چنان ها عدم شركت ترين اين روش آرام 2.شوند نوشته بودند كه در نماز جمعه حاكم شهر كوفه حاضر نمي) ع(نامه به حسين بن علي

به نوشته طبري، يك بار نصر بن سيار حاكم خراسان، ماموران مسلحش را در البالي همه وقتي كه او در ند تا معترضان احتمالي را سركوب كنند، اما با اينجماعت نمازگزار پراك

حال خطبه خواندن بود، از گوشه و كنار مجلس كساني كه به تأخير در پرداخت مقرري خود انذارهاي نصر به مخالفان كارگر نيفتاد و سرانجام ! مقرري !مقرري: معترض بودند، فرياد سردادند

3.مگو ميان نصر و مخالفان بر هم خوردخطبه جمعه در اثر بگو به قصد تظلم از كشتارها و تعرضات مرداويج از همدان مردمي كه هـ319سال همچنين در

و دينور به بغداد آمده بودند، وقتي كه خطيب در عيد قربان به ذكر نام خليفه رسيد، با فرياد 4.اعتراض موجب قطع و ختم خطبه شدند

.8/555طبري .1

.5/347، همو .2

.7/286 ،همو .3

.293-292،و القصص خمجمل التواري. 4

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 18

محصول پيوند ميان خالفت و خطابت بود، از اين رو در مواردي كه به ها در واقع اين آشوب صبغه مذهبي و ها صرفا شد و خطبه مامت گسسته ميهر صورتي و جهتي پيوند ميان امارت و ا

1.خاست اعتراض و هجو از ميان برمي گرفت، خطرهايي چون عبادي به خود مي نتيجه

ز جمعه و بدل كردن آن به نماد خالفت، و باري، تحميل كاركردهاي سياسي غليظ بر نماترين آنها بايد به فرسايش قداست نماز جمعه اشاره پيامدهاي نامطلوب چنين تحولي كه از مهم

نماياند، ضرورت مطالعه تاريخ كه فراز و فرود سرگذشت نماز جمعه را بازميآن رعالوه ب كرد،اي با شكل اداي فرايض را در هر دوره هايشرايع و فرايض ديني و بررسي ميزان انطباق شكل

.دهد نخستين و تشريع شدة آن نشان مي

كتابشناسي قرآن كريمعالوه بر

، ةبيالكتب العر داراحياء ،ةمحمد ابوالفضل ابراهيم، قاهربه كوشش ، ةغشرح نهج البالابن ابي الحديد، 1967/1387.

.1966-1386/1965- 1385 دار صادر، بيروت، ،الكامل في التاريخ عزالدين علي، ابن اثير، .ش1366عباس اقبال، تهران به كوشش ، تاريخ طبرستانابن اسفنديار،

، تصحيح محمد عبدالقادر عطا المنتظم في تاريخ الملوك و االممابن الجوزي، ابوالفرج عبدالرحمن، .1412/1992،ةلعلميو مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب ا

.1407/1987، 1401/1981دارالحديث، ،بيروت دخل،المابن الحاج، عبدالعزيز بن عبداهللا بن باز، به كوشش ، فتح الباري في شرح صحيح البخاريابن حجر عسقالني،

.1418/1997بيروت دارالفكر، بيروت، و سهيل ذكار، ةخليل شحادبه كوشش ،ابن خلدون ةممقد ابن خلدون،

1408/1988. .1405/1985 دار بيروت، احسان عباس بيروت،به كوشش ، بريالطبقات الكابن سعد، .1992/ 1412بيروت، ايمن فواد السيد،به كوشش ،المقلتين في اخبار الدولتين ةهنز ابن طوير،

.267 /2ابن الحاج :نك 1.

19/تأملي در تاريخ نماز جمعه تا پايان خالفت عباسي :از نماز تا نماد

.1979 ،ةبيروت، دارالمسير ،شذرات الذهب في اخبار من ذهب عبدالحي بن احمد حنبلي، ابن عماد، .1408/1988، بيروت، التعريف بالمصطلح الشريفي، ابن فضل اهللا عمري، احمد بن يحي

.2003، ابوظبي، المجمع الثقافي، مسالك االبصار و ممالك االمصارهمو، .1411/1990 ،المعارف ةمكتب ، بيروت،ةيو النها ةيالبداابن كثير، - 17 ج ةتلسالكتب ا(1401/1981 ،ةدارالدعو ، استانبول،سننمحمد بن يزيد قزويني، ابن ماجه،

18.( ترجمه و انشاي اسحق بن محمد همداني قاضي ،النبي ةسيرمشهور به سيرت رسول اهللا ابن هشام،

.ش 1361 خوارزمي، تهران، اصغر مهدوي،به كوشش ابرقوه، .ش1366 انتشارات آگاه، ، ترجمه كريم كشاورز، تهران،تركستان نامهواسيلي والديميروويچ، بارتولد، .ش1350دانشگاه فردوسي، علي اكبر فياض، مشهد،به كوشش ،تاريخ بيهقي بيهقي، .1351/1932 ،ة، قاهرحسن السندوبيبه كوشش ، البيان و التبيينعمرو بن بحر، جاحظ، بيروت، بشار عواد معروف،به كوشش ، السالم ةينتاريخ مد علي، احمدبن بغدادي، خطيب

1422/2001. و محمد نعيم االرنؤوطشعيب به كوشش ء،سير اعالم النبال، شمس الدين محمد، ذهبي

.1406/1986 بيروت، العرقسوسي،، زير نظر 10ج ،دانشنامه جهان اسالمدر ،»نماز جمعه )3جمعه« محمد كاظم، رحمان ستايش، .ش1385 تهران، غالمعلي حداد عادل،

.1365/1946 ،ةيالمصر ةلنهضا ةمكتب ،ةقاهر، الفن و مذاهبه في النثر العربيشوقي ضيف، دار بيروت، محمد ابوالفضل ابراهيم،به كوشش ،تاريخ الرسل والملوك محمد بن جرير، طبري،

.}1967- 1387/1962- 1382{سويدان .ش1357جعفر شعار، به كوشش ترجمه ناصح بن ظفر جرفاذقاني، تاريخ يميني،عتبي،

.1920-1910و االرشاد، ةفالثقا ةوزار ،ةقاهر صبح االعشي، قلقشندي، ابوالعباس احمد بن علي، .1980/1359عبدالستار احمد فراج، بيروت، به كوشش ، ةففي معالم الخال ةفنامĤثر اال همو،

، ترتيب و تحشيه غالم يزداني، چاپ وحيد شاه جهان نامهالموسوم به عمل صالحكنبو، محمد صالح، .1972- 1967 مجلس ترقي ادب، قريشي، الهور،

انتشارات ، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو، تهران،در قرن چهارم هجري تمدن اسالميمتز، آدام، .ش1364اميركبير

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 20

آبادي و زيگفريد وبر دو مونده، نيكارهوزن، سيف الدين نجمبه كوشش ، مجمل التواريخ و القصص .ش2000/1378

.1970، به كوشش شارل پالت، بيروت، مروج الذهب و معادن الجواهرحسين، بن مسعودي، عليايمن فؤاد السيد، به كوشش ، اآلثارالمواعظ و االعتبار في ذكر الخطط و مقريزي، احمد بن علي،

.1424/2003 الفرقان للتراث االسالمي، ةسسمو ،1424لندن .ش1363به كوشش عبدالحي حبيبي، تهران، دنياي كتاب، ، طبقات ناصريمنهاج سراج،

:ناشر جا، بي ،ةغالموسوم بمصباح البال ةغنهج البالمستدرك محمدحسن، ميرجهاني طباطبايي، .ق1388 مولف،

محمد دبيرسياقي، تهران، انتشارات به كوشش ، سفرنامه حكيم ناصر خسرو قباديانيناصرخسرو، .ش1356، زوار

، ةيثالحد ةبيالعر ةسس، المؤة، تصحيح عبدالسالم محمد هارون، قاهرالصفين ةقعونصربن مزاحم، .1404قمق، افست 1382

.1409االعلمي ةسسمو يروت،ب مارسدن جونس،به كوشش ،كتاب المغازي بن عمر، محمد واقدي،بيروت، دار محمد ابوالفضل ابراهيم،به كوشش ، التاريخ الطبري ةتكمل ،محمد بن عبدالملكهمداني،

.1967- 1387/1962-1382،سويدان

46- 21، ص 89تان سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمس تاريخ و تمدن اسالمي،

  

1،2هاي آنانبرپايه نام در دوره ميانه انهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

 

3نيافريبا كاظم

، ، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگيكارشناسي ارشد تاريخ ايران دوره اسالمي دانش آموخته پژوهشكده تاريخ، تهران، ايران

چكيدهاري مورد انتظار از كنيزان در دوره ميانه بررسي شده است؛ يا هنجارهاي رفت» نقش كنيز«در اين مقاله

نقش «است و رابطه علي و معلولي ميان » نقش كنيز«و فرض بر آن است كه نامگذاري نخستين پديدار هاي هاي كنيزان ذيل عنوانبر اين اساس در اين نوشتار ابتدا نام. و نامگذاري كنيزان وجود دارد» كنيز

هاي برگرفته از پيشه، هاي سخيف، نامهاي محبت آميز، نامهاي ظاهري، نامژگيزيبايي زنانه و ويهاي وابسته به مكان براي دستيابي به يمن و نامهاي خوشهاي اخالقي و القاب كنيزان، نام ارزش

به دست آمده از مستندات تاريخي مقايسه » نقش كنيز«الگوهاي نامگذاري بررسي و سپس اين الگو با اي با بردگي و در دوره ميانه چه رابطه» نقش كنيز«ست تا بدين مسئله پاسخ داده شود كه شده ا

جنسيت كنيزان داشته است؟

. جنسيت، نامگذاري، كنيز، بردگي، زن، تاريخ اجتماعي :هاكليدواژه

.25/8/89 :؛ تاريخ تصويب1/6/89:تاريخ وصول. 1

دوره ميانه به قرن سـوم تـا مكتب تبريز و مباني تجددخواهيدر اين نوشتار به تاسي از سيدجواد طباطبايي در . 2 ).21طباطبايي، (آغاز يورش مغوالن اطالق شده است

[email protected]: پست الكترونيك .3

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 22

مقدمهت شناسي است كه بر الگوها و انتظاراترين مفاهيم جامعهيكي از بنيادي 2»اجتماعي1نقش«

جامعه از دارندة جايگاهي خاص در ساختار اجتماعي داللت دارد، و مفهومي فراتر از جايگاه يا فرد دارندة آن 3ها در برساختن نقش اجتماعي، جنسيتترين مولفهيكي از مهم. تاثير است

با توجه به اين نكتة مهم كه ميان جنس و جنسيت تفاوت بنيادي وجود دارد، زيرا .جايگاه است ـ اي فرهنگيشناختي و زيستي دارد، برساخته سيت برخالف جنس كه منشاء زيستجن

اجتماعي است و تاثير الگوهاي فرهنگي و خواست جامعه در برساختن آن به مراتب بيش از . فرد است) مذكر يا مونث بودگي(جنس

اي براي نقش اجتماعي باشد و الگوهاي نانوشته 4رسد نامگذاري نخستين پديداربه نظر ميشود مي هايي كه براي زنان مناسب دانستهاي كه ناممردان وجود دارد، به گونه/ نامگذاري زنان

هاي پسنديده براي بيان ديگر الگوهاي نامگذاري و نامبه. براي مردان ناپسند است و بالعكسظرگرفته دختران و پسران بخشي از صفاتي است كه جامعه براي الگوپردازي رفتار آنان در ن

هاي نامگذاري در شناخت جنسيت يا نقش ها و شيوهتوان با بررسي ناماين رو مي از. است . مرد در دوره ميانه گام موثري برداشت/ زن 5جنسي

كنيزان گروهي از زنان بودند كه عالوه بر تاثيرپذيري از جامعه، خود بر گروه زنان يا بر يكي از » نقش كنيز«رسد نهادند و به نظر ميي ميانتظارات جامعه از زنان تاثيراتي بر جا

از اين رو با بررسي. بردهايي است كه جامعه براي الگوپردازي رفتار زنان از آن بهره ميمولفه/ نام. داد، دست يافتتوان به بخشي از الگوهايي كه رفتارهاي زنان را جهت ميمي» نقش كنيز«

اي از آن است، به بيان ديگر يا وجه و مرتبه» ي كنيزنقش اجتماع«لقب كنيزان نخستين بروز شود و بخشي از انتظارات يا الگوهاي جامعه از زني در موقعيت كنيز در نامگذاري او پديدار مي

/ از اين رو در اين نوشتار در نظر است ابتدا نام. با نام او رابطه علي و معلولي دارد» نقش كنيز«ي به الگوهاي نامگذاري بررسي و سپس اين الگوها با ديگر لقب كنيزان به منظور دستياب

هاي شناختي آن ـ كه مراد اين نوشتار است ـ طي ساليان گذشته در پژوهشفارغ از مفهوم جامعه» نقش«. 1

تواند در كار رفته است؛ كه همين امر ميها و مقاالت معادل تاثير يا جايگاه بهنامهبندي پاياندانشگاهي و عنوان  .هايي را پديد آوردخوانش اين متن دشواري

2. Social Role 3. Gender 4. Phenomena 5. Sex Role   

23/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

آيد مقايسه شود هاي تاريخي در اين دوره به دست ميهاي نقش كنيز كه از بررسي داده لفهؤماي با بردگي و جنسيت تا پاسخ اين مسئله به دست آيد كه نقش كنيز در دوره ميانه چه رابطه

 كنيزان داشته است؟

در دو بخش بررسي » نقش كنيز«هاي كنيزان و مسئله فوق رابطه نام براي بحث پيرامونو الگوي به دست آمده از نامگذاري كنيزان » نقش كنيز«شود و فرض بر آن است كه ميان مي

شود؛ ولي مي انگارانه آنان تشابه و تطابق ديدهآميز و شيدر تاكيد بر زيبايي و حضور مفاخرهاز فرودستي مضاعف از برآمدهساري و خوارپنداري خويشتن كه وفاداري، فرمانبرداري، خاك

.است بردگي و زنانگي در كنيزان بود در نامگذاري آنان نمود نيافتههاي منابع تاريخي، القاب كنيزان و داده/ هاروش تحقيق در اين نوشتار توصيف و تحليل نام

.ادبي، فقهي و حكايات است

 آننامگذاري و الگوي برآمده از

ها در دوره ميانه تنها اسمي براي ناميدن افراد نبود و در نامگذاري، باورها و الگوهايي دخالت نامتواند بازگوكننده هاي نانوشته آداب و باورهاي اجتماعي است و گاه ميداشت كه گوياي بخش

به ديگر سخن، نام حامل بخشي از نقشي بود كه. خواست و الگوهاي جامعه از مسمي باشدهاي ها براي شناخت آن الگوها و نقشتوان از نامرو ميگرفت از اينجامعه براي افراد در نظر مي

اي عنوان برساختهاگر نام نخستين گام در جهت برساختن زن يا مرد به. برد اجتماعي بهرهفرهنگي باشد، نامگذاري كنيزان نيز بخشي از نقشي بود كه جامعه از زني در ـاجتماعي

. قعيتي بردگي انتظار داشتموشد، براي مخاطب قراردادن عرب زادگان و مردمان عرب كنيه را كه با اب و ام آغاز مي

ويژه تغيير نام و به 1شدندكنيزان، تنها به نام خوانده مي/ برد، ولي بردگانبلندپايه به كار مي/ ظارات مالكان يا جامعه از بردگانداد، بازتابي از انتآنان كه اغلب به هنگام خريد يا اهدا رخ مي

و از آنجا 2شد و تغيير نام راهي براي تغيير آن بود،نام بخشي از هويت فرد تلقي مي. كنيزان بوداش پيوند داشت، از اين رو براي زدودن هويت كه هويت برده با گذشته، خانواده يا مالك پيشينانتخاب . برگزيدن لقب جديد نخستين گام بوداو و وابستگي تام و تمامش به مالك، تغيير نام و

.14؛ شيمل، 228زيدان، . 1 . 2شيمل، . 2

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 24

صورت 2هاي ظاهريو تطابق يا تضاد با ويژگي 1هاالقاب از سوي مالك و بر اساس برخي توانايييافت، به عنوان نمونه، اگر در بعضي موارد دو يا چندبار لقب كنيزي تغيير مي. گرفتمي

نيز اگر كنيزي به رسم 4لقبش تغيير كند،آورد ممكن بود نام و كودكي به دنيا مي 3اي سريهرسد كه در همچنين به نظر مي 5نهادند،شد، لقبش را هديه ميپيشكش به بزرگي اهدا مي

اي اوقات انگيزه مالك در برگزيدن برخي القاب براي كنيز بر باورهايي نظير نيك فالي و پارهد كه بيانگر مباهاتش در تملك چنين نهاگاه مالك لقبي را بر كنيز مي 6.خوش يمني استوار بود

نيز 7يافت؛كنيزي بود و چنين القابي در بيشتر موارد به كنيزان هنرمند و رامشگر اختصاص ميداشت ياد و خاطره فرزند ازدست رفته خود، نام او را بر كنيز اي اوقات مالك براي پاسپارهو اگر مالك نام اصلي برده را متناسب با ولي تغيير نام برده امري هميشگي و عام نبود 8نهاد، مي

  9.كرديافت، نامش را حفظ ميبا سليقه خود و موقعيت او مي

اي به عنوان نمونه ،منابع پژوهش حاضر از آنان ياد شدهدر نام صدوچهار كنيزي كه زيردر در اين جا اين سوال مطرح است كه . است بررسي شدهاز جامعه كنيزان در دوره مورد بحث

گمان ديگر منابع تاريخ ونه حاضر تا چه ميزان معرف جامعه كنيزان در اين دوره است؟ بينمهايي از كنيزان است كه در اين جامعه آماري بدانها اشاره نشده است، ولي بايد ايران حاوي نام

و هاي كنيزان در كليه منابع تاريخي مورد بازبيني به اين نكته اذعان كرد كه حتي اگر تمام ناماز اين رو نگارنده . اشاره قرار گيرد، همچنان آن فهرست مطول، بيانگر نام تمام كنيزان نيست

.اين صدوچهار نام را جامعه آماري با گزينش اتفاقي در اين دوره قلمداد كرده است

. نوشتپي122/ 6مسكويه، ابوعلي. 1 .92ثعالبي،. 2براي . شددادند و اغلب براي مباشرت خريداري ميكنيزي كه او را در خانه اقامت مي) جمع آن سراري(سريه . 3

.33-25نيا، كاظم: كنشد هايي كه به نوع كنيز اطالق مير درباره واژهاطالع بيشت .15/6663 ترجمه فارسي،، 13/2148 ،؛ طبري4/333خداداد،فرامرزبن. 4 . 1/259تنوخي،. 5 .719/ 1،يك شب و هزار؛ 2/93خداداد، فرامرزبن. 6 . 1367- 1366/ 11طبري، . 7 . 612/ 5خداداد، فرامرزبن. 8 . 50- 1/49: همو. 9

25/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

هاي ظاهريزيبايي زنانه و ويژگي .1شان تاكيد دارد، حسن و زيباييهاي ظاهري آنان و به ويژه هايي كه بر ظاهر زنان، ويژگينام

هاي برگرفته از عناصر طبيعت كه ظرافت نام. ترين بسامد را در ميان نام كنيزان داراستبيشو نيز برخي از صفات برجسته كنيز 1هايي كه بر صفات زنانهكند، اسمزنانه را به ذهن متبادر مي

. شودكنيز اشاره دارند، در اين گروه بررسي مي

اصل ( 7، باكون6الناس، املح)5درخت زينتي( 4، ارغوان يا معرب آن ارجوان)3الزر، ط( 2آلتون-پري 9، بلبل،)8اصل اين واژه شناخته نشد، شايد تصحيف باكور، ميوه نورس يا نوبر باشد(

ني ( 15خيزران 14، حسن،)13اي تركي و به معناي گلچيچك واژه( 12جيجك 11جمال، 10چهره، 21، زليخا،)20آهوبرة به راه افتاده( 19، رشاء)18هرچيز كوبيده هايريزه( 17، دقاق)16باريك و بلند

صفتي برساخته مردان و جامعه مردساالر است كه به ) 150هام و گمبل، : ك.ر) (Feminine(» زنانه«بايد يادآور شد كه . 1

برند، و از آنجا كه اين واژه در همين برداشت با الگوهاي نامگذاري و كارميبخواهي براي رفتار يا ظاهر زنان بهصورت كامال دل . يابد نگارنده ناگزير از كاربرد آن استمي نقش جنسيتي پيوند

. 55-54/ 2طرسوسي، . 2 .83/ 1معين، . 3 .17/207ابن اثير، . 4  .204/ 1معين، . 5 .178-176ثعالبي، . 6 .506/ 1 ،و يك شب هزار. 7  .464/ 1معين، . 8 .1689/ 2،يك شب و هزار. 9

.484،481/ 2طرسوسي، . 10 .66ظهيرالدين نيشابوري، ؛ 255،254،251راوندي، . 11 .178-176؛ ثعالبي،2280/ 13طبري، . 12 . 7366/ 5دهخدا، . 13 .190/ 4 ،معجم االدباءياقوت حموي، . 14 . 258/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 236عنصرالمعالي، . 15 . 464قيم، . 16 . 117-115ابوالفرج اصفهاني، . 17  .160بندرريگي، . 18 1065 -1063/ 1 ،و يك شب هزار. 19  .191بندرريگي، . 20 .367راوندي، . 21

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 26

8رخ،، سمن)7بلدرچين 6فربه و چاق،( 5، سمانه)4بانوي درخشان( 3ستي زرين 2زهره، 1زمرد،- ة، شجر)13خريد و فروش، شاخه آذرخش( 12شاريه 11، سوسن،)10سياه چشم( 9سوادالعين 8رخ،

19، عندليب،)18بوي خوش(17طيبه، )دختر باريك اندام( 16، ضعفا15شمشاد 14الدر،ةشجر20قراطيس

شاخه ( 22، قضيب)21كاغذ، دختربلندباالي سفيداندام، ماده شتر جوان: جمع قرطاس( آنكه ( 27، مخارق)26اي در موسيقيپرده 25اي از كبوتر،گونه( 24، قمريه)23جداشده، شمشير برا

. 883/ 1،يك شب و هزار. 1 .178- 176ثعالبي، . 2 . 549بيهقي، ابوالفضل، . 3  . 5/4047انوري، . 4 .203قمي، . 5 .258بندرريگي، . 6  .1918/ 2معين، . 7 .612/ 5خداداد، فرامرزبن. 8 . 1689/ 2،و يك شب هزار. 9

  . 5/4290انوري، . 10 .201مي، ق. 11 .1365/ 11؛ طبري، 192-187ابوالفرج اصفهاني، . 12 .281بندرريگي، . 13 .2203/ 2 ك شب،و ي هزار. 14 . 1065 -1063/ 1 يك شب، و هزار. 15 . 394/ 2مسعودي، . 16 . 1065 -1063/ 1 شب؛هزار و يك . 17 .342بندرريگي، . 18 .549بيهقي، ابوالفضل، . 19 .1329/ 11؛ طبري، 478/ 2مسعودي، . 20 .441بندرريگي،. 21 .258/ 1 ،يك شب و هزار. 22 .449بندرريگي، . 23 . 288ابوالفرج اصفهاني،. 24  .459بندرريگي، . 25 .2728- 2727/ 2معين، . 26 .22؛ هالل الصابي، 177- 176؛ ثعالبي، 550/ 2مسعودي، . 27

27/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

5نرگس، 4، مليحه،)3كوچك مرواريد( 2، مرجانه)1پردازفريب، دروغ كننده دارد، دله زيبايي خير . يندهااز جمله اين نام 9هزار و )8مرواريدهاي به رشته كشيده(7نظم 6نسيم، 5نرگس،

هاي ماخوذ از جواهرات، ها و نام هاي برگرفته از گياهان زينتي و گلكه پيداست نام چنانها سمانه با ن ناماز ميان اي. ها بيشترين فراواني را دارندفلزات و اشياء قيمتي در ميان اين نام

جا كه فربهي در دوره رسد ولي از آنارتباط با مفهوم زيبايي به نظر ميتوجه به معناي آن بييابي به و كنيزان براي دست 10آمدمي شمارهاي پسنديده در زنان بهمورد بحث يكي از ويژگي

نين زليخا ـ هرچند چ هم. در اين گروه جاي گرفته است 11كردند،هايي ابداع مياين ويژگي راهمعنايي براي آن شناخته نشد ـ به دليل اشاره به زليخا ـ در داستان يوسف پيامبر كه به زيبايي

ها مانند برخي از نام. هاي برگرفته از صفات زنانه آمده استشمار نام شهرت يافته بود ـ در، دال بر زيبايي نيست كرداي كه سمين بودن را حسن تلقي ميخيزران، دقاق و ضعفا در جامعه

ها قمريه، مخارق و شاريه را با توجه به معاني آن. خوذ از ويژگي بارز دارندگان آنهاستأبلكه مهاي سخيف نيز بررسي كرد كه در پي هاي وابسته به پيشه و نامتوان به ترتيب در گروه ناممي

. خواهد آمد ها خواندهسي و نه كنيز بدين نامسي و شش نام، ذيل عنوان زيبايي زنانه بررسي شد كه

. از اين ميان سريات با شانزده نام و رامشگران با پانزده نام بيشترين فراواني را دارند. شدندميبه . اختصاص دارد 13و سه نام به گروه كنيزان خانگي 12پنج نام به گروه كنيزان نديم و امين

  .543بندرريگي، . 1 . 278/ 1 ،يك شب و هزار. 2 .529بندرريگي، . 3 .200- 199/ 1 ،يك شب و هزار. 4 .205-204قمي،. 5 . 169/ 2 ،معجم االدباءياقوت حموي، . 6 .395/ 2مسعودي، . 7  .592بندرريگي، . 8 .178- 176ثعالبي، 9. . 1091، 211/ 1، يك شب و هزار .10 .89ابن فضالن، . 11 .162نيا، كاظم. شد دانان سپرده ميداري ب مراد كنيزاني بودند كه اموري حساس چون شرابداري و خزانه. 12 . 152همو، . پرداختند مي. . . كنيزاني بودند كه به اموري گوناگون در خانه چون آشپزي، نظافت و . 13

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 28

زمي ـ تفريحي داشتند القابي حاكي از دسته از كنيزاني كه كاركرد جنسي و بديگر سخن آن . كردندزيبايي، لطافت، ظرافت و صفات زنانه دريافت مي

آميز هاي محبتنام. 2

آميز است و از موقعيت برجسته كنيز در نزد مالك برخي از القاب كنيزان حامل معاني محبتف گروه پيشين كه به ها برخالاين نام. نشيني كنيز با مالك استحكايت دارد يا ناشي از هم

، 2، بدرالكبير1الجليسانيس. ظاهر كنيز وابسته بود به نوع رابطه كنيز با مالك بستگي داردمقام و ( 8، رتبه7، حبيب)6داشتن، محبتكردن، دوستدوستي( 5، تودد)4همتابي( 3بدعه

15لعيناة، قر14، قرب)13نظيربي( 12، فريده)11يارمهربان و دوست صميمي( 10، صفيه)9منزلت، 21، مونسه20، مونس19، محبوبه)كسي را با عشق برده ساختن(18، متيم17القلوبة، قو)16نورديده(

.212/ 1،يك شب و هزار. 1 . 1022/ 1 ،و يك شب هزار؛ 203-201 نصيحة الملوك؛غزالي، . 2 .55/ 3 ،ياقوت حموي، معجم االدباء؛ 293/ 12طبري، . 3 .213قيم،. 4 .1093/ 1 ،يك شب و هزار. 5 .664بندرريگي، . 6 .1717/ 12طبري، . 7 .381/ 5ابوعلي مسكويه، . 8 .180بندرريگي،. 9

. 267/ 1 ،يك شب و هزار. 10  .310بندرريگي، . 11 .178-176؛ ثعالبي، 368/ 1 ،معجم االدباءياقوت حموي، . 12 .785قيم، . 13 .1721/ 12، 1647/ 12طبري، ؛ 583/ 2مسعودي، . 14 .1062/ 1 يك شب، و هزار؛ 206/ 17ابن اثير، . 15 . 6/5527انوري،. 16 .254/ 1 ،شبهزار و يك . 17 . 336 -333ابوالفرج اصفهاني، . 18 .340-338؛ ابوالفرج اصفهاني، 532/ 2مسعودي، . 19 .1071-1070/ 1 يك شب، و هزار. 20 .167/ 2 ،عجم االدباءم؛ ياقوت حموي، 575/ 2مسعودي، . 21

29/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

. هاينداز جمله اين نام) 5نزديك( 4و وشيكه 3جهان اندر ، نيست)2نازپرورده( 1ناعمهشت شدند كه از اين ميان يازده نام به سريات،ويك كنيز با اين هجده نام خوانده ميبيست

آميز در نگاه هاي محبتنام. نام به كنيزان رامشگر و دو نام به كنيز نديم و امين اختصاص داردها را روايتي از توان اين نامچند مي نخست از جايگاه بلند كنيز در نزد مالك حكايت دارند، هر

يز سريه يا اي عاطفي ميان مالك و كنوار كنيز به مالك دانست، اما گاه رابطهانحصار بردهچه اين رابطه اغلب ناپايدار ها بازتابي از آن رابطه است، گرآمد كه اين ناممي رامشگرش پديد

6.بود هاي سخيفنام. 3

شدند، معاني سخيف دارند و از پستي مرتبه هايي كه كنيزان بدانها خوانده ميبرخي القاب يا ناماي كه در خواستگاري يا مراسم هديه( 8، خطبه7تحفه. كنندوارگي او حكايت ميءكنيز يا شي

، 13، دنانير)12كنايه از مردم محيل/ 11سرگين، مزبله( 10دمنه/ ، دمنه)9شودازدواج مبادله مي، )گرآشوبگر، فتنه( 16شغب 15، شاريه،)چيزي كه دست به دست شود، ثروت و پيروزي( 14دولت

.178- 176؛ ثعالبي، 2148/ 13طبري، . 1 .594بندرريگي، . 2 .206بنداري اصفهاني، . 3 . 40-37ابوالفرج اصفهاني، .4  .674بندرريگي، . 5 . 110نيا، كاظم و زادهعالم. 6 . 1835/ 2 ،شبهزار و يك . 7 .141/ 1تنوخي، . 8  .451قيم،. 9

.303/ 5ابوعلي مسكويه، ؛178- 176ثعالبي، . 10 .9775/ 7دهخدا، . 11 . 881/ 2محمدحسين بن خلف تبريزي،. 12 .1/872 ،شبهزار و يك ؛ 207ـ 206 ،الملوك نصيحةغزالي، . 13 . 113/ 5ابوعلي مسكويه، . 14  .1365/ 11؛ طبري، 192-187ابوالفرج اصفهاني، . 15 .178- 176؛ ثعالبي، 779/ 2مسعودي، . 16

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 30

، 6، قبيحه)گمراه كننده از راه حق( 5، فاتن)4بسيار ستمكار( 3، ظلوم)2ضرر و زيان مالي(1ضرارمشغله 10، مخارق،)سركش، ياغي، متجاوز( 9، مارده)8كنيز رامشگر يا آرايشگر( 7، قينه6قبيحه

شماري . هاستاز جمله اين نام 13و هديه) بتخانه، حرمسرا( 12مشكويه 11،)اسباب بازي(مشغله بر صفات ناپسند تاكيد دارند، ) شغب، ضرار، ظلوم، فاتن، قبيحه، مارده و مخارق(ها از اين نام

. ها نه موقعيت پستي داشتند و نه در ظاهر مذموم و ناپسند بودندولي دارندگان برخي از اين نامو شغب، كنيز معتضد، در ابتدا 14قبيحه زيباترين زنان زمان خويش و در نزد متوكل عزيز بود

خليفه بعدي، او را شغب نام )مقتدر(شد و پس از زادن جعفر خوانده مي) نازپرورده( ناعم-توانست جانشين خليفه شود، بايد ارتقاء مرتبه مياين كنيز با زادن كودكي كه مي 15.نهادند

شود خالف اين است، و شد، ولي معناي سخيفي كه از نام او دريافت مييافت و عزيز شمرده مياز باب ناميدن چيزي ... "ب چه توضيح ثعالبي در اين باره نزديك به واقع باشد اين القا چنان

از اين رو . آميز تلقي كرداي از خطاب محبتتوان گونهو آنها را مي 16"...باشدبه ضدش مي

. 627/ 2مسعودي، . 1  . 675قيم، . 2 .178-176؛ ثعالبي، 702/ 2؛ 627/ 2مسعودي، . 3 . 701قيم، . 4 .2209/ 2، 1065-1063/ 1 شب؛هزار و يك . 5 .178- 176؛ ثعالبي، 569/ 2مسعودي، . 6 ؛ 545/ 2مسعودي، . 7زي كه صاحب هنري است، قينة آرايد يا كنيعموما كنيز رامشگر يا كنيز آرايشگر كه موي عروسان و زنان را مي. 8

هايي كه به نوع كنيز اطالق براي اطالع بيشتر درباره واژه ).13/352 ،منظوراالفريقيابن( .شودقينة ناميده مي . 33- 25 ،نياكاظم: كنشد، مي .178- 176؛ ثعالبي، 1329/ 11طبري، . 9

.550/ 2مسعودي، . 10 .122/ 6ابوعلي مسكويه، . 11 .244/ 2خداداد، فرامرزبن. 12 .259/ 1تنوخي، . 13 .92ثعالبي، . 14 .2148/ 13طبري، . 15 . 92ثعالبي، . 16

31/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

-تواند اين تضاد را توضيح دهد كه چرا كنيزي كه عزيز شمرده ميتوضيح ثعالبي دراينجا مي

. كندگر و آشوبگر دريافت ميشود، لقبي با معناي فتنه) تحفه، خطبه، دنانير، دولت، شاريه، مشغله، مشكويه و هديه(ها از اين نام تعداد ديگري

اما . كنندآنها است و از نگرشي كامال ابزاري به كنيزان حكايت مي وارگي دارندگانءمويد شيهاي عربي معادل ند، قينه نه نام كه يكي از واژهايدمنه، دولت، شاريه و قينه در اين ميان مستثن

دولت هرچند داراي دو معنا است ولي معناي نخست آن كامال با موقعيت كنيزي 1ت،كنيز اسشود همخواني دارد، سه نام شاريه، قينه و دولت بر بردگي اين زنان كه بارها خريد و فروش مي

دمنه كنيز محبوب مقتدر خليفه عباسي است، از اين رو. يا خريد و فروششان به زر تاكيد دارندتوان ناميدن چيزي به ضدش دانست؛ اين نام در معناي اين نام را مي ،معناي نخست با توجه به

دوم آن شايد از آن رو بر اين كنيز نهاده شده است كه نوع زنان محيل و فريبنده شمرده شدند، از اين ميان ويك كنيز بدانها خوانده ميدر اينجا از هفده نام ياد شد كه بيست. شدند مي

.سريات، هفت نام به كنيزان رامشگر و يك نام به كنيز خانگي اختصاص دارد سيزده نام به

حرفه/ هاي برگرفته از پيشهنام. 4گرفته از پيشه و حرفه اي در نزد كنيز حكايت داشت يا برها يا از توانايي ويژهشمار ديگري از نام

كنيزان خواندن و نوشتن آورد كه ايناين گمان را پيش مي 3و كتاب 2هاي قلمنام. او بود 8، ساحر7افزاروح 6، دالرام دلرباي،)5سرور، شادي، رشك( 4هاي اغتباطدانستند؛ نام مي

متعلق به كنيزاني رامشگر، 12و قمريه) 11نشيني كنندهگو، شبافسانه( 10، سامر)9افسونگر(

.27نيا، كاظم. 1 . 286؛ ابوالفرج اصفهاني، 1366/ 11طبري، . 2 .1187/ 3تنوخي، . 3 .1366/ 11طبري، . 4 .123قيم،. 5 . 27/ 2خداداد، فرامرزبن. 6 .184-1/183 ،همو. 7 . 266- 265/ 1 ،االدباءمعجم ياقوت حموي، . 8 .236بندرريگي، . 9

. 150ابوالفرج اصفهاني، . 10 .256بندرريگي، . 11 . 288ابوالفرج اصفهاني، . 12

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 32

اغتباط نام كنيز . اردنام كنيزي نديم و شرابدار، از موقعيت يا پيشه اين كنيزان حكايت د 1دالراماينكه به مقتدر خليفه عباسي هديه شد و پس ازابتدا قلم ناميده مي كنيز خنياگري است كه در

تواند حاكي از نهايت شادي و خوشحالي شد، خليفه نام او را به اغتباط تغيير داد، اين نام ميرامشگري و آواز اش در دستي، يا ناشي از نهايت چيرهقتدر از تصاحب چنين كنيز هنرمنديم

دستي او ساحر نامي چندپهلو است، آيا افسونگري در اين كنيز ناشي از هنرمندي و چيره. باشداش؟ با در رامشگري و آواز است؟ يا برخاسته از رفتارهاي اغواگرانه او؟ يا بازتاب زيبايي ظاهري

ي از رفتارهاي اتوجه به حضور دائمي كنيزان رامشگر در مجالس بزم و شراب و بروز گونهتوان گمان برد كه نام ساحر براي اين كنيز برگرفته از مي 2آميز در آنان،اغواگرانه و جسارت

شدند كه مي ها خواندههشت كنيز بدين نام. اشموقعيت و پيشه او باشد، نه هنرمندي و زيباييو كنيزان خانگي در اين زمره از سريات . شش تن رامشگر و دو تن كنيزان نديم و امين بودند

شدند كه انجام آنها مهارت خاصي كنيزان خانگي اغلب به كارهايي گمارده مي. نشاني نيستنمايد؛ و از رو نبود نام و نشاني از آنان در اسامي برگرفته از پيشه عجيب نمي اين از 3نياز نداشت

ل كاركرد ابزاري ـ دليبه 4از سريات نيز جز آنان كه كاركرد دوگانه خنياگري ـ سريتي داشتند . توان لقبي در منابع يافتاستمتاعي آنان نمي

هاي اخالقي و القاب كنيزانارزش. 5گزارنده كارها و ( 6بشولي 5هاي اخالقي ـ انساني مانند بذل،گرفته از ارزش گاه مالكان القابي بر- هادند، ولي بهنبر كنيزان خود مي) 11بخشنده( 10و فتيان 9، عدل8، شجاع)7و داننده و بيننده

. 217- 216/ 1خداداد، فرامرزبن. 1 . 159نيا، كاظم. 2 . 111نيا، كاظم و زادهعالم. 3 . 103همو، . 4 . 38-37ابوالفرج اصفهاني، . 5 .206ي، بنداري اصفهان. 6 . 1/286محمدحسين بن خلف تبريزي،. 7 . 495/ 2مسعودي، . 8 .1086- 1085/ 11طبري، . 9

. 495/ 2مسعودي،. 10 .408بندرريگي، . 11

33/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

ها در ميان كنيزان بسامد گزيد و اين نامندرت مالكي اين اسامي و القاب را براي كنيز خود برمي .اندها خوانده شدهبسياري نداشت و تنها سه سريه و دو كنيز رامشگر بدين نام

يمنهاي خوشنام. 6ل به خير و نيكي براي أه قصد تفيمني است كه مالكان بهاي خوشاي ديگر از القاب، نامدسته

زني (6، مراجل5، شادروز4، سعد3، دولت2، توفيق1اغتباط. نهادنداش بر كنيز ميخود يا خانوادههفت كنيز بدين هفت نام . هاينداز جمله اين نام 8و نعم) 7زني كه همه پسر زايد(6مراجل

ي خانگي و يك نام اند كه دو نام به سريات، سه نام به رامشگران، يك نام به كنيزخوانده شده . به كنيزي نديم و امين اختصاص دارد

هاي وابسته به مكاننام. 7و 10حبشيه 9شد مانند استخر،شماري از القاب كنيزان از نام شهرها و مناطق اخذ مي

كه اولين و دومين لقب بر موطن كنيزان داللت ندارد، زيرا استخر مادر موفق و 11قسطنطنيهتواند موطن كنيز بوده باشد، چرا كه اين دو رومي بودند، ولي ديگري ميحبشيه مادر منتصر هر

هاي بزرگ مسلمانان با زيست، يعني اندكي پس از جنگدر بغداد مي 251كنيز به سال 12.روميان

.1366/ 11طبري، .1 .719/ 1 ،شبهزار و يك . 2 . 113/ 5ابوعلي مسكويه، . 3 .719/ 1 ،شبهزار و يك . 4 . 549/ 1طرسوسي، .5 . 417/ 2؛ مسعودي، 178- 176ثعالبي، . 6 .185بندرريگي، . 7 .719/ 1 ،شبهزار و يك . 8 . 624/ 2مسعودي، . 9

.1499- 1498/ 12؛ طبري، 536/ 2: مسعودي. 10 .1594- 1593/ 12طبري، . 11هاي گسترده معتصم خليفه عباسي با از جنگ 223طبري ذيل حوادث سال : 1255- 11/1253 طبري،. 12

.كرده است كه شمار بسيار زيادي از اسراي رومي نصيب مسلمانان كردامپراتور روم شرقي ياد

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 34

هايگروه نامگذاري

 رامشگر سريهونديم امين

 درصد شماركل خانگي

16 15 5 3 39 5/37 زيبايي21 2/20 - 11 8 2 بتحبي

1 21 2/20 -  13 7 سخافتوابستگي به پيشه

6  - 2  - 8 7/7 

هاي ارزش -اخالقي انساني

3 2  -  - 5 8/4 

 2 3 1 1 7 7/6 ميمنتوابستگي به مكان

2  - 1  - 3 9/2 

 53 35 11 5 104 100 جمع كل

 51 6/33 6/10 8/4 100درصد

در %) 1كمتر از (ثير را أرين تكه در جدول آمده، زادگاه و موطن كنيزان، كمت چنانها كه به شخصيت و هويت انساني و از سوي ديگر آن دسته از نام. نامگذاري آنها داشته است

هاي وابسته به پيشه هاي اخالقي و نامهاي برگرفته از ارزشاي كنيز اشاره دارند، يعني نامحرفههايي كه به يگر سخن آن دسته از نامبه د. ددارنهاي كنيزان نيز كمترين شمار را در ميان نام

شوند و اين ها را شامل مياز كل نام% 5/12تنها ،اي كنيز اشاره دارندشخصيت انساني يا حرفههايي نام ،به عكس. نهادند بسيار ناچيز استهايي كه بر كنيزان ميميزان در مقايسه با ديگر نام

اش و بر نوع رابطه%) 2/20= سخافت( وارشرده، بر موقعيت ب%)5/37= زيبايي( كه بر ظاهر كنيزمقايسه . شوندها را شامل مياز كل نام% 85داللت دارند، %) 27= تحبيب و ميمنت(با مالك

هاي فراواني شمار نام. ها و موقعيت كاركردي كنيزان نيز حاكي از اين استها و پيشهنام، بيانگر آن است كه زيبايي ظاهري، كنيزاني كه كاركرد استمتاعي و تفريحي ـ بزمي دارند

ثر در نامگذاري آنان بوده ؤهاي ملفهؤانگارانه كنيزان از نخستين مءآميز و شيحضور مفاخره

35/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

هايي دال بر تواند گوياي الگوي رفتار مالكان نيز باشد؛ مالكان با انتخاب ناماين امر مي. استابهت و برتري مالكانه خود در برابر ظرافت، يمني بر مردانگي،واري و خوشزيبايي كنيزان، برده

. ورزيدندكيد ميأزنانگي و بردگي كنيزان تهاي كنيزان كه بر رابطه آنان با مالك تاكيد كه در ميان آن دسته از نام اما جالب توجه آن

از اطاعت و فرمانبرداري ناشي از فرودستي ) تحبيب و ميمنت كه فراواني يكسان دارند(ورزد ميكه فراواني شمار سريات و رامشگران در چنان هم. شوديز در برابر مالك، نشاني ديده نميكن

اند؛ زيرا جدول نبايد اين گمان را پديد آورد كه اين دو گروه داراي بيشترين شمار بودههاي برخوردار جامعه توجه داشته و در نتيجه كنيزان نگاري در ايران پيوسته به گروه تاريخر و سريات متعلق به صاحبان قدرت، بيش از كنيزان خانگي و نديمان بي نام و نشان، رامشگ

. اندكردهنگاران را به خود جلب توجه تاريخهاي آنان توان الگوي برآمده از نامگذاري كنيزان را براساس ميزان فراواني نامبه اختصار مي

رفته از زيبايي و صفات زنانه بروز يافتهگ هاي برحضور تجملي كنيزان كه در نام: چنين برشمردشد، و نيز تاكيد وار در آنان مياست، وابستگي و انحصار آنان به مالك كه سبب ايجاد رفتار برده

ثر در ؤهايي ملفهؤآورد، موارگي آنان را به همراه ميءبر فرودستي ناشي از بردگي كه شي . اندبوده» نقش كنيز«گيري شكل

قش كنيزنكنيز نبود بلكه در طي 1يافت،فروشي راه ميي كه از طريق اسارت يا ربايش به بازارهاي بردهنز

زمان و با اعمال نوعي آموزش پنهان كه او را براي پذيرش موقعيت فرودست خود و در پيش گمان تمام افرادي كه در چرخه بي. شدكرد، كنيز ميگرفتن رفتارهاي مكمل بردگي آماده مي

كشي از كنيز دست داشتند، در تحميل روحيه انقياد و سركوب هر گونه فروش و بهرهخريد و در اين پژوهش فرآيندي كه رفتار كنيزان را شكل و انتظام . حس انساني در كنيز سهيم بودند

ثر در ؤهاي ملفهؤناميده شده است و هدف از پژوهش شناخت م» نقش كنيز«بخشيد ميگيري اين نقش اجتماعي ثر در شكلؤلفه مؤات پيشين سه مدر صفح. ساختن اين نقش است

لفه، ديگر ؤجويي اين سه مبررسي شد، و در صفحات بعد سعي بر آن است كه عالوه بر پي . شودهاي تاريخي بازيابي و بررسي با استناد بر داده» نقش كنيز«هاي مشخصه

.112- 93نيا، كاظم: كنبراي اطالع بيشتر درباره طرق متعدد تامين بردگان و كنيزان در جامعه اين دوره، . 1

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 36

آغاز تفاوت ميان آزادزن و زن شدند، از همانفروشي عرضه ميزناني كه در بازارهاي بردهبه رغم وجوب حجاب براي زنان در جامعه اسالمي و پايبندي زنان .يافتنداسير و برده را درمي

شدند، به هنگام فروش ملزم بودند نه مسلمان بدان، زناني كه به عنوان برده در بازار عرضه مياين امر حتي از 1.شتري بنمايانندتنها روي و موي خود بلكه دست و پاي و اندام خويش را به م

و اگر زني در برابر اين كشف حجاب مقاومت 2سوي نهاد دين جواز رسمي دريافت كرده بود،-مواجه مي 3رفتار شهره بودند،فروشان كه به خشونت و سوءورزيد با رفتار سنگدالنه بردهمي

ورزيدند كه در جامعه و ن مبادرت مينخاسان و مالكان از آن روي به تنبيه بدني بردگان و كنيزااعم از (اي از تربيت بود و فراخور حال، بردگان در نزد بزرگان اخالق و حكمت، تنبيه بدني شيوه

به ويژه بر تنبيه بدني بردگان تاكيد 5.شدندو گاه كودكان بدين شيوه تربيت مي) غالم و كنيزو "مايل به راحت بدني"فرودستي بردگان و كيد برأشد، چرا كه حكما و بزرگان با تفراوان مي

به سعادت "كيد داشتند كه اين جنس از افراد بشر أخواندنشان، بر اين امر ت 6"بهيمي االصل"وقتي فردي تا . كه مالك براي تربيت آنان دست به خشونت برد مگر اين 7"موسوم نتوانند بود

و رستگاري او تنها در پيوستگي با شد، سعادتميبدين پايه فرودست و تربيت ناپذير تلقيتوانست هرگونه رفتاري مالك بنابر حق مالكيت مي. فردي صاحب صالحيت ـ مالك ـ ممكن بود

مالك، برده خانگي : يافتهاي مختلفي مياين رفتار صورت. را با برده و كنيز خود در پيش گيردت حاكمه بود، دستور به أمالك از هي و اگر زدمي 9يا چوب 8را به جرم تقصير و نافرماني تازيانه

چه برده داد، و چناناو مي 11و در مواردي كه گناه برده خيانت بود، فرمان به قتل 10شكنجه

. 311/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 1992/ 13طبري، . 1 .210 ،نياكاظم. 2 .255-254ضل، ؛ بيهقي، ابوالف119عنصرالمعالي، . 3 .204- 203/ 1؛ طرسوسي، 311، 308/ 1 ،شبهزار و يك . 4 . 379/ 2 ،كيمياي سعادت؛ غزالي، 106- 105طوسي، . 5 . 278- 277طوسي، . 6 . جا همان. 7 .242؛ ابوالفرج اصفهاني، 250، 179/ 1 ،شبهزار و يك . 8 . 148 ،الملوك نصيحةغزالي، . 9

. 144/ 5 ابوعلي مسكويه،. 10 . 387/ 1تنوخي،. 11

37/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

يا او را 1گذاشت،جايگاه بلندي در نزد مالك داشت بدون شدت عمل، كار او را به خودش واميتمكين نكردن سريه به : شديدتر بوداما تنبيهات مالك درباره سريات 2.سپردفروش ميبه برده

و چنان 3داد كه با شدت عمل و تازيانه زدن او را به برآوردن خواست خود وادارد،مالك حق ميبرد به مدت طوالني و در شرايط سخت محبوسش اي گمان خيانت ميچه مالك بر سريه چنانبر خري بنشانند و گرد داد كه موي او را بتراشند، رويش را سياه كنند،يا فرمان مي 4كرد، مي

يا فرمان 6كرد، يا بدون مراجعه به محكمه و قاضي دستور قتلش را صادر مي 5شهر بگردانند،هاي ترين نشانه زندگي در چنين شرايطي كه كوچك 7.داد كه بر او داغ و عالمت زنندمي

ار را در يافت، دو رفتيي با شديدترين نوع خشونت پاسخ مي8"خداوند خو"استقالل عمل يا اطاعت و . اطاعت و فرمانبرداري و وابستگي تام و تمام به مالك: كردكنيز نهادينه مي

. شددانسته مي 9"نشان بندگي"فرمانبرداري كنيز از مالك تا آنجا مهم بود كه 11يا بوسيدن پايش 10هاي مالككنيزان با رفتارهايي قراردادي چون برخاستن در برابر گام

كردند، حتي اگر اين دستور گذاشتند، دستور مالك را در هر شرايطي اجرا ميبه او احترام ميرساني در روابط يا پيغام 13بسيار بعيد و دور از ذهن 12حكم به قتل، شكنجه و آزار فردي ديگر،

و 15بستند كار ميدر هر حال فرمان مالك را در هر شرايطي به ؛بودمي 14مخفي و نامشروع

. 128- 125/ 1همو، . 1 . 671/ 2؛ مسعودي،371/ 6، 334/ 5 ابوعلي مسكويه،. 2 . 147- 146/ 1طرسوسي، . 3 . 1/261 ،شبهزار و يك . 4 . 230ظهيري سمرقندي،. 5 .143-141/ 1؛ تنوخي،1366/ 2 ،شبهزار و يك . 6 . 438/ 2 ،فرامرز بن خداداد. 7 . 17- 16عنصرالمعالي، . 8 . 136نظام الملك طوسي، . 9

. 1711/ 2،شبهزار و يك . 10 . 229- 228/ 1طرسوسي، . 11 .699- 698، 460، 439-438، 200-199، 161- 158، 1 ،شبهزار و يك ؛ 6/307ابوعلي مسكويه،. 12 . 680- 679/ 2تنوخي،. 13 .154-153ظهيري سمرقندي،. 14 . 251-250/ 4خداداد، فرامرزبن. 15

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 38

فرمانبرداري از مالك چنان در رفتار 1.دادنددست خويش انجام مي كارهاي شخصي او را بهشمردند و از آزادزنان نيز توقع داشتند كه كنيزان نهادينه شده بود، كه آن را نشان كنيزي مياين ميزان فرمانبرداري از مالك به مرور . در اطاعت از شوهر روش كنيزان را در پيش گيرند

گري چون خاكساري، صبر و شكيبايي، خدمتگزاري، حتي زمان سبب بروز رفتارهاي ديزاد چون از اين روست كه كنيزان خانه 2.شدچاپلوسي و شكرگزاري در كنيز نسبت به مالك مي

چرا كه آنان چشم در بردگي گشوده و 3گوهري ناياب در اين دوره متقاضيان بسياري داشتند،فروشان كه با اسارت يا ربايش به بازارهاي برده بدين رفتار خوگرفته بودند؛ ولي شان انساني زني

البته خاكساري و . داد تا بدين پايه خاكساري پيشه كنديافت، به او اجازه نميراه ميآمد، اما برخي از كنيزان با در اين دوره به شمار مي» كنيز«فرمانبرداري هر چند مشخصه بارز

و 5آمدند؛كشي برميدر صدد انتقام و كينه يا وارد آوردن ضرر مالي به او 4خيانت به مالكهرچند شمار اين نوع كنيزان اندك بود، ولي اعتماد جمعي به كنيزان را به شدت مخدوش

وار كنيز، ارباب و اطرافيانش همواره به او با اي كه به رغم فرمانبرداري بردهكرد، به گونه مي 6مالي به مالك را به كنيز نسبت دادند،نگريستند و وارد شدن آسيب جاني و چشم بدگماني مي

7.شمردنديا او را عامل فساد و تباهي يا ناكارآمدي وزرا و مردان كارآمد برمي 6دادند،اش، وابستگي ميان مالك و كنيز نه از جنس تعلق خاطر مالك به هر يك از اعضاي خانواده

يا نديمي كه رابطه جز اندك شمار كنيزان سريه، رامشگر. بلكه وابستگي فرد به مايملكش بودعاطفي ناپايداري با مالك داشتند، ديگر كنيزان از آنجا كه يا در خانه مالك زاده يا خريداري

كنيز چنان تثبيت 8انگاريءشي. آمدندهاي مالك به شمار ميشده بودند، جزء اموال و داراييازاين رو كنيز به 9،آمدشده بود كه در شمار اقالم اوليه زندگي و وسيله آسايش به شمار مي

912-1/911 ،شبهزار و يك ؛ 253-252محمدبن منور،. 1 . 220- 219طوسي، . 2 . 891زيدان،. 3/ 2، 811-808/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 65، 16/ 2؛ طرسوسي، 1132-1131/ 3؛ تنوخي،175- 174/ 15ابن اثير، .4

.384- 2/383خداداد،؛ فرامرزبن2171 . 633/ 7 ،احياء علوم الدين؛ غزالي، 70-69/ 18: ابن اثير. 5 . 354؛ بنداري اصفهاني، 175- 174/ 15ن اثير، اب. 6 . 235-234بنداري اصفهاني، . 7 .انگاريءشي/ سازيءشي= Objectification، ذيل 309هام و گمبل، : كن. 8 .181؛ عتبي،620/ 2تنوخي،. 9

39/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

شيئيهمچون 1آمد،مانند ديگر كاالها و اشيا در شمار اقالم مهريه يا جهيزيه دختران در ميرفت، وقف مي 6يا اجاره 5رهن 4به گرو، 3شد،و به ديگري بخشيده يا هديه مي 2تجملي تلقي

در 10رسيد،به ميراث مي 9شد،ربوده مي8فراواني آنان مايه مفاخره و مباهات بود، 7شد،وقف مي 12شد،يا با ديگر بردگان و كنيزان معاوضه مي 11در شمار اموال مالك مقروض يا مديون مصادره،

اي كامال اختصاصي تنها يا چون وسيله 14شد،يا به امانت سپرده مي 13به اشتراك گذاشته،اين گونه رفتار 15.شداي كه خريد كنيز بزرگان ناپسند دانسته ميمنحصر به مالك بود به گونه

. شد كه آنان با فراموشي شأن انساني خود، بردگي و فرودستي را بپذيرندبا كنيزان سبب مي . بخشيدانگاري كنيز و غلبه نگرش ابزاري به او استفاده ابزاري از كنيز را شدت ميءشي

ومي شدند، از هر سن و سال و رنگ و قفروشي فروخته ميكنيزاني كه در بازارهاي بردهشدند مجموعة دلپذيري بودند، و با توجه به اينكه اين زنان بدون حجاب بر مشتريان عرضه مي

طلبي و كامجويي پرورش يافته بودند، فراهمچشمي كه در فرهنگ عشرترا براي مردان گرسنهبه كه نخاسان اين كنيزان را مطابق با سليقه رايج در جامعه به واقع يا به ويژه آن. آوردندمي

.488/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 508- 507؛ بيهقي، ابوالفضل، 250؛ عتبي، 192-178 ابوالفرج اصفهاني،. 1 . 192-178 ابوالفرج اصفهاني،. 2؛ ابوعلي 331، 316 ،تاريخ سيستان؛ 1195-1194، 1223/ 3؛ تنوخي، 678، 548-547، 2/532مسعودي، . 3

.26؛ بنداري اصفهاني، 253-252؛ محمدبن منور،117- 115، 94- 93؛ نظامي عروضي سمرقندي، 327/ 6مسكويه، .1/303ابواسحاق شيرازي، . 4 .319،309/ 1همو، . 5 .75/ 6ابن قدامه، . 6 .232-230/ 6همو، . 7 .404/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 2/162،معجم االدباءياقوت حموي، . 8 .62/ 2؛ ابن اسفنديار،203-201 ،الملوك نصيحة ،؛ غزالي40-37ابوالفرج اصفهاني، . 9

.1/170 ،شبهزار و يك ؛ 1/461ابواسحاق شيرازي،. 10 .316/ 6يه، ؛ ابوعلي مسكو11/1377،طبري. 11 .1/303؛ ابواسحاق شيرازي، 442- 440/ 6ابوعلي مسكويه، . 12 . 2/10ابواسحاق شيرازي، . 13 .386؛ عطار نيشابوري، 1/363همو، . 14 . 257-256 /1 ،شبهزار و يك ؛ 2/671؛ مسعودي، 1219- 1218/ 3تنوخي، . 15

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 40

زد كه رو اين شيوه عرضه به نوعي از استفاده ابزاري از كنيز دامن مي از اين 1.آراستندتقلب ميوري جنسي از بهره. كرداستمتاع مردان مي رفت و كنيز را وسيلهگفته فراتر مياز موارد پيش

شايد 2د،كردنشد و گاه نخاسان به كنيزان زيبا تعرض ميشان آغاز ميكنيزان پيش از فروشتنها مانع فروشندگان برده از مباشرت با كنيزي كه در اختيار داشتند، وارد آمدن آسيب به

كنيز پس از فروش نيز به 3.كنيز و نقصان در قيمت و ارزشمندي او به عنوان كااليي تجاري بود-دهتوانست هرگونه استفاشد و مالك بنا بر حق مالكيت ميبه عنوان كااليي جنسي نگريسته مي

بود كه مباشرت مرد اين جواز بر آيات پنجم و ششم سوره مومنون استوار. اي از كنيز ببردنيز فقها با صدور احكامي تصرف زنان كافر 4.كردمسلمان را به همسران و كنيزانش محدود مي

و فقهاي حنفي و شافعي تا بدانجا اين امر را روا 5دانستند،اسير را براي مرد مسلمان جايز مي، بود شمردند كه حتي فروشنده و دالل برده نيز اجازه داشت با كنيزي كه به فروش نهاده مي

در فقه حنبلي نيز هرچند مباشرت فروشنده با كنيز جايز نبود، ولي در صورتي 6.دمباشرت كنكنيزان در اساس جنسي 7.شدزد حدي بر او جاري نميكه فروشنده به چنين اقدامي دست مي

يا مالك شماري از 9شدندبدين منظور خريداري مي و گاه منحصرا 8تمتع تلقي،جنسي و از بهر

. 189ز، تبه نقل از م ه؛رساله اي در فروش برد: ؛ ابن عبدون284- 1/283ابواسحاق شيرازي، . 1عجب دارم از اينكه كنيزكي : و به او گفت... برخاسته بكارت از او برداشت} ملك{« : 2/1712، شبهزار و يك . 2

اي ماخوذ از منابع مستند تاريخي در اين باره داده» ...كنيزكي بدين خوبرويي را چگونه بازرگانان باكره گذاشته اند؟اين رو به فروشندگان برده و كنيزان مند است ازگرا و نيز اخالقري در ايران نخبهنگابه دست نيامد چرا كه تاريخ

. هاي فرودست اجتماع بودند توجهي نداشتكه جزء گروه .204- 203/ 1طرسوسي، . 3* ... الذين هم في صالتهم خاشعون* قد افلح المومنون* بسم اهللا الرحمن الرحيم«: 7تا 1مومنون، : قرآن كريم. 4

فمن ابتغي وراء ذلك * اال علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين* لذين هم لفروجهم حافظونوا... * و آنان كه پاكدامنند* ... همانان كه در نماز خويش فروتنند* منان رستگارندؤگمان مبي» *فاولئك هم العادون

كساني كه بيش از اين بخواهند، پس* جز با همسران خويش يا كنيزهاشان كه اينان نكوهيده نيستند .*تجاوزكارند

.509- 508/ 7ابن قدامه، . 5 .260/ 1ابواسحاق شيرازي، . 6 . 76/ 4 ،ابن قدامه. 7 .35/ 2خداداد، ؛ فرامرزبن5/18ابوعلي مسكويه، . 8 .50/ 1، معجم االدباء ،؛ ياقوت حموي238/ 13ابن اثير،. 9

41/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

كرد، يا حتي ديگر مردان، باشند، تعرض مي 1از آنان كه ممكن بود نديم، خدمتكار يا حتي آشپزاز آنجا كه كنيزان قيمت 2.كردندمردان، كنيزان مرد ديگري را به رضا يا عنف تصرف مي

3.»ت از بازار كنيزكي توان خريد كه چندين رنج و خرج نباشداز بهر شهو.. «: چنداني نداشتندكاركرد جنسي كنيزان . رسد كه كامجويي از كنيزان امري فراگير و همگاني بودچنين به نظرمي

شهوت طلبي، 4در مجموع و سريات به صورت خاص بروز برخي از رفتارها مانند اغواگري،را در آنان سبب 5ارتباط جنسي با مردان متعدد گويي اسرار خلوت و مباهات در برقراري فاشمندي ـ كه ويژگي مردان شد غيرتخويي در كنيزان سبب ميشايد نبود يا كمبود شرم. شد مي

به 7باشد، ـ در رابطه ميان مالك و كنيز نقشي نداشته 6در اين دوره در تعامل با آزادزنانشان بودحتي اسرار خلوت خود با آنان را با ديگر مردان در اي كه مردان به آساني نام كنيزان وبه گونه

ها بود و فرصتي براي عقده گشايي، سرودن از اين رو نام كنيزان بر سر زبان 8گذاشتند؛ميان ميكاركرد جنسي كنيز حتي زماني كه براي مالك 9.هاي شخصيسرودن هجويات يا تسويه حساب

-شد، بههمچنان حفظ مي 10الك بود،زاد، يا مادر تنها فرزندان ممالك فرزند يا فرزنداني مي

ها به هنگام يادكرد از والدين و اعقاب فردي كه مادرش كنيز بود، بدون نامهاي كه در نسبگونهكه گويي كنيز جز اين 11كردند،از او ياد مي) مادر فرزند( ولدآوردن نامي از او تنها با عنوان ام

از كنيزان كشي گستردهاين بهره. اشته استدنيا آورده ارزش ديگري ندفرزندي براي مالك بهدوري بهگرفت كه حكماي اخالق به هنگام دعوت از مرد مسلمان در شرايطي صورت مي

.827، 444- 443/ 1 ،شبهزار و يك . 1 .367؛ راوندي، 303ابوالفضل، بيهقي،. 2 . 130عنصرالمعالي، . 3 .2203/ 2 ،شبهزار و يك ؛ 419عطار نيشابوري، . 4 .550-1/548 ؛ طرسوسي،244ابوالفرج اصفهاني، . 5 . 102- 101، نيازاده و كاظمعالم. 6 . 288ابوالفرج اصفهاني، . 7 .339-338ابوالفرج اصفهاني، . 8 . 5/320، معجم االدباء ياقوت حموي،. 9

. 336-334ابوالفرج اصفهاني، . 10؛ 148/ 3 ،معجم االدباء؛ ياقوت حموي، 242-241، 227، 219، 58؛ بيهقي، ابوالحسن، 17/261ابن اثير، . 11

.117-115ابوالفرج اصفهاني،

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 42

شمردند و مرد را از برقراري اي از لذات دنيوي برميگزيدن از دنيا و لذات آن، كنيز را نمونه 1.داشتندارتباط عاطفي با كنيز برحذر مي

اي دسته از كنيزاني كه حرفهآن ؛يافتهاي كنيزان صورتي ميهر يك از گروهوارگي در ءشيسريات به ابزاري كامال جنسي ؛شددانستند، همچون ساير ملزومات زندگي با آنان رفتار مينمي

شمار كنيزان هنرمند و رامشگر كه با هنرمندي خود شدند و آن گروه اندكتبديل ميكنيزان چنان در 2.شدندبراي تجمل، تفاخر و مباهات تبديل مي ايدرخشيدند، به وسيله مي

موقعيت ابزاري پذيرفته شده بودند كه جامعه هر گونه حس انساني در آنان را ناديده يا به رسد كه عشق مالك به كنيز از نظر جامعه، پسنديده يا چنين به نظر مي. گرفتمي سخره

داشت ي، اين عشق سرانجام مرد را از كار و تالش بازميمعمول نبود، چندان كه در منابع داستانبه بيان ديگر خواست جمعي، عرف و عقايد مردم و شرايط 3.كشاندو به افالس و تنگدستي مي

بار چنين يافت و داستان سرايان با نقل پايان اسفها نمود ميفرهنگي ـ اجتماعي در داستانلوف جامعه بنمايانند، نه أدر همان قالب كاالگونه مهايي در صدد بودند كه كنيزان را داستان

از اين رو احساسات عميق و انساني در اين دسته از . زناني كه شايسته عشق و عالقه نيز هستنديافت، يا با شان تنها به برآوردن شهوت تقليل ميشد و عشقزنان به همبستري فروكاسته مي

4.شدتهديد و تطميع زائل ميوارگي و كاركرد كامال ءحظه شد فرمانبرداري و رفتارهاي مكمل آن، شيكه مال چنان

كه آيا فرمانبرداري و ماند ميال باقي ؤدر اينجا اين س. است» نقش كنيز«هاي لفهؤجنسي از مرفتارهايي بود كه جامعه از كنيزان وآورد و آيا وفاداري جزخاكساري وفاداري را نيز در پي مي

گمان وفاداري را در شماري از كنيزان به ويژه سريات كرد؟ بيان تشويق ميانتظارداشت و در آنتوان يافت، كنيزاني كه پس از مرگ و كنيزان نديم كه پيوستگي نزديكي با مالك داشتند، مي

، 6كردنداي جانگداز سوگواري ميو به شيوه 5نشستندمالك تا پايان عمر به سوگ او ميگمان بي. است منابع آمدهبه مالك در نسبت كنيزاناي وفادارانه هايي از بروز رفتاره نمونه

. 101/ 1 ،كيمياي سعادتغزالي، . 1 . 192-187ابوالفرج اصفهاني، . 2 . 1005/ 1 ،شبهزار و يك ؛ 1279-1275، 1276- 1273/ 3، 855- 854/ 2تنوخي، . 3 .54- 50؛ ظهيري سمرقندي، 2/1366، 1046- 1045/ 1 همان،. 4 . 340-338ابوالفرج اصفهاني، . 5

.178/ 5خداداد، ؛ فرامرزبن368/ 1، معجم االدباءياقوت حموي، . 6

43/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

- دادند، هرچند كااليي كامال جنسي بهسريات كه هر يك كانوني مجزا در خانواده را تشكيل مي

آمدند، تنها به مالك تعلق داشتند و چون آزادزنان، عفيف و پاكدامن بودند و رفتارشان شمار مي-اما وفاداري را در كنيزان رامشگر كه در مجالس بزم شركت مي. ردتوان وفادارانه شمرا مي

انجاميد و مستي به رهايي از ها، شراب به مستي ميزيرا در بزم 1توان يافت؛جستند، كمتر ميرسد كه حضور در مجالس بزم براي كنيزان رامشگر از اين رو به نظر مي. بند عفت و عقل و ادبر برخي موارد ثروت، از دست رفتن عفت و سقوط اخالقيات را آوري و ددر عين تحصيل نام

-مي 3از آنجا كه شمار كنيزان رامشگر در مقايسه با ديگر كنيزان بسيار اندك بود، 2.داشتدرپي

توان از وفاداري در شمار قابل توجهي از كنيزان سخن گفت اما وفاداري در شمار رفتارهايي اشت؛ افزون بر بدگماني نسبت به آنان، دست به دست نبود كه جامعه از كنيزان انتظار د

.ساخترنگ ميشدنشان نيز اين انتظار را كم  نتيجه

شدند، نقش كنيز در اين نوشتار نه از سوي كنيزان و زنان فرودستي كه به بردگي فروخته مي. شدياي كه آنان را به خدمت واداشته بود، تعريف و به كنيزان تحميل مبلكه از سوي جامعه

شد انتظار داشت كه با در پيش گرفتن جامعه دوره ميانه از زني كه به بردگي فروخته ميفروتني و فرمانبرداري در برابر مالك خاكساري كند، نعمتش را سپاس گويد، بر خشونت و صفات ناپسندش چشم بپوشد، با همة نيرو در خدمتش باشد و خويشتن را تا سطح ابزاري

وارگي خود را از هر گونه حس انساني چون عشق، شرافت، ءو با پذيرش شيجنسي تنزل دهد، جويي مالك را تن كام ،عزت نفس و وفاداري تهي سازد، و در عين حال با زيبايي و اغواگري

آمده از الگوهاي دستهاي به دست آمده از مستندات تاريخي با مشخصات بهلفهؤمقايسه م. دهدانگاري در هر دو بررسي جزء انتظارات ءسازد كه زيبايي و شينامگذاري كنيزان آشكار مي

است؛ با اين تفاوت كه وابستگي به مالك در الگوهاي نامگذاري، همان اهميت » كنيز«جامعه از هاي به دست آمده از لفهؤبه ديگر سخن م. محوري فرمانبرداري در مستندات تاريخي را داراست

كند و نشان ييد ميأي برآمده از نامگذاري كنيزان را تمستندات تاريخي به تمامي الگوها

.244-242، 117،240-115ابوالفرج اصفهاني، . 1 .160، نياكاظم. 2 . 157، همو. 3

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 44

سهمي برابر دارند و در هر دو آنچه » نقش كنيز«دهد كه جنسيت و بردگي در ساختن مي . آشكار است تاكيد بر فرودستي زني است كه به بردگي فروخته شده است

كتابشناسي

سهامي ترجمه عباس خليلي، تهران، شركت ن،ايرا و اسالم بزرگ تاريخ ،كامل اثير، عزالدين علي،ابن .1355ايران، كتب انتشارات و چاپ

ترجمه ابوالفضل طباطبايي، چاپ دوم، فضالن، ابن سفرنامه العباس، بن فضالن بن فضالن، احمدابن .ش1355تهران، شرق،

.1392/1972 العربي، دارالكتاب بيروت، المغني،، محمد احمدبن بن عبداهللا قدامه،ابن . ق 1375بيروت، دارصادر، ،لسان العرب ،منظوراالفريقيابن

سعد بن احمد مكتبة سورآبايا، الشافعي، االمام فقه في المهذب، علي بن ابراهيم شيرازي، ابواسحاق .بي تانبهان، بن

چاپ مهنا، عبداالمير گردآورنده االغاني، كتاب في النساء اخبار، الحسين بن ابوالفرج اصفهاني، علي . 1413 بيروت، دوم،

.1376ترجمه علينقي منزوي، تهران، توس، االمم، تجارب رازي، مسكويه ابوعلي .ش1381تهران، فرهنگ بزرگ سخن،انوري، حسن،

ترجمه محمدحسين جليلي، ،ةالعصر نخبة و ةالنصر ةزبد اصفهاني، قوام الدين فتح بن محمد، بنداري .ش1356ان، اير فرهنگ بنياد تهران، انتشارات

.1366انتشارات اسالمي، چاپ پنجم، تهران، منجدالطالب،بندرريگي، محمد،  .ش1317احمد بهمنيار، تهران، بنگاه دانش، كوششبه تاريخ بيهق،بيهقي، ابوالحسن علي بن زيد،

علي اكبر فياض، تهران، نشرعلم، به كوشش تاريخ بيهقي،بيهقي، ابوالفضل محمدبن حسين،  .ش1384 .ش1314ملك الشعراء بهار، تهران، موسسه خاور، به كوشش ريخ سيستان،تا

اسماعيل تصحيح دهستاني، اسعد بن حسين ترجمه شدت، از بعد فرج، محسن ابوعلي تنوخي، .ش1355 ايران، فرهنگ بنياد تهران، حاكمي،

مشهد، اساني،خر شهابي اكبر علي ترجمه المعارف، لطائف، محمد بن عبدالملك ابومنصور ثعالبي، .ش1368 رضوي، قدس آستان

، تهران، محمداقبال به كوششر، السرو يةالصدور و آ حةرا راوندي، محمدبن علي بن سليمان، .ش1333اميركبير،

45/ بر پايه نام هاي آنان در دوره ميانهانهاي كاركردشناسانه كنيزداللت

.ش1356ترجمه علي جواهر كالم، تهران، اميركبير، تاريخ تمدن اسالم،زيدان، جرجي، .ش1376ملي، رين، تهران، كتابخانه، ترجمه گيتي آهاي اسالمي نامماري، شيمل، آنه

.ش1386تهران، ستوده، مكتب تبريز و مباني تجدد خواهي، طباطبايي، سيدجواد، دخويه، ليدن، بريل، ميخائيل يان به كوشش الملوك، و الرسل تاريخ، جرير محمدبن طبري،

.ش1865 .ش1352 ،ايران فرهنگ بنياد تهران، پاينده، ابوالقاسم ترجمه طبري، تاريخ، همو

ذبيح اهللا صفا، تهران، بنگاه ترجمه و به كوشش نامه، داراب حسن، بن طرسوسي، ابوطاهر محمد .ش1344نشركتاب،

خوارزمي، تهران، حيدري، عليرضا و مينوي مجتبي به كوشش ناصري، اخالق، طوسي، نصيرالدين .ش1356

ل افشار، تهران، كالله خاور، به كوشش محمدرمضاني و اسماعي سلجوقنامه،ظهيرالدين نيشابوري، .ش1332

الديني، تهران، ميراث كمال محمدباقر به كوشش سندبادنامه، سمرقندي، محمدبن علي، ظهيري .ش1381مكتوب، پژوهش ، »)از طاهريان تا مغول(كاركرد كنيزان در خانواده «نيا، كاظمو فريبا زاده، هاديعالم

.ش1388، پاييز 1، ش1، س)فرهنگ و هنر(زنانظفر جرفادقاني، بن ناصح ترجمه ابوالشرف ترجمه تاريخ يميني،عتبي، ابونصرمحمدبن عبدالجبار،

 .ش1345جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشركتاب، به كوشش .ش1346استعالمي، تهران، زوار، محمدبه كوشش ، االولياء ةتذكرنيشابوري، فريدالدين، عطار

انتشارات تهران، يوسفي، غالمحسينبه كوشش نامه، قابوس، سكندرا بن كيكاوس عنصرالمعالي، .ش1373 فرهنگي، و علمي

فرهنگ بنياد خديوجم، تهران، انتشارات حسينبه كوشش احياء علوم الدين،غزالي، ابوحامد محمد، .ش1358ايران،

.ش1374 فرهنگي، و علمي انتشارات تهران، خديوجم، حسينبه كوشش سعادت، كيمياي، همو .ش1351 آثارملي، انجمن تهران، همائي، الدين جاللبه كوشش الملوك، نصيحة ،همو

خانلري، تهران، ناتل پرويزبه كوشش سمك عيار،االرجاني، الكاتب عبداهللا بن خداداد بن فرامرز .ش1347بنياد فرهنگ ايران،

.ش1374ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، تهران، نيلوفر، جامي، قرآن كريم،طهراني، الدين جالل سيدبه كوشش قمي، علي بن ترجمه حسن قم، تاريخ ، محمد بن قمي، حسن

.ش1361تهران، توس،

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 46

نامه كارشناسي ارشد، پژوهشگاه علوم پايان كنيزان در ايران از طاهريان تا مغول،نيا، فريبا، كاظم .ش1387انساني و مطالعات فرهنگي،

ذبيح اهللا صفا، تهران، به كوشش ، سعيد ابي الشيخ مقامات في التوحيد اسرار منور، محمدبن .ش 1360اميركبير،

.ش1357 محمد معين، تهران، اميركبير،به كوشش ،برهان قاطعمحمدحسين بن خلف تبريزي، انتشارات تهران، پاينده، ابوالقاسم ترجمه الجواهر، معادن و الذهب مروج، حسين بن علي مسعودي،

.ش1370 فرهنگي، و علمي .ش1342تهران، اميركبير، فرهنگ فارسي،معين، محمد،

ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگوزلو، تهران، اميركبير، ،هجريتمدن اسالمي در قرن چهارم ز، آدام، تم .ش1362

و ترجمه بنگاه تهران، دارك، هيوبرتبه كوشش ،)نامه سياست( سيرالملوك، طوسي الملكنظام .ش1347و 1340 نشركتاب،

.ش1333محمدمعين، تهران، زوار، به كوشش چهارمقاله،نظامي عروضي سمرقندي، ترجمه فيروزه مهاجر و ديگران، تهران، هاي فمينيستي، فرهنگ نظريه ،گمبلسارا، هام، مگي و

 .ش1382نشرتوسعه، .ش1383ترجمه عبداللطيف طسوجي، تهران، هرمس، هزار و يك شب،

ميخائيل عواد، ترجمه به كوشش ،دارالخالفه رسوم محسن، بن لهال هالل الصابي، ابوالحسن .ش1346محمدرضا شفيعي كدكني، تهران، بنيادفرهنگ ايران،

مرجليوث، مصر، . س.دبه كوشش ،)االديب فةمعر في االريب ارشاد(االدباء معجم حموي، ياقوت .م1923بالموسكي، يةهند مطبعة

  .ش1381يتي، تهران، سروش، ترجمه عبدالمحمدآ معجم االدباء، ،همو

75-47 ، 1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،

بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

2و1»انقالب علمي در رصدخانة مراغه« و نقد نظريه

3سيد محمد مظفري

، مراغه، ايرانعضو هيئت علمي مركز تحقيقات نجوم و اختر فيزيك مراغه

چكيده

نخست، وي تمـايزي : شود اسالمي پرداخته مي هدور سينا بر نجوم بوعلي هدر اين مقاله به سه تأثير عمد و تنجيم، به عنوان علمي تخميني نهاد و از ،شناختي بين نجوم به عنوان علمي محاسباتي و برهاني روش

كه در سراسر نجوم بابلي و يوناني و اسكندراني بـه منزلـة ،اين رو يك انفكاك اصولي بين نجوم و تنجيمدوم، دفاع وي از فلسفة ارسطويي در برابر تشـكيكات ذهـن تجربـي ؛رقم زدشدند، يك كل پنداشته مي

سوم، تـأثير ؛شناختي به نفع وي نيز سود برده بود بيروني است كه از نقش مثبت عوامل جامعه ابوريحانمراغـه، حلقـة علمـي ههاي نجومي دورة نخسـت رصـدخان هاي مشايي با قرائت سينوي در فعاليت آموزه

:هاي منفي و مثبت بـوده اسـت اين تأثيرات در مقياس دانش نجوم واجد جنبه. ن طوسي، استنصيرالديدر حالي كه دو تأثير بعدي، يا به كاسـتن قـدرت دانـش ،شود تأثير نخست گامي رو به جلو محسوب مي

منجر بـه ها ها و برهه شد يا در برخي جايمنجر طبيعي هدر تغيير باورهاي رايج فلسف آننجوم و ناتواني . فروكاستن آن تا حد يك دانش هندسي گرديد

.سينا، فلسفه مشاء، مكتب مراغه نجوم، تنجيم، بوعلي :ها هكليدواژ

.21/7/89:؛ تاريخ تصويب5/5/89: تاريخ وصول. 1نجـوم و اختـر فيزيـك مراغـه تحقيقـات اين مقاله بر اساس نتايج حاصل از يك طرح پژوهشي مصوب در مركز .2

.استخراج و تدوين گرديده است

[email protected] :پست الكترونيك .3

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 48

مقدمه هسـينا در حيطـ به طبع رسيد، دستاوردهاي ابـن مجلهپيشين همين هاي كه در شمار در مقاله

نجوم برقابل تشخيص بوعلي سينا در ابتداي همان مقاله به سه تأثير عمده و . نجوم بررسي شددر اين مقاله سعي بر آن داريم كه به واكـاوي آن .اشاره رفتاسالمي به صورت گذرا هادوار ميان

احكام نجـوم و قـراردادن اولـي در علـوم /انفكاك نجوم از تنجيم) الف(دازيم؛ يعني رسه تأثير بپتـأثير ) ج(بـا ابوريحـان بيرونـي، و منـاظره وي ) ب(ديگري به علوم طبيعي؛ وانهادنتعليمي و

هاي نجومي در رصدخانه مراغه، جايي كـه خـوانش سـينايي از فلسـفه نامشهود وي بر فعاليت . داده است مشاء مبناي فلسفي حلقه نصيرالدين را تشكيل مي

در حقيقت، تبيين تأثير نامحسـوس و گـاه نـامرئي انديشـه ) ج(و ) ب(بحث در باب موارد نيمـه (در دو برهة زماني ا خوانش سينايي بر فرآيند بالندگي اخترشناسي دوره اسالميمشايي ب

. است) نخست سده يازدهم و نيمه دوم سده سيزدهممـورد . گـردد شناسي كار بوعلي مربوط مي به نوعي به روش) ب(و ) الف(بحث در باب موارد

وي را بـا اخترشناسـي نشـان سيناي فيلسـوف و تـأثير ذهـن ارسـطويي برخورد ابن هنحو) ب(آن هم در روزگاري كه سنت ديرپاي نجـوم يونـاني از حـدود يـك هـزاره پـيش از آن ،دهد مي

بـه تمـايز و تفكيـك .) دوم م هسـد (و منحصرا از زمان بطلميـوس ) يعني، از زمان هيپارخوس(زد بخشي از اين تفكيك در ن. شناسي نجوم از فلسفة طبيعي ارسطويي انجاميده بود جدي روش

منجمان دوران اسالمي به چالشي جدي منجر شد كه به صورتي تمـام عيـار در مكتـب مراغـه ، يعنـي زمـان برآمـدن مكتـب .م13دوم سدة هسينا را تا نيم همين امر تأثير ابن. متجلي گشت

رفص هاي هندسي مراغه كه به الگوپردازي هرصدخانمراغه در دورة نخست فعاليتهاي علمي در و در ) ب(و ) الـف (اين مقاله به مـوارد Iدر بند ). ج(بخشد از حركات افالك پرداخت، تداوم مي

. شود پرداخته مي) ج(به مورد IIبند هنيمـ .م11 نخسـت سـدة هنيم(سينا بر نجوم، يعني زمان حيات وي نخست تأثير ابن هبرهك قابـل توجـه در تشـكيك نخستين اصطكاشاهد ) هـ پنجم هچهارم و نيمة اول سد هدوم سد

هاي بيروني و است كه در پرسش بوده مبتني بر روح تجربي و دفاع مبتني بر چهارچوب فلسفي

49/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

درباره اين پديده در تاريخ علم به اندازه كافي بحث شـده 1.گردد هاي ابن سينا متجلي مي پاسخم تجربي و فلسفه طبيعي بـه توانست بين عل است، اما تاكنون بدان از منظر اتفاقي بالقوه كه مي

-رخدادي بالفعل بدل گردد، نگريسته نشده است؛ شايد از آن رو كه تاريخ علم با رويكردي بجا از انتسـاب مفـاهيم جديـد بـه مقـوالت -توان يكي از اصول شايسـته آن دانسـت كه آن را ميتـوانيم جريـان ايـن مـي كه در اينجا نيز با توجه به سير تـاريخي ن زند، چنان باز مي پيشين سر

چـرا كـه تمـايز معناشـناختي ؛اي بين علـم تجربـي و فلسـفه طبيعـي بـدانيم رخداد را منازعه“science” از“natural philosophy” ـا دسـت 2گردد، به روزگار پس از نيوتن باز ميكـم ام

علي نـوعي هـاي بـو هاي ابوريحان و پاسخ توان به اين نكته ناگفته اشاره كرد كه بين پرسش ميمتبـاين بـه كه اين دو گويي از دو منظـر كـامال ، چنانبه چشم مي آيد» عدم قرابت مفهومي«

ت ناكـام علـ فهـم . ت علمي واحدي بر هر دو محـيط اسـت چه سن گر ،نگرند موضوعي واحد ميهاي خود برخي او در پرسش. در درك اين تفاوت مهم نهفته است ،ماندن بيروني در اين جريان

بـر ات خـود را دقيقـا كشـد و شـكي هاي فلسفه ارسطويي را به چالش ميادترين قرارد ياز اساسو برخـي از 3آورد كه ارسطو براهين كافي بر صحتشان اقامـه نكـرده بـوده اسـت نقاطي وارد مي

ا جالب اينجاسـت كـه ابـن ام .نها پرداخته بودنده آهاي متأخر ب ها و تحشيه اخالف وي در شرحهـاي مشـائي آمـوزه » تكرار«ت ارسطويي با تكيه بر همان اصول تنها به دافع سنمسينا در مقام

گونه هماندر نتيجه شود و پردازد و دقيقا در اينجاست كه آن عدم قرابت مفهومي هويدا مي ميآيد، طبيعتا با نـوعي شـگفتي و استيصـال هاي بعدي بيروني بر مي كه از خالل مجموعه پرسش

نيمـه نخسـت (اينجاست كه گرچه جرج سارتون در ترجيح بيرونـي . گرديم پرسشگر مواجه ميدهد، اما اين نكته برجـاي نوعي طيب خاطر بروز ميدر تسميه آن روزگار بر بوعلي .) م11سده بـا عيـار (» بخشي از نجـوم دوره اسـالمي «ه جدي هماند كه اين مقابله شايد نخستين مواج مي

چهـارچوب فلسـفي «با ) و ميل به حركت گريز از مركز فلسفهگرايي قابل توجهي از روح تجربي

) ه بيرونـي هماننـد قضـي (كه در برخي از آنهـا مان زمان خود نيز داشتههايي با برخي متكل وي چنين اصطكاك .1، )هـ415درگذشته در (فلسفه طبيعي موضوع چالش بوده است؛ براي بررسي منازعه او با عبدالجبار، حكيم معتزلي

.”Dhanani, “Rocks:نك

.Osler, 91–113 :براي نمونه، نك ،ينه و نيز بررسي تأثير ديندر اين زم .2مانند پرسش هشتم بيروني كه در آن ترجيح حركت رو بـه مشـرق افـالك را در فلسـفه ارسـطويي بـه چـالش .3

: نكها براي متن اين پرسش و پاسخ). 18.پانوشت ش: نك(چرا كه نزد ارسطو حركت مستدير ضد ندارد . كشد مي . 227-224 ،سفةتهافت الفال: نكآورد؛ الي نيز وارد ميهمين انتقاد را غز. 226-193 /6، وراننامه دانش

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 50

س بـا مسـأله تنجـيم رخ ين در برخورد جدي دين و امر مقداين مواجهه پيش از ا. است» رايجهاي اصولي ديـن از جايي كه اسالم در رويارويي با مسأله تنجيم كه برخي زيرساخت ،نموده بود

تمـايزي «ان را به سوي ايجاد كشيد، منجم به چالش مي را قبيل قضا و قدر، اراده الهي و تقديربين نجوم و تنجيم سوق داد و در اينجـا ) روش شناختي، مفهومي و معناشناختي(» همه جانبه

بود كه اين دو مقوله پيوسته و آميخته در كل نجـوم بـابلي، يونـاني و اسـكندراني بـه دو وادي فروكاهيـده شـد و » فلسـفه طبيعـي «م به قلمرو ، تنجيكه اوال و جالب اين ؛متمايز تعلق گرفت

ثانيا، اين فارابي و بوعلي سيناي فيلسوف بودند كه اين افتراق را به الگويي استانده بدل نمودنـد د وي در طب، ندار، الگوي تقسيم بندي علوم از منظر بوعلي و ابوسهل مسيحي، استا1در شكل(

و عمـدتا (اخترشناسان بزرگ مسلمان ز معدودي از و از اين رو، ج) براي مقايسه ارائه شده است) ه 682ين مغربـي، د ي الـد و محيـ ،ه 397متعلق به غرب اسالمي، مانند مسلمة مجريطـي، د

تر گفته آمد، ابـن سـينا كه پيش چنان(رساالتي در رد احكام نجوم تصنيف نمودند بقيه مشخصا واجهه دين با تنجيم كـه خـود بـر كشـش و ا در اين مام .)اي در اين باب نوشته است نيز رساله

به وضوح نقش حمايتگرانه دين به مثابه عامل قدرتمنـد 1نزديكي بسيار بين نجوم و دين افزود،توان مشاهده نمود به نحوي كه جريان عناد دين و تنجيم بـه نزديكـي ديـن بـا فراعلمي را مي

يان كه فالسفه را به جدايي نجوم از در حالي كه همين جر ،انجاميد 2)لهيئةبه معني علم ا(نجوم

شـده خوانـده مـي » علم المواقيت«هاي ششم و هفتم هجري نزديكي نجوم به دين چنان بوده كه نجوم در سده .1كـه دربـاره نجـوم كـروي و ابزارهـاي ،جامع المبادي والغايات في علم الميقاتمانند رساله ابوعلي مراكشي، (است

ت مسجد اموي دمشق اند؛ مانند ابن شاطر، موق بوده موقتمان بزرگ اين دوران خود يا برخي از منج) نجومي استابوعلي حسين بن ابي جعفـر احمـد بـن يوسـف بـن باصـو األصـمعي، اخترشـناس يا) ادامه مقاله :نكدرباره وي (

امـام «، بـا القـابي نظيـر .)ه 716در گذشـته بـه سـال (طرالب منحصر بـه فـرد مسلمان سوري و سازنده نوعي اسهمچنين درباره منازعه ديـن بـا تنجـيم و نسـبت . )Calvo, 6(شد خوانده مي» ةامين اوقات الصلو«و » المؤذنين

.Saliba, History, 53ff: نكدين با تنجيم folk(تي اعـراب ت كـه مشـتمل بـر اخترشناسـي سـن ي اسـ اي بسـيار كلـ واژه» نجوم«در علم دوران اسالمي .2

astronomy(س گرفته از متون مقد هاي ديني بر شناسي ، كيهان)تيمـائوس و متون فلسفي نظيـر ) به ويژه قرآن » نجوم عملـي «ت مهم است؛ يكي ده نجوم دوران اسالمي حاوي دو سناما بخش عم ارسطو است آسمانافالطون و

)practical astronomy) (تهاي سـي كه در آن از ابزارهاي رياضي برااي، محاسـبه ارهي حل مسايلي مانند وضعيكـه بـه ) (theoretical astronomy(» نجـوم نظـري «و ديگـري، ) شـد اوقات، اعياد مذهبي و غيره استفاده مي

ايـن دو . )پرداخـت مـي » نـه فلسـفي بدون تحليالت و پس زمي«هاي رياضي هاي فيزيكي بر پايه مدل كيهان نگاريبه عنوان يك انتظام منفرد رياضي انجاميد كـه مسـتقل از »لهيئةعلم ا«به ايجاد . هـ 5/م11ت اخير پس از سده سن

51/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي تنجيم و فكندن آن به شاخه فلسفه طبيعي سوق داد، بعدها به يكي از عوامل تعـارض ديـن بـا

1!فلسفه بدل گشتنظير آنچه در جريان ،اما اتفاق بين ابوريحان و بوعلي از تأثير مطلوب عوامل جامعه شناختي

اظهـارات در اينجا بوعلي مظهر انديشه ارسطويي و . تعارض دين و تنجيم حاكم بود، خالي استدر اينجا تضادي آشـكار بـا آن شخصـيتي كـه وي در . گرايي تهي است از روح تجربي وي كامالاي كـه از و همچنين بوعلي پاسخگو با چهـره ،بينيم دهد، مي هاي پزشكي خود بروز مي پژوهش

. م، متفاوت استبيني مي) نزديك به پايان عمر وي(وي در همان دوران هـاي ه از فعاليـت اي درخـور توجـ كه در بند پيشين اين نوشتار اشاره شـد، مجموعـه چنان

حتي اگر اين مورد را با نزديكي وي . نجومي يك فيلسوف ارسطويي از بوعلي برجاي مانده استخواهـد اين نكته مهم برجـاي ، به مكتب اشراق و عقايد نوافالطوني در پايان عمر مرتبط بدانيم

ماند كه بوعلي در مقام مدافع نابغه انديشه مشاء در برابر ابوريحان با ذهني تجربي پيـروز بـوده فـارغ از صـحت و ،هاي علمـي چرا كه عوامل جامعه شناختي نقش قاطعي در تفوق گزاره ؛است

،فارغ از ايـن عامـل مهـم 2.بيني، توان تبيين كنندگي و عيار تجربيشان دارند سقم، قدرت پيشزيست، گرچـه در ت نجومي بطلميوسي كه وي در اتمسفر آن ميدانست كه سن بيروني نيك مي

اي بـر هـاي سـياره هندسه بر اقليـدس، در هندسـه كـروي بـر منالئـوس، در زيرسـاخت مـدل ا ابتنـائي اساسـي بـر ابرخس متكي است، امـ /بر هيپارخوسائودوكسوس و در شناخت ستارگان

ر كـ ترين عاملي بود كه وي را حتي از تف و شايد اين امر مهم 3؛اردچهارچوب فلسفه ارسطويي د

Ragep, “Arabic/Islamic: نــكدر ايــن زمينــه . بــود) و نــاگزير مســتقل از فلســفه(ســنت نجــومي يونــاني Astronomy”, 17–21 بهدرباره نسبت نجوم اسالمي و فلسفه بنگريد :Ragep, “Freeing”, 49-71

). 242-237 ،سفةالفال تهافت(دهد غزالي را همين عناد تشكيل مي الفالسفةتهافت هاي اصلي يكي از بخش .1

Kuhn, The :نـك توماس كوهن جاهاي مختلفي از كتاب خود را به تبيين ايـن نظـر اختصـاص داده اسـت؛ .2

Structure of Scientific Revolutions هاي فلسفي ديگر را كه پس از ارسـطو پديـدار شـدند، بـر بطلميـوس انكـار نمـود، ن تأثير انديشهاتو گرچه نمي .3

همچنين وي در برخي مواضـع از . Lammert, 171–188: نكالمثل براي بررسي تأثير انديشه رواقي بر وي في از يـك سـو Almagest, I/7عـالم در كند؛ مثال درباره سكون زمين در مركز انديشه ارسطويي خويش عدول مي

. يعي مستدير استه غيرمكون تنها واجد حركت طبگويد كه ماد كند و از ديگرسو مي ات اثيري را مطرح ميفشار ذرآشكار است كه خط سير ذهني وي در اينجـا . گويد ات سنگين و سبك پيرامون زمين سخن ميهمچنين وي از ذر

در باب تعـادل وي در كتاب . ت تا پيروي از آموزه ارسطويي مكان طبيعي اجساماي فيزيكي برخوردار اس از شاخصه، Simplicius(ه سيمپليسـيوس ك چنان. كند نيز از خط مشي خالص ارسطويي عدول مي) كه اينك مفقود است(

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 52

به انتقادات اساسي ديگر بر هر آنچه به اين چهارچوب فلسفي مـرتبط يـا بـر آن مبتنـي اسـت، » سـفة الطبيعيين من الفـال «اي در اين خصوص برخورد، آن را به بازداشت و هر جا كه به مسأله

هاي به مدل ،و متأخرينش) ثمنظير خود ابن سينا و ابن هي(رين وي حتي برخالف معاص 1.وانهاداي كه اينك مفقود است، خرده نگرفت كه شـايد ايـن امـر بـه اي بطلميوس جز در رساله سياره

توان ارائـه نمـود؛ گرچه هيچ نظر قطعي در اين خصوص نمي ؛همان دليل پيشين رخ داده باشدم ولـي برهـه دو .اسـت نيز هدف نوشتار حاضر در تضادموضوع و طرح آن با صرف نظر از اينكه

تـرين وجـه تـأثير وي بـر نجـوم دوره ترين و در عين حال مهـم تأثير ابن سينا كه شايد نامرئيل مسأله معـد «گردد كه از آن به مي اسالمي باشد، به مقوله نقد بطلميوس در نجوم اسالمي باز

بنابر شواهد مفقود و كه راد البرهانيبطال البهتان باا هبيروني تنها در رسال. شود ياد مي» المسيربنابراين در پايان اين . گيرد به وي خرده مي 2است، اراتيعرض س هوس درباريبطلم يهدر رد نظر

. خوريم، بدان باز خواهيم گشت بحث كه دوباره به مواجهه تز بيروني با تز سينايي بر مي

دارند، گويد، بطلميوس معتقد بوده كه نه هوا و نه آب هيچ يك در مكان طبيعي خود هيچ وزني ن مي.) ششم م. س

). Pedersen, 44, esp. fn. 7(اند و نه سنگين يعني نه سبك

خورد كه بر مبنـاي سعيد سجزي بر مي و، وقتي به اسطرالب أب)حركت نخستين(ي مثال درباره منشأ حركت كل .1ـ «: نويسد مركزيت خورشيد و حركت زمين ساخته شده بود، چنين مي رض أو ت لـأل علي أن الحركة الكلية سواء كان

هـذه الشـبهة اإلعتقاد و تحليـل ا الحالتين غير قادحة في صناعاتهم، بل إن أمكن نقض هذاكانت للسماء فإنها في كلت ). 128، بيروني(» فذلك موكول إلي الطبيعيين من الفالسفة

دوير نسـبت بـه البروج و انحراف صفحه فلك ت ةبطلميوس گرچه به مايل بودن صفحه فلك حامل نسبت به دائر 2.، اما به زعم وي چون در اثر وجود اين )ندا البروجي ةارات داراي عرض دائريعني سي(كند فلك مايل اشاره مي صفحه

كند كـه همـه ايـن افـالك در يـك شود، چنين فرض مي نمي البروجي ايجاد ةداري در طول دائراميل اختالف معن ). Almagest, IX/6(صفحه قرار دارند

53/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

فه فلس

فرعي ادين بني

ه آنچه متعلق بت منطق اس

ق آنچه به منطق تعلدارد ن

يعلوم نظري علوم عمل

پزشکي وم احکام نج

ت فالح ... و

)الف(في وم فلس عل

علوم عملي علوم خاص

نظــريه هندساب حس

نجوم م وم/ تنجي احکام نج

يقي موسناخت مناظر و / نورش

مرايا

اخالق ت سياسافتصاد

... و

ــي عملـل م الحي مکانيک / عل

ب طت فالحا کيمي

ي فه طبيع فلسفلسفه الهي

علوم عام

)ب(

)ب(و ابوسهل مسيحي ) الف(دي علوم از منظر بوعلي سينا بن تفاوت تقسيم .1شكل )تسع رسائلسينا، ، در ابنفي أقسام العلوم العقليه؛ براساس رسالة .Gutas, 148: برگرفته از(

كردن، تنوير و تحليل اين واقعيت تاريخي است » تئوريزه«، نخستين گام در پيش رونوشتار و بـدين واسـطه مظهـر انديشـه -سـينا از آن بـه دسـت داد كه افكار مشائي با قرائتي كه ابن

ســده (هــاي حســاس در تــاريخ نجــوم در يكــي از برهــه -ارســطويي در جهــان اســالم گرديــد ) scientificدر مفهوم (تأثيري قهقرايي و خالف روش و انديشه علمي ) در مراغه. م 13./ههفتم

نيمـه دوم (لم در اين قلمـرو تمـدني گيري و زايش ع هاي نخستين آن در دوران شكل كه جوانه

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 54

ع عوامـل بود، برجاي نهاد و زمـاني كـه تجمـ سربرآورده.) سده هشتم تا نيمه دوم سده دهم مهـاي علمـي شناختي بسان بستري آماده براي گسـترش بنيـان شناختي و جامعه تاريخي، انسان

، مـا بـا اجتمـاعي از امـر ظـاهر هاي كهن داد؛ گرچـه در درآمده بود، حكم به بازگشت به آموزهت امـر يـ ا واقعما ،مواجهيم» مكتب مراغه«ات و انتقادات ستايش برانگيز و درخور اعتنا در نظري

و بـه وجهـي، » تبيـين هندسـي «اين است كه نظريات بيش از آنكه تجربي باشند، صرفا نـوعي قدان آزمونگرايي تر از همه ف نديشان، و مهممبناي اين نظريات، پرداخت و صورتب .اند» فلسفي«

هـاي يا تخصيص بخشي از اين فرآيند نقد به شواهد تجربي و اتخاذ مشـاهدات يـا ارائـه برنامـه و متعاقبـا بـدانها اشـاره ( ينـد نما ات رخ مـي يـ رصدي براي تكميل ملزوماتي كه با ارائه اين نظر

. ، همه مؤيد اين نظرند)شود ميبـه ) 1( ثير بوعلي سينا بر آن، ابتدا ناگزيريم تاتأبررسي پيش از پرداختن به مكتب مراغه و

الدين هاي هندسي در حلقه علمـي نصـير اختصار علل نقد نظرات بطلميوسي را كه به ارائه مدليم و يمسـمي گشـت، بـازگو » مكتـب مراغـه «كندي به . اس. ط ايطوسي انجاميد و بعدها توس

دازيم كـه در ايـن ميـان نـاگزير از ها بپـر و ماهيت اين مدل» مكتب مراغه«به خود ) 2(سپس در ضمن اين بحث به اين نكته برخـواهيم خـورد . ارزيابي ميزان توفيق مكتب مراغه نيز هستيم

از ) و نه لزوما بدبينانه(تر جوم مراغه به نگاهي واقع گرايانهكه اثبات تأثير قطعي فلسفه مشاء بر ن به مثابه رويكـردي ضـد » مكتب مراغهب انقال«انجامد كه خود در چالش جدي با نظريه آن مي

كه نظر اخير از آن جرج صليبا است و بسياري از مستندات مقاله حاضر از از آنجا. تاريخي است . كنيم هموست، در اينجا براي شرح امور واقع تاريخي به خود وي استناد مي

ر نظـر حركت هر سياره را به صورت حركت در فلك تـدويري د مجسطيبطلميوس در )1(چرخـد امـا اين فلك حامل گرد مركز عالم مـي . گرفت كه مركز آن بر فلك حاملي مستقر است

هـاي هـاي مسـاوي، مكـان يعني در زمـان (حركت كره تنها نسبت به يك نقطه يكنواخت است ايـن مـدل كـه در . كه اين نقطه مركز عالم نيست، بلكه با آن فاصـله دارد ) پيمايد مساوي را مي

نشـان داده شـده 2براي همه سيارات به جز عطارد ارائـه گرديـده، در شـكل ) IX/6( مجسطيره خـارج يـ دا abcdالبروج، ةريمركز دا C. هر يك از دواير كوچك فلك تدوير هستند: است

دائـره ABCDگـذرد و مـي ) d(و حضيض ) a(، كه قطر آن از نقاط اوج Eمركز، به مركز مركز . كه همان فلك حامل است و مراكز فلك تدوير بر آن قرار دارند ،Oخارج مركز، به مركز

گردد، نسبت بـه منطبق مي Dو Aرتيب بر نقاط ، كه در اوج و حضيض به تFفلك تدوير،

55/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

، مركـز C، مركز حامل، يا نقطه Oحركت يكنواخت و منظم دارد نه نسبت به نقطه Eنقطه . عالم

O

E

C

E

a

b c

d

A

BC

D

F

حامل –مدل تدوير .2شكل

هاي شان داده شده و بسان منحنيبه صورت دايره ن مجسطياين افالك در «به نظر صليبا، رياضي بدون هيچ گونه تالشي براي موزون سـاختن ايـن حركـات بـا حركـات اجـرام فيزيكـي

كتـاب يـا قتصـاص اال[ 1»اي ارهيـات سـي نظر«در ] بطلميـوس [هـر چنـد وي . انـد توصيف شدهاما باز هيچ كوششـي بـراي ،كند را به صورت اجرام فيزيكي توصيف مياين افالك ] المنشورات

به كـار رفتـه، بـه عمـل مجسطيانطباق اين افالك با دواير رياضي كه براي توصيف كيهان در الشكوك علي بطلميوسدر ) م1048/ه440د(ه ابن هيثم اين نوع مالحظات مورد توج. آورد نمي

طبق نظر ابن هيـثم . ، قرار گرفت)م1070/ ه462 د(جاني و ابن سينا و شاگردش، ابوعبيد جوزتواند يك كـره باشـد، بـه طـور يكنواخـت بـر گـرد توان پذيرفت كه كيهان فيزيكي كه مي نمي

ل المسير بطلميوسي نقض ايـن قاعـده بـود و در معد. گذرد رخد كه از مركز آن نميمحوري بچ

1. Planetary Hypothesis

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 56

تواند اند، نمي توصيف شده مجسطيتادي در هايي كه با اس بر اين بود كه مدل نظر مسلمين دال 1.»توصيفي از كيهان فيزيكي واقعي باشد

مـدلي كـه 2.»ل المسير معطوف گشتبه طور عمده بر مسأله معد] سينا ابن[/كار ابوعبيد «فلـك 2Cدر اينجا دايـره . نشان داده شده است 3در بند پيشين از آن سخن گفتيم، در شكل

چهـار ). گـذرد قطر اول از نقاط اوج و حضيض مي(دو قطر آن است BODو AOCامل و حفلك حامل بـه كه وقتي . دهند را بر اين چهار نقطه نشان مي) 3C(دايره كوچكتر، فلك تدوير

و رسـد مـي B، سپس به C، پس از آن به Dبه نقطه Aكند، نقطه سمت شرق حركت ميكـه چنـان . رسـد مـي dو b ،cنيز به نقاط ،كه بر فلك تدوير قرار دارد aدر نتيجه، نقطه

abABهاي مشخص است كمان ،dcDC ،cbCB وbaBA ) همه مسـاويدر Oو نـه نقطـه ) abcdمركـز دايـره ( Eنسبت به نقطه aيعني نقطه ،)با ربع دايره اند

طـور نقـاط همـين ( Aابن سينا نقطه /ابوعبيد. زمانهاي مساوي زواياي مساوي را پيموده استDCB dcbطـور نقـاط نهمي( aو نقطه» مركز ثابت تدوير«را ) ,, مركـز متحـرك «را ) ,,

در اين مدل مركز فلك حامل بر مركز عـالم منطبـق 3.نامد مي» مركز تدوير حقيقي«يا » تدوير .است

1. Saliba, History, 250–251 2. Saliba, History, 251

.)Saliba, History, 105–108(بر اساس توضيحات متن رساله 3.

57/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

A

B

C

D

b

c

d

C1

C2

C3

O

E

ل المسيرجوزجاني براي حل مشكل معد/سينا مدل پيشنهادي ابن .3شكل

ك انگاشـتن در حقيقت وي با متحر: ساده دارد اين مدل با مدل بطلميوس تنها يك تفاوت

را بين مركز فلـك ) رل المسيبين مركز فلك حامل و مركز معد( EOمركز فلك تدوير، فاصله دهد تا به اين وسـيله يكنـواختي حركـت سـياره اي بر محيط فلك حامل قرار مي تدوير و نقطه

منطبق نبودن (ارات خروج از مركز مدار سي ومات مانندحفظ شود، ولي اين مدل از بسياري ملزين شـيرازي آن را كـه بعـدها قطـب الـد چنـان ،غفلت كـرده اسـت ) مركز حامل بر مركز عالم

1.ناميد» غلط فاحش«و » خطاي صريح«، »باطل«هـا بـه غـرب اسـالمي منتقـل گشـت و دو سده بعد مركز اين فعاليـت «به نظر صليبا، )2(و جابر بـن ) م1198/ه594-م1126/ه520(، ابن رشد )م1200/ه596(هايي چون البطروجي نامي و چه به لحاظ نظري، به پديدار گشت، اما نتايج متمايز، چه از جهت فن) م1200/ه596(فلح ا

.»...انتظار دانشوران مراغه ماند در . انـد ارسـطويي هاي اندلسـي تمامـا كه پيشتر نيز گفتيم، مدل جالب اينجاست كه چنان

هـاي مـدل بطلميـوس را بـا مشـكالت و ناسـازگاري حـل نجمان اندلسي فوق الـذكر محقيقت

Saliba, History, 89: به نقل از 1.

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 58

هـاي به بازگشت قهقرايـي بـه مـدل ) »ارسطويي«(» عقلي منتج از فلسفه طبيعي«هاي رهيافتبيعـه اي كه وي در كتاب هشـتم مابعدالط افالك متحد المركز ارسطويي و مطابق با همان شيوه

)Metaphysics, VIII (شان پرداخته بود، احاله دادند به بيان) همانند مدل خورشـيدي بـوعلي ). توان آن را پيشگام اين عرصه دانست كه مي

از نظر وي، مطابق 1.اي انتقادي اين نظرات صليبا را به چالش كشيد خوليو سامسو، در مقالهنسـته توا رياضـيداني خـوب بـوده كـه مـي فقـط ه، شاگرد ابن سـيد، ابن باج ،با روايات تاريخي

كه وي از بطلميوس در برابر انتقـادات ابـن هيـثم و ابـن جالب اين. ها را محاسبه كند مهگرفتبـراي اسـتهالل اسـتفاده »انيزيج بت«توانسته از يا ابن ميمون تنها مي! دفاع كرده است لةالزرقااثبـات سامسو ضمن. دانيم ابن رشد يا ابن طفيل چيزي نمي درباره كفايت نجومي ،جز اين. كند

ط كـه عقايـد وي توسـ (البركات بغـدادي نوافالطوني بودن مدل بطروجي و تأثر آن از نظرات ابوها بـا انتقـاد ابـن ، ارتباط اين مدل)في شدبن ابراهيم بن عذرا در اندلس معرشاگردش، اسحاق

كـه باز آنچه از متون تاريخي قابل بازيافت است، ايـن اسـت : هيثم از بطلميوس را زيرسؤال برد علـي شكوكابن هيثم در نزد سلطان مؤتمن سرقسطي موجود بوده، ابن باجه با المناظركتاب

م در انـدلس 13وي در انتهاي قـرن العالم هيئة في كتابوي آشنايي داشته، و اينكه بطلميوس م به التين ترجمه شده است؛14و اوائل سده . م13موجود بوده است، زيرا اين اثر در پايان سده

كه القشطلي الطبانتشار اين كتاب در اندلس بسيار محدود بوده، چرا كه تنها در يك اثر به نام 2.و يهودي است، بدان اشاره شده است يةف آن پزشكي مجهول الهومؤل

چ به هي] ان اندلسيمنجم[آنان «: نويسد در ادامه مي سامسو پس از ارائه اين شواهد تاريخي، 3.»اي باشند كه به مكتب مراغه انجاميد الهيئه] علم[ت خط آن سن توانستند در وجه نمي

ط بطلميوس توس مجسطيانتقاد از : كند فرآيند نقد بطلميوس را چنين تصوير مي صليبا كلات بـه غـرب ن هيثم و آنگاه انتقال اين تجربيـ ابن سينا و شاگردش ابوعبيد جوزجاني، سپس اب

ابر بن افلح، ابن باجه، بطروجي، ابن طفيل و ابن رشـد و ط جاسالمي و پيگيري اين فرآيند توسي آن در صدخانه مراغه و سير افزايشي ادبيات نقـد و تجلـ گاه وصول اين ميراث به اصحاب ر آن

1. Samso, Paper XII, 6.

آوردي تـاريخي و پيگردهـايي بـراي بـر : سنت نجومي مراغه«انتقاد سامسو مشخصا بر يكي از مقاالت صليبا به نام .است) Saliba, 257-290(» هاي آتي پژوهش

2. Samso, Paper XII, 5 3. Ibid, XII, 7

59/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

ر بطلميوسـي و در نهايـت رسـيدن آن بـه نقطـه اوج در آثـار ابـن شـاطر هاي متكث قالب مدل -آوريم رامون مكتب مراغه ميكه در ادامه پيبراساس نقد سامسو و نيز مطالبي –اين 1.دمشقي

ا نادقيق و ناشي كند ام زيبا و دل انگيز جلوه مي تاريخي كه تجسمي است از يك فرآيند مستمر . است آن خاذ ديدي جانبدارانه بهب به اتو ناگزير مشو تاريخ از نوعي نگرش پيشيني از

كه اهميتـي -هاي مراغه در بعد فلسفي تترين نتيجه فعالي مهم... «دهد كه صليبا ادامه مياين بود كه اخترشناسي چيـزي بـيش از توصـيف رفتـار -معادل با ابعاد رياضي و فيزيكي دارد

هـاي رياضـي بـراي حفـظ پديـده اجرام فيزيكي به زبان رياضي است و نبايد به صورت تئـوري 2.»برجاي ماند

مراغه است در همين بعد فلسفي مكتب قيقا، دمشكل مهم )الف(بـراي Revolution/و انقالب School/، مكتبTradition/تصليبا كه بين كاربرد الفاظ سن

» انقالب مكتب مراغـه «مراغه به نوعي سرگرداني دچار است، مكتب مراغه را به صورت التقاطي اغـه انقالب مر«: داد و چنين اظهار نمود كه» انقالب مراغه«و با جسارت بيشتر بدان نام 3ناميد

ا از سـويي گيـرد، امـ م قرار مـي 12هاي نهم و هايي است كه بين سده تاز يكسو نقطه اوج فعاليشرح نجوم كـوپرنيكي دشـوار خواهـد ،نجوم كوپرنيكي دارد كه بدون آن اديگر پيوند ضروري ب

آن بـه بـه واسـطة د قصـد دارد رس كند، كه به نظر مي نيز مطرح مي يعاي بزرگتروي اد 4.»بوديعنـي [ت مهمترين وجه اين سن«: مني نفس وجود انقالب علمي در مراغه را توجيه كندطور ض

ت است كه تقسـيم بنـدي ارسـطويي حركـت بـه مسـتدير و مواجهه با اين واقعي] سنت مراغهبا اعمال فقط حركت مستدير ايجـاد ] مستقيم الخط[حركت ؛ زيرا، مستقيم الخط درست نيست

كه آيا زوج طوسي در صـدد اين). 5شكل(نجا به زوج طوسي است اشاره وي در اي. »خواهد شد . پردازيم ي است كه در ادامه بدان ميچنين اظهاري است يا نه، مورد مهماثبات

: اين است كه الفديگر و مرتبط با بند هاي مهم همچنين پرسشــ گردآمــده 4هــاي مكتــب مراغــه كــه در شــكل مــدلپردازي) ب( ــد، چــه تفــاوت مــاهوي ب ا ان

هـا بـا دارند؟ نسبت ايـن مـدل ) 3شكل(ابن سينا /و ابوعبيد) 2شكل(هاي بطلميوس مدلپردازياند يا بر شواهد حاصـل از ارصـادات تطـابق ها از مشاهده منتج شده تجربه چيست؟ آيا اين مدل

1. Saliba, History, 252 2. Ibid, 256 3. Ibid, 250 4.Saliba, History, 257

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 60

بـه ،ي كـه بگـذريم هاي كلـ ؟ از اين پرسش)اند به بيان ديگر، آزمون پذير يا تبيين كننده(دارند هـاي بطلميوسـي را در عـرض ها قادرند تا مشكل مدل آيا اين مدل: رسيم مسأله جزئي مي يك كنند؟ حل) مطرح كرده بود البهتان ابطالهمان انتقادي كه بيروني در رساله مفقود (ارات سي

اي مكتب مراغه ارههاي سي مدل. 4شكل

وك،احي شده توسط پروفسور دنيس دي طرها برگرفته از پويانمايي[http://people.scs.fsu.edu/~dduke/arabmars.html[

ابن سينا تنها يك تفاوت هندسي در مدل بطلميوس /ابوعبيد. است منفيها پاسخ به اين پرسش

اي غير مركز عالم را مرتفـع طهاره به گرد نقحركت يكنواخت سي» نامعقول«تيجه پديد آورد تا ننيز در همين جهـت ) اند جمع شده 4ها در شكل اين مدل(پردازان مراغه تمام سعي مدل. سازد

شت زمان و نيـز اند كه با گذ هاي صرفا هندسي تنها با اين تفاوت كه اين مدل ،به كار رفته استترين ملزوم مهم. اند تر شده و پيچيدهتر علمي بيشتر سازندگان آنها، استادانه شايد به دليل تبحر، محاسـبه و لحـاظ )باشـد بكه پاسخگوي سؤاالت بند (هاي نوين افالك علمي اين پيكربندي

61/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

هاي رصدي مراغه هيچ جـايي بـراي البروجي است، اما در برنامه ةنمودن تغييرات در عرض دائرـ –كه آن در نظر گرفته نشده بود، گو اين برنامـه –اال مرئـي داشـتيم طبق شواهدي كـه در ب

. اي بود ارهمي حتي براي كميات پايه سيرصدي مراغه فاقد كفايت عل

: نگاهي به رصدخانه مراغه بيندازيم اينكم و حـداكثر تـا 1304/ه 703كـم تـا م برپا گشته و دسـت 1259/ه657رصدخانه در سال

خت ابزارهـاي نجـومي آن منابع موجود از طوالني شـدن زمـان سـا 1.م پابرجا بود1316/ه716ل، هالكـو، در دوران حكمراني ايلخـان او بنا جاي ترديد است كه كلبا آن كه . گويند سخن مي

م آغـاز 1262/ ه 660هاي رصدي از سال ي همراه با برنامههاي جد كامل شده باشد اما پژوهش ه 672(ي ي پس از وفات نصيرالدين طوسـ و حت) م1265/ ه 663(شد و تا پس از مرگ هالكو

اي سي هالكو مبني بر درنظر گرفتن دوره ه به درخواست خواجه ازا توجب. ادامه يافت) م1274/زيـج ،سـال 12و نپذيرفتن وي و تقليل دوره رصد بـه ) دوره تناوب حركت انتقالي زحل(ساله

پايـه ، آن را بـر »زيج ايلخاني«اش بر مهخود خواجه در مقد .با نقايص چندي همراه شد ايلخانياني، ابن اعلـم ان مأمون، البت، منجم)دوم م( بطلميوس) م دوم ق(رصد افرادي نظير هيپارخوس

بع اورد علمي هر چنـد كـم فـروغ و بـالط ي به مثابه دستحت زيج ايلخاني 2.داند و ابن يونس ميه اي بسامان و بايسته از فعاليت پرشوري قلمداد گـردد كـ توانست نتيجه مشمول زمان، ابدا نمي

آن تـا جـايي نتايج ارصادات انجام گرفته در. تي بين المللي آغاز شده بودعاليدر مراغه در قالب فاي آن صـورت اصـالح ارهط است، جالب توجه اما جداول مثلثاتي و سـي كه به نجوم نظري مربو

اي كـه داراي بهتـرين اي رضـايتبخش از رصـدخانه اي از زيجهاي پيشين است كه نتيجـه شده –و ايـن حقيقـت 3هاي نجومي ادوار ميانه بود و وصفشان در متون تـاريخي آمـده، نيسـت ابزار

ران نزديك ايشان كه آنان نيز همچنان در سايه حكومت مغـول حتي در زمان متأخ –شايد تلخ ل ايـن رشـته نيـز رخي كه در زمره دانشـوران طـراز او كه ب زيستند، دانسته شده بود؛ چنان مي

گرفتند و به زيجهـاي ويسندگان علمي بايد به شمارشان آورد، بر آن خرده مينبودند و در رده نكـه برخيشـان، -هـاي معاصـر بـرد، يـا زيـج ين سبق مـي يشين كه بر فرآورده حلقه نصيرالدپ

ين مغربي در همان رصدخانه مراغه صورت تـدوين يافتـه محيي الد» أدوار األنوار«ون زيج همچ

1. Sayili, 190 and 213. 2. Sarton, 1007. 3. King, 604.

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 62

زيـج د بن سنجر كمالي كه ن جمله محمكردند؛ از آ ين استناد ميهاي پس زيجبه و گاه –بودند اي منحصر به فرد از آن در كتابخانه ملـي پـاريس موجـود نسخه كهرا در شيراز نگاشته اشرفي :وم اثر خويش چنين آوردهدر ابتداي باب نخست از مقالت سي 1است،

زيـج «يم علـوي از پيش از وضع اين مجموعه در شيراز قاعده چنان بوده است تقـاو «اند و هـر چنـد كـه ايـن كرده» زيج فاخر نسوي«رين و سفلي از و ني» شرواني عالئي

ويم زهره و عطارد مختلف يافت خاصه عطارد؛ بعد ضعيف در وقت قرانات رصد كرد تقر كرد و رأي بر آن قرار گرفت كه در اين مجموعه تقاويم كواكب بر وضـعي از آن مقر

بيـرون آرنـد تـا بـه صـواب » زيـج شـاهي «قاويم كواكب باشد كه از نهند كه موافق تتر بود و در آخر كتاب شرح تقاويم كواكب به حسب زيجات و جداولي كه بدان نزديك

.] ر117[ .»احتياج باشد، وضع گرداندلطـائف الكـرام فـي ، ياد كرد كه در توان از سيد محمد، معروف به سيد منجم ال ديگر ميدر مث

ي در اسـتخراج حتـ 2ق به نگـارش درآمـده، 824كه اثري تنجيمي است و پس از عوامأحكام األ :را شايسته اعتماد ندانسته است زيج ايلخانياحكام نيز

ا شرط آن است كه داليـل كـه اسـتخراج قت احكام كردن هر چيزي را شرط امبه و«كه معتمـد ذشو نيز از كتابي استنباط كرده با ذكرده باشد در حساب، سهو نرفته باش

ريخ كـه و راصدان به هنگام رصد مساهله نكرده باشند؛ چنانك دريـن تـا ذباش/ عليه ق سلطاني است كه وضع آن بر اصول رصد جديد ايلخـاني مائيم اعتماد بر كتاب محق

اند نه بر زيج ايلخاني، چه آن بر اصول آن رصد نيست بلكه بر اصول ارصاد قديمه كردهرگز محسوب اين، موافق مرئي نيست و تفاوت فاحش در طـول از آن است كه ه. است

، اكثـر خطـا سـازند شوذ و احكامي كـه از آن داليـل مـي و عرض مشاهده كرده مياست چه در اين روزگـار غـرض ايشـان و اين از بي بصري ارباب فن ذافت مي

ات ؛ و كسان نيز كه به تقاويم ايشان التفكسب نان است نه فضيلت و تحقيق حالاگـر . ام و شـهور بـه جـز موضـع مـاه نيسـت و دانسـتن ايـ فرمايند مطلوب ايشان مي

1. MS. Paris, Biblithèque Nationale, suppl. Pers. No. 1488, 1v.-251r.

را در افـق الهيجـان اسـتخراج كـرده .) ق 824ربيع األول 7(ملكشاهي 343وي در رساله آورده كه طالع سال .2چنانك در تاريخ هفتم ربيع األول سنه أربع و عشرين و ثمانمائه موافق به أول فـروردين مـاه جاللـي سـنه «: است

-حرسها اهللا تعالي عـن الطـوارق والحـدثات –الث و أربعين ملكشاهي، طالع سال عالم بر افق داراإلمارة الهيجان ث .)214ي، سيد محمد منجم، نسخه خط(» ...استخراج كرديم

63/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

انـواع لطـايف و ن و زحمت بسيار نسخه كامـل كـه متضـم خردمندي به قدر احتمالرا در چنانك اگر شخصي كامل و نفسي كـه ذكـر آن ذل ساز، مكمذباش فوايد اين فن

كه در حد حصر ذ، او را حاصل آيو ذوق روحاني از آن و چندان حظ ذشرف مطالعه آر، طعنه زنند و مذمت كنند كه اين را فايده چيست و آن را مطـروح سـازند و بـر دنياي

و ايـن قـدر / سبيل طنز و استهزا گويند كه مستخرج اظهار فضيلت و هنر كرده است هـا را چـرا وضـع انـد و ايـن شـيده ت چـرا ك سته كه بزرگان اين همه رنج و مشـق ندان

، حكما بدان ملتفت نشوند ذو آنچه مفيد و ضروري نبو ذث نباشهر آينه عب ]اند[كرده 1]324-322.صص[ .»را بدان صرف و تلف نكنند و روزگار و اوقات شريف خود

ترين دليـل توان اصلي ه تعجيل فرمانفرماي مغول، هوالكو، بر اتمام زودهنگام رصد را ميالبتجهـد ": پادشاه ما كه آغاز رصد نهادن فرمود، فرمـود كـه و «: هاي بسيار زيج دانست در كاستي

: مـا بنـدگان گفتـيم ".مگر به دوازده سـال تمـام شـود ":؛ و فرمود كه"كنيد تا زودتر تمام شودين را بر آن داشت تا از دو نصيرالد اين چنين شد كه شرايط» ".جهد كنيم اگر روزگار وفا كند"

كـه از كي زمانشان به رصد مراغه، مدد گيـرد و چنـان زيج ابن يونس و ابن اعلم به واسطه نزديآنچـه [...] « : آيد، وي بر آن بوده كه زيج را تكميل سـازد سياق گفته متعاقب عبارات باال بر مي

ا اگر روزگار وفا نكند آنچه در اين ام ،بسازيم و به بندگي عرضه داريمبعد از اين معلوم شود، هم كـه دو –ه بنابر شواهد كه البت» فايده باشد راز اهل اين علم رازيج است بعد از ما به عمرهاي د

اصحاب رصدخانه مراغه ناميـدش، » فردگرايي«توان آنچه مي. چنين نشد -موردش در باال آمد قطب الدين شيرازي به واسطه نيامدن نامش در ابتـداي زيـج .تأثير نبود در اين ميان چندان بي

در اينجا شايان ذكر است كه نويسنده اثر به تأليفات خواجه وقوف داشته و همـو در بـدايت رسـاله خـويش نـام .1هرمس را در شرح مبادي نظري تأليف خويش منظور » الحكمةاساس «و ] 174ص[وي را ذكر نموده » سي فصل«

هـاي در مقام قضاوت وي را بايد در زمره كساني محسوب داشت كه گرچه دور از عرصه گـاه ]. 228ص[كرده است ، )در زمـان اولجـايتو رخ داده بـود ف گيالن كهتصر(اند، ليك حوادث سياسي زمان علمي زمان به كار مشغول بوده

ف در اينجا از زيـج محقـق كه، منظور مؤل نكته ديگر اين. داشته است ل ميي علمي روزگار متصها آنان را به چشمهالدين محمد وابكنوي بخارايي نوشته شده است ط شمساست كه به دستور غازان خان و توسسلطاني همان زيجي

-م1420/ق823هـاي كـه در زمـان الـغ بيـگ بـر اسـاس رصـدهاي وي بـين سـال زيج سـلطاني و نبايد آن را با زيج در مقابل » رصد جديد ايلخاني«ف به كه استناد مؤل مطلب آخر اين. م تكميل شده، اشتباه نمود1437/ق841

رواج هاي پسين در باب ادامه كار رصد مراغه پس از مرگ خواجه اي مربوط است كه در سده به شبه افسانه ايلخاني . يافته بود

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 64

ين مغربي به نگـارش زيـج خبره چون محيي الده بر آن دانشمندي ايلخاني، از مراغه بريد؛ عالومبـادرت كـرد كـه ) الطالـب غنيـة الحاسب و ةعمدو أدوار األنوار( زيج ايلخانيهايي مستقل از

.داشتند زيج ايلخانيارزش علمي فزونتري بر اد نسـبت اي بـه ارصـ هاي دانشوران مراغه را به گونـه سازي بنابراين، اگر هم بخواهيم مدلقابل قبول هاي رصدي مراغه اصال در حد كفايت برنامه زيرا ،دهيم، قادر به اين كار نخواهيم بود

كه نتايجي براي آزمـون ايـن ان و احكاميان آن روزگار نبوده است، چه برسد به اينبراي منجمنكته . نمايد بيين كنندگي آنها را تأئيد يا رداي به دست دهد يا قدرت ت ارههاي پيچيده سي مدل

سـي، مؤيـد ين طونصـيرالد (اي هيئت دانشوران مراغه ه ها در كتاب ديگر اين است كه اين مدلگفتني است كـه مـدل قطـب (ه است به طور مستقل آمد) ين شيرازيالدين عرضي و قطب الد

كه هاي نجومي و در هيچ يك از آنها نيز به داده) گردد ين به زماني پس از ترك مراغه باز ميالدكندي اشاره . اس. كه اي از اين رو، چنان. اي نشده است ها بر آنها ابتنا دارند، هيچ اشاره اين مدل

گذشـته از ايـن . ارات نداشته اسـت نقشي در كار مراغه در زمينه نظريات سيرصد «، كرده استه و تـر ابـن اعلـم بـود برگرفته از اثـر قـديم زيج ايلخانيارات در پارامترهاي حركت ظاهري سي

نـد و تعيـين ايـن پارامترهـا اصـال ا بودهه مددر مراغه به دست نياراين بر اثر فعاليت رصدي بناب 1.»نيازي به آالت پيچيده و ظريف ندارد

آيا مكتب مراغه به تغييري در ابعاد فلسفي انجاميده است؟ ؛الفحال بازگرديم به پرسش گونـه كـه وي زوج طوسـي را ، يا به بيان ديگر بـدان گيرد اي كه صليبا از زوج طوسي مي نتيجه

با چنين تفسيري . ت بنيادين فلسفي حاكم در مراغه استكند، الجرم تغييري در سن فسير ميتتوان حكم به تغيير فلسفه طبيعي داد و از آنجا بالعرض چنين نتيجه گرفت كه اين است كه مي

اي بـر انقـالب مـه مقد البي داشته اسـت يـا نقشي انق تادر چهارچوب فلسفه طبيعي ماهي تغييراي بـا شـعاع نصـف دايـره : انـد شايان ذكر است كه زوج طوسي دو دايـره (كوپرنيكي بوده است

ت مسـتدير چرخد كـه از حركـ اي مي اي ديگر و محاط در آن، در خالف جهت آن به گونه دايرهاي واقع بـر محـيط ه نقطهك رسدنظر بهشود، يعني چنين ايجاد مي آنها حركتي مستقيم الخط

). 5شكل: را پيموده است؛ نك كوچك مسيري مستقيم الخطدايره ه خويش به حركت مستقيم الخطـي در ين در نظرير نگارنده، بديهي است كه نصيرالددر نظ

براين، نـاگزير وي بـا بـود، بنـا ين با نفس فلسـفه ارسـطويي در تضـاد اجرام علوي برخورد كه ا

.635كندي، .1

65/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

زوج طوسي را ابداع نمود تا از حركـت مسـتدير هـم حركـت مسـتقيم خود، هوشمندي خاصالخطي ايجاد شود كه منظور وي را تأمين گرداند و هم اصل ارسطويي كه تنها قايل به حركـت

.مستدير براي افالك است، برقرار بماند

ت اسـت ترين وجه سنت مراغه مواجهه با اين واقعي اما صليبا چنين نتيجه گرفته است كه مهمدان جهت كه اين درست نيست ب به مستدير و مستقيم الخطكه تقسيم بندي ارسطويي حركت

اين نتيجه حقيقتـا (!). خواهد شد با اعمال فقط حركت مستدير ايجاد حركت مستقيم الخط . هاي مراغه است تاستنباطي بس گزاف از فعالي

ـ آيد كه كار نصيرالد ت چنين بر مياز نتيجه نخس وعي همـان نجـات نمودهـا، يعنـي ين به نها يا اعمال تغييرات پردازي ، است كه اين امر تنها با مدلمجسطيه اساسي بطلميوس در فرضي

اي تكامل يافتـه از مـدل ن نمونهر است و دقيقا مشابه اما مبيشين ميسهاي پي هندسي در مدلا هـيچ تغييـري در فلسـفه توان گفت كه نه تنهـ از اين رو، به وضوح مي. ابن سينا است/ابوعبيد

: طبيعي در مراغه رخ نداده است بلكه جاي پرسش است كه

هـاي ين بـر آمـوزه ي حلقـه فكـري نصـيرالد چگونه صليبا آن همه شواهد بسيار بر ابتنا - اء را ناديده انگاشته است؟سينايي فلسفه مش

: توان از اين نيز فراتر رفت و چنين پرسيد كه ي ميحتا در هاي موجود در رصدخانه مراغه كه تنها برخي از آنهـ خشي از بي كفايتيآيا همه يا ب -

ت رايـج در ويي با قرائـت سـينايي بـه عنـوان سـن ت فلسفه ارسطباال شرح داده شد، به حاكمي گردد؟ رصدخانه مراغه باز نمي

زي ن آنند كه ابن سينا در رصدخانه مراغه چيـ شود، همه مبي يشواهدي كه در اينجا ارائه م .ين بوده استت مورد عالقه نصيرالداز يك فيسلوف بزرگ مشايي و شخصيبيش

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 66

پيكان(كند حركت مي) Oبه مركز (برخالف جهت دايره بزرگ ) Cبه مركز (دايره كوچك . زوج طوسي .5شكل

پيمايـد را مـي يط دايـره كوچـك مسـيري مسـتقيم الخـط واقع بـر محـ Mو در نتيجه، همواره نقطه ) هاي بزرگهـــاي پروفســــور دنــــيس دوك، احــــي شـــده بــــر اســـاس پويانمــــايي طر). [هــــاي كوچـــك پيكـــان (

http://people.scs.fsu.edu/~dduke/tusi.html[

:شود ان مراغه آغاز ميول بي ربط به بوعلي در آثار منجماين سناريو با چند نقل قورد كه محيي به اين نكته برخ نگارنده به هنگام نگارش رساله كارشناسي ارشد خويش. 1

، تسطيح األسطرالبين مغربي، از اصحاب رصدخانه مراغه، در رساله خويش درباره اسطرالب، الدروش خاصي براي رسم خطوط ساعات مستوي بر صفيحه اسطرالب را به ابـوعلي سـينا نسـبت

1.دهد مياع از ايـن اثـر ارجـ به ويرايش ديگري سةاشكال الهند تحرير اقليدس فيمه مقد وي در. 2

و اين در حالي است كه جـز بخـش هندسـه الرئيس صورت گرفته است ط شيخدهد كه توس ميو در ط شـاگردش ابوعبيـد جوزجـاني گـردآوري شـده بـود را كه پس از مرگ بوعلي توس شفاء

پروفسـور .ين درنظـر گرفـت منظـور محيـي الـد توان ، مياست اصولحقيقت تحرير و تلخيص ين نصـيرالد آنمـه در مقدرا الـرئيس منظور از شـيخ ين، ي الددر ترجمه رساله محيهوخندايك گرفت كه وي اين اثر را انـدكي پـس از ورود بـه دانست و با اين فرض چنين نتيجه طوسي مي

نظر هوخندايك ناشي از ناآشنايي وي به حـوزه فرهنگـي ايـن قلمـرو 2.استمراغه تأليف كرده اين حقيقت انكارناپذير كه اين لقب در جهان اسالم ه به الرئيس با توج چون اشاره به شيخ ؛است

. تواند مدلول ديگري داشته باشد تنها براي بوعلي جاودانه گشته، جز وي نمي

. 121-120و 85-84، مظفري 1.

2. Hogendijk, 134.

67/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

1عبـور زهـره از مقابـل خورشـيد رصـد خواجه به گزارش معينيه هدر خالل متن رسال. 3 :نويسد خواجه در دو جا چنين مي. ميخور مي برتوسط ابن سينا

زهره را ديدم چون ": گويند كه باز مي -اهللا هرحم –] سينا[وآنچ از شيخ ابوعلي ... « 2.»دنيز مصداق اين ترتيب باش "خالي سياه بر روي آفتاب

،"زهره را چـون خـالي سـياه ديـدم بـر روي خورشـيد ": وآنچ ابوعلي سينا گفته كه«ب پنج دقيقه يا ممكن است از جهت آنك زهره چون در حضيض تدوير بود قطر او قر

3.»دقيقه است 32و قطر آفتاب دآي تر مي زيادت

داللـت بـر شـيوع و اين گفته كه شاهدي عالي بر يك رصد مستقيم در نجوم اسالمي استبا نگاهي به گزارش تاريخي گذر . كند سال از مرگ بوعلي مي 300اين داستان پس از نزديك به م عبور زهره از مقابل خورشـيد رخ داده و 1032سال دريابيم كه ناهيد از برابر خورشيد در مي

بــوده و اصــفهانكــه در آن زمــان وي در و ايــن) م1037(بــا توجــه بــه تــاريخ مــرگ بــوعلي .يابد مياي در آنجا داشته است، احتمال صحت اين گفته افزايش رصدخانه

خالل متـون دوره هاي مربوط به گذر تير و ناهيد را از برنارد گلدشتاين كه مجموعه گزارشمشابه دو مـورد –جمع آوري نموده، نقل قول ديگري ) دو مورد پيش گفته يبه استثنا( اسالمي

بنـابر 4وي بـه دسـت داده اسـت؛ تلخـيص المجسـطي از خواجه از آغاز مقاله نهم كتـاب -باال 5.دگرد ئيس باز ميشيخ الر مختصر المجسطيپژوهش گلدشتاين، استناد گفته خواجه به كتاب

آن نيز در ابتداي مقاله نهم به عبارت چاپياست كه اينك در نسخه شفااين همان بخش نجوم ا مهم اين است كه بـه ام. خوريم برمي» مسالش صفحةفى مةكخال وشا ةإنى رأيت الزهر :أقول«

1.Transit

.18طوسي، .2 .99، وهم 3.

4. Goldstein, “Reports”, 52ff. گويـد كـه جـا مـي وي در همان. استفاده كرده است) arab. 2484(گلدشتاين از نسخه كتابخانه ملي پاريس .5

موجود است كه وي ترتيب ابواب آن را متفاوت از ) Marsh 621(همين نام در كتابخانه بودليان نسخه ديگري به ه بـه مطالـب مطروحـه در بنـد )Goldstein, “Reports”, 57, fn. 14(نسخه نخست يافته است ؛ بـا توجـI ،

. آمده است دانشنامهاست كه ترجمه آن در ةالنجااحتماال اين نسخه اخير همان بخش نجوم

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 68

بـه (در آن زمـان در بـالد اسـالمي زيرا ،صورت نگرفته مسلما يرصداستناد مطالعه وي چنين 1.استقابل رصد نبوده ) ايران ويژه

بررسـي بيشـتر بـر هـاي بـاال كـه احتمـاال حال جاي پرسش اينجاست كه دليل نقل قـول ين قصد ارائه سابقه تحقيـق در علـم افزود، چيست؟ بي شك اگر محيي الدگانشان خواهد شمار

مقوالت داشـت م را در اين هاي متقد نام/األصطرالب يا در حوزه هندسه اقليدس يا برشماري ناميافـت؛ تري مي صهاي مبرز و متخص ، چهره)فان مسلمان معمول بوده استكاري كه در نزد مؤل(

درگذشته و تنها به نام بوعلي اشاره داشته ... هايي چون بيروني، كوهي، بوزجاني و چرا وي از نامكـه است؟ همچنين روشي كه وي براي رسم ساعات به بوعلي نسبت داده، چنـان سـاده اسـت

كه ابداع مشتق يك تابع مثلثـاتي سـاده ، متناظر با اينمثال( سازد احتمال نوآوري را منتفي ميپيش از بوعلي سينا نيز وجود داشته و ابوريحـان نيـز در و) ي منسوب بداريمرا به شخص خاص

خويش بدان اشاره كـرده و بـر خـالف األصطرالب صنعةفي الممكنةفي الوجوه ستيعاب إرساله هاي ابتكاري را بـدون سـمت گيـري ادت مألوف او كه هميشه مبدعان يا ارائه دهندگان روشع

كه در هـيچ مـوردي در ابوعلي سينا، نه در اين مورد خاصاي به كند، هيچ جا اشاره معرفي مياسطرالب يا علم التسطيح يا مطالبي از اين دست كه به نوعي به بوعلي ربط داده شـود، نكـرده

ي بر نيز شاهد خاص 2يافتن شواهد بيشتر، اگر به آثار نجومي ابن سينا رجوع نماييم، براي. استفـي ةمقالسينا كه به بحث آالت نجومي مربوط است، ابنتنها رساله نجومي يابيم؛ اين مورد نمي

كه آن 3،توسط ويدمان به طور كامل مورد بررسي قرار گرفته است، نام دارد كه اآلالت الرصديهالسمت واالرتفـاع، م به بحث درباره چند ابزار نجومي از جمله حلقه نحاسيه، لبنه، عضاده، ذاته

-415اي هـ اين رساله كوچك كه بـين سـال . پردازد مي... الشعبتين و الجيب و السهم، ذات ذاتوله در اصفهان نگارش يافته، حاوي توضيحات مشروحي درباره در زمان حكومت عالءالد ه 428

لسي بوده و در دربار ملـك كامـل ين كه مغربي يا اندسوي ديگر، محيي الداز .يستطرالب ناسنام بايستمراغه شده بود، چرا روانهاشتغال داشته و در پي انهزام وي به نجوم وبي در سوريه اي

فيلسوفي از شرق اسالمي را گو اينكه بسيار شناخته شده بوده است، در آثاري بياورد كـه هـيچ بـاز -اهللا هرحمـ –] سـينا [وآنچ از شيخ ابوعلي «(اند؟ سياق كالم طوسي ي به وي نداشتهربط

1. Goldstein, “Reports”, 57–58, fn. 16. 2. Ragep & Ragep, 3–16. 3. See: Wiedemann.

69/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

زمان بسيار مشهور بوده و رصد بوعلي در آن ) افسانه(نماياند كه نيز چنين مي) »... گويند كه مي 1.در ادبيات شفاهي رواج داشته است احتماال

اء بـا قرائـت سـينايي رالدين فلسـفه مشـ غالب در حلقه نصيت فلسفي سنكه دانيم نيك ميآراي بـوعلي در مقابـل نظريـات شـكاكانة ين دفـاعي تمـام عيـار از براي نمونه نصـيرالد (است ر ارتقـاي ايـن كر دالـذ شايد دو مثال فـوق با اين حال، .)ين رازي صورت داده بوده استفخرالد

-ر فلسفي يا الگوي ايـده ايي در رصدخانه مراغه چيزي بيش از يك رهبفيلسوف مش«فرض كه دهد كه تأثير خوبي نشان مي ا بهمكفي و مقنع نباشد، ام» آمده بوددر» تابو«آل و به صورت يك علمي وي باعث گرديده بود كه هين و حلقت نصيرالدبوعلي بر ذهني ه جانبهفلسفي و فكري هم

جمان مراغـه بـه ت وي در نزد منشدن شأني براي وي به مثابه منجم، كمينه وجه شخصي لئقاهـا ترق محاسبات، رصدها و اسـتخراج كميـ ين غالد منجماني مانند محيي ،آمده است شمار مي

گاه به تفلسـف نپرداختـه ين طوسي، هيچو برخالف برخي نظير عمر خيام يا خود نصيرالد بودهير تـأث توانسـته مـدلول امـري غيـر از آن ربط و نامناسب نمـي بودند؛ بنابراين، اشاراتي چنان بي

اشتهار بـوعلي (بهات مذهبي هاي فلسفي، تشا دلبستگي جزه شايد البت. فراگير بوعلي بوده باشد 2.نيز در اين ميان دخيل بوده است) عبه تشي

تـوان كم استيالي فلسفي بوعلي بر حلقـه مراغـه را مـي عا نيز دستي بدون اين ادولي حتتوان ادعا نمود كه كـار ل به ضرس قاطع ميت دانست و به اين دليترين بخش از اين سن اساسي

نت ارسطويي بـا قرائـت سـينايي متكـي بـوده اسـت و همچنـين ضـمن رد نجومي مراغه بر ستوان از برخي اصول نوپديد در رصدخانه مراغـه ت مراغه، ميادعاهاي گزاف وجود انقالب در سن

در يجـه ارائـه شـده در بـاال براي نمونه، نت(تر به دست داد توجيهي منطقي) مانند زوج طوسي(ي وجـوه توان در صدد برآمد تا برخ ، و نيز در ادامه مي)ط صليباقياس با نتيجه عرضه شده توس

توان ماهيت صرفا هندسي و عقالني مثال نمي: ت مراغه را واكاوي نمودنامرئي تأثير بوعلي بر سنان مراغـه بر منجمـ ه تأثيري كه ويهاي مراغه و افتراقشان از تجربه، مشاهده و آزمون را ب مدل

انش وي كه خو يا اين) دهد هاي باال نشان مي مانند خود را در نقل قول كه اين تأثير تابو(داشته تـوان ايـن يا نمي ؛داده، مرتبط ندانست در آنجا را شكل مي ت علمياز فلسفه ارسطويي قالب سن

كندي، ابن سينا، ابن رشـد و ابـن (ايي ر زهره يا عطارد توسط فالسفه مشجالب اينجاست كه همه ارصادات گذ 1.

. صورت گرفته است كه كفايت رصدي خود ايشان مورد ترديد است) باجه .46صفا، همان، : نكت منفور بوده است؛ هاي علمي اهل سن ن سينا در حلقهاب .2

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 70

راغـه بـا همـه ابزارهـاي رصـديش اشكال بزرگ را مطرح نكرد كه با وجـود اينكـه رصـدخانه م ايـن ادله مهم. نائل نشده است به اين مهم تري فراهم آورد هاي تجربي مستدل توانست مدل مي

يكي مدل ابن شـاطر : اند، يافت ت مراغه پديد آمدهتوان در دو مدلي كه پس از سن مي اشكال رااسالمي اسـت جوم دوره ارات در نتنها مدل تجربي حركت سي –عاي خود او به اد –دمشقي كه

كـه يافتـه خـويش را در يكـي از ) ه957درگذشته پس از (فري ين خو ديگري مدل شهاب الد، عرضـه داشـته )ةفي شـرح التـذكر التكملة(نصيرالدين طوسي نگاشته تذكرهشروحي كه بر اثر

ـ كه استسؤال ما در اينجا اين 1.است وي ت مسـجد امـ چرا ابن شاطر كه در حقيقت يـك موققادر به سـاخت 2دمشق بوده، در رصدخانه كوچك خويش كه به نوعي اداره مواقيت بوده است،

اي با آن همـه تجهيـزات بـه هايي است كه منجمان مراغه در رصدخانه مدلي مشابه همان مدلانـد كـه شـخص اند؟ و اينكه آيا منجمان مراغه همـان كـاري را انجـام داده طرح آن اقدام كرده

اي بر اثر خواجه مشغول فري كه در كنج خويش به نگارش تحشيهخين ون شهاب الدگمنامي چقادر به انجـام آن -كه به آالت نجومي پيشرفته مراغه دسترسي داشته باشند بدون آن -است

3شده است؟ان مراغـه و هـاي منجمـ تست كه فلسفه طبيعي حاكم بـر فعاليـ به زعم نگارنده، جز اين ني

يعني تبيين هندسي صرف حركات افالك در قالـب (ين در اين رويكرد قهقراگونه حلقه نصيرالد .ر بوده استمؤث ،)بدان مبادرت كرده بود» نجات نمودها«ها مشابه آنچه بطلميوس براي مدل

آيد، نوعي نوسان نجوم بين فلسـفه طبيعـي و فلسـفه آنچه در اين ميان بيشتر به چشم مياي از فلسـفه مر بديهي به نظر رسد، چرا كه نجوم به عنوان شـاخه الهي است كه شايد در بادي ا

اي كه در اين جـا بـين هاي تعيين كننده ا اصطكاكام 4گيرد، طبيعي بين اين دو انتظام قرار ميي متفاوتي است كه گاه در بين اكي از ايجاد مانعي در برابر تلقفلسفه طبيعي و نجوم آورديم، ح

1. Saliba, “Sixteenth-century Arabic Critique,” 15–38; Saliba, “³shams al-Din,” 55–66.

در جهان اسالم بسـيار معمـول بـوده اسـت كـه در حقيقـت ادارات م14هاي كوچك در سده ساخت رصدخانه .2 ). Sayili, 225 & 245: نك(ناميده است Minor Observatoryآيدين صائيلي آنها را . اند مواقيت بوده

اي سـاخته نشـده رصـدخانه دورهدانيم در اين زيست و تا جايي كه مي شهاب الدين خفري در دوران صفوي مي .3 . بوده است

هاي علوي و سفلي بـر نيامـده به انتظامخود ارسطو به خوبي از تبيين جايگاه و فاصله اين فلسفه وسطي نسبت .4ا در داند تـا رياضـي، امـ ر علم طبيعي مياخترشناسي را بيشت) Physics, II/2( سماع طبيعيكه در است؛ چنان . پندارد آن را يكي از علوم رياضي نزديك به فلسفه مي) Metaphysics, XII/8( مابعدالطبيعه

71/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

آگاهانه بخواهد از چه خود منجم ،كرده است روز ميسفه طبيعي بمنجمان در خصوص مباني فلهـاي خـاص فلسـفه و چه آموزه) مانند بيروني(اين مانع درگذرد يا به گفتگو پيرامونش بپردازد

؛ يعنـي )اغـه مانند حلقـه مر (گذارد ب، »ببيند«بايد مي ي اثري تعيين كننده بر آنچه منجمطبيعي نقـش مهمـ » مسأله ديدن«اين رو خود از . »ببيند«بايد را ميچه چيز تعيين نمايد كه منجمدر فلسفه ارسطويي آسـمان : پردازيم براي تبيين اين امر، به يك مثال مي. در فراگرد علمي دارد

وقتي اين اصل . اي نيز در آن راه ندارد ، ذبول يا استحالهون و فساد ناپذير است و هيچ نموغيرمكهـا و ت رايج، ظهـور شـهاب ير منجم نه تنها با اتكا به سننشيند، ناگز يدر بستر اعتقادي رايج م

، )بايـد منحصـر كنـد يا مي(كند دار را به زير فلك هشتم منحصر مي ها و ستارگان دنباله شخانهاي جديد را كه ممكن است به صورت ابرنواختري بر فلك هشتم پديـدار ي ظهور ستارهبلكه حت 1م آن را سحابي خرچنـگ 1942م است كه از 1054نه آن ابرنواختر يك نمو. »بيند نمي«گردد،

) در كايفنگ و بي چينـگ (ط چينيان توس اين ابرنواختر مستقال. نامند مي )در صورت فلكي ثور(بوميان آمريكاي شمالي نيز در آريزونا آن را در سحرگاه چهـارم . رصد شد) در توكيو(ها و ژاپنيروز 23ايـن سـتاره . شان بر باالي هالل ماه مشاهده نمودندبه صورت نوري درخ 1054جوالي

ا از اين ام ،قابل رؤيت بوده است. م1056پس از اين تاريخ در روشنايي روز و شباهنگام تا آوريل در حالي كه اين روزگار مصـادف بـا ،اتفاق شگفت هيچ خبري در منابع خاور ميانه نيامده است

از رصـدهاي تـوجهي كـه مجموعـه در خـور ايـن مضـافا ؛نجوم در عالم اسالم اسـت شكوفاييدر منـابع -كه بازه زماني ظهورشان به مراتب كمتـر از ايـن مقـدار اسـت -دار ستارگان دنباله

نـه مردمـان خـاور دور و نـه سـاكنان كهـن : دليل اين امر روشن است 2.شود يافت مي اسالمياز مسـلمين بـوده ر اين زمان به مراتب كمترات علميشان در نجوم دكه ادبي آمريكا با وجود آن

1. Crab Nebula.

كه تأثير سياسي بزرگي بر عالم اسالم نهاد و نگارنـده خبـر آن را در دو منبـع D1 1402ه دار ظهور دنبال مثال 2.ير خواندمير در پارسي يافته است؛ لطـائف الكـالم فـي أحكـام «و ) 108، ص 3، ج.ش1333تهـران، ( حبيـب السـ

البته ). 214. ص ،ينسخه خط(سده نهم هجري ، در معروف به سيد منجمد، سيد محمط نوشته شده توس» األعوام & Goldstein(دانسته است . م1006هايي در دست است، كه گلدشتاين آنها را دليلي بر رصد ابرنواختر گزارش

Peng Yoke, 748-753 وGoldstein, “Evidence” 105–114(ت، اين فرض صح اين است كه با ؛ مهمنتا حاصل آمده است نه عالمان هيئت و هيچ يك ط احكاميون مانند علي بن رضوان مصري و ابن هبا توسه گزارش

، دسـت )را ببينيـد 91پانوشـت ش (اي كه تيكوبراهه از مقايسه قدر و رابطـه آن بـا انـدازه سـتاره گرفـت به نتيجه . توانستند چنين كنند نيازيدند، در حالي كه مي

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 72

كدام آسـمان را عـاري از هرگونـه اند و هيچ كرده ت علمي ارسطويي فكر نمياست، در متن سناند كه هم نسالن پيشرفته ترشان قـادر بـه چيزي را مشاهده كرده دانستند؛ از اين رو تغيير نمي

چه امروزه درست عوامل مؤثر در پيدايي آنتر اينجاست كه يكي از جالب. اند آن نبوده» ديدن«هتر آن است كه از آن به تغيير سـنت علمـي از ديـدگاه ناميمش و ب مي» انقالب علمي«يا غلط

ت علمي نوپديد در عصر نوزايي تعبير كنيم، ظهور ابرنواختر ديگري در صـورت ارسطويي به سنبراهـه به نام راصد معروفش تيكـو م بود كه امروزه همه آن را 1572فلكي ذات الكرسي در سال

اي آن با سـتارگان شناسيم كه يك سال پس از آن پيوسته با سدس به محاسبه فاصله زاويه ميبعـدها بـه . است» ستاره«يك اعد گرديد كه اين جرم جديد واقعاكه متق مجاور پرداخت تا ايند در آسـمان وارد آمـد، ي اساسي بر نظر ارسطويي عدم وجـود كـون و فسـا استناد كتاب او شك

را به نوعي پايـان عصـر ثبـات افـالك 1»ستاره جديد«براهه به نام كه انتشار كتاب تيكو چنان 2.دانستند

1. De Nova Stella.

Learned Tico Brahae his عنوان تحت و ترجمه سيانگلي به ناشناس مترجمي توسط. م1632 در كتاب اين

Astronomicall coniectur در لندن انتشار يافت كه در اينجا به همين كتاب استناد شده است.

كره زمـين آن، از كل] رخشندگياندازه د[= به اين دليل قدر اين ستاره اوال«: نويسد د او ميگونه كه خو همان .2ت، يعنـي رابطـه انـدازه سـتاره بـا قـدر [گـردد بار بزرگتر از محيط آن ميگيرد و سيصد فزوني مي آن، ايـن كميـ

ا برخـي ممكـن براي شكل گيري آن كافي باشد؟ امـ توان ه زير فلك قمر چگونه مي، بنابراين ماد]بطلميوسي استبگيرد؟ من پاسـخ شكل ) Cœlestial Matter(ه سماوي تواند از ماد و كجا مياست بگويند كه اين ستاره چگونه

هوا انجام ] كره[آب و ] كره[زمين، ] كره[آيند همان كاري كه از عهدة آن بر مي) Heavens(دهم خود افالك مي ).p. 9(» دهند مي

اي نزديكي اين ستاره به نوار كهكشان راه شيري فرصت مناسبي براي تيكـو ايجـاد نمـود تـا در ادامـه، نظريـه وي در آن كتـاب ( 12: ه كهكشان ارائه نمايدفلزات براي تشكيل ستاره از ماد بخارمشابه فرآيند ذوب و چگالش و

يعني فقدان اختالف منظر و عـدم اسـتتار سـتارگان (اند كرده دقيقا به همان داليلي كه دانشوران مسلمان اقامه ميدارهـا قايـل تي همانند دنبالهيزير افالك نهاده و براي آن ماهگيرد كه چرا كاهكشان را به ارسطو خرده مي) بااليي

داند نه از آن ارسطو ات و نورشناخت ميهاي رياضي ق به آموزهو سپس چنين موضوعاتي را متعل )p.11(شده است ). اين مقاله آمده است Iو ساير فالسفه؛ همان تمايزي كه در بند

در اينجـا (تنجـيم ي كتاب به ردهاي پايان خود در چگونگي ظهور ستاره جديد، در بخش وي پس از بيان علميهـاي زيـادي بـه متـون در اين بخش وي اشـاره . پردازد مي) خوريم بر مي باز به روندي مشابه در نجوم دوره اسالمي

. كند تأكيد مي) the Will of God(اتي دارد و به ويژه بر اراده الهي هاي الهي س و آموزهمقد

73/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

نتيجهم قائل شديم كه فلسفه طبيعي نقش بارزي در چگونگي تفسير در اين نوشتار به اين فرض مسل

هـاي ها و نيز نحوه برخورد بـا دريافـت ي آنطرز تلقهاي طبيعي قابل رؤيت است، آنچه از پديدهها تا حـدودي اي پرسش هاي ارائه شده در اين مقاله و طرح پاره با اين فرض با مثال. علمي دارد

) ائي با قرائت سيناييفلسفه مش(قالب در دوران اسالمي اين امر تبيين گرديد كه فلسفه طبيعيبـه منزلـه انتظـامي بيـرون از حـوزه (وم ي با نجهايي جد چگونه در دو برهه زماني به اصطكاك

منجر گرديد كه اين امر به تحديد حوزه عملكرد نجوم انجاميد؛ بدين گونه نجوم ) فلسفه طبيعييعني همان فرآيندي كه منجر بـه رويـدادهاي (نتوانست از سد فلسفه طبيعي ارسطويي بگذرد

كه در اين ميان ) به وقوع نپيوستن اسالمي ايي در اروپا گرديد، در حوزه تمدمقارن با عصر نوزاثـر وي ه همه جـا رد ك ائي درخور توجه است، چنانعلي سينا به عنوان نماد فلسفه مشتأثير بو

. آشكار است

كتابشناسي، به كوشش محمد اكبر جوادي األسطرالب صنعةفي الممكنةاستيعاب الوجوه بيروني، ابوريحان،

.ش1380، حسيني، مشهد، آستان قدس ،د معروف به منجمد محمنسخه خطي كتابخانه مجلس شوراي لطائف الكرام في أحكام األعوامسي ،

.6347ملي، ش: سرگذشت و تأليفات و اشعار و آراء ابن سينا، تهران ،1، ججشن نامه ابن سيناصفا، ذبيح اهللا،

.ش1384، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي . 6347ش ، نسخه خطي كتابخانه مجلس شوراي اسالمي، ينيةالمع لةرسانصيرالدين طوسي،

.ش1382 ،جامي ،، ترجمه علي اصغر حلبي، تهرانسفة، تهافت الفالغزالي ,MS. Paris, Biblithèque Nationale،زيج اشرفيكمالي محمد بن ابي عبداهللا سنجر،

suppl. Pers. No: 1488, 1v.-251r. ، ترجمه تاريخ ايران كمبريج، در "ه در ايران عهد سلجوقي و مغولعلوم دقيق"، .اس. كندي، اي

.641- 621، صص5.، ج.ش1363اميركبير، ،حسن انوشه، تهرانرساله .مباني رياضي و شرح كاربردهاي اسطرالب با تأكيد بر متون كهند، مظفري، سيد محم

اريخ علم، شناسي ارشد در رشته ت، رساله براي دريافت درجه كارتسطيح األسطرالب محيي الدين مغربي . ش1386دانشگاه تهران، تهران،

1389سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان ريخ و تمدن اسالمي،تا/ 74

Brahe, Tycho, Learned Tico Brahae his Astronomical coniectur, London, 1663. Calvo, Emilia, “Transformation of Coordinates in Ibn Baso Al-Risala fi l-Safiha

Al-Mujayyaba Dhat Al-Awtar”, Journal for the History of Arabic Science; V.12, 2001, pp. 3-21.

Dhanani, Alnoor, “Rocks in the Heaven?! The encounter between ‘Abd Al-Jabbar and Ibn Sina”, in Reisman, David C., Al-Rahim, Ahmed H., Before and After Avicenna, Leiden, Brill, 2003, pp. 127-144.

Goldstein, Bernard R., “Some Medieval Reports of Venus and Mercury Transits”, in: Centaurs, V.14, 1969, pp. 49-59.

Goldstein, Bernard R. & Peng Yoke, Ho, “The 1006 supernova in far eastern sources” in Astronomical Journal, Vol. 70, 1965, pp. 748-753.

Goldstein, Bernard R., “Evidence for a supernova of A.D. 1006” Astronomical Journal, v. 70, 1965, pp. 105-114.

Gutas, Dimitri, “Medical Theory and Scientific Method in the Age of Aviceena”, in Reisman, David C., Al-Rahim, Ahmed H., Before and After Avicenna, Leiden, Brill, 2003, pp. 91-126.

Hogendijk, Jan P., “An Arabic text on the comparison of the five regular polyhedra: 'Book XV' of the 'Revision of the Elements' by Muhyi al-Din al-Maghribi” Zeitschrift fur Geschichte der Arabisch-Islamischen Wissenschaften; V. 8, 1993.

King, David A., “Mathematical Astronomy in Islamic Civilization” in: Astronomy Across Cultures; Dordrecht: Kluwer Academic Publishers, 2000, pp. 585-613.

Kuhn, Thomas, the Structure of Scientific Revolutions, Chicago: University of Chicago Press, 1962.

Lammert, Friedrich, “Zur Erkenninislehre der spoteren Stoa”, Hermes Z. Kl. Philol., Vol 57, 1922, 171-188.

Osler, Margaret J., “Mixing Metaphors: Science and Religion or Natural Philosophy and theology in early Modern Europe”, History of Science 35, 1997, pp. 91-113.

Pedersen, Olaf, Survey of Almagest, Odense: Odense University press, 1974. Ragep, Jamil & Ragep, Sally, “The Astronomical and Cosmological Works of

Ibn Sina: Some Preliminary Remarks” in: Sciences, Techniques et Instruments dans le Monde Irenien, Tehran, 2004.

Ragep, Jamil, “Arabic/Islamic Astronomy”, in John Lankford (ed.), History of Astronomy: An Encyclopedia, New York: Garland, 1997, pp. 17-21.

Ragep, Jamil, “Freeing Astronomy from Philosophy”, Osiris 2001, 49-71. Saliba, George, a History of Arabic Astronomy, New York, 1995. Saliba, George, “A Sixteenth-century Arabic Critique of Ptolemaic Astronomy

The Work of Shams al-Din al-Khafri” Journal for the History of Astronomy, 25 1994, 15-38.

75/بررسي انتقادي تأثير ابن سينا بر جريان اخترشناسي در دوره اسالمي

Saliba, George, Shams al-Din al-fakhri's last work on Theoretical Astronomy in Sciences, Techniques et Instruments dans le Monde Irenien; Tehran, 2004.

Samso, Julio, Islamic Astronomy and medieval Spain, UK: Variorum, 1994. Sarton, George, Introduction to the History of Science, Baltimore, 1953. Sayili, Aydin, the Observatory in Islam, Ankara, 1960. Wiedemann, Eilhard, Gesammelte Schriften zur arabisch-islamischen

Wissenschaftsgeschichte, Frankfurt, 1984. Yeomans, Donald K., Great Comets in History, California Institute of

Technology, Jet Propulsion Laboratory; http://ssd.jpl.nasa.gov/?great_comets; April 2007.

105-77، ص 89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ن اسالمي،تاريخ و تمد

1ها، علل و پيامدها زمينه: مماليك بحري هقبطيان به اسالم در دور گروش

2دكتر معصومعلي پنجهعضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسالمي، واحد علوم و تحقيقات تهران، گروه تاريخ و تمدن ملل اسالمي،

تهران، ايران

چكيده .طيان مسيحي به اسالم بودمصر در عصر مماليك بحري در چندين مرحله شاهد گروش قب

در چند برهه هاي مسلمان را برانگيخت و نفرت و انزجار علما و تودهقبطيان بر دواوين حكومتي ةسلط هايي اميران مملوك را وادار به صدور فرمان ها اين شورش .را درپي داشت هاي مسلمان هاي توده شورش

شماري از قبطيان سعي كردند با ،در واكنش. دقبطي كر ةبر جامع »شروط العمريهال«در جهت اعمال چنان با گروش ظاهري به اسالم خود را از قيد و بندهاي اين مقررات رها سازند، در حالي كه هم

رو به هاي مسلمان فوران خشم توده نيز باپذيري ظاهري اين اسالم. كيشان سابقشان ارتباط داشتند همو شد كه امنيت جاني و اجتماعي قبطيان را به خطر انداخت، منتهي. ه755شورش سال رو گرديد و به

هاي اين دوره گروش .پيوستندمسلمان هجامع بهشمار بسياري از آنان به اسالم روي آوردند و ناگزيرهاي حكومتي و به طور كلي ساختار قدرت در مصر كوتاه كرد و شمار آنان را دست قبطيان را از ديوان

.به حداقل رساند

.، مسالمهبطيان، مماليكگروش به اسالم، ق ،مصر اسالمي: ها كليدواژه

.16/9/1389: تاريخ تصويب ؛17/7/1389: تاريخ وصول. 1

[email protected] :پست الكترونيك. 2

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 78

مقدمه

: اند قبطي در دوره مماليك را به دو عامل نسبت داده هها عليه جامع گيري غالبا سختبه عنوان نمونه ؛آنان با صليبيون و نيز طرفداري مغوالن از مسيحيان دينيپيوستگي

ها و مغوالن نقش هاد در مراحل جنگ عليه صليبيروح ج«پرلمان معتقد است كه . مصالح . ج. م و نيز 1،»اي در ايجاد تحريك عمومي و آشوب عليه مسيحيان ايفا كردويژه

زيرا ؛هاي صليبي به زوال موقعيت قبطيان منتهي شدشروع جنگ« مدعي است كهرا ناآشنايي اين اتهام علتوي 2.»شدند آنان به دلسوزي براي هم كيشانشان متهم مي

اما بايد گفت 3.داندهاي عقيدتي بين قبطيان و مسيحيان غربي مي تفاوت بهمسلمانان رديابي تأثير تهديدهاي خارجي در . رود ها از حد يك گمان فراتر نمي اين تعليل

در منابع . چنداني به همراه ندارد ةنتيج ،هاي مماليك در برابر قبطيان در منابع سياستتوان آنها را به رويداد اشاره شده كه هر دو در دمشق روي داده بود و مي تنها به دو

يكي فرمان تغيير دين يا اعدام ديوانيان . ها ربط داد جنگ مماليك با مغوالن و صليبيچه ،ذميانو ديگر، فرمان انفصال 4.)ه 680(ذمي در آستانه نبرد حمص با مغوالن

اين فرمان زماني ابالغ شد كه . ب ديوانيدر مناص از خدمتمسيحي و چه يهودي ا همان گونه كه ام ؛شدند آماده مي 5.)ه 690(قلعه صليبي عكا ةمماليك جهت محاصر

توان استنباط كرد؛ درستي اشاره دارد، وجود اين ارتباط را تنها مي نورثراپ به. ليندا ساين ،كه ذكر شد نيز چنان 6 .زيرا در هيچ جا به طور صريح به آن اشاره نشده است

از اين . مسيحي را هگرفت و نه جامع ها را در برمي ها تنها ذميان شاغل در ديوان فرمانها و عوامل آزار و اجبار قبطيان به پذيرش اسالم در اين دوره را بايد در روي زمينه

حاضر مقالهموضوعي كه ،سلمانان با جامعه قبطي جستجو كردمناسبات داخلي م . بر عهده دارد را بررسي آن

1. Perlmann, “Notes…”, 843. 2. Saleh, 175. 3. Ibid.

.771؛ زيدان، Wilfong,195: همچنين نك

.99-4/98يونيني،. 4 .همانجا. 5

6. Northrup, 258.

79/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

مماليك و قبطيان: حك(مماليك عليه اهل ذمه از روزگار ملك منصور قالوون هگيران هاي سخت سياست

اهل همقررات محدود كنند. ه 690-680هاي در سال و آغاز شده بود.) ه 678-689سوار نصارا، زنار بر كمر بسته بر االغ«به روايت مقريزي . ذمه بار ديگر الزم االجرا شد

و ... گفتگو كند يجرأت نداشت كه سوار بر مركب با مسلمان شدند و هيچ نصراني ميبا وجود اين بايد توجه 1.»هاي نازك و لطيف بپوشدلباس توانست نميكسي از آنان

داشت كه هدف اقدامات ضد مسيحي قالوون تنها گروهي خاص در درون جامعه ه هاي حكومتي بمنصبان مسيحي در ديوان اين گروه، كاتبان و صاحب. مسيحي بودند

ساالري مماليك از جايگاه وااليي هاي مالي بودند كه در دستگاه ديوانويژه ديوان بيان ابن خلدون به هنگام بحث از وزارت و وزير در حكومت مماليك. برخوردار بودند

اني و مالي از جايگاه و نفوذ قبطيان در باالترين سطوح ديو) به تعبير وي دولت ترك(ستاني است كه انواع وزير در حكومت ترك خدايگان خراج«: دارد حكايتدر اين دوره

هاي امور ستاند و سپس آنها را در هزينهها را از قبيل خراج يا باج يا جزيه ميمالياتكارگزاران و هتواند هماين مي هاو با هم. كند سلطاني و وظايف جاري معين خرج مي

اي ميان سلطان و نماينده هاو به منزل ،ستاني را عزل و نصب كند خراج مباشران اموريكي از رسوم حكومت تركان مصر . رعيت است بر حسب اختالف مراتب و تباين اصناف

اين است كه اين وزير بايد از قبطياني باشد كه عهده دار امور ديوان محاسبات و در مصر بدين امر اختصاص داشته چه اين گروه از روزگارهاي كهن ،اند ستاني خراج

مقريزي تاريخ نگار معاصر مماليك نيز در جاي جاي آثارش به جايگاه باالي 2.»...اندساالري مماليك و نفوذ آنان بر سالطين و امراي مملوك قبطيان در دستگاه ديوان

كند اهللا بن صاعد فائزي ياد مي هبةهمو از يك قبطي به نام شرف الدين 3.اشاره داردملك معز ايبك تركماني هكه پس از اسالم آوردن در ايام ملك كامل ايوبي، در دور

منصب وزارت در زمان ملك ناصر محمد بن 4.به وزارت رسيد.) ه 655-648: حك(

.4/1014، خططمقريزي، . 1 .29-4/28قلقشندي، : ؛ نيز نك1/464، مقدمهابن خلدون، 2. .4/1019، 1/184مقريزي، همان، : براي نمونه نك. 3 .1/283همو، . 4

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 80

ا شكيالت ديواني مماليك حذف شد، اماز ت.) ه 694- 692: اول حكومت هدور( قالووناهد چنان كه در ادامه خو 1.منتقل گرديد» ناظر الخاص«آن به منصب هاختيارات عمد

از اين روي مماليك خود هيچ. در تصرف قبطيان بود آمد اين منصب جديد نيز غالباآنان تنها از كارايي قبطيان در . دين قبطيان به اسالم نبودند گاه حامي و مشوق تغيير

اقتصادي و نفوذ هاي مالي و گرفتند و در برابر پيشرفتامور ديواني و مالي بهره ميسياسي و اداري آنان كه در جامعه نمود بسياري داشت از خود واكنشي نشان

هاي مسلمان و عالمان ديني را كه توانست خشم توده چنين سياستي نمي. دادند نميعميق و دراز مدتي داشتند و در هنسبت به موقعيت اجتماعي و اقتصادي قبطيان كين

ازين . اعتماد بودند، در پي نداشته باشد مماليك نيز بي هعين حال به حكومت مستبدان ههاي مسلمان از فخرفروشي و رفاه فوق العاد گيري نارضايي و خشم توده روي اوجويژه قبطيان ديواني موجب تجديد نظر مماليك در سياست ديني خود ه قبطيان ب

. شد مي

2علما و احياي الشروط العمريهيحي سالطين مملوك پاسخي بود به فشارهايي كه از ناحيه بخشي از اقدامات ضد مس

هاي تبليغي فشارهاي آنان بيشتر در شكل فعاليت. شد علما و محافل مذهبي وارد مينفرت . هاي مسلمان عليه قبطيان نقش بسزايي داشت شد كه در تحريك توده اعمال مي

. منابع قابل رديابي استوضوح در عميق علما از جايگاه اجتماعي و اقتصادي قبطيان بهكاش عمر بن «: نويسد نگار عصر مماليك مي حسبه.) ه 729د(به عنوان نمونه ابن اخوه

كرد كه بناهاي ايشان بر بناها و مساجد خطاب يهود و نصاراي امروز را مشاهده مي از قبيل رشيد كه ،خوانندهاي خلفا ميمسلمانان برتري دارد و آنان را با القاب و كنيه

.4/30 قلقشندي،. 1

ترين قانون حاكم بر جوامع غير مسلمان در داراالسالم بود و از اواخر سدة دوم هجري عمده »الشروط العمريه« .2هايي از تاريخ و در دوره جستند حاكمان مسلمان معموال در تنظيم مناسبات خويش با اين جوامع بدان استناد مي

براي مالحظه مفاد اين عهدنامه و صحت و سقم .آمد اسالم به شكلي كما بيش يكسان به تناوب به اجرا در ميفصـلنامه ، »، معرفي متني كهن در بـاب اهـل ذمـه يةشروط العمر«فرهمند، يونس، : انتساب آن به خليفه دوم، نك

.80-67، )1381تابستان (10، سال سوم، شماره تاريخ اسالم

81/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

ةو ابوالفضل كه كني پدر خلفاست و از قبيل ابوالحسن كه كنيه علي بن ابي طالباند و در گفتار و و به هر حال از اندازه و قدر خود فرا رفته ،استيغمبر عباس عموي پ

حمايت پادشاه وقت ركنند و روزگار خوي شيطاني آنان را كه بكردار تظاهر ميشوند و بهترين مركب مسلمانان سوار مي ون براكن ؛آشكار ساخته است ،استوارشده

يكه ديدم مرد چنان ،اند پوشند و مسلمانان را به خدمت خود در آوردهها را مي جامهنصراني سوار بر اسب و مسلمان در ركاب اوست، و چه بسا مسلمانان به آنان يايهودي

اين گونه 1!»كنند اند، رفعكنند تا باليي را كه بدان دچار شدهتضرع و التماس مي هشتم هجري به اوج خود رسيده بود هعليه مسيحيان در سد علما آميز ادبيات مجادله

تا مردم را عليه قبطيان و به ويژه قبطيان بر آن بودند ها و فتواها ها، رساله خطابه و باكه غالب عالماني كه در اين دوره جالب آن 2.شاغل در دواوين حكومتي تحريك كنند

كارگيري اهل ذمه در تشكيالت و م به ايراد خطابه يا نگارش فتوا و رساله عليه بهاقدادر ،ويژهه كردند خود از صاحب منصبان در همان تشكيالت ب هاي حكومتي ميسازماندر رأس علماي فعال عليه نفوذ و حضور مسيحيان، . هاي قضا و حسبه بودندديوانعضو هيئتي از علما و فقهاي . ه 709اد كرد كه در ي.) ه 728. د(توان از ابن تيميه مي

741-709دور سوم : حك(مصر و شام بود كه نقش مشورتي براي ملك ناصر محمد ةكنند آميز و محدود ابن تيميه با كاهش يا تخفيف قوانين تبعيض. داشتند.) ه

في الصراط المستقيم اقتضاء به ويژه دو كتاب ،تأليفات وي 3.مسيحيان مخالفت كرد، شاهد روشني از احساسات ضد مسيحي الرد علي النصاريو ،اصحاب الجحيم ةلفـمخا

به طبع رسيده است كه به طور 1في الكنائس لةمسااي از وي با نام رساله اخيرا 4.اوست

.40ابن اخوه، . 1 :آثار و فعاليت هاي تبليغي علما عليه مسيحيان نك ةبراي مطالع. 2

Perlmann, “Notes”, 843-861.

.54-53/ 14ابن كثير، 3.

من تيميةموقف ابن زامل، مريم عبدالرحمن عبداهللا، : براي تحليلي جامع از مواضع ابن تيميه عليه مسيحيان نك. 4 .1417/1997ام القري، معة، مكه، جاانيةالنصر

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 82

رآن وي با استناد ب كليساها در اين دوره است و در ويرانيمستقيم در ارتباط با ويژه عمربن خطاب حكم به جواز نابودي كليساها و ه ب ،نخلفاي پيشي ةاحاديث و سير

2.دهد كليساهاي قاهره مي خاصهاين دوره شاهد نگارش آثار ديگري در رد و تقبيح به كارگيري اهل ذمه در مناصب

اين آثار . است رساله از آنها شناخته شده و مشاغل ديواني نيز بود كه دست كم چهارمسلمانان قبطي در نظام ديواني ها و تازه ورد موقعيت قبطيحاوي اطالعات جالبي در م

.فضاي ضد قبطي در جامعه اسالمي اين دوره است هكنند باشد كه منعكسمماليك ميكه .)ه 712د(ابن واسطي / شهاب الدين غازي الواسطي هخام اي به نخست رساله

اي موسوم به ؛ دو ديگر رساله3نگاشته شده.) ه 689( پس از مرگ قالوون اندكي؛ سه ديگر .)ه 772د ( 5اثر فقيه شافعي اسنوي 4مةاهل الذ ةفي مباشر ةالمهمالكلمات

762د ( 6،از ابن دريهم في قبح استكتاب اهل الكتاب منهج الصواباي با عنوان رساله ةزيست و چهارم رسال در مصر مي. ه 760عالم شافعي موصلي، كه در حوالي سال.) ه

. مفتي و واعظ شافعي است.) ه 763د ( 8اشاز ابن نق 7مةتعمال اهل الذفي اس ةمـالمذملك ناصر محمد مناصب حكومتي شهاب الدين الواسطي در طول سلطنت قالوون و

مكتبة بن علي الشبل، رياض، ، به كوشش علي بن عبدالعزيزفي الكنائس لةمساابن تيميه، تقي الدين ابوالعباس، 1.

.م1995./ ه1416العبيكان،

.102همو، . 2 :گاتهيل به چاپ رسيده است.ه. ج.اين رساله توسط ر. 3

Gottheil, R.J.H., “An Answer to the Dhimmis”, Journal of the American Oriental Society 41 (1921), 383-457.

:در جلد دوم يادنامه گلدزيهر با مشخصات ذيل به چاپ رسيده استاين رساله به كوشش موشه پرلمان .4Perlmann, M., “Asnawi's Tract against Christian Officials”, Ignace Goldziher Memorial Volume, ed. S. Lowinger, vol.2, Jerusalem, 1958, 172-208.

.713-8/711، دبا، »اسنوي «ضيايي، : براي شرح حال وي نك. 5 .507- 3/506، دبا، »ابن دريهم «رفيعي، : براي شرح حال وي نك. 6منهج الصواب في قبح ابن دريهم و ابن نقاش، :هم در يك كتاب به چاپ رسيده است بااين دو رساله اخيرا . 7

.2002،لعلمية، بيروت، دارالكتب امةفي استعمال اهل الذ مةالمذو يليه استكتاب اهل الكتاب

.57-5/56، دبا، »ابن نقاش « : شرح حال وي نك براي. 8

83/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

يث، استخدام اهل ذمه را خويش با استناد به قرآن و حد هوي در رسال 1.دي داشتمتعدثيرات اهريمني أي به رديابي تشرعي دانسته و با استناد به شواهد تاريخعملي غير

اسنوي كه در پيوند با حوادث سال ةرسال 2.استخدام آنان بر مسلمانان پرداخته استدر اين 3.نگاشته شده است. ه 760تا 755هاي است به باور پرلمان بين سال. ه 749

آميزي عليه كاتبان دوره تحت فرمان ملك ناصر حسن و الصالح اقدامات خشونتبيت المال و ها يك چند سرپرست اسنوي خود در همان سال. كل گرفتمسيحي ش

اسنوي در ابتداي . ذمي تماس داشت/ از نزديك با ديوانيان قبطي تاحسبه بود و قاعدها نسبت به ذميان آورده خويش با اشاره به تساهل زياد مماليك در آن سال هرسال

وي با استناد به . نان پياده بودندشدند، در حالي كه مسلمااست كه آنان اسب سوار ميبه سبب عدم » صيرفي«منصب برنظر علما مبني بر عدم جواز گماشتن يك ذمي

توان ذمي را به عنوان دستياري كند كه وقتي نمي پذيرش شهادت آنان، استدالل ميوي در . توان مناصب ديواني حكومتي را به او سپردساده به خدمت گرفت چگونه مي

توان ذميان در هيچ كشوري در شرق و غرب جز مصر نمي«دهد كه ه سر ميادامه شكوترين آيا اينجا بزرگ! وندا چقدر عجيب استاس امور اداري مسلمانان ديد؛ خدأرا در ر

كشور مسلمان نيست كه سرشار از جمعيت و دانش است؟ اكنون استخدام كافران است كه حتي آن را براي دشمنان هاي بسياري به بار آورده شرايطي هولناك و شرارت

كه اين: كند چندين اتهام را متوجه قبطيان مي سپسوي 4.»كنيم خويش نيز آرزو نمياند كه سرزمين مصر متعلق به آنان است و از اين روي تا آنجا كه بتوانند كه آنان مدعي

ها و زنند و آن را به نفع كليسا دست به سرقت از اموال بيت المال و خزانه حكومت ميرسانند؛ ديگر آن كه قبطيان امالك سلطان و اقطاعات اميران و ديرها به مصرف مي

وي در . كنند هايشان مصادره مي موقوفات مسلمانان را به نفع خود، كليساها و صومعههر فردي كه «: كند با آنان اتمام حجت مي دادهرا مورد خطاب قرار متوليان امرپايان

دهد كند و به آنان اجازه مي ا از مداخله پرهيز ميامور است، امدر به دخالت در اين قاكه به دزدي خويش ادامه دهند و اموال را تصاحب كنند، در اين دنيا مسئول است و

.128 صقاعي،. 1

2. Northrup, 259. 3. Perlmann, “Notes…”, 846. 4. Idem, 846-847.

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 84

اش نيز كه در ابن نق هرسال 1.»گويي خواهد بود در روز رستاخيز نيز مجبور به پاسخكه مسلمانان نخست آن: دنگاشته شده بر دو موضوع تاكيد بسيار دار. ه 759دهند؛ ) واليت(و يا سرپرستي در كاري ) واليت(توانند به كافران پيشنهاد دوستي نمي

2.كه مسلمانان جز نفرت نبايد هيچ احساس ديگري به كافران داشته باشند ديگر آنهاي حكومتي و ها در رد استخدام اهل ذمه در ديوان مستند اصلي غالب اين نگاشته

.استبوده » ةيالشروط العمر/ العهد العمري«هاي اجتماعي بر آنان محدوديت اعمال

هاي قبطيان گروش و هاي مسلمانان شورش.) ه 693- 689: حك(مقارن با سومين سال حكومت ملك اشرف خليل . ه 692سال

شاهد نخستين كشمكش توده مردم مسلمان قاهره با كاتبان قبطي بود كه سرانجام مقريزي از . تغيير دين اينان به اسالم شد لزوم ه صدور فرمان سلطان مبني برمنجر ب

ها و همو در تشريح زمينه 3.است ياد كرده» النصاري ةاقعـو«عنوان بااين رويداد نصارا در روزگار قالوون، به خفتچگونگي اين رخداد، پس از اشاره به خواري و

پردازد كه از ملك اشرف خليل مي هدور پيشرفت و تقويت جايگاه كاتبان مسيحي دراين كاتبان در . برخوردار بودند» ةصكيخا«حمايت امراي برگزيده مماليك مشهور به

ها، كاتبان مسيحي بر مسلمانان پيشي در پرتو اين حمايت. استخدام اين امرا بودندمسلمين و وا نفوسهم علي الوق(بر آنان برتري يافتند گرفتند و در لباس و هيئت

در چنين فضايي بود كه ماجرايي رخ داد كه منجر به 4.)عوا في مالبسهم و هيئاتهمترفواقعه از آنجا آغاز . هاي مسلمان و صدور فرمان سلطان شد فوران خشم عمومي توده

شد كه كاتب مسيحي يكي از امراي خاصكي، معروف به عين الغزال، دلال مسلماني را جمعي از . كشيد ، در خيابان با طناب به دنبال خود ميكه به امير مقروض بود

كردن مسلمان بر ، در صدد آزادهد اين صحنه بودند، پس از اعتراضمسلمانان كه شادستي به جمعيت حمله كردند و آنان را متفرق ان عين الغزال با چوبمآمدند، اما غال

1. Idem, 847. 2. Idem, 856.

.185-3/181؛ عيني، 4/1014، خططمقريزي، : براي گزارش اين واقعه نك. 3 .همانجا. 4

85/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

نصر اهللا «ند و با فرياد از اين روي مسلمانان خشمگين به سوي قلعه سلطان رفت. ندكرداين تظاهرات اعتراضي موجب اقدامات سريع و . ، شكايت به وي بردند»السلطان

وي مقرر كرد كه در قاهره و فسطاط ندا در دهند كه . شديدي از سوي سلطان شدبه دستور او كاتبان . ك از اميران حق استخدام نصاري و يهود را ندارندي زين پس هيچا

اين فرمان . ز مخير شدند كه بين پذيرش اسالم و مرگ يكي را انتخاب كنندمسيحي نيهاي برخي از نصاري و يهود دست به سبب تشجيع مردم شد و آنان با حمله به خانه

مياني نايب سلطان، امير بيدرا، سلطان دستور داد هر كس دربا پا. غارت و قتل گشودندشد و در اجراي اين فرمان گروهي از مسيحيان را غارت كند اعدام خواهد هخان

گاه ملك اشرف خليل آن. كنندگان كليساي معلقه در فسطاط را مجازات كردند غارتبراي اثبات جديت خويش در تعقيب و شكنجه كاتبان مسيحي امر كرد جمعي از آنان

همچنين اعالم كرد كه در حكومت وي . اي در مقابل قلعه زنده سوزانده شوند در حفرهمياني و شفاعت اين بار نيز با پادر. ته نخواهد شددر ديوان به كار گرف چ نصرانيهي

پذيرش اسالم يا مرگ، بار ديگر بر كاتبان هبيدرا، سلطان رضايت داد كه همان دو گزيناظهار در نتيجه، گروهي از كاتبان در حضور عدول و شاهدان و قاضي . عرضه شود

. رسد كه اين كشمكش تنها به قاهره محدود بود چنين به نظر مي 1.مسلماني كردنداگرچه فرمان تغيير دين اجباري كاتبان از سوي سلطان صادر شد، اما اين پاسخي به

در واقع اگر اعتراض عمومي مردم قاهره نبود از اساس هيچ اقدامي . مردم بود ةخواسترمان هم به به هر روي، اين ف 2.گرفت رسمي براي تغيير آيين قبطيان صورت نمي

زيرا كمتر از يك دهه بعد اقداماتي جديد عليه ؛زودي به دست فراموشي سپرده شد .ذميان در دستور كار مماليك قرار گرفت

708 - 698: حك( حكومت الملك الناصر محمد هدر دومين دور 3.ه 700در سال اين بار . اتخاذ اقدامات جديدي عليه قبطيان در دستور كار مماليك قرار گرفت.) ه

گرفت و تري از جمعيت را در بر مي زيرا بخش بزرگ ؛تر بود آنان جدي گيري بر سخت

.1016-1014همو، . 12. Little, “Coptic Conversion…”, 554.

؛ ابن ايبك 426- 31/416؛ نويري،915-913،914-1/909،سلوكمقريزي، : براي گزارش كامل اين واقعه نك. 3؛ 1019- 4/1016، خططمقريزي، : ؛ براي خالصه اي از آن نك1110-8/107؛ ابن تغري بردي، 51- 9/47دواداري،

.378- 13/377قلقشندي، ؛ 618- 4/617، عبرالابن خلدون، ؛141- 4/140عيني،

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 86

اين دور از تعقيب قبطيان هنگام هجرق. حكومت نيروي بيشتري براي آن صرف كرداز قاهره زده شد كه از مشاهده تساهل مماليك نسبت به 1»ملك مغرب« ديدار وزير

مسلمانان به خشم آمد و با يادآوري ذلت و حقارت اهل ذمه و فخر فروشي اينان به اهل ذمه و عدم استخدام آنان در مناصب حكومتي در مغرب، بر دو امير مملوك،

كيف «: ير و سالر نائب سلطان كه گرداندگان امور بودند، فرياد برآورد كهگبيبرس جاشنون النصرترج عندكم الخيول و النصاري تركب و تلبس العمائم المسلمين و تذل البيض مجلسي در. اميران مملوك كارگر افتاد برسخنان وي 2؟»هممشيهم في خدمتو ت

صالحيه با حضور اميران، قاضيان چهارگانه و جماعتي از فقهاي مسلمان، ةمدرسنصارا و گروهي از اسقفان و كشيشان و بزرگان آنان، و پيشواي ) بطرك(پيشواي

گيرانه آميز و سخت رگان آنان برپا شد كه به احياي قوانين تبعيضيهود و بز) ديان(بر اساس تصميمات جديد فرماني كه متضمن شروط . عليه نصارا و يهود منجر شد

) از نوبه تا فرات(عمريه بود، صادر و به تمام مناطق تحت تسلط مماليك در مصر و شام هاى كبود يا سياه بر سر گذارند و هعمامبايد مسيحيان «بنا بر اين فرمان . فرستاده شد. هاى زرد و زنان ايشان با عالماتى كه مناسب آنها باشد مشخص شوند يهود عمامه

يك از اهل ذمه بر اسب ننشينند و سالح حمل نكنند و چون بر خر چنين هيچ همسوار شوند به عرض بنشينند و پاها از دو سو رها نكنند و از وسط جاده نرانند و

اى مسلمانان باالتر ان را از صداى مسلمانان بلندتر نكنند و بناهايشان را از بناهصدايشات و شعارهاى خود آشكار ننمايند و ناقوس نزنند و هيچ مسلمانى را به نبرند و عالم

كيش نصارا و يهود دعوت نكنند و برده مسلمان نخرند و نيز از كسانى كه مسلمانان شوند به حمام داخل مى مانان واقع شده نخرند و چوناند يا در سهم مسل اسير كرده

انگشترى خود را به نگيناى به گردن خود بندند تا از ديگران تميز داده شوند و زنگولهنكنند و به فرزندان خود قرآن نياموزند و در كارهاى دشوار منقشخط و كلمات عربى

مسلمان زنا يكى از آنان با زنمسلمانان را به خدمت نگيرند و آتش نيفروزند و اگر يكيشان من و اصحاب بر هم: بطرك مسيحيان در حضور عدول گفت. كرد كشته شود

ا ظاهرا منظور از ملك مغرب، الناصرلدين اهللا ابويعقوب ام ،اي به نام اين وزير نرفته است در منابع هيچ اشاره. 1

. باشد.) ـه 706-685:حك (يوسف بن يعقوب المريني

.1/910،سلوكمقريزي، . 2

87/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

اين مقررات را : رئيس يهود نيز نوشت. من مخالفت و عدول از اين مقررات حرام استبه طور كلي جملگي 1.»اجراى آنها بر ايشان واجب شد ،كيشانم عرضه داشتم بر هم

اين . شدند يهعمر ةد ملزم به پايبندي به تمامي شروط مذكور در عهدنامنصارا و يهومهم ايناز . دستور در قاهره و فسطاط قرائت شد و مخالفان آن تهديد به مرگ شدند

خواه شدن،تر آنكه بار ديگر اعالم شد كه احدي از مسيحيان و يهوديان حق استخدام به روايت ابن تغري بردي، بزرگان 2.ا ندارندخواه در دواوين اميران ر ،در ديوان سلطان

از اين مقررات قبطي تالش كردند كه با بخشش اموال بسيار به سلطان و اميران خود را 3.معاف سازند، اما موفق نشدند

در پي فتواي فقيهي به نام نجم . هاي جديد سرآغاز اقدامات ديگري بود گيري سختاين فتوا با . ردم دست به تخريب كليساها گشودندالدين احمد بن محمد بن الرفعه، م

جز ،كه همه كليساها تقي الدين محمد بن دقيق العيد مبني بر اينة حكم قاضي القضاانتشار فرمان سلطان در اسكندريه و 4.، پا بر جا بمانند، لغو شده بنا شدهكليساهاي تاز

هاي دو كليسا و نيز خانهمسلمانان در اسكندريه : شهرهاي ديگر نيز پيامدهايي داشتدر . ، ويران كردندندهاي همسايگان مسلمان اشراف داشت يهود و نصارا را كه بر خانه

شان بسته هاباقي كليساهاي مصر نيز مدتي تعطيل و در. يوم نيز دو كليسا تخريب شدفهاي مسلمان را در پي تالش نصارا براي بازگشايي برخي از كليساها خشم توده 5.شداز ين . بندي نصارا به مقررات به نزد نايب و امرا شكايت بردند اينان از عدم پاي. شتدا

آبي و هر هكه جز عمام فسطاط ندا در داده شد هر مسيحي/ در قاهره و مصر«روي به غارت خواهد رفت و خونش هدر است اموالشزرد داشته باشد هجز عمام يهودي كه

با ابالغ . »مگر اسالم بپذيرد ،كار گرفته نخواهد شد و هيچ نصراني در ديوان سلطان بهذميان گشودند و كساني را هدست به آزار و شكنج )حرافيش( اين فرمان عامه و اوباش

، چنان كه بسياري از مضروب ساختندبند نبودند تا سرحد مرگ كه به مقرارت پاي

.ابن خلدون، همانجا. 1

.8/108؛ ابن تغري بردي، 418-416؛ نويري، 4/1017، ططخ؛ 911-1/910همو، 2.

. همانجا. 3 . 4/1017، خطط؛ 1/912، سلوكمقريزي، . 4

.1/912، سلوكهمو، . 5

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 88

ه يا سواره رفت و ها پياد در خيابان نداشتندآنان مخفي شدند و از ترس جان جرأت به روايت (در پي اين فشارها حال نصارا پريشان شد و بسياري از آنان . آمد كنندبه روايت نويري، عيني و ؛2»من اعيانهم ةعد«: و در جايي ديگر 1»خلق كثير«: مقريزي

ن النصاري انفار م«: و به روايت صقاعي 3»كثير عةجما«: و ابن تغري برديمنابع تنها نام يك تن از اين ،با وجود اين. اسالم آوردند) 4»همرالموستوفيين و غي

» ةالصحبمستوفي «اهللا امين الملك عبداهللا بن الغنام هبة گروندگان، يعني شيخ سديد 5.اشتغال داشتاند كه از زمان ملك عادل ايوبي در دستگاه ديواني را ثبت كرده

709(وط به پوشش، تا نه سال بعد اين قوانين محدود كننده، دست كم مقررات مرببه پايان .) ه 709- 708: حك(يعني سالي كه سلطنت كوتاه بيبرس جاشنگير .) ه

. شد رسيد و ملك ناصر محمد بن قالوون براي سومين بار به سلطنت نشست، اجرا ميدر يك شوراي حكومتي كه علما و فقهاي مصر و شام در آن حاضر بودند و سلطان

را بر عهده داشت، وزير پيشنهاد داد كه مسيحيان اجازه يابند رياست آن خود اين بدان معنا بود كه از اين 6.هاي سفيد تعويض كنند هاي آبي خود را با عمامه عمامه

وي براي توجيه اعطاي اين امتياز . پس مسيحيان از مسلمانان قابل تمييز نبودندينار افزون بر ماليات ساالنه د 7000اند كه خاطرنشان كرد كه مسحيان تعهد كرده

در مجمعي كه چهار قاضي اصلي مصر در آن حضور داشتند، هيچ يك . پرداخت كنندسخني له يا عليه اين پيشنهاد بر زبان نياورد جز ابن تيميـه كه با مخالفت خشمگينانه 7.و صريح خود سلطان را قانع كرد كه قوانين تبعيضي را همچنان پا برجا نگه دارد

ها اقداماتي براي تجديد فعاليت تعدادي از كليساها فته نماند كه در همان سالناگ هاي مسيحي بود كه روابط هاي برخي حكومت صورت گرفت كه پاسخي به درخواست

.1/911همو،. 1

.4/1018، خططهمو، . 2

.9/51ابن ايبك دواداري، : نيز نك 8/109؛ ابن تغري بردي، همان، 4/141؛ عيني، 31/419نويري، . 3

.165، صقاعي. 4

. 165-164؛ ابن تغري بردي، همانجا؛ ابن ايبك دواداري، همانجا؛ صقاعي، 1/911، سلوكمقريزي، . 5 .54-14/53ابن كثير، . 6 .همانجا. 7

89/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

، به .ه703به عنوان نمونه در سال . شتنداي با قلمرو مماليك دا تجاري گستردهمتعلق هكليساي حارة زويل دو 1،دوم خايمه، )برشنونه/ برشلونه(درخواست شاه بارسلونا

2.ها بازگشايي شد متعلق به ملكاني) ها ونيزي( به يعقوبيان و كليساي البندقانيين 742- 709بار سوم : حك( حكومت ملك ناصر محمد بن قالوون هدر سومين دور

ر او با ويژه آن كه عصه سياست عدم تسامح ديني در قبال اهل ذمه پايدار شد، ب.) هآنها بايد هاز جمل ؛كرد رويدادهايي همراه بود كه از اتخاذ يك مشي جديد جلوگيري مي

. شود ياد مي 3»الكنائس قعةوا«نام برد كه در منابع از آن با عنوان . ه 721سال هاز واقعماجرا از آنجا شروع شد كه سلطان به منظور تهيه گل براي ساختن اصطبلي . شود مي

برداري نيل نياز به خاك بسياري پيدا كرد؛ از اين روي دستور خاكدر ساحل ) يبةالزر(كارگران . اي در فسطاط را داد كه در آن كليساهاي متعددي قرار داشتند از منطقه

كنيسة«برداري از اطراف يكي از كليساها به نام تحت نظارت امرا مشغول خاك) ةفعل(از .برداري شده قرار گرفت خاك هميان منطقكه اين كليسا در جاييشدند تا » الزهري

برداري را صادر كردند تا در تاريكي شب براي همين روي امرا دستور توقف خاكبتوانند ادعا كنند كه كليسا تصادفا فرو اي كه بعدا تخريب كليسا اقدام شود، به گونه

اين كه قرار شده ز اطالع بودند، ا پنهاني بي هغالمان اميران كه از اين نقش. ريخته استا امرا از ام ؛جا بماند به خشم آمدند و از اميران تخريب آن را تقاضا كردندبود كليسا پابر

، .ه721در روز جمعه نهم ربيع اآلخر سال . اجابت درخواست آنان امتناع كردند غوغاء(مردم هاي از تود هنگامي كه امرا كار را به قصد اداي نماز متوقف كردند، عده

گويان كليساي زهري و ديگر » اهللا اكبر«اين فرصت را مغتنم شمرده، )مةاالعو كليساي » الحمراء« ، كليساي»بومنا«كليساهاي آن ناحيه، مانند كليساي بزرگ

اين اقدام خودسرانه . بهاي آنها را به تاراج بردند را ويران كردند و اموال گران» البنات«مقريزي هنگامي هبه گفت. ها نيز منجر شد ان و راهبهبه قتل و اسارت شماري از راهب

كه نماز پايان يافت دود و غبار ناشي از اين ويراني و آتش سوزي چنان بود كه بسياري

1. Jayme II. .4/1019، خطط؛ 951-950، سلوك؛ مقريزي، 4/304؛ عيني، 80-32/79نويري، . 2؛ 15-33/14؛ نويري، 1076-4/1066،خطط؛ 228-2/216،سلوك، مقريزي: براي گزارش مفصل اين واقعه نك. 3

.79-65ترتون، : ؛ نيز نك9/306؛ ابن ايبك الدواداري، 60-9/54؛ ابن تغري بردي، 15

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 90

از فسطاط به قاهره تخريب كليساها سريعا. رسيده است گمان بردند كه روز قيامت فراسلطان سربازاني را گرچه. و ديگر مناطق گسترش يافت و به يك شورش تبديل شد

براي سركوب شورشيان به درون شهر فرستاد، اما تا ورود آنان به صحنه چندين كليسا زيرا به زودي خبر ؛تخريب كليساها به قاهره محدود نشد 1.در قاهره تخريب شده بود

رسيد كه در خالل همان نماز جمعه كليساهاي متعدد ديگري در ساير مناطق و : كليسا ويران گرديد» شصت«به روايت مقريزي، . ه استشد شهرهاي مصر ويران

كليساي الزهري، كليساي الحمرا، كليساي البنات، كليساي ابي الجبل، ةقلعكليسايي در الروم، كليساي البندقانيين و دو ةكليساي حار ،المنيا و كليساي الفهادين در قاهرهچهار ،الخندق در خارج قاهرهالبنود، كليساي انةكليساي حارة زويله، كليساي خز

سه كليسا در ،چهاركليسا در الغربيه ،الوحش دو كليسا در دمنهور ،كليسا در اسكندريهالخصيب؛ منيةهشت كليسا در سيوط، منفلوط و ،شش كليسا در بهنساويه ،الشرقيه

هشت كليسا در سوق الوردان، ،دو كليسا در اطيفيحيه ،يازده كليسا در قوص و اسواندر اين رويداد شمار زيادي دير نيز تخريب 2.خط المصاصه و قصر الشمع در فسطاط

توان زماني و همچنين گستردگي جغرافيايي حمالت به كليساها مي با توجه به هم 3.شدهرچند ،ها از پيش طراحي و به دقت هماهنگ شده بود كه اين شورش توده حدس زد

. اي زهري بهانه بروز يك شورش محلي بودبرداري در اطراف كليس توقف خاك ظاهراگويي در اقليم مصر نداي ويراني كليساها در «: نويسد مقريزي در مورد اين رويداد مي

« بنابر شواهد موجود، در هر يك از شهرها افرادي كه از آنان با تعبير 4.»داده شده بوداگرچه تعيين هويت 5،خواندند ها فرا ميشود، مردم را به تخريب كليسا ياد مي »فقرا

.ها امكان پذير نيستها و ويراني كليسا ندهندگان شورشسازما

.218-2/216، سلوك؛ 1067-4/1066، خططمقريزي، . 1 ؛9/306ابن ايبك دواداري، : ؛ نيز نك4/1076، خطط؛ 220-2/219، سلوكهمو، . 2

.مانجاهامقريزي، ه3. .2/218، سلوكهمو، . 4 .4/1069، خططهمو، . 5

91/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

كمتر . مسيحيان را در پي داشت هجويان اخير مسلمانان، واكنش انتقام هاي خشونتدر اقدامي عجيب . روي داد 1»حريق القاهره و مصر«از يك ماه پس از ويراني كليساها

اميران و اشراف و چندين مدرسه و مسجد در قاهره هاي ويژه خانهه هاي بسياري ب خانهن آتش سوزي سبب و عامال هاگرچه در ابتدا دربار. و فسطاط به آتش كشيده شد

توجه به ا زود انگشت اتهام متوجه مسيحيان شد كه سلطان بااختالف وجود داشت، امدام به ا هنگامي كه شماري مسيحي در حين اقام ؛ضعف مسيحيان آن را مردود دانست

ويژه آن ه سلطان در مورد نقش مسيحيان مجاب گرديد، ب ،آتش سوزي دستگير شدندكه چهار راهب مسيحي دستگير شده اعتراف كردند كه در پاسخ به نابودي

به دستور سلطان اين چهار راهب . اند ها را به راه انداخته كليساهايشان، اين آتش سوزي 2.را در آتش سوزاندند

متهم ،هاي مسلمان به باور توده. ي مصر متهمان ديگري هم داشتها آتش سوزيرتبه در ديوان سلطان به نام كريم عالي) مسلماني: به تعبير منابع(اصلي نومسلماني

اين 3.كرد غم اسالم آوردن همچنان از قبطيان حمايت مير عليالدين الكبير بود كه داد تا گروه بزرگي از فرمانبرانگيخت كه شايعه و اتهام خشم سلطان ناصر را تا بدانجا

شدند در طول يكي از اي از علما هم ديده مي مسلمانان كه در بين آنان عده فرماناين 4.هاي اصلي شهر به صليب كشيده شوند تا عبرت سايرين گردند خيابان

. نفر گزارش شده است 20.000موجب تجمع عده زيادي شد كه شمارشان تا حدود يا ! عبداهللا محمد بن دين راهللاصن! اال االسالم ال دين«: دادنند صدا شعار مي اينان يك

از سلطان. »الكفر، و ال تنصر النصاري نصرنا علي اهلاالسالم، ا ناصر يا سلطان ملكداد كه فرمانترس گسترش فتنه و هرج و مرج به هراس افتاد، پس به حاجب خويش

جالب توجه است كه برخي نويسندگان مسلمان مانند نويري و ابن تغري بردي در حالي كه تنها حداكثر در 1.

اند، در چندين صفحه و با آب و تاب بسيار، آتش سوزي قاهره چندين سطر به حادثه ويراني كليساها اشارتي داشتهبرخالف آنان مقريزي به هردو حادثه به يك ميزان و در حد اهميت آنها پرداخته / اند، را روايت كرده اطو فسط .است

چهارده راهب دسـتگير شـدند ) 1073-4/1072، خطط؛ 2/224، سلوك( ؛ به روايت مقريزي18-33/17نويري، . 2 .اي از آتش سوزانده شدند كه چهار تن آنان در حفره

.2/224، سلوكمقريزي، ؛18نويري، . 3

.9/58؛ ابن تغري بردي، 2/225، سلوكمقريزي، .4

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 92

اي بيابد خون و مالش بر او حالل هركس مسيحي«: ا دهدبه ميان جمعيت برود و ندپيامد . با اين تدبير جمعيت پراكنده شد 1.»)من وجد نصرانيا فدمه و ماله حالل( است

.اين واقعه صدور فرماني جديد از طرف سلطان بودالشروط "هايي از اين فرمان در دست است كه حاوي مقررات مذكور در نسخه

جماعتي از مسيحيان فاسد «: بخشي از اين فرمان چنين آمده استدر . است "ةيالعمراند و از اين روي اند و مخالفت خويش را تداوم بخشيده دشمني ورزيده و طمع كرده

فادخلوا نارا » «و مكروا مكرا كبارا«اند، آنان پيمان شكسته. معاهده ايشان ملغي است احكامدارد كه راي شريف ما مقرر مي ،اين رو از ؛»فلم يجدوا لهم من دون اهللا انصارا

ما را تجديد كنيم، اين چنين است كه» عهود العمريه«شرع را بر آنان اعمال كرده و هركس از آنان را كه تحت حمايت خود داشتيم به عنوان گروگان زير شمشير خود

را از ديوان با اين فرمان اميران از استخدام مسيحيان منع شدند و آنان 2.»هيمن ميهاي اين فرمان همچنين متضمن بندي مبني بر افزايش ماليات. سلطان اخراج كردند

اين فرمان پس از قاهره به مناطق ديگر 3.مسيحيان بود كه پيش از اين سابقه نداشتدر حالي كه موجب خشنودي مسلمانان شد، مسيحيان را به و نيز ارسال گرديدديرها بسته شد و بار ديگر توده ها تا بدانجا به آزار و در كليساها و . وحشت انداخت

هاي خويش را نداشتند؛ از اين اذيت نصارا پرداختند كه آنان جرات بيرون آمدن از خانهكثير : سلوككثير و در عةجما: خططدر (» گروه بسياري«به روايت مقريزي ،روياز اين .نان اسالم آوردنداز آ 5»شماري«و نيز به روايت ابن تغري بردي 4)منهم

6.در منابع ثبت شده است» ةبهج تالسني بن س«نومسلمانان تنها نام كاتبي موسوم به 6.است

.2/226، سلوك مقريزي،. 1

.33/24نويري،. 2

.همانجا. 3

. 2/227، سلوك؛ 4/1075، خططمقريزي، . 4

.9/60ابن تغري بردي، . 5

.، همانجاسلوك همانجا؛ مقريزي،. 6

93/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

بندي قبطيان به مقررات و مداراي سلطان با شمار گروندگان و ميزان پاي هدربارها بوده، نظري ديگر كه ناظر اين رويداد.) ه 733د( يآنان ديگر مورخ اين عصر نوير

بندي پاي ]مبني بر[ رهاي ديگ اگرچه اين فرمان و فرمان«دارد، به روايت وي و هيچ در آنها به اجرا در نيامد، مندرجاعالم شد، احكام صادر و ،]مسيحيان به شروط[

فقط چند روزي از خدمت مسيحيان ؛ملزم به پرداخت ماليات اضافي نگرديدمسيحي عضي از كاتبان امرا اسالم آوردند و بدين وسيله در ب ،به عمل آمد ها جلوگيري در ديوان

به لطف كريم الدين الناظر همه مسيحيان در سمت خود و مناصب خود باقي ماندند، ابقا شدند؛ زيرا وي به سلطان نصيحت كرد كه اگر اين مسيحيان كه در مشاغل

اهد شد و كنند پيش از پايان سال اخراج شوند نظم امور مختل خو سلطاني فعاليت مياو تقاضا كرد كه آنان در مدت باقي مانده از سال در منصب خود . ماند كارها معطل مي

سلطان اين تقاضا را . نه از كار اخراج گردندابقا شوند و بعد از تهيه حساب ساالبا اين حال، شواهدي دال بر اخراج كاتبان در پايان سال درمنابع موجود 1.»پذيرفت

ها گذشته بود و نياز فوري تا آن زمان هفت ماه از وقوع شورشزيرا ؛شود يافت نمياين بدان . ضرورت نداشتوضع موجود تغييرها مرتفع شده بود و براي انفصال قبطيبه نظر . ثر واقع شده بودؤگرايانه كريم الدين الناظر م يشنهاد واقعمفهوم است كه پ

ها و دفع خشم عمومي توده هاي سلطان مملوك بيش از هر چيز براي رسد فرمان مي. حكومت مماليك مستلزم جلب نظر ايشان بود هشد كه ادام صادر مي علماي مسلمان

با . مالي همچنان در رأس امور باقي ماندند لح اداري و نهايتادر عمل قبطيان بنابر مصارسد تخريب به نظر مي«گونه كه ليتل به درستي اشاره كرده است همان ،وجود اين

ههاي آنان در سراسر مصر و تشديد تنفر و انزجار مسلمانان، جامع ي از عبادتگاهبسيار 2.»تري تنزل داد ينيقبطي را در طول حكومت مسلمانان به جايگاه پا

مهمسالگيري گروه شكل

هاي مسلمانان به فرمان و فشار سالطين و در پي هر يك از شورش ،چنان كه گذشتها ناچار به تغيير دين ويژه كاتبان شاغل در ديوانه طيان بامراي مملوك، شماري از قب

.33/25نويري، . 1

2. Little, “Coptic Conversion”, 565.

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 94

به اسالم شدند؛ اين در حالي است كه از تغيير آيين ساير قبطيان اطالعي در دست اين گونه اسالم آوردن مشكالتي جديد را در پي داشت كه به ايمان ،به هر روي. نيست

شد، موضوعي كه به شك و ترديد در صحت اين قلبي به اسالم و مراتب آن مربوط ميدر واقع تغيير دين قبطيان تا اين مرحله نه تنها از دشمني و . شد تغيير دين منجر مي

. بلكه حتي عنوان قبطي بودن را نيز از آنان نزدود ،بدبيني مسلمانان به آنان نكاستاالقباط «و يا » مانيلسالم«و مفرد آن » مهسالالم«تحقيرآميز هاي استفاده از عنوان

بدبيني و بي . كه از روزگار الحاكم فاطمي رواج يافته بود، به اوج خود رسيد» ةلمالمسا به. اعتمادي نسبت به اين نومسلمانان به وضوح در منابع تاريخي منعكس شده است

اسالم پذيرفتند، 700عنوان نمونه نويري در اشاره به كساني كه پس از واقعه سال هنگامي كه از استخدام آنان در سرزمين مصر ممانعت به عمل آمد، «: يسدنو مي

جماعت بسياري از بزرگان ايشان براي حفظ مناصب خود اسالم آوردند؛ اما بعد از هم علي اسالم وا بعدرفاستم(رفتند اسالم آوردن نيز بر همان راهي كه بر آن بودند مي

و مقرراتي كه ) شمشير اميران مملوك( ار خارجيدر واقع تنها فش 1.»)ما كانوا عليهشديد به حفظ هكرد از يك سوي، و از سوي ديگر عالق استخدام ذميان را ممنوع مي

كرد؛ هر قبطي با اسالم آوردن قدرت و مال يك قبطي را وادار به پذيرش اسالم ميافع خويش هاي حكومتي باقي بماند و نه تنها من توانست در منصب خويش در ديوان مي

بلكه به زيان مسلمانان كار كند، موضوعي كه ،و همكيشان سابقش را حفظ كندكيد أبه صراحت بر آن ت) مقاله ادامه: نك( .ه 755سال همقريزي به هنگام گزارش واقع

شدند، با پذيرش ظاهري اسالم هرگاه آنان از خدمات حكومتي منع مي«: كرده استاي براي آزار مسلمانان استفاده سپس از هر وسيلهدادند و مسلمانان را فريب مي

براي جلوگيري از آنان وجود نداشت؛ زيرا آنان بر حسب ظاهر نيز مانعي و كردند مي 2.»شان باز و امرشان نافذ بوده امور دستمسلمان بودند و در هم

يز بدبيني و نفرت مسلمانان به اين نومسلمانان در شعر و ادبيات ضد ذمي آن دوره نچنان كه شاعري پس از گروش برخي از قبطيان به اسالم در سال ؛منعكس شده است

: خطاب به امير بيدرا سرود. ه 692

.31/419نويري، .1

.2/925، سلوكمقريزي، . 2

95/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

اسلم الكافرون بالسيف قهرا واذا ما خلوا فهم مجرمونا« 1»سالمون ال مسلموناروح فهم سلموا من رواح مال و

چرا هر كه از در اين باب كه«هاي ضد ذمي فصلي تحت عنوان در يكي از رسالهتر، رياكارتر، غيرقابل اعتمادتر و گستاخ آورد، بيش از پيش متقلب آنان اتفاقي اسالم مي

:خطاب به مسلمانان آمده است» ...شود تر مي

آيا هيچ يك از آنان را در مساجد . اند آورده اكنون بنگريد به آنان كه اسالم« اگر گوييد مسلمانند، اسالم .اند گويند و ساكت آنان سخن نمي همردم دربار يابيد؟ مي

آيا هيچ يك از آنان رداي آيا هيچ يك از آنان به حج رفته است؟ آنان را ثمر چيست؟آيا يكي از روزه بگيرد؟ آيا ديده شده كه يكي از آنان در ماه رمضان زيارت برتن دارد؟

گوييد كه مسلمان نيستند، يا اگر مي آمده و به امامي اقتدا كرده است؟ آنان به مسجدو از سوي سلطان و امرا هيچ تحقيري بر آنان تحميل ؟ستانند آنان نمي چرا جزيه از

آيا بايد اين رخوت و سستي چيست كه در اسالم رسوخ كرده است؟« 2.»شود؟ نمي 3.»اد كه دشمنان خدا و رسول بر ما حكم برانند؟اجازه د

ياتي در اور. مانان قبطي داليل خود را داشتترديد و تشكيك در ايمان نومسل به . كيشان سابقشان دارد دست است كه حكايت از روابط نزديك اين نومسلمانان با هم

ان امير مملوك، و به فرم. ه 702مقريزي هنگامي كه در سال هعنوان نمونه به گفتمنع شدند، ) عيد شهيد(ساليانه نيل هبيبرس جاشنكير، قبطيان از برگزاري جشنوار

القبط الذين (» قبطياني برآمدند كه اظهار اسالم كرده بودند«درصدد جلب وساطت قبطي نومسلمان را به نمايندگي خود » التاج بن سعيد الدوله«و ) اظهروا االسالم

رسد كه در گرچه به نظر مي. بود كه نفوذ زيادي بر بيبرس دارد زيرا مشهور ؛برگزيدندا اهميت اين نكته نيز كم تب به اسالم هيچ سؤالي نباشد، امصحت تشرف اين كا

و از اين رو/ كافران به زورشمشير مسلمان شدند: ستا تحت اللفظي اين اشعار اين ة؛ ترجم4/1016، خططهمو، . 1

ـ در امـان ( پس آنـان سـالم / آنان از جان و مال خود آسوده خاطرند/ اند همان مجرمانچون به خلوت روند، نـه ) دان .نمسلما

2. Perlmann, “Notes”, 859. 3. Ibid.

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 96

و تمايل داشت براي آنان نزد هقبطي برقرار بود هنيست كه هنوز پيوندهايش با جامع، هر چند به سلطان ندادجه نتي درمياني ته در اين مورد پاالب. مملوكان وساطت كند

يادآوري كرده بود كه با غيرقانوني كردن اين جشنواره، خزانه درآمد خود از ماليات بر هنگامي كه شيخ نور . ه 714در موردي ديگر به سال 1.شراب را از دست خواهد داد

فقيه شافعي آگاه شد كه گروهي از قبطيان در كليساي معلقه .) ه 724د (2الدين بكريفسطاط به سبب كمبود شمع از مسجد عمرو بن عاص كه در همان حوالي بود در

هاي مسلمين، گروهي از احترامي به شمع د، از اين بيان تعدادي شمع قرض كردهگاه كه و آن. ها را پس گرفتند و شمع يورش بردند، به كليسا ندمسلمانان را جمع كرد

بودهعالي رتبه » مانيسلم«دو مقام هاجاز بادريافت كه اين جسارت مسيحيان قبطي ، تقاضاي شتكيشان سابقشان داللت دا دو به هم كه بر تداوم ارتباط و تمايل اين

بكري در اين جمع ضمن . مالقات با سلطان و قاضيان چهارگانه را كرد كه پذيرفته شد: ايان بردآميز، سخنان خود را با اين شكايت تند اين گونه به پ استفاده از الفاظ توهين

هاي نو مسلمان تو قبطي. باالترين معروف گفتن كلمه حق نزد سلطان ستمگر است«اي و آنان را بر حكومت خويش و بر مسلمانان حاكم را واليت داده )االقباط المسالمه(

اي و اي، و اموال مسلمانان را در ساختن بناها و مخارج غيرشرعي مصرف كرده كردهتو قبطيان را بر ! آري«: گفت. »من ستمگرم؟! واي بر تو«: تسلطان به او گف. »...

اين اظهارات فقيه شافعي بر ترديد 3.»اي مسلمانان مسلط، و دين آنان را تقويت كردهروايتي ديگر از نويري پيوندهاي مسالمه با قبطيان . او به ايمان نومسلمانان داللت دارد

4»روك«او در ةبه گفت. سازد شكار ميكيشان سابقشان را آ هاي آنان از هم و حمايتكرد، اقدامات خاصي به نفع ايشان ها مشخص مي كه بار مالياتي را بر دوش قبطي

همچنين . درهم كاهش داد 4درهم به 56صورت گرفت كه ماليات مسيحيان را از ها را قادر ساخت كه با تغيير روستاي تغيير خزانه سلطنتي به تيول مماليك قبطي

ات نظر نويري اين اقدام از. باز زنند درهم نيز سر 4شان از پرداخت آن ونتمحل سك

.184-1/183، خطط؛ 942-1/941، سلوك مقريزي،. 1 .215-3/214ابن حجر، : براي شرح حال وي نك. 2 .3/215؛ ابن حجر، 2/135، سلوكمقريزي، . 3

,Halm: نك. مراه بوده روك در تشكيالت مصر اسالمي نوعي مساحي امالك زراعي كه با تقسيم مجدد زمين .4

H., “Rawk”, EI2, VIII, 467-468.

97/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

كند كه اين نويري تصريح مي. الدين بود حاصل القائات ناظرالنظار نومسلمان تقيا در باطن مسيحي باقي مانده بود؛ از همين روي النظار به اجبار اسالم آورده، امناظر

گيرد نويري نتيجه مي. داد آمد انجام مي برميها آنچه از دستش براي كمك به قبطيماني حاكم اين سرزمين بود و نام مسلمان بر سلاگر اين تقي الم! به جانم سوگند«: كه

توانست رفتار كند و آنان را بيش از امروز نميتر از اين مهربانانه ها ، با قبطيخود داشتسلطان را به خاطر خط مستقيما بود مراقباگرچه نويري 1.»مند سازد از معافيت بهره

الناصر را ، ديگراني همانند بكري، آشكارا الملك نكندمشي ناظرالنظارش سرزنش .دانستند مسئول نگهداشتن قبطيان و نو كيشان در مناصب حكومتي مي شخصا

وابستگي تشكيالت اداري مماليك به مسيحيان قبطي و سپس تغيير اجباري دين كه ، چنانرا در امور به دنبال داشت »مسالمه«چشمگير هايشان حضور و مداخلبرخي از اينان و ترين مقامات دستگاه اداري از مسالمه بودند شماري از عالي رتبه

هاي ديواني بويژه مناصب مربوط به امور مالي و حسابداري را در حكومت باالترين ردهتر نيز ينيهاي پا در رده توان حدس زد كه آنان حتي مي 2؛مملوكي در اختيار داشتند

بر عهده قبطيان و مسالمه كهمناصب ديواني و مالي ترين از مهم. نفوذ كرده بودندكه بخشي از وظايف وزير بدو سپرده شده بود و از بود »ناظر الخاص« داشتند، سمت

و بر بسياري از امور دستگاه آمد به شمار مي ترين اشخاص به سلطان نزديك هجمل نةخزا«و كاتبان » ديوان الخاص«كاتبان ارت داشت وكاتبان بسياري چون سلطان نظ

كه مسئول اقطاعات مصر و » ناظر الجيش«نيز 3وي بودند؛ هزير مجموع... و » الخاصكه معاون و » لةناظرالدو«بود و 4»المقدار فيعةر جليلة ظيفةو«و به تعبير قلقشندي ،شام

توان با از كارگزاران قبطي نومسلمان را مي و منصب برخي هويت 5.شريك وزير بود

. 32/213نويري، . 1

Little, “Coptic Converts”, 270-271: مورد از اين مشاغل را شناسايي و بر شمرده است؛ نك 27ليتل . 2

.4/30قلقشندي، . 3

.4/31همو، . 4

.4/29همو، . 5

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 98

ترين برجسته هجمل از 1به كتب تراجم و شرح احوال آن عصر شناسايي كرد، همراجع :توان به اين افراد اشاره كرد آنان مياسحاق بن القماط، 2؛.)ه 724د(، ناظر الخاص اهللا القبطي، قاضي كريم الدين الكبير هبةاكرم بن

عبدالوهاب بن تاج فضل اهللا النشو 3؛.)ه731د(عبد الوهب، ناظر الخاص قاضي تاج الدين، ةابراهيم، قاضي جمال الدين جمال الكفا 4؛.)ه740د( قاضي شرف الدين، ناظر الخاص ؛الكاتب

ناظرالخاصبن عبداهللا القبطي، السعيد، فخر 5؛.)ه745د( ناظرالخاص و الجيشمشير الدوله، ناظر ين الملك عبد اهللا بن الغنام القبطي المصري، قاضي تاج الدين، احمد بن ام 6؛)؟.ه 753د(

8؛.)ه 760د(ناظر الخاص شاكر بن ريشه القبطي، وزير تاج الدين، 7؛.)ه755د( الخاص الجيش و ماجد بن تاج 9؛.)ه 768د(ماجد بن قروينه، وزير فخرالدين القبطي االسلمي، ناظر الخاص 8؛.)ه

10؛.)ه 776د(لقبطي المصري، وزير فخرالدين، ناظر الخاص تاج الدين موسي بن ابي شاكر اعبدالرحمان الطهيل القبطي االسلمي، قاضي 11؛ناظر الجيوش.) ه732( محمد بن فضل اهللا

اكرم بن خطيره القبطي، قاضي كريم الدين الصغير، ناظر الدوله 12،.)ه711د(التاج، ناظر الدوله عبداهللا بن لفيته، قاضي مجدالدين، ناظر الدوله ابراهيم بن قاضي مكين الدين 13؛.)ه 726د(

اجم اين عصر موفق به شناسايي بسياري از ايـن نومسـلمانان با جستجو در كتاب هاي ترليتل و پتري 1.

:نك .كردند هاي حكومتي كار مي هاي مماليك بحري و برجي در ديوان اند كه در دوره قبطي شدهLittle, “Coptic Converts”, 263-288; Petry, “Copts in Late Medieval Egypt”, CE, 2/ 618-635.

.3/142، ،اعيان؛ صفدي2/259، سلوك؛ مقريزي، 18-3/15؛431-1/429ابن حجر، 2.

؛1/487، همان ؛ صفدي،146-3/145ابن حجر، .3

. 5/501؛ 1/31، اعيان؛ صفدي، 506-2/505، سلوك؛ مقريزي، 44-3/42ابن حجر، 4.

.182-4/180،وافي؛ صفدي، 676-2/675؛ مقريزي، همان،1/82ابن حجر، . 5

. 3/310ابن حجر، 6.

.3/15؛ مقريزي، همان، 1/201همو، .7 .2/284ابن حجر، 8.

.148-3/147؛ مقريزي، همان، 3/361ابن حجر، . 9

.3/247؛ مقريزي، همان، 3/24ابن حجر، .10

.5/53، اعيانصفدي، . 11

.2/114؛ مقريزي، همان،2/50ابن حجر، .12

.194-193؛ صقاعي، 1/582؛ صفدي، همان، 2/271؛ مقريزي، همان، 429-1/428ابن حجر، . 13

99/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

معروف به ابن المكانس، القبطي المصري، عبدالرحمن بن عبد الرزاق بن ابراهيم، 1؛.)ه 731د( 2.).ه 794د ( ناظر الدولهفخرالدين،

شورش نهايي، گروش نهايي ه شاهد قاهر.) ه 755- 752: حك( ، در دوره سلطنت الملك الصالح صالح3.ه 755در

ها بود كه گروش گروه بسياري از قبطيان واپسين شورش مردمي مسلمانان عليه قبطيها از سوي در ابتداي همين سال و مقارن با شورش توده. به اسالم را در پي داشت

حكومت اقداماتي در جهت كاهش قدرت اقتصادي كليسا صورت گرفت؛ بنا بر فرماني، ها مصادره و به عنوان اقطاع ميان كليساها و ديراز اراضي موقوفات فدان 25000

4.اميران و گروهي از فقيهان تقسيم شدهجري بود؛ در 700و 692هاي هاي سال شروع شورش در اين سال، همانند شورش

هاي و با پوشيدن لباس نداين زمان قبطيان يك بار ديگر پا را از حد خود فراتر نهادنمايي خود... و )الجليلةاالمالك (هاي مجلل تن خانهو ساخ) ةالمالبس الفاخر( فاخرهاي سلطان و امرا، در منظر عموم با تفاخر و تكبر ظاهر كردند و با تسلط بر ديوان ميها شد و در حركتي كه يادآور اين رفتار بار ديگر سبب خشم و اعتراض توده. گشتند مي

هجوم به كاتبي مسيحي كه سواره از مسلمانان با شمار بسياريبود، . ه 692واقعه سال گذشت، از برابر جامع االزهر مي اي از بندگان خويش با شوكت بسيار و به همراهي عده

در ادامه مردم معترض به . ها اين كاتب نجات يافت قصد جان وي كردند؛ با پادرميانيشدند نزد يكي از اميران شكايت بردند و خواستار رسيدگي به اين رفتار خالف معاهده

به فرمان وي يك بار ديگر شورايي با حضور . كه موضوع به اطالع سلطان صالح رسيدبزرگان نصارا و يهود و قاضيان و عالمان مسلمان و اميران مملوك تشكيل و با قرائت

از سوي كاتب السر عالءالدين علي بن فضل اهللا، بر لزوم . ه700همان عهدنامه سال جمادي 26اين فرمان در روز جمعه 5.شروط آن تاكيد شد بندي ذميان به تمامي پاي

.2/340؛ مقريزي، همان، 1/55ابن حجر، .1

.439-2/438ابن حجر، .2

.1021-4/1019،خطط؛ 927-2/921، سلوكمقريزي، : براي شرحي مفصل از اين واقعه نك. 3 .4/1019، خطط؛ 2/921، سلوكهمو، . 4

. 387-13/378قلقشندي،: نك .براي متن كامل اين فرمان كه مبتني بر الشروط العمريه است. 5

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 100

اگرچه بزرگان ذمي حاضر 1.در مساجد جامع قاهره و فسطاط قرائت شد ةجمادي اآلخربندي خويش و اتباعشان را به اين عهد نامه اعالم كردند، اما در در شورا بار ديگر پاي

اين بي . قررات نداشتندعمل اكثريت اهل ذمه همانند گذشته، چندان اعتنايي به اين مبه تعقيب و آزار مسيحيان و يهوديان وشد انمسلمان ةمباالتي موجب تحريك عام

روزي بزرگ بود، غيرت مسلمانان به جوش آمد و متانت «: به روايت مقريزي. پرداختندپس ...دل داشتنداي كه از نصارا در به سبب كينهو و آرامش خويش را از دست دادند،

به ها گيري از مسيحيان و يهوديان روي آوردند؛ در خيابان نماز جمعه به انتقاماز اداي كردند، و به زور هايشان را پاره مي زدند و لباس شد و آنان را كتك مي حمله ميآنان

كه آتشي كار چندان پيش رفتندكردند، و در اين آنان را وادار به پذيرش اسالم ميفانهم زادوا في ( افكندند مي نو در آ راندند ميا بدان سو برافروختند و يهود و نصارا ر

پس آنان در . 2»)القوهم فيها االمر حتي اضرموا النيران و حملوا اليهود و النصاري و شد نمي ديدههايشان مخفي شدند، تا آنجا كه احدي از آنان در راهي يا گذرگاهي خانه

آب نيل براي آنان توسط سقايان، زيرا از حمل ؛شدندآب چاه از نوشيدن و ناگزير 3.»آمد جلوگيري به عمل مي

هاي رجب، بار ديگر توده 14غائله به همين جا ختم نشد، كمتر از يك ماه بعد در مسلمان به تخريب كليساها اقدام ورزيدند، البته اين بار آنان پيش از اقدام، موافقت

دست ه ب ،بازسازي شده بودند سلطان را براي تخريب كليساهايي كه بر خالف معاهدهبه برخي از كليساها هجوم بردند و چهار مسلمانان سريعا ،با اين موافقت. نده بودآورد

كليسا و يك دير را ويران ساختند؛ تنها يك كليسا با ممانعت امير از حمله مصون حكومت نيز مقررات جديدي وضع كرد كه عرصه را نه تنها بر قبطيان متعاقبا 4.ماند

پيش از اين هر قبطي كه اسالم . كرد مسالمه نيز تنگ مي/ بلكه بر نومسلمانان ،مسيحيهاي حكومتي باقي بماند، اما بنابر توانست در منصب خويش در ديوان آورد مي مي

مقررات جديد، ديگر تنها اسالم آوردن ظاهري براي حفظ مشاغل و مناصب ديواني

. 4/1020، خطط؛ 925-2/924، سلوك مقريزي،. 1 .2/925، سلوكهمو، . 2 .1020-4/1019، خططهمانجا؛ . 3

.4/1020، خطط؛ 926-2/925، سلوكهمو، 4.

101/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

هايي ارسال شد مناطق مصر و بالد شام نامه هيبه كل«به روايت مقريزي . كافي نبودحتي اگر اسالم آورد و ،شود استخدام نمي كه كه هيچ يهودي و نصراني مبني بر اين

،اش را ندارد اش و معاشرت با خانواده هركس كه اسالم آورد حق رفت و آمد به خانهد بايد جهت اداي ان و آناني كه به اسالم گرويده ؛كه آنان نيز اسالم آورند مگر آن

، و هرگاه يكي از اهل ذمه يابندهاي پنج گانه و جمعه در مساجد و جوامع حضور نمازرسد، در غير ، در صورت داشتن وارث مسلمان، ماترك او به وارث مسلمانش ميبميرد

مقررات جديد در واقع بر لزوم 1.»گيرد مياين صورت ماترك وي به بيت المال تعلق انان بر آداب و شعاير دين اسالم و اظهار آن به شكل عمومي تأكيد بندي نومسلم پاي

توانستند كه با گروش صوري و تظاهر به مسلماني از آن پس قبطيان ديگر نمي. داشتچنان با خانواده و همكيشان هاي حكومتي، هم داشتن مناصب در ديوان ضمن نگاه

گسترش شمول آن از ويژگي ديگر مقررات جديد . مسيحي خويش معاشرت نمايندامعه قبطي بود، موضوعي كه در شاغلين در دواوين حكومتي به كل ج همحدود . گذشته سابقه نداشت هاي فرمان

هاي هماهنگ با توده ،سرانجام، اين اقدامات و سياست ديني جديد مماليكر خبرهاي بسياري از ورود مسيحيان به اسالم د«ثر افتاد، ؤها م در ميان قبطي ،مسلمان

شد كه از آمد و پراكنده) الوجه البحري(و مصر سفلي ) الوجه القبلي/ صعيد(عليا مصر از اين روي در سراسر ... شد آنان به مساجد و يادگيري و حفظ قرآن حكايت داشت

گاه كه آنپس . مصر از جنوب و شمال كليساها تخريب و به جاي آن مساجدي بنا شدپس . اق شان كاهش يافت، برآن شدند تا به اسالم در آيندو ارز باال گرفتبال بر نصارا

اسالم بين عموم مسيحيان سرزمين مصر انتشار يافت تا آنجا كه در شهر قليوب در يك اين ؛از اين زمان انساب در مصر در هم آميخت... نفر اسالم آوردند 450روز

سپس اين فرزندان ،نومسلمانان با زنان مسلمان ازدواج كردند و صاحب فرزند گشتند 2.»و شهود و علما پيوستند قاضيانبه قاهره آمدند و از اينان گروهي به جرگه

گزارش اخير از اين جهت حائز اهميت است كه در آن تنها به ذكر اسالم ديوانيان . هاي مختلف مسيحي داللت دارد بسنده نشده است و بر گروش گروه

.2/924، سلوك؛ 1020/ 4، خططهمو، . 1 .4/1021،خطط؛ 2/927،سلوكهمو، . 2

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 102

هني بسياري از كليساها، ديرها و مصادرهاي اجتماعي، ويرا فشارها و محدوديتكليساها و تا حد . داختهاي ديني زندگي جمعي قبطيان را به مخاطره ان موقوفه

وقف نيز ابزاري مالي براي تداوم .هايي براي زندگي جمعي بود ها محلكمتري ديراز سوي ديگر از دست دادن مناصب ديواني و . حيات اقتصادي و اجتماعي آنان بود

هاي اميد به پيشرفت براي قبطيان قطعي ساخت كه از اين به بعد شدن راه ي و بستهمالدر فرايند اسالم به باور ليتل، . رفاه اجتماعي و اقتصادي را بايد در اسالم جستجو كرد

هفت قرن پس از فتح مصر به يعني تقريبا. م1354./ ه 755سال به«آوردن قبطيان، ومين نوان يك نقطه عطف نگريست، يعني زماني كه دتوان به ع دست مسلمانان، مي

1.»كامل شد تحول بزرگ ديني در مصر عمال

نتيجه دستخوش .) ه 792-648( فرايند گروش قبطيان به اسالم در عصر مماليك بحري

. تحولي شد كه از جهت اعمال فشار بيشتر بر مسيحيان قبطي متمايز از ادوار سابق بودا ام ،اسالم در اين دوره نيز همانند روزگار الحاكم، اجباري بود اگر چه تغيير دين به

مردم و علما بود كه هبرخالف آن روزگار فشار اصلي براي تغيير دين از سوي تودين يميان فشاري كه از پا. كرد اميران مملوك را وادار به صدور فرمان تغيير دين مي

كه در هستاي اوت قابل مالحظهشود، تف چه از باال تحميل مي آيد با آن وارد ميمماليك بحري و در هدر دور. بررسي فرايند گروش در اين دو دوره حائز اهميت است

كمتر از هفت دهه چندين شورش عمومي از سوي مردم قاهره و ديگر شهرهاي مصر هاي هاي اجتماعي عليه قبطيان و اخراج آنان از ديوان جهت اعمال برخي محدوديت

مد اين اعتراضات، اقداماتي از سوي اميران مملوك در جهت آ پي. اه افتادحكومتي به ر. به اسالم صورت گرفت ،هاي حكومتي ويژه كاتبان قبطي ديوانه ب ،تغيير دين قبطيانهاي گسترده و گروش .هجري روي داد 755و 721، 700، 692هاي اين وقايع در سال

در اين دوره شمار . ر به حداقل رساندمتعدد قبطيان به اسالم شمار آنان را در مص، بودندبيش از يك دهم جمعيت مصر كمي سختي به قبطيان به اقليتي كوچك كه

ترين اقليت ديني در جايگاه آنان به عنوان عمده ،كنون و از آن زمان تا 2تقليل يافت

1. Little, “Coptic Conversion…”, 569. 2. Wiet, G., “Kibt”, EI1, IV/ 998.

103/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

با وجود ال به ذهن خطور كند كه چراؤاما ممكن است اين س ؛مصر تثبيت شد ةجامعگاه حاضر به هيچ اين اقليت ،هاي بسياري كه در گروش به اسالم وجود داشت زيتم

پاي«آن را بايد در 1پذيرش اسالم نشدند؟ به گمان كشيش مسيحي جورج قنواتيآيين «اي از مسيحيان جستجو كرد كه ترجيح دادند به عده» بندي و استواري مذهبي

. وفادار بمانند» پدرانشان

كتابشناسيآئين شهرداري در قرن ( لحسبةفي احكام ا بةمعالم القر، محمد بن محمد احمد قرشي، ةبن اخوا . ش1347جعفر شعار، تهران، بنياد فرهنگ ايران، ةترجم ،)هفتم

لةفي اخبار الدو المضيةالدر ( 6، جكنز الدرر وجامع الغررابن ايبك دواداري، ابو بكر بن عبداهللا، ، به كوشش هانس )الملك الناصر ةالفاخر في سير الدر( 9ج الح الدين منجد،، به كوشش ص)طميةالفا

.م1961 - 1960النشر، وجمة التر التاليف و مطبعة لجنة، ةروبرت رويمر، قاهربه كوشش محمد حسين ، ةفي ملوك مصر و القاهر ةالنجوم الزاهرابن تغري بردي، ابوالمحاسن،

.م1992، لعلميةشمس الدين، بيروت، دارالكتب ا، به كوشش علي بن عبدالعزيز بن علي الشبل، في الكنائس لةمساابن تيميه، تقي الدين ابوالعباس،

.م1995./ ه 1416العبيكان، مكتبةرياض، .م1930- 1929 ،نيةالمعارف العثما ةدائر ، حيدرآباد،منةالثا ئةفي اعيان الما منةالدرر الكا ،ابن حجر

.ش1385محمد پروين گنابادي، تهران، علمي و فرهنگي، ، ترجمهقدمه، مابن خلدون، عبدالرحمنعبدالمحمد آيتي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات ه، ترجم)خلدون تاريخ ابن( العبرهمو، .ش1383فرهنگي،

في استعمال اهل مةالمذو يليه منهج الصواب في قبح استكتاب اهل الكتابابن دريهم و ابن نقاش، .م2002، ةالعلميبيروت، دارالكتب ، مةالذ

1992گاه اينترنتي قبطي، در سال بنابر پاي ؛امروزه آمار متفاوتي از جمعيت قبطيان در مصر به دست داده مي شود

).http://www.coptic.net/EncyclopediaCoptica: نك( نده ابيش از نه ميليون قبطي در مصر مي زيست1. Anwati,“Factors and Effects”, 31.

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 104

، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، 5 ، جدبا، »ابن نقاش«بخش فقه، علوم قراني وحديث، .ش1369المعارف بزرگ اسالمي، ةمركز داير

.م 1967حسن حبشي، بيروت، دارالمعارف، ه، ترجمفي االسالم مةاهل الذ، .س. ترتون، آالمعارف ة، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز داير3، ج دبا، »ن دريهماب«رفيعي، علي،

.ش1370بزرگ اسالمي، .ش 1384علي جواهر كالم، تهران، اميركبير، ه، ترجمتاريخ تمدن اسالمزيدان، جرجي،

يم، ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهةفي تاريخ مصر و القاهر ةحسن المحاضرسيوطي، جالل الدين، .ق 1425/م 2004، يةالعصر لمكتبةصيدا و بيروت، ا

، به كوشش علي ابوزيد و ديگران، اعيان العصر و اعوان النصرصالح الدين خليل بن ايبك، صفدي . م 1998/ق 1418بيروت، دارالفكر المعاصر، دمشق، دارالفكر،

.م 1962- 1931، به كوشش هلموت ريتر و ديگران، ويسبادن، الوافي بالوفياتهمو، ، به كوشش جاكليني سوبله، دمشق، تالي كتاب وفيات االعيانصقاعي، فضل اهللا بن ابي الفخر،

1974. المعارف ة، زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز داير8، ج دبا، »اسنوي«ضيايي، علي اكبر،

.ش 1372اسالمي،، به كوشش محمد محمد هل الزمانعقد الجمان في تاريخ اعيني، بدر الدين محمود بن احمد،

.م 1992- 1987للكتاب،مة العا يةالمصر لهيئة، اةامين، قاهر، سال سوم، تاريخ اسالم، »معرفي متني كهن در باب اهل ذمه » شروط العمريه«فرهمند، يونس،

. 1381، تابستان 10 ةشمارمد حسين شمس الدين، به كوشش مح، االنشاء عةصبح االعشي في صناقلقشندي، احمد بن علي،

.م 1987./ق 1407، لعلميةدارالكتب ا، بيروتبه كوشش ايمن فواد ،المواعظ واالعتبار في ذكر الخطط و اآلثار مقريزي، تقي الدين احمد بن علي،

.م 2004-2002الفرقان للتراث االسالمي، سسةسيد، لندن، موالتاليف و لجنة ،ةقاهر ،ةطفي زياد، به كوشش محمد مصدول الملوك ةفكتاب السلوك لمعرهمو،

.ق1958- 1934و النشر، جمةالتر

105/ ها، علل و پيامدها زمينه: به اسالم در دوره مماليك بحريقبطيانگروش

به كوشش محمد 28، ج االرب في فنون االدب يةنها نويري، شهاب الدين محمد بن عبدالوهاب،، ةبه كوشش مصطفي حجازي، قاهر 33به كوشش فهيم محمد علوي شلتوت، ج 32محمد امين، ج

. م2007- 1997، ميةدارالكتب و الوثائق القوAnawati, Georges C , “Factors and Effects of Arabization and Islamization in

Medieval Egypt and Syria”, Islam and Cultural Change in The Middle Ages, ed. Speros Veryonis, Wiesbaden, Otto Harrassowitz, 1975.

Halm, H., “Rawk”, EI2, VIII, 467-468, Leiden, Brill, 1995. Little, Donald P., “Coptic Converts to Islam During the Bahri Mamluk Period”,

Conversion and Contiuity:Indigenous Christian Communities in Islamic Lands, Eighth to Eighteenth Centuries, ed.Michael Gervers & Ramzi Jibran bikhazi, Toroto, Pontifical Inistitute of Mediaeval Studies, 1990.

Idem, “Coptic Conversion to Islam Under the Bahri Mamluks, 692-755/1293-1354”, BSOAS39, 1976.

Northrup, Linda S., “Muslim- Christian Relations During the Reigen of Mamluk Sultan al- Mansur Qalawun, A.D.1278 - 1290”, Conversion and Continutiy: Indigenous Christian Communities in Islamic Lands, Eighth to Eighteenth Centuries, ed.Michael Gervers & Ramzi Jibran bikhazi,Toronto, Pontifical Inistitute of Mediaeval Studies, 1990.

Perlemann, M., “Notes on Anti- Christian Propaganda in the Mamluk Empire”, BSOAS10, 1939-42.

Idem, “Asnawi's Tract against Christian Officials”, Ignace Goldziher Memorial Volume, ed.S. Lowinger, vol.2. Jerusalem, 1958.

Petry, Carl F., “Copts in Late Medieval Egypt”, The Coptic Encyclopedia, ed.A.S.Atiya, New York, MacMillan,1991.

Saleh, Marlis J., “Copts”, Medieval Islamic Civilization , An Encyclopedia, ed. Josef W. Meri, New York & London, Routledge, 2006.

Wiet, G., “Kibt”, EI1, Leiden, Brill,1987, IV/990-1003. http://www.coptic.net/Encyclopedia Coptica

129- 107، ص 89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ن اسالمي،تاريخ و تمد

1تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

2اهللا كاوسي ولي

، تهران، ايرانگروه هنر و معماري، المعارف اسالمي ةعضو هيئت علمي بنياد داير

چكيده

آغازگر اين جريان شخص . تيموريان است ههاي پيشين وجهي بارز از معماري دور بازسازي بناهاي دوره. ساز كرد و برخي بناهاي بازمانده از پيش را هم از نو ساخت و ل بسياري صرف ساختاو ما. تيمور بود

زادگان و درباريان هدر زمان او، شا. شاهرخ، پسر و جانشين تيمور، بيش از پدر به بازسازي آثار توجه كردمچنان تداوم پس از شاهرخ، جريان تعمير آثار ه. حدي اختيار يافتند هم براي احداث و بازسازي بناها تا

حسين بايقرا سپس سلطان. هايي كردند ابوسعيد در اين زمينه كوشش ابوالقاسم بابر و سلطان يافت و ميرزامنصبان و همچنين بسياري از صاحب. شير نوايي، برخي از آثار پيشين را بازسازي كردند و وزيرش، علي

چه از آثار بازسازي اگر. ون بر شمار بناها افزودندگ سازهاي گونه و حتي توانگران ناوابسته به دربار، با ساختهايي باقي نمانده است، روايت مورخان اين دوره كمبود آگاهي را تا نمونه عهد تيموريان جز اندك هشد

رسد اين بخش از معماري آن عصر از ديد پژوهشگران معاصر پنهان مانده به نظر مي. كند حدي جبران مي .است

.نوسازي ،معماري ،مرمت ،تيموريان هدور ،ازسازيب: ها واژه كليد

.15/10/89:؛ تاريخ تصويب2/7/89:تاريخ وصول .1

Kavusi.V@ Gmail.com :پست الكترونيك .2

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 108

مقدمهانبوه آثار و اخبار بازمانده از بناهاي آن . تيموريان روزگار رونق و رواج هنر معماري است هدور

طلبي و ميل به جاودانگي نامشان را با حمايت از عهد گواه آن است كه سران تيموري هواي جاه هاي تيمور، به سهمي عمده از دارايي حاصل از نهب و غارت. دندآور احداث ابنيه و عمارات برمي

و كاروانسراهاها و باروها و ها و باغ دست خود او و خاندان و اطرافيانش، صرف ساختن كاخاستادان و صنعتگران معمار هم در اين فراواني نعمت، مهارت و . شد مساجد و مقابر و مزارات مي

سان، برآيند قدرت و بدين. گرفتند تر اين عمارات به كار مي عاليبرپايي هرچه برايذوقشان را گيري سبك خاص معماري تيموري انجاميد كه هم مكمل مهارت در عصر تيموريان به شكل

.هاي بعد هاي پيش از آن زمان بود و هم مؤثر بر معماري دوره شيوهبخش ديگر . گرفت ا در بر ميتيموريان ر ههاي معماري دور اما نوسازي تنها بخشي از فعاليت

در واقع، در كنار بناهاي . شد ش ايشان صرف بازسازي آثار پيشين ــ تال ــ اگر چه كمترشماري كه در سرتاسر قلمرو تيموريان احداث شد، شماري از بناهاي بازمانده از روزگاران پر

ردي متعدد، تيمور و كار مرمت از اين هم فراتر رفت؛ چرا كه در موا. يافت 1پيشين هم مرمتتيموريان چندين شهر و روستاهاي بسياري را كه آسيب روزگار ويرانشان كرده بود، بازسازي

، كه بيشترتيموريان هما از معماري دور آگاهي. كردند و روحي تازه در كالبد آنها دميدند ، كم نيستاند شده در اين عصر سخن گفته محصول كار پژوهشگراني است كه از بناهاي ساخته

.استها بسيار ، ناگفتهدوره تيمورياندر پيشينهاي مرمت آثار معماري دوره هاما دربارعصر تيموريان از ميان رفته است؛ اما برخي از آنها در هشد بسياري از آثار بازسازي هامروز

وان حد ت برجاست و با دقتي از سر كارداني و شوق تحقيق، مي نقاطي از قلمرو ايشان همچنان پاهايي از اقدامات برخي از مورخان آن عصر گزارش. تعميرات آن زمان را در آنها مشخص كرد

.توان به نكاتي تازه در اين زمينه دست يافت اين اخبار مي هبا مطالع. اند مرمتگرانه به دست داده

. متفاوت است ا مفهوم آن در متون تاريخي اساساامروزي مرمت ب توضيح اين نكته ضروري است كه مفهوم. 1

مرمت در معني امروزي شأن فرهنگي و حفاظتي دارد و به شناسايي يك اثر تاريخي به لحاظ فيزيكي و تاريخي و شود كه به منظور حفظ ساختار اصلي و قدمت بنا و مشخص كردن مواد و اقداماتي فني گفته مي به هنري و نيز

هاي اصيل و تاريخي بنا آشكار و رسد تا ويژگي الحاقي و جديد نسبت به بناي قديمي به انجام مي يلح و اجزامصا ههاي دور نامه تداوم حياتش تضمين و براي انتقال به آينده حفاظت شود؛ اما در متون تاريخي، و از آن جمله تاريخ

دوباره به هاهاي پيشين و مهيا كردنشان براي استفادها و وسعت بخشيدن به بن تيموري، به معني بازسازي خرابي . جاي اين نوشتار معناي اخير مرمت مورد نظر است در همه. كار رفته است

109/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

اي مرمتگري ه كار ما در اين نوشتار، بازخواني و تشريح اين اخبار است براي بيان برخي ناگفتههاي سياسي قدرت دگرگوني هها را بر پاي توان اين فعاليت بر اين اساس، مي. تيموريان هدر دور

هشاهرخ، و دور هتيمور، دور هدور: شده بررسي كرد ياد همركزي، در سه مقطع جداگانه از دورهاي كه طرحكرد و بديهي است امور را متأثر مي هتغيير در ساختار قدرت هم. جانشينان شاهرخ

به همين جهت، بازسازي بناها در هر يك از اين سه مقطع . عمراني هم از اين تأثيرات به دور نبود .هايي با مقاطع ديگر داشت كه در جاي خود از آنها سخن خواهيم گفت تفاوت اندك تيمور هدور

ورگشايي، كش: كرد حيات و حكومتش سه هدف كلي را دنبال مي هفاتح سمرقندي در سراسر دورتوان گفت هدف اول عاملي بود در پيشبرد هدف سوم و هدف سوم مي. ساز و پروري، ساخت دين

ها و فتوحاتش، خيلي عظيم از بهترين مهندسان و تيمور طي جنگ. ابزاري بود در خدمت هدف دومحه راهي دسته از ممالك مفتو كاران را دسته سازان و گچ تراشان و كاشي معماران و بنايان و سنگ

فلك هايي به ريخت تا برايش عمارت پايتختش سمرقند كرد و مال بسياري به پاي مهارت ايشان

چه سورچراني اگر. گير تمدن تيموري خيره سازند بركشيده برافرازند و چشم تاريخ را به شكوه چشمروري راستين يا پ نظير و بسيار گرديد، دين هايي بي ها و كاخ ساز احداث باغ ناپذيرش زمينه سيريتر هاي مساجد و مزارات، ميان همت را تنگ شد كه در برافراشتن گنبدها و گلدسته اش سبب رياييترين بناهايي بود كه به امر تيمور ساخته از مهم 2و مسجد جامع سمرقند 1سراي عمارت آق. بندد . شد

اي نخشب و سمرقند در زادگاهش شهر كش يا سبز كه در جوار شهره هـ781اين كاخ را تيمور در اواخر سال . 1

: سراي، نك آق ههاي مورخان آن عصر دربار براي آگاهي از گفته .ياد نهادكارگيري استادان خوارزمي بن واقع است، با به؛ 1/2/519؛ عبدالرزاق سمرقندي، 2/551؛ حافظ ابرو، 484- 1/483لدين علي يزدي، ا ؛ شرف81الدين شامي، نظام

از اين كاخ هـ807كالويخو كه در سال . 164، مĤثر الملوك؛ خواندمير، 4665/ 9؛ ميرخواند، 3/987فصيح خوافي، سراي را از او بر خالف نظر رايج كه آق. دهد كار معماري در آنجا خبر مي هديدن كرد، از حضور كارگران بنا و ادام

چراكه ،هاي آن را حاكم پيشين سمرقند ساخته است د، بر اين باور است كه برخي قسمتنشمر هاي تيمور مي ساخته ).215كالويخو، (پيشين بوده، در آنجا ديده است عالمت شير و خورشيد را كه نشان خاص حاكم

با هـ 801او در سال . معماري شمرد هترين فعاليت تيمور در عرص ساختن مسجد جامع سمرقند را بايد مهم. 2. غنايم و ثروتي كه پس از فتح و غارت هندوستان به دست آورده بود، فرمان احداث اين مسجد عظيم را صادر كرد

ساخت مسجدي به همان عظمت به خاطرش رسيده هجا انديش هلي مسجدي باشكوه ديده و از همانگويا او در د

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 110

از آن جمله، آغاز . اش يهاي عمراني تيمور مربوط است به ده سال واپسين زندگ بيشتر فعاليتبر سر آرامگاه 807و 806هاي سال هزنده كه تيمور آن را در فاصل عظيم شاه هاحداث مجموع

بنا كرد و بعدها در زمان جانشينانش به ) هـ 805د (اش ميرزا محمدسلطان بن جهانگير پسرزاده .گورستان خانوادگي تيموريان تبديل شد

همت ههاي پيش را هم وجه ي بسياري از آثار بازمانده از زمانها، تيمور بازساز جدا از ايننخستين فرمان او به تعمير بناها كه در تواريخ ضبط شده، مربوط است به لشكركشي . ساخت

در اين زمان، او فرمان داد كه مزار امام احمد حنبل، پيشواي مذهب . 795در سال اولش به بغداد 1.سارت ديده بود، مرمت كنندحنبلي را كه از طغيان رود دجله خ

افتاد و با گذر از رود سيحون به نواحي تاشكند و خجند 2گذر تيمور به تركستان 799در سال زاده محمد حنفيه كه از اعقاب امام) هـ 562د(او سپس براي زيارت مزار شيخ احمد يسوي . رسيد

ود و استادكاران به سرپرستي يكي از در آنجا به تعمير آن مزار متبرك فرم. يسي شد هبود، راهي قريصدر، در مدت دو سال عمارتي عالي بر سر آرامگاه ) يا عبداهللا(مباشران تيمور به نام موالنا عبيداهللا

داري وسيع و جاست، داراي ايوان طاق بر اين بنا كه در شهر تركستان همچنان پا. شيخ برافراشتندتر در گز و گنبدي كوچك گز در سي مربع به ضلع سي همرتفع است با دو منار و گنبدي با قاعد

احاطه 3گز بر فراز مرقدي كه با چهار صفه گز در دوازده دوازده هبزرگ با قاعد هگنبدخان هجانب قبلنيم در دو جانب و گز نيم در شانزده و گز شكل با ابعاد سيزده مستطيل هچهار صف. شده استخانه ها را جماعت آناز همين رو حل حضور جماعات است و اند كه م بزرگ ساخته هگنبدخان

كه به فرمان 807آغاز شد و شش سال بعد، در سال 801احداث اين مسجد در روز يكشنبه چهارم رمضان . بود

همع سمرقند امروز در مجموعمسجد جا. تر بود، بيشتر كردند، به پايان رسيد تيمور ارتفاع درگاه آن را از آنچه پيشبراي آگاهي از . مشهور است» خانم بي مسجد بي«، همسر تيمور، به »خانم ملك سراي«اين شهر، به نام » ريگستان«

؛ 127- 126عربشاه، ؛ ابن212-211الدين شامي، نظام: اين مسجد، نك هتيموري دربار هاخبار مورخان دور، 889، 2/876، 24- 1/21؛ حافظ ابرو، 2/1255، 989-988، 1/940، الدين علي يزدي ؛ شرف284-283كالويخو،

. 197پوپ، : هاي ساختاي اين بنا، نك براي آگاهي از ويژگي ؛276- 275الدين نطنزي، ؛ معين1026 .2/769حافظ ابرو، . 1

.پوژل: براي آگاهي بيشتر، نك. شهري كهن است در جنوب قزاقستان كنوني. 2 .ظور از صفه ايواني است كه با طاق پوشيده شده باشددر اينجا من. 3

111/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

در همان زمان تيمور فرمان داد كه گنبد و فضاي بيروني بنا را با كاشي بيارايند و سنگي 1.خوانند مي 2.سفيد را بتراشند و منقش كنند و بر سر مزار بگذارند

متر كه شامل نمازخانه و 5/65×5/46است با زيربناي ساختمانيشيخ احمد يسوي همقبر هامروزهاي شود و سراسر فضاي بيروني آن با آجركاري معرق و كتيبه مطبخ و حمام و خانقاه و كتابخانه مي

متر از طريق دري 5/37در جانب جنوبي بنا ايوان شكوهمندي به ارتفاع . متعدد زينت يافته استجوانب درون گنبد ههم. يابد مي شكل راه مكعب هكاري نفيس، به درون گنبدخان چوبي با منبت

. كه ارتفاع ايوان ورودي و گنبدخانه با يكديگر برابر است گفتني اين. پوشيده از مقرنس استتر واقع ، گنبدي كوچك)جانب شمالي(در راستاي ايوان ورودي و گنبد اصلي، در جانب ديگر بنا

پوشيده كالهكي پيازي: وري استتيم ههاي گنبدهاي رايج در دور ويژگي هشده است كه داراي هماي كالهك كمتر است با كتيبه هاي بلند كه قطر آن از قطر دهان اي بر فراز ساقه هاي فيروزه از كاشي

همچنين . كند بر ديوار بنا خودنمايي مي» عمل حاجي حسن شيرازي«رقمي با متن . به قلم كوفيتر، كوچك ههاي گنبدخان بر يكي از كاشي» الدين بن عبدالوهاب شيرازي شمس«رقمي ديگر با نام

كار بنا شايد اين دو شخص معمار و كاشي 3.كه آرامگاه شيخ احمد در آن است، نقش بسته است .اند بوده

نو از آن سر برآورد، اساس تغيير يافت و عمارتي كامال چه ساختار اين بنا در زمان تيمور از اگرحمد بيش از دو قرن در آن مكان برقرار و زيارتگاه مردمان بايد دانست كه تا آن زمان، مزار شيخ ا

اي محقر بوده كه تيمور آن را نپسنديده و به گمان نزديك به يقين آن است كه اين مزار بقعه. بودتوان زيارتگاه شيخ از اين رو مي. عمارتي معتبر، فراخور شأن صاحب مزار، فرموده است ساخت

.اين زمان برشمرد نه از بناهاي نوساخته هيافت احمد يسوي را از بناهاي مرمتاين قلعه كه در . ايرياب بود همرمت، تعمير قلع هيكي ديگر از اقدامات مهم تيمور در زمين

الدين شامي چنان وسعتي داشت كه نظام هواليت ايرياب در افغانستان كنوني واقع بود، به گفت 4.هايي ديگر پيرامون آن را فراگرفته بود خانهمسجد جامعي در ميان آن ساخته بودند و مساجد و

جا چون بدان. كابل به قصد واليت ايرياب عزيمت كرد ه، از جلگ800سال هحج تيمور در اوايل ذيزنان راه هكه گويا سركرد) افغاني(اني رسيد، مردمان آن واليت از شخصي به نام موسي اوغ

. 164، مĤثر الملوكخواندمير، . 1 .862-1/861الدين علي يزدي، شرف. 2

3. Blair & Bloom, 37. . 175الدين شامي، نظام. 4

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 112

ايرياب را ويران هو امالك ما را غارت و قلع هاي كركس بود، به او شكايت كردند كه اموال كوه 1.كرده و راه بر كاروانيان بسته است

به مسامع عليه رسانيدند «درنگ قاصدي با حكم خويش نزد موساي مذكور فرستاد كه تيمور بيكه آن حصار بر سر راه هندوستان واقع است و اي و حال آن ايرياب را خراب ساخته هكه تو قلع

بايد كه به تعجيل بيايي تا تو را رعايت فرموده، آن واليت را به تو مي. كه خراب باشد مناسب نيستهنگامي كه موسي به حضور تيمور رسيد، تيمور به 2.»آري ارزاني داريم و قلعه را به حال عمارت باز

چ كرده، به تو حشم خود را كو. ما لشكر با تو همراه كنيم تا بروي و قلعه را معمور سازي«: او فرمودو اگر كاري ،نزديك حصار آور و به عمارت قلعه مشغول شو و سعي كن تا رسيدن ما قلعه تمام شود

4.»مدد كرده، مكمل سازند 3مانده باشد، چون ما برسيم، چريكبه روايت . هزار تن را با موسي روانه كرد تا به مرمت قلعه بپردازند تيمور سه ،پس از آن

روز دويست ـ سيصد مرد با نواي دهل و سرنا نهايت همت و توانشان را در الدين يزدي، هر شرفاي عظيم در مدت چهارده روز ساخته و سان، قلعه بدين. گرفتند كار مي بازسازي آن قلعه به

همچنين تعمير مسجد جامع درون قلعه با نظارت دو تن از مباشران تيمور به 5.پرداخته شدتيمور در بامداد روز جمعه هفدهم 6.االسالم پايان پذيرفت ير جاللملك و ام هاي امير شاه نام 7.كار مرمت قلعه ديدن كرد هسوار بر اسبي بور از نتيج) 800(همان سال هحج ذي

، يعني سالي هـ 806مرمت، تعمير شهر بيلقان بود كه در هآخرين اقدام مهم تيمور در زمينبود در چهارده فرسخي جنوب بردعه و هفت يا نه بيلقان شهري. پيش از وفاتش به انجام رسيد

اين شهر كه به . آمد اي كه از برزند مي در جاده) در حوالي اران و آذربايجان(فرسخي شمال ارس ) م531(دانان، نظير ابن خرداذبه و ياقوت حموي، به دست قباد ساساني بسياري از جغرافي هگفت

تيمور با اين 8.د كه از آثار و عماراتش نشاني نمانده بوداحداث شد، در آن زمان چنان ويران شده بو

. 1/2/746عبدالرزاق سمرقندي، . 1 . 1/881الدين علي يزدي، شرف. 2 .فرستادند كردند و به ياري قشون مي نظامي كه از شهرها و روستاها گرد مي يده و غيرند سپاهياني از مردم مشق. 3 .882، همو. 4 . جا همان. 5 . 2/832حافظ ابرو، . 6 . 1/883الدين علي يزدي، شرف. 7 .خسروي: نك ،براي آگاهي بيشتر. 8

113/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

ــ آثاري خير از او به يادگار بماند، معماران و ماوراء النهرانگيزه كه در ايران هم ــ همچون زودي طرح تعمير بيلقان آماده به. بازسازي شهر را تهيه و اجرا كنند هاستادكاران را فرمود كه نقش

هاي بسيار و مسجد و بارويي عريض و خندقي عميق و چندين بازار و خانهشد كه مشتمل بود بر .ميدان و گرمابه و بستان

پس از طرح نقشه، وسعت شهر را با طناب پيمايش و تقسيم كردند و سركاري هر قسمت را به كار شدند و به درنگ تمامي سپاهيان در كنار استادكاران دست بي. زاده يا سرداري سپردند شاه. ساختندماه شهر را گاه، و نيز كمبود ابزارها و تجهيزات، ظرف يك به گاه رغم سرما و بارش به

غازاني كه الدين شنب نظام هبه نوشت. رفته در تعمير شهر، خشت پخته بود كار مصالح اصلي بهبر گرد ايان حصاري چهارگوشو شايد شاهد عيني ماجرا بود، بن نگار مستقيم دستگاه تيمور وقايع

. گز نزديك به پانزده) ها تا سر شرفه(گز و ارتفاع گز و عرض يازده 2400شهر كشيدند با محيط هايي براي در عرض حصار خانه 1.گز همچنين خندقي حفر كردند به عرض چهل و عمق بيست

در آن برجي برافراشتند و هحضور نگهبانان و پاسبانان ساختند و در هر يك از اضالع چهارگاناندازها ترتيب ها و سنگ هايي ديگر برپا كردند و براي هر يك از آنها كنگره حصار هم برج هميان

2.شد مردم گشودند و دو دروازه هم در دو جانب حصار براي آمد. دادندپس از اين مرحله، تيمور براي تأمين آب مشروب و زراعي ساكنان شهر، فرمود تا جدولي از

و 3گز بود طول اين جدول شش فرسخ و عرض آن ده. روي شهر كشيدندرود ارس به درون بابراي انجام اين كار، حافظ ابرو مأمور . گز تفاوت داشت عمق آن در نقاط مختلف از چهار تا هشت

: حدي متفاوت است نظام شامي تا هفتاند، با گ ابعادي كه مورخان ديگر براي عمق و عرض خندق ذكر كرده. 1

كه حالي ، درنوشته اندعرض آن را سي و عمق آن را بيست گز ) 9/5087(و ميرخواند ) 2/1220(الدين يزدي شرفاما . اند عرض را چهارده و عمق را بيست گز گفته) 1/2/988(و در پي او عبدالرزاق سمرقندي ) 2/1008(حافظ ابرو

.عرض خندق را سي و عمق آن را هشت گز ذكر كرده است) 165( وكمĤثر الملخواندمير در ؛ ميرخوانـد، 1009-2/1007؛ حافظ ابرو، 1220-2/1218الدين علي يزدي، ؛ شرف289-288الدين شامي، نظام. 29/5087-5088. آن را عرض) 2/1220(الدين يزدي اما شرف ،طول و عرض نهر را چنين روايت كرده) 291(شامي الدين نظام. 3

حافظ ابرو . پيداست كه در آن زمان مقياس گز در مناطق مختلف متفاوت بوده است. گز دانسته است پانزدهترتيب، بدين. گز را با گز رايج در عراق و خراسان ذكر كرده است گز سمرقند و پانزده هگز را بر پاي ده) 2/1011(

آن زمان ساكن سمرقند و در ركاب تيمور بود، در حالي شده درست است؛ چرا كه نظام شامي در ياد هدو انداز هر . اش را در مناطق مركزي ايران از جمله يزد و شيراز نوشت ظفرنامهالدين علي يزدي كه شرف

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 114

زمين را در نقاط مختلف بيازمايد تا هر نقطه را به حدي كه الزم ،كني ابزار چاه هوسيل شد كه به 1.ضروري انجام نشود راست بكنند و كار غي

هاي ديگري هم در زمان حكومت تيمور صورت پذيرفت كه از آن جمله است احداث بازسازيهـ 803در دمشق كه در سال ) ص(دو گنبد رفيع از سنگ سفيد بر سر مزار همسران پيامبر

در به هنگام قشالق تيمور 804نيز حفر نهر برالس كه در سال . روز به انجام رسيد 25ظرف نهر برالس جويي بود كه گذشتگان از رود ارس منشعب و در صحراهاي . حوالي قراباغ انجام يافت

. و الي آن را ناكارآمد كرده بود نشيني گل اطراف اين رود جاري كرده بودند؛ اما گذشت زمان و تهسيم كرد و در آن زمان تيمور فرمان تجديد حفر آن را صادر و كار را بين اميران و لشكريان تق

مورخان حركت هفرسخ طول حفر كردند كه به گفت ماه جويي با بيش از ده ايشان در مدت يكخروجي اين جوي از رود ارس، مكاني بود معروف به كوشك هدهان. كشتي نيز در آن ممكن بود

از آب نهر برالس روستاها و . گفتند پيل مي رسيد كه بدان سرخه چنكشي و پايانش به محلي مي 2.شد هاي بسياري سيراب ها و مزارع و باغ آسياب

:توان دريافت ها چند نكته را مي از مجموع اين گفته هاي پياپي و كشورگشايي و قتل و غارت تيمور كه بيشتر عمر را صرف جنگ ،كه نخست اين

هاي اليتبا جديت تمام به فع ها كرده بود، در ده سال پاياني زندگي مردمان و تخريب آباديها او در اين سال). البته اين بدان معنا نيست كه جنايات پيشين را رها كرد(عمراني روي آورد

،مانده را هم مرمت كرد پيش ، بسياري از آثار از افزون بر احداث بناهاي اشرافي و ديني و رفاهي .سازيكه شايد بتوان گفت نزديك به نيمي از اقدامات او بازسازي بود نه نو چنان

اين شهر انجام ههاي تيمور درون خاك سمرقند و در حوم كه، بيشتر نوسازي ديگر ايندر حالي كه 3،كه در اين منطقه شمار زيادي كاخ و باغ و آبادي سر برافراشت چنان ،پذيرفتشايد تيمور در اواخر حيات به . گرفت هاي تيمور در نواحي و شهرهاي ديگر صورت مي بازسازي

. هايش افتاده بود كاري كم بخشي از تبه ران دستصرافت جبهاي جلاال او همواره براي انجام اين كارها تعجيل داشت و با تعيين ضرب ،كه سوم اين

جز هاي مورخان گوياي آن است كه گفته. شد كه كار به درازا بكشد مدت، مانع از آن مي كوتاه

.2/1011حافظ ابرو، . 1 .2/1120الدين علي يزدي، شرف. 2 .110-102كاوسي، : اين آثار، نك هبراي آگاهي بيشتر دربار. 3

115/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

هفته تا يك ها ظرف دو ميد، ساير بازسازيشيخ احمد يسوي كه دو سال به طول انجا همرمت بقع .ماه پايان پذيرفته است

كرد، بلكه ايان و كارگران اكتفا نميسريع كار، به نيروي معماران و بنتيمور براي ت ،كه چهارم اينانجام موظف بهداشت و هر يك را سپاهيان و حتي سرداران و فرزندان خود را هم به كار وامي

سان، او براي پيشبرد اين بدين. بخشيد رد و فعاليت ايشان را نظم و سامان ميك قسمتي از كار ميبرد تا در كمترين زمان ممكن به بار اش بهره مي اكثر توان اجرايي هاي عظيم بازسازي، از حد طرح

. نشيند شاهرخ هدور او ، پسر و جانشينهاي پاياني حيات به مرمت آثار معماري روي آورد خالف تيمور كه تنها در سال بر

در واقع . ها آغاز كرد شاهرخ به محض جلوس بر تخت حكومت، اقدامات عمراني را با آبادسازي ويرانهكه از سال ، چنانبر مرمت آثار متمركز شد هاي آغازين حكومتش صرفا خ در سالبايد گفت كه شاهر

زسازي آثار و شهرهاي پيشين به مدت پنج سال تنها به با 812كه به حكومت رسيد، تا سال هـ 807ها به امر شاهرخ از ابتدا بنياد شده باشد، يك از مورخان گزارشي از اثري كه طي اين سال هيچ. پرداخت

. اند دست نداده بهشاهرخ كه هرات را به پايتختي برگزيده بود، با مشورت بزرگان بر آن شد كه در همان ابتداي

تا آن روز هـ 781جا در سال يرا از زمان لشكركشي تيمور بدانسلطنت اين شهر را بازسازي كند؛ زبه همين 1.دروازه مانده بود و حصارش هم چندان استوار نبود كه در برابر حمالت تاب بياورد بي

الدين ، هنگامي كه خود عازم ماوراءالنهر بود، يكي از سردارانش، امير جاللهـ 807سبب، در سال هاي شهر را ازي اين واليت كرد و به او فرمود كه حصار و فصيل و دروازهفيروزشاه را مأمور بازس

الدين فيروزشاه هم در اجراي فرمان امير جالل. چنان مستحكم سازد كه استوارتر از آن ممكن نباشدغايت عميق شد و به زماني سر به اوج كشيد و خندقش ب هاي هرات به اندك چنان كوشيد كه برج

نان كرد كه آنچه پادشاهان پيشين در آبادسازي اين شهر كهن كوشيده بودند، حافظ ابرو چ هگفتپوشيده بود و همچنين به امر شاهرخ معماران سقف بازار را كه از ديرباز تمام 2.يك اين هم نبود ده

گرد و غبار آن در عذاب و زحمت بودند، گشودند و بنياد بازار را از نو با گچ و از مردم از كمي نور و

.10/5154 ميرخواند،. 1 . 17-3/16حافظ ابرو، . 2

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 116

هايي براي تأمين هايي مرتفع برپا كردند و پس از احداث سقف تازه، روزنه آجر بنا نهادند و طاقبازار چهارسويي ساختند كه از چهار سو به چهار ،روشنايي و تهويه بازگذاشتند و در وسط طرح مدور

ين نقل تاريخ بازسازي هرات را چن هـ 807فصيح خوافي ذيل وقايع سال 1.رسيد شهر مي هدرواز :كند مي

2»سبعا شداد«به عدل شهنشاه با دين و داد هري شد به نو همچو 3هادــــــف آورد و بر رخ نـــلك سر زلــتاريخ م رعروس قضا به

اين قلعه را سپاه . هندوان بلخ كرد هشاهرخ قصد تعمير قلع هـ810سه سال پس از آن، در سال به امر . سال بود كه روي آبادي نديده بود 39با خاك برابر كرده و تا آن زمان هـ 771سال تيمور در

شاهرخ كثيري از مردم، از لشكريان و رعيتان، مشغول كار شدند و در زماني كوتاه قلعه را باز حافظ ابرو دژ هندوان بلخ چنان هبه گفت. هايش را برپا و خندقش را حفر كردند ساختند؛ برج

4.كرد ستحكام يافت كه با سد اسكندر دعوي برابري و بلكه برتري ميامصمم شد شهر مرو را كه 812شاهرخ در . ديگر بازسازي بنيادي اين زمان، مرمت شهر مرو بودمراكز چهارگانه واليت خراسان شهر مرو از . قابليت عمارت و زراعت بسيار داشت، از نو آباد كند

سال پس از 194شاهرخ . خان، پسر چنگيز مغول، ويران شد ست توليبه د هـ618، در سال بزرگامر شد كه از سرتاسر خراسان ترك و تاجيك را گرد . اين واقعه، به تعمير اين شهر همت گماشت

هنخستين كار بازگرداندن آب به جوهاي شهر بود كه پيش از آن به واسط. آورند و به كار گمارندالي راه آب را و گرفتند؛ اما در آن زمان سد آن را آب برده و گل ه ميآبراهي، از نهر مرغاب سرچشم

.بسته بودكوكلتاش و عليكه ابتدا گروه كثيري از لشكريان و عملگان به سركردگي دو تن از سرداران، امير

روبي، به علي شغاني، با اسباب و آالت الي عالءالدين موسي و يكي از اهل ديوان به نام امير امير. ها و مرمت سد روي آوردند و در كمترين زمان ممكن كار را به انجام رساندند سازي آبراهه اكپ

شهر مزروع شد و در همان سال نخست، ههاي خشكيد حاصل اين اقدام آن بود كه بسياري از زمين

.2/1/132عبدالرزاق سمرقندي، . 1 .12 ه، آي)78(نبأ هسور. 2اگر اين عـدد را بـر . است 7است كه به حساب ابجد برابر » ز«حرف » سر زلف«مراد از . 3/1014فصيح خوافي، . 3

خواهد شد كه همان سـال 807ل ، حاص)600= خ + 200=ر(است 800بنهيم كه به حساب ابجد برابر » رخ«سر .بازسازي هرات است

.3/19حافظ ابرو، . 4

117/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

ي در با اين اقدامات، مردم نواحي ديگر هم به زندگ .جفت از عوامل به كار زراعت مشغول شدند پانصدها و آنجا تمايل يافتند و مرو رو به آبادي نهاد؛ مساجد و بازارها مرمت يافت و شهر داراي حمام

.هاي بسيار شد و مردم به آسايش رسيدند ها و مدارس و رباط ها و خانقاه خانهگودي آن در . گز رسيد اما در پايان به پانزده ،گز در نظر گرفتند عرض نهر مرو را در آغاز بيست

هگز نبود و درازي آن از ابتداي بند رود مرغاب تا درواز تمام نقاطي كه زمين هموار بود، كمتر از پنجداران سپاه كه دو تن از علم اند گفته. فرسنگ بود دار معروف بود، حدود دوازده علم هشهر كه به درواز

اند مرو مدفون هغفاري در جوار درواز بن حصيب و حكم بن عمرو ةهاي بريد به نام) ص(پيامبر اسالم 1.خوانند مي» دار علم هدرواز«و از همين رو، آن را

ناگفته . شاهرخ دوباره بنا را بر بازسازي گذاشت هـ 818با چند سال وقفه در كار مرمت، در سال خانقاه مدرسه و 813هاي عمراني تهي نبود، بلكه در سال كلي از فعاليت نماند كه اين چند سال به

شاهرخ در هرات احداث شد و باغ سفيد واقع در شمال شرقي هرات با افزودن بنايي بدان گسترش اختيارالدين شهرت هدر اين سال رأي شاهرخ بر آن شد كه دژ معروف هرات را كه به قلع. يافت

دين فخرال اين قلعه بنايي عظيم بود متصل به ديوار شمالي هرات كه ملك. داشت، بازسازي كندمشهور است . كرت، آن را پي افكنده و نامش را اختيارالدين نهاده بود ، از ملوك آل)706- 697حكـ (

بهادر، از دانشمند محمد سام در همين قلعه امير الدين فخرالدين به نام جمال كه يكي از نوكران ملكتيمور هنگام فتح . بودرا به قتل رسانده ) هـ 716- 703الجايتو، حكـ (سرداران ارشد محمد خدابنده

ديوار متصل به هنگام تخريب فرمان داد ديوار اطراف شهر را خراب كنند، اما 781هرات در سال گزي جانب به روايت حافظ ابرو، براي تخريب ديوار پنجاه. كه آسيبي به قلعه نرسد مراقب باشندقلعه

آن از هنمايد و دربار د غلوآميز ميالبته اين عد. هزار مرد به كار مشغول شدند شرقي قلعه، هفتصد 2.»علي الراوي ةوالعهد«: بايد گفت الصفا هضروزبان صاحب

.»حكم«و »ةبريد«تهامي، ذيل : ؛ نيز نك116-2/1/115؛ عبدالرزاق سمرقندي، 340-337، وهم. 1 هكند كه به فرمان تيمور قلع ابرو چنين نقل مي اين روايت را متفاوت از حافظ). 10/5304(ميرخواند . 2

در «: اصل روايت ميرخواند چنين است. هزار مرد در مرمت آن كوشيدند ويران شد و پس از آن هفتصد اختيارالدينفخرالدين متصل به اختيارالدين را ملك هجريان نفاذ يافت كه قلع فرمان قضا] 818[مائه عشر و ثمان ثمان هسن

آن فرمان داده بود، به حال عمارت قران به تخريب ديوار شهر هرات آن را ساخته و پرداخته بود و حضرت صاحب .علي الراوي ةهزار مرد در آنجا كار كرد تا به اتمام رسيد؛ والعهد به موجب نسخه هفتصد. بازآوردند

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 118

تر از جنس خشت خام بود، با سنگ و ويران هرات را كه پيش هبه هر روي، به امر شاهرخ قلعابياتي هم در مدح شاهرخ و صفت قلعه و . آهك و گچ و آجر بازسازي كردند و استحكام بخشيدند

حافظ ابرو . كاري قلعه نگاشتند هاي كاشي ريخ مرمت آن گفته شد كه برخي از آنها را بر كتيبهتا 1.نقل كرده است التواريخ ةزبدشماري از آن ابيات را در

را در گازر) هـ 481- 396(مزار خواجه عبداهللا انصاري هبه فرمان شاهرخ بقع 829در محرم سال احداث اين بقعه يك سال به . اي وسيع و مصفا براي او ساختند گاه هرات بازسازي كردند و مقبره

. تكميل شد 830درازا كشيد و در سال با اين همه، در دو سال متوالي از ده سال واپسين سلطنت شاهرخ، برخي از بناهاي هرات بر اثر

اني باريد ويژه در شهر هرات، چنان بار در خراسان، به هـ 843در زمستان سال . حوادثي ويران شدالدين، كه در فلك همنار 844 هحج ذي 29كه در ديگر اين 2.كه بيشتر عمارات هرات را ويران كرد

الدين، در بازار به فرمان حاكم وقت هرات، فلك) 552- 511حك (زمان سلطان سنجر سلجوقي مدرسه هايي از ريخت و قسمت نظاميه ساخته شده بود، فرو هعراق اين شهر، در جانب شرقي مدرس

در صحن مدرسه به «در اين حادثه برخي از طالب و بازاريان كه از گرماي هوا . را هم خراب كرد 3.شمار اين كشتگان دوازده تن بود. »خواب رفته بودند، از آسيب آن ديگر بيدار نشدند

و زادگان تيمور بود، جريان ساخت در ديگر نقاط قلمرو تيموريان هم كه زير فرمان برخي فرزنداسكندرسلطان فرزند پسر دوم تيمور، ميرزا عمرشيخ، كه در آغاز سلطنت شاهرخ امير . ساز برقرار بود

به . هايي گسترده زد به يزد رفت و در آنجا دست به بازسازي هـ 808اصفهان و فارس بود، در سال او . وستيزد را چندان وسعت بخشيدند كه حصار آن به حصار شهر پي هفرمان اسكندرسلطان قلع

؛شهر پلي روان بر روي آن نهاد هگز ديگر افزود و در برابر درواز همچنين بر عمق خندق شهر دوبه مزين به كاشي 4بينهاي متعدد و ط طبقه بنياد كرد با اتاق يزد قصري سه هسپس در درون قلع

5.ها خانه ها و خلوت همراه حمام و مطبخ و حوضنظام كرماني تعميري اساسي يافت؛ بدين دست شاه هرخ بهمسجد جامع يزد نيز در عهد شا

براي دفع عصيان اميرزاده بايقرا به شيراز رفت و در زمان هـ 819ترتيب كه شاهرخ در سال

.583-3/579حافظ ابرو، . 1 .3/1145فصيح خوافي، . 2 . 10/5444ميرخواند، . 3 .تر باشد اند؛ ايواني كه داخل ايوان بزرگ طه كردههاي ديگر آن را احا اتاقي كه در وسط بنا قرار گرفته و اتاق. 4 .92احمد بن حسين كاتب، . 5

119/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

. كاري مسجد جامع را تكميل كرد نظام در يزد كاشي شاه. بازگشت، شاه نظام را به ابرقو و يزد فرستادمعرق بر فراز كاشي هاسپ، به شيو ه خط موالنا بهاءالدين هزاررا ب» فتح« هسپس آياتي از سور

بر . در ساحت مياني مسجد نمودار شد 1»انا فتحنا« همسجد چنان نصب كردند كه آي هاي حجرهامام را با طاق مسجد نام دوازدهسجد القاب شاهرخ ثبت شد و در پيشدرگاه ممعرق كاشي هكتيب

و اذ يرفع « :بقره مزين شد هسور 127 هطاق مسجد هم به آي هشرف باالي. نگاشتند معرق كاشيدر فضاي دروني مسجد، 2.»اعد من البيت و اسمعيل ربنا تقبل منĤ انك انت السميع العليمهيم القوابر

. مرتفع و گنبدي بر فراز آن ساختند اي با سقف خانه اي كه از پيش بود، جماعت در جانب راست صفهسرايي بود كه مسجد كاروان هدر بيرون در اولي. خانه احداث كردند در نزديكي در مسجد هم فراش

آنجا را نيز خراب و به ميدان كوچكي مقابل در مسجد تبديل . شدند فروشان در آن جمع مي ريسماندر صحن مسجد حوضي . ورودي مسجد ساختندكردند و براي آن كاسبان ده دكان در چپ و راست

شبستان ديگري هم به . وسيع ترتيب دادند و آب يكي از رودهاي فصلي تفت را در آن جاري كردنددر . اي فراخ و منقش براي تأمين آب سرد، بر در مسجد بنا كردند خانه همچنين چاه. مسجد افزودند

نظام چند بيتي در وصف فوايد آن چاه و تاريخ الدين علي يزدي به درخواست شاه پايان كار، شرف :ه استخانه نقش بست چاه هاحداثش سرود كه بر كتيب

»نوشم آب حيات«است و » چاه خير است« صفات سال تاريخش اي ستوده[...] »اهــت شــــــگنج دول«ار آر ــــــدر شم اه ـــــار آگــــگر نگشتي ز سر ك

3ابـــود دريــــوزده بــــد و نـصــــهش كو ز روي حساب ــال نكاين سه ف

منصبان هم از ساخت بناها حمايت جدا از مردان خاندان سلطنت، زنان و بسياري از صاحبهاي ايشان دادند، سخن گفتن از فعاليت اما چون بيشتر به ساخت بناهاي تازه اهميت مي ،كردند مي

كساني كه اما از ميان. گنجد و موضوع پژوهشي مستقل و مفصل است تار نميدر چارچوب اين نوشو تعمير مدرسه و حظيره هبه واسط«كه بود شيخ فرمان يكي امير ،به مرمت آثار پيشين پرداختند

. 1 ه، آي)48(فتح هسور. 1ايـن [پروردگـارا : افراشتند، عـرض كردنـد كعبه را برمي هوقتي كه ابراهيم و اسماعيل ديوارهاي خان] ياد آر[و «. 2

.»دانايي] به اسرار همه[و شنوا ] دعاي خلق را[از ما قبول فرما كه تويي كه ] خدمت .97-95احمد بن حسين كاتب، . 3

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 120

اي را با گنبدي كه حظيرهبود چهارشنبه و ديگر امير» حمامي خود را داخل اصحاب خير گردانيد 1.مرتفع مرمت كرد و بيرون و درون آن را با كاشي آراست

:استتوجه درخورتيموريان هم چند نكته ههاي اين مقطع از دور مرمتگري بارهدر هاي نخست حكومت به كه گفتيم، بر خالف پدرش، از همان سال كه شاهرخ، چنان اين نخست

او در اين كار . ست و تا پيش از آبادي آنها به احداث بنايي تازه دست نبردها كمر ب بازسازي ويرانهسال نخست حكومت، جز پايتختش هرات، مرو و بلخ، دو شهر چنان مصمم بود كه در همان پنج

خواست جنايات ننگين پدر را تا شايد با اين كار مي. مهم خراسان قديم را هم مرمتي بنيادين كرد .اريخ بپوشاندحد امكان از چشم ت

كه، به استناد منابع، در اين مقطع، جدا از استادان و كارگران بنا و لشكريان و دوم اينشدند و دوشادوش هاي عمراني حاضر مي گماشتگان حكومت، عموم مردم و رعيتان هم در طرح

ت كه خويي شاهرخ دانس پروري و نرم شايد اين را بتوان ناشي از رعيت. كردند يكديگر كار ميديده را به دست عكس پدر، كه جز دلي پرخون براي رعيتان باقي ننهاد، دل مردمان ستم به . كوشيد آورد و در رفاه حال ايشان مي مي

دست يكي از گريزها و تثبيت حدود قلمرو تيموريان، هر واليتي به و كه، با توقف جنگ آخر اينتوانست خواست و نه مي از آنجا كه شاهرخ نه مي .هاي تيمور افتاد فرزندان شاهرخ يا ديگر نواده

زادگان در مناطق تحت نفوذشان داراي تنهايي در دست گيرد، بيشتر شاه قدرت مطلق را بهسازهايي گسترده و خود دست به ساخت هبه همين سبب، هر يك در منطق. استقاللي نسبي بودند

در اين 2.رفت زد و حتي از آن فراتر مي مياقدامات عمراني حكومت مركزي پهلو هزدند كه گاه ب ميهايي از آنها در سمرقند و يزد نمونه هگرفت كه دربار هايي هم با حمايت ايشان انجام مي ميان، مرمتهاي عمراني داراي قدرت جز اعضاي خاندان، بسياري از رجال درباري هم براي فعاليت. سخن گفتيم

گاه به گستردگي محدود بود و هيچ هاي ايشان غالبا ساخته تفاوت كه و اختيار كافي بودند؛ با اينمواردي از بازسازي آثار پيشين هم در ميان اقدامات ايشان وجود . رسيد هاي تيموريان نمي ساخته

هاي معماري از اختيار خواهيم ديد كه اين خارج شدن انحصار فعاليت. داشت كه از آنها ياد كرديم .گير يافت ي حكومت اين خاندان افزايشي چشمسران تيموري، در ثلث پايان

.169، مĤثر الملوكخواندمير، . 1، فرزنـد شـاهرخ، در سـمرقند و بخـارا و آثـار )ق853-797(بيك الغ هتوان از ساخت و سازهاي گسترد مثال مي. 2

؛ 125-119كاوسـي، : يشـتر، نـك ، پسر ديگر شاهرخ، در شيراز ياد كرد؛ براي آگـاهي ب )838-796(سلطان ابراهيم . 93-90صحراگرد،

121/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

جانشينان شاهرخ هدوردر ميان مدعيان قدرت درگرفت، مجال را هـ 850هايي كه پس از مرگ شاهرخ در سال درگيري

صباحي بر تختي آرام با اين حال، هر يك از تيموريان كه چند. براي عمران و آبادي تنگ كردنخستين كس از ميرزايان . ساز به انجام رساند و ساخت هنهايي در زمي كاري گرفت، پراكنده

ر بايسنقر ابوالقاسم بابر پس در دست است، ميرزا در عهد او تيموري كه خبري از اقدامات معماريتا 853اند، از سال مرامي از او ياد كرده خويي و درويش اده كه به نيكاين شاهز. بن شاهرخ است

اند زماني كه طبع قانع او گفته هدربار. س و كرمان حكم راندبر واليات هرات و فار هـ 861ها در پي اطرافيان از او خواستند همچون سالطين سابق به احداث باغي اشاره كند، گفت مدت

1.كند چرا كه يكي از آن دو برايش كفايت مي ،كسي بوده كه باغ زاغان يا باغ سفيد را از او بخردمانند از سنگ سفيد تراشان لوحي ميل ابوسعيد، سنگ ه نام اميردر زمان او به سفارش شخصي ب

گز ارتفاع داشت و به انواع نقوش اين سنگ نه. شفاف براي مزار خواجه عبداهللا انصاري تراشيدندچون كار به انجام . عبدالرزاق سمرقندي ــ فرنگي آراسته بود هاسليمي و ختايي و ــ به گفت

ابوالقاسم بابر آن ميل را با دقت و مهارت تمام بر سر مزار با حضور ميرزارسيد، استادان به فرمان و ابوسعيد را با انواع نعمت بسيار تيموري، امير هزادپس از آن، شاه. بداهللا نصب كردندخواجه ع 2.نواخت

هنگامي كه .مرمت مزار خواجه حافظ شيرازي ديگر اقدام شايان ذكر عهد ابوالقاسم بابر استالدين محمد بخاري مشهور به موالنا برد، به فرمان شمس تيموري در شيراز به سر مي هزادشاه

اختيار بود، امور صاحب هدار مقام صدارت ميرزا بابر و در هم ها عهده محمد معمايي كه سالاند كه ظريفي شيرازي بيتي سرود و آن آورده. گنبدي بر سر آرامگاه شاعر شهير ايران برپا كردند

:ديوار گنبدخانه نوشت را بر كه اين عمارت كرد اوقاف شهر غارت كرد خداش خير دهاد آن هاگر چه جمل

توان مشخص از اقداماتي ديگر هم اخباري در دست است كه حد نوسازي يا بازسازي آنها را نمير سلطان احمد شيخ بهاءالدين عمر به امر ميرزا بابر و برپايي گنبدي بر سر مزا هبقع ساخت: كرد

3.اسپي از آن جمله است منصبي به نام امير درويش هزار خضرويه در بلخ با حمايت صاحب

.170، مĤثر الملوكخواندمير، . 1 . 2/2/759عبدالرزاق سمرقندي، . 2 .171-170،مĤثر الملوكخواندمير، . 3

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 122

ه، فرزندزاد)هـ 873- 855حكـ (ميرزا گوي قدرت چندگاهي هم به پيش چوگان ابوسعيد هرات) مصال(به فكر بازسازي نمازگاه هـ 863ابوسعيد در سال . ميرانشاه، سومين پسر تيمور افتاد

و كوهي به نام مختار واقع بود، بر اثر جنگ هاين مكان كه در دامن. گفتند افتاد كه بدان عيدگاه مي كاري صاحب مهندسان و بنايان كاردان به سر. ستيزهاي مكرر تا حدي تخريب شده بود

ن بنا را الدين ميرك حسين، روزهاي متوالي از بام تا شام كوشيدند تا اي اي به نام كمال زاده ديوان .احيا كنند 873حسين فرزند منصور بن بايقرا، آخرين فرمانرواي مقتدر از نسل تيمور بود كه از سال سلطان

سلطان هنمايد كه در دور چنين مي. هايي از قلمرو تيموريان حكم راند سال بر بخش 38، هـ911تا

گير و اي باشكوه و چشمهاي عمراني همچون گذشته گرم نبود و ديگر بناه حسين بازار فعاليت توان در اين دانست كه سلطان علت را مي. نياورد ماندگار، همانند آثار عهد تيمور و شاهرخ، سر بر

شير، وزير دانشور و هنرپرور او، به سبب طبع شاعرپيشه، بيشتر به هنرها و علي حسين و اميردرخشش فن 1.سان معمارافروز نظر مرحمت داشتند تا به فن معماري و مهند هنرمندان بزم

ويژه نگارگري و خوشنويسي، در اين زمان بهترين گواه اين سخن سازي و فنون وابسته بدان، به كتاباين دو هنر ظهور كردند، گوي سبقت از استادان معمار ربودند و مجالي هآوراني كه در عرص نام. است

اوصاف، به استناد شواهد مكتوب تاريخي، در با اين 2.جا نماند براي ثبت نام آنان در صفحات تاريخ به . تيموريان، بناهاي بسياري با حمايت دربار و درباريان احداث و مرمت شد هاين مقطع از دور

هكنون كمتر بدان توجه شده است، مرمت قري تيموريان كه تا هيكي از وقايع شگفت معماري دورشخصي به نام هـ 885ها، در سال نامه تاريخ به استناد. فرسنگي شهر بلخ بود خيران در سه خواجه، از جانب كابل و غزنه به بلخ شتافت و به )هـ 261د(د بسطامي يزيالدين محمد، از انساب ابو شمس

حضور ميرزا بايقرا، برادر سلطان حسين بايقرا و حاكم وقت بلخ، رسيد و كتابي تاريخي متعلق به عهد همرقد شاه اوليا و عمد«: اد كه در آن به صراحت نوشته بودسلطان سنجر سلجوقي را به او نشان د

بايقرا ميرزا. »خيران، در فالن موضع است خواجه هطالب در قري اميرالمؤمنين علي بن ابي[...] اصفيا با جمعي از مالزمان به سرعت سه فرسنگ راه را تا روستاي مذكور پيمود برادر سلطان حسين بايقرا

شاهرخ هم با حمايت فرزندان هنرمند و هنرپرور شاهرخ، نقاشي و خوشنويسي و هبايد توجه كرد كه در دور. 1

ش گوهرشاد به انجام سازهاي عظيم به فرمان شخص شاهرخ و همسر و اما بيشتر ساختموسيقي رونق داشت؛ متمركز بودند ــ شده زادگان چندان نقشي در اقدامات عمراني نداشتند و بيشتر بر هنرهاي يادرسيد و شاه مي

. سازهايش در سمرقند را مستثني شمرد و بيك و ساخت زاده الغالبته بايد شاه .مكتب نگارگري هراتآژند، : آرايي در اين مقطع، نك ي از اوضاع كتاببراي آگاه. 2

123/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

كتاب عهد سلجوقيان آمده بود، گنبدي يافتند كه قبري در ميان آن آن كه در اي و در همان نقطهدرون قبر لوحي از سنگ سفيد نمايان شد كه بر آن . فرمان نبش قبر صادر شد. قرار گرفته بود

پيكي به جانب هرات بايقرا فورا. »اهللا اهللا علي ولي هذا قبر اسداهللا الغالب اخ رسول« :نوشته بودبلخ شد و پس از هاو نيز به همراه جمعي از نزديكان روان. حسين رساند خبر را به سلطانفرستاد و

اي مرتفع بر سر آن مزار برافراشتند و آن را با آن قبر، معماران را فرمود تا قبه صاحب ابراز اخالص بههاي كانآن روستا را با بازاري مشتمل بر حمام و د سپس. هايي وسعت بخشيدند ها و حجره ايوان

نام نهادند و وقف آن بقعه » نهر شاهي«همچنين يكي از نهرهاي بلخ را . متعدد از اساس آباد كردند 1.حسن اندخودي را نقيب آن آستانه كرد الدين تاج حسين كسي به نام سيد در آخر، سلطان. كردند

به هـ 903عصر تيموريان بود كه در سال همرمت مسجد جامع هرات آخرين بازسازي گسترداين مسجد كه در آن زمان بيش از چهار قرن از احداثش . شير نوايي انجام گرفت علي همت امير

. گذشت، بر اثر حوادث طبيعي و انساني بارها تخريب شده بود و كساني آن را از نو ساخته بودند ميسخت بدان بدين لحاظ نمادي از فراز و فرودهاي تاريخي شهر هرات بود و از همين رو اهل هرات

ديگر علت حرمت اين مسجد نزد مردم آن بود كه زماني دراز يگانه مسجد شهر بود و . دلبسته بودندكه با حمايت گوهرشاد، همسر شاهرخ، مسجد جامعي ديگر در هرات ساخته شد، هـ 836تا سال

2 .هيچ مسجدي ديگر در آنجا وجود نداشتفة طاق ص: ويران درآمده بود لت نيمهبه حاسلطان حسين بايقرا اين مسجد معظم هدر دور

. هايش تخريب شده بود آشكارا شكافته و اطراف گنبد و ديوارها و بسياري از ستون 3اش مقصورهدر ماه . ريخته و كف آن را خاك سياهي نمناك پوشانده بود همچنين بر اثر رطوبت گچ سقف فرو

ديد معماران و با صواب. عمير اين مسجد جزم كردتشير عزم خود را براي علي امير ،903شعبان سال گاه طاق بزرگ مقصوره دو ايوان مرتفع برپا كنند تا تكيه همهندسان كاردان، فرمود تا در دو طرف صف

.باشد

ايـن منطقـه امـروز در كشـور افغانسـتان، در ده . 4/172،حبيب السـير ؛ خواندمير، 5747-11/5746ميرخواند، . 1

.شهرت دارد» شريف مزار«سبب وجود اين بقعه، به كيلومتري شهر كهن بلخ واقع است و بهريزي شد و پس از آن، به ويـژه الدين غوري طرح ابوالفتح غياث ق به امر سلطان597ات در سال مسجد جامع هر. 2

الـدين فيروزشـاه هـم در عهـد اميـر جـالل . ويرانگر مغوالن، چندين با مرمت و بر وسعتش افزوده شد هبعد از حمل . 107-99لمبك، گ: اين مسجد، نك هبراي آگاهي مفصل دربار. شاهرخ دستي مختصر به تعمير آن برد

.قسمتي از مسجد كه محراب در آن قرار دارد؛ اتاق پشت محراب: مقصوره. 3

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 124

شد و همچون كارگران شير هر روز در آنجا حاضر مي علي در طول مدت مرمت اين مسجد، امير بازسازي مسجد براي او چنان مهم بود كه هر از چندگاه . شد مي زد و مشغول كار مي دامن به كمر بر

سرعت . كار دلگرم باشند هنواخت تا به ادام هاي گران و صالت بسيار مي استادان و كارگران را با جامهارتفاع . سال پيش رفت ماه كار به حد چهار يا پنج عمل ايشان چنان بود كه در مدت شش يا هفت

پس از تعمير و استحكام .تر بود، بيشتر شد هفت ذرع از آنچه پيش ان كار ششايوان مقصوره در پايسازان و نويسان و كاشي نقاشان و كتيبه ،شير به تزيين آن مصمم شد علي ساختار بنا، امير

كه كار آراستن بنا بيش از مرمت گفتني اين. تراشان گرد آمدند و به آرايش بنا مشغول شدند سنگ 1.د و افزون بر يك سال به طول انجاميدآن به درازا كشي

شير نوايي در درون و بيرون شهر هرات مرمت يافت كه البته علي آثار ديگري هم با حمايت امير هسلطاني هاز آن جمله است مدرس ؛اينها جدا از انبوه آثاري بود كه بنياد آنها به فرمان او نهاده شد

الدين خانقاه سر مزار شيخ فريد ،حيي در بيرون هراتم فيروزشاه و لنگر شيخ هرات و مسجد امير 2.و عمارت مسجد جامع اسفزار، از توابع هرات ،در نيشابور مرمت شد هـ902عطار كه در سال

هاي ركود كيفي فعاليت ههاي پاياني حكومت تيموريان دور توان گفت سال در مجموع ميچه پس از اگر. سي پس از مرگ شاهرخ دانستمرج سيا و نخستين علت را بايد در هرج. معماري بود

مدبر و كارداني چون شاهرخ، هزادحضور شاهاما رفت، مرجي مي و وفات تيمور هم انتظار چنين هرجاز همين . اما پس از شاهرخ ديگر چنين قدرتي وجود نداشت. گيري كرد از گسترش آشفتگي پيش

سازها محدود به و امور از جمله ساخت هد و هماي افتا زادههر يك از شهرهاي مهم به دست شاه رو،كوششي در جهت ابوالقاسم بابر در هرات و شيراز مختصر كه ميرزا چنان ،تحت فرمان شد همنطق

سلطان ابوسعيد ديگر كسي بود كه چند صباحي قدرت را به . تعمير آثار معماري از خود نشان داداما سلطنت او چندان نپاييد ،ملك به انجام رسانددست گرفت و اقداماتي پراكنده براي آباد كردن

. مرمت يا نوسازي آثار برايش فراهم شود هكه مجال اقدامي ماندگار در زميناو را . حسين بايقرا بود سال، فرصت حكومت يافت، سلطان 38تنها كسي كه مدتي دراز، يعني

هاي ا اين وصف سير نزولي فعاليتبايد هنرپرورترين فرمانرواي خاندان تيموريان شمرد؛ اما حتي بآرايي و موسيقي حسين بيشتر به هنرهاي كتاب علت شايد آن بود كه سلطان. عمراني ادامه يافت

كه او نه همچون تيمور ديگر اين. رغبت داشت تا به فن سنگين و پرخرجي چون معماري

.188-187، خباراال صةخال؛ همو، 99-98، مكارم االخالقخواندمير، . 1 . 92، مكارم االخالقهمو، . 2

125/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

برابر او تاب سر كس را در خو بود كه قدرت مطلق را در دست گيرد و هيچ جويي درنده جنگبرآوردن نباشد، و نه همچون شاهرخ اميري كاردان و سنجيده بود كه با تدبير قلمروي وسيع را به

اش گيري خو بود كه آسان حسين مردي شاعرمسلك و نرم سلطان. فرمان خود و فرزندانش درآوردبه همين جهت، . منصبان شد اندوزي شمار كثيري از اميران و صاحب و ثروت قدرت گرفتنموجب به . مورد بحث، با انبوهي از آثار معماري مواجهيم كه با حمايت وابستگان دربار احداث شد هدر زمين

اندام در هيچ كس رخصت عرض ديگر سخن، اكنون ديگر زمان تيمور نبود كه خودكامگي او به هيچزادگان و هر و شاه شاهدر دست ساز منحصرا و اي ندهد؛ زمان شاهرخ هم نبود كه حق ساخت زمينه

در اين زمان، رجال وابسته به دربار، بلكه عموم مردمي كه پس . ندديپسند كه باشد كه ايشان مي آنها از زير فشار ظلم و تعدي تيمور قد راست كرده و به ثروت و مكنتي رسيده بودند، در نقاط از سال

ن اين كسان بدان پايه نبود كه بتوانند براي اما توا .المنفعه كردند مختلف اقدام به ساخت بناهاي عامسبب تنها به ساخت رباط، حمام، يا مسجدي براي بدين .ريزي كنند هاي عظيم و ماندگار برنامه طرح

دادند ثروت اندك خود را از جانب ديگر، آنان ترجيح مي. كردند مردم شهر يا آبادي خود اكتفا مي. مانده را مرمت كنند پيش كه آثار از يكي بخرند تا اينبنايي نو كنند و نام ن ساخت مختصر صرف

.تر از بازسازي است كردند كه نوسازي در چشم مردمان نمايان شايد گمان مي. ز هنر در اين دوره بودتا او حامي يكه. شير نوايي هم نبايد غفلت كرد علي از نقش مؤثر امير

بناي خير از خود 370او ،بنا به قولي. ده استها بنا را بدو منسوب كر احداث و تعمير ده خواندميراما بايد توجه كرد كه از ميان بناهاي بسياري كه در سرتاسر خراسان از او به يادگار 1باقي گذاشت؛تراز بناهاي مهمي كه تيموريان پيشين يك نه در آن زمان و نه بعدها اقبالي هم مانده، هيچ

ر نوايي بيشتر كميت آثار را در نظر داشت تا كيفيت آنها را و شي بايد گفت كه علي. برافراشتند نيافتكه بنايي كه نام امير توجه اين هشايست هنكت. اين طرز فكر و عمل در اين عهد مختص او نبود

يك جاست، نه هيچ بر شير را در مقام حامي معماري در تاريخ ثبت كرد و تا امروز هم همچنان پا عليتر هم بارها مرمت شده بود؛ بازسازي مسجد جامع هرات بود كه پيش كهو، هاي پرشمار ا از نوسازي

.اين وزير خردمند تيموري بود كه شكوه آن را تا امروز حفظ كرده است هاما مرمت جانان

.102ويلبر و گلمبك، . 1

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 126

)پديا ويكي: مأخذ(ق 799مزار خواجه احمد يسوي، تركستان،

)Blair & Bloom, 1994, p38 :مأخذ( ق799مزار خواجه احمد يسوي، تركستان،

127/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

. 7مطبخ؛ . 6كتابخانه؛ . 5نمازخانه؛ . 4مرقد؛ . 3مركزي؛ هگنبدخان. 2ايوان؛ . 1: مزار شيخ احمد يسوي هنقش خانه جماعت .11-8خانه؛ چاه

كتابشناسي .ش1387، تهران، فرهنگستان هنر، مكتب نگارگري هراتآژند، يعقوب،

محمدعلي نجاتي، تهران، بنگاه ترجمه ه، ترجمآور تيمور زندگي شگفتحمود، عربشاه، احمد بن م ابن .ش1356و نشر كتاب،

.ش1357، به كوشش ايرج افشار، تهران، اميركبير، تاريخ جديد يزداحمد بن حسين كاتب، .ش1380حسين صدري افشار، تهران، اختران، غالم ه، ترجممعماري ايرانپوپ، آرتر،

عـادل، تهـران، بنيـاد علـي حـداد ، زير نظر غالم7، ججهان اسالم هدانشنام، »تركستان«، پوژل، كاترين . ش1382المعارف اسالمي، ةداير

89تان زمسو پاييزازدهم، دو شمارهسال ششم، ،تاريخ و تمدن اسالمي/ 128

.ش1386، تهران، شركت سهامي انتشار، فرهنگ اعالم تاريخ اسالمرضا، غالم تهامي، سيدجوادي، تهران، سيد جكمال حا سيد به كوششج، 4، التواريخ ةزبداهللا، حافظ ابرو، عبداهللا بن لطف

.ش1380سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمي، عـادل، تهـران، بنيـاد علي حـداد غالم به كوشش، 5، ججهان اسالم هدانشنام، »بيلقان«، ي، خسروخسرو .ش1379المعارف اسالمي، ةداير

زير نظـر ، 4و 3، جفي اخبار افراد بشرالسير تاريخ حبيب ، الدين الحسيني الدين بن همام خواندمير، غياث .ش1380 خيام،، سياقي، تهران محمد دبير

ميرهاشـم محـدث، كوشـش ، بـه االخبار و قـانون همـايوني هخاتمة خالص به ضميمةمĤثر الملوك همو، .ش1372تهران، مؤسسة خدمات فرهنگي رسا،

محمـداكبر عشـيق، تهـران، به كوشش، يشير نواي شرح احوال و زندگاني امير علي ،االخالقمكارم همو، .ش1378آينة ميراث مكتوب،

نوايي، تهران، سعيد ميرمحمدصادق و عبدالحسين سيد به كوششج، 2، ظفرنامهالدين علي يزدي، شرف . ش1387كتابخانه، موزه، و مركز اسناد مجلس شوراي اسالمي،

پــاييز (13، شگلســتان هنــر، »مجموعــة دارالصــفاي شــيراز ســلطان بــاني ابــراهيم«صــحراگرد، مهــدي، ).ش1387

عبدالحسين نوايي، تهران، به كوشش ج، 2، مطلع سعدين و مجمع بحرينعبدالرزاق سمرقندي، .ش1383پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،

.1386 محسن ناجي نصرآبادي، تهران، اساطير، سيدبه كوشش ، 3، جمجمل فصيحيفصيح خوافي، .ش1378فر، ، تهران، فالحهاي معماري سنتي ايران فرهنگ واژهفر، سعيد، فالح

.ش1389، تهران، فرهنگستان هنر، تيموريان به روايت متون ههنر دور: تيغ و تنبوراهللا، كاوسي، وليكتاب، نيا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر مسعود رجب ه، ترجمكالويخو هسفرنامكالويخو، رويي گنسالس،

.ش1337 ). ش1387تابستان ( 8اردشير اشراقي، ش ه، ترجمگلستان هنر، »مسجد جامع هرات«گلمبك، ليزا،

جمشيد كيانفر، تهران، به كوشش ، 11- 9، جالصفا ضةروميرخواند، محمد بن خاوندشاه بن محمود، .ش1380اساطير،

.ش1383استخري، تهران، اساطير، ژان اوبن، پروين به كوشش ، منتخب التواريخالدين نطنزي، معينفيلكس تاور، با مقدمه و كوشش پناهي سمناني، تهران، بامداد، ه، از روي نسخظفرنامهالدين شامي، نظام

.ش1363اهللا افسر و محمديوسف كرامت ه، ترجممعماري تيموري در ايران و تورانويلبر، دونالد و ليزا گلمبك،

.ش1374گي، كياني، تهران، سازمان ميراث فرهن

129/ تيموريان هبازسازي آثار معماري در دور

Blair, Sheila S. and Jonathan M. Bloom, The Art and Architecture of Islam 1250-1800, New Haven, Yale University Press, 1994.

155- 131، ص 89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،

1هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهي بررس

2محمد مشهدي نوش آباديدكتر ، گروه اديان و عرفان تطبيقي، تبريز، ايراناستاديار دانشگاه تربيت معلم آذربايجان

چكيدهدرخـور شناختي و هنري هاي مختلف آييني، ديني، مردم مذهبي است كه از جنبههاي ملتوغ از جمله ع

ها، آيات قرآني، اسماءالحسني، سوره هكه به طور عمده دربرگيرندها هاي توغ كتيبه به ويژه .استپژوهش كه بيشـتر را هاي كلي آنها جهت گيري تواند ميمعصوم، صلوات كبيره و ديگر ادعيه است، اسامي چهارده

خـواهي و اد و نصـرت خواهي، تسبيح و ذكـر خداونـد و يـادكرد از معصـومين و اسـتمد مبتني بر حاجتصـفوي تـا اوايـل قاجـاري هاواخر دور يادگار ها به طور عمده اين توغ. عرضه كند ،هاي تشيع است آرمان . است

.هاي محرم، كتيبه توغ، آيين: كليدواژه

.27/9/89:؛ تاريخ تصويب1/6/89:تاريخ وصول. 1

[email protected] : الكترونيك پست 2.

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 132

قدمهمتركي جغتايي و آن نيـز از اصـل چينـي تـو ) tuy(تغ ةاز واژ) يا تغ، تق، توق، طوغ، طوق(توغ

)tu (هـاي تق به معناي پرچم نبـرد بـه زبـان /همچنين تخ 1.ه معناي درفش گرفته شده استب 466ليف أتـ ( ديوان لغات الترككاشغري در . پاميري، پشتو، تبتي و تونگوزي نيز راه يافته است

خيزد، معاني مختلفي براي آن ذكر كرده است، از جمله گرد و غباري كه از سم اسبان برمي) هـ 2.دآب، درپوش، درفش و علمكوس، طبل، بن

نصـب ) ياك ، قطـاس / گاوتبتي، ياق (اي بود كه بر سر آن دم گاو نر آسيايي توغ ابتدا ميلهكـه زيسـتگاه ايـن -هاي مجاور تبت اما با انتقال اين نشان از آسياي مركزي و سرزمين ،شد مي

3.ريشمي جـاي آن را گرفـت تر آسيا، دم اسب يا منگوله پشمي يا اب به نواحي دور -نوع گاو بود حامل توغ . شد مانند بر سر آن نصب مي گوش يا هالل اي زرين يا عالمتي سه گاه پنجه يا گروهه

توغ، پـاتوغ، يبات ديگري مانند تومـان تـوغ، چـارتوغ، سـر از اين كلمه ترك. گفتند را توغچي مي 4.پاتوقدار در فارسي و تركي معمول شده است

در ماوراءالنهر تعدادي توغ بـه غنيمـت ـه199جريان فتوحات سال مسلمانان اولين بار درهاي سـلجوقي، ايلخـاني، هاي تشكيالت نظامي تركان بود، در دوره اما توغ كه از پرچم 5؛گرفتند

هـاي قلنـدران هشتم از جمله وصـله هاين علم كه در سد 6.شد ميصفوي و عثماني به كار برده توغ 8.هاي عزاداري شد طريق اهل فتوت و جوانمردان وارد آيين براي اولين بار از 7حيدري بود،

كه تاكنون نيز ادامه 9يافت ههاي محرم توسع صفوي به دنبال گسترش عزاداري هبرداري در دوركه در آيـين چنان ،ظاهرا توغ پيش از ورود به ايران نيز كاربرد آييني داشته است 10.ادامه دارد

.373؛ بلوك باشي، 551منفرد، . 1

.542،543كاشغري، . 2 .289پور داوود، . 3تصحيح كـاظم دزفوليـان، تهـران، طاليـه، ذيـل واژه؛ مقايسـه شـود بـا فرهنگ بهار عجم،الله تيك چند بهار ، . 4

.327ش، ص 1363، 5و 4، سال دهم، ش آينده، »توغ و يا توغ«منوچهر ستوده، .به بعد 5/452طبري، . 5 .518، »توغ«؛ منفرد، 127همداني، . 6 .368شفيعي كدكني، . 7

.118-116؛ بهار، 146؛ نفيسي، 291-286كاشفي سبزواري، . 8 .356،357فقيهي، . 9

.597-588/ 1؛ معتمدي،329-328ستوده، . 10

133/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

) م 220ق م ـ 202(و همچنين پادشاهان سلسله هان را حامل روح محافظ دانسته شمني آن 1.اند داده توغ را در مراسم تشيع جنازه پيشاپيش تابوت حركت مي

. هاي محرم علمي است كه بخش اصلي آن از جنس آهن، فوالد و بـرنج اسـت توغ در آيينب، يك يـا مكع همدور و صندوقچ هفلزي، صندوقچ هاجزاي توغ عبارت است از تيرك چوبي، ميل

.)بخش تصاوير :نك( 2و تيغه -به شكل ماهيچه يا گالبي -دو ورق فوالدي ها و نقوش گل و بوته و اسليمي است كه بر اجزاي مختلف شامل كتيبه تزيينات توغ عمدتا

ةها و نقوش بر ابتدا و انتهاي تيغـه، سـطوح ورقـ ترين كتيبه مهم. آن با ظرافت نقش شده است. مـدور حكـاكي شـده اسـت هروي صـندوقچ كاري و بر چه مكعب مشبكگالبي شكل و صندوق

ها كه به نقوش ظريف گل و بوتـه مـزين اسـت، شـامل آيـات قرآنـي، احاديـث، ادعيـه و كتيبه . شعارهاي شيعي و تاريخ ساخت توغ است

هـاي متنـوع و ها و شـرابه هاي عزاداري محرم كاربرد وسيعي دارد، با پارچه توغ كه در آيينهاي عزادار در بسياري از شهرهاي ايران به عنوان علم عـزا و ن تزيين و در پيشاپيش دستهرنگي

. شود حركت داده مي ،حرمت هعنصري شايستاز منوچهر ستوده در كتاب ؛ جز اين كهتوغ در ايران تحقيقات چنداني صورت نگرفته هدربار

. داده اسـت ن و مازنـدران بـه دسـت هـاي گـيال برخي از توغ هاطالعاتي دربار آستارا تا استرآبادجـز . هاي فرهنگي و اجتماعي توغ پرداخته اسـت به جنبه» توغ و پاتوغ« ههمچنين وي در مقال

.288پورداوود، . 1اي تا ده سانتيمتر قرار دارد، ايـن تيـرك در قـاب ميلـه 7متر باقطر 5تا 5/1در ابتداي آن تيري چوبي به طول . 2

مكعبي با طول ضلع هصندوقچ ،فلزي هاين ميل قريبي يك متر قرار دارد، در ميانهسانتيمتر و طول ت 5فلزي به قطرد يا برنج قرار دارد، سانتيمتر از جنس فوال 15تا 10صندوقچه مدوري به ارتفاع ،سانتيمتر و بر باالي آن 15حدود

. سانتيمتر تعبيه شـده اسـت 50تا 40سانتيمتر و عرض 70تا 50شكل به طول اي فوالدي گالبي پس از آن ورقه هدر برخي از توغ ها اين بخش از دو صفه تشكيل شده كه در وسط يكديگر را قطع كرده و چهار نيم صفحه با زاويـ

در ميانـه ورقـه . متـر قـرار دارد 5/1اي فوالدي بـه طـول اهيچه نيز تيغهدر راس م. وجود آورده استه نود درجه بهـاي درلبـه . خـورد هاي آن معموال شيئي مدور و چرخان از جنس فلز بـه چشـم مـي شكل يا در ديگر بخش گالبي

. ده سر اژدهاي فلـزي نصـب شـده اسـت صفحة ماهيچه كه در قاب فلزي گردي قرار دارد، نيز مجسمة دو تا چندتيغة فلزي در ماهيچه و ماهيچه در ميلة فلزي پيچ شده و تيرك چوبي : هاي توغ به اين ترتيب است صاالت بخشات

.رود فلزي فرو مي هدر ابتداي ميل

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 134

اشـاره 2المعارف بزرگ اسـالمي ةدايرو 1جهان اسالم هدانشنامدر » توغ«هاي آن بايد به مدخلهـاي اسـالمي و حكومـت توغ و سـير تحـول آن در تشـكيالت هكرد كه اطالعاتي تاريخي دربار

. دنده كاربرد آييني آن به صورت اجمالي در اختيار خواننده قرار ميتـوان مـي شـهرها و منـاطق ايـران صـورت گرفتـه، ههايي كه دربـار نگاري در تك ها نايجز

از علـي اصـغر تـاريخ مـذهبي قـم هاي اند كتاب از اين قبيل. يافتبرداري اي به توغ و توغ اشاره اولو همچنـين جلـد 4از محمد احمـد پنـاهي سـمناني، آداب و رسوم مردم سمنان و 3فقيهي 5.از سيد حسين معتمدي عزاداري سنتيكتاب 6هاي توغ كتيبه

هاي اسالمي و هاي مهم توغ كه در آن نشانه هاي توغ به عنوان يكي از جنبه در اين مقاله كتيبههـاي تـوغ ماننـد در تمام قسمت اتقريب ها كتيبه اين. است شدهشيعي وجه اصلي است بررسي

اسـت و هاي اسـليمي همراه با نقوش گل و بوته و طرح هقچوصند ،قچه مدوروسينه، تيغه، صندهـا كتيبـه . كـاري شـده اسـت كاري يا كنده با خط ثلث و گاهي نسخ و نستعليق مشبك معموال

اسـامي معصـومين، صـلوات كبيـره، ها و آيات قرآن، اسما و اوصاف خداونـد، عمدتا شامل سوره . است) ع( ادعيه و گاهي اشعار فارسي در مدح و منقبت امام حسين

صـفوي در هدر اين تحقيق بيش از پنجاه توغ كه اكثر قريـب بـه اتفـاق آنهـا از اواخـر دور ، بر جاي مانده آباد و نوششهرهاي اردبيل، شيراز، آذرشهر، بهشهر، كاشان، آران و بيدگل، نطنز

.بررسي شده است

خداونـد و قرآنـي، اسـماء آيات : دسته پنجبه طور كلي به توان ها را مي هاي اين توغ كتيبه . كردتقسيم ساخت و تاريخ نامه، فارسي و وقف ادعيه، اشعار اولياء و

.553-551منفرد، . 1

.375-372، »توغ«بلوك باشي، .2

.360-356فقيهي، . 3 .280-278احمد پناهي سمناني .4

.597-588معتمدي، .5 .ر محتواي كتيبه ها به تفكيك توغ در ضميمه مقاله آمده استنمودا .6

135/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

هاي قرآني كتيبه .1خـاب عبـارات در انت. گيـرد در برمـي ها و آيـات قرآنـي سورهها را هاي توغ كتيبه شمار بيشترين

گونـه بـودن آن مـورد محتواي آيه يا سوره و خواص و همچنين موجز و شعار ها، در توغ قرآنيها به ترتيب سوره .مفاهيم اساسي اسالمي است هبرگيرنددرها و آيات اين سوره. توجه بوده است هم سـور همچنين آيات سيزده. ، نصر، ناس، كوثر، قدر)توحيد(اخالص :اينهايندبيشترين بسامد

ه، سـوم سـورة طـالق، هشـتم سـور )الكرسي ةيآ(بقره هسور 255فتح، هصف، يكم تا سوم سوريـس، هسـور 58مائـده، هسور 68قلم، هسور 51جمعه، هسور 2و1حشر، هسور 21و20انسان،

.نور هسور 35نصـرت، تسـبيح و فـتح و : شوند ها از حيث محتوا به سه دسته تقسيم مي اين آيات و سوره

. مربوط به جايگاه واالي اهل البيت آيات و ويذ،تع

: ها و آيات فتح و پيروزي سوره يكـي از اسـباب كـارزار و كه) ع(ويژه عزاداري امام حسين ها، به در عزاداري توغ استفاده از

رفتـاري اسـت نمـادين كـه يـادآور ، يالت نظامي در دوران اسالمي بـوده رزم و جزو ادوات تشككـه انـد هاي عزاداري به مثابه كسـاني دسته يچنان كه گوي ؛ي رزم شهيدان كربالستها صحنه

هـي از آياتي با مفهوم فتح و نصرت الاز سوي ديگر استفاده 1.اند كردهخونخواهي و آهنگ جهاد كيـدي اين رويكرد نمادين تأ بر ها هاي جهادي در توغ و ظفرمندي و به طور كلي استفاده از آيه

.ندك مضاعف ميفتح و نصـرت اسـت، در مقايسـه بـا هاها و آياتي كه محتواي اصلي آن بسامد سوره بدين رو

و آيات باريازده با صف هسور 13 ه، آيبارده با نصر هكه سور چنان ؛آيات ديگر چشمگيرتر استهـاي مـورد بررسـي ايـن هـاي تـوغ بسـامدترين كتيبـه تكرار پر بارفتح با نه هسور اول تا سوم

، جوينـد هـا تمسـك مـي بـدان طلب نصرت از خداوند برايبه اين دسته از آيات كه . اند وهشپژ 2:گويند مي» فتوح القرآن«

.»شر المؤمنينقريب و ب من اهللا و فتح نصر«: سوره صف 13 هآي -

. 13ميرشكرايي، . 1 .116اكنار، . 2

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 136

ايران، روم، و مكه فتوحات اسالمي اعم از هبشارت كلي منمتض به نوشته بيشتر مفسران، اين آيه 1.بوده استد ديگر بال

.»حنا لك فتحا مبيناتانا ف«: فتح هآغازين سور هآي -

اين سوره ؛بار تكرار شده است 9هاي توغ كتيبهدر. . . ) حنا تانا ف(فتح همبارك هاولين آيات سورو در خواص آن از پيامبر اكرم روايت شده كه ؛به مناسبت فتح مكه و يا صلح حديبيه نازل شده

كنندگان رضوان را دارد و مانند كسي است كـه در فـتح ثواب بيعت ،هركس اين سوره را بخواندپيامبر اكرم نزول اين سوره را براي خود عزيزتر از هر نيز نقل شده كه .باشد 2مكه شركت كرده

.چيز ديگر در دنيا دانسته

و رأيـت النـاس يـدخلون ) 1( بسم اهللا الرحمن الرحيم، اذا جاء نصراهللا و الفتح«: نصر هسور - .»)3( ستغفره انه كان تواباافسبح بحمد ربك ف) 2( في دين اهللا افواجا

. اسـت هـا قـرآن در تـوغ هپربسـامدترين سـور توحيد هبعد از سور نصر با ده بار تكرار هسور مردم دسته دسته به ،دانند كه بر اساس آن مفسران شأن نزول اين سوره را بشارت فتح مكه مي

در خواص اين سوره آمده است كه هر كس اين سـوره را بخوانـد ثـواب . آيند دين اسالم در ميروايت شده است كه خواندن اين سوره در نماز ) ع(همچنين از امام صادق 3.فاتحان مكه را دارد

4.شود نصرت بر اعدا مي موجب

:ها و آيات تسبيحي و تعويذي سوره : شود آيات ذيل را شامل مي ،به ترتيب فراوانيهاي توغ اين دسته از كتيبه

، آيـه بـار نـاس سـه ، سورهبار 5نور ، آيه سي و پنجم سورهبار 8الكرسي ية، آبار 10توحيد ، آيه پنجـاه و هشـتم سـوره بار 2طالق سوم سوره ه، آيبار 2حشر بيستم و بيست و يكم سوره

هاي قدر و كـوثر هـر كـدام جمعه و سوره سوره 2و1، آيه پنجاه و يكم سوره قلم، آيه بار 2يس .باريك

.423/ 10و9طبرسي، . 1 .165، همو. 2 .864طبرسي، همان، .3

.225نورمحمدي، . 4

137/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

:توحيد /اخالص هسور -

در روايات .هاي مورد بررسي است سوره اخالص با يازده بار تكرار پربسامدترين سوره در توغحفـظ پيامبر اكرم و معصومين خير دنيا و آخرت، آرامش قلب، رفع عذاب، گشـايش روزي،

ي و امراض دروني و ثواب كثير از جمله خواص خواندن اين و مالئكه، رفع فقر و پريشان الهيهمچنين از پيامبر اكرم روايتي طوالني راجع به خـواص قرائـت ايـن 1.سوره ذكر شده است

2.نظير است هاي ديگر بي سوره ذكر شده كه در مقايسه با خواص قرائت سوره

:)بقرهاز سوره 257-255آيه ( الكرسي ةيآ -

در مورد حقيقـت ايـن . استبراي مسلمانان آيات قرآن ترين و آشناترين مشهوراين آيات از الكرسي را ةيآ )ص(پيامبر . آيه احاديث متعددي از پيامبر اكرم و ائمه شيعه وارد شده است

و خوانـدن آن را شـمرده قـرآن » ذروه«امام صادق نيز اين آيه را .هديسوره بقره نام» سيد«. دانسـته اسـت ي دنيا و آخرت از جمله فقر و عـذاب قبـر باعث برطرف شدن هزاران دشوار

همراهي پيـامبران در ثواب خواندن اين آيه را بعد از نماز مانند ثواب ) ص(همچنين پيامبر 3.داند در مواقع ديگر موجب بركت فراوان ميرا و خواندن آن جهاد و شهادت

:نور هسور 35 آيه -

كانها جةالزجا جةفيها مصباح المصباح في زجا ةمشكواهللا نورالسماوات واالرض مثل نوره ك« .»ةبيو الغر قيةال شر ةنزيتو كةمبار ةكوكب دري يوقد من شجر

هاي مختلـف و متعـددي شده است تا مفسران تأويل آيه نور موجبرمزي و تمثيلي مفهوميكرد انطباق آن تفسيرهايي با روآيه، همچنين از اين . براي هر كدام از تمثيالت آن مطرح كنند

:فرمايـد در تفسير ايـن آيـه مـي ) ع( از جمله امام رضا. ارائه شده است) ص(با اهل بيت پيامبر همچنين از امام بـاقر . است) ص(مصباح حضرت محمد مراد از در اين آيه ما و ةمنظور از مشكا

»زجاجـه «و نور علم در سينه پيامبران» فيها مصباح ةكمشكا«عبارت كه روايت شده است) ع(

.391-379؛ نور محمدي، 855- 854/ 9و10طبرسي، . 1 . همانجا طبرسي؛. 2 .626/ 2و1طبرسي، .3

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 138

1.نور علم» مبارك ةيوقدمن شجر«است و ) ع( سينه امام علي ،»جةالمصباح في زجا«در عبارت

:ناس سوره - نـاس بـراي دفـع هعقيده بر اين است كه سـور . دنمعروف» معوذتين«فلق به هسور ناس و هسور

چشـم ي از ضـرر و امان ماندن و دور همچنين براي در 2.هاي روحي و رواني فايده دارد بيماري در روايت است كه اين سوره در موقعي كـه . و استجابت دعا، خواندن آن توصيه شده است زخم

3.، نازل شدپيامبر سخت پريشان و دردمند بود

:حشر هسور 21-20 هآي - »ال يستوي اصحاب لجنةا النار و اصحاب لجنةا اصحاب هنزلنـا هـذا القـرآن لـو ا ) 20( الفائزون م ـ لها لاالمثال نضرب تلك و اهللا شيةخن عا مه خاشعا متصدرأيتل ي جبلعل ـ ن »روناس لعلهـم يتفك)21(

از پيـامبر . شـود بخشايش گناه و آمـرزش مـي موجب هاكه خواندن آن آمدهآيات درباره اين بـراي او فرسـتند و بر او سالم مي كائنات ههم ،اكرم روايت شده كسي كه سوره حشر را بخواند

4.شود جويند و گناهان گذشته و آينده او بخشوده مي استغفار مي

:سوم سوره طالق هآي - »و موكتن يف ي اهللالل عهو حسبه«

است، چه آن كه ايمـانش كامـل باشـد بـر خـدا توكـل قرآن توحيديآيات توكل در شمارآيه از امـام . شـود ابت دعا و گشايش روزي مـي باعث اج در فضيلت تالوت اين آيه آمده كه. كند مي

توبـه و محافظـت از آتـش دوزخ بـراي يـافتن توفيـق موجبصادق روايت شده كه خواندن آن 5.شود مي

:يس سوره 36 هآي - »قوال سالم رحيم ن ربم«

.226/ 8و7رسي، طب .1 .103و102د وو، . 2

.394نور محمدي، . 3 .384و399/ 10و9طبرسي، . 4

.265 -269 نور محمدي، .5

139/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

حتـي وي و اخروي و اجابـت دعاسـت و يدفع گرفتاري دن اين آيه مايهكه خواندن اند آوردهو هر كسي خداوند متعال را با اين آيه ياد استشريفه هاسم اعظم الهي در اين آي كهگفته شده

1.كند هاي او را برآورده مي نمايد، خداوند حاجت

:جمعه هسور و دوم اول هآي - »يسبح هوالـذي بعـث ) 1( س العزيز الحكيمهللا ما في السموات و ما في االرض الملك القدو

.»)2...(مهم الكتابكيهم و يعليتلوا عليهم آياته و يز ال منهمفي االميين رسوو اسـت كه قرائت اين سوره در شب و روز جمعه بر شـيعيان فريضـه در برخي روايات آمدهاز وسوسـه شـيطان و سـختي و گرفتـاري، ماندنامان همچنين در 2.ثواب عمل پيامبران دارد

آنهـا از جملـه يافتن ل از آفات و بركت ، دوري از امراض دروني، محفوظ شدن امواسخن چينان 3.فوايد قرائت اين سوره است

:آية پنجاه و يكم سوره قلم - وان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و مـا هـو «

» اال ذكر للعالمين

ديثي از امـام صـادق بر اساس حـ . زخم معروف است چشم هبه دليل محتوايش به آياين آيه رفع تنگدستي و برآورده شدن حاجات توصـيه شـده و نيز زخم براي دفع چشم خواندن آن) ع(

4.است

:قدر هسور - از امـام . شب نزول قرآن است خوانده شده كهسال هاي ترين شب مهماز سوره شب قدر در اين و از امام باقر نيز روايـت روايت شده است كه خواندن اين سوره يكي از فرايض است ) ع( صادق

از ايـن سـوره 5.شود شده كه خواندن آن مانند جهاد در راه خداست و باعث آمرزش گناهان مي

.177-178نور محمدي، .1 .427، همو. 2

.265 -369نور محمدي، . 3

.276، همو. 4

.10/784و9 طبرسي،. 5

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 140

1.به عنوان گنج و زينت و بشارت قرآن ياد شده است

:كوثر هسور - هاي واجـب و مسـتحب باعـث ترين سوره قرآن است و روايت شده كه خواندن آن در نماز كوتاه

محفل شدن با پيامبر زير درخت طـوبي اسـت و همچنـين موجـب ز حوض كوثر و همسيرابي ا 2.شود برآورده شدن حاجات مي

:بر مقام اهل بيت متضمنآيات - ائمـه در مقام بيـان جايگـاه واالي مفسران شيعه نظرآياتي است كه بويژه به ،ها مراد از اين آيه

. است) ع( شيعه و امام علي

:نانسا هسور 8 هآي - »ون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرامويطع«

بيسـت و دوم بنـا بـر هپنجم سوره مائده تـا آيـ هطبرسي در تفسير خود آورده است كه آي. روايت اما ميه و اهل تسنن در شأن علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السالم نازل شده است

سن به بيماري، امام علي و فاطمـه بـه توصـيه بعد از ابتالي امام حسين و امام ح ،بر اين اساساما هر شامگاه در موقع افطار بـه ترتيـب مسـكين، يتـيم و ،كردندپيامبر اكرم سه روز روزه نذر

روزه خـود بـا آب ،تمام طعـام خـود را بخشـش كـرده اينان و كردنداسيري از آنها طلب طعام 3.شدها نازل و اين سوره در شأن آن گشودند

:مائده هسور 67 هآي - »يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك«

) ع(را اعالم رهبري و واليت امام علي اين آيه از جمله آياتي است كه شيعيان شأن نزول آندانند، طبرسي با استناد به روايات مختلف، اين آيه را در اعالم واليت امام بعد از پيامبر اكرم مي

و امـام امام باقر ، ازبر نقل طبرسي همچنين بنا. بيمناك بوداعالم آن علي دانسته كه پيامبر از 4.شده استبيان )ع(ييد ارتباط اين آيه با وصايت امام علي أرواياتي در تنيز صادق

.338 نور محمدي، .1 .835/ 10و9؛ طبرسي، 368-367، همو. 2 .612- 611،همو .3 .334/ 3و4، همو .4

141/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

و ادعيهخداوند و اوليا اسماء .2در . تو صفات خداوند و پيامبر اكرم و ائمه معصوم اسـ هاي توغ درباره اسما دسته دوم از كتيبه

ويژه امام هها اسامي و صفات خداوند بسامد بيشتري دارد، پس از آن نام معصومين و ب اين كتيبهلـب اچـه در ق ،بيشتر اين اسامي در شكل دعا و نيايش بيـان شـده اسـت . قرار دارد) ع(حسين

ر درخواست سالم بيعني » صلوات كبيره«الب قو چه در » جل جالله«ها و صفات استمداد از نام . چهارده معصوم

:اسماء خداوندسـني الح سـماء الوهللا ا«: اي از قرآن است كه در آن آمده است توجه به نام خداوند مبتني بر آيه

هاي نيكو به خدا اختصاص دارد، پـس او را بـا و نام ،سمائهفي ا دونالذين يلح ارووه بها و ذادعف 1.»رها كنيد ،گرايند هاي او به كژي مي آنها بخوانيد، و كساني را كه در مورد نام

مناجـات، دعـا و جنبـه ،هـاي مـورد بررسـي هـاي تـوغ هـاي مهـم در كتيبـه يكي از جنبهها به كـار رفتـه اسـت، نيـز بـا اسامي خداوند كه در اين كتيبه آن دسته از. خواهي است نصرت، ت و حاجت خواهي اسـت اسامي يا صفات خداوند كه مربوط به اجاب .خواهي ارتباط دارد حاجت

و اهللا اكبـر ) مرتبـه 4( يـا اهللا ) مرتبـه 4(اهللا كـه پـس از چنان ؛بسامد باالتري دارد ها در اين توغ، يـا )مرتبـه 4( ، يـا رفيـع الـدرجات )مرتبه10( ، صفات خدا همانند يا قاضي الحاجات)مرتبه2(

، يـا )مرتبه 6( اح، يا فت)تبهمر7( ان، يا حن)مرتبه3( يا محيب الدعوات) مرتبه 5( كافي المهمات، يا )2( ان، يا من)2( ، يا رحمان)3( ، يا رضوان)4( ، يا غفران)مرتبه 5( ان، يا دي)مرتبه6( برهان

ار، يا رحمان، يا عمران، يـا مسـتعان، يـا ان، يا ستار، يا مختار، يا حي، يا قه)2( اريا جب) 2( ارغف . ي شده استنگار كتيبه، )هر كدام يك بار( سبحان

در توغ نسبت به ديگر اسماء خداوند بر وجه حاجتمندي » يا قاضي الحاجات«بسامد بيشتر مجيـب «، يا »كافي المهمات«يا . كند هاي توغ تاكيد مي و طلب ياري و رويكرد نيايش در كتيبه

مـد رسـول اهللا، ال اله اال اهللا، مح(عبارت شهادت ثالثه . نيز، از اين قبيلند »فتاح«و يا »الدعوات .ها آمده است نيز يك بار در توغ) علي ولي اهللا

.180اعراف، .1

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 142

:اسامي معصومينبسامد بيشتري نسبت ،هاي عزاداري است محور آيين كه) ع( »حسين« ، نام»اهللا«نام گذشته از

يا امام «بيشتر در تركيباتي چون البته (مرتبه 21نام اين كه چنان ،به نام ديگر معصومين دارددر اين )»ريبغ«و » معصوم«، »شهيد«همراه صفاتي چون گاهو » يا حسين بن علي«، »حسين

.ها نوشته شده است توغو » يـا محمـد «بار به تنهايي يا در تركيب 10)ص(» محمد«پس از امام حسين نام حضرت

ر مرتبه و بيشت 8نام امام علي ،پس از پيامبر. آمده است» رسول«و ) ص(» يا رسول اهللا«دو بار نيـز كـه » اهللا، محمد و علـي «تركيب اسامي . آمده است» يا علي مدد«و » يا علي«در ترتيبات

هـاي معمـاري دوران در كتيبه نوشتن آنهاآيد و تركيب مهمي در اعتقادات شيعه به حساب مي .ها آمده است سه مرتبه در اين توغ ،قاجاري و صفوي معمول است

:صلوات كبيرهاست كه در قالبي نيايشي نام چهـارده معصـوم در » صلوات كبيره«مهم توغ هاي يكي از كتيبهبسـامدترين تـرين و پر بار تكرار شده و از اين جهـت مهـم 13ها اين دعا در توغ. آن آمده استه وجـه نيايشـي اسـت، هـم در بردارنددر واقع اين تركيب هم در. استها توغ هاي عبارت كتيبه

معصوم است و هم كـاركرد شـعاري دارد، چهارده هاي توسل به نام تكريم معصومين و برگيرندههمچنين صلوات بر محمد و آل محمد نيز دو بـار . زيرا وجه اصلي آن امامت و مصاديق آن است

.ها آمده است در اين توغ

:"علي ناد"دعاي رد و نـزد براي دفع دشمنان و نيروهاي پنهاني و اهريمنـي اهميـت فـراوان دا » ناد علي«دعاي

،بخشي از اين دعا كه محوريت آن امـام علـي اسـت ،هاي توغ در كتيبه. عوام دعاي مهمي استسـينجلي و غـم لك في النوائب، كـل هـم ناد عليا مظهرالعجايب تجده عونا«: آمده است چنينطور كه پيداست محوريـت اصـلي در همان. »تك يا محمد بواليتك يا علي، يا علي، يا عليبنبو

1.است )ع( اين دعا توسل به امام علي

.281؛ پناهي سمناني، 42؛ الهي، 85، 84شايسته فر، . 1

143/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

فارسي اشعار .3ها تعداد اين كتيبه. است )ع( هاي فارسي توغ بيشتر شامل اشعاري در منقبت امام حسين كتيبه

بازار كاشان چند بيت از ميان چال هدر توغ مدرس. هاي توغ بسيار كم است نسبت به ديگر نوشتههر دو بر ،دو بيت شعر ،آباد ده نوش توي هحسيني 3 هار محتشم كاشاني آمده و در توغ شماراشع

در وصـف امـام حسـين بـر علـم يهمچنـين بيتـ . كاري شده اسـت مدور كنده هروي صندوقچ : درخت آمده استتوغ مسجد چهاربر آباد و هم ده نوش توي هحسيني

!حسين! اي يادگار حيدر كرار ! حسين! اي نور چشم احمد مختار

ها وقف نامه .4هـاي تقريبا يك چهارم از توغ. اند پرداخته ها به مورد وقف توغ ها هاي توغ بخش ديگري از كتيبههـاي مختلـف ها كه به زبان فارسي است بر بخـش اين كتيبه. نامه است بررسي شده داراي وقف

ايـن . كـاري شـده اسـت روي صندوقچه مدور كنـده توغ از جمله بخش انتهايي ماهيچه و يا بر هاي بعدي هاي هنري است و ممكن است بعضي از آنها در دوره ها معموال خالي از ظرافت كتيبه

را مورد وقف عزاداري براي امـام حسـين اسـت و تأكيـد شـده اسـت كـه آن . اضافه شده باشددر . لعـن و نفـرين شـده اسـت بـدان كننـده همچنين در پايان بر طمع. نفروشند و رهن ندهند

.ها تاريخ ساخت توغ نيز آمده است انتهاي بعضي از اين كتيبههاي ديگري نيز كتيبه. نام سازنده اثر و يا نام باني آن آمده است ،ها جز اين در برخي از توغ

ام و در آن ن ،آهني زير صندوقچه كنده شده هويژه ميل هتوغ ب يهاي بعد بر برخي از اجزا در دوره 1.كنندگان و گاهي نيز اشعاري درباره توغ آمده است برخي اشخاص مانند بانيان و مرمت

ساخت تاريخ .5تـاريخ ارتبـاط . يـازدهم تـا سـيزدهم امتـداد دارد ههاي مورد بررسـي از سـد تاريخ ساخت توغ

لـم جـز ع . معناداري با كيفيت توغ دارد و نشانگر نوع تزيينات و نوع كتيبه و كيفيت توغ اسـت تـرين كه به لحاظ ساختار با توغ تفاوت دارد، قـديمي 1046عبدالصمد بيدگل با تاريخ هنييحس

قمري ساخته شـده 1077چهار مسجد چهاردرخت جوشقان است كه در سال هتوغ، توغ شمارهاي گل و بوته است و هنوز كاري ماهيچه و تيغه شامل طرح هاي مشبك در اين توغ طرح. است . مشبك معمول نشده استنگاري كتيبه

.90هاشمي تبار، :نك. 1

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 144

دوازدهم سـاخته شـده ههايي است كه در اوايل سد نگاري مربوط به توغ بعدي تاريخ همرحلتـاريخي هايـن دور . يابـد خاتمه مي 1131آغاز و به سال 1106اين مرحله از حدود سال . استصفحة تـو در از دو هاي اين دوره معموال توغ. نگاري توغ است كمال هنري و كتيبه هدهند نشان

. تو تشكيل شده و فضاي چرخان مياني در آن تعبيه شده است

اي به كـار رفتـه اسـت، شكل يك صفحه هاي بزرگ دايره ها كه در آن ماهيچه نوع ديگر توغها داراي تاريخ است سه عدد از اين نوع توغ هكتيب. دهد دوازده را نشان مي هتاريخ نيمة دوم سد

توغ مسجد پير عبدالملك اردبيل با ،1163 محقق بيدگلي با تاريخ هحسينيتوغ :ند ازا كه عبارت .دارد 1168و توغ حسينيه توي ده نوش آباد كه تاريخ ، 1167تاريخ

توغ هايي است كـه نشانگرسيزدهم و ههاي تاريخ توغ مربوط به سد اي ديگر از كتيبه دسته هبرخي از آنها مانند توغ حسيني همهين با ا ؛قبل دچار افت شده است هكيفيت آن نسبت به سد

.اي برخوردار است از كيفيت هنري قابل مالحظه 1245قتلگاه بهشهر با تاريخ هـاي آباد كه يكـي از زيبـاترين تـوغ توي ده ابوزيد هدو حسيني ههمچنين بر روي توغ شمار

تـوغ قابـل ايـن ي نگـار اما اين تاريخ با كيفيت و نوع كتيبه ثبت شده؛ 1270 تاريخ ،ايران استتعمير آن بوده و يا در درج تـاريخ اشـتباهي يا اين تاريخ، تاريخرسد انطباق نيست و به نظر مي

. دوازدهم است هاول سد ههاي نيم اين توغ از نوع توغ. رخ داده باشد

درج» سـنه «ماهيچـه و در سـين عبـارت هتاريخ به صورت عددي در پايـان كتيبـ معموالتيغـه و يـا هگـاهي نيـز در انتهـاي كتيبـ .شود داري ميم از آوردن سنه خودشود و گاهي ه مي

فقط در توغ ،از اين ميان .بدون ذكر ماه است ها عموما اين تاريخ ،مدور ه صندوقچهانتهاي كتيببرخـي ،در قيد تـاريخ . نيز آمده است) شوال(نصرآباد، ماه ساخت توغ » هبي بي سكين«زيارتگاه

بـراي سـال مـثال ،شـود سـده بسـنده مـي ذكـر شـماره آيد و صرفا به نمي گانمواقع عدد هزار . آيد مي168عدد 1168

145/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

:يهاي بررسي شده توغ به ترتيب تاريخ جدول كتيبه

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

1

حسينيه عبدالصمد

و آران بيدگل

هـ1048

محمد رسول اهللا، «، »ال اله اال اهللا«، »يرهبصلوات ك«وقف خانقاه «، »نادعلي«دعاي » ي ولي اهللاعل«و

عمل «، هـ 1048تاريخ » ت شاهزاده محمدأاحمد، هي .»استاد مكين ريخته گر

2

مسجد چهار ) 4(درخت

جوشقان استرك

توغ امام علي

هـ 1077

الحسين نمود محمد باقربن وقف حضرت اباعبداهللا«، مرهون ...ابوالقاسم تا در جوشقان سراب انبار

ند خالف كننده اين امر به لعنت خدا و نفرين نساز .»هـ 1077سنه . رسول گرفتار شود

3

حسينيه زيارت جوشقان

آقاي ( )عبيدي

سده يازدهم

محله ... الحسين نمود اينوقف حضرت اباعبداهللا«مشروط بر اينكه نخرند و نفروشند ... جوشقان

كننده اين امر به لعنت خدا مرهون نسازند خالف .»ر شودگرفتا

4 زيارتگاه

درب يالن كاشان

هـ 1102

صلوات «، »الكرسي يةآ«، »فتح«سوره 2و1آيات و » صلوات كثيره» «صف«سوره 13، آيه »كبيره

.هـ 1102تاريخ

5 حسينيه

بازار آران و بيدگل

هـ 1106

را ] ه[وقف بازار نمود اين شد» «اهللا، محمد، علي«م الحرام بيرون در ايام محر ،استاد حسين كاشاني

.»هـ1 106الي اهللا بةآورند قر

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 146

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

6

حسينيه آران و دربريگ

بيدگل

هـ 1110

يا قاضي «، »يا كافي المهمات«، »توحيد« هسوراين توغ كاسة طلسم .هـ 1110و تاريخ » الحاجات

هاي سوره ،دايره 8دارد كه در قسمت بيروني آن در يةآ«، در داخل كاسه »صلوات كبيره«و » چهارقل«

، در بين حروف »قفل علي«و در ميانه آن » الكرسي .كاري شده است و اعداد تعويذي كنده

7 حسينيه پشت

ده )3(ابوزيدآباد

هـ 1118

يا امام «، »انسان«سوره 8، آيه »فتح« 2و1آيات يا » «يا قاضي الحاجات» «يا امام حسين«، »حسين

سنه «، »يا حسين«، »يا علي«، »يا محمد«، »اهللا .»هـ1 118

8 مسجد

قاضي آران )1(و بيدگل

هـ 1119 .1119، تاريخ »جمعه«آيه اول و دوم سوره

9

محله سادات قمصر كاشان

هـ 1120

، »يا اهللا«، »يا رفيع الدرجات«،»يا قاضي الحاجات« .»نادعلي«، دعاي »يا علي«، »يا محمد«

10

حسينيه ده ي تو

نوش )2(آباد

هـ 1121 1121(و تاريخ تحرير» حشر«ورهس20و21آيات

يا «، »يا علي مدد«، »صف«، آيه سيزدهم سوره )هـ .»حسين كاشاني«: و نام سازنده» امام حسين شهيد

11 حسينيه

باالده نوش )1(آباد

هـ 1121آيات اول و دوم سوره فتح صلوات كثيره و تاريخ

.هـ 1121

147/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

12

مسجد چهار

درخت جوشقان استرك

)1(كاشان

هـ 1122

يا «، »يا حنان» «الكرسي يةآ«،»طالق«سوره 3آيه ، »يا علي«، »يا محمد«، »يا اهللا» «يا برهان«، »فتاح

.»هو« اي نور چشم احمد مختار حسين اي يادگار حيدر كرار حسين

13

حسينيه ده ي تو

نوش )3(آباد

هـ 1123دو بيت شعر فارسي ) هـ 1123(و تاريخ» نصر«سوره

.»سينيا امام معصوم ح«

14

حسينيه پشت ده ابوازيدآباد

)1(

هـ 1125و » يس«18، »نور«سوره 35آيات»توحيد«سوره

»مائده« 67

15

زيارتگاه سكينه بانوي

نصرآباد كاشان

هـ 1125

يا «، »يا حسين«، »يا امام حسين«، »توحيد«سوره يا كافي «، »يا امام حسين«، »قاضي الحاجات

.هـ 1 125وال سنه شهر ش«و تاريخ » المهمات

16

حسينيه توده

ابوزيدآباد)2(

هـ 1131 .1 131وقف نامه و سنه » الكرسي يةآ«

17 شاهزاده اسماعيل آران

اوايل سده دوازدهم

»هود«سورة56آية

18

حسينيه پشت ده ابوزيدآباد

)2(

اوايل سده دوازدهم

، »فتح«، آيه اول سوره »توحيد«و»نصر«هايسوره .»نادعلي«، دعاي »نور«سوره 35آيه

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 148

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

19 حسينيه

توده نوش )4(آباد

اوايل قرن دوازدهم

يـا «،»قلـم «سـوره 51،»حشـر «سـوره 20و 21آياتياكــافي «،»يــا قاضــي الحاجــات«،»يــا غفــار«،»ســتار

وقـف « :وقـف نامـه » يا رفيـع الـدرجات «،»المهمات .»...حضرت سيدالشهدا نموده اين توغ را عبدالغني

20

حسينيه ت ده پش

ابوزيدآباد )4(

اوايل سده دوازدهم

»صلوات كبيره«

21

حسينيه توده نوش

توغ )1(آباد حيدري

اوايل قرن دوازدهم

يا امام «، »قلم«سوره 51و » بسم اله«آيات .»اهللا اكبر«، »صلوات«، »حسين

22

حسينيه پشت ده (ابوزيدآباد

5(

اوايل سده دوازدهم

»صلوات«و » سوره توحيد«،»نصر«سورة

23

مسجد چهار

درخت جوشقان

)2(استرك

اوايل سده دوازدهم

يا رفيع «، »يا كافي المهمات«، »توحيد«سوره يا مجيب «، »يا قاضي الحاجات«، »الدرجات

.»علي ناد«، دعاي »الدعوات

24

مسجد چهاردرخت

توغ ) (3( )دهقاني

اوايل سده دوازدهم

»ناد علي«دعاي » يرهبصلوات ك«

25

يه حسينباالده نوش

)2(آباد توغ مكاري

اوايل سده دوازدهم

»توحيد«سوره

26 مسجد محقق

آران و )2(بيدگل

اوايل سده دوازدهم

» بقره«سوره 255، آيه »كوثر«و» ناس«سوره هاي .)الكرسي يةآ(

149/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

27

حسينيه عبدالصمد

آران و بيدگل

اوايل سده دوازدهم

و ) بقرهسوره 255(» الكرسي يةآ «، »ناس«سورة .»صلوات كثيره«

28 مسجد ميانچال كاشان

اوايل سده دوازدهم

يا «، »يا برهان«، »نور«سوره35آيه»نصر«سورهدو بيت آغازين ترجيح » يا قاضي الحاجات«، »حنان

.»وقف نامه«و » محتشم«بند

29

جوشقان

استرك

توغ(

)نهيبي

اوايل سده دوازدهم

.»مام حسينيا ا«، »فتح«سوره2و1آيات

30 هيات

ابوالفضل )2(نطنز

اوايل سدة دوازدهم

يةآ«، »نور«سوره 35، آيه »اعراف«سوره 54آيه صلوات «، »يس«سوره 58و 57، آيه »الكرسي

»كبيره

31 مسجد جامع كاشان

اوايل سده دوازدهم

، )الكرسي يةآ(» بقره«سوره 255آيه » توحيد«سوره »...و يا منان«و » صلوات كبيره«

32 زيارتگاه

پنجه شاه كاشان

اوايل سده دوازدهم

»اهللا«، »توحيد«سوره

32 حسينيه جويباره نوش آباد

اوايل سده دوازدهم

»اهللا اكبر«، »الكرسي يةآ«

33 مسجد

محقق آران )1(و بيدگل

هـ1 162هاي عبارتي فارسي كه به دليل وجود تسمهحاوي

يا «، »ت كبيرهصلوا«. فلزي قابل خواندن نيست .»اردبيلي« :، نام سازنده»اهللا«، »حسين

34 مسجدپيرعبدالمك

اردبيل هـ 1167

،»محمد ، علي، رضا«، »، صلوات كبيره»نصر«سوره .هـ 1167، تاريخ»عمل استاد اسماعيل ارده بيلي«

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 150

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

35 حسينيه

توده نوش )5(آباد

هـ1 168

يا «، »نصر«، آيه دوم سوره »قلم«سوره 51آيه يا «، »يا حسين قريب«، »يا حسين شهيد«، »فتاح

يا مجيب «و » يا قاضي الحاجات«، »رفيع الدرجات .»الدعوات

36

حسينيه هيات

ابوالفضل )1(نطنز

نيمه دوم سده دوازدهم

يا «، »يا غفار«، »يا ستار«،»يا جبار» «يا فتاح«يا «، »يا منان» «يا حيان«، »يا مختار«، »قهاريا «، »يا مستعان«، »يا حنان«، »انيا دي«، »غفران

.»سبحان

37

حسينيه توده

ابوزيدآباد )1(كاشان

نيمه دوم سده دوازدهم

يا «، »نصر«، آيه دوم سوره »قلم«سوره51آيه :سازنده» اهللا، محمد، يا علي مدد» «اهللا» «فتاح

.»محمد امين ارده بيلي«مسجد 38

)2(قاضينيمه دوم

12سده »فتح«يه اول سوره وآ»نصر«سوره

موزه پارس 39 )1(شيراز

نيمه دوم سده دوازدهم

»نصر«سوره

موزه پارس 40 )2(شيراز

نيمه دوم قرن

دوازدهم

»نصر«سوره

41 آذرشهر در آذربايجان شرقي

نيمه دوم سده دوازدهم

»اهللا، محمد، علي» «صف«سوره 13آيه

42

موزه مردم شناسي آران و بيدگل

نيمه دوم ده س

دوازدهم

يا «،»يا برهان«،»ياديان«،»يامنان«،»يارسول اهللا« يا«، »يا رحمان«،»يا غفران«،»يا حنان«،»رضوان

»عمران

43

حسينيه نصرآباد

توغ امام ( )حسين

نيمه دوم سده دوازدهم

»...يا رضوان، يا برهان» «فتح«سوره 2و 1آيه

151/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

تاريخ مكان ها كتيبه توغ

44

حسينيه توده

ابوزيدآباد)3(

سده دوازدهم

، »فتح«آيه اول سوره ) دهر(» انسان«سوره 8 آيهيا قاضي «، »يا امام حسين«، »نور«سوره 35آيه

، اشعاري فارسي»الحاجات

45 محله ميان ده قمصر كاشان

سده دوازدهم

»محمد و علي«و عبارت » صف«سوره 53آيه

حسينيه ده 46 آباد كاشان

سده سيزدهم

و »علييا محمد، يا » «صف«آيه سيزده سوره .»صلوات كبيره«

توغ شيخ 47 1242 رضا كاشان

» 1242«و تاريخ ساخت »رضا بن مهدي«واقف نمود طمع كننده به لعنت خدا و وقف اباعبداهللا«

.»1272رسول گرفتار شود

48

حسينيه قتلگاه 1245 بهشهر

، »يا غفران«، )1245(و تاريخ »صف«سوره13آيه» يا امام حسين«، »ديان يا«، »يا حنان«، »يا جبار«

.1301:تاريخ مرمت

49

مسجد گرجي محله بهشهر

احتماال نيمه اول

13سده

، »يا حنان«، »الكرسي يةآ«، »صف«سوره 13آيه ، »يا رحمن«، »يا رضوان«، »يا برهان«، »يا ديان«

.»صلوات كبيره«، »يا حسين بن علي« نتيجه

ها آگاهانـه اكم بر آنها نشانگر آن است كه اين نوشتههاي ح گيري ها و جهت هاي توغ متن كتيبهثر از أهـا را عالمـان صـورت داده باشـند و خـواه عـوام متـ اند، خـواه ايـن انتخـاب انتخاب شده

.هايي زده باشند هاي آنان دست به چنين انتخاب آموزشز رويكـرد ها و كاركرد نمادين اين شـعارها ا كيدي بر شعائر شيعي و امامتي در اين كتيبهأت

به توحيد و نبوت نيز نشـانگر توجه ،عالوه بر اين. كند اين عالئم و شعائر حكايت مي وراياصلي توجه ويژه بـه چهـارده معصـوم در به طور كلي. چشمگير نگاه مؤمنانه در اين انتخابهاست غلبه

ن بـا آ همقايسـ عدم كتابت نام هيچ يك ديگر از اوليا و شهيدان كربال و ،و در مقابل ،ها اين توغ

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 152

ناديده گرفته شده، نشان تحول قابل تـوجهي در رويكـرد آيينـي وضع امروز كه اين حصر كامالهـاي تعويـذي در و سرانجام در كنار اينها، بسامد بـاالي آيـات و سـوره . شيعيان در ايران است

.ها نشان دارد انديشي وراي اين گزينش ها در عين حال از منفعت توغ

تصاويري از انواع توغ - 1

153/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

تيغه - 3 ) ماهيچه( بخش اصلي توغ - 2

صندوقچه مكعب - 5 صندوقچه مدور - 4

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 154

كتابشناسي . كريمقرآن عالوه بر

، نجـف، طب االئمـه علـيهم السـالم ، )عبداهللا بن بسطام(و ابن بسطام) حسين بن بسطام(ابن بسطام .قمري1385

سيزده پژوهش دربـارة طلسـم، تعويـذ و ( يك،+دوازده، »تعاويذ از منظر قرآني«اكنار، كاثلين ملون، .1387، گردآوري و ترجمة ابراهيم موسي پور، تهران، مرجع، )جادو

.1377مشهد، آستان قدس رضوي، اول، تجلي عاشورا در هنر ايران،، محبوبه، الهي، زير نظـر محمـد كـاظم بجنـوردي، 16جلد المعارف بزرگ اسالمي، ةداير، »توغ«بلوك باشي، علي،

.1387المعارف بزرگ اسالمي، ةتهران، مركز دايرمه احسـان نراقـي، تهـران، نشـر ترج هانري كربن، آيين جوانمردي،، »جوانمردي«بهار، محمد تقي،

.1363نو، .1331، تهران، انجمن ايرانشناسي، هرمزد نامهپورداوود، ابراهيم،

.يك+ دوازده، »افسون ها و تعاويذ در فرهنگ عربي و اسالمي«كارا، .دوو، بيمحمد روشـن، مصـطفي موسـوي، تهـران، به كوشش، جامع التواريخرشيد الدين فضل اهللا همداني،

.1373نامه، البرز .1363، 5و 4، سال دهم، ش آينده، »توغ و پاتوغ«ستوده، منوچهر،

فصلنامة علـوم ، »بررسي محتواي كتيبه هاي مذهبي دوران تيموريان و صفويان«شايسته فر، مهناز، . 1381، پاييز43، سال دوازدهم، شمارةانساني دانشگاه الزهرا

.1386، تهران، سخن، )دگرديسيهاي يك ايدئولوژي( قلندريه درتاريخشفيعي كدكني، محمد رضا، .م1986، اول، ةف، بيروت، دارالمعرمجمع البيانطبرسي، ابوعلي فضل بن حسن ،

. ميالدي 1935قمري، 1358، ليدن، الملوك و تاريخ االممطبري، محمد بن جرير، .ي تا، تهران، كتابفروشي محمد حسن علمي، بكليات مفاتيح الجنانقمي، عباس،

محمـد جعفـر محجـوب، تهـران، بنيـاد بـه كوشـش ، فتوت نامة سلطانيكاشفي سبزواري، حسين، .1350فرهنگ ايران،

، ترجمه و تنظيم محمـد دبيرسـياقي، تهـران، ديوان لغات الترككاشغري، محمود بن حسين بن محمد، .1375علمي و فرهنگي،

،قم، ظهـور هاي علميه و جهان، ، حوزهماعزاداري سنتي شيعيان در بيوت علمعتمدي، سيد حسين، .1378اول،

155/ هاي عزاداري در ايران عصر صفوي هاي توغ كتيبهبررسي

ةتهران، بنيـاد دايـر حداد عادل، غالمعلي زير نظر ،7ج ،دانشنامه جهان اسالم، »توغ«منفرد، افسانه، .1382المعارف اسالمي،

مجموعـه مقـاالت نخسـتين همـايش محـرم و ، »محرم و نشانه هاي نمـادين «ميرشكرايي، محمد، .1376، سازمان ميراث فرهنگي، اول، انفرهنگ مردم اير

.1346تهران، فروغي، سرچشمه هاي تصوف،نفيسي، سعيد، .1380القرآن الكريم، معة، قم، جافضايل قرآننورمحمدي، محمد حسين، .1375، آباده، ارجمند، تاريخ بيدگلهاشمي تبار، سيد حسين،

173ـ157، ص89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،

1,2كرمان در دوره قاجار نهاد آموزشي شيخيه: مدرسه ابراهيميه

3محمد خداوردي تاج آباديدانشجوي دكتري دانشگاه آزاد اسالمي، واحد علوم و تحقيقات تهران، گروه تاريخ و تمدن ملل اسالمي، تهران،

ايران

چكيده ستور ابـراهيم خـان ظهيرالدولـه، حكمـران به د ترين مدرسه در كرمان عصر قاجار مدرسه ابراهيميه مهم

طـولي امـا .بنا گرديـد به منظور ترويج علوم و معارف شيعي در اين شهر.) ه1240-1218: حك(كرمان فرقـه نوظهـور فعاليـت ـ فرهنگـي بـراي باني آن به مركزي علميخواست برخالف نكشيد كه ابراهيميه

مقالـه حاضـر بـه بررسـي تغييـر .ه قاجـار ادامـه داد شيخيه تبديل شد و اين نقش را تا پايان عمر سلسلدهـد كـه حـاج محمـد ها نشان مي يافته .كاركرد ابراهيميه وكارنامه علمي ـ آموزشي آن اختصاص دارد ، با اين فرقه رمانو نيل به رهبري شاخة ككريم خان، پسر ابراهيم خان، پس از گروش به مذهب شيخيه

نصـب مـدير مدرسـه را بـه خـود حـق نه تنها توليـت موقوفـات بلكـه ن ابراهيم خا هنام تغيير مفاد وقفمدرسـه مـذكور بـا پشـتوانه بدين ترتيب . را نيز وقف ابراهيميه كرد يامالك وي همچنين. اختصاص داد

هاي حاج محمـد ـ تبليغي براي انديشه به دور از مداخالت علماي متشرعه، به مركزي علمي ومالي كافي .نش تبديل شدناكريم خان و جانشي

.، ابراهيم خان ظهيرالدولهمدرسه ابراهيميه، شيخيه، حاج محمدكريم خان ،كرمان :ها كليد واژه

.19/10/89: ؛ تاريخ تصويب22/8/89:تاريخ وصول .1

بـه » اجتماعي كرمـان در عصـر قاجـار -شيخيه و تحوالت سياسي«اين مقاله از رساله دكتري نگارنده با عنوان .2 .راهنمايي دكتر محمد علي كاظم بيگي برگرفته شده است

[email protected]: پست الكترونيك .3

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 158

مقدمه پنجم هجـري، روزگـار ةبنابر منابع موجود سابقه بنياد نهاد مدرسه در كرمان به نيمه دوم سد

يي، صـفوي و افشـار نيـز در دوران قراختـا . گـردد باز مـي ،حكومت تركان سلجوقي بر اين شهرمدرسه جديدي به نام ابراهيميه ،سلطنت فتحعلي شاه هدر دور 1.مدارسي در كرمان ساخته شددر . قاجار به همراه داشت تحول آموزشي اين شهر را در دوره ترين در كرمان بنا گرديد كه مهم

، و چگـونگي يـن مدرسـه اآموزشـي منابع معتبر تاريخ ، نظام اداري، مـالي و مقاله بر پايةاين .شود بررسي مي 2به يك مركز علمي خاص شيخيه شيعيآن از يك موسسه آموزشي تبديل

ابراهيم خان ظهيرالدوله و بناي مدرسه ابراهيميه اقناع از جمله ،گوناگون يبه داليل) ه 1240 -1218: حك(والي كرمانابراهيم خان ظهيرالدوله

و نيـز احيـاي 3علمـا و دانشـمندان قائـل بـود ه براي طبقـه دوستي خود و اهميتي ك حس علم سپاه قاجاري به اين شهر رونق پيشـين خـود را هاي علمي و آموزشي كه به سبب حمله فعاليت

ساخت دستور 1و جاودانه ساختن نام خود 5ترويج علوم و معارف شيعي نيز و 4از دست داده بود 2.پايان يافت ه1231يا 1230در در اين شهر داد كه بنايشمدرسه جديدي را

مدرسـه تركـان سـلجوقي و «اني پـاريزي، باسـت : نك ها براي مالحظه نام و تاريخچه مدارس كرمان در اين دوره. 1

. 112، 111وزيري، ؛ 66-55 ، كرمان در قلمرو تحقيقات ايراني، »تركان ختائي در كرماناين مكتب فكري . رود يكي از انشعابات درون مذهبي شيعه دوازده امامي به شمار مي» ها پايين سري«شيخيه يا .2

. است كه در فقه، اصول و اخبار صاحب علم و نظر بـود )ه1266د(يمنسوب به عالم شيعي، يعني شيخ احمد احسايفرقة شيخيه پس از احسايي توسط برخي از شاگردان برجستة وي در برخي نقاط ايران گسترش يافـت وبـه زودي

هاز ايـن ميـان، فرقـ . االسـالميه، عميداالسـالميه و باقريـه تقسـيم گرديـد ثقـة كريمخاني، :به چند شعبه از جمله در كرمـان ) ه1288د(يكي ازشاگردان مكتب احسايي به نام حاج محمد كـريم خـان كرمـاني هاني به وسيلكريمخ

دانند و اعتقاد بـه دو اصـل ديگـر يعنـي معاد را ضروري نمي شيخيه اعتقاد به دو اصل عدل و. رواج وپيرواني يافتبدين ترتيب بنا . ري به نام ركن رابع معتقدندپندارند و در مقابل به اصل ديگ آن دو مي هتوحيد و نبوت را دربردارند

، ارشـاد العـوام كرماني، محمد كريم خـان، (توحيد، نبوت، امامت و ركن رابع : بر ديدگاه شيخيه اصول دين عبارتند ). 175الطالبين، يةهدا؛ همو، 24 -2/19

.57رضوي، .3

. 166-164همت، ؛12،ان كرمانمقدمه فرمانده همو، ؛232-231، آسياي هفت سنگباستاني پاريزي، .4 .60رضوي، .5

159/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

ده حدود كه ، چنانمدرسه مبالغ هنگفتي خرج كرد اين ابراهيم خان ظهيرالدوله براي بناي . 3هزار تومان به امور مدرسه اختصاص داد

برخي آيات قـرآن مدرسه ابراهيميه از نظر معماري، تزئينات، فضاي داخلي و صحن و درج در نـوع ،آن داردنام باني اي به به ظرافت اشارهكه »4سالم علي ابراهيم« آيهويژه به ها، بر كتيبههـا اين مدرسه داراي ايوان 5.را برانگيخته است جهانگردان خارجياعجاب و است مانند خود بي 7.كه در مدارس قديمي وجود نداشتاست سخنراني زيبايي تاالر ، و 6هاي متعدد و حجره

ماننـد مدرسـه ،در كنار مراكز قديمي يعلم يدرسه، ايجاد مركزتاسيس اين ماصلي هدفشيعه در ايـن و معارف ديني و عقايد و انديشه معصوميه و مدرسه خاندان قلي بيگ بود تا علوم

)ه1288-1225(كـه حـاج محمـدكريم خـان امـا پـس از آن ؛تر ترويج و نشر يابـد بيش شهرترويج مكتب به و قرار گرفت در اختيار فرقه شيخيهمدرسه منحصرا اين ،آن شد ةادار دار عهده

.اختصاص يافتشيخيه

منابع درآمد مدرسههـاي آن، امالكـي را بـر آن مين هزينهأپيشبرد اهداف مدرسه و ت برايابراهيم خان ظهيرالدوله

درآمد اين موقوفات ساالنه به حدود دو. وقف كرده بود كه تقريبا بيست هزار تومان ارزش داشتتامين نيازهاي طالب بايست صرف مواردي چون كه بنا بر نظر واقف مي شد هزار تومان بالغ مي

، كمـك بـه )ع(و پرداخت مستمري به آنان، امور خيريه، برپايي مراسم عـزاداري امـام حسـين همچنين دو عشـر 8.تعمير اعيان موقوفه شود ب وقد ائمه شيعه، خريد و استنساخ كتزائران مرا

كـه به عنـوان نظـارت بـه نـاظر ديگر د موقوفه به عنوان حق توليت به متولي و دو عشر از درآم

.116وزيري، .1

.107، راهنماي آثار تاريخي كرمان؛ باستاني پاريزي ، 144احمدي كرماني، ؛110همو، .2

.158 ،همانكرماني، .3

.109 /صافات .4

؛ 226؛ سايكس، 304؛ لندور، 203خانيكوف، .5Floyer, 362, 327; Gazetteer of Persia, IV, 211.

. 340منشي كرماني،گ .6

.لندور، همانجا. 7 . ؛ رضوي، همانجا159كرماني، همان،.8

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 160

كـه پسـر با آنظهيرالدوله خان اي از گزارش، ابراهيم بنابر پاره 1.يابد ، اختصاصبوده حاكم شهرانتظـام و 2اي نيـز بـراي خـود قـرار داد را متولي موقوفه كرد، حق توليهخود محمد كريم خان

) ه1275ح . د(آخوند مال علي اعمي يعني ،مدرسهمعتمد را به يكي از مدرسان موقوفهمهمات حـاكم شـهر را بـه ،علماي متشرعه به موقوفـه براي جلوگيري از دخالت وتعرض ديگرو 3سپرد

در چون فرزندش محمـدكريم خـان ،پس از مرگ ابراهيم خان .4عنوان ناظر موقوفه تعيين كرد تنظيم امـور مدرسـه و ،هاي شيخي بود سرگرم فراگيري آموزه) ه1259د(نزد سيد كاظم رشتي

.5ماند چنان در دست مالعلي اعمي باقي موقوفات آن هم

از سـوي ، وحاج محمدكريم خـان رسـما بـه مـذهب شـيخيه گرويـد كه ه 1255در سال ب بـر اين مـذه كردن جايگزين شيخي و ةسيدكاظم رشتي به منظور ترويج مذهب تازه پاگرفت

آن و توليت شد مدرسه همچنان بر منوال سابق اداره مي ،اير مذاهب و فرق به كرمان بازگشتسدر و علمـا ؛ اما به سبب بروز اختالف نظر بـين محمـدكريم خـان در دست علماي متشرعه بود

مي حدود و مقررات ابراهيم خان تما كه در موقوفهبا اين دستاويز وي 6موقوفهچگونگي مصارف ردهكـ براي خود مقرر ابراهيم خانكه اي كه حق التوليه از جمله آن ،لحاظ نشده مقررات شرعي

مال علي اعمي و سـيد (كه مدرسان مدرسه اين بهانه به نيز و ردوقف تباين دابا مقتضاي صيغه بـراي تـدريس در ايـن مدرسـه الزم شروطنامه حائز مطابق نص وقف) ه1287جواد شيرازي د

و حق طـالب را گرفته اي بيش از آنچه واقف بدانها اختصاص داده، الزحمه تاكنون حق و نيستندآن ابطـال و را باطل كـرد )يعني وقف نامه ابراهيم خان(مدرسهوقف نامه اوليه ،7اند ضايع كرده

و حــاج محمــد ابــراهيم كلباســي) ه 1260د( حــاج ســيد محمــد بــاقر اصــفهانيرا بــه تأييــد

.158كرماني، همان، .1

مقاله در جواب مقاله روزنامه كشور،؛ همو، 61/ 1، فهرست كتب مشايخهمانجا؛ ابراهيمي، ابوالقاسم خان، . 2

.87كالنتر كرماني،گ. 3

.كرماني، همانجا.4

.73،رضوي. 5

.2، 1333، سال 222، سال يازدهم، شمارهاتحاد ملي؛ 73؛ رضوي، 159كرماني، همان، . 6هاي حاج محمد گيري از طالب نيز چون ذينفع بودند از اقوال و موضع معدوديالبته . 159-158كرماني، همان، . 7

-159رمـاني، همـان، ك(نزاع او با متشـرعه را فـراهم كردنـد هاي مشاجره و زمينه كريم خان به شدت برآشفتند و160(.

161/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

2.رساند نيز 1)ه1262د(خـواهران و -تمـامي وارثـان ابـراهيم خـان ه 1262حاج محمد كريم خان در سال سپس

توليت امور موقوفه خود را وقف كردند و سهم االرث خود همگيآنان را احضار كرد و -برادرانشابراهيميـه بـه انحصـار مدرسـه ين ترتيب امالكبدي .را نيز به حاج محمدكريم خان واگذاردند

حكمران كرمان، فضلعلي خان قره بـاغي . اصل از آن مصارف مشخص داشتدرآمد كه عوايد حج محمد كـريم خـان را بـه داماد ابراهيم خان ظهير الدوله كه خواهر حا ،)ه1265-1262:حك(

3.يد و آن را مهر كردأينامه را ت و احتماال شيخي شده بود، نيز صحت اين وقف زني گرفته

: رفته استگ روح در زير را در بر ميمشو مستغالت نامه جديد امالك وقفد واقـع همت آبـا قنوات و اراضي آن ناحيه، مزرعه مزرعه ابراهيم آباد واقع در باغين كرمان،

شهر كرمـان، بـازار ابـراهيم خـان و بـازار و واقع در حومه سلسبيلدر علياي رفسنجان، مزرعه خانه كرمان و از سوي ديگر به ضرابهايي كه در اطراف مدرسه قرار داشتند كه از يك سو دكان

به حمام ابراهيميه و از طرف ديگر به بازار گنجعلي خان و از سوي شـرق و شـمال بـه خيابـان 4.شد محدود مي

االرث خـود، برخـي از سـهم ه 1287و ه 1284هـاي در سال نيز از وارثانگروهي ديگر اده از نامه افزودند و براي استف درج در وقفسلسبيل و حمام را به رقبات من يعني بازار و مزرعه

حاج محمد ابراهيم كلباسي از معتقدان به مسلك شيخيه بود و حاج محمد كريم خان پيش از درك سيد كاظم . 1

). 68؛ رضوي، 1/232خوانساري، (شد رشتي مدتي در خدمت وي بود و در مجلس درس او حاضر ميمبتني بر منـابع و ،شود نقل و بررسي مي مقاله نامه در اين اين وقف ةآنچه دربار .است نامه از ميان رفته اين وقف. 2

امور خيريه تهران در سازمان اوقاف و) موسوم به موقوفه ظهير الدوله(جديد وقف نامه ؛ اما اصلمĤخذ شيخي استن هـايي از ايـ بخش. تصويري از اين وقف نامه در سازمان اوقاف و امور خيريه كرمان موجود است. شود نگهداري مي

سه سال پـيش دنـس هرمـان و . به كوشش اميد رضايي چاپ شده است در فهرست اسناد موقوفات ايراننامه وقفكرمـاني در دوره نقش وقـف درشـكل گيـري جامعـه شـيخيه «عنوان بااي نامه مقاله اميد رضايي برپايه اين وقف

ابوالقاسـم خـان ( منتشـر شـد ) STUDIA IRANICA(مجله مطالعات ايراني 36نگاشتند كه در شمارة » قاجار ).ابراهيمي، همانجا؛ اتحاد ملي، همانجا

در آرشيو سازمان اوقاف و امور خيريه تهران موجود است و تصويري از آن به 155به شماره موقوفه ظهيرالدوله. 3شـود؛ ري مـي درآرشيو اسناد موقوفه سـازمان اوقـاف و امـور خيريـه كرمـان نگهـدا 301متفرقه 1/ظ/588شماره

جهـت اطـالع از (222،2سـال يـازدهم، شـماره 1332تيـر، 15، سه شنبه، اتحاد ملي؛ روزنامه 215احمدي كرماني، ).1256، 1930، دفتر دوم به شمارهفهرست اسناد موقوفه ايران: نامه نك برخي محتويات وقف

.موقوفه ظهيرالدوله. 4

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 162

1.آنها شروطي را مقرر كردند

نظام اداري مدرسهمدرسه جزئيات مهمي از نظـام اداره و شـرايط و وظـايف عمـومي اهـل مدرسـه را در نامه وقف

حاج محمدكريم خان پـس .مدرسه متولي موقوفه بودباالترين مقام اداره كننده .نهد اختيار ميمحمدحسين خـان بـن يعني ، دوم يكي از مريدان خودنامه اول و تدوين وقفنامه بطال وقفا از

)ه1215 -1212: حـك (از احفاد محمدتقي خان يزدي، حكمران كرمان ،ميرزا محمدعلي خاندوم انتخاب جانشين محمدحسين خان بـا خـود هنام بنابر وقف 2.به اين سمت منصوب كرد را

، گـروه رقيـب بـر هر گونـه دخالـت را بر انتخاب متولي، راه هاين شيو. بودمتوليان وقت موقوفه وان شـيخيه منحصـرا دراختيـار پيـر را و نظارت بر اين مدرسـه بست مي، يعني علماي متشرعه

.نهاد مي هطبـق وقـف نامـ . 3بيش از دو هزار تومان بود چنان كه گذشت، ،موقوفات ةنميزان درآمد ساال

هـا متولي مستقيما بـر تقسـيم حجـره 4.بوددرآمد حق توليت متولي اين از 10/1 عشري مدرسهشـد، اول اداره مـي هنامـ بـر طبـق وقـف دوراني كه مدرسه 5.كرد مي ميان طالب مدرسه نظارت

نامـه دوم اطالعـي از نـام متصـديان اما از زمان تدوين وقـف ،مالعلي اعمي متصدي مدرسه بود ،از محل عوايد موقوفات بر مبناي سـاعات تـدريس كه اين روشن است. مدرسه در دست نيست

مـديريت هبر اظهـار حـاج محمـدكريم خـان در دور بنا 6.شد ه ميپرداخت مستمري به مدرسان نامـه دوم بنـابر در وقـف 7.صد تومان بود نه استادان يكحقوق ساال ،ميهمالعلي اعمي بر ابراهي

خادم و مـوذن نيـز از محـل عشـري از دار، نظر واقف مستمري ديگر شاغلين مدرسه مانند كتاب 8.شد درآمد پرداخت مي

.همان. 1

.همان. 2

.111-110وزيري، . 3 .هيرالدولهموقوفه ظ. 4 . ، همانجااتحاد ملي .5 .88رضوي، . 6

.158كرماني، همان، .7

.موقوفه ظهيرالدوله .8

163/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه حاج محمدكريم خان عشري ديگر از درآمد موقوفه را به تعميـر و نگهـداري بنـاي مدرسـه

هاي عمراني ديگر در ي اين بخش از درآمد را صرف هزينهاختصاص داد، مشروط بر آن كه متول ه ازظـاهرا متوليـان موقوفـه ايـن مـاد 1.ه نيفزايـد مدرسه ننمايد و بر بناي اوليه و اصلي مدرس

در بازديـد خـود از مدرسـه در 2به طوري كه ساويچ لنـدور . كردند نامه را به خوبي اجرا مي وقفچنـان بنـاي آن را مجلـل و باشـكوه هـم ،يعني نود سال پس از تاسيس مدرسـه ،ه1320سال

ده نمـو اظهـار تعجـب شود نگهداري ميو از اين كه اين مدرسه به خوبي تعمير و كرده توصيف 3.است

متولي موقوفه موظف بود كه عشري از درآمد موقوفه را به برگزاري ،طبق وقف نامه دومدر هر محلي ،مراسم تعزيه و سوگواري در مدرسه و در صورت عدم امكان برپايي مراسم در آنجا

قهوه، لزومات آن مانند تهيه هاي اين كار و م هزينه. اختصاص دهد ،دانست كه خود صالح مي 4.شد خوانان نيز از همين عشر پرداخت مي روضه ة، آش و حق الزحمقليان، آب

مخصوص افرادي بود كه به منظور طلب مغفرت براي باني بخشي ديگر از درآمد موقوفه يارت الي اهللا به ز ةبكردند و قر مدرسه، ابراهيم خان ظهيرالدوله، و والدين او قرآن تالوت مي

حاج محمد كريم خان درصدد بود تا با اختصاص بخشي از احتماال 5.رفتند ميعتبات عاليات توان مي ،اين بر بنا. دارد ها زنده نگه دوره ةنام باني مدرسه را در هم ،درآمد موقوفه به اين امور

ها و آيين يكي از مراكز برگزاري ،ابراهيميه، افزون بر فعاليت هاي علمي و آموزشي ةگفت مدرس .بوده استمراسم شيعي در اين شهر

و مزاياي تحصيلي وطشر

سرپرستي مالعلي اعمي بر مدرسه ابراهيميه، ) ه1262- 1230(سي و دو ساله ةجز دور ،تحصيل در اين مدرسه مخصوص شيخي مذهبان، و شرط برخورداري طالب از مزاياي مدرسه

يان علماي متشرعه و حاج محمدكريم خان بر كشمكش م هدر دور. پيروي از مذهب شيخي بود

.همانجا .1

2. Lander, Arnold Henry Savage. .304لندور، . 3

.موقوفه ظهيرالدوله. 4 .همان. 5

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 164

سر سرپرستي و رسيدگي موقوفه يكي از شاگردان حاج محمدكريم خان به نام مالعلي اكبر ابراهيميه را تصرف كرد و طالب شيخي را به جاي طالب هجازه از او مدرسدشتابي با كسب ا

ط اصلي براي تحصيل و شر ،از آن زمان به بعد 1.متشرعه در حجره هاي مدرسه سكونت داد .استفاده از امكانات رفاهي مدرسه پيروي از مذهب شيخيه شد

نه ششصدتومان ساال طالب كمك هزينه مدرسه ابراهيميه،رياست مالعلي اعمي بر هدر دورحاج محمدكريم خان بر ةپس از سلط 2.گرديد تقسيم ميآنان كه براساس نظر واقف ميان بود

صرف بود، 10/3 برابر با سه عشر كه او بيشترين بخش از درآمد موقوفهبر دستور بنا ،مدرسهاطالعي در دست هر طلبهبه جزئيات ميزان مستمرياز 3،شد پرداخت مستمري به طالب مي

ديگر افراد اين سياست درصدد بود تا جماعت شيخي واحتماال حاج محمد كريم خان با .نيستاز زيرا در اين دوران مدرسه معصوميه نيز داراي موقوفات و مند كند، را به اين مدرسه عالقه

دارس در دوران پيشوايي حاج محمد خان بر شيخيه برخي از م4.رونق فراوان برخوردارد بود- 1311در سالهايرغم داشتن موقوفات به اظاهر خاندان قلي بيگ،مانند مدرسه ، ديگر كرمان

1320در سال بنابر گزارش ساويچ لندور كه در حالي5؛از طلبه و مدرس خالي بودند ،ه 1314 6.دويست طلبه در مدرسه ابراهيميه به فراگيري دانش مشغول بودند ه 1320

مدرسان مدرسهايـن انهاي آموزشي مدرسه براي گزينش مدرسـ ابراهيم خان ظهيرالدوله از همان آغاز فعاليت

شهرها و نواحي ديگر براي تدريس در از را او علما و روحانيوني. مدرسه اهميت خاصي قائل بود. د(به عنوان نمونـه مالعلـي اعمـي و مالمحمـدكاظم شـيرازي . اين مدرسه به كرمان فراخواند

اشتهار و معروفيت مدرسـه 7.را از شيراز به اين شهر دعوت كرد تا به تدريس بپردازند) ه1240 كـه ، چنـان به اين مدرسه گرديد ابراهيميه سبب جذب تعدادي ديگر از استادان از ساير شهرها

.، همانجااتحاد ملي .1 .158، محمدكريم خان، همان، كرماني.2

.هموقوفه ظهيرالدول .3

. 219،حصيرستانباستاني پاريزي، . 4

.192،، مقدمه صحيفه االرشاد؛ باستاني پاريزي1، پانويس شماره 222سايكس، . 5

.304لندور، . 6 .151؛ احمدي كرماني، 129؛ وزيري، 78كالنتر كرماني،گ . 7

165/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

به اقامـت دائـم در ايـن تصميم ه1254سيدجواد شيرازي در سفر دوم خود به كرمان در سال 1.و مدرسي ابراهيميه را پذيرفتشهر گرفت

دروس كـم در تدريس در آنجـا دسـت پس از تصرف مدرسه توسط شيخيه رسد به نظر مييــن دوره كــه ذكــر امدرســان در هــاي نــام. مخــتص مدرســان شــيخي مــذهب شــداعتقــادي در رهبـران شـيخيه ةجملـ .مطلب استد اين يؤم ،خواهد آمد سطور بعد ترين آنان در برجسته

به .نايل آمدند ابراهيميه مقام مدرسي به ،تخصص به رغم تفاوت درجات و ،دوره زعامت خويشدر رمضـان و ، جز ها اهتمام ماين مدرسه در در خود خان حاج محمد كريم ،تصريح برخي منابع

2.كـرد مـي تـدريس »، اصول و فقه شيخيحكمت الهي«شنبه و جمعه جز پنج ،همه ايام هفتهبه تعبير يـك منبـع شـيخي در نيز كه )ه 1307د (حاج محمدرحيم خان وي پسر و جانشين

ل و حكمت، ادبيه از نحو و صرف و لغت و معاني و بيان و بديع و عروض و رمـ اكثر علوم مانند «محمـدخان حاج برادرش پس از وي 4.مدرسه بود» مدرس اول« مهارت داشت، 3»...تاويل رويا حلقه درس خـود اي وي البته در برهه. 5به مدرسي ابراهيميه رسيدنيز )ه 1324د (محمدخان

7.منتقـل كـرد ـ 6شهر كرمان نوب شرقيج ر ـ در هفت فرسخي لنگاز ابراهيميه به روستاي را در خرين رهبـر شـيخيه آ )ه 1360د(حاج زين العابدين خان محمد كريم خان، پسر ديگر حاج

»حكمت الهي«جز پنجشنبه و جمعه به تدريس ،هفته بر سنت پدر، در طولبنا نيزدوره قاجار 8.پرداخت مي

مـدرس يـاد كـرد كـه محمد قاسم خان پسر ديگر حاج محمد كريم خـان در پايان بايد از به رشته خاصي تنها هارتشانشماري ديگر م ،اينان در مقابل 9.بودي اصول شيخ فقه و حكمت،

ميرزا محمـدعلي شـيرازي، مـدرس علـم لغـت، و از توان ميجمله از گرديد، خاصي محدود مي

.198، 180همو، . 1 .95، 93، 92رضوي، .2

. 164، وزيري، 141همو، . 3

.111، همو. 4

.111همو، . 5

.170وزيري،. 6

.35چهاردهي، . 7

.30، 1/29، فهرست كتب مشايخ عظامابراهيمي، . 8

.174رضوي، . 9

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 166

مدرسـان پـدر از ديگـر 1.نام بـرد و اسطرالب، محمدباقر خراساني، مدرس دروس هيئت، نجومكه اولـي در معقـول، منقـول، بودند )آقا محمد جواد( و برادر او )آقا محمد علي( احمد بهمنيار

.2داشتو دومي درمنطق، اصول و فقه تخصص ، حساب، هندسه، هيئت و نجوم

مواد و منابع درسي؛ به آموزش علوم و معارف ديني اختصاص نداشـت صرفاابراهيميه از همان آغاز تاسيس ةمدرس

عالقـه فرزنـدش، حـاج محمـدكريم خـان بـه هنگامي كه از ،در واقع ابراهيم خان ظهيرالدوله ،هـاي مختلـف دانـش علما و مدرساني در شاخهو او را به اين مدرسه فرستاد ،تحصيل آگاه شد

مشاء، اشراق، علوم الهي، رياضي، طبيعي، نجوم، مانند صرف و نحو، منطق، معاني، بيان، حكمت در مواد آموزشي تغييراتي مدرسهبرشيخيه ه طسلپس از .3هندسه و رمل را به آنجا دعوت كرد

بنابر گزارش ارنست فلـوير، .تري يافت سامان بيش تدريجا آن فعاليت علمي و آموزشي و رخ داد ةدرسي و آموزشي اين مدرسه از اسلوب و قاعد هبرنام ه1293/ م1876سياح انگليسي، در سال

4.كرد منظمي پيروي ميفراخـور تخصـص و بـر زيرا بنا مدرسان نقش داشتند؛ در تعيين برنامه درسي اين مدرسه

تـدريس هكـه در دور چنـان ، شـد برخي دروس از اهميت بيشتري برخوردار مي مهارت استادان،برخي از 5،)فارسي و عربي(حاج محمدرحيم خان به سبب تسلط و مهارتش در انواع علوم ادبي

مدرسـه ايـن رآن از دروس اصـلي هاي اين علم مانند صرف، لغت، قرائـت، و تفسـير قـ از شاخهبـدون توجـه بـه وارد بـود كـه معمـوال روخواني و قرائت قرآن از مواد درسي طالب تازه. گرديد

در نتيجه طالب مدرسه قرآن را بدون غلط و با سبكي .شد معناي آيات به آنان آموزش داده مي .6عربي ضعيف بودند ههجدر قرائت قرآن به ل و ،كردند فارسي قرائت مي هساده و روان با لهج

طالب پس از فراگيري دروس مقدماتي، در مقاطع باالتر به فراگيـري دروس تخصصـي كـه 7.پرداختند مي ، كالم و حكمت بود،حديث و تفسير، اصول، فقه، رجال شامل بيان، بديع، منطق،

.249؛ مدرسي، 2، 1333مرداد، 5، سه شنبه اتحاد ملي .1

.75، جامع المقدماتپاريزي، باستاني .2

.83كالنتركرماني،گ.3

4. Floyer, 326. .164وزيري، .5

6. Floyer, 326, 327.

167/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

آموزشـي هرياضيات، نجوم، هيئت و اسطرالب از ديگر دروس برنام ،افزون بر اين 1.پرداختند ميبـه از دروس فرعي مدرسـه علومي از اين دسترسد كه با وجود اين، به نظر مي 2.هيميه بودابرا

. آمده است شمار مياز آنجـا كـه حـاج . اي داشـت آثـار رهبـران شـيخيه جايگـاه ويـژه ،ميان كتب درسـي در

تعـدادي از محمدكريم خان داراي تاليفات متعدد در موضوعات فقهي و كالمي و اعتقادي بـود، منبـع درسـي طـالب در المنيـره ةمرآبه عنوان نمونه . ثار او منبع درسي طالب مدرسه گرديدآ

هـاي درسـي از ديگـر كتـاب فصـل الخطـاب و نيز كتاب 3زمينه علم الواح و كيفيت وضع اعداددر موضـوع » تذكره«و » تبصره«هاي دو رساله حاج محمدكريم خان به نام. 4طالب مدرسه بودگفتـار و سـخنان او بـه ةمجموع ، كهشد تدريس مي) معلم(يله آقامحمدعلي صرف و نحو به وس

محمدعلي معـروف شـد و بـه صـورت صرف و نحو آقا هشاگردانش جمع آوري و به رسال ةوسيل . 5كتاب درسي دراختيار طالب مدرسه قرار گرفت

شيخي بليف و تهيه كتاب و منابع درسي براي طالأبه ت ،برخي از مدرسان عالوه بر تدريسكه بعـدها تاليف كتاب براي محصالن از ابتكارات حاج محمد كريم خان بود. كردند نيز اقدام مي

در واقع حاج محمدكريم خان با ايـن نـوآوري . مورد تقليد ديگر مدرسان اين مدرسه قرار گرفتو به آنان سازد نياز بيآثار متشرعه ها و كتاب كه محصالن شيخي را از مراجعه به برآمد درصدد

اهتمام ، سومين رهبر شيخيه،حاج محمدخاناز رهبران بعدي شيخيه .استقالل و هويت بخشدحكمت الهي، طبيعي، مانند دانش هاي مختلف در شاخه ئلكتب و رسا ليفأتدوين وت به اي ويژه

از شـاگردان ري بسيا ،بدين منظور .داشت توضيح موارد اختالفي اخبار و احاديث و فقه و اصول، كه احتمـاال در وي هاي هاي درس و سخنراني منظم خود در كالس با حضور حاج محمد خان

آنها را در قالب ند و كرد ميسخنان و مواعظ او را كتابت ههم ،شد سخنراني مدرسه برپا ميتاالر فقهـي، حكمـي عظيمـي از كتـب همجموعـ كه حاصل آن 6نمودند ميها تدوين ها وكتاب رساله

.2/381، ةطريق النجاكرماني، .1

.همين پژوهش بخش استادان: ك.ر .2

.2/431همان، ؛ ابراهيمي،100، 99رضوي، .3 .147، رضوي .4

.73، جامع المقدمات؛ باستاني پاريزي، 680-679،مصطفوي سبزواري .5

.153 -152رضوي، . 6

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 168

.بودمكتوب شيخي و آثار ادبيات و نشر ثري در توسعهؤگام مو يخيه وحديثي شحاج محمدكريم خـان، حـاج محمـد رحـيم خـان، حـاج (قاجاريه ةرهبران شيخيه در دور

و علماي ديگر اين فرقه مانند محمد قاسـم خـان همـه از ) محمدخان و حاج زين العابدين خاناي درتثبيـت و گسـترش مسـلك قـش برجسـته ابراهيميه بودند كـه ن ةفارغ التحصيالن مدرس

هاي علمي و اخالقـي از برخي ديگر از طالب مدرسه پس از تائيد صالحيت. گري داشتند شيخيشيخي در شـهرها و نـواحي ديگـر امـر تبليـغ را انسوي حاج محمد كريم خان، به عنوان مبلغ

يرزا محمـدباقر همـداني به عنوان نمونه ميرزا كاظم منشي جهرمي و حاج م ؛شدند دار مي عهدههر دو شاگرد حاج محمدكريم خان بودند كه وي پس از اطمينان از مقام علمي و معنوي شـان

1.آنان را به عنوان نمايندگان خود در دو شهر جهرم و همدان برگزيد

كتابخانه . بود مدرسه ابراهيميه از همان ابتداي تاسيس توسط ابراهيم خان ظهيرالدوله مجهز به كتابخانه

حاج محمـدكريم . 2خريد و استنساخ كتاب اختصاص داده بودبه بخشي از درآمد موقوفه را وي بـدين ترتيـب . 3خان نيز عشري از درآمد موقوفه را به كتابـدار و امـور كتابخانـه اختصـاص داد

منابع شـيخي . شدند مدرسه محسوب مي اين كتابخانه و كاركنان آن بخشي از سازمان آموزشيتازه تاسـيس ةاما از آنجا كه اين فرق ، ندا ههاي كتابخانه اشاره نكرد كتابشمار ر شيخي به و غي

تـوان حـدس زد كـه در براي ترويج عقايد خود نياز مبرم به آثار و منـابع شـيخي داشـت، مـي شـيخ احمـد احسـايي (هاي متعدد از آثار دو رهبر نخستين شيخيه نسخه ،اين مدرسه هكتابخان

شـده كـه تـا بـه امـروز و ديگر رهبران شيخي در دوره قاجار نگهداري مـي ) رشتيوسيد كاظم ابراهيميه بـراي مطالعـات تخصصـي در هاز اين رو كتابخانه مدرس 4.همچنان در آنجا باقي است

.ويژه دارد يشيخيگري اهميت هزمين

.155؛ مشكور، 263.256، مجمع الرسائل فارسي، » هرميرساله در جواب سواالت ميرزاكاظم منشي ج«، كرماني.1

.55رضوي، .2

. موقوفه ظهيرالدوله .3

شود كه دسترسي به آن بـراي واني از فرقة شيخيه نگهداري ميادر حال حاضر در كتابخانه اين مدرسه منابع فر .4 . عموم امكان پذير نيست

169/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

فرجام مدرسه ابراهيميهتاسـيس خواهي و احتماال واهي و تجددخ رويدادهاي پس از انقالب مشروطه و رشد افكار آزادي

در را مردم به علوم و فنـون جديـد ي مند عالقه ،انگليسي لينرسمنظير مدرسه ،مدارس جديداز و مدرسه ابراهيميه رونق و اعتبار پيشين خـود را از دسـت داد تدريجا از اين رو 1؛پي داشت

يح مي دادند به جاي تحصـيل در اغلب آنان ترج. عالقه طالب شيخي به علوم ديني كاسته شدهـاي پايان فعاليت ةبه منزلتوجهي كم؛ اما اين 2هاي جديد بپردازند به فراگيري دانش ،اين علوم

حـاج زيـن العابـدين خـان، كـه ، چنـان آموزشي مدرسه ابراهيميه در قلمرو ترويج شيخيه نبودچنان در آنجا به تـدريس مه ،اين فرقه پيشين آخرين رهبر شيخيه كرمان ، بنابر سنت رهبران

.3مشغول بود

احمد . ابراهيميه به منزله تنزل جايگاه تعليم و تربيت نزد شيخيه نبود علمي كاهش جايگاهق در بخشي ازمحوطه ابراهيميه، مدرسه ديگري با ضوابط 1326در سال ) ش1334د (بهمنيار

و سـپس بـه » علميـه «بـه دايـر كـرد كـه مـدتي بعـد » تربيـت «نام و برنامه مدارس جديد به پرورش جديد شـيخيه در كرمـان نيـز مرهـون بدين ترتيب آموزش و4.تغيير نام داد» سعادت«

. ابراهيميه و امكانات آن شد

نتيجه در مقايسه خان ظهير الدولهابراهيم كرمان نقشي متفاوت از خواست باني آن، همدرسه ابراهيمي

تاثير علمي و اجتماعي ليت خود در دوران قاجاريه منشأساير مدارس ايفا كرده و در طول فعابا پسـر در تغييـر مـذهب حـاج محمـد كـريم خـان ريشهاين تفاوت .گوناگوني در كرمان گرديد

اين فرقـه در كرمـان يرهبربه ابراهيم خان ظهير الدوله داشت كه با پيروي از مذهب شيخيه، دار شـدن انتخـاب و خان به خود و عهـده موقوفات ابراهيمسرپرستي وي با انتقال . دست يافت

اين مدرسه را از تصرف و اختيار علماي متشرعه كرمان خارج ساخت و ،انتصاب مدير ابراهيميهبدين ترتيـب ابراهيميـه مركـز .خاص شيخيه تبديل كرد ،اي علمي و آموزشي سسهؤآن را به م

.1/45همان، ابراهيمي، .1

.همانجا. 2

.1/29همو، .3

.680مصطفوي سبزواري، .4

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 170

انات مادي و معنـوي مدرسـه همه امك و تعليم تعلم علوم ديني براي شيخي مذهبان كرمان شد .ه شدهاي بنيانگذاران شيخيه به كار گرفت ترويج آراء و انديشه و در راه تبليغ

بين رهبـران و علمـاي ايـن فرقـه بـا با رواج اعتقادات شيخي و تشديد رقابت هاي مذهبي شيخي و اي براي فعاليت علماي اين مدرسه عرصهو 1تتري ياف متشرعه ابراهيميه اهميت بيش

بـا جمـع آوري مند بودنـد، بهرهاز راتبه و مستمري كهكه طالب آن به ويژه آن ،آثار ايشان شداين آثار موجب غنـاي كه افزودند وتدوين تقريرات و اقوال مدرسان بر حجم تاليفات شيخي مي

. كتابخانه ابراهيميه گشت

توجه خاص . واقع شدثر ؤار مابراهيميه در ترويج فرهنگ و اعتقادات شيخي در كرمان بسيهاي مذهبي و برپايي مجالس ديني و مـذهبي ابراهيم خان، به برگزاري برنامه باني اين مدرسه،

درسه را به عنوان محل برگزاري چنين تا ماين فرصت را براي حاج محمدكريم خان فراهم آورد و ،يخيه تبـديل كنـد تغيير مذهب ايشان به ش و مراسمي به جايي مناسب براي جذب شيعيان

.ندشو فارغ التحصيالن ابراهيميه نيز به نمايندگان حاج محمدكريم خان وجانشينانش تبديل

خطـاب بـه عنوان نمونه زماني كه حاج محمد كريم خان درصدد بود تا سرپرستي مدرسه را عهده دار شـود، به. 1

: مدرسه را بر عهـده داشـتند، چنـين گفـت زمام امور كه شيرازي جواد سيدو علماي متشرعه يعني مال علي اعمييـد وجنـاب آخونـد يبايـد رد بفرما ، ايـد ا سالي صد تومان از اين منافع بردهشماه اين چند سال كه من نبوده ام و«

بايـد رد ، شود از مال وقـف سر كار حاج سيد جواد هم چهار پنج سال واين مبلغي خطير مي دوازده سال برده اند وقدري خود »لرازقينلك واهللا خير ا لي نصف نصف« :مقتضايه و تا حال آقايان ب... مصارف وقف برسده يد كه بينماچـه بـرده طالب عرض كردم كه شـماها هـم تـا حـال آن ه ب .دادند كه ساكت باشند قدري به طالب مي بردند و مي چون جمعي از ايشان امـام مسـاجد و بناي گفتگو گذاردند و حضرات طالب رنجيدند و بايد ديگر هيچ نگيريد...ايد

ايشان پيدا شد و] مريدان[ ةدربناي عداوت با حقير در ميان مجماعت بودند از رنجش ايشان و گفت وگوي ايشان هر حال كـه ايـن باعـث آن شـد كـه حضـرات راه عـداوت را ه ب ؛ظايف بناي جدال ونزاع با حقير گذاردند وسر در

ـ يعني جنـاب ع ، جناب سائل مسائله بعضي از طالب متمسك ب...نهاد خود كردند پيش ـ ام فل ام آخونـد مـال علـي هـ قدري كه ممكن بود وه جناب آخوند هم حمايتي فرمودند ب شدند و )ه1275د(براك زبـان ه بناي ايذاي حقيـر را ب

.)160 -159الطالبين، يةهدا كرماني،(»گذاردند

171/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه

كتابشناسي ،قرآن كريم عالوه بر

چاپخانـه ،، كرمـان 2و 1،ج فهرست كتب مشايخ عظام اعلـي اهللا مقـامهم ابراهيمي، ابوالقاسم خان، .سعادت

به خط حاج عبدالرضا خـان ،)9و (نسخه خطي به شماره ،امه كشورمقاله در جواب مقاله روزن ،همو .كه در كتابخانه شيخيه كرمان موجود است ابراهيمي،

، سـال 1332مـرداد 5؛ سـه شـنبه 222، سال يازدهم، شماره 1332تير 15، سه شنبه اتحاد ملي .، تهران225يازدهم، شماره

، بـه كوشـش باسـتاني ه رسـاله كاتـب كرمـاني فرماندهان كرمان به ضميماحمدي كرماني، يحيي، .ش1371علم، ،پاريزي، تهران

/ ق 1406دارالتعـارف، ،، به كوشش حسـن االمـين، بيـروت عهاعيان الشيامين عاملي، سيدمحسن، .م 1986

علـم، ،، تهـران حواشـي و تعليقـات بـر جغرافيـاي كرمـان وزيـري باستاني پـاريزي، محمـدابراهيم، .ش1383

.ش1371علم، ،، تهرانتعليقات بر فرماندهان كرمان حواشي وهمو،

.ش 1385علم ، ، ، تهرانجامع المقدماتهمو،

،، كرمـان كرمان در قلمرو تحقيقات ايراني، »مدرسه تركان سلجوقي و تركان ختائي دركرمان«همو، . ش 1370كرمان شناسي،

.ش1335نا، جا، بي ي، براهنماي آثار تاريخي كرمان، نشريه فرهنگ استان هشتمهمو، .ش1336دنياي كتاب، ،، تهرانآسياي هفت سنگهمو، .ش1384علم،، تهران به كوشش باستاني پاريزي، مال محمد كرماني، مقدمه صحيفه االرشاد همو،

ميـر ،، تهـران از احساء تا كرمان درباره عقايد و آداب و رسوم مذهب شيخيهچهاردهي، نورالدين، .ش1362، )گوتنبرگ(

، ترجمه اقدس يغمايي و ابوالقاسـم بـي گنـاه، سفرنامه خانيكوفخانيكوف، نيكوالي و الديميروويچ، .ش1375آستان قدس رضوي، ،مشهد

.ش1341،، اصفهانروضات الجناتخوانساري، محمد باقر، رساله االولياء در شرح احوال عالم رباني وحكيم صمداني مرحوم آقاي حاج ميرزا نعمت اهللا، رضوي،

. ق1387چاپخانه سعادت،، ،كرمانكريم خان اعلي اهللا مقامه محمد، ترجمـه حسـين سـعادت نـوري، ايـران سفرنامه يا ده هزار ميـل در سايكس، سرپرسي مولسورث،

.ش1363لوحه، ، تهران

89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،/ 172

اسـوه، ، استان كرمان، بـه كوشـش اميـد رضـايي، تهـران / ، دفتر دوم فهرست اسناد موقوفات ايران .ش1382

للعـالم الربـاني حـاج محمـدكريم خـان كرمـاني الـي الحـاج ةاجـاز « محمد كـريم خـان، ،كرماني .ش1353طبعه السعاده، م ،، كرمانالوصايا في السير و السلوك، »ميرزايحيي .بي تا چاپخانه سعادت،، ،كرمانارشاد العوام همو،

،، كرمـان يمجمـع الرسـائل فارسـ ، »رساله در جواب سئواالت ميرزا كـاظم منشـي جهرمـي «همو، .تا چاپخانه سعادت، بي

.ق1397چاپخانه سعادت، ،، جلد دوم، كرمانطريق النجاههمو،

.ق1380چاپخانه سعادت، ،، كرمانهدايه الطالبينهمو،

» احـوال علمـا و فضـال و عرفـا و اطبـا «، )متخلص به نعمـت علـي (كالنتر كرماني، ابوالحسن خان ، مركز اسـناد و آرشـيو مـوزه كـاخ : ، محل نگهداري8هبه شمار ، جلد هشتم، نسخه خطي،مجموعه ناصري

.گلستان

اوضاع سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و بازرگاني ايـران درآسـتانه لندور، آرنولدهنري ساويچ، .ش 1388اطالعات، ،، ترجمه علي اكبر عبدالرشيدي، تهران»سرزمين آرزوها«مشروطيت

كتابفروشـي فروغـي، ،، تهـران از نظر فلسفه، تـاريخ، اجتمـاع شيخيگري بابيگري مدرسي، مرتضي، .تا بي

شرح بر مشكالت رساله هفتاد دو ملت ميرزا عبدالحسين معروف بـه آقـا خـان مشكور، محمدجواد، .ش1362عطايي، ،، تهرانكرماني

ــاني «مصــطفوي ســبزواري، رضــا، ــار احمــدبهمنيار كرم ــق در احــوال و آث ــا» تحقي شــماره ،يغم .)ش1356(12و11

، جلد هشتم، نسـخه خطـي بـه مجموعه ناصريمنشي كرماني، محمدامين، كرمان در عهد ناصري، .مركز اسناد و آرشيو موزه كاخ گلستان، ، محل نگهداري8شماره

،در آرشـيو اسـناد وقفـي سـازمان اوقـاف و امورخيريـه تهـران 155به شـماره موقوفه ظهيرالدولهدر آرشيو اسناد موقوفه سازمان اوقـاف و امـور خيريـه 301متفرقه /ظ/ 588تصويري از آن به شماره (

.)شود كرمان نگهداري مي

، بـه كوشـش باسـتاني جغرافياي كرمان به ضميمه رسـاله دهـات كرمـان وزيري، احمدعلي خان، .ش1383علم، ،پاريزي، تهران

.ش 1364، فروشگاه همت كرماني :كرمان تاريخ كرمان،كرماني، محمود ، ) متدين(همت

173/ كرمان در دوره قاجار شي شيخيهنهاد آموز: مدرسه ابراهيميه Floyer, E.A., Unexplored Baluchistan, Griffith & Farran,London, 1882. UK,Government of India, Gazetteer of persia, Vol. IV, Office of the superintendent of Government prentice, Calcutta, 1892.

189- 175، ص 89سال ششم، شماره دوازدهم، پاييز و زمستان تاريخ و تمدن اسالمي،

1بر مبناي شواهد تاريخي ميان هنر و عرفان اسالمي هبازنگري در رابط

2كتر مهرداد قيومي بيدهنديد ، تهران، ايرانگروه تاريخ معماري و مرمت ،ر دانشگاه شهيد بهشتياستاديا

چكيدهاعتقاد خود را هاي عرفان نظري پيوند دارد؛ اما اين بسياري از دانشوران معتقدند كه هنر اسالمي با آموزه

استناد متكي ند نيز انكار خود را بر همين ضعفمنكران اين پيو. كنند به شواهد تاريخي مستند نميماعي است و كوشيم نشان دهيم كه شأن هنر اسالمي شأني عملي و اجت در اين نوشتار مي. كنند مي

هاز سوي ديگر، عرفاني كه در جامع. اند نه اعيان و فرهيختگان عوام بوده هدر زمر هنرمندان مسلمان نوعاسازوكارهايي از ،عرفان عملي و از طريق سازوكارهاي اجتماعي بوده است ،اسالمي نقش داشته استهاي اصلي عرفان اسالمي از دو راه در بدين طريق، آموزه. هاي اهل فتوت قبيل نظام خانقاه و حلقه

، و حلول دادن ذكر مدام در احوال و اعمال يكي سلوك فردي: كرد هنرمندان و كار ايشان نفوذ ميرسد در بر اين اساس، به نظر مي. هاي فتيان و نظام اصناف اجتماعي چون حلقه ييديگري سازوكارها

.پيوند ميان هنر اسالمي و عرفان بايد تجديد نظر كرد و آن را از منظري ديگر نگريست هتحقيق دربار

.اصناف صوف اسالمي، ذكر، فتوت،هنر اسالمي، عرفان و ت :ها كليدواژه

.11/9/89: ؛ تاريخ تصويب20/6/89: تاريخ وصول .1

[email protected]: پست الكترونيك. 2

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 176

مقدمهآيا هنر اسالمي با عرفان اسالمي . پيوند ميان عرفان و هنر اسالمي است هپرسش ما دربار

پيوندي دارد؟ اگر آري، اين پيوند چگونه است و در طي تاريخ فرهنگ اسالمي چگونه عمل منظور ما از . ا روشن كنيمها، نخست بايد خود آنها ر كرده است؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش

الدين ابن عربي و صدرالدين عرفان اسالمي چيست؟ آيا منظور عرفاني است كه در آثار محييهايي از پرداختن حكيمان عرفان نظري يا شود؟ اگر چنين است، آيا نمونه قونوي يافت مي

ان عرفان و هنر مي رسد كه در بررسي پيوند شاگردانشان به عمل هنري سراغ داريم؟ به نظر ميخطاي خلط عرفان نظري و عرفان : ، نوعي خطا پيوسته تكرار شده استاسالمي، نفيا يا اثباتا

از آن دش اختصار اين خطا را روشن كنيم و راهي براي برون كوشيم به در اين نوشته، مي. عملي .پيش رو نهيم

به آثار ،اند فان اسالميل به پيوندي استوار ميان هنر اسالمي و عرئبيشتر محققاني كه قاالصفا و شيخ اشراق، استناد مانند اخوانعرفان نظري مانند آثار ابن عربي، و آثار حكماي اسالمي

ههاي اصلي عرفان نظري، مانند انديش اند كه آثار هنر اسالمي بر آموزه آنان مدعي. اند كردهشاهدي تاريخي بياورند كه اند كثرت در وحدت و وحدت در كثرت، مبتني است؛ اما نتوانسته

استدالل ايشان اين است كه چنين پيوندي امري غيرتاريخي و . اين پيوند را نشان دهداما حقيقت اين است كه امور 1فراتاريخي است و آوردن شاهدي تاريخي بر آن ضرورتي ندارد؛

به سبب . دارند پايند، ظهور تاريخي هاي زماني مي فراتاريخي نيز اگرچه فراتر از زمان و برهههمين ضعف در استدالل و استناد است كه مخالفان وجود پيوند ميان هنر اسالمي و عرفان

آنان، همچون گروه نخست، . كنند اسالمي نيز با استناد به همان منابع، اين پيوند را انكار ميتاريخي جويند و چون شاهدي پيوند ميان هنر اسالمي و عرفان اسالمي را در عرفان نظري مي

2.شمارند نشده مي شوند يا آن را اثبات منكر چنين پيوندي مي يابند، اساسا براي آن نمينخبگان و فرهيختگان است و در جو فرهنگي هويژ رفان نظري و حكمت و فلسفه ماهيتاع

همچنين در جامعه. ردم در دست نيستجهان اسالم هيچ نشاني دال بر نفوذ آن در عموم م

منابع اردالن و بختيـار . زبان و بيان: هنر اسالمي؛ تيتوس بوركهارت، حس وحدتاردالن و بختيار، : از جمله نك .1ـ هيرساالت االحدو فصوص الحكمهايي است چون در فرهنگ اسالمي كتاب شـيخ محمـود گلشـن راز ، يابـن عرب

هـا يافـت نامه در ميان منابع ايشان هرگز منابع عرفان عملي يا مقامات اوليا يا فتوت. اخوان الصفا لئرسا، يشبستر .شود نمي

.150اوغلو، نجيب: از جمله نك .2

177/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

در . عالمان و اعيان نبوده است هور يا محترف يا صنعتگر، در زمر ند، يعني پيشهاسالمي، هنرمالدين بهزاد هراتي نقاش و اعيان بودند، مانند كمال هايران دوران اسالمي، هنرمنداني كه در زمر

بنا بر اين، نشان دادن پيوند ميان هنر اسالمي و . اند الدين شيرازي معمار، بسيار اندك قوام .بلكه سخت محل ترديد است ،نظري در محيط فرهنگ اسالمي بديهي نيست عرفان

حكيمان و هنرمندان در كار هتوان تصور كرد كه جماعتي واسط در ميان دو دست ميمحترفان و هبخشيدند و در ميان جامع اند كه سخن حكيمان را صورت هنرمندانه مي بوده

اما حتي ،فرهنگ اسالمي پذيرفتني استچنين تصوري در محيط 1.كردند اصناف ترويج مي . امري عالمانه نيست تصوف ماهيتا: به فهم واقعيتي استفهم درست اين معنا موكول

، 2مداران گرايان جديد گرفته تا سياق بسياري از محققان فرهنگ و هنر اسالمي، از سنت. جويند اسالمي ميهاي عرفان نظري و حكمت در پس ظاهر هنر اسالمي معنايي مرتبط با آموزه

در اين . شود هاي اصلي تصوف در جامعه و فرهنگ اسالمي غفلت مي اما در اين تلقي، از جنبهاسالمي هكوشيم نشان دهيم كه پيوند ميان عرفان و هنر اسالمي را بايد در جامع مقاله، مي

.در نوع نفوذ تصوف در ميان محترفان و صنعتگران ،پيشامدرن جست

حقيقت مغز طريقت و طريقت مغز شريعت ؛عريف، گوهر دين استتصوف، بر طبق تتصوف، مانند دين، . تصوف راه است و راه رفتن؛ و علم تصوف همان علم راه رفتن است 3.استمردم بايد پا در طريقت ههم. نه فقط عالمان و فرهيختگان را ،خواند مردم را به اين راه مي ههم

4.رفته بدهند دانندگان آن بياموزند و دستشان را به استاد راه نهند و البته رفتن اين راه را از

. هاي گوناگون داشته است ها و نحله صورت ،اسالمي در طي تاريخ هتصوف در جامعاما در ،با هنر، يكسان نبوده است و صوفيان با كار دنيا، با حرفه و صنعت و پيشه همواجه

مردم را يكسره به ترك دنيا خوانده هني كه هماند كسا هاي صوفيه اندك مجموع، در ميان قلهابوحامد محمد غزالي طوسي مثال. ردن به آخرت از راه دنياستدعوت آنان، به روي ك. باشند

امـا . ن، فن و صنعت نوعي از هنر بوده استبوده و بنا بر اي) مقابل عيب(هنر در گذشته به معناي فضل و حسن .1

: در اين باره، نـك . گرفته است اش در ذيل صنعت و فن و حرفه قرار مي هاي هنر به معناي محدودتر امروزي مصداق .117 گولپينارلي،

2. Contextualists .212مطهري، .3

.206همو، .4

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 178

:گويد ، از بزرگان متصوفه، مي)ق505 - 450(

چون دنيا منزلگاه زاد آخرت است و آدمي را به قوت و كسوت «كه آداب كسب بايد ،كسب ممكن نيست حاجت است و آن بي

بدبخت است و ،كه همگي خويش به كسب دنيا دهد بشناسد، كه هربخت است؛ كه همگي خويش به آخرت دهد و توكل كند نيك هر

ترين آن است كه هم به معاش مشغول باشد و هم به ولكن معتدلوليكن بايد كه مقصود معاد باشد و معاش براي فراغت اسباب .معاد

1.»معاد باشدنياز شدن از خلق و كفايت از كند كه كسب حالل براي بي نقل مي) ص(ياتي از رسول خدا او روادر جايي ديگر، ترك پيشه 2.از كثرت عبادت بهتر است و همچون جهاد در راه خداست ،ايشان

خواهد كه ور و صنعتگر مي شمارد و از پيشه براي عبادت و ضايع گذاشتن خانواده را مجاز نمي 3.كه به كار و صنعت مشغول است بر ذكر مداومت كند در همان حال

/ يازدهم ه، از عالمان و عارفان بزرگ سد)هـ1090 - 1007(مالمحسن فيض كاشاني و به سوى اصناف مردم مبعوث شد و در ميان آنان بازرگانان) ص(پيامبر خدا گويد هفدهم، مي

وران نفرمود كه دست از و پيشهبه بازرگانان . وران و صاحبان حرفه و صناعات بودند پيشهآنان در راه رستگارى كه خواند و به توجه به اينمردم را به خداوند هبلكه هم ،شغلشان بردارند

پيشه و صنعت هتالش در كسب حالل به واسط 4.سپردن به خداست دل از دنيا و كندن دل 5.ستكه نماز و روزه و حج عبادت ا همچنان ،عبادت است براي تقرب به خدا

و اگر .بايد با درستى و امانت كار كند ،اگر بازرگان است] بنده[«مهربانى كار خود را بايد با خيرخواهى و ،داراى هنر و صنعت است

6.»انجام دهدگفت كه ، از بزرگان مشايخ صوفيه، به مريدان خود مي)هـ440-357(ابوسعيد ابوالخير

.324 /2، سعادت يايميك ي،غزال. 1

.325 /2، وهم. 2

.735 /1، الدين علوم احياءالي، غز. 3

.523 /7فيض كاشاني، . 4 .510 /7، همو. 5 .485 -484 /2، وهم. 6

179/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

گشتي در بند آن بماندي و آن حجاب تو گشت از هر كار كه ههيچ كار را مشاييا كه شايست«اما از سوي 2.»ند كه ايشان را اندر هردو جهان هيچ كار نيستا انهمكاران ما آن«و 1.»خداي تو

خواست كه در ميان خلق و در بازار باشند و در همان حال، پيوسته به ياد خدا ديگر، از آنان مي :باشند

: گفت .»رود كس بر روي آب ميفالن «: را گفتند ]ابوسعيد[ شيخ«فالن كس در هوا «: گفتند .»اي نيز برود بزغي و صعوه ؛سهل است

فالن كس در «: گفتند .»پرد اي مي مگسي و زغنه«: گفت .»پرد ميشيطان نيز در «: شيخ گفت .»شود يك لحظه از شهري به شهري مي چنين چيزها را بس قيمتي اين. شود يك نفس از مشرق به مغرب مي

مرد آن بود كه در ميان خلق بنشيند و برخيزد و بخسبد و . نيستبخورد و در ميان بازار در ميان خلق ستد و داد كند و با خلق بياميزد

3.»و يك لحظه به دل از خداي غافل نباشد

. كردند كردند، با آنان چنين رفتار هم مي بزرگان صوفيه نه تنها مردم را چنين دعوت ميبنديه، و مريد او، نقش ه، مؤسس طريق)هـ 791 - 717(بند از خواجه محمد نقشاين حكايت را

:اند ، نقل كرده)هـ 822 - 746(خواجه محمد پارسا

-اهللا تعالي سره س قد - ، ]بند نقش[بهاءالدين روزي حضرت خواجه «كردند و همة اصحاب ايشان، از خرد و بزرگ، آنها كه عمارتي مي

اهتمام تمام به كار گل مشغول بودند؛ و حضرت حاضر بودند، به فتاب به چون آ. ، آن روز در ميان گلزار بودند]پارسا[محمد خواجه

اصحاب ] پارسا[غايت گرم شد، حضرت خواجه استوا رسيد و هوا ب حدكسان دست و پاي ههم. را اجازه فرمودند كه زماني استراحه كنيد

محمد افتادند؛ و حضرت خواجه شستند و به سايه رفتند و به خوابها پرگل و در گل، در آفتاب خواب پارسا هم از آن كنار گلزار، پاي

اصحاب هآمدند و بر هم] بند نقش[در اين اثنا، حضرت خواجه . كردنداند و ايشان را به آن گذر كرده چون پيش خواجه محمد كه رسيده

.302 /1محمد بن منور ميهني، . 1

.298 /1، وهم .2

.199 /1، وهم. 3

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 180

خود را در پاي ايشان اند، روي مبارك كيفيت در خواب افتاده ديدهبر بهاءالدين ،ها به حرمت اين پاي !خداوندا«اند كه اند و فرموده ماليده

1.»رحمت كن :اي ديگر از رفتار با اهل پيشه در حكايت ابوسعيد آمده است نمونه

بود يشيدرو - زياهللا روحه العز قدس - د،يما ابوسع خيدر روزگار ش«او يبود سخت يو هر كجا كه كار يخدمت حسن او كرد شهيكه هم داشت، در گل يو دست و پا كرد يروز كار گل م كي. يآورد يبه جا

يا«: آمد و گفت خيش شيآمد و فرا پ رونيكار ب انيهمچنان از مطمع . كرد توانم ينم يخدا يسخت برا يها دمتهمه خ نيمن ا خيشمدد ينيو تحس ديبگو يم ياحسنت و زه خيكه ش دارم يمو شيدرو يآمد و تبسم كرد از آن راست را خوش خيش !»ديفرما يم

را شيبعد از آن، هرگاه كه آن درو .»ميبعد از آن چنان كن«: گفتمحمدتش اراو را و بر آن ك يكرد نيتحس خيش ،يكه كار كرد يديد

و بدان قوت آن كار يگشت يخوش م بدان دل شيو آن درو يگفت 2.»يكرد يم

وفيه، صوفي اگرچه بايد در بخشي از عمر يا در برخي از ساعات روز در از نظر بزرگان صاو بايد در همان حال كه در كار و بازار . شود از كار و بار و بازار يكسره منع نمي ،خلوت باشد

به همين سبب است كه بسياري از مشايخ صوفيه صنعتگر ــ به . است، دل با خدا داشته باشد .اند ــ بوده» هنرمند«اصطالح امروز

3خراز، العرفاء و تاج فهيدالطايقطب اعظم و س، معروف به )هـ298يا 297د(جنيد بغدادي كسب ياجبه نس«پنجم و استاد احمد غزالي، هطوسي، عارف بزرگ سد اجابوبكر نس خيش 4.بود

ون خير اند بسياري ديگر از بزرگان چ همچنين 5.»داشت اريدست به كار و دل با كرد؛ يحالل م

.7 -6 صفي، .1 .192 -191 /1محمد بن منور . 2

دوز دوز و پينه مشك. 3

.110 -108استخري، . 4 .167 ،همو. 5

181/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

، ابوجعفر حداد كبير، ابوجعفر حداد صغير، حسن حداد، علي بن ابراهيم 1نساج، ابوحفص حداد، ابوسليمان خواص، سليمان 4، ابراهيم خواص3، ابوالحسين وراق، ابونصر سراج2حداد، ابوبكر وراق

خراز،) عبداهللا(، ابوالحسن خراز، احمد 5خواص، بالل خواص، حسن خياط، ابوسعيد خرازهاي ، ابوعمرو زجاجي، علي قوال، كه ذكرشان در كتاب7مؤدب، ابوسهل زجاجي 6ابوسعيد صفار

8.هاي صوفيه رفته است كتابدر دست يشابوريكار بوحفص حداد ن يابتدا يو معروف است ك«

. از قرآن برخواند يتيدر دكان بود، آ يروز. بداشتن كسـب چه بوددست فرا .غافل گشت شيتا از حس خو ،بر دل بوحفص درآمد يوارد

: گفت ديشاگردش چون آن بد. آورد رونيكرد و آهن تافته از كارگاه باز كسب د؛يبوحفص اندر آن حال نگر »ست؟ياز چ نياستاد، ا اي«

9.»دست بداشت و از دكان برخاستگاه بافندگي كردي و گاهي به لب گاه] خير نساج[نقل است كه «

روزي . ن به وي تقرب جستندي و چيزها آوردنديماهيا. دجله رفتياگر من درهم بياورم و تو را «: پيرزن گفت. بافت كرباس پيرزني مياو . پيرزن درهم آورد. »در دجله انداز«: گفت» نيابم، كه را دهم؟

چون خير به لب دجله رفت، ماهيان آن . در دجله انداخت. حاضر نبود 10.»درهم پيش او آوردند

هاي اهل هنر نيز ذكر هنرمندان ذاكر رفته است؛ از آن جمله است ذكر ز تذكرهدر برخي ا

.آهنگر. 1

.فروش و كاغذفروش ؛ كاتب؛ كتابصحاف. 2 .ساز زين .3

.باف زنبيل. 4

.دوز دوز و كفش مشك. 5 .رويگر. 6

.گر شيشه. 7

، 147، 142، 85، 82، 81، 77، 69، 66، 52؛ قشــيري، 654، 614، 602، 574، 561، 414از جملــه در عطــار، . 8202 ،252 ،257 ،258 ،335 ،647 ،713.

.110 ،يريقش. 9

.574عطار، . 10

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 182

نقي قمي بنا در اكبر معمارباشي اصفهاني و مال علي ميرمنشي حسين قمي خطاط و استاد علي :)هـ 1015 - 953( قاضي ميراحمد منشي قمي گلستان هنر

يلكو اخالق م يصاحب نفس قدس] يقم نيحس يرمنشيم[القصه، «عشا نماز نماز صباح يدراز تابستان، به وضو ياكثر روزها. بودند

و داشتند يمتبركات و روز پنجشنبه روزه م اميا شتريو ب گزاردند يماهللا مشغول بودند و در نبودند و متصل به تالوت كالم وضو يهرگز ب

را مهارت شانيا اقيو در علم س .داشتند ييد طواليسرعت كتابت بود و در آن عمل و فن دستور محاسبان زمان بودند و شكسته و تمام

ننوشت و در آن باب شانيا يرا كس به خوب قيو تعل زيآم قينسخ تعلقاعده كيمخترع بودند و طرز نوشتن و روش خط از اول تا آخر به

1.»نشد شانيدر خط ا يريپ هبه واسط يرييالعمر تغ بود و در مدت

تيدر نها يياصفهان، مرد كدخدا يارباشمعم ،اكبر ياستاد عل دانيواقع در م ر،يمسجد جامع كب. داشت يشيآرام و صالح و درو

نيا. كرد يفكر شعر كم م. دياو به اتمام رس ينقش جهان، به معمار :به زبانش آمده يرباع

دارد يبردـكس كه به نفس خود ن آن دارد يوز و دردــس شهيهم شيخو با اد رودـــو و بر بود عدــخاك ش رــگ

دارد يردـكه باز گ يوـــنش لـــغاف* يتــا برآر دســـبه دع رــاكب 2است نيدست تو را در آست تا ،بود انياگرچه در سلك بنا. است يآن هم قم: ينق يعل مال«

آب و گل وجود هرانيو ريدر تعم قيتوف يفرما كار يارياما به دست. آورد يكار م يبه پا يخشت نظم، وتيدر عمارت ب. دهيكوش شيخو

دردمند و نامراد و اريبس. سدينو يكه به دست چپ خود م تر آن عجب

.37قاضي ميراحمد منشي قمي، . 1

.198 /1نصرآبادي، . 2

183/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

و چون از خوان ستين يتعشق هجذب يهرگز ب. است مشرب عيوس 1.»كند يتخلص م» قسمت«جهت، نيدارد، از ا بينص يالطاف اله

هايي براي جا هم زاويهآنان در آن. اقشار جامعه از همه ،خانقاه محل تجمع صوفيان بودخانقاه هم . نشيني ذكر داشتند و هم جايي براي وجد و سماع و هم جايي براي معاشرت و هم

ومان بود و هم جاي اجتماع و صحبت ايشان و همراهي در اقسام خان جاي سكناي صوفيان بيور و صفاي مندي از ن عبادات و خورد و خوراك و، در نتيجه، تقويت الفت ميان ايشان و بهره

بلكه بيشتر جاي مردم ،خانقاه ابوسعيد ابوالخير فقط جاي عالمان صوفيه نبود مثال 2.يكديگراو را با افراد گوناگون يها داستان«كوچه و بازار و صنعتگران و رنجبران شهري و روستايي بود و

هنهيدور خود را به م ياز راه نهيكه هر آد ،كاردگر يازجاه هحمز ليطبقات، از قب نيا 3.»رساندحضور به هم ديتا در مجلس بوسع ديرسان يم

اسرار در ميان اصحاب و مريدان ابوسعيد، اهل صنعت بسيار بودند؛ از جمله آنان كه در .احمد نجار و بلقسم زراد بلريزي و پير حبي درزي: ذكرشان رفته است التوحيد

وران و ها و پيشه اصناف پيشه ربراي نفوذ عملي بگذشته از خانقاه، تصوف راهي ديگر هم فتوت گاه به معناي صفتي است كه هر صوفي بايد بدان آراسته باشد؛ و . فتوت: صنعتگران يافت

گاه به معناي جرياني اجتماعي است، جرياني و جماعتي كه به آنان فتيان و اهل فتوت وران و وفي است عوامانه براي پيشهفتوت تص. تصوف است هاين دومي صورت عاميان. گفتند مي

در صفات مردمي و :گويد مي نامه قابوسصاحب 4.صنعتگران و كشاورزان ــ براي عامة مردماست، براي عموم مردم؛ دوم راستي و معرفت و ) فتوت(اول آنها جوانمردي : خرد مراتبي است

انبيا و اصفيا؛ چهارم ورع است، براي فقراي تصوف؛ سوم دانش و فزوني است، براي حكما و 5.براي پيغمبران ،صفاستها پرداختن به پيشه 6.»اصل فتوت آن بود كه بنده دائم در كار غير خويش مشغول بود«

.1/521، وهم. 1 .154 ،يكاشان. 2

.62، در محمد بن منور ميهني، »مقدمة مصحح«شفيعي كدكني، . 3 .77 ،يواعظ كاشف، در »مقدمة مصحح«محجوب، . 4

.246 -245عنصرالمعالي، . 5 .355قشيري، . 6

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 184

ها به قصد برآوردن حاجت خلقان، يعني مشغول بودن در كار غير خويش، اصل فتوت و صنعتآداب و رسوم سخت به هم ها و در فتوت، تشكيالت اصناف و عقايد تصوف و آيين. است

مشايخ و اقطابي دارند كه آنان را با رسول خدا هكه صوفيان سلسل همچنان 1.اند درآميخته، تشكيالت اصناف اهل فتوت نيز چنان بود كه آنان را، عالوه بر )سلسلة واليت(پيوندد مي

از اوليا و انبيا، كه به فتيان است، با يكي هكه مراد و ولي هم - السالم عليه - اميرالمؤمنين علي هر صنف براي خود پيري تاريخي و واقعي، يا . پيوست گمان ايشان اهل آن حرفه بوده است، مي

رساند؛ به نام او شد شمرد و نسب به او مي شناخت و او را ولي مي اي، مي خيالي و اسطورهمطابق برخي از ثالم. شمرد را حامي صنعت خود مي گشود و او بست و دكان به نام او مي مي

ابونصر عبداهللا؛ ولي خياطان 2ها، ولي معماران محمد بن ابوبكر بود؛ ولي جوالهگان نامه فتوتداود بن عبدالرحمن؛ جواهرسازان نصر بن عبداهللا؛ سراجان بوالنصر هاشمية بغدادي؛

عبداهللا مكي؛ دوزان نصر بن شمشيرسازان اسير هندي؛ كاردگران ابوالفتح بن عبداهللا؛ خيمهتراشان قاسم بن عبداهللا؛ بنايان سازان عبداهللا حبيب نجار؛ سنگ سپرسازان حسن قتال؛ چراغ

سازان عبدالفخار مدني؛ و ولي ابومحمد بن عمران قوسي؛ رنگرزان عمر بن عبداهللا صباغ؛ كاسهاصلي يا ان پيران باالتر آن همرتب. اينان پيران فرعي بودند 3.گران وعيداهللا بحري بود ريخته

نسبت صنف در نهايت به جذور هسلسل. از صحابه و تابعين بودند بودند، كه معموال» اصول« اطيخ نيكه نخست سيبافنده است و ادر نيكه نخست بيمانند شع ؛رسيد كه انبيايند اصليه مي

نيكه نخست يسيمعمار است و ع نيكه نخست مينجار است و ابراه نياست و نوح كه نخستفتيان از اين راه پيشه و صنعتشان را تقدس . باد شانيا هدرود خدا بر همــ 4رنگرز است

در نتيجه، هنرشان نوعي تقرب به خدا و عبادت بود و . پيوستند بخشيدند و به هستي مي مي .يافت ذكر در آن حلول مي

و فتوت؛ تا اينجا دريافتيم كه مسئله و مطلوب تصوف نه هنر و صنعت است و نه خانقاه ياد خدا و حلول دادن آن در همة احوال و اعمال : است» ذكر«مسئلة اصلي تصوف در يك كالم يا ايها الذين امنوا اذكروا اهللا ذكرا «فرمايد خداي تعالي مي. انسان و گستردن آن در جامعه

.140 -139؛ سعيد الشيخلي، 120 -119گولپينارلي، . 1

.بافندگان. 2

.122 -121گولپينارلي، . 3

.92 -90 ،يخليالش ديسع. 4

185/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

- 376( امام قشيري. 2»اي ايشان كه بگرويديد، ياد كنيد اهللا را ياد كردني فراوان ،1كثيرا :گويد) هـ465

كس ذكر ركني قوي است اندر طريق حق، سبحانه و تعالي، و هيچ«ذكر زبان : و ذكر دو گونه باشد. به خداي تعالي نرسد مگر به دوام ذكر

بنده بدان به استدامت ذكر دل رسد و تأثير ذكر دل را . و ذكر دلر وصف و چون بنده به دل و زبان ذاكر باشد، او كامل بود د. بود

3.خويش در حال سلوكو از خصايص ذكر آن است كه به وقت نبود، كه هيچ وقت نبود از اوقات اال كه بنده مأمور است به ذكر خداي تعالي، اما فرض و اما

4.»مستحب

.بايد به ذكر اشتغال داشت و ذاكر بود ميتوان و پس در حال صنعت كردن نيز ميصوفي 5.ها نزد ايشان نيست ه سبب مقبوليت خود صنعتها ب اشتغال صوفيان به صنعت

او از كار . اند پردازد كه اين را از او خواسته فقط از آن رو به كار دنيا، به پيشه و صنعت و هنر، مينگرد، براي او پندي در باب سازد؛ به هر چيزي كه مي و بار خود نيز محملي براي ذكر خدا مي

گشايد، تا از آن پند و خداوند راهي در آن به روي او مي«كند، آخرت دارد و به هرچه نظر مي 6.»عبرت اندوزد

كه كسي كه اين ي براي اين محمل ساختن هست؛ مثالهاي گوناگون در تعاليم صوفيان راهبرد كه مدح آموزد كه مدح صنعت مدح صنعتگر است؛ و از آنجا پي مي پردازد، مي به صنعتي مي

7.اند، مدح خداي تعالي است كه صانع آنهاست مخلوقات، كه صنع خدايصانع مصنوعات نگرند و از ،به صنعت ]صنعتگران[ سوم آن كه... «

.41 ،)33(احزاب . 1

.، ذيل آية يادشدهكشف االسرار و عدة االبرارترجمة آيه برگرفته از رشيدالدين ميبدي، . 2

.347قشيري، . 3

.349همان، . 4

.411سعيدالدين فرغاني، . 5

.505 /1فيض كاشاني، .6 .556زاده آملي، ؛ حسن815 /2؛ خوارزمي، 104 /1ابن عربي، . 7

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 186

آن سبب ياد كردن هپس مشاهد. آنجا به صفات صانع ترقى نمايندها باشد از فكرت كه به سبب آن درهاى فكر بر ايشان گشاده بابات عارفان و عالمات و آن مقام. تر مقامات است و آن عالى. شود

چه محب چون صنعت محبوب خود و كتاب و تصنيف ،محبان استو هرچه . او بيند، صنعت فراموش كند و دل او به صانع مشغول شود

پس او را در نگريستن از . د صنع خداى استگربنده در آن گردد و نآن به صانع مجالى واسع است، اگر درهاى ملكوت براى او گشاده

2.»است 1غايت عزيز هآن بو . شودذكر در همحمل و واسط هگيري از صنعت و هنر به منزل هاي بهره بهترين نمونه

ذاكر پاك كردن آهن نيست؛ پاك كردن خود مشغوليت آهنگر. عارفان آمده است هاي حكايت :اندازد آن مي هپتك كوفتن بر آهن او را به ياد رياضت و مجاهده با نفس و تزكي. است

ن آهن و فرا شاگردان آ زد بر كرد و پتك مي آهنگري مي صبوحف«: پير گفت. ايشان باري چند بزدند تا پاك شد. »بزنيد« :گفت مي

بر كجا زنيم كه پاك شد و هيچ ،اي استاد«: ايشان گفتند. »بزنيد«اي بزد و پتك از دست بيفكند و دوكان به بوحفض نعره. »عيب نماند

3.»شدغارت داد و پيري بزرگوار

خوارزمي، از محمل چوب زدن بر نمد و تراشيدن چوب همين شرح فصوص الحكمدر :معنا استفاده شده است

»قبول كن تو مر آن را به جاى مشك تتار وــر تـــه بر ســـالباگر چه دلبر ريزد گ گسارــع آن سـود هيچ دفــجز جفا نبه ب هانى ــست پنا منـــدرون تو چو يكى دش

ارـرون شود ز غبــولى غرض همه تا آن ب كه بر نمدى چوب زد نه از بد اوست كسى ارـك بــود آن غبار از يــهمى برون نش جاب منى ــو از حـــت درون تــغبارهاس

دارـدل گه به خواب و گه بي هرود ز چهر دك آنـدك انــبه هر جفا و به هر جور ان جارـــت در دل نـــلحتى راسـبراى مص ب استوــــتراش چوب نه بهر هالكت چ

4»فاش آخر كارـــت بنمايد صــــكه عاقب حق خير است ازين سبب همه شر طريق

.ناياب و دشوار. 1

.699 /4 ،احياء علوم الدينغزالي، . 2 .256 /1 ،محمد بن منور .3 .738 /2خوارزمي، . 4

187/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

دفتر . نه از طريق مدرسي و كالسيك ،كرد عرفان و تصوف از اين راه در هنرها نفوذ ميآموختند و سينه مي به ف را سينهترين معار آنان عميق. هنرمندان صوفي دفتر سواد و حرف نبود

شد، بلكه در اهل تصوف فقط فرهيختگان را شامل نمي هآموزش ويژ. كردند مطابق آنها عمل ميويژه ذكر قلبي، در حين كار اصلي آنان مداومت بر ذكر، به هآموز. كرد اقشار جامعه نفوذ مي ههم

دام بر زبان و در دل كه در ميان ها و ذكر م هاي رسوخ كرده در سينه آن معرفت. و صنعت بود. كرد هاي آنان اثر مي ناگزير در آفريده ،صنعتگران و هنرمندان امري عادي و هميشگي بود

سلوكي عملي كه با ،ترين معاني عرفاني از طريق سلوك بود آشنايي هنرمندان مسلمان با عميقر و حضور در مجامع صوفيان و شد و در طي زندگي و كا توبه و تلقين ذكر در نزد استاد آغاز مي

اين سلوك در دل كار و در حين عمل هنري بود و . گرفت هاي فتيان قوام و قوت مي حلقهترين هنرمندان از نظر شأن اجتماعي و فرهنگي حتي نازل. كرد ناگزير در محصول هنري اثر مي

تيان و نظام اصناف، هاي ف و حتي اخالقي از طريق سازوكار اجتماعي صوفيه، در خانقاه و حلقهها از اين راه به صورت اين آموزه. گرفتند شدند و انس مي هاي اصلي صوفيه آشنا مي با آموزه

صنعتگران، از هآكند و كمابيش هم فضاي جامعه را مي هآمد؛ هم هنجارهاي اجتماعي درميشان تجسم ريگرفتند و خواسته يا ناخواسته آنها را در اثر هن صالح و طالح، با آنها خو مي

.بخشيدند مي د ميان عرفان و هنر اسالمي اساسانوع پيون هبا چنين ديدگاهي، بايد در تحقيقات دربار

. تجديد نظر كرد

كتابشناسي .1405دار صادر، ،بيروت ،عثمان يحيي به كوشش ،ةالمكيالفتوحات ،الدين محي ،يعرببن ا ،شاهرخ ديحم هترجم ،يرانيا يدر معمار يانسنت عرف: حس وحدت ،اري، نادر و الله بختردالنا .ش1379خاك، ،اصفهان

: مؤلف همقدم خيتار( تا يكانون معرفت، ب ،تهران ،اصول تصوف ،ياهللا عل احسان ،ياستخر ).ش1338

.ش1365سروش، ،تهران ،نيا مسعود رجب هترجم ،زبان و بيان ،اسالمي هنر ،بوركهارت، تيتوسوزارت فرهنگ و ارشاد ،تهران ،در شرح فصوص الحكم الهمم مدم ،زاده آملي، حسن حسن

.ش1378اسالمي، و رانيا قاتيمركز تحق ،يراولپند ،محمد اقبال ملكبه كوشش ،هيقدس هرسال ،محمد پارسا خواجه

89يز و زمستانسال ششم، شماره دوازدهم، پاي تاريخ و تمدن اسالمي،/ 188

.م1975/ ش1354/ ق1395پاكستان، .ش1368مولي، ،تهران ،الحكم شرح فصوص ،الدين حسين بن حسن تاج ،يخوارزمالدين سيدجاللبه كوشش ،)شرح تائيه ابن فارض(مشارق الدراري ،سعيد فرغاني الدينسعيد

.ش1379مركز انتشارات دفتر تبليغات اسالمي، ،قم ،آشتيانيمركز نشر ،تهران ،زاده هادي عالم هترجم ،اصناف در عهد عباسي ،الشيخلي، صباح ابراهيم سعيد .ش1362دانشگاهي، در، ،تهران ،زاده جواد سلماسي هبا مقدم ،االولياء ةتذكر ،يدالديننيشابوري، شيخ فر عطار

.ش1384تصحيح ،نامه قابوس ،كيكاووس بن اسكندر بن قابوس بن وشمگير بن زيار عنصرالمعالي .ش1383علمي و فرهنگي، ،تهران. غالمحسين يوسفي

،قم ،عرفان هلوح فشرد ،زميمحمد خوار ،نيعلوم الد اءياح هترجم ،ابوحامد امام محمدي، طوس يغزال .نور همؤسس

.ش1374 ،يو فرهنگ يعلم ،تهران ،وجميخد نيبه كوشش حس ،سعادت يايميك همو، ،سيدمحمدصادق عارف هترجم ،)البيضاء المحجةترجمة ( راه روشن ،مالمحسن ي،كاشان ضيف .ش1372آستان قدس رضوي، ،مشهد

،يمنوچهر ،تهران ،يخوانسار يليحمد سها حيتصح ،گلستان هنر ،يقم ياحمد منش ريم يقاض .ش1366

به كوشش ،ابوعلي حسن بن احمد عثماني هترجم ،رسالة قشيريه ،، عبدالكريم بن هوازنقشيري .ش1381علمي و فرهنگي، ،تهران، الزمان فروزانفر بديع

علمي و ،ران، تهگفتارهايي در مباني و تاريخ معماري و هنر ،مشق نام ليلي ،بيدهندي، مهرداد قيومي ).در دست انتشار(فرهنگي

،ييهما نيالد جالل به كوشش، ةيو مفتاح الكفا ةيمصباح الهدا ،يمحمود بن عل نيعزالد ،يكاشان .ش1367هما، ،تهران

روزنه، ،تهران ،سبحاني. توفيق ه هترجم ،فتوت در كشورهاي اسالمي ،، عبدالباقيگولپينارلي .ش1379

خيمقامات الش يف دياسرار التوح ،ديسع يبن اب طاهر يبن اب سعد ياب بنا ميهني، محمد بن منور .ش1381آگاه، ، تهران ،يكدكن يعيمحمدرضا شفبه كوشش ، ديسع ياب

،)منطق، فلسفه، عرفان، اصول فقه، فقه، حكمت عملي(كليات علوم اسالمي ،، مرتضيمطهري .ش1388تهران، صدرا،

،يفروغ ،تهران ،يدستگرد ديوح به كوشش ،يآباد نصر هتذكر ،محمدطاهر رزايم ،يآباد نصر

189/ بر مبناي شواهد تاريخي بازنگري در رابطة ميان هنر و عرفان اسالمي

.ش1361 يوميمهرداد ق هترجم، )يطومار توپقاپ( ياسالم يدر معمار نييهندسه و تز ،رو گل ،اوغلو بينج

.ش1379روزنه، ،تهران ،يدهنديب اديبن ،تهران ،محمدجعفر محجوببه كوشش ،يسلطان ةنام فتوت ، نيموالنا حس ،يسبزوار يكاشف واعظ

.ش1350 ران،يفرهنگ ا

شيوه نامهپژوهشي - يعلم نامه نيمسال، ن اسالميتاريخ و تمداسالمي دانشگاه ملل نگروه تاريخ و تمد

مجله مشتاقانه از دريافت جديدترين ريههيأت تحري. آزاد اسالمي واحد علوم و تحقيقات استهت تاريخ، فرهنگ و تمدن اسالم و ايران ج پژوهشي استادان و پژوهشگران حوزه دستاوردهاي

يابد كه داراي مشخصات مقاالتي در اين مجله امكان چاپ مي. كند انتشار در مجله استقبال مي :زير باشد

اي ديگر فرستاده نشده مقاله پيش از اين در جايي ديگر چاپ نشده و همزمان به نشريه. 1 .باشد

.باشد پژوهشي –مقاله درخور نشريات علمي . 2رعايت ) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي(رسي در نگارش مقاله دستور خط فا. 3

.شودها كلمه همراه با كليدواژه 150هاي فارسي و انگليسي حداكثر در چكيده مقاله به زبان. 4

.به مقاله پيوست گردد: ارجاعات در پايين صفحه و با ذكر نام خانوادگي يا اشهر مؤلف آورده شود، براي نمونه. 5

.7/41ابن اثير، :شود ذيل عمل مي يك نويسنده استفاده گردد به شيوه هرگاه از دو يا چندين اثر از: هتبصر

.2/178، ةباسدالغا؛ ابن اثير، 9/171، الكامل ابن اثير، :آورده شود در پايان مقاله به شكل زيرو كتابشناسي به ترتيب الفبايي . 6

، مصحح يا مترجم، محل انتشار نام خانوادگي يا اشهر مؤلف، نام مؤلف، نام كتاب يا مقاله، .نام ناشر، سال انتشار

:اختصارات به صورت زير آورده شود. 7نگاه كنيد : نك ؛حكومت :حك ؛ميالدي. م ؛شمسي. ش ؛قمري .ق ؛هجري. ه ؛درگذشته .د

.مقايسه كنيد با: قس ؛به .استفاده شود. هازشمسي تنها 1300براي سال هاي پيش از : توضيح

.شكل التيني اعالم و اصطالحات تخصصي در پاورقي آورده شود. 8انگليسي براساس الگوي عالم تاريخي و جغرافيايي در چكيدهآوانگاري ا شيوه. 9 .باشد) EI2(چاپ ليدن المعارف اسالم ةداير

دانشگاهي، نام دانشگاه يا نام و نام خانوادگي، مرتبه(مقاله مشخصات كامل نويسنده. 10اي جداگانه به مقاله در صفحه...) نشاني پستي، شماره تلفن، پست الكترونيكي ،متبوع همؤسس

.پيوست گردد

به پست الكترونيكي مجله به نشاني ماشين شود و wordمقاالت در محيط . [email protected] عايت شوددر تايپ موارد زير ر .ارسال گردد:

و پاورقي و 11با فونت ، چكيده12با فونت B Nazanin قلم فارسي در متن مقاله - الف ؛)گيرد تمام چكيده در يك پاراگراف قرار مي( 10كتابشناسي با فونت

؛با يك فونت كمتر از متن مربوطه Times New Romanقلم انگليسي - ب 5/0هاي بعدي با تورفتگي به اندازه و پاراگراف ها و اولين پاراگراف بدون تورفتگي عنوان - ه

؛سانتيمترفاصله نباشد و بعد از آنها ) ؛( و نقطه ويرگول (:)دو نقطه ) ،( ويرگول ،(.)قبل از نقطه - و .باشد) فاصله( Spaceيك

.صفحه فراتر نرود 20حجم مقاله از . 12 .مجله در ويرايش مقاالت آزاد است. 13 .ي به هيچ وجه بازگردانده نخواهد شدمقاالت دريافت. 14

تاريخ و تمدن اسالمي شيوة اشتراك مجلة ريال است 20000بهاي تكفروشي مجله. را به شمارة حساب بانكي ) ريال براي يك نسخه از هر شماره 20000 مبلغ( وجه اشتراك

، به نام 2/6567واحد علوم و تحقيقات، كد - ، بانك ملت، شعبة دانشگاه آزاد اسالمي 810413208ده، فيش بانكي را همراه با صورت تكميل شده برگة اشتراك زير به نشاني مجيد اكبري واريز كر

علوم انساني، دانشكده ساختمانتهران، پونك، حصارك، واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسالمي، ، دفتر 1477893855: كد پستي ،4933/14155- 775/14155الهيات و فلسفه، صندوق پستي

.ارسال نماييد همجل را از تغيير احتمالي نشاني خود مطلع سازيدمجله. در صورت افزايش بهاي مجله حق اشتراك افزايش خواهد يافت.

0 21 44865145: دورنگار؛ 0 21 44865145 :تلفن تماس

........:.....................................شغل:................................................خانوادگي نام و نام ....................................................................................................:..........دانشگاه/سازمان

به .....................شعبة........................................بانك:.......................شمارة فيش بانكي ريال.............................................مبلغ

:............................ي درخواستي)ها(شماره

:.............................تعداد نسخة درخواستي.

............................................................................:.........................................................نشاني

...............................................................................................................................................

:.................................................پستي صندوق..........................:.........................كد پستي

:...........................................................نمابر:...................................................................تلفن

E-mail:. .........................................................

10 /Abstracts

A Reexamination on Relation between the Islamic Arts and Mysticism on the Historical Evidences

Dr. Mehrdad Qayyoomi Bidhendi

Assistant Professor, Department of Architectural History & Conservation, Faculty of Architecture and Urban Plannin, Shahid

Beheshti University, Tehran, Iran Many scholars have suggested that, in the Islamic culture, there was a firm and deep relation between the arts and the Islamic mysticism. As the Sufi poets tried to present their mystic intuitions in poems, the Islamic artisans and craftsmen tried to realise their mystic findings in there are works artefacts, buildings, calligraphy, paintings, music, etc. Such an assertion is based on two premises:(1) The non-modern Islamic milieu was full of spirituality in spite of many reports about villainous acts in it;(2) The art works which we have inherited from the non-modern Islamic culture are of spirituality enough to lead us to somehow contending the spiritual character of their creators, or, at least, the spiritual milieu and the context in which they were created. But in fact the efforts for showing reliability of the premises are not enough. We know that a good number of the Islamic artists were Sufi but all of them were not so. Hever the less we can also find many historical instances showing that the milieu was full of mysticism as well as the prominent effective artists were Sufi or, at least, had Sufi trends. Moreover, in the Islamic society, the men who had public acceptability, i.e. the moral leaders, were Sufi or had somehow relation with Sufism and mystic cycles. In this article, the present author introduces many instances from the Persian literature and historic texts to show the relation between Sufis and art, as well as the relation between the Iranian Muslim artists and mysticism. Keywords: Islamic Art, Islamic Mysticism and Sufism, dhikr, mystic cycles.

Tārīkh wa Tamadduni Islamī /9

Ibrahimiiyya School: An educational institution of Kerman Shaykhiyya in the Qajar period

Mohammad Khodaverdi Tajabadi

PhD Candidate, Department of History & Civilization of Islamic Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University,

Tehran, Iran

Ibrahimiiyya, the most important School in Kerman in Qajar era, was established by the order of Ibrahim Khan Zahir al-Dawla, the governor of Kerman (1218-1240), for promotion of the Shiite sciences and culture in this city. He also devoted some properties to the school so that the necessities of the duration of the activities could be supplied. In spite of this, it didn’t take much time and unlike its founder, Ibrahimiiyya was changed to a Scientific-Cultural center for activity of new sect of Shaykhiyya and continued this role until the end of Qajar dynasty. Its founding show that Haj Mohammad Karim Khan, son of Ibrahim Khan, and after tending to Shaykhiyya religion and tendency for leading the Kerman branch of the said sect and with changing the contents of the Devotion Letter of Ibrahim Khan, not only he allocated the produced endowments to himself but also he appointed himself as the manager of the school. In addition to this, he also devoted new properties to Ibrahimiiyya. Therefore the said School was changed to Scientific-Advertising center for the thoughts of Haj Mohammad Karim Khan and his successors with sufficient financial support and without interference of experts of religion. Key words: Kerman, Ibrahimiiyya School, Shaykhiyya, Haj Mohammad Karim Khan.

8 /Abstracts

Epigraphs of the mourning Tūghs in the Safavid Iran

Mohammad Mashhadi Nushabadi Assistant Professor, Departmant of Comparative Religions ans

Mysticism, Azarbaijan University of Tarbiyyat Mo’allem, Tabriz, Iran

Tūgh is one of the Shi’i religious “‘Alāmat”s which is to be studied from ritual, religious, anthropological, and artistic viewpoints. In particular, the epigraphs of the Tūghs contain the Qur’anic sūras and verses, the Most Beautiful Names of Allah, the names of the Fourteen Impeccables, the Great Blessings, and other prayers. These inscriptions indicate the general orientations or the Tūghs that are mainly based on recourses, glorification and remembrance of Allah, remembering the Impeccables, seeking help, and Shi’i ideals and slogans. These Tūghs are mainly souvenirs of the late Safavid to the early Qājār eras. Keywords: Tūgh, Moharram rituals, epigraph.

Tārīkh wa Tamadduni Islamī /7

Reconstruction of the Past Architectural works in Timurid Period

Valioallah Kavusi

Faculty Member, Encyclopaedia Islamica Foundation, Tehran, Iran

Restoration, reconstruction, renovation and rehabilitation of the monuments and architectural of the past is a notable aspect of architectural course in the Timurid period. The pioneer of this course was Timur (Tamerlane) himself. He spent much wealth for the construction, and rebuilt some of the remaining buildings. His son and successor, Shahrukh, overtook his father in the architectural patronage and reconstruction. In the reign of Shahrukh, the princes and courtiers got relatively authority for restoration. After Shahrukh, this process was continued by Timurid kings like Mirza Abu’l-Qasim Babur and Sultan Abu-Sa’id. Sultan Husayn Bayqara and his vizier, Ali-Shir Nava’i rebuilt some of the previous buildings. Many of the officers, as well as rich people out of the court, increased buildings through various constructions. In comparison with the vast architectural activities in Timurid period, what is remained is little. However, the Timurid historians’ reports can compensate the shortage of information relatively. It seems that this part of Timurid architecture has been neglected by scholars. Keywords: Reconstruction, Timurid period, Restoration, Architecture, Renovation.

6 /Abstracts

Conversion of Copts to Islam in Bahrī Mamluks period: Contexts, Causes & Consequences

Dr. Masumali Panjeh

Faculty Member, Department of History & Civilization of Islamic Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University,

Tehran, Iran Egypt Bahrī Mamluks period was a witness of the Conversion of Coptic Christians to Islam. The Dominance of Copts on governmental [institutions] divans led to growing the hates of both culama and Muslim people as well as occasionally rising some rebellions againse the government accompanied with rebellions of Muslims within different periods of riots. The rebellions made to governors the issue orders for the sake of applying of “Ordinances of Umar (Al- Shurut al-Umariyya)” in the Coptic society. Having shown reaction, a number of Copts tried to show appeara superficial intend to Islam and to make themselves free from the limitation caused by such the rules, while they continued their relations with their previous coreligionists. Such superficial acceptance of Islam resulted the growing anger of Muslims which leading to the rebellion of 755 A.H. which became a thueat to the life and the social security of Copts. Therefore a great number of them turned towards Islam and joined to Muslims. The mentioned tendencies separated Copts from divan and, generally, the structure of the political power in Egypt and limited their number. Keywords: Islamic Egypt, Conversion to Islam, Copts, Mamluks, Masalimah.

Tārīkh wa Tamadduni Islamī /5

A Critical Review of the Avicenna’s Effects on the Islamic Astronomy; a Critique on the Saliba’s Theory of Scientific

Revolution in Maragha Observatory

Seyyed Mohammad Mozaffari Faculty Member, Research Institute for Astronomy and

Astrophysics of Maragha, Maragha, Iran

This paper deals with three main effects of Avicenna on the Islamic Astronomy. First, he, methodologically, made a remarkable distinct between Astronomy, as a proofed and mathematical science, and Astrology, as a conjectural knowledge, and hence, he made a principal separation between Astronomy and Astrology, while these two assumed to be permanently as a united whole throughout the Babylonian, Greek, and Hellenistic periods. Second, his defense of the Aristotelian philosophy against the experimental doubts of Bīrūnī. Third, the effect of his peripatetic ideas on the astronomical activities in the first period of Maragha observatory, namely, the scientific circle established by Nasīr al-Dīn al-Tūsī. These effects bear some positive and negative consequences on Astronomy; the first may be assumed as a step to forward, while the two latter ones diminished the power of Astronomy as an experiential science and made it unable to change the customary, dominant ideas of the natural philosophy, or, in some places, reduced it as a purely geometrical science. Keywords: Astronomy, Astrology, Avicenna, Peripatetic Philosophy, Maragha School.

4 /Abstracts

Bound woman Role in the Middle ages on the basis of its name

Fariba kazemnia Institute for Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran

In this study is investigated the “bound woman role” or the behavioral norms from them in the middle ages the hypothesis is that nominating is the first protruding of “bound woman role”, and there muse be a etiological relation between the “bound woman role” and hence nominating. On this basis, at first are surveyed the bound woman names as the title denoting feminine beauty and looking characteristics, kindly names, humiliating names, work derivative names, behavioral worth names, blessing names and the names taken from the locations in order to acquiring the nomination patterns. Then, these patterns are compared with the social roles obtained from the historical facts in order to answer the question that what kind of relation was between the “bound woman role” and its slavery and gender in the middle ages? Key words: Gender, Nominating, Bound woman, Slavery, woman, Social History.

Tārīkh wa Tamaddun-i Islamī, No.12, Autumn 2010 and winter2011

Abstracts

A Deliberation on the History of the Friday Prayer to the End of

the Abbasid Period

Dr. Ghanbar Ali Roudgar Assistant Professor, Department of History & Civilization of Islamic

Nations, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran

As an expression of the ideas of “remembrance” and “prayer” in the Koran, the Friday prayer is primarily the manifestation of the communal worship of God. Surviving reports of the contents of the sermons by the Prophet, Imams, and the first four Caliphs during the Friday prayer, show these sermons to have occasionally included social and political contents. However, in the course of the evolution of these sermons, changes in their substance and signification transformed them into discourses with completely political and governmental contents. The most important of these changes was a requirement to pray for the ruling Caliph by whomever delivered the sermon. As a result, the notion of "sermonizing in someone's name" was created and came to generally signify the legitimization of that person's rule. The imposition of purely political functionalities upon the sermons that were delivered at Friday prayers, gradually eroded their sanctity in Islamic history. Keywords: Friday prayer, Sermons, Caliphate, Legitimacy.

In the name of God

Table of Contents

A Deliberation on the History of the Friday Prayer to the End of the Abbasid Period 3 Dr. Ghanbar Ali Roudgar Bound woman Role in Middle age on the basis of its name 21 Fariba kazemnia A Critical Review of the Avicenna’s Effects on the Islamic Astronomy; a Critique on the Saliba’s Theory of Scientific Revolution in Maragha Observatory 47 Seyyed Mohammad Mozaffari Conversion of Copts to Islam in Bahrī Mamluks period: Contexts, Causes & Consequences 77 Dr. Masumali Panjeh Reconstruction of the Past Architectural works in Timurid Period 107 Valioallah Kavusi Epigraphs of the mourning Tūghs in the Safavid Iran 131 Dr. Mohammad Mashhadi Nushabadi Ibrahimiiyya School: An educational institution of Kerman Shaykhiyya in the Qajar period 157 Mohammad Khodaverdi Tajabadi A Reexamination on Relation between the Islamic Arts and Mysticism on the Historical Evidences 175 Dr. Mehrdad Qayyoomi Bidhendi