ترجمه، چاپ نشده - میراث دکارت و سهم او در تاریخ تفکر

25
ﻣﯿﺮاث دﮐﺎرت و ﺳﻬﻢ او در ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﻤﻪ ي ﻓﺼﻞ آﺧﺮ ﮐﺘﺎب» دﮐﺎرت و ﺗﺄﻣﻼت« ﻧﻮﺷﺘﻪ ي ﮔﺮي ﻫﺘﻔﯿﻠﺪ، اﻧﺘﺸﺎرات راﺗﻠﺞ ﻣﺘﺮﺟﻢ: ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﯽ ﺷﺎﻣﺨﯽ

Transcript of ترجمه، چاپ نشده - میراث دکارت و سهم او در تاریخ تفکر

میراث دکارت و سهم او در تاریخ تفکر »دکارت و تأمالت « ي فصل آخر کتابترجمه

نوشته ي گري هتفیلد، انتشارات راتلج

مترجم: سید محمد علی شامخی

ھ | ١ ح ف ص

شناسی ابعدالطبیعه، و معرفتدر پایان فصل اول ما به ردیابی تأثیرات دکارت بر علم، مي او، اینک وقت آن پرداختیم. با مطرح کردن برخی جزئیات در فلسفهپس از او چند قرن در

تمام است که به تفصیل به میراث و سهم دکارت در تاریخ فلسفه بپردازیم. میراث او شامل ي پس از خود گذاشته است. سهم او در تاریخ فلسفه تأثیرات خوب و بدي است که او بر اندیشه

اي مواردین میراث است که در گذشته یا امروز باارزش شمرده شده است. در پارهآن بخشی از اموارد اي و در پاره راث نهاده استبه میسترون معضالت یا حتی پیشنهادهایی ي دکارتاندیشه

ي چه بسا ملهم از اندیشه –که به مطرح شدن نظریاتی جدید حث تابدانجا پیش رفته ب دیگردر اند.کمرنگ کردهرا در فلسفه دکارت سهماست و این نظریات نو منجر شده – خود او

شده از سوي او هنوز مطرح هستند، سهم او در این روند مطرح مواردي که معضالت بیان کردن خود این معضالت است.

معضالت فلسفی* ي پس از او به وجود ها و نظریات خاص دکارت، هر دو، معضالتی را براي فلسفهروش

ي کیفیات حسی، ردند؛ من جمله استدالل بر حسب کوژیتو، دالئل او براي اثبات خدا، نظریهآو بدن. -و تمایز ذهن

شناخت و روش

دکارت دو روش را از خود به جاي گذاشت، روش شک و روش ادراك واضح و متمایز. به هم شناختی سوم، یعنی روش تحلیلی، ي روشروش بر اساس یک ایدهدر نزد او، این دو که مبناي استبه حقایق بسیط و بنیادینی دست یافتنروش تحلیلی غایت مرتبط می شوند.

که عناصر -این حقایق بسیط سازند.ها را ممکن میدیگر معارف بشري هستند یا حداقل آنممکن است در قالب احکام یا تصورات پیچیده درآیند و نیازمند -سازند شناخت را می ی شوند.کنکاش و بررس

بر حسب نظر دکارت، عناصر شناخت در ذهن انسان به صورت تصورات فطري ( یا ي مستقیم این ي مستقل از حس ) وجود دارند و اگر تجربههاي فطري براي اندیشهقابلیت

ھ | ٢ ح ف ص

انبوه ادراکات حسی در آغاز مانع رخ دادن چنین کردند.ممکن بود، همه به آن اذعان می هاایدهبتوان به کمک آن با رها شدن از . روش شک به این دلیل ابداع شد کهشونداي میتجربهروش ادراك واضح و متمایز دست یافت.محض عقالنی ي حسی به دریافت تصوراتتجربه

اي اتکا هستند، زیرا به گونهاین تصورات عقالنیِ محض صادق و قابلبیانگر این مطلب است که شوند.را موجب می ناپذیر موافقت ارادهاجتناب

گراي بعدي، من جمله اسپینوزا، مالبرانش، و الیبنیتز، در پی به کار ي عقلفالسفهاما در این میان ي جدید بودند، هاي عقالنی براي ایجاد یک مابعدالطبیعهبستن این دریافتمعتقد هر سه نفر بدین امر داستان بود.استفاده از روش شک با دکارت هم تنها مالبرانش در

اي صادق در مورد چیستی اشیا است؛ گرچه هر یک به بودند که عقل محض قادر به بیان نظریهدر نهایت این نتایج ناهمگون آشکار ساخت مستقل و متمایز دست یافتند. نوعی مابعدالطبیعه

حقیقیي مابعدالطبیعه کلید ساخت یکندارد، یا این شهود شاه که یا شهود عقالنی وجودکردند که بشر هیچ ي استدالل مییوم ( و برخی دیگر ) بر این مطلب اقامهالك و ه ت.نیس

کانت به بررسی مستقل از ذهن ندارد. مابعدالطبیعیِ گونه شهودي عقالنی نسبت به حقایقِساختار معرفتی ذهن بشر پرداخت و از این بررسی نتیجه گرفت که هیچ گونه شهود عقالنی از

گرایان که مبتنی بر گیري به معرفت شناسی عقلممکن نیست و با این نتیجه ذات خارجی اشیا ي پایانی نهاد.عقل محض بود نقطه

توان جداي از جستجوي ادراکات عقالنی محض، به عنوان نوعی غربال روش شک را میبسیاري فالسفه، همچون هیوم، از نوعی روش قطعیت نیز به کار بست.دست آوردن براي به

تحقیقی در باب فهم بشري « ي او، در رساله براي جستجوي مرزهاي شناخت بهره بردند.شک ي ریاضیات انتزاعی ( یعنی ریاضیاتی که بر ت تنها در حوزهیعکه قط گیرد، چنین نتیجه می»

شود.یافت میادراك حسی بالفعلِ ) و محتوايِ ، ریاضیات غیر کاربرديجهان اعمال نشده استب است که تمام این این مطل بیانگرکاملی از محتواي ذهن رسد که بررسی تیجه میاو به این ن

نام دیدگاه مشابهی به در قرن بیستم دارند. ریشهدر احساسات درونی و ادراکات حسی محتوا

ھ | ٣ ح ف ص

-برخی موارد میراث مستقیم دکارت تلقی میدر ه مطرح گردید، ک »1ي حسیداده«ي نظریه

روشی که او به فلسفه معرفی کرد، در نهایت به دیدگاهی مخالف با ،ورددر واقع، در این م شود. ي حسی تنها معرفت یقینی ما است.دیدگاهی که معتقد است تجریه نظر خود او منجر شد.

که متمایز از ،هر ادعایی را در باب شناسائی جهان خارج »ي حسیداده«پردازان هیوم و نظریه اند.به کناري نهاده ،دراك حسی باشدي امحتواي بالفعل یا بالقوه

ي حسی ما ي تجربهواسطهقادر نبود از محتواي بی» ي حسی داده« شناسی معرفتما، حتی در شناخت اموري همچون میز و يفراتر رفته و توضیحی براي شناخت روزمرهوف از یک فیلس به فراموشی سپرده شد. آنچهصندلی، فراهم آورد. بالتبع این نظریه نیز

-است که در پی قطعیت رفتن بیش از حد سخت حقیقت یابد ایني این امور درمیمشاهده

ناپذیري گیرانه است. ما باید این امر را بپذیریم که شناخت فاقد چنین قطعیت مطلق و خللپذیر هایی بالقوه خللگیريمتکی بر مشاهدات و اندازهنظریاتش تأییددانش مدرن براي است.شاید اگر ي نظریه و مشاهده، هیچ یک فراسوي شک قرار ندارند. ي دوجانبهر رابطهد است.

ي درست و واحد از طریق ادراك عقالنی محض از بین برود، روش یابی به یک نظریهامید دستي اندیشه خارج شود. بر این اساس سهم دکارت در تاریخ اندیشه ایجاد شک نیز باید از عرصه

تا یک قرن پس –یعنی ادراك واضح و متمایز –است؛ نخستین آن دو ده بودو روش برجسته از او به کار گرفته شد تا اینکه سرانجام از جانب فیلسوفان بعدي ناکارآمد تلقی گردید، و

تاریخ فلسفه گردیده کتب وارد دیگر گرچه درازتر پایید اما اینک –روش شک –دومین روش است.

استدالل بر حسب کوژیتو

ت. گرچه اس» اندیشم پس هستممی« ي دکارت مشهورترین استدالل در فلسفه -، دکارت بیان، آمدهقدیس آگوستین اسقف هیپو، فیلسوف متقدم هاياین استدالل در نوشته

ي آن روایتی از این استدالل است که در تاریخ شهرتی جهانی کسب کرده است.کننده

1 Sense-Data

ھ | ۴ ح ف ص

ي محدود ادراکی حوزه با توجه بهحداقل دن خود، ورز بودن به موجود بوگذر از اندیشهدالل بر حسب کوژیتو است .است دفاعامري غیرقابل، آیدمیاز وجود فرد به دست در این راهکه

است پرسش این است، توجه است. آنچه در این میان جالبنظر نوعی توافق نیازمند حصول کند؟را اثبات میچیزي که این استدالل چه

اثبات اتکاپذیر بهبا کمک کوژیتو کوشد میدکارت اشاره کردیم کهپنجم، در فصل هاحقیقت ژرف پدیده يکنندهبیان امري که در مقام –واضح و متمایز بودنِ همیشگیِ ادراك

ي منجر به پدید آمدن نوعی بینش مابعدالطبیعی در قبال مسأله . این تالشبپردازد -است به توضیح آن که در آن فصل یاستخراج آن استداللِ گردید.ماهیت خدا، ماده، و ذهن

از نظر منطقی صحیح است. اما با فرض این مطلب که ما اکنون نتایج مابعدالطبیعی 2پرداختیمتوانیم این ، میدانیممیرا نادرست -من جمله تلقی او از ماهیت ماده –ي دکارت اندیشه

ج را به توان استدالل استخرااهی به مطالب گفته شده میبا نگ لحاظ کنیم. 3معنابی استدالل رااین فرض که استدالل مبتنی بر یک مورد خاص لحاظ کرد.از سان نوعی تعمیم بیش از حد

است که قادر به فراهم کاربردن ادراك واضح و متمایز به اي از یک روش عمومیِکوژیتو نمونه بدین نحو احتماال اشد، باید به کناري نهاده شود.بمی مستقل از ماآوردن حقایق مابعدالطبیعی

نیز به محتواي بالواسطه -یعنی من هستم ( مترجم ) – کوژیتو يگیري اولیهمبناي نتیجهکم اي براي یک حپشتوانه دتوانو بنابراین نمی شودربه محدود میحاضر تج دردسترس و

کلی باشد. و پیشینیمابعدالطبیعی

ه ي کوژیتو که در فصل چهارم به بررسی آن پرداختیم موجب نوعی یافتاستدالل بسطي حوزه جدا کردنگیري جدید در قبال نسبت محتواي آگاهی با امر ذهنی گردید. جهت

استدالل بیان ي کلی قطعیت با بررسی کوژیتو است. او در این راي بدست آوردن قاعدهبمراد از استدالل استخراجی دکارت، تالش او در تأمل سوم 2

خلل ناپذیر است، نسبت به کوژیتو و این یقین » تنها از طریق شناخت واضح و متمایز نسبت به آن بدست آمده است« کند که چون یقین کوژیتو میدید. حال آنکه اینگونه گرزیرا در این صورت کوژیتو نیز دچار خلل و غیرقطعی می .پذیر دانستتوان روش ادراك واضح و متمایز را خللبنابراین نمی

( مترجم )به سختی قابل توجیه است.امروزه آن بخشی که در داخل گیومه آمده است جایی است که ماده این استدالل نیست.

و ) به معناي صحت صوري Soundnessبامعنا بودن ( گردند.ه ماده و صورت استدالل بازمیاند که به ترتیب بخالف واقع و غیرمعتبر دو وصف ٣ . ( مترجم )ي موافق واقع نیست این استدالل همزمان داراي صورت معتبر و مادهدر اینجا مراد این است که مادي به طور همزمان است.

ھ | ۵ ح ف ص

وجه به این امر شد که حس کردن، تروش شک، موجب استفاده از با ها از دیگر حوزهاندیشه هایی آگاهانهداراي جنبه ،همه ،م گیريتصویرسازي، احساس کردن، میل ورزیدن، و تصمی

ابن هیثم، نظرتوانند باشند. در تلقی ارسطویی از ادراك حسی، همچون در یا می –هستند ،مرکز آگاهی قابل دسترس باشند. چشم نیست که تمام افعال ادراك حسی در نیازي به این

-ي زاویهکه با تلفیق اندازهي داوري بود شد و این قوهي نور و رنگ شمرده میمسئول مشاهده

چنین نتایجی را تا آنجا که به گردید.ي حقیقی شیء نائل میبه ادراك اندازه اي با فاصله پنداشتند.می» حس مشترك « صورت متمرکز در آگاهی قابل دسترس باشند، متعلق شناخت

عال شناختی برايي افهمهذاتیِ پردازان متقدم، برخالف دکارت، در دسترس بودنِاما نظریه-ي مضحک تجربهاو بدین عقیده ،نگونه که ذکرش رفتگرچه، آ دانستند.ضروري نمیآگاهی را

او اما بریم، می گرایان باور نداشت که ما از افعال ذهنی خود آگاهیم یا حداقل به وجود آنها پینی، آگاهانه و بندي این نظر مابعدالطبیعی جسورانه دست زد که هر عمل حقیقتا ذهبه صورت

اندیشه وارد کرد یا پرسش که آیا او آگاهی را در ذات این از این روي بالذات قابل دریافت است. نه، پرسشی جدا است و ما در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

خدا و خرد

براي اثبات وجود هاي گوناگوناستدالل ، به تفصیلفیلسوفان، از زمان افالطون و ارسطوي یونانی در آغاز با پیوند الهیات مسیحی و فلسفه اند.دست زده شو صفاتهی یک موجود ال

در گاهی مهم تکیهبه خدا و صفاتشیافتن اثباتی عقالنی براي وجود طرحِقرون وسطی، ي مسیحی مبدل گردید.اندیشه

گرایی در تفکر قرون الهیات مابعدالطبیعی موجب پدید آمدن کششی به سوي عقلر گردید. قرار بر آن واقع گردید که وجود خدا و صفاتش بدون توسل به متون وسطیِ متأخ

مقدس یا الهام الهی مورد تتبع قرار گیرد. جستجوي دالئل عقالنیِ محض در باب خدا ( که کرد.امري مورد ستایش مذهب بود ) رویکردي عقالنی به سوي خود الوهیت را تشویق می

ھ | ۶ ح ف ص

بسته به اینکه - 5یا کلی 4ي عقل جزئیمال صرفا بواسطهصفات الهی همچون عدم تناهی و کتصویر به دست آمده از این گردید.قع میامورد کنکاش و -کار خود را از حس آغاز کند یا نه

شود.خوانده می» خداي فالسفه « طریق گاهی به عنوان

کوتوس آن در افکار متألهینی همچون آکویناس و اس يطلیعهعقالنی ساختن خدا، که ي هاي اولیههاي افرادي همچون دکارت رخ داده بود، یکی از محركو بسط آن در اندیشه

زیرا اگر خدا در اثبات وجود خود وابسته به عقل بشري است، نهضت روشنگري اروپا گردید.به طور برجسته هابز و ها نیز بپردازد.هاي این اثباتاین عقل قادر است به کم و کاستی

ي متون مقدس را آغاز عصر دکارت هستند، به کار بردن عقل در حوزهزا، که تقریبا هماسپینوبودند. در صورتی که حجیت متن مقدس نادیده گرفته شود، عقل به تنها مبناي قابل کرده

اما اگر خدا تنها باید از طریق عقل شناخته شود، صفات او به گردد.اتکاي باور به خدا مبدل میي این تلقی پدید نتیجه اند.دود خواهد شد که از عدم تناهی و کمال ریشه گرفتهآنهایی مح

ي عقالنی کیهان دهندهاز خدا به عنوان علت نخستین و نظم 6آمدن مفهوم الهیات فلسفی است؛ کسی ( یا چیزي ) که در روند تاریخ بشر دخالتی ندارد.

، 3:425 - 6که خود نور رحمت ( دکارت خود مروج رویکردي عقالنی به دین نبود، چناناما او مدعیات شناخت.) را به رسمیت می 7:2، 2:347 – 8) و حجیت متن مقدس ( 7:148

او سلسله جنبان آن اي عقالنی قابل بیان بود، محدود کرد.خداشناسانه را به آنچه به شیوههاي عقالنی ان اثباتاو می خوانند.می» روشنگري متقدم « دانان آن را چیزي بود که تاریخ

هاي مبتنی بر متون مقدس که تحت حاکمیت تلقی وجود خدا و صفات او از یک سو و آموزه ). 353بی: 8، 1:143 – 4( الهیاتی قرار داشتند، از سوي دیگر، تمایز گذاشت.

کیفیات اولیه و ثانویه

٤ Reason

٥ Intellect

٦ Deism

ھ | ٧ ح ف ص

ی از گالیله و دکارت موجب شهرت این دیدگاه شدند که رنگ و دیگر کیفیات حسبا تمایز نهادن میان کیفیات اولیه و ن دیدگاهای هاي زیربنایی اشیاء فیزیکی نیستند.ویژگیکیفیات و پذیرفته گردید. شدمند مطرح از سوي بویل و الك به صورت نظام در اشیا ثانویه

که در نظر دکارت شامل بعد، اندازه، شکل، جایگاه، و –اولیه با مقوالت مبنایی علم فیزیک نوع کیفیات ثانویه بر کیفیات اولیه مبتنی هستند و بر حسب مطابق هستند. -حرکت است

از این رو، به اجسامی که به دلیل شوند.بندي میآورند، دستهحسی که در فرد مدرك پدید میشوند، کیفیت ساختار سطح آنها موجب بازتاب نور و پدید آمدن حس رنگ در فرد مدرك می

کیفیت ثانوي یک جسم ،آیدپدید میذهن که در این حس شود.سبت داده میي رنگ نثانویهگرچه در بادي امر تصور قرمز بودن، تصوري حاصل از ساختارهاي ریز سطح ؛شودلحاظ می

رسد. جسم به نظر نمی

در واقع « شود که اجسام موضع دکارت، الك، و دیگران گاهی به این عبارت بیان میاما هیچ یک از این نویسندگان منکر رنگ در امور جسمانی نیستند. بلکه آنها » اند. فاقد رنگ

یا مصداقی از رنگ پدیداري » مشابه « تلقی ارسطویی از رنگ به عنوان کیفیتی واقعی که آنها معتقدند حس رنگ بیانگر وجود یک خصلت فیزیکی کردند.ي حسی است، را رد میتجربه

اما چگونگی ساختار فیزیکی این خصیصه را براي ما توضیح ( رنگ فیزیکی ) در جسم است،در حالی که در تفکر ارسطویی رنگ پدیداري نمونه یا مصداقی از خصلت مورد نظر دهد.نمی

فرد مدرك حاصل از تحریک اعصابِ ارت و الك رنگ پدیداري تأثیردر شیء است، در نظر دک توسط ذرات نور است.

هایی از امور مورد شناسائی آن ویژگی ،دا، و دیگر کیفیات ثانویهدر این نوع نگاه، نور، صاجسام بر این اساس بندي رنگی طبقهکه این امر یعنی این متکی است. بر مدركهستند که

-در فرد میحس رنگ پدید آمدن این تأثیر در نهایت موجب و بر نور تأثیر کردهآنها که است

باشد، هنوز نور و صدا ( به معناي ذرات نور و لرزش هوا ) اي وجود نداشته اگر شناسنده شود.-به عنوان اموري که موجب ادراك حسی می –وجود دارد، اما دیگر اشیا داراي کیفیات ثانوي

هوا اي وجود ندارد تا ذرات نور و لرزششوند زیرا بر اساس فرض، شناسندهشمرده نمی - شوند

ھ | ٨ ح ف ص

با به میان کشیدن یک توان سؤال به ذهن برسد که آیا میممکن است این بر او تأثیر بگذارند.مناسب و به فرض تأثیر جسم مناسب بر او، وجود شناسنده فرضی، و با لحاظ کردن شناسنده

ي بالفعل پذیرفت؟ ( پاسخ این معما را براي کیفیاتی همچون صدا و رنگ را در نبود شناسنده .کنیم )تمرین به خوانندگان واگذار می

این موضوع بود که حواس به صورت بالواسطه در تاریخ اندیشه تشخیصم دکارت سه-هاي فیزیکی اشیا نیستند ، بلکه در حد راهنمایی براي ارتباط با محیط باقی میبیانگر ویژگی

اي پردازد که حس کردن کیفیات ثانوي نشانهاو در تأمل ششم به اثبات این مطلب می مانند.اي که ماهیت فیزیکی آن بر شناسنده ر اشیا مورد شناسائی است؛ ویژگیبر وجود یک ویژگی د

تواند از این امر شناسنده می هنوز با فیزیک دکارتی آشنا نشده باشد ). ( البته اگر پوشیده استاشیا پی ببرد. تحقیقات ، به تفاوتکنندکه اشیاء یکسان معموال حس رنگ یکسانی را تولید می

حیوانات پدید آمده است که راك رنگ براي این در سیر تطورکه اد اند لباخیر مؤید این مط تمایزاتگیري، یافتن غذا، و برقرارکردن دیگر هاي مربوط به جفتآنها بتوانند به درك عالمت

رویکرد کارکردي دکارت به کیفیات حسی در مسیري درست قرار مبادرت ورزند. حیاتی داشت.

علم و مابعدالطبیعه* شد که اغلب از داده می تاز ظهور علم جدید برخی اصول فعال به اجسام نسب پیش

دکارت، همچون بسیاري از شد.طریق نوعی تمثیل به رشد و بسط هدایت شده فهمیده میي نو دیگر، معتقد بود که درك واضحی از این اصول فعال در دست نیست. گرچه موضع فالسفه

سازگار از یي او دیدگاهماده در نهایت ناموفق بود، نظریهدکارت در باب امتداد محض بودن که با این امر موافق بودندهمگان اي هندسی و داراي حرکت ارائه داد.ماده در مقامرا جهان

هاي مبنایی ماده در اما اختالف بر سر این بود که آیا ویژگی پذیري است.هندسه الگوي فهم یا نه. اندذیل حاالت هندسی قرار گرفته

ھ | ٩ ح ف ص

رویکردي موفق بود. تري دکارت در قبال ماده در دیدي عمومیمنشانهرویکرد ریاضیگرچه نیوتن از از جرح و تعدیل نیوتن به عنوان یک استاندارد پذیرفته شد. این رویکرد پس

با پیشرفت علم فیزیک، گناهکار قوانین حرکت دکارت عبور کرد و آنها را از رده خارج ساخت.اندازه، به هاي جسمانی تمام ویژگی ياحاله دکارت در قبال نقد آرنولد از او در موردبودن

ها و از ویژگی» انتزاعی ناکامل « مبنی بر اینکه دکارت با این کار به - شکل، مکان، و حرکت آشکارا مسجل گردید. -دست زده است نیروهاي جهان طبیعت

جدید به کشف ساختارهاي خرد بسیار دست نیست. علم ماده صرفا یک امتداد یکي دکارت از کمیت انگارانهجایگزین تلقی صرفا حجم 7تري نائیل گردیده است. جرمپیچیده

ي مخصوص به خود، که متکی بر جرم در واحد ماده گردید. انواع ماده بر حسب نیروي جاذبهتر از عاملی اساسی، نیرو به 18با مطرح شدن فیزیک قرن بندي گردیدند.حجم بود، طبقه

امتداد مبدل گردید، و از این رو بود که کانت قادر به بیان این ادعا گردید که امتداد از نظر در طول قرن نوزدهم و بیستم، نیروها و ذرات بنیادین مفهومی متکی بر نیروي دافعه است.

ت محکم و گویی ذرا متنوعی، من جمله ذرات بدون جرم و ذرات ابرمانند، مطرح گردیدند. ریزي که صرفا داراي اندازه و شکل باشند، مبدل به تصویري عجیب از اعصار پیشن گردیدند.

از امور » انتزاعی ناکامل « با این همه، دکارت نه تنها اعتقاد نداشت که مبانی فیزیک او مبانی او دانست.خارجی هستند، بلکه آنها را ادراکی واضح و متمایز از امکانات واقعی امور می

را لحاظ کرده همه چیز »بهترین شکل « اي که به مابعدالطبیعی خود را به عنوان نظریهي مکانیستی خاص خود را به این . او قطعیت صرفا اخالقیِ فرضیه9کرد، معرفی نمی8است

اگر او این مبانی را صرفا به دانست.ي درست میداد بلکه آنها را تنها نظریهمبانی نسبت نمیشد روبرو نمی داد، دیگر با معضل توجیه این مطلبدر آن زمان ارائه می نوان بهترین نظریهع( در این مورد اتحاذ کردن روش است.حقیقت ق نشانگره ادراك واضح و متمایز به طور مطلک

٧ Mass

٨ "All things considered" best theory

االطالق است. ( مترجم )حل علیمدعی بود که بهترین راه ،بیش از این ،دانست بلکهفعل نمیلي خود را بهترین راه حل بایعنی نظریه 9

ھ | ١٠ ح ف ص

ينتیجهگردید، زیرا در قبال هم موجب مطرح نشدن این پرسش می» پیشفرض گرفتن « گرفت. )تمایز ادعاي کمتري شکل میادراك واضح و م

، نسبت به ماهیت واقعی امور، [ درعلم ]ماتقدم یک شناختپس از او، روش جستجوي هاي نظري و شواهد تجربی است.امروزه علم جدید در حرکت میان حدس به کناري نهاده شد.

دارد، دیگر و بالذات ادین فیزیک دسترسی فطريیهاي بناین تلقی که ذهن آدمی به ویژگیحداقل روند بسط تاریخی علوم فیزیکی، که شاهد ورود نظریات نسبیت قابل پذیرش نیست.

تصور بودند، به روند داد و ستد نظري و عام و مکانیک کوآنتوم، که در گذشته نظریاتی غیرقابل هاي رخ داده درتجربی بوده است، دلیلی است بر ابطال این سخن. ( روندي که با پیشرفت

ي امور تقویت گردید. )گونهنمایش ریاضی

تصویر این دادن به دلیل بسط. هاکسلی، عالم داروینی قرن نوزدهم، دکارت را اچ. یتدکارت قصد شمارد.میروانشناسی ان و حیوان ماشین است، از پیشقراوالنسنعمومی که بدن اکه در همه جاي طبیعت به توضیح دهد ايرا با همان قوانین فیزیکی یزیست داشت روندهاي

در این دیدگاه تفاوت موجودات زنده از موجودات فاقد حیات نه به خاطر شوند.کار برده میاي وجود نیرو یا اصل حیاتی خاصی در این موجودات زنده، بلکه به دلیل ساختار متفاوت ماده

است که موجودات زنده را تشکیل داده است.

ي مهم دکارت در تاریخ اندیشه است، اما این نظرورزانه سهم رویکرد مکانیستی به بدن دارد می ي بدن با ماشین این پرسش را مطرح نگهمقایسه هاي هم هست.امر داراي محدودیت

توان بر مبناي آنچه مورد نظر . اگر اینگونه است، مییا خیر که آیا بدن داراي یک طرح استاي در باب رساله« مشخص کرد. دکارت در اي آنهایی را براي اعضطرح بوده است کارکرد

بدن نوشته است که گویی ماشینِسان آن ) 374، 87، 80: 7) و در تأمالت (11:20» (انسان ها او این نگاريدر گفتار، اصول، و در نامه ،با وجود این انسان بدست خدا طراحی گردیده است.

زمین است، من جمله اجسام گیاهان و ه برکند که هر آنچرهاشده را بیان می يفرضیهو با برخورد ماده با ماده در یک سوپ نخستین پدید آمده استاز طبیعی يحیوانات، در روندکه او » رها شده « ( به این دلیل نهدمی يکناریک طرح مستقیم را به ياین کار عمال ایده

ھ | ١١ ح ف ص

ش کامل جسم حیوان و انسان از سوي باطل دانستن این فرضیه را به این بهانه که باید به آفرین .) 2:525؛ 203؛ 99 – 100آ؛ 8؛ 6:42 – 4( ) .شماردخدا باور داشت مجاز می

که موجودات زندهاین تلقی را دیدي داروین در قرن نوزدهم، علم جهور نظریهپس از ظوع تلقی با اما این ن اند، انکار کرد.به طور مستقیم بر مبناي یک طرح هوشمندانه ایجاد شده

معضلی خاص روبرو است و آن توجیه این امر است که چگونه ما با نگاه به اجزاي یک موجود برخی فالسفه با به میان کشیدن یابیم.میمخصوص به خود زنده هر یک را داراي یک کارکرد

ر فشا ند.اهگیري موجودات، تکامل را در مقام طراح نشاندتأثیر روند انتخاب طبیعی در شکلکند و بدین طریق به ساختن گزینش میساختارهاي موفق را ،تکاملروند موجود در

دیگران چنین داراي نوعی طرح و نقشه هستند.یازد که اي دست میساختارهاي جسمانیاي حل نشده ما با مسأله پذیرند.دانند و بدین دلیل آنها را نمینظریاتی را صرفا استعاره می

ي ي موفقیت تصویر مکانیکی از امور و از سوي دیگر نتیجهسو نتیجه روبروییم که از یک ناکامل بودن این تصویر است.

ذهن و بدن* گیري او ثنویت ذهن و مؤثرترین میراث دکارت به ذهن مربوط است. مشهورترین موضع

لیه گاهی بر عاصوال به عنوان کمیناین نظریات امروزه بدن و باور به جوهر غیرجسمانی است. هاي ذهنی و تر دکارت به توضیح پدیدهمیراث کلی شوند.به کار برده می مخالفان ثنویت جوهر

ي توصیفات روشنگرانه وها دکارت با ارائهگردد. در این حوزهمعضل تطابق عین و ذهن بازمی معضالت هنوز مطرح، سهمی ماندگار در تاریخ تفکر دارد.

ي ذهنگرایی در حوزهواقع

گرا به معناي کامل گرایی معتقد بود. او یک فرد واقعدر مورد امور ذهنی به واقعدکارت ثنویت جواهر، او در اما جداي از بحث کلمه بود زیرا به وجود جوهر ذهنی مستقل قائل بود.

گرا بود. حتی پیش از مطرح کردن هرگونه استداللی در مورد هاي ذهنی نیز واقعمورد پدیدهها در واقع جسمانی یا غیر هاي ذهنی ( اینکه این پدیدهي پدیدهسانهشنامبناي هستی

ھ | ١٢ ح ف ص

جسمانی هستند )، او به وجود تفکر، که شامل احساسات، تخیالت، خاطرات، امیال، و امور متعلق اراده است، اذعان دارد.

دلیل او براي ثنویت ذهن و بدن بر این ادعا متکی است که امور ذهنی و امور جسمانی ها هستند. این ادعا به خودي خود منجر به ثنویت نخواهد گردید و به وع متمایز از پدیدهدو ن

همین دلیل هنوز محل بحث و نظر است. در طول قرن بیستم، بسیاري از فالسفه و دانشمندان هاي ذهنی در ذیل جهان طبیعی ( که اغلب با جهان قرار دادن پدیدهبدین باور رسیدند که

هاي ذهنی به خودي شود ) امري دشوار است. بر این اساس پدیدهدانسته می جسمانی یکسانگرایانه از جهان جایی داشته هاي طبیعی نیستند. اما براي اینکه در تصویر طبیعتخود پدیده

ف. اسکینر، ا.یباشند، الجرم باید به روندهاي فیزیکی یا روانی تحلیل شوند. برخی همچون بفیلسوف، معتقد بودند این هدف نرسیدنی است و باید به طور کلی از و کوآین،روانشناس،

هاي به وجود پدیده ید. اما امروزه بسیاري دیگر به بداهتسخن گفتن در مورد ذهن دست کشچه –ها براي تبیین کامل امور استفاده کرد ذهنی باور دارند و معتقدند باید از این پدیده

هنوز فیلسوفان اندکی وجود دارند که به ثنویت باشد.تحویل مذکور ممکن باشد و چه نبدین معنا که –اند هاي دوگانه را پذیرفتهجوهري معتقدند، اما برخی دیگر وجود ویژگی

دیگرانی معتقدند که هاي جسمانی وجود دارند.ناپذیر در کنار ویژگیتحویل هاي ذهنیِویژگیافراد مذکور یا ي امور جسمانی شامل آن هستند.اي است که برخی یا همهامر ذهنی جنبه

ي دوجنبه بودن هستند ( ذهنی و عینی بودن دو ویژگی یک واقعیت زیربنایی موافقان نظریهي ذهنی اي امور جسمانی داراي جنبه( همه 10ذهنیي همهدیگر هستند ) و یا موافق نظریه

هستند. )

هاي ذهنی توسط دکارت پاسخی نیافت و تا ي پدیدهشناسانهمعضل وضعیت هستیهاي ذهنی دکارت این نظریه را مطرح کرد که پدیده امروز نیز به شکلی کامل حل نشده است.پدیداري تحقق دارند. بر اساس این نظر، رنگ قرمزِ 11همچون حس رنگ به عنوان حاالت ذهن

١٠ Pan-Psychists

١١ Modes

ھ | ١٣ ح ف ص

که ذهن به میزان به این گرچه او به همان ي ماست، محتواي یک تصور است.جربهکه مورد تکه معتقد بود ذهن ( فاقد امتداد ،باور داشت کلمه داراي خصلت قرمز بودن باشد معنی واقعی

( گرچه در 12) در هنگام حس یا تخیل کردن یک مربع به معنی واقعی کلمه مربع خواهد شد.بدین ترتیب گونه بر خود دارد. )ي صنوبري الگویی مربعبگوید غده توانستاین مورد او می

شود و قرمز امري خارجی نیز نیست، پس قرمز آید: اگر ذهن واقعا قرمز نمیمشکلی بوجود میکند، زیرا او هرگز به توضیح این مطلب پدیداري کجا است؟ ثنویت او به حل مسأله کمکی نمی

تواند محتويِ می -حتی با وجود ارتباط و اتحاد با جسم – که چگونه جوهر غیرممتد ذهنیامروزه نیز افتد.گوید این امر اتفاق میي پدیداري قرمز باشد، نپرداخته است.او صرفا میتجربه

اند که قرمز پدیداري صرفا امري است که به دلیل گرایان مدعی این مطلببه همین شکل مادهدهد. با وجود اینکه ما تاحدي ر بافت بینایی در مغز رخ میگرفتن الگوهاي یونی خاص دشکل

تواند توضیح شوند، هنوز هیچ کس نمیآگاهیم چه الگوهاي فعالیتی منجر به کدام حس می شود.آن یا موجب ي پدیداري قرمز باشد تجربهتواند محتوي دهد که چگونه فعالیت یونی می

بر این . او استمطالعات ذهن هنوز سودمند يتنی در حوزهتلقی دکارت از قوانین روانحاالت مغز انجام بررسی تجربی بهذهنی را با 13توان حاالتکرد که میمطلب استدالل می

انگاري مجبور نیست به صورت پیشینی وجود چنین انگار و هیچ مادههیج ثنوي مرتبط ساخت.اي را میان هر نوع ارتباط دوطرفهتوان اي را بپذیرد؛ پیش از بررسی تجربی میارتباط دوطرفه

شدن تر در حال بررسیدقیق یاین دو فرض کرد. اما ارتباطاتی منظم وجود دارند که با تحلیلتنیِ قابل وصول از هاي دکارت در مورد قوانین روانپردازيهستند. این فعالیت تجربی بر نظریه

راه تجربه متکی است.

آگاهی، بازنمایی، و التفات

در کل منظور این است که او به این دو امر باور نداشت. ( مترجم ) 12

١٣ States

ھ | ١۴ ح ف ص

ي کتاب و در تأمل دوم، داشتن ماهیت عقالنی را ویژگی بارز در بخش خالصه دکارتبراي دیگر 14کند که وجود تعقلداند و در تأمل ششم بر این امر استدالل میاندیشیدن می

در این موارد او هاي ذهنی همچون ادراك حسی و تخیل ضروري و بنیادین است.قابلیتتر آن است که بگوییم آگاهی به صورت کند، گرچه محتاطانهي تفکر تلقی نمیآگاهی را جوهره

ی هر نوع اندیشه لحاظ گردیده هاي موجود در تأمل دوم به عنوان ویژگبرجسته در استدالل .) 7:246( است

اي متضمن وجود تصور است و هر کند که هر اندیشهدکارت در تأمل سوم بیان می). تمام تصورات داراي متعلق یا 7:44است ( » گویی تصور چیزي « تصوري چنان است که

هستند. این سخن ما را بدین جا می رساند که بازنمایی، یا بدان صورت 15محتواي بازنمایندهما 8در فصل تبیین دکارت از ذهن است.، ویژگی اساسی التفاتشود، که امروزه نامیده می

-ي ذهن میکه دکارت تعقل را جوهره داددلیلی یافتیم که ما را به گفتن این مطلب سوق می

)، همچون اراده و 7:37سروکار دارند (» صور « داند. تمام تفکرات، حتی آنانی که با دیگر آن 18است و تصورات، که حاالت 17همان ادراك 16عواطف، معطوف به یک ابژه هستند. تعقل

تلقی کرد که در يرا نیز امر فاتالتتوان بازنمایی یا اند. با این بیان میهستند، اساسا بازنماینده کند.نظر دکارت اساس امر ذهنی را بنا می

که به طور طبیعی در تفکرات رخ پنداشتتوان امري در چنین نوع نگاهی، آگاهی را میي تفکر، همراه با خصلت ادراکی و بازنماینده دهد، زیرا ویژگی اساسی تفکر ادراك است.می

تواند ما را بدین نتیجه برساند که هر تصوري باید هر، میبساطت مفروض ذهن در مقام جونویسد بالذات ادراك شود یا در آگاهی وارد شود. ممکن است مراد دکارت در آنچه به مرسن می

١٤ Intellection

١٥ Representational

١٦ Intellection

١٧ Perception

١٨ Modes

ھ | ١۵ ح ف ص

ذهن من، یعنیچیزي در من، « کهگویم، یعنی اینو آنچه بعد از آن می« همین بوده باشد: ام و این امر حاصل اعتقاد به کتاب تأمالت اثبات کرده ، را در»که من از آن آگاه نباشم نیست

ي ). اگر جوهره3:272( » تفکر براي آن است و جوهري بودن مستقل بودن روح از بدن پردازد.ي بنیادین میصرفا به تاکید دوباره بر این خصیصه» اثبات « تفکر آگاهی هست، این

اند بیانگر این امر باشد که در یک جوهر صرفا تواما با توجه به دیدگاه فعلی، این اثبات میي آن است، جایی براي پنهان شده اندیشه وجود ندارد ( که لزوما عقالنی، که ادراك جوهره

باشند. ) 19بدین معنا نیست که تمام تفکرات متعلق صریح خوداندیشی

ی و نظرهاي امروزي لزومی به وجود ارتباطی مستقیم میان اگاهبر اساس برخی وجههامر ذهنی نیست. برخی از کارکردهاي ذهنی را در نظر بگیرید: بازنمایی محیط فعلی ( حواس

بندي )، بازنمایی حاالت پیشین محیط ( حافظه )، تنظیم رفتار بر )، درك حضور غذا ( دستهي آن ( آموزش )، بازنمایی حاالت ممکن محیط ( تخیل )، و دست به عمل زدن حسب نتیجه

ها، . با فرض یک تعریف عام، برخی از این کارکردها در آمیبن به یک هدف ( اراده )رسیدبراي ها هم وجود دارد و گرچه کسی ها و گربههاي پهن، و همه یا اکثر آنها در سگاکثرشان در کرم

داراي آگاهی هستند یا نه، این فرض را هاي پهنها و کرمداند که آمیببه طور قطع نمیها قطعا به شکلی قادر به . با وجود این، آمیبها فاقد آگاهی هستندآمیبداقل حبپذیریم که

درك حضور غذا هستند. در این مورد، یک کارکرد ذهنی بدون آنکه اصوال به آگاهی درآید رخ توان در این باب ان قلت کرد که یافتن غذا در آمیب فعالیتی ذهنی شمرده شود یا دهد. میمی

توانیم موجودي ناآگاه، همچون یک روبات، را فرض کنیم که ورت هم ما مینه، اما در این صها مذکور برآید ( البته با تعریفی رفتاري از آنها قادر است بر حسب نوع ساختش از پس فعالیت

و 21فرديندهاي پردازش اطالعات متنوعی را که ذیلرونوین 20م شناختیوتر علبه طور کلی ).، مطرح کرده است ( این موضع محدود به آن دسته از حال ذهنی هستندناآگاهانه و در عین

١٩ Reflection

٢٠ Cognitive Science

٢١ Subpersonal

ھ | ١۶ ح ف ص

از منظري امروزي دانشمندان علوم شناختی نیست که منکر واقعی بودن آگاهی هستند ). ارتباطی ضروري میان ذهنیت و آگاهی وجود ندارد.

ی شود که دکارت با بازنماینده دانستن تفکر و ادراك موجب نوعگاهی چنین گفته میگردیده است؛ این نوع شکاکیت بدان معنا است که فرد به » حائل ادراکی « از شکاکیت به نام

اما این ، شناختی واقعی از جهان خارج ندارد.به تصورات خودصرف دلیل دسترسی داشتن مسائل مستقل از هم هستند. به طور قطع براي شکاکیت در قبال شناخت جهان پیرامونی

مغز در خمره « توان صرفا با مطرح کردن ها نیست. میاز تصورات و بازنمایی لزومی به استمدادور هاي حاوي مواد غذایی غوطهها در خمرهبه این شکاکیت رسید. در این سناریو مغز انسان»

ي اتصالی که با مغزها دارد ادراکات و احساسات فعلی ما را به ما است و یک ابرکامپیوتر بواسطه. بدینگونه است که ما نشستن بر روي یک صندلی راحت و کتاب خواندن بر روي کندالقا می

ي مذکور ها در حالی است که ما فاقد چشمیم و تنها در خمرهکنیم، و همه اینآن را تجربه میبه هاي الکتریکی مناسب توسط اعصاب حسیمان هستیم. ور و در حال دریافت محركغوطه

رت از شک نه براي آزمودن شکاکیت حائل ادراکی، بلکه براي دست ي دکااستفادهتر، طور کلیمیراث او تنها از آن رو شامل معضل کشیدن از حواس بر طبق روش تحلیلی بوده است.

هاي او در تأمل اول براي شک کردن در امور، مؤثر ولی تالش او شکاکیت است که استدالل است.تلقی شدهبراي از بین بردن شک در تأمالت بعدي، ناموفق

بود: هر تفکري » ابژه « و » فعل « دکارت تحلیلی از تفکر ارائه داد که مبتنی بر توان تمام تفکرات را با محتواي آنها و آنگاه عملی که در ارتباط با این محتوا دارد. می یمتعلق

حلیل او . تتعریف کرد - و دیگر امور از سنخ ادراك، داوري، میل، خواست، –گیرد انجام میگرایانی همچون هیوم تجربه هاي مهم فکري در قبال تفکر گردید.یکی از جریان رشدموجب

) الفظی تصویرمعناي تحتراه مخالف را برگزیدند و براي تحویل تفکر به تأثرات و تصورات ( به « زبعدي ا هايتحلیل کردند. -موفق یا ناموفق –تالش فراوانی ،صرف و قوانین توالی آنها

ھ | ١٧ ح ف ص

، شکنندمی 23محتوا و حالت ذهنی بهکه آن را 22» هاگزارهساخت هاي ذهنی متناظر با حالت ي سابق است.ابژه-نمایانگر تحلیل فعل

بدن دانایی

نظري مابعدالطبیعی دارد، نخست و بیش از همه خود دکارت در کتاب تأمالت که وجههکشیده شدن سودمندي حواس در تأمل کند. او، پس از به چالش را امري اندیشنده تلقی می

و تنها در تأمل ششم است 24برداول، از تأمل دوم تا پنجم هیچگاه از بدن و حواس نامی نمیدر نتیجه گاهی دکارت را نقاد بدن، حواس، و کند.که تأکیدي دوباره بر موضوع بدن می

کنند.احساسات و عواطف جسمانی تلقی می

بدن و ها براي به دست آوردن دانش مابعدالطبیعی از واقعیت این است که دکارت تني من به عقیده« کند که: دین دلیل قطعیت حواس را انکار میکند. او بنظر میحواس صرف

» مور مابعدالطبیعی تعلق دارداي ضروري براي درك قطعیتی است که به ااین امر مقدمهي خود یا تأمالت را در زندگی روزمره). دکارت معتقد نیست که کسی باید نوع نگاه 7:162(

-اي به الیزایت میحتی در جستجوي دانش نظري به معناي وسیع آن به کار برد. او در نامه

را به اندك در روز هرگز بیش از چند ساعت« چنان بوده است که ي زندگی من: قاعدهنویسداختصاص 25مربوط به عقلمتعلق به تخیل و چند ساعت اندك دیگر را به افکار صرفا افکار » یکبار در عمر خود « ). پیشنهاد او به طور کلی این است که همه باید 3:692 -3» ( ندهم

اما او .) 10:395،398، و همچنین نگاه کنید به 3:695( مابعدالطبیعی نائل آیند به فهم اصولب [ اصول مابعدالطبیعه مشغول ساختن مداوم عقل به تأمل در با« دهد که این اندرز را نیز می

22 Propositional Attitudes

23 Attitude

برد. ( مترجم )است و در روند استدالل از آن بهره می یاد کردهالبته در تأمل دوم از جسم و بدن ٢٤

25 Intellect

ھ | ١٨ ح ف ص

از کارکردهاي اي شایسته شود که فرد به گونهیتواند بسیار مضر باشد، زیرا این کار مانع م] می ) 3:695» ( تخیل و حواس بهره ببرد.

ي طبیعی نیز هست و خود ي عمدي از تخیل و حواس شامل تعقیب فلسفهاستفادههاي ت متعدد پرداخت. آن دسته از بررسیدکارت نیز در طول عمر خود به انجام مشاهدا

ي تجربی او که بیش از همه مورد حمایت قرار گرفتند به بدن حیوانات مربوطند. او، در دههکرد که از روستاهاي اطراف جمع کرده ، زمان بسیاري را صرف تشریح بدن حیواناتی می1630ي ات فیزیولوژیک خود در میانهاو، پس از بازگشت دوباره به مطالع ). 2:525و 1:263بود ( پرداخت، هرچند این کتاب را ناتمام » توصیف بدن آدمی « ، به کار بر روي کتاب 1640دهه

پرداخت. او در هر یک از این دو کتاب به بیان » 26نفسانیات« رها کرد و به نوشتن کتاب پرداخت.جزئیات نظریات خود در مورد فیزیولوژي انسان با بیان برخی

دیدیم، دکارت به بدن حیوانات فاقد عقل و به بدن انسان در 9ان که در فصل چنهایی را نسبت داده است. توانایی» 27دانایی« گیري عقالنی است، نوعی هنگامی که فاقد جهت

از اي است که در باال دهد شامل تمام کارکردهاي روانشناسانهکه او به بدن انسان نسبت میبندي، همچون حس، دسته –ي احتماال غیر مبتنی بر آگاهی یاد کردیم آنها به عنوان امور

عمل. ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا بر حسب نظر حافظه، یادگیري، تخیل، وهاي ممکن است یا نه. در این زمینه دکارت بدن به تنهایی قادر به به تخیل آوردن وضعیت

-رسد که او معتقد است حافظه میاما به نظر می توضیح مستقیمی در متن آثار او وجود ندارد

در نظر دکارت ]. 11:177 – 85تواند براي انجام این کار به برقراري ارتباط با تخیل بپردازد [ توانند بدون حضور ذهن انجام گیرند. گرچه بدن به تنهایی فاقد این کارکردهاي روانشناسانه می

-اي مناسب به شرایط محیطی واکنش نشان میه گونه، اما بهر گونه دانایی کامال ذهنی است

دهد و به طور طبیعی در پی سود و گریزان از ضرر است.

٢٦ Passions

٢٧ Wisdom

ھ | ١٩ ح ف ص

-دکارت معتقد بود که ذهن آدمی به طور طبیعی با این دانایی جسمانی هماهنگ می

شود. اتحاد ذهن و بدن توسط خدا یا طبیعت ایجاد شده است و از این روست که ذهن به شود که بدن پیش از آن به خاطر حفظ خود متکفل انجام آنها شده متمایل می خواستن اموري

آنگونه که دکارت در کتاب انفعاالت نفسانی توضیح داده است، کارکرد انفعاالت نفسانی است.ما به سمت خواستن 28از یک سو متمایل کردن روح« ( یا عواطف مبتنی بر بدن )

طرف و در داند و از سوي دیگر حفظ این اراده است.یاموري که طبیعت براي ما سودمند م، شوندکه معموال منجر به پدید آمدن انفعاالت نفسانی می 29مقابل نیز هیجانات ساحت نفسانی

رساند دهند که به ما براي رسیدن به این اهداف یاري میبدن را به سمت انجام اموري سوق میخورد. نایی جسمانی، که مقدم بر آن است، پیوند میبدین ترتیب ذهن به این دا ). 11:372» (

شوند. عالوه بر این، این نفوس با هدف رسیدن به خوبی و گریز از بدي موجب حرکت ابدان می شود که ذهن نیز امر خوب را بخواهد و از امر بد اجتناب کند.سیالن نفسانی موجب می

ایالت جسمانی خود در ارتباطیم. با ها و تمي دکارت، ما به طور طبیعی با بدندر نظریهعقالنی تا حدي این تمایالت را مهار کنیم. این امر مستلزم 30توانیم با کمک تدبراین حال، می

). 11:359 – 70یابد ( تالش است و همواره با صرف اراده تحقق نمی

ي هااي از ارتباط وثیق میان پاسخنمونه ،ي دکارت در باب به آغوش کشیدننظریهي تغییرات فیزیولوژیک جسمانی و احساسات آگاهانه است. حس به آغوش کشیدن بواسطه

نوعی حرارت را در اطراف قلب، « آید: پدید می عاشق ق عشق به فردمتعلَبه حاصل از نزدیکی شود که ما دستان خود را کنیم. و این امر باعث میحس می هاخون را در ریهاز و حجم فراوانی

ها تحت بدین ترتیب حرکت دست» خوهیم چیزي را در آغوش کشیم.گویی میبگشاییم -بر می« گذارد و آن را هدایت علل صرفا مکانیکی هستند. حالت بدن نیز بر ذهن تأثر می

٢٨ Soul

٢٩ Spirit

٣٠ Reflection

ھ | ٢٠ ح ف ص

). سپس ذهن 4:603» (ي ارائه شده به او را با میل و اراده به خود متصل کند. انگیزاند که ابژه ها را دور آن امر محبوب حلقه کند.شود که بدن دستموجب می

کننده کند، حسی آشفته و آشفتهدر نظر دکارت عشقی که فرد در این موقع حس میي تجربیات جسمانی ي ما بوسیلهاست. او این امر را با توجه دادن به اینکه عواطف بزرگساالنه

دهد.یرد، توضیح میگابتدایی ما، که شامل تجربیات جسمانی ما در رحم مادر است، شکل مییابیم؛ لذت در کند که در رحم مادر ما چهار عدد از عواطف را درمیاش بیان میاو در نظریه

هنگام متحد شدن با یک بدن سالم، عشق در هنگام دریافت مواد غذایی در رحم، ناراحتی در ).4:605نبود مواد غذایی، و نفرت در هنگامی که مواد غیرمغذي به ما داده شود. (

من معتقدم که این چهار انفعال نفسانی نخستین و تنها انفعاالتی ایم. اعتقاد من بر آن است که هستند که ما پیش از تولد داراي آنها بوده

اند، اي بسیار آشفته بودهیا اندیشه این انفعاالت در آن هنگام تنها حسبه واند تزیرا در آن حال روح چنان به ماده پیوسته است که تنها می

32و عالئق 31چند سال بعد لذات از آن بپردازد. دریافت انفعاالت گوناگوني مناسب دیگري بر آنهایی که صرفاً متکی بر شرایط خوب بدن و تغذیه

که 33نخستین احساساتی ،با وجود این ،شود، اماآن هستند، افزوده میکات یا داشته است و حتی حر مذکور در قبال این متعلقاتعنصر عقالنی

دهند، همواره این اي که در آن هنگام در بدن رخ میکارکردهاي طبیعی ) 4:605( کنند.همراهی میدر لذات و عالئق خود را عنصر عقالنی

ي متکی بر تجربه ،عشق ي روانشناسیِتوصیف دکارت از روند پیچیدهآیا دانیم ما نمی ،)5:57تري با چشم لوچ در جوانی(عشق به دخ خصی خود اوست و اگر هست کدام تجربه؟ش

٣١ Joys

٣٢ Love

٣٣ Sensations

ھ | ٢١ ح ف ص

-تجربه ، یادست به انجام یک دوئل زد او براي شرافتي سوم عمر خود زنی که در اواخر دههیا

یا ، صاحب دختري شد او ازي چهارم عمر خود در اواخر دههي زندگی با زن مستخدمی که دکارت در هنگام را ظاه .ده الیزابت در حوالی پنجاه سالگیاحساسات خود در قبال شاهزا

نامه در باال نقل گردید ) عشقی ، سفیر فرانسه در سوئیس ( بخشی از این34نوشتن نامه به شانوسخن گفتن از این انفعال حدیثی مفصل « نویسد زیرا در این نامه می ،است کردهرا تجربه می

ا این و آن فرا و گرچه طبیعت این انفعال چنان است که آدمی را بسیار به گفتگو ب طلبدمی، من رانم دانم بر زبانانگیزاند تا بیش از آنچه حقیقتا میخواند و از همین روي مرا برمیمی

محدود خاطر شود، بایستی خویش را، از ترس آنکه مبادا این نامه در بلندي موجب کسالتد نه داراحتماال حس کردن عشق است که آدمی را به معاشرت وامی). 4:606 -7( » سازم

تفکر نظري در باب آن.

یهایشیوه خیص این نکته است که ذهن و بدن باسهم دکارت در تاریخ تفکر، تشکه متأثر از تجربیات دوران ابتدایی کودکی، که از رحم آغاز هاییبه هم مرتبطند؛ شیوهپیچیده

بیستم از ي قرني میانهاین نقش دکارت، گرچه اغلب در تفسیرهاي فالسفه .هستند د،شومیي ي دوطرفهگرفت، با عطف نظر به توصیفات او پیرامون اتحاد و رابطهمورد انکار قرار می او

شود.شناخته میروز به روز بهتر ذهن و بدن

زمان حال دکارت و* هاي او در ریاضیات و هاي ما حضور دارد. یافتهها، نظریات، و پرسشدکارت در روش

ي پس از او مشارکت داشته است و یا آنکه مل در جریان اندیشهیا به طور کا ،علوم تجربیاند. سهم او در تاریخ فلسفه از زوایاي مختلف قابل بررسی آیندگان تفکر او را اعتال بخشیده

است و در هر یک درخشندگی خاص خود را دارا است. از نام و تصویر او در راستاي اهداف تواند و نباید در یک عبارت است. این تأثیرات را نمیفلسفی و خطابی فراوانی استفاده شده

خالصه کرد، زیرا سهم دکارت در تاریخ اندیشه و میراث او هنوز هم تأثیرگذار هستند.

٣٤ Chanut

ھ | ٢٢ ح ف ص

دهد، تصویر فیلسوفی است که شاید سودمندترین نوع تصویري که او به ما ارائه مییگر است. دکارت به موضوعات ي خود از سوي دمداري از یک سو و فرهنگ زمانهدرگیر عقل

بینیپرداخت. او به فکر بسط دادن ریاضیات و علوم تجربی جدید، و بازجنجالی زمان خود میامروزه این تلقی که فلسفه نباید به چنین آرزوهاي شناسی آن بود.مابعدالطبیعه و معرفت

درست نیز هست. آنگاه رسد. و این تلقی در واقع بزرگی امید ببندد، بدیهی و ساده به نظر مینیادین بي پیشینیِ عقل محض به نظریه 35هايتوان با بینشکه ما این دیدگاه جذاب را که می

توانیم روشی داشته باشیم که فلسفه با کمک آن ، دیگر نمی، به کناري نهیمجهان دست یافتاین هدف قادر باشد در یک گام به مرز شناخت بشري برسد. اما حتی بدون در نظر گرفتن

از یک سو به توانند به فعالیت در مرزهاي شناخت ادامه دهند و نیافتنی، فالسفه میدست 36به تأمل از سوي دیگر وم مرکزي هنر، علم، علوم انسانی ایضاح، نقادي، و بازبینی مفاهی

تواننداز آنجا که فالسفه نمی .بپردازندآدمی 37هاي رفتاريویژگی و نهادهانقادانه در باب ما بایدمدعی دسترسی غیرتجربی خاصی به این مفاهیم مرکزي، یا ساختار نهادها، باشند،

،در باب تجربیات خودمان 38با تأمل صرفاَنه – معطوف سازیمبه جهان تجربه ي خود را اندیشهورزیدن اي که به متعلقات فلسفههر حوزه 39ي عملشیوه و دانش همراه کردن خود بابلکه با دارند.ارتباط

ورزیدن بدون معرفت نسبت به چیزي محال است دکارت اعتقاد راسخ داشت که فلسفهتواند به خودي خود به شناخت مبنایی براي همه چیز و همچنین معتقد بود که فلسفه می –

ایم که فلسفه بدون شناخت هیچ چیز ممکن دست یابد. امروزه ما نیز به این سخن رسیدهچیز یافت. توان در همهچیز را تنها میایم که مبناي همهطلب را نیز دریافتهنیست. اما ما این م

35 Insights

36 Reflection

37 Practices

38 Reflection

39 Practices

ھ | ٢٣ ح ف ص

کنیم؛ فلسفه باید نگاه خود را معطوف به بیرون دیگر براي یافت آن به درون خود توجه نمی، اما آنگاه که است –ي وسیع اي با گسترهیعنی فلسفه –بکند. این نیز بخشی از میراث دکارتی

براي تحقق این آرزوي وسیع دکارتی، باید روش ي خود تهی گردد. گرایانهعقلشناسی از روشهاي حاضر در ها، و طرحقطعیتها، عدمخوردن در یافتهشهود محض را کنار گذاشته و غوطه

هاي کسی که به اهداف و شکست ي خود و درگیر شدن با آنها را جایگزین آن سازیم.زمانهتواند همچون او معتقد باشد که فلسفه قادر است شباهنگام میدکارت آگاهی دارد، دیگر ن

ما دیگر به شروع دوباره و خود تغییر دهد.درونی هايداشتهجهان عقالنی را صرفا با اتکاي به ما مجبوریم از میانه راه ناي یک طرح واحد امیدوار نیستیم. ي معرفت بر مببرساختن همه

در حال ،خود ،که چارچوب بدست آمده از معرفت فعلی حرکت را آغاز کنیم، حتی آن هنگام جابجا شدن باشد.

ي راه آغازیدن، براي ما، به معناي به دست آوردن فهمی از مفاهیم و عادات از میانه 41ور شدن در دانشیک روش براي دست بافتن به چنین فهمی غوطه کنونی است. 40رفتاري

راه دیگر بررسی تاریخ فلسفه، علوم، هنر، و علوم هاي مرتبط، است. کنونی، در تمامی حوزهتوان همچون دکارت با انسانی، و همچنین تاریخ نهادها و عادات رفتاري است. فلسفه دیگر نمی

به کسب - اي حتی آنگونه که مراد نظر او بود به صورت لحظه –احتراز از حواس و گذشته ها، و مفاهیم، خود ها، نظریات، روشحلراه بررسی تاریخ معضالت، ي عقالنی نائل شود.فاصله

. بررسی تاریخ اندیشیدن ابزاري است براي روشی است براي نگاهی تازه به امور در جهان امروزفهم راهی که امروز باید اتخاذ شود. بررسی آراء دکارت، که قصد داشت ارتباط تاریخ با فلسفه

ت نقب زدن به ادراکات عقالنی غیرتاریخی را از بین ببرد، و کتاب تأمالتش، که در در جهي ارشمیدسی، نگاشته شده بود، راهی براي ورود به فلسفه در جهان امروز است. بدون نقطه

اما با عرض پوزش از تاریخ در نسبت با امروز هم داراي نقش آغازگري و هم نقش ابزاري است.ي واحد در یا حتی یک نظریه اي براي کسب معرفتدکارت، در نظر ما هیچ راه درست یگانه

40 Practices

41 Knowledge

ھ | ٢۴ ح ف ص

شود فلسفه کارهاي بسیاري براي انجام باب چیستی معرفت وجود ندارد. امري که موجب می دادن داشته باشد.