ضرب المثل های مشترک ایرانی و ارمنی

120
م خدا به نای ل ث لم رب ا ض رک ت مش ی و نا ا ی من ار هدی م هارک ب ه: جم دآوری و ر گ با راوند شی ن ا ر مه: قد م

Transcript of ضرب المثل های مشترک ایرانی و ارمنی

به نام خدا

لمثل اهی مشترک ضرب ا

ارمنی اریانی و

گردآوری و رتجمه: بهارک مهدی

مقدهم: مهران شیراوند با

ضرب المثل های مشترک ایرانی و ارمنی نام کتاب:

بهارک مهدی گرد آوری و ترجمه:

مهران شیراوند :با مقدمه و نظارت

صیانوارسنیق موس ای:رایانه امور

ارمنستان –جمهوری اسالمی ایران سفارت رایزنی فرهنگی تهیه شده در :

3129 پاییز سال چاپ:

ارمنستان –ایروان محل چاپ:

ادبی موضوع:

صفحه 391 مشخصات ظاهری:

نسخه 011 تیراژ:

1112 –ایروان – 3آ / 01خیابان ماشتوتس شماره نشانی انتشارات:

www.ntares.am+( 173 31) 020131 تلفن:

Æñ³Ý³Ï³Ý ¨ ѳÛÏ³Ï³Ý ÁݹѳÝáõñ ³ë³óí³ÍùÝ»ñ

Øß³ÏáõÙÝ áõ óñ·Ù³ÝáõÃÛáõÝÁª ´³Ñ³ñ³Ï سѹÇ

ܳ˳µ³Ýª

Ø»Ññ³Ý ÞÇñ³í³Ý¹

гٳϳñ·ã³ÛÇÝ Í¨³íáñáõÙÁª ì³ñë»ÝÇÏ ØáíëÇëÛ³Ý

ÐÐ-áõÙ ÆÆÐ ¸»ëå³Ý³ï³Ý Ùß³ÏáõÛÃÇ Ï»ÝïñáÝ ºñ¨³Ý 2013 Ã.

بسمه تعالی

مقدمه

توان گفت که تأثیر زبان و ادبیات فارسی بر زبان و ادبیات به جرأت می

ملل شرق اروپا و سرزمین قفقاز از اهمیت خاص برخوردار است. شکل ساختار

زبان فارسی به ارث رسیده است و دیگر که از م اقوافرهنگ لغتی در آثار ادبی

زبان ارمنی )که از ریشه هند و اروپایی است( حتی وجود بیش از هزار کلمه در

المثلها که اساساً در لهجه داستان سرایان به خصوص در داستانها، اشعار و ضرب

شود.وضوح حس میه محلی ثبت شده اند ب

های سایر موزه ایروان و –دهها اثر خطی در موزه نسخ خطی ماتناداران

از جمله . فارسی در ملل دیگر داردحکایت از جایگاه اصیل زبان ادبی منطقه

المثلها توان به ضربهای شاخص زبان فارسی در ادبیات سایر ملل میمؤلفه

اشاره نمود.

های حکمت آموز کوتاهی هستند که کامالً حسی و المثلها جملهضرب

و آنها را قانع نشانندمطلبی را به سرعت در ذهن افراد بتوانند می اند و ملموس

المثلها یکی از ابزار اقناع انسانهاست. گاهی اوقات، ضرب گفته دیگر،به . کنند

اما یک ،کنیم برای اینکه موضوعی را اثبات یا رد کنیمساعتها استدالل می

تواند کار همه آنها را انجام دهد.المثل بجا میضرب

پشت هر در رهنگی هستند چرا که ـزار فـاب مچنینـه لهاـالمثضرب

هایی های عملی زندگی وجود دارد. اساساً فرهنگآموزش حکمت ،ثلالمضرب

هاست و موضوعات که بنای آنها بر اساس همین امثال، حکم، کنایات و حکمت

های غنی ها و زبانبه عنوان فرهنگ ،ندنکرا به صورت غیر مستقیم بیان می

امثال ،ایاتچرا که تعداد کن ستاز آن جمله اشوند که زبان فارسی شناخته می

آن بسیار زیاد است.غیره در و

بر اساس زمان و مکان و اقلیم و المثلها جایگاه خاص خود را دارند ضرب

ارتش »شود مثل المثل ساخته میربنیز ضحتی امروز . شوندباز تولید می

المثل که شبیه به ضرب «پیامکی که رفت دیگه رفته»یا «چرا ندارد

. اما امروز بر اساس باشدمی «فس پرید دیگه پریدهمرغی که از ق»قدیمی

به و بکار بردن آن المثل ضرباز استفاده ،نوع زندگی و پیشرفتهای حاصله

تباطات شفاهی و مراودات بسیار به علت ارمراتب کمتر شده است. در گذشته

امروزه چت کردن،اما کاربرد و استفاده از مثل و حکم نیز زیادتر بود. ،زیاد

جای ارتباطات شفاهی غیره ارسال پیامک، تماشای تلویزیون، ارسال ایمیل و

-های دیگر فرهنگیبر خالف مؤلفه - المثها ضربجای گذشته را گرفته است.

از طریق زبان و ارتباطات است. هاگسترش آن در سینه مردم و

ور مجموعه ارائه شده، با هدف نشان دادن دیرینگی روابط میان دو کش

های مشترک فارسی و ارمنی، سعی المثلایران و ارمنستان، با جمع آوری ضرب

در حفظ فرهنگ پربار دو ملت دارد.

مؤلف و مترجم این اثر خانم بهارک مهدی به شایستگی توانسته با امعان

آوری و ترجمه به جایگاه و وزن هر دو زبان فارسی و ارمنی نسبت به جمع نظر

نیز اثر حس خوب و شیرینی دو زبان واین ا به خواننده المثلهصحیح ضرب

از زحمات . همچنین، نزدیکی و قرابت دو حوزه ادبی را به خوبی منتقل نماید

گردد. آقا دکتر ورژ پارسادانیان در بررسی اصطالحات فارسی و ارمنی تشکر می

و ورد استفاده محقیقی و پژوهشی ـری تـنوان اثـتواند به عیـماین کتاب

برداری دانشجویان زبان فارسی و ارمنی قرار گیرد. این اثر یادآور رهـبه

اشتراکات بسیار زیاد در سبک زندگی، تعامل و رفتار دو ملت ایرانی و ارمنی

باشد. دهنده امتداد تمدن و فرهنگ ایرانی در حوزه قفقاز می است و نشان

به خوبی نشان داده و را یتأثیر پذیری ادبیات ارمنی از ادبیات فارسهمچنین،

فرهنگ ایرانی است. گسترهیادآور

به امید آنکه بتوانیم از این راه، پاسدار فرهنگ غنی و اصیل شرقی خود در

برابر هجوم بیگانگان و تهاجم فرهنگ غربی باشیم.

مهران شیراوند

2931 پاییز

پيش گفتار

ت که با وجود سادگی، در بردارنده ای کوتاه به نظم یا نثر اسالمثل، جملهضرب

تاریخچه و ها معموالًالمثلباشد. ضربپند و اندرز اخالقی و اجتماعی می

اند و ها از یاد رفتهداستانی دیرینه در خود نهفته دارند. بسیاری از این داستان

به . روندپیشینه بسیاری از آنها روشن نیست، اما همچنان در سخن به کار می

ها، رابطه مستقیم با تاریخ تمدن، جغرافیا و غنای المثلمدن ضربوجود آ

فرهنگی یک ملت دارد و نیز انتقال دهنده زبان، گویش و نوع زندگی آن ملت

هایی که با حمله اقوام دیگر، فرهنگ و تمدن یک قوم از بین باشند. در دورهمی

ن، اندیشه و فرهنگ های حفظ زباترین راهها، یکی از اصلیالمثلرفت، ضربمی

المثل ارائه نشده است، اما اند. هنوز تعریف دقیق و جامعی از ضربآن قوم بوده

های رایج در زبان مردم هستند که منظور ها، گفتهالمثلتوان گفت که ضربمی

توان کنند. در نتیجه میبیان می (metaphor) خود را در قالب استعاره و کنایه

ها در طول خشی از میراث فکری، فرهنگی و ادبی ملتالمثل، بگفت که ضرب

باشد. تاریخ است. بنابراین، اهمیت جمع آوری و ضبط آنها محسوس می

ار ــبه ک در کالم المثل برای توضیح بیشتر یا فهم بهتر موضوعیضرب

معانی بسیاری از .شودالمثل استفاده میهای دنیا از ضربرود. در تمام زبانمی

نشانه پیوند فرهنگی و این اند کههای گوناگون به هم شبیهدر زبانها مثل

ها است.گسترش روابط میان آن ملت

ها، اطالعاتی در دست نیست. المثلدر مورد منشاء و پیدایش بیشتر ضرب

اولین گوینده یک مثل به همان اندازه ناشناس است که سرایندگان و

استانی. شایان ذکر است که پیشینه امثال نویسندگان اشعار فولکلور و اساطیر ب

رسد که از طریق گفتارهای عامیانه و حکم به دوران پیش از کتابت و نوشتار می

اند. انسان اجتماعی، بر در ادبیات ملل باقی مانده و سینه به سینه نقل شده

ها و اساطیر، طبق نیاز و شرایط، به ای از داستاناساس تجربه و با اندوخته

المثل، عبارات و اصطالحات اخالقی پرداخته است. ضرب ساخت

اند: ها بر چند گونهالمثلضرب

اند؛ مانند از یک یا نهایت سه کلمه تشکیل شده عبارات کوتاه که غالباً .1

« نمک خورده نمکدان شکانده»

شوند؛ مانند از یک تا سه جمله تشکیل می عبارات بلند که غالباً .2

«ناز که به شبی بنده، به خوشگلیت نناز که به تبی بندهبه ثروتت ن»

نابرده رنج، گنج میسر »یک بیت شعر یا یک مصراع از یک شعر؛ مانند .3

«شودنمی

پایان های بیهای مقدس قرآن کریم، انجیل و تورات، نه تنها سرچشمهکتاب .4

اند. هپند و اندرز هستند، بلکه بسیاری از امثال و حکم از این منابع اخذ شد

هر کس هر آنچه بکارد، همان را درو خواهد »در انجیل آمده است مثالً

( این جمله در زبان ارمنی به 7، آیه 6فصل )عهد جدید، غالطیان، «کرد

المثل درآمده و همچنین در فارسی نیز معادل آن وجود دارد: صورت ضرب

آتش از نبودن هیزم،» و یا « هرکسی آن دروَد عاقبت کار که کشت»

)عهد «گرددها ساکت میشود و از نبودن نمّام، تمام منازعهخاموش می

میان دو کس جنگ »( که معادل فارسی آن: 22، آیه 26عتیق، امثال، فصل

است. «چون آتش است، سخن چین بدبخت هیزم کش است )سعدی(

آنان که » :فرمایدمی 23همچنین، در قرآن کریم ، سوره معراج، آیه

ورت ــا اندکی تغییر به صــان فارسی بــه در زبـ؛ ک«ه نمازگزارندپیوست

ده است. ــدر آم« ازندــان که دایم در نمــا آنــوشــخ»ارت ـعب

و یان ارمنــدر زب« իԱմեն պսպղացող բան ոսկի չ»ن عبارتـچنیـمـه

<All that glitters is not gold> ،هر دو با عبارت فارسی در زبان انگلیسی

اگر نیکی »یا جمله مشهور باشند.مطابق می« ای طال نیستر درخشندهه»

( که نه تنها در زبان فارسی، 7)سوره اسرا، آیه «ایدکنید، به خود نیکی کرده

قانونی اخالقی ، های دیگر نیز به صورت جمله اصلیبلکه در بسیاری از زبان

و غیر قابل تغییر در آمده است.

ل پند دانایان یا پیشوایان مذهبی هستند. اینگونه بعضی از امثال، حاص .5

نامند. برخی، گفتار اشخاص نامدار تاریخی بوده که می حکمتها را مثل

؛ در زمانی خاص و مناسب به کار رفته و مورد پسند مردم واقع شده است

ها المثلبسیاری از ضرب «. کندرطب خورده منع رطب نمی»مانند

اه حقیقی، خواه افسانه؛ در حالی که مردم نتیجه داستانی است، خو

ها یا المثلخبر باشند. در بسیاری از ضربممکن است از اصل داستان بی

ها نیز به مقتضای حوادث تاریخی تغییراتی روی داده، که اکثر داستان

بطوری ، اندها به وجود آمدهها یا مکاناین تغییرات در اسامی شخصیت

پیشوایان مذهبی به جای اسامی پهلوانان و که اسامی امامان و یا

اند. مانند بکار بردن نام سلیمان های اساطیری جایگزین شدهشخصیت

، جمشید جم و دیگر 1بجای اسامی کورش دوم هخامنشی )ع(نبی

1مشهور « مشهد مادر سلیمان»ها به نام هخامنشی، تا قرن باید توجه داشت که مقبره کورش دوم

بوده است.

ها، المثلهای ایرانی. البته باید توجه داشت که در اغلب ضربشخصیت

کشیده تصویربه روستاییان زندگی ساده، فقیرانه، آبرومند و پر تالش

باشد. شده است، که خود نشان دهنده منشاء پیدایش امثال و حکم می

دانان، جامعه شناسان و کسانی که در فرهنگ، آداب و رسوم تاریخ

کنند، برای پی بردن به پیشینه، روحیات و اخالق ژوهش میـاگون پـوام گونــاق

اده ـه استفـر منطقــه هـی و از یاد رفتای جارــهالمثلربـوم، از ضـر قـه

ذشته است ـی گـومـرا که امثال و حکم، تاریخ و حوادثی که بر قـکنند. چمی

های رایج میان یک ملت، از ثلـکنند. بسیاری از مود حمل میـرا در خ

ی مانده است. ــاقــرهنگ قومی دیگر وارد شده است و نزد آن ملت، بـف

شوند و به هایی که از زبانی وارد زبانی دیگر میهت مانند وام واژـدرس

المثل دهد. برای مثال، از ضربزبانشناسان امکان تحقیق در تاریخ آن قوم را می

که معادل آن در فارسی: « ماند، هر قدر هم که به مکه برودیـخر، خر م» ارمنی

د که توان حدس زمی« خر عیسی گرش به مکه برند، گر بیاید هنوز خر باشد»

المثل زمانی ساخته شده که اعراب به ارمنستان وارد شده بودند. چرا این ضرب

اند؟ که پیش از آن، ارامنه از کجا با تشرف به مکه و حاجی شدن آشنا بوده

ارامنه، از بدو پیدایش خود، ارتباط زیادی با اقوام همسایه فالت ارمنستان

ی متقابل کشورها و تبادالت فرهنگی اند که این روابط، باعث تأثیر پذیرداشته

میان آنان شده است. در این راستا، تأثیرات متقابل ایرانیان و ارامنه در تمام

موارد، بخصوص در زمینه زبان و ادبیات بسیار چشمگیر تر است. وجود کلمات

مشترک در زبان این دو قوم همسایه و هم نژاد، گواه بارز این مطلب است.

ارمنی، که مراجع ارزشمندی برای ارامنه و ایرانیان به شمار اریخیـنابع تـم

روند، نیز شاهدی دیگر بر این مدعاست. می

مجموعه حاضر سعی در نشان دادن قدمت روابط تاریخی و فرهنگی میان

دو ملت ایرانی و ارمنی دارد و هدف آن گردآوری تشابهات و تعامالت فرهنگی و

.باشدمی تاریخی این دو قوم باستانی

در این مجموعه، ابتدا نمونه ارمنی بر اساس ترتیب الفبای ارمنی آورده

ای شده، سپس معنی آن به همراه معادل فارسی قید شده است. هر گاه نمونه

ای دیگر مشابهت داشت، در قسمت ارمنی با نشانه )/( و در در معنی با نمونه

های این مجموعه از المثلبنمونه فارسی با ویرگول )،( آورده شده است. ضر

ارمنی چه چه – های مردم عادیفارسی و نیز از شنیده ،چند کتاب ارمنی

های نگاشته شده، به زبان المثلبسیاری از ضرباند. جمع آوری شده -ایرانی

ارمنی غربی نوشته شده بودند که در این مجموعه، به زبان ارمنی شرقی، که

ها اند. در ترجمه این مثلن است، برگردانده شدهزبان رسمی جمهوری ارمنستا

چه در نمونه ارمنی و چه در معادل ،به فارسی سعی شده تا سبک گفتار عامیانه

ترجمه کلمه به کلمه و ،فارسی هر مثل رعایت شود. همچنین، در بعضی موارد

اللفظی به کار رفته است. در انتخاب معادل فارسی در برخی دیگر، ترجمه تحت

ی ــا معنـق بـی، منطبـالمثل ارمنی نیز سعی شده تا نمونه فارسهر ضرب

به امید آنکه این مجموعه توانسته باشد قدمی کوچک المثل ارمنی باشد. ضرب

.رددر راه حفظ فرهنگ غنی و پربار دو کشور ایران و ارمنستان بردا

ارمنستان، ایران در .ا.در پایان، جا دارد که از رایزنی فرهنگی سفارت ج

الخصوص آقای مهران شیراوند، رایزن محترم فرهنگی، که تحقیق از سوی علی

همچنین از ایشان پیشنهاد شد و مشوق و ناظر بر تمامی مراحل تحقیق بودند،

اند، ام بودهکه همواره پشتیبان من در تمام مراحل زندگی و همسرم مادر ،پدر

صمیمانه سپاسگزاری کنم.

بهارک مهدی

3129 ییز پا

مشترک ایرانی و ارمنی های المثلضرب

1- Ագահից բան ուզեցիր, ջրի մեջ ծակ փորեցիր:

«از حریص چیزی خواستی، داخل آب گودال بکن»ترجمه:

«از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن»معادل فارسی:

2- Ագռավը՝ ագռավի աչքը չի հանի:

«آوردنمیکالغ، چشم کالغ را در »ترجمه:

«زننداسب و استر به هم لگد نمی»معادل فارسی:

3- Ագռավը ուզեց կաքավի պես քայլել, իրենն էլ մոռացավ:

کالغ خواست مثل کبک راه رود، راه رفتن خود را نیز » ترجمه:

«فراموش کرد

اومد راه رفتن کبک رو یاد بگیره، راه رفتن هکالغ»معادل فارسی:

کالغ اومد چریدن یاد بگیره، پریدن هم »، «خودش رو هم فراموش کرد

«یادش رفت

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 9

4- Ագռավն ասաց իր ճուտին. «մեռնեմ քո ճերմակ տոտին»:

«اش گفت: بمیرم برای پاهای سفیدتکالغ به جوجه»ترجمه:

« اش میگه قربون دست و پای بلوریتسوسکه به بچه»معادل فارسی:

5- Ալյուրս մաղեցի, մաղս կախեցի:

«آردم را الک کردم، الک را آویختم: »ترجمه

«آردمو الک کردم و الک رو آویختم»معادل فارسی:

6- Ականջ արա ինչ եմ ասում:

«گویمگوش بده چه می» ترجمه:

«میگمگوش بده چی»معادل فارسی: 7- Աղ ու հաց կերած:

«نان و نمک خورده»ترجمه:

«ما نون و نمک همو خوردیم»معادل فارسی:

8- Աղբյուրը չորացավ, ջրի արժեքը բարձրացավ:

«چشمه خشک شد، ارزش آب باال رفت»ترجمه:

«قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید»معادل فارسی:

9- Աղբյուրը մի՛ կեղտոտիր, որ հետո ջուր խմես:

«چشمه را آلوده نکن، تا بعد از آن آب بنوشی» ترجمه:

«و خراب نکنهای پشت سرت رتمام پل» معادل فارسی:

1 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

10- Աղեկ օրն առավոտից, աղեկ տարին՝ գարնանից:

«از صبحش، سال نیک از بهارش )معلوم است( نیکروز » ترجمه:

سالی که نکوست از بهارش پیداست، ماستی که ترشه »معادل فارسی:

«از تغارش پیداست

11- Աղը կերար, աղամանը մի՛ ջարդիր:

«نمک خوردی، نمکدان را نشکن»ترجمه:

«نمک خوردن و نمک دان شکستن»فارسی: معادل

12- Աղջիկ քեզ եմ ասում, հարս դու իմացիր: / Կուժ քեզ եմ

ասում, փարչ դու լսիր:

گویم کوزه به تو می« / »گویم، عروس تو بفهمدختر به تو می»ترجمه:

«پارچ تو بشنو

«به در میگم، دیوار تو گوش کن»معادل فارسی:

13- Աղջիկը ուրիշի տան պատ / ճրագն է:

«دختر، دیوار / چراغ خانه دیگری است»ترجمه:

«دختر، مال مردمه»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 3

14- Աղվեսը իր պոչին է վկա բերում:

«آوردروباه، دمش را شاهد می»ترجمه:

«به روباه گفتن شاهدت کیه؟ گفت دمم»معادل فارسی:

15- Աղվեսի դունչը խաղողին չի հասնում, ասում է խակ է:

«نارس است ویدگمیرسد، نمیپوزه روباه به انگور » :ترجمه

، «دهدگه بو میرسه، میگربه دستش به گوشت نمی» معادل فارسی:

گه ترشی به من رسه، میزنه دستش به درخت گوجه نمی پیر»

«سازهنمی

16- Աղքատը հացի կարոտ է, հարուստը՝ ամեն բանի:

«مند محتاج همه چیزفقیر محتاج یک تکه نان است، ثروت: »ترجمه

«آنان که غنی ترند، محتاج ترند»معادل فارسی:

17- Աղքատին հաց տվողը քիչ է, բայց խելք խորհուրդ տվողը՝

շատ:

«نان به فقیر رسان کم است، نصیحت کن زیاد» ترجمه:

کرم داران عالم را درم نیست، درم داران عالم را کرم »معادل فارسی:

«نیست

0 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

18- Աղքատն ասաց՝ կատուն թոք կերավ, չհավատացին,

հարուստն ասաց՝ մուկն երկաթը կերավ, հավատացին:

فقیر گفت: گربه جگر خورد، باور نکردند. ثروتمند گفت: موش »ترجمه:

«آهن خورد، باور کردند

اش زر بود، کالمش قبول گرچه هر آنکس که در کیسه»معادل فارسی:

«خر بود

19- Ամանդ մաքրիր, որ կինդ սիրուն լինի:

«بشقابت را پاک کن تا زنت زیبا باشد»ترجمه:

«ات رو کم نکنهبشقابت را تموم کن تا خدا روزی»معادل فارسی:

20- Ամառվա փուշը, ձմեռվա նուշը:

«خار تابستان، بادام زمستان»ترجمه:

«هر چیز که خار آید روزی به کار آید»معادل فارسی:

21- Ամեն ամպ անձրև չի բերում:

«آوردابری باران نمی هر»ترجمه:

«هر ابری بارون نداره»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 6

22- Ամեն բան իր ժամանակն ունի:

«هر چیز زمان خود را دارد»ترجمه:

«هر کاری وقتی داره»معادل فارسی:

23- Ամեն բանի սկիզբն է դժվար:

«هر چیزی، شروعش سخت است»ترجمه:

«هر کاری، اولش سخته»معادل فارسی:

24- Ամեն եղանակի տակ պարում է:

«رقصدبا هر نوایی می»ترجمه:

«رقصهبه هر سازی می»معادل فارسی:

25- Ամեն մեկն իր արշինով է չափում:

یری طول( خود اندازه ـا آرشین )واحد اندازه گـمه را بـه»ترجمه:

«گیردمی

«کافر، همه را به کیش خود پندارد»معادل فارسی:

26- Ամեն ծաղիկ իր հոտն ունի:

«هر گلی بوی خودش را دارد: »ترجمه

«هر گلی بویی دارد»معادل فارسی:

7 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

27- Ամեն մարդ իր էշն է քշում:

«کِشدهر کس خر خود را می»ترجمه:

«کنههر کی کار خودش رو می»معادل فارسی:

28- Ամեն մարդ իրա դարդ ու ցավն ունի:

«هر انسانی درد خودش را دارد»ترجمه:

«دردی دارههر کسی یه »معادل فارسی: 29- Ամեն պսպղացող բան ոսկի չի:

«ای طال نیستهر درخشنده»ترجمه:

«ای طال نیستهر درخشنده»معادل فارسی:

30- Ամեն վայրէջք իր վերելքն ունի:

«هر فرودی، فرازی دارد»ترجمه:

«هر سرازیری، سرباالیی داره»معادل فارسی:

31- Ամուսնությունը անկտրած ձմերուկ է:

«اج، هندوانه نبریده استازدو»ترجمه:

«ازدواج، هندوانه در بسته است»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 1

32- Ամռան արևից ինչ հասկացա, որ ձմռան արևից ինչ

հասկանամ:

از خورشید تابستان چه فهمیدم که از خورشید زمستان »ترجمه:

«بفهمم

کسی که از خورشید صبح گرم نمیشه، از آفتاب دم »معادل فارسی:

«گرم نمیشه غروب اصالً

33- Այն ձեռքը, որ չես կարող կտրել, համբուրի՝ դիր գլխիդ:

«توانی ببری، ببوس و روی سرت بگذاردستی را که نمی»ترجمه:

«توان برید، باید بوسیددستی را که نمی»معادل فارسی:

34- Այնպես արա, որ ոչ շամփուրն այրվի, ոչ խորովածը:

«کبابکاری کن که نه سیخ بسوزد و نه »ترجمه:

« نه سیخ بسوزه نه کباب، کاری بکن بهر ثواب»معادل فارسی:

35- Այսօրվա գործը վաղվան մի՛ թողնիր:

«کار امروز را برای فردا مگذار»ترجمه:

«کار امروز را به فردا میفکن»معادل فارسی:

2 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

36- Անբարիշտ մարդու հացը չուտես:

«نان نامرد را نخور»ترجمه:

«مونه ی توی شکم مرد نمینون نامرد»معادل فارسی:

37- Անխելքի պարանով հոր մի՛ մտիր:

«با طناب یک دیوانه توی چاه نرو»ترجمه:

«آدم با طناب یه دیوونه که تو چاه نمیره»معادل فارسی:

38- անվախը մեկ անգամ է մեռնում, վախկոտը՝ հազար:

«بار هزار میرد، شجاعبی باک یکبار می»ترجمه:

«یه بار شجاعمیره، هزار بار می ترسو»معادل فارسی:

39- Անցած օրվան մի ափսոսիր:

«بر روزی که گذشت، افسوس نخور»ترجمه:

«افسوس گذشته رو نخور»معادل فارسی:

40- Անցյալը հետ չի դառնում :

«گرددنمی گذشته، بر»ترجمه:

«گذشت آنچه گذشت»، «گذشته را باز نتوان آورد»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 31

41- Անցնող ալիքին վերադարձ չկա:

«برای موج رفته، بازگشت وجود ندارد»ترجمه:

«رفت آنچه رفت»، «گردهنمی آب رفته به جوی بر»معادل فارسی:

42- Աշխատող մարդը սոված չի մնմոմ:

«ماندآدم اهل کار، گرسنه نمی»ترجمه:

شود، مزد آن گرفت جان نابرده رنج، گنج میسر نمی»معادل فارسی:

«ردبرادر که کار ک

43- Աշխատող մարտուն Աստված օրհնում է:

«دهدخدا به کسی که کار کند، برکت می»ترجمه:

«از تو حرکت، از خدا برکت»معادل فارسی:

44- Աշխարհ տեսած մարդ է:

«آدم دنیا دیده است» ترجمه:

«آدم دنیا دیده»معادل فارسی:

45- Աշխարհը ոչ մեկին չի մնում:

«ندمادنیا برای هیچ کس نمی»ترجمه:

«کنهدنیا به هیچ کس وفا نمی»معادل فارسی:

33 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

46- Աշխհարը ծով, մեզ համար սով:

«شوددنیا دریاچه باشد، برای ما خشکسالی می»ترجمه:

«به ما که برسه دریا خشک میشه»معادل فارسی:

47- Աչք ունի, լույս չունի:

«چشم دارد، نور ندارد»ترجمه:

«بینهچشم داره و نمی»معادل فارسی:

48- Աչքածակի աչքը միայն հողից կկշտանա:

«شودچشم حریص، فقط از خاک سیر می»ترجمه:

«چشم تنگ دنیا دار را یا قناعت پر کند، یا خاک گور»معادل فارسی:

49- Աչքդ լույս:

«چشمت روشن»ترجمه:

«چشمت روشن»معادل فارسی:

50- Աչքերը հոգու հայելին են:

« ها، آیینه روح هستندچشم»ترجمه:

چشمانش رو ببین، دلش رو »، «چشم دریچه قلب است»ادل فارسی: مع

«نابخو

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 39

51- Աչքերով կուտի ինձ:

«خوردبا چشمانش من را می» ترجمه:

«خورهبا چشماش طرف رو می»معادل فارسی:

52- Աչքը աղջկա վրա մնաց:

«چشمش روی دختر ماند»ترجمه:

«چشمش دنبال دختر است»معادل فارسی:

53- Աչքը ինչ տեսավ, էն կուզի:

«خواهدچشم هرچه را که دید، آن را می» ترجمه:

«خواهدبینه، دل میچشم می» معادل فارسی:

54- Աչքը կշտանալ չունի:

«چشمش سیری ندارد»ترجمه:

«چشم و دل سیر نیست»معادل فارسی:

55- Աչքը հանել:

«چشم درآوردن»ترجمه:

«چشماشو در میارم»معادل فارسی:

31 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

56- Աչքի սուրմա թռցնող:

«دزد سرمه از چشم»ترجمه:

«قاپهسرمه رو از چشم می»معادل فارسی:

57- Աչքի տեղը ունքն էլ հանեց:

«بجای چشم، ابرو را هم کند»ترجمه:

«خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو کور کرد»معادل فارسی:

58- Աչքի տեսածը հաստատ է, քան թե ականջի լսածը:

است تا چیزی که گوش بیند حتمی چیزی که چشم می»ترجمه:

«شنودمی

«شنیدن کی بود مانند دیدن»معادل فارسی:

59- Աչքի փուշը դառձավ:

«خار چشم شد»ترجمه:

«خار شده رفته توی چشمم»معادل فارسی:

60- Աչքիս վրա:

«به روی چشمم»ترجمه:

«به روی چشم»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 33

61- Աչքից ընկնել:

«از چشم افتادن»ترجمه:

«، از چشمم افتادطرف»معادل فارسی:

62- Աջ ձեռքով տուր, որ ձախով վերցնես:

«راست بده تا با )دست( چپ دریافت کنی دستبا »ترجمه:

«گیریاز هر دستی بدی، از همون دست می»معادل فارسی:

63- Առանց կրակի ծուխ չի լինում:

«دود، بدون آتش نیست»ترجمه:

ی، مردم نگویند تا نباشد چیزک»، «دود از سوخته میاد»معادل فارسی:

«چیزها

64- Առանց փշի վարդ չկա: / Վարդն էլ փուշ ունի:

« گل رز هم خار دارد« / » گل رز، بدون خار نیست»ترجمه:

هر گلی، خاری »، «پیش هر گل، خاری نهاده است»معادل فارسی:

«گل بی خار نچیده است کسی»، «داره

30 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

65- Առաջ ասեղը քեզ խրիր, հետո մախաթն ուրիշին:

)جوال اول سوزن کوچک را به خودت بزن، بعد سوزن بزرگ»مه: ترج

«دوزی( را به دیگران بزن

«یه سوزن به خودت بزن، یه جوالدوز به دیگران»معادل فارسی:

66- Առաջ միտք արա, հետո գործ սկսիր:

«اول فکر کن، بعد کار را شروع کن»ترجمه:

اول چاه را بکن، » ، «اول فکر کن، بعد کار انجام بده»معادل فارسی:

«بعد منار را بدزد

67- Առաջ մորթուս, հետո որդուս:

«اول پوستم، بعد پسرم»ترجمه:

«اول خویش، سپس درویش»معادل فارسی:

68- Առաջ մտածիր, հետո խոսիր:

«ابتدا فکر کن، بعد حرف بزن»ترجمه:

اول اندیشه، وانگهی »، «اول فکر کن، بعد حرف بزن»معادل فارسی:

«گفتار

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 36

69- Ասա ո՞վ է ընկերդ, ասեմ ով ես դու: / Մարդուն ընկերով

կճանաչեն:

انسان را از « / »بگو دوستت کیست )تا( بگویم کیستی» ترجمه:

«شناسنددوستش می

«بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی»معادل فارسی:

70- Ասելը հեշտ է, անելն է դժվար:

«گفتن آسان است، انجام دادن سخت» ترجمه:

«حرف زدن راحته، عمل کردن سخته»رسی: معادل فا

71- Ասեղ գցես գետին չի ընկնի:

«افتدنمیزمین روی سوزن بندازی، »ترجمه:

« جای سوزن انداختن نیست»معادل فارسی:

72- Աստծու պահած գառը գայլը չի ուտի:

«خوردای را که خدا نگه داشته، گرگ نمیبره»ترجمه:

بجنبد ز جای، نبرد رگی گر نخواهد اگر تیغ عالم» معادل فارسی:

«خدای

37 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

73- Աստված ամեն շնորհքը մի մարդու չի տալիս:

«دهدخدا، تمام برکات را به یک نفر نمی» ترجمه:

«دهخدا، همه چیز رو به یک نفر نمی»معادل فارسی:

74- Աստված մի դուռը փակում է, մյուսը՝ բացում:

«کندا باز میخداوند دری را ببندد، در دیگری ر»ترجمه:

خدا گر ز حکمت ببندد دری، به رحمت گشاید در »معادل فارسی:

«دیگری

75- Աստված եթե տալիս է, գիժ ու խելոք չի հարցնում:

«پرسددهد، دیوانه و عاقل نمیخدا اگر می» ترجمه:

«پرسه تو کی هستیخواد بده، نمیخدا وقتی می» معادل فارسی:

76- Աստված փլավն ում է տալիս, ախորժակն՝ ում :

«خداوند پلو را به کی میدهد، اشتها را به کی»ترجمه:

«خدا، خرما رو دهن خر میذاره»معادل فارسی:

77- Ատամներով պաշտպանել:

«با دندان محافظت کردن»ترجمه:

«با چنگ و دندون نگهداشتن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 31

78- Արագ եմ քայլում, ասում են՝ ծուռ է, կամաց եմ քայլում, ասում

են՝ կույր է:

روم، می ل است. کند راهمی گویند شَروم، تند راه می»ترجمه:

«گویند کور استمی

«به حرف مردم نباید رقصید»معادل فارسی:

79- Արևին ասում է դուրս մի արի՝ ես եմ դուրս եկել:

«امگوید بیرون نیا، من بیرون آمدهبه خورشید می»ترجمه:

«گه تو در نیا، من دراومدمبه ماه می»معادل فارسی:

80- Արևն ամպի տակ չի մնա:

«ماندخورشید زیر ابر نمی» ترجمه:

«مونهماه پشت ابر نمی»معادل فارسی:

81- Բազարի աչքը հանել է:

«چشم بازار را در آورده است»ترجمه:

«چشم بازار رو در آورده»معادل فارسی:

82- Բախտը մի անգամ է այցելում:

«آیدار به مالقات میبخت فقط یکب» ترجمه:

«زنهنه آدم رو میودر خ شانس فقط یه بار»معادل فارسی:

32 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

83- Բախտիդ քար մի՛ գցիր:

«به بختت سنگ نزن» ترجمه:

«به بختت لگد نزن»معادل فارسی:

84- Բամբակը կրակի մոտ չեն դնում:

«گذارندپنبه را کنار آتش نمی»ترجمه:

« ذارنیکنار هم نم وآتش و پنبه ر»معادل فارسی:

85- Բանալիիդ հոգատար եղիր, դրացիդ գող մի անվանիր:

«را دزد نکن اتمواظب کلیدت باش، همسایه» ترجمه:

«مالت رو سفت بچسب، دیگران رو دزد نکن»معادل فارسی:

86- Բերանդ բացես, սիրտդ կերևա:

«شودرا باز کنی، دلت معلوم می دهانت»ترجمه:

«گذرهتا دهنشو باز کرد فهمیدم تو دلش چی می» معادل فارسی:

87- Բերանը բաց մնաց:

«دهانش باز ماند»ترجمه:

«دهنش از تعجب باز موند»معادل فارسی:

88- Բերանում ոսպ չի թրջվում:

«مانددر دهانش خیس نمیعدس »ترجمه:

«خورهس نمیآلو تو دهنش خی»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 91

89- Բերնե բերան կլինի գերան:

«شود کنده درختدهان به دهان می» ترجمه:

«یک کالغ چهل کالغ کردن»معادل فارسی:

90- Բմբուլից բերդն է շինում: / Ճանճից փիղ են սարքում:

«سازنداز مگس، فیل می« / » سازداز پر قلعه می»ترجمه:

«سازنداز کاه، کوه می»معادل فارسی:

91- Բոլոր աղբյուրները չեն պղտորի, մեկը կթողնեն խմելու:

کنند، یکی را برای نوشیدن ها را آلوده نمیتمام چشمه»ترجمه:

«گذارندمی

«کنندنمیخراب وهای پشت سر رتمام پل»معادل فارسی:

92- Բոլոր ճամբաները Հռոմ կտանեն:

«رسندمیها به رم همه راه» ترجمه:

«شنها به رم ختم میهمه راه»معادل فارسی:

93- Բոլորին մի աչքով է նայում:

«بیندهمه را با یک چشم می»ترجمه:

«بینههمه رو به یه چشم می»معادل فارسی:

93 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

94- Բռի մեջ աղ չկա:

«در مشتش نمک نداره»ترجمه:

«دستش نمک نداره»معادل فارسی:

95- Գայլի գլխին Ավետարան կարդացին, ասեց շուտ արա՜

ոչխարը սարովն անցավ:

گوسفندان از کوه زود باش! بر سر گرگ انجیل خواندند، گفت » ترجمه:

«باال رفتند

گرگ را گرفتند پندش دهند، گفت سرم دهید! گله »معادل فارسی:

«رفت

96- Գայլի հետ գառ է ուտում, տիրոջ հետ սուգ է անում:

«خورد، با صاحب بره سوگواری میکندبا گرگ بره می»ترجمه:

هم ،خورههم از توبره می»، «شریک دزد و رفیق قافله» فارسی: معادل

«خونهخوره، هم نماز علی رو میهم آش معاویه رو می» ، « از آخور

97- Գայլից փախավ արջի ճանկին ընկավ:

« از گرگ فرار کرد، در چنگ خرس افتاد»ترجمه:

«از چاله دراومد، توی چاه افتاد»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 99

98- Գառը՝ գարնան, ձյունը՝ ձմռան:

«بره در بهار، برف در زمستان» ترجمه:

«هر چیز به جای خویش نیکوست»معادل فارسی: 99- Գառը գայլին չեն պահում:

«سپارندبره را به گرگ نمی»ترجمه:

«گوسفند رو به دست گرگ سپردن»معادل فارسی:

100- Գետի հունը կփակես, մարդունը ոչ:

«بست، در دهن مردم را نهشه دهنه رودخانه را می»ترجمه:

شه گرفت، جلوی دهن مردم جلوی آب رودخانه رو می» معادل فارسی:

«شه بستشه بست، در دهن مردم رو نمیدر دروازه رو می»، «رو نه

101- Գետնին թափված յուղը էլ չի հավաքվի:

«شودروغن ریخته شده روی زمین، جمع نمی»ترجمه:

«دیگه جمع نمیشه آبی که ریخته شده» معادل فارسی:

102- Գետնին յուղ լցնես, այդպես էլ կհավաքես:

«روی زمین روغن بریز، همان را جمع کن» ترجمه:

«عسل بریز، روغن جمع کن» معادل فارسی:

91 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

103- Գինի խմողը կհարբի:

«شودخورد، مست میکسی که شراب می»ترجمه:

«خورد پای لرزش هم میشینههر کی خربزه می» معادل فارسی:

104- Գինին ներս կմտնի, գաղտնիքը դուրս կգա: / Խմիչքը մունջին

բլբուլ կանի:

شراب، )آدم( الل « / » آیدشراب که داخل شود، راز بیرون می»ترجمه:

«کندرا بلبل می

«مستی و راستی»معادل فارسی:

105- Գիշեր չի եղել, որ չի լուսացել:

«شبی نبوده که صبح نشده باشد»ترجمه:

«شکلی نیست که آسان نشودم»معادل فارسی:

106- Գիշերը գողություն է անում, ցերեկը՝ «տեր ողորմեա» կարդոնւմ:

«خواندکند، ظهر دعا میشب دزدی می»ترجمه:

«نه آب توی شیر کن ،نه نماز شبگیر کن»معادل فارسی:

107- Գլխիս վրա տեղ ունի:

«روی سرم جای دارد»ترجمه:

«رو سرم جا داره»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 93

108- Գլորան քարը չի մամռակալի:

«شودپوشیده نمیاز خزه سنگ غلتان »ترجمه:

ثبات، که بر سنگ غلطان نروید ثباتی بدست آر ای بی»معادل فارسی:

«نبات

109- Գյուղը կանգնի, գերան կկոտրի:

«یک روستا پایداری کند، تنه درخت را خواهد شکست»ترجمه:

«تا و همراهسه آنهاما صد بودیم و تنها، »معادل فارسی:

110- Գնա գյուղի եզրն ու հարցրու երեխային: / Երեխայից ճիշտ

խոսքը լսիր:

«حرف راست را از بچه بشنو»، «به روستا برو و از بچه بپرس» ترجمه:

«باید از بچه شنید وحرف راست ر»معادل فارسی:

111- Գնա մեռի, արի սիրեմ:

«برو بمیر، بیا دوستت داشته باشم»ترجمه:

«گر خواهی عزیز باشی، باید که مرده یا دور باشی»ی: معادل فارس

90 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

112- Գողը գողից գողացավ, Աստված տեսավ՝ զարմացավ:

«دزد از دزد دزدید، خدا نگاه کرد و متعجب ماند»ترجمه:

«دزد که از دزد بزنه، شاه دزده»معادل فارسی:

113- Գողը կասի աշխարհը գող է:

«گوید جهان دزد استدزد می»ترجمه:

«کافر همه را به کیش خود پندارد»فارسی: معادل

114- Գործը վաղվան մնաց, իմացիր կորավ գնաց: / Այսօրվա գործը

վաղվա չես թողնի:

کار « / »اگر( کار برای فردا ماند، بدان که از دست رفته است»)ترجمه:

«امروز را برای فردا نگذار

«کار امروز را به فردا میفکن»معادل فارسی:

115- Գուցե ուզեց իրեն գցի հորը, դու էլ կգց՞ես:

شاید خواست خود را در چاه بیندازد، تو هم خودت را » ترجمه:

«اندازی؟می

هر کی خودش رو از پشت بام انداخت، تو هم باید »معادل فارسی:

«خودت رو پرت کنی؟

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 96

116- Դանակը ոսկորին է հասել:

«کارد به استخوان رسیده است»ترجمه:

«به استخوان رسیده دکار»معادل فارسی:

117- Դարդ անողի դարդը չի պակասի:

«شوددرد دردمند کم نمی»ترجمه:

«برای آدم بدبخت از در و دیوار میاد»معادل فارسی:

118- Դիմացից հայելի, հետևից ածելի:

«از روبرو آینه، از پشت سر تیغ»ترجمه:

«زنهخنجر از پشت می»معادل فارسی:

119- Դիվան է քշում:

«کشدرا می مبل»ترجمه:

«مگس گرفتن»معادل فارسی:

120- Դուռդ փակ պահիր, հարևանդ էլ գող մի անվանիր:

«ات را دزد نکنرا بسته نگه دار، همسایه تدر»ترجمه:

«و دزد نکنر اترو ببند، همسایه اتدر خونه»معادل فارسی:

97 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

121- Դուրսը՝ քահանա, ներսը՝ սատանա:

«ن شیطاناز( بیرون کشیش، )از( درو»)ترجمه:

پیش رو خاله، پشت سر »، «گرگ در لباس میش»معادل فارسی:

«ور کشه، بیرونمون مردمو میر تومون خودمون»، «چاله

122- Դռնից հանես,՝ պատուհանից ներս կմտնի:

«شودکنی، از پنجره وارد میاز در بیرون می»ترجمه:

«از در بیرون کنی، از پنجره میاد تو»معادل فارسی:

123- Դրամը՝ դրամ է բերում:

«آوردپول، پول می»ترجمه:

«پول، پول میاره»معادل فارسی:

124- Եթե տասը բան գիտես, մեկն ասիր, իննը պահիր:

«نگه داررا دانی، یکی بگو، نه تا اگر ده تا می»ترجمه:

«ده تا انگشت داری، یکی نشون بده، نه تاشو قایم کن»معادل فارسی:

125- Եղբայրության ժամանակ եղբոր պես, առևտրի ժամանակ

օտարի պես:

«زمان برادری مثل برادر، زمان معامله مثل غریبه»ترجمه:

«کاکا برادر ،حساب حسابه»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 91

126- Ես ասեցի, ես լսեցի:

«شنومگویم، خود میخود می» ترجمه:

«خود گویم و خود خندم، عجب مرد هنرمندم»معادل فارسی:

127- Ես ասում եմ հիվանդ եմ, նա հարցնում է քանի՞ տղա ունես:

گوید چند پسر هستم(، او می اختهگویم بیمارم )من می»ترجمه:

«داری؟

من »، «ام، تو میگی چند تا بچه داری؟من میگم خواجه»معادل فارسی:

«میگم نره، تو میگی بدوش

128- Երբ որ կացինը եկավ անտառ, ծառերը ասացին. «Կոթը

մեզանից է»:

«"اش از ماستدسته"ر به جنگل آمد، درختان گفتند وقتی تب» ترجمه:

«پر عقاب آفت عقاب است»، «از ماست که بر ماست»معادل فارسی:

129- Երես տվին, աստառ ուզեց:

«خواهدرویه )لباس( را بدهی، آستر را هم می»ترجمه:

گدا »، «خواداش رو بدی، آسترش رو هم میاگه رویه»معادل فارسی:

«احبخونه میشهرو که رو بدی ص

92 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

130- Երեսը սրտի հայելին է:

«صورت، آیینه قلب است»ترجمه:

«دهد از سر ضمیررنگ رخساره نشان می»معادل فارسی:

131- Երկաթը տաք-տաք են ծեծում:

«زنندداغ داغ اتو می»ترجمه:

«تا تنور داغه، بچسبون»معادل فارسی:

132- Երկար լեզուն կյանքը կարճ կանի:

«کند، زندگی را کوتاه میزبان دراز» ترجمه:

«دهد بر بادزبان سرخ، سر سبز می»معادل فارسی:

133- Երկար ճանապարհն էլ վերջ ունի: / Քառասուն տարի ախ չի

լինում։

آخ )درد(، چهل سال نخواهد « / »راه طوالنی نیز پایان دارد»ترجمه:

«بود

«مشکلی نیست که آسان نشود»معادل فارسی:

134- Երկնքից կրակ է թափվում:

«ریزداز آسمان آتش می»ترجمه:

«هریزش میین آتواز آسم»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 11

135- Երկու ոտքը դրել է մի կոշիկի մեջ:

«دو پایش را در یک کفش کرده است»ترجمه:

«دوپاشو تو یه کفش کرده»معادل فارسی:

136- Էշ կերել է, էշ մեծացել:

«مثل( خر خورده است، )مثل( خر بزرگ شده است»)ترجمه:

«رهخر بدنیا اومده، گاو از دنیا می»معادل فارسی: 137- Էշ մի սատկի գարուն կգա յոնջա կուտես:

«خوریآید، یونجه میای( خر نمیر، بهار می»)ترجمه:

«بزک نمیر بهار میاد، کمبوزه با خیار میاد»معادل فارسی:

138- Էշ ներկել:

«خر رنگ کردن»ترجمه:

«فروشهجای قناری میکنه خر رو رنگ می»معادل فارسی:

139- Էշը ինչ գիտի նուշը ինչ բան է:

«داند بادام چیستخر چه می»ترجمه:

«خر چه داند قیمت نقل و نبات»معادل فارسی:

13 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

140- Էշը էշ կմնա, ինչքան էլ Մեքքա գնա։

«ماند هر چقدر هم به مکه برودخر، خر می»ترجمه:

«ید هنوز خر باشدخر عیسی گرش به مکه برند، گر بیا»معادل فارسی:

141- Էշը չառած՝ ախոռն է սարքում։

«سازدهنوز( خر نخریده، آخور می») ترجمه:

«خر نخریده آخور بسته»معادل فارسی:

142- Էշի ականջում է քնել։

«در گوش خر خوابیده است» ترجمه:

«یاسین به گوش خر خواندن است» معادل فارسی:

143- Էշին խոնարհ տեսան, երկու հոգով նստեցին։

«خر متواضع بود، دو نفری رویش نشستند» جمه:تر

«کنه، بیشتر سوارش میشنهر چی سرش را خم می» معادل فارسی:

144- Էշն էլի էն էշն է, փալանն է փոխվել:

«خر همان خر است، پاالنش عوض شده است»ترجمه:

«خر همون خره، پالونش عوض شده»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 19

145- Էս ուղտը ձեր դռանն էլ կչոքի:

«این شتر، درِ خانه شما هم زانو خواهد زد: »ترجمه

«که دم خونه همه میخوابه هشتری»معادل فارسی:

146- Թաց տեղը պառկող չէ:

«جایی که خیس است نمی خوابد»ترجمه:

«خوابه که زیرش آب برهجایی نمی»معادل فارسی: 147- Թեզ վեր կացողի ղսմաթը ջուխտ կլինի:

«شودروزیِ سحر خیز، دوبرابر می» ترجمه:

«سحرخیز باش تا کامروا باشی»معادل فارسی:

148- Թթու թան չի, ամեն մարդու բան չի:

« ، کار هر کسی نیستترش نیست دوغِ» ترجمه:

خواهد و مرد کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر می» معادل فارسی:

«کهن

149- Թրի կտրածը կլավանա, լեզվի կտրածը՝ ոչ:

«شودود، )اما( زخم زبان خوب نمیشزخم شمشیر خوب می» ترجمه:

«هزخم زبان از زخم شمشیر هم بدتر» معادل فارسی:

11 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

150- Ժամանակը ամենալավ բժիշկն է:

«زمان بهترین پزشک است»ترجمه:

«زمان مرهم دردهاست.»معادل فارسی:

151- Ժամանակը ոսկի է :

«وقت طال است»ترجمه:

«وقت طالست»معادل فارسی:

152- Ինձ մի նայիր, բախտիս նայիր:

«به من نگاه نکن، به بختم نگاه کن»ترجمه:

خوره، پیشونی آدم باید بلند خوشگلی به چه درد می»معادل فارسی:

«باشه

153- Ինձանից հետո թեկուզ ջրհեղեղ:

«بعد از من حتی سیل بیاید»ترجمه:

«بعد از من، دنیا چه دریا باشه چه سراب»معادل فارسی:

154- Ինչը կլոր է, պոպոք չի:

«هر چه که گرد است، گردو نیست: »ترجمه

«هر گردی، گردو نیست»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 13

155- Ինչ որ ասես, էն կլսես:

«شنویهر چه بگویی، همان را می»ترجمه:

«های، هوی است جواب»معادل فارسی:

156- Ինչ ցանես, էն էլ կհնձես:

«کنیهر چه بکاری، همان را درو می» ترجمه:

اگر بد » ، «ان را درو خواهی کردهرچه بکاری، هم»معادل فارسی:

هر کسی آن » ، «اگر بد کاشتی هم بد بروید»، «کنی، جز بد ندروی

«درود عاقبت کار که کشت

157- Ինչքան գետնի երեսին է, այնքան գետնի տակ:

«هر قدر روی زمین است، همان قدر زیر زمین است»ترجمه:

«نصفش زیر زمینه»معادل فارسی:

158- Ինչքան ունենաս, էնքան աչքածակ ես:

«هرقدر داشته باشی، همانقدر حریص هستی»ترجمه:

«آزمند، نیازمند است»معادل فارسی:

10 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

159- Իր շուքից էլ վախենում է:

«ترسهاز سایه خودش هم می»ترجمه:

«ترسهاز سایه خودش هم می»معادل فارسی:

160- Իր վիշտը թողած՝ ուրիշինն է լացում:

«کندبرای دیگری گریه می غم خود را گذاشته،»ترجمه:

«تر از آش شدهکاسه داغ» معادل فارسی: 161- Իրա տեղը գտել է աշխարհում:

«جایش را در دنیا پیدا کرده است»ترجمه:

«جای خودشو تو زندگی پیدا کرده»معادل فارسی:

162- Իրավունքը չեն տալիս, այն վերցնում են:

«گیرنددهند، میحق را نمی»ترجمه:

«حق گرفتنی است نه دادنی: »معادل فارسی

163- Լավ է գիտունին գերի, քան անգետ սիրի:

«نادان بودن است اسیر عاقل بودن بهتر از عاشق»ترجمه:

دشمن دانا بلندت »، «دشمن دانا به از نادان دوست»معادل فارسی:

«زند نادان دوستکند، بر زمینت میمی

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 16

164- Լավ աչքով նայել:

«با چشم خوب دیدن»ترجمه:

«بینههمه چی رو با دید خوب می»معادل فارسی:

165- Լավ է անուն բարի, քան գանձ աշխարհի:

«نام نیکو از گنج دنیا بهتر است»ترجمه:

نام نکو گر بماند ز آدمی، به »، «نام بلند به از بام بلند»معادل فارسی:

«کز او ماند سرای زرنگار

166- Լավ է հավասարը՝ հավասարին:

«ست با هم برابر باشدبهتر ا»ترجمه:

کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند همجنس با همجنس » معادل فارسی:

« پرواز

167- Լավ է մարմնով աղքատ, քան հոգով:

«بهتر است بدن کثیف باشد تا روح»ترجمه:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس »معادل فارسی:

«زیباست نشان آدمیت

17 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

168- Լավ է ուշ, քան երբեք:

«بهتر است دیر شود تا هرگز نشود»ترجمه:

«دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است»معادل فارسی:

169- Լավ է քիչ, քան ոչինչ:

«بهتر است کم باشد تا هیچ نباشد»ترجمه:

«کاچی به از هیچی»معادل فارسی:

170- Լավ տանձը արջն է ուտում:

«خوردگالبی خوب را خرس می»ترجمه:

«انگور خوب نصیب شغال میشه» :معادل فارسی

171- Լավություն արա, գցիր ջուրը:

«نیکی کن و در آب انداز» ترجمه:

کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت تو نیکی می»معادل فارسی:

«دهد باز

172- Լացը լաց է բերում։

«آوردگریه، گریه می»ترجمه:

« گریه، گریه میاره»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 11

173- Լացի վերջը ուրախություն է:

«آخر گریه، شادی است»ترجمه:

«آخر گریه، خنده است»معادل فارسی:

174- Լացն ու ծիծաղը եղբայրներ են:

«گریه و خنده برادر هستند»ترجمه:

«از پی هر گریه آخر خنده ایست»معادل فارسی:

175- Լեզուդ չլիներ՝ ագռավները աչքերդ կհանեին:

«ها چشمانت را درآورده بودندل کالغاگر زبانت نبود تا بحا»ترجمه:

«خوش زبان باش، در امان باش»معادل فارسی:

176- Լուն ուղտ դարձնել:

«کک را شتر کردن»ترجمه:

«یک کالغ چهل کالغ کردن»معادل فارسی:

177- Լռությունը համաձայնության նշան է:

«سکوت عالمت توافق است»ترجمه:

«سکوت عالمت رضاست»معادل فارسی:

12 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

178- Լվի համար կարպետը չեն այրի:

«زنندبخاطر یک کک، فرش را آتش نمی»ترجمه:

«زنهبخاطر یه دستمال، قیصریه را آتش می» معادل فارسی:

179- Լվից ճրագու քամող:

«گیرهاز کک روغن می» ترجمه:

«گیرهاز آب کره می» معادل فارسی:

180- Խաղի վերջը կռիվ է դառնում, ծիծաղինը՝ լաց:

«شود، آخر خنده، گریهر بازی، جنگ میآخ»ترجمه:

«آخر هر خنده، گریه است» معادل فارسی :

181- Խաչն իմն է, զորությունը ես գիտեմ:

«دانمصلیب مال من است، قدرت را خودم می»ترجمه:

«دونه شتر رو کجا بخوابونهاگه علی ساربانه، می»معادل فارسی:

182- Խելքը լավ է, քան հարստությունը:

«عقل بهتر از ثروت است»ترجمه:

«علم بهتر از ثروته»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 31

183- Խոսքդ շաքարով կտրեմ:

«کنمحرفت را با شکر قطع می»ترجمه:

«شکر میان کالمت»معادل فارسی:

184- Խոսքը խոսք կբերի:

«آوردحرف، حرف می»ترجمه:

«حرف، حرف میاره، آسمون برف میاره»معادل فارسی:

185- Խոսքը քանի բերանումդ է, քոնն է, բերանիցդ դուրս եկավ՝

ուրիշինն է:

حرف تا زمانی که در دهانت است مال توست، از دهانت که »ترجمه:

«بیرون آمد مال دیگری است

سخن تا زمانی که گفته نشده است، در اختیار توست. »معادل فارسی:

« شویردی، تو در بند آن گرفتار میـیان کـه آن را بـنگامی کـه

()ع(ی)حضرت عل

186- Խոսքով փլավ չի եփվի, յուղ ու բրինձն է հարկավոր:

«شود، روغن و برنج الزم است.با حرف زدن پلو پخته نمی» ترجمه:

«شهاز پلو پلو گفتن، شکم سیر نمی» معادل فارسی:

33 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

187- Խօսքը ականջի հետև մի գցիր:

«یندازنپشت گوش را حرف»ترجمه:

«ختنحرف کسی رو پشت گوش اندا»معادل فارسی:

188- Ծամել՝ բերանը դնել։

«گذاشتن (کسی)جویدن و در دهان »ترجمه:

لقمه رو » ،«لقمه را باید جوید و توی دهنش گذاشت»معادل فارسی:

«خوادآماده می -جویده و حاضر

189- Ծանր ու թեթև անել:

«سبک و سنگین کردن»ترجمه:

«قبل از هر کاری، اول سبک سنگین کن»معادل فارسی:

190- Ծարավ տանի ծովը, հետ կբերի։

«گرداندبرد و بر میتا نزدیک آب تشنه می»ترجمه:

«گردونهبره، تشنه بر میتا لب چشمه می»معادل فارسی:

191- Ծառը պտուղից են ճանաչում:

«شناسنداش میدرخت را از میوه»ترجمه:

«شناسناش میاز میوه ودرخت ر»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 39

192- Ծառի որդը իրենից է: / Փայտի ցեցը իրենից կլինի:

کک چوب از خود «/ »کرم درخت از خود )درخت( است» ترجمه:

«)چوب( است

«کرم از خود درخته»معادل فارسی:

193- Ծերություն – գերություն:

«پیری )مساوی است با( اسارت»ترجمه:

پیری است و »، «شیر که پیر شد، روباه سوارش میشه»معادل فارسی:

«هزار عیب

194- Ծոծրակը տեսնի, ոչինչ չի տեսնում:

«دبیننمی پشت گردن را دید، هیچ چیز»ترجمه:

.....«اگه پشت گوشتو دیدی »معادل فارسی:

195- Կաթիլ կաթիլ լիճ կլինի:

«قطره قطره دریاچه خواهد شد»ترجمه:

«قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود»معادل فارسی:

31 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

196- Կամենալը կարենալ է:

«نستن استخواستن، توا»ترجمه:

«خواستن، توانستن است»معادل فارسی:

197- Կանգնած ջուրը կհոտի։

«شودآبی که یکجا بماند، فاسد می»ترجمه:

«گندهآب که یه جا بمونه، می»معادل فارسی:

198- Կատու չդարձած՝ մուկ է բռնում:

«گیردهنوز گربه نشده، موش می»ترجمه:

«هنوز دهنش بوی شیر میده»معادل فارسی:

199- Կատուն իր փորի համար մուկ է բռնում:

«گیردگربه برای شکم خودش موش می»ترجمه:

«گیرهگربه محض رضای خدا موش نمی»معادل فارسی: 200- Կարմիր կովն իր կաշին չի փոխում:

«کندگاو قرمز، پوستش را عوض نمی»ترجمه:

«توبه گرگ، مرگه»معادل فارسی:

201- Կեղտը ինչքան շարժես, հոտը կբարձրանա:

«شودهر چقدر آشغال را بهم بزنی، بویش بلند می»ترجمه:

«بوش بیشتر در میادچی بهمش بزنی، گند رو هر»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 33

202- Կյանքը մազից է կախված:

«زندگی به یک مو بند است»ترجمه:

«زندگی به یه مو بنده»معادل فارسی:

203- Կոշկակարը կոշիկ չունի:

«کفاش، کفش ندارد»ترجمه:

«خورهکوزه گر از کوزه شکسته آب می»دل فارسی: معا

204- Կուզե՞ս մարդ ճանաչել՝ հետը առևտուր արա:

«با او معامله کن ؟خواهی کسی را بشناسیمی» ترجمه:

«خواهی دوستت را بشناسی، با او معامله کناگر می»معادل فارسی:

205- Կուզե՞ս մեկին լավ ճանաչել՝ հետը ճանապարհ գնա:

«با او مسافرت برو ؟اهی کسی را خوب بشناسیخومی»ترجمه:

خواهی طرف را بشناسی، باهاش هم غذا، می اگر»معادل فارسی:

«همسفر و هم بستر شو

30 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

206- Կուզիկին աղջիկ չեն տալիս, զոքանչի սիրունն է հարցնում:

«پرسددهند، از زیبایی مادرزن میبه گوژ پشت دختر نمی»ترجمه:

«گرفتدادن، سراغ کدخدا رو میو تو ده راه نمییارو ر»معادل فارسی:

207- Կուժն ու կուլեն մեր գլխին է ջարդվում:

«شودکاسه و کوزه بر سر ما شکسته می» ترجمه:

«شکننسر ما می وها رتمام کاسه کوزه» معادل فارسی:

208- Կույրը կույրին առաջնորդի,՝ փոսը կընգնի:

«افتدشود، در چاه میکور رهبر کور دیگری اگر( یک »)ترجمه:

«کوری عصاکش کور دگر شود»معادل فارسی:

209- Կույրի համար գիշերն էլ մեկ է,՝ ցերեկն էլ:

«برای کور، ظهر و شب یکسان است»ترجمه:

«کور را به چراغ چه حاجت»معادل فارسی:

210- Կուշտը ինչ գիտի սովածի հալը:

«سیر از حال گرسنه چه میداند»ترجمه:

«سیر از گرسنه خبر ندارد، سواره از پیاده: »معادل فارسی

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 36

211- Կուրծք ծեծել:

«سینه زدن»ترجمه:

«به سینه زدن»معادل فارسی:

212- Կռվի մեջ չիր ու չամիչ չեն բաժանում:

«کنندنمیت مدر دعوا، آجیل قس»ترجمه:

«کننتو دعوا حلوا پخش نمی»معادل فارسی:

213- Կրակը կանցնի, ծուխը կմնա:

«ماندشود و دوده باقی میخاموش می آتش»ترجمه:

«مونهروسیاهی به ذغال می»معادل فارسی:

214- Կրակի կտոր:

«ای از آتشتکه»ترجمه:

«آتیش پاره»معادل فارسی:

215- Կրակի հետ մի՛ խաղա:

«نکنبا آتش بازی »ترجمه:

«با دم شیر بازی کردن»معادل فارسی:

37 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

216- Կրակի վրա յուղ մի՛ լցնի: / Վառած սրտին մանանեխ մի՛

ցանիր:

«نمال خردل روی قلب سوخته،« / »نریزروی آتش روغن »ترجمه:

«نمک روی زخم کسی پاشیدن»معادل فارسی:

217- Հազար / տաս հոգու գլուխը լվացել է:

«هزار / ده نفر را شسته سرِ»ترجمه:

«سر هزار نفر رو گول مالیده»معادل فارسی:

218- Հազար / երկու լսիր, մեկ խոսիր:

«تا بشنو، یکی بگو دو تا / هزار»ترجمه:

«یک زبان داری دو گوش، یکی بگو دو بنیوش»معادل فارسی:

219- Հալալ ապրանքը չի կորչի:

«شودمال حالل گم نمی»ترجمه:

«اگه حالل باشه به صاحبش بر میگرده»معادل فارسی:

220- Հալեց՝ գլուխը լցրեց: / Ականջը լցրեց։

«گوشش را پر کرد/ » «پر کرد حل کرد و سر را»ترجمه:

«گوششو با این حرفا پر کرده»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 31

221- Համ նալին է խփում, համ մեխին:

«زند، هم به میخهم به نعل می»ترجمه:

«یکی به نعل بزن، یکی به میخ»معادل فارسی:

222- Համբերության բաժակը լցվել է:

«لیوان صبر لبریز شده است»ترجمه:

«کاسه صبر لبریز شده»معادل فارسی:

223- Համբերությունը կյանք է:

«صبر، زندگی است»ترجمه:

گویند صبر کن »، «صبر تلخ است، اما بر شیرین دارد»معادل فارسی:

«که تو را صبر بر دهد

224- Համը բերանը մնաց:

«مزه در دهان ماند»ترجمه:

«به دهنم مزه کرده»معادل فارسی:

225- Համը հանեցիր:

«مزه را بردی»جمه: تر

«دیگه شورشو درآوردی»معادل فارسی:

32 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

226- Հանաքը դանակ կդառնա:

«شوخی )در آخر( چاقو خواهد شد»ترجمه:

«شوخی زیاد آخرش جدی میشه»معادل فارسی:

227- Հաշիվը մաքրել մեկի հետ:

«حساب را با کسی پاک کردن»ترجمه:

«حساب با کسی صاف کردن»معادل فارسی:

228- Հաչող շունը մարդ չի կծի:

«گیردکند، گاز نمیسگی که واق واق می»ترجمه:

«گیرهسگی که واق واق کنه، نمی»معادل فارسی:

229- Հավատը սարեր շուռ կտա:

«آوردها را به حرکت در میایمان، کوه»ترجمه:

«کنهها رو زیر و رو میایمان، کوه»معادل فارسی:

230- Հավատք ունես, շատ կապրես:

«یکنمی، سالها زندگی یداشته باش ایمان»ترجمه:

با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه »معادل فارسی:

«خواهی کن

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 01

231- Հավը երազում կուտ է տեսնում:

«بیندمرغ در خواب دانه می »ترجمه:

«بینهمرغ گرسنه تو خواب ارزن می»معادل فارسی:

232- Հարևանի հարսը միշտ էլ սիրուն է լինում: / Հարևանի խոզի

միսը անուշ է:

گوشت خوک همسایه »، «زیبا است همیشه عروس همسایه» ترجمه:

«خوشمزه است

«مرغ همسایه غازه»معادل فارسی: 233- Հարսանիքից հետո դափ ու զուռնա:

«سرنا و طبل بعد از عروسی»ترجمه:

«نوشدارو بعد از مرگ سهراب»معادل فارسی:

234- Հարսը պարել չի կարող, ասում է՝ գետինը ծուռ է:

«گوید زمین کج استتواند برقصد، میعروس نمی»ترجمه:

عروس »، «گه زمین کجهتونه برقصه، میعروس نمی» معادل فارسی:

به شل گفتند چرا »، «گه راه خانه داماد هموار نیستپاش کجه، می

«رقصی؟ گفت اتاق کج استنمی

03 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

235- Հարստությունը ջրի պես բան է՝ ոնց որ եկավ, էնպես էլ կգնա:

«رودثروت مانند آب است. همانطور که آمده، همانطور نیز می»ترجمه:

«به ثروتت نناز که به شبی بنده»معادل فارسی:

236- Հարցնելն ամոթ չի, տգետ մնալն է ամոթ:

«پرسیدن شرم نیست، نادان ماندن شرم است»ترجمه:

«پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است»معادل فارسی:

237- Հացդ կեր հարազատիդ հետ, գործդ բռնիր օտարի հետ:

«را با غریبه انجام بده ترا با فامیلت بخور، کار تنان»ترجمه:

«با فامیل معامله نکن»معادل فارسی:

238- Հեռանա աչքից, օտարանա սրտից: / Աչքից հեռու, սրտից

հեռու:

از دل از چشم دور، « / »از چشم دور شود، با دل بیگانه شود»ترجمه:

«دور

«روداز دل برود هر آنکه از دیده : »معادل فارسی

239- Հեռու լինես, քաղցր լինես:

«دور باش، شیرین باش»ترجمه:

«دوری و دوستی»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 09

240- Հիմարի սխալը խելոքին դաս է:

«اشتباه یک دیوانه برای عاقل درس است»ترجمه:

«ادب از که آموختی؟ از بی ادبان»معادل فارسی:

241- Հինգ մատի պես գիտեմ:

«شناسممی ممثل پنج انگشت»ترجمه:

«شناسهمثل کف دست می»معادل فارسی:

242- Հինգ մատներդ նույնը չեն:

«پنج انگشتت مثل هم نیستند»ترجمه:

«پنج انگشت آدم مثل هم نیستن»معادل فارسی:

243- Հյուրը Աստծունն է:

«مهمان، مال خدا است»ترجمه:

«ان حبیب خداستمهم»معادل فارسی: 244- Հոլի պես պտտվում է:

«چرخدمثل فرفره می»ترجمه:

«چرخهمثل فرفره می»معادل فارسی:

01 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

245- Հոնքերը կիտել:

«ابروها را جمع کردن»ترجمه:

«سگرمه هاشو تو هم کشیده»معادل فارسی:

246- Հոր գինը դրել է վրան:

«قیمت پدرش را روی این گذاشته»ترجمه:

«خون باباش میده قیمت»معادل فارسی:

247- Հույսը վերջինն է մահանում:

«میردامید، آخر می»ترجمه:

در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سفید »معادل فارسی:

«است

248- Ձայնը տաք տեղից է գալիս:

«آیدصدایت از جای گرم می»ترجمه:

«صدات از جای گرم بلند میشه»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 03

249- Ձանգի ձայնը հեռվից անուշ է գալիս: / Թմբուկի ձայնը հեռվից

անուշ կհնչի:

صدای طبل از دور شیرین » ،«نوای خوش از دور شیرین است»ترجمه:

«است

«آواز دهل شنیدن از دور خوش است»معادل فارسی:

250- Ձեռքերը ծալել նստած է:

«ها را به سینه کرده و نشسته استدست»ترجمه:

«دست به سینه نشسته»معادل فارسی: 251- Ձեռքերը փրփուրին գցել:

«دستش را در کف کرده است» ترجمه:

«دستش را در پوست گردو گذاشته»معادل فارسی:

252- Ձեռքերս լվացի, քաշվեցի մի կողմ:

«کنارکشیدم و ستمشهایم را دست (از چیزی)»ترجمه:

«دست شستن از کاری»معادل فارسی:

253- Ձեռքից ամեն ինչ գալ:

«آیدچیز میاز دستش همه »ترجمه:

«از دستش همه چیز بر میاد»معادل فارسی:

00 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

254- Ձեռքից կորեկ չի թափվում:

«افتداز دستش ارزن نمی» ترجمه:

«افتهیه ارزن هم از دستش نمی»معادل فارسی:

255- Ձեռքից ջուր չի թափվում:

«چکداز دستش آب نمی»ترجمه:

«چکهاز دستش آب نمی»معادل فارسی:

256- Ձեռքով ոտքով խօսել:

«زندبا دست و پا حرف می»ترجمه:

«زنهبا دست و پا حرف می»معادل فارسی:

257- Ձեռքս հասնում է բերանիս:

« رسهدستم به دهنم می»رجمه: ت

«رسهمی شبه دهن شدست»معادل فارسی:

258- Ձեռքս քարի տակ չի:

«دستم زیر سنگ نیست»ترجمه:

«دستم بسته نیست: »فارسی معادل

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 06

259- Ձի չեղած տեղը էշն էլ մեծ գին ունի:

«کنداسب نباشد، خر قیمت پیدا می»ترجمه:

«در شهر کورها، یک چشمی پادشاه است»معادل فارسی:

260- Ձիու պես վազում է:

«دودمثل اسب می»ترجمه:

«مثل اسب دویدن»معادل فارسی:

261- Ձիուց իջնելը մի այիբ է,՝ էշին նստելը մի այիբ:

«شدن یک عیب است، بر خر نشستن یک عیباز اسب پیاده »ترجمه:

«از اسب فرو آمد و بر خر نشست»معادل فارسی:

262- Ձու գողացողը, ձի էլ կգողանա:

«شودتخم مرغ دزد، اسب دزد می» ترجمه:

«شهتخم مرغ دزد، شتر دزد می»معادل فارسی:

263- Ձուկը գլխից է հոտում:

«شودماهی از سرش فاسد می»ترجمه:

«آب از سرچشمه گل آلوده»معادل فارسی:

07 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

264- Ձուկը գլխից պետք է բռնես:

«ماهی را باید از سرش بگیری» ترجمه:

«ماهی رو باید یا از سرش بگیری یا از دمش» معادل فارسی:

265- Ձուկը երբ բռնես, թարմ է:

«ماهی را هر زمان بگیری، تازه است»ترجمه:

«تماهی رو هر وقت از آب بگیری، تازه اس»معادل فارسی:

266- Ձվի մեջ մազ է փնտրում:

«کنددر تخم مرغ، مو پیدا می» ترجمه:

«کشهمو رو از ماست می»معادل فارسی:

267- Ձրի լինի, թեկուզ դագաղն էլ փոքր լինի:

«مفت باشد، تابوت کوچک باشه» ترجمه:

مفت باشه، گلوله جفت » ، «مفت باشه، کوفت باشه»معادل فارسی:

«زنهم بدهی، خودشو دار میطناب مفت به آد»، «جفت باشه

268- Ճակատագրից չես փախչի:

«توانی( فرار کنیاز سرنوشت )نمی» ترجمه:

«از سرنوشت نمیشه فرار کرد» معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 01

269- Ճանճն ին՞չ է, որ ճենճն ինչ լինի:

«باشهمگس چیه که روغنش چی» ترجمه:

«اش چی باشهمورچه چیه که کله پاچه»معادل فارسی:

270- Ճշմարտությունը միշտ դառն է հնչում:

«حقیقت، همیشه تلخ است»ترجمه:

«حرف حق تلخه»معادل فارسی:

271- Ճտերը աշնանն են հաշվում:

«شوندشمرده میپاییز هاجوجه»ترجمه:

«شمارندجوجه را آخر پاییز می»معادل فارسی:

272- Մազերը բիզ-բիզ կանգնեց:

«موهاش سیخ شد»ترجمه:

«دهموهاش سیخ ش»معادل فارسی:

273- Մածուն ծախողը, իր մածունին թթու չի ասի:

«گوید که ماستش ترش استنمی ماست بند، »ترجمه:

«گه ماست من ترشهماست فروش که نمی»معادل فارسی:

02 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

274- Մահը կանգնած է հետևից։

«است ایستاده مرگ، پشت انسان»ترجمه:

«مرگ، از رگ گردن هم به آدم نزدیکتره»معادل فارسی: 275- Մահը մեծ ու փոքր չի հարցնում:

«شناسدمرگ، بزرگ و کوچک نمی» ترجمه:

«کنهمرگ به فقیر و غنی نگاه نمی» معادل فارسی:

276- Մահը մերն է, մենք՝ մահինը:

«مرگ برای ما است، ما برای مرگ»ترجمه:

«مرگ حقه»معادل فارسی:

277- Մահը մի օր, լացը մի օր:

«مرگ یک روز، گریه یک روز»ترجمه:

«مرگ یه بار، شیون یه بار»فارسی: معادل

278- Մահից վախեցողի ապրածն էլ մեռածի հաշիվ է:

«شمارندترسد، مرده میکسی را که از مرگ می» ترجمه:

«ترس برادر مرگ است»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 61

279- Մաղով ջուր կրել:

«آب را غربال کردن»ترجمه:

«آب در غربال پیمودن»معادل فارسی:

280- Մատերի վրա խաղացնել մեկին:

«کردنبا کسی روی انگشتان بازی »ترجمه:

«چرخونهانگشتاش می یطرف رو رو»معادل فارسی:

281- Մատը բերանում մնալ:

«نانگشت به دهان ماند»ترجمه:

«انگشت به دهن موند»معادل فارسی:

282- Մատը մատին չի տալիս:

«دهدانگشت به انگشت نمی»ترجمه:

«زندید نمیدست به سیاه و سف»معادل فارسی:

283- Մարդ ինչ որ իր ձեռքով կանի, աշխարհն չի անի:

دهد، جهان انجام که کسی با دستان خود انجام میرا کاری »ترجمه:

«دهدنمی

«کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من»معادل فارسی:

63 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

284- Մարդը գնում է, աշխարհը մնում է:

«ماندرود، ) اما ( دنیا میآدم می»ترجمه:

«هزار نفر بیان و برن، دنیا سرجاشه»دل فارسی: معا

285- Մեծ քար վերցնողը զարկելու նպատակ չունի:

«خواهد ضربه بزنددارد، نمیکسی که سنگ بزرگ بر می»ترجمه:

«سنگ بزرگ، عالمت نزدن است»معادل فارسی:

286- Մեծին հարգի, որ մեծանաս:

«به بزرگتر احترام بگذار تا بزرگ شوی»ترجمه:

به بزرگتر احترام کن، تا وقتی پیر شدی بهت احترام » فارسی: معادل

«بگذارن

287- Մեկը հազարի անուն է վատաբանում:

«کندیک نفر اسم هزار نفر را خراب می»ترجمه:

یک سیب گندیده، » ، «هکنگر می ویک بز گر، گله ر»معادل فارسی:

«هکنخراب می وها رتمام سیب

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 69

288- Մեկի Ճաշը եփել:

«را پختن ی کسیاغذ» ترجمه:

«یه آشی برات بپزم که یه وجب روش روغن باشه»معادل فارسی:

289- Մեկնաբանություններն ավելորդ են:

«توضیحات اضافه است»ترجمه:

«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»معادل فارسی:

290- «Մեղր- մեղր» ասելով բերանդ չի մեղրոտվի:

«شودشیرین نمیبا عسل عسل گفتن، دهانت »ترجمه:

«حلوا کردن، دهن شیرین نمیشه با حلوا»معادل فارسی:

291- Մեղրն ալ անուշ է, շատ ուտողին կվնասի:

عسل هرچقدر شیرین باشد، برای کسی که زیاد بخورد زیان »ترجمه:

«دارد

«اندازه نگه دار که اندازه نکوست»معادل فارسی:

61 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

292- Մի ականջով մտավ, մյուսով դուրս եկավ:

«از این گوش وارد شد، از آن یکی بیرون شد»جمه: تر

یه » ،«کنهاز این گوش میشنوه، از اون یکی در می» معادل فارسی:

«گوشش دره، یه گوشش دروازه

293- Մի գիժ քար գցեց հորը, հազար իմաստուն չկարողացան

հանել:

یک دیوانه سنگی را به درون چاه انداخت، چهل عاقل »ترجمه:

«ن بکشندنتوانستند بیرو

اندازه که صد تا عاقل هم یه دیوونه سنگی به چاه می»معادل فارسی:

«تونن بیرون بیارننمی

294- Մի գլխով բարձր լինել մեկից:

«یک سر از دیگری باالتر بودن»ترجمه:

«یک سر و گردن از دیگران باالتره»معادل فارسی:

295- Մի խելքը լավ է, երկուսը՝ ավելի:

«)است( ست، دو تا بهتریک عقل خوب ا»ترجمه:

« دو تا عقل بهتر از یکی کار میکنن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 63

296- Մի ծաղկով գարուն չի գա:

«آیدبا یک گل، بهار نمی»ترجمه:

«شهبا یه گل، بهار نمی»معادل فارسی:

297- Մի ձեռքով երկու ձմերուկ չեն բռնի:

«آورندبا یک دست دو هندوانه نمی»ترجمه:

«دارنه دست دو تا هندونه بر نمیبا ی»معادل فارسی:

298- Մի ձեռքը ծափ չի տալիս:

«دهدنمیصدا دست یک»ترجمه:

«یک دست صدا نداره»معادل فارسی:

299- Մի շենը լավ է՝ քան թե երկու ավերը:

«یک آبادی بهتر از دو مخروبه است»ترجمه:

«یک ده آباد به از صد ده خراب»معادل فارسی:

300- Մի ոտը գերեզմանում է:

«یک پایش در قبر است» ترجمه:

«یه پاش لب گوره» معادل فارسی:

60 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

301- Մի վախեցիր զմզմփան գետից, վախեցիր մարմանդ գետից:

«از رودخانه مالیم بترس، از رودخانه پر سر و صدا نترس»ترجمه:

نترس که های و هوی دارد، از آن بترس که سر او از»معادل فارسی:

«به تو دارد

302- Մի տանը երկու տիկին լինի, գետինը առանց ավլել կմնա:

«مانددو زن در یک خانه باشند، زمین بدون آب و جارو می»ترجمه:

آشپز »، «ای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوستخانه»معادل فارسی:

قابله که دو تا شد، سر » ، «نمکشه یا بیکه دو تا شد، آش یا شور می

«بچه کج میاد

303- Մի փունջ ծաղկով մայիս չի գա:

«آیدی نمیبا یک دسته گل، ماه مِ»ترجمه:

«از یک پرستو تابستان نشود» معادل فارسی:

304- Մինչև ականջների ծայրերը կարմրել:

«نگوش سرخ شد بناتا »ترجمه:

«تا بنا گوش سرخ شد»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 66

305- Մինչև առուն ջուր գա, գորտի աչքը դուրս կգա:

«آیددر میزند، چشم قورباغه ب تا از گودال آب بیرون»ترجمه:

«تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شود»معادل فارسی:

306- Մինչև դուռը չթակես, բաց անող չի լինի:

«کند، کسی در را باز نمیرا نزنیتا در »ترجمه:

«دهتا بچه گریه نکنه، مادر شیر نمی»معادل فارسی:

307- Մինչև խելոքը խլքի գա, գիժը իր գործը արել է:

«تا عاقل فکر کند، دیوانه کارش را انجام داده»ترجمه:

، «تا عاقل سبک سنگین کنه، دیوونه از آب رد شده»معادل فارسی:

«جست، دیوانه پابرهنه از آب گذشتعاقل به کنار آب تا پل می»

308- Մինչև մի բան ասես, խոսքը գցիր քյարթերդ:

«نت بندازسق دها خواهی چیزی بگویی، حرف را درمی»ترجمه:

«قبل از اینکه چیزی بگی، تو دهنت مزه مزه کن» معادل فارسی:

309- Միությունը ուժ է :

«اتحاد قدرت است»ترجمه:

«دولت همه ز اتفاق خیزد، بی دولتی از نفاق خیزد»معادل فارسی:

67 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

310- Միսը ոսկորից չեն բաժանում:

«کنندجدا نمی استخوان را از گوشت»ترجمه:

«شه جدا کردوشت رو از ناخن نمیگ»معادل فارسی:

311- Մոտիկ հարևանը լավն է, քան հեռու բարեկամ է:

«همسایه نزدیک از خویشاوند دور بهتر است» ترجمه:

«همسایه نزدیک بهتر از برادر دوره» معادل فارسی:

312- Մորը տես, աղջկան ուզի:

«مادر را ببین، دختر را بگیر»ترجمه:

«ختر رو بگیرمادر رو ببین، د»معادل فارسی:

313- Մուկը ականջ ունի, պատն էլ ծակ ունի: / Պատը կլսի:

«شنوددیوار می» ، « موش گوش دارد، دیوارهم سوراخ»ترجمه:

«دیوار موش داره، موشم گوش داره»معادل فارسی:

314- Մուկը ծակը չի մտնում, ցախավելը պոչից է կապում:

«بنددرود، جارو به دمش میموش در سوراخ نمی»ترجمه:

«بسترفت، جارو به دمبش میموش تو سوراخ نمی»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 61

315- Մտնելուց առաջ միտք արա, թե ինչպես դուրս գաս:

«قبل از وارد شدن اندیشه کن که چطور بیرون خواهی رفت»ترجمه:

«عالج واقعه پیش از وقوع باید کرد» معادل فارسی:

316- Յոթ անգամ չափիր, մեկ անգամ կտրիր: / Տասը չափիր մեկը

կտրի:

ده بار اندازه بگیر، یک بار « / »هفت بار اندازه بگیر، یکبار ببر»ترجمه:

«ببر

«گز نکرده پاره مکن!»معادل فارسی:

317- Յոթերորդ երկնքում գտնվել:

«در آسمان هفتم است»ترجمه:

«کنهتو آسمون هفتم سیر می»معادل فارسی:

318- Յոթը քոռ աղջիկ ունենա կամուսնացնի:

«دهدهفت دختر کور داشته باشد، شوهر می»ترجمه:

هفت تا دختر کور و کچل داشته باشه، یه شبه شوهر »معادل فارسی:

«میده

62 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

319- Յօթ ամսեկան ե՞ս:

«هفت ماهه هستی؟»ترجمه:

«شش ماهه بدنیا اومدی؟»معادل فارسی:

320- Նախ քո այգին ջրի, հետո ուրիշինը:

«ده، بعد باغچه دیگری راباول باغچه خودت را آب »ترجمه:

«چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است»معادل فارسی:

321- Ներսը ճրագ, դուրսը կրակ:

«از( داخل چراغ، )از( بیرون آتش»)ترجمه:

از دور دل » ، «داخلش ما رو میکشه، بیرونش مردم رو»معادل فارسی:

«بره، از نزدیک زهرهمی

322- Նույն սանրի կտավն է:

«از یک کتان بافته هستند» ه:ترجم

«سر و ته یه کرباس» معادل فارسی:323- Նույնիսկ եփած հավը ծիծաղում է:

«خنددحتی مرغ پخته هم می» ترجمه:

«خندهاز این حرف( مرغ پخته توی دیگ می») معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 71

324- Նստողը ինչ գիտի գնացողն ուր հասավ:

«سیدداند که پیاده به کجا رسواره چه می»ترجمه:

«سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه»معادل فارسی:

325- Նվիրած ձիու ատամները չեն հաշվում:

«شمارنددندان اسب پیشکش شده را نمی»ترجمه:

«شمرندندون اسب پیشکشی رو نمی»معادل فارسی:

326- Շան պես կխածնի:

«گیردمثل سگ گاز می»ترجمه:

«گیرهمثل سگ پاچه می»معادل فارسی:

327- Շան պես կհաչի:

«کندمثل سگ واق واق می»ترجمه:

«پرهمثل سگ به آدم می»معادل فارسی:

328- Շատ գիտես, քիչ խոսիր:

«دانی، کم بگوزیاد می»ترجمه:

کم گوی و گزیده گوی چون دّر، تا ز حکمت تو جهان »معادل فارسی:

«شود پر

73 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

329- Շատ մի՛ խոսիր, գլխիդ կգա:

«آید، سرت میزیاد حرف نزن»ترجمه:

«زیاد حرف بزنی، سرت میاد»معادل فارسی:

330- Շատին շատ, քչին քիչ:

«بیش را بیشتر، کم را کمتر»ترجمه:

هر که را سر » ، «هر که بامش بیش، برفش بیشتر»معادل فارسی:

«بزرگ، درد بزرگ

331- Շնից մազ պոկելն էլ օգուտ է:

«از سگ مو کندن، منفعت است» ترجمه:

«یک مو از خرس کندن غنیمت است» معادل فارسی:

332- Շնից շուն կլինի:

«از سگ، سگ بدنیا میاد»ترجمه:

«گرگ زاده آخر گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود»معادل فارسی:

333- Շուն ու կատու են:

«اندمثل( سگ و گربه»)ترجمه:

«پرندمثل سگ و گربه به هم می»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 79

334- Շունը՝ շան միս չի ուտի:

«خوردسگ، گوشت سگ را نمی»مه: ترج

«برهکارد، دسته خودشو نمی»معادل فارسی:

335- Շունը տիրոջին չի ճանաչում:

«شناسداز فرط شلوغی(سگ، صاحبش را نمی»)ترجمه:

«هشناسسگ، صاحبشو نمی از فرط شلوغی(»)معادل فارسی:

336- Շունն իր տիրոջ վրա չի հաչում:

«کندمیسگ، به صاحبش واق واق ن»ترجمه:

«گیرهسگ، صاحبش رو گاز نمی» معادل فارسی:

337- Շտապողը չի հաջողվի: / վռազողը տղա չի բերում:

شتاب کننده، پسر » ، «شودکسی که عجله کند، موفق نمی»ترجمه:

«آوردنمی

«عجله کار شیطونه»معادل فارسی:

71 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

338- Ո՛չ բախտիդ վստահիր, ո՛չ ունեցվածքիդ:

«اتنان کن، نه به دارایینه به شانست اطمی»ترجمه:

به ثروتت نناز که به شبی بنده، به خوشگلیت نناز که »معادل فارسی:

«به تبی بنده

339- Ոնց որ մի խնձոր կիսած:

«مثل سیب نصف شده»ترجمه:

«مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند»معادل فارسی:

340- Ոչ կուտեմ, ոչ կուտեցնեմ, դարակը կդնեմ ՝ կհոտեցնեմ:

«گندانمگذارم، میخورانم، در قفسه میخورم، نه مینه می» ترجمه:

«نه خود خورم، نه کس دهم، گنده کنم، به سگ دهم»معادل فارسی:

341- Ոսկի ձեռքեր ունի:

«دستان طالیی دارد»ترجمه:

«پنجه طالست»معادل فارسی:

342- Ոսկու արժեքը ոսկերիչը գիտի:

«داندقیمت طال را زرگر می»ترجمه:

«قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری»فارسی: معادل

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 73

343- Ով ալարի , ոչ դալարի:

«شودکسی که تنبل است، شکفته نمی»ترجمه:

«کنهموش تنبل رو گربه طبابت می»معادل فارسی:

344- Ով աշխատի, նա կուտի, ով չաշխատի, նա չի ուտի:

«خوردخورد و کسی که کار نکند، نمیکسی که کار کند، می»ترجمه:

شود، مزد آن گرفت جان نابرده رنج، گنج میسر نمی»معادل فارسی:

«برادر که کار کرد

345- Ով ինչ կանի իրան կանի:

«هر کس هر چه بکند، به خود کرده است»ترجمه:

«هر کی هر چی بکنه، به خودش بر می گرده»معادل فارسی:

346- Ով փնտրի, նա կգտնի:

«جوید، پیدا خواهد کردکسی که ب»ترجمه:

«جوینده، یابنده است»معادل فارسی:

347- Ոտը տնից կտրել:

«پای کسی را از خانه بریدن»ترجمه:

«پای کسی را از خانه بریدن»معادل فارسی:

70 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

348- Ոտքդ խերով լինի:

«پایت با خیر باشد»ترجمه:

«پا قدمت خوبه»معادل فارسی:

349- Ոտքի տակ փորել:

«چاله کندن زیر پا»ترجمه:

«پای کسی را خالی کردنزیر »معادل فارسی:

350- Ոտքից գլուխ չափել (հայացքով):

«اندازه کردنبا نگاه از سر تا پا را »ترجمه:

«با چشماش از سر تا پا را ورانداز کرد»معادل فارسی:

351- Ուժը էշին չի հասնում, փալանն է ծեծում:

«زندرسد، پاالن را میزورش به خر نمی»ترجمه:

}به خر « کوبهرسد، پاالن رو مینمیزورش به خر »معادل فارسی:

ورنمیا، میزنه به پالو{

352- Ուղտ էլ տենաս, չտենալու տուր:

«شتر دیدی، وانمود کن ندیدی»ترجمه:

«شتر دیدی، ندیدی»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 76

353- Ուղտ նստողը կուզեկուզ ման չի գա:

«کنهشتر سوار، قوز کرده سواری نمی» ترجمه:

«شه دوال نمیشتر سواری دوال»معادل فارسی:

354- Ուղտը ասեղի ծակով անցնի:

«شودمی شتر از سوراخ سوزن رد»ترجمه:

«شهشتر از سوراخ سوزن رد می»معادل فارسی:

355- Ուղտի ձագը ուղտին ասում է վիզդ ծուռ է:

«گوید گردنت کج استبچه شتر به شتر می» ترجمه:

میگه بو سیر به پیاز»، «دیگ به دیگ میگه روت سیاه»معادل فارسی:

«آبکش به کفگیر میگه سوراخ داری»، «میدی

356- Ունևորին շատ բարեկամ, չունևորին քիչ բարեկամ:

«ثروتمند را دوست زیاد است، فقیر را کم»ترجمه:

گر ترا زر »، «تا پول داری رفیقتم، عاشق بند کیفتم»معادل فارسی:

«بود، عالم ترا برادر بود

77 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

357- Ուշ եկած հյուրը ինչ գտնի, այն կուտի:

را همانآید، هر چه پیدا کند مهمانی که دیر می» ترجمه:

«خوردمی

«مهمان ناخوانده خرجش پای خودشه»معادل فارسی:

358- Ուշ լինի, նուշ լինի:

«دیر باشد، بادام باشد»ترجمه:

« گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی»معادل فارسی:

359- Ուտող- ուրացող:

«هخیانت کنند –خورنده »ترجمه:

بخور آش و نشکن » ، «نمک خورد و نمکدون شکوند»معادل فارسی:

«جاش

360- Ուրիշի հացով փոր չի կշտանա:

«شودبا نان دیگران شکم سیر نمی»ترجمه:

هر که نان از عمل خویش خورد، منت از حاتم طائی »معادل فارسی:

«نبرد

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 71

361- Ուրիշի ձեռքին նայողը սոված կմնա:

«ت دیگران باشد، گرسنه خواهد ماندکسی که چشمش به دس» ترجمه:

توانگر واقعی کسی است که چشمش به دست دیگران » معادل فارسی:

()ص()پیامبر اکرم « نباشد

362- Ուրիշի վրա շուն է հաչում, մեզ վրա՝ կատու:

«کند، به ما گربهبه همه سگ واق واق می»ترجمه:

بریت نیم همه رو برق میگیره، ما رو چراغ نفتی/ ک»معادل فارسی:

«سوخته

363- Չար աչք:

«چشم شیطانی»ترجمه:

«چشم زخم»معادل فارسی:

364- Չափդ ճանաչիր:

«حد خود را بشناس»ترجمه:

«حد خودتو بدون»معادل فارسی:

72 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

365- Չես կարող ասես աչքիդ վերևը ունք կա:

«توانی بگویی باالی چشمت ابرو استنمی»ترجمه:

«ابروئه نمیشه بهش گفت باالی چشمت»معادل فارسی:

366- Չորի հետ թացն էլ վառվում է:

«سوزدبا خشک، تر هم می»ترجمه:

«سوزنآتیش که بگیره، تر و خشک با هم می»معادل فارسی:

367- Պաղ ջուր թափվի գլխին:

«آب سرد روی سر کسی ریختن»ترجمه:

«انگار آب سرد روم ریختن»معادل فارسی:

368- Պարզ ճակատով:

«با پیشانی روشن»ترجمه:

«رو سفید»معادل فارسی: 369- Պղտոր ջրում ձուկ որսալ:

«کردنآلود ماهی شکار در آب گل »ترجمه:

«گیرهمیاز آب گل آلود ماهی »معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 11

370- Պոչը խուզել մեկի:

«دم کسی را چیدن»ترجمه:

«دم کسی را چیدن»معادل فارسی:

371- Պտղատու ծառի գլուխը կախ կլինի:

«سر درخت پربار، خمیده است» ترجمه:

«درخت هرچه پربارتر، افتاده تر» معادل فارسی:

372- Պտուղը ծառից հեռու չի ընկնում:

«افتدمیوه از درختش دور نمی» ترجمه:

میوه از درخت دور »، «افتهخوشه از خرمن دور نمی» معادل فارسی:

«افتهنمی

373- Ջուր տեսնի՝ ձուկ կդառնա, կատու տեսնի՝ մուկ կդառնա:

«شودبیند، موش میشود، گربه میبیند، ماهی میآب می»ترجمه:

«ر طرف باد بیاد، همون طرفیهه»معادل فارسی:

374- Ջուրը գնում է, ավազը՝ մնում:

«ماندرود، شن میآب می»ترجمه:

«طرف، سنگ ته جوبه»معادل فارسی:

13 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

375- Ջուրը իր ճամփան կգտնի:

«کندآب، راه خود را پیدا می»ترجمه:

آب و آتیش راه » ، «کندآب، جوی خود را پیدا می»معادل فارسی:

«کننخودشون رو باز می

376- Ջուրը կաթկթելով քար կծակի:

«کندآب، قطره قطره سنگ را سوراخ می» ترجمه:

«کنهقطره آب، سنگ رو سوراخ می»معادل فارسی: 377- Ջուրն ընկնողը անձրևից չի վախենում:

«ترسدکسی که توی آب افتاده از باران نمی»ترجمه:

«آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب»معادل فارسی:

378- Ջրի բերած, ջրի տարած:

«آب آورده، آب برده» ترجمه:

هرچه آسان یافتی، آسان »، «بردباد آورده را باد می» معادل فارسی:

«دهی

379- Ջրի նման փող ծախսել:

«مثل آب پول خرج کردن»ترجمه:

«مثل ریگ پول خرج کردن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 19

380- Սև օձ տեսնողը սև պարանից էլ կվախենա:

«ترسدمار سیاه دیده، از طناب سیاه هم می کسی که»ترجمه:

«ترسههم می و سفید مار گزیده از ریسمان سیاه»معادل فارسی:

381- Սանդին մեջ ջուրն են ծեծում:

«کوبنددر هاون آب می»ترجمه:

«آب در هاون کوفتن»معادل فارسی:

382- Սառուցի վրա գրել:

«بر یخ نوشتن»ترجمه:

«بر باد نوشتن»معادل فارسی:

383- Սատանայի ականջը խուլ:

«گوش شیطان کر»ترجمه:

«گوش شیطون کر»معادل فارسی:

384- Սարը սարին չի հանդիպի, մարդը մարդուն կհանդիպի։

«کند، آدم آدم را مالقات میکندرا مالقات نمی کوه کوه»ترجمه:

«رسهرسه، آدم به آدم میکوه به کوه نمی»معادل فارسی:

11 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

385- Սևերես:

«اهرو سی»ترجمه:

«رو سیاه»معادل فارسی:

386- Սևին սապոնն ինչ անի, խևին խրատը ինչ անի:

«کند، پند به احمقصابون به سیاهپوست اثر نمی»ترجمه:

ز ناپاک زاده ندارید امید، که زنگی به شستن نگردد »معادل فارسی:

«اصل بد نیکو نگردد آنکه بنیادش بد است» ، «سفید

387- Սիրտ առնել:

«یدندل خر»ترجمه:

«دل بدست آوردن»معادل فارسی:

388- Սիրտ կոտրելը հեշտ է՝ շինելը դժվար:

«دل شکستن آسان است، ساختن سخت» ترجمه:

دل شکستن آسان است، گر توانی دلی بدست آری هنر » معادل فارسی:

«است389- Սիրտը գողանալ:

«دزدیدن (را کسی)قلب »ترجمه:

«دل کسی را بردن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 13

390- Սիրտը սփռոց չի, որ ամեն մարդու առաջ բաց անես:

«دل سفره نیست که جلوی هر کس باز کنی»ترجمه:

«سفره دلت رو پیش هر کس باز نکن»معادل فارسی:

391- Սրտից սրտին ճանապարհ կա:

«از دل به دل راه است»ترجمه:

«دل به دل راه دارد»معادل فارسی:

392- Սիրտս եկավ բերանս:

«انم آمدقلبم به ده»ترجمه:

«قلبم توی دهنمه»معادل فارسی:

393- Սիրտս կտոր-կտոր է լինում:

«قلبم تکه تکه شده»ترجمه:

«قلبم پاره پاره شد» معادل فارسی:

394- Սիրտս վկայեց:

«دلم گواهی داد»ترجمه:

«به دلم افتاده»معادل فارسی:

395- Սոված մարդը քարից կակուղ ամեն ինչ կուտի:

«خوردهم میرا نرم تر از سنگآدم گرسنه، »ترجمه:

«خورهآدم گرسنه سنگ رو هم می»معادل فارسی:

10 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

396- Սուր ականջ ունի:

«داردگوش تیز »ترجمه:

«گوشش تیزه»معادل فارسی:

397- Ստվերի պես հետևել մեկին։

«مثل سایه دنبال کسی بودن»ترجمه:

«مثل سایه کسی را دنبال کردن»معادل فارسی:

398- Վախեցիր էն մարդուց, որը չի վախենում Աստծուց:

«ترسداز کسی که از خدا نمی بترس»ترجمه:

«ترسدبترس از کسی که از خدا نمی» معادل فارسی:399- Վատ լեզուն ածելուց սուր է:

«زبان بد مثل تیغ شمشیر است»ترجمه:

«ه استزبونش مار غاشی»، «زبونش مثل زخم شمشیره»معادل فارسی:

400- Վատ լուրը շուտ է տեղ հասնում:

«رسدخبر بد زود می»ترجمه:

«رسهخبر بد زود می»معادل فارسی: 401- Վերմակիդ գյորա ոտ մեկնիր:

«پایت را دراز کن به اندازه لحاف»ترجمه:

« پاتو به اندازه گلیمت دراز کن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 16

402- Վերնատունը դատարկ է:

«باالخانه خالی است»ترجمه:

«اره دادهاج واش رباالخونه»معادل فارسی:

403- Վնասի կեսից էլ հետ դառնալը օգուտ է:

«نیمی از ضرر را برگرداندن، منفعت است»ترجمه:

«جلوی ضرر را از هر کجا بگیری، منفعت است»معادل فارسی:

404- Տախտակը պակաս է:

«یک تخته کم است»ترجمه:

«عقلش پاره سنگ بر میداره»، «اش کمهیک تخته»معادل فارسی:

405- Տաշած քարը գետին չի մնա:

«ماندسنگ صیقل خورده روی زمین نمی»ترجمه:

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض، ورنه هر سنگ و »معادل فارسی:

«گلی لؤلؤ و مرجان نشود

406- Տասը մատդ նույնը չի լինում:

«ده انگشتت یکی نیستند»ترجمه:

« ده انگشت را خدا برابر نیافریده»معادل فارسی:

17 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

407- Տասներկու աշխատավոր մի վերմակի տակ հաշտ կքնեն,

երկու թագավոր մի երկրում հաշտ չեն ապրի:

خوابند، دو پادشاه در یک کشور دوازده کارگر زیر یک پتو می»ترجمه:

«کنندآسوده زندگی نمی

ده درویش در گلیمی بخسبند، دو پادشاه در اقلیمی »معادل فارسی:

«نگنجند

408- Տարով գաս՝ սուլթան ես. Ամսով գաս՝ ղոնաղ ես. Ամեն օր

գաս՝ անհամ ես:

سالی یکبار بیایی، پادشاه هستی. ماهی یکبار بیایی مهمان »ترجمه:

«هستی. هر روز بیایی مزه نداری

«دوری و دوستی»معادل فارسی:

409- Տաք ու պաղ տեսնել:

«سرد و گرم دیدن»ترجمه:

«سرد و گرم روزگار را چشیدن»معادل فارسی:

410- Տերտերը ամեն օր գաթա / փլավ չի ուտում:

«خوردکشیش هر روز گاتا / پلو نمی»ترجمه:

«چرخدهر روز روی یک پاشنه نمی ،در»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 11

411- Տղամարդը տան դրսի պատն է, կինը՝ ներսի:

«)دیوار( داخل خانه ،مرد، دیواربیرون خانه است، زن» ترجمه:

«است و زن ستون درونیمرد ستون بیرونی خانه »معادل فارسی:

412- Տղամարդու երիտասարդությունը քառասունից հետո է:

«اش استمرد، بعد از چهل سالگی جوانیِ»ترجمه:

«مرد چهل ساله تازه اول چلچلیشه»معادل فارسی:

413- Տղամարդու սրտի ճամբան ստամոքսով կանցնի:

«گذردراه قلب یک مرد از شکمش می»ترجمه:

«تسخیر قلب یک مرد، شکم اوستراه »معادل فارسی:

414- Ցորեն ցույց տվեց, գարի վաճառեց:

«گندم نشان داد، جو فروخت»ترجمه:

«گندم نشون داد، جو فروخت»معادل فارسی:

415- Փետը վերցնես՝ գող շունը կիմանա:

«فهمهرا که برداری، سگِ دزد می چوب» ترجمه:

«کنهیچوبو که ور داری، گربه دزده فرار م»معادل فارسی:

12 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

416- Փիղ ես ուզում, գնա հնդկաստան:

«خواهی، برو هندوستانفیل می»ترجمه:

«هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد»معادل فارسی:

417- Փոխանակ աչքիդ մեջ գերանը տեսնես, ուրիշի աչքի մեջ

փուշն ես տեսնում:

خار را در یینبب ت، کنده درخت را در چشم خودبجای اینکه»ترجمه:

«یبینمی یم دیگرچش

بینه، خار رو تو چشم کنده رو تو چشم خودش نمی»معادل فارسی:

«بینای مردم ،کور خود» ، «بینهدیگران می

418- Փող ուտել:

«پول خوردن»ترجمه:

«دهپول رو قورت می»معادل فارسی:

419- Փողերը քամուն տալ:

«پول به باد دادن»ترجمه:

«پول به باد دادن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 21

420- Փողը ի՞նչ է, ձեռքի կեղտ։

«پول چیست؟ چرک دست»ترجمه:

«پول، چرک کف دسته»معادل فارسی:

421- Փողը տակը դնել նստել:

«نشیندگذارد و رویش میپول را زیرش می»ترجمه:

«خوابهذاره و میپول رو زیر سرش می»معادل فارسی:

422- Փողը փող կաշխատի:

«کندپول با پول کار می»ترجمه:

«هآرپول، پول می»رسی: معادل فا

423- Փոս փորողն ինքն է ընկնում փոսի մեջ:

« افتدچاه کن، خود در چاه می»ترجمه:

چاه مکن بهر کسی، اول » ، «چاه کن، ته چاه است»معادل فارسی:

«خودت دوم کسی

424- Քաղցր լեզուն օձին էլ բնից կհանի:

«کشدزبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می» ترجمه:

«با زبان خوش، مار رو هم از سوراخش بیرون میاری»ارسی: معادل ف

23 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

425- Քամի կա գլխի մեջ:

«باد در سرش است»ترجمه:

«باد تو سرشه»معادل فارسی:

426- Քամու բերած, քամու տարած:

«آنچه را باد آورده، باد خواهد برد»ترجمه:

«بردباد آورده را باد می»معادل فارسی:

427- Քանդելը հեշտ է, շինելն է դժվար:

«خراب کردن آسان است، ساختن سخت است»ترجمه:

«خراب کردن راحته، ساختن سخته»معادل فارسی:

428- Քաչալը որ դեղ անող լինի, իրա գլխին կանի: / Դեղ ունես, քո

գլխին ճար արա:

دارو داری، » ، «کرداگر دکتر بود، سر خود را مداوا میکچل »ترجمه:

«به سر خودت بزن

«اگه بیل زنی، باغچه خونه خودت رو بیل بزن» معادل فارسی:

429- Քար դնել մեկուն առջև:

«جلوی کسی سنگ گذاشتن»ترجمه:

«جلو پای کسی سنگ انداختن»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 29

430- Քարի պես սիրտ ունի: / Քարսիրտ:

«سنگدل« / »قلب مثل سنگ دارد»ترجمه:

«سنگدل»، «قلبش از سنگه»معادل فارسی:

431- Քարից էլ է հաց քամում:

«دکشنان بیرون می هم از سنگ»ترجمه:

«گیرهاز آب، کره می»معادل فارسی:

432- Քթից այն կողմ չի տեսնում:

«بیندآنطرف دماغش را نمی»ترجمه:

«بینهاز نوک دماغش اونطرف تر رو نمی»معادل فارسی:

433- Քթից լուն ընկնի տասը կտոր կլինի:

«ودشکک از دماغ افتاده، هزار تکه می»ترجمه:

«از دماغ فیل افتاده»معادل فارسی:

434- Քիթը ամեն տեղ կխոթի:

«کنددماغش را در همه جا فرو می»ترجمه:

«کنهخودش رو نخود هر آش می»معادل فارسی:

21 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

435- Քիթը բռնես, շունչը կփչի:

«میردبینی را بگیری، می»ترجمه:

«دماغش رو بگیری، جونش درمیاد»معادل فارسی:

436- Քիչ կեր, միշտ կեր:

«کم بخور، همیشه بخور»ترجمه:

«کم بخور، همیشه بخور»معادل فارسی:

437- Քոռն ինչ կուզի, երկու աչք:

«خواهد، دو چشمکور چه می»ترجمه:

«کور از خدا چی میخواد، دو چشم بینا»معادل فارسی:

438- Քոսոտ այծը վերին աղբրից է ջուր խմում:

«خوردگر ازسر چشمه آب می بزِ»ترجمه:

«گر از سرچشمه آب می خوره بزِ» ل فارسی : معاد

439- Օձը դաղձից է փախնում, դաղձը օձի բնին է աճում:

«شوداش سبز میکند، جلوی النهمار از پونه فرار می»ترجمه:

«اش سبز میشهمار از پونه بدش میاد، دم لونه»معادل فارسی:

مشترک ایرانی و ارمنیضرب المثل های 23

440- օձը տաքացնողին է կծում:

«که او را پرورده است گزد مار کسی را می»ترجمه:

«مار در آستین پروراندن»معادل فارسی:

441- Օձի կծածը կլավանա, լեզվի կծածը ոչ:

شود، زخم زبان خوب جای( گزیدگی مار خوب می»)ترجمه:

«شودنمی

«سوزونهزخم زبون، تا ته جیگر آدمو می»معادل فارسی:

20 مشترک ایرانی و ارمنی ضرب المثل های

منابع :

لویس، نشر انگلیسی، – فارسی –پانوسیان تامار، زبانزدهای ارمنی .1

1336 کانادا،-تورنتو

جمشیدی پور یوسف، فرهنگ امثال فارسی شامل ضرب المثل ها، .2

1347خرافات و فلکلورهای رایج و منسوخ، نشر فروغی،

فارسی، انتشارات آنگیوناکار، -داودیان تیگران، فرهنگ ارمنی .3

2211ایروان،

خوزستان، چاپ اول، فروتن فریبرز، گنجینه مثل های بختیاری، نشر .4

1375بهار

7؛ سوره اسرا، آیه 23قرآن کریم، سوره معراج، آیه .5

کتاب مقدس)شامل عهد عتیق و عهد جدید(، عهد عتیق، امثال، .6

7، آیه 6؛ عهد جدید، غالطیان، فصل 22، آیه 26فصل

7. Անգլերեն Հայերեն ասացվածքներ և արտահայտություններ

ուսումնական բառարան, «արեգ», Երևան, 2009

8. Հայ ժողովրդական առածներ և ասացվածքներ, Մայիս

նիկողոսյան, «ՄՀՄ գրատուն» ՍՊԸ, Երևան, 2013

9. В.А. Саркисян, армянские фразеологизмы в рисунках, Изд. ЛУЙС,

Ереван 1989

ասացվածքներից: Հայկական ասացվածքների զգալի մասի

ընտրությունը կատարել է արևմտահայերենով տպագրված

աղբյուրներից և ներկայացրել է արևելահայերենով (Հայաստանի

Հանրապետության պաշտոնական լեզվով): Ասացվածքների

թարգմանության ժամանակ պահպանվել է խոսակցական լեզվի

ոճը: Որոշ դեպքերում դրանք ներկայացվել են բառացի

թարգմանությամբ: Ասացվածքների հայերեն և պարսկերեն

համարժեքները ընտրելիս, հեղինակը աշխատել է պահպանել

դրանց իմաստային արժեքները:

Հուսով եմ, որ այս ժողովածուն ևս մի քայլ կլինի Իրանի և

Հայաստանի ժողովուրդների հարուստ մշակույթի պահպանման

գործում:

Հարկ եմ համարում խորին շնորհակալությունս հայտնել

ՀՀ-ում ԻԻՀ դեսպանության մշակույթի կենտրոնին, հատկապես ՝

ԻԻՀ մշակույթի խորհրդական պարոն Մեհրան Շիրավանդին, ով

առաջարկել, քաջալերել և աջակցել է իրականացնել սույն

ուսումնասիրությունը: Երախտագիտությունս եմ հայտնում նաև

ամուսնուս ու ծնողներիս, ովքեր մշտապես աջակցում են ինձ իմ

կյանքում:

Բահարակ Մահդի

Աշուն, 2013 թ.

ժողովուրդների լեզուներից և դրանք պահպանվում են տվյալ

ժողովրդի լեզվում, ճիշտ այն փոխառությունների նման, որ մի

լեզու փոխ է առնում մեկ այլ լեզվից: Այս պարագայում

լեզվաբանները հնարավորություն են ունենում ուսումնասիրել

տվյալ ժողովրդի պատմությունը: Օրինակ, հայկական «Էշը էշ

կմնա, ինչքան էլ Մեքքա գնա» ասացվածքից կարելի է

եզրակացնել, թե երբ է ստեղծվել այն, և երբ են արաբները

ներխուժել Հայաստան և հայերը ինչպես են տեղեկացել Մեքքա

ուխտագնացություն կատարելու և հաջի դառնալու մասին:

Հայերը միշտ սերտ հարաբերությունների մեջ են եղել հարևան

ցեղերի ու ժողովուրդների հետ և նրանցից կրել

լեզվամշակութային ազդեցություններ: Զգալի են հայ-իրանական

փոխազդեցությունները, որոնք ցայտուն կերպով դրսևորվել են

լեզվի ու գրականության մեջ: Այդ առնչությունների խոսուն վկան է

երկու ժողովուրդների լեզվամտածողության նմանությունն ու

նրանց լեզուներում բազմաթիվ ընդհանուր բառերի

առկայությունը: Հայկական պատմական աղբյուրները, որոնք

հայագիտության ու իրանագիտության համար արժեքավոր

սկզբնաղբյուրներ են, ևս կարող են այդ իրողության վառ

ապացույցը լինել: Հետևաբար, կարելի է նշել, որ հայկական

ազգային մշակույթի հարստացման աղբյուրներից մեկն էլ Իրանի

հետ Հայաստանի հարևան լինելն է: Ներկա աշխատության հեղինակը փորձել է անդրադարձ

կատարել դարերի խորքից եկող Իրանի և Հայաստանի

ժողովուրդների պատմական և մշակութային կապերին,

կենցաղային և լեզվական նմանություններին ու

փոխազդեցություններին: Աշխատության մեջ ներկայացվում են

հայերեն ասացվածքները (այբբենական կարգով), նրանց

պարսկերեն թարգմանությունը և պարսկերենում գործածվող

համարժեքները:

Սույն ժողովածույում ներկայացված ասացվածքները

հեղինակի կողմից ընտրվել են հայերեն ու պարսկերեն

աղբյուրներից, ինչպես նաև հայ ու իրանցի հասարակ

ժողովուրդների խոսակցական լեզվում գործածվող

իր համարժեքը: «Եթե բարություն եք անում, ձեզ եք

բարություն անում» հայտնի արտահայտությունը (Ալ-

Օսարա սուրա, 7-րդ այաթ) հանդիպում ենք ոչ միայն

պարսկերենում, այլև օտար լեզուներում, որը դարձել է

հիմնական, անփոփոխ արտահայտություն:

5. Հաճախ հոգևոր առաջնորդների և իմաստուների

խոսքերը գործածվել են որպես ասացվածք և կոչվել են

«հեքմաթ»: Մի խումբ ասացվածքներ էլ առաջացվել են

պատմական հայտնի անձանց խոսքերից, որոնք

օգտագործվելով համապատասխան պայմաններում

ընդունվել են ժողովրդի կողմից:

Ասացվածքների մի զգալի մասը առաջացել է հեքիաթների

(իրական թե առասպելական) բուն իմաստից. Այն դեպքում, երբ

հնարավոր է, որ նույնիսկ ժողովուրդը այդ հեքիաթների ծագման

մաին տեղեկություն չունենա:

Պատմական իրադարձությունների հետևանքով

ասացվածքների ու առածների զգալի մասը փոփոխությունների է

ենթարկվել: Հիմնականում այդ փոփոխությունները նկատվում են

տեղանուններում և անձնանուններում. այսինքն դիցաբանական

հերոսների անունները փոխարինվել են հոգևոր առաջնորդների

անուններով. ինչպես ԱքեմենյանԿյուրոս II և Ջամշիդե Ջամ

անունները փոխարինվել են Սողոմոն անվամբ: Պետք է նշել, որ

ասացվածքներում հաճախ ներկայացվում է աշխատասեր

գյուղացու պարզ ու խղճուկ կյանքը, որը վկայում է այդ

ասացվածքների և առածների ստեղցման մասին:

Պատմաբանները, սոցիոլոգները և տարբեր ժողովուրդների

մշակույթն ու ավանդույթները ուսումնասիրող մասնագետները,

որևէ ժողովրդի անցյալին, նրանց առանձնահատկություններին և

հոգևոր արժեքներին ծանոթանալու համար ուսումնասիրում են

տվյալ ժամանակաշրջանում գործածված ու մոռացված

ասացվածքները, քանի որ դրանք ներկայացնում են տվյալ

ժողովրդի պատմությունն ու նրանց կյանքի կարևոր

իրադարձությունները: Որևէ ժողովրդի լեզվում տարածված

ասացվածքների մի մասը լեզու են թափանցվում այլ

տարբեր առասպելների ու պատմությունների հիման վրա,

ստեղծել է ասացվածքներ ու թևավոր արտահայտություններ:

Ասացվածքները լինում են հետևյալ տեսակների՝ 1. կարճ արտահայտություններ, որոնք կազմվում են մինչև

երեք բառերից. ինչպես՝ «Ուտող-ուրացող» և այլն:

2. Երկար արտահայտություններ, որոնք հաճախ կազմված

են լինում 1-3 նախադասություններից. ինչպես՝ «Տարով

գաս՝ սուլթան ես. ամսով գաս՝ ղոնաղ ես. ամեն օր գաս՝

անհամ ես» և այլն:

3. Բանաստեղծության մեկ տող կամ հատված: Օր.՝ «Մարդ

կա ելել է շալակն աշխարհի, մարդ կա աշխարհն է

շալակած տանում» (Պ. Սևակ) և այլն:

4. Արտահայտություններ սուրբ գրքեր Ղուրանից, Հին ու

Նոր Կտակարաններից, որոնք ոչ միայն խորհրդի

անսահման աղբյուրներ են, այլ ասացվածքների ու

առածների սկզբնաղբյուր են: Օրինակ՝ Ավետարանում

գրված է. «Վասն զի ինչ որ մարդ կը սերմանէ, նոյնը պիտի

հնձէ» (Գաղատացիներ, 6:7): Այս նախադասությունը

հայերենում դարձել է ասացվածք: Այն պարսկերենում

գործածվում է հետևյալ ձևով «Ամեն մեկը վերջում քաղում

է ,ինչ որ ցանել է»: Կամ, «Առանց փայտի կրակը կը մարի,

եւ եթէ քսու չըլլայ, կռիւը կը դադրի» (Առակաց, 26:20), որի

պարսկերեն համրժեքն է՝ «Երկու մարդու պատերազմը

կրակի նման է, բանսարկուն փայտահատ է» (Սաադի):

Ղուրանի Ալ-Մաարեջ սուրայի 23-րդ այաթում ասվում է.

«Նրանք, ովքեր շարունակ աղոթում են»

արտահայտությունը, որը պարսից լեզվում գործածվում է

ձևափոխված: Հայերենի «Ամեն պսպղացող բան ոսկի չէ»

արտահայտությունը ունի նաև անգլերենը՝ «All that

glitters is not gold»: Այս ասացվածքը պարսկերենում ունի

ԵՐԿՈՒ ԽՈՍՔ ՀԵՂԻՆԱԿԻ ԿՈՂՄԻՑ

Ասացվածքները արձակ կամ չափածո կարճ, մատչելի ու

բոլորին հասանելի արտահայտություններ են, որոնք օժտված են

բարոյադաստիարակչական նշանակությամբ: Ասացվածքներն

ունեն հին անցյալ. դրանց զգալի մասը մոռացվել է, մի մասն էլ դեռ

օգտագործվում է: Ասացվածքների ծագումը անմիջականորեն

կապված է տվյալ ժողովրդի քաղաքակրթության պատմության,

աշխարհագրության և մշակութային հարստության հետ, որոնց

շնորհիվ պահպանվում և սերնդեսերունդ փոխանցվում են տվյալ

ժողովրդի լեզու, բարբառներ ու կենցաղ: Եթե տարբեր ցեղերի

արշավանքների հետևանքով ոչնչացվում է որևէ ժողովրդի

մշակույթն ու քաղաքակրթությունը, ապա ասացվածքների ու

առածների շնորհիվ պահպանվում է տվյալ ժողովրդի լեզուն,

մտածելակերպն ու մշակույթը:

Չնայած դեռ չի ներկայացվել ասացվածքի հստակ

ձևակերպումը, բայց կարելի է ասել, որ ասացվածքները

ժողովրդական լեզվի մեջ լայն տարածում ստացած

արտահայտություններ են, որոնք փոխաբերական իմաստներով

արտահայտում են որևէ խնդրի նպատակ: Այսպիսով, կարելի է

ասել, որ ասացվածքը տվյալ ժողովրդի գրական, մշակութային ու

մտավոր ժառանգության մի տեսակն է, ուստի անհրաժշտ է

դրանց հավաքելն ու գործածությունը: Ասացվածքները օգտագործվում են ասելիքը ավելի

հասանալի դարձնելու նպատակով: Աշխարհի ժողովուրդների

բոլոր լեզուներում գործածվում են ասացվածքներ, որոնցից

շատերը իմաստով նման են միմյանց, ինչը վկայում է այդ

ժողովուրդների միջև առկա մշակութային կապերի

առկայությունը: Ստույգ տեղեկություններ չկան ասացվածքների ծագման ու

նրանց առաջացման մասին: Առաջին ասացվածք ստեղծողի

անունը հայտնի չէ ճիշտ այնպես, ինչպես հայտնի չեն

դիցաբանության ու բանահյուսության հեղինակների անունները:

Պետք է նշել, որ ասացվածքները և առածները ստեղծվել են

գրավոր լեզվից ավելի վաղ, որոնք պահպանվել և փոխանցվել են

բանավոր խոսքի միջոցով: Մարդը, իր կարիքներին ու կյանքի

պայմաններին համապատասխան, անձնական փորձից ելնելով և

«Հաղորդակցությունը որ ուղարկվեց, արդեն ուղարկված է»

ասացվածքը արտահայտում է նախկինում գործածվող «Թռչունը,

որ թռավ, արդեն թռած է» ասացվածքի իմաստը: Բայց այսօր

ժողովուրդների կենսակերպում տեղի ունեցող զարգացումների

շնորհիվ բանավոր խոսքում ասացվածքներն ավելի քիչ են

օգտագործվում, քանի որ ինտերնետային կապը, էլեկտրոնային

նամակագրությունը, հեռուստացույցը եկել են փոխարինելու

բանավոր հաղորդակցություններին: Ասացվածքները

փոխանցվում են լեզուների միջոցով:

Սույն աշխատությունը ևս մեկ վկայություն է Իրանի և

Հայաստանի միջև եղած լեզվամշակութային կապերի

վաղեմության մասին: Ներկայացվում են պարսկերենի և հայերենի

ընդհանուր ասացվածքները, երկու ժողովուրդների հարուստ

մշակույթը, ապրելակերպի ընդհանրությունները և տարբեր

բնագավառներում համագործակցության մասին

տեղեկություններ, հայոց լեզվի և գրականության կրած

ազդեցությունը պարսից լեզվից ու գրականությունից:

Աշխատության մեջ անդրադարձ է կատարվում նաև իրանական

քաղաքակրթության ու մշակույթի տարածմանը Կովկասում:

Գրքի հեղինակ և թարգմանչուհի Բահարակ Մահդիին

հաջողվել է ընթերցողին փոխանցել պարսից և հայոց լեզուների

քաղցրությունն ու նրանց մերձավորությունը՝ հաշվի առնելով

հնդևրոպական լեզվաընտանիքում այդ լեզուների զբաղեցրած

դիրքն ու դերը։ Նաև շնորհակալություն ենք հայտնում դոկտոր

Վրեժ Փարսադանյանին՝ պարսկական և հայկական տերմիների

քննարկելու համար:

Սույն գիրքը օգտակար կարող է լինել ընթերցողների լայն

շրջանակների, հայ և իրանցի ուսանողների, ինչպես նաև պարսից

ու հայոց լեզուները ուսումնասիրողների համար:

Պետք է հուսալ, որ այս գրքի միջոցով կկարողանանք

պահպանել և պաշտպանել մեր արևելյան հարուստ մշակույթը

օտարերկրյա և արևմտյան մշակույթի ազդեցությունից:

Մեհրան Շիրավանդ

Աշուն, 2013 թ.

Հանուն Աստծո

ՆԱԽԱԲԱՆ

Վստահաբար կարելի է ասել, որ մեծ է պարսից լեզվի և

գրականության ազդեցությունը Արևելյան Եվրոպայի և Կովկասի

ժողովուրդների վրա: Ակնհայտ է, որ այդ ժողովուրդների գրական

հուշարձաններում առկա են բառեր, որոնք փոխառել են պարսից

լեզվից: Հայտնի է, որ հայերենում առկա է հնդեվրոպական ծագում

ունեցող ավելի քան հազար բառ, մասնավորապես հեքիաթներում,

բանաստեղծություններում և ասացվածքներում, որոնք

հիմնականում վկայված են տեղական հեքիաթասացների

գործերում:

Երևանի Մատենադարանում և տարածաշրջանի

թանգարաններում պահպանվող տասնյակ ձեռագրեր վկայում են

այլ ժողովուրդների լեզուների վրա պարսից լեզվի թողած մեծ

ազդեցության մասին: Այդ ժողովուրդների գրականության վրա

պարսից լեզվի ազդեցության առանձին դրսևորումների

հանդիպում ենք նրանց ասացվածքներում: Ասացվածքները կարճ, իմաստուն ու մատչելի

արտահայտություններ են, որոնց շնորհիվ արագ ընկալվում է

ներկայացվող նյութը: Այլ կերպ ասած, ասացվածքը մարդուն

համոզելու միջոցներից մեկն է: Հաճախ որևէ խնդրի դրական կամ

բացասական լուծման համար ժամեր տևող քննարկմանը

օգնության է գալիս տեղին բերված դիպուկ ասացվածք:

Ասացվածքները նաև դաստիարակչական միջոցներ են, որոնց

նպատակը մարդուն իմաստուն դաստիարակելն է:

Ընդհանրապես հարուստ են համարվում այն լեզուները,

որոնցում առկա են մեծաքանակ ասացվածքներ, առակներ և

արտահայտություններ : Պարսից լեզուն դասվում է այդ լեզուների

շարքին:

Ասացվածքներն իրենց հատուկ տեղն ունեն տվյալ

ժողովրդի լեզվում և դրանք վերարտադրվում են ժամանակի

պահանջներից, ժողովուրդների բնակության վայրի և

բնակլիմայական պայմաններով պայմանավորված: Այսօր էլ

ստեղծվում են նոր ասացվածքներ, որոնք իրենց իմաստով

նման են վաղուց ստեղծվածներին: Ինչպես, օրինակ՝ մերօրյա

Սույն աշխատանքը ևս մեկ վկայություն է Իրանի և

Հայաստանի միջև եղած լեզվամշակութային կապերի

վաղեմության մասին: Գրքում ներկայացվում են իրանական և

հայկական ընդհանուր ասացվածքները, երկու ժողովուրդների

հարուստ մշակույթը և ապրելակերպի ընդհանրությունները:

Աշխատության մեջ ներկայացվում են հայերեն ասացվածքները,

նրանց պարսկերեն թարգմանությունը և պարսկերենում

գործածվող համարժեքները:

Գիրքը կարող է օգտակար լինել ուսանողների, ուսուցիչների,

ուսումնասիրողների և ընթերցող լայն հասարակայնության

համար:

Æñ³Ý³Ï³Ý ¨ ѳÛÏ³Ï³Ý ÁݹѳÝáõñ ³ë³óí³ÍùÝ»ñ

Øß³ÏáõÙÝ áõ óñ·Ù³ÝáõÃÛáõÝÁª ´³Ñ³ñ³Ï سѹÇ

ܳ˳µ³Ýª Ø»Ññ³Ý ÞÇñ³í³Ý¹