آرمانشهر علمی بیکن و داستان های علمی تخیلی واینبام/Bacon's...

18
ﭘﮋوﻫﺶ ﺟﻬﺎن ﻣﻌﺎﺻﺮ ادﺑﯿﺎت ﺷﻤﺎره، 61 ، ﺑﻬﺎر1390 ﺻﻔﺤﻪ از، 77 ﺗﺎ94 77 ﻋﻠﻤ آرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ ﻓﺮاﻧﺴ ﯿ ﯿﮑ داﺳﺘﺎن و ﻫﺎ ي ﻋﻠﻤ- ﺗﺨ ﯿ اﺳﺘﻨﻠ وا ﮔﺮاﻣﻦ ﻨﺒﺎم ﻣﺮﻧﺪي ﺳﯿﺪﻣﺤﻤﺪ* زﺑﺎن داﻧﺸﮑﺪة داﻧﺸﯿﺎر اﯾﺮان ﺗﻬﺮان، داﻧﺸﮕﺎه ﺧﺎرﺟﯽ ادﺑﯿﺎت و ﻫﺎ ﺟﺎن زﻫﺮا ﻻداﻧﯽ ﻧﺜﺎري* * زﺑﺎن داﻧﺸﮑﺪة دﮐﺘﺮي داﻧﺸﺠﻮي ﺧﺎ ادﺑﯿﺎت و ﻫﺎ اﯾﺮان ﺗﻬﺮان، داﻧﺸﮕﺎه رﺟﯽ) درﯾﺎﻓﺖ ﺗﺎرﯾ: 16 / 11 / 89 ﻮﯾﺐ ﺗﺎرﯾ، : 10 / 5 / 90 ( ﭼﮑﯿﺪه اﺳﺘﻨﻠ وا ﮔﺮاﻣﻦ ﻧﻮ ﻨﺒﺎم، ﺴﻨﺪ ة ﻋﻠﻤ- ﺗﺨ ﯿ دﻫﻪ ﻫﺎ ي1920 و1930 آﻣﺮ در ﯾﮑ واﻗﻌ ﺎ، ﯿ ﻣﺠﺎز ي را اﺑﺘﺪا در ي ﯿ ي ا ﮔﻮﻧ ادﺑ داﺳﺘﺎن در ﻫﺎ ﯿ ﯿ ﺮد. وا آﺛﺎر در ﻣﺎﺷ ﻨﺒﺎم، ﯿ ﺗﻮ در ﯿ ﻓﻀﺎ زﻣﺎن و ﻫﺎ ي ﻣﺠﺎز ي ﺑﺴﺰا ﻧﻘ ﯾﯽ دارد. داﺳﺘﺎﻧ اﺧﺘﺮاﻋﺎت وا زﻣ ﻨﺒﺎم ﯿ ﺑﺮا را ﻨﻪ ي ﻓﺮاﻫﻢ ذﻫﻦ ﻓﺮار ﻨﺪ، ا اﻣﺎ ﺳﻔﺮ ﯿ ﺎز ي ﺣﻀﻮر ﺑﻪ ﯿ ﯾﮑﯽ ﻧﺪارد ﻣﺴﺎﻓﺮ. ﻫﻤ ﯿ زﻣﺎن و ﻓﻀﺎ ﻦ، ﻫـﺎ ي ﻣﺠـﺎز ي وا آﺛـﺎر در ﻨﺒـﺎم آرﻣﺎﻧ ﯿ ﺑﺴ آرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺴﺘﻨﺪ، ﯿ ﺷﺒ ﺎر ﯿ اﻧـﺪ. ا ﯾـ زﻣـ و ﻓﻀـﺎ ﺎن ﻫـﺎ ي ﻣﺠـﺎز ي ﮔـﺎﻫ و از ﮋﮔـ ﺿﺪآرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ ي ﯿ آرﻣﺎن و ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ،ؤ ر و ﻫﺎ ﺎﻫﺎ ي ﺷﺨ ﯿ اﺻـﻠ ﻣـ ﻫـﻢ در را داﺳـﺘﺎن ﻮﺑﻨـﺪ. وا راﺑﻄﻪ ﻨﺒﺎم ا ي روا ﯾﯽ ﯿ ﻣﺎﺷ و ذﻫﻦ ﺎن ﯿ ﺑﺮﻗﺮار ﻨﺪ. ﻣـ ﻧﻈـﺮ ﺑﻪ وا رﺳـﺪ از آﺛـﺎرش ﺧﻠـﻖ در ﻨﺒـﺎم آﺗﻼﻧﺘ ﯿ ﻧﻮ اﻧﺪ و ﺸﻪ ﻫﺎ ي ﻓﺮاﻧﺴ ﯿ ﯿﮑ ﺑﺴ ﯿ اﻟﻬﺎم ﺎر اﺳـﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ. ا اﻣـﺎ ﯾـ ﻣﻌﻨـﺎ ﺑـﺪان ﯿ ﺴـﺖ ﮐـ او آرﻣﺎن ﻫﺎ ي ﯿﮑ درﺑﺎر ة ﻓﻨﺎور ي ﺑﻪ را ﯾﮑ ﭘﺬ ﺒﺎره ﺮاﺳﺖ. ﻋﻠﻤـ داﺳـﺘﺎن ﭼﻨـﺪ ﻣـﺮور ﺑـﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﭘﮋوﻫ- ﺗﺨ ﯿ وا ﺑﺮرﺳ ﺑﻪ ﻨﺒﺎم، ﭼﮕﻮﻧﮕ ﺗﺄﺛ ﯿ ﻋﻠﻤ آرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ ﯿﮑ ﺗﻌﺒ ﺑﺮ ﯿ وا ﻣﻔﺎﻫ از ﻨﺒﺎم ﯿ ﻣﺎﺷـ و ذﻫﻦ ﯿ ﻓﺮا در ﺗﻮﻟ ﻨﺪ ﯿ ﻓﻨﺎور ي ﭘﺮداﺧﺖ ﺧﻮاﻫﺪ. ﺑﻬﺮه ﺑﺎ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﯿ ي رو از ﯾﮑ ﺮد ي ﺗﻄﺒ ﯿ ﻘـ ﺷـﺒﺎﻫﺖ، و ﻫـﺎ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎ ي داﺳﺘﺎن ﻫﺎ ي ﻋﻠﻤ- ﺗﺨ ﯿ وا داﺳـﺘﺎﻧ آرﻣﺎﻧﺸﻬﺮ و ﻨﺒﺎم ﺑـ ﯿﮑ ﺑـﺎ و ﺟﺴـﺖ، ﺧﻮاﻫﻨـﺪ ﺑـﺎز را داد ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻧﺸﺎن ﻻزم ﻣﺴﺘﻨﺪات ﻓﻠﺴﻔ ﻋﻠﻤ ﯿﮑ اﺑﺘﺪا در ي زﻣ ﻫﻔﺪﻫﻢ، ﻗﺮن ﯿ ﻨﻪ ا ﺳﺎز رواج و ﺠـﺎد داﺳﺘﺎن ﻫﺎ ي ﻋﻠﻤ- ﺗﺨ ﯿ اﺑﺘﺪا در ي ﻗﺮن ﯿ اﺳﺖ ﺑﻮده ﺴﺘﻢ. هژ وا ﮐﻠﯿﺪي ﻫﺎي: اﺳﺘﻨﻠ وا ﮔﺮاﻣﻦ ﻣﺎﺷـ ﻨﺒﺎم، ﯿ ﻓﺮاﻧﺴـ ذﻫـﻦ، ﻦ، ﯿ ﺑـ ﯿﮑ ﻓﻨـﺎور و ﻋﻠـﻢ آرﻣﺎﻧﺸـﻬﺮ، ﻦ، ي، واﻗﻌ ﯿ ﻣﺠﺎز ي. * ﺗﻠﻔﻦ: 61119063 - 021 دورﻧﮕﺎر، : 88634500 - 021 ، E-mail:[email protected] * * ﺗﻠﻔﻦ: 61119063 - 021 دورﻧﮕﺎر، : 61119063 - 021 ، E-mail:[email protected]

Transcript of آرمانشهر علمی بیکن و داستان های علمی تخیلی واینبام/Bacon's...

77 94 تا 77، از صفحه 1390بهار ، 61، شماره ادبیات معاصر جهانپژوهش

ی استنلیلیتخ -ی علميها ن و داستانیکس بی فرانسیآرمانشهر علم نبامیگرامن وا

∗ سیدمحمد مرندي ها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران، ایران دانشیار دانشکدة زبان

∗∗ نثاري الدانی زهرا جان رجی دانشگاه تهران، ایرانها و ادبیات خا دانشجوي دکتري دانشکدة زبان

)10/5/90: ، تاریخ تصویب16/11/89 :تاریخ دریافت( چکیده را يت مجازیا، واقعیک در آمر 1930 و 1920 يها دهه یلیتخ-ی علم ةسندینبام، نو ی گرامن وا یاستنلد فضا یلن در توینبام، ماشیدر آثار وا. ردک ینیب شیش پیها در داستانی ادب ۀن گون ی ا يریگ لک ش يدر ابتدا ند، ک ی فرار ذهن فراهم م ينه را برا ینبام زم ی وا یاختراعات داستان . دارد یی نقش بسزا ي مجاز يها و زمان

نبـام ی در آثـار وا ي مجـاز يهـا ن، فضا و زمان یهمچن. مسافر ندارد یکیزی به حضور ف يازین سفر ن یاما ا ـ ا. انـد هیار شب یستند، هرچند به آرمانشهر بس ی ن یآرمان یژگـ ی از وی گـاه ي مجـاز يهـا انن فضـا و زمـ ی

. وبنـد ک ی داسـتان را در هـم مـ یت اصـل ی شخص ياهایها و رؤ ز برخوردارند، و آرمان ی ن يضدآرمانشهرنبـام در خلـق آثـارش از یرسـد وا یبه نظـر مـ . ندک ین برقرار میان ذهن و ماشی م یی روا يا نبام رابطه یواـ امـا ا . گرفته اسـت ار الهام ین بس یکس ب ی فرانس يها شهی و اند س نو یآتالنت ه او کـ سـت ین بـدان معنـا ن ی-یپژوهش حاضر بـا مـرور چنـد داسـتان علمـ . راستیباره پذ یک را به ي فناور ةن دربار یک ب يها آرمانن یم ذهن و ماشـ ینبام از مفاه یر وا ین بر تعب یک ب یر آرمانشهر علم ی تأث ی چگونگ ینبام، به بررس ی وا یلیتخ

هـا و ، شـباهت یقـ ی تطب يردیک از رو يریگ پژوهشگران با بهره . خواهد پرداخت يد فناور یند تول یدر فرا ـ ینبام و آرمانشهر داسـتان ی وا یلیتخ-ی علم يها داستان يها تفاوت ن را بـاز خواهنـد جسـت، و بـا یک ب

جـاد و رواج یساز ا نهی قرن هفدهم، زم ين در ابتدا یک ب ی علم ۀه فلسف کمستندات الزم نشان خواهند داد .ستم بوده استی قرن بي در ابتدایلیتخ-ی علميها داستانـ ین، ذهـن، فرانسـ ینبام، ماشـ ی گرامن وا ی استنل :هاي کلیدي واژه ، ين، آرمانشـهر، علـم و فنـاور یکس ب .يت مجازیواقع

E-mail:[email protected]، 021-88634500: ، دورنگار021-61119063: تلفن ∗ E-mail:[email protected]، 021-61119063: ، دورنگار021-61119063: تلفن ∗∗

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 78

مقدمه

هـا آنچنـان یشـت کن یتر ها، بزرگ آن يریارگکه با ب ک ساخته خواهد شد ییها نیماش« یـک ه تنهـا ک یپر از پاروزنند، در حالها یشتکن ی اییه گوکرد کت خواهند کپرشتاب حر

وانات بـا ی ح کمکه بدون ک ساخته خواهد شد ییها راند؛ واگن یها را م ن انسان آن یسرنشه انسـان در آن کـ ساخته خواهد شد ییها نهیرد؛ سف کت خواهند ک حر یردنک باورن یسرعت

ـ یسفر به اعمـاق در . ره خواهد شد یهمچون پرندگان بر آسمان چ ن یا ماشـ اهـا و رودهـا ب ) 134ت یبه نقل از وا(» .ن خواهد شدکمم

» دهکمانیسـل « بـر يدرامـد شیزدهم پ یدر قرن س ) 1220-1292(ن یک راجر ب يها ینیب شیپت یـ اهم. شد يگذار هیا پا یتانی در بر 1662ه بعدها در سال کبود ) 1561-1626(ن یکس ب یفرانس

را بـا يد فنـاور یـ ها، و دانـش تول يندب ها، مشاهدات، طبقه شیه آزما کن بود یدر ا » دهکمانیسل« يبعـدها عالقـه بـه فنـاور . ردکـ ی م یم سازمانده ی عظ يها ها و رصدخانه شگاهی آزما يریارگکب

-1790(ن یلکن فـران ی، همچـون بنجـام ییایک آمر یۀباعث شد تا در قرن هجدهم شهروندان اول ن و یارزشـمندتر « از یکـی ر بـه عنـوان یـ گ ش با بـرق و اختـراع صـاعقه ی، دست به آزما )1706ـ ا. بزنند) 10پرسل (» ن ابزار یاربردترکپر ـ ی ـ پا ةزیـ نـه، انگ یزم شین پ ن یلکاد فـران یـ بن «يگـذار هیـ افزون بر ا. فراهم آورد) Benjamin Franklin(ن یلکن فرانیرا به افتخار بنجام» ایالدلفیف ن، ی

.Garrett P(س یســرو. گــرت پۀ، نوشــت)1898(» ســونیخ توســط ادیفــتح مــر«داســتان Serviss( ـ ا. داد ی نشـان مـ ید به خوب ی جد يها نی اختراع ماش يها را برا ییایک آمر ۀ، دغدغ ن ی

ن مخترع یه بزرگترکن بود یافزود ا یت آن م یداستان در روزگار خود زبانزد بود، اما آنچه بر اهم س یپـس از تأسـ ) 1847-1931(سون یاد. گرفت یش قرار م ین داستان مورد ستا ی در ا ییایکآمره در کـ (یوجرسـ یدر ن) Menlo Park( منلـو ك در پـار ی صنعتیشگاه پژوهشین آزمایتنخس« یاشـل (ل شـد ی تبـد ییایکـ آمر» ۀافسان «یکبه » )مشهور بود » اختراعات ۀارخانک«ان مردم به یم

عجائـب و ةاوش دربـار کـ هـا بـه ییایکـ آمر«ق ین اشـخاص در تشـو ی از مـؤثرتر یکیاو ). 26 Thomas Alva(سون ین توماس آلوا ادیهمچن). همان(رفت یبه شمار م» نک مميها يفناور

Edison (آخـر ۀدر ده «ه کداشت » ی اختراع يها از داستان ياری بس ییوفاکش« بر یر فراوان یتأث ات یسـندگان نشـر ینو). همـان (» دیرس یستم در مجالت به چاپ می اول قرن بۀقرن نوزده و ده

یخیتـار -ین بافت فرهنگـ ی، در ا )1902-1935 (نبامی گرامن وا یا، همچون استنل یکزرد در آمر گـرامن یه اسـتنل کن است ی مهم اۀتکاما ن. زدندیلیتخ-یردند و دست به خلق آثار علمکرشد

79 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

ار حسـاس ینه، آگـاه و بسـ یشـ ین پینسبت به ا) Stanley Grauman Weinbaum(نبام یوا . بود

ـ یدگاه فرانسید ـ ي فنـاور ةدربـار ) Francis Bacon(ن یکس ب ه امـروز، موافقـان و ، تـا بشـود، و یت جمـع مـ ی شخصـ یـک موافق و منتقد در ی گاه یحت. داشته است ياریمنتقدان بس

ـ يهـا او بـه طـرح يهـا داسـتان . دگاه بود ین د ی از موافقان و منتقدان ا یکینبام یوا ين بـرا یک ب یلـ یتخ-یگرچه آثـار علمـ . دارد ی اشارات فراوان يشرفت دانش و فناور ی به روند پ یبخش نظام جـامع از يریوشد تا تصـو ک ینبام م یاند، وا ن را به خود گرفته یک آرمانشهر ب ينبام رنگ و بو یوا

نبـام خـود را یگـر، وا یان دیبه ب. ندکم ی ترسی واقعییای در دنی واقعيها آدمي برا ی آرمان یجهان و مطالعه یر بررس ـ بش يراــ آن را ب ياه انیه به دقت سودها و ز کند، بل ک یها غرقه نم در آرمان

اود تـا ابعـاد و کـ ی را مـ یوتنیـ ن ییگرا و علم یارتک د ییهمتا، خردگرا ی ب یاو با سماجت . ندک یمر خود بـه ین مس یابد، اما در ا ی بشر ب يدهای ترد ي برا یابد، و راه حل یها را در مختلف آن يایزوا

ند و در مجمـوع، ک ین دو نگرش را بر مال می اياو خطاها. افتد ی نمییگرا و علم ییدام خردگرا .ز داردیآم هیناک يرفتار يها خیآرمانشهر، ملت، و تار: یالیجوامع خدر ) Philip E. Wegner(وگنر . يپ ایلیفز یـ انگ وسوسـه » ی آرمـان يایدن «یی، بازنماییدر آرمانشهر روا«: دیگو یم) 2002 (تهی مدرن ییفضا

ـ ر آن، و به ای و چه غیخیند، چه به صورت تار ک ی م يمان باز قیات عم یاست و با تمن وه ین شـ یـ ا یــار آموزش کشاند، و ساز و ک ی خود م يدگان را به سو ـخوانن ـ ی ال ـــ را فعین صـورت ادب

ننـد ک كن دری نويها وهیدهد تا جهان را به ش یان مکار، به خوانندگان ام کن ساز و ی ا –سازد یم، یط اجتماع ی مح یک در یگ زند ۀه الزم کسازد ی مجهز م ییها و خلق و خو و آنان را به مهارت

ـ اوش در اکـ وشـد تـا بـه ک ینبام مـ یوا). 2(» نوظهورندی، و فرهنگ یاسیس » ی آرمـان يایـ دن«ن ی ياهـا یدن«، »آل دهیا«، »ونیگمالی پ کنیع«: او يها است از دل داستان ینقل قول باال سخن . بپردازد ییهــا، فضــا داســتانن یــ گونــاگون در ايهــا ترفنــديریارگکــنبــام بــا بیوا. »دگاهیــد«، و »اگــر

نبام خواننده ین، وا یهمچن. ردی بگ يخواننده را به باز » قیات عم یتمن«زد تا یانگ یز برم یانگ وسوسهنـد ک ی مـ یه در آن زندگک را ییایدهد تا دن یبرد، و در همان حال، به او فرصت م یرا به عمق م

.ابدی آن بي بازسازي برايا تازهيها وهیبهتر بشناسد و ش

یسبحث وبررنبام را بـه یآنچه وا. دهد یار را انجام مکن ینبام چگونه ا یه وا کم ین است از خود بپرس کمم

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 80

یبـا نگـاه . م بر آثار اوست کنجا منظور، نظام حا ی در ا -است » نظام«رساند همان ین هدف م یاـ ینبام، درم ی وا يها طلب و خودخواه داستان جاه يمختصر به اختراعات پروفسورها ه او کـ م یابی

داسـتان يها تیه هم به شخص کداند ی م ی آرمان يای ورود به دن ي برا يا و علم را آستانه يفناورر فـرود کـ ب يد پرتاب شوند و بر بستر ی جد يها دهد تا به درون افق یو هم به خواننده اجازه م

ـ ا«، »ساز یشرط«، »کنیع«: ندیآ ي او، قلمروهـا ی اختراعـ يابزارهـا . »رفتارسـاز «، و »سـاز آل دهی» يسـاز گانـه یب«ن یه سـوو ک يا وهیاوند، آن هم به ش ک یت، ناخودآگاه، و روان را م ی هو ۀاشناختننبـام بـا یوا). همان(» زیدآمی تردی با نگرشيدن تمام اتفاقات عاد ید «یعنی: نامد یم) 61ن یسوو(

. دهد ی آشنا به دست ميای از دنیبیر غرین، تفاسی از مفهوم ماشيریگ بهره يوندی انسان پ ی و جسمان ی روان يروینبام با ذهن و تن، ن ی وا يها داستان ن در یمفهوم ماش

رات نامطلوب و ی تأث ةنانه دربار ی بدب ینبام به نگرش ی وا يها شتر داستان ین حال، ب یبا ا . استوار دارد ـ ی وا يهـا اما داستان . زنند ی بشر دامن م ین بر زندگ ی ماش ةنندک تباه یحت ـ ش از القـاء ا ینبـام پ ن ی یشرفت زنـدگ ی پي بزرگ را برا ي مملو از آرزوها ی اول، جهان ۀ، در درج يولز. یج. چ ا ینیبدب

ینبـام بـا نـوع ی وا يها ل، هنگام خواندن داستان ین دل یبه ا . زنند یالت نقش م ک بر مش یرگیو چ ـ ناک ی لحنـ يریارگکوشد تا با ب ک ینبام م یوا. میشو ین روبرو م ی ماش ةد دربار یابهام و ترد ز، یـ آم هی

رفتار و بیاو مدام دانشمندان غر . ندک تعادل برقرار یشرفت علم ی پ ی مثبت و منف يها هان جنب یمب، ین ترت یبه ا . ردیها را به سخره بگ وه آن ین ش یسازد تا به ا یروبرو م » ها ندذهنک«ل را با ک عقل ی قـدرت ذهنـ ةاش، و هم شعاع گستردکند و کم ذهن در سفر و ی عظةها، هم گستر ن داستان یا

.دهند ینبام را نشان میق واو خال

»ونیگمالی پکنیع«. 1) 89 یاشـل (» يت مجـاز یـ انه از واقعیشـگو ی پ يریـ تعب«ه کـ ، »ونیگمالی پ کنیع«نبام در یوا

ا ی» ازماکپارا «– ی آرمان ییاید به دن یات پنهان و ام ی، تمن ی چون نظام ذهن آدم ینیاست، بر مضام ـ ه ا کـ دهـد ین نشـان مـ یاو همچنـ . د دارد کیار تأ ی بس –بهشت و در عمـل یالیـ م، خ ین مفـاه ی بـه ك انـد یتوان با دسترس ین حال، م یبا ا . ها ذهن است آن ۀانیه تنها آش کاند، چرا یافتنین دست

ـ کـ –ن ی ماشـ کمـ ک و بـه يت مجاز یق واقع یاها از طر یرؤ ـ ل یـ ت و تخیـ ن واقعیه ب ا مـاوراء ی یتـازگ «ن یا به قول سـوو یگر، یانجین م یا. ن داد کین درد را تس ی ا ي تا حد –ندک ی م يگریانجیم سـاده یلـ یچطـور؟ چطـور؟ خ «: است کنی ع یکن داستان ی، در ا )59(» نیا عنصر نو یب، یغر

ه بـه نـور کـ رومـات کمن از داستان در محلول . یی جادو کنیو، بعد ع یتیاول محلول پوز ! است

81 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

ـ ؟ بـه ا يدیـ سـازم، فهم یس مـ کمپلک محلول یک ين طور یا. رمیگ یس م کحساس است ع ن ی یو وقتـ . نمکـ ی اضـافه مـ یکـی ترک و صدا را به صورت ال ،ییایمیلول ذائقه را به صورت ش مح

ـ ر ی مـ -لم یشـگر فـ ی نما - کنیداستان ضبط شد، محلول را درون ع ز یـ ترولکمحلـول را ال . زمیه کـ نجاسـت یا). 74: 1974نبـام یوا(» !همـه را و ر، صدا، بـو، مـزه، ی داستان، تصو یعنینم، ک یمند، ک یار م ک ییناین ابزار از راه ب یا. سازد ین م ک را مم يت مجاز ی ابزار، واقع یک به عنوان کنیع

اسـت ی، مـدع کنین ع یگ، مخترع ا یپروفسور الدو . ردیگ یز در بر م یگر را ن یاما تمام حواس د :ندک ی میکت نزدیرا به واقع) Berkeley (یلک بریین ابزار، آرمانگرایه اک

ـ ا. یت ببخشـ یـ ت واقع یاهای تا به رؤ ینک یتو مست م «: شو گفت ی ر ۀوتولک ن طـور یه از کـ يزیبر چ ینک تصور ای مال توست، ینک یه جستجو م ک يزی چ ینکال یست؟ تا خ ین

ه کـ نجاسـت ی اجالـب ، و يزیت بگر ی تا از واقع ینک یتو مست م . يا روز شده ی پ يزاریآن ب ».ستیش نی بیالیت هم خی واقعیحت

»!وانهید«: دیشیدن دوباره با خود اند ».دیگو ین طور می ایلکلسوف بریم فک ا دستی«: رمرد گفتیسرانجام پ

فلسفه را یشد؛ خاطرات درس مبان یار م یم هوش ک مکداشت . ردکرار کدن ت » ؟یلکبر« » ، نه؟1یلک براسقف«. آورد یاد می به یبه آرامـ گو یه مـ کـ ، نه؟ همان ییلسوف آرمانگرا ی؟ ف یشناس یـپس او را م « را يزیـ د مـا چ ی

ـ ا دهیه د کم ینک یه فقط احساس م کم، بل یچش یم، نم یشنو یم، نم ینک یم، حس نم ینیب ینم م، ی )104همان (».میا دهیم، چشیا دهیم، شنیا ردهکحس

ه در کـ خـود يافـت؟ دن هرگـز بـه تمنـا یدسـت » تیـ واقع«توان بر ی م یا به راست یاما آ بـا . شـود یوب م کا سر یند و کش یا در هم م ین تمنا یرا ا یرسد، ز یاند نم سکز منع یش ن یاهایرؤ

.ستی نکنیدن آرمان خود با استفاده از عی دن باالتر از دي برایچ لذتین، هیوجود ام شـده یبهشت ترس . شود ین داستان حل و فصل نم ین در ا یتناقض موجود در مفهوم ماش

ونـد یر پ گیدیکـ ن بـه ینجا پدرساالر و ماشـ یدر ا . بازد یرفته رفته رنگ م » ونیگمالی پ کنیع«در . بافـد ی مـ یشـم ی ابر ۀند و پارچ ک یار م ک ین بافندگ یا، با ماش یان، پدربزرگ گاالت کلو. خورند یمت یـ اما اهم . بافد یه پدربزرگش م که شده ی ته يا ا از همان پارچه یه لباس گاالت کن ی جالب ا ۀتکن

. نگاشتییها رسالهییگرا يه در تقابل با مادک است يرلندیلسوف و اسقف ایف) 1685-1753 (یلکجرج بر -1

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 82

صـنعت ( ین بافندگ ین و ابزار، چرا ماش ین همه ماش یان ا یست؟ از م ین در بهشت چ یوجود ماش ر، هبوط آدم و حوا، و بـاغ عـدن یادآور برگ انج ی یشمی ابر ۀانتخاب شده است؟ پارچ ) ینساج در یان به عنوان محافظ، نقش مهم کا، شده است و لو یاش، گاالت ی دختر آرمان ۀدن دلباخت . است

. شده دارد نییش تعین از پیم قوانیستن حرکا از شیدور نگه داشتن گاالته در موعـد مقـرر از راه کـ نـد ک ازدواج یسـ کد بـا یا بای، گاالت»ازماکاراپ«ن یبر اساس قوان

ۀبی غر یکگر، دن ی د ياز سو . اوردیا ب ی فرزند به دن یکد فقط یا با یبه عالوه، گاالت . دیخواهد رس ن، ازدواج او بـا یبنابرا. ندک كازما را تر کد در زمان مقرر پارا ی است و با – شبح یک –ناخوانده

بـه نظـر . نـد ک كه آنجـا را تـر کـ ند ک یان، پدرساالر دانا، به دن امر م کلو. ن است کا نامم یگاالتدن بـدن برهنـه انسـان، او را ین در بهشت و پوشانیوشد تا با قرار دادن ماش ک ینبام م یرسد وا یم

ـ یب، از وقوع گناه مـوروث ین ترت ی بخشد، و به ا یمنی دوباره ا یدر مقابل هبوط ن دو دلباختـه ی ب+ بهشـت «نـد، فرمـول ک یا داستان مادرش را بازگو م یه گاالت کن یاما به محض ا . ندک يریشگیپ

. ردکـ توهم ازدواج یکر پا گذاشت و با یمادرش قانون را ز : شود یاثر م یهم ب » یمنیا= ن یماش .ن واقعه را نداشتندی از ايری جلوگي برایافکدام قدرت کچ ین، هیان و نه ماشکنه لو

ار آن را کـ ةویمـن شـ . نـد ک یار مـ کار هوشمند ی بسینیماش«ان با ک لو هکد یگو یــا م یگاالت و يه فنـاور کرسد یبه است؛ به نظر م یا غر ی گاالت ي برا یدستگاه بافندگ ). 112همان (» دانم ینم

م بـا توجـه بـه نقـش او در ک ا، دستیه گاالتک یفرهنگ به قلمرو پدر تعلق داشته باشد، در حال ی زنـدگ ةویعت در شیا با طبیوحدت گاالت. ن استیعت عجیشتر با طبیشگر، بینده به عنوان زا یآ

ا در یـ گاالت«: خورد یارا به چشم م کآش» ازماکپارا«اش در يوریک، و اپ یرمذهبی، غ یبه ظاهر شبان دوبـاره . ب به رنـگ لبـان گلگـونش بـود ی عج يا وهیمشغول خوردن م . ردک ی م یوبیکگذرگاه پا

دن . ش آمـده بـود یه دن در آغاز به جسـتجو ک شده بود یبا شاد يخوشحال بود، باز همان حور » زدي بـه او لبخنـد شـادمانه صبحانه بود، دختري برایرنگ سبزیمرغ تخمةویمشغول انتخاب م

رسـد دانـش ی در انحصار مردان است، و به نظـر مـ يرکنجا دانش و روشنف یدر ا ). 115همان ( يرـــ یراد جلوگ ـ از اغـوا شـدن افـ يگر ه وسوس ي بر خالف دانش باغ عدن، به جا ییازماکپارا یـــ دن حت. پررنـگ دارد يدر سراسر داستان و در تمـام اوقـات حضـور » نور«مفهوم . ندک یم

امـا . تاباند ی از خود م ي ابد يرا چراغ نور یست، ز یردن چراغ ن کهنگام هم قادر به خاموش شب و سـرد یکیانکـ ار م ی، بسـ روستیات و ن یه منبع ح کد یش خورش کسه با نور دل ین نور در مقا یا

. استا یاندوه گاالت . شود یده م یشک خود به چالش يدر متن به خود » ا آرمانشهر یبهشت «مفهوم

83 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

ـ بـه هـر حـال، ا . در اوسـت » فقـدان «و » تمنـا «در بهشت نشانگر وجـود در یان آرمـان کـ ن می یافتنیـ ن نجـا دسـت ی در اي اسـت؛ آزاد یرواقعـ یت قرار گرفتـه و غ ین و محدودیچارچوب قوان

شـه در آن ی هميند و برا ی را برگز یکی ی و جوان يریان پ یند، از م ک ید تا ابد زندگ یآدم با . است فرزند یکد تنها یرا آنان بایتر است، ز ك زنان هم دردناي برا یط حت ین شرا ی بماند؛ ا یحالت باق

ـ نش ا یر گز ها تنها د ییازماکپارا. شه در همان حالت متوقف شوند ی هم ياورند و برا یا ب یبه دن ن ی . توقف آزادندۀلحظ

ـ ن داستان، ین و علم در ایماش Nathaniel(ل هـاثورن یـ ناتان» ینیدختـر راپـاچ «ادآور یHawthorne (اهان و انسان ی گ ي را بر رو ی با استفاده از سموم، جاودانگ ینیتر راپاچ کد. است

ي بـرا یشناسـ سـت یشـگاه ز ی آزما یـک ، در واقـع، ینی راپـاچ یشناس اهیباغ گ . ندک یــش م یآزماـ از طر یاهان سـم ین باغ، گ یدر ا . خلق ابرمرد است ي برا ییها شی و انجام آزما يساز هیفرض ق یه بـا خواسـت خداونـد در تضـاد کـ متفاوت، ینشی آفر یعنیابند، ی ی پرورش م یکیرات ژنت ییتغ

س یتربئـا . ت دارد ک مشار ی انسان ۀ گون یکها به عنوان شین آزما ی هم در ا ینیدختر راپاچ . استاو قـرار اسـت در . اسـت ی سمی نفسيافته، دارا یاهان باغ پرورش یان گ ی در م یه همچون گل کـ اما هاثورن در پا . رندیناپذ بیه در برابر مرگ آس ک باشد ی سم يها از انسان ینده مادر نسل یآ ان ی

بـه یونیـ ه پـادزهر بگل کـ یست است و هنگـام کوم به شک محینیه آرمان راپاچ کدهد ینشان م .شود ی میز خنثی نینیانجامد، طرح راپاچ یس میبئاترمرگ

ه کـ یرتراشـ یکون، پ یگمالی پ ة، با توجه به اسطور »ونیگمالی پ کنیع« آرمانشهر در یفروپاش یون، هنگامیگمالی پةدر اسطور. زدیانگ ی برميشتریشود، تأثر ب یش م ی خو يار هنر ک شاه ۀدلباخت

رتـراش بـه یکون پ یگمـال یدمـد، پ ی، جان مـ زن است یکس یه تند کا یه ونوس در جسم گاالت کـ دن در پا یالیـ ار خ ک، شـاه »ونیگمـال ی پ کنـ یع«اما در داسـتان . رسد ی خود م ةدیوصال آفر ان ی

ابنـد ی ی داستان هر دو درمـ ةدن و خوانند : ان آن است یاوج داستان در پا . پاشد یداستان از هم م ـ . بوده است ش ن ی ب يا گ حقه ی شده توسط پروفسور الدو یش طراح یه آزما ک ز، یـ ش از هـر چ یپسپس، . ردیت فاصله بگ ی از واقع یافکد تا به قدر یجو ینبام از ترفند داستان در داستان بهره م یوا

ـ ا. سـت ی سـاده ن کنـ ی ع یکه فقط کند ک ی مجهز م کینیداستان را به ع يهـا تیـ له قابل ین وسـ یبـه عـالوه، . يبعـد ش سـه ی از نـوع نمـا یاسـ ک ع يها زم، و حقه یپنوتی دارد، از جمله ه يمتعدد ةگ و خواهرزاد ین پروفسور الدو یا. شوند یتر هم م یت انسان غن کن ابزار با مشار ی ا يها تیقابل

ي پروفسـور بـه هنرهـا ةخـواهرزاد . نندک ین می دستگاه را تأم ۀ مردانه و زنان يه صداها کاوست زم بـه سـر یپنـوت یه دن در ه کـ یاش در تمام مدت یمند است، و هم او و هم دائ عالقه یــشینما

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 84

ـ يمرزهـا » ونیگمـال ی پکنیع«ن، در داستان یبنابرا. نندک ی ميار ماهرانه نقش باز یبرد، بس یم ن ی ب يزیـ مانـد چ ی مـ یآنچـه بـاق . نندکش یا در هم م ی، داستان، درام، و رؤ يت مجاز یت، واقع یواقع . تمانکا ی يساز ا تظاهر و پنهانی يساز هیست مگر شبین

ي عـوالم مجـاز ة دربـار ییوهایتوانسـت سـنار ی مـ ینبام به سـادگ یاد ویب، شاین ترت یبه ا یبـا نگـاه . ل شـوند یلم تبـد ی بـه فـ يوتریامپکـ يسـاز هی شـب يد تا با اسـتفاده از فنـاور ـسیبنوـ نبام ا یه وا کم یابی یدرم» تمانکا ی يساز ا تظاهر و پنهان ی يساز هیشب«تر به افانهکموش م ین مفـاه ی

ر ـــ بـه نظ . گـذارد یش مـ یشان را به نما یها انیند، و سودها و ز ک ی م یش بررس یها را در داستان نجـا یدر ا . باشـد » تمـان کتظـاهر و «ن با عنوان یک ب ۀ از مقال ی ادب ینبام اقتباس یرسد داستان وا یم :میخوان ین میکدر مقاله ب. بردینبام پین و وایک بيها دگاهی ديها ها و تفاوت توان به شباهت یم

هـا و خاموش سـاختن خصـومت ينخست، برا : ز است ین سه چ تماکد تظاهر و یفوا... شتن؛ ی خوي باز نگه داشتن راه بازگشت برايدوم، برا... گران؛ یردن دکزده شگفتيبرا

تمان وجـود ک تظاهر و يان برا ین سه ز یهمچن.... گران یت د ی بهتر شناختن ذهن يسوم، برا ترس ةتمان بطور معمول، جلوکتظاهر و رد؛ نخست، یگ ید آن قرار میه در مقابل فواکدارد

امل به ک یابیه از دستکسوزانند ی ميا بال و پر آدم را به گونهیتیاند، و در هر فعال یو نگران ننـد، ک ی را نقـش بـر آب مـ ياری افـراد بسـ يها ها نقشه نیه ا کن یماند؛ دوم ا یهدف باز م

دن یها انسان را در راه رس نیب، ا ین ترت ینند، و به ا کت کن بود با آدم مشار که مم ک يافرادتمان، که تظاهر و کن ین مسئله ایتر ن و مهمیسوم. دهند ی سوق میینج تنهاکبه اهدافش به

ه شـهرت و کن است ین رفتار ایبهتر. اعتماد و باورند یعنیرد، ک عمل ين ابزار برا یتر یاصل یی و در جاینکتمان کب ، در موقع مناسینک، عادات خود را پنهان ینکات را اظهار شهیاند )15: 1625ن یکب. (ینکست، تظاهر ی نيا چ چارهیه هک

دو ةاش دربـار ه مقاله کل قرن هفدهم است ی قرن شانزدهم و اوا یستیلسوف اومان ین ف یکب. تمان است کاربرد تظاهر و ک در يرو ادهی درمان ز ي برا ی بالغ يا نسخه ییمفهوم گفته شده، گو

یاوش علمـ کاو با استفاده از . ن دو مفهوم دارد ی متفاوت از ا يرین، تعب کیسه با ب ینبام در مقا یواـ نبام از طر یآنچه وا . پردازد ی م یلیتخ-یات علم یتمان در قلمرو ادب کر تظاهر و ی تأث ۀبه مطالع ق ی

ها ما با آن . میپروران یه در ذهن م کاند اتیاها و تمن یشد، در واقع همان رؤ ک یر م ی به تصو کنیع خود ين، بهشت به خود یبنابرا. مینیگز ین اساس برم یمان را بر ا یر زندگ یم و مس ینک ی م یزندگر مفهـوم بهشـت در یل نـاگز کر شـ ییـ ه مـا از تغ کـ ن است یانه دارد، اما مسئله ا یار ما آش کدر اف

85 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

تجارب تلـخ پـس . میستیآگاه ن» تمانکا ی يساز پنهان«و » ا تظاهر ی يساز هیشب «ی ذهن يندهایفراه نـه تنهـا خـاطرات کـ ییشـوند، جـا ی ذهن ناخودآگاه رانـده مـ یکه سرداب تار ب یوبکاز سر

ـ با ا . اند ز دفن شده یه خاطرات ارزشمند گذشته ن کنامطلوب بل ه کـ وب، کنـد سـر یوه، فرا ین شـ ی ۀ ادام يند تا برا ک ی م کمکاست، به ما » تمانکا ی يساز پنهان«و » ا تظاهر ی يساز هیشب« از ینظام مواد رانـده يست؛ ذهن ما بدون وقفه بر رویان ماجرا ن ین پا یاما ا . میاوریب اندوه را تاب یزندگ

د و بـه یزدا یا م یند و ک ی، فشرده، و جابجا م يبند ها را طبقه ند، آن ک یار م کن سرداب یشده به ا ـ ح فرویبـه توضـ . نـد ک ی مـ ییها را در خـواب بازنمـا ت، آن یراند، و در نها یعقب م ةد دربـار ی

ـ نـد رؤ ی محصول فرا ینیبازب«: دینکا توجه یند رؤ یادر فر » ینیبازب« ي اسـت بـرا یا، مثـال خـوب ی و یوسـتگ یازمند وحدت، پ یه ن کم ی دار یرد ذهن ک عمل یک ما ۀهم. نظام و تظاهر آن یکت یماهـ ه از راه حواس ک است ي امور یۀلکت با یشفاف ـ شـود؛ و اگـر ا یهـا مـرتبط مـ ر بـا آن کـ ا فی ن یل خواهـد ک ش یرواقعی غ یوستگی پ یک کجاد نشود، بدون ش یط خاص ا یل شرا ی به دل یوستگیپ

و ی وسواس يها شهیا، ترس، اند یشوند، در قالب رؤ یوه ساخته م ین ش یه به ا ک ییها نظام. گرفتم آش نـد ک یون عمل م یگمالی پ کنینجا ذهن انسان مانند ع یدر ا ).111د یفرو(» شوند یار م کتوه .

ل یسـون تبـد یکات دیـ تمنيزیر بروني برایخروج ۀچی شبانه به دريای رؤ یکن همچون یماشد بتـوان یپـس شـا . نـد ک یسون مرتب میکات را به دلخواه دین تمنین، ایدر ضمن، ماش . شود یم

. ذهن در نظر گرفتي برايا ن را استعارهیماش

» اگرياهایدن«. 2و یالیـ خ ی از زنـدگ يگـر ی د یر آرمـان یه تصو کنبام است یگر وا یداستان د » اگر ياهایدن«

در . نـد ک ی نمـ یی بهتر را بازنمـا یا زمان ی انکچ وجه م ین داستان به ه یا. دهد یخالق به دست م ـ د يبرا. توانست وجود داشته باشد یه م ک است ی احتمال ياهاینجا منظور از آرمانشهر، دن یا دن یـ در ا. ردکـ بـه درون زمـان نفـوذ ) اگر (ید از عرض و با حالت شرط یاها با ین دن یا ن داسـتان، یه بـاور دارد کـ دهـد ی خود را به پروفسور وان ماندرپوتز مـ ي، جا يا شهیلک یتیگ، شخص یدوال

انگـارد، ی مـ کوچـ کن را یشـت یان» تی نسـب یـۀ نظر«او . ن دانشمند است ین و هوشمندتر یبزرگترـ ن زمان جد ی را اعالم، و ماش ی زمان شرط ةد خود دربار ی جد یۀنظر » سـاز یشـرط « بـه نـام يدی

ـ با ا او . ندک یاختراع م و ابعـاد يریـ گ بـرد، آن را انـدازه یشـگاه مـ یوه، زمـان را بـه آزما ین شـ یز در زمـان یـ همـه چ . وجود نـدارد يا»ندهیآ«و » حال«، »گذشته«. ندک ی م یگوناگونش را بررس

طرح وان ماندرپوتز ابعاد مختلف زمان را . »ن شود یچن«ه کن شرط یابد، تنها به ا ی یحال وقوع م

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 86

ـ ا. یشـناخت ، و رواني، دستوری، فلسفیکیانک ميها زمان: ندک یروشن م ن بـه ین طـرح همچنـ یان، کـ ان، زمـان خـارج از م کـ ت در م کاز به حر یت در زمان بدون ن ک چون حر یمی مفاه یبررس

. پردازد یخ و نابهنگام می، فراتاری، درزمانیان، همزمانکزمان در درون ماو است بداند اگـر کنجکاو . ستر مزمن مبتال یه به تأخ کسون ولز است یک د ةداستان دربار

یالبته او به خوب . افتاد ی م یماند، چه اتفاق یه جا نم ید و از پرواز به روس یرس یر به فرودگاه نم ید» ساز یشرط«ن، از یبنابرا. اند شته شدهکنانش ی از سرنش ياریرده و بس کما سقوط یه هواپ کداند یم

يایـ گـر، او بـه دن یان دیـ بـه ب . نـد ک یر مـ ما تصویرد و خود را درون هواپ یگ ی م کمکپروفسور » درزمـان «نـد تـا بـه سـطح ک یجـدا مـ » همزمـان «ان ی خود را از جر یعنیگذارد؛ یفرازمان پا م

مـا ی در هواپيشود و به دختـر ی وارد م یان به زمان شرط کت در م کسون بدون حر یکد. ونددیبپانـدوه . سـت یا دختـر ن یجات خود ند و او قادر به نک یما سقوط م ین حال، هواپ یبا ا . بازد یدل م

یالیـ توانـد در برابـر عشـق خ یامـا او نمـ . نـد کش را متوقـف یسون آزما یکشود تا د یباعث م هـا، حـوادث روزنامـه ۀون بـا رجـوع بـه صـفح کسیان، د یدر پا . تفاوت باشد یـاش ب »نابهنگام«

.ری باز هم تأخ:رده استکر آن دختر را نجات داده و با او ازدواج ی دليه افسرکابد ی یدرمان و کـ نـده، م یم گذشته و آ یه مفاه کد گفت یالبته با . است ن زمان یماشادآور ین داستان یا

ت یـ اهمی و زمـان یانکـ ميها تک، حر» اگر ياهایدن«در . اند یاتیار ح ی بس ن زمان یماشفاصله در در ،)H. G. Wells(سون بر خالف مسافر زمان در اثر هربرت جرج ولـز یکد: ندارندیچندان

ن دو داستان را ی ايها تفاوت. استیه سفرش ذهنکند، بل ک یت نم ک حر یکیزیان و به طور ف کمرسـد ولـز یبـه نظـر مـ . ردکـ كتوان در یار رفته در آنها بهتر م ک ب ی زمان يها با توجه به مقوله

ه کـ یمنـد اسـت، در حـال شتر عالقه ی ب یکیانک و م ي دستور ی زمان يها به مقوله ) 1946-1866( یند زمان نسبکبرد تا ثابت یار مکدن مفهوم زمان به یشک به چالش يم را برا یام همان مفاه نبیوا

بـه . ندکها تجربه يبند ن طبقه ی مستقل از ا ی را به صورت ی ذهن یشیتواند آزما یاست، و انسان م شـه و همـه جـا در ذهـن انسـان در یهـا، هم اهـا و آرمـان یر، احتماالت، همچون رؤ ـگیان د یب

.گنجند ی نمیف زمانیه در تعارکاند ي از انرژیلکاحتماالت، ش. دان چرخششـه یمن هم«به عنوان مثال، : م است کحا» اگر ياهایدن«در سراسر داستان » ریتأخ«مضمون

) 148همـان (» ولز يمرحوم آقا «، و )163: 1974نبام یوا(» رده بودم کر یدوباره د «، »رسم یر م یدـ گونـاگون ا ینبام بـا معـان ی مرحوم است و وايه معنا بlateلمه ک یسی در زبان انگل - لمـه کن یر داشـته باشـد، یواره تـأخ ـه همـ کـ ن ی ا يون به جا ـسیکم د یرـیگ. دهد یـ انجام م یانـ زب يباز

ۀتـ کن. افتاد ی م یه چه اتفاق کست یافتاد؟ مهم ن ی م ین صورت چه اتفاق یبود؛ در ا یشناس م وقت

87 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

ن داستان، زمان را به احتماالت یا. ن دارد ی نماد یتان نقش ن داس یدر ا » ریتأخ«ه کن است ی ا یاصل ین، مفهـوم واژگـان ی دارد، و بنابرايا دهیچی پ یمعان» عقب افتادن از زمان «: ندک یل م ی تبد یاضیر

ـ سودمند اسـت، ز یگاه» ریتأخ«. شود یده م یشکآن به چالش سـون بـه خـاطر یکرا هرچنـد د ی . ابدی یماند، در عوض نجات م ید باز م خوي به تمنایابیاش از دست یناشناس وقت

را بـه یاند، ز خته آزارنده ی افسارگس ي اگر به نحو ياهایا دن ی ی شرط ياهایرسد دن یبه نظر م » ؟...شـد اگـر یچه م «: زنند ی دامن م یت اعمال و رفتار آدم ی ماه ةگونه دربار وسواس يا دغدغه

يهـا یتواند به ناراحت ین در ذهن م ش از حد آ ی در داستان است، اما طرح ب يدیلک ین پرسش یاان یـ بـه ب . احتمـاالت اسـت ةق بشر دربار ی عم يها ین پرسش نشانگر نگران یا. منجر شود یروانرد یـ گ یل م کدار ش ی ناپا ید در بافت اجتماع یترد. ار دارد کدها سر و ین پرسش با ترد یتر، ا قیدق

ن یه بر اساس گفته استفان تولم کق دارد ستم تعل ینبام به قرن ب یوا. تاباند یو شبهات زمانه را بازم )Stephen Toulmin (استيدارینان و ناپایز از عدم اطمیلبر :

ةه هم اسـطور کاند اند، آموخته در انگلستان بزرگ شده 1930 ۀه مثل ما در ده کها آناسـت و یه سک یشند، آن هم درست در دورانیاندی تازه بيرند و هم به آغاز یته را بپذ یمدرندر زمان ما، مانند دوران دان و . مبتال بود يادی به شبهات ز ی شمال يایکنگ اروپا و آمر فره.... ده شد یشک جا به چالش یکعت و اجتماع ی طبةرفته شده درباریم پذی مفاهۀارت، همکد

يارهـا ک: ز نـامعتبر شـناخته شـد یـ ج ن ی را یشناس هانکی ... 1630 ۀ، مانند ده 1930 ۀدر ده از ی عمـوم ك در ی گذشته، و حت يها تی قطع ۀزنبرگ هم ین و ورنر ها یشتی آلبرت ان یعلم

قرن هفـدهم، چـه در ي اعتقاد ۀب، فاجع ین ترت یبه ا . د قرار داد ی را مورد ترد یکزیدانش ف )157. (رار شدکظاهر و چه در معنا ، ت

در ژه ی و یمثال. دهد یل م کینبام را تش ی وا يها داستان يربنایز» تیعدم قطع «ن، اصل یبنابران یشـت یان» تی نسـب یـۀ نظر« بـه یوان ماندرپوتز به عنوان پاسـخ » ساز یشرط«نه، دستگاه ین زم یا

را ین سـؤال ین هم چنیشتیاند، ان گفته) Brake & Hook (ك و هویکه برکهمان طور . استاز خـود «سـت، ینگر ینـه مـ یش در آ یر خـو ین بـه تصـو یشتیه ان ک یهنگام. ده بود یاز خود پرس

). د از ماسـت کیـ ؛ تأ73(» تاخـت یرش با سرعت نـور بـه جلـو مـ ی تصو د اگر ش یچه م د، یپرسشـتر یب» شد اگـر یچه م «گر مستقل است و ه سرعت نور از مشاهده کن به خود پاسخ داد یشتیانرسـد پروفسـور وان یبـه نظـر مـ ). همـان ( مناسـب اسـت یلـ یتخ-ی علمـ يوی سنار یک يبرا

درمـان ينبـام آرزو ی وا یلـ یتخ-ی علمـ ياهـ ن، در داسـتان یشـت ی ان ک مضـح ۀماندرپوتز، نسـخ

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 88

دها ی است؛ او تنها بر ترد كش هولنا یها تالش ۀجیاما نت . ش را دارد ی زمان و ملت خو يدهایترد .دیافزا یسون میک ديها و دغدغهنامـه خودنوشـت یشـود وان مانـدرپوتز بـه نگـارش زنـدگ یت باعث مـ یش به قطع یگرا

ـ امـا ا . گـران بشناسـاند یاش را بـه د تی و شخصـ یخواهد زنـدگ یـاو م . دـشیاندیب ن نشـانگر یـ بـه ا . اوسـت ةندگان درباری قضاوت آینده و چگونگی آة پنهان او دربار يها ینگران ب، یـ ن ترتی

ن را کر مم ین تصو ید و بهتر یاش بزدا تی شخص ةدها را دربار یخواهد تمام ترد یوان ماندرپوتز م ـ ینـد تـا تنـد ک یتخدام مـ را اسـ ین، او گاگلیافزون بر ا . از خود به دست دهد اش را تنـه میس ن

توانم یده باشند، م یاتش تراش یه در زمان ح کس وان ماندرپوتز، ی بهتر از تند یراثی چه م «: بتراشد. د هـم بـه دانشـگاه ینم، شاکم یشهر تقد يشوراد آن را به یادگار بگذارم؟ شا ی به انی جهان يبرا

نبـام یوا(» !اگـر – اگـر – ها آندادم، اگر یها م نس را به آیراتر بود، تندی پذ1یاگر انجمن سلطنت 1974 :162 (

اشاره ) 1627 (س نو یآتالنتدر » دهکمانیسل «يها سیس وان ماندرپوتز به مجموعه تند یتندلسوفان، هنرمندان، و شاعران بـزرگ را در خـود گـرد ی دانشمندان، ف ۀ هم ۀتن میه ن ک ییدارد، جا

ـ یار تحـت تـأث ینجا بسـ ینبام در ا یوا. را بزرگ بدارد خدماتشان به تمدن ةآورده تا خاطر ن یکر ب بـه انجمـن ی در زمان وان ماندرپوتز، شـباهت یه انجمن سلطنتکن است ی جالب اۀتکاست، اما ن

دهنـدگان اشـاعه «ا یـ تانی بری قرن هفدهم ندارد؛ فناوران در انجمـن سـلطنت يایتانی در بر یسلطنتاسـتوارت (» ردنـد ک ین مـ ی تـدو ی ارتقاء عموميبرا ییشدند و الگوها یآالت محسوب م نیماش

.ردیگ یده می زمان وان ماندرپوتز دانشمندان را نادیدر مقابل، انجمن سلطنت). 271

»آل دهیا«. 3هـا آن را در روبـات يریارگک و ب ی هوش مصنوع ي بشر به فناور یابیدست» آل دهیا«داستان

ـ از روایـداستان با بخش. ندک ی میـنیب شـیپ ـ ت ی یـک ةدربـار ) Roger Bacon(ن یکراجـر بنشگرش ی آفريها پرسشۀ سخن خواهد گفت، به هم یه در زمان مقتض کشود ی آغاز م یآهن آدم

سـخن یـآهنـ رانجام، آدم ـسـ . ودـواهد گشـ ـ دانش را بر او خ ياـه چهیپاسخ خواهد داد، و در ند، و کنشگرش گفتگو ین با آفر زماةست دربار یاو قادر ن : تابد یش را برنم ین آزما ید، اما ا یگو یم

ن یکس بی فرانسی، اثر داستان)1626 (س نویآتالنتن انجمن ابتدا در یا. ن نام معروف است یه به ا ک یانجمن علم -1 ی، در زمان چارلز دوم، در قالب انجمن سـلطنت 1660مطرح، و سپس در نوامبر » دهکمانیسل«، با نام )1626-1561(

. شديانداز و راهيگذار هیلندن در انگلستان پا

89 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

» ! وجود ندارد یگر زمان ید« : ندک یه اعالم م ک یشود، در حال ی م یناگهان به هزاران قطعه متالش ه بـه کـ ازد ـسـ ی مـ ینین ماشـ ـیکـ وان ماندرپوتز با الهام از روبات راجر ب ) 218: 1974نبام یوا(هـا در لیار اتومب کند، به ش کز بحث ی هر چ ةتواند دربار ین م ین ماش یا. مجهز است » ساز آل دهیا«ـ ۀشـ یه قادر است اند کن یتر ا ابان برود، و مهم یخ ـ ا. سـازد ی بشـر را مرئ توانـد ین مـ ین ماشـ یه، کـ درست همـان طـور «ند، کل یتبد) يواحد انرژ (» وانتاک«را به ) شهیواحد اند (ها »ونیکسا«). 225همـان (» ندک یل می تبدترونکس ماده را به ال یک ا ۀا المپ اشع یس کروک مثال، المپ يبرا

. اش یل آرمانکشود، البته در ش یدا میشه هوین، اندین ماشی ايریارگکجه با بیدر نتـ د، ز یازمای خود ب ين بار بر رو ی اول ين را برا ید ماش ینوا طبق معمول با یسون ب یکد ـ را ا ی ن یبـا . نـد کنرم د با آن دست و پنجه یر از مخترع بای غیسک باشد و كن است خطرناکش مم یآزما

ر یناپـذ وصـف يریارش بـه تصـاو کشد و اف یاند یاش م یسون به دختر آرمان یکش، د یآغاز آزما : شود یمبدل م

ـ دانم آ ی نم یحت. نمکتوانم او را وصف ی نم یحت! پروردگارا ا او را در نگـاه اول بـه ی، و اقیاهـا، اشـت یردم و آمـال، رؤ کـ ی نگـاه مـ يگری به جهان د ییوـگ. ا نه یدم ـیوضوح د ه به درد و رنـج کز بود ین حس آنچنان تند و ت یا. دمید یم را به صورت مجسم م یها آرماندر آن واحـد، . آور عـذاب یا لذت یر ی دلپذ يا نجهک ش – خب –ه به ی بود شب يزیچ. دیانجام

.ریزناپذیر بود و هم گریناپذ هم تاب )227همان (.ره مانده بودمیاما من خ

ر یرا تصـو یده، ز ینون د که تا ک یال دهیبا و ا ی دختران ز ۀاز هم است یزشیسون آم یکتصور د ـ وان مانـدرپوتز ا . ها متفاوت اسـت آنۀه، اما با همیها شب آن ۀ به هم یالیخ ةعقـد «ین را نـوع یافتـه و یال ارتقاء کست مگر اش ی ن يزیسون چ یک د يها ن، آرمان یبنابرا. نهد ینام م » بیپ غر یاود

ه کـ شـود ین خـود موجـب مـ یاند و ا یافتنین ها دست آل دهیود، ا ن وج یبا ا . روزمره یبرتر زندگ ـ مال، نقص اسـت ز ک. مینک یا موهن تلق یها را ناقص و دست آخر، آن تـوان آن را بـه یرا نمـ ی

همان (» افتی یه هرگز تحقق نم ک بود يدیب و نو یرنگ، حقه، فر ین ن یا! چ نبود یه«: دست آورد 228(

شگاه بـا ابـزار یها را در آزما نبام آن یاند، اما وا جیار را یبس» آل دهیا«و » زمان« چون یمیمفاه ناخودآگـاه يها در طول زمان در انبـار آرمان: بخشد ی تازه م ییها معنا سنجد، و به آن ید م یجد

. دهنـد یل مـ ک شـ یز به عـادات آدمـ یب و اسرارآم ی عج يا وهیج به ش یشوند و به تدر یانباشته م

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 90

، آنچنان پرشـتاب يزیند سرر یهاست، اما فرا ن آرمان ی ا يزیر برون ي برا يا چهینبام در یروبات وا بـه عـالوه، . بـرد یق فـرو مـ یـ عم یند و به خـواب ک یسون را مدهوش م یکه د کدار است یو ناپا سون مدهوش، پـس از یکد. رسد یان می به پاین سفر ذهنیه ا کشوند ی آغاز م یالت هنگام کمش. سـتند یسـر ن یه در جهان واقع م ک را دارد یات انتزاع یدن به تمن ی رس يما، آرزو کرون آمدن از یبسـون بـا یک رابطه دةه ثمرکن است یته اک خواهند ماند، اما نی باقیات همچنان افالطون ین تمن یا

:یشناخت ییباینش از منظر زین آفرید ارزشمندتری است، شای متعاليارکن شاهیماش

بـه طـرز نک نـامم يبای زةچهرن خطوط یا. نداشتميا چاره. ره مانده بودمیاما من خ بالفاصـله ،در خـواب؟ نـه . ده بـودم ی د – یی جا – ی زمان –ن چهره را یا. آشنا بود یبیغر

از چند چهره یزشیه آمکن زن زنده نبود، بلیا. خورد یجا آب مکن شباهت از ی ا هک دانستمنش، ن حالتش بود؛ لبـا یتر بیت در دلفر ی وا يمزی و ي و سرباال کوچکدماغش، دماغ . بود

اش از آن کی مشـ یسوان مخمل ی و گ يا پس آلوا بود؛ چشمان نقره یار ت یع تمام يا لبان غنچه دام از کچ ینه، در مجموع ه یس صورت در آ ک ع یعنی، ییب نها کیاما تر . الدول بود کجوانا

)227همان (.با بودی زكن، ناباورانه، و سهمناک ناممي به نحو،چهرهن یا. ها نبود نیا

درخشـان دارد، خوشـبختانه وان يردکـ عمل یشـناخت ییبـا ین از منظـر ز یشـ ه ما کـ ن یبا ا ر مرگبارش یرا تأثیند، زک اوراق یشی مراحل آزما یه آن را پس از ط کرد یگ یم م یماندرپوتز تصم

نبام، وان ماندرپوتز را بـه یوا. ماند یور ساختن اوهام از چشمان وان ماندرپوتز پنهان نم در شعله ور است و ما را بـه نبام غوطه یوسته در ذهن وا ی روبات پ ةدی، اما ا دارد ی م ن وا ین ماش یب ا یتخردهد تـا ی دوباره م یوال فرصت ینبام به ه یدر واقع، وا . اندازد ی م نینشتاکفراناد وحشت نهفته در ینبام ی وايوالین، هی است؛ بنابرا ک مهل ییروی ن ين، دارا ینشتاکنش فران یه او، همچون آفر کابد یدر

» نیبـر «نبـام امـر یرسـد وا یبه نظر مـ . ردیم ید، همان جا م ی گو كشگاه را تر یه آزما کن یبدون ا خاص برخـوردار بـود، بـا یتیها از محبوب یکان رومانت یه در م کرا ) آل دهیوحشت، ناشناخته، ا (

رفتـه یشـگاه هـم پذ یدر آزما » نیبـر «پـس امـر . نـد ک ی و مخرب مرتبط مـ ك دهشتنا یسرانجاممتفـاوت ) Mary Shelley (ی شـل ي با پژوهشگر مرکیوان ماندرپوتز اندن، یهمچن. شود ینم

وان ییگــو. اســتيشــتری بينتــرل، و خودسانســورک، يریپــذ تی مســؤولي دارایاولــ: اســتوان : اسـت ) William Blake (یـک ام بلیلی ویوتن در نقاشی نک مضحی ادبۀماندرپوتز نسخ

خـود آگـاه اسـت و همـه يها ت به ضعفاست، اما نسب) Urizen(زن یوریه به یماندرپوتز شب .ندک یران نمیاش و انهیگرا نخبهیطلب ز را با جاهیچ

91 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

»دگاهید«. 4ه کـ ینیشود، ماشـ ی ميبردار پرده» دگاهید« در داستان يگرین مشابه دیدر گام بعد، از ماش

ـ ینبام در ا یوا. بخشد یننده قوت م یدگاه ب یگران به د یدگاه د یبا نفوذ در د ـ ا ۀنجا بـه ارائ يهـا دهی يانبرهـا یه تنهـا از راه م کـ ییهـا دهیپردازد، ا ی م ی گسترش جهان هست ةار هوشمندانه دربار یبس

گذارد، سپس نـور یرا بر صورت خود م » رفتارساز«ن یسون ماش یکد. اند ناشناخته به دست آمده ن یتـر ن و پنهان یتر ند، و به ژرف ک ی حشره معطوف م یک یا حت یگر و ی د یدستگاه را بر شخص

. نگـرد یا مـ یـ بـه دن » يگـر ید«چـه چشـمان یگـر، او از در یان د یـ به ب . برد ی م ی او پ يها شهیاندال ذهـن در آثـار یان سـ ی جر یکنک پرورش ت يار سودمند برا ی بس يتوانست ابزار یم» رفتارساز« . باشد) James Joyce(س یمز جویو ج) Virginia Woolf(ا وولف ینیرجیو

ـ د«گونـاگون در داسـتان يها ینیب وجود همزمان جهان » تیـ اصـل عـدم قطع «، بـر »دگاهیق یـ ح و دق یامالً صـح کـ یف علم ین اصل، توص یبر اساس ا . گذارد یصحه م ) 1927(زنبرگ یها

ـ یه ه کن یا از قانون تصادف است، یت صرفاً بخش یقانون علّ «: ن است کجهان نامم ینـ یب شیچ پقـت، فقـط شـرح ید، در حق یـ نام یعـت مـ ین طب یه آنچه علم، قوان کن یست، و ا ی از خطا ن یخال

ت یـ گـر، ماه یان د یـ بـه ب . نـد ک ی م كعت را در یها طب آن کمکه ذهن بشر به ک است ییها روشـ ا، با توجه به یند، ک یه آن را مشاهده م ک وابسته است یامل به ذهن کبطور جهان، تـر شیآنچه پ ).51-2: 2008نبام یوا(» دگاه افرادیدبه گفتم،

ـ » دیترد«ت با عنوان ین وضع ین از ا یم، تولم یگفته در باال کهمان طور تـه یا معضـل مدرن یـ دها را با تسلط بر زاو ین ترد یوشد تا ا ک یوان ماندرپوتز م . ندک یاد م ی ـ ه د ی ان یـ گـران از م ید د ی

ـ ا. ردکـ نتـرل کشـف و کگران را ی د يرک و ف یند ذهن یتوان فرا یوه م ین ش یبا ا . بردارد وه ین شـ ی. انجامـد یز ب یـ سـم ن یالین است به امپر کسازد، اما مم یهن هموار م اوش ذ ک ين راه را برا یهمچنـ ز با ا ی ذهن و استعمار آن ن یـ، همچون جاسوس یـانه و پنهان ـی مخف ياـرفتاره سـر یوه م ین شـ ی

ییخـدا مچـه یاربرش را بـه ن کـ توانـد یم» رفتارساز«ه کم یابی یشتر درم ی ب یافکبا موش . شوند یمزان دانـش و ین میشتریند و از بکت یل رواک يدگاه دانایا از ده قادر است داستان ر کند کل یتبد

ۀار عاشـقان کـ اف ياو به تماشا : سون هم صادق است یک د ةن مسئله دربار یا. مند شود قدرت بهره چ یزه فـ یارتر را نسبت به دوشـ کتواند عشق یند، اما در ابتدا نم ینش یچ م یزه ف ی دوش ةارتر دربار کـ بـا ا . ندارد یتیجذابچ ین دختر ه یرا ا یند، ز ک كدر رد بـه عمـل یـ گ یم مـ ین وصـف، او تصـم ی

ش ین آزما یا. با شود ین دختر ناز ی ا ۀارتر، دلباخت کدگاه ی دست بزند و با استفاده از د يا جسورانه كشـود و در یارتر سازگار مک ي با رفتارهایافکسون پس از ممارست یکز است و د یآم تیموفق

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 92

ش یهـا آل دهیا. سازد ی ميگریسون آدم دیکن از دی بار، ماشنیا. ندک یاو از عشق را از آن خود م چشـم و ۀچـ یا را از در یه دن کآموزد یستند و او به خود م ی ن یگر مانند گذشته سخت و جزم ید

ي شود و به جا یکگران شر یه در احساسات د کآموزد ین م یسون همچن یکد. ندیگران بب یذهن د ن حـال، یبا ا . ندک یگران زندگ ی خود، با د یافتنین م اما دست ی عظ يها فرو رفتن در اعماق آرمان

ةرا وان مانـدرپوتز بـه محـض مشـاهد یآورد، ز یسون را به ستوه م یکنبام د یچشم وا ش شوخ یندر . فرسـتد یچ را به ماه عسـل مـ یزه ف یارتر و دوش کبا، یسون نسبت به دختر ناز یکر رفتار د ییتغ

رسـد، یارتر نمـ کـ ۀسون به وصـال معشـوق یکده کن یرا با ا ین تجربه گرانبهاست، ز یمجموع، ا در ه کـ آمـوزد یو مـ است،نظر شده نقطه یکعاشق ه کابد ی یاو درم : ندک یسب م ک تازه یدانش .ستی دلبرش نةدربارباتر از تصور دلداده ی زيزیا چیدن

جه ینت هـا در »چشم«. ژه دارندی ويدکیبه عنوان درگاه ذهن تأ» چشم«ن چهار داستان بر مفهوم یا

ره، یـ خ يهـا ن نگـاه یا. نگرند یاء م یگرانه به اش اوانه و پرسش کنجکشوند و یره م ینجا مدام خ یاه در کـ است يدیاغذ سپ ک ي بر رو ییوتن به محاسباتش با پرگار طال ی ن ةشد کادآور نگاه خش ی

یوتن بر طرحـ ی نةریه نگاه خ کنجاست یتفاوت در ا . ده است یانوس آرم ی بر بستر اق یک بل ینقاشوتن بـه امـور یـ ن. شوند یره م ینبام به خود خ ی وا يها تیه شخص ک ی دوخته شده، در حال یتجرب سر یدرون-ینبام با امور انتزاعی وايها تیه شخصک یپردازد، در حال ی در جهان خارج م یانتزاع

را یـک زین ف یوتن، قـوان یدر ضمن، علم و پرگار ن . رندیگ ی به خود م يل ماد که ش کار دارند کو ن یماشـ . پـردازد یند و از نو مـ ک ید مینبام، ذهن را بازتول ی وا ين و فناور یند، اما ماش ک ین م یتدو

ـ ا«واه ـد، خـ ـباشـ » ونیگمـال ی پ کنـ یع«واه ـاه ذهن است، خـ ـخارج از درگ ، خـواه »سـاز آل دهیـ رد اکـ عمل. انـد نه و نسبت به نـور حسـاس ی آ يها دارا نی ا ۀ؛ هم »رفتارساز«ا ی، »ساز یشرط« ن ی

رنـد، یگ ی مـ يد، بـه بـاز ـتاباننـ یها ذهن را بـازم نین ماشی ایعنی ذهن انسان است، ها بر نیماش» دیلـوح سـپ «گـر آن ی د ینبام، ذهن آدم ی وا يها در داستان . دهند یر م ییا تغ ینند و ک ی م ینیب شیپ

قبـل از يا نهیشـ یه همـواره پ کـ سـد، بل یه تجربه بـر آن بنو کست ین) John Locke (كجان النجـا یدر ا. شـود یار مـ کن آشـ ی ماشيگریانجیاش با م یه افالطونیه سا که شده یتجربه در آن تعب

ب، یـ ن ترتیبه ا . زند یال را بر آن نقش م یر خ یه انسان تصو ک است ي غار ةوارین همچون د یماش .ر استیرپذیی تغی نقاشیکن همانند ذهن یماش

يهـا عنوان گـذرگاه و علم به ي فناور ۀ قاطعان ینبام به بررس ی وا یلیتخ-ی علم يها داستان

93 ...آرمانشهر علمی فرانسیس بیکن و

ـ ين برایک بۀ دغدغ ةنبام خاطر ی وا یاختراعات داستان . پردازند یشرفت انسان م یپ را ی علوم تجرباظهـار » دهکمانیسل«سرپرست . ندک یشود، زنده م ین میها تضم آن سعادت ملتيریارگکه با ب ک يگسـترش مرزهـا اء، و یات پنهان اشک، حریدانش علّ« به یابی اد دست ین بن یه هدف ا کدارد یم

ـ (» ها محقـق شـوند یکی ن ۀ بشر است تا هم يورـامپراط رسـد یبـه نظـر مـ ). 266: 1627ن یکبن ابزار یا. نندینش یز میها ن نند، اما به نقد آن ک ین را دنبال م یکنبام اهداف ب ی ساخت وا يها نیماش

ر را گسـترش کابد و قلمرو ف یات ذهن را در کنند تا علل و اسرار حر ک ی م کمک ینه تنها به آدم ن در طـول یماشـ . دهنـد ی م ياریز ی ذهن ن يها افک ش ییص و شناسا یه او را در تشخ کدهد، بل

نبـام در رابطـه بـا یل، نگـاه وا ین دل یند، و به هم ک ی خود را فاش م یند، خطرات احتمال ین فرا یا . نانه استی بدبی گاهيفناور

Bibliography

Ashley, M. (2000). The Time Machines: The Story of the Science-Fiction Pulp Magazines from the Beginning to 1950 . Vol. 1. Liverpool: Liverpool University Press.

Bacon, F. (1625). Essays. In: Mantagu, Basil. (Ed). The Works of Francis Bacon. Vol. 1. Philadelphia: Parry & McMillan, 1859. 11-60.

---. (1627). New Atlantis. In: Mantagu, Basil. (Ed). The Works of Francis Bacon. Vol. 1. Philadelphia: Parry & McMillan, 1859. 255-70.

Brake, M. L. and Hook, N. (2008). Different Engines: How Science Drives Fiction and Fiction Drives Science. London: Macmillan.

Freud, S. (2001). Totem and Taboo: Some Points of Agreement between the Mental Lives of Savages and Neurotics . Strachey, James (Trans). London: Routledge.

Pursell, Carroll. (2007). The Machine in America: A Social History of Technology . Baltimore: The Johns Hopkins University Press.

Stewart, L. (1998). "A Meaning for Machines: Modernity, Utility, and the Eighteenth-Century British Public." The Journal of Modern History 70.2 (Jun.): 259-94.

Suvin, D. (1976). "On the Poetics of Science Fiction Genre.” In: Rose, Mark. (Ed). Science Fiction: A Collection of Critical essays . Englewood Cliffs, N.J.: Prentice-Hall. 58-71.

Toulmin, S. (1992). Cosmopolis: The Hidden Agenda of Modernity . Chicago: Chicago University Press.

Wegner, P. E. (2002). Imaginary Communities: Utopia, the Nation, and the Spatial Histories of Modernity. Los Angeles: University of California Press.

1390 بهار، 61شمارة ، ادبیات معاصر جهانپژوهش 94

Weinbaum, S. G. (1974).The Best of Stanley G. Weinbaum. New York: Ballantine Books.

---. (2008). A Martian Odyssey: Stanley G. Weinbaum’s Worlds of If . Maryland: Wildside Press LLC.

White, Jr. L. (1962). Medieval Technology and Social Change . Oxford: Oxford University Press.