يادداشتهاي مطبوعاتي و سرمقالهنويسي در گفتگو با عباس...

345
ﻳﺎدداﺷﺖ ﺳﺮﻣﻘﺎﻟﻪ و ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﻲ ﻫﺎي ﻧﻮﻳﺴﻲ ﻋﺒﺪي ﻋﺒﺎس ﺑﺎ ﮔﻔﺘﮕﻮ در رﺳﺘﮕﺎر اﻳﺮج دﻛﺘﺮ1389

Transcript of يادداشتهاي مطبوعاتي و سرمقالهنويسي در گفتگو با عباس...

نويسي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در گفتگو با عباس عبدي

دكتر ايرج رستگار

1389

فهرست

صفحه عنوان 2.......................................................................................................................................فهرست

3.....................................................................................................................................پيشگفتار

8..................................................................................نويسي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

115..................................................................هاي منتخب ها و سرمقاله يادداشت ـ پيوست يك

335...................................................نويسي راهكار براي يادداشت و سرمقاله 101 ـ پيوست دو

پيشگفتار

ــوان ــدن نت ــود آرمي ــه وج ــو ب ــي ت ب بــا تــو بــه جــز از عــدم گزيــدن نتــوان

در تو رسـيدن نتـوان : ست عجب كاري وان گه زتو يـك لحظـه بريـدن نتـوان

شابوريشيخ فريدالدين عطّار نيشايد به . كند آن دوست كه نتوان از او بريد، به قلم و آن چه خواهد نگاشت سوگند ياد مي

.داند و دوست دارد كه عزيزش بدارند اين دليل كه عزيز است و عزيزش مياحمد نامند روزگاري نوشت؛ قلم اين روزها براي مـا مردي از بزرگان اين ديار كه او را آل

اش مجـروح هاي همسايه هم كه بـا تيـر اتفـاقي تفنگ اگر بازي كني، بچه شده يك سالح و با ...كفترهاي همسايه كه پر خواهند كشيد. نشوند

امـا . گـذرد بيش از چهارده قرن از آن سوگند و نزديك به نيم قرن از نگارش آن فـراز مـي ديگر هـم نگارد از سوي چه مي حكايت عزيز داشتن قلم از يك سو و هراس و حساسيت از آن

هاي مطبوعاتي كه سخن اين كتاب است، از ها و يادداشت و از آن ميان سرمقاله . ست چنان باقي نگاري ايران زمين هم چون ديگر نقاط كه روزنامه خصوصاً آن . تري برخوردارند موقعيت خاص

.ي اطالعاتي است هاي جامعه جهان پذيراي نوآورينگـاري اينترنـت بـستر شـكوفايي روزنامـه ي هرچند ديرزماني نيست كه رشـد و توسـعه

نگاري ديجيتالي در كنـار هـم نـوع ديجيتالي در فضاي سايبر را فراهم ساخته است، اما روزنامه نگـاري كـه اينترنـت روزنامـه ي مهـم آن نكتـه . يابـد تري مي اش هر روز جايگاه گسترده كاغذي

هـاي كاغـذي و ود بـه روزنامـه اگر تا پـيش از ايـن ور . شهروندي را از دل خويش پديد آورد . تـر نگار شـدن سـهل نگار شدن محدود بود، در دنياي سايبر فضا گسترده شد و روزنامه روزنامه

هاي كاغذي اندك بودنـد، ديگـر نويسان روزنامه نويسان و سرمقاله اگر تا ديروز تعداد يادداشت و فيلتـر و محـدوديتي، هر جوان عالقمندي اين امكان را يافت تا بـدون گـذر از هـيچ دروازه

هاي برخي از جواناني كه بدون اما داستان روي ديگري هم داشت؛ سايت . نويس شود يادداشتنويسي سياسي گذاشته بودند، خيلي سـريع ي يادداشت يي اندك پاي به جرگه تجربه يا با سابقه

)4( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

محـدوديت منـابع اين در حالي بود كه با توجه بـه . بسته شد و برخي از آنان نيز زنداني شدند توانـست شـد كـه نمـي علمي و دانشگاهي در اين حوزه، خالء اطالعاتي قابل توجهي حس مي

هايـشان را گوي نياز جوانان باشد و به آنان راهكار نشان دهـد تـا خـود، سـايت و سـوژه پاسخ .قرباني نكنند

ي ابقهنويـسي و سـرمقاله نويـسي در كنـار سـ ي يادداشـت بنابراين احساس نياز در حوزه مطالعاتي و پژوهشي كه در اين زمينه داشتم مرا بر آن داشت تا راهكاري بجويم كـه جـداي از

اين مهم، ذهنم را . ي بيانِ آن مخاطبان بيشتري را پوشش دهد استوار بودن بر مباني علمي، شيوه كـنم هايش را دنبال مـي يادداشت 1370به مهندس عباس عبدي معطوف كرد؛ فردي كه از سال

. هاي اخير ايران است نويسان مطرح و در عين حال بسيار پركار دهه شك يكي از يادداشت و بي .گردد ي گذشته باز مي نويسي به دو دهه ي بين من و عبدي و موضوع سرمقاله رابطه

نگاري دانشجوي كارشناسي ارشد روزنامه 1369ي دوم سال كه در نيمه به ياد دارم هنگامي ي هــنم را بــه خــود مــشغول داشــت و آن، نبــود منبــع علمــي در زمينــه يــي ذ شــدم، دغدغــه

تر بگويم هيچ كتـاب علمـي مـستقلي بـه زبـان فارسـي اگر بخواهم صريح . نويسي بود سرمقاله .وجود نداشت

ي سـالم و همكـاري مـن بـا آن روزنامـه، مـشغوليت و انتشار روزنامه 1370با آغاز سال ام را به اين موضـوع نامه يي فراهم ساخت تا پايان و همين بهانه تر شد ام در اين زمينه فربه ذهني

.اختصاص دهمهاي سالم، كيهان و هاي روزنامه ام با موضوع بررسي سرمقاله نامه ي پايان در آغازين صفحه

فكـري دوسـت گرانقـدرم نامـه را بـا هـم عنوان پايان«: نوشتم1371 تا تير 1370رسالت از تير نتخاب كردم و اين افتخار را داشتم تا در تمـام مراحـل تحقيـق در كنـار مهندس عباس عبدي ا

.مند شوم استادان ارجمند دانشگاهي از مساعدت ايشان نيز بهرهي آن روز، عبـدي راهـي ي راه بوديم كه به لحاظ شرايط خـاص سياسـي جامعـه در ميانه

ين مـاه كـه عبـدي از خاطرم هـست بعـد از چنـد . زندان شد و اين عاملي براي توقف كار بود نامه پرسيد و چند روزي كه ايام مرخصي را زندان براي مرخصي آمد در نخستين ديدار از پايانه

نامه ماند تا عبدي از زندان آزاد مراحل نهايي پايان . كرديم انديشي مي گاه هم به كرد، گه سپري مي » .شد

)5( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي تحــصيل ادامــهايــران را بــه قــصد. نزديــك بــه يــك دهــه از آن روزگــار ســپري شــدي كـاكتوس در خـارج از كـشور ي ديگرم انتشار نشريه نگاري ترك كردم و البته انگيزه روزنامه

نويـسي هاي هاي سرمقاله ي دوره دكتري با عنوان شيوه نامه هنگامي كه مشغول نگارش پايان . بودپـس از . اشت شد نامه را داشتم كه بازد ي پايان بودم قصد گپ و گفتي با عباس عبدي در زمينه

كردم؛ سايتي كه با اقبال قابل تـوجهي روبـرو هاي او را در سايت دنبال مي اش، يادداشت آزاديبراسـاس . شـد ي ارتباطات ديجيتالي براي وي محسوب مـي يي ارزشمند در حوزه بود و تجربه

عبـدي نويـسي نويسي و يادداشـت مجموع اين داليل، انديشه كردم كه انتقال تجربيات سرمقاله .پيشنهاد كردم و پذيرفت. مطلوب است

ي گذشته نسبت به عبـدي داشـتم هنگامي كه با او به مصاحبه نشستم باوري كه از دو دهه نويسي بيـشتر مـصمم ي يادداشت هاي او در حوزه ضرورت انتقال يافته به قوام بيشتري يافت و

سي خارج از كشور ديدم بلكه چون نوي شدم زيرا عبدي را نه تنها جلوتر از منابع علمي سرمقاله .تر يافتم هايش را قابل استنادتر و كاربردي ايراني بود انديشه

هـاي ي سرمقاله و يادداشت با يكديگر متفاوتند امـا مـشابهت جاي دارد بيان كنم دو مقوله وگو براساس آن نقاط مشترك، دو واژه يكـسان گرفتـه شـده بسياري نيز دارند كه در اين گفت

: شـود نگارنـده، سـرمقاله چنـين تعريـف مـي 1نويسي به استناد كتاب سرمقاله و سرمقاله .استرساني صـاحبان وسـايل ارتبـاط جمعـي بـه شـمار هاي پيام ترين كانال ها يكي از مهم سرمقاله«

شوند و به صورت مـشخص، گويـاي تفكـر و خـط يي كه مركز ثقل قلمداد مي گونه به آيند مييـي از انتقـاد و ي گـستره هـا بيـشتر دربردارنـده محتـواي آن . نه هستند فكري حاكم بر هر رسا

.يي مشخص دارند نظر و تمجيد و بر اين اساس كليشه استدالل است تا بيان نقطههـا در نخـستين، دومـين يـا آخـرين آغازنـد و روزنامـه ها مطالبشان را با سرمقاله مي مجله

هاي ويژه و اصلي خود بـه ها، اصوالً در بخش ديگررسانه. ورزند صفحه به چاپ آن مبادرت مي نـويس غالـب اوقـات، سـردبير يـا يكـي از عناصـر اصـلي مـستقيم و سـرمقاله . پردازند آن مي

تواند چنين نباشد زيرا هرچند اين قاعده و قانون نيست و مي . غيرمستقيم وابسته به رسانه است .مالك ارزيابي، محتوا، توانمندي و رسايي بيان است

.1385نشر قو، : تهران،نويسي سرمقاله و سرمقاله،رستگار، ايرج ـ1

)6( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي سرمقاله فقط با نثر نيست بلكه براساس نوع و زبان نشريه با شعر، طنز، كاريكـاتور ائهاري كاريكاتوري صرفاً يك كاريكـاتور تواند در يك نشريه سرمقاله مي . شود يا حتّا عكس بيان مي گونه كه ممكن اسـت بـا تركيبـي از نثـر، نظـم، طنـز و كاريكـاتور ارائـه يا عكس باشد، همان

بخـشي، نويسي فن، هنر و دانشي است كه كاركردهايي هم چون آگاهي سرمقاله] 13و12...[شودايجاد تغيير، تفكر و انگيزش، تبليغ و تهيـيج، پاسـباني از دموكراسـي، روشـنگري، هنرآفرينـي،

]5[».نويسي دارد روابط عمومي و يادمانيادداشـت در تعريـف 1نويـسي در مطبوعـات در عين حـال آقـاي قنـدي در كتـاب مقالـه

اند كه معموالً در مطبوعـات جـاي ثـابتي ندارنـد و بـا عنـاوين ها مقاالتي يادداشت«: نويسد ميها از نظر موضـوع خبـري بـسيار متنـوع اسـت و شوند و فراگيري اين مقاله گوناگوني درج مي

هاي گوناگوني نظير مسائل شهري، روابـط انـساني، مـشكالت موضوع. محدوده خاصي ندارند ي، حوادث كوچك و بزرگ و اظهارنظر در مورد رويدادهاي مختلـف ورزشـي، هنـري، اجتماع

طور مستمر به ها كه برخي از اين مقاله ... گيرد مورد بحث و عالقه و اشاره قرار مي ... فرهنگي و دهنـد و رسند، جا و ستون معيني را به خود اختـصاص مـي و با عنوان كلي خاصي به چاپ مي

هـا بـا يادداشت. هاي انتقادي يا طنز آن است استمرار مقاله با توجه به جاذبه كار دليل عمده اين هـا، ها، يادداشت هفته در هفته نامـه عناوين ديگر نيز چون روزشمار، يادداشت روز، در روزنامه

هاي سردستي، ديدگاه، نگاه و بـا يادداشت: ها و ديگر عناوين هم چون يادداشت ماه در ماهنامه هـاي مختلـف مـورد اسـتفاده قـرار قه و ذوق نويسنده يا گردانندگان نشريه عنوان توجه به سلي

]68 و 67[».شود كه نظر نويسنده يادداشت، نظر نشريه محسوب نمي نكته ديگر آن. گيرد ميهـاي تعريـف نگاري ايران يادداشت و سـرمقاله در جايگـاه با بيان اين نكته كه در روزنامه

بـه گونه كه هر نويسنده و هنرمند سبكي مخصوص توجه داشت همان ي خود نيستند، بايد شدهخوش دگرگوني تواند دست ها هم مي تواند با سير زمان تغيير يابد، سبك رسانه خود دارد كه مي

ار يكنند اما مع ي نوشتن را تعيين مي ها مرزهايي هستند كه محدوده ها و قالب ها، فرم سبك. شودي سياسـي، ورزشـي، فكـاهي و غيـره مهـم به عبارت ديگر رويه گذاري نيستند؛ سنجش ارزش

.اند گذاري هاي ارزش هاست كه مالك بندي به قاعده ها قالب هستند ولي مهم پاي اين. نيست

.1380 ،انتشارات دانشگاه عالمه طباطبايي: تهران،نويسي در مطبوعات قاله م،قندي، حسين ـ1

)7( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

عناصـر . ي دو عنصر اصلي و سه عنصر فرعـي اسـتوار اسـت نويسي بر پايه قواعد سرمقاله ن و منظـور، از جملـه عناصـر فرعـي فاعلي و فعلـي، دو عنـصر اصـلي هـستند و زمـان، مكـا

.آيند نويسي به شمار مي سرمقالهنگـار يـا بـه بيـان سـت، همـان خـالق اثـر، نويـسنده، روزنامـه عنصر فاعلي عامل انـساني

يـافتن در پـي . دهـد اين عنصر به سـوال چگونـه بـودن؟ پاسـخ مـي . نويس تر سرمقاله مشخصعنــصر ديگــر . ســازد ايــسته مــينــويس را ش ســت كــه ســرمقاله هــايي و ويژگــيخــصوصيات

عنصر فعلي به . كند تعيين مي آن را هاي علمي ـ هنري ست كه قاعده نويسي عنصر فعلي سرمقالهنويسي ست و فن سرمقاله دهد، عنصر فني، تكنيكي و تخصصي سوال چگونه نوشتن؟ پاسخ مي

.رود به شمار ميزمـان، مكـان و منظـور عناصـر انـد و گونه كه بيان شد، عناصر فاعلي و فعلي اصـلي همان

شرايط زماني، موقعيت مكاني و اهداف نوشـتن، مـواردي هـستند . نويسي هستند فرعي سرمقاله وگـو بـا مهنـدس عبـاس قسمت اول اين كتاب گفـت . دهند كه سرمقاله را تحت تأثير قرار مي

.نويسي است عبدي پيرامون دو عنصر اصلي و سه عنصر فرعي سرمقالهــ هــا و پيوســت اول يادداشــت. صاحبه، كتــاب داراي دو پيوســت اســتپــس از اتمــام م

بيـشتر خواننـده ي ها اشاره و براي آگاهي و مطالعه هايي ست كه در متن مصاحبه به آن سرمقالههـاي نويسي به قلم نگارنـده و براسـاس فعاليـت راهكار سرمقاله 101گرد آمده و پيوست دوم

نويسي، مصاحبه با مهندس عبدي و برگرفته از ي سرمقاله مطالعاتي، پژوهشي و تحقيق در زمينه .نويسي در آمريكاست مقاالت علمي برندگان جوايز پوليتزر سرمقاله

پور، مهنـاز مظفـري ماندانا مهديها هايم را نثار سركار خانم ترين سپاس در خاتمه صميمانه مايـت و حـسن همكـاري كه بـدون ح ايمنم اله الوندي مي عزت نقي و ان محمدرضا علي و آقاي

.شد آنان اين مهم محقق نمي

ايرج رستگار 89پاييز

نويسي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نويـسي مطبوعـات و بـه ويـژه يادداشـت ي حـوزه گـام در آقاي عبدي از چه سالي و چگونه گذاشتيد؟

آن زمـان سياسي خواندم يك دليل خاصش فضاي روزنامه نمي معموالً از انقالب پيش من مطبوعـات شـان منبع اصلي اطالعاتي و تحليلـي بودند اهل مبارزه كه دانشگاهي و يي ها آن ؛بود

صورت به رااي روزنامهخواندن آيد يادم نمي و بود سانسور اصلي اين وضع عامل .نبودرسمي نخـست يكي دو سال در از انقالب هم پس .تصادفيبه صورت اي دنبال كرده باشم مگر حرفه

ها فضاي دانشگاه زمان توجه داشته باشيد كه آن .نداشتمچنداني ارتباط ها و مطبوعات ا رسانه ببـا ارتبـاط جـدي فرصـت ها بودند كه درگير مسائل دانشگاه قدر آندانشجويان تندوتيز بود و

باشند، تحليلي داشته نقش كه آناز بيشتر ها روزنامه زمانآن در .كردند پيدا مي تر كمرا ها رسانه .داشتندرساني و خبري اطالعنقش

يك به عنوان يا ها فاصله داشتيد با رسانهبه عنوان يك مطبوعاتي شما انقالب ازپس در دوران ؟خواننده

هـاي تا روزنامـه يكي دو سال طول كشيد .ندخبري بود ها روزنامه بيشتر .به عنوان خواننده تري را به عنوان ارتباط مستقيم 61 و 60ريباً از سال تق .وجه تحليلي هم پيدا كنند بتوانند اصلي

به عنـوان بلكه نگار مطلبم نه به عنوان يك روزنامه نخستين ولي ،كردمخواننده با روزنامه پيدا اختالف باره موضوعش هم در . در روزنامه كيهان چاپ شد 1364نويس در سال يك يادداشت

كـه آقـاي بـود اخـتالف سـر ايـن .بـود جلس دوم اي با م آقاي خامنه ،جمهور وقت يسيرميان مجلـس كـه را معرفـي كنـد ي شخـص ،وزيـري خواست به عنـوان نـامزد نخـست اي مي خامنهپـيش همان اختالفي كـه ؛شخص ديگري بود خواستار مجلس هم .داد پذيرفت و رأي نمي نمي

ميرسـليم را آقـاي خواسـت صدر مي بنيآقاي . پديد آمد اول صدر و مجلس بنيميان هم از آن خواسـت مجلـس پذيرفتـه وي انتخاب يمعرفي كند و مجلس هم نپذيرفت و آخر مرحوم رجا

ديـدم مـن . رخ داد طيف متفاوت و دو خط و صدر مجلس و بني ميان بار اين اختالف آن .شد

)9( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يلـي از خ هكـ و مجلـس اي آقاي خامنه ميان چرا كه ؛شت ندا تفكركه اين اختالف ربطي به دو بـاز سـر ايـن مـسأله ،داشـتند بـا هـم ن اساسـي ي مشكل فكر ايشان بودند و هم ،آني ها نماينده

مهنـدس يعنـي انتخـاب . ر شخصي مـن طـرف مجلـس بـود ظ ن زمان آن در .آمدپديد اختالف پرسشي كه برايم پيش آمد اين بود كه چرا بايد چنـين اتفـاقي ولي به عنوان يك ناظر .موسوي

صدر بود حـاال بنيبار پيش .كه چرا اين دعوا رخ داده نوشتم موضوع همين با يادداشتي ؟بيفتد :نظـام حكـومتي داريـم دو گونـه در آن يادداشت نوشتم كـه مـا چرا؟اي است كه آقاي خامنه

شود ولـي مردم انتخاب مي طرفجمهور مستقيم از يسير ،در نظام رياستي . پارلماني و رياستي او همراه و هيأت دولت با ) وجود ندارد هم وزير نخستبه طور عموم كه (وزير معموالً نخست

جمهـور را مجلـس رييسهاي پارلماني مانظ ولي در .آيد مجلس هم با اين قضيه كنار مي .است حـزب ريـيس هـم وزيـر نخـست .اصلي پارلمان اسـت محور بنابراين .كند نه مردم ميانتخاب

را انتخـاب يتواند كس ديگر نمي اصالً معرفي كند و آن را جمهور بايد رييساكثريت است كه جمهـور و ريـيس از يـك سـو يعنـي ؛ تنهـا در فرانـسه ايـن نظـام قـدري متفـاوت اسـت .كند

حاال .ندنك ميانتخاب را ها آن كه مردم ند حزبي دار پارلمانِاز سوي ديگر و هست وزير نخست يـد، آ پـيش نمـي ي مـشكل ،داردبـه لحـاظ سياسـي همراهـي جمهـور ريـيس بـا مجلـس وقتي .وزيـر نخـست شـود مـي دهد و مجلس هم به او رأي مي ،را انتخاب كند هركسي جمهور رييس

] هـا فرانـسوي [ ها آن، در حالي كه آيد مشكل پيش مي آن جا ،ندندو انطباق پيدا نك اين ولي اگر پذيرنـد كـه به طور معمول مـي .كنند خيلي راحت مشكالت را حل مي ،سنت دموكراسي دارند

بنـابراين .وزيـر و بقيـه امـور دسـت نخـست است جمهور رييس و خارجه دست وزارت دفاع بايـد دانـد كـه هـم مـي او ولي .شود ست انتخاب مي وا وزيري كه حزب اكثريت موافق نخست

تـا مـسأله بنـابراين . دفـاع و خارجـه را رعايـت كنـد هاي وزارتراهكارها و قوانين مرتبط با .شود تمام ميبرگزاري انتخابات جديد

وضـعيت حزبـي جمهوري و پارلمان رييس وجود داشت و نه سنتدر ايران كه نه اين اما جمهور شـوند رييسافراد بانفوذترين اگر حتّا در اين ساختار .دمآپديد مغشوش يحالت ،داشتند

شد قانون اساسـي پيشنهاد در آن موقع .ماند اين اختالف باقي مي فكر باشند همنيز و با مجلس را كردنـد و قـانون اساسـي را تغييـر اين كار آمدند و 1368و در سال كند حوزه تغيير اين در

در واقع قانون اساسي را به سمت ،جمهور شود رييسخواست مي اما چون آقاي هاشمي .دادند اما باز هـم مـشكالت خـاص خـودش را در ايـران دارد چـون نظـام .نظام رياستي تغيير دادند

)10( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـاز ها جمهور براي بازي كردن با اكثريت نماينده رييس بنابراين دست ،زبي نيستح ـ پارلماني .مطلبي بود كه نوشتمنخستين به هر حال اين . است

انموضوعاتـش دارم كـه مـصاحبه يـا يادداشـت به صورت در آن زمان ي هم ديگرلب امطدر اصـلي مـن ي امـا حرفـه . يعنـي قابـل توجـه نيـست ؛استبه لحاظ تعداد اندك و تفاوتم

به عنوان عضو شوراي سردبيري سـالم و من .استسالم روزنامه آغاز به كار نگاري از روزنامه، بودمعضو شوراي سردبيري سالم تنها ا عمالً هبعد. مشغول به كار شدم دبير سرويس اقتصادي

بـه 76 خـرداد م بعـد از دو تـا .كـرد اداره مـي مزروعي رجبعلي آقاي بعداً را سرويس اقتصادي فـوراً آن را كه منتشر كردم هم سه شماره از بهار را در اين فاصله .كامل در سالم بودم صورتفعاليت هم ها آن درزمان با سالم همنيز من .ندآمدجديد هاي خرداد روزنامه ماز دو بعد . بستندآخـرين . سـالم بـسته شـد سرانجامو نو، نامه راه هفتهو نوروز ، مشاركت ، صبح امروز ؛كردم مي

؛بودمديگر دادم و بعد از آن هم در مطبوعات انجام من ،بسته شدن سالم پي در نيز را مصاحبهدر فيزيكـي حـضور در حـال حاضـر .شـدم زنداني كه اين تا .شوراي سردبيري عضو به عنوان

،انتـشار بعـد از .سـت نويـسي يادداشـت متمركـز بـر بيـشتر و فعـاليتم كـنم مطبوعات پيدا نمي امكـان .تا و بيشتر 3 تا 2 در هفته ؛گذارم، تعدادش هم كم نيست ميدر سايتم را هايم يادداشت

ام از ت اصـلي م فعاليـ ويتر بگ بنابراين اگر بخواهم دقيق ،دارد روي سايت يادداشت داشته باشم .شدآغاز 1369سال

؟69اواخر

هـا ها و سرمقاله ت بسياري از يادداش .سالم روزنامه باو 70ييم از اوايل بگواست بهتر .بله يعني بيشتر هويت حقـوقي ،نبودنويسندگان به اسم ها يادداشت البته مدت زيادي .نوشتم را مي

.روزنامه مورد نظر بودبا اسم خودش مطلـب چـاپ هركسي افتاد كه كم اين نكته مثبت جا كم داداز دوم خر پس

بـسياري از زمـان آنر د امـا .شـود چيـزش متفـاوت مـي همـه و يتشمـسوول اثرگذاريش، ،كند .... داليلش هم متعدد است.ها بدون اسم بود يا با اسم مستعار يادداشت آن كه البته آن هم بدون اسم بود تا هم داشتم مثالً ستون حقوق ملت گوناگوني هاي ستون

كـه سـالم را راه انـداختيم الو بعد ستون .بود هفتگي ستون ثابت اين مطلب آيد كه يادم مي جا خـود را ديـدگاه و زدند فقط به اين نبود كه مردم تلفن مي ارزش آن خيلي جذابي بود و ستون

)11( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و وجـود داشـت مهم آن ديالوگي بـود كـه اما ،زدند ها زنگ مي روزنامه خب به همه گفتند، ميتلفـن ايـن سـتون مخاطبـان ؛ بـود ي سـردبير هـاي نامه ،ديگر ستون .شد هايي كه داده مي پاسخرفـه ط در واقـع يـك بحـث دو .نوشتند به شكل پرسش و پاسخ مفصلي مي امهنبلكه زدند نمي .بود

گرفت؟ نويسي هم بر اين اساس شكل مي آيا سرمقاله هرچنــد بعــضاً اســتنويــسي يادداشــتفعاليــت فعلــي مــن در مطبوعــات منحــصر بــه

اً بايـد در نـويس حتمـ سـرمقاله به اعتقاد من .كنند هاي مرا به عنوان سرمقاله منتشر مي يادداشت سب موضوعاتي كـه داخـل روزنامـه هـست برحشوراي تحريريه .روزنامه حضور داشته باشد

گيـرد صورت مي كه هايي اظهارنظر، شود ميبرگزار كه هايي نشست ،كنند ميوگو گفت بحث و نـشيند بـا ادبيـات خـودش، فهـم كند و خـودش مـي بندي مي جمع را ها آن نويس سرمقاله... و

چنين نويسي اما در يادداشت .نويسد ميدرباره موضوع مهم روز ودش مطلبي درك خ و خودشبـا كـه يادداشـت لزومـي نـدارد زيرا .، امكان دارد در روزنامه هم نباشي ضرورتي وجود ندارد

خبر سه روز قبل اتفاق افتاده باشد يـا چنـد روز ممكن است ،باشد يتوجه به تيتر و خبر خاص االن هـايم نوشـته .نويـسد مـي به صورت فردي يادداشـت را است كه نويسنده .بعد اتفاق بيفتد

. در واقع يك سيري بود از فعاليت من در مطبوعات گفتم چه آن .در قالب يادداشت است بيشتر شهروند امـروز هاي در تمام شماره .نوشتم ميهم ها مجله و ها نامه هفتهدر كنار روزنامه در البته

ي خاصـي واقع يك ويژگ ها هم در نوشته اين .نويسم م در مهرنامه مي و اكنون ه ام مطلب داشته بعد آن و يك موضوع را تعريف ،پروندهبراي از قبل شت؛ پرونده دا ،مثالً شهروند امروز ؛دارند

صـاحب در آن حـوزه كـه پنج نفـر يا چهار .ند كه يادداشت بنويسم ردك موضوع را پيشنهاد مي د و كننـ از زواياي مختلفي به آن موضوع نگاه مي يك هر ،ي دارند هاي مختلف ديدگاه واند نوشته

هـا در ايـن غيـر از روزنامـه بنـابراين .دوشـ براي خواننده خواندني و جذاب مـي اين مجموعه شـده درج سايت در خيلي از مطالبم فقط هم در اين سه چهار سال اخير .ام نشريات هم نوشته

منتـشر مـستقيماً روي سـايت هـايم و ديـدگاه مدكـر است يعني ديگر به مطبوعات ارسال نمـي ام اگـر مطبوعاتيم را كـه نوشـته هايتعداد كار. بودخالصه كار مطبوعات من اين تقريباً .شد مي

مطلـب بـود بعـد از سـالم در هـزار سـالم حـدوداً عدد دقيـق نـدارم ولـي در بخواهم بگويم تـا 700ه سال اخير هم يك چيزي حدود در اين س .دانم چند صد تا بود هاي ديگر نمي روزنامه

)12( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و هـم يادداشت هم در قالب البته بايگاني شده است در سايت تماماً ها اين مطلب دارم كه 800 .ندنك مي كه حالت مقاله پيدا مطالب نسبتاً طوالني و بلندبه عنوان

ر و نقـش آن نگا نويسي شويم، تحليل و تصورتان از روزنامه وارد بحث يادداشت كه آنپيش از ؟ستدر جامعه چي

ست كه نسبت به نقش نويسي هر فرد تحت تأثير نگاهي يادداشت. ست پرسش كامالً بجايي نگـار ين نقـش روزنامـه تـر مهـم كننـد برخـي تـصور مـي . نگار دارد خود به عنوان يك روزنامه

ه هـر دو داننـد، گرچـ باني آن را مهم مـي ي ديگر نقش نظارتي و ديده ي عده. بخشي است آگاهيشود، بايد انعكاسي از ايـن دو نقش مذكور مهم است و در هر مطلبي كه براي روزنامه تهيه مي

اگـر نقـش . نقش باشد، اما معتقدم نقش مهم ديگري وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار گيـرد منـد، بخشي بدانيم، در اين صورت بايد بگويم افراد آگاه و انديـشه نگار را آگاهي اصلي روزنامه

دانيم اين افراد اگر بيشتر از ديگران روزنامـه روزنامه ندارند، در حالي كه مي ي نيازي به مطالعه . ست از آگاهي، اجتماعي شدن آگاهي تر مهم ي چرا؟ چون مسأله . خوانند نخوانند، كمتر هم نمي

، امـا آگـاهي تواند از طريق آموزش، دانشجويان خود را آگاه كنـد يك معلم و استاد دانشگاه مي نگار در كنار روزنامه. نگار در بسط آن نقش مهمي دارد ست كه روزنامه اجتماعي مبحث ديگري

كنـد و مند، توليد فكـر مـي انديشه. مند و سياستمدار دارد ي متفاوت از انديشه ي روشنفكر، وظيفه وشـنفكران و ري اين دو نقـش بـه عهـده ي واسطهي اما حلقه .كند سياستمدار آن را اجرايي مي

دهنـد و از طريـق انتخـاب ها را اجتماعي كرده و بسط مـي نگاران است كه اين انديشه روزنامه بـدين لحـاظ .كنند هاي مناسب، ذهنيتي روشن از نتايج يك انديشه و آگاهي فراهم مي موقعيت

ـ . فكر هستند، نيز نيازمند خواندن روزنامه هستند ي مندان كه توليدكننده انديشهحتّا ا از طريـق تبه همين خاطر اسـت كـه مـتن و . اين كار آنان نيز در جريان اجتماعي شدن انديشه قرار گيرند

منـد يـك انديـشه . كند نگار كامالً با ادبيات يك دانشمند فرق مي هاي يك روزنامه ادبيات نوشته هـاي ههاي متعددي بنويسد و تمـام آرا و ديـدگا تواند درباب ضرورت آزادي و قانون كتاب مي

اش آغـاز نگـار پـس از خوانـدن آن، وظيفـه مخالف و موافق را طرح و نقد كنـد، امـا روزنامـه شود، كاربست اين انديشه در واقعيت اجتماعي و ارجاع آن به اتفاقات بيروني و فعال كردن مي

. نگاران اسـت ذهن و احساس خواننده نسبت به اين واقعيت و آن انديشه، وظيفه اصلي روزنامه هـاي صـحيح را ، انديـشه هـا آنهاست تا بـا اسـتفاده از نگار شكارچي موقعيت ابراين روزنامه بن

)13( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بخشي را ايفا كند، نقش اجتماعي كردن را نقش آگاهي كه آناو بيش از . عمومي و اجتماعي كند نگاري فقط يك علم نيست، برخالف استاد شدن به همين دليل است كه روزنامه . دار است عهده

نگاري نوعي فـن و هنـر هـم كند، روزنامه ن علم براي كسب كرسي استادي كفايت مي كه داشت .هست

وگـو گفـت آغـاز در .ايـد تحرير درآورده ي يادداشت و سرمقاله به رشته دو هزار شما بيش از و كنيـد مـي كـه انتخـاب اي وژه يكي سـ ،داريدته اشاره به دو نك براساس بيان شما دريافتم كه

شما كه مدنظر آن تغيير يكه بعد از مدتگفتيد .رددار اجتماع به يادداشت شما أثيري كديگري تچگونـه را هايتـان وژهسـ شما .بشنومخواهم مي ع اول وموض ي هراب من ابتدا در .ايجاد شد ،بود

؟كنيد انتخاب مي

يادداشـت سفارشـي در عمـرم من .شود قبل از سوژه چيزي بگويم كه به سوژه مربوط مي يـك ايـام نمايـشگاه در . بـود يـك نمايـشگاه كتـاب مربوط بـه آن هم مورد جز يك ام نوشتهن

مطلـب كتـاب ي دربـاره بعد به من گفتنـد ،كردند تبليغاتي براي نمايشگاه انتخاب مي ي صفحهذهنيـتم هم موضوعش در چهـارچوب آنكه البته نوشته شد دهنده سفارش يعني براي .بنويس

او چـون .يادداشت سفارشي بنويسم خواست از من ن مسوولمدير يك بار هم حتّا در سالم .بوداي را بگويـد و مـثالً كنم كه يك سوژه دانست كه من اين كار را نمي مينيز بود و ناخالقش اين

خودم نباشـد يعنـي مسأله آن سوژه در حالي كه راجع به آن مطلبي بنويسم ددوست داشته باش مـثالً بگوينـد ايـن يـست ايـرادي ن البته. بنويسمرا ه باشم در واقع چيزي كه اعتقاد به آن نداشت

اسـت كـه منظـور مـن ايـن .دوايـن چيـزي نوشـته شـ ي دربارهوجود دارد مسأله روزها فالن مثل مسافري كه پـول بـه راننـده . دهند» نوشته«را مشخص كنند و سفارش گيري مسائل جهت ايـن را .گيـرد او پولش را مـي .شماليا رود ميغرب ،رود راننده كاري ندارد شرق مي ،دهد مي

بايد خـودش نويسنده .ما نوشتههم ن اين طوري يك مطلب حتّا م كه من ويگ صادقانه به شما مي رويد خيلي شما وقتي در خيابان راه مي . انتخاب كند آن را بتواند .نسبت به سوژه حساس باشد

حـالي در.بينيـد بينيم كه شما نمي مينمچيزها را برخي بينم و بينيد كه من نمي از مسائل را مي سـري مـسائل حـساس ذهن ما به يك ي زمينه پسبلكه د ننداربا هم چشم من و شما فرقي كه .ذهنيم است ي زمينه پسمتأثر از من هاي سوژهبنابراين .ستا

)14( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي زمينـه چگونگي اين پس متوجه ، و تيترها را ببيند هاي مرا بررسي كند يادداشتكسي اگرـ گرد بر ميام ليليتح ي زمينه دقيقاً به پسهاي من بنابراين يادداشتشود ميني ذه مـثالً امـور .دن

آذر 12وقتي چگونه است؟ حاكميت قانون وضعيت كه اين. استقانوني در كشور برايم مسأله و بايد قانون اساسي است صويب آذر سالگرد ت 12 هميشه از چند روز قبل يادم بود كه ،شد مي آذر هـم يـادش 12 امكـان دارد ،نيـست حساس قانون حاكميت اما كسي كه به ،بي بنويسم مطل

بايـد آن روز گـل .هميـشه بـه يـاد داريـد همسرتان را و برادر ، شما تاريخ تولد خودت .نماندخـواهم بگـويم مـدتي طـول مـي ؟كنيـد توجه مـي . اما تاريخ تولد من كه يادتان نيست .بخريد

موضـوعي امكـان دارد مـن بـه كـه اين ديگر ي نكته . پرورش دهد ژه را نويسنده سو كشد تا ميخواننـده را يادداشتي بنويسم كـه درباره آن موضوع توانم ميست كه آيا احساس باشم اما مهم

مثـل نويـسي يادداشـت .نويسي كامالً متفاوت است نويسي با كتاب يادداشت ؟همراه كند خود با ين ي بـاال و پـا .نگاهتان به سوژه جذاب باشد .ش جذاب باشد بايد شروع ؛است نامهفيلمنوشتن

يادداشتي ديدم اثر آقـاي دكتـر حـسين قاضـيان اخيراً . مد نظرم است يك يادداشت شدن ريتم دسـت حس خوبي به شما موضوع اين ي دربارهخوانيد مي آن را وقتي. زباله و آشغال ي درباره

ممكـن . نگاه نويسنده به موضوع است ي ، زاويه نويسي يكي از نكات مهم در يادداشت .دهد ميدرباره موضـوع بيـان نكنـد، امـا چـون از ي ي تازهاست كه نويسنده در يادداشت خود هيچ چيز

. كند خود باز مي ي را جلوي ديد خواننده اي انداز تازه چشم جديد به موضوع نگريسته، ي زاويهدداشت نبايد چنان ديرهضم باشد كه ذهنيت ادبيات يا . مهم ديگر، ادبيات يادداشت است ي نكته

خواننده بايـد از خوانـدن يادداشـت لـذت . و فكر خواننده را درگير فهم يك يا چند جمله كند گونـاگون هاي خودم را در مواقـع اميدوارم خودخواهي تلقي نشود، اما برخي از يادداشت . ببردننده ممكـن اسـت حـس خـوبي از به عنوان يك خوا اگر يادداشت خوبي باشد خوانم و مينيز

،كنـد هايي كه بـه نـوعي خواننـده را همـراه خـود مـي يادداشت ؛دست دهد به من خواندن آن در حـالي كـه . نده دوست دارد تا آخر آن را مطالعه و با نويسنده همراهي كنـد ناند و خوا چنينمثل خواندن يك حسي ،يش و ب كم اند، خواندن يادداشت خوب، گونه اينهاي ديگر كمتر نوشته .آيد به شمار مينويسي نوعي هنر كند بنابراين يادداشت ذاب در فرد ايجاد ميجرمان

ـ پيـشينه چنين همو سوژه ي زمينه در ي موارد مهم كرديد؛اشاره لب خيلي خوبي امطبه شما ي يزماني دست به قلم شود به عبارت ديگر نويسنده .داردنويسنده خاص در ذهن ي كه آن سوژه

)15( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

چه بخشي يي كه گفتيد ها مولفهبراساس و ها انتخاباين در .كه حرفي براي گفتن داشته باشد ؟استاجتماعي موثر هايرخداد ي زمينهدر براساس مطالعه و دانش و چه بخشي سوژه از

ينگـار من شخصاً معتقدم كه روزنامه .داشته باشيد كافي مطالعهبايد يعني شما اول .دو هر .مبگيـري نگـاري اي روزنامـه ليسانس و فوق ليـسانس و دكتـر برويم نيست كه مستقليك علم

يـك بعـداً ،شناسـي داشـته باشـيد معهي جا ا دكتر ،ي فيزيك داشته باشيد است شما دكتر اممكن يك چيز كامالً متفاوت ينگار روزنامه .كافي باشد و بخوانيد نگاري روزنامهساله هم يك ي دوره

توانـد مـي يـك فـرد يعنـي ؛سـت انگار پل ارتباطي دانش با اجتمـاع ه روزنام .ست يا دانشمند بسـت ااصلي اين مسأله اما،مثالً حقوقدان خيلي خوبي باشد .بداندقوق خيلي خوب ي ح هباردر

شـود ميو عمومي اما حقوق وقتي مهم .ستاحقوقدان و به اين دليل كه او فقط كتاب خوانده اين كار حقوقـدان . را به جامعه انتقال دهد مشترك و عيني ي اجتماعي درك يكه بتواند در بستر

توانـد ايـن ارتبـاط را اوست كه مي .فهمد ست كه حقوق را مي انگاري كار روزنامه بلكه نيست يـك مثـال .ست يي جامعهگونه ه قانونمند چ ي تواند بگويد يك جامعه اوست كه مي .برقرار كند

بعـد ايـن .الابالي را كشت فرد صطالح خودش يك جوان بسيجي زد به ا يك در اصفهان بزنم كه آقا كارش كرد؟ من يك يادداشت نوشتم را بايد چه بسيجي اين .دار جوان رفت پاي چوبه

،م هـست هـ آقايي كه هنوز يك .را گرفت اين جوان را ولش كنيد بايد جاي ديگر، كسي ديگر و ديگران را عليـه ايـن افـراد تحريـك هها حرف زد الاباليمثالً عليه اين جا آن وجا اين هرفتهـاي او را فريب حـرف رود و ميست اد ي كه اين آقا مورد تأي هاين جوان بسيجي هم ديد .هكرد .كـه گنـاه نـدارد جوان من در آن يادداشت نوشتم كه اين . زند مي قتلدست به اين خورد و مي

كنـد او ته و تحريـك مـي آن كسي كه در مسند قدرت نشـس .استناپذير حاكميت قانون تجزيه سبب اقـوي از «گويند جا اصطالحاً مي در اين اما .استاين جوان مباشر و آن سبب است منشأ

.دهـد مـي آن جواناما دادگاه االن حكم اعدام براي ».مباشر است و بايد گريبان سبب را گرفت رود كـار ايـن نمـي االن ،ش نشـسته ا نـه اآقايي كه رفته او را تحريك كرده حاال هم رفتـه خ آن

. مرا مجازات كنيد،ام كند و شهامت اين را هم ندارد كه بگويد من گفته پيگيري بيچاره رادر تحليـل ي شما از يـك نگـاه حقـوق ،شود خواهم بگويم وقتي كه اين نگاه مطرح مي ميمـن عقيـده . اندازيـد را جا مي »سبب اقوي از مباشر «و مفهوم اصطالح كنيد تفاده مي اسرويداد

قـصدم ايـن ؟كنـد كار دارد مـي فهمد كه چه اصالً چه مي آن جوان است مسوولبود كه او اين امـا كـسي كـه بـا حقـوق آشـنا و .دان كاري به اين موضوع نـدارد يك حقوق بگويم ست كه ا

)16( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بنابراين اين دانـش بايـد باشـد .كند از اين زاويه نگاه ميدقيقاً رويداد به اين ،نگار باشد روزنامهارتبـاط بايد تحليلي هم براي اين سپس .اجتماع هم بايد ارتباط داشته باشيم با ا در عين حال ام

سـت كـه يـك ا تلفيـق بـين ايـن سـه عنـصر ماي داشته باشي چه جامعه مكه دوست داري باشد ـ شرساند كه بتوانـد از دانـش و ارتبـاط ميجا آن نگار را به روزنامه محـيط اجتمـاعي بـراي ا ب

نحوه پـرداختن بـه و مشخص را اش سوژه، يادداشت بنويسد،كندفعاليت هدفش رسيدن به آن .شود مربوط ميو اهاي فردي يي به تواناها اين .را تعيين كندسوژه

ي كـه گـستره ستا اين كند كمك مي به نويسنده كه براي انتخاب سوژه ديگر ي بنابراين نكته در صـفحه حتّـا خـودش را وانـد سـوژه ت نويس سياسي مـي يك يادداشت .وسيع باشد او ديد

. غيره پيدا كندو اقتصادي يا ورزشي ، اجتماعي،حوادث

تـسلط نـسبي ،زمينهيك در نگار بايد ست اما من شخصاً معتقدم روزنامه اطور كامالً همين دانـش او .گويـد ميپزشك را يك خبرهاي پزشكي آن كه ام ديده سيما 6 در شبكه .داشته باشد

هـاي در صفحه آخر همشهري در سـال را نفيلددكتر رز .خواند خبر پزشكي مي پزشكي دارد و كـه سـت انگار او يك روزنامه .خواندم من هميشه مطالب او را مي ؟يادتان هست اول انتشارش

ي زمينـه امـا در .دهـد بـسط مـي و ارائـه اجتمـاعي به صورت پزشكي را اطالعات به نظر من تواند فقط دانش سياسي داشـته نميسياسي نگار ن يك روزنامه به نظر م ؛نگاري سياسي وزنامهر

انـواع بايـد بـا معقـول چند تا دانش هست كه نه در سطح خيلي عميق اما در يك سطح ؛باشدشود را خيلي نمي ها اين... و يشناس جامعه ، اقتصاد ، سياست ، تاريخ .دشابدر ارتباط ديگر دانش

از ايـن علـوم در يكـي نگار سياسي روزنامهست اممكن . تفكيك كرد ي سياسي نگار روزنامه از ،سياسـت بنويـسد تر امـا واقعـاً اگـر كـسي بخواهـد در حـوزه تر باشد و در يكي ضعيف قويميـان ارتبـاط .متكي باشد ها آن اطالع يا فقط به يكي از بيچهار موضوع ـ تواند از اين سه نميتوانيد كسي را پيدا كنيد كه در هر چهار حـوزه البته شما نمي .ستابه نظر من خيلي مهم ها اين

البتـه نـه بـه معنـاي ( اجتماعي -كنش سياسي از نگار سياسي بايد روزنامه چنين هم .عميق باشد ساز سوژه او حوادث هم براي ي صفحه ، اگر آن را داشته باشد .باشدبرخوردار هم ) اي آن حرفه

اود براي نتوان مي ها اين همه ،ماع و فرهنگ اجت صفحه چنين هم. اقتصاد هم صفحه .دبوخواهد .دنسوژه داشته باش

)17( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نـويس يـا در حقيقـت يـك سـرمقاله كـه ايـن . بـراي مـن جالـب بـود آخـر شـما هاي هجمليابي كند و ريشهها را سوژه ،دادهاي مختلف بيابد سوژه را از دلِ رخن يافتتوانِ، نويس يادداشت

داد نباشد اما او آن رخيكه شايد در ظاهر هم عامل ايجادربط دهد هاي ديگر به مولفه را ها آنداد اجتمـاعي را در هايي از ايجـاد آن رخ فعاليت خود رگه با توجه به دانشي كه دارد در حوزه .مواردي ببيند كه شايد پنهان باشد

ش سـوژه ورزراحتـي از بـه ،نويس هـستند نويس يا اجتماعي كه سياسي يي ها آن مثالً ،بلهها داعيه ؛مستطيل سبز «به نام يكي نوشتم درباره فوتبال يكي دو يادداشت سال گذشته .بنديا مي

مـردم ايـن جـا چـون ؛و دخالت در فوتبال ايران بود فيفا قضيهموضوع ».كشد را به چالش مي رويـد و فيفـا مـي قـانون زيـر بـار به صاحبان قدرت تذكر داده شـده بـود كـه . حساس هستند

زير بار اين قضيه داخل كشور اجتماع و سياست ي كنيد اما در حوزه ا تصحيح مي تان ر نامه آيينايـن دارنـد هـا آن اين بـود كـه چگونـه بحث آن يادداشت كنيم يد و ادعاي استقالل مي ور نمي

ا موضـوعش امـ كشند به نظر من يك بحث سياسي بود استقالل را به چالش مي مفهوم سنتي از .افتاد اتفاق مي در ورزش اًمشخص

.نويس نيستيد شما خودتان يك ورزشي كه اينبا

ي سـيطره در كـشور مـا . نيستم و كاري هم به اين موضـوع نـدارم نويس اً من ورزشي طبعگفت كـه توان بنابراين مي ها را از بين برده حوزه ي استقالل همه ،سياست وزياد است سياست

ورزش برود ي ست كه حوزه ا هدف اين .ست اين البته مثبت ني ،اند شده يها سياس حوزه ي همهمنـد شـده و با سياست قاعـده هايشان ارتباط ، اقتصاد برود جاي خودش ي حوزه ،جاي خودش

ي كـه ي باشند ولي بين دو دايره از يكديگر توانند كامالً مستقل نمي ها اين گرچه .طرفه نباشد يكبيست درصد آن مـشترك و ثر يا حداك دارند جدا فضاي مشترك و نود درصد فضاي ده درصد

ايـن بـه اما االن وضعيت جامعـه مـا .، تعادلي وجود داشته باشد جدا هستند ها آن هشتاد درصد يعنـي بـزرگ ي يـك دايـره سايهزير موضوعات مختلف داريم كه ي ها دايره كه ده شكل است

در يـك هيچ... و دانشگاه ، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ ، ورزش ؛اند در دل آن قرار گرفته و سياست نـويس شـويد توانيد يك سياسـي مي ها اين به همين دليل در تمام .استقالل ندارند برابر سياست

يـك هاي سياسي پيدا كند و بنويسد اما شـايد در كه سوژه است نويس مجبور چون يك سياسي

)18( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اردد جـز در مـو ننداشته باشـ ها حوزهي به اوضاع ديگر چندان كار ها نويس كشور غربي سياسي .شود ضروري ميكه محدودي

سـت كـه ربطـي و آن مهـم باشـد يـابي سـوژه ي زمينـه يك عامل ديگر هـم در آيد به نظر مي شـما . كنـد برقرار مـي ساخت قدرت و انتخاب آن سوژه ، قدرت ي ن حوزه ايم نويس يادداشت

؟بينيد چگونه ميو ساخت قدرت را حاكم بر جامعه سوژه با تفكر ي رابطه

،در دل خـود نيـاورد بـه شـكلي قدرت را توجه به و مخاطبش قدرت نباشد كه يادداشتي .بخواند آن را جمهور حتماً رييسست كه ا يادداشتي ، يادداشت سياسي .سياسي نيست يادداشت

اما يادداشت ،ست اصالً فرصت نكند بخواند ا ممكن ،منظورم اين نيست كه ورق بزند و بخواند او و نگاه قدرت بر آن يادداشت ،را خواند آنرستگار مثالً آقاي ست كه اگر اادداشتي يسياسي

پس در اين صورت اصـحاب قـدرت .طور همين مخواندمن هم يا اگر .تأثير بگذارد بر قدرت قـدرت نگاهش نـسبت بـه ،بخواندآن را ياگر كس ديگر ند ندا ند زيرا مي ن آن را بخوا ناچارند

، از قـدرت خالييادداشت سياسي . قدرت مهم است و اين براي صاحب شود مثبت يا منفي مي از طريـق و مـستقيم يـا غيرمـستقيم يادداشـت سياسـي .به نظرم اصالً يادداشت سياسي نيست

مركـزي ي و هـسته دنيـا بنـابراين ب .دهـد قـرار مـي بقدرت را مخاطـ خطابي كه به مردم دارد . ساخت قدرت باشد وقدرتبايد يادداشت سياسي

اما مهم خطوط ،خواهيد كه در اين حوزه بنويسيد يد و مي ا هرا پذيرفت ي ي طهرابچنين خب شما همستقيم ب توانيد در حقيقت شما نمي.ستا انتخابي شما در تعارض ي ست كه با سوژه ايقرمز ي سوژه مثال براي .شود اي به شما داده نمي يد چون چنين اجازه پردازخواهيد ب مياي كه سوژهت متحده آمريكا در سي سـال اياال نسبت به آيا كنش جمهوري اسالمي ،كات متحده آمري اياال

اين من ؟شود وارد اين سوژه شد كنيد تا چه حد مي شما فكر مي ؟گذشته درست بوده يا غلط دهد وارد بشود يا خير؟ نويس اجازه مي كنم كه در حقيقت به آن سرمقاله عرض ميرا

دانيـد يادداشـتي كـه آقـاي مهـاجراني تماً مي شما ح .مفصل است بسيار شرح اين موضوع ) 1368(آقـاي هاشـمي رياست جمهوري بعد از و در روزنامه اطالعات درباره رابطه با آمريكا

.ساز شد مسألهدر ايران ،نوشت

)19( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.يد انجامپيمايي هم بله به راه

بلكـه بـه دليـل ن آنوممن شخصاً نسبت به آن يادداشت اعتراض داشتم نه بـه دليـل مـض آقـاي براي مثـال . است يادداشت سياستمدار ،نگار نيست آن يادداشت، يادداشت روزنامه كه ينا

اين بگويد كه بايد ست بيايد دو تا جمله اممكن ،استجمهور رييس ،ستارستگار سياستمدار به دانـش و تخـصص كاري هم .كنند دنيا روي آن دو جمله حساب باز مي ي شود در همه طور

.بنويـسد ايـن طـور نگـار نبايـد روزنامـه ولـي .چون او قدرت دارد مهم اسـت ط فق .ندارنداو زنـد نگاري حرف مـي از موضع روزنامه ،گويد سخن نمي نگار در واقع از موضع قدرت روزنامهدر ايـن صـورت شـما اگـر بخواهيـد .بايد تبديل به قدرت شود حرف در جريان انتشار كه آن بعد پنجـاه خـط ،دستور بدهيدو توانيد پنج خط بنويسيد ت نمييد رابطه با آمريكا الزم اس يبگو

كـه آن را به شكلي مضمون اصلي حتّا شما بايد از ابتدا پنجاه خط بنويسيد و .عذرخواهي كنيد يادداشـت را در عـين حـال كـه خواننـده .باشدنظاهر خيلي كه پوشش دهيد چنان ،استالزم قرار نيست يادداشتي .كنيم ما در ايران زندگي مي .درا درك كن آن ي مضمون پوشيده ،خواند مي

واقعيت اين . من در ايران هستم .دننويس عين يادداشتي باشد كه در فرانسه مي ،نويسم كه من مي هـر چيـزي را كـه ي اگـر آزاد بـود ؛وجود دارد هاي زيادي تفاوتميان اين دو محيط ست كه ا

د بنابراين كسي كه در مقام رك موضوع فرق مي و بود يديگرطور وضعيت بتواني بنويسي اصالً چه بسا الزم ،كندآن كمك بسط به بيان و را ي ي خواهد ايده مينويس سرمقاله يا نويس يادداشت

آن آن را گونـاگون از زواياي ؛يك موضوع بنويسد ي دربارهست كه ده يادداشت پشت سر هم اـ آن را ها دي يا عبدي عب ،وقتي نوشت آن را قدر بسط دهد كه آقاي رستگار خودشـان دخواندن

نـه برسـند آن حس و آن درك به بايد خودشان ها آن .خواهد برسند ي كه او مي ي به همان نتيجه . جويده در چند خط بيان كنيدنتيجه را كه آن

سـت كـه يـك ا ايـن ،هـا وجـود دارد بـسيار مهمـي كـه در انتخـاب سـوژه ي پس يك نكتـه .به هدف برسدقرار نيست با نوشتن يك يادداشت نويس بداند لزوماً يادداشت

بينيـد كـه امكـان دارد مي ، بخوانيد را ها آنتا بگذارم هايم را كنار هم من االن يادداشت اگر كلـي ي سوژهمنظورم .بيشتر نيستچند سوژه عمالً در آن اما صدها يادداشت نوشته شده باشد

چرا تكـرار .ستاتكرار بقيه .يشتر نيست هفت يا هشت سوژه ب . خاص ي نه سوژه است عام و خـوب خواهم بگـويم حاكميـت قـانون قرار نيست چون من مي .جا بيفتد كه اين ؟ براي مكن مي

)20( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـه ايـن ».به تمام شـد و رفـت به است و حاكميت قانون خوب « :يك جمله بنويسم پس ،استها مورد را از دل واقعيت ست ده امحور فكريتان چه آنمطابق شما بايد . نگاري روزنامهشود نمي

ست و چگونه مـا بايـد بـه ايـن هـدف او نشان دهيد چرا اين موضوع مهم درآوريد اجتماعي صـاحب ايـن كـارِ ، اما اگر يك جمله بنويسيم كه بله از امروز بايد حاكميت قانون شود .برسيم

رفتار نسبت بـه گونه و بايد د نگار روزنامه در ايران دارم اعتقاد .نگار ست نه كار روزنامه اقدرت به عقب آن را بايد بايد رعايت كند از طرف ديگر آن را از يك طرف . داشته باشد خطوط قرمز

نددرصد ثابتي نيست خطوط قرمز يك خطوط صد ،ستاهر دو موضوع مهم ببيند اين .دهد له د به اين خطوط من باي به نظر . بايستي شطرف اينمجبور باشي كه كني يا بايد از آن عبور كه يا ست كه ا عين جمعيت ،ويدش نزديك مي قدر به آن اما شما هر .ردشان نكرد و نزديك شد قرمز

بينيد خطوط قرمـز مثـل سـال مي،ها را نگاه كنيد اگر روزنامهنشما اال ،تر دهيد عقب هلشان مي اسـت ممكن ،دكني عبور ها از آن اما اگر برانيد توانيد به عقب را شما مي خطوط اين ؛ نيست 70شخصي من بنابراين عقيده .بياورد خطوط قرمز را جلوتر واكنش نشان دهد و شرايط حاكم كه ها آنو بايد هم بسياري از خطوط قرمز را قبول نداشته باشد تواند نگار مي روزنامهست كه ااين

و سياسي ران در مورد رهب گونه يا طنز يانتقادخطوط قرمز من براي مثال .را قبول نداشته باشد .سـت او به ضرر خودشـان شرايط كارآمدي نيست به نظرم اين .قبول ندارم را جمهورها رييس

قـدر آن و ببريـد جلـو را خطوط توانيد اين شما مي ولي .استهر حال اين يك واقعيت به امايـك ست ا ممكن ،د كنيد راگر اين خطوط را پيش از آن اما .برسيدخود تا به منظور ببريد جلو

در رعايت خطوط قرمز به شـكل . دتر بروي عقب كلي ،ديي هم كه هستي اين جا پاتك بزنند و از كند يادداشتي را در ايران خيلي فرق نمي مبراي مثالً در رعايت خطوط قرمز ،كنم خاص عمل مي

در هـا ايـن ي سـت كـه همـه ااين بر ام فرض اوليه چون ، خارجي ي روزنامهدر يك بنويسيم يا خـارجي ي با يك رسانه اگر كه اين يا .و بايد كليت را رعايت كنم شود خوانده مي داخل فضاي

مثالً چند شب ؛كنمعايت آن چارچوب را ر ها اين ي كنم اوالً در همه سعي مي ،كنم مصاحبه مي خـانمم گفـت بيـا ،كردم كرد من داشتم كار مي آقايي صحبت مي ك با ي 1سي فارسي بي پيش بي هم من برايش مثـال زدم كـه را يكي ديگر ! متفاوت چه قدر ،كند فالني صحبت مي با دببين دار

ولـي در وضـعيتي كرد ميتقريباً دفاع از حماس ،كرد با او صحبت مي خاص ي يك شبكه وقتي

. انجام شده است1389اين گفتگو اوايل بهار ـ1

)21( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ايـن .نگار واقعاً اين نيـست خب كار روزنامه . كه به حماس نگويد يي نبود فحش و ناسزا ،ديگر .ستان به نرخ روز خوردن ان

سي يـا در بي در بي ،صحبت كنم VOAتصميم بگيرم يك روزي در و من اگر خودم باشم درصد فرق رعايت خطوط قرمز بيش از چند ،به لحاظ چارچوب كنم فكر نمي ،تلويزيون ايران

گيـري خـودم را چـون مـن جهـت .گيري كه مطلقاً فرق نخواهد كرد جهتنظر از . داشته باشد فـرق ،ده درصـد تفـاوت يـا پـنج بـا نيز آن ادبياتممكن است حتّا م كه خواهم بگوي مي .دارم

جوري نوشت كه كنم در ايران بايد كوشش كرد يك حس مي كه اين خاطر به كند معناداري نمي از خـارج هـاي در سـايت و خـودم ور هم در سايت ط برود و همين جلو و فضا بسط پيدا كند

به همين دليـل .كار برم به ات و همان اصطالحات را كنم همان ادبي سعي مي نويسم و كشور مي تـر رنـگ و كـم برد تر عقب و دا د بايد هل خطوط قرمز را ولي . پديد آورد بايد مشكلي ن معتقدم

،نوشـتم يادداشـت دو هـزار حـدود كـه نگـاري به همين دليل در طي بيست سال روزنامه .درك حـالي در.كنم چون رعايت مي. ه استنشدرو روبهحكم محكوميت با موردشيكحتّا تاكنون

د نشـو كـه بـه محكوميـت منجـر مـي يها و مطالب از يادداشت به لحاظ مفهومي كنم فكر مي كه سـري مـسائل را د اما به هر حال بايد يـك ن هم باش ترتنداست كن مم حتّا .دنتر ندار كمچيزي

.رعايت كرد

يعنـي در حقيقـت ؟آوريد ان بيرون مي هايت را از دل يادداشت خود هاي شما چه ميزان از سوژه سـوژه و ست يادداشت ديگري نوشتن احساس كنيد سرآغاز ،رسيد يادداشت مي پايان وقتي به

.شود پيشين متولد مياز دل يادداشت

فـوراً ،بيـنم هـر چيـزي كـه مـي اين است كه م ده ميانجام ها كاري كه من در مورد سوژه پـرورش مطلـوبي آن را توانم به شـكل ببينم مي تا روم مي با آن كلنجار ي مدت .كنم مييادداشت

1»مرامـي مرام بي« يادداشت ،مردوست دا م و آن را ا هنوشتبه تازگي مثالً يادداشتي كه . يا نه دهم عبـاس آقـاي بـاره مرامـي در اين مرام بي .دهم كه چگونه به ذهنم آمد برايتان توضيح مي . است

مرام بي چه قدر فقايش راال اين آقاي پاليزدار هر كاري كه كرده نوشتم ح در آن جا .بودپاليزدار ايـن ، اصـلي از نوشـتن ي ست اما انگيزه االعاده بدي مرامي چيز فوق بي .هستند كه ولش كردند

.ها مراجعه شود هاي مورد اشاره در متن به ضميمه يادداشت درباره يادداشت ـ1

)22( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

داد كـه نـشان مـي .كننـد هايي كه ايميل مي از اين فيلم ، اصلي ديدن يك فيلم بود ي انگيزه .نبودبه ذهـن ها اين ي ند و همه ردك ند و قيچي مي دز تا پاسبان آتش مي دو را يك پسر جوان موهاي

ساز نباشد و يك تعريضي باشد به اين توانم بگويم كه مسئله ي مي چه طور من رساند كه اين را بلندتر نبـود مشاور رييس دولت كلهر مهدي دنبال اين بودم كه موهاي اين از موهاي . وضعيت

توانستم ايـن يادداشـت اما من نمي .ندردد چنين و چنان ك كردنتحقير اين جوان را كه اين همه هـا در تلويزيـون فـيلم ايـن اگـر البته پخش كرد شود خود فيلم را نمي چون بنويسم را مستقيم ندشـد پخش مي ست اگر اد چون آبروريزي نكن را جمع مي چنين رفتارهايي د بساط نپخش شو

.دنشو علني نمي ها اين كارست كهاادنش اين علت اتفاق افت .افتاد نميها اتفاقكه اين يـك هـا پلـيس در آمريكـا ايـن بـود كـه چنـد سـال پـيش گسترده علت تظاهرات بسيار

.هايشان پخش شـد و آن اتفاقـات افتـاد تلويزيوندر فيلم رويداد پوست را كتك زدند ولي سياه ي بعد ديـدم كـه قـضيه .يمبگواين را توانم مي گونه چهكه من رسيد به ذهنم پس از اين ماجرا

،چهـار . سـت موضوع خـوبي وزير ژاپني هم زدن چرت. است آقاي پاليزدار هم موضوع خوبي از لحـاظ موضـوع كـنم فكـر مـي و كه از داخل آن يك يادداشت درآمد پنج موضوع را گرفتم

آن مـورد كـه چگونـه در فكر كردم خيلي ،ماهواره اميد مورد در ياست اگذاري ر تأثي يادداشتِ .مطلب بنويسم

داننـد كـه چـه مينبفرستند ولي به هوا ماهواره كه كشور آنان آيد خوششان مي مردم ههم اتحـاد جمـاهير شـوروي ،اي كه ما جوان بـوديم در دوره ؛كند هايي برايشان درست مي بدبختيكـن دسـتش اما آخرش گوربـاچف آمـد يـك پـاك .فضايي در جهان بود - مطرح اتمي قدرت

كن و يك پاك كرد كشيد روي كاغذ سياهش است و آن را شوروي كنِ ت اين پاك گرفت و گف را بـه فـضا فرسـتادند امـا بچـه گاگـارين يـوري .سفيدش كرد و آلماني هم كشيد روي كاغذ

.كن آلماني بخرند تا دفترشان را پاك كنند هايشان بايد بروند پاك اي مدرسه

.وارد كنيمرا هم بايد از خارج زنانه جورابگفتند مي

ديگـر فروشي كند؛ يك فاجعه بود كه يك دختر روس براي يك لقمه نان بايد خود هم آن ه چـ ،سـت امان خب حاال ببينيم سوژه در ذهن . كنم طرحرا ديگر موضوعات از نخواستم خيلي

حـساسيت درسـت نيم و بـسطش دهـيم و حواسـمان باشـد كپيدا ش را تچفت و بس بايد طور .نشود

)23( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

توانـد بـه ولي كسي هم نمي كردم تمام اين مطالب را هم بيان .ت را نوشتم من اين يادداش بهمـان ،كنـي مردم را فالن مي ذهن رفته داري به فضا اميد ي بگويد حاال چون ماهواره نويسنده

به صورت مجازي و غيـر در عين حال كه معتقدم ،ستاجايش يعني آن خط قرمز سر .كني مي .ام شده از آن ردمستقيم

وري رعايت شده اما از نظـر محتـوايي از آن رد ص كليدي به لحاظ ي نكتهخط قرمز و اين ولـي از نظـر محتـوايي ،وري خط قرمز را رد نكنيم اين قضيه اهميت دارد كه از لحاظ ص .شدهزحمـت و بايد مطالعه داشته باشـد نويسندهالبته تفاوتش اين است كه . م از آن بگذريم تواني مي

چـي ؟را كرديد اين كار چرا بنويسد كه در مورد ماهواره اميد مطلب تندي تواند ا مي بكشد و الّ هـم روي ي تـأثير . ايجاد كنـد بعد هم مشكل توان نوشت ميتمام ! و يا تهور با شجاعت ؟شده

.ستا بيان خيلي موثر ي خواننده ندارد چون معتقدم نحوه اسم .كمتر بياورم را مشخص بخاطماسم ها در يادداشت كنم هميشه سعي مي براي نمونه

موضـوع خـاص فرد يك بجاي يعني ؛تأثيرگذار است خط قرمز رد نشده اما ،آوري ي م تركه كم بـه طـور و كنند شما حتماً بايد اسم بياوري بعضي فكر مي .يا هقرار داد را هدف يادداشت خود

د نـ توان هـم نمـي ها ن مشكلي هم نيست و آ ،آورم اسم نمي من نه .آقاي فالني مشخص بنويسي ام به شـكلي مـورد اتهـ ها خيليدر اين صورت .شوند ميتوجه مهمه كمابيش اما .ندنشكايتي ك

و شـود د امـا خواننـده متوجـه مـي نم وجود خارجي ندار گوي كه مي هايي خيلي ؛گيرند قرار مي نيـد م شما هميشه سـعي ك ويخالصه بگ . دهد داند، مصداق آن قرار مي را كه مي هركس خودش

از .رد شـد توان ميرد نشويد ولي از لحاظ مضموني خطوط قرمز از و شكلي وري صبه لحاظ بـه لحـاظ توايي رد شـده و حماهواره اميد كه به نظر من كامالً به لحاظ م يادداشت جمله همان

.ايرادي بگيرندآن از توانند صوري هم نمي

ـ هـاي ها و يادداشت ان سرمقالههايتان را از مي جناب عبدي شما چه تعداد از سوژه ي هـا ناجريپيـدا ،هـستيد هـا آن يـا منتقـد ،اعتقـادي نداريـد ها آن كه اصالً به باورهاي يفكري يا نشريات

؟كنيد مي

االن .خوانـدم را مـي هـا آن هـاي از يادداشـت حضور داشتم برخي روزنامه در كه آن موقع هاي و يادداشت ها از سرمقاله كه د مآ ش مي پيدر گذشته خوانم ولي را نمي هايي يادداشتچنين را پيدا كنم اما بخش قابـل تـوجهي از هايي سوژه ،بودمموافق مخالف و ها آن باكه هم يرديگ

)24( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ــه يادداشــت ــاظر ب ــا و صــحبت ســخنراني موجــود در نكــاتهــايم ن ــا آنهــاي ه ــه ه ــود ن بايـن كنـد را صـادر مـي ي يـ بخشنامهآيد مي ه قضائي ي مثالً فرض كنيد كه قوه .هايشان يادداشت

شـود مـي كـه كنـد يـد صـحبتي مـي آ يا يكي مي .براي نوشتن يادداشت ي باشد ي تواند سوژه مي .ستا اتها ناظر به اين موضوع بخش قابل توجهي از يادداشت. يادداشتي سوژه

سـازان سـوژه را از هـا آن سوژه ايـن اسـت كـه شـما هاي انتخاب شيوهبنابراين يكي ديگر از ؟نويسند چه مي؟گويند را مانيتورينگ كنيد و ببينيد كه چه مي ها آن در حقيقت.اعي بيابيداجتم

. بهره ببريدبراي سوژه و يادداشت خودتان ها آن بتوانيد از دلتا

يادداشـت طـور كـه گفـتم همانست و سياسيهايم يادداشتچون بخش قابل توجهي از صـاحبان ضـع اها نيز بـه همـين نـسبت از مو سوژه بنابراين .قدرت است ناظر به هسته سياسي

.ندا چون ناظر بر اين موضوع ؛دنمربوط نباش آن جا بهشود كه نمي.دنآي قدرت بيرون مياز و آمد كرده بود وگو گفت روسيهدوماي با معاون ، آقاي حداد عادل ،قبلي مجلس رييس

خيلي تعجـب كـرده در ايران ه مسألوجود يك از آن آقا نقل كرد كه قول معاون دوماي روسيه ايـن مطلـب »!تر از بنزين اسـت كنم در مملكت شما چرا آب گران من تعجب مي «گفت بود و .ساز است سوژه

ايـن كه چرا وضع در بود سوال اين در ايران چه خبر است؟ يادداشتي نوشتم تحت عنوان كـل ايـن . رفـت انـرژي را گ يهـا افزايش قيمـت چه مرجعي جلوي ؟ چرا ؟ست اين طوري جا

چگونـه نفـت در كـه ،در ايران نفت سياسي وابسته به ارساختاز د يك نوع تحليل شيادداشت معـاون (چيـزي هـست كـه او اين جا در. كند را درست مي عقالنيت نفتي و اين ايده كشور ما

تعجـب آن جـا از خيلي چيزهاي رويم غرب طور كه ما وقتي مي همان .بايد تعجب كند ) دوماهـا خيلـي و هم نوشته بـودم يجاي ديگر اين را . چون عقالنيت متفاوتي با آنان داريم .يمكن مي

دو پاسخ اين بود كه بـا ،كردوگو گفت شود با اين دولت جديد نمي چرا برايشان جالب بود كه فهميـد طرف اصالً نمـي ،بدوي تاريخ رفتند در اين قبايل يك بار .روييم روبهمتفاوت عقالنيت بـه كوشيدند مي هرچهتوانست بفهمد مالكيت يعني چه؟ حاال ني چه؟ چون اصالً نمي دزدي يع

چـون .فهميـد ملكـي را نمـي فهميد كـسره را نمي »منمال «تركيب ،ستااو بگويند اين دزدي مثالً اگر .داشتن به اين معنا وجود تمالكي ي كسرهملكي و ضمير جوامع بدوي دانيد كه در مي

)25( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

پس از دو عقالنيـت يعني چه؟ من فهميد كه خودكارِ من است نمي ين خودكارِ گفتند ا به او مي .متفاوت برخورداريم و از يكديگر درك درستي نداريم

حـال بـه تـا آيـا ؟آوريد هايتان را از درون زندگي شخصي خود بيرون مي از سوژه يچه بخش چنين اتفاقي افتاده؟

داليـل مـسلماً .كننـد خـالف قـانون رفتـار مـي ها م كه چرا آدم ا همن هميشه دنبال اين بود كـه مـن سـعي نوشـتم . هـايم توضـيح دادم را در يكي از يادداشـت يك موردش.ي دارد متعددبعـد از نيمـه شـب 1تا 12ساعت ،سالم كه بودم روزنامه اما در را رد نكنم كنم چراغ قرمز ميرد هم هيچ ماشيني و است قرمز غ ديدم چرا .ستادميا چهارراهرفتم سر يك بار خانهبه رفتم ميايستي تا سـبز مي ههرچو ست اقرمز هم چراغ . آن طرف طرف و نه از برود نه از اين شود نميراهـشان را ،شـود بيننـد سـبز نمـي كه مـي پس از مدتي ستند يا ها مي بعد ماشين .شود نمي ،شود ههرچام هاشت بوده كه من د يي خواستم توضيح دهم كه اين تجربه مي آن جا .روند كشند و مي مي

اين حالـت در يعني ؟اي ايستاده هزد كه برو براي چ سريم هي بوق مي پشتاتومبيل هم ايستادم به دليـل رفتـار غلـط آن ؟دليلچه به .ه است چراغ قرمز ديگر مضمون خودش را از دست داد و .شخصي بـود ي جربهي بود كه ت ي سوژه اين. مأمور كه چراغ را تنظيم نكرده يا نظارت نداشته

.دهد نقض قانون در ساير موارد اجتماعي هم كمابيش به دليل همين وضعيت رخ ميكنـد آن سعي مـي ،گيرد هاي سياسي در اين شرايط قرار مي نگار با دغدغه روزنامهوقتي كه

ت حقيقـ يـك اداره كارمند رفتم به به تازگي .منتقل كند با تعميمي منطقي به مردم اش را تجربهگـويم مـن راسـتش را مـي !راستش را نگو فتد و گيندخ ،مفتگ ي را كه به دنبالش بودم ي قضيه

.گويد دروغ بنـويس او به من مي؟يويگ گويد دروغ بنويس چرا راستش را مي ولي او به من مي حـس هـا آنبا نوشتن كند سعي مينويس يك سياسيست كه شخصيي همه تجربه ها اين خب

يـك موضـوع نوشـته شـده كنـد حـس مـي خواننده هم چون . خواننده بدهد بهتري به و درك اي است براي كـار ي كه دروغ وسيله ي ببينيد در جامعه .اعي نيست زانتو است شخصي ي تجربه

خسارت دارد اما در جامعـه هزينه و چون راست گفتن .شوند ها همه دروغگو مي راه افتادن آدم رادروغگو ست كه اما كافي اول چندان سخت نگيرند، بار امكان دارد !غرب برو يك دروغ بگو

هـا از سـوژه ايـن .يـادش نـرود كه تـا آخـر عمـر آورند مي ش باليي سر ،گير بيندازند يك بار

)26( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.ام استفاده شده بـود شخصي از تجربه »مرامي مرام بي « يادداشتِ همين .شخصي است تجربيات .دند تأثيرگذار باشنتوان مي،دننويس اگر خوب بيان شو تجربيات شخصي يادداشت

آيا برايتان مهم است كه ،كنيد شما وقتي موردي را بيان مي . سوژه پتانسيل يك دانه را دارد بله، يعنـي در ؟افـرادي خـاص از مـردم باشـد يـا ،هاي مردم، جمعي از مردم اين سوژه براي توده ارتباطي با سـوژه شـما دهد چه ني كه آن سوژه را به خود اختصاص مي احقيقت طيف مخاطب

؟دارد

مخاطبـان را عمـومي و و سـاده ام اين است كه سوژه را عقيدهيادداشت، موضوع مورد در ،يك سـوژه كه اما امكان دارد.شوندمردم با آن درگير درصد 95 تا 90 به طوري كه ؛بيشتر كنم

در .بـا آن درگيرنـد مـردم درصد 5 مثالً .تري با آن درگير باشند خاص باشد يعني مخاطبان كم امـا ،ديـستن ن مردم با آن درگير درصد 95 درست است كه كه مهم است نشان دهم اين صورت

قـضيه . نسبت به آن حساس باشـند و ندفكر كن اش درباره درصد جامعه 95اين است كه مسأله يك ه احتمال اندكي دارد ك مثالً . دهيمگسترش را سوژه فراگيري توانيم چگونه مي كه اين است

تخلف مستقيماً به افراد زيادي مربوط شود، اما از حيث كليت موضـوع بايـد بـراي همـه مهـم بـه تعـداد محـدودي كـه ايـن بنابراين كوشش اصلي اين است كه اين موضوعات را ولو . باشد

در پذيرش دانـشجو كنيم كه مثالً فرض . همه است ي د نشان دهيم كه اين مسأله نشو مربوط مي اما مسأله ايـن ر باشند ن درگي آمردم با درصد 30بيش از كنم فكر نمي .آيد مي ديدپيك تخلف

اجتمـاعي و ليمسا ديگر ،كه اگر اين اتفاق افتاد چه تأثيري در اقتصادش مخاطب دريابد است .گرفتنظر را درمعهجا ي همهبايد .ي ديگر داردها نادر روحيه جو

بايد جلوه داد كه همه مطابق آن داستان مشهور اين موضوع را خواهم بگويم به هرحال مي را سوراخ كنند همه غـرق خواهنـد از آن يجاياگر يك كشتي كه همانند دانيم؛ داستانش را مي

به ظاهر يك سوژه يا موضوع مهم است بتواند نشان دهد كه چگونه هم نگار براي روزنامه .شددر مبتاليان به ايدز زماني تعداد .ر قرار دهد تحت تأثي تواند زندگي همه را ميغير مرتبط با فرد

سري جوامع آفريقايي هستند كه واقعـاً ولي االن يك ،نفر بوده است ده دو نفر، نفر، يكآفريقا نشان دهـد در همان ابتداي راه نگار است كه روزنامه يفهظو اين جا .كند دارد نابودشان مي زايد

موضوع به تواند در واقعيت امر مي بوده اد اندكي موضوع تعد ظاهر به كهشكل يك م نهوگكه چ .تبديل شودهمه

)27( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كه نگاران هستند برخي روزنامه . اشاره كرديدهاي سفارشي نوشتن يادداشتبه پيش از اين شما كنند كه خـواهي يـا نخـواهي بايـد بـا اي كار مي وزنامهر در .كنند نگاري ارتزاق مي از روزنامه

خط فكـري كه با وجود اين . دن آن روزنامه باش هاي انديشهزير بيرق در و باورهاي آن روزنامه با آن روزنامه يكي نيست ولي ناچارند برخالف ميلشان بنابر هـر دليلـي بـا آن روزنامـه ها آن

هاي سفارشي چه بايد بكنند؟ با سوژهنگاران روزنامه اين .همكاري كنند

گويند موضوع پرونده ما اين مي .ده دارد شهروند امروز پرون مجله گفتم در يك مورد ببينيد گيـري جهـت بـه كـاري .ندنك مينشما را مجبور وقت هيچ اما . در اين چارچوب بنويس ،است

ي موضـوع پرونـده !خواهي در اين چارچوب بنويسي بنـويس مي ه يعني هرچ .دندارننويسنده طلبـت را خـودت گيـري م شما جهـت .بنابراين سفارش بايد معلوم باشد . نشريه مشخص است

ايـران در كـه در كـسي : امـا واقعيـت ايـن اسـت .كند تعيين نمي ديگري كس و كني تعيين مي قرار البته .به ميلش باشد به طور صد درصد چيز همه بخواهدكند معنا ندارد كه روزنامه كار مي

وع تنـ زمـاني .را با محيط اجتماعي بايـد بهينـه كـرد نسبت نيست كه صفر درصد هم باشد اين ي يـ در روزنامه كه منگار بايد كوشش كني عنوان يك روزنامه به در نتيجه ما مطبوعات زياد است

هايي البته ممكن است بحث .شود، فعاليت كنيم ما آزادي عمل بيشتري قايل مي نكه براي نوشت وجـدانش نگـار نبايـد خـالف هم مطرح شود اما در هـر حـال معتقـدم روزنامـه چون دستمزد

ي اثـرات منفـي يـ برخالف وجـدان و اخـالق حرفـه نوشتنِدانست بايد كه آنويژه ه ب .بنويسد .خواهد داشت

چرا؟

حـس توانيد نمي، اعتقاد نداريدبه آنكه سفارشي موضوع نوشتن با شما .فهمد خواننده مي سفارشي نوشته يادداشت كه اين شود فهميد خيلي راحت مي و را منتقل كنيد همدلي و مناسبي

ابعاد وسيعي ايد همزمان دروني كرده آن را و عقيده داريد مطلبي به وقتي چون شما .استه شدآن كـه ايـن ولـو را در متن منتقـل كنيـد خود اين ابعاد و حس كه بايد ست احول و حوش آن

شـما امـا درست هم باشـد كه اين ولومطلبي را بنويسيد يك چه نا چن اما .عقيده غلط هم باشد سـخت چنـين كـاري انجـام مطمئنـاً . چنين حسي را منتقـل كـرد شود نمي ،اشيدقبول نداشته ب

آن موضـوع اطالعـات ي حجم نوشـته شـده دربـاره نويسد ده برابر كسي كه مطلبي مي .آيد ميكنيـد حـس مـي ،خوانيـد مـي مـتن را تواند بنويسد و شما كـه مي آن را دهم يكفقط اما .دارد

)28( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي نوشـته امـا .و فقط بخـشي از آن منتقـل شـده اسـت ست ا واجد استحكام ،نويسنده و نوشته ـ نزد نويـسنده وجـود دارد ،نوشتهچيزي اضافه بر آن و كمتر همان است معموالً سفارشي ه و ب

.نيـست مـوثر سـت كـه ايـن خيلـي او مشخص كند از نوشته سلب مي نظرم آن حس را كامالً نويـسند معلـوم ي يـك چيزهـايي مـي نگارها در مورد روزهاي تاريخ برخي روزنامه كه يد ا هديد

يـد يـك چيـزي هـم حـاال بياي .ست و اين ايـام هفتـه ان ااند آقا اين تاريخم ست كه به او گفته ا امـا واقعيـت .خيلي كار سختي هم نيست برايش دهد و نويسد و مي هم فوري مي اوبنويسيد و

.منفي نداشته باشداثر اگر البته مثبتي هم ندارد اثر كمتر و مطلب او دلنشين نيستست كه ااين

بايـد بـه دو و نوشـته سوژه انتخاب در شته باشد متن توان انتقال احساس را دا كه آنمنظور به وقتـي ايـن دو اصـل را . حرمت به مخاطب ـ2 حرمت به خويشتن خويش ـ1دقت كرد اصل

.رهيز خواهيم كردپ قطعاً ،رعايت كنيم از نوشتن مطلبي كه به آن باور نداريمو توضـيح دهـم ديگـر اي گونه به مخاطب را نقش خواهم االن من مي .ستاامالً درست ك

يعنـي .مخاطبم خـودم باشـم اولين كنم من هميشه سعي مي .را يكي كنم اصل بيان شده هر دو يم اگـر مـن ي يعني بگو .حرمت بگذاريم، خودمان هم مخاطب باشيم به خودمان خواهيم اگر مي

خواهم كـاله دهد آيا سر خودم را مي وانم چه حسي به من دست مي بخ اين را مخاطب باشم و روشن است كه فرد . يكي شديم مخاطب با كه مقدر احترام گذاشتي آن ان م اگر به خود ؟بگذارمنويسنده بنابراين حرمت گذاشتن . گويد كند يا به خود دروغ نمي فريبكارانه رفتار نمي شبا خود

.است، بسيار مهم استهم مخاطب خودش كه آن ي به واسطهبه خود

)29( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

آن سـوژه ي بـاره در د و شـو مطـرح احساس كنيد كـه اگـر و اي را انتخاب تا حاال شده سوژه كـه داريـم غرايـزي ما به حكم انسان بودنمان .كند به مطرح كردن خودتان كمك مي ، بنويسيدنگاري خيلـي ه يكي از مواردي كه در روزنام .هستيم ها آن يجو پي بخش است و لذتبرايمان

يعنـي در .نگـار زيـاد اسـت ن روزنامه مطرح شد امكان ست كه ااين گيرد قرار مي مورد توجه شما تا حاال شده ربطـي را بـين ايـن .آور خواهد بود شهرت او براي نگار روزنامهحقيقت كار

سـوژه ه بنويسيد كـ آن ي و درباره ي را انتخاب كنيد ي سوژهي ي گونهبه فكر كنيد حوزه ببينيد و .ها بياورد بخواهد شما را بيشتر در چشم

ايـن طـور خـواهم بگـويم نـه اما مي ،پذيرش آن راحت نباشد اگر به شما بگويم نه شايد وقت حاضر نيستم به هيچ .به دليل غروري كه دارم متواضع بودنم بلكه ي اما نه به واسطه .نبودهدانم كه خودم را باالتر از آن مي زيرا .نمآن سوژه را صرف خودم ك بخواهم ي بپردازم كه ي سوژه

به موضوع گونه اين ينيازي به آن ندارم در واقع غرور . كنم استفادهبراي خود سوژه بخواهم از به آن نيـاز دارم و چه آن كنم حس مي ، بلكه مشته باش كنم به چنين چيزي نياز دا حس نمي .دارم

عقيـده ها هايي است كه واقعاً به آن داختن به آن سوژه پر ،كند احترام ايجاد مي ها اتفاقاً هم همين بخواهد به نوعي با اسـتناد بـه هايي كه سرايي از داستان .دانم نياز جامعه مي را ها آنطرح دارم و

.اصالً نيازي به اين موضوع نيـست . كنم پرهيز مي ،اعتباري باز كند من ديگران و رويدادها براي خوب آن ي درباره را خوب انتخاب كند و ي ست كه سوژه ادر اين نگار مهم بودن يك روزنامه

ام را تجربيـات شخـصي هـم اگـر . بـودم گونـه ايـن اين جا د من ينيازي نيست كه بگو .بنويسد فالن بـوديم ،جمهور بوديم رييسحاال مثالً با كه اين تجربيات عادي روزمره است نه ،نويسم مي

يـادم بنابراين . ها آورده شود در يادداشت يلي مهم نيست كه به نظر من خ ها اين ،و بهمان بوديم ايـن چيـز را هـيچ وقـت در ،مهم جلوه كـنم خودم تانقد كنم را آيد بخواهم يك آدم مهم نمي

.تـوانم نفـي كـنم نمـي آن را .آدم در ضميرش چنين چيزي باشد است اما ممكن .ذهنم نداشتم ، نمـاييم تا مهم جلـوه يمكه آدم مهمي را نقد كن يمصورت ناخودآگاه دوست داشته باش ه بشايد

.تين قضيه نبوده اساضمير آگاه در ست كه ا اما واقعيت اين .ممكن است اين در ذهن باشد

مـورد نظـر عـادي يفـرد به لحاظ مرتبت اجتماعي كنيد كه انتخاب مي ي را ي سوژهشما وقتي نويسيد در حقيقـت ميمخاطب ن اي ي هبار وقتي در .مثالً همان رياست جمهوري . نيستسوژه

ارتباط شـما نوشـتاري اما در اين جا كنيد ميوگو گفت دانيد و با او سطح او مي در خودتان را

)30( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

چنـين مـواردي در طي ارتباط نوشتاري او مخاطب شما قرار گرفته و طبيعي است كـه .استرون انـسان بـر هـايي را در د احساسيك سري ،بخش نتيجهگذار باشد و رمتن اث خصوصاً اگر

يا نه؟ چنين چيزي هست .انگيزد مي

يعنـي . اسمشان را نيـاورم ،كنم اشاره مي افراد در مواردي كه به اين حتّا بر اين است سعي اسمـشان را جـايي مجبـور باشـم كـه اين مگربرايم مهم است مضمون و محتواي قضيه ، بيشتر .بياورم

؟بيـشتر بـه دلتـان نشـسته كدام سـوژه ايد، تهنوشكه سرمقاله يادداشت و 2000حدود ن ايم زاـ رداز آن خرسند و خوشـحاليد كـه خوانيد دوباره مي آن را امروز وقتي كه يي سوژه آن ي رهاب

.ايد مطلب نوشته

.پـردازد ي كـه كـسي بـه آن نمـي ي سوژه. دنگوي سخن مي ضعيف هاي هايي كه از آدم سوژهبـه ايـن مفهـوم شـجاعت ي كاربرد كلمـه چون من از ستاقصد ندارم بگويم در آن شجاعت

سـوژه بـراي انتخـاب مرام و جـوانمردي حداقلي از كنم كه اما حس مي .آيد خوشم نمي خيلي از اوايـل شـما دانـم من نمـي .مهم است كه از ضعيف دفاع شود شجاعتي براي من .ستاالزم

يد يا نه؟ا هبودروزنامه سالم با سالم

.ا بودمه شماره تقريباً از همان پيش

بامـداد 1ساعت اًحدود يك بار .بستيم صفحه مي شب نيمهاتي بعد از تا ساع قعابعضي مو هـم كـه تقريبـاً يك آقـايي .شد چون صفحات دستي بسته مي .بودم آرا صفحهسر باالي كه بود

اگر يادتـان باشـد .كرد گريه مي پشت تلفن .مهندس بود زنگ زد من بود هاي امروز سن و سال كـار ه گفتم حاال چـ . را هم گرفته و برده بودند خانم او .گرفتند ميعصر را در خيابان ولي ها زن

نـستم در اد خواهم تو كاري برايم بكني فقط زنگ زدم چون مي گفت من اصالً نمي .كنم برايتان بـراي مـن گوش كنـي كه همين .بفهمدبشنود و اين مملكت خالصه كسي هست كه حرفم را

م در مورد آن نوشتم در ه بودم و چند تا مطلب اين موضوع چند روز درگير من تا .ستاكافي رفتـار من اين به نظر .براي من خيلي مهم است همين پرداختن به قضيه .هاي مختلف پرداخت

كـسي آن جا ستا ممكن .جمهور را گرفتن رييسگريبان ست تا اشجاعت مصداق بارزتري از كـه ين است كه روزنامه بايد اين خدمت را به كسي كند اما واقعيت ا .ستاحس كند شجاعتي

)31( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يـا نـه؟ كنـد حمايت مـي او يك روزنامه از ،روزي كه نياز دارد بايد ببيند فرد . نيازمند آن است .بپردازد ها آن بهكند كه كسي جرأت نمي استهمه موثرتر و مفيدتر يي از سوژهمعتقدند برخي

رده و كـسي بـه آن توجـه پرداختن به اينكه كنم ولي من فكر مي يكي كنار خيابـان افتـاده و مـ نقـد قـدرت باشـد و در مقـام كـسي عليـه تا وقتي تر از آن نيست كه ارزش لزوماً كم ،كند نمي

.بنويسي

.پيوستش داد هاي ديگر اجتماع بشود به مولفه وقتي كه مخصوصاً

از معنـاي زندان رفته آدم.ست كه از اين فرد دفاع شودا اما مهم .خورد خودش پيوست مي در »پنـاه انـسان بـي « من يك مجموعه يادداشت داشتم با عنـوان . فهمد مي رازنداني دفاع كردن

اند مرتكب جرم و خالف شده زندانيان قريب به اتفاق آن خب .يان عمومي اوين بود مورد زندان حـاال .كشد ش را مي اما جرم كرده مجازات .دنمجازات شو بايد ندا كردهجرم ،در آن بحثي نيست

اصـالً پـاك .دكـش و مجازاتش را مي ه خالفي كرد .قرار نيست كه از همه چيز ساقط شود ديگر را بايـد هـا آن ي يقـه نـد ا هكردشوند و جرم خواهم بگويم كساني كه مجازات نمي من مي .هشد

و موجـب بازسـازي حتّـا دفـاع از حقـوق او .ديگر بيچـاره پـاك شـده زنداني كه اين .گرفت . گويي اصالً بايد نابود شود ،رود زندان ميكه در ايران كسي .شود مي ه جامعه بآن فرد بازگشت

دفاع از حقـوق يـك .ماند خط مي آن طرف هميشه .گردد به جامعه تا آخر عمر هم ديگر برنمي كـه ايـن تر اسـت تـا خيلي جذاب،مجرم بوده است كه اين براي من ولودر برخي موارد زنداني

گرچه اين دفاع هم به جاي خود خيلي اهميت دارد، كنمدفاع واهم بروم از يك آدم سياسي بخها به نظرم اهميت اخالقـي اين نوع سوژه.زيرا زندانيان سياسي معموالً حاميان قدرتمندي دارند

.گذاريش هم باالستربااليي دارد به همين دليل تأثي

انتخاب آن سوژه را زيـر عالمـت ، از گذشت زمان بعدو اي بنويسيد سوژه دربارهتا حاال شده چنين انتخابي داشتم؟يد چرايسوال ببريد و بگو

ست كه معموالً اگر نسبت به چيـزي شـك و شـبهه داشـته ا يك دليلش اين .يدآ يادم نمي .كنم و احتياط مينويسم نمياش دربارهباشم

)32( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در ظرف زمان سوژه حساس كنيد ااز انتخاب و نگارش يبعد از مدت چه؟ ظرف زمان ي مقوله ؟ه استخودش نبود

هميـشه همـان طـور كـه گفـتم آيـد و ولي يادم نمـي .ستابايد مرور كنم تا ببينم چگونه ممكـن هـم همـين طـور اسـت در نوشتن . ندهم انجام كنم سعي مي ،مدار شكرا كه ي يكارها

بـراي از صد تا مطلبـي كـه ه گون هگويم كه چ هم من مي آن جا .بپردازيداين نكته ست بعداً به ا .را يكي ،كنم يا از ده تا تايش را استفاده مي ست من فقط دهاطرح موجود

گوينـد شـكارچي مـي . نويسيد نميترديد داريد و هايي كه به آن شك سوژه ي رهابردپس شما اي بين اين شما چه رابطه .ندكو شكار گاه خودش بنشيند ست كه در كمين ا اي ماهر شكارچي

؟بينيد نويس مي كارچي و يادداشتش

نگـار روزنامه اجتماع اگر ي در حوزه به نظرم اما . درست است چه قدر اين تمثيل دانم نميشناسم كه را مي فردي . است تر موفق ، داشته باشد و بعد با آن تحليلش زندگي كند ينگاه تحليل

گـويي كـه ،يل اجتمـاعي كنـد خواهد تحل اما هنگامي كه مي .باسوادبسيار ست و اشناس جامعه مانند يك آدم .ستدرس ا در كالس فقط براي گفتن سوادش گذارد و ميكنار را تمام سوادش

سـواد او . ربط دهـد كند اصالً قادر نيست آن دانشش را به اين تحليل اجتماعي تحليل مي يعامبتواند ايـن بايد ر نگا يك روزنامه .شود نگار نمي روزنامهاين فرد .ستافقط براي كالس درست

سـوژه در كمين كه اين بيش از در اين صورت . بين آن دانش و امور زندگيش ،پل را ايجاد كند مشاركت نگاري چنين روزنامه . بندي كند همه چيز براي او سوژه است فقط بايد اولويت بنشيند

سـوژه ا هـا ر سـوژه كـه در واقـع سـت و ا .ستا نگاهش گسترده و وسيع دارد و اجتماعي فعال ماننـد نه ،آورد ميزند و سوژه را بيرون كه زمين را شخم مي است شايد مثل كشاورزي .كند مي

.شكار از جلويش رد شودمنتظر باشد تا كمين كند و صيادي كه

.يابد شود سوژه را مي منتظر سوژه نمي

. و ايجاد كردن آنفتنبه دنبال سوژه ر :ستابله در واقع كارش اين

خـوبي باشـد ي تواند سـوژه ميهم خيلي كوچك خيلي موارد ديد كه نگاه كنيد ي ويهن زا ايبا هـم تواند مينگار روزنامه .نمايي كند رخاست ممكن هم خود سوژه البته .براي انتقال موضوع

)33( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

خـاص ديگـري ي اگر نكته .ها و هم صياد بهترين سوژه شدابو خالق سوژه گر آفرينشيابنده، .به موضوع ديگري بپردازيمنيست اجازه دهيد

. سوژه فعالً نهدمورر د

هـاي سياسـي ها و سرمقاله يادداشتتوان تغيير و تحول را به عنوان يكي از كاركردهاي آيا مي دانست؟

چيست؟منظورتان از تغيير و تحول

تغييـر ايجـاد يـك عامـل اجتمـاعي شود آن يادداشت در عرصه زماني كه يادداشت نوشته مي .شوداجتماعي

كـه بعيـد منظورمان يك يادداشت نيست ،كنيم توجه كنيد وقتي ما از يادداشت صحبت مي بعـد از نوشـتن آن انتظار ايجاد تغيير ملموسـي را و دانم در دنيا كسي يك يادداشت بنويسد مي

دويست ،صدبا باشد موثر تواند مي كه ستها يادداشت ي يم زنجيره است بگوي بهتر . داشته باشد ايـن اولـين ،كندكمك جامعه مثبت در يتغييرتواند به مياي چنين زنجيره .هزار حلقه دو و يا در كليـدي اي مـسأله ايـن ؛ از هـم هـاي جـدا اين بايـد زنجيـر باشـد نـه حلقـه عالوه ه ب .نكته

.نويسي است يادداشت

شد كه با اين باور براي او نباكند مي وقتي كه شروع به نوشتن نويس يعني در حقيقت يادداشت .مدنظر دارد برسد چه آن يادداشت به هريك

بست و هم چفت ا اين صد تا بايد ب ،نويسد اگر صد تا يادداشت مي كه اين ؛ اين است يكيي يشـما . و خواننده مجموعه آنها را داراي پيام روشني بداند شوند جور و تداشته باشند و جف

د نـه يـ نكيـك زنجيـر محـسوب را هـا آن در واقـع بايـد ،خوانيـد مـي صد يادداشت را كه اين .كه از هم جدا هستندهايي مقوله

)34( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـه پـروژه انههدفمندهاي متفاوت را سوژهطي آن فكري دارد كهي نويس يك پروژه يادداشت .سازد اصلي فكري خويش مرتبط مي

كـالن و تحليـل بايـد يـك ديـد نويـسنده نويسي اين است كه ترين بحث يادداشت كليديمهـم وجـود امـا ممكن است اين افق غلط باشد حتّا بايد يك افق ديد داشته باشد .شدداشته با

.اين افق است و نگريـست كالن از خالل آن نگاه ي ديگر را هم ها واقعيتتوان مي ،افق ديداين داشتن با

باغچهيك به مثالً ما .دنشو ميو معنادار ديد براي شما مهم ي زاويهآن از گوناگون موضوعات قـدر زمـين ه چـ اين جا كنم كه اگر من يك آدم اقتصادي باشم فوري حساب مي .كنيم نگاه مي

اگـر يـك .چيـزي از آن در بيايـد تـا بـسازم را ايـن جـا دنبال اين هستم كه ،پرت وجود دارد ببيـنم چـه نـوع گياهـاني خواهم مي .شود متفاوت مي اول اصالً نگاهم با نگاه ،شناس باشم گياه

گردم كـه دنبال اين مي ، اگر يك زيباشناس باشم .باشدداشته تواند مي يبهتر گياهانِچه دارد و به دنبـال آن هـستم باشم گذراني اگر اهل خوش .اند تنظيم شده گياهان در كنار هم چگونه ببينم آن باغچه از ديدگاه اين نـاظران مشكالت و نقاط قوت .لذت برد از اين جا توان گونه مي كه چ گل يا آن درخـت بـرايش فـرق ،كند كسي كه اقتصادي نگاه مي .متفاوت است يكديگر باكامالً م نويـسي هـ حاال عين اين قضيه در يادداشـت .خواهد بسازد و برود باال كند او زمين را مي نمي

كنم كه يـك خواننـده تصور مي كنار هم دهاي من را بگذاري يادداشت ي همه اگر .مصداق دارد .اين زنجيره را پيدا كند هاي حلقهتواند مي

. شما ديدهاي توان در متن حقوق و قانون را مي هاي هاي سوژه رگه

،كنـد جامعـه مـدني صـحبت مـي ي بـاره كنـد در بله كسي كه در مورد حقوق صحبت مـي مـن .بينـد را مـي موضـوعات ايـن هايش كمابيش بيشتر سوژه در زند، حرف مي قانون ي بارهدر

شما تعجب كنيد كه عبدي چـرا در شايد . اسكار ي جايزه ي بارهام در هامروز يك يادداشت نوشت طرف باردو به اين ژيتاز بر كه خب من ؟فيلم دارد ي درباره چه تخصصي ،مورد اسكار نوشته

با ايـن خـصوصيات !ستامارلون براندو يادم هم مرد بازيگرهاياز !شناسم را نمي ي ي هنرپيشه ؟موضوع تخصصي سـينما اسـت يك اسكار بگويم كه ي دربارهنم توا يا مي خواهم مي هاصالً چ

معتبـر و پذيرفتـه ي هسازيم امـا جـايز اما نگاهم به اسكار اين است كه چرا ما در ايران فيلم مي تـوانيم نهـادي سازيم امـا نمـي هاي خوب هم مي فيلمبه نسبت خودمان . دهيمتوانيم ب نميشده

)35( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

معتبـر و و اين نهاد پايـدار به هنرمندان سينما بدهد معتبر ه داشته باشيم كه قادر باشد يك جايز نگـاري در روزنامه .بدهيم با اهميت ي جايزهتوانيم نه تنها در فيلم بلكه در كتاب هم نمي .باشد

سـت كـه ايـن ايـن جا نويسنده هم داريم و نويس كتاب ،نگار داريم االن روزنامه .توانيم هم نمي ي مثـل يـ جـايزه كـه اسـت الزم مـستقلي نهاد ،يجايزه دادن چنين ي دهم برا را توضيح مي نكته

، معتبر دادن ي جايزه چون ؟ چرا .است فيلماصل تر از ساختن خيلي سخت مسلماً. بدهداسكار ساز فيلم .اما ساختن فيلم تركيب تكنولوژي و خالقيت هنري فردي است .خواهد نهاد مدني مي

بـازيگران حتّـا تمامي تكنولوژي يا حتّا جمع كند و در خود تكنولوژي و هنر را دتوان ميايراني .بايد اين را در مملكت خودت توليـد كنـي .را وارد كند ولي تأسيس نهاد مدني وارداتي نيست

هـيچ ،كنـيم و از آن اسـتفاده واردبه آسـاني خرين سيستم را توانيم دوربين فيلمبرداري آ ما مي امـا نهـاد را كـه ،آوريـم هنرمند را مي ،كنيم يه را قرض مي سرما .مشكلي هم برايمان پيش نيايد

ست كه مـا ااين نداريم هدهند نهاد معتبر جايزه بينيد ما يك مي كه ايندليل . وارد كنيم توانيم نميدولت است كه ايدئولوژيك به قضيه نگاه مستقيم چيز با حضور همه ي اداره. نهاد مدني نداريم

.كند مي اسـكار هـم از ايـن زاويـه .گردد به اين نگاه خاص ميبريادداشت اين مضمون پس ببينيد

نداشـته امكان دارد اين موضـوع بـرايش جـذابيتي سينماييشود در حالي كه يك برايم مهم مي بنابراين اولين .نباشد اين طور اصالً نگاهش به اين قضيه بلكه مهم نباشد برايش كه اين نه. باشد

هـاي ايـن حلقـه .دنهاي پراكنده نباش ها حلقه س اين است كه يادداشت نوي براي يادداشت مسأله اين يكـي بـه آن يكـي .زنجير درآيد ه شكل باز طريق مضمون واحدي ،نويسد تكي كه مي تك

نيم كه ا يك يادداشت قرار نيست كه ب .دناثر دار ها در اين صورت يادداشت .چفت شود تا آخر صد تـا يـا ها اين حلقه كه اما هنگامي .ظيمي رخ دهد تحول ع مگذاري وقت مي روي آن ساعت

حـس با نويـسنده خواند آن موقع را ها آن مخاطبشد و بزرگ زنجيره يك و دويست تا حلقه و واقعيت بيروني از مشترك ككند كه يك در حس مي .كند ميو همدردي و همفكري همدلي

را خـودش 101 ي ، حلقـه حلقـه د ص خواندن ممكن است بعد از .پيدا كرده است را حل آن راهها يادداشت اين چه نا چن اما .دنكن ميها پيدا را خواننده 101تكه اين پازلي است كه .تكميل كند .دنممكـن اسـت منفـي هـم باشـ حتّـا به نظرم ،دنقابل توجهي كه ندار هيچ اثر ،دنپراكنده باش

سـت و ا امواج سـرگردان مثل چيزي كه روي . شود ن مي اهم سرگرد ؟ چون آن خواننده گونهچ

)36( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مـستلزم وضـع ايـن رسـيدن بـه .جاي مشخصي نـدارد لنگر و چون .دور و مي س نسو و آ ن اي .داشتن يك ديدگاه نظري است

تـأثير دوم و فكـر ايجـاد انگيـزش و تغييـر .آقاي مهندس در همين حوزه ما دو كاركرد داريم جاد انگيزه ممكن است نماد بيرونـي ما در بحث اي ا تأثير اجتماعي نمود بيروني دارد اجتماعي،

ه شـما بـه مطالبي كـ .كند فت مي يادرمتفاوتي از متن هاي ه مخاطب شما يافت زيرا .نبينيدآن را تواند بعدها مي .شود مشخص مي بعدها ن آ اثر عملي يد ولي يسنو مي نويس عنوان يك يادداشت

هر جمله و شـايد حتّا ،ادداشتخواهم بگويم هر ي مي .مدت يا بلندمدت باشد مدت، ميان كوتاههنگام حتّا برخي كلمات براي خود تأثير مشخص دارند كه نه تنها پس از خواندن يادداشت كه

.ندنك خواندن متن جلوه مي

سوال شـما مبتنـي بـر ايـن اسـت كـه ي اضافه كنم همه به مطلب قبلي يك چيزي را اول .كنم فكر نمي اين طوري ن مولي. داردسويه يك تأثير در جامعه نويس يادداشت

!نداردشما معتقديد كه تأثير

ي كـه ي دانم شما در آن جلسه من نمي .متقابل تأثير يعني. تاسصادق عكسش هم دارد، اما سـالم را كـه ايـن مـاه بعـد از كرديم بوديد يا نه، يك سالم داشتيم خداحافظي مي پي توقيف در

در آن جـا سـخنراني كـردم و .خداحافظي كند با همكاران آقاي موسوي تصميم گرفت ،بستندجامعـه از بوديم كـه هم اين ما ،بوداثرگذار بوده اما فقط اين سالم نبود كه اثرگذار سالم مگفت

آن ذهنيـت ،كنـد پيـدا نمـي جامعهدر طرح ي اجازه چرا؟ تا وقتي كه يك ذهنيت .اثر پذيرفتيم به حيـات خـود كه با واقعيت انطباق ندارد وقتي هم حتّا ،ماند ميو به صورت دگم طور همان

اما هنگامي كه مـن كه آن ذهنيت را تغيير دهيم كنيم ودمان را ملزم نمي خخيلي دهد و ادامه مي شـما واكـنش نـشان ،بنويـسم هـايم را در خـالل يادداشـت اگـر آن يك ذهنيتي از جامعه دارم

شـما واكـنش نـشان . منفعلي نيـستيد آدمدر برابر آن يادداشت به عنوان خواننده شما .دهيد مي بينيـد كـه بنابراين مـي .كند اثبات مي آن را يا واقعيت اجتماعي بطالن كنيد رد مي آن را دهيد مي

اصـل كـه ايـن يكـي . از چند جهـت .مكن نويس دارم تغيير مي من هم به عنوان يادداشت اين جا موضـوع الـف مثالً تا امـروز ،دنشو ر مي هايم دچار تغيي اولويت كه ايندوم ،دكن ام تغيير مي ايده

موضوع تأكيد دارم و بايد روي اين دليل من بي دهد كه برايم مهم بوده اما واكنش شما نشان مي

)37( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بنابراين بايد توجه داشـته باشـيد . است ينكات مهم ها اين .قائل شوم موضوع ب اولويت راي بدارد و ته سكـسي در روزنامـه نشـ كـه ايـن و م يبدانطرفه يكنگاري را روزنامهنبايد تأثير كه ما

قـرآن نيـست .و اصالح شـوند كند كه ديگران اجرا كنند دستور صادر مي نويسد و يادداشت مي در چنـين وضـعي .سـت دوطرفـه ا كـامالً ي رابطهيك االجرا براي من و شما باشد اين كه الزم

دور هـم شـويم ايـن دور شـدن اگر از هـم حتّا . شوند بينيم كه همه دارند به هم نزديك مي مي اما بـه هـم نيـاز يرفهميد كه يك چيزي هستيد من هم چيز ديگ يعني شما مي .كاركردي است

وجـود ديگـر هـم ي يك ايـده شويم كه متوجه مي بعداً .شود داريم و همين منشأ وحدتمان مي هـا بايـد نـابود هكرديم كه ايـن ايـد قبالً فكر مي حالي كه در .بايد به آن احترام گذاشت و دارد .نيستيك طرفه وجه به هيچ تأثيراش اين است كه اين بنابراين اولين نكته.دنشو

و تعـاملي ، يـك فراگـرد دوسـويه ،ارتباطـات كه ايندليل قطعاً نيست به .نيست يك طرفه بلهواد سـ او. نـويس تـر از يادداشـت بـسا آگـاه چـه . اصلي ي هيك مولف ست و مخاطب يي مراوده

يانت از صـ تـوان ،ن كـنش مضـ ،در مقابل اطالعـات حتّا . را دارد خود به مخصوصي ي نهارسنمـودش خيلـي ،ايـن رويكـرد گذاريم مي اطالعاتي ي جامعهوقتي پاي به .يابد خودش را مي

شـود امـا آن معنادارتر هم مي طالعاتي ا ي در جامعه ارتباطات يعني در حقيقت .شود بيشتر مي توان تأثيرگذاري شما مطلب ،اجتماعي بر اين بستر اين است كه آيا م دار چيزي كه من مدنظر

داشت يا خير؟خواهد وقتـي كـه شما.شود مياي يعني چيز بيهوده.شود اگر نداشته باشد خود نويسنده منفعل مي

ايد كنار يـا انداخته ، خوشتان نيامده ،ايد نخوانده آن را كه شما من يك يادداشت بنويسم و بدانم كنيـد بـه مـن عالمتـي سعي مي، چيزي دستگيرتان نشده،برايتان چيز مفيدي نبوده و يدا هدخوان

.جور ديگري بنويسم بايد آن را خورد و درد نميه نشان دهيد كه اين نوشته خوب نيست ب

نخوانـدن آن هـم حتّا .گذار باشد ر تا اث نويسيم تا خوانده شود، خوانده شود پس بنابراين ما مي ايـن حاال سوال من . تأثيرگذاري پايين آن است ي دهنده ولي نشان م از مخاطب است انتقال پيا

.دنگير مورد توجه قرار نميها يادداشتكه چرا از برخي ست جا

.نويس خودش بايد يكي از بازيگران جامعه باشد آن اين است كه يك يادداشت يك بخش ولي سياست به معني عـام ،ياسي نيست ساي حرفهيا كنشگر بازيگر مگويم منظور بازيگر كه مي

)38( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

خوانند چـون مي آن را باز ،اگر چرت و پرت هم بنويسد حتّا ، اگر بازيگر باشد .استمورد نظر .برقرار كندارتباط ست كه بتواند با محيط ابازيگر است اما اگر بازيگر نباشد خيلي سخت

؟در بازي سياسي قرار گيردو قدرت ي منظور از بازيگر چيست؟ به اين معناست كه در زنجيره

حضور در ايـن است و هم قدرت انديشه و فكر چون به اين معنا . قدرتنه به معناي عام بهتـر اسـت بگـويم اما .گذارد تأثير مي بر قدرت ست چون ابازي قدرت مثل حضور در عرصه

ـ و اكنند كـه مي در واقع همه حس .بازيگر تخصصي سياسي و نه يك بازيگر اجتماعي، ازيگر بنگار در براي توضيح بيشتر بايد گفت كه ميان حضور يك روزنامه . نقش دارد در جامعه و ست ا

يـك يـيس فرض كنيـد ر . با حضور يك سياستمدار فرق بسياري وجود دارد ،سياست و جامعه هرحـال او بـه مهم اسـت چـون عموم ها را هم بزند براي حرف ترين پرت و كشور اگر چرت

هايش در سياسـت زند يا غلط، چون حرف حرف درست مي كه اينفارغ از و منشأ قدرت است از بخواهـد نگار يك روزنامه اگر اما . گيرد مورد توجه قرار مي و اثر دارد به لحاظ عيني و عملي

شود چـون كـسي مي؛ حذف وپرتي را گفت چرتكه به محض آن ،شودمنشأ قدرت اين زاويه يادداشـتِ ايـن جـا شود ولـي در ميعمل بگويد تبديل به هرچه ،كه باال نشسته و قدرت دارد

حـرفش قـدرت ماهيـت بـوش كـه جرج . و بايد واجد اعتبار باشد وستاقدرت نگار روزنامه اوسـت ي نگار قدرتش نوشته اما روزنامه ست واحرف ست كه پشت اقدرتش بلكه اين ،نيست

.شود مينباشد مورد توجه واقع ن او ي نوشتهبنابراين اگر قدرت در

قابـل بـازيگر در معادالت اجتمـاعي كه اين با وجود بينيد كه يك فرد ولي در برخي موارد مي در يـك شهرسـتان نامـه دانـشجويي در يك هفتـه ،يد نيست يفرما به آن معنا كه شما مي قبولي

تحولي را در عرصه و نويسد يادداشتي مي،هم تيراژ نداشته باشدنسخه كه شايد صد دورافتاده ؟كنيد چگونه معنا مي اين را شما.كند اجتماعي ايجاد مي

ايجـاد تغييـري نوشـته يك كـسي جا آن در كه اين فركنم چنين چيزي به ص من فكر نمي ين رسـانه هـم تـر مهـم در و د مهمي هم باشـ نويسنده فرد آن اگرمعتقد نيستم حتّا .ه است درك

است كه واقع اين آمادگي محيط اجتماعي در .دشته باش را دا چنين تحولي توان ،بنويسدمطلب اين جامعـه اسـت يعني . قابل اهميت خودش را دارد قابليتِ .چيزي را بپذيرد چنين امكان دارد

)39( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و پـذيرد مـي آن را آن موقع است كـه .در آمادگي پذيرشش را دا .ست يي آبستن چنين حادثه كه . باشدين را قابل پذيرش كردهانويسنده آن كه اين نه.دشو مي مسأله يكبه تبديل موضوع

زمـان بـا هـم ،1356سـال ماه دي 17در روزنامه اطالعات كه در توانيم برايش كد بياوريم ميكه با عنوان استعمار سرخ و سفيد نوشته شديادداشتي ،آزادي زنان و انقالب سفيد شاهسالروز

.داتحولي اتفاق افتهم رهبر انقالب است و بعد مورد آن يادداشت در

.آن وجود داشتاجتماعي زمينه

ي در قـضيه بـراي مثـال . نيـست اينگونـه هميـشه ظاهراً اما است فراهم آن محيط اجتماعيش شود چون جامعه بستري است كه ايجاد مي .اين بستر قبلي نيست جا آن در حقيقت .يتگواتر

ريچـارد نيكـسون .به فهم او توهين شده است كاري با دروغ گفتن و پنهان كند كه احساس مي بـا اكثريـت قابـل 1968 سـال .آمريكا بود جمهورهاي اياالت متحده رييسترين يكي از موفق

حتّـا 1972داشـت در انتخابـات سـال موفقي كه ي به دليل كارنامه . جمهور شد رييستوجهي فاق تر در انتخابات دور دوم ات مهمي است كه كم اين مسأله .از دور اول هم بيشتر شد و آراي ا

كـه نـسبت بـه هـايي هاي مطبوعاتي و انتقاد اما همين آقاي نيكسون به دليل يادداشت .افتد ميكـه دو سـال بـه پايـان دوران در حـالي 1974ناچار در سال به ،شدنوشته واتر گيت ي قضيه

. دراستعفا را امضا و با كـاخ سـفيد خـداحافظي كـ ي برگه ،رياست جمهوريش باقي مانده بود شايد بهتر باشد بگـويم .ندها بستر اجتماعي رفتن او را فراهم آورد بگويم مطبوعاتيخواهم مي

نويس هـم بـر بـستر و يادداشت كند نويسي را فراهم مي عمل يادداشت ي بستر اجتماعي زمينه ميـان خـواهم از اما مـن مـي . يكديگرند هم وابسته و مكمل به دو اين .گذارد اثر مي اجتماعي

توجـه قـدرت ي نويس بايد به حـوزه يادداشت . چيزي را بيرون بكشم ،كرديدشما بيان چه آناز و تحليـل درسـتي نويس سياسي چون فهـم صـحيح قع يك يادداشت اداشته باشد بعضي مو

نويـسد كـه آن مطلـب ابـزار مطلبي را مي ،هاي مختلف ندارد نگرش حاكميت نسبت به سوژه . مهمـي اسـت ي ايـن مـسأله .شـود مـي قـدرت ي حـوزه ي مطلوب يا سوء استفاده ي استفاده

قدرت آشنا هـستند و ارتباطـات ي تر به حوزه كه كم يي ها آن نويسان جوان خصوصاً يادداشت بيشتر ،نويسي سياسي را برايشان فراهم آورده است نويسي و سرمقاله ديجيتالي امكان يادداشت

)40( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يك خبرنگـار و در عـين ،عاتي اطالي هر شهروند جامعه زيرا در شرايط جديد .اند مورد توجه .آيد به شمار ميسردبير يك حال

ر مگـ . آن محـيط اجتمـاعي نه فقط نسبت به قدرت بلكه نسبت بـه .طور است دقيقاً همين اصـالً ؟باشدتوجه و بي نويس سياسي باشد ولي نسبت به قدرت بيگانه يادداشتكسي شود مي

اطـالع و اگر نسبت به آن حوزه آشنا نباشد.آن حوزه استدر براي تأثيرگذاري ها كوششهمه پذير نيست به خـصوص اصالً امكان ؟يادداشت سياسي بنويسد خواهد مي چگونه ،نداشته باشد

طوري كه ،همه چيز را دربرگرفته گسترده است و سياست خيلي چاق كه در محيطي مثل ايران در غيـر سياسـي ع غربي كه امور برخالف جوام . نداشته باشيم غير سياسي امر در ايران شايد ما

قدر چاق شده كـه همـه چيـز را در سياست آن ي دايرهجا اين ،تواند وجود داشته باشد ميآن هم بايد اين توجه را فرهنگي و اجتماعي نويس بنابراين يادداشت .)ام قبالً توضيح داده (برگرفته

معطوف به قدرت اسـت اش فهجا كه حر از آننويس سياسي يادداشتاما خصوصاً .داشته باشد . بايد با قدرت آشنا باشد، استكنش معطوف به قدرتو كنش سياسي و فعل او نوعي

مكـان و مخاطـب اسـت كـه ايـن مخاطـب، ،صر زمـان اپس متكي به يك درك صحيح از عن توانـد بنابراين يادداشت سياسي مـي .تواند در هرم قدرت قرار گرفته باشد يا در قاعده هرم يم

.هاي آن استكاركردي از يكگذاري اثر.ذار باشداثرگخبـري سعيد امامي به صورت ي انتشار نامه .زنم مثال مي ؟شود كه اثر نداشته باشد مگر مي

وقتـي كـه بـه .يادداشت باشـد در قالب توانست مي ، سالم شد ي كه موجب بسته شدن روزنامه .وري و خيلي گسترده داشته باشـد اثرات ف تواند مي اول است ي صورت خبري و با تيتر صفحه

عمـق و نـدارد ثـر فـوري ابينيد كه به آن معنـا مي ،نويسيد يادداشت مي آن را در قالب يوقتاما آن چيزي كه بيـشتر در ؛كه گفتم ست يا هآن زنجير ي از ي حلقه يعني ؛اثرش در طول زمان است

كـه د ينويـس بت يادداشـتي ممكن اس.ست و خبريهاي نوع اول آن يادداشت ،ست عموميافواه اما به نظـر .كنند و آثار و عوارضي هم دارد ميو مجادله بحث اش دربارهخوانند و فردا همه مي

ولـي تر ئيبط كه تأثيرات هستند هايي يادداشت ندتر هايي كه ماندگارتر و جدي من آن يادداشت .دنتري دار تر و گسترده عميق

)41( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

عناصـر براسـاس يم يبندي كنيم بايد بگـو را تقسيم ها آن م در همين بخش يبنابراين اگر بخواه در ،گزينـد نـويس سياسـي برمـي هايي كه يادداشـت نوع سوژه ،، مكان و شرايط اجتماعي زمان

يـك .داردرا خـودش ي زمينـه يادداشت پس هر .گذار است رزماني كه بايد به نتيجه برسد تأثي ه ب آن را ي مسووليت طرحفردا كس ديگرو فردي است كه امروز گونهاگرد فر پروژه بلندمدتِ

.گيرد عهده مي

.طور است دقيقاً همين

جامعـه نهـاي بنيـادي محـوري كـه بـه سـوژه ؛نويسي اسـت سوي محور يادداشت اما اين يك ي نوشـته شـود كـه در ي بايد به گونهست كه هايي سوژه ،ولي سمت ديگر اين محور . پردازد مي

. را بگذاردترين زمان ممكن اثر خود كوتاه

ايـن ،كنـيم حاكميت قانون بحث مي و ما وقتي از قدرت .زنم جا مثالي برايتان مي در همين ايـن .كه در صد سال اخير بـه شـكل حـادتري بـا آن درگيـر هـستيم ست قديمييك موضوع

در ،دهـم كميـت قـانون را مـي امن كه شعار ح است ممكن حتّا موضوع چنان پيچيده است كه بدهيم اما در اين شعار را صادقانه من و شما ممكن است يعني ،اين را نقض كنم دانسته عمل نا

اين يـك امـر فرهنگـي چرا كه ؛يا در امور ديگر رانندگيبراي مثال هنگام .مينكنعمل رعايت هم يك معضل است كه در فساد ،نويسي براي حل اين مشكل بايد مستمر باشد يادداشت .است

چه عـواملي ،از كجا آمده چيست و اين فساد ي بارها بنويسي كه ريشه بايد .جامعه وجود دارد كـه يـك سوءاسـتفاده است اما ممكن ؟با يك سيستم فاسد مواجه شود كه فرد شود موجب مي

دنبـال نـويس ست كه يادداشـت اين جا .قضيه فاضل خداداد مثل .باشدشده انجام خاصيمالي .دهدبفردا نتيجه يادداشتش ست كه ااين

فرينآ

نـويس براي مثال يادداشت است چون نتيجه ها اصالً بي اين يادداشت ،اگر دنبال اين نباشيد و شـايد بـدتر دزدي كرده هار كه نگفت گ ان ! تمام شد !يك كسي دزدي كرده بعد هم هيچي گفته بـه دزدي بيـشتر تحريـك ه، بـه نـوعي اد دزدي شده و هيچ اقدامي هـم رخ نـد د بنويسي كه اين .شود مي

)42( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

؟ جواب بدهدمدت كه در كوتاهايد نوشتهما در اين مورد يادداشتي ش

هم نبود چند يك مورد .كرد پيگيري .سالم شروع كرد را فاضل خداداد همين موضوع ، بلهبانـك سـپه اخـتالس ي بارهدر .دش ارائهبعدي ي ها خبر،ها پيگيريها و بعد از يادداشت .تا بود

بـه سـرعت » خداحافظ و خسته نباشيد ،عليكم سالم«نوان عبا كه نوشتم يادداشتي هم پاريس . شدمنجر به نتيجه

؟بود اش چه نتيجه

ـ دانيـد ايـن نـوع هـم كـه مـي را فاضـل خـداداد ي قـضيه .دفرداي آن روز رسيدگي كردنهـاي سياسـت يا مـثالً مـن چنـد تـا يادداشـت در مـورد .چنيني دارد ها اثرگذاري اين يادداشت

نتيجه است يعني ممكن .بودفوري نسبتاً هايش اثرگذاريهم ها آن .ارم د هاشميحكومتي آقاي . اما تأثيرش فوري است،عمل خاصي مورد اثر نباشد

؟مثالً

.نوشته شد تحليل آراي احتمالي هاشمي رفسنجاني 78اول بهمن سال ببينيد يادداشتي كه

گوييد؟ اتفاقات مجلس را مي

شنبه ديگـر كـسي پنج .انتخابات مجلس تمام شد ت زمان تبليغا وقتي كه .بله مجلس ششم صبح شنبه چاپ (يك يادداشتي نوشتم جمعه ها چيزي بنويسد و اانديدكيا عليه ه لانست تو نمي اين در واقـع ،نتايجي منتشر شده باشد كه اين آقاي هاشمي بود يعني بدون يكه تحليل آرا ) شد

ذهنيـت در ،بـا واقعيتـي كـه بعـداً رخ داد يادداشت از حيث انطبـاق آن .جمعه نوشته شده بود پـشتوانه ،دنويـسي مـي گونـه ايـن يـك يادداشـت وقتـي كـه .گذاشـت تـأثير سياسـي مخاطبانو كـنم كه مـن يـك معاملـه بـا كـسي مـي گونه همان مثالً .شود هاي ديگر شما هم مي يادداشتي يـ هصورت زنجير ه باست اين ممكن .يابم اعتبار مي براي معامالت بعدي ،كنم لي مي وق خوشيـك يادداشـت در شـما اگـر وجـود دارد؛ هـم ش برعكس .شودبهاي ديگر هم يادداشتاعتبار

هـاي ديگرتـان به يادداشت است ي ممكن ي صورت زنجيره ه بنويسيد ب اشتباه احتياطي كنيد و بي .سرايت پيدا كندهم

)43( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

؟دهد اعتبارش را از دست مي

ولي منجر به اتفاق خاصـي وجود دارد يرات سياسي تأثها در برخي يادداشت چنين هم .بلهنوشته 1381 در سال »استخوان الي زخم «يا 72 كه سال »نقطه عطف « مثالً يادداشت .شود نمي ي دربـاره ن ذهنيـت را آو گـذارد تـأثير مـي به شدت روي ذهنيـت مخاطـب ها اين خوب .شد

مثالً يـك يادداشـت با هنگامي كه كند ولي فرق مي .دهد تحت تأثير قرار مي مورد نظر موضوعيادداشـت در .كنـد همـدلي مـي با آن و خواند ميمخاطب .دنويسي ميحاكميت قانون ي بارهدر

تـأثير امـا .كنـد رسوب مي آن مضمون ولي د شو اين نتيجه فوري و عملي نمي منجر به ذهن او است كه مـثالً عين يك آموزش اخالقي .گذارد آن فرد نمي و عمل فوري در ذهن و بخصوص

.دنكخيلي بايد تكرار را دهند آن وقتي به آدم ياد مي

.شود ميآيندهبراي راحتي در بستري و كند ذهنيت و بستر اجتماعي را فراهم مي

هـيچ جـاي دنيـا ،دنهايي كه تأثيرات ملموس، عيني و خيلي سريع بگذار اما يادداشت . بلهبـه هـم ريختـه و كه خيلي است ي معلوم ي جامعه چنيني هم باشد، ي اگر در جامعه .زياد نيست

.استمشوش

.كنند مي كه تازه شروع به نوشتننگاراني روزنامهخيلي مهم است خصوصاً براي

كه بخواهند يادداشتي بنويسند كه زمين و آسـمان را بـه شوند اين اشتباه نبايد مرتكب . بلهكـه بـا اولـين ها هستند بعضي .دهد ي هم زياد رخ م يخبطچنين چون معموالً .دنديگر بدوز يك

بعـد ،كـاري كننـد تواننـد مـي كنند حاال شوند و فكر مي رسد دستپاچه مي مي نآنا خبري كه به منجـر بـه بـسته شـدن يـك هـا آنحركت حتّا .كنندطرح خيلي بد را خيلي مسأله ممكن است

يـك داشتن بنابراين .دنررا هم از بين بب مطلب ن آنشريه و دستگيري كسي بشود و اصالً اعتبار نويـسي نـويس شـدن و يادداشـت روزنامـه بـا كـه نكنند فكر .مقدار حوصله و صبر مهم است

. ايجاد كنندمدت كوتاهدر د انقالبي به پا و تحول جدي نتوان مي

)44( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

سـت داشته باشد افـزايش آگـاهي تواند مييكي ديگر از كاركردهايي كه يك يادداشت سياسي تحول يـا شايد ،نويسد ميمدت در كوتاه را كه او چه آننويس بداند اشتيعني در حقيقت يادد

و اين امر يك اثرگذاري ارزشمند افزايش دهدها را تواند آگاهي اما مي،اثر بيروني نداشته باشد .است

حداقل يكي از ايـن سـه نتيجـه را يا .داشته باشد سه نتيجه تواند هر يادداشتي مي به نظرم يادداشتي است كه اين سه نتيجه را با هم و با كيفيت و كميت يادداشت خوب .شدبايد داشته با

بخوانيـد را يك يادداشـت است شما ممكن .برانگيختن حس است ها آنن اولي .باال داشته باشد مثالً فرض كنيد كه .دهد حس اما به شما ،انش شما اضافه نكند به د سر سوزني ي به اندازه ولي

اطـالع مجـدد ،دانيم اين ظلم واقع شده همه هم مي .ب همه هم خبر داريم خ ،ظلمي واقع شده خـوب آن را نـويس بينيـد يـك يادداشـت امـا مـي ،كند چيزي هم به دانش ما اضافه نمي از آن

بـه لحـاظ روحـي و روانـي دهـد شـما را به شما يك حس همدلي مي دهد و مثالً پرورش مي .ست خيلي مهميمسأله اين .كند تحريك مي

هاي سياسي كاركردهاي هنري يم يكي از كاركردهاي يادداشت يتوانيم بگو يعني در حقيقت مي وبروني كردن احساسات دروني اسـت ،هنردهد مي ارائه براساس تعريفي كه تولستوي .است .رساند كه خودش دارد مخاطب را به همان احساس دروني مشتركي مي كه اين

شـما ايـن حـس را در .رسـاند فقط به آن مي كه اين نه ،دكن زنده مي در فرد آن احساس را شما هـم از خـودت ،اند سكوت كرده اند و بينيد همه ساكت ولي مثالً وقتي مي .داريدبرابر ظلم بينـي مـي كـه اما هنگـامي ،ام او هم سكوت كرده گويي من هم سكوت كرده مي ،شوي متنفر مي نظـر بـه .شود منتقل مي به ديگران و ن حس به شما آ ،كند بيان مي آن را به نحو درستي يك نفر

.نويسي مهم است در يادداشتبرانگيختن اين حس من

.برانگيز است احساس

ايـن هـم مهـم گرچه كه تأثيرگذار بود، طالعات و افشاگري نبود افقط گيت قضيه واتر در خص نيكـسون ولت اياالت متحده و ش حسي را ايجاد كرد كه يك عده فكر كردند كه د اما بود .دكنن ها بازي مي آنبا

)45( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.به فهمشان توهين شدهو

در اين حس ايجاد شد كه يك عده هستند كـه حاضـرند نيـرو بگذارنـد و مردم درو بعد .كنندايستادگي اين قضيه برابر

.بودمنتخبشان نيكسوني كه به او رأي داده بودند و آقاي ؛ مورد قبولشان بود، اگر آن عنصراحتّ

اثـر قدر ه شد چ سال افشاء مي 35و پس از گذشت نوشته امروز ،گيتواتر ي قضيه اگر آن درج خبـر و امـا . سرشـان كـاله رفتـه ،نـد ا هكردند فريب خورد همه فكر مي ؟گذاشت منفي مي

.سـت و كليـدي مهـم ي مسأله آن حس خيلي دادن . داد ها آن روز آن حس را به آنگزارش در دانش و آگاهي را اين است كه تواند داشته باشد مي يك يادداشت حسن ديگر يا اثر ديگري كه

. دهـد ارائـه مـي مخاطب هبسري اطالعات يك ،ماهواره ي بارهمن در اخير يادداشت .زياد كند در آن يادداشـت اطالعـات . به فضا حال هستند كه ما يك ماهواره فرستاديم مردم خوش كه اين

هـا زودتـر از شـوروي ،منفجر كردنـد اتم ها بمب روس كه اينمتعددي داده شده است مبني بر ي ها بمب اينقدرت ،ها هزار بمب اتمي دارند ده ، داشتند بيست اس اس ،ها رفتند فضا آمريكايي

ايـن اطالعـاتي ...تر از بمبي است كه روي هيروشيما انداخته شـد صدها و هزاران بار قوي اتم ايـن حـاال .يـك آدم بزرگـسال هـم حتّا .اشداست كه يك جوان امروزي ممكن است نداشته ب

از طريـق خود چيز مهمي نيست اين اطالعات به خودي البته .رسد اطالعات به دست كسي مي با ساير اهداف يادداشت اش مهم است پيوستگي چه آن را كسب كرد اما ها آنتوان ديگر هم مي

.ي بگيردي خواهد نتيجه كه مياست

كند در كنار خواندن مخاطب هم احساس مي و دروخ سوژه پيوند مي اطالعاتش در واقع با آن ، اطالعـات دگيـر جديـد در ذهـنش شـكل مـي فكري ي يك پروژه كه اين ضمن ،آن يادداشت

.كند افزايش پيدا مينيز اش عمومي

فقـط بـه او خواهـد مينويس اصالً يك چيز مهم اين است كه خواننده فكر نكند يادداشت بـراي هرچنـد مـن چيـز خـوبي نيـست به نظـر اين .آگاهش كند و دهد بسري اطالعات يك امـا .خوانيد دوست داريد اطالعات پيدا كنيد مقاله مي شما وقتي .ست خوبي اين كار نويس مقاله

سـت ديگـري ي نكتـه حس برانگيختن و اصلش همان .نويسي اين نيست يادداشتهدف اصلي ايـن اسـت كـه اش الزمه ،دياين حس را برانگيز كه اين اما شما براي .خواهم بگويم كه بعداً مي

)46( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و بـراي سـازند يي كـه مـي هـا نا سـاختم همانند با چي؟ .ديرا تقويت كن يادداشت يك جاهايي كـه اين ضمن.استيك يادداشت تقويتي مطالب اطالعات در واقع ،زنند بند مي دبا ها آنتقويت

بايـد همـان .دادن اطالعات نيـست ، يادداشتي وظيفهزيرا .نبايد مطلقاً اطالعات اضافي بدهيد را »مـاهواره و پيـشرفت «يادداشـت مـثالً . ارائه كنيد اطالعات را كه داريد در موجزترين شكل

فكـر كـردم كـه آن يادداشـت نوشـتن بعد از .دانم هاي خوبم از اين حيث مي اشتيكي از يادد كردنـد و سـان ميخودشان مدال آويزان به ايستادند ها مي كه روس توانستم به آن اضافه كنم مي

جز خفت و خواري و .باقي نماند ها آن ديگر هيچ اثري از ،اما روزي كه رفتند .ديدند نظامي مي هـم هـا اين ،هايي دارند سياستچنين كه االن كساني هم ند و نما باقي نمي ها اين كهدانيم ميما

بنـدهاي سـاختمان دهمـان با مـشابه ،العـات اطه ئبگويم ارا قصدم اين است كه .ندنما باقي نمي سومين ويژگـي .نيستدادن اطالعات بر اصل در يادداشت .سازد ميتر مستحكمآن را است كه

.كه يادداشت دارداست اثري

موسيقي همانند در حقيقت نويسي يادداشتعنصر اطالعات در ميم بگوي يتوان آقاي مهندس مي .استمتن فيلم

.خواهيم آن مثال را بزنيم حاال اگر ب.دقيقاً

.كنيم ميحس ن آن را ولياستالزم

دانشش را زيـاد ،خواهد اطالعات او را زياد كند ميكند كه كسي بله اصالً طرف حس نمي يـك سـومين اثـر .كنـد كمك مـي به درك آن قضيه ه و داد قوام به مطلب فهمد كه كند ولي مي

اگـر .دهد نويسد حس و اطالعات مي شت مي كسي كه ياددا . ديد است ي زاويهيادداشت خوب .دهدب مخاطب ديد جديدي به ي بتواند زاويهاين دو را نتوانست تأمين كند، حداقل بايد

.خيلي مهم است

احتمـاالً هـيچ حـس . حـاوي اطالعـات نيـست ،اسكار نوشتم ي يادداشتي كه درباره مثالً اين را خوانندهتوانم به مي اما يقيناً .گر جايزه نداريم خب نداريم دي ،چنداني هم فراهم نكند كه

خـودش ، ديـد ي البته اين زاويه.شود از ديد ديگري ديد اسكار را هم ميي گويم كه اين قضيه ب انـدك اطالعـاتي هـم ممكـن اسـت در آن ،اگر بيشتر دقت كنيم و د كن منتقل مي را يك حسي

بـه در جامعـه مـا معتقدم من . هستند فرعي ديد ي در كنار زاويه اثرات احتمالي اين ولي .باشد

)47( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

،يـد نك نگـاه مـي هستيد و بـه اطـراف اين اتاق در شما .خيلي نياز داريم متفاوت هايزاويه ديد . هـست اتـاق در هـم يچيـز ديگـر كگويـد يـ آيد و مي ي مي ديگر حال كس .ديبين چيزي مي

نگـاه هم آن چيز ديگر نگاه كني از آن موقع به بعد شما به اتاق جور ديگر هم به تواني يك ميگذارنـد و تصويري درهم را جلوي فرد مـي . دهند مي انجام آزمايشي براي خطاي ديد .كنيد مي

كند، مثالً تصوير يـك گـل يـا يـك بيند اما خوب كه نگاه مي معني چيزي را نمي جز خطوط بي ديـد ي يـه ايـن همـان زاو . شود شود و پس از آن اين تصوير از ذهنش پاك نمي حيوان ديده مي

شما بايد تمركز كنيد تا بتوانيد . اين همان تصاوير است . ديد مهم است ي آن زاويه .جديد است دهيد آن گل يـا شـكل را از مي ديد ي كه در زاويه ي بعضي اوقات با تغيير . شكلي را ببينيد كي

.آوريد در ميمعنا خطوط بيداخل آن

در دل يك تصوير چندين تـصوير . »شاخ ور«تست تحليلي ،شناسي است در واقع تست روان ،كنـد بيـان مـي يـك تـصوير را .بينـد مي آن را دهند به بيننده، بيننده مي آن را .ردادنهفته خود .يابد مياو ديده است خاستگاه فكري او را چه آن شناس براساس روان

.بيند دارد كه براساس آن ميزمينه پساو يك

بله

از را بخوانـد اسـكار اگر كسي يادداشت .را تغيير دهيد خواننده ديد ي توانيد زاويه شما مي دهنـده كند كه چرا ما نهاد مدني جايزه اسكار به اين فكر مي ي ديدن جايزه شنيدن يا اين پس با

.نداريم

ي زاويـه كـه ايـن ؟تغيير از وسعت اسـتفاده كنـيم ي جاي واژه به دهيد آقاي مهندس اجازه مي .كند ديدش را وسيع مي

ي آيي از زاويه حاال مي ،ديدي حال از اين زاويه مي به چون شما تا .استمنظور همين بله، .دهي آن سرجايش هست ديد قبلي خود را كه از دست نميي آن زاويه.بيني ديگر مي

.به يك سوژه نگاه كنيتواني به شكل جديد و از زواياي متفاوت مي

ما از يك شود به آن نگاه كنيم راست مي و ، پايين، چپ از باال ،از زواياي مختلف بله كامالً دو تـصوير شـما .شـود واقعيت آن ديده نمي تمامي هيچ وقت ،نگاه كني كه به يك شيء زاويه

)48( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـه ايـن اما واقعيت اجتماعي .توانم بعد سوم را به شما بدهم من مي ،را بدهيد از يك شيء بعد . انواع و اقسام دارد.سهولت نيست

جنايتي مرتكب و را كشته ديگري كسي زده .افتد زنم فرض كنيد جنايتي اتفاق مي ميمثال ي يـد زاويـه بيانگـار يـك روزنامـه اسـت اما ممكن .كنند همه از يك زاويه به آن نگاه مي .شده

ديـد بـسيار ي اين زاويـه .معرفي كند متهم ديگري را به شما است ممكن . كند ارائهجديدي را ديـد ي تواند زاويـه مي نگار روزنامه .گونه است سياسي هم دقيقاً همين ي حوزه در. اهميت دارد

جـور ديگـر كنم كه بايد يك م يعني فكر ميا حساسمورد اين شخصاً در .را مطرح كندجديدي يـك بلكـه .را كنار گذاشـت قبلي ديد كه اين نه ،به مسائل نگاه كرد متفاوت از ديدهاي مرسوم

.آيد پديد ميه قضايا ديد مكمل هم نسبت ب

.توليد فكر كند. سازي كند تواند سوژه نويس سياسي خوب مي يعني در حقيقت يك يادداشت

كافي بنابراين بهترين يادداشت از اين حيث يادداشتي است كه هر سه تأثير را به ميزان .بله امـا .د شـد نـ اهنخوگونـه ايـن معمـوالً ها يادداشت ي اما واقعيت اين است كه همه .داشته باشد

سـه ايـن از يكـي حداقل كه بنويسم يادداشتي معمول نيست ؛ مينان بگويم طبا ا اين را توانم مييكي از حداقل كه نم ك يعني حتماً بايد فكر .مكن را نمي اين كار هيچ وقت .تأثير را نداشته باشد

ـ ايـن سـه سفارشي بنويسيد يادداشتي اگر ست كه اين جا شته باشد و را دا تأثير اين سه را أثير تخاطر اين به اندانگيز نميبرخواندن را رغبت به هايي كه خيلي از اين يادداشت .نخواهد داشت ـ هـاي الزم ندار را در حـداقل اثـر كدام از اين سه است كه هيچ برخـي البتـه ممكـن اسـت .دن

. خوانـد ينماطالعات يادداشت كسب ولي واقعاً كسي براي دنداشته باش اطالعات ،ها يادداشتدر كنـار دو تـأثير بايد اطالعات يك يادداشت خود اهميت ندارد خودي بهيادداشت اطالعات

.ارتباط بيشتر با مخاطبمعنادار شود و كمك كند به ديگر

)49( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي عنــوان كاركردهــابــه بلــه بــه مثلــث بــسيار خــوبي اشــاره كرديــد امــا بحــث ديگــري كــه در .نويـسي اسـت يادمـان ي مقولـه اشاره كرد ن توان به آ مينويسي نويسي و سرمقاله يادداشت

ردومـ يـن انويسد در مي او ي دربارهكند و را سوژه مي ينويس فرد برخي موارد يك يادداشت نظرتان چيست؟

ديـد يك فرد را با يك نگاه جديد است ممكن نويسي هم در اين نوع يادداشت به نظر من به تازه ي شما از يك زاويه است ممكن ولي نمود ز بايد پرهي گويي تملقالبته از .دركو ارزيابي

.كنيد ميزوري سوژهآن فرد را و از اين زاويه كنيد نگاهفرد آن

بله

در شرايط كنـوني براي من جا كه از آن .مشت نو ي مطلب رقانيوبمرحوم احمد مثالً در مورد و هنگامي كـه مناسـبت مرامي بنويسم مرام و بي ي دربارهمرام داشتن مهم است و دوست دارم

شدر يادمـان مرام داشتن او را يك عنـصر مـسلط ،رسد فرا مي رقاني وآقاي ب مرحوم درگذشت .زنم ميان يادمان وي و موضوع مهم روز و با اين كار پلي ميدانم مي

؟يدا هرا كرد اين كار حالبه تا شمادر .باشدمربوط ه گذشته ب مبخواهصرفاً و بنويسم يادداشتي آيد كه پيش مي به ندرت .بله

مهم بوده؟ خوب خيلي براي ما ايشان چيزي از كه چه مورد امام سالم يك يادداشت نوشتم در روز براي من اين مهم بود كه ما ملتي هستيم كه داريم اعتمـاد آن اما .تواند مهم باشد چيزها مي

.اسـت نفـس عتمـاد بـه ا بعد نوشتم بـراي مـن مهـم ايـن .دهيم كم از دست مي نفسمان را كم بهنفسي بود كه در ما ايجاد كرد و امروز اگر ببينـيم ين ميراثي كه ايشان داشت اين اعتماد به تر مهم

به ايـن شما وقتي بنابراين .رود آن ميراث دارد از بين مي ،رود نفس دارد از بين مي اين اعتماد به در تـاريخ گذشـته تمـام شـده و نيست كه گذشتهموضوع مربوط به اصالً ،كنيد يادمان نگاه مي

تفسير امروزي از با توجه به نيازهاي امروزتان يا ،دهيد پيوندش مي ا امروز بيا آن را . باشد رفته .پردازيدب جديدي به قضيه ي يك زاويهاست از يا ممكن .كنيد آن مي

لـي خوانيـد ديگـر خي اولـش را مـي ي چند جمله ،دوش كه نوشته مي ها نااين يادم از خيلي عجيـب كنند انواع و اقسام تعاريف مثالً شروع مي .ادامه دهيد تا انتهاي مطلب را دوست نداريد

انتقـاد را بـا نويـسي ممكن است يادمان خوب ي نويسندهدر حالي كه . و غريب را مطرح كردن

)50( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در وشود ي كه به موضوع پرداخته مي ي با توجه به زاويه است ولي اين انتقاد ممكن .شروع كند بنـابراين .تـر باشـد خيلـي بهتـر و مثبـت بـراي جامعـه و خواننـده ،هـا مقايسه بـا آن تعريـف

تفـسير امـروزي سازي روز به جديد همراه نباشد يا با نگاه ي نويسي هم اگر با يك زاويه يادمان .خواننده جذابيت نخواهد داشتبراي به نظر من خيلي ،از ديروز نباشد

كاركرد تواند ميچه ميزان يك يادداشت سياسي كه اين ؟بينيد مي پرنقشقدر ه عنصر تبليغ را چ به عنوان يك عنصر تبليغي از يك پروژه دفاع كند؟داشته باشد و تبليغاتي

بهتـر متوجـه آن را كـه بايد مثالي بـزنم .استنويسي يادداشتضعف مربوط به ر اين ديگ رأي درصـد 10 كـه د داشته باشـ و يقين هم شود االن نامزد رياست جمهوري كسي اگر .شويد

اگـر ده نفـر نـامزد رياسـت .ورمآ مي قطعاً رأي د اعالم كن اوپذيرند كه اما همه مي ،دبيشتر ندار چـون ؟ چرا .گيرد خُرده نمي ها آن كسي هم به كنند ادعا را مي تايشان اين جمهوري شوند هر ده

ني بيايد در تلويزيون تبليغ كنـد وتا ماكار اگر ده .دانند كه اين بيان تبليغي قضيه است از ابتدا مي كنـد ممكـن نمي ضاعترا ها آن ي به ي هيچ شنونده ،تايشان خودشان را بهترين معرفي كنند هر ده

كارشناسـي و از منظـر اما اگر يك كارشناس بيايد .كنند است خوششان نيايد ولي اعتراضي نمي انتخـاب بيـاورد و رأي درصد 49 قضا او آورد از كنم فالن نامزد رأي مي بگويد كه من فكر مي

از و چـون ا ؟ چـرا ؟بيني غلطـي كـردي گيرند كه آقا تو چه پيش جا گريبانش را مي هميننشود قـرار داده و غير تبليغي موضع كارشناسي صحبت كرده است يعني ابتدا خودش را در موقعيت

در مـورد . گيرنـد را مـي فـوري گريبـانش ،اگـر اشـتباه بـشود جـا ايـن .خواسته بيان واقع كند تواند چون شما نميبه نظر من ؟بكند يا نه تبليغي كار تواند دقيقاً بايد ببينيم مي ،نويس يادداشت

كـسي هماننـد . آوريـد مـي پـايين اثـر تأثيرگـذاريتان را ،وارد شـويد تبليغي زاويه موقعي كه از .كند مي ني راوكه تبليغ فالن ماكار دشوي مي

كـرد شـما در سـالم از آقـاي خـاتمي حمايـت مـي ي روزنامه . سالم بوديد ي شما در روزنامه درسـت . يـد رد دفاع ك ايشاناز و آقاي خاتمي نوشتيد از يادداشتي در حمايت سالم ي روزنامه .است

.قطعاً

)51( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

؟گذاريد اسم تبليغ روي آن نميشما

از يـا نيـد ك مشخص كنيد داريد از موضع كارشـناس دفـاع مـي اين جا شما بايد گفتم،. نه هـم ،كنـد فـرق مـي ايـن دو منظـر هـم بـا يكـديگر ادبيـات . ايرادي هم ندارد ؟موضع تبليغي

. متفاوت استثيرگذاريشانأت

كند؟ ادبياتشان با هم چه فرقي مي

هيجاني باشد در واقع يـك نـوع ادبيـات خـاص وتواند كامالً احساسي ادبيات تبليغي مي .خودش را دارد

نـويس پختـه باشـد يادداشت يسي يك عنصر نهفته است ولي اگر يك نو خب ادبيات يادداشت .نويسي تبليغي كند تواند پنهان مي

ادبـي و يـا توانيد يك متن كامالً حماسي، احـساسي نه يك عنصر نهفته هم نيست شما مي .خيلي هم جذاب باشد از قضا ممكن است. از يك شخص بنويسيدر دفاع

نشين بنويسيد كه مخاطب قدر دلآن تبليغي را وانيد يك متن ت ببينيد شما مي.جذابيت جداست برخـي از در حـالي كـه در ،ي باشيد ي نويس حرفه البته اگر يك تبليغات .را با خود همراه كنيد

هاي سياسـي در ارتبـاط بـا رقيـب سياسـي نويس يادداشتموارد خصوصاً در دوران انتخابات .ذاردگ گرانه نيست بلكه اثر منفي هم مي حمايتنه تنهانگارند كه ي ميي گونه به خودشان

انتخابـاتي ممكن است يـك يادداشـت در مـورد يـك نـامزد .گويمبتمايزش را كوشم ميـ اي غـ ليب ايـن ت يـد ا ه ديـد او رفتار خـوبي از و يد ا هرفت او مثالً يك سفري با .نويسيدب يسـت ول

و شـما ايـن را بـوده رخـورد ب در سفر خيلي هم خوش نامزد آن كنيم فرض چرا؟. غيرمستقيمخواهد كرد؟ در ايـن صـورت مملكت را خوب اداره كه اين چه ربطي دارد به ايد اما اين نوشته

يادداشت وسط هم شعري است ممكن .كنيد مي تبليغبراي او صورت غيرمستقيم شما داريد به .د كربال بزنيـ به صحراي هم گريزي يي و يا نوشته ي، يك مطلب د، يك چيزي بگويي دبياوريخود

صورت تبليغي تحت تأثير قرار به ذهن مخاطب را خواهي تبليغ است و مي داني خودت هم مي .دهي

)52( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

براي مثال .روشن شومو به نتيجه برسم خواهم روي همين موضوع ندس من ميببينيد آقاي مهبنويـسد تواند با او سفر كرده باشد و يك مطلب سوژه را بگيريم آقاي خاتمي، آقاي عبدي مي

ي گفـت و گـو بـاره كنـد در حبتي مـي صـ آقاي خاتمي اما در اين ميان . كه كاركرد داشته باشد .هـستيد فكري ي آقاي خاتمي هم پروژه با نويس سياسي شما به عنوان يك يادداشت .ها تمدن

خواهيد حمايت ها هم مي ي تمدن گفت و گو كه از بلخاتمي از نه ولي .به او نظر مثبت داريد آيـا ،نويـسيد باگر مطلبي را جا اينخوب . براي جامعه ضروري است كنيد چون فكر مي .كنيد

اين كاركرد تبليغي دارد يا ندارد؟

بايـد مـرزي اين است كه گويم مي چه آن .تفكيك كنيد ها را به دقت رزمتوانيد نميجا اين .يغ و بيان منطقي وجود داشته باشدتبلميان

از آن توان ميدر يادداشت سياسي هم و تبليغ چيز بدي نيست خواهم بگويم اصالً ولي من مي .كرداستفاده

بحث اصلي .زندگي امروز است طبيعت و تبليغ جز .ستاچيز بدي تبليغ كه گفتم مگر من كـه االن وقـت تبليغـات اسـت م ايـن ا نوشـته 1388پيش از انتخاب هايي كه يكي از يادداشت

،هفتـه سـه ،فته ه دودرست ست اما بحث منطقي وقت ن اال .انتخابات رياست جمهوري نيست خاطر ايـن بهبحث منطقي .نداردكاربرد چنداني ديگر بحث منطقي ،مانده به انتخابات ماه يك

كه از نامزد شما حمايت كرده و به طـور فعـال در انتخابـات ند و قانع ش يهزار نفر است كه ده كنيد بـه به بعد شروع مي اين جا د ديگر از ننشركت ك و د قانع شون اينان وقتي كه .شركت كنند

خواننـده ينويسم بايد شما خواهم بگويم اگر من يك يادداشت مي هر حال من مي به .تبليغات ،شـود م آقاي فالني قطعاً پيـروز مـي ويگ اگر من مي .بفهميد و تقريباً موضع خود را روشن كنم

در چـرا؟ چـون .زنم يـا كارشناسـي ميحرف و تبليغاتي موضع سياسي از ن مشما بايد بفهمي ـ خواهم پيروز مي ديويگ مي دهيد و روحيه مي طرفداران به سياسيتبليغي و موضع مـا يـا شوم ب

.متفاوت از يك نظر كارشناسانه استاين و يم وبايد قطعاً پيروز ش

اطب كنيم حتماً مخ تبليغ صحبت مي ي دربارهخواهم بگويم وقتي ما خب من دقيقاً همين را ميتوانـد مي،ها باشد ي تمدنگفت و گوتواند تواند يك ايده باشد يعني مي مي،ما يك فرد نيست

نويسيد و قبل از شما هـم آن يادداشت مي رهابرد سال است سيحاكميت قانون باشد كه شما

)53( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ايراني كه ميرزاي شيرازي ي شايد از اولين روزنامه .كشد سابقه را با خود يدك مي سيصد سال ـ ر د ،منتـشر كـرد 1216سال به كاغذ اخبار در ايران نام به نويـسند و مـي آن نوشـتند و ي رهاب

حاكميـت قـانون دفـاع ي پـروژه يكي از افرادي هستيد كـه از شما امروز هم .خواهند نوشت .تبليغ است يك نوع كنيد و اين مي

را نگـاه يزيـون تلو ؟چيـست منظـور مـا از تبليـغ .دهيد بسط مي معناي تبليغ را شما داريد هچـ ايـن را اسـم ،شـود پخش مـي بهداشتي ي خبر علمي يا يك برنامه فرضاًكنيد وقتي كه مي ؟گذاريد تبليغ مي؟گذاريد مي

سياسي ي با پروژهكهنويس سياسي م كه يك يادداشت ويخواهم بگ من مي .باشد تبليغ تواند مي. فكريي فرد يا آن پروژه آن ي درباره . اعتبارسازي كند هاي خود براي سوژه بايد ،درگير است

و او بايد بتواند اعتبارسازي كند ،ما يك اعتبار اوليه داريم يك اعتبار ثانويه و يك اعتبار نهايي بهداشـتي كـه ي يك برنامه ي مثالً درباره . سوم اعتبار برساند ي بكوشد تا مخاطب را به مرحله

شما بـه عنـوان يـك .كند اعتبار اوليه برايش ايجاد بايد او اگر قصد تبليغ دارد ،گوييد شما مي افكـار شـناخت نبـود كنيد در جامعه به علت احساس مي قعانويس سياسي بعضي مو يادداشتمعتبـر سـاختن آن سـوژه براي. دهيد انجام خاص بايد اعتبارسازيي يك سوژهبراي ،عمومي

و شكل بگيرداعتبار ثانويه كنيد تا كمك ميگاهي اوقات .سازيد قع اعتبار اوليه را ميابعضي مويـك ي تبليغ دربـاره ؛تجارت نيز چنين است ي در حوزه .يعني بايد دائم رويش كار كنيد غيره

اعتبار ثانويه كسب اعتبار براساس عملكرد است كـه . محصول اعتبارسازي اوليه براي آن است كـه در برخوردهـاي آيـد و در صـورتي كنندگان از محصول پديد مـي پس از رضايت مصرف

.ايم ي است كه پاي به اعتبار نهايي گذاشتهي مرحله،درپي اعتبار موردنظر پايدار باقي بماند پي

.شود تبليغ ميكارشان آن موقع همه .گرفتيدبراي تبليغ شما خيلي معناي گسترده چونبله نويـسيد ويي مـي مورد دروغگ كه شما در وقتي .ستااز تبليغ يك معناي خاص اما من برداشتم

؟ اسـت درسـت .كنيد تبليغ مي داريد راستگويي را معنا به يك ،كه چه عوارضي در جامعه دارد اگـر .دارديادداشـت جايگاه موضوع و بستگي به نوع ،بشود اين كار طوري چه كه اين اما حاال

كـه ايـن بـه بستگي دارد نوشتن ي نحوه ، تبليغ كنيديجمهوراست ريبخواهيد درباره يك نامزد در ايـن صـورت . يك وقت نخبگان هـستند ، قرار دارد و در چه شرايطي ست؟ مخاطب شما كي

منفـي هـم كار ممكن است اثـر اين زيرا. تمركز كنيد احساسي موضوعات درست نيست روي

)54( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نآبـه او چيـست و مسائلديد كه بايد .كند با احساسش با شما تعامل نمي نخبه چون .گذاردب نـامزد لباس پوشـيدن است عادي سروكار داريد ممكن افراد يك وقت شما با .داپاسخ د مسأله

نـامزد توانـايي ي بـه چنـدان ربـط ايـن مـسأله در حالي كـه مهم باشد ها آن هم براي انتخاباتي مـن امـا .جا بيندازد آن را كند كه تبليغ مي ولي درباره آن . مملكت ندارد ي ادارهبراي انتخاباتي

اهميـت قـرار بعـدي در درجه براي من و تبليغ توده ي مسأله ، دارم هرايانگ چون يك نگاه نخبه .دارد

تأثير سوژه؟راي يافت سوژه يا براي خواهم ب عذر مي

مستقيم با توده برخورد . شود انجام ها ها بايد از طريق نخبه معتقدم اصالح توده كه اينراي ببـه اين كار بايد يعني .را برقرار كرد يد مفشود اين ارتباط عميق نخواهد بود به آن سهولت نمي

بـه بايـد ها اين .هزار نخبه داشته باشي صدنا پ ،هزار ممكن است صد .دشو انجام صورت هرمي توده را با خودشان همـراه نفر ميليون اهبتوانند پنج نفر هزار پانصد اين .اجماع كنند طور نسبي

. چهره به چهره و نزديك.كنند

تـا كـاربرد دارد هـا بيـشتر بـراي نـشريات تخصـصي خـاص وع يادداشت كنيد اين ن فكر نمي ؟ها روزنامه هـزار تيـراژ دارد 50ي كه ي در ايران روزنامه . گرا هستند هاي سياسي ايران نخبه روزنامه .نههـا هـم كـم بـراي نخبـه تيراژ نسخه هزار 50. آن توده به معناي عام ،اً ربطي به توده ندارد لزوم

منظورم از توده يك آدم عـادي اسـت كـه زنـدگي . باشد ها براي توده كه اين است چه برسد به اما آقاي رستگار كه فكر و ذكرش ايـن اسـت كـه بـرود روزنامـه .خواند روزنامه نمي و كند مي

گـرا داشـته توده روزنامه ،نسخه هزار 500توانيم با تيراژ شايد ب .شود توده محسوب نمي بخواند بنـابراين باشـند اي تودهتوانند ميكنند و با تيراژ اندك هم فرق مي هاي زرد البته روزنامه . باشيم

گـرا تـوده ي رسـانه .گرا داشته باشيم توده سياسي ي روزنامهتوانيم نميبا وضع فعلي معتقدم كه و تمـايز بنشينند و همه نگـاه كننـد پخش كند و مردم حضرت يوسف كه است عين تلويزيون

.نباشدوجود نداشته ان آن چنداني ميان بينندگ

ديگري استجاي بينيد تيراژ پايين است و مشكل قع ميا بعضي مو.نيستالبته تيراژ تنها مالك خواني هم فصلي اسـت امـا تـاريخ فرهنگ نوشتاري در ايران نهادينه نيست و روزنامه هرچند

)55( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

رائه شده اسـت مطبوعات گوياي اين واقعيت است كه هرگاه نشريات قابل اعتماد و مطلوب ا .در بخش سياسي حتّا اند تيراژ قابل قبولي هم داشته

. تخصصي را قبول ندارمي اما آن نشريهدباشاست ممكن .گفتم. بله

. استها نامه ماه وها نامه ها، فصل نامه هفته تخصصي ي از نشريهمن البته منظورم

دارد وجـود نامـه هفتگي يا مـاه ي اما فرقي كه در روزنامه با نشريه .كند فرق مي ها آنخب نامه بخوانيـد و يك فصل است شما ممكن .نياز دارد ها اين دوتاي اين است كه يك نخبه به هر

هـا ايـن كنـد چـون نمـي نياز بينامه و روزنامه از هفته شما را خيلي هم برايتان جذاب باشد اما و گـرا نخبـه ي روزنامـه يم تـوان بنابراين حتماً مي متفاوت است اثرگذاري و كاركردشان ي نحوه

. هـاي ورزشـي و زرد مثل روزنامه گرا هم داريم توده ي روزنامه .گرا داشته باشيم توده ي روزنامه هـا آن جـايگزين هم نامه و غيره نامه و ماه گرا هستند و هفته هاي سياسي عموماً نخبه اما روزنامه .نخواهد شد

نگـاري روزنامـه ي و رويكردهاي جديدي را در عرصـه هاي ديجيتالي سازوكارها البته روزنامه نگاري سنتي و كاغذي بسيار متفاوت است و شديداً در حال پديد آوردند كه با دوران روزنامه

امـا . دهنـد آيد ساختارهاي جديد تعاريف نويني براي نخبه ارائه مي ميبه نظر . باشد ميتوسعه نـويس نويس يا يادداشت نگار سرمقاله يك روزنامه ي توانم بپرسم از نگاه شما وظيفه در كل مي

در جامعه چيست؟شكل ميكي ؛بايد از يكديگر متمايز كرد دو اصطالح را خواهم بگويم كه پيش از پاسخ مي

آفريقا مشكل قحطـي دارد، مـشكل بيمـاري دارد، كنون ا .اجتماعي ي لهاجتماعي و ديگري مسأ اتفـاق يك زلزلـه ،هر آن است ممكن .زلزله دارد و آلودگي هوا مشكل ايدز دارد، تهران مشكل

مـن و شماسـت ي خارج از اراده زلزله مشكل اصل اما .گوييم مشكل را مي ها اين ي همه .بيفتدبه آيد اما چه وقت اين مشكالت پديد مي باران با نيامدن بيايد، قحطي ممكن است هر آن زلزله

شكل مـ ايـن ربتواند بو شكل بگيرد ي يك اراده كه هنگامي ؟شود اجتماعي تبديل مي يي لهأمسهـا ژاپني براي زلزله .ندك له را حل مي بعد مسأ و كند تبديل مي به مسأله اين مشكل را .آيدفائق

ريـزي و بـرايش برنامـه و اراده دارنـد .انـد كه حلش كرده شده اجتماعي ي لهيك مسأ تبديل به قحطـي ؛كنند اجتماعي حلش مي ي مسأله شود به ميقحطي تبديل وقتي يا .كنند حلش مي نهايتاً

)56( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

امـا شـود زيـاد مـي يـا شـود باران كم مي .اصالً مشكل اجتماعي نيست هاي دمكراتيك ر نظام د هند فقر هـست در . هند را نگاه كنيد مقايسه كنيد با يك كشور آفريقايي،حل شده استقحطي

ده شـ اجتمـاعي و حـل ي لهبه مسأ تبديل شده آن جا چرا؟ چون ،فاقه هست اما قحطي نيست .له نشده كه حل شود چون هنوز مسأندكنحل ندناتو در آفريقا قحطي را نمياما است

كـه ايـن .اسـت اجتمـاعي مـسأله بهاجتماعي اول تبديل مشكل درجه نگار در كار روزنامه ، دسينويـ چـرا مـسائل و مـشكالت را مـي كـه گويند ميمكرر نگاران خطاب به روزنامه اي عدهبنشينيد و اگر .ستانگار كارش اين روزنامهزيرا . به نظر من درست نيست گوييد، ها را مي بديآن شـد له أتبـديل بـه مـس طرح و سپس گر مشكل اما ا .ستياين صحيح ن خوبي بنويسيد فقط

تـا وقتـي امـور شخـصي هـم ي در حـوزه حتّا .آيد در پي مي حلش هم موقع كوشش براي راه تبـديل بـه آن را هنگـامي كـه .مانـد ميباقي به قوت خود ،ماي ردهنكتبديل له أمسبه را مشكلي

.كنـيم حـل آن را تـوانيم مـي گونـه كـه چ نيز باشيم حلش راهدنبال م بالفاصله بايد يمسأله كرد ي تبـديل مـشكل اجتمـاعي بـه مـسأله ،نگاري روزنامه ي در حرفه مهم بنابراين وظيفه و عنصر

فكـر كـساني هـم كـه روشـن نگار نيـست فقط مختص روزنامه وظيفه اين البته .استاجتماعي وجـود بـه حـس در مردم له بعد أبه مس كنند مشكل را تبديل مي ؛ي دارند ي چنين وظيفه ،هستند

حلـش چگونه كه اينسپس و توانيم حلش كنيم مي وماست ي سألهآورند در مردم كه اين م مي ؟كنيم

و اهميـت سـت طـور رسـانه ا نگار و همين روزنامه رسالت ين وظيفه و تر مهماين منظر بهشوند يك تيراژ جدي پيـدا ها آزاد مي رسانه وقتي .استهمين به ها هم در شرايط حاضر رسانهاستفاده رويد دنبال حلش خب به همين دليل رسانه را له داريد مي أمس كه شما هنگامي ،كنند ميمـشاركت و دنبالش حركـت كنيـد و را پيدا كنيد خود ي مسأله حل راهكه به اين دليل ،كنيد مي

تأكيد صـرف .كند ايجاد نمي براي حل ي ي انگيزه ،مشكلاعتقاد وجود صرف اما .كنيد در حلش فـوقش ايـن اسـت كـه .كنـد مخاطب و رسانه ايجاد نمي ميان ارتباطي براي حل آن، بر مشكل

.خاطبان هم منفعالنه گريه كنند تا مخوانند كه اين مشكل را داريم ميروضهها رسانه

)57( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هاي نخبـه و تخصـصي شـدنِ مطبوعـات با گروه ارتباطبتوان مشكل شناسي كرد كه اين براي .ي استخيلي پررنگ مسأله

يـك اسـت ممكـن .هـستند مطبوعـات ي هزنجيـر از هاي تخصصي يـك مجموعـه رسانهشـايد مثالً .تبديل شود له أ مس به كم كم و نخبگان مطرح كند در سطح را يمشكلابتدا نامه فصل

. نيستان آن مشكلنبودنش هم حتّا .مردم نشده همه ي لهأمسهنوز ، به معناي واقعي دموكراسي ،مـشكل ايـن موضـوع امـا .پيدا كنند نسبت به دموكراسي توانند اين حس مستقيم را نميمردم

ي نامـه ماهيـك بـه حث تبديل كرد و پس از آن اين مبا لهأمسآن را به حاال بايد .ستانخبگان و 77 هـاي هـاي سـال روزنامهمطالب .ي عمومي ها به رسانه كم و كم د نشو تخصصي سرريز مي

ي بـود بـه يـك بتنـ ممفاد مطالـب آن ولي ند را نگاه كنيد درست است كه عمومي شده بود 78 . شكل گرفته بودها آننشريات تخصصي كه قبل از

ده ،بـود هاي عمـومي در رسانه 77 و 76هاي همان سال بينيم مطالبي كه در به لحاظ زماني مي .دش چاپ مي در نشريات تخصصيقبل از آنسال

كـه مـشكالت سـت عـادي فرآينديك و اين نشريه پژوهشي باشد است ممكن !كامالً. بله .كنند كوشش ها آنحل و مسائلان هم براي فهم اين آن له شود أاجتماعي ابتدا براي نخبگان مس

نگـار روزنامهشرايط اين در است اجتماعي ي مسألهي و عمومي كردن ي از عناصر توده يكي اين .دنالعاده موثري دار نقش فوقنويس و يادداشت

اجتمـاعي و ي مـسأله -2 مـشكل اجتمـاعي -1شما به دو موضوع بسيار مهـم اشـاره كرديـد ضوع بسيار مهـم ديگـري ولي اين دو موضوع با يك مواي كه بين آن دو بايد پديد آورد رابطه

سرعت وقايع ميان ي ي سرعت وقايع اجتماعي است چه رابطه ي خورد و آن مسأله هم پيوند مي ؟ استينويس اجتماعي با يادداشت

مـثالً .شـود مي هم مربوط ها اجتماعي به اندازه و حجم يادداشت تحوالت و وقايع سرعت بحث .كرد االن سريع حركت نمي ي مثل اجتماع زمان 66 و 65هاي سال يعني 60 ي دههاواسط بـه زمـان يك ثانيه يا اعت س گوييم يك ميوقتي . شده است شناسي در جامعه اين مقوله درباره

بـستگي دارد بـه .زمـان بـراي مـن و شـما متفـاوت اسـت گذشـت امـا .ايم معيني اشاره كرده نـسبيت مثل نظريـه ايد شاما .گذرد ساعت مي يك ما نفر دو در ظاهر براي هر .هايمان موقعيت

)58( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـا كه جوامعيدر مثالً .كند باشد كه با افزايش سرعت جسم زمان نيز براي آن تغيير مي انيشتين ،يد كسي كه سرخوش است ا ه ديد .گذرد ميتر زمان سريع مردم راي ب ،ندا مواجهتحول اجتماعي

،باشـد زنـدان در يـك كـسي اگـر امـا ، واقعاً اين حس را دارد ؟قدر زود گذشت ه گويد چ ميسـرعت ماننـد انفـرادي زنـدان گذشـت زمـان براي مثال . گذرد سخت مي ه بيند كه زمان چ مي

و گـذرد ميگونه اين آن جا زمان هم ،است گردنه در چرخ با بار تمام روي سربااليي 18تريلي ان زمـ اجتمـاعي هرچـه سـرعت . كند فرق مي ،در اتوبان دارد و ام مثالً يك بي كهاين با سرعتي

اجتمـاعي زيـاد مـسائل وقتي سـرعت .شود ميتر يادداشت ما هم كوتاه ي اندازه ،تر باشد سريعـ هر روز بايد بنابراين و انطباق دهد آن تحوالت با تواند خودش را نمي جامعه ،است سبت بـه نها واكنش نشان داد و اين واكنش هم كوتـاه و مختـصر خواهـد بـود تـا خواننـده بـا آن پديده

. كندهمراهي

ـ . كلمـه اسـت 700 تا 500هايشان چيزي حدود يادداشتمعموالً ها غربي آيـد در نظـر مـي ه ب .نويسند ما معموالً بيشتر ميي جامعه

يـا حـداقل كـم ،ها كه سرعت تحوالت كم بـود در آن سال .استروشن زنم مثالي كه مي امـا االن ببينيـد .اشـيم اتفـاقي را شـاهد ب اگذشت تا تحولي يـ ماه مي بايد يك شد، منعكس مي

گوينـد كانديـدا آيند مي صبح مي كه زياد است شتحوالت و اتفاقات قدر سرعت ما آن ي جامعهرا شـاهديم كـه رويـدادهايي ، و هـر لحظـه دهـيم گويند انـصراف مـي آيند مي ، شب مي يمشدراغ بـال و يـك يادداشـت را بـا حوصـله و فـ م بنشيني متواني بنابراين نمي . شود ي هم مي ي نهاسر

.بنويسيمتحرك درباره موضوعي بي

مختلف هاي زهوحنگار در روزنامهجا شايد تحوالت سياسي بزرگي را شاهد نباشيم اما آنالبته .نويسد مي جامعهموارد جاريِ همه ي و دربارهكند ميجامعه اظهار نظر

.بودمنظورم تغييرات سياسي

)59( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

توانا يادداشتي نوشتم به نام ي نامه در هفته78سال . ماز خودم نقل كني ي اجازه دهيد خاطره. بلهطـي چنـد كـه ايـن ملت تا كجا هزينه كند؟ موضوع آن يادداشت سرعت تحوالت سياسي بود

نوشتن چنـدين ظرفيت ها آناز رخدادهايي كه هر كدام . ساعت شاهد اتفاقات متعددي بوديم .يادداشت را داشت

. خـوب نيـست اين حد از تحـول هـم ديد كه گفتيد شما وضع اكستريم قضيه را مطرح كر همـه تحـوالت دردسـر ايـن و سخت اسـت يافتن با محيط انطباق يين شرايط چندر واقعاً هم

هـاي سـال يـك سـال ، مقابل هم وجود دارد وقتي جامعه اصالً تكان نخـورد ي اما نقطه . هستنـويس چـه ب يادداشـت نباشد خـ مسأله ، مشكالت هم قابل تبديل به دهيأت دولت داشته باش

وضعيت واقعي جامعه . ام ديده البته آن طرف قضيه را هم من خيلي اكستريم ؟خواهد بنويسد ميچيزي است بـين جامعه وضعيت واقعي يك ،)سوسايتيبلكه نيست كاميونتي منظورم ؛جامعه(

را ييـ سـوژه توانيـد نمـي حتّـا قدري زياد اسـت كـه به شما گفتيد سرعت تحوالت .تا اين دو ،نباشـد قـدر بـاال ي كـه سـرعت تحـوالت ايـن يـ در جامعـه يمانتخاب كنيد حـاال فـرض كنـ

قـدر تـواني انتخـاب كنـي امـا آن شما موضوعات را مي كنيم در اين صورت نگاري مي روزنامه .كه نتواني طوالني بنويسيباالست تحوالت سرعت

ي بـراي ي سرعت وقايع، سوژه خواهم بگويم در آن مقطع خود همين تند شدن دريافتم ولي مي چنان نيست ولي اين به آن بينيد كه سرعت تحوالت سياسي آن در يك جامعه شما مي . من شد

گيرد كـه نگار در آن جامعه ياد مي افتد برعكس روزنامه معنا نيست كه اتفاق در آن جامعه نمي ، دهنـد آن اهميت نمي ما به جامعه ي مثل ي نويسان در جامعه به موارد ديگري كه شايد يادداشت

نگـار ايرانـي بـه آن فكـر يك روزنامه حتّا كنيد از يك موضوعي كه توجه كنند و شما نگاه مي . قشنگي را در آوردهي قدر سوژهه چ،كرد نمي

يك مثـال خيلـي .حل شده اصلي آن جوامع مسائل كه اين م به دليل ا موافقنظر با اين طبعاً ي است كـه يـك ي حمله ،كه همه را درگير خودش كرده مسأله ينتر مهم امروز در آلمان ؛روشنرخ داد در سوسـنگرد و اتفاق در ايران شبيه همين .اش كرد مدرسههاي كالسي به همآموز دانش

در حـال سـت كـه ا چرا؟ يك علـتش ايـن .و هفت نفر هم كشته شدند اما خبرش منتشر نشد سـت كـه ا فكرشان اين ،نيستنفر ن هفت آمتمركز به ذهنشان جا اين درحاضر افكار عمومي

اسـت هـم ممكـن انـسان كـشتن چهـار در نتيجه .ساختار سياسي چه وضعي پيدا خواهد كرد

)60( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اين كه آنضمن .دند خيلي سريع به آن بپرداز نبرانگيز نباشد كه بخواه حساسيتبرايشان چندان تحـوالت در بينيـد كه مـي ي ي بنابراين همان جامعه .نشدهتبديل اجتماعي هم ي مشكل به مسأله

.حاد است ها آن براي به نسبتكه دارد ي مسائل اما ،نيستسريع آن پيـدا مـشكل و شـود مـي مـسأله برايمـان ،باشيم غذا بخوريم اگر من و شما قاشق نداشته

بـرايش هـم قاشـق داشتن يا نداشـتن ،كسي كه غذا ندارد اما .غذا بخوريم گونه هچكنيم كه مي ما در ايران ناشي از اين است كـه تحـوالت خيلـي زيـاد ات بنابراين موضوع .موضوعيتي ندارد

خيلي خوب نشان تواند مي 65سال با و 78سال با مقايسه االن . خود اين مطلوب نيست .استجامعـه و نـويس بخواهـد در مـورد اگر هـم يادداشـت .جامعه ما چگونه است اوضاع دهد كه

؟ چه حجمي باشد؟ همين االن مـن يا بايد بنويسد تواند چگونه مي ،مطلب بنويسد مشكالت آن تـا 1؟چگونـه اسـت ] 88سـال [وضعيت نهايي نامزدهاي رياسـت جمهـوري دانيم و شما نمي

موضوع !يتغيير ده شوي آن را مجبور مي آيد بخواهي يك چيزي بنويسي آخرين خبري كه مي فوقش اين است كه .شوده و خوانده نوشتيادداشت روزنامه بايد امروز در هر حال كه اين ديگر

روز پـيش را 6هـاي رود يادداشـت شود كسي ديگر نمـي به آن پرداخته مي هم فردا فردا و پس هر وقت است كه خواني كتاب ي رويه اين برخالف . مگر نياز خاصي به آن داشته باشد .بخواند

ي رابطـه جـا ايـن بنـابراين .كنيمو يكي را براي خواندن انتخاب خواستيم به كتابخانه مراجعه .البته اين نيست كه حتمـاً موضـوع روز باشـد . تر است تا كتاب زمان و موضوع خيلي تنگاتنگ

هـم ديگـر ي هفتـه ايـن را ، اگـر حقـوق و رسـانه ي بـاره مثالً من امروز يك يادداشتي دارم در در هر حال بعد .يسمهم بنو بعدتر توانستم يك ماه ميافتاد اتفاق نمي خاصي ي مسأله نوشتم مي

امـا يـك .كنـد درك مـي مضمون مورد نظـر را طبعاً ،خواند ميآن را كسي كه هم از يك مدت درد بـه بعد ي هفته خواندن اين يادداشت در . يادداشت ديگر هست كه در مورد مجلس نوشتم

وقـوع در حـال كـه دارد موضوع آن يادداشت ارتباط زيادي با زمان و اتفاقاتي زيرا .خورد نمي .است

عامـل مـوثر در ايـن .كند معلوم مي راها ي يادداشت ها اندازه ديگر ي از زاويه يمطلب بعد از ي يك .ندا فافمعموالً ش مفاهيم ، غربي ي در يك جامعه .مفاهيم است و شفافيتِ كلمات اندازه انمش خـ كـه ايـن به دليـل . آمريكا ليمبرت بود در جريان اشغال سفارت ي آمريكايي ها ناگروگ

. انجام شده است1388اين گفتگو در بهار ـ1

)61( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

آقـا در ايـن اسـت بلـد را فارسـي ، زبـان كـار كـرده ايـن جـا در هاي سال و سال ايراني است هـا فكـر بعـضي ، سـوال كننـد تا از مـن بردند ميبازجويي براي وقتي مرا خاطراتش نوشته كه

د و از مـن نـ از مـن بـازجويي كن تـر توانند راحت مي ها آنكردند چون من فارسي بلد هستم ميهيچ پس دادن بنابراين بازجويي ،چون من فارسي بلد بودم كامالً برعكس بود اما دنسوال بپرس

آن تـوانم بـا كه زبان فارسي زباني است كه من مـي است دليلش هم اين .مشكلي برايم نداشت در زبان انگليسي شما اين كـار را ما ا !يك كالم حرف بزنم كه اين زنم بدون ساعت حرف ب يك .ين شلختگي زبان ناشي از خودِ زبان نيست ناشي از ساخت اجتماعي اسـت ا .توانيد بكنيد نميبـا كننـد سالم هـم نمـي وقاتاگاهي ببينيد اصالً خيلي ساده را ها غربيهاي رسانه گويياخبار

امـا در كـشور مـا شـود شـروع مـي »گـويم را مي فالن ساعت فالني هستم و اخبار من «جمله سي برابـر بي يك ساعت اخبار بي. شود شروع مي... تي و دعا وسالم با كلي چاق. گونه نيست اين

شود روي زبان و زبـان اين يك فرهنگ است كه بار مي .با چند ساعت اخبار ايران مطلب دارد ايـن را .يت زبـان لياس دربارهيك مقاله دارد كني دشفيعي ك دكتر آقاي .كند را به شدت متاثر مي

غربـي ي رسانه حاال ببينيد در .اش با استبداد چگونه است طهرابزبان دهد كه خوبي نشان مي به به دليل ايـن نـوع تواند بيايد هم نمي ، كسي تواني راحت بدون مقدمه بروي سر اصل مطلب مي

بـا وي ويبگـ او تواني سـريع بـه مثالً كل مطلب را مي .ربطي به شما بچسباند چيزهاي بي رفتار بـه شـدت ايـران بـسته ي امـا جامعـه .شـود تمام مي ت كلمه مطلب 500 كلمه 1000 كلمه 700روشـن و كـامالً هـم گـويم كنم يك مطلبي را مـي مثالً امروز يك مصاحبه مي .ساز است شايعهديگـر تا جملـه 6 ،درنجكسي ن كه اين بايد براي ولي . دارد يا معنيچه كه اين مطلب من است

كه مورد نظرم نيـست ه استنباطي بمات كلبه خاطر شناوري مخاطب تا هم من به آن اضافه كنم كلمـه 500كـه بخواهـد مطلـبش را در سخت است يادداشت ي نويسندهبراي بنابراين د و رسن

اتهامات عجيب ،هاي ناجور از آن نشود استنباط كه اين بايد كلي حواشي به آن بدهد تا ،بنويسدانـدازه كـنم كـه دليل من فكر مي به همين . تا بتواند مطلبش را بگويد ،او زده نشود و غريب به

ي كـه همـه امـا ايـن بـدين معنـا نيـست .اسـت از غـرب يك يادداشت در ايران قطعـاً بيـشتر كشش ، يادداشت است ي اندازه ي كننده نييتع چه آن به نظر من .ر يك اندازه باشند دها يادداشت

امـا شـده .قـه اسـت دقي 45ساعت و يكسينمايي فيلم زمان .مانند فيلم است .استآن داشتن تا آخـر قدر برايشان كِشش دارد كه آنو ساعته را هم به خوبي بنشينند ببينند ها فيلم سه بعضي

ساعت و نيم را وسطش بلند شـوند و برونـد يككشش بي فيلمِ ولي ممكن است .كنند نگاه مي

)62( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در يـد كـه ا ه ديـد ايرانـي را هـاي سـريال بعـضي از .ببينندپيدا نكنند كه تا پايان اصالً حالش را سالنه يـك چيـزي سالنه،ور اتاق آندرو ور اتاق مي مثالً طرف از اين ،كنند تلويزيون درست مي

شما در عرض يك دقيقه دو تـا . بندد به فيلمش ميآب دارد كارگردان گويد معلوم است كه ميدقيقـه در طـول يـك ستيـ ن نينـ چ نياكه در يك فيلم خوب بيند در حالي تصوير بيشتر نمي

در عين حال يادداشت كوتاه هـم .به نظرم در يادداشت اين مهم است .ها تصوير ببينيد شايد ده .تواند نامطلوب باشد مي

جريـان حتّـا بود ولي نتيجه مـورد نظـر را نداشـت، هايي كه خيلي كوتاه يكي از يادداشت كـه در ؟ادتان هـست ي .بوددر روزنامه اطالعات يادداشت آقاي مهاجراني ،معكوس ايجاد كرد

.اوايل گفتگو هم توضيح دادم

. عذرخواهي كرد و به او تندي كردند بعدش هم آمد .له شد مسأ . بود آمريكامورد اش در سوژه .بودروزنامه اطالعات در

خـط 50 خطي ننويـسيد كـه مجبـور بـه 5وقت شما يادداشت م هيچ ا هگفت من هميشه . بلهاز آن يادداشـت كـه ايـن بـراي ؟ چـرا . خود را بنويسيد خط 50عذرخواهي شويد از اول همان

يـا يك مملكت رهبر اين خيلي مهم است اگر .نگار روزنامهيك بود نه يادداشت موضع رهبري .كند همين كفايت مي ،رابطه برقرار كنيد يك مملكت دستور دهد برويد با آمريكا جمهور رييس

.باشـد تواند يك سياست نكرد اين هم مي چنين اگرالبته او هم بايد مردمش را توجيه كند ولي يـك . يا نكنيدنگار اين نيست كه دستور دهد كه با آمريكا رابطه برقرار كنيد اما كار يك روزنامه

و را بـشكافد شكل مـ نگار اين است كه ايـن كار روزنامه اما. بايد اين دستور را بدهد ديگر نفر رد ابگذممكن است كه حتّا ي يا سياسي تبديل كند، اجتماع ي و آن را به يك مسأله توضيح دهد

خودش نتيجـه بگيـرد كه موقعيتي قرار دهد عني خواننده را در ي ؛گيريش با خواننده باشد نتيجه خـط 5يـي آ اما مـوقعي كـه مـي .نداريماين كار جزي ي ديگر چاره و به نفع ماست اين كار كه ،وجـود دارد اش دربـاره ن همـه حـساسيت ي را كـه ايـ يـ و ايده نويسي خط مي 10 ،نويسي مي

...شود كه اش هم اين مي خب نتيجه،يگوي ميدستوري

)63( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

!بايد پوزش بخواهي كـه ايـن كند نزديك آن شود بـه جـاي و ديگر كسي جرأت نمي ماي و سوژه را خراب كرده

مـشكل در مرحلـه آمريكـا مـا بـا هرابطمورد هنوز در . دوباره تبديل به مشكل شد ،شودمسأله يادداشت هـم چند آن موضوع ي دربارهبنابراين اگر كسي . و تبديل به مسأله نشده است يمسته

موضـوع حـساسيت و كـه ايـن به خاطر باز كم است و جا دارد كه باز هم نوشته شود ،بنويسد بايـد .نيـست براي نوشتن يـك يادداشـت خـوب كـافي البته فقط كشش موضوع .كشش دارد

. مهـم اسـت اما خود موضوع بـسيار .محتوايي و متني هم داشته باشد هاي نوشتاري و جذابيت را ولـي هنـوز كـشش كـافي .شدچاپ شماره 6 ،ينآنجلس تا قزو لساز يادداشت مثالً ببينيد

مهـ و تيتـر آن متازه يك مقدار هم منطقي و خـشك شـده بـود ولـي هـ كه اين ضمن .داشتجلـوي ملي شوراي امنيت آن قسمتين ششمبعد از چاپ كه قدر جذابيت داشت آن ،موضوعبـه اين جـذابيت را .بودين حال كه خيلي خشك و منطقي را گرفت در ع بخش هفتمين چاپ

.شد ه ميدليل اهميت موضوعش پيدا كرده بود كه خواندسـتون بيـشتر دوو حداكثر يك ستون .ميادداشت را در يك شماره بنويسي نيم بايد سعي ك

گويم اگر يـك يادداشـتي واقعـاً اما باز هم مي .نداردالزم را جذابيت خيلي زياد شد اگر .نشودو پايان هر تبديلش كنيد به دو تا ولي اين دو تا استقالل خودشان را داشته باشند ،كشش داشت

مـثالً بعـضي . ندهـد دامـه اخواندن را زمين و هوا بماند و يروبخش چنين نباشد كه خواننده برايتـان جـذاب اسـت ولـي .يا هاز دست نـداد را چيزي ايي ببيني جهر از ست كه هها سريال

مفيـد و مـوثر ي انـدازه ،پيوسته هم باشد بنابراين اگر بخواهم خيلـي خالصـه بگـويم تواند مي ولي باز سـرعت تحـوالت . خواهد بود غربالقاعده يك مقدار بيشتر از يادداشت در ايران علي

،اال اگر بخواهد خيلي طـوالني شـود كوتاه شود و اشت يادد ي اندازهكند كه اجتماعي كمك مي اين كليتي بود كـه .پيش برود و نياز مخاطب پاي سرعت تحوالت و سرعت زمان تواند هم نمي .درس به ذهنم مي يادداشت ي اندازه ي بارهدر

به ياد داريد؟ كنيد استفاده مي هايتان اندازه و تعداد كلماتي را كه در يادداشت شما خود

التحريـر هـم حق ي باره در . براي ما يادداشت بنويس .يك روزنامه به من گفتند از به تازگي ثابـت بـار انـدازه زيـر گفتم مطلقاً .باشديم اندازه آن فالن قدر خواه مي : گفتند .كرديمصحبت

ممكـن .براي پر كـردن جـايي از صـفحه باشـد من يادداشت قرار نيست كه اين براي .روم نمي

)64( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

امـا .نيـست كلمـه 300 و250ر ديگـ امـا .دوتر شكم از آن است بيشتر باشد ممكناز آناست تـا 900 و متوسـط كلمـه 1500 تـا 700شـود يعنـي از مي A4 صفحه 3 صفحه تا 5/1معموالً

.كلمه است 1000

يادداشـت كلمه 1200 حدود .بررسي داشتم و كارهاي شما را ديدم كه اين البته من با توجه به .داريدهم

ايـن سرعت زمان خيلي زياد نبود االنو تحول هنگام آن .قبالً در سالم حجمش بيشتر بود تعـداد ممكـن اسـت بنـابراين .گـذرد تـر مـي سـريع اجتماعي و سياسي االن زمان .نيستطور

.ودش زياد ولي حجمشان كم ميها يادداشت

ك يادداشت در جوامع مختلف يواژگان اوالً تعداد :بگوييم اين طور توانيم آقاي مهندس ما مي و ختارهاسـا به دليل ما ي در جامعه.ي مختلف متفاوت استها ناو زب گوناگون هاي و فرهنگ

طبسمتن را نويس ناچار است ي يادداشت ي به گونه و هست سياسي كه در ايران بوده ي پيشينه .بسازد و سوژه را تحت تأثير قرار دهد آزار ذهني براي خودش ودهد

.دبفهم چون ممكن است اشتباه ؛خوانندهاجتناب از سوءبرداشت براي تّا حيا

كه اين يعني. هم مهم استنگاري روزنامهآيد داشتن ادبيات قوي ميبه نظر اما .يا براي خواننده .تواند متفاوت باشد ميمتنش به لحاظ اندازهباشد ادبيات ي اگر او فرد توانمندي در حوزه

اضافي ي اه هجمل ها آن بعضي از مبيني مي ،مها را بخواني يادداشتوقتي . است كامالً درست حتّـا وبيني كلـي جملـه يك دفعه مي ،خواهد بگويد مثالً يك چيزي را مي كه اين يا .دنزياد دار بـه هـم كمكي ؟ ندمطرح شد ه براي چ ه اضاف هاي معلوم نيست اين جمله و آمده هاضافمطالب

ي را ايجـاد ي لهأ حذفش هم هيچ مس .دشو يزي به محتوا اضافه نمي يعني چ .كند نميدرك مطلب اگر نكات خوبي حتّا ،دنكن خسته مي خواننده را از اين دست ي ها بسياري از يادداشت .كند نمي

.دهد دست ميطبخامهم در يادداشت باشد حس بدي به

)65( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

د چون اگر يـك نفـر تواند كمك كن هاي ادبي مي مثالً خواندن كتاب ؟چه پيشنهادي داريد اشمكالمـش كـه ايـن ايبرش هم سياست است ا هنيذ ي هدغدغ ،ش سياسي است ا حوزه مطالعاتي ؟ پيشنهاد شما چيست،دلنشين شود

.تواند كمك كند ميقدره نمي دانم رمان چ

؟يا شعر

شوند و با خواندن اين حجـم از شامل مي جلد كتاب را 10 ،ها نارمبرخي كه اين به خاطر كـاركردش مثـل رمـان يادداشـت گيرد اما ت كه خواننده در فضاي كلي رمان قرار مي كتاب اس

،حاشيه رود يادداشت مثل رمان بنويسد و نيست مشكل اين است كه چه بسا اگر كسي بخواهد لبـاس .كنـد را توصيف مي باغچه و گياهان اين استزياد در رمان توصيف . مشكل ايجاد شود

كمـك به بهبود يك يادداشـت است ممكن شيوه اين ،رايه كردنش فالني را، خنديدنش را، گر .نكند

. نداريمييجا جابهوسيع و هاي توصيف،هاي سياسي پس بنابراين در يادداشت

بـراي نوشـته يـا براي شيرين كـردن كوچكي ي نكته شما وسطش يك است ممكن .اصالًموافق متلـك شخصاً هم اتفاقاً .بگوييچيزي به متلكي ،از تلخي يا خشكي متن كم كني كه اين. ي باشـد يـ بـسيار كـم و حاشـيه كـه آنمشروط بر اما .در يادداشت هستم ت بيان فاطنز و ظر و

بـه اما ادويـه خـودش . بدون ادويه اصالً جذابيت ندارد ،خوريم غذايي كه ما مي .مثالش را بزنم هـضم و و خـوش طعـم خـوش آن را غذا اصل اسـت فقـط ادويـه .نداردغذايي ارزش تنهايي ولـي بـه .اسـت اي به مقدار خيلي كم جـذاب حاشيه موارد يادداشت هم در .كند مزه مي خوش ،غذا يك كاسه ادويـه بخوريـد با بخواهيد ر يعني اگ .قرار نگيرد وجه محور به هيچ كه اين شرط

بـه انـدكي از طنـز و حاشـيه اضـافه شـدن .ي نيز چنين اسـت نويس يادداشتدر .ديآور باال مي جوري باشد كه اثر حاشيه بر متن غلبه يادداشت به نظرم اشكالي ندارد ولي نبايد يك وقت يك

بـه هاي زيادي رفـت و بنابراين معتقدم كه نبايد خيلي حاشيه .ويه بر غذا غلبه كند دكند و مثالً ا نـه بـراي شود و ميفراموش نكنيم كه در هر حال يادداشت براي امروز نوشته اين را خصوص

شايد خواندن به جاي رمان پردازم و به آن مي ادامه ست كه در اين موضوعي .گانطالعات آيند م .متون منطقي موثرتر باشد

)66( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

؟خوانيد شما شعر مي

.خوانم ولي شعر قديم بيشتر شعر هم مي

دارد؟نوشتنبهتر ايثيري برأتخواندن كنيد شعر فكر مي

يعنـي .هاي سياسي كم استفاده شود داشتالمثل و شعر در ياد از ضرب كه اين است روشم .دنبه هيچ وجه نبايد جاي اصل منطق سياسي را بگير

مـوزون اسـتوار و محـسوس نظمـي بـه كه اين آيد شعر از جهت البته آقاي مهندس به نظر مي تواند آهنگين و نثر هم مي البته . شود مي د و كالمش موزون گير مي از شعر تأثير دهن خوان ،است

خوانـد يـا شـعر كسي كه شعر مـي .ش چنين تأثيري بر خواننده بگذارد نو خواند شد موزون با نويـسد تـر و زيبـاتر مـي نويسد موزون فردي وقتي مي ين چن .شود گويد كالمش موزون مي مي

تر در كنـار هـم كلمات موزون .دهد تأثير قرار مي بدين مفهوم كه شعر غيرمستقيم متن را تحت .ندننشي مي

.قاي سروشمثل مطالب آ

بــراي مثــال هرگــاه . البتــه در كنــار نظــم كالمــي نظــم ســاختاري هــم مهــم اســت. احــسنت .افتد نظمي مي ي بي معموالً به ورطهكند نويسي مي نويس زياده يادداشت

و در واقـع سـت نظمـي ذهنـي گويي معرف بي زياده .ستااش نظمي ذهني بياز اين مسأله فروشـي در فـضل چيزهاي اضافه بگويـد و اطالعاتي بدهد دائماً بخواهد نويس داشتديا كه اين

.دكننفروشي ب باشد كه از طريق يادداشت در واقع فضلظبايد موانويس يادداشت .متن است

؟استداراي چه جايگاهي ي نويس يادداشتتيتر در سرمقاله و . نـد قـسام دار انواع و ا تيترها .تيتر است دارد، اهميت نويسي در يادداشت يكي از نكاتي كه

تيتـر ويتـرين .به خرج داده اسـت ييتمسوول كمي بي دهد كه نويسنده نشان مي غير جذاب تيتر نـورپردازي . زيبـا دارنـد هايدكور .را نگاه كنيد فروشي پارچههاي مدرن مغازه .يادداشت است

نـد ا هتـ هـا را انداخ طور پارچـه هاي قديمي كه همين مغازه ولي .كنند قشنگ طراحي مي .كنند ميما را ياد تيترهـاي بـد ها اين مغازه ، روي هم و بايد بگردي تا يك چيزي را از آن زير پيدا كنيد

. در انتخاب تيتر چند اصـل را بايـد رعايـت كـرد . گونه است تيتر يادداشت هم همين .اندازد مي

)67( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ايـن ولـي باشـد جذاب كه بايد خيلي است يعني درست .دروغ و فريب باشد نبايد در آن اوالً امـا م ويترين جذاب بزنيمتواني مي. مكنيبيان با تيتر همه چيز را بتوانيم به تنهايي نيست كه طور

ايـن لپـايش را داخـ كـسي اگر چنين شد، ديگـر .باشدربط بيبا كاالي داخل ما نبايد ويترين آن زيبـا و ويترين مدوست داري باز هم ميروبمطمئني ي نزد فروشنده حتّا اگر .گذارد مغازه نمي

ه كه اين ويترين به ما نشان دهد داخـل ايـن مغـازه چـ مدوست داري چنين هم .باشدنواز چشمتا متوجـه شـويد چـه را بگرديد جا بينيد كه برويد داخل مغازه و همه دليلي نمي . هست چيزي

امـا تيتـر . هـست هبفهميد داخل مغازه چـ بايد از همان ويترين شود چيزي در مغازه عرضه مي .جـذب كنـد فقط بايـد نگـاه مخاطـب را .نشان دهد كمتر ي را چيزيا تر اضافهرا يبايد چيز ن

مـن االن اگـر يادداشـت .خوشـش بيايـد آن را ديـد هدف تيتر جذب است كه وقتي خواننـده فكـر پيش خود اما .بخوانيدآن را بدون تيتر هم ،شايد شما برحسب اعتمادي كه داريد ،بنويسم

ر گويد يا ا ش ناراحت مي ، اگر ببينيد تيتر ندارد .ما تيتر نگذاشته ن براي يادداشتم مكنيد كه چرا ميپرسيد چرا تيتر ضـعيف از خود مي خوشتان بيايد و از متن متن را بخوانيد ،داردعادي هم تيتر

هم بايد درسـت يادداشت را اين بخش ،كند كاري مي هر حال اگر كسي دارد يك ولي به است يي كـه راه دارد آن جـا تـا وشـم ك مـي كنم و ي تيتر خيلي حساسم خيلي فكر مي رو . دهد انجام

در تيترهايـشان از طريـق هـا كنم بسياري از يادداشت ميتصور .انتخاب كنم تيترهاي جذابي را اما اگر اسـم كـسي تـك ؟گويند كدام محمد همه مي ، اگر اسم من محمد باشد .مانند ها مي ذهن

خـوب بـه همـين دليـل .ماند در ذهن مين جااست و بالفاصله در هماتر باشد در ذهن ماندني نويـسي در يادداشـت . مورد توجـه قـرار داد مفهومش يادداشت را هم از جهت انتقال تيتر بايد

يادداشـت . يادداشت شويد خواندن شما بايد حسي هم پيدا كنيد تا وارد .حس مهم است ايجاد بنابراين تيتـر خيلـي ؟تواند موثر باشد ميقدره مايي چاسم يك فيلم سين .استروزانه عين هنر

هنگام يعني .كنم پس از نوشتن يادداشت انتخاب مي ها شده كه تيتر را خيلي وقت .اهميت دارد ها تيتر را دارم و مطلب را مناسب بعضي وقت .كنمكنم تيتر مناسبي پيدا مطلب سعي مي نوشتن آنجلـس از لـس «تيتر .آيد آن درمي از بخش آخر يادداشتم معموالً هميشه تيتر اما .نويسم آن مي

ارتبـاط بـين ايـن تيتـر را ببينـد بـه م كـسي همـين االن هـ اگـر ي است كه ي به گونه » قزوين تاكه شود جذاب مي شبرايو كند آنجلس يك چيزهايي درست مي لسو سانفرانسيسكو و قزوين

كـه ايـن خاطر به تيتر. تقلبي در اين نيست ببيند موضوع چيست البته واقعيت اين است كه هيچ ميان اين يك رفتاري هم ، و يك اتفاق هم در قزوين هآنجلس افتاد واقعيت يك اتفاق در لس در

)68( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

چـه اتفـاق جـا ايـن تـا جـا آنخواهد بگويد از بعد هم مي .مشاهده شداتفاق در برابر اين دو ي نويـسنده ،دهـد چون كسي كـه فريـب مـي بنابراين فريب در تيتر نبايد باشد ؟ي افتاده متفاوت

.دهد مطمئن هيچ فريب نمينويس يادداشت. اعتماد به نفس ندارد كه اين خاطر به استضعيفي

به چون؟دبيني انتخاب تيتر با شرايط سياسي حاكم بر جامعه ميميانآقاي مهندس چه ارتباطي زيبايي در ذهن داريد ولي بايد از ست كه شما تيتر يي گونه به آيد بعضي اوقات شرايط مينظر

سياسـي نويسي شما چنين چيزي را در يادداشت.تر انتخاب كنيد لادتعمآن بگذريد و يك تيتر پذيريد؟ مي

در حـد مطلـوب در نظـامي كـه شـما من و .ست جارينويسي اين قاعده بر كل يادداشت امـا اسـت درسـت .ميـ در تيتـر هـم دار .مداريـ محـدوديت متننوشتن در ،نيستتيك دموكرا

اين است كه اتفاقاً دسـت شـما را بـراي غير دموكراتيك فراموش نكنيد يكي از اشتباهات نظام تيـك در يك نظـام دموكرا اگر كسي است كه دانيد اين خيلي مهم مي .گذارد تأثيرگذاري باز مي

خـودش را كـه ايـن جـز .كنـد چنداني ايجاد نمـي حساسيت ،دبدهفحش هم جمهور رييسبه بدرد بخور شد تا مطلبي بايد خودش را بكُ آن جا بنابراين .خراب كرده كار ديگري نكرده است

در ،گيـرد هـا را مـي سري حرف يكزدن جلوي نيست و تيك دموكرا ،اما وقتي نظام . دارائه ده د را روي لب ن لبخ ،انداختن كوچك هم با يك دست گذارد تا را هم باز مي نويسنده دستمقابل

نكتـه در مورد تيتر هم همين .شود كرد هيچ كارش هم نمي به لحاظ حقوقي بياوري و خوانندهدر برابر اما چون كند ها را زياد مي در عين حال كه محدوديت بسته نيمه يعني نظام ؛ است حرمط

ي ندارد كه ايـن ي چارهو كند براي خودش مشكل درست مي ،پذير است ضربهكلمات و مفاهيم . بنويـسم ي را كه دوست دارم نم مطلب ام كه نتو ا هوقت حس نكرد شخصاً هيچ .دوضعيت را بپذير

كـه اين نه ،مطلب بنويسيد براي تغيير اين فضا و در اين فضا خواهد نويسنده بايد بپذيرد كه مي .دشـو ين مشكلي است كه به آن توجه نمي تر مهم اين خود .فضا تغيير كند تا من مطلب بنويسم

ي كنم منطقه استوا زندگي مي ي در منطقه اگر من .دارمقرار من در اين فضا نويسم چون من مي اگـر رفـتم مـن . نگيرم در نظر را آن جا توانم ويژگي خب من نمي .هايي دارد استوا يك ويژگي

مـن بايـد مناسـب بـا ست ديگر اهوا سرد در قطب .باشدتوانم بگويم هوا بايد گرم نميقطب تغيير بدهم محيط را بايد روش دهم ابتدا اگر بخواهم تغيير و كنمزندگي لباس بپوشم و قطب

نظـام عليـه نگار اين نيست كه اصالً كار يك روزنامه .تغيير كند آن وضع خود به خود كه اين نه

)69( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

،تغيير كند تا ما بتوانيم تيتـر بـزنيم بنشيند تا كه اين نه دبايد تغييرش ده او . غُرغُر كند استبدادي .كنم منتفي مياز جهتي كه گفتم بنابراين فضاي بسته را ،سيميادداشت بنوي

دانم ايـن واژه نمي .آميز اسمش را بايد بگذاريم تيترهاي تحريك ،اگر ما بخواهيم اسم بگذاريم نه؟ياپسنديد را شما مي

نه

...قعاچون بعضي مو .آميز نيستم تحريكيادداشت چون موافق

مطلوب است كه اين آميز نامطلوب است نه يترهاي تحريك بلكه گفتم ت.ين چيزي نگفتم نمن چ ...يك نفر كه اين يعني

توانـد رخ ين چيـزي مـي نـ خواهيد توضيح دهيد كه چ شما مي اگر .من نگفتم شما موافقيد .دهد

ولي با همين .توجه بيشتري را جلب كند كه اين زند براي تيتر مي نويس يادداشتبله، يعني . باشـد نـه وگ نبايد اين حالي كه در .برد يادداشت را هم از بين مي ضوع كليت سوژه و مو شكار

ورود اسـت و نبايـد باعـث ي تيتـر دروازه .وجـه به هيچ .شودمتن يادداشت نبايد تيتر جانشين تيتر نبايـد مطلـب را در حاشـيه قـرار هدف نيست هنفس خودش في .ورود شود راه بسته شدن

.دهد

منـدي از ان جـوان نـه بـه دليـل فقـر اطالعـاتي و عـدم بهـره نويس هاي يادداشت شنبرخي ك نـشأت گرفتـه از پاسـخ بـه نيازهـاي ست بلكه نگاري روزنامهتخصص هاي عالمانه يا نگرش

ـ هاي سركوب شده ي تا بيان خواست ي نهااين نيازها از خودنمايي رس . ستها دروني آن سـت ييبينـي از بـاال و طرفـه صـبري، يـك بـا بـي بياني توام . دنياب كه در شرايط خاص امكان بروز مي

.داند كل ميدانايست كه خود را خودمحوري كه نمايانگر فردي

جز مـوارد خـاص ه كار ب اين .گويند ميرا فيل هوا كردننوع خبر و تيتر زدن جنجالي اين افـشاي در برابـر سـالم ي روزنامـه مـثالً . موارد استثنا وجود دارد .نداردماندگار در روزنامه اثر

در يـك روزنامـه امـا .بـسته شـود حتّـا اين كار ارزشش را داشت كه براي ، سعيد امامي ي نامه

)70( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

امـا بـه .نظرم اصالً حيف نشد اين تصميم را گرفت و به و مواجه شد خبر با آن خاص شرايط ست چريكينگاري روزنامه ، بزنيم و برويم ،يك فيلي هوا كنيم هر جايي برويم و كه ايننظر من

يك فحش به توانستم در اولين آن مي ،هزار يادداشت نوشتم چند من . محكوم كرد آن را بايد و شود معلوم مي كار قطعاً عاقالنه نيست و اين . محروم شوم كار از م ه تا آخر عمر و بدهم كسي

آيد با يك كار هيچ وقت نمي ،داردحرف كه نگاري روزنامه ندارم يعني يك زي براي عرضه چي .قضيه را خراب كندكل چريكي

ي دروازهو پنجـره تيتـر .معتقدم تيتر هيچ موقع نبايد جانشين يادداشت شـود كه اين ضمنبت بيشتري غ طرف با ر ،تر باشد تر و باشكوه ي كه هرچه جذاب ي ورود به يادداشت است دروازه

.شود وارد آن فضا مي

صـورت يـك تـابلوي بـه معمـوالً .دراهنمـايي باشـ توانـد آن نيز ميهايكاركرديكي از البته .كند مي خواننده را راهنمايي ،راهنمايي

و ايهام قع هم ابهام ا بعضي مو .ي از مطلب را برساند ي چكيدهتيتر خوب بايد . درست است هـم را سد ي كلمه حتّا .است عالمت سوال با ملوماعنوان هايم يكي از يادداشت مثالً تيتر .دارد

بـه بـراي ورود تيتـر ايـن ) تهران اسـت ينظور سد ماملو در جنوب شرق م(به آن اضافه نكردم معلـوم ملو تـا توانستم بنويسم سد ما اما مي .ايهام و ابهام دارد ببينم مطلب چيست، يادداشت كه

واسـت سوال ايجاد كـردن خـوب و ابهام و نوشتن تيتر .استماملو سد ي دربارهمطلبي ود شباشـد و كـردن جذاب بايد اصل اساسيش ها اين همه .ا دادن بعضي اوقات چكيده مطلب ر حتّا

.شودنجانشين مطلب هم كه اين تر مهم همهاز. اي و تكراري نباشد خيلي كليشه

جاي به گيري از تجارب افراد باتجربه و گرفتن پيشنهادهاي ديگران و ارائه چند تيتر نقش بهره بينيد؟ گونه مي همكاران مطبوعاتي را چاز سوييك تيتر و انتخاب

يادداشـت هـم متن در نگار روزنامهبه نظر من خوب است بلكه نه فقط براي تيتر ار ك ايننويسي بـا هنـر يـك فـرق ببينيد يادداشت .ديگران احترام بگذارد به نظر كند هميشه سعي بايد آيـد يـا خوشم مـي مخاطب حاال منِ دنبال كني هنر را براي دل خودت است شما ممكن .دارد

يـك سالم ي روزنامه در . ديگران بخوانند تا اما يادداشت را قرار است بنويسيم .آيد خوشم نمي گفتند عبدي يادداشـتت واقعاً اگر مي .ندبودهمكاران ما جوان تكار خدمآبدارچي و يك پيرمرد

)71( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هك اين با ؟شود درستش كرد يا نه مي ؟كارش كنم ه حاال چ پرسيدم مي من ،يش ايراد دارد اين جا چنـين و چنـان اگر كسي از باالدست به مـن بگويـد زيرا .اين به معناي تواضع نيست دانيد مي

در .اعمـال قـدرت كنـد خواهد چون مي . پذيرم من نمي ،بنويس اين طوري اشكالي دارد و مثالً نويسيم، بايد و چون يادداشت را براي خواندن مي بخواندخواهد يادداشت را حالي كه اولي مي

.كنند ديگران هم اظهارنظر ميكه ست خوبياين كار . اشيممدار ب مشتري

؟يد ديگران بزنندههايتان را بد يادداشتتيترهاي تا حاال شده

.نيست اين كار در حال حاضر فرصتزيرا آيد االن يادم نمي ؛نه

؟71، 70هاي كنم مثالً سال سال پيش را عرض مي15گويم االن را نميولي من معموالً يكـي از نكـات . بدهندنظر مدير مسئول يا دوستان قاي آممكن است مثالً

.كنم مثبتم همين تيتر زدن است كه خيلي به آن توجه مي

بعداً احـساس ؟بعد از آن تيتر اظهار ناخرسندي كرده باشيد و استفاده كنيد تا حاال شده تيتري به عبارت ديگر توجه به اصل پرهيز . داديد ميتغيير آن را زديد و كاش تيتر ديگري مي يد اي كن

.يت در تيترماز جز

همـان لحظـات است در ممكن .كنم بارها عوضشان هم مي .كنم خيلي فكر مي هاروي تيتر .تصميم بگيرم و تيتر را تغيير دهمآخر

تيتـر را پـيش آمـده .دنيك انتخاب مي ها آنهايتان را از انتهاي بيشتر يادداشت تيتر اشاره كرديد ؟ه باشيد بعد يادداشت را بنويسيدداشت

. آيـد تيتر هم مـي آيد يعني وقتي محتوا به ذهنم مي .دارمدر ذهن از پيش محتوايش را البته و ن داريـم يـك پـاال كـه ايـن اسـت يادداشت بنويسم مثل آن يك تيتر دارم كه براي كه اين نه !!خريمبرويم برايش يك االغ مي

در .كند نويس را به خود مشغول مي ذهن يادداشت،يي وژهكه سكنم من به اين جهت عرض ميبا احساس و روح حاكم بر آن يادداشت بندد و اين تيتر همين هنگام تيتري در ذهنش نقش مي

،يادداشتي بنويسد گيرد ميتصميم كسي كه ويم خواهم بگ مي . هماهنگ است ،در ذهن دارد كه ابتدا بـه ممكن است .تيتر بزنم و ادداشتم تمام شود بگذارد كه من حتماً ي براي خود الزام نبايد

)72( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

به تيتر دست است ممكن گونه كه در هنگام نگارش يا پايان متن شروع كند همانساكن با تيتر .يابد

چيـزي اين يك اتفاق نيست كه آدم يك ؛مرغ است تخممرغ و خب ببينيد اين همان قضيه حـاال .ارتبـاط دارد با هر دو طرف قضيه لحظه او هر . بعد بخواهد بسطش دهد ،به ذهنش بيايد

ممكن است يك چيزي به .نويسم خوانم، مي مي . انتخابات ارتباط دارم ي با پديده منفرض كن .ابتدا تيتر به ذهنم بيايداست ذهنم بيايد بعد براساس آن واقعيت ممكن

موضوع فراهم احساس كنيد هماهنگي تيتر وكه دارد وجود رضايت ي نقطهگفت يك شود مي ؟است

ايـن را .بـرم ديگر دست به آن نمـي ، قطعيش كنم به اين نقطه برسم و كه اين محض بله به تـوانم مي . است ديكلي يي مسألهاين .نويسم يادداشت نمي ،هم بگويم اگر رضايت نداشته باشم

ول ولـي قـ .دهـم مـي پـس وقت سر شما را ي امانت گرفته شده كه كتاب دهم اطمينان شما به قطعـاً بايـد از آن خوشـم بيايـد اگـر ايـن نباشـد اصـالً .دهـم كس نمي نويسي به هيچ يادداشت

.نويسم نمي

؟ كنيم صحبتنويسي بيشتر هاي يادداشت تكنيكي رهباآقاي مهندس موافق هستيد در .آهنـگ مـتن اسـت در نظر گرفـت، بايد نويسي در يادداشت يكي از نكاتي كه معموالً . بله

باشد اما يادداشـت داشتهمنطقي قالب كامالً بايد ه در اين است كه مقال هقش با مقال يادداشت فر اسـت ولـي ايـن آن كـم حجـم كه اين با .داشته باشد آهنگ و حس و هنر بايد ؛ نيست گونهاين

گويم معنايش اين نيست البته اين چيزهايي كه مي .يكنواخت نباشد تا آهنگ را بايد داشته باشد در خيلـي مـوارد امـا واقعاً شدني هم نيست .ستموضوع قاعده ا اين ها يادداشت ي كه در همه

قـسمت :كـنم من يادداشت را معموالً به سه قسمت تقـسيم مـي . رعايت كرد آن را شود هم مي . مقدار بيشتر است قسمت دوم يك ، معموالً كوتاه است قسمت اول و سوم . مياني و پاياني اول،

.كنـد خواننده را وارد طرح مسأله مـي كوشد تا مير واقع به شكلي قسمت اول كه كوتاه است د از چـه يادداشـت و خواهـد بپـردازد مـي موضوعي يا به چه ؟ستچيمسأله دهد كه توضيح مي

كند به توضـيح دادن قـسمت اول و پـرداختن و قسمت دوم شروع مي . شود ي مطرح مي ي زاويهتوانـد مـي حتّـا .اسـت گيـري نتيجـه ،راف آخـر پـاراگ بخش پاياني يا پرورش دادن آن مسأله و

)73( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يـك ي ولي معموالً بـه انـدازه .باشدزياد لزومي ندارد بنابراين . يك جمله باشد ،پاراگراف آخر ي جويـده شـده ي صورت يـك لقمـه به طور نيست كه گيري آن پاراگراف است و لزوماً نتيجه

خواننده را بـين زمـين و هـوا .م باشد ايهاا بگيري نتيجهممكن است حتّا . باشد خوردن ي آماده .دو يادداشـت را ادامـه بدهـ دي خواست بگيري هر نتيجهشودخ از اين به بعد كهمعلق بگذارد

نتيجـه را دنتوانيـ شما ها چون ممكن است خيلي وقت .بخصوص در ايران اين نكته مهم است كـه آن نو بـد ددهيـ ه قرار مي نتيجگرفتن بلكه شما فرد را در موقعيتِ .دصريح بيان كني به طور

فـالن تـصميم، عنـوان كنيـد مثالً اگـر بخواهيـد .دبگوييمستقيماً در يادداشت آن را الزم باشد دتوانيـ اما مي .صريح بگوييد متعدد اليلد به اين را دتواني در ايران نمي ،تصميمي احمقانه است

سـه توجه بـه ايـن بنابراين .يرد كه خود خواننده اين نتيجه را بگ ديك شكلي قضيه را تمام كني .اهميت داردنويسي در يادداشتبخش

يعني .امنيتي قرار گيرد ي نويس هم در حوزه كند كه خود يادداشت بخش آخر كمك مي گفتيد ؟ودشخيلي صريح بيان منظورش لزومي ندارد كه

كـشند ون مي اين است كه شمشيري را بير،آزاد نيستندهايي كه هاي نظام پيچ و گيريكي از آزاد باشـد و شـما هـم يـك نظـام ؟ اگـر گونـه ه چـ .زنـد مـي هـم كه اين شمشير خودشان را

.زنـم شما حرف مي در نقد آورم و اسمتان را مي هم صريح من ، باشيد جمهور يا وزيرش رييس بايـد ؟ديـ زن كـي حـرف مـي ي دربـاره گويـد كند مي خواننده قبول نمي ،اگر اسم شما را نياورم

چيـزي كـه اتفـاق حـداكثر جـا آن در .را بكنم اين كار من هم بايد در نتيجه دبياورياسمش را توانيـد چون شما نمـي در نظام بسته اما . گيرد قرار ميلاسو آن شخص بخصوص مورد ،افتد مي

وقتـي مجهـول .وريـد آ مجهـول مـي نـام او را بـه صـورت ،واضح بيان كنيد فرد مورد انتقاد را يجادر ظن خودش كسي را ي از هركس .دشون همه متهم مي دكني تهم نمي را م يك نفر ،دورديآ

سـت احكومـت .ي نـدارد ي ولي چاره . نويسنده دوست ندارد اين اتفاق بيفتد .دهد قرار مي متهم تـأثير تحت موضوعتا آورم خودم خيلي جاها اسم نمي .دهد كه شما را در اين موقعيت قرار مي

ي مـه ه ، گفـت يطـور يـد آقـاي هاشـمي رفـسنجاني ايـن يما بگو مثالً اگر ش .اسم قرار نگيرد جـاي نـام ه باما اگر .يدا هبرجسته كرد نامش را كه دشو متمركز مي بر فردي ذهنشان ها خوانندهبـه ايـن دليـل بنابراين .يدا هپررنگ كرد آن نكته را شما در واقع ،گفته اين را فردي يك دبگويي

)74( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

روي مضمون مخاطبان بگذاريد كه مهم است اين .آورم نمي را افرادبعضي اوقات اسم است كه .دهد و اين وضع تا حدي نويسنده را در حفاظ امنيتي نيز قرار مي.متمركز شوند

.سازيد گر ميوجو جست و او را كنيد ايجاد فكر مينار حقيقت براي مخاطبتدي باشـد كـه يـ نـه بايد به گو .تمام شود دن كر تأمل ،با خواندن مطلب كه يستطوري ن اين مانند ايـن .تواند ادامه دهد ميبه بعدش را خودش اين جا ازاما .افتهيراهي حس كند خواننده

ادامـه چنـد جـور توانيـد به بعد را مي اين جا گويند از كنند و مي يي كه جايي قطع مي ها ناداستگويم البته مي .يگردي ي به گونه ديگر و كسان جور ديگر من .ددهي جور ادامه مي شما يك .دهيد

.كند فرق مي برحسب موضوع وپذير نيست امكان اين كار ها يادداشت ي در همهد نـ آي مـي ان نويس يادداشتاز رخي ب .استبندي پاراگراف ،نويسي ديگر در يادداشت ي نكته بـه خـصوص ؟دانيـد چـرا مـي .د، اين شدني نيـست ننويس يك پاراگراف مي تا پايين از آن باال

د كه ناشكال دارد بايد اين امكان را براي خواننده فراهم كن به لحاظ پيوستگي ه متنشان ك كسانيكنـد ايـن حـس مـي .خواندنآن را كه اين حق خواننده است .دنكيا قبول رد يك پاراگراف را

ممكـن ،اما اگر كل مطلبتان يك پاراگراف باشـد رد كند بگذاريد . ردادروي او تأثير ن پاراگراف اسـت بنـدي الزم از آن اين است كـه پـاراگراف تر مهم اما . رد شود و برود نال مطلبت است از ك

از يك پـاراگراف بايد تمام شده و جا يك موضوع كاست متوجه نويسنده دهد كه نشان مي زيرا كـل مـتن را يـك و كننـد را حـذف مـي ها ها پاراگراف روزنامهاوقات گاهي .جديد دنبال شود

ه آن حـساس بنسبت ايد جالبي نيست و بكاراين اصالً به نظرم حالي كه در .كنند ميپاراگرافي .بود

و پيش از ايـن هـم بـه آن اشـاره داشـتم، نويسي مهم است كه در يادداشتي ديگري نكتهبـه نظـرم .خـط بـه بـاال باشـد يـك حركـت نويس نبايد مثـل يادداشت. است يادداشت آهنگ

و محتوا ايـن مـواج زبان و بيانو لحاظ ادبيات به است ممكن .يادداشت بايد موج داشته باشد نباشـد كـه ايـن طـور يعنـي .بهتر است ،اوج پايانش باشد ي نقطهاگر نظرم به .بودن ديده شود

اوج پايـانش ي نقطهاگر .شود مي سرد نوشته آخردر اين صورت هايش باشد اوج وسط ي نقطهامكـان مـتن بودن دست چون يك .باشددست كيكه يادداشت و لزومي ندارد بهتر است ،باشدبلنـدي و البتـه .داشـته باشـد وجـود نوشـته فراز و فرودي در بايد . را خسته كند بطمخادارد

تـا پايـان امكان دارد فيلم چهار ساعته را . كشش داشتن است مهم ،نفسه مهم نيست وتاهي في ك

)75( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كشش داشته باشد يعنـي هـر طلب بايد م .دنبينيرا ساعته فيلم يك خسته نشويد اما نگاه كنيد و بـا .اسـت مطلـب ي خوانـدن ادامـه خواند حس كند نيازمند مي بطمخا كه را مطلببخشي از

امـا در . هاي بعدي يادداشـت باشـد خواندن هر قسمت خواننده نبايد قادر به حدس زدن بخش . تـر اسـت يكليـد در مقايـسه بـا بلنـدي يـا كوتـاهي آن كشش داشتن مطلب هر حال به نظرم

ولـي بلنـد بنويـسيد اگـر ي ندارد ولي ي د هم فايده ي كوچك را اگر بدون كشش بنويس يادداشتدر بـستن بـه همـين دليـل اسـت كـه آب . خواهـد بـود بسيار موثر و مفيد ،كشش داشته باشد

كـار كـردن وارد اضـافه در مطلـب و جمالت كلمات و فروشي فضل .ست كار زشتي يادداشت بخورد ولي به درد به درد چيز ديگري و است اين اطالعات خوب باشد ممكن حتّا ست غلطي

.رداهد خوخونمورد نظر يادداشت

نفـس را بـه نويسند بايد اين اعتماد يي كه مي ها آن .بد است شتاياددبستن به آب به نظرم كـردن در آب .توانـد باشـد بيشتر از اين نمـي شان حجم مطلب قاطعانه بگويند داشته باشند كه

حتّـا . شـود حجمش زياد مـي بريزيد، آب در آن وقتي درست كردن است؛ مانند دوغ يادداشتمـاده يـك بـه اگـر .شود مزه مي بيمحصول به دست آمده دوغ از بين نرود ولي مواد صلااگر

شود چيزي از آن كم مي اما يك ايد را افزايش داده فقط حجمش اضافه كنيد خالص ده ليتر آب .بخورد آن را ديگر كسي حاضر نيستكه شود ميمزه بي قدرست و آناش ا و آن مزه

كنم كه ايـن دقـت بـه ، يادآوري مي اضافه كرد به يادداشت در عين حال كه نبايد چيزي را بـه همـين .چيزهايي كم گفته شـده خواننده فكر كند يك ي نباشد كه ي به گونه مد و نجاتفريط ني

البتـه اگـر درسـت .نبايد دربنـد انـدازه بـود ويسي چندان ن در يادداشت گويم دليل است كه مي چيزي نبايد كم باشد يعني نويسيم مي حال كه در عين اما .آيد درمي هم مطلوب اندازه ،مبنويسي

متوسـط ي منظـورم خواننـده ؟را نگفتـه آن جا چرا ؟را نگفته اين جا خواننده فكر كند كه چرا معلوم كيفيت مخاطب . بايد شناخته شده باشد ادداشتيمخاطب كه محتماً بداني اين را است و توانم از يـك اصـطالح ديگر نمي ،نويسم هاي عادي مي مثالً اگر من يادداشتي را براي آدم . باشد

را يـك اصـطالح خواننـده اگـر چـون .تري استفاده كنم عربي يا يك اصطالح به نسبت پيچيده .كند قطع ارتباط ميدهد و با يادداشت حس بدي به او دست مي ،نفهمد

نويـسي يكي ديگر از نكاتي كه در نوشتن يادداشت بايد رعايت كرد اين است كه يادداشت ارائـه در مقاله يا كتاب بايد در نقل هر جمله يـا اطالعـات . كند نويسي فرق مي با مقاله يا كتاب

ي كند امـا خاصي پيرو ي ، منبع و ارجاعات مشخص باشد و سبك نوشته از منطق و قاعده شده

)76( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

توان گفت كه چنين كاري مطلوب هـم مي حتّا .نويسي چنين ضرورتي وجود ندارد در يادداشت ي كننـد، حوصـله نگاراني كه وقت خود را با دادن ارجاعات و منـابع تلـف مـي روزنامه. نيست

ي از يـا ناشـ و نگاري روزنامه ي اطالعي از وظيفه اين كار يا ناشي از بي . برند خواننده را سر مي نويسي بسيار به نـدرت دادن ارجاعات و منابع در يادداشت . نفس نويسنده است فقدان اعتماد به

.بايد از آن پرهيز كردتا حد امكان و دهد و برحسب ضرورت رخ مي

د كـه ينويـس حاكميت يا قدرت حاكم بخواند يا مـي كه اين نويسيد براي ميشما آقاي مهندس ؟هاي مردم بخوانند توده

ن ميزان ا به هم ،كنيد وسعت مخاطب را زياد مي كه به ميزاني ،كنيد ميمنتشر را يي پيام وقتبـاال هـايي از جامعـه در بخـش را آن ذ و ضريب نفو تر كنيد فهمقابل تر و ساده آن را مجبوريد

مـن خـودم .كنيـد انتخـاب مـي مخاطـب حـاال ايـن ديگـر شـما هـستيد كـه از طرفـي . ببريديك يا نفر و دو ،نفر يعني براي يك . عام ندارد مخاطب خاص هم ندارد هايم مخاطب يادداشت

قـدرت هـم اردر سـاخت نويـسم كـه ميقشر فعال سياسي براي .نويسم خاص نمي خيلي گروه اما براي يك آدم . جزو مخاطبان من است يك جوان دانشجويي كه فعال هم باشد .حضور دارد

بنابراين مـا .ست برايش جا نيفتد ا و بفهمد ولي ممكن امكان دارد بخواند ! نويسم نمي .عادي نه دهـد مي تغييررا يادداشت ييآ بايد حواسمان باشد كه كار ،كنيم به ميزاني كه مخاطب را عام مي

. ندهم باال نيـست خيلي ولي نداي كه به نسبت فعال قشر نخبه .هستندهايم آنان يادداشتمخاطبان . از خواندن آن چيزي گيرش نيايـد ،ه سوادش هم باالست كتا فردي نويسم اما يك جوري نمي

نويسي نيـست، حـس و در محوري يادداشت ي اطالعات، مسأله ارائه گفتم، پيشتر چه آنمطابق . سطوح فكري كاركرد داردي افراد در همهي موقعيت قرار دادن مسأله است كه براي همه

مطلـب هـا آن بـراي و بگيـرد در نظر هاي عام تواند مخاطبش را گروه مينويس يك يادداشت ؟بنويسد

خوانند كه بـه سياسـت خاصي مي قشرهايفقط سياسي را مطبوعات اما در ايران .تواند مي 50 ؟تواني اسـمش را بگـذاري گـروه عـام ميآيا تيراژ دارد هزار 50مطبوعاتي كه .ندا حساس

هزار نفـر 20 از بيشنفر هزار 50آن از تازه .عددي نيست در يك جمعيت هفتاد ميليوني هزار مـردم ي هشود عام چطور مي رانفر هزار 20دانم من نمي .اين يادداشت را نخوانند است ممكن

)77( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

وقتـي مطلـب هم همين طور است در سايت .شوند مي محسوب صخااقشار ها اين .ردتلقي ك .شود مي اصالً اين عمومي محسوب ن. نفر بخوانند هزار5 انتظار نداريم گذاريم، مي

يعني كالً فرهنگ نوشتاري نهادينـه در ،ايران نهادينه نيست در خواني نگاري و روزنامه روزنامه يا موقعيت زماني خاص و قرار گـرفتن ،اتفاق خاص ،ويژهرويداد با يك اينايران نداريم بنابر تيـراژ دنبـال بـه و يابـد افزايش مـي روزنامه ي ميل به مطالعه ،المللي يا داخلي در موقعيت بين

،شـود مـي و كهنـه سـرد آن رخداد آتش كه يبعد از مدت . كند رشد صعودي پيدا مي مطبوعات ايـن گـروه سـيال و خواننـدگان فـصلي ي دربـاره نظر من . گردد به حالت اوليه باز مي دوباره

.نشريات است

متفـاوت بـود بـا مـي ك صـبح امـروز ي روزنامـه هاي مـن در يادداشت ثالًم. است درستبـود و بيـان احـساسي در آن تـر عمـومي صبح امـروز در . هاي سالم هايم در روزنامه ادداشتي

.تر بود قوي

؟ مهم نبودزماني سالم با صبح امروزتفاوت

هـا پايـدارتر و مخاطـب .گذشـت كندتر مي اجتماعي ي بود كه زمان ي مربوط به دوره سالم .داشتيد كه از يك ادبيات منطقي استفاده كنيدبنابراين شما خيلي نياز .بودندتر دودتر و مح ثابت

منتـشر صـبح امـروز وقتـي روزنامـه اما .بود 76ربوط به قبل از دوم خرداد مموضوع اين اصالً شروعش با 78 و 77سال .داد شد يا اتفاق مهمي رخ مي كه هر روز كسي ترور مي شد مي

،آناز بعـد .تفاقـات عجيـب و غريـب ا ؛ بهماني را كشتند ؛فالني را كشتند كه بود؛اين ترورها بـسياري را يعنـي شـما در خيابـان . تا هم رسيده بود هزار 800 تيراژ به اواخر تا هزار 50تيراژ سـرعت تحـوالت بنابراين .استدر دستش خرداد يا مشاركت يايديد كه يك صبح امروز د مي

و هـم بـه بـود تر هم كوتاه ،ديددي م را در صبح امروز مي هاي اتفاقاً اگر يادداشت باالست اين جا گـرفتم نشستم تصميم مـي مي كه اين هم بگويم نه اين را البته .شد خيلي مربوط مي و روز زمان

تـصميم زمان نوشـتن چيزي نيست كه در ،گويم كه دارم به شما مي يي ها اين .اين طور بنويسم يـك محـيط زنـدگي دروقتـي نيست شما گونه اين اصالً .كه كوتاه يا بلند بنويسي گرفته باشي

يادداشـت صـبح هـر مـثالً .شود همين مي ،دهيد مي به آن محيط واكنش طبيعي نشان و كنيد ميبـه نـصف كـه خـواني يعني از باال تـا پـايين كـه مـي .يا كمي بيشتر است امروزم نصف ستون

)78( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـه چنـين بعيد بود اما در سالم .شود كلمه بيشتر نمي 700 تا 500حدود شود رسي تمام مي مي .بنويـسم اين طوري فكر كردم در صبح امروز نشستم و كه ايننه به دليل يادداشتي داشته باشم

،دهيد مي شما وقتي با محيط خود تعامل داريد و نسبت به آن واكنش نشان كهدليل اين به ه لكب امـا .بينيم مي ها را اين تفاوت ،كنم نگاه مي به گذشته االن كه .نويسيد مي اين طور طور عادي ه ب

سش باشد اگـر بخواهـد واكـنش طبيعـي انويس حو يادداشت كه اين چرا مهم است براي ها اين ، در صبح امروز و مشاركت .شود اش هم اين مي نتيجه ، و يادداشتش هم طبيعي باشد نشان دهد

لنـد و هـا ب از يادداشت تعدادي ي باشد نداشتم اما در سالم ي هيچ يادداشتي كه دو يا چند شماره .اي بود چند شماره

؟ با تيراژ نشريه تغيير كردمخاطبان شماتعداد و طيف يعني

بـه هييجـي ادبيـات ت شـكل تا حدي است ادبياتش ممكن .كند فرق مي هم ادبياتش .كامالً .اهميت دارد ها اين همه. هم باشداحساسي. خود بگيرد

؟ها احتياج داريد تودهمراهيشما به هبنابراين

ايـن وضـعيت بـا بايـد . م مخاطب قرار دهـي مخواهي او را مي . ايم هانتخاب كرد كه ينا براي ه چـ ،پـيش آمـده يـا مـشابه آن )1378تير ( دانشگاه كوي ي حادثه مثالً .م برخورد كني نهوگ ايندي حـ داراي احساسي فضاي در اوج ادبياتم اً شخصكه بگويم اين را البته ؟د بنويسي دخواهي مي

يك جريان احـساسي را تشديد جلوي خود ي با نوشته خواهيد قع مي اعضي مو ب .استاز منطق را با هم تركيب كنيد تـا بتوانيـد آن باز هم الزم است كه احساسات و منطق اين جا در ،يديربگ

ست كـه در به سوالي پاسخ نگار يك روزنامه يادداشت متن . يا تغيير دهيد كرده جريان را كنترل .نويسنده هستسوالي كه فقط در ذهن وجود دارد نه بيرون

جامعه را برانگيزيد؟ساسيد كه احا هتوانستكنون شما تا

زار يـك صـد هـ حداكثر كنيد كه يك روزنامه چاپ مي فقط وقتي شما ؟ستيان چ تمنظور .براي من مهم است، اين نكته خوانند مي آن را هزار نفر50تيراژ دارد و

)79( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.مخاطب است ي عه جام،در حقيقت منظور من از جامعه

بعـضي افـراد اسـم ،بيـنم ناشـناس را مـي حتّـا افـراد مختلـف و مـن وقتـي كـه مثالً .بله ايـن دنـ گوي مي .رود خودم هم يادم مي اسمي كه . گويند ميهاي پيش مرا هم هاي سال يادداشت

فـر بـا ده ن .جامعه صحبت كـنم ي روم با همه نميكه ببينيد من هم .گفتيد اين طور جا و آن جا به همين نـسبت ،ندا هحساس بودكنم كه سه نفرشان روي موضوع كنم و فكر مي كه صحبت مي . كه اثر گذاشتهمشو متوجه ميت آن وق.دهم تعميم مي به كل جامعه

؟برانگيز باشد تواند احساس ميچگونه يك يادداشت سياسي اگـر .ي دارد يـ پايه حوزههر در ،برانگيزي اين حس اما .در هر حوزه احساسات وجود دارد

مثالً مـن چنـد .گذارد تأثير خودش را مي ،شما توانستيد در سياست با بيان منطقي صحبت كنيد خوانندگان ي همه .مرامي مرام بي يا ،مرد و نامرد با عنوان داشتم با موضوع يكساني تا يادداشت من در موقعيـت قـرار ظر به ن .شوند متأثر ميو كنند همدلي مياسحساها يك نوع با اين نوشته

آقـاي و شد از تلويزيون پخش مي كه در ماه رمضان را اين سريالي .بسيار مهم است افراد دادن د ركـ پيرمردي كه نقش پدر خانواده را بازي مـي مردم با . به ياد بياوريد بود كارگردانش عطاران

و خـود را در ري پنـدا ذات هـم بـا او يك دليلش اين بـود كـه همـه .كردند خيلي همراهي مي يادداشت بايـد در نوشتن .پنداري مهم است ذات مهو اين نزديكي . كردند موقعيت او حس مي

پـذيرد يـا نـه؟ مـي ؟كند آيا با اين مطلب همدلي مي ،خواند ميو ديد كسي كه آن را د رسعي ك هـم را ديد مطلب ي زاويهو كرد همراهي كند يا نه؟ اگر فارغ از منطقش همدلي و همراهي مي

نويـسي يادداشـت م فراموش نكنـي .تأثيرگذار است يادداشت ،اين دو تكميل شد دريافت كرد و شود؟ نهايت جوابش چه مي صفر در بي.نهايت است صفر در بيضرب از حاصلعين رفع ابهام

صفرتوانـد هـر عـددي باشـد بايـد مـي .تواند صفر باشد مي . مبهم است بايد رفع ابهام كنيم ؛نههـر يادداشـت يـك . بـشود 6 يا 4ممكن است . هاي رياضي به روش البته .كنيمرا رفع ابهامش

صـدها و هـزاران يادداشـت و آن نيـز در اپسيلون ضـرب است ) اپسيلون(رقم نزديك به صفر يادداشـت وقتـي كـه يـك نفـر اثر يـك مبيني آن موقع مي شود مي هها هزار خوانند دهضرب در

.خواهد شدبزرگ خيلي يك عدد ،اين ارقام شود تي كه ضرب در وق خيلي كم است اما بخواند

)80( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

وقتـي .گيـريم خود ما هم اثر مـي .نيست يك طرفه امااست العاده فوق ها اين اثرگذاريبنابراين در كـنم كـه خـودم را سعي مـي ،اثر داشته باشد بر شما خواهم يك يادداشت بنويسم كه ميكه

و همين امـر موجـب تغييـر در مـن بـه عنـوان گذارد ميكه روي شما اثر موقعيتي تعريف كنم شود و همين كوشش من براي تأثيرگذاري بر شما و تأثير متقابل گرفتن يادداشت مي ي نويسنده

بخـش مهمـي از .شـود موجب اجتماعي شـدن هـر دو نفـر مـا مـي ،از شما به عنوان خواننده بـه ،نه كار كرد موثر نداشـته باشـد اگر رسا .اجتماعي شدن در نظام مدرن از طريق رسانه است

.توانيم درك درستي از يكديگر پيدا كنيم نمي،شويم اجتماعي نمي ،نحو مطلوبنويـسي مهـم يكي از چيزهـايي كـه در يادداشـت ،يم به آن مباحث قبلي ردحاال دوباره برگ

اسـت نه دو گو غلط. غلط نداشتن است ،داشته باشند توجه ها نويس است و حتماً بايد يادداشت هاي ادبـي و ويرايـشي عـين غلط. مفهوميهاي هاي ادبي و ويرايشي و يكي هم غلط يكي غلط

شـود و شن ممكن است در يك ظرف غذا اعـصاب خـردكن ي دانهچند تا . است شن در غذا وجـود اگر چند تا غلـط . هم چنين است در مورد يادداشت .ندهد ادامهفرد به خوردن غذا حتّا

در .هـستند ساز مشكل به شدت ها بعضي اوقات غلط كه اين ضمن .ز بدي است چي ،داشته باشد خواننـده از حتّا كل معني را تغيير داده وتايپي بسياري از موارد بوده كه ممكن است يك اشتباه

غلـط اماليـي ،هاي تايپي بد اسـت ؟ غلط بوده است بفهمد كه اين غلط سته روي قرينه هم نتوان ذوق تـوي مـشكالتي اسـت كـه ها اين همهشود ظ با ذ عوض وقتي كه مثالً .دردسرساز است

فهمد چيست اما خواند و مي گرچه حاال اگر ظاهر را ذاهر بنويسيد خواننده مي .زند خواننده مي خواننـده كـاري تايپيـست بـوده امـا د اشتباه ي ممكن است بگوي .دهد دست مي او حس بدي به

يادداشت ؟ تايپيست يا از طرف مصحح ،ه از طرف نويسنده دبو كه اين اشتباه از طرف كي دندار .كند نگاه ميآن را در كليت

هـاي بنـابراين غلـط .ندنخواننده را گيج ك كه ممكن است وجود دارند هايي غلطيك نوع را مـرور خـود نوشـته نويس خودش دوباره دارد كه يادداشت اين را ويرايشي مهم است ارزش

سـت كـه اين زحمتي. از ميان ببرد ها را ديگر هم بخواند و اين غلط ر يك نف بدهد ، بخواند .كنداگر بهترين عدس پلو را هـم بپـزد آشپز ؟چرا نقص داشته باشد شود كشيده مي براي يادداشت

را هم كسي ممكن است دندان .خرد لعنت و نفرين را براي خودش مي ، داخلش شن باشد ليو .بشكند

)81( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اهميـت هـا به اين نوع غلط نويس حتماً بايد ست يادداشت هاي مهم غلط محتوايي اما غلط .كنـد فـرق مـي اشتباه غلط با تحليل محتوايي چيست؟ منظورم از غلط كه دهم توضيح مي .دهد

ايـن ايـرادي .ديگـر يك چيـز تحليل شما هم ،است يك چيز يك موضوع ي دربارهتحليل من ميرزا از متن و در نوشته بود در نقد ديگري اخيراً آقايي يك يادداشت .ندارد اما غلط فرق دارد

ولي مطلب او در مورد ميرزا آقاسي .ما دو تا ميرزا آقاسي داريم ظاهراً .ياد كرده بود آقاسي اول گـويي؟ داني اين ميرزا آقاسي كيست چه مـي گفت تو كه اصًال نمي انتقاد او اما طرف . دوم بود

نوشـت مـي ابتدا ميرزا آقاسـي دوم را از اشت اگر در اصل قضيه هيچ تأثيري ند گرچه اين خطا اين غلـط ،كل مطلب او را رد كند كه اين براي طرف مقابل اماكرد فرقي در اصل نوشته او نمي

يـك نوشتن شروع كرد به ،موضوع را حل كند كه اين خدا براي ي اين بنده هم بعد را بهانه كرد يادداشـت موضوع اصل ي هم به مهم ي كه ربط چنين اشتباه . اشتباه شد را كه چ جديد يادداشت

و داشـت اُفـت مذكور شهيد شود و بـراي نويـسنده هـم كل يادداشت موجب شد كه ،شتندادر يكـي از مـن يـك بـار . كه چه اشـتباهي شـده و عـذر بخواهـد مجبور شد كه توضيح دهد

آن را آن روزي فـردا .بانك مركزي بـود ي درباره غلط .نوشتممحتوايي يك غلط هايم يادداشت خـود سـاير ي دستي كند و با جوابيـه پيش اجازه ندادم كه بانك مركزي .در سالم اصالح كردم

.ام را هم مخدوش و رد كند نكات نوشته

چه اشتباهي كرديد؟توجه كنيد بايد حتماً اگر ده تـا . اش شدم بالفاصله هم متوجه .عددي را اشتباه نوشته بودم

،داريـد يقـين هـا آنبه يكي از باشد و فقط درست دهيد احتمال مي را گزاره داريد و نه تاي آن دهيـد اگر نه تا را يقين داريد و يكي را احتمال مي و همان يكي را بنويسيد آن نه تا را ننويسيد

قطعـي شـما ي گزاره اين نه تا ،را ننويسيد چون آن يكي اگر اشتباه درآيد آن يكي درست باشد .محـك زد آن را يعني چيزي كه بتوان با امر واقـع ؛ورم از غلط اين است منظ .كند را خراب مي

بگيـرم هـم اصفهان است بعد صد تا اشكال درست اهل مثالً من اگر بگويم آقاي ايرج رستگار داني من اهل كجا هستم، بقيـه انتقـادات هـم از آقاي عبدي، شما كه نمي:توانيد بگوييد ميشما

يقـين نسبت بـه صـحت آن بايد ،بنويسياطالعي را ست اعاً الزم اگر واق پس .همين نوع است نويـسي در يادداشـت مهمـي ي اين مـسأله . داني يك شايد جلويش بگذار اگر هم نمي .پيدا كني

)82( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ور ميز بنشين و بنويس يعني ببـين نويسي هميشه برو آن مي كه خواهم بگويم هنگامي مي .است .دگير طوري مچ تو را ميه االن خواننده چ

تازند ميبه تنهايي خودشان كه ست ايك ميداني نويسي يادداشتكنند كه ها فكر مي بعضي .اين چه اشتباهي بود كه كـردم مانند ميزمين و هوا ميان ، فردا كه مچشان را گرفتند .روند و مي

همـدلي اصـالً بـا تـو كـه آنممكن، مخاطبايرادگيرترين آن هم .مخاطبجاي هميشه برويد كـه آن .نفهمـد حتّـا ممكن است دو تا اشكالتان را هم نديد بگيرد يـا ،همدلي دارد كه آن .ندارد

از ايـن ي بنابراين اشـتباهات .گيرد ميايراد ببينيد كجاي حرف شما را ،استرقيب ،همدلي ندارد .نيستند متوجه ،كنند احتياطي مي نويسي بي كه در يادداشت افرادي العاده مهم است و فوقدست

دار مـسأله ي آنـان هـا و يادداشـت كل يادداشت اما شوند سهولت يك اشتباهي را مرتكب مي به .رود شود و اثرگذاريش از بين مي مي

شما به اين معناست كه از طرح امـور غيـر ي گفته .اشاره كرديد خوبي مهم و خيلي مطلب به .قطعي پرهيز كنيم

جمـالت از نوشـتن . جمـالت اسـت نوشـتن كوتـاه نويسي ديگر در يادداشت ي نكته. بلهروزنامه فرقش با كتـاب ايـن اسـت كـه شـما . در روزنامه به خصوص طوالني بايد پرهيز كرد

بـا يـك بنـابراين . تمركز خيلي زيادي نداريد ؛بخوانيدهم در مترو حتّا راروزنامه ممكن است تـا چنـد ش بـسپارد خاطربه اين جا تواند يك جمله را نميخواننده . كند كتاب فلسفي فرق مي

خوانـدنش به طوري كه المقدور جمالت كوتاه باشد ي حت بايد .رديابي كند را ديگر آن ي جملهمـن بايـد بـا به نظر ادبيات متن هم كه اين ضمن .روشن باشد مفهومش و دركش ساده و نروا

كلمـات نويس بتواند يادداشت ،نيست كه در ادبيات متن گونه اين .خوان باشد متوسط جامعه هم كنند از طريق تمسك بـه ادبيـات ها بيشتر سعي مي بعضي .ثقيل و سنگين بگويد و اصطالحات

هـاي المثـل و اصـطالح منظورم استفاده از ضرب . و جبروت بدهند لشان را جال نوشته ،سنگين. در حدي باشد كه مخاطب گـيج نـشود اين كار در حد اندك اشكال ندارد و بايد .است خاص

.فهمد مينمطلب را ي فكر نكند كه مخاطب عموم. اش نـشوند نفهمنـد و متوجـه آن را خواننـدگان انـدكي از يش از بي ننويسيم كه ي گونهبه

ها و متون مختلف ادبـي انواع و اقسام حالت از توانيد شما مي .ادبيات نبايد جانشين محتوا شود ادبيـات هـم بايـد بـه .شـود حتـوا مجانشين اين ادبيات اما نبايد د خود استفاده كني ي در نوشته

)83( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

براي يك جـايي يا آورد ميدر متن اگر يك شعري را نويسنده .خوب مطلب كمك كند ي ارائهخـوانم خيلـي قع مطالب ديگران را ميا بعضي مو .حاشيه است ها ايننويسد، ميالمثلي را ضرب

هـا را هـم بعـضي هاي ولي سرمقاله .بنويسم آن طوري توانم ادبيات قوي دارد كه اصالً من نمي چنداني در يادداشت چيز ،گذاري كنار ست اما اين ادبيات را مي بينم ادبياتش قوي مي .خوانم مي

هـايم هايي كه در يادداشـت يكي از شيوه اً شخص. دهد اين حس خوبي نمي . شود دستگيرت نمي هـا هـم آن را گو ت و گفدر همين .كنم بسيار استفاده مي . كنم استفاده از تمثيل است استفاده مي

انـدكي شـما مخاطبتـان را وقتـي كـه .اسـت احتمـالي مخاطـب عـام كمك به دليلش .بينيد ميتمثيـل كـه ايـن ديگـر . انتزاعـي نباشـد بفهمنـد و مطلب را آنان خواهيد مي ،دانيد ميتر عموميگـاه چ امـا هـي .كنم ست كه از تمثيل براي فهم مطلب استفاده مي ا قصدم اين .ستابرانگيز حس .اثر منفي دارد چون روي مخاطب ،رداز تمثيل سوءاستفاده كنبايد

بنـابراين نبايـد از آن .گويند در مثال مناقشه نيست مي .استدالل ضعيف است از نوع تمثيل خواننـده .دهـد حس بدي به خواننده دسـت مـي در اين صورت .استفاده كرد به جاي استدالل

جـاي اسـتداللتان را ؛بريد فقط براي توضيح مطلبتان اسـت يكار م به بايد حس كند تمثيلي كه به همين دليـل اسـت كـه .درك بهتري از موضوع پيدا كنيد كه است اين برايو فقط گيرد نمي بـه تمثيل و لغـات و جمـالت ادبـي خـوب اسـت ،المثل ضرب ،شعركاربرد خواهم بگويم مي

.مطلب نشودو محتواي كه جانشين اصل شرطي

؟كنيد يا در متن را در مقدمه و شروع بيشتر استفاده ميرداوماين ي شما آقاي عبدم سـت خوا جـايي كـه مـي آن ،در مقدمه هم اسـتفاده كـردم يك بار ستاالبته يادم . در متن

و ايـن طـور شد كه يك يادداشت داشتم كه با داستاني شروع مي اتفاقاً .موضوع را جذاب كنم شـود مخاطـب تمام مـي وقتي كه .ستاستان خيلي جذاب خب خواندن دا ...شد و اين طوري در قسمت دوم عمدتاً ادبي موارد گونه كاربرد اين ست ولي يببيند موضوع چ كه شود ترغيب مي .داردكمتري كاربرد است در قسمت اول و آخر يادداشت

.كنيمده افتاسگيري نتيجهو قسمت نهايي ممكن است در ولي وجود دارد يعني يك كاسه ماسـت و يـك دريـا «المثل با ضرب آخرش دارم كه خيلي طوالني يك مصاحبه

شـود ولـي بـه لحـاظ آيد خيلي تند محسوب مـي اين تمثيل آخرش كه مي . شود تمام مي »دوغ

)84( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـا يـك مطلـب ،پايـان نوشـته ممكن اسـت .شده استرعايت استداللي در قسمت دوم بيشتر يادداشـت بـه نظـرم .زنند رين ضربه را محكم مي ها كه آخ زني ژاپني مثل طبل .ضربه تمام شود

.داشته باشد را بايد اين ضرب آخرخوب يادداشت بايد يك موضوع محوري داشـته .گفتم بايد ابتدا مي را ي ي در مورد يادداشت نكته

بينـي چون به ميزاني كه حاشيه بروي مـي .شود به انواع و اقسام موضوعات پرداخت نمي ،باشدصـد كتاب نيست كه بخواهـد چنـد .شود شود كه مخاطب در آن گم مي يمدرست يك جنگل

شـود كـه دنبـال چـه است كـه مخاطـب متوجـه مهم نويسي اين در يادداشت .صفحه بنويسيد ي شـود كـه بـه درك ايـن مـسأله پرداخته ي بايد ي حاشيه هم به اندازه به .ست محوري ي مسأله

كنند ايـن اولـين و آخـرين ا هستند كه فكر ميه نويس يادداشت اما خيلي از .كندكمك محوري طوالني متن را كه اين ضمناين كار . شوند نويسي مي نابراين ناچار به حاشيه ب .ستايادداشتشان

كند و دچـار مـشكل جلب نمي مطلب خواننده را به نظر ضمناً .ايراد است هم خودش ،كند مي .شود مي

ست؟ينويسي چ دداشتدر يابيني نقش پيشبه نظر شما آقاي عبدي .با توجه به آن توضيح دهمشما يك مثال بزنيد كه

خواهـد مـي آقاي خـاتمي مثالً .كنيد ميبيني شما در آن اتفاق پيش .خواهد بيفتد يك اتفاق مي كنيد كه امكان دارد در آينده از آمدن خود منـصرف بيني مي شما پيش وارد عرصه سياسي شود

بگيرد يا نه؟ انجام بايد؟ست يا نهاهايي در يادداشت مطلوب وت چنين قضايدكن فكر مي.شود

ممكـن .كنـيم هاي متفاوتي را بـازي مـي ست كه ما نقش اتوجه داشت اين بايد كه يي نكتهعنـوان به استممكن يك وقت . يادداشت بنويسم نگار عنوان روزنامه به صرفاً يك وقت ستا

دو ندارد ايـن وجود مرزي ها اينبين در ايران فعالً متأسفانه .مطلبي را بنويسم سياسي گر كنش نگار با سياست ربط ندارد روزنامه كه اين نه.با هم تفاوت دارند

تفاوتش كجاست؟

البتـه .ايـن نيـست در پـي نگـار امـا روزنامـه انديـشد به قدرت و كسب آن مي سياستمدار . استدو تا نقش متفاوت ؛اينگويم كه كنم فقط مي گذاري نمي ارزش

)85( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ست؟چيرپي نگار د روزنامهپس

از تـر پـيش مرحلـه يـك و سـت پي يافتن حقيقت و نيـز تعامـل اجتمـاعي نگار در روزنامهداوري كـردن اشـكالي نـدارد امـا در مقـام در مقـام سياسـتمدار پـيش . كند عمل مي سياستمدار

آفـرين ا حدي مـشكل از اين رو تركيب اين دو نقش ت. بايد از آن پرهيز كرد چرا و نگار روزنامه .شود مي

افتد؟ اما چرا اتفاق مي.آيد مينامطلوب به نظر

مـا نهـاد كـه ايـن خـاطر بـه ؟افتـد مـي در ايـران اما چـرا ايـن اتفـاق .استامطلوب ن. بلهاين مشكل براي دانـشجوي . وجود چنين نهادي است ، مطلوب .نداريمقدرتمند نگاري روزنامه

خودتـان باشـد ي بايد در نفـ تان سيايسكار يم كه گوي ويان مي به دانشج . سياسي هم وجود دارد شما نيازي نداشته باشيد كه و بيرون از دانشگاه شكل بگيرد سياست تا يعني بيشتر فعاليت كنيد

اما چرا .استعارضه سياسي بودن دانشگاه كه اين خاطر به .كار سياسي بكنيد به عنوان دانشجو شـكل ونربيـ در سياسـت به نحـو مطلـوبي دهد اجازه نمي حكومت كه اين براي ؟ستچنين ا مـا بايـد دنبـال ايـن باشـيم كـه . دانـشگاه ؟دگيـر بشـكل در كجا بايـد فرآينداين پس .بگيرد

.نگار باشد يا سياستمدار روزنامه يا عبدي. باشديمستقلنهاد نگاري خودش روزنامه

نگـاري را ول كنـد و بـرود نـدارد روزنامـه يايـراد ،سياستمدار باشد اگر هم خواست كه .جداسـت ي اما اين دو حرفه .چيزي هم بنويسد و يادداشتي است حاال ممكن .سياستمدار شود

دانيـد آيا مـي . نيستمهيا نگاري شرايط براي تفكيك نقش روزنامه ،در ايران به لحاظ مادي هم قدر است؟ه چنگاران ق روزنامهحقوغرب در كه

. با حقوق قابل توجهستا فراخ يي فهحران نگار جايگاه روزنامه

گيرند؟ ميحقوق قدر ه در ايران چها دانيد سردبيران روزنامه مي

.قابل مقايسه نيست

يعنـي بـه نـسبت .آيـد مي حساب به باال يها حقوق وجزنگاري حقوق روزنامه در آمريكا نابراين كمتر پـيش بهستند جا فعال و اثرگذار در آن هاي معتبر چون آدم .ي ديگران مزدها دست .شغل خود را در برابر يك شغل دولتي تغيير دهد ،ستپسردبير واشنگتن آيد كه مي

)86( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

به طوري كه يك نفر بـا مـدرك دكتـري و .استشان هم ويژه هجايگانگاران روزنامهالبته آن .پذيرد تسلط بر چند زبان خارجي دبيري سرويس روزنامه را با اشتياق مي

خـاطر بـه .نـشيند مـي آن جا رود مي ،رم اما چرا كسي كه دكتري دارد من در اين بحثي ندا ايـن جـا امـا .نقشي را در جامعه ايفا كند آن جا تواند از مي .جايگاه معتبري است آن جا كه اين

تـا تمام فكرش اين است كه آيد مي سطحش هم پايين كند فكر مي ،آيد در روزنامه ميكسي كه ببينيد .رود كند و مي اش را ول مي روزنامهبعد ،شوداداره فالن يسريبرود ،خوردتقي به توقي

تر هم ياستمداران نخواهند اين نهاد ضعيف س اگر .هنوز قوي نيست مطبوعات نهاد اين جا يعني يعنـي .مستقل كند مطبوعات را اين باشد كه نهاد آگاه بايد اما تمام كوشش سياستمدار .شود مي

هنگامي كـه .دستمزد خوب داشته باشد و ات روي پاي خودش باشد كاري كند كه نهاد مطبوع كـه هركـسي منظورم اين نيست كه بـه .آيد مي مطبوعات آدم قوي داخل ،استدستمزد خوب

كـه هـايي سـت آدم ا فرآينـد اين يـك . را جذب كنند آدم قوي حقوق خوب بدهند بلكه هست .شـود مـي ادش هم مستقل د گرفت و نه آيند دستمزد خوب هم خواهن مي ،بينند تأثيرگذارند مي

ي و در مجمــوع حرفــهنگــاري كنــد روزنامــهتوانــد بيايــد نمــي سياســتمدارآن موقــع ديگــر .شود تر مي رنگ داوري هم در آن كم نگاري مستقل و داوري و پيش روزنامه

ـ ومونكو ه مبه نا وجود دارد ي حث ب مغز انسان ي عملكرد زمينهدر در نـيم گي قـوار وس يـا بـي لقواره انسان آدمكي است بيهاي حسي كره يعني در نيم.استشكل بدن انسان مغز كه هاي رهك

انگشتان هاي حسگر چون .هاي خيلي كوتاه پاشنهبا بينيد انگشت بسيار بزرگ را مي براي مثال اما.گيرد هاي حسي و حركتي شكل انسان نقش مي كره در نيم .استي پا دست بيشتر از پاشنه

گي را در رقوا اين بي ،يافتگي فاصله دارند توسعه جوامعي كه با .قواره است انسان بي شكلاين .قواره است بينيافته توسعهبه واقعيت يك جامعه . دارندشئون تمام

.بله درست است

در ،بينيـد بينيـد در فرهنگـشان مـي مـي شاندر اقتـصاد ناكارآمـدي را گونه كه شما يعني همان . رشد يا عدم رشد جامعه مـوزون اسـت .بينيد مينگاريشان هم در روزنامه ،بينيد سياستشان مي

،نگـاري خيلـي قـوي دارم روزنامـه ،توانيد بگوييد كه آقا من در يك جامعه توسعه نيافتـه نميـ خـواهم بگـويم آن جامعـه مـي . دارم يـا اقتـصاد خـوبي دارم كارآمـد سياست خيلـي كـه ي ي

)87( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

فرآينـد تكيـه دارنـد، نگاريشان مسند روزنامه بر و كارآمد يل كرده تحصنگاران قوي و روزنامه عنصري كه نه يك نه دارند كه قيمت دارند ينگاران روزنامه .اند يافتگي موزون را پيموده توسعه

يـك نگاري روزنامه مندي هنه عالق و ،نگاري روزنامه ي دارد نه سابقه نگاري روزنامه تحصيالتدر ممكن است اش هم پيشينه.نشيند ميترين روزنامه ايران كهنآيد و بر مسند ميدر ايرانشبه خب قطعـاً . براي مثال نظامي استفاصله دارد نگاري روزنامه باها باشد كه فرسنگ هايي حوزه

و بـه آورد مـي خودگِرد را به بزرگي ها ناانسگويند فكر بزرگ مي .ستاهم اين پيامدهايش كه كار فرهنگي كـار اقتـصادي شكل گرفتهباور عميقي ايران همين دليل است كه متأسفانه در

.يستن

عشق و هم يك بخش آن .ش اقتصادي نيست ا ههم اما .ستاه همين يكي از اشكاالت قضي اگر نويسي چگونه است؟ در يادداشت بيني حاال به سوالتان بپردازيم كه گفتيد پيش .عالقه است

فـردا كـه پيـروز ،شود مي فالني در انتخابات پيروز آقايبگويم و از موضع كارشناسي من االن اما اگر مـن خـودم .ام هاشتباه كرد من :خواهيد گفت ؟پرسيد چرا پيروز نشد مي نشد شما از من

شـوم اگـر پيـروز نـشدم مـي جمهور رييس بگويم كه من قطعاً فردا ، باشم يجمهور رييسنامزد ،ند اظهارنظرم اظهارنظر كارشناسي نيـست ستاند مي از اول هم چون .گيرد نميكسي به من ايراد

دو اين تفـاوت . يا اما و اگر بياورم شوم نمي جمهور رييستوانم بگويم نمي من كه .تبليغي است كنم كه به خواننـده نـشان بـدهم كوششو خيلي دقت بايد ست سيااظهارنظر سياسي و غيرسي

.ست يا غيرسياسي رم سياسياين اظهار نظ

كارشناسي در جايگاه ؟ديگير مي قراريگاهنويس سياسي در كدام جا يك يادداشتشما به عنوان سياسي؟ جايگاهيا

شـما سياسـي گـر كـنش به عنـوان .شود اما خواننده متوجه مي كند برحسب مورد فرق مي بـه .نداشـته باشـد هـم كارشناسـي ي پايههيچ .بزنيد كه سياسي باشد ها توانيد خيلي حرف مي

اما بـه عنـوان يـك .ها فراهم نباشد اگر زمينه حتّا گوييد ما بايد وحدت كنيم مي گر عنوان كنش يكـي از مـشكالت .رسند نمي به وحدت ها اين كنم مي اين طوري كه نگاه :گوييد مي كارشناس

.ل شومئ كه بايد ميان اين دو نقش تمايز قاستاهم همين من به عنوان نويسنده

)88( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.تمسفريدادو تركيبي از آيد ميبه نظر

.است كار سختيگرچه توازن ايجاد كنم كنم ميولي سعي

!شدتر سختتان جايگاه اجتماعي سياسياين كار سخت با

تواننـد بـا هـم نمـي با دو تا نقشي كه احياناً ناچاريمست كه اايران هاي اين هم از بدبختي .م كنيزياب ،جمع شوند

باشيد؟مت تمايل داشته بيشتر به كدام سدوست داريد

بيـشتر االن دست كم . ستانگاري روزنامه بيشتر به سمت گرايشم اما به دليلي .سياستمداروزن ببينيــد زمــان ســالم عمــدتاً.كــنم مــيبــه آن توجــهو هــستم نگــاري روزنامــهبــه ســمت اخيــر هــم وزني بعــد از ايــن دوره. سياســي بــود81 تــا 76 از .بيــشتر بــودنگــاري روزنامــه .استشده يشتر بنگاري روزنامه

سـت و ا دسـتيابي بـه قـدرت ،نويسد مي سياسي كه يادداشت گر كنش شما اشاره كرديد نقش يـك نگـار نقـش روزنامـه بعد فرموديد .دارد گام برمي ها در مسير آگاهي نگاري روزنامه عنصر

چرا؟.ستاتر مرحله عقب

مقـدم ديگـر نقـش هـيچ نقـشي بـر جامعه واقعيت البته در .تر عقب ،نهپيشتر يك مرحله نگـاري مقـدم بـر سـالم ايفـاي نقـش روزنامـه ي از منظر تحليلـي در يـك جامعـه ولي .ستني

معتقـد ام، آغـاز كـرده را نگاري روزنامه كه فعاليت 1368از سال .مثال بزنم . سياستمداري است اش وجـود زمينـه ،براي كـار و فعاليـت سياسـي مفيـد و مـوثر چون نبودم كه كار سياسي كنم

م گفـت . كنـد درسـت خواهد گفتمان مي االن مثالً آقاي مهندس موسوي آمده و گفته كه .اشتدن رفتـي ايـن كـار را مـي قـبالً بايـد .استدانشمند و نگار روزنامه كار ،اين كار سياستمدار نيست

آن قـدرت برمبنـاي كـه در سياسـت آمديـد مـي بعد .بوديد مينگار روزنامه قبالً بايد .كردي مينگـار روزنامه ته الب .كنيدگفتمان را ايجاد اول قدرت بگيريد بعد برويد آن كه اين نه .يدكسب كن سياسـي تبـديل گـر كـنش را فراهم بياورد و هيچ وقت هم بـه اين امر ي زمينهتواند مي سياسي .نشود

)89( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ايـن نكته اولين .نويس يادداشتيا نويس سرمقاله فاعليگردد به خصوصيات مي بر اين موضوع .ت كه تكليف خودش با خودش روشن باشدسا

.بله اين مهم است

.بداند كجا نشسته

يعنـي االن اگـر كـسي هـم . كنـد تفكيـك را هـا آنكـه دو نقـش دارد بايـد اگر هم بداند امـا آقـاي . ايـراد نـدارد موجـود هـاي به دليل محـدوديت ،استنگار روزنامه و هم سياستمدار

. حرف زدهموضع از كدامدقيق متوجه شود كه به طور بايد ،خواند مياش را رستگار كه نوشته

نگـاري روزنامـه كـار و سياسـي هـستند گر كنش كهيي ها آن بگوييمست ا درست به نظر شما كـار و نـد نگار روزنامـه كـه سـت ييهـا آن تر از پذيريشان به مراتب پايين آسيب كنند درجه مي

؟ندنك ميسياسي

اش بازي سياسي به حواسش سياستمدار .هن سوخته است نخورده و د ش آ كه اين برايبله ،گيـرد امـا ايـن يكـي مـي كاربه را در خدمت آن نگاري روزنامه .كند مي كاره ست كه دارد چ ا

.كند سياست تلف ميهرا در رانگاري روزنامه

.و خودش را

.كنـد ضـرر مـي ،كنـد تركيـب نگـاري را بـا سياسـت د، اگـر روزنامـه ررا كـ اين كار نبايد ايـن .نـد نك نگـاري اسـتفاده مـي ابزارهاي موجود از جمله ابزار روزنامـه ي سياستمداران از همه

ي اما كسي كه با پايـه سخت است . بازي سياست پيچيده است ي قاعدهچون قاعده بازي است پيش گرفته و ممكـن اسـت نـه در در نگاري بخواهد وارد سياست شود، كار سختي را روزنامه

.نگاري او حفظ شود روزنامهجايگاه شود و نه سياست موفق

)90( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نگاري آزادتر و شرايط بازتري دارند روزنامهكه امع ديگر و ماست ولي در ج ي جامعه اين عيب شـكل نـامطلوب اين جا اما همان نقش مطلوب . كند چنين نگار كه روزنامه است اين مطلوب

.گيرد مي

شـد مـي حسوبنگار م مالرو يك روزنامه هدرمثالً آن .دانم ديگر خيلي نمي ي جوامع بارهدرهـم در ايـران .تـر اسـت مـشخص سياسـي هاي و تفكيك ها تمايل آن جا .كه به سياست رفت

. استمرحوم فاطمياش نمونه

بله

فعاليــت تــوانم بفهمــم م ولــي نمــيا بــراي مرحــوم فــاطمي خيلــي احتــرام قائــل گرچــه هرحـال يـك بـه شـد؟ ونـه تعريـف مـي چگ ،وقتي كـه وزيـر خارجـه بـود او نگاري روزنامه .تواند برود سياستمدار شود نگار هم مي روزنامه

به شكلي خيلي از عناصر سياسي ما ؛ در جريان دوم خرداد در ايران اتفاق افتاد همان كاري كه .كردند نگاري روزنامه وارد بود نقدها كه به آن

ها و نهادها به نحو مطلـوب تفكيك نقش .فضاي بسته است اين وضع ناشي از . قبول دارم در حـالي كـه .شـد يسياسـتمدار نگـاري ابـزار روزنامـه و نتيجه آن شـد كـه فتصورت نگر

بـه اسـت ممكـن كـه يك انتقـادي هـم البته .كرد ميحركت در مسير خود بايد نگاري روزنامه تـا كوشـيدند مـي بايـد آنـان معتقـدم .اسـت از همـين حيـث ،شود دوم خرداد اننگار روزنامهپـذيري تا ضربهآمد ميسياست در كل جامعه از جمله در خدمت .شد نگاري نهادينه مي روزنامه

و قـدرت بسته به ها وا روزنامهاز جمله ها ميزاني كه رسانه زيرا به . شد ميسياست به آن منتقل ن بايد كوشـش كـرد .دشو ميكم بعد پايداريشان هم و آيد ميپايين شوند استقاللشان ميسياست كـه بـود ايـن شت، شايد يكي از اشكاالتي كه در دوم خرداد وجود دا .دنها مستقل شو تا رسانه

ها را براي تثبيت سياستشان بايد رسانه حالي كه هجوم بردند در ها به رسانه براي تثبيت سياست .كردند تقويت مي

.درست است

مـستقل تقويـت اتي مطبوعـ هـاي بايـد نهاد .دنها تثبيـت شـو رسانه شد تا مي بايد كوشش . اين مهم است.دش مي رسانه كمبه ستاسيي وابستگند تاشد مي

)91( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بينيد؟ هاي سياسي مي ل در يادداشتشما جايي براي تخي

هـاي البـي بايـد سياسي در عين حال كه نبايد سياستمدار باشد اما نگار روزنامه به نظر من .بايـد حـضور داشـته باشـد ،ديـد ا شود خيلي چيزهـا ر از بيرون نمي .سياسي قوي داشته باشد

در تخيلـي كـه گفتيـد . ماند چندان جايي براي تخيل باقي نمي با اين وصف .ارتباط داشته باشد مـثالً .كننـد مـي سـازي داستانكه ست اها كارشان اين غربي .شود نگاران غربي ديده مي روزنامه

،هـستند ي هـايي كـه تخيلـ داشتياد من در مورد .كند را مي اين كار هم در ايران آقاي قوچاني .زيـاد باشـد ها آنحقيقت در زش رياحتمال دارد معتقدم ،ندشو جذاب مي كه اين صرف نظر از

بـه باشـد نهـم آفـرين اشكالو شايد خيلي مشكل نيست اين كار غربي ي من در جامعه به نظر . زيـاد نيـست مرز تخيل با واقعيت خيلـي است، و شفاف كراتيك ودم وقتي جامعه كه اين خاطر فراتر رفتن يتخيل مقدار اگرچه بنابراين . و غريب كند خياالت عجيب تواند ميننويسنده يعني

امـا در .كند كمك مي به جذاب شدن مطلب و نيست هم ست ولي چيزي غير از آن ااز واقعيت .دانـم ميخطرناك را بنابراين اين شود بيگانهبا واقعيت تخيل ايران خيلي احتمال دارد ي جامعهخـواهم به همين دليل مي .ست ديگر ا اين تخيل ! است جذاب چه قدر توطئه ببينيد تئوري االن

.كند جذاب ميگرچه مطلب را پرهيز كرد از تخيل بايد ايران بگويم كه در

.سياسي داشته باشدهاي نگار سياسي حتماً بايد البي يك روزنامهكه اينبه ي كرديد ي شما اشاره

. نه به معناي ديگر آن،بايد قوي باشداش سياسيارتباطات ن است كه ايمنظورم

...گار جواني كه چنين ارتباطي نداردن حاال اگر روزنامه

او به مرور زمان اين ارتباطات را پيدا .همه چيز براي او فراهم باشد قرار نيست كه از ابتدا گرچـه ، پنهـانش مهـم اسـت وجهيك سياست ،در غرب حتّا ست كه ايك دليلش اين . كند مياز بيـرون ديـده و دمان پنهان نمي ،ي و شفاف است و اين وجه ي شيشه ي جامعه آن جا گويند مي

قـرار نگـار سياسـي با ايـن حـال روزنامـه تر است در ايران اين وجه پنهاني جدي .خواهند شد ز بــرود يـك چيــز پنهــان را ا يعنـي چيــزي بيــاورد سياسـت ي صــحنهنيـست بــرود از پـشت

بـرد بـه آن را مـي نگـار ات روزنامه همين ارتباط . نه .بكشد بيرون اسرار سياست ي خانه صندوقپنهان هـم نيـست ولـي احتماالً چندان هايي كه اليه،غير شفافهاي اليهو هاي پنهاني وجه اليه دانيم زيـر لبـاس وضـع بـدنمان چـه ما همه مي ؟چه نقشي دارد براي بدن لباس .شود بيان نمي

)92( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تفاوت در سياست هم اين وضعيت وجود دارد با اين .پوشانيمش ولي با لباس مي .كلي است ش ،هـا كـه حمـام عمـومي بـود قـديم .رفـت سياسـت محمابه بايد .دانيم آن زير چيست كه نمي

بروند حمـام آن دختـر يك بار كردند حتماً سعي مي ، بروند خواستند خواستگاري يك دختر ميست كه بايد به ا قصدم اين .شد مراسم خواستگاري شروع مي ،مورد تأييد بود بعد اگر .را ببينند

مـاهي يـك بـار . دارنـد ات ويـژه سياسي ارتباطـ اننگار روزنامه .سياست يك مقدار نزديك بود شما است ممكن يادداشت نيااما براي ساده است نوشتن يادداشت ،كنند مي نشينند صحبت مي مـن يادداشـتم را نـيم .بنويـسيم و ينيم نـش بطوري شود كه همين مي ن .ها مالقات داشته باشيد ده

نشـستيم دو سـاعت جـا رفتيم يك ديروز .ود يادداشت سياسي ش نمي كه آن نويسم اما ساعته مي روابـط گونـه و ايـن نـيم ك مـي صـحبت ساعت چهار اين جا د يآ مي رفردا كسي ديگ .گپ زديم

وسـيع سياسـي اتحتماً بايد ارتباط سياسي نگار ه روزنام .شود تبديل به يك يادداشت مي كم كم .دداشته باش

تكليفش بـا كه اين را بداند يعني آن از ابتداي كار انتهاي نويس يادداشتاست كه مهم چه قدر . پـيش آيـد مخاطراتي برايش ممكن است باور كند كه اين را خودش و كارش روشن باشد و

زندان كند؟راهي رد يك يادداشت او را نويسد كه امكان دا ي ميي ر جامعهدبداند

شـعار »سـعادتي «در مـورد گروهـي دانـشگاه تهـران رفتم مي اول انقالب :گفت مي رفيقي زنـداني يـك رژيـم هـم ،گفت من هم خنديدم و گفتم اگر آدم مي .»زنداني دو رژيم « :دادند مي

با خنده بـه .استتر يوانهآن وقت د ،زنداني دو رژيم باشد كه اين ديوانه است چه رسد به ،باشد !!زنداني شوم مخواه مي سه رژيممن درگفتم كه او

يم گذشته هم زنداني بوديد؟ژشما در ر

.فعاليت سياسي كمتر از زندان رفتن نبودو ولي زندگي در آن وضعيت . نه

بعضي از جوانان مـا فكـر .همين حرف بزنم ي دربارهخواهم مي كنم مي من كالم شما را شهيد .ست افتخاريزندان رفتن كنند يم

اگر :گفت مي ، بود پچكه دانشگاه اي يكي از رفق قبل از انقالب .ستاافتخار چيز ديگري كـه ايـن نهست ديگر؟ جور منطقي فهميدم اين چه نمي من اين را . آدم نيست ،كسي زندان نرود

در كـار خـودت را است ممكن شما . ببينيد اين دو موضوع متفاوت است .كاري كني كه نروي

)93( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نبايـد كـرد كـه ي اما كـار زندان هم بيفتي و به دهي انجامموجود چارچوب قانون و عقالنيت خطيـري ي و سياست حـوزه نگاري روزنامهي ست كه حوزهابحث اين اما . افتادلزوماً به زندان

اما هـيچ .تداف نميتوانم بگويم اين اتفاق نمي در ايران من .شما را بكشند حتّا استاست ممكن است كـه منطق خيلي بي .خواهيم زنده باشيم مي ما. آمد ميدانوسط نبايد نتيجه وقت براي اين

امـا زنـدان .ست حرف ديگرياتفاق افتاد و من رفتم البته اگر .خواهم بروم زندان مي من مگويبخـواهم مـي نگوييد مـ مي شما.بايد حذفش كنيمرا اصالً اين موضوع .نرفتن هم افتخار نيست

نگاري را هم براي ايـن روزنامه ي و براي بهبود آن نيز فعاليت كنم، حرفه در جامعه زندگي كنم بـه گـام با جامعه گام خواهم ميكنم و ام و در چارچوب قانون هم فعاليت مي كار انتخاب كرده

رفتـار ي در اين صورت كسي مرا به واسـطه من را بيندازند زندان است حاال ممكن .برومجلو زنـدان كـردن بگويد طرف بيكه ناظر ست افتخار ا يزندان رفتن . ام سرزنش نخواهد كرد قانوني

اين افتخار نيـست كـه آدم در اساس بنابراين .انصافي است اين كار درست نيست خيلي بي وي رم اين افتخا ،ما هنيست كه زندان رفت اين بيايد كاري كند كه به خاطر آن برود زندان من افتخارم

ولـي حتّـا گويند فضا بسته است چند هزار يادداشـت نوشـتم مي كه همه ي ي ست كه در جامعه ا منويـسي بيادداشـت صـدها ممكن اسـت كه ماين را بگوي البته .دادگاهي نشد هم ها آن از يكي

در مــن .هــايي نيــست منظــور مــن چنــين يادداشــت.هــيچ خاصــيتي هــم نداشــته باشــدولــي اين طـور نيـست كـه مـثالً نتوانـسته باشـم ،ام هايم را زده حرفود زيادي تا حد هايم يادداشت

دقـت احتيـاط و ،اين كارها را كـردم ي اگر همه ،اما اين براي من مهم است هايم را بزنم حرفمـن را اگر كارها در چارچوب است در اين صورت گفتيد كه اين و ديگران هم شما داشتم هم

در آيـد مـي بـه هـر حـال كـسي كـه ؟به مـن چـه ربطـي دارد ست ها آنتقصير زنداني كردند . اين حوزه پرمخاطره استبايد بداندنگاري سياسي فعاليت كند روزنامه

؟، چيستكشد ميش ودر را ب خودتابوت نگار روزنامهاين جمله كه ي دربارهنظرتان

سـخت هايكار وجزنگاري روزنامه به شما بگويم من اصالً معتقد نيستم كه !آقاي دكتر نه نگارهـا دنبـال روزنامه كه اين. از ماست كه بر ماست در اين زمينه يادداشتي نوشتم با تيتر .است

. كـار درسـتي نبـود ،محسوب شود آور مشاغل سخت و زيان وجزنگاري روزنامه اين بودند كه از . دبر مي لذت هم از آن بسيار شيرين و جذاب است و .كار سخت نيست نگاري روزنامه اصالً

از اول بهتر است به ايـن وادي وارد نـشود و داند مي را سخت نگاري روزنامه نظر من كسي كه

)94( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

سـت ا كار سخت ، و سرب يا معادن مشابهدر معادن روي. اند كار سخت نكرده اينان .نبايد بيايد .ستاكار سختي نگاري روزنامه كدام .گيري مي سرطان ،يسال كار كن پانزده كه اگر بيشتر از ده

.خب داشته باشـد . دارد زندان دنگوي مي .د اصالً نبايد اين كار را بكن دلذت نبر اگر نگار روزنامه بعـد كـار گوينـد بيـست سـال مـي فهمـم نمـي من ؟ يعني چه .ستالذتش به همين جذابيتش

سـال 20بعـد از نگـار روزنامـه ؟ بايد بازنشست شوي هبيست سال براي چ بعد از . بازنشستگي ايـن .تا نـه اروي خ مـي شـوي و مـي حـاال بازنشـسته .د كه چگونـه بايـد بنويـسد فهم مي تازه . برو دنبال يك كار ديگـر .خواهي نيا ديگر نمي آقا .ندآور مي در نايراچيست كه در ها بازي بچه

اعمـاق زمـين هـواي در ؟شوي كار سخت چيـست مي برو در معادن روي كار كن بعد متوجه بعـد ،نشـستن نه توي اتاق تحريريـه .ستاآن كار سخت !نشاق كن آلوده به روي و سرب است

خـواني و مـي روزنامـه . جـذابيت دارد كه ستها اين .گپ زدن و خنديدن خبرها را خواندن و دوست دارم اين كـار ، سال ديگر هم زنده باشم و بتوانم بنويسم 50من از االن تا .كني مي كيف

. بازنشـستگي خواهم نه حقـوق مي صالً نه بازنشستگي ا .شوم نمي هيچ وقت هم خسته .را بكنم .كنـد نمـي پيـرش هـم بخش بودنش لذت بنويسد به خاطر اش سالگي 80بايد تا نويسنده اتفاقاً سـت چلوكبـاب ا خب بخورند مگر قـرار .خورند مي كتك ،كنند بروند در خيابان مي فكر ها اين

آن كـار .نـد نك مي نشيند و تعريف ميه و در تحريري دنآي مي بعد هم .ر ديگ است همين .بخورندتعريـف بـا خنـده آيد بنشيند براي زنش نمي كاري هيچ معدن .ست كه تعريف ندارد ادر معدن

نشين شـود بازنشسته و خانهاجباراً بايد سال 15يا 10 بعد از .بايد گريه كند و تعريف كند .كندمـدتش را جبـران كوتـاه هـاي د خسارت چند تا ليوان در طول روز شير بخورد تا بتوان روزي و .تغيير دهنديك مقدار نگاهشان را به نظرم همكاران بايد .كند

...شما خودتان

دختـر .ددهـ ببـه مـن ي يـ خواست هديه مي دخترم. بپرسيدچيزي بگويم بعد ببخشيد من ،گذارند را برداشـت رنـگ كـرد مي گلداخلش كه سفالي سفيد رنگ ي ها نام از اين ليو ككوچ .دكرهديه به من و سالم را كشيد لوگوي ؟ نوشتهرويش چدانيد مي

)95( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.چند سالش بود

تواند اين نمي كار اما دختر يك معدن .گفت اين براي بابا سالم را كشيد و .سالش بود 8-7 اگـر هـم بكـشد .بدهـد و به پدرش بكشد سرب را روي ليوان يعني عكس معدن .كار را بكند

كسي .مبر مي لذتاز كارم ديد من مي دختر من كه ست اين براي اين ا .يعني بنشين غصه بخور 2 اگر الزم شـد .دبيايبه خانه به خاطرش نيمه شب است حاضر ،دعالقه دار و برد مي كه لذت

.ايستدبهم ساعت ديگر

خواهيد نشريه داشته باشيد؟ ميخودتانشما

جـدا از نشريه داشتن . هم نرفته ام هيچ وقت در مخيله . به هيچ وجه .نه اين كار من نيست ان صنفي در برابـر صـاحب يهاتحادخواهند يك مي كهرا دوستاني نظر البته . استنگاري روزنامه

ندهـست قدرت در مقابل فعالً صنفاين دو گويم مي قبول ندارم چون كه ،روزنامه درست كنند االن .كنيـد مـي توجـه .خورند مي شديدي ي هم لطمه ها آن .شويم مي يكي محسوب هر دويمان

هـاي اسـت يدار و هم كارگر جفتشان در برابـر س ست كه هم كارخانه اوضعيت مملكت طوري .شوند متضرر ميطرف سوم

چند ماه زندان بوديد؟

. و يك سي ماه ماهيك هشت

چه مدتش را انفرادي بوديد؟

.ا رسي ماهشتقريباً و از سي ماه ماه انفرادي بودمهفت ماه هشتاز اين

انفرادي چگونه است؟! ماه انفرادي بوديدسي

خواهنـد مـي كـه يي هـا آن . انفـرادي سـه وجـه دارد .هـاي گونـاگوني دارد حالتانفرادي وجه ،ي وجه فيزيك . انفرادي سه وجه دارد !بدانند خوب راموضوع اين بايد ،شوندنگار روزنامه ،فيزيـك ايـن يـم ا ه كه ما نشـست االن اين جايي ؟ وجه فيزيك چيست .يمديريتوجه و يارتباط

اگـر سـلول باشـد سـلول امـا .جاهاي ديگر و اتاقي هست چون حياطي دارد و انفرادي نيست ديگـر وجـه .هـست تـر انفـرادي ، هم كـوچكتر باشـد قدر هر .ي ندارد كاف رون ،نداردي ي نجرهپ

به راحتي ،ويدبرديگر ي ها نااوين يا زند اصلي زندان به مديريت يعني اگر شما .ستامديريت

)96( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.بياورنـد و بخرندچه احتياج داريد آن بروند برايت د پول بدهي.د با بيرون تماس بگيري دتواني مي .سـت چنـين ا عمـومي زنـدانِ مديريت .مديريت آن باز است و خالصه آزادي عمل زياد است

اسـم آنـان حتّا .مفيدي داشته باشي صحبت كاركنان با تواني نمي ،يمديريت زندان امنيت در ولي .يداشته باشتواني كوچكترين درخواستي نمي.داني نميرا هم

؟ استمنظورتان نگهبان

،يانفـراد بعـد ديگـر زنـدان يـك . بـسته اسـت اً مطلق .مديريتو زندانبان ،نگهباناعم از ولي در زندان عمـومي ارتبـاط بـا دبا كسي ارتباط نداري . هستيد يعني شما تنها .ستاارتباطات انفرادي بـه طـور كامـل تواند در زندان مي اين سه وجه . و نيز بيرون زندان وجود دارد ديگرانكه در زنـدان اويـن هايي مثالً انفرادي .باشد ها آنيكي از يا فقط موردتواند دو مي .باشدبرقرار

شود اما مي انفراديتا حدي ارتباطاتش هم .ست ا فيزيكش انفرادي ،مربوط به بند عمومي است خـوش و و كننـد آيند و با زنداني گفتگو مي زيرا نگهبان و مدير بند مي يريت انفرادي ندارد مدزنـدان ممكـن اسـت فيزيـك در عـين حـال .دنده مي اگر چيزي هم بخواهد به او .دارند بش

مديريت آن محـدود اما د نباشزنداني در آنجا با سه چهار نفر ديگر ولي باشد و سلولي انفرادي .انفرادي باشدموردش ست كه هر سه ابدترين حالتش اين .اشدو امنيتي ب

يد؟ا هشما اين نوع زنداني هم داشت

يك ماه ارتباطش انفـرادي نبـود . ماهش اين طوري بودششماه هفت از لوه در زندان ا بل .اما مديريت و فيزيكش انفرادي بود

؟شد رفتن مرتبط بايد كه با زندانا هكار مطبوعاتي كردتا به حال

خارج از اين . خب بايد بپذيري خطر هم وجود دارد ،جنگل بروي به پذيريد مي وقتي شما اگـر امـا . تـا امنيـت خـود را حفـظ كنيـد يـد نك مي دقت كنيد، مي شما كوشش بنابراين .نيستتوانيد با فـرض جنگـل بـا آن نمي شما رست كه يك جا جنگل نيست خب ديگ اتان اين فرض

است بـا ممكن نيست بر اساس همين استدالل گويم حاكميت قانون مي ن حاال م .برخورد كنيد .دنبرخورد كنخودم

)97( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

االن كـه .ايـد هگذرانـد هم را شرايط سختش .كار لذت بخشي است نگاري روزنامه شما گفتيد ...كنيد نمينويسيد فكر مييادداشت سياسي

فكـر كه اين ندارم نه ان رفتن به زند هيچ كاري نيددابكنم اين را يقين نمي راجع به آن فكر .آيد ميبدمهم ست من از كلمه شجاعت اكنيد شجاعانه

آيد؟ مي شجاعت بدتاني از كلمههبراي چ

گوينـد تـو مـي در ايـران وقتـي .جـاي عقالنيـت را بگيـرد تا آيد مي شجاعت كه اين برايار از ايـن كلمـه خواهم بگويم يك مقـد مي به همين دليل .چندان هم عقل نداري شجاعي يعني

.آيد نميخوشم

.باك لوك بيدر توانا كاريكاتور شما را كشيديم و زيرش نوشتيم بار يكما

مـن . حرف شجاعانه بزنـد هست ك ا ولي اصالً خوشم نيامد اين براي كسي .ستايادم . بله .بنويسمعادي م مطلبم را ا هواقعاً هميشه سعي كرد .حرف شجاعانه زده باشمآيد نمييادم

.استالبته اين از نظر خودتان فـرع ينويس مي كه يشجاعت بر عقالنيت در اين نوع نوشتن اما .گوييد مي متوجه هستم چه

كنم كه آدم شجاعي بودم بـه نمي فكر. زار يادداشت بنويسي ه تواني چند نمي با شجاعت . استكـه شـجاعانه يي هـا اتفاقـاً يادداشـت ،حسم با جامعه برايم مهـم اسـت چگونگي كه اين خاطر همـين . عليه افكار عمومي اسـت .عليه حكومت باشد عليه دوستان است كه آن بيش از ام نوشته

اگـر .نويسم مي كه عليه حكومت يي ها آن شجاعانه است نه ها اين ،االن اگر عليه خاتمي بنويسم ا هـا بيـشتر خـودش ر اين جا شجاعت .شود مي افتخار درست ،زنداند فرسترا ب ي سكحكومت

البتـه .بنويسدعليه آن ،رود مي يي كه فكر كند افكار عمومي در مسير غلط آن جا .دهد مي نشان .شوند شجاعت را بدون عقالنيت اصالً قبول ندارم ميبد با او همه

شويد؟ مياالن به شما يك فرصت سياسي بدهند واردشاگر

به هيچ وجه

شويد؟ نميفعال

.گيرم نميي را از كسيچيزدر سياست ببينيد من هيچ وقت

)98( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي با رشد و توسـعه هاي اخير طي سال . را تغيير دهيم وگو گفت اجازه بدهيد موضوع و فضاي نگاري رفتن به سوي اين نوع روزنامه .نگاري ديجيتالي پديدار شد روزنامه ،ارتباطات ديجيتالي

تـان را خواسـتم نظر مـي . هـاي خاصـي دارد سـت ويژگـي هاي كاغذي كم رنگ شدن روزنامه پذيرد يـا نويسي هم از ارتباطات ديجيتالي تأثير مي اين موضوع بدانم كه آيا يادداشت ي هاربدرزيـرا .شود خيلي كمتر مي شهروندي نگاري باني خبر در روزنامه آيد دروازه به نظر مي مثالً ؟نه

كمتـر مطالـب را داشـتند بـازبيني متعـدد نقـش كهيا شوراي سردبيري سردبير ،مدير مسوول .از اين دستبحث آزادي زمان و موارد ديگري شود مي

نويـسي ديجيتـالي فقـط دومـي را يادداشتو نگاري ديجيتالي اگر اجازه دهيد بين روزنامه نگـاري نويسي ديجيتـالي يـك شـكل خاصـي از روزنامـه چون در واقع يادداشت .كنيمانتخاب

نگاري از جمله اي ديگر فعاليت روزنامه ه شكل. زيرا خبرنگاري ديجيتالي هم وجود دارد .است . كاري نداريمها آنكه به هم هست عكاسي ديجيتالي

.كند بندي نيز ساختار و فرمتش تغيير مي صفحهاحتّشما با مالقات پيش از . كنم دسترسي آغاز مي ي اولين تفاوت را از نحوه . بله متفاوت است

ده مقاله را نگـاه كـردم و بيش از .كردم وجو تجسدر گوگل را » نويسي داشتديا« ي ابتدا واژه در حـال . پذير نيست نويسي كاغذي به اين سهولت امكان اين كاري است كه در يادداشت . آمدم

ي نيست كه بنويسم و به نحوي يك كلمه يا يـك ي تقريباً ديگر هيچ يادداشت يا سرمقاله حاضر نخـستين اين .ي از آن نكنم ي استفاده و وجو جستدر گوگل مربوط به موضوع نوشته را ي نكته

احتياجي نيست كه صـدها مطلـب ببينيـد خيلـي . گذارد تأثيري است كه ارتباطات ديجيتالي مي هاي خاص اطالع پيدا كنيد و متوجه شويد در آن چـارچوبي كـه واژه ي توانيد درباره سريع مي

،خوانيـد يلـي سـريع مـي را خهـا آن. خواهيد بنويسيد چه نكات قابـل تـوجهي وجـود دارد مي چنـين هم. كنيد هايتان را تكميل يا تصحيح و بعد شروع به نوشتن مي گيريد يا ايده هايي مي ايده

كنـد كـه مـي كمـك يعنـي ايـن شـيوه بـه نويـسنده .ستاتر از اين كار كسب اطالعات جالب كيفيـت كـار اطالعات مناسب يعني اعداد و ارقام را به خود يادداشت اضافه كند بنـابراين كـل

.برد نويسي را باال مي يادداشت

)99( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.شود تر مي دسترسي به منابع اطالعاتي سادهشـما روي دوش . اما فقط دسترسي به منابع نيست بلكه نظـرات ديگـران هـم هـست . بله

البته .د و مطالب تكراري بنويسي دتر بايستي يا پايين ها آن خواهيد در كنار نمي. نويسيد ديگران مي خواهيم بنويسيم يك قدري كه مي كه چنين يادداشتي دنيا را زيرورو كند ولي همان قرار نيست هـاي تفـاوت . شـود تـر شـدن مطلـب مـي خواننـده هـم متوجـه عميـق .شـود ميتر مقدار غني شـايد در كـشورهاي غربـي ايـن .نويسي ديجيتالي به خصوص در ايران زيادتر اسـت يادداشت

باني خبـر اسـت يعنـي شـما در ايـران چنـد تـا بحث دروازه اولين علت آن .تفاوت زياد نباشد دولـت تـر مهـم و احتماالً ديگري نيز سردبيرتان و از همه مسوول يكي مدير ؟بان داريد دروازهنگارهـا با اين وضعي كـه روزنامـه .كند فضاي خاص خودش را ايجاد مي ها اين هر كدام . است

.تر از همه باشد بان قوي يك دروازهنگار هم دارند اصالً ممكن است خود روزنامه

؟خودسانسوريباني خبر، اتفاق مباركي است و حذف اين دروازه . به هر دليل چنين كاري ممكن است .بله. باشـد گرچه ممكن است در بعضي مواقع بد هـم . كند نويسي ديجيتالي را متحول مي يادداشتدر . نـدارد ديجيتـالي شـتن يادداشـت يت الزم را در نو مـسوول بينيم كه نويـسنده حـس مثالً مي در ايـن كـه آن جـا شـود و از يتي ديده مـي مسوولنويسي كاغذي به طور نسبي حس يادداشت

بنابراين اين .كند توجه مي پيامدهايش نه عوارض دارد، لذا نويسنده به مسووالنوشتن غير وضع ار بنويـسم، وقتـي كـه خواهم عليـه آقـاي رسـتگ مثالً اگر من مي . تواند مثبت باشد موضوع مي

نكاتي را بنويسم كه مطمئنم درسـت ،كنم دقيق بنويسم سعي مي ،شود دانم گريبانم گرفته مي مياما در فضاي سايبر بـه . كنند هم نكاتي را رعايت مي مسوول سردبير و مدير كه اينضمن . است

را و به هر نحوي توانند هر چيزي شود زيرا مي تر مي حس مسووليت كم ،باني علت نبود دروازه طبعاً ما خواهان آزادي هستيم اما قصدمان ايـن نيـست كـه آزادي ايـن . خواهند بنويسند كه مي

.خواهيم در چارچوب قـرارداد گفتـه شـود مي. باشد كه هر چيزي ولو خالف قانون گفته شود ي اما در هر حال وقتـي در سـايبر يـك فـضاي بـاز .اين خطر در فضاي سايبر وجود دارد بنابر

نه و غيـر متعهدانـه مـسووال يك جاهايي هم خيلي غير ،كنند به نوشتن و همه شروع مي هست .هم داردپيامدهايي است كه اين هاي آن بنابراين يكي از تفاوت.شود نوشته مي

)100( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كنيد يا منفي؟ شما اين موضوع را مثبت ارزيابي ميـ . از يـك جهـت مثبـت اسـت .دم را دارد اين وضعيت حالت تيغ دو ه هـر حـال وقتـي ب

آن جـا امـا در . نويـسد او هم در فضاي سايبر مـي ،بنويسددر روزنامه دهد حكومت اجازه نمي كـامالً نـاحق و دروغـي مطلـب اگر فردا كسي عليه من يـا شـما يـك .ي حاكم نيست ي ضابطه از خـسارات تـر مهـم .گـذارد توانيم بكنيم اما آن نوشته اثر خودش را مـي كاريش نمي ،بنويسد

اين اسـت كـه كـل فـضاي اجتمـاعي دچـار خـسارت ،شود خصي كه به من يا شما وارد مي شهاي آن نيز ناشي البته فضاي سايبر و ديجيتال در مجموع بسيار مثبت است و خسارت . شود مي

فـضا بـاز باشـد ديگـر آن جـا مطبوعات در داخل كشور است كه اگـر ي از همان فضاي بسته كه در جوامـع آزاد، اعتبـار و ضمن اينرنت هر چيزي را بنويسدرود در فضاي اينت نميهركسي

البته به مـرور زمـان ايـن مـشكل تـا .امضا و ناشناخته اينترنتي نيز كم است استناد به مطالب بي پايـه و دروغـي را بـه ها توانـستند در اينترنـت مطالـب بـي شود، وقتي كه برخي حدي حل مي

.دهد اهميتي نميها آنشوند و كسي به ضا هم حذف ميصورت مكرر بنويسند به مرور از آن ف دقيقي ميان نويـسنده ي نويسي ديجيتال اين است كه ارتباط دوسويه ويژگي ديگر يادداشت

زمـاني ي شود كمتر يا بـا فاصـله وقتي در روزنامه يادداشتي نوشته مي . كند و خواننده ايجاد مي اگـر مـن يـك يادداشـت در . غير چهره بـه چهـره بازخوردهاي به ويژه .گيرد زياد بازخورد مي

در بيان نظرتان خيلي چيزهـا را رعايـت ،شناسيد روزنامه بنويسم ممكن است چون شما مرا مي اصالً من بـدانم كيـست كه اينتواند بدون كنيد و نگوييد اما در اينترنت همين آقاي رستگار مي

شناسد و ممكـن كر كند عبدي او را مي ف كه اينبدون . بخواهد زير يادداشت من بنويسد ههرچاينترنت . بنويسيد و من هم اصالً متوجه نشوم آن جا توانيد با صد تا اسم شما مي و است برنجد

ي و تايـس ب رودر،نفـاق در آن ي كـه يـ جامعـه ؛ ايران خيلي مفيـد اسـت ي براي جامعه رو از اين نويـسنده از حـضور اسـت فـردي در ممكن كه ايم بارها ديده . وجود دارد ي زياد يها نابست بده

اما . گويد از دهانش در بيايد مي هپشت سر هرچ ولي ي او خيلي تعريف كند ي يادداشت روزنامه تواند با اسم خـودش تعريـف يـا نقـد كنـد اگر بخواهد مي فرد حتّا نيست گونه در اينترنت اين

بـسيار مهـم و ي كتـه به نظـر مـن ايـن ن . بدون اسم خودش نقد واقعي خود را بگويد چنين همبينيم كه كسي به ما انتقاد كند حاال به داليل متعـددي ايـن تر مي ها كم در روزنامه . ست پيشرويي

كنند و اين براي نويسنده مهم است كه بداند واقعاً اما در اينترنت اين كار را مي . كنند كار را نمي هـا برداشـت ي همـه كنـد كـه يدر روزنامه فكـر مـ . اش وجود دارد هايي از نوشته چه برداشت

)101( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هاي ديگري هـم تواند ببيند نه ممكن است برداشت خيلي راحت مي اين جا اما .تأييدآميز است جمله وجود داشت و قصد خاصي هـم از نوشـتن آن يك من يادداشتي نوشتم كه در آن . باشد

شـدم حـق متوجـه ،بعد كـه دوبـاره خوانـدم از آن شد جمله نداشتم اما ديدم برداشت ديگري گونه برداشت كنند و طبيعي است كه متن را ويرايش و آن جمله را حذف كردم اند كه آن داشته

مـتن را دتوانيـ بنابراين در اينترنـت شـما مـي . كنم يا در ذيل كامنت مربوط، رفع سوءتفاهم مي از اما در روزنامه پـس د يا به نحوي رفع سوءبرداشت نمايي دهمان موقع ويرايش يا اصالح كني

!داگر متوجه خطا شويالبته . چاپ ديگر تمام شده و رفته و تصحيح كار سختي است

!ويرايشگري متن توضـيح دگذاريـ مي[] دوقالب . در آن دست برده شود كه اينبدون حتّا شود، ويرايش مي

اين امكان بسيار مهمـي اسـت كـه . كه چنين برداشتي شده و مورد نظر نويسنده نيست ددهي مي .شود جيتال فراهم ميدر دي

شـما بـه ارتبـاط دوسـويه بـين ديگري بپردازيد اجازه بدهيد بگـويم موضوع به كه اينقبل از فضاي ديجيتالي اين امكان را براي شما فـراهم آورده كه اينفرستنده و گيرنده اشاره كرديد و

گيرنـده بـوده بـا سويه از فرستنده به به صورت عمودي يا يك انتقال پيام كه اگر پيش از اين ها با هم يا آيا اين چندسويگي بين گيرندهگرفته ارتباطات نوين ارتباط دوسويه چندسويه شكل

كه اين يعني ضمن ؟تواند موثر باشد نويسي ديجيتالي مي يادداشت ي ها با هم در حوزه فرستنده .دگاناين ارتباط عمودي است ارتباط افقي بين گيرندگان و ارتباط افقي بين فرستن

ام بعضي مواقع در سايت آينده روي نوشـته . خود من ي مثالً تجربه .كامالً همين طور است در برخـي كـه ايـن براي .گذارم دهم يا مسكوت مي گذارند، من به داليلي جواب نمي كامنت مي

در اين موارد شايد جالب شخصي جواب دادن و شويد خودتان متهم مي موارد از طريق كامنت شخص ثالثي كه معموالً نزد خوانندگان .دهد آيد نظر مي بينيد شخص ثالث مي مي ين جا ا .نشود

نه شناخته شده به صفت هويـت حقيقـي، زيـرا ممكـن اسـت آقـاي . سايت شناخته شده است دانند يك حـسن وجـود دارد بـا ايـن تيـپ فكـري امـا نويسد و همه مي ببا نام حسن نويسنده

اظهـار نظـر و هـا آندر اينگونـه مـوارد . اسم واقعـيش بيايـد ابدانند كه كيست؟ شايد هم نمينـد نتوا در ايـن فـضا نمـي ينـد تا نيا . فضاي اينترنت خيلي فضاي پويايي است . كنند برخورد مي

)102( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

خواندم را مي ها پيغامنشستم و صبح مي 4برخي اوقات تا ساعت . ند كه چگونه است نحدس بز انـد نشـسته آن جـا كني يك جمعي حس مي .شدم يدادم و متوجه گذشت زمان نم و جواب مي

دهي يكي ديگـر تواني حدس بزني اين جوابي كه مي مي حتّا .كنند اين موضوع بحث مي درباره سـت كـه بـه نظـرم اصـالً در يـك وضـعيت بـسيار پويـايي .كنـد برخـورد مـي بـا آن گونه هچ

غذي مشابه اين كار را بـا الـو نويسي كا در يادداشت . افتد نويسي كاغذي اين اتفاق نمي يادداشت هـم آن جا دهيم اما در انجام توانستيم اين كار را داديم و امكاني درست شد كه مي انجام سالم

.باني پيام حضور داشت و هم سرعت رابطه كم و پرهزينه و محدود بود دروازه

درگير اين من آن موقع در روزنامه كم و بيشكه اين ديگري هم بود به جهت ي بعد يك مسألهدادنـد و ها اصالً به آن پاسخ نمـي گيري بود خيلي كه براي پي مواردي . الو سالم بودم ي حوزهيتي هم نداشتند بعد آن فردي كه پرسنده بود باز ارتباطش در مراحل بعدي خيلـي مسوولهيچ

ـ شد يعني فقط در يك مرحله بود كه شما مي كم رنگ مي ن توانستيد يك پاسخ بدهيد حـاال اي .پاسخ يا از طرف شخص شما يا منابع ديگر بود

خيلـي راحـت ايـن جـا نه تنها سرعت پياده كردن بلكه مشكالت ديگري هم داشـت امـا و مـشكل اسـت سـاده .توانيـد آن را منتـشر كنيـد شما با يك كليك مـي .كند خودش تايپ مي ه فـضاي سـايبري يكي ديگر از اثراتـي كـ . فضايش بهتر است هم خيلي .كند خاصي ايجاد نمي

ممكـن اسـت دخواهيـد در روزنامـه نقـل قـول كنيـ وقتي كه مـي .هاست گذاشته در نقل قول عمداً مغلوط و مخـدوش يا . دهد مي اين كار به چند دليل رخ .مغلوط نقل شود حتّا مخدوش و

يا داليل ديگر از جملـه غلـط در ،كنند خالصه مي يادداشت حجيم نشود كه اينيا به دليل شود امكان آن را نداريم كه برويم اصـل نقـل حتّا خوانيم حوصله و ما هم كه مطلب را مي ... ايپ و ت

در يادداشـت ناقص يا غلط آن وقت هر چيزي كه . دسترسي هم به آن نداريم .قول آن را ببينيم .وجـود نـدارد سـايبر ي اما اين مشكالت در فضا .پذيريم و احياناً مي خوانيم هست همان را مي

.كنـد رود آن را نگـاه مـي خواننده هم فوري مي .توانيد نقل نكنيد و فقط لينك بگذاريد ميشما ممكـن اسـت .شـود خواننده متوجه مـي ،اگر نويسنده از نقل قول برداشت اشتباهي كرده باشد

ايـن يـك . نيست دسترسي وجـود دارد يي هقول را بخوانيد هيچ مسأل نقل ي شما بخواهيد همه هـا قـول نقـل براي ايراني كه خيلـي از ايـن .، آن هم براي ايران ستر اين فضا كليدي د ي نكته

.د و اين به نظرم خيلي اهميت داردنشو مخدوش و مغلوط نقل مي

)103( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اگـر بخواهـد ببينـد آقـاي .دينويـس مطلب اگر ديد كه شما مثالً در باب آزادي مـي ي خوانندهشته است و چـه ديـدگاهي داشـته اسـت آزادي تا حاال چند بار مقاله نو درباره مهندس عبدي

.هاي پيشين برايش فراهم است براي او سهل خواهد بود زيرا ارجاع به متنكه در هر يادداشتي مطالـب را ست ني الزم .ارجاع دادن مهم است . اين ويژگي بعدي است

ص هـاي قبلـي، از تكـرار مكـررات خـال توانيم با ارجاع و لينك دادن به نوشته تكرار كنيم، مي در واقع دست نويسنده و نيز خواننده براي استفاده از مطالب گذشته و مرتبط با موضوع . شويم

د از نـ كن ها در اين فضا پيوستگي بيشتري پيـدا مـي بينيد يادداشت به همين دليل مي . شود باز مي اگـر مـن در . تـان هـستيد هـاي گذشـته شما خودتان هم در ارتباط با نوشـته كه اين تر مهمهمه

هاي پـنج سـال قبـل تواند يا حوصله دارد كه برود نوشته ميچه كسي ، سالم بنويسم ي روزنامهحـاال بـرود . توانـد كسي مي كمتر ام؛ نوشته يمرا پيدا كند تا نشان دهد كه در آن زمان چه مطلب

ه منتشرش نكـنم چـ من اطالع هم بدهد اگر ،خواهد به من اطالع دهد ميگونه هكند چ هم پيدا توصـيفي كـه از آخـر زمـان . نيست، عين آخر زمان اسـت گونه اما در اينترنت اين ؟كند ميكار هايتـان نوشـته ي هم همه آن جا . اعمالتان جلوي چشمتان است ي همه كه اينگويند مبني بر مي

بنابراين . اين طوري گفتي آن جا اين طوري گفتي اين جا كه مبني بر اين ،جلوي چشمتان است ـ . و توجه و ارتباط با گذشته را شاهد خواهيم بود يك نوع دقت كـسي كـه در ر ايـن اسـاس ب

خالصـه ،هايش اش، اعمال و نوشته نويسد متوجه است كه تمام مطالب گذشته فضاي سايبر مي .اش در دست خواننده است و بايد پاسخ گوي اين مسأله باشد كارنامه

روزنامه را همـين امـروز .ست ني نداشتن محدوديت زما ، جالب ديگر اين فضا ي يك نكته پـاك را دارنـد و بـا آن مـثالً شيـشه روز كه گذشت روزنامه را بـر مـي ،خوانند گيرند و مي مي شـما ؛نيـست گونه اما در اينترنت اين .شود آن را نگه داشت يا خيلي سخت است نمي .كنند مي

ي آيي كالً همـه فر، از سفر مي رفتي س .توانيد به آن مراجعه كنيد مي ، ديگر هم بياييد ي يك هفته . العـاده اسـت كني و به نظرم اين ويژگي فوق مطالعه مي ،خواني كه جديد آمده مي را هايي لينك

كاري كه در روزنامـه ،دهد برحسب مورد از دست نمي حتّا هايش را در نتيجه نويسنده خواننده كـه از خوانـدن اسـت كـسي بعيـد زيـرا .اتفاق بيفتـد ممكن است با چند روز روزنامه نديدن

.در روزهاي بعد روزنامه را پيدا كند و آن را بخواندبه سادگي بتواند روزنامه عقب افتاد توانيم بگوييم اينترنت معناي حـق را مي ، ديگر نگاه كنيم ي حاال اگر بخواهيم از يك زاويه

كرده به طوري كـه يعني هم حقوق نويسنده را زياد . استنگاري بسط داده روزنامه ي در حوزه

)104( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يعنـي حـق انتخـاب . اسـت برده باال تواند بنويسد و هم حقوق خواننده را هركسي بخواهد مي شـود قاعدتاً مـي ، وقتي اين حقوق براي هر دو طرف بسط يافت .استافزايش يافته براي شما

. ست بيشتر محقق شـده اسـت اگفت كه امكان استفاده و تعامل و آن چه كه هدف بسط آزادي آيـا تكـاليف هـم بـاالتر ،مدت به تناسب افـزايش حـق لي من در اين شك دارم كه در كوتاه و

ولي به نسبت بايد تكاليف نويسنده هـم .حق باالتر برود خوب است هرچه رود يا نه؟ چون مي غربي درسـت اسـت كـه حقـوق زيـادي دارد ولـي ي يك نويسنده در جامعه .افزايش پيدا كند

غيـر آزاد ي زيادتر از فردي كـه در يـك جامعـه .اليفش هم زياد است واقعيت اين است كه تك كنم هنوز فضاي اينترنتي ما تكليف را متناسـب بـا حقـوق بـسط نـداده فكر مي . كند زندگي مي

.است

همانند فاز تـأخيري ما ندارد ي در حال حاضر ارتباطات ديجيتالي سن قابل توجهي در جامعه افـراد آيـد ماند وقتي اتومبيل مي مثل رانندگي مي .دي است فرهنگ ما به تبفرهنگ معنوي نس

حقوق راننده و عابر پياده و حقوق رانندگان ديگر را ابتدا خيلـي كـم رعايـت ،آداب رانندگي .كند ولي با گذر زمان افزايش پيدا ميرا حقوق خودش حّتا .ندنك مي

شـد بعـد بيشتر رعايت مي مشكل همين است كه اتفاقاً ضوابط رانندگي در ايران آن اوايل نظمي خودش به يـك فرهنـگ تبـديل شود و اين بي كه بلبشو شد، حقوق رانندگي رعايت نمي

ه هـاي قـديمي ايـران را ديـد شـايد فـيلم . از روز اول مواظب اين قضيه بودند ها ي غرب .شود مي يـك پلـيس بينيـد در فـيلم مـي .رود آيد و مي هاي قديمي تك و توك ماشين مي در فيلم .يدباش

ي رانندگي در ايران در دهـه .دهد راه مي يگيرد به ديگر را مي يكي ايستاده جلو چهارراه وسط خواهم بگـويم البته نمي . نظمي كامل پيدا كرد پنجاه رانندگي ما بي ي چهل خيلي بد نبود از دهه

نه مـسووال خواهم بگويم وقتي رفتار غير آيد ولي مي در فضاي سايبر هم عين آن وضع پيش مي .توان به راحتي جلويش را گرفت در اين فضا تبديل به يك فرهنگ شد ديگر نمي

شما وقتي خارج از كشور تشريف ببريد در خيابـان اگـر . اشاره كرديد خيلي زيبايي ي نكتهبه يك غربي به تنه شما بخورد امكان ندارد يعني من تا حاال برايم اتفاق نيفتاده كه نايستد و ي تنهدر فضاي ديجيتاليش هـم كـم و . برايش فرهنگ شده ش نخواهد احترام به حقوق ديگري پوز

كنيد در فضاي سايبر ما اگر فكر نمي.شود هم منتقل ميآن جا . حاكم است بيش همين فرهنگ

)105( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

آن فرهنـگ كـه ايـن ايجاد كرد يـا را كه يك مقدار هوشمندانه برخورد شود بتوان اين فرهنگ شود كه و قطعاً فرهنگ ديجيتاليمان همان ميپذيرد تأثير مي اجتماعيمان ديجيتالي هم از فرهنگ

.فرهنگ روابط اجتماعيمان است. سـخت اسـت »يـك ذره «اما تحقق اين اگري كه در سخن شما بود بـيش از . توان بله مي

در اوج . مشكل مـا همـين اسـت » نهال كاشكي از آن برآمد ،اگر را با مگر تزويج كردند «: گفتيـك پلـيس خيلـي . كـرد وظيفـه مـي انجـام لبنان يك پليس را ديدم كـه سـر چهـار راه جنگ مـا . كـرد او ايستاده بود با عشق و عالقـه كـار مـي ولي بود ها ناهنگام بمبار .بودشناسي وظيفه

كه هست ه هرچ .يا ساختارمان است و فرهنگمان از يا . به هر دليلي .چندان اين رفتار را نداريم .ني حاكم نيستقاعده و قانو

،زيرزمينيهاي نوشته در .نويسد رود زيرزميني مي مي ،وقتي كه يك فرد نتواند آزاد بنويسد غرب را فقط اين طوري نگاه نكنيم كه مردمشان با فرهنگ هستند و . شود يت محقق نمي مسوول

وب هم باشد و مشر جمهور رييسكسي در غرب اگر . كنند طبق ضابطه راهنمايي و رانندگي مي ،يك گل در جـام جهـاني زده طرف ،در ايران . كنند مجازاتش مي ،بخورد و پشت فرمان بنشيند

بائر با آن همه افتخارات و جام در آلمان بكن . خودش كند ي ملت را برده ي خواهد همه االن مي كـرد گفتنـد راه بيفـت راننـدگي يك خـالف ،ست براي خودش كسي ،جهاني برده، مربي بوده

گوينـد مـي .خالف رانندگي رسيدگي كنـيم و كـاري هـم بـه ايـن افتخـارات ندارنـد برويم به خـودش خـالف آن جا پليس .افتخارات شما سرجاي خودش اين خالف هم سرجاي خودش

.ي بايد بدهـد ي اگر نكند چه هزينه داند مي .]اخيراً اتفاق افتاد [كند خودش را جريمه مي ،كند مي . نفعش استفهمد اين جريمه دادن هم به مي

آقاي مهندس چند تا يادداشت ديجيتالي داريد؟ حضور ذهن داريد؟ مثالً بعد از انتـشار در روزنامـه در ؟ نوشته باشم يا نه آن جا ست كه خاص امنظورتان اين

نوشتن در فضاي سـايبر براي ،ابتدا بگويم در اسلوب و چارچوب . هم منتشر شده باشد آن جا ولـي .بـدهم لينـك آن جـا تنها فرقش ممكن است اين باشد كه .ارمگذ ا غير سايبر فرقي نمي ي

هـا و ام در روزنامـه كنم كه مطالـب منتـشره هايم تفاوت چنداني ندارد و سعي مي فضاي نوشته .نشريات را در اينترنت بگذارم

)106( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كنيد چيزي حدود بيش از دو هزار فكر مياز چهـار سـال . ام اسـت مطبوعاتي هاي ها و نوشته نه اين رقم اندكي كمتر از كل يادداشت

مـورد فقـط خـاص 200 تـا 150 ولي شـايد .ما تهم در سايت آينده گذاش ا تهنوشرا پيش هرچه از كمتـر اندكي ها اينكل تعداد . ي چاپ نشده باشد ي سايت نوشته شده باشد و در هيچ روزنامه

.هزار مورد است

با فضايي كه ،گيريد در آن فضا قرار مينويس وقتي كه احساس شما به عنوان يك يادداشت آيا .شود ست متفاوت مي روزنامه كاغذي

.نويسم يك دليلش هم اين است كه من در واقع براي فضاي اينترنت نمي . هم نه و هم بله .نويسم فرضم اين است كه براي روزنامه مي،نويسم من هر يادداشتي كه مي

ي مثل صبح ي شما وقتي كه در يك روزنامه. ي سايبرببينيد ما بحثي داريم با عنوان مكان در فضاايـن تغييـر مكـان از يـك دانم خواهم ب مي. است سالم متفاوت ي روزنامهبا .نويسيد امروز مي

؟ تأثيرگذار استچه قدرديگر و به فضاي ي نشريه به نشريه آن جا است و فقط هم براي يك نشريه نويس خاص نويس يا مقاله روزنامهگاهي شخصي

يكـي ديگـر در گـاردين .نويـسد مثل فردي كه به طور ثابت در نيويورك تايمز مـي .نويسد مي هـا اين يك نويسنده براي هر دوي كه اينشان مختلف است اما ي اين دو روزنامه فضا .نويسد مي

در قالب فضاي خاص هـر يـك از آن دو كه ايننه . بنويسد حتماً فضاي خاص خودش را دارد تـوانم مـي هـا ايـن هايم فضاي خاص خودم را دارم حاال در هر كـدام از ادداشتمن در ي . باشد

توانيد برش داريـد بگذاريـد در خب مي ،نوشتم ميامروز بنويسم مثالً يادداشتي كه در شهروند هـايم بـا تغييـر نـشريه تفـاوت زيـادي فضاي نوشـته . كند براي من فرقي نمي ، شرق ي روزنامه

بـه طـور شخـصي ، خاصـي باشـند ي نـشريه سنـوي يادداشـت كه آن از اين افراد بيش . كند نمي .كنند نويس هستند و فضا را خودشان تعريف مي يادداشت

.ندا ي با يكديگر متفاوتي نهاولي بسترهاي رسممكن است در سالم يك جور بنويسيد چون مخاطبت يك كمـي . استمتفاوت خيلي كم

در حـال حاضـر البتـه .نـدارد وجود تفاوت زيادي كند ولي بين شرق و شهروند امروز فرق مي قطعـاً در . شرق بايد خيلي چيزهـا را رعايـت كـرد كـه رد نكننـد ي در روزنامه ) به بعد 1388(

)107( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

وجـود آن جـا سـت در اباني خبري كه در شرق نويسم چون دروازه سايبر اين طور نمي فضاي شتن در شرق كمي ناشي از بـسته بـودن نو ي اين نحوه .كنم ندارد يا در مهرنامه اين كار را نمي

دربـاره اخيراً يـك يادداشـت .گردد بيشتر به عامل بسته بودن فضا برمي .فضاي مطبوعاتي است توانم در اينترنت بگـذارم هـيچ خب اين را مي.چاپ نكردندكه براي شرق نوشتم ايران تحريم

وكنـد جـز دارد زيرا فكـر مـي حق هم.كند چاپ نميبه هر دليلي مشكلي ندارد اما آن روزنامه كند حاال چاپ كنند اما من كه نوشتم فرضم اين بوده كه چاپ مي اذيتش مي .خطوط قرمز است

هاي من بفهميد براي يادداشت ي توانيد از مطالعه كنم شما نمي گفتارم فكر مي تأييد براي . نكرده .كه چاپ كرده نيست يي يهها وابسته به فضاي نشر ام؟ زيرا نوشته كدام نشريه نوشته

. كنيـد من شايد نتوانم ولي شخص شما به عنوان نويسنده با من و هر مخاطب ديگري فرق مي نويسيد مي. خودتان اشاره فرموديد. فهمد ديگري ميي فهميد همان طور كه هر نويسنده شما مي

ـ بـه گونـه آن جـا خب قطعاً خودتان بايد احـساس كنيـد كـه .، خوانده شود كه چاپ شود ي ي .برساند ولي به زباني كه محدوديت چاپ برايش ايجاد نشودرا بنويسيد كه همان معنا

ي ويژگي ديگري كه در رسانه . چيز ديگري نيست .عنصر موثر در تفاوت فقط همين است اخيـراً كه در يادداشتي . عنصر رسميت است ،سايبر وجود ندارد ولي براي من خيلي مهم است

و صـراحت هـايم را بـا آزادي يادداشتي توانم همه من مي . ام ا توضيح داده ام اين نكته ر نوشته. دهم با حـدي از محـدوديت در روزنامـه چـاپ كـنم اما ترجيح مي .بيشتر در اينترنت بگذارم

هـاي بعضي خبرهـا در رسـانه دهند اجازه نمي دانيد كه در ايران مي. علتش رسميت يافتن است دانند اين خبـر د، گرچه مي ند به آن رسميت ده نخواه نمي كه اين براي. انعكاس پيدا كند جمعي

مردم هم از آن اطـالع ي ها مثل ماهواره و اينترنت منتشر شده و تقريباً همه از طريق ساير رسانه نگـار من به عنـوان يـك روزنامـه ي بنابراين وظيفه . هاي بسته اين مشكل را دارند سيستم. دارند

كـاري اسـت كـه بـا اينترنـت ، ايـن .شكستن اين مرز هم مهم است .فقط نوشتن مطلب نيست .هيم د انجامتوانيم نمي

)108( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

. اند بهره كماعتبار منبع ها از عنصر رسانهكه در حال حاضر اين شايد به دليل .شود نمياينك هم .اند را جامعه پيدا نكردهانو كم بودنش به خاطر اين است كه هنوز جايگاه خودش

هـاي در حـال حاضـر چـه تعـدادي از مـردم شـبكه . كنـد أله را حـل نمـي مس ،نه؛ جايگاه يـك مثـال ديگـر . بينند، نسبتاً زياد است اما مشكل مورد نظر حل نشده اسـت ي را مي ي ماهوارهكند اين را تلويزيـون آن قدر عمومي شده كه فالن امام جمعه فكر مي . وان است فارسي ي شبكه

يـي خانم جلسه ،ها بود گفت جلسه قرآن خانم ديكان من مي يك كسي از نز .كند ايران پخش مي را ويكتوريـا البتـه اسـم سـريال (وان شروع شد فارسي ر ديگ :وقتي ساعت مورد نظر شد گفت

كوشد يـك تـار مـو از زن را يي كه تلويزيونش مي معهدر جا .وان ببينيم برويم فارسي ) برده بود چـرا . ست، تـا ايـن حـد نفـوذ كـرده روابط جنسي هايش اي كه محور برنامه نشان ندهد، شبكه

د بـه آن رسـميت نخواه چون نمي؟ كنند هاي خود تعديل نمي هاي رسمي قدري در برنامه شبكه .وان را ببينند مردم ايران فارسيي اگر همه حتّا د،نده

مثال شما طبق ي است كه ي نهاهاي ارتباطات ديجيتالي همگرايي رس آقاي عبدي يكي از ويژگي من فرمايش شما را دريـافتم ولـي . تلويزيون با اينترنت است ي ر حقيقت درگير كردن حوزه د

.ي پيدا كنديتواند در فضاي ديجيتال براي خود جا همان نهاد رسمي هم ميكـرديم هميـشه فكـر مـي . ها مهم است ولي رسميت دادن به اين رفتار و سياست .تواند مي

االن كدام خبـري هـست كـه . ان آزادي سانسور خبر است يك مورد از فقد .آزادي وجود ندارد امـا .شود نداركسي خبر، دوصد تا ندا هم در خيابان كشته شبود يك زماني ممكن . منتشر نشود

امـا .شـود هم منتشر و تبديل به يـك بحـران مـي شامروز نه تنها خبرش بلكه فيلم كشته شدن CNNوقتـي در . در جامعه ما حـل نـشده اسـت رساني آزادي اطالع ي بينيم كه نهايتاً مسأله ميشود آن اهميت دارد وگرنه اگـر تلويزيـون ايـران آمريكا ميجمهور رييسبينيد يك نقدي به مي

ي دارد؟ بنـابراين رسـميت يـافتن يعنـي تـصرف يـ آمريكا را نقد كنند چه فايـده جمهور رييس ي البتـه منظـور از رسـانه . دارداهميـت بـسيار زيـادي اين امر . به وسيله آزادي رسمي ي رسانه

ي كـه در داخـل كـشور بـه صـورت قـانوني ي نها دولتي نيست بلكه هر رس ي رسمي فقط رسانه .كند فعاليت مي

)109( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.هاي كاغذي روزنامههمانند به همين دليل حكومت نسبت به يك مطلب جزيي كه .ست روزنامه هم به يك معنا رسمي

بـدتر از ايـن در اينترنـت مـورد ممكن است هـزار شود ولي حساس مي ،كند روزنامه چاپ مي .باشد و چندان حساسيتي نشان ندهد

.استشايد چون از مجاري دولتي مجوز دارد چنين .بله

شـما بيـان كـه ديدگاهي از يكنيد ما االن در دوران گذار هستيم و در حقيقت بخش تصور نمي ايـن اسـت كـه فرهنـگ و عـادت به خاطر ،گذاريد كنيد و نام رسميت دولتي روي آن مي مي

.جامعه ما وجود دارداز نگاري كاغذي هنوز در بخش قابل توجهي روزنامه بيـشتري هـم ي نويسم ممكـن اسـت خواننـده وقتي در اينترنت مي .نه؛ به اين دليل نيست

اما نوشتن در دارد هم يمنافع ديگر و بيشتر خواننده . هم دارد ماندگاري بهتري حتّا داشته باشد بسط آزادي و رسـميت دادن را نيـز دارد بخشي آگاهي ي وظيفه كه آنهاي داخل غير از وزنامهر

.دهد ميانجام

؟اعتباربخشي به پيام يعنـي شـما بـه اينترنـت كـه .جلوبه يعني عين بلدوزر عمل كردن و رفتن . رسميت دادن

همان كار در روزنامه چيزي انجام اما با يا هي را گفت ي ي يك ايده ا ه يك مطلبي را نوشت ،رسي مي .كني و آن رسمي كردن پيام است را به فضاي بسته تحميل مي

نويـسي ديجيتـالي يـا كنيـد در آينـده يادداشـت بينيد يا فكر مي اين را براي موقعيت امروز مي .نگاري ديجيتالي چنين خواهد شد روزنامه

.كند اگر جامعه آزاد باشد ميان اين دو فضا فرق نمي

؟دنگاري كاغذي نداري ما اعتقادي به مرگ روزنامهيعني شبينـي قطعـي توان پـيش يك چيزي كه مربوط به آينده است و اصالً نمي ي دربارهچرا بايد

مـن و شـما ؟نگاري باشد يا بميرد اين چه اهميتـي دارد مهم نيست اين روزنامه . فكر كنم ،كردتركيب من ترجيح در حال حاضر . بگذاريم خواهيم مطلب بنويسيم و تأثير نگاريم و مي روزنامه

)110( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـه اين. نويسم در آن بگذارم در روزنامه مي ههرچو يعني يك سايت داشته باشم .است اين دو .كنم فردا كدام گزينه ترجيح داشت آن را تقويت مي

اگر سايتتان هم بسته باشد؟احتّولـي در واقـع هـر دوي . چكـار كنـيم ديگر] مدتي بعد از گفتگو فيلتر شد [اگر بسته شد

اينترنت يـك ابـزار تكنيكـي پيـشرفته اسـت كـه خيلـي كـار را . براي ما يك ابزار است ها اينام هرچند براي ي نرفته ي روزنامهتحريريه هاست كه به مدت. متفاوت كرده است حتّا تر و راحت

به هـر دليلـي در ولي . لزوماً خوب است نرفتن به تحريريه اين كه ايننويسم نه مطلب مي ها آنتوانـستي در روم اما قـبالً نمـي هاي ديگر هم نمي روزنامه .ما هروزنامه شرق نرفت به اخير ي دوره

، در منـزل ايـن جـا نـشينم چـون مـن مـي ؟ چـرا .روزنامه به طور نسبي حضور نداشته باشـي چنـين چيـزي كنند اما قبالً هم چاپ مي ها آن. كنم كامل شد ايميل مي ،كنم تايپ مي ،نويسم مي

بنـابراين . چـاپ شـود ي بود و نوشت و تايپ و اصالح كرد تا آمـاده آن جا امكان نداشت بايد با اينترنت ، كاغذي از بين رفت ي كنيم و اگر روزي هم روزنامه فعالً از اين امكانات استفاده مي

ي دارنـد اگـر كاغـذ ي ها نوستالژي روزنامـه بعضي. اصالً دربند اين انتخاب نيستم . كنيم كار مي كنم هـر اما من االن هم از روزنامه و هم از اينترنت استفاده مي . برد روزنامه نباشد خوابشان نمي

خب اين جذابيت خاص .خوانم مي كشم روزنامه روي تخت دراز مي . عالمي دارد نيزكدامشان م و اسـتفاده نـشين يا همان اينترنت هم مـي !! ها پشت منقل خودش را دارد و البته به قول بعضي

ي نـه فقـط در حـوزه . جانبـه شـده اسـت در اينترنت عرضه بسيار ارزان، سريع و همه . كنم ميبـه طـور آخرين پژوهشم تقريباً ،كنم هم كار مي اجتماعي چون من در پژوهش .نگاري روزنامه

بـراي .شـود ندرت از كتاب استفاده مـي به گويم يعني ديگر تقريباً مي .استبوده اينترنتي كامل رجـوع اينترنـت بـه كنم ولـي تقريبـاً هـر نيـازي دارم استفاده مي .خوانم كتاب هم مي پژوهشم

در ، دهـي انجـام خواسـتي اگـر مـي كاري كه قـبالً انجام دسترسي ارزان و سريع براي .كنم مينويسي عين اين اتفاق در يادداشت .است بر بر و زمان هزينه چه قدر گنجيد كه اين ات نمي مخيله

.نگاري هم افتاده است روزنامه

ي داريم تحت عنوان مركزيت پذيرش پيام كه اين مركزيت پذيرش پيام ي جناب عبدي ما مقوله آيد در ارتباطات ديجيتالي به سمت و به نظر مي.اي دارد نگاري كاغذي جايگاه ويژه در روزنامه

)111( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نگار شود هر فردي ند روزنامهتوا هر فردي مي.رود كه اين مركزيت پيام از هم بپاشد سويي مي نويـسي كاغـذي در يادداشـت . نگاري شهروندي شكل بگيرد تواند خبرنگار شود و روزنامه مي

نگاري ديجيتالي اين بعضاً نوشتن سرمقاله يا يادداشت كار هر فرد تحريريه نيست ولي روزنامه نويسي را تجربـه رمقاله س،نويسي را تجربه كند بتواند يادداشت هركسي آورد كه بوجود فضا را

بينيد؟ را چگونه مي شما اين،كندوقتـي . هاي بهتري پيـدا شـوند نويسندهكه اين. ست كه وجود دارد اميدي ي اين همان نقطه

م ويگـ مـي پيش بگيريم؟ در نگاري كنيم چه سياستي را خواهيم روزنامه پرسند مي دانشجوها مي شـما در همـان دانـشگاهتان . كـت داشـته باشـيد كاري به فـضاي ممل در ابتدا خواهد نميشما

مهـم ايـن . گزارش و طنز از محيط خود بنويـسيد . دانشگاه بنويسيد مسائل ي دربارهسرمقاله را يـا يـك يك روزنامـه كه وقتي .نگاري دانشجويان شناسايي شود است كه استعدادهاي روزنامه

.آيـد وجود مـي چند نويسنده از آن به بينيد سالي بروبرگرد مي نشريه در دانشگاه وجود دارد بي نويـسندگي، فعليـت پيـدا ي هـاي بـالقوه ايـن قـدرت ،وجود نداشته باشد اين نشريات اما اگر

بعـد چهـار تـا . بگذاريد همه سرمقاله بنويسند .استالعاده فوقاينترنت از اين جهت . كنند نمي خـب ،آيند باال مي ،كنند گل مي .دشوند كه خالقيت و نوآوري دارن بااستعداد پيدا مي ي نويسنده

آغاز نوشتن و نويسنده شدن در يـك . شود مي انجام ها به سختي كاري است كه در روزنامه اينتا كسي بتوانـد جـذب و در روزنامه خيلي احتماالت بايد رخ دهد .روزنامه خيلي سخت است

هم است و مـا را اميـدوار اين خيلي م .ولي در اينترنت اين موانع وجود ندارد . مشغول كار شود نگاري به طور جدي شـنيده هاي آينده صداي تحول كمي و كيفي در روزنامه كند كه در سال مي

انـداخت و ديـد كـسي آن را وقتـي كـسي يـك وبـالگ راه . هاي خوبي بيايند شود و نويسنده ننـد و بـه آن خوا آن را مـي دبينـ و مـي دنويـس اما وقتي كه مي .گذارد آن را كنار مي ،خواند نمي

اين يعني طرف استعداد داشته كـه توانـسته مخاطـب جـذب كنـد و اگـر ايـن ،دهند ارجاع مي ، آزاد داردي ما با يك جامعـه ي تفاوتي كه جامعه. شد چنين استعدادي شناخته نمي ،وبالگ نبود

بـه نظـر مـن . اسـت تـر مناسب شرايط براي بالفعل شدن اين استعدادها آن جا در اين است كه نگـاري بـه روزنامـه حتّـا نخواهد كشيد كه اينترنت حجم وسيعي از نيروهـاي خـالق را طولي

.كند كاغذي عرضه

)112( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شـما بـا توجـه بـه . جغرافيايي و ارتباطـات ديجيتـالي وجـود دارد ي عنوان گسترهبا ي ي مقوله يا تأثيري براي شما ايجاد كرده است؟،يدا هي كه داريد چه تأثيري از آن گرفتي تجربه

مشكل را حـل ي تواند همه كنم اينترنت نمي اما باز هم من فكر مي است ببينيد اين درست بخواهيد از كه اينرويد و برخورد چهره به چهره داريد با راه مي هاي ايران وقتي در خيابان . كند

اما در هر حال اينترنت كمك شـاياني بـه . ، متفاوت است اينترنت اين حس را به دست بياوريد زبـان انگليـسي در كـه ايـن بـه دليـل ولي . ديك شدن نگاه ايرانيان داخل و خارج كرده است نز

ايـن اميـد بـا ايـن حـال . يم فرا زباني عمـل كنـيم ا ه هنوز نتوانست، ايراني ضعيف است ي جامعههـاي در آينده بتواننـد وبـالگ حتّا د و نرود كه اينترنت و ماهواره به يادگيري زبان كمك كن مي

ي كـه در يـ تجربه ؛ ايرانيان هم ارتباط برقرار كنند ي هم داشته باشند و با خارج از حوزه دوزبانهاز بيننـدگان و درصد 50 تا 45 داشتم اين بود كه حدود »)ayande.ir (آينده«مديريت تارنماي

ايـن . گذاران از خارج از ايران و عمدتاً از آمريكا و اروپا و امارات متحده عربـي بودنـد كامنت .توانيم درك مشترك پيدا كنيم مياگر بخواهيم دهد كه ما ارتباط نشان مي

نويسي كاغذي بيـشتر از آيد قدرتش در يادداشت به نظر مي ؟بينيد بحث سانسور را چگونه مي شما چنين چيزي را قبول داريد يا نه؟ قدرت حاكميـت بـراي باشد نويسي ديجيتالي يادداشت

ديجيتالي است؟ي كاغذي بيشتر از روزنامه ي ايجاد سانسور در روزنامه بـسيار ي سـرمايه ،يـك روزنامـه راه بيندازيـد بخواهيـد شـما اگر .اصالً قابل قياس نيست

در چنين حـالتي خودتـان هـم . درا بايد طراحي و تجهيز كني زيادي نيروهاي جذب هنگفت و و يك شب بيايند بريزنـد تا دستاويزي به حكومت ندهيد تا كنيدي عمل ي كنيد به گونه سعي مي

داد بنابراين فوقش ايـن انجام كار را اين شود اما در اينترنت با حداقل هزينه مي .ببندند و بروند را از دسـت چنـداني خب در اين صورت حداقل سـرمايه . است كه بيايند و نويسنده را بگيرند

. نـد ند آنان را دستگير ك نبتوانعالوه بخش اعظم نويسندگان اينترنت در ايران نيستند كه ه نداده ب تواند جاي روزنامه را بگيرد چـون بـه هـر حـال اما در كشورهاي ديگر اينترنت خيلي هم نمي

شان بنويسند خيلي دربند اين نيستند كه در مردم آن كشورها اگر آزادي داشته باشند در روزنامه نويـسم ولـي عـادي را مـي يك مطلب . شود؟ اما در ايران قابل قياس نيست سايت چه گفته مي يـد، صد تـا بـاالتر از آن را در اينترنـت هـم منتـشر كن اگر در حالي كه . كند روزنامه چاپ نمي

مثال . اش سانسور باشد رسميت دادن است مسأله كه اينشود حكومت ايران بيش از چيزي نمي

)113( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

،نـه نـدارد دانيد به لحاظ شرعي داشتن حجـاب كوچـه و خا شما مي .برايتان بزنم تري ملموس در خانـه منـع .فرقي ندارد يك موي سر كسي در كوچه پيدا شود يا در خانـه جلـوي نـامحرم

اگر اما .نداردبه اين وضع از حجاب اعتراضي كسي هم عمالً و خيابان در كوچه .قانوني ندارد تـا جـايي كـه بتواننـد در تلويزيـون مـانع و شـود ساز مـي بيفتد مشكل در تلويزيون اين اتفاق

شرع و قانون نيست بلكه اين فقـط رسـميت دادن و نـدادن ي روشن است كه مسأله .شوند ميت ا نـه اگويد كه شـراب را بـرو در خ دين نمي .در حالي كه واقعيت دين اين طور نيست . استآيي جـور ديگـري بـاش، امـا در خيابان جلوي حاج آقا كه مي .حجاب باش بي ، زنا كن ،بخور

نگار شكستن كار روزنامه . كوچه و خانه ندارد در خدا كه .خواهي باش جلوي خدا هر جور مي هـاي بـا وجـود رسـانه در حـال حاضـر به نظر مـن . اين سد است و اين غير از سانسور است

دانم يك خبري باشد كه اطـالع ي و اينترنت عمالً سد سانسور شكسته شده و بعيد مي ي ماهواره آن .گونه نيـست اصالً اين . هم نداشته باشيم منتشر نشده باشد يا اگر مثالً اطالعي .نداشته باشيم

.چه كه ما با آن مشكل داريم رسميت داشتن آزادي گردش خبر است

خواهند وارد كه مي هستند يي ها نادانشجويان يا جو وگو گفت اينمخاطبان اصلي آقاي عبدي ري بـراي كـالم آخـر نويسي شوند اگر مطلب خاص ديگـ نويسي و سرمقاله يادداشت ي عرصه

.داريد بفرماييدهايشان را منتشر نكنند يا به غير نام خودشـان منتـشر ترها سعي كنند مدتي يادداشت جوان

اگـر بـه .ها را نديده بگيرنـد آنتوانند ميبعداً چون در صورت انتشار به غير نام خودشان .كنندآن را كنار اشتباه است د نديد؟ اگر هايش چگونه است كنند كه انعكاس كم نگاه مي نام نباشد كم

ممكن اسـت يـك جـوان .خواهم اين قاعده را براي همه بگويم من نمي . عجله نكنند .ندگذارباش را داشته باشد كه از همان ابتدا جـذاب و خوانـدني و ساله هم واقعاً توانايي 20 ساله و 18

ولـي .خواهيم بحث كنيم ها نمي استثناء ي استثناء است ما كه درباره ها اين اما .تأثيرگذار بنويسد . اسـت گونـه هد واكنش ديگـران چـ نافراد ديگر سعي كنند كه ابتدا بدون نام بنويسند و بعد ببين

بگذارنـد ديگـران . كه بعد نتوانند از خودشان جدا كنند ،يادداشت را به خودشان سنجاق نكنند فـراهم هـا آنن را بـه خـوبي بـراي فضاي سايبر اين امكـا .هايشان را نشان دهند خوب واكنش

،كننـد هايي درسـت مـي برخي جوانان وبالگ . بگويد ها آناعتراضي دارد به هركسي كند كه ميعـين . را هـم خيلـي نخورنـد هـا اين فريب .كند كند آن از اين تعريف مي اين از آن تعريف مي

)114( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اشـكاالت كـه ايـن بـه يمهـ اجـازه د . نباشيم ،تراشند شوند سر هم را مي ها كه بيكار مي سلمانيبيشتر ترجيح دهند تا شنيدن تعريف و را شنيدن اشكاالت جوانان بهتر است .ان گفته شود مكار

در آينـده ، يقين داشته باشند كه اگر استعداد و توانـايي نويـسندگي را داشـته باشـند .تمجيد را ين مسأله اين تر مهم .خواهند كرد كنند و وضعيت خوبي پيدا اين اشكاالت را برطرف مي ي همه

اگـر . رسـد بگوينـد به ذهنشان مـي كه هبيايند و هرچ ديگران ند بگذار .است كه نقدپذير باشند در روزنامـه .سـت ا فضاي اينترنت يك جاي خوب براي تمرين كردن ، اين مسير را بروند ها آن

خطا خستين ن . روزنامه جاي آزمون و خطا نيست ؛توان تمرين كرد اين را هم بگويم راحت نمي خيلـي از . امـا در فـضاي اينترنـت ايـن امكـان وجـود دارد .ممكن است آخرين خطا هم باشد

رفـتم من هم مـي ،بدهم خواستند نظر نوشتند و از من مي هاي خود مطلب مي در وبالگ ننااجو چـون ،گفتم بـد اسـت اگر بد بود مي. تعريف و تمجيدي باشدكه اين بدون ،دادم مي نظر آن جا نگـاراني كـه در جـواني خيلـي از روزنامـه .خواست كه تعريـف كـنم نمي،خواست را مي نظرم

زنـدان زنـدان و اصـالً نـد رفت ند،جوانمرگ شدند به اين علت بود كه يـك چيـز تنـدي نوشـت را عوض كرد در حالي كه اين امكان در فضاي اينترنت فراهم است كـه ها آن سرنوشت زندگي

.ا كنندجوانان به خوبي آزمون و خط

. و درود بر شماممنون .كنم خواهش مي

پيوست يك

هاي منتخب ها و سرمقاله يادداشت

حد لزوم، حد كفايت

سالمي روزنامهمنتشر شده در -1370 بهمن 12

اي در عرصه تفكر چنان تاخت و تازي را به راه انداختنـد كـه طي يكي دو سال اخير عده و بديهي را زير سوال بردند و چنان جوي ايجاد كردند كه آنان چنان اصول اوليه . سابقه نداشت

.بسياري از ترس تكفير و تفسيق زبان فرو بستند تا سالمت بمانندو اين كه ميزان رأي ملت است و جمهوري . يك از اين بديهيات اصل جمهورت نظام بود

ي اسـالمي آنـان بـا ايـن اسـتدالل كـه جمهـور . تواند فاقد اين شـرط باشـد در هر نوعش نمي بديهي است اگر قرار . حكومتي از باالست، اصالت رأي مردم را در تحقق حكومت منكر شدند

شود اصالت اين حكومت منهـاي رأي مـردم باشـد، معيارهـاي آن را نيـز خـود آقايـان تعيـين دانستند كه شدند زيرا مي و اصوالً به همين دليل بود كه چنين اصل بديهي را منكر مي . كردند مياراي چنان پايگاه مقبولي نيستند كه از طرف مردم براي تمـشيت امورشـان مـورد تأييـد قـرار د

.گيرندتـر از آن اسـت كـه احتيـاج بـه سخنان مقام رهبري در خصوص رد اين تفكر غلط واضح

دانيم كه مخاطبان اين سخنان هنوز هم پايبند به عقايد خود ما نمي . توضيح و تفسير داشته باشد چه كه از اين به بعد بايد مورد بحث ا خير؟ در هر صورت اين مسأله اهميتي ندارد، آن هستند ي

.قرار گيرد حد لزوم و حد كفايت استاين امر بديهي است كه در هر انتخاباتي بعضي شروط را براي تحقق حد كفايـت كانديـدا

ر واجد آن شـرايط بـود، كنند، اگ سپس نامزدهاي آن مقام را با آن حد مقايسه مي. كنند تعيين مي كننـده كانديدا شدن آن فرد از نظر قانون بالمانع است و از اين مرحله به بعد رأي مـردم تعيـين

.نهايي استتـوان شود؟ آيـا مـي شود كه حد كفايت چگونه تعيين مي اكنون اين سوال جدي مطرح مي

ر واقـع موضـوعيت اين حد را آن چنان محدود كرد كه بسياري از نامزدها حـذف شـوند؟ و د براي استان تهـران . هم چنان كه در انتخابات خبرگان چنين شد . شرط انتخاب مردم منتفي شود

و به قول يكـي از مخالفـان اصـالت رأي . نفر را برگزينند15 نفر مردم مجبور بودند 16از ميان

)117( در گفتگو با عباس عبدينويسي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

البـي و شما هـم يـك كيلـو گ . مردم در سيماي جمهوري اسالمي، يك كيلو گالبي وجود دارد تـر اگر بخـواهيم بـه زبـان سـاده . خواهيد بخريد و در نتيجه شما هم مجبوريد آن را بخريد مي

ها كـه حتـا در بعضي از استان . »آش كشك خالته بخوري پاته نخوري پاته «: بنويسيم بايد گفت .تعداد كانديداهاي خبرگان از تعداد مورد نياز كمتر بود

انتخابات خبرگان مشكل اصلي در اجرا بود و نه قانون اگر چه بسياري عقيده دارند كه در با اين وجود بايد روشن كرد كه حتا از طريق تصويب قانون اجازه چنين امري وجود ندارد كـه

اگر چنين شـود . حد كفايت را طوري تعريف و تعيين كرد كه حد لزوم ديگر مصداق پيدا نكند مردم به انتخابات شود؟ هم چنان كه در انتخابـات تفاوتي اي نيست كه منجر به بي آيا اين زمينه

و آراي آخرين كسي كه از تهران بـراي ايـن مجلـس انتخـاب شـد . مجلس خبرگان چنين شد . درصد واجدين حق رأي بود4چيزي كمتر از

.اميد است كه اين بحث را در آينده هم ادامه دهيم

يك حكم و چند نتيجه

سالمي زنامهرومنتشر شده در -1371 شهريور 29

آميـزي در مجلـه فـاراد، باالخره پس از گذشت قريب به شش ماه از چـاپ طـرح تـوهين دادگاه مطبوعات با حضور هيات منصفه رأي بر محكوميت مديرمسئول مجلـه داد و وي را بـه

.شش ماه حبس تعزيري محكوم كرد كـه چگونـه چـاپ ماه سال جاري را به يـاد آورد حتماً حافظه خوانندگان محترم فروردين

اي با برداشـتن مذكور در حد مسأله بسيار حياتي و ملي مطرح بود و در اين ميان نيز عده طرح پرچم مبارزه عليه فاراد، سعي در كوبيدن گروهي ديگر از جمله وزير محتـرم سـابق فرهنـگ و

قـاي هـاي اسـتعفاي آ شايد بتوان گفت كه مورد مـذكور يكـي از زمينـه . ارشاد اسالمي نمودند .خاتمي بود

كه عمـل رغم اين چه كه در اين ميان باقي مانده اين است كه دادگاه و هيأت منصفه علي آنمسئول را مستحق تخفيف تشخيص دادند، چرا كه به تعبيري مذكور را جرم دانستند ليكن مدير

او در انجام وظايف مديرمسئولي خويش قصور ورزيده است، اين حكم در حالي صـادر شـده ها خواستار اعدام عامالن اين عمل بودند، حتا يكـي از اي در خيابان ست كه در ابتداي امر عده ا

انـدركاران مجلـه علماي حوزه علميه قم خواستار اعدام طراح و مديرمسئول و حتا ديگر دست مذكور شدند، و رئيس محترم مجلس خبرگان اعالم كردند كه مردم به كمتر از اعـدام رضـايت

آميـز آن پيمايي مطالبي را بر سـبيل احـساس بگوينـد، نقـل تأييـد اگر مردم در حين راه . ندارندتوسط علماي طراز اول امري مقبول نيست، بخصوص مـواردي كـه بـا حقـوق و جـان مـردم

.مربوط استنكته مهمي كه نبايد فراموش كرد، خساراتي است كه در اثر حمله تظاهركنندگان بـه مـتهم

چنين خـسارات روحـي و روانـي هم. ايد بيش از اصل مجازات وي باشد وارد شده است كه ش كرده است كه حتمـاً حكـم است كه آن نيز بيش از مجازات اصلي اوست، احتماالً وي فكر مي

كنند، و با اين بيان مردم به كمتر از اعدام راضي نخواهند بود، طبيعي اسـت كـه اعدام اعالن مي ممكن است به ذهن خوانندگان محترم برسد كه چـرا . ده باشد او بارها خواب اعدام خود را دي

)119( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ما اين همه براي يك فرد مجرم كه محكوم هم شده است و آن هم در ارتباط با آن اقدام بـسيار كنيم كه الزم است توضيح داده شود اوالً اين دلـسوزي بـراي يـك زشت و موهن دلسوزي مي

ايت عدل و انصاف حتـا دربـاره مجـرمين از فرد نيست بلكه دلسوزي براي نظامي است كه رع نفرمود حتا به كـسي كـه محكـوم ) س(ترين شعارهاي آن است و ثانياً مگر حضرت امام اصولي

به اعدام شده است و در مسير اجراي حكم قرار دارد كسي حق ندارد يك سيلي به وي بزند و حتا يك كلمه به وي اهانت كند؟

تفاوت فاحش ميـان حكـم صـادره از جانـب دادگـاه و چه كه مسلم است در اين ميان آن تـوان آن را هاي غيررسمي قبلي است و اين تفاوت چنان اسـت كـه نمـي هيأت منصفه با حكم

بايـد فـرد را نتيجه از دو حال خارج نيست، يا حكم دادگـاه اشـتباه اسـت و مـي . ناديده گرفت جه به مباني قانوني خواستار اعـدام كرد، يا نظر آقايان خطاست كه بدون تو محكوم به اعدام مي

ناپذيري خواهـد داشـت، چـرا هاي جبران شوند؟ عدم رسيدگي به اين تباين آشكار خسارت ميدهد، و بايد فرهنگ مناسب برخورد با اي رخ مي گونه مسايل قضايي در هر جامعه كه مشابه اين

.اين مسائل را براي جامعه تشريح كردانگـاري هيـأت تواند ناشي از دو مسأله باشـد، يـا سـهل ، مي اگر تصميم دادگاه غلط است

مورد اول قابل اعتنـا نيـست، چـرا كـه اعـضاي . منصفه و قاضي دليل آن است يا ضعف قانون رود جمع آنان، در مقابل چنـين اي هستند، كه احتمال نمي هاي شناخته شده هيأت منصفه چهره

.انگاري كنند آميزي سهل عمل توهيناگر خواستاران اعدام اشتباه كردند، چه كسي مـسئول رسـيدگي بـه خطـاي آنـان در مقابل

اند؟ اگر بلي، چه كسي مسئول رسيدگي است؟ اگر نـه، آيـا است؟ آيا آنان مرتكب جرمي شده هايي را راه بيندازد؟ توانند در هر موردي چنين برنامه ديگران هم مي

ربه مفيدي باشد كه برخورد ما را با مسائل به هر حال اميدواريم كه واقعه اخير مجموعاً تج .مشابه در آينده اصالح نمايد

دانيم كه از مديريت سابق معاونـت مطبوعـاتي وزارت فرهنـگ و ارشـاد در پايان الزم مي اسالمي و رياست محترم قوه قضائيه كه در اجراي وظيفه خود در تشكيل هيأت منـصفه اقـدام

اي براي به عنوان باقيات صالحات آنان باشد و سنت حسنه اند تشكر شود و اميد است كه كرده .رسيدگي به جرائم مشابه گردد

!نقطه عطف

سالمي روزنامهمنتشر شده در -1371 آذر 26

شنبه مجلس شوراي اسالمي هنگام ارائه بودجه در جناب آقاي رئيس جمهور در جلسه سه :هاي آن گفتند تشريح ويژگي

در برنامـه اول رقـم اسـتقراض از سيـستم بـانكي جهـت تـأمين مطابق هدف تعيين شده «توان بـدون شـك سال به صفر رسيده كه اين امر را مي 25بار پس از كسري بودجه براي اولين

».نقطه عطفي در عملكرد مالي كشور بشمار آوردطور تري به تحليل و ارزيابي بودجه بپردازيم، ليكن ب گرچه اميدواريم در آينده بطور مفصل

72كنيم، چرا كه به قول جناب رئيس جمهور بودجه سال موقت، شاه بيت بودجه را بررسي مي سه ويژگي اساسي دارد كه اولين آن همان است كه در فوق ذكر شد و اگر ماهيت اين ويژگـي

.شود تر مي بخوبي شناخته شود كليت بودجه روشنرئـيس محتـرم مجلـس قـبالً . گرفتتوان از تمثيل كمك براي فهم معناي كسر بودجه، مي

50براي تفهيم اين مسأله به مردم گفته بود، فرض كنيد صد باديه شير احتياج داريم، ولـي اگـر باديه ديگر، آب بريزيم، همان مفهوم كسر بودجه است كه 50باديه بيشتر نداشته باشيم و بجاي

باديـه آب قـاطي شـير 50ر به عبـارت ديگـ . شود از طريق استقراض از بانك مركزي تأمين مي .ايم و بديهي است كه اين امر يك افزايش متقلبانه و صوري است كرده

شود، دولت بايد كسر بودجه خود را كم كند يا به صفر برساند از چنـد كه گفته مي هنگاميـ افزايش درآمدها، مثالً در همـان مـورد شـير، بايـد الف. تواند اين عمل را انجام دهد طريق مي

ـ ب. شيد كه توليد را افزايش داد تا به ميزان صد باديه برسد و جوابگوي نيازهاي مردم شود كو باديه شـير مـصرف 50كننده قبول كند كه يعني مصرف . راه ديگر كاهش مصرف و هزينه است

اين دو راه براي تحقق كسر بودجه وجود دارد، به عبارت ديگر دولت يا بايـد درآمـدهاي . كندهـاي خـود را كـم يا هزينـه ... ايش دهد، مثل درآمدهاي مالياتي، گمركي، توليد نفت خود را افز

يعني همزمان . شود البته معموالً تلفيقي از دو راه برگزيده مي . گذاري هاي سرمايه مثل هزينه . كند .كنند ها هم مي با افزايش درآمدها سعي در كاهش هزينه

)121( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

دولت در بودجه اخيـر . است، راه سومي است اما راهي كه دولت در بودجه اخير برگزيده باديه شير خـالص باشـد، دولـت 50مثالً اگر توليد ما . از شير تعريف جديدي ارائه كرده است

هـاي شـير بجاي تحويل آن شير به مردم، اقدام به گـرفتن كـره آن كـرده و شـيري بـا ويژگـي ه توليد خود را افزايش هم و طبيعي است ك . دهد چربي است تحويل مي پاستوريزه كه خيلي كم

باديـه 50دهد، ولي ميان اين شير كه توليدش به صد باديه رسيده است با آن شير خالص كه مي .بود، تفاوت از زمين تا آسمان است

برابـر كـم كـرده 20بـاره دولت در بودجه جديد تنها كاري كه كرده ارزش ريال را به يك باديه، پانـصد باديـه هـم 100 كم كنيم، حتا اگر بجاي برابر 20است، مثل اين كه چربي شير را

بهتـر اسـت بگـوييم دولـت در . توليد شود، فاقد ارزش غذايي است، در اصل مثـل آب اسـت كـه . بودجه جديد برداشتش از شير چيزي در حـدود همـان آب سـفيد اسـت و احتمـاالً دوغ

:اند گفته امـــــــان از دوغ ليلـــــــي ماستش كم بود آبـش خيلـي

اگر قرار بود به اين صورت كسر بودجه جبران شود و نقطه عطفي هـم بـه حـساب اساساً كه بيشترين نـسبت كـسر بودجـه را دارد، ممكـن 1367آيد كه مشكلي نداشت، در همان سال

بودند با تبديل دالر هفتاد ريال به دالر هزار و چهارصد ريال نه تنها كسر بودجه را صـفر كـرد، تومـان، دالر را 140تواند همين امسال بجـاي دالري دولت مي . دا كرد بلكه اضافه بودجه هم پي

به دويست تومان بفروشد تا نه تنها كسر بودجه نداشته باشد، بلكه در ارقام اضافه بودجـه هـم البته تذكر دهيم كه اين كار ممكن نيـست !! هاي گذشته را نيز پرداخت كنند نشان دهند و بدهي

است و به همين دليل هم كسر بودجـه در بودجـه حاضـر از ميـان بلكه فقط يك تغيير ظاهري .نرفته و بشكل ديگري وجود دارد كه در ادامه خواهيم گفت

اصوالً طبق برنامه اول پنج ساله قرار بود كه كسري بودجـه از طريـق افـزايش درآمـدهاي ليـاتي از كـل سـهم درآمـدهاي ما ) 1372سـال (مالياتي تأمين شود، بطوري كه در پايان برنامـه

درصـد كـاهش 23 درصد برسد، در حالي كه در بودجه تقديمي اين سـهم بـه 7/47بودجه به در مقابل قرار بود كه سهم نفـت . يافته است كه زنگ خطري جدي براي اقتصاد و جامعه است

درصد يعني بيش از سه برابر 2/67كه طبق بودجه به درصد برسد در حالي 6/20 به 72در سال و اين در حالي است كـه آقـاي رئـيس جمهـور بارهـا . بيني شده افزوده شده است پيشدرصد

)122( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

دانيم كه نه قيمت نفت همه مي . اند كه قصد كاهش وابستگي بودجه دولت به نفت را دارند گفتهدچار تحولي جدي شده است و نه توليد ايران تغييري اساسي يافته است، بخصوص كه قيمـت

پس چطور شده است كه سهم نفت افزايش . بيني برنامه هم كمتر است نفت فعلي از مقدار پيش يافته؟ واضح است كه فقط تعريفي جديد از قيمت دالر شده و هيچ تحولي كه اسم آن را بتوان

نكتـه مهـم . سهل است كه خالف آن را بايد مدعي شـد . شود نقطه عطف گذاشت مشاهده نمي رنامه قرار بـود كـه سـهم كـسر بودجـه در تـأمين طبق ب . هاي گذشته است در كسر بودجه سال

گرچه دولـت رديـف كـسر . به صفر برسد 1372درآمدهاي دولت به مرور كم شود تا در سال .بودجه را كم كرد ولي واقعيت چيز ديگري بود

ها قبل بخشي از رديـف از سال . درآمدهاي دولت شامل ماليات، نفت و ساير درآمدهاست طبق برنامه قرار بـود كـه سـهم . شد فروش ارز به قيمت آزاد حاصل مي ساير درآمدها از طريق

اين رديف در پنج سال برنامه به ترتيب؛، 5/27ليكن در عمل در سه سال اول برنامـه . درصد باشد3/29، 2/26، 4/24، 5/23، 7/24

. درصد كاهش يافته است 8/9 به 72 درصد بود و جالب است كه در بودجه سال 4/39 و 8/44هاي گذشته بسيار بيشتر از برنامـه بـوده اسـت، يعنـي واضح است كه سهم اين رديف در سال

كـرده اسـت، و ايـن اصـوالً كـاري دولت با فروش ارز در بازار آزاد اقدام به تأمين درآمـد مـي بنـابراين . اقتصادي و فعال و مفيد نيست، و صرفاً سياستي در جهت كاهش ارزش ريالي اسـت

شده است و هيچ ربطي بـه كـاهش ري بودجه از اين طريق ناسالم تأمين مي بخش مهمي از كس 72جاست كـه در سـال جالب اين . هاي دولت يا افزايش درآمدهاي مالياتي يا نفت ندارد هزينه

علـت آن روشـن . درصد رسيده است 8/9باره به باشد ولي يك 3/29قرار بود سهم اين رديف يگر فروش فقط بخـشي از آن در بـازار آزاد معنـا نـدارد و است زيرا با يكي شدن قيمت ارز د

شود طبق برنامه قرار نبـوده كـه در پايـان پـنج نتيجه مي. شود كليه ارزها در اين بازار عرضه مي سـاير «صورت اين سهم زياد را بـراي رديـف سال سياست يك نرخي اعمال شود، زيرا در اين

.نوشتند نمي» درآمدهاكند كه كسر بودجه نه تنها كم نشده، بلكه مطـابق برنامـه پـيش يتوضيحات فوق روشن م

نرفته و بيشتر هم شده است، به همين دليل آثار خود را به طريق ديگر نشان داده كـه در ادامـه .خواهد آمد

)123( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اصوالً چرا كسر بودجه مذموم و ناپسند است؟ مگر چه اشكالي دارد كـه بـه عنـوان نقطـه به ايـن علـت كـه سـبب افـزايش : توان گفت ر يك جمله مي شود د ضعف بودجه محسوب مي

پس هر سياستي كه سـبب حـذف كـسر . كه توليد اضافه شده باشد شود، بدون اين نقدينگي مي چرا كـه آثـار كـسر . بودجه شود ولي ممانعت از افزايش نقدينگي نكند، سياست موفقي نيست

مشكلي است كه دولت در چند سـال اين همان . شود بودجه به طريق ديگر در اقتصاد ظاهر مي .خواهد آن را درك كند گذشته داشته است ولي نمي

5/3، 9/5، 2/9، 7/11، 8/10هاي برنامه به ترتيـب طبق برنامه قرار بود كه نقدينگي در سال ، 0/21، 5/19در حالي كه نقدينگي در سه سال اول برنامـه بـه ترتيـب . درصد افزايش پيدا كند

هاي غلط دولت بوده كه يكـي از كه اين امر ناشي از سياست . ش داشته است درصد افزاي 6/24 .ها، يكسان كردن نرخ ارز است آن

بينـي شـده در درصد پـيش 9/5البته اين نسبت احتماالً در سال جاري نيز بسياري بيش از بـر برنامه است و اين نسبت در سال آينده به دليل وضع موجود بودجه شايد بـه بـيش از ده برا

ريـزان و اي اسـت كـه برنامـه و ايـن همـان نقطـه . بينـي شـده بـالغ شـود درصد پيش 5/3رقم اند و در گزارش بودجه آقاي رئـيس جمهـور بـه آن بندان سعي در پنهان كردن آن داشته بودجه

.اشاره نشده استاگر بخواهيم بطور خالصه بگوييم، دولت كسر بودجه را كـاهش نـداده، و مـسأله را حـل

فرض كنيد در جامعه فعلي خريد و فـروش . ده است، بله صورت مسأله را پاك كرده است نكرمواد مخدر جرم است، و تعدادي نيز به اتهام ارتكاب اين جرم زندان هستند حـال اگـر دولـت قانوني را وضع كند كه از آن پس خريد و فروش مواد مخدر جرم نباشد، بديهي است كه ديگر

توان گفت كه در مبارزه با مـواد و محـو آن ان زنداني نخواهد بود، آيا مي هيچ فردي به اين عنو اند، چون ديگر كسي با اين عنوان در زندان نداريم؟ بـديهي اسـت كـه پاسـخ منفـي موفق شده

مثـال بهتـر ايـن امـر را . ايـم ايم و نه اين كه فـساد را برانداختـه است زيرا فساد را قانوني كرده هـاي اخيـر، بخـش قابـل قبل از سياسـت . وجو كرد دراتي دولت جست توان در سياست صا مي

شد، زيرا دولت دالر كاالهاي توجهي از كاالها از طريق قاچاق و عدم ثبت در گمرك صادر مي كردنـد، كه اگر قاچاق صـادر مـي گرفت، در حالي صادراتي را با ارز ترجيحي از صادركننده مي

هاي جديد، دولت اجازه با شروع سياست . رسيد كننده مي دالر مذكور به ارز آزاد به دست صادر كننـد، داده است كاالها با ارز آزاد صادر شود و هيچ تـضميني از صـادركننده درخواسـت نمـي

)124( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كنـد، زيـرا همـان مفهـوم بديهي است كه هيچ عاقلي ديگر اقدام به صادرات قاچاق كـاال نمـي اگـر صـادرات . اش براي مردم فرقي ندارد قاچاق امروز رسمي و قانوني شده است، ولي نتيجه

شـود و آثـاري جـدي در اقتـصاد و سه برابر هم شده باشد، تحولي در زندگي مردم ايجاد نمي .گذارد جامعه برجاي نمي

. گوينـد ها را براي چه كساني مي از سياستگذاران اقتصادي بايد پرسيد كه اين نحوه تحليل به كسر بودجه ندارند، آنان طالـب افـزايش درآمدشـان، گويند كه آنان كاري اگر براي مردم مي

ايجاد اشتغال، و كاهش تورم هستند، حال اين موارد با كسر بودجه محقق شـود، يـا بـا حـذف و اگـر ايـن . گذارنـد كند، و وقعي هم به اين اعداد و ارقام نمي كسر بودجه، برايشان فرقي نمي

تـر از آن اسـت كـه ، بدانيد كه حقـايق روشـن شود مطالب براي كارشناسان اقتصادي عنوان مي .بتوان آن را در پرده آمار و ارقام پوشاند

جذب يا دفع كدام يك موثرترند؟

سالمي روزنامهمنتشر شده در -1373 تير 23

هنگامي كه حكومت نژادپرست آفريقاي جنوبي مجبور شد حاكميت اكثريـت را بپذيريـد، تواننـد اي دمكراتيـك آيـا مـي ياهان بدون داشـتن تجربـه شد كه اكثريت س اين سوال مطرح مي

اي كـه اي قبيلـه حكومتي باثبات و مبتني بر آراي مردم تشكيل دهند؟ و بطور كلي آيا در جامعه توان نظام سياسي نويني را برپا كرد؟ دوستي و دشمني داراي معيارهايي خاص است مي

طرفدارانشان در كشورهاي ديگر ايـن يكي از توجيهات نژادپرستان آفريقاي جنوبي و حتا بود كه پاسخ به اين سواالت منفي است و حذف حكومـت نژادپرسـت منجـر بـه آزادي مـردم

كند كه وضع اقتصادي و معيشتي ثبات مي شود چرا كه اختالفات داخلي چنان اوضاع را بي نميشود كـه ز شرايطي مي نهد و اين خود منجر به فقدان بيشتر جوامعشان ا مردم رو به انحطاط مي

.الزمه تحقق يك حكومت دمكراتيك استتوانستند شواهد كافي گفتند، در همان آفريقا مي ربط نمي طرفداران اين نظريه چندان هم بي

اي براي ثبات عقيده خودشان ارائه كنند، موزامبيك، آنگوال و حتا بعضي از كشورهاي مـستعمره در عمل مردم آنان چنان كه بايد و شايد آزادتر از زمان كه در دهه شصت آزادي خود را يافتند،

چه كه گفته شد استدالل مدافعان بود ولي حتا بر فرض صحت هم آيـا البته آن . استعمار نبودند .كند، بديهي است كه جواب منفي باشد حقي براي نژادپرستي و استعمار ايجاب مي

تجربـه كـرد، حتـا عملكـرد او كـامالً با اين وجود آقاي ماندال روندي را برخالف گذشته رغـم كـسب اكثريـت آرا هـم در برخـورد بـا وي علـي . متفاوت با موگابه رهبر زيمبـاوه بـود

سفيدپوستان و هم با گروه ديگر سياهان شيوه جذب را پيشه ساخت و حتا بيش از سهم عددي الي كـه عرفـاً آنان در انتخابات برايشان در دولت و امور اجرايـي مـشاركت قايـل شـد، در حـ

توانست مطلق دولت را در اختيار حزب خويش قرار دهد، ولي تجربيات گذشته كـشورهاي ميتوان با حـذف ديگـران بـه اهـداف مطلـوب نمايند كه مي ديگر و نيز اوضاع جهاني چنين نمي

خويش رسيد، چرا كه پيشه كردن اين سياست ممكن است اكثريت را براي هميشه از اهـدافش .ولي قبول مشاركت اين حسن را دارد كه حداقل بخشي از آن اهداف را محقق كنددور كند

)126( دينويسي در گفتگو با عباس عب هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـه رغـم ايـن و امروز نيز رئيس جمهور يمن ظاهراً اين شيوه را پيش ساخته است، و علي طلبان را خائن معرفي و حكم اعدام آنـان را تواند بسياري را دستگير كرده يا بكشد و تجزيه مي

اين كار عفو عمومي را اعالم كرد و حتا رهبـران فـراري را دعـوت بـه غيابي صادر كند، بجاي مشاركت در حكومت كرده است علت هم روشن است، و گرچـه ممكـن اسـت بازگـشت يـا مشاركت اين افراد بصورت ظاهري و نسبت به وقتي كه حكومت كامالً در دست رهبران فعلي

رد قهرآميـز بـا آنـان نتـايج بـدتري است، سبب اختالف بيشتر شود، ليكن، مگر حذف و برخو ندارد؟

رود تجربه ديگري كه خالف روند فوق است اوضاع امروز افغانستان است، آيا تـصور مـي ها با يكـديگر و كـشتار هموطنانـشان منجـر بـه اصـالح اوضـاع سياسـي كه دشمني اين گروه شـمني و كينـه و اند چه بـوده؟ جـز د چه كه طي چند سال اخير كسب كرده افغانستان شود؟ آن

هاي اقتصادي و اجتماعي؟ جز اتالف منابع مادي و انـساني؟ بـر عداوت؟ جز ضعف بيشتر بنيه هاي ديگر را قلع و قمـع كنـد، فرض محال كه در چند سال بعد هم يك گروه بتواند همه گروه

در آن زمان افغانستان ديگر واجد چه چيزي خواهد بود كـه ارزش حكومـت كـردن را داشـته پذيرفتنـد، حتـا د؟ اگر از ابتداي پيروزي شيوه تساهل و مدارا و كنار آمدن با يكديگر را مي باش

داشتند، آن بخش ناچيز بـه مراتـب بـيش از آن قـدرتي اگر بخش كوچكي از قدرت را هم مي و يـا آن . هاي ديگر خواهند داشت هاي جنگ و خرابي و حذف همه گروه است كه پس از سال

نستند براي ساختن كشوري مستقل و آباد و رفع محروميت مردم خود اقـدام توا قدرت بهتر مي .كنند

نويسنده توجه دارد كه بسياري از اختالفات و جنگها ناشي از ساخت طبقاتي و اجتمـاعي اي كه در سطح پاييني از سـواد و ارتباطـات و توسـعه اقتـصادي باشـد و جامعه است و جامعه

ني و نژادي در آن متنوع باشند و هر كـدام هـم ارتـش مـستقلي هاي مذهبي و قومي و زبا گروهپايان در آن زياد است ولـي در هـر حـال هاي بي براي خود دارا باشند طبعاً احتمال بروز جنگ .توان انكار كرد ها براي تحقق وحدت ملي نمي آگاهي رهبران سياسي را در انتخاب بهترين راه

ماند و مانده است، از ميان رفتن نيروهاي انساني ها مي چه كه از اين درگيري به هر حال آن هايي مخرب و باقي گذاشتن بدنامي و خفت براي طرفـي اسـت كـه و مادي جامعه، ايجاد كينه

ها بايد براي كسب و تحقق آن از همـه چه كه انسان و آيا اين است آن . شود جنايت مرتكب مي چيزشان بگذرند؟

)127( دينويسي در گفتگو با عباس عب هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

...انشاءا. ا ختم به خير بگرداندخداوند آخر و عاقبت همه ما ر

هاي جذب و دفع ريشه

سالمي روزنامهمنتشر شده در -1373 تير 23

شـنبه در پـنج » كدام موثرتر اسـت، جـذب يـا دفـع؟ «: به دنبال درج يادداشتي تحت عنوان ها نكات قابل تـأملي مطـرح هاي متعددي به روزنامه شد كه در بعضي از آن ، تلفن 23/4/1373

هايي شده بود كه الزم است پيرامـون آن بحـث بيـشتري گيري ود و در مواردي هم نتيجه شده ب شود تـا معلـوم ها مطرح و توضيحات مختصري هم ارائه مي بدين لحاظ يكي از اين تلفن . شود

.شود امري مجرد و مربوط به يك فرد و دو فرد نيست چه كه منجر به عدم جذب مي شود آنخـوب و » كدام مـوثرتر اسـت، جـذب يـا دفـع؟ «ته تحت عنوان شنبه گذش يادداشت پنج ـ

هايي كـه كنـار گذاشـته اندركاران فعلي و چه آن كنيد همه دست خواندني بود ولي آيا فكر نمي هـا سال اخير همين شيوه دفع را برگزيدنـد و خـود شـما هـم از جملـه همـين 15شدند، طي

هستند؟ر مثـل آفريقـاي جنـوبي، يمـن و گرچه يادداشـت مـذكور در خـصوص كـشورهاي ديگـ ـ

هاي افغانستان تحرير شده بود، ولي بديهي است كه افراد برحسب مسائل قبلي ذهنشان استنباط با اين وجود بهتر . هاي ديگر و نيز كشور خودمان داشته باشند خاص خود را در مورد حكومت

.است كه يك استنباط محتمل را اصالح كرداصوالً نپذيرفتن . گردد حوادثي كه در اول انقالب رخ داد نمي شود شامل چه كه گفته مي آن

هاي كوچك و اقليت نيـز شود، بلكه اگر گروه هاي حاكم نمي مشاركت ديگران تنها شامل گروه درصدد براندازي حاكميت قانوني و مشروع برآيند يا به حق قانوني خودشان قـانع نباشـند نيـز

هـا يـا اصـل مـشاركت را در اول انقالب بـسياري از گـروه متأسفانه. شوند شامل اين انتقاد مي چه كه بودند يـا پذيرفتند چرا كه هدف خود را براندازي نظام قرار داده بودند، يا بيش از آن نمي .توانستند باشند متوقع مشاركت بودند مي

هاي تركمن صحرا، خوزستان، كردستان و حتـا در آذربايجـان و سـپس جنـگ ايجاد غائله گرچـه . انه شهري به هيچ وجه در قاموس مشاركت و دمكراسي محلي از اعراب نداشت مسلح

هاي ديگر نسبت به گذشته سراسر خطـاي خـود تجديـدنظر به غير از منافقين بسياري از گروه

)129( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـا ايـن وجـود هـيچ ) يا به دليل شرايط جهاني يا به دليل شكـست در صـحنه عمـل (اند كردهد در مقابل اين تحريكات مسلحانه پرچم مشاركت را بلند كند كـه باي تواند و نمي حكومتي نمي

دانند در غائله كردستان گروهي كـه از ايـن در اصل به معناي تسليم است، آنان كه ياد دارند مي طلبان اين نحـوه برخـورد را نـشانه ضـعف زاويه وارد كار شدند، به نتيجه نرسيدند زيرا تجزيه

.هاي خود افزودندها و فشار دانسته و بر خواستمشاركت تنها و تنها در پرتو قبول حق حاكميت ملت از طريق رأي اكثريت و نيز احترام و . التزام عملي به قانون اساسي و قوانين عادي است، حتا اگر نسبت به ايـن قـوانين انتقـاد باشـد

فـوذ در بنابراين تبديل دانـشگاه بـه ميـدان جنـگ و پادگـان نظـامي و انبـار كـردن اسـلحه و ن اي را بـراي مـشاركت بـاقي هاي حكومتي بـه هـدف برانـدازي چـه مفهـومي و زمينـه دستگاه

گذارد؟ ميهاي مسلحي بود كه علناً جنگ مسلحانه را عليه انقالب چه كه گفته شد مربوط به گروه آن

هـاي خـود را در تأكيـد ايـن عقيـده منتـشر كردند و حتا در مركز پايتخـت اعالميـه ترويج مي كردند و بصورت صريح و علني جلوي دانشگاه تهران با افتخار خبر كـشته شـدن نيروهـاي مي

و بديهي است . زدند مسلح نظامي انقالب را به دست عناصر كوموله و حزب دمكرات فرياد مي گاه اين كند كه مشتي نادان با رهبراني خائن مملكت را ميدان كه هيچ حكومتي در دنيا صبر نمي

. هاي مقتدر و صنعتي غرب اين سياست استثناء ندارد، از حكومت . كانه قرار دهند هاي كود بازيبرخورد اياالت متحده در مقابل فرقـه بـسيار كوچـك داوديـان، سياسـت فرانـسه و اسـپانيا بـا

خواه خودگواه طلبان مناطق تحت سيطره خود و نيز برخورد انگلستان با ارتش جمهوري جدايي .اين حقيقت است

شـد، نگـاهي بـه پذيري شامل عناصر دولت موقت هم مي اين فقدان روحيه مشاركت و اما آنان حتا دوستان انشعابي خود را نيز تحمـل . تواند مويد اين نظر باشد اعضاي دولت موقت مي

مگـر نفـوذ و اعتبـار و پـشتيباني نهـضت آزادي و . ها بر نيامدند كردند و درصدد جلب آن نميانتظار داشتند كليه اعضاي كابينه را در اختيار خود داشته باشند؟ سـهل جبهه ملي چقدر بود كه

.دانستند طلبيدند يا مانع كار خود مي است كه شوراي انقالب را نيز مي. بار و براي هميشه هيچ كس سعي نكند اشكال را به گردن ديگـري بينـدازد بهتر است يك

فكر نكنيم كه ديگـران كـه در . كت هستيم فكر نكنيم كه ما از مسئولين فعلي بيشتر طالب مشار قدري فكر كنيم، . هاي اول انقالب حذف شدند بيش از موجودين خواستار مشاركت بودند سال

)130( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يافتنـد، اي بر مقدرات اين مملكت دسـت مـي هاي چپ و منافقين لحظه اگر خداي نكرده گروه كـه فكـر چه رسد به اينكردند كه كسي جرأت نفس كشيدن نداشته باشد، شرايطي را ايجاد مي

. كننـد ها را در داخل خود نيز اعمال مي كه اين شيوه مشاركت بر مغزش خطور كند، مگر نه اين هاي اين افـراد از نهـضت اند، آنان كه قدري با ويژگي هاي ليبرال هم به خوبي امتحان داده گروه

ودشـان نيـز دمكراتيـك و دانند كه با جمع محدود خ آزادي گرفته تا جبهه ملي آشنا هستند، مي اند گواه صادقي است چه كه در اعترافاتشان عليه يكديگر نوشته آن. اند آزادمنشانه برخورد نكرده

كردنـد بايد يكديگر را بهتر درك و تحمل مـي بر اين مدعا آنان حتا در دوران خفقان نيز كه مي .چنين ننمودند واي به روزي كه قدرت را در دست بگيرند يا گرفتند

پرستان نيز بيش از دوهزار سال آزموده شدند به ميزانـي طلب و باقي شاه هاي سلطنت گروهداشـتند، كه مردم احتياج بـه مـشاركت بيـشتري داشـتند در جهـت منـع مـشاركت قـدم برمـي

كه شاه دو حزب فرمايشي ايران نوين و مردم را منحل كرده و بجاي آن تنها يك حزب هنگاميا تأسيس كـرد، و در تلويزيـون از مخـالفين خواسـت پاسـپورت گرفتـه و فرمايشي رستاخيز ر

چـه بـه و چـه خواهان امروز به هاي ديروز و جمهوري طلب مملكت را ترك كنند، همان سلطنت اي بينديشد يـا تـوان كه ذره رسيم، بدون اين هاي تمدن بزرگ مي سردادند كه عنقريب به دروازه

كه خود آن توان به هيچ تمدن بزرگي رساند، مگر آن تي را نمي انديشيدن داشته باشند كه هيچ مل ملت رشيد باشد و متناسب رشدش هم مشاركت كند و اگر كسي مانع اين مـشاركت شـود، او

.كشاند بست مي كند و نظام و جامعه را به بن هماني است كه ملت را از تمدن دور ميكـه ديگر امتحان خود را دادنـد تـا ايـن ها هم گروهي بعد از انقالب و كنار گذاشتن ليبرال

كردند، نويسنده قصد ندارد كه خود و گروهي كه اقليت خودي را هم تحمل نمي . حذف شدند اي بداند، حتا اگر واقعاً هم جدا بوده و در گذشته اين رفتار از مـا سـر دوستان را تافته جدابافته دف دفـاع از شـخص و گروهـي يـا اي بر طرحش نيست، چرا كـه هـ نزده باشد، باز هم فايده

اي بلكه طرح جامع يك پديـده اسـت، پديـده . هاي ديگر نيست محكوم كردن اشخاص يا گروه .كه رشد و استغناي اين مملكت در گرو اصالح آن است

چه كه گفته شد بر اين اساس است كه به جاي محكوم كردن ايـن و آن، يـا به هر حال آن هتر است كه به مفـاهيم انديـشيد، اگـر مفهـومي را صـحيح دنبال طرح مسايل شخصي رفتن، ب

تشخيص داديم، خود را به تبعات آن ملتزم كنـيم و بـراي التـزام خـود نيـز بايـد بهـاي الزم را .شود اي ديگري هم هست كه به تناسب عنوان مي در اين زمينه ناگفته. بپردازيم

)131( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

است بايد توجه داشته باشد كـه به عنوان نمونه اگر كسي به فقدان آزادي و انتقاد معترض ها نيست، گرچه آنان مسئوليت سنگيني دارنـد، لـيكن مسئوليت اين موضوع تنها بر عهده دولت

اگر فرهنگ عمومي غيرآزاد و انتقادناپذير باشد طبيعي است كه توليداتش كـه مـردم آن كـشور دي باشـند، خودشـان وقتي مطبوعات يك كشور كه بايد مظهر آزا . باشند نيز چنين خواهند شد

رود؟ وقتـي اسـاتيد هـا چـه انتظـاري مـي ها باشـند از حكـومتي انتقادناپذيرترين اقشار و گروه كنند چطور توقع دارند كـه حكومـت در مقابـل ها در مقابل دانشجو مستبدانه رفتار مي دانشگاه

بـاقي بمانـد انـد؟ گران را همين افراد تربيت كـرده كه حكومت مردم دمكرات باشد، مگر نه اين ...)انشاءا. (براي بعد

آنجلس تا قزوين از لس

سالمي روزنامهمنتشر شده در -1373 مرداد 27 تا 22

آنجلس اياالت متحـده كـه منجـر بـه اغتـشاش و چپـاول و قضاياي سال گذشته شهر لس ت و هاي خياباني شد در ايران چنان منعكس شد كه گويا ينگه دنيا به لرزه درآمـده اسـ درگيري

هاي داخلي بود و صفحات متعددي از عكس و خبر و تفـسير و تحليـل را هر روز تيتر روزنامه هـاي روزه يكـي از بزرگـراه بندان نيم در مقابل واقعه قزوين به اندازه راه . به خود اختصاص داد

دسـت پدرشـان در يكـي از دهـات فرانـسه يـا شدن اعـضاي يـك خـانواده بـه آمريكا يا كشته چرا؟. اده مالي يكي از وزراي انگليسي انعكاس خبري نداشتاستف سوء

مـثالً . طور وقايع در ايران عادي است لذا انتشار آن ارزش خبري ندارد شايد گفته شود اين نفر بر اثر گرسنگي در خيابان پـنجم 2 صبح روز گذشته 10اين خبر چه اهميتي دارد كه ساعت

چنيني در هنـد وميرهاي اين اني ندارد زيرا مرگواضح است كه ارزش چند ! كلكته فوت كردند؟ . شود قدر فراوان است كه از شنيدن اين خبر اطالع چنداني دستگير شنونده نمي و شهرهايش آن

ولي اگر گفته شود دو نفر آمريكايي در كنار ديوار كاخ سـفيد بـر اثـر گرسـنگي مردنـد، حـائز چنين شود، يا حداقل آن را مغـاير مفروضـات زيرا طبعاً خواننده انتظار ندارد كه . اهميت است

بـه نظـر . كند در تصورات خود تجديدنظر كند داند، و با شنيدن اين خبر سعي مي قبلي خود مي دليـل فـوق اخبـاري نظيـر جمعي بـه اندركاران وسايل ارتباط رسد كه مسئولين امر يا دست نميشود و اعتقادي كه بـر عكس آن تبليغ مي كنند چرا كه چه در قزوين اتفاق افتاد را منتشر نمي آن

اخيراً هـم وزيـر . ثبات و آرامش در ايران نزد آنان وجود دارد مانع از پذيرش اين احتمال است .نظير تأكيد كرد پس از وقايع قزوين مجدداً بر اين ثبات و آرامش بي)آقاي بشارتي(كشور

ندارد كـه آن را منتـشر كـرد ممكن است گفته شود اين وقايع كامالً موردي است و دليلي ظاهراً دليل اخير بيشتر مـورد . گردد و آثار سويي دربردارد شدن دل مردم مي چرا كه سبب خالي

از قبل بايد پذيرفت كه موافقت يا مخالفت با درج هـر خبـري چنـدان هـم سـاده . توجه است د كه بنابه داليلي هاي جنگ، زماني پيش آم كرد كه سال نيست، يكي از آقايان محترم تعريف مي

حالـت عـادي سـرعت بـه ذخيره گندم كشور نزديك صفر رسيد ولي با كوشش بسيار وضع بـه

)133( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كه اگر خبر ترين اطالعي از قضيه پيدا كند، در حالي كه افكار عمومي كوچك برگشت بدون اين داد و خودبخـود بحـران شد، بطور طبيعي احتكار گندم و آرد و نـان رخ مـي و ذكور عنوان مي

بديهي است كـه هـيچ عـاقلي از . كه با ممانعت از انتشار مشكل حل شد شد، در حالي ايجاد مي شـود كـه كند، چرا كه انتشار آن منجر به تشديد يا بروز بحراني مـي درج خبر مذكور دفاع نمي

ولي فـرض . اندركاران و مردم اجتناب از آن بحران است، و اين نقض غرض است هدف دست هاي ورود گندم به كشور كامالً مسدود شـده اسـت و اين شكل مطرح بود كه راه كنيم قضيه به

شود، و اميد معقولي هم براي رفع اين بحران نـداريم، در تا چند ماه ديگر ذخاير گندم تمام مي اطالع نگهداشت و يكباره اعالم كـرد كـه از فـردا توان مردم را از موضوع بي صورت آيا مي اين

ا الزم نيست كه از قبل مردم را مطلـع كـرده تـا هـم خـود را آمـاده كننـد هـم گندم نداريم؟ آي جويي كننـد و در صـدد افـزايش هاي جانشيني را در نظر بگيرند و هم در مصرف صرفه حل راه

هاي ديگر باشند؟ حل توليد و راه شود ولي انسان عاقل كه براي بديهي است كه روش اخير منجر به احتكار نان گندم هم مي

.كند فرار از بيماري، خودكشي نميرسد كه اصل بـر انتـشار اسـت مگـر نظر مي مرز انتشار يا عدم انتشار يك خبر چيست؟ به

اي است كه از خالل اظهارنظرات مراجع مـسئول كه خالفش ثابت شود و مرجع آن نيز رويه آن .بگيردتواند شكل ها مي بويژه هيأت منصفه مطبوعات و از خالل رسيدگي پرونده

گذشته از اين مقدمه بايد ديد كه چه منافعي بر گردش آزاد اطالعات و اخبار با تأكيـد بـر مورد قزوين وجود دارد؟

جمعـي خـود نتيجه حتمي و مهم گردش اخبار، جلب اعتماد مردم بـه وسـايل ارتبـاط .1وعـات و متأسفانه تحقيقات رسمي نشان داده است كه مردم مـا اعتمـاد مـستقلي بـه مطب . است

صداوسيما ندارند، بلكه اعتماد آنان به اين وسايل به تبع اعتماد يا عدم اعتمادشان بـه دولـت و جمعـي قايـل حكومت است، لذا هيچ جايگاه مستقلي خارج از حكومت بـراي وسـايل ارتبـاط

و همين امر خـود سـبب . نيستند و اين به معناي فقدان يكي از نهادهاي مهم جامعه مدني است .بات شدن روابط ميان دولت و مردم است كه در ادامه به آن اشاره خواهد شدث بي

هاي مناسب ديگر شود بلكه در زمان كردن صورت مسأله نه تنها سبب حل آن نمي پاك .2اي العـاده بسياري از افراد جامعـه مـا قـدرت فـوق . صورت حادتري خود را نشان خواهد داد به

اصـوالً حـل . چپ بزنند و چنان بنمايانند كه شتر ديدي، نديدي دارند كه خود را به كوچه علي

)134( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي اجتمـاعي نيـز بـدون حل طلبد و راه هاي اجتماعي مي حل مسايل و مشكالت اجتماعي راه .حل مربوط مفهوم چنداني ندارد مشاركت عمومي در فهم مشكل و ارائه راه

آنجلس خوراك خصوص لس دانيم كه تبليغات ما در ايران در در خصوص اولين نتيجه مي داخلي بوده و آن نيز معلوم نيست چقـدر آثـار مثبـت داشـته باشـد، و بعيـد اسـت كـه مـردم

آنجلـس حتـي كشورهاي ديگر و آمريكا بـراي دريافـت حقيقـت در خـصوص قـضاياي لـس نگاهي هم به مطبوعات ايران بيندازند، زيرا حداكثر كوشش ما بزرگ كردن بخشي از اخبـار نيم

در مقابـل واقعـاً چنـد نفـر . جمعي خود آنان منتشر شـده اسـت بوسيله وسايل ارتباط است كه توانيم پيدا كنيم كه با ديدن يا شنيدن اخبار صدا و سيما يا خواندن مطبوعات خـود را ايراني مي

نياز بدانند؟ كدام مسئولي است كه اصوالً زحمت شنيدن يـا خوانـدن نسبت به وقايع قزوين بي وسايل را براي كسب حقيقت به خود بدهد؟ آنان هم كه عالقمند به خواندن هـستند اخبار اين

. اند خواهند بدانند چقدر از خبر را و به چه صورت مطبوعات منتشر كرده براي اين است كه مي شـوند؟ جز اين است كه همه متوسل به منابع ديگر و حتي غير رسمي و افواهي و شايعات مي

كنـد كـه رسد؟ آيا ديگر كسي قبـول مـي تر به آنان مي ه اخبار، برجسته در اين صورت كدام وج تحليل فالن روزنامه را در محكوم كردن اين واقعه بدون درج اخبار و چرايي وقوع آن بپذيرد؟

كنـد؟ جمعي به همـين ميـزان تنـزل نمـي هاي ديگر اين وسايل ارتباط آيا اعتبار اخبار و تحليل .گيرند اين وسايل در اين مواقع مورد آزمون قرار ميطرفي اصوالً اعتبار و بي

توان گفت؟ گرچه اطالعات و آمـاري در دسـت نيـست در خصوص دومين نتيجه چه مي شود كه بـسياري از نيروهـاي متفكـر و متخـصص ولي به لحاظ اطالعات قبلي حدس زده مي

شـود و طبعـاً مـي آنجلس شـده و جامعه آمريكا و نيز بودجه دولتي صرف بررسي قضاياي لس كنـيم و كنيم؟ به سرعت سر و تـه قـضيه را جمـع مـي هاي متفاوتي مي عقايد و نظرات و طرح

كه گروهي پنهاني گزارشي از واقعه همراه با تحليل بـراي شـوراي عـالي امنيـت حداكثرش اين چـرا . داي بود و اتفاق افتاد و تمـام شـ كه گويي واقعه چنان. شود كنند و تمام مي ملي تنظيم مي

توان مانع بـروز ايـن وقـايع اش چه بود؟ چگونه مي هاي اجتماعي واقعه رخ داد؟ داليل و زمينه تمام اين سـواالت ... توان آثار و عوارض را به حداقل رساند؟ شد؟ در صورت بروز چگونه مي

.شود اي از ابهام قرار داده مي براي جامعه همگي در هالهاي معتقد باشند كه اين وقايع موردي اسـت كن است عده در يادداشت قبل گفته شد كه مم

بايـد گفـت كـه چنـين . شـود كه به آثار سويي منجر مي اي ندارد بجز آن و طرح دقيق آن فايده

)135( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي اجتمـاعي و كه زمينـه اي به اين گستردگي رخ دهد بدون اين امكان ندارد كه واقعه . نيست موقعيت نـسبتاً خـوب قـزوين در كـشور، بـديهي و با توجه به . سياسي، وقوع آن را ايجاد كند

هايي در مناطق ديگر هم وجود داشته باشد، و كيست كه از سـر دلـسوزي است كه چنين زمينه به انقالب و كشور و مردم نسبت به اين وقايع متأثر نشود؟ و كيست كه بخواهد خود را به يك

رر اصلي در اين قـضيه در ابتـدا كه متض تر اين محكوم كردن خشك و خالي آرام كند؟ و عجيب همان مردم قزوين هستند، طبعاً آنان بايد پس از آرامش نـسبت بـه ديگـر مـردم ايـران متـأثرتر

دهد در درجـه اول گونه وقايع رخ مي ناپذيري است در مناطقي كه اين باشند و اين اصل خدشه آميـز، حكومـت خشونتهاي شوند، زيرا به لحاظ بكارگيري روش مردم همان منطقه متضرر مي

هـاي آميز هم احتمـال اجابـت خواسـته هاي مسالمت دهند كه اگر با روش را به سمتي سوق مي هـا سرسـختي بيـشتري نـشان داد، براي حفظ ثبات و آرامـش در مقابـل ايـن روش آنان را مي

يـا بـه ) اعم از اموال دولتي يا شخصي (هاي مادي به شهر خود از طرف ديگر خسارت . دهد مي .كند تر و متضررتر مي اي باشد، آنان را مأيوس كه متضمن هيچ نتيجه نفوس خود بدون اين

لذا بر همه ماست كه به موضوع پرداخته و در يك فضاي منطقي عقايد خـود را عرضـه و و قبـل از پـرداختن بـه مـساله يكـي دو نكتـه مهـم را هـم در . به معرض نقد ديگران بگذاريم

.متذكر شدخصوص واقعه اخير بايد هاي اخير بطور تلويحي قبول شـد كـه واقعـه مـذكور از براي اولين مرتبه در طي سال .1

توان آنان را اوباش و غيره خطاب كرد گرچه بحق تـصريح هايي بوده است كه نمي جانب گروه اند بيار معركه بوده شود كه گروهي اوباش كه در همه مناطق شهري كمابيش هستند آتش هم مي تـوان سـره را از امر هم طبيعي است، ولي هنگام بروز واقعه و غلبه احساسات ديگر نمي و اين

.ناسره خادم را از خائن تشخيص دادتمام وزير كشور در قـزوين هـم مـشاهده به هر حال اين اقرار كه در شروع سخنراني نيمه

يرش آن وجـود شود نقطه شروع بسيار خوبي براي فهم واقعه است گرچه گريزي هم از پـذ ميتوان هرازگاهي تمام چنين وقايعي را بـه اوباشـان نـسبت داد، زيـرا در ايـن ندارد، چرا كه نمي

اي كه تحت هجـوم خـارجي و در بـدترين شـرايط جنگـي و نيـز صورت بايد پذيرفت جامعه گونه مشكلي دچار نشد، امروز هم هاي منسجم مسلحانه در مناطق شهري كشور به هيچ حركتبايـد . توانند از پس مردم و نيروهاي انتظامي برآيند و شهر را بـه آشـوب بكـشند ن مي در قزوي

)136( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

پذيرفت كه اين حالت بسيار بدتر از آن است كه بگوييم افراد عـادي چنـين عملـي را مرتكـب .اند شده

كه پذيرش اين واقعه به معناي ضعف نيست، عدم پذيرش آن حكايـت تر اين نكته مهم .2كند، اگر فردي بيماري سختي داشته باشد و با پـذيرش واقعيـت بيمـاري، مياز ضعف بيشتري

رود كه بهبود يابد، ولي اگـر بيمـاري كـوچكي داشـته كوشش در جهت درمان آن كند، اميد مي هاي خود را بـر روي آن ببنـدد، احتمـال باشد ولي حاضر به پذيرش واقعيت آن نباشد و چشم

بنـابراين پـذيرش . يابـد و بـه مـرگ بيمـار منجـر شـود رود كـه آن بيمـاري گـسترش اين مي .هاي موجودي كه منجر به واقعه اخير شده است قدم اول در راه اصالح آن است واقعيت

در تحليل قضايا نبايد صرفاً به آن مسأله خاص اكتفا كرده، گرچه ارزيابي جزئيات نيز مهم اي كه خت، چرا كه بقاي آن عوامل ريشه تر به مسأله پردا اي المقدور بايد ريشه است، ليكن حتي

.سبب بروز مشكالت ديگر در مناطق مختلف خواهد شدشرح مختصر قضيه چنين است كه حدود دو دهه قبل پس از جدا شـدن تهـران از اسـتان

چند راه وجود داشـت، . شد بندي جديد معلوم مي بايد در تقسيم مركزي وضعيت قزوين نيز مي شد يا به پيوست، يا به استان تهران يا استان مستقلي مي مركزيت اراك مي يا به استان مركزي به

شد يـا بـا بخـشي از منـاطق جوار خودش مثل گيالن و همدان ملحق مي هاي هم يكي از استان در نهايت با زنجان تشكيل استان جديدي داده شـد . گرديد جوار تبديل به استان جديدي مي هم

ز همان ابتدا واضح بود كه اين شهرستان به آن مركز استان جـور ا. كه مركزيت آن زنجان است ها و شهرهاي تابع به لحاظ جمعيتي و به لحاظ نيروي آيد، چرا كه به لحاظ تعداد بخش در نمي

داد و همين امـر سـبب شـد كـه رابطـه انساني به صنعتي آمار قزوين ارقام بيشتري را نشان مي هـاي ديگـر نباشـد و تقريبـاً هـاي تابعـه اسـتان به شهرستان ادارات اين شهرستان به زنجان مشا

.كرد صورت فرمانداري مستقل عمل مي بهدر هر حال قول و قرارهايي كه مسئولين كشوري در بازديـدهاي خـود بـه مـردم قـزوين

هـا سـبب ارائـه گيري نمايندگان قزوين در مجلس و نيز نفوذ قابل توجه قزويني دادند و پي مي كه ايـن اليحـه در مجلـس رأي مخفـي بـا رفت شدن قزوين شد ظاهراً تصور مي اليحه استان

.ورقه، اليحه مذكور با تفاوت چند رأي رد گرديد، و اين آغاز ماجرا بودچگـونگي شـروع . بالفاصله به دنبال رد اليحه مذكور، موج اعتراض در قزوين باال گرفت

هـا، ادارات دولتـي و عضي از سـينماها، بانـك شود، ب ها بسته مي بر نويسنده پوشيده است، جاده

)137( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شود، به عنـوان مثـال بـر بينند، به خودروهاي پالك زنجان حمله مي ها خسارت مي بنزين پمپ شاهدان عيني يك كاميون پالك زنجان را تخليه و بارهـايش را داخـل خيابـان حسب نقل قول

ن شـهر چـون از رد اليحـه مـذكور مـسئولي . كنند ريزند، و خسارات كلي به كاميون وارد مي مياي برقرار كنند، بطوري كه نيروهاي انتظـامي كنندگان رابطه ناراحت بودند، نتوانستند با اغتشاش

كنندگان پيوستند، يا سكوت كردنـد، آمد، افراد يا به جمع حمله كاري از دستشان برنمي محل هم مـدعي اسـت وقتـي حملـه بـه يـك يكي از شـاهدان . مخالفين نيز توان ابراز مخالفت نداشتند

.خودروي شخصي را مورد انتقاد قرار داد با فحش و تهديد مهاجمين روبرو شددر مسجد اصلي شـهر پـس . شود وزير كشور به نمايندگي از رئيس جمهور وارد ماجرا مي

داند و استان شدن قزوين را حق مردم مي . كند از نماينده مردم و امام جمعه محترم سخنراني مي در عين حال نـسبت بـه وقـايع شـهر و نقـش مـردم . كار انجام شود دهد در آينده اين قول مي

مجدداً درگيري باال . كنند شود و مردم مسجد را ترك مي كند، سخنراني وي قطع مي اعتراض مي هـاي احتمـالي آمـار ها و كشته شود از ديگر زخمي گيرد، نماينده مردم قزوين نيز زخمي مي مي

يابد، و به دنبال قول وزير كـشور مبنـي بـر ها ادامه مي د ندارد روز بعد نيز درگيري رسمي وجو پيمـايي گيرد و مردم در محكوم كردن عاملين اغتشاشات راه الحاق قزوين به تهران شهر آرام مي

وي در بخـشي از . پـردازد هاي نماز جمعه مفصل به موضـوع مـي كنند، امام جمعه در خطبه ميطي دو روز گذشته قهرا مردم ما خـشمگين بودنـد از مـسأله عـدم رأي «: كند م مي ها اعال خطبه

مجلس به اليحه استان قزوين، اما خشم مردم نبايد باعث شود كه قانون زير پا گذاشـته شـود و البته بايد مسئولين امنيتي كـشور و شـهر همـه پيـشاپيش بـراي چنـين . نظم جامعه مختل گردد

ريختـيم و حقش اين بود كه بنـده و مـسئولين بايـد قـبالً برنامـه مـي و. كردند حوادثي فكر مي . العمـل نـشان ندهيـد شود گفت از خانه بيرون نياييد و عكـس به مردم نمي . كرديم بيني مي پيش

هاي كرديم و نارضايتي و ناخشنودي مردم را در تجمع ريزي مي حقش اين بود كه ما بايد برنامه دولت محترم آقاي هاشمي رفسنجاني كه در همه مراحل ما را كمـك كرديم و از سالم اعالم مي ».خواستيم كه با راه قانوني مسأله را دنبال كنند كرده بودند مي

هـاي با اين وصف ظاهراً قضايا پايان يافته است و اما تحليل قضايا بمانـد بـراي يادداشـت ...بعدي، انشاءا

)138( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

برد، لذا مستقل واقعه شود قدري زمان مي اگر خواسته شود كه تحليل منظم و منسجمي از توان براي اين واقعه يا وقايع مشابه ارائه كرد، به ذكر عناوين متفرقـه از چارچوب نظري كه مي

. گيري كلي عرضه خواهد شد ها نتيجه شود و اگر امكاني بود در پايان اين يادداشت بسنده مياسـتان زنجـان اسـت، اگـر حـساسيت هاست قزوين جـزو دانيم سال گونه كه مي همان .1

توان پرسـيد تجزيه از استان زنجان در همين حد و حدود در گذشته نيز وجود داشته است، مي پيمايي، تحصن و غيره؟ و اگـر تر، مثل راه كه چرا تاكنون بروز نيافته بود، حداقل در سطوح آرام

سال پـس از قيـامي كـه 15اين حساسيت اخيراً شدت يافته است چگونه قابل توجيه است كه الملل قد برافراشتند، اكنون به جـايي تر در سطح بين مردم حتا براي از ميان بردن مرزهاي واقعي

كنيم؟ البتـه هـر دو حالـت اي و محلي مي رسيم كه خود را اسير مرزهاي بشدت تنگ منطقه مي .تواند صادق باشد، كه به نظر نويسنده هم چنين است هم مي

كنـد، اي براي محقـق كـردن اهـدافش وسـايلي را انتخـاب مـي گروه و جامعه هر انسان و اهـداف و . تواند حاالت گوناگوني داشته باشد ماهيت اهداف و وسايل مذكور از نظر جامعه مي

توانند مشروع و غيرمشروع باشند، و از تركيب اين دو نـوع انـواع مختلـف وسايل هر كدام مي مثالً مردمي كه هدف مشروعي چون اسـتان . آيد ست بوجود مي هاي زندگي و رفتار و سيا شيوه

هـا و وسـايل مـشروع، چـون توانند براي اين هدف خـود شـيوه شدن منطقه خود را دارند، مي هاي سياسي وابـسته تر از طريق احزاب و گروه نگاري، و از همه مهم تظاهرات، اجتماعات، نامه

هاي مـشروع در جامعـه معتبـر امي كه اين روش تا هنگ . به خود در دولت و مجلس اقدام كنند هاي نامشروع كـم باشد و كارآمدي خود را نشان دهد، بديهي است كه احتمال استفاده از روش

ها معموالً با واكنش شديد دولـت و قـدرت مـشروع همـراه شود، زيرا استفاده از اين روش ميها را دچـار اخـتالل كننـد و ولي اگر عناصر حكومتي به دست خود كارآمدي اين روش . است

مـثالً در . گزيننـد هاي غيرقانوني را بر مـي افراد از طريق قانوني به حق خود نرسند، طبعاً روش كـاري و اخـتالل كارمنـدان قـرار حل مشكالت اداري، هنگامي كه ضوابط اداري در كنـار كـم

.قق كنددهد با استفاده از رشوه هدف خود را مح رجوع ترجيح مي ارباب. گيرد ميدر واقعه اخير روش مشروع، انعكاس خواست مردم بـه مـسئولين و دولـت و نماينـدگان

انـد و در نهايـت بوده است، و طبعاً عموم آنان هم در سفرهايشان به منطقـه قـول مـساعد داده شود كه بـا انگاري در دفاع از اليحه چنان مي شود ولي به علت سهل اي تقديم مجلس مي اليحه

استدالل وزير كشور اين بوده است كه مـردم اردبيـل بـه . كنند متر اليحه را تأييد نمي دو رأي ك

)139( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تـوان بديهي است كه با اين سـطح از اسـتدالل نمـي !! اند جا ديگر قمه نزده علت استان شدن آن از طرف ديگر دولتي در مصدر امور اسـت كـه طبعـاً . اي را در مجلس به تصويب رساند اليحه

كـه دهد اطمينان نـسبي داشـته باشـد، نـه ايـن ولي قانوني كه در مقابل مردم مي بايد به تحقق ق موضوع به اين مهمي را تصويب كند و سپس در مجلس رد گـردد و لـذا اگـر گفتـه شـود كـه دولت هم مخالف اليحه بوده و فقط خواسته تقصير را گردن مجلس بيندازد چه كسي تـوان رد

كردن اين عقيده را دارد؟و بخـشي . ت بخشي از مجاري مشروع و قانوني كارآمدي الزم را فاقـد هـستند واضح اس

نـه قـانوني محـض و نـه خـشونت و (هاي مياني اند، بويژه انتخاب روش ديگر نيز ممنوع شده دانند، مثالً يك تظاهرات سـاده و آن را مخل نظم و امنيت مي . در ايران مرسوم نيست ) اغتشاش

ها نيز شويم، هيجانات جانات را كنترل كند، ولي اگر مانع اين شيوه تواند بخشي از هي و آرام مي وزارت كـشوري كـه راهپيمـايي . كنـد صورت فوق بروز مـي باره به موردنظر متراكم شده و يك

هـاي شود، انتظار داشته باشد كه روزي شيوه سنتي دانشجويان را به هر دليلي در تهران مانع مي .ز كندديگر تظاهر در ميان آنان برو

نبايد انكـار كـرد : توان گفت اي مي هاي منطقه در خصوص دومين علت يعني بروز گرايش دو علـت اصـلي . ويژه پس از جنگ تشديد شده است اي به مرور زمان به هاي منطقه كه گرايش

.توان شمرد براي بروز اين پديده ميحتـا ملـي مخالفـت شـد، اي و ها و تعلقـات منطقـه گرايش در ابتداي انقالب با كليه : الف

گروهي تأكيد را صرفاً بر تعلقات عقيدتي گذاشتند، گروهي هم بر تعلقات طبقـاتي؛ از اواسـط پذير نيست لذا به مرور زمان اين تعلقـات جنگ معلوم شد كه ناديده گرفتن تعلقات ملي امكان

اي و قـه در ادبيات سياسي جامعه مطرح شد، تا پايان جنـگ فرصـتي بـراي بـروز تعلقـات منط محلي ايجاد نشد، آناني هم كه در اين مـسير گـام نهادنـد بـسرعت منـزوي شـده، و شكـست

.كم اين نوع تعلقات نيز ميدان بروز يافت خوردند، ولي پس از جنگ كماي ناقض تعلقات ملي نيست و اين نيز ناقض تعلقـات حقيقت اين است كه تعلقات منطقه

بـه عقيـده . اشند، در جوامع امروزي مكمل هـم هـستند مذهبي نيست حتا اگر متمم يكديگر نب هاي باثبـات اسـت اي و نيز طبقاتي و صنفي از مشخصات ضروري جامعه بسياري عالئق منطقه

.هاي ملي جمع شوند به شرطي كه همه آن عالئق ذيل وابستگي

)140( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اي بوجـود هاي اخير امكان بروز احساسات و تعلقات مشروع منطقـه جا كه طي سال از آن ها افزايش يافت و در نتيجه بروز اين عالئق با شدت همراه بوده بلكه جبـران نيامد، عدم تعادل

.هاي گذشته نيز شود سالتـوان گفـت كـه هـر بـه طـور كلـي مـي . تر، ساخت سياسـي جامعـه اسـت دليل مهم : ب

دي هـا الزامـاً مـا هاي خويش دارد، البته ايـن مطلوبيـت سياستمداري سعي در افزايش مطلوبيت كه افزايش مطلوبيـت در سـاخت سياسـي براي فهم اين . تواند باشد نيست، بلكه معنوي هم مي

شـود دو گـروه نماينـدگان مـردم در مجلـس و جامعه چگونه منجر به تشديد اين اوضـاع مـي .زنم نمايندگان دولت در منطقه را مثال مي

اطبـان خـود و مـردم بـه هر فرد براي انتخاب شدن خود بايد شعاري انتخاب كند تا با مخ واسطه آن شعار ارتباطي برقرار كند، هنگامي كه فضاي عمومي جامعه حول تعلقات مذهبي يـا

باشد، بديهي است كه شعار محوري فرد نيز مذهبي يا ملي است، ولي بايد توجه داشت ملي مي كـرد، ولـي توان شـعاري محـوري انتخـاب كه اين شعارها نسبتاً انتزاعي هستند، براي آنان نمي

تر از شـعارهاي اي وجود داشته باشد، هيچ شعاري ملموس هنگامي كه زمينه بروز عالئق منطقه انتخابات مجلس چهارم مملو از اين . توان با مردم مرتبط شد ها بهتر مي اي نيست، و با آن منطقهبـه هاست، شعار تغيير نام يك استان، تعويض اسـتاندار غيربـومي، تبـديل يـك بخـش گرايش

فرمانداري، فرمانداري به استانداري، احداث يك پروژه بخصوص و شعار عليه منطقه رقيـب و هـاي كـم نماينـده مـشاهده ها بخـصوص حـوزه غيره از جمله شعارهايي بود كه در اكثر حوزه

بديهي است كه هم و غم نماينده منتخب در مجلس نيز تحقق ايـن شـعار بـوده اسـت، . شد ميهـا بـر باختران، تبديل اردبيل به استان و غيره از جمله افتخاراتي است كه سـال تغيير نام استان

بـازده هـاي كـم چنـين تـصويب طـرح و هـم . تارك نمايندگان مناطق مذكور نوشته خواهد شد .هاست هاي نمايندگي نيز از جمله اين كوشش عمراني، آموزشي و بهداشتي در حوزه

آنـان وقتـي از طـرف . انـد در اين دام گرفتار آمـده نمايندگان دولت نيز در مناطق مختلف جـا كـه تر كنند، از آن كنند بقاي خود را طوالني شوند، سعي مي دولت به مسئوليتي منصوب مي

بينـي اسـت، لـذا نماينـده ها و انتصابات عموماً غيرقابل پيش تحوالت مركز و تغيير در سياست اي هم براي خود ايجاد كند، تـا گاهي منطقه كند پاي سعي مي ) در هر سطحي كه باشد (موردنظر

در موقع مقتضي از بقاي خويش دفاع كند، و چه چيزي پايدارتر از پيوندزدن خود با شـعارهاي

)141( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مذكور است، بويژه اگر تحقق اين شعارها به افزايش اقتدار آنان منجر شود يعني يـك فرمانـدار .تبديل به استاندار شود

وبي در جامعه وجود دارد كه افراد را باالجبـار بـه سـمت گيري چارچ در سطح تصميم .2هـر فـردي هنگـام . دهـد اي و عليه عاليق ملي و عمومي سـوق مـي هاي افراطي منطقه گرايشكند، يكي منـافع و ديگـري گيري در خصوص انجام عملي به دو مولفه توجه خاص مي تصميم

ع بيش از هزينـه باشـد آن عمـل را هزينه انجام آن عمل، مقتضاي عقل چنين است كه اگر مناف دهـد كـه نتـايج اي در قضيه رخ مـي انجام دهد، ولي بايد توجه داشت كه شرايط بسيار پيچيده

.كند گيري را غير عقالني مي تصميماگر هزينه و منفعت هر دو خصوصي باشد، يعني هزينه از جيب مبارك فرد پرداخت شـود

تـرين شود برآورد هزينه و منافع به دقيق سعي مي و منفعت نيز نصيب وي شود بديهي است كه اگر هزينه از فرد باشـد و منـافعش نـصيب ديگـران شـود، در ايـن . شكل ممكن صورت گيرد

صورت عموماً بعيد است كه فرد آن كار را انجام دهد، حتا اگر ترجيح منـافع بـه هزينـه بـسيار نجام آن شود، اگـر هزينـه را عمـوم هاي اخالقي و انساني سبب ا كه خصلت زياد باشد، مگر آن

مردم و جامعه تقليل كنند و منافعش نيز نصيب همه شود، در اين حالـت نيـز جمـع در اتخـاذ كند، ولي بدترين حالت وقتي اسـت كـه هزينـه را جمـع بپـردازد و بهترين تصميم كوشش مي

شـد گـروه منفعت نصيب فرد يا گروه خاصي شود، در اين حالت هرچقـدر هزينـه هـم بـاال با .مذكور در صدد تصويب و اجراي عمل موردنظر خواهد بود، اگرچه منافع آن كم باشد

بخش اعظم رفتار سياسي ما در سطح دولت يـا نماينـدگان و حتـا ديگـران در چـارچوب نمايندگان يك منطقه براي بهبود اوضاع سياسي، اقتصادي، . حالت اخير قابل فهم و تفسير است

به علت فقدان تشكيالت و نهادهاي مناسـب كـه ايـن . كنند د كوشش مي و اجتماعي منطقه خو پـذير كنـد، آنـان بـدون توجـه بـه ميـزان ها را در قالب عالئق ملي شكل داده و توجيه فعاليتها هـستند، زيـرا هايي در جهت تحقق آن هدف ها به دنبال تصويب طرح هاي اين كوشش هزينه

شوند در عـوض همـه منـافع نـصيب آنـان ي را متقبل مي هاي بسيار كم مردم منطقه آنان هزينه هزار نفـر 50 تختخوابي در يك شهر كوچك با 50فرض كنيم احداث يك بيمارستان . شود مي

ميليون تومان باشد، بديهي است هر فرد ايرانـي يـك تومـان از هزينـه احـداث آن 60جمعيت هزار تومـان از ايـن هزينـه را متقبـل 50پردازد، و در نتيجه مردم آن شهر تنها بيمارستان را مي

تخت هـم كـار كنـد، بـاز 10 درصد يعني فقط 20شوند، حال اگر اين بيمارستان با ظرفيت مي

)142( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اند، در حالي كـه جاست زيرا با اين مبلغ ناچيز داراي چنين امكاناتي شده ظاهراً به نفع مردم آن .اج نبوده استواقعاً چنين بيمارستاني در اين حد براي آن منطقه احتي

هـاي مـردم منـاطق مثال ديگر؛ بسياري از مسئولين در ديدارهاي خود نسبت بـه خواسـته ها را و هيچ هم زحمت ارزيابي اين خواست . دهند هاي مساعد مي مختلف كشور به راحتي قول

دانند كه حتا اگر آن خواسـت غيرمعقـول بـود زيرا منطقي نمي . دهند در سطح ملي به خود نمي گيري كرد، چرا كه اين مسأله به ضرر موقعيت وي تمام خواهد شد، در حالي كه دفاع از موضع

اي جدي بـراي وي نـدارد بلكـه اي از مردم، ولو غيرمعقول نه تنها هيچ هزينه هاي عده خواستالبته اين حالت هـم موقـت . كند بسيار هم منفعت دارد و به محبوبيت و مقبوليت وي كمك مي

آورد، عمل نمي ها به ز آن منطقه رفت ديگر جديت چنداني براي تحقق آن وعده است وقتي كه ا گيري نيز براي وي متضمن خيري نيست، به همين دليـل اسـت كـه مـردم قـزوين زيرا اين پي

دهد، ولي آيد قول استان شدن مي جا مي شود هر فردي به اين تعجب خواهند كرد كه چطور مي .شود شود و هم در نهايت تصويب نمي قديم ميدر عمل؛ هم اليحه با تأخير ت

اي حتا هيچ دو فردي وجود ندارند كه در مقـاطعي دچـار اخـتالف و افراد هيچ جامعه .3كنند ولـي حـذف ريزي مي مشكل نشوند، گرچه همه براي كاهش اختالفات و مشكالت برنامه

كوشـش بيهـوده بايـد بجاي ايـن . اي است پذير نيست و كوشش بيهوده قطعي اختالفات امكان افـراد و جـوامعي كـه در خـصوص . اختالف توافـق داشـت هاي حل سعي كرد نسبت به روش

شوند حتا اگر اختالف توافق قطعي دارند، در صورت بروز اختالف دچار بحران نمي روش حل در مقابل كساني كه نـسبت بـه روش حـل اخـتالف . اين اختالفات خيلي جدي و عميق باشد

.شوند ، با كوچكترين مشكلي دچار بحران ميتوافق ندارندكننـد، بـه فرض كنيم دو نفر در اتومبيلي سوار هستند و راهي را به سوي مقصدي طي مي

رسند و عقايد دو نفر در خصوص مسيري كه بايد ادامه دهند متفاوت اسـت و يك دوراهي مي اشتباه به معناي تمـام شـدن هيچ دليلي هم براي قانع كردن يكديگر ندارند، ضمناً انتخاب مسير

كنيم كه اختالف بسيار مهمي است و هـيچ راه منطقـي هـم بنزين و احياناً مرگ است، قبول مي آيا بايد در همان دوراهي بمانند تـا بميرنـد يـا خالصـه يـك راه را . براي اقناع يكديگر ندارند

كند كه اگر هيچ شيوه م ميانتخاب كنند؟ و اگر بايد انتخاب كنند كدام راه را؟ منطق و عقل حك قابل قبولي را براي پيدا كردن ترجيح يك راه به راه ديگر پيدا نكردند قرعه بيندازند، زيـرا ايـن

تـصميمي و مانـدن در راه گرچه ظاهراً غيرعقالني و مبتني بر شانس است ولي در مقايسه با بي

)143( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اخـتالف ميـان دو نظـر لمحل و مردن تدريجي، بسيار هم عقالني است، در واقع يك شيوه حـ .متضاد است

اكنون فرض كنيم اختالف اين دو نفر در اين مسأله حياتي و مهم نبود، مثالً در اين بود كه پـا افتـاده آيا راديوي اتومبيل روشن باشد يا نه؟ بديهي است كه اختالف بسيار كوچك و پـيش

اختالف نظر كوچك يا بايـد اختالفي مورد توافق نباشد، بر سر همين است، ولي اگر روش حل .طور كامل از هم جدا كنند با يكديگر دعوا كنند يا راه خود را به

اخـتالف مـشاهده هـاي حـل در جامعه ما تا حدودي حالت عدم توافـق نـسبت بـه روش آميـز از قبيـل هـاي مـسالمت هاي قانوني، گفتگو و مفاهمه علنـي و ديگـر روش روش. شود مي

اعتبـار اين امر معلول بـي . گيرد ري و غيره كمتر مورد استفاده قرار مي اجتماعات، تظاهرات، داو چنـين عـدم هـم . ها از سوي ديگـر اسـت طرف و نيز ناكارآمدي آن هاي از يك كردن اين روش

هـاي جمعـي و ها مزيد بر علت است اين معضل مخصوص خواسـت روش آشنايي مردم با اين . صادق استسياسي نيست، بلكه در سطح روابط فردي نيز

روشن كـرده اسـت كـه بخـش » مسائل اجتماعي قتل در ايران «نويسنده در كتاب تحقيقي هاي واقع شده در اين سرزمين ناشي از اين نيست كه قاتل به هر علتي تـصميم اي از قتل عمده

هـاي ها ناشي از اختالفاتي است كه افراد شيوه قطعي بر قتل مقتول گرفته است، بلكه عموم قتل هـاي داننـد لـذا بـه روش ها را فاقد كارآيي مـي دانند يا آن اختالف را نمي مي و عقالني حل رس

ها چيزي جز خشونت نيـست و آن نيـز بـه روش شوند كه اين اختالف متوسل مي شخصي حل حلي كـه حل نهايي است، راه آفريند و در نهايت درگيري و قتل راه نوبه خود خشونت بيشتر مي

جاست كه چرا طرفين و بـويژه قاتـل شوند و نكته جالب همين ر دو متضرر مي قاتل و مقتول ه كند كه نفعي برايش متصور نيست؟ همين طور چـرا مـردم راهـي را بـراي راهي را انتخاب مي

كند و هـم اولـين گزينند كه هم احتمال موفقيت را كم مي هاي بحق يا ناحق خود برمي خواست شوند؟ ضرركنندگان خودشان مي

ها بر مـسأله ايد نظام آموزشي ما در كليه سطوح، نظام ارتباطي و مطبوعات و ديگر رسانه بثمـر بـودن آن و ضـرورت اختالف و پرهيز از خشونت و نيـز بـي هاي حل مهم و بغرنج روش

آميز تأكيد جدي كنند، البته در سوي ديگر قضيه هم دولت هاي رسمي و مسالمت گزينش روش بـه ميزانـي كـه مـردم از . كارآمدتر كرد و بيشتر در اختيار مردم قـرار دهـد ها را بايد اين روش

.گزينند اختالف را برمي هاي فردي و غيررسمي حل ها محروم باشند، روش بكارگيري اين روش

)144( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مايل بوديم به اين بحث باز هم بپردازيم ليكن بـراي جلـوگيري از اطالـه بيـشتر فعـالً در هـاي عـصر گر توفيقي بود به تنها پاسخي كه در يكي از روزنامـه بنديم و ا جا بحث را مي همين

...پردازيم انشاءا ها داده شد مي به اين سلسله يادداشت

آزادي سياسي، آزادي اجتماعي

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1377 دي 6

جـا كـه در از آن . هاي جاري در كـشور اسـت ترين بحث ي آزادي از محوري بحث درباره معمـوالً بحـث . گيـرد ميان دو مفهوم آزادي سياسي و آزادي اجتمـاعي تفكيـك صـورت نمـي

هـاي اجتمـاعي، امكـان بـروز منظـور از آزادي . نمايـد ي آزادي به كالفي سـردرگم مـي دربارهمـثالً نـوع لبـاس پوشـيدن، نـوع روابـط . رفتارهاي اجتماعي مطابق ميل يا عقيده افـراد اسـت

تـوان در ميان دختر و پسر، نوع بروز احساسات و از اين موارد را مـي اجتماعي از جمله رابطه .هاي اجتماعي قرار داد ذيل مجموعه آزادي

در مقابل آزادي سياسي به معناي وجود فضايي است كه افراد بتواننـد در آن فـضا آزادانـه هـاي نامـه اظهار نظر سياسي كنند و با يكديگر جمع شوند و با ايجاد تشكيالت و اهـداف و بر

.هاي دمكراتيك قدرت را به دست بگيرند سياسي، و با تكيه بر روشهـاي مختلفـي تقـسيم هاي موجود در جهان از حيث اين دو نوع آزادي به گـروه حكومت

ها هر دو نوع آزادي تا حد معقول و عرفـي وجـود دارد، در برخـي از در برخي از آن. شوند ميرد ليكن آزادي سياسي وجود ندارد، و در برخي هر دو نـوع هاي اجتماعي وجود دا ها آزادي آن

هايي مواجه هستند حالت ديگري كه در جامعه آزادي سياسي وجود داشـته آزادي با محدوديت باشد ليكن آزادي اجتماعي نباشد، چندان قابل تصور نيست و اگر هـم وجـود خـارجي داشـته

.باشد، عموماً ناپايدار استهاي سياسي است، بـه عبـارت ديگـر ي اول آزادي ها در درجه متمسئله اصلي تمام حكو

چـشند، جـا شوند و حـالوت آن را مـي ي قدرت سوار مي اصحاب قدرت هنگامي كه بر اريكه جا كه چنـين قـصدي بـه راحتـي محقـق ولي از آن. نمايند كنند و قصد ماندگاري مي خوش مي

توانـد گـسترش هـا مـي ودلبازي ه اين دست از جمل . هايي پرداخت شود، بايد براي آن هزينه نميهـاي سياسـي را در دهـه پنجـاه مثالً رژيم شاه به موازاتي كه آزادي . هاي اجتماعي باشد آزادي

.هاي اجتماعي را بيشتر كند كرد، سعي داشت آزادي محدود مي

)146( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي سياسـي را بـر دوش اي كـه علـم مخالفـت بـا آزادي ي امروز ايـران عـده در جامعه هاي اجتماعي از نوع غربي خواهد ها در نهايت منجر به آزادي اند كه اين آزادي ، مدعي كشند مي

هاي سياسي اي از آزادي كنند تصوير تيره شد، و با مثال آوردن از روابط ميان دو جنس سعي مي سنگيني مخالفت با آزادي در شرايط كنـوني . كه واقعيت چيز ديگري است در حالي . ارائه دهند

هـاي هاي سياسي است و اصحاب قدرت بيش از هر كس ديگر حاضرند تن بـه آزادي يبا آزاد هاي بارزي بـراي اثبـات مثال. اجتماعي دهند تا تقاضاي آزادي سياسي را محدود و ممنوع كنند

مـثالً ( هاي صدا و سيما بـه لحـاظ معيارهـاي اجتمـاعي مشي و برنامه خط. اين ادعا وجود دارد . انـد نـدارد ها بخشيده كمي از بسياري از نشرياتي كه صفت مبتذل بر آن احتماالً دست )حجاب

شـود و در مقابـل هـاي تبليغـاتي مـي ليكن در حوزه عمومي جامعه با ايـن نـشريات مخالفـت علت اين دوگـانگي در ايـن اسـت كـه . گيرد هاي صدا و سيما مورد حمايت هم قرار مي برنامههاي اجتماعي را گسترش شته باشد و حتا اگر حوزه آزادي هاي صدا و سيما هر ماهيتي دا برنامه

شود، مطلـوب و جا كه در خدمت قدرت است و مانع تقاضاي آزادي سياسي مي از آن . هم دهد .مورد تاييد است

پسند و سـطحي بلنـد اسـت، لـيكن تمـام از سوي ديگر گرچه آه و فغان از نشريات عامه هـاي شـوند، حـساسيت هاي سياسي مربـوط مـي زاديفشارها عليه نشرياتي است كه به حوزه آ

چنـدان بزرگـي از جوانـان بـه هاي اجتماعي است و بخش نـه جوانان نيز بيشتر به حوزه آزادي حتـا ايـن گـروه نيـز عمـدتاً . دهنـد مندي يا حساسيت مداوم نشان مي هاي سياسي عالقه آزادي

دانند و به ايـن دليـل توجـه اسي مي هاي سي هاي اجتماعي را ناشي از فقدان آزادي فقدان آزادي .كنند هاي سياسي جلب مي خود را به آزادي

هـاي اجتمـاعي مـورد ها براي افزايش آزادي اي از درخواست ترديد بخش قابل مالحظه بيچـه كـه دربـاره رنـگ آن. ها عموماً ناشي از اعمال سليقه اسـت بحث صحيح است و فقدان آن

هـاي بـارز ايـن كـج نمونه. گردد ها يا آقايان اعمال مي اي خانلباس يا برخي از انواع پوشش بر ولي در مقابل بايد اين نكته را نيز متذكر شـد كـه مـسئله . سليقگي به اسم شرع و انقالب است

هاي سياسي با تعريفـي اي موضوع آزادي اصلي جامعه ايران طي يك قرن اخير حل نشدن ريشه توان نتيجه گرفت كـه كوشـش اهـل قلـم و بنابراين مي. است كه در ابتداي يادداشت از آن شد

صـورت توان ايـن معـضل را بـه متفكران و سياستمداران بايد بر اين محور باشد كه چگونه مي

)147( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هاي اجتماعي يا هاي سياسي را به آزادي اي حل كرد؟ بديهي است در اين راه نبايد آزادي ريشه .بالعكس تقليل داد

درس گرفتند؟چه كساني از انقالب ايران

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1377 بهمن 20

به پيروزي رسيد، بسياري بر اين عقيده بودند كه 1357كه انقالب اسالمي در سال هنگاميبر اساس اين . هاي سلطنتي منطقه نيز دير يا زود به صدا در خواهد آمد زنگ سقوط ديگر رژيم

هـا از رفـت و در صـدر آن تر بود، انتظار سقوطش بيشتر مي تحليل، هر رژيمي كه به شاه نزديك هــاي اردن، مــراكش و در مرحلــه بعــد عمــان و ديگــر كــشورهاي حاشــيه جنــوبي حكومــت

.شد فارس نام برده مي خليجهـاي ثبـاتي رغم اين تصور نه تنها چنين اتفاقي رخ نداد، بلكه در حـال حاضـر از بـي علي

اي رخ داده اسـت؟ آيـا آن چرا چنين واقعـه . نيز خبري نيست ها سياسي آن دوران در اين رژيم ؟...ها خود را متحول كردند و يا كه اين رژيم ها غلط بود؟ يا اين بيني پيش

آيد اين است كه اولين درس گرفتگان از انقالب اسالمي چه كه از مشاهدات اوليه بر مي آنكه با حذف مردم، نخبگـان، دانـشگاهيان، آنان دريافتند . ايران پادشاهان كشورهاي منطقه بودند

آنـان بـر اسـاس چنـين . توان حكومتي پايدار و مفيد به حال جامعه را ايجاد كرد روحانيان نمي افزون شاه ايران موجب غيرعقالني شدن رفتارش شد سازوكاري دريافتند كه غرور و عزت روز

.و همين امر موجبات سقوط او را فراهم آوردادشاه عمان كه جنگي طوالني را با كمك ايران و آمريكا و انگلـيس عليـه سلطان قابوس، پ

ي حـل مـسئله داد، دريافت كه جنگ و حـذف راه نيروهاي ظفار در جنوب اين كشور ادامه مي كشورش نيست، لذا روش جذب را پيش گرفت و با فراخواندن رهبران جنبش ظفار بـه كابينـه

و امروز چند تن از وزراي كابينه . داد و غائله را ختم كرد خود، آنان را در اداره كشور مشاركت علـوي كـه تقريبـاً مهمتـرين عـضو از جمله يوسف بن . وي از رهبران سابق اين جنبش هستند

.كابينه عمان استپادشاه سعودي نيز پس از يك دوره تنش با شيعيان منطقه شـرقيه، راه مـسالمت و احتـرام

تري از خود نـشان ي پذيرفتني پادشاه اردن سعي كرد چهره . تنسبي به حقوق آنان را پيش گرف شـد، اگر مخالفي زنداني مـي . مخالفان سياسي بيش از پيش امكان حضور و فعاليت يافتند . دهد

)149( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يكي از مخالفان شاه حـسين كـه زنـداني . به اين معنا نبود كه بايد هر چيزش را از دست بدهد ي وي در حـالي كـه شـود و بـه وسـيله آزاد مـي بود، با حضور شخص شاه حـسين در زنـدان

.شود اش برده مي دار بوده است، به خانه رانندگي را شخصاً عهدهگرچه در اين كشورها به معناي عرفـي . اوضاع در مراكش نيز با تغييراتي همراه بوده است

مين آزادي كامل و قطعاً مطلوبي وجود ندارد، ليكن همان حدي از آزادي كـه وجـود دارد، تـض اند كه خود را كامالً از نخوت كه رهبران اين كشورها سعي كرده تر اين شده است و از همه مهم

و غرور فرعوني شاه ايران دور نگه دارند، كه اگر هر حاكمي در جهان چنـين كنـد، حكـومتش هـاي خداوند ما را از درس . هاي فراواني داشته باشد ها و ضعف كه كاستي مستدام است، ولو آن

آموزي از انقالب اسالمي تر از ديگران در درس نياز نكرده است و ما شايسته انقالب خودمان بي .خويش هستيم

شود؟ آيا نظريه استالين محقق مي

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1377 بهمن 27

يكي از اجزاي مهم نظريه ماركسيسم حذف دولت از زندگي اجتماعي بود، بر حسب تعبير ي كمونيستي، نقش و حجـم ركس، با ايجاد جامعه سوسياليستي و گذر كردن به سوي جامعه ما

كننـده نـابرابري دولت به تناسب كوچك و در پايان نابود خواهد شد، زيرا دولت عامل تضمين پـس از روي كـار . تواند دوام داشته باشـد رود، دولت نيز نمي است و چون نابرابري از ميان مي

خواسـت هـر روز بـر اقتـدار او كه مـي . ، وي متوجه شد كه اين امر شدني نيست آمدن استالين . ي جدي را ابراز داشـت دولت و خودش بيفزايد ضمناً از نظريه ماركس هم عدول نكند، نظريه

كه جامعه بـه شود، هنگامي تر هم مي وي معتقد بود كه بعد از سوسياليسم دولت قوي و گسترده !شود اوج خود قرار دارد، ولي بعد از آن يكباره نابود ميكمونيسم رسيد، دولت در

كه خود را متعهد به شعارهاي مـاركس نـشان استالين توانست، ضمن آن ! بله تعجب نكنيد گذاري نظري ضرورت تقويت بيش از پيش خود يا هـر دولـت ديگـري را در دهد، با يك كاله

ولـي ظـاهراً . م را همـه ديدنـد و ديـديم البته آخر و عاقبت آن نظا . شوروي سابق توجيه نمايد اي ديگر در كشور خودمان از زاويه ديگري دانسته يا ندانسته درصددند كه چنين باليـي را عده

اي مطلبـي را نوشـت ها پيش يكي از اهل نظر در نشريه به ياد دارم كه سال . بر سر دين بياورند شـود، بـه از مدعيان مـذهب طـي مـي كه راه و روشي كه در جامعه از طرف برخي مبني بر اين

شايد فربه كردن دين و افزودن چيزهاي جديدي بـر آن از طـرف . سوي عرفي شدن دين است .عناصر غيرمسئول موجبات حذف كامل متوليان سنتي دين و عرفي شدن آن را فراهم كند

واليت بوديم در جزوات منتشره از سوي يكي از نهادها، قضيه از اين قرار است كه شنيده ايـم، لـذا بـاور جا كه تاكنون هـم آن را نديـده فقيه را جزو اصول دين دانسته بودند، ولي از آن

نفر كه شعاردهنده 500 تا 300 بهمن ماه جمعيتي مابين 22پيمايي روز كه در راه نكرديم، تا اين بـه دسـت ترين گروه سياسي دست راستي نيز بوس قرار داشت و پالكارد مهم ها داخل ميني آن

:دادند كه تظاهركنندگان بود، مداوم شعار مي

)151( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

واليت فقيه جزو اصول ديـن اسـت منكر واليت فقيه جزو منافقين است

گذاري در مذهب شـيعه رخ شايد در طول تاريخ تشيع تا اين حد تجديدنظرطلبي و بدعت تظاهركننـدگان كـه جالـب ايـن ! نداده است كه يك نظريه فقهي را به اصول دين اضافه نماينـد

.گويي كه اصول دين هم فقط يكي است! ظاهراً تأكيد داشتند كه تنها همين شعار را بدهنداين نحوه فربه كردن دين و مذهب كه از يك طرف منجر به محدود شدن شمول دينـداران

باشـد، احتمـال و از طرف ديگر موجب ضعف نهادهاي سنتي دين مثل روحانيت و حـوزه مـي هـاي كاوشـگر و خـالق بايـد در پـي به همين دليل ذهن . كند ستالين را ايجاد مي تحقق نظريه ا

آميز را با ظاهر دفاع از مذهب ولي با نتيجه حذف دستهايي باشند كه اين نحوه شعارهاي بدعت .دهند كن كردن مذهب و اسالم مي و ريشه

اد كـه تـا كـي مناسبت نيست روحانيت محترم شيعه را مورد پرسش قرار د جا بي در همين اي شناخته شده سـكوت كننـد؟ برانداز عده گر و دين هاي ويران خواهند در مقابل اين بدعت مي

اگر خداوند از علما عهد گرفته است كه سكوت نكنند، چه موقع بهتر از اين زمان كه سـكوت انگـر را بشكنند و اجازه ندهند كه بيش از اين عليه اسالم و مذهب در اين كشور اقـدامات وير

.انجام شود

مطبوعات و فعاليت حزبي در ايران

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1378 ارديبهشت 23

دار هستند، بـه عنـوان يـك ي مطبوعات حزبي و مطبوعاتي كه نقش سياسي را عهده مسئلهشـود كـه جا ناشـي مـي اند، اين مشكل از آن مشكل و معضل نظام مطبوعاتي ايران معرفي شده

رساني است و طبعاً مطبوعات حزبـي يـا نـشريات شـبه حزبـي اركرد اصلي مطبوعات اطالع كشـود در غيـاب دار اين كاركرد شوند به همين دليل تـصور مـي توانند به نحو شايسته عهده نمي

. هاي سياسي نيز صـورت بهنجـاري پيـدا نخواهـد كـرد رساني روابط و رقابت يك بستر اطالع شود و در نتيجه اي مي نگاري حرفه گيري و تقويت روزنامه مانع شكل چنين هممطبوعات حزبي

از سويي ديگر اين مطبوعات بـه علـت . گردد به نوعي مخل رشد و گسترش نهاد مطبوعات مي ها ناظر بر فعاليـت كننده كار آنان باشند و هنگامي كه رسانه وابستگي به احزاب مجبورند توجيه

طـور طبيعـي كننده آن را داشته باشـند بـه نقش بلندگو و توجيه سياسي و حزبي نباشند و بيشتر .شود هاي سياسي نيز در كنار قدرت حاكم فراهم مي زمينه انحراف احزاب و گروه

شود اگرچه ممكن است داليـل ها عمده داليلي است كه عليه چنين مطبوعاتي اقامه مي ايناكنون جـاي ايـن پرسـش . مانده است ديگري هم وجود داشته باشد كه از ديد نويسنده مغفول

است كه چرا كماكان مطبوعات شبه حزبي بيشترين تأثيرگذاري را بر اوضـاع جامعـه داشـته و كنند؟ گروه تحمل ميچنين همبيشترين فشار را

. حزبي كمـابيش پـذيرفتني اسـت در ابتدا بايد پذيرفت كه اشكاالت وارد بر مطبوعات شبه هـا، ها و سازمان غياب نهادهاي سياسي كارآمد مثل احزاب و گروه جاست كه در ولي مسئله اين

كند، به زمين گذاشتن اين وظيفه ناخواه بر دوش مطبوعات سنگيني مي ها خواه وظيفه كاركرد آن به زمين گذاشـتن ايـن . هاي قانوني است به منزله امضاي حكم محكوميت و حبس براي آزادي

در آن فضا سخن گفـتن از مطبوعـات مـستقل و در خـدمت كند كه وظيفه فضايي را ايجاد مي چنـين فـضايي . رساني و تنوير افكار را انجام دهند، دروغي بـيش نيـست مردم كه وظيفه اطالع

.تشكيل مطبوعات خادم به مردم و جامعه امري ممتنع است

)153( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بنابراين اگر مطبوعات خواهـان آن هـستند كـه جايگـاهي مـستقل از احـزاب رسـمي يـا ي پيدا كنند، بايد كوشش كنند كه اين احزاب تقويت شوند و هنگامي كه بر اثر تقويت، غيررسم

صـورت خودبخـود مطبوعـات موجـود كـاركرد حزبـي را كنـار جايگاه خود را يافتند، در اين .خواهند گذاشت

فرسـايي گيرند و عليه مطبوعات سياسي قلم آن دسته از مطبوعاتي كه ژست غيرسياسي مي انـد، بـدترين نـوع هاي سياسي جزم كـرده زم خود را براي تضعيف احزاب و گروه كنند و ع مي

مطبوعات هستند كه دربست در اختيار قدرت بوده و تمامي قلم خويش را به ثمـن بخـس بـه اند، اگر مطبوعات ديگر در خدمت احـزاب و نهادهـاي سياسـي خدمت اربابان قدرت درآورده

كنند ت حاكم هستند اگرچه به حساب ملت هزينه مي مدني هستند اين جماعت در خدمت قدر .گويند ولي مجيز قدرت را مي

منـافع » سياسي و اقتصادي «زند و از رانت نگاري كه با تكيه بر خزانه ملت قلم مي روزنامهتواند خود را مدافع ملت و مردم و مبارز عليه فقر و كند، نمي بناحق و كالني را نصيب خود مي

كنـد، وجـود چه كه امروز جايگاه مطبوعات اين مرز و بـوم را تهديـد مـي آن. ندنابرابري جا بز انـد و نشريات وابسته به قدرت است كه به صورت رسمي و غيررسمي بر سفره ملـت نشـسته

هدفي جز اين ندارند، چرا كه براي اجراي همين . اي جز خدمت به قدرت ندارند هدف و چاره اي انحراف از اجـراي آن هـدف، از نـان هم ندارند، زيرا با ذره اي اند، چاره شده مقصود ساخته

.افتند خوردن مي

مطبوعات و قدرت؟

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1378 خرداد 3

اي ميان دولت به معناي عام يا قدرت و حاكميت با مطبوعات وجـود داشـته چه نوع رابطه در جامعه ايفا كنند؟ برخي از افراد به محتواي باشد تا در آن صورت مطبوعات نقش مفيدي را

دانند معتقدند كه مطبوعات هم بايـد مثالً اگر قدرت را صالح و خوب مي . كنند قدرت اشاره مي مطبوعـات را در مقابـل . داننـد حامي چنين قدرتي باشند و برعكس اگر دولت را غير صالح مي

.پسندند چنين قدرتي منتقد ميكند كه گويي قدرتي صالح وعات و قدرت را بدين صورت تصوير مي اين تصور رابطه مطب

يا برعكس با وجود مطبوعات آزاد حكومـت فاسـد . گيرد در غياب مطبوعات آزاد هم شكل مي تواند بر سرير قدرت بماند؟ مي

واقعيت اين است در هرم سياست كه در رأس آن حكومت و در ميانه آن نهادهـاي مـدني نـه از رأس هـرم كـه -كننـد تبار خود را از مردم و قاعـده هـرم كـسب مـي گيرند و اع قرار مي

مطبوعات در اين ساختار ابزار نظراتي مردم بر حكومـت هـستند و طبعـاً اگـر -حكومت باشد كنند و اگر ناصالح باشد، زمينه تغيير آن را حكومتي صالح بر سركار باشد، بقايش را تضمين مي

ر كه مطبوعات وابسته به رأس هـرم باشـند، وظيفـه نظـارت بـر در ساختار ديگ . كنند فراهم مي جا كه قدرت ميل به بقاي خويش بـه هـر شود و از آن حكومت به وظيفه كنترل مردم تبديل مي

.شوند ها يا مطبوعاتي تبديل به ابزار سركوب مي قيمتي دارد، بنابراين چنين رسانه آزادي حامي قدرت يـا دولـت چ نشريه توان اين نتيجه را گرفت كه هي از مطالب فوق نمي

نيست، بلكه برعكس در ساختار صحيح سياسي هر بخشي از قدرت حاكم كه منبعـث از ملـت طور طبيعـي مـورد حمايـت هاي قدرت به و اين بخش . باشد، مطبوعات حامي خود را نيز دارد

در . ندو حتا اگر از قدرت كنار رونـد بـاز هـم مـورد حمايـت هـست . مطبوعات خويش هستند كنند، چه سياست راسـت كه مطبوعات غيرآزاد و وابسته به قدرت از هر سياستي دفاع مي حالي

.باشد چه چپ

)155( نويسي در گفتگو با عباس عبدي وعاتي و سرمقالههاي مطب يادداشت

صورت روزنامـه ارگـان در اين. براي مثال فرض كنيد كه جناح چپ در فرانسه حاكم شود ولي اگر ايـن جنـاح از حكومـت كنـار رود، و جنـاح مقابـل . كند آنان از اين جناح حمايت مي

كـه مطبوعـات در حـالي . حاكم شود آن روزنامه با جناح حاكم بعدي مواجهـه خواهـد داشـت در جنـين نـشرياتي . دولتي چنين نيستند هر حكومتي كه سركار باشد، بايد از آن حمايت كننـد

مثال اينان چـون . نگار متعهد نسبت به مردم حشو قبيح است سخن گفتن از نويسنده و روزنامه شاه است كه در دفاع از اظهارات متناقض خود گفت كه مـن نـوكر ناصرالدينآن خادم مشهور

.اعلي حضرتم و به معناي ديگر نوكر حقيقت نيستمكـسي كـه شـرافت . اي اسـت نگاري، تعهـد و شـرافت حرفـه هاي روزنامه يكي از ويژگي

يست كه در كسي حاضر ن چنين. فروشد قلم خود را نمي . فروشد اي دارد، قلم خود را نمي حرفهمحابـا و اي قلم بزند كه از پول ملت و يتيمان و فقرا و محرومان تأسيس شده است و بي نشريه

شود، ولي به جاي دفاع از حقوق ملـت مجيـز ديگـران را حساب و كتاب بذل و بخشش مي بي .بگويد

از او تواند نزد ملت ياوراني پيدا كند كه براي حمايـت هر قدرتي كه صالح باشد، حتماً مي اي اي را در دفاع از او شكل دهنـد، نـشريه ها را باال بزنند و مثل تمامي جهان نشريه رأساً آستين

قـدرت صـالح منبعـث از مردمـي كـه . كه با صعود و نزول چنين قدرتي تغيير خط مشي ندهد از كاري باشد و با تكيه بر منابع عمومي به اين كارها اقـدام كنـد، يـا در منبعـث عاجز از چنين

.مردم بودنش شك است يا در صالح بودنش و يا در هر دو موردش

نتايج منطقي يك عقيده

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1378 شهريور 3

وقتي كه فلسطين اشغال و حكومت اسراييل در آن مستقر شد، بسياري از يهوديـان جهـان زندگي آنان بسيار ابتـدايي . بودند برخي از اين جماعت در يمن . به سوي ارض موعود شتافتند

شـود و آنـان سـوار بـر آنان هميشه در اين فكر بودند كه وعده خداوند محقق مي . و بدوي بود آنان تا آن زمان هواپيما نديـده بودنـد، لـذا . گردند قاليچه سليمان شده و به ارض موعود باز مي

ايـن وسـيله همـان قاليچـه حـضرت كه سوار بر هواپيما شدند، به جد معتقد بودند كه هنگاميبرد و تصور سليمان است كه آنان را با كوزه و مرغ و خروس همراهشان به سرزمين موعود مي

!)ان وعد اهللا الحق(كردند كه مياگر چه از نظر ما و شواهد تاريخي تشكيل حكومت اسراييل در منطقه به شرايط يهوديـان

و بـاالخره اهـداف اسـتعماري بريتانيـا در منطقـه در اروپا و نيز وضـعيت آنـان در جنـگ دوم جا هـم چنـين تـصوري از واقعيـت گردد، ولي اين تصور كه تمامي يهوديان آن خاورميانه برمي

هاي مذهبي و اعتقادي كه بـه آن دارنـد مردم عادي آنان به لحاظ آموزه . اند منطقي نيست داشتههاي قوم يهـود را آن كريم نيز اين آموزه در حقيقت قر . براي خود رسالت و برتري قائل هستند

باشد كه آنان چه كه مهم است اين امر مي كند، ولي آن شود و بر نادرستي آن تأكيد مي متذكر مي .فشارند بر حقانيت خود پاي مي

شايد تعداد كساني كه در غرب . انديشد آمريكا و در كليت خود غرب نيز امروزه چنين مي هـاي منظـور انديـشه (هاي غرب را حـق يـا حـداقل بهتـر از ديگـران كنند و آموزه زندگي مي باشـد، مردمـي كـه تر از اين نسبت در ميان مردم مشرق زمين مـي دانند بسيار كم نمي) غيرغربي

هاي ديگر از استحكام و اعتبار در مقايسه با انديشه ) از هر نوعش (ي شرقي معتقد باشند انديشه .ن غرب نيز در كليت خويش، مدعي حقانيت استبنابراي. تري برخوردار است كم

ها نفر در سراسر قرن بيستم ذيل پرچم مبارزه ميليون . كمونيسم نيز مدافع چنين ادعايي بود شـدن هـزاران نفـر از مبـارزان كمونيـسم در جهـان كمونيسم و عالمت داس و چكش و كشته

)157( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

درسـتي و صـحت راه و رسـم و كه باور كنيم آنان معتقد بـه چگونه قابل توجيه است، مگر آن .عقيده خويش هستند

تواند ادعـا كنـد كـه مـردم چه كسي مي . پيمودند فاشيسم و نازيسم نيز در اين مسير ره مي آلمان و هيتلر، حداقل در دوران صعود هيتلر و حزب نازي بر صحت عقيده خـويش و برتـري

.ترين ترديدي داشتند نژاد آلمان كمگفته شود كه عموماً هر صاحب عقيده و رأيـي خـود را صـحيح و خواهد با اين مقدمه مي

داند و ديگران را باطل و غلط و اگر غيـر از ايـن بـود، عقيـده و رأي طـرف مقابـل را حق مي البته اين امر بدان معنا نيست كه همه اين آرا و عقايد حق مطلـق و كـامالً صـحيح .پذيرفت مي

كه خودشـان مي اين جماعت بخواهند به صرف اين هستند، ولي سخن در اين است كه اگر تما امنيـت و دانند ديگران را مجبور به تبعيت از خود كنند، زندگي بشر بـه جنگلـي بـي را حق مي

علت وقوع چنين امري روشن است، زيرا پذيرش . سرشار از وحشت و ترور تبديل خواهد شد اي فوراً به قاعـده ،هر كس كه باشد نظر و الزام به تبعيت از طرف اجبار و خشونت براي اعمال

قـول بـه . كـار بـرد دهد كه ايـن قاعـده را بـه شود و هر كس به خود حق مي همگاني تبديل مي داري، چه انجام دادنش را بـراي ديگـران نـاخوش همين ادب تو را بس كه از آن «: اميرالمومنين

نب ديگران نيـست، بـديهي كار بردن خشونت و اجبار از جا حال اگر كسي موافق به » .بپرهيزياگر كسي در داخل كشور به صرف وجود حكومـت . است كه خودش هم بايد از آن پرهيز كند

كند، خود و دوستانش را نيز بايـد بـه و قانون مخالفان را دعوت به پذيرش و رعايت قانون مي و هرگونه حمايت از خشونت تحت عناوين خودساخته، مجـوز علنـي . چنين دعوتي فراخواند

دهد كه افراد از اعتبار كردن نظام و حكومت است و اين امر فقط و فقط وقتي رخ مي منطقي بي .حكومت حاكم كامالً نااميد و مأيوس شوند

هـاي مـا ريـشه اگر ما در داخل كشور به صرف اين ادعا كه حق هستيم و تمـامي انديـشه ـ اي جـز پـذيرش و ستيم، چـاره وحياني دارد، خود را مجاز به اعمال خشونت عليه ديگـران دان

هـاي تمكين كردن در مقابل اعمال خشونت اسـراييل و امريكـا در حـال حاضـر يـا خـشونت .كمونيسم و نازيسم در گذشته نداريم

زيرا اگر ما به صرف ادعاي حق بودن عقايدمان، خود را محق در اعمال خـشونت بـدانيم، ـ در حقيقـت دفـاع از . كـار خواهنـد بـرد هديگران نيز چنين استداللي را براي اعمال خشونت ب

كـارگيري خـشونت عليـه ديگـران بـه معنـاي صـحه گذاشـتن بـر خـشونت موجـود عليـه به

)158( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي مـسلمان در هاي اقليت در سراسر جهان به ويژه اقليت طلبان و گروه خواهان و حق آزادي .جهان است

رچم سـفيد تـسليم هركس كه در حوزه انديشه چماق خشونت را بركشد، به معناي دقيق پ آنان كه براي دفاع از موقعيت زبون خويش خود را پشت اسـالم و وحـي و . را برافراشته است

بندند، بلكه بيشترين ضربه را اسالم تنها از اين راه طرفي نمي كنند، نه پنهان مي ) ع(پيامبر و ائمه .ها خورده است صفتي و اخالق از اين دون

اي هاي زنجيره وابي و قتلمجلس برآمده از نظارت استص

ي مشاركت روزنامهمنتشر شده در -1378 دي 19

گيـري مـاجراي آن كماكـان در مركـز اي در سـال گذشـته و پـي هاي زنجيره موضوع قتل آمـده در هـاي پـيش اظهـار نظرهـاي انجـام شـده و واكـنش . خبرهاي سياسي كشور قرار دارد

ن موضـوعات مـورد مناقـشه تبـديل كـرده تري خصوص اين موضوع، آن را به يكي از محوري .است

ي سياسـي در تـرين واقعـه از سوي ديگر اين روزها انتخابات مجلس ششم به عنوان مهـم ي نظارت استصوابي شرف انجام است و در شرايط كنوني موضوع محوري اين انتخابات مسئله

.استينه پذيرش اجتمـاعي القاعده زم نظارت استصوابي به معناي حذف نامزدهايي است كه علي

اين يادداشت درصدد اسـت كـه . و سياسي دارند، چرا كه اگر نداشتند، احتياجي به حذف نبود .ارتباط ميان اين دو پديده را تا حدودي توضيح دهد

سـازي هـا زمينـه تـرين آن اي ناشي از داليل و عوامل متعددي بود كه مهـم هاي زنجيره قتل. هاي خبري در جامعـه بـود هاي سياسي و رسانه نب برخي گروهذهني و تبليغي اين رفتار از جا

هـا و كـه نكـافي بـر افـراد، سـازمان هنگـامي . دليل ديگر اين امر، فقدان نظارت اجتمـاعي بـود اين نظارت از طريق . شوند ها اعمال نشود، به مرور زمان دچار انحراف و خودسري مي سياست

.شود اعمال مي... مستقل وقضاييه، مطبوعات آزاد و احزاب مجلس، قوه نشان داد كه صرف وجود يـك روزنامـه مثـل سـالم چگونـه 76 تا 68هاي ي سال تجربه

القاعده موارد بيشتري را مانع ها را بر مال و علي توانست بسياري از مفاسد اداري و سوء استفاده انـد، زيـاد شـده ولي اين نوع نظارت حتا در شرايط كنوني كه مطبوعـات مـستقل . از بروز شود

براي اصالح جامعه كافي نيست، بلكه وجود مجلسي قوي و بـا نماينـدگاني مردمـي و مـستقل .تواند عامل نظارتي بسيار قدرتمندي بر جامعه باشد مي

ي فقدان نظارت مجلس چهارم و پـنجم بـر اي به مسئله هاي زنجيره هاي قتل يكي از ريشه گـاه جرئـت آن را ن مـذكور ايـن دو مجلـس هـيچ طـي دورا . شود وزارت اطالعات مربوط مي

)160( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مجلـسي كـه . هاي گوناگون بنمايند ترين پرسشي از وزير اطالعات در زمينه نكردند كه كوچك براي تغيير يك رئيس اداره در سطح يك شهرستان، چند بار وزير مربوطه را بـه پـشت تريبـون

ارد شـده بـه ايـن گـاه زحمـت پـرس و جـو در خـصوص اتهامـات و كشاند، هـيچ مجلس مي خانه در خصوص عملكـرد اقتـصادي آن، عملكـرد سياسـي آن و برخوردهـايش را بـا وزارت

ديدند، بـه راهـي نيروهاي ديگر نداد و طبيعي است آنان كه خود را خارج از نظارت قانوني مي .دانند رفتند كه سرنوشت آن را همه مي

كردند؟ پاسـخ ي را اعمال نمي پرسش اين است كه چرا مجلس چهارم و پنجم چنين نظارت نظارت استصوابي براي حذف نامزدها عموماً متكي بود بـه تأييـد يـا رد نـامزد از . روشن است

كسي كه وجودش در مجلس مرهون چنين تأييدي است و يا در آينـده . سوي وزارت اطالعات عمـت خـويش ن تواند به خود جرئت دهد كه در كار ولي نيازمند چنين تأييدي است، چگونه مي

اي كه انتخاب خود را مـديون و مرهـون الطـاف افـرادي غيـر از مـردم وجو كند؟ نماينده پرسبداند، چرا و چگونه بايد هنگام تعارض منافع جامعه و مردم با گروهـي انـدك، بـه نفـع مـردم

گيري نمايد؟ موضع. ت بـود به نظر بنده مشكل مجلس چهارم و پنجم آن نبود كه اكثريت در دست جناح راسـ

شـدند، حتـا اگـر تمـامي اگر بر اثر يك انتخابات صحيح كه نامزدهاي ديگر رد صالحيت نمـي توانـست مجلـس خـوبي گرفت، باز هم مجلس مـي مجلس هم در دست جناح راست قرار مي

ولي در شـرايط حـذف . باشد، زيرا منبعث از حذف ديگران نبود، بلكه متكي به آراي ملت بود مجلـس پرسـشگر و . شد، باز هم مجلس فاقد كارآيي بـود اقليت هم مي حتا اگر جناح راست،

.ناظر در گرو حضور كليه نامزدهاي ملت در انتخابات است

انقالب عليه تحقير

ي مشاركت روزنامهمنتشر شده در -1378 بهمن 4

خ داننـد؟ در پاسـ اند؟ جوانان امروز ما از داليل بروز انقالب چه مي چرا مردم انقالب كرده توان قـدر ولي يك موضوع را مي . هاي متعددي ارائه شده است به اين پرسش نظرات و ديدگاه

به عبارت ديگر رژيم شاه با تكيه بر . مشترك تمامي نظرات دانست و آن نيز انسداد سياسي بود رشـد اقتـصادي بـه 1355مـثالً در سـال (دالرهاي نفتي و به دست آوردن رشد اقتصادي بـاال

دچار چنان نخوت و غروري شد كه تمـامي ) كشور بود 70 و 69، 68سال اندازه سه تنهايي به هاي سياسي را براي مشاركت مردم، روشنفكران و روحانيان بست، و با تمام ها و حتا روزنه راه

.توان خود اقدام به تحقير و توهين آنان نمودنكـرد، نـسبت بـه شخص شاه در توهين نسبت به روحانيـت از هـيچ كوشـشي فروگـذار

گفـت، كـه گويـا اينـان جمـاعتي دانشگاهيان و روشنفكران چنان با تحقير و تبختر سـخن مـي در . دهنـد اي هم زحمت فكر كردن را به خـود نمـي فكر هستند كه حتا لحظه مسئوليت و بي بي

جست كه گويي ملت چون رعيتـي اسـت كـه بايـد شـكرگزار مقابلِ ملت نيز از زباني سود مي ي تمـدن بـزرگ و ارباب خويش باشد، اربابي كه قصد آن دارد كه ملـت را بـه دروازه مخدوم در اين مسير شاه چنان پيش رفت كه خود را وارث كورش كبير و شاه شـاهان معرفـي . برساند

آميـز بـه مخالفـان تر و با لحني تـوهين نمود و در پشت تلويزيون با غرور و نخوت هرچه تمام ي خود را گرفته و پذيرد، گذرنامه هاي ما را نمي ر داد كه هر كس برنامه هاي خويش دستو برنامه

.ايران را ترك كندنمود و با اعداد و ارقـام بـر سـر ملـت منـت شاه مخالفان خود را با تمام قدرت تحقير مي

خوردگـان گزار وي نبودند، آنان را فريب و اگر ملت و مردم هم شكرگزار و سپاس . گذاشت مي .نمود هاي سرخ و سياه معرفي مي گاه اردو

كردند در اثر يك خيزش به دليل همين تصورات واهي بود كه شاه و طرفدارانش فكر نمي شـاه بـا . ي كودتا برچيده شـود ساله 35سال بساط تر از يك سياسي و اجتماعي قدرتمند در كم

اين بود كه فرق ميـان انـسان اشتباه شاه . كرد استناد به آمار و ارقام مردم را متهم به ناسپاسي مي

)162( سي در گفتگو با عباس عبدينوي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

او از انسان جديد و خواهان توسـعه و مـشاركت، . دانست توسعه يافته و مدرن را با حيوان نمي گونه داشت كه شاه به عنوان مالك و ارباب اين حيوانات اگر خـوراك و لبـاس تصوري حيوان

سان جديد از حاكم و شـاه كه ان آنان را تهيه كند، تمامي آنان بايد رهين منت او باشند، در حالي دانـد، دانـد، او را نماينـده خـود در حكومـت مـي تصور ديگري دارد، او را اربـاب خـود نمـي

ي مـردم بايد احترام موكل را داشته باشد و مـشروعيت حـضور او بـه واسـطه اي كه مي نمايندهمردمـي هايي است كه مردم خواهان اجـرايش هـستند، چنـين او موظف به اجراي برنامه . است

.توانند رأساً نيازهاي ريز و درشت را تأمين كنند خود ميمتأسفانه شاه تا پايان عمر هم اين حقيقت را در نيافت، ولـي خوشـبختانه ديگـر حكـام و پادشاهان منطقه از اين موضوع درس گرفتند و راه جديدي را در مواجهه با مردم خود انتخـاب

هاست كه زبان تحقيـر اصحاب قدرت در ايران مدتاما حيف و صد حيف كه برخي از . كردندانـد و و توهين را نسبت به ديگران به عنوان الگوي غالب بر گفتمان سياسي خـويش برگزيـده

ديـر يـا زود چنـين گفتمـاني بـا . گونه به مردم و دانشگاهيان و روشنفكران دارند نگاهي ارباب .واكنش مناسب جامعه و مردم مواجه خواهد شد

) ع(اد حتا اگر اندكي از حق هم همراه آنان باشد، بايد اين سخن اميرالمومنين علي اين افر جـا صورت عاقبت خوشي را شاهد نخواهند بود، آن ي گوش قرار دهند، كه در غير اين را آويزه

. روزگار را دو چهره است، روزي به نفع تو و روزي عليـه تـو «: فرمايد مي) ع(كه اميرالمومنين كه روزگار به سود توست، خودسري و غرور نورز؛ و هنگامي كـه روزگـار عليـه پس هنگامي

».توست، صبر و شكيبايي پيشه كن

تحليل آراي احتمالي هاشمي رفسنجاني

ي صبح امروز روزنامهمنتشر شده در -1378 بهمن 30

هاي متعددي از جانب جنـاح اقتـدارگرا بـراي بازگردانـدن آب پس از دوم خرداد كوشش بـا . شـنبه چـاپ شـد هاي پـنج ها در روزنامه اي از اين كوشش ه به جوي انجام شد كه سياه رفت

كه ولي هنگامي . ها افزوده گشت نزديك شدن انتخابات مجلس ششم بر دامنه و برد اين فعاليت آخـرين تيـر تـركش خـود را بـراي . ها تأثير مطلوب را نداشته است كدام از آن معلوم شد هيچ

ي سياست كشيدند و اين چيزي نبود جز حـضور ميان جبهه دوم خرداد از چله شكاف انداختن .آقاي هاشمي رفسنجاني در انتخابات

جناح راست بر اين تصور بود كه هاشمي نيروي سواره نظامي است كه داخل يك تانك يا تواند حتا بدون اندكي حمايت به داخل خط جبهه دوم خرداد خودروي زرهي قرار گرفته و مي

نظام و مسلح به اسلحه غير موثر بر زره هستند وارد شود و چنان شكافي را در كه جملگي پياده هيچ زحمتي در پناه ايـن خـودروي زرهـي تمـامي نظام راست بس اين جبهه ايجاد كند كه پياده

انـصاف بايـد داد كـه . خطوط دوم خرداد را فتح كند و طومار آن را براي هميشه در هم پيچـد ترسيدند و برخي پوش خيالي مي وهاي دوم خرداد نيز به رسم عادت از هيبت اين زره برخي نير

كردنـد چنان خودفريب بودند كه آن را لشگر زرهي دوم خرداد تصور مـي ) اگرچه اندك (ديگر .پروراندند يا خيال تصاحب آن را به نفع دوم خرداد در سر مي

هاي انتقاد از دوران هـشت زمزمه رغم اين امر پس از طرح حضور هاشمي در مجلس عليايي كه به علت اصل شدن جنـاح راسـت در معـادالت سياسـي و زمزمه. ي وي شروع شد ساله

هاي اوليه به سرعت زمزمه. شد ها بود چندان شنيده نمي نشيني هاشمي مدت قدرت و نيز حاشيه واكنش به اين انتقادات كه اول آقاي هاشمي در مقام چنان. گير شد تبديل به سخناني رسا و همه

ي هاشـمي وارد ميـدان شـدند و از تر محمد و فـائزه برآمد و سپس خانواده وي و از همه مهم جا به بعد بود كه ديگر نيازي به انتقاد نبود و اين سه تن و يكي دو نفر ديگر و يك روزنامه اين

ي هاشـمي وي كـه مـسئله كننده اين وضع را ايفا كردند، به نح هاي خود، نقش تشديد با واكنش ي انتخابات ششم درآمد و لـذا رأي بـه هاشـمي واجـد مـضموني ترين مسئله به عنوان محوري

)164( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كه چه كيفيتي براي آراي وي وجود داشته باشد، تعابير مختلفي جدي شده است و برحسب اين .شود خواهد داشت كه در ادامه به آن پرداخته مي

مي بايد گفت كه وضعيت آقاي هاشـمي در انتخابـات قبل از پرداختن به تحليل آراي هاش اوالً آقاي . صورت برشمرد توان بدين اين تفاوت را مي . كند اخير با تمامي افراد ديگر تفاوت مي

ثانياً آقاي هاشمي نمـاد . رأي دهندگان شناخته شده است %) 98حدود (هاشمي براي صددرصد خودشان نيز معتقدند كه اين دوره سرشار ي مديريت اجتماعي كشور است و و مظهر يك دوره

ي مادها تا كنـون تـا ايـن حـد پيـشرفت در كه از دوره چنان«از موفقيت و پيروزي بوده است، ثالثاً آقاي هاشمي در موارد گذشته داراي آراي مشخصي بوده است » .كشور وجود نداشته است

كه قضاوت مردم ايسه نمود و اين توان با مقايسه آراي كنوني وضعيت وي را با گذشته مق كه مي .نسبت به عملكرد وي چگونه است

درصـد آراي 82حـدود ) سـال قبـل 12(آقاي هاشمي در آخرين انتخابات مجلس خـود 92در انتخابـات رياسـت جمهـوري حـدود . كنندگان تهراني را به خود اختـصاص داد شركت

ست جمهوري در تهـران حـدود ولي در دومين دور ريا . درصد آراي مردم تهران را كسب كرد هـا احتمـاالت مختلـف آراي بنابراين با اين مقدمات و آن ويژگي . درصد آرا را كسب نمود 58

.آقاي هاشمي چنين خواهد بود درصد80باالي .1

توان گفت كـه مـوفقيتي درصد آرا را كسب كند، مي 80در صورتي كه آقاي هاشمي باالي صـورت نـه تنهـا اكثريـت مجلـس بايـد تـابع در ايـن شـود و چشمگير براي وي محسوب مي

. اي جز تبعيت از آقاي هاشـمي نـدارد باشد، بلكه دولت آقاي خاتمي نيز چاره هاي وي سياست .اند زيرا اين امر خواستي است كه مردم را از طريق رأي به آقاي هاشمي ابراز داشته

زيـرا وي . طبيعـي اسـت القاعده امري كسب اين درصد رأي طبق منطق آقاي هاشمي علي سـاله بـه به عالوه يـك دوران طاليـي هـشت . قبالً هم كمابيش اين درصد رأي را داشته است

ي درخشان دارد و از سوي ديگر اعتقاد ايشان بـه آگـاهي و نجيـب بـودن مـردم عنوان كارنامه ن هـشت ي آ رساند كه مردم قدردان كشور بـا مـشاهده ايران جملگي انسان را به اين نتيجه مي

ها درصد آراي خود به آقـاي هاشـمي سال سازندگي و به پاس احترام و قدرداني از آن كوشش .را بيشتر نمايند

)165( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

حداقل (اگرچه بنده نسبت به انتقادات خودم از دوران مذكور كماكان اصرار خواهم داشت طرف درصد رأي از 80ولي در صورت كسب بيش از ) تا كنون كه خالف آن برايم ثابت نشده

.آقاي هاشمي ضرورت دارد كه در اين زمينه تجديد نظر جدي نمايم درصد80 تا 60 ,2

درصد و 80تر از با توجه به آراي گذشته آقاي هاشمي بايد تصور كرد كه كسب آرايي كم در . ي عدم تفاوت نگرش مردم نسبت بـه آقـاي هاشـمي اسـت دهنده درصد نشان 60بيشتر از

ان جايگاه خود را نزد مردم و بالطبع در مجلس حفـظ خواهـد كـرد و چن صورت ايشان هم اين .بيني نمود يا انتظار داشت تقريباً وضعيتي مشابه مجلس سوم را بايد براي ايشان پيش

درصد60 تا 50 ,3شـود و ي رأي منفي به آقاي هاشـمي تلقـي مـي درصد آرا به منزله 60هرگونه كاهشي از

در . بايد تأثير خودش را در انتظارات و توقعـات وي بگـذارد مي طبيعي است كه اين رأي منفي ي تهران شود، رياست مجلس نيز در كه آقاي هاشمي با همين نسبت رأي اولين نماينده صورتي

با اين تفاوت كه انتظار داشتن موقعيتي همسنگ با موقعيـت خـويش در . خواهد بود انتظار وي القاعده بايد رئيسي دموكراتيك براي مجلسي باشد كه علي بلكه مي . مجلس سوم را نداشته باشد

.هاي وي انتقادهاي بسياري وجود دارد نسبت به سياست درصد50زير .4

توان به مجلس رفت، ولي به نظر مـن ايـن درصد رأي هم مي 50تر از اگرچه با كسب كم اسند و اگر بيش از نيمـي شن زيرا مردم ايشان را كامالً مي . امر براي آقاي هاشمي شايسته نيست

بـديهي اسـت . ي خود قرار دهند نفر نماينده 30از مردم حاضر نشوند آقاي هاشمي را در ميان چـرا كـه در . تـر اسـت باشد و حتا از رفراندوم هم قاطع بزرگي مي » نه«ي كه اين اقدام به منزله

يت مردم از ميان سي گزينه كنند ولي در اين مورد اكثر رفراندوم مردم ميان دو گزينه انتخاب مي .اند وي را در ليست خود قرار دهند هم حاضر نشده

درصد باشد، به نظر من امكان بازسازي براي 50 تا 35با اين وجود اگر رأي آقاي هاشمي البتـه شـرط . كه ديگران پس از شكست خويش چنين كردند چنان هم. آقاي هاشمي فراهم است ت و سپس اقرار به وجود اشتباهات است كـه در ايـن حالـت ي شكس اين امر پذيرش صادقانه

صـورت احتمـال درصد باشد، در اين 35تر از كه پس از چند سال آقاي هاشمي كم احتمال اين . ي سياست اسـت گيري كامل و محترمانه از عرصه توان داد و بهترين راه كناره بازسازي هم نمي

)166( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ولـي اي كـاش بودنـد . دانـم از بقيه مـوارد مـي اگرچه بنده احتمال وقوع حالت چهارم را بيش شدند كه شخصيتي چون آقاي مشاوراني امين و شجاع كه با خيرخواهي خويش مانع از اين مي

ولي چه سود كه چنين مشاوراني فقط در گرد افرادي جمع . هاشمي به اين وضعيت دچار شود كننـد و ديگـري عـوض نمـي ي شوند كه آن افراد وجود اين مـشاوران را بـا هـيچ سـرمايه مياگر فرصـتي . دانند چسب مي هايشان را چون عسل شيرين و دل ترين مشورت ترين و گزنده تلخ

بود و مجالي، پس از اعالن نتايج انتخابات، توضيح خواهم داد كه چرا و چه كساني اين وضـع را براي آقاي هاشمي ايجاد كردند و سهم هر كدام چقدر است؟

ويرانگرسياستمداران خود

ي مشاركت روزنامهمنتشر شده در -1378 اسفند 18

رسد كه برخـي نظر مي اي معتقدند ميان نبوغ و جنون فاصله اندكي وجود دارد، ولي به عدهشوند نما مي هاي مجنون، فقط محصول شرايط زماني و مكاني خاصي هستند كه ابتدا نابغه نابغه

تـوان در واقـع ايـن گـروه را مـي . شـود ان آشكار مي كه آن شرايط تغيير كرد، جنونش و هنگامي زنند، پس از سـپري ي سياست گام مي كه در عرصه اين جماعت هنگامي . هاي نابغه ناميد ديوانه

شوند، كه اگر بر مسند قدرت گر تبديل مي نمايي آنان، به جماعتي ويران شدن دوران كوتاه نابغه كنند و به همـين دليـل آنـان را بايـد يز خود را نابود مي باشند، ابتدا كشور را ويران و در پايان ن

.سياستمداران خودويرانگر ناميدكه وي تـصميم گرفـت هيتلر يكي از مشهورترين سياستمداران خودويرانگر است، هنگامي

هاي رود راين، نيروي نظامي بفرسـتد و قـرارداد صـلح جنـگ اول جهـاني را بـشكند، به كرانه دانستند، عملـي كـه نظامي و سياستمداران آلماني آن عمل را خطرناك مي بسياري از فرماندهان

بار زيادي براي آلمان ببار آورد، ولي چنين نشد و يك پيروزي شـيرين و ممكن بود نتايج خفت در دو سـال . ارزان نصيب هيتلر و آلمان شد و مردم را از بار شكست جنگ اول رهايي بخشيد

هاي جنگي هيتلر كه مخالفان نظامي زياد داشـت، يكـي پـس از اول جنگ جهاني دوم نيز نقشه شـد كـه پـس از نبـوغ اي نظـامي ترسـيم مـي رسيد، و در تصور از او نابغه ديگري به نتيجه مي

رفـت كـه تـاريخ جهـان را بـراي اش در الحاق اتريش و چكسلواكي به آلمان نازي مي سياسي .هميشه به نفع نژاد ژرمن ورق بزند

هـاي شكـست نبوغ روي ديگري هم داشت كه جنون بود كه بـا اولـين نـشانه ي اين سكه نـشيني كه فرمانـدهان ارتـش آلمـان درخواسـت عقـب هنگامي. ها در شوروي نمايان شد نازيشـد و بـا خلـع آنـان و كردند، هيتلر فوراً برآشفته مي كردند يا با برخي حمالت مخالفت مي مي

ت و لياقت بيشتري داشت درصدد اجراي منوياتش بـر نظرش شجاع انتصاب فرد جديدي كه به ها آلماني را به كـشتن داد و پـس از آمد، و در اين راه چنان پيش رفت كه در نهايت ميليون مي

ويران شدن آلمان و برلين كه قرار بود پايتخت جهان شود، خود را نيز به آتش كـشيد و رخـت

)168( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

چنـان بـر نظـرات خـود پـاي حظـه هـم، هـم كه تا آخرين ل از اين جهان بر بست و جالب اين دانست كه ضعف و زبـوني و ديد، نه از عقل و درك خودش مي فشرد و اگر اشكالي هم مي مي

.شمرد ناآگاهي ديگران را عامل اصلي بر ميشود كه تعاملي با اطراف خود ندارند، بـه ويژگي اين سياستمداران در اين نكته خالصه مي

ن ارتباطي منطقي و بده بستاني ندارند، بلكه خـود را محـور عـالم و عبارت ديگر با جهان بيرو .كنند خوار اين محوريت تلقي مي دانند و ديگران و اطرافيان را جيره آدم مي

باشند و هيچ كوشـشي را بـراي در ايران كنوني هم هستند افرادي كه واجد اين ويژگي مي اري خود را از خباثت و شيطنت و يا ناآگاهي نابختي. برند كار نمي درك واقعيت پيرامون خود به

ي رفتاري خـود و نزديكـان اي اندكي به گذشته دانند و حاضر نيستند حتا در انديشه ديگران مي چنـان گيرنـد و هـم ها درس نمي به همين دليل است كه از شكست . خود نگاهي نقادانه بنمايند

هـاي گردانند، بـه دليـل خـصلت روي بر مي اي اگر مردم از عده . دهند رفتار گذشته را ادامه مي هـا و حـد و تـوهين جا و بي هاي اختصاصي و نابه پدرساالرانه و نيز تماميت خواهانه يا استفاده

آنان است، ولي حيف و صد حيف كـه ظـاهراً برخـي از سياسـتمداران ... جويي و روحيه سلطه ان كالم تـوهين و تحقيـر را كـالم چن خواهند كه از گذشته درس بگيرند و هم توانند و نمي نمي

كنند و مملكت را ميـراث چناني اصرار مي هاي آن چنان بر ريخت و پاش دانند، هم برتر خود مي چناني از جيب ملت اصرار دارند و صد چنان بر سفرهاي آن دانند و هم و ملك طلق خويش مي

.ه را تدبير نيستالبته كه اينان همان سياستمداران خودويرانگرند و البته خود كرد

حكم سياسي يا قضايي

ي مشاركت روزنامهمنتشر شده در -1379 ارديبهشت 7

ي كشور از سوي يكي از شعب دادگستري تهران ايـن پرسـش را نشريه 12توقيف موقت مطرح كرد كه صدور چنين حكمي تا چه حد مبناي قانوني و قضايي داشته است؟

ي صادره از سوي روابط عمومي دادگـستري بـه العيهپاسخ به اين پرسش با مراجعه به اط القاعـده اين اطالعيه از سوي نهادي قضايي صادر شده اسـت و علـي . شود روشني مشخص مي

داوري و توهين و تهمـت باشـد، ولـي بايد مبتني بر مواد قانوني و حقوقي و به دور از پيش ميشهود اسـت، منطـق حقـوقي الزم بـراي تر م خورد يا كم چه كه در اين اطالعيه به چشم نمي آن

.توجيه افكار عمومي در اتخاذ اين تصميم استتوانست با اتكا به موازين حقوقي اين تعداد نشريه را تعطيل كنـد، پـس اگر قوه قضاييه مي

ورزيد؟ و اصوالً اگر چنين كاري ممكن بود، چـرا طـرح اصـول چرا تاكنون به آن مبادرت نمي ترين تفاوت آن با قـانون موجـود، را در مجلس تصويب كردند كه مهم اصالح قانون مطبوعات

باشد؟ ي توقيف نشريات مي همان اجازههاي اخيـر بـه ذهـن هـيچ قاضـي و اگر چنين كاري ممكن بود، چگونه است كه طي سال

داني خطور نكرد كه از قانون اقدامات تاميني و تربيتي كـه بـراي مهجـورين و مجـرمين حقوق است استفاده نمايد؟. ..ولگرد و

نگاران و مديران آن را ديوانه و مجنـون حق، روزنامه اندركاران محترم قضايي به شايد دست انـد و حاضـرند در داشت مادي، خطر مالي و جاني را به خود خريـده اند كه بدون چشم دانسته

ه اين امر پرداخـت گذشته از اين طنز تلخ بايد ب . نگاري و مطبوعات فعاليت كنند ميدان روزنامه خواستيد دستورات مقام رهبري را اجرا كنيـد، حـداقل بـه آن بخـش از سـخنان كه حتا اگر مي

كرديـد تـا نـزد افكـار ايشان كه هرگونه اقدامي را مقيد به رعايت قانون كرده بود، نيز توجه مي .داشت عمومي حداقلي از توجيه براي دفاع از عملكرد مذكور وجود مي

كشد ها را به چالش مي ز داعيهمستطيل سب

تارنماي آيندهمنتشر شده در -1385آذر 16

از وقتي كه استقالل، آزادي و جمهوري اسالمي سرلوحه شعارهاي حكومـت بـود، بارهـا اين سه شعار و ميزان تحقق آنها و حتي درك نـسبت بـه ماهيـت و مفهـوم هـر جـزء آنهـا بـا

يانو بر خـالف شـعار آزاد ين م ي شده است، اما در ا ها و مجادالت لفظي و عملي مواجه چالشنسبت به استقالل و اسالميت نظام با تعبير و تفسير رسمي از آنها، هميـشه حـساسيت فراوانـي

اما ظـاهراً ايـن . اند شده ابراز، و هر دو موضوع چون خطوط قرمز و غيرقابل عبوري معرفي مي كرده و اين دو داعيه را با چالش جدي مواجه بار مستطيل سبز فوتبال از اين خطوط قرمز عبور

.نموده استوقتي تـصميمات اخيـر فيفـا مطـرح شـد، . ابتدا بهتر است در مورد استقالل صحبت كنيم

اندركاران امر آن را نوعي كاپيتوالسيون جديد و حتـي بـدتر از آن دانـسته و در برخي از دست مرزي مثل فيفا براي واقع اين كه يك نهاد برون مقام رد پيشنهادها و تصميمات فيفا برآمدند، در

هـا و تـصميمات اي را به منظور اصالح سياست حكومت ايران تعيين تكليف كند و حتي كميته بدني را از فدراسـيون فوتبـال كوتـاه كنـد، در تعبيـر تشكيل دهد و دست سازمان دولتي تربيت

مر در ايران بدون سر و صـدا در حـال اما متوليان ا . ناقض استقالل كشور است يسنتي به درست بـه گفتـه قبلـي خودشـان دربـاره يپذيرفتن چنـين دخـالتي هـستند، بـدون ايـن كـه اشـاره ا

. كاپيتوالسيون فيفا نمايندهاي متعددي دارد، يكي از آنها پذيرش از باب اكراه شديد است، كـه نقض استقالل معرف

اين موضوع كه ايران يا هـر كـشوري در . تدر اين مورد خاص كامالً چنين اكراهي مشهود اس هاي خارج از مرزهاي خودش را در مواردي تأمين كند، لزوماً به معناي نقض استقالل خواست

هاي تشويقي و در اكثر مـوارد المللي جنبه هاي بين نيست، بلكه در بسياري از موارد درخواست و از خالل گفتگو و همكـاري ،آن هاي پذيرفتني حتي با معيارهاي داخلي نيز هست واجد جنبه

)171( ا عباس عبدينويسي در گفتگو ب هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شويي، اما اين مورد خاص كامالً استثنا است و به شوند، مثل اليحه پول ها اجابت مي درخواستاعمال شده و بـه اجـرا درآمـده ... آور و خارج از مذاكره و آميز و يك جانبه الزام صورت تهديد

.استل اسـت، امـا در مفهـوم جديـد همان طور كه گفتم تصميم فيفا نقض مفهوم سنتي اسـتقال

المللي بـيش از گذشـته استقالل، مرز ميان يك كشور و جهان خارج و نيز تصميم داخلي و بين متداخل شده و امكان جداسازي داخل و خارج، اسـتقالل و وابـستگي، چـون گذشـته متـصور

جهـاني المللـي و فرآينـد نيست، به همين دليل عضويت در بسياري از نهادها و موسسات بـين اما چون تعبير رسـمي موجـود . رنگ شدن مفهوم سنتي از استقالل شده است شدن، موجب كم

گيـرد، اگـر در ايران از استقالل همچنان بر مدار گذشته استواراسـت ،نقدحاضـر صـورت مـي هـاي ديگـر داند، پـس چـرا در زمينـه ران پذيرش تصميم فيفا را نقض استقالل نمي يحكومت ا

المللي يا تـصميمات و پيـشنهادهاي ديگـر نهادهـا و هاي بين ياري از پروتكل چون الحاق به بس گذارد؟ المللي با استناد به اصل استقالل وقعي نمي هاي بين سازمان

. اما وجه اسالميت موضوع با تعبير رسمي بيش از وجه استقالل با چالش مواجه شده است حمله شديدي از جانب برخـي از آقايـان ها بود، مدتي قبل كه بحث حضور بانوان در ورزشگاه

در مذمت اين تصميم و خالف شرع دانستن آن به اجرا درآمد، من همان موقع خواستم كه اين ورزشگاه خالف شرع است، رفـتن آقايـان هـم در آن ها به مطلب را بنويسم كه اگر رفتن خانم

اصوالً با توجه بـه . كند، منظورم را توضيح بدهم مكان خالف شرع است، و تفاوت چنداني نمي اي كـه بـا و نه ورزش، بلكه فوتبـال حرفـه (مفهوم كالسيك از شرع بعيد است كه اصل فوتبال

اي بعـضاً ضـد د و حتي در معناي حرفه كن فرق مي ين سالمت ي تام ي برا يورزش به معناي اقدام و تماشاي آن در شـرع جايگـاهي، حتـي مبـاح ...) برداري و سالمتي هم هست، مثل قضيه وزنه

هـاي جوامـع داشته باشد، و اگر نگوييم حرام، حـداقل مكـروه اسـت، اگـر برحـسب ويژگـي فـرق ن مساله اجتهادي صورت گيـرد و تغييـر نظـري داده شـود، قـضيه يجديد،در خصوص ا

هـا مـشمول كند، و در اين صورت خيلي از موارد ديگر هم مثل حضور بانوان در ورزشـگاه ميها قايـل توان وجهي شرعي و ديني براي اين برنامه اما تا قبل از آن نمي .اين اجتهاد خواهند شد

به همين دليل است كه پس از انقالب صفحات ورزشي در مطبوعات خيلي كمرنگ بود و . شدكـم، هاي متمادي اصـوالً صـفحه ورزشـي نداشـت، امـا كـم مه جمهوري اسالمي تا سال روزنا

اند، و حتي نامزدهـاي انتخابـات هاي ورزشي پيشتاز مطبوعات ايران از حيث تيراژ شده روزنامه

)172( ا عباس عبدينويسي در گفتگو ب هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و حتـي همـين . شـوند براي رأي آوردن به شكل عجيبي پا به توپ مي !!! گرايي از موضع اصول هـا و ورزشـكاران اولين بار در مجلس چهارم دست به دامـن فوتباليـست آقايان بودند كه براي

هـا اكثـر مـسئولين و كار به جايي رسـيده كـه در ايـن سـال !! شدند تا ليست آنان را تأييد كنند آوري ورزشـكاران در مـسابقات مختلـف خود را قبـل از مـدال ... هاي شادباش و تبريك و پيام

هـاي تقـدير و و آن قدر برنامه !! لين كسي باشند كه پيام دهند اند تا در صورت پيروزي او نوشتهآور تشكر از سوي نهادهاي عادي و مذهبي براي تشكر و قدرداني از آقايان ورزشـكاران مـدال

ماننـد كـه مـي شود كـه همـه از تعجـب وا هاي مختلفي هديه مي ترتيب داده و خودرو و سكه انـد، كافيـست در ران هم در اين ميان زرنگ شـده ورزشكا! كجاست آن شعارها و اين رفتارها؟

مندي آقايـان جلـب شـود مصاحبه خود يك كلمه اسالمي بگويند يا چيزي شبيه اين تا رضايت .دانيد و من هم دهم، شما مي كه در اين مورد بيش از اين توضيح نمي

افتخار شايد گفته شود اين تشويقات از باب اين است كه ورزشكاران براي كشور و ميهن شود، اي برنده مي شوم كه يك ايراني يا تيم ايران در مسابقه آورند، البته من هم خوشحال مي مي

فرامـوش . آوري نـدارد اما احساس سربلندي يا حقارت يك ملت ربطي به ورزشكاران و مـدال ميليـون نفـر آن قـدر در ورزش پيـشرفت 20نكنيم، كه آلمان شرقي سابق با جمعيتـي حـدود

كه هميشه از آلمان غربي و بسياري از كشورهاي غربي جلوتر بود، امـا روزي كـه فـضا داشت ها را به پشت سر انداختند و هزاران هزار نفر با پاي پيـاده و سـواره باز شد، اين مردم آن مدال

آلمان شرقي را براي رسيدن به آلمان غربي ترك كردند و از آن نظام سراسـر موفـق در ورزش . باقي نمانده استاكنون اسمي

هـاي مفـرط اين را گفتم تا روشن شود كه چگونه برخي سـاختارها بـراي جبـران ضـعف شوند، حتي اگر هـيچ اعتقـاد مبنـايي بـه ورزش بـه معنـاي خودشان دست به دامان ورزش مي

اي كه اهل فكر و نويسندگان و دانشجويان فعالش در جامعه . اي آن نداشته باشند جديد و حرفه تواند مبناي قـانوني و حتـي واع مشكالت مواجه هستند كه هيچ كدام از اين مشكالت نمي با ان

شـود كـه ورزشـكارانش از انـواع خـدمات ويـژه و غيـر ويـژه شرعي داشته باشد، چگونه مي شـوند، مند مـي برخوردار شوند؟ البته در كشورهاي ديگر هم ورزشكاران از چنين شرايطي بهره

. ديگرش هم از آزادي عمل مناسب خود برخوردارندهاي اما در آنجا گروهاين واقعيت كه ساختار موجود استقالل خود مطابق با تعريف رسـمي خـود از اسـتقالل و

خود نسبت به مذهب رادر موضوعي چون فوتبال مورد سوال قرار داد، معرف يز نگرش سنت ين

)173( ا عباس عبدينويسي در گفتگو ب هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

با صداقت تمام خود را به عنوان هاي متعدد از ساختار است، در واقع تنها حكومتي كه واقعيتمعرفي كرد، طالبـان بـود، و هـر گونـه عـدولي از آن تعبيـر ) با تعبير كالسيك (حكومت ديني

ت مفهـوم ديـن يداري يا بايد شامل تفسيري نوين از كل كالسيك از دين و شرع در امر حكومت نسته كه برحـسب دو نقش آن در عرصه حكومت شود، يا اين كه آن را التقاطي دا يدر عصر جد

ضـمنا حـضور .گيرد و دين صرفاً محملي موقتي براي اين بقاست مصلحت حكومت تصميم مي ن منظــر قابــل فهــم تــر يــ هــم از ايائي آســي هــايه بــازيــران را در افتتاحيــس جمهــور ايرئــ

روزانـه هـزاران كفـن يمائي داد امروز شاهدراهپ ي رخ م ي افراد قبل ي كه اگر برا ياست،حضور .مي وااسالما بوديادهايف و اكناف كشور با فرپوش در اطرا

»نامرد«و » مرد«

تارنماي آيندهمنتشر شده در -1385آذر 29

ان فرهيخته كه اثر ماندگاري نيز در زمينـه فرهنـگ و ادب ايـن »مرد«چندي قبل با يكي از كـشور مرز و بوم از خود بجاي گذاشته و قبل از انقـالب نيـز در راه مبـارزه بـراي سـربلندي

.هاي متمادي در زندان بوده است ديداري داشتم سالبنـدي اصـلي در هاي مرسوم بود، گفتم كه به نظر مـن جنـاح بندي وقتي كه سخن از جناح

... و» غيرمـذهبي «و » مذهبي«و نه » طلب اصالح«و » كار محافظه«و نه » راست«و » چپ«ايران نه سـال قبـل هـم 6ايـن موضـوع را حـدود . است» نامرد«و » مرد«بندي اصلي بلكه جناح . است

بنـدي خـود داليـل توضيح دادم و حتي در مطبوعات آن زمان هم منتشر شد و براي اين تقسيم ان زمانه است، داستاني را تعريـف كـرد كـه قبـل از »مرد«وي كه خود نيز از . تئوريك نيز دادم

يـك دهـه در آنجـا معـاون دولت جديد در جايي كه مسئول آن بود، معاوني داشت كه بيش از امـا بـه . كـرد طلب بودند و او نيز خود را همراه و همگام آنان معرفي مـي افرادي بود كه اصالح

محض آن كه رئيس جمهور جديد آمد اين آقـا بـدون اطـالع رفـت و نـزد آنـان و شـروع بـه يگـر بـه به هر حال ايشان پيشنهاد كـرد كـه يـك بـار د !! هايي بدگويي كرد، آن هم چه بدگويي

اشاره كنم و اين يادداشت را نيز در اجابت خواسته ايشان و عالقه خودم » نامرد«و » مرد«مسأله .دارم به موضوع و جالب بودن آن براي شما تقديم مي

اي بـزرگ بندي اشيا و امور چيست؟ چـرا وقتـي وارد يـك فروشـگاه زنجيـره مبناي طبقه وشاك در طبقه بعدي و وسايل خانه نيز در طبقـه ديگـري شويد، مواد غذايي در يك طبقه، پ مي

قرار دارد؟ چرا در فروشگاهي ديگر كه مخصوص فروش مواد غذايي اسـت، گوشـت در يـك بنـدي برحـسب نيـاز و گيرند؟ در واقع هر نـوع طبقـه قرار مي ... طبقه، لبنيات در جايي ديگر و

)175( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بنـدي كـه بـا هـدف هر نـوع طبقـه . ردگي دهد، شكل مي بندي را انجام مي كاربرد كسي كه طبقه بنـدي تـا حـدي هـم البتـه هـر نـوع طبقـه . كننده است فايده و گمراه مشخصي انجام نشود، بي

بندي به عبارت ديگر با طبقه . كند كننده است و بخشي از واقعيت را در دل خود پنهان مي گمراه. دهـيم نيـز از دسـت مـي آوريم و در مقابـل چيزهـايي را كردن امور، چيزهايي را به دست مي

.بندي آن است كه چيزهايي زيادي نصيب و چيزهاي كمي را پنهان نمايد بهترين طبقههـاي بيـشتري را در بندي موثرتر اسـت و واقعيـت حال در حوزه سياست ايران كدام طبقه

دي بنـ قـبالً طبقـه ). كنـد با زبان و منطق علمي، واريانس بيشتري را تفسير مي (گذارد اختيار مي طلـب و بندي اصـالح بندي چپ و راست بود، سپس طبقه مذهبي و غيرمذهبي بود، مدتي طبقه

رو و تنـدرو در كنـار سـاير طلـب و اصـولگرا و هميـشه هـم ميانـه كار و اكنون اصالح محافظهها در مقاطعي كـارآيي خـود را بندي هر كدام از اين طبقه . شده است ها استعمال مي بندي تقسيممانده بندي كليدي نيز در ساختار ايران هميشه وجود داشته و مغفول مي ، اما يك تقسيم اند داشته

بندي هم اين است كه ساختار سياسي در ايران در قديم علت اين تقسيم . »نامرد«و » مرد«است، و همـين . اي بوده كه مستعد براي جذب و پرورش گـروه دوم ايـن طبقـه بـوده اسـت به گونه

.كند بندي را بيشتر مي ضرورت توجه به اين طبقهكاربرد است كه پـردازيم، كافيـست دوران قاجـار را مـرور كنـيم و ببينـيم كـه به تاريخ خيلي قـديم نمـي

بندي ديگري به فهم افراد و ماهيـت آنهـا كمـك بيش از هر تقسيم » نامرد«و » مرد«بندي تقسيمواه ضررشـان بـسيار بيـشتر از خـ خـواه يـا مـشروعه نامردهاي هر دو جنـاح مـشروطه . كند مي

در زمان رضاشاه و پـسرش هـم همـين . هر دو جناح است ) اعم از نسوان يا رجال (» مردهاي«گـذارد و حتـي آدم به مردهايي كه در جبهه طرف مقابلش هستند احترام مي . اصل صادق است

نـد، و چـه دا آنان را دوست هم دارد، چرا كه فارغ از تفاوت فكري، آنان را داراي حريـت مـي اگـر «: كـه ) ع(هدفي باالتر از حريت و آزادگي براي انسان؟ در واقع جمله مشهور امام حسين

تفاوت آنان در چيست؟. ، توجه به همين نكته است»دين نداريد، آزاده باشيد .نامرد بنده قدرت. مرد، آزاده است

.گذارد نامرد در دورويي چيزي كم نمي. مرد، يك رو و صريح است .گويد به راحتي آب خوردن نامرد، دروغ مي. صادق و راستگوستمرد،

.نامرد، ذليل و خوار. مرد، عزيز است )خودتان پر كنيد... (نامرد ...مرد،

)176( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هاي مهم مرد و نامرد در رفتار سياسي،نحوه برخورد آنان با افراد زيردسـت يكي از تفاوت كنـد، بـه و اسـتقالل خـود را حفـظ مـي مرد در برابر افراد باالدست، حريت . و باالدست است

امـا نـامرد همـان . دارد گذارد و آن را پاس مي انسانيت و آزادگي افراد زيردست خود احترام مي قدر كه در برابر باالدست و قدرتمندتر از خودش ،ذليـل و خاضـع اسـت، در برابـر زيردسـت

.شود مننده ظاهر مي خود، پرخاشگر و توهين و تحقيركند و كـاري بـه ش را با ديگران برحسب ساليق و عاليق و انسانيت برقرار مي ا مرد رابطه

اعـم ( جز پوست و گوشتي كه حامل قـدرت يزيقدرت آنان ندارد، اما از نظر نامرد، ديگران چ كند كه فـرد مقـابلش صـاحب يـا است، نيستند، لذا براي مرد فرق نمي ...) از سياسي يا مادي و

. نامرد مسأله اصلي دارايي وقدرت فرد مطرح است و نه چيز ديگرفاقد قدرت است، اما براي. دهـد، كارشـناس هـم مـرد و نـامرد دارد مردي و نامردي در هر نقشي خود را نـشان مـي

گيرد، در بند حقيقـت اسـت، كارشناس مرد به واسطه تعريف نقش خودش و دستمزدي كه مي لـذا بـه ! لكـه نـوكر اعليحـضرت اسـت كارشناس نامرد، به قول معروف نوكر بادنجان نيست ب

.كند راحتي زير هر نظر غيركارشناسي و مخالف مصالح ملت را به اسم كارشناس امضا ميكننـد، امـا نامردهـا وقتـي كـه مردها وقتي كه روزگار برگردد رعايت مخالفان خود را مـي

ا آنان براي و در دشمني ب . كنند هاي خود را هم نمي نعمت روزگار عوض شود حتي رعايت ولي .ربايند هاي جديد، گوي سبقت را از هر فرد ديگري مي نعمت چسبيدن به ولي

و » مـرد «بنـدي به نظر من امروز هم در ارزيابي افراد مالكـي كارآمـدتر و بهتـر از تقـسيم نيست، گرچه مردهاي جبهه مخالف اندك هستند، زيرا كه محيط و ساختار آنان چنـدان » نامرد«

ا ندارد، اما از نظر من همان اندك مردهاي ديگر هم احترام و حرمت بيـشتري تاب تحمل مرد ر .كنند را به شيطان هم تدريس مييگيرند، اما نامرد از كساني دارند كه در جبهه مردم سنگر مي

)1379-1370( راني مطبوعات در ايخيدهه تار

تارنماي آيندهمنتشر شده در -1386 ارديبهشت 10

شيدي فصلي جديد در تاريخ مطبوعات ايران است، شاخص ابتـدايي ايـن دهه هفتاد خور ها روزنامـه معتبـر و پـر تيـراژ در دهه انتشار روزنامه سالم و شاخص انتهايي آن هم توقيف ده

سال پاياني اين دهه است و اين دو واقعه به خوبي معرف سير تحـول وضـعيت مطبوعـات در عات ايران گذشته است، نه تنها تحليلي موردي از يـك بررسي آنچه كه بر مطبو . اين دهه است

توانـد معـرف جزء اجتماعي يعني رسانه مكتوب و مطبوعات است، بلكه به معنـاي ديگـر مـي .تحول وضعيت كالن سياسي جامعه نيز تلقي شود

تواند از زواياي مختلفي صورت گيرد، تعداد نشريات، تيراژ ارزيابي وضعيت مطبوعات مي هـاي مـورد عالقـه و نـوع مطبوعـات، شـكل ظـاهري، مالكيت، موضوعات و زمينه آنها، وضع

اند، تعداد نويسندگان، رابطـه ها و اخبار بر آنها تأكيد داشته مسايلي كه در سر مقاالت و گزارش ، حقـوق و دسـتمزد و جايگـاه ينگـاران و فعـاالن مطبوعـات آنها با حكومـت، تعـداد روزنامـه

توانند زمينه مطالعه قرار گيرند، اما در هر كدام مي ... قتصاد مطبوعات و اجتماعي آنان، حقوق و ا اين ميان و در جوامعي چون ايران كه به داليل ساختار سياسـي آن، تجربـه پايـداري از وجـود

شود، ارزيابي رابطه ميان مطبوعات و سـاختار مطبوعات مستقل از ساختار سياسي مشاهده نمي توانـد از زوايـاي مختلفـي انجـام اين ارزيابي نيز مي . برخوردار است اي قدرت از جايگاه ويژه

نگاران يا ديگر هاي روزنامه هاي مطبوعات يا دادگاه ترين نمود اين رابطه در دادگاه اما مهم . شود .كند برخوردهايي كه با حمايت اصحاب قدرت با مطبوعات صورت گرفته، تجلي پيدا مي

ي و احكام توقيف و تعطيـل نـشريات و زنـداني و حتـي هاي مطبوعات حجم وسيع پرونده تـوان تحليـل كـرد و اصـوالً اندركاران آن در دهه هفتاد را چگونـه مـي حكم شالق براي دست

هـاي معناي آن چيست؟ روشن است كه پاسخ به اين پرسش نه يك كتاب، بلكه نيازمند كتـاب به آن پاسخ داد، و هـر پاسـخي نيـز توان در يك مقدمه كوتاه متعدد است، و به طريق اولي نمي

)178( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ناقص و نارسا خواهد بود، با اين حال سعي من بر آن است كه نكـاتي را صـرفاً در خـصوص هاي مطبوعاتي دهه هفتاد مطرح كنم، باشد كه در تحليل جامع از موضـوع مطبوعـات در دادگاه

اين برخوردهاسـت، زيـرا اين نكات درباره ميزان عادالنه بودن . اين دهه، مورد توجه قرار گيرد بايست با هدف اجراي عدالت صادر شود و طبعاً نظـام قـضايي و حقـوقي هر حكم قضايي مي

.يك جامعه نيز متناسب با فلسفه عدالت مورد قبول ساختار سياسي حاكم بر آن استتحقق عدالت در هر حكم قضايي مستلزم، عادالنه بودن قانون، و عادالنه بودن و بيطرفانـه

مطابق قانون بودن رسيدگي و منطبق بـر قـانون بـودن صـدور حكـم اسـت ايـن شـرايط در و هاي قضايي دهه هفتاد تا چه حد وجود دارد؟ رسيدگي

گيرنـد، بنـابراين ابتـدا بايـد هاي قضايي مطبوعات در حقوق كيفري قرار مـي ـ رسيدگي 1وزيتيويـستي بـه حقـوق، نگرشـي پ . نسبت به عادالنه بودن اصل قانون و ماده قانوني پرداخـت

و " حـق "شـود، معتقد است اجراي آنچه كه از طريق مرجع رسمي به عنوان قانون تصويب مي است، در حالي كه اين نگرش هم در گذشته و هم در حال با انتقادات جدي مواجـه "عادالنه"

شناسـانه بـه حقـوق، چنـين برداشـتي را تأييـد است، طرفداران حقوق طبيعي و نگرش جامعه امـا در . شـود كنند و معتقد نيستند كه تصويب هر قانوني موجب عادالنه تلقي كردن آن مي نمي

هر حال طرفداران ديدگاه پوزيتيويستي نيز هنگامي كه يك فعل يا ترك فعـل را جـرم تلقـي و دعملي يـ كننـد، اعتقـاد دارنـد كـه انجـام آن فعـل يـا تـرك فعـل با براي آن مجازات تعيين مي

ا مجرم از سوي مردم و جامعـه بـه تناسـب طـرد شـود، مـثالً فعـل دزدي عملـي ناپسندباشد،تمجرمانه است و طبعاً هر كس كه به اين اتهام محكوم شود، از طرف مـردم نيـز كمـابيش طـرد

.شود ميحال اگر جرمي وجود داشته باشد كه مرتكب آن نه تنها طرد نـشود، بلكـه مـورد اسـتقبال

توان گفت؟ اين چه فعلي اسـت كـه مرتكـب آن بـا اقبـال ، چه مي جامعه و مردم نيز قرار گيرد شود؟ بديهي است كه اين جـرم نـه شود و نگرش منفي نسبت به وي ابراز نمي مردم مواجه مي

كنـد، دار مي شود، و نه حق و حقوق و امنيت آنان را خدشه موجب لطمه به احساسات مردم مي را يبنابراين چنـين قـوانين . دادند اكنش منفي نشان مي كه اگر چنين بود، قطعاً در برابر مرتكب و

بدون ترديد عموم محكومين قضايي در دهـه . توان عادالنه و مرتكب آن را مجرم تلقي كرد نميهفتاد خورشيدي بر اثر محكوميت خويش نه تنها طرد نشدند، بلكـه بـا اقبـال عمـومي مواجـه

)179( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

انوادگي به اين افراد نيز مورد اقبال گرفتنـد شدند، حتي چه بسيار افرادي كه به علت انتساب خ .و در انتخابات مردم به آنان رأي دادند

توان قانون يا ماده قانوني هايي دارند؟ آيا هر متني را مي ـ مواد و متون قانوني چه ويژگي 2هـا وضـوح و هايي باشد، از جملـه ايـن ويژگـي بايست داراي ويژگي ناميد؟ هر ماده قانوني مي

نبودن مفاهيم استعمال شده است، به نحوي كه عموم مخاطبان درك و برداشـت نـسبتاً دار كشبـه نظـر . كـنم براي نمونه بـه مثـال قبلـي اشـاره مـي . يكساني از مفاد ماده قانوني داشته باشند

رسد كه درباره كلمه سرقت و دزدي ومصداق فعل آن ميان مردم اخـتالف چنـداني باشـد، نميالقاعده، قاطبـه ها نفر از مردم عادي ارايه كنيم، علي مصداق دزدي هستند به ده اگر افعالي را كه

فقدان اين ويژگي متن مصوب را از خصلت قانون دور . دانند آنان، آن فعل را مصداق دزدي مي قـبح «زيرا يكي از اصـول مـسلم حقـوقي، قاعـده . كند و اجراي آن عملي غير عادالنه است مي

اي كه خداوند نيز به آن ملتزم اسـت و بـدون بيـان و اعـالن جـرم قاعده است،» عقاب بال بيان دار و ناواضح باشـد، در واقـع اگر متن قانون كش . كند بودن عملي، مرتكب آن را مجازات نمي

عمل معيني به عنوان جرم اعالن نشده است، و مردم برحسب درك و فهم خود عمـل و رفتـار .كند برحسب برداشت خود محاكمه و مجازت ميكنند، در مقابل حكومت آنان را مي

يكي از داليل تدوين قوانين كشدار و ناواضح، باز گذاشـتن دسـت حكومـت در تغييـر و دانـيم عمـوم محاكمـات همان طور كه مـي 1.تفسير از قانون براي مجازات كردن ديگران است

مـومي و امثـالهم صـورت مطبوعاتي با استناد به موادي چون تبليغ عليه نظام، تشويش اذهان ع داران نظام و نيـز مـورد گرفته است، و اتفاقاً محكومين اين مواد هم عمدتاً از طرفداران و سابقه

اند، و استدالل آنان هم در دفاع از خود اين است كه اين كارها را دقيقـاً بـراي اقبال عموم بوده ند و برحسب سـوابق آنـان طبعـا ا دفاع از نظام و روشن شدن افكار و اذهان عمومي انجام داده

بنابراين محكـوم كـردن افـراد بـه مـوادي از . توان داشت ترديدي در صحت اين ادعايشان نمي و . تواند مصداق عدالت باشد هاي يك قانون واقعي و عادالنه هستند، نمي قانون كه فاقد ويژگي

.ارد مطلقاً وجود ندارداصوالً وجه مفهومي جرم كه قصد و انگيزه ارتكاب است، در اينگونه مو

ماده تبليغ عليه نظام يـا از سوي مجلس پنجم تصويب شد ـ 1375ها در سال مورد استناد دادگاههنگامي كه يكي از اين موارد ـ1

.ـ من در سالم يادداشتي نوشتم تحت عنوان قانون كردن فشارهاي غير قانوني500ماده

)180( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

دانـستند كـه دو حـوزه ـ نويسندگان قانون اساسي برحسب سابقه تاريخي جامعه ما مـي 3سياست و مطبوعات احتمال زيادي وجود دارد كه مورد تعدي صـاحبان قـدرت قـرار گيرنـد،

در واقع براي . بدين لحاظ تصويب كردند كه محاكم اين دو حوزه با حضور هيأت منصفه باشد نهاد هيأت منصفه در نظر گرفته شد، تـا ايـن هيـأت بـه عنـوان 2جبران مشكل مذكور در بند

گاه انصاف عمومي معين كند كه آيا فعل ارتكابي مصداق عمل مجرمانه اسـت يـا مظهر و تجلي خير؟ زيرا فرض است، برحسب آنچه كه در بند يك گفته شـد، وجـدان اجتمـاعي نـسبت بـه

صي واكنش منفي دارد، و عموم افراد نيز با اين وجدان سر و كار داشـته رفتارها و گفتارهاي خا تعيـين مـصداق تخطـي از . شـود شناسند و تخطي از اين وجدان نيز جرم تلقي مـي و آن را مي

وجدان مذكور در امور غير مطبوعاتي و غير سياسي چندان دشـوار نيـست، و از طريـق دادگـاه مثـل همـان مـورد (توان واقعيت امر را يافت، دنظر مي بدوي و در صورت اشكال دادگاه تجدي

اما در حوزه سياست و مطبوعات به دو دليل واضح اين كار از عهـده دادگـاه و قاضـي ) دزديبرخالف عملي چون دليل اول اينكه اتهامات اين دو حوزه جنبه عمومي و عام دارد ـ . آيد برنمي

ياري ديگر از افراد ديدگاه سلبي يـا ايجـابي ـ و قاضي نيز مثل بس دزدي كه رفتاري خاص است به موضوع رفتار عام دارد، و به احتمال فراوان قضاوت پيشيني نـسبت بـه مـورد اتهـام دارد، و

موضوع حكومت باشـد ين كه شاك يژه ا يطبعاً قبل از دادرسي رأي خود را صادر كرده است بو 2به مشكل مطـرح شـده در بنـد و اما دليل دوم . هم عمال تحت نفوذ حكومت است يكه قاض گردد كه تشخيص مصداق عمل ارتكابي با ماده قانوني به سهولت ممكـن نيـست، و بايـد برمي

.تر صورت گيرد تر و برمبناي يك مالك غير شخصي تحت يك قضاوت جامعامـا همـان طـور كـه بـراي . براي رفع اين دو مشكل نهاد هيأت منصفه پيشنهاد شده است

هاي قانوني وجود دارد، برحسب وظيفه ايـن نهـاد شان ويژگي رحسب وظيفه قاضي و دادرس ب نيز بايد شرايط قانوني متناسب با فلسفه آن وجود داشته باشد، كه ايـن شـرايط بايـد منجـر بـه تشكيل هيأتي گردد كه مظهر و نماد وجدان عمومي جامعه باشد و ساليق و عاليق عموم مردم

توانند نظري مبتني بر عدالت درباره اتهامـات صورت است كه مي را منعكس كند و تنها در اين فرد ارايه كنند، اما اگر هيأت منصفه مظهر يك گروه معين اجتماعي باشد، رأي و نظر آنـان نيـز طبعاً در جهت منافع و عاليق آن گروه است و به تناسبي كه اين هيأت از وجـدان عمـومي بـه

هاي ايران در دهه نگاهي به هيأت منصفه دادگاه . ادالنه است دور باشد، رأي و نظر آن نيز غير ع هـا بـا واقعيـت تركيـب هفتاد معرف اين واقعيت است كه تطابق قابل قبولي ميـان ايـن هيـأت

)181( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ان يـ ز م يـ اجتماعي وجود نداشته و به مرور نيز اين تطابق كمتر شده است، و به همين نـسبت ن .قضيه فاصله افتاده استشناختي آراي آن با عدالت به مفهوم جامعه

ـ رعايت بيطرفي دادرسي و نيز آيين دادرسي كيفري شرط الزم هرگونه رسيدگي عادالنه 4دادرسي بيطرف به معناي آن است كه با ارتكاب فعل مشخصي از جانب هر كس به نحو . است

اين يكساني در شروع بـه رسـيدگي، صـدور قـرار، تهيـه . يكسان و مطابق قانون برخورد شود ادعانامه، سرعت رسيدگي و صدور حكم و ديگر مراحل و جزييات دادرسي بايد مشاهده شود،

كننده به دو دسته خودي و اما روشن است كه در دهه هفتاد، مطبوعات از منظر مرجع رسيدگي شـود، مطالـب و فرض خاص برخورد مي شوند و با هر كدام با يك پيش غير خودي تقسيم مي

ترين شكل در نقد بخشي از حكومت و افـراد زده شـود، فـوراً بـه عنـوان كلماتي كه با ظريف آميزترين مطالب و كلمـات شود، در مقابل شديدترين و توهين مصداق تبليغ عليه نظام تلقي مي

در صدور آرا عليه افراد و توقيف و تعطيلـي . شود ها و افراد ديگر ناديده انگاشته مي عليه بخش سرعت رسيدگي به شكايات عليـه دسـته اول . شود ه وضوح مشاهده مي مطبوعات نيز اين امر ب

چنان است كه گويي اطاله دادرسي نبايد باشد، درباره دسته دوم بعـضاً آن قـدر اطالـه دادرسـي .شود گيرد كه موضوع فراموش مي صورت مي

توقيف مطبوعات در ابتـداي سـال . يكي از موارد مهم رعايت مفاد قانون در دادرسي است از طرف عموم حقوقدانان مستقل با اعتـراض مواجـه شـد، امـا هـيچ اقـدامي در جهـت 1379

اصالح امر صورت نگرفت، سهل است كه پس از گذشت پنج سال حتي پرونـده برخـي از آن دائـم مطبوعات توقيف شده هنوز هم رسيدگي نشده است، گـويي توقيـف بـه معنـاي تعطيـل

.ناي صدور حكم اعدام باشداست، مثل اين است كه بازداشت به معشود چگونه مي . ها، مسأله توقيف مطبوعات است يكي از داليل فقدان بيطرفي در رسيدگي

كه مطبوعات مرتكب تخلف شده باشند و عموم آنها حتي بابت ايـن تخلفـات بـه دادگـاه هـم ؟ اين امر نشريه مهم توقيف شوند 15باره و در يك شب معين نزديك به نرفته باشند، اما به يك

باره تعداد زيادي از آنها دسـتگير و بـدون مثل آن است كه با مجرمين عادي برخورد نشود، يك چگونه ممكن است كه در يك شب معين توقيف اين نشريات . محاكمه مجازات و اعدام شوند

اگر اين نشريات و در واقع مديران و نويسندگانش مرتكب جـرم ! ضرورت قانوني يافته باشد؟ اند، چرا تاآن زمان به بخش مهمي از آنها رسيدگي نـشده بـود؟ بـه عـالوه توقيـف و لغـو شده

ترين مجازات براي يك نـشريه اسـت، ولـي معلـوم نيـست كـه چـرا مـديران آن مجوز، بزرگ

)182( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ـ ؟ روشن است كه مخالفت بـا نـشريه و ! هم نشدنديـ زندان تقريباً هيچكدام نشريات هيچكدام .ويسنده است كه منجر به صدور چنين احكامي شده استنه فرد و مسئول و حتي ن

مـثالً . در واقع بستن و توقيف مطبوعات ناظر به نگرش خاصي دربـاره ايـن پديـده اسـت اما براي . برند، زيرا ثروت امر مطلوبي است براي مبارزه با دزدي، هيچگاه ثروت را از ميان نمي

را نـابود كـرد در ايـن صـورت معتـاد و اعتيـاد مبارزه با اعتياد، بهتر است كه اصل مواد مخدر كـه سـاختار ياي براي ننوشتن مطالب به همين دليل است كه از نظر عده . بالموضوع خواهد شد

توان صرفاً نويسنده و مدير مسئول را مجازات كرد، چرا كـه بـا قدرت با آن موافق نيست، نمي اين بهتـر اسـت كـه ابـزار انتـشار را كـه توان مانع انتشار چنين مطالبي شـد، بنـابر اين كار نمي

.مطبوعات هستند، توقيف كردتوقيف و بستن يك نـشريه بـه . ـ شرط حكم عادالنه، تناسب ميان جرم و مجازات است 5

ضمن اين كه . عنوان يك شخصيت حقوقي، معادل بازداشت و اعدام يك شخص حقيقي است علم حقوق است، در حالي كه بسته شخصي بودن جرم و مجازات از بديهيات پذيرفته شده در

ـ به افراد ديگر است، و اين امر عادالنـه با فرض عادالنه بودن شدن يك نشريه تسري مجازات ـ بيكار شدن بيش از هزار نفـر در مطبوعـات كـشور، طـي يـك شـب، و محـروم شـدن . نيستكـه بـه داليـل ديگـر ها نفر از مردم و خوانندگان آنها و نيز تضييع حقوق افراد ديگـري ميليون

.مرتبط با قضيه بودند، تماماً معرف و مصداق اين عدم تناسب در اتهام و مجازات استدهد كه بخش اعظم شكايات مربوط به دو ـ نگاهي به شاكيان پرونده مطبوعاتي نشان مي 6

نهاد محدود حكومتي است كه گويي اراده مشخصي در آنا براي فشار بر مطبوعات وجود دارد، ا نكته جالب اين كه در اتهاماتي هم كه جنبه عمومي دارد، و لزومي به طرح شكايت نيست و ام

العموم است كه به اين موارد رسيدگي كند، و اگر كسي هـم مـسأله را عنـوان تنها وظيفه مدعي اي اي به صورت حرفه شود و نه شاكي، باز هم عده كننده شكايت شناخته مي نمايد، به نام اعالم

اند تا بار شكايت از متوليان رسمي برداشـته شـود، و اال اگـر اتهامـات دار اين وظيفه بوده عهده .ها نيست سازي جدي و قابل قبولي باشد، نيازي به اينگونه شكايات

هاي مـادي و معنـوي ايـن محاكمـات و احكـام هـم در ـ ارزيابي دقيق از منافع و هزينه 7ار اهميت دارد، كه قطعاً نيازمند تحقيقي جامع اسـت، الملل بسي عرصه داخل و هم در سطح بين هاي مادي اين اقدامات در سطح داخل و خارج به عهده ملـت اما نكته مهم اين است كه هزينه

)183( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شود، همچنان كه منافع مادي بـراي آنـان نـدارد، امـا در است كه رقم بسيار كالني را شامل مي .بهره هستند شود و مردم و جامعه از آن بي مقابل منافع آن نصيب قشر يا اقشار خاصي مي

ـ چرا چنين اتفاقاتي عليه مطبوعات رخ داد؟ چطور شد كه رشـد مطبوعـات بـا توقيـف 8گرد نمود؟ پاسخ كامل به اين پرسش را بايد به آينده واگذاشت، اما باره آنها متوقف و عقب يك

از تقاضـاي بـاالي جامعـه رشد مطبوعات، متـأثر . ذكر چند نكته به صورت خالصه مفيد است براي نظارت و آزادي و حاكميت قانون بود، اين تقاضا در ايران همواره بيـشتر از عرضـه بـوده

اين عـدم تعـادل نيـز . اند است، و در كمتر مقطعي از تاريخ جديد ايران اين دو به تعادل رسيده رسند، اما هـر عادل مي كند، كه اگر مدتي تحمل شود، به ت فشارهايي را به بخش عرضه وارد مي

صبري و ترس از دست دادن قدرت و منـافع موجـب بـه هـم زدن كـل آن احتمال دارد كه بي .معادله و منبع عرضه گردد

شود گرايي مشاهده مي برخي عقيده دارند كه در جبهه مطبوعات در دهه هفتاد نوعي افراط د به اين نكته اشاره كـرد كـه اوالً دانند، اما باي كه داليل واكنش اصحاب قدرت را همين امر مي

نگاران در اين دهـه كـامالً رعايـت در مقايسه با مقاطع ديگر آزادي مطبوعات در ايران، روزنامه ثانياً بـر . زا باشد پرهيز كردند توانست تشنج امور را نمودند، و از طرح بسياري از مسايلي كه مي

ها وجود گري راي جلوگيري از همه افراط فرض كه در مواردي هم چنين شده باشد، آيا راهي ب دارد؟ آيا هر راه و روشي كه در نظر گرفته شود مĤالً منجر به كنترل و نظارت و سانسور شـديد

هاي افراطـي آن طـور كـه در نخواهد شد؟ ثالثاً، مخالفت اصحاب قدرت با مطبوعات يا نوشته مطبوعاتي گذاشتند كه حداكثر مسايل گفتند نبود، آنان بيشترين فشار خود را بر سخنان خود مي

شدند بلكه بر مسايل اصـلي جامعـه و بـا زبـان كردند، و وارد مسايل افراطي نمي را رعايت مي بـه همـين دليـل اسـت كـه . گفتند و به همين دليـل نيـز اثرگـذار بودنـد منطق و نرم سخن مي

ها كمتـر از ديگـران مـورد مطبوعات منتسب به افراد مذهبي و با سابقه سياسي در انقالب نه تن بغض نبودند كه اين بغض نسبت به آنان شديدتر هم بود، آناني كه براي دفاع از دين و انقالب

البته مطبوعات ديگر نيز فشارهاي خاص خود را داشتند، اما اين مورد اشاره شد تـا . نوشتند مي .هاي اعالن شده مخالفان مطبوعات نقد و نقض شود داليل و انگيزه

نگاران از خالل محاكم قضايي در ايـن ده ثبت و ضبط آنچه كه بر مطبوعات و روزنامه ـ9ترين وجوه جامعه ايران اسـت كـه در آينـده شـديداً سال رفته است، ثبت و ضبط يكي از مهم

تواند خادم و خائن به اين كشور را براي آيندگان بـه اين امر مي . مورد استفاده واقع خواهد شد

)184( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كند و نشان دهد كـه چـه كـساني در راه خيـر و سـعادت مـردم و كـشور گـام وضوح روشن ايـن . انـد داشتند و چه كساني در پي موقعيت و مقام و قدرت و منافع مادي خويش بـوده مي بر

نگاران و اهل مطبوعات كشور كمـك كنـد، و تواند، به تجميع تجربيات مردم و روزنامه كار مي . تر و خردورزتر نمايد ي آگاهآنان را براي برداشتن گام بعد

دانند كه تحقيق حاضر و گردآوري بزرگ جـز بـا اما كساني كه دستي بر تحقيق دارند مي با توجه بـه . يا انگيزه مادي يا عشق و عالقه به مطبوعات . يكي از دو انگيزه انجام شدني نيست

اپ اين پـژوهش دهد و چ وضعيت كنوني كه هيچ مرجع دولتي سفارش چنين پژوهشي را نمي نيز قطعاً متضمن هيچ سود مادي نخواهد بود، بنابراين انگيزه مادي در انجـام ايـن كـار سـترگ

نگـاران اي كه به مطبوعات و روزنامه وجود ندارد، و خانم فراهاني فقط به واسطه عشق و عالقه دآوري اي را گـر ها چنين مجموعه و سرنوشت همكارانش داشته است، توانسته با تحمل سختي

اي كـه مرجـع مجموعه. شد تر و نارساتر مي اي كه تهيه آن با گذشت زمان سخت مجموعه. كنداي كه نام گردآورنـده خـود را در مناسبي براي انجام پژوهش از بسياري جهات است، مجموعه

.تاريخ پژوهش مطبوعات ايران ماندگار خواهد كرد

عباس عبدي 1384بهار

يا امتناع؟اقتصاد مطبوعات؛ امكان

منتشر شده در ماهنامه صنعت و توسعه-1386 خرداد 8

بايد شـامل قواعـد و سـازوكارهاي بـازار اقتصاد مطبوعات هم چون ساير كاالها لزوماً مي شـود، باشند، اما اطالق لفظ مطبوعات به كاالي معيني كه به صورت چاپ كاغذي عرضـه مـي

بنـدي كـرد، زيـرا ذيل يك عنـوان كلـي طبقـه موجب آن نيست كه بتوان همه مطبوعات را در تشابه مطبوعات صرفاً از حيث قالب كلي عرضه شده آن است، امـا از حيـث آنكـه مطبوعـات

كنند، الزم است كه تفكيكي جـدي ميـان آنهـا برحسب نوع خود، نيازهاي متفاوتي را تأمين مي اوت اسـت، اگرچـه هـر دو صورت گيرد، همان طور كه اقتصاد دارو با اقتصاد مواد غذايي متفـ

شوند، تفاوت ميان اين دو كاال هم به لحـاظ نيازمنـدي و عموماً به صورت خوراكي مصرف مي .پذيري و هم به لحاظ ضوابط و مقررات حكومتي بر بازار آنها كامالً مشهود است جايگزين

تي كـه در ايران مطبوعـا . مطبوعات نيز برحسب كاركردهايشان با هم ماهيتي متفاوت دارند كننده اوقات فراغت و سرگرمي هستند، با مطبوعات غير سياسي و هـر دو بـا مطبوعـات تأمين

اگر تعبيـر اقتـصاد مطبوعـات بـراي انـواع مطبوعـات، . سياسي و فرهنگي كامالً متمايز هستند . تعبيري معنادار باشد، درباره مطبوعات نوع اخير استعمال چنين تعبيري سخت و مشكل اسـت

ها و خطرات در هر مرحله از فرآيند توليد بر اين كاال حـاكم اسـت كـه ن انواع ريسك زيرا چنا ها در يك نظام اقتصادي كه بـر حـداقلي از عقالنيـت مبتنـي رعايت و محاسبه همه اين ريسك

چرا؟. پذير نيست باشد امكان طـرح مثبـت براي توليد هر كااليي، ابتدا بايد برآورد اقتصادي كرد و اگر ارزيابي اقتصادي

پـذير چنين كاري براي مطبوعات سياسي و فرهنگي چنـدان امكـان . بود، به توليد آن اقدام كرد زيرا؛. نيستكننده توان ارايه كرد كه مورد پسند و تأمين ـ تصور دقيقي از اينكه چه نشريه و كااليي مي 1

.دنياز مخاطب باشد و ضمنا مجاز به انتشار محتواي الزم باشد، وجود ندار

)186( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هاي متفاوتي هستند، بسياري از آنها دولتـي هـستند و منـابع ـ رقباي موجود در وضعيت 2 .آنها وصل به خزانه است، و هيچ نگراني از بابت درآمد و هزينه و توازن آن ندارند

يابـد نيـز مـشكل اي تخـصيص مـي هاي متعدد كه عموماً سـليقه ها و يارانه ـ وجود رانت 3 .كند يارزيابي را دو چندان م

مـدت نيـز مـسدود ريزي حتي ميـان ـ ريسك بقا و بستن بنگاه راه را براي هرگونه برنامه 4 .كند مي

گذاري شده است، طبعاً اگر نقشه ايـن ميـدان ـ ميدان مطبوعات مثل ميداني است كه مين 5ريزي كرد و از آن بـه سـالمت عبـور كـرد، حتـي اگـر تعـداد توان برنامه در دسترس باشد، مي

هاي كمتري داشته ولي فاقد نقشه باشـد، در هاي آن زياد باشد، اما اگر اين ميدان تعداد مين ميناين صورت هر آن احتمال رفتن روي مين وجود دارد، بنابراين ارزيابي اقتصادي از توليـد كـاال

.در چنين فضاي غير متعيني سخت است اگر ممتنع نباشداز جملـه صـدا و . مكمل نيز بحث ديگري اسـت رقابت مطبوعات با كاالهاي جايگزين يا

مگر آنكه مطبوعات خط . شود، رقيب غير قابل رقابت است سيما كه از بودجه عمومي اداره مي . شـوند در اين صورت با مـشكالت ديگـري مواجـه مـي . توليد ديگري براي خود تعريف كنند

ه شود، براي اين كـار الزم براي جلب نظر مردم به مطبوعات، به ناچار بايد كاالي مناسبي عرض است كـه خبرنگـاران و نويـسندگان زبردسـت و بـا تجربـه اسـتخدام شـوند، و ايـن نيازمنـد دستمزدهاي باالتر است و چون بنيان اقتصادي مطبوعات ضعيف است، قادر بـه جـذب چنـين

عـدم كنند و همين امر بـه هاي الزم عرضه مي شوند، در نتيجه كااليي فاقد جذابيت افرادي نمي شـود و سـيكل كننده و باقي ماندن مطبوعـات در ضـعف اقتـصادي منجـر مـي استقبال مصرف

.دهد معيوبي را شكل ميامـا . دسترسي به مواد خام براي توليد كاال، شرط الزم براي توليد يك كاالي خـوب اسـت

سدود رساني و دستيابي اطالعات مورد نياز در كشور به طور نسبي مـ هنگامي كه مجاري اطالع توان انتظار داشت كه كاالي توليد شده نيز ارزش تهيه و مـصرف از سـوي مـردم را است، نمي .داشته باشد

نسبت به كيفيـت (ريسك باالي شغلي و خطر از دست دادن شغل و پايين بودن دستمزدها ها، يا جذب نشدن نيروهاي موجب مهاجرت نيروهاي كيفي اين بخش به ساير بخش ) موردنياز

)187( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـاري درصـدد شود و يا با انجام كار هاي متعـدد و اضـافه فرين و خالق به اين بخش مي كارآ .شود آيند كه تماماً موجب كاهش كيفيت كاالي توليدي مي جبران درآمد برمي

هاي دولتي در صـنعت مطبوعـات ها و نفس وابسته بودن به يارانه اي يارانه پرداخت سليقه ا را بيش از آنكه در اختيار سـازوكار بـازار قـرار دهـد در سياسي، چنان است كه سرنوشت آنه

دهد و در نتيجه مفهوم اقتصاد مطبوعات را بـراي ايـن گـروه موضـوعاً دست حكومت قرار مي .كند منتفي مي

نكته بسيار مهم در اقتصاد مطبوعات پركـشش بـودن كـاالي مطبوعـات اسـت، امـا عمـالً ر فضاي مطبوعات ايران، هرچه وضعيت اقتـصادي شود كه به علت ساختار حاكم ب مشاهده مي

شود، زيرا ضوابط حاكم بر توليـد و درآمد مردم بهتر شود، لزوماً تقاضا براي اين كاال بيشتر نمي از سـوي ديگـر . اين كاال به نحوي نيست كه بتواند نيازهاي طبقات رو به رشد را فـراهم كنـد

كاهش درآمد، مصرف آنها از حـدي كمتـر مطبوعات جزو كاالهاي كم كشش هم نيستند، كه با هاي خانوار خارج كـرد، در نتيجـه در شـرايط خـاص جـزو نشود، و نتوان آن را از سبد هزينه

شوند بدون اين كه با بهبود شرائط بر اي كنار گذاشته مي اولين كاالهايي هستند كه از سبد هزينه .تقاضاي بازار افزوده شود

كاالي مطبوعاتي، دموكراتيـك و كـاركردي شـود، مطبوعـات به نظر من اگر شرايط توليد هاي مهم اقتصادي تبديل شوند و نقش موثري را در توليـد اقتـصادي توانند به يكي از بنگاه مي

ايفا كنند، ضمن آنكه در چنين شرايطي آثار مصرف آنها بـر سـاخت و سـازمان توليـدي همـه تـر و مهمتـر اسـت، كـه بسيار گسترده ...) و اعم از اقتصادي، سياسي، فرهنگي (كاالهاي جامعه

.طبعاً ورود به چنين بحثي خارج از موضوع مقاله حاضر است

گيري عوامل تصميم

تارنماي آيندهمنتشر شده در -1386خرداد 15

اما ارزش هر يك از اين عوامل . دانند زمين، نيروي كار و سرمايه را عوامل اصلي توليد مي تر باشد، تقاضـا بـراي برحسب اينكه كدام آنها كمياب . ط متفاوت است در توليد برحسب شراي

زياد است، اما نيروي كار يا سرمايه اندك است، ) و البته آب (در جايي كه زمين . آن بيشتر است اي هم كه نيروي كار فراوان در جامعه . گيرد كه دو عامل اخير تأمين شوند توليد وقتي سامان مي

گيرد، در اين شرايط عرضه بيشتر بدون تأمين سرمايه، توليدي شكل نمي و سرمايه اندك است، بنابراين براي ايجاد نظام تولدي مطلـوب بايـد تركيـب . انجامد نيروي كار به افزايش توليد نمي

.اي از اين عوامل را فراهم كرد موثر و بهينه اين روزهاي بيش از نظامي كه . توان تعميم داد گيري هم مي اين منطق را براي نظام تصميم گيري اجتماعي كدام است؟ يك عامـل عوامل تصميم . گيرد هر چيز ديگري مورد توجه قرار مي

عامل ديگر تسلط به منطق علمي تركيب اطالعات و تطبيق . هاي اوليه است آن اطالعات و داده عامـل بعـدي نيـز اخـالق و . پـذيري اسـت عامل سوم، شجاعت يـا ريـسك . آن با هدف است

. سانيت استانفرض كنيد كه دو كشور در حال جنگ هستند، انتخـاب تاكتيـك يـا عمليـات معينـي، در

در مرحله بعد تركيب اين اطالعات و تطبيق آنها با . درجه اول نياز به اطالعات همه جانبه دارد امـا روشـن اسـت كـه ايـن نـوع . هدف موردنظر بايد به نحو مطلوب و صحيحي انجـام شـود

پذيري يا همان شـجاعت، چنـين دردسر نيست، بنابراين برحسب ريسك خطر و بي اقدامات بي اما شرافت انساني هم نقش مهمي در اين تـصميم دارد، آيـا فـرد . شود ا رد مي يتصميمي اتخاذ

تصميم گيرنده صرفاً به منافع شخصي و جناحي خود پرداخته يا منافع ملي و حتـي بـشريت را حاضر است دشمن هم اقدام مـشابهي را بـا مـردم او انجـام دهـد؟ لحاظ كرده است؟ اينكه آيا

ها پاسخ به اين پرسش ... اينكه آيا حاضر است فرزند خود را هم در چنين عملياتي وارد كند؟ و

)189( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و يگيري صرفاً موضـوعي اخالقـي و ارزشـي اسـت و بـه عمـق و غنـاي شـاخالق در تصميم د عوامل ديگري را هـم بتـوان برشـمرد، امـا آن البته شاي . شود گيران مربوط مي انسانيت تصميم

.گيرند عوامل هم در ذيل يكي از اين چهار عمل قرار مياي بخواهـد فـرض كنيـد نويـسنده . اين قاعده براي همه تصميمات اجتماعي صادق است

اطالعات اوليه درباره موضوع مقاله و نيز نحوه تركيـب و ارايـه . اي را در روزنامه بنويسد مقالهپذيرش تبعات و خطرات نوشـتن . گيري الزم دو عامل اوليه هستند قي آن اطالعات و نتيجه منط

اي هم عامل بعدي است و باالخره اخالق و شرافت انساني نيز در تصميم به نوشتن چنين مقاله .كننده دارد اي تأثير تعيين يا ننوشتن چنين مقاله

اجتمـاعي كـدام يـك از چهـار حال پرسش اين است كه براي اتخاذ يك تصميم صـحيح عامل فوق در شرايط كنوني محدوديت بيشتري دارد و بـراي اتخـاذ تـصميمات صـحيح بايـد

كوشيد كه عرضه اين عامل را بيشتر كرد؟نه بـه دليـل اينكـه . رسد كه عامل اطالعات در شرايط كنوني چندان مهم نيست به نظر مي

ين رو كه تصميمات موجود و پيش روي جامعه اطالعات كافي در جامعه وجود دارد، بلكه از ا . كنـد ما در سطحي از خطا قرار دارد كه اطالعات موجود براي اتخاذ تصميم مناسب كفايت مي

خواهنـد بـراي او دو نفـر مـي . فرض كنيد كه يك نفر بيمـار اسـت . زنم براي توضيح مثالي مي كنـد و از ي گيـاهي درمـان مـي طبابت كرده و نسخه تجويز كنند، نفر اول با طب سنتي و دارو

،خوردن چنـد داروي گيـاهي را تجـويز يهاي بيمار و ديگر عاليم عادي و روي ظاهر و گفته فرقي هم ميـان . ها چند تا ليوان يا قاشق از فالن داروي گياهي را بخور گويد صبح كند و مي مي

هـم بخـورد يمانتا چه ز. خوري و مرباخوري و غذاخوري و شايد مالقه هم نيست قاشق چاي نويسد، در پايان هم يـك قـرص مي... پزشك ديگر ابتدا چند تا آزمايش و عكس و . مهم نيست

ساعت نصف آن را تا مدت معيني بخورد 8كند كه مثال هر كوچك را به تعداد معين تجويز مي كند اگر نسخه هم تجويز كند، دقت مصرف نسخه تجويز نمي ... اين پزشك بدون آزمايش و ...و

. آن زياد استدر جامعه فعلي ما سطح طبابت اجتماعي و اقتصادي و سياسـي و نـه پزشـكي در بهتـرين

تـوان بـدون وسـايل و در ايـن طبابـت مـي . باشـي نيـست حالت باالتر از سطح طبابت حكـيم يبندند از فاصله چند كيلومتري مـ گيري كنند، نبض افراد را هم با نخي كه به دستشان مي اندازه

)190( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

باشي مخل و اتفاقاً وجود اطالعات دقيق از وضع پزشكي فرد براي حكيم . گيري كرد اندازه توان . هم هستيريم گيتصم

. به واسطه وضعيت عامل اول چنـدان كـاربردي نـدارد ) نگرش علمي و منطقي (عامل دوم در برج صد طبقه دانـش . مثل تفاوت ساختن يك برج صد طبقه با يك آلونك چند متري است

زند، اما ساختن يك آلونك طبعاً از هر كسي ساخته م در تركيب جزييات حرف اول را مي و عل .طلبد براي عرضه اين عامل نمييساختن بنايي كه از ابتدا هم كلنگي است چندان مجال. است

هاي شمالي ،يا نيروي كـار در جنـوب مثل وضعيت آب در سرزمين ) شجاعت(عامل سوم و از بس كه شجاعت حرف اول را . به عامل منفي تبديل شده است آفريقاست كه از فرط وفور

البتـه ايـن . انـد زند، گويي كه سه عامل ديگر در محـاق رفتـه در توليد تصميم اجتماعي عام مي روي سكه، واكنشي است به روي ديگر سكه كه در گذشته معمول بـود، و مـردم روزهـا را بـه

بردنـد و چـون ناميـد تصميم حكومتي به سر مـي خيال و اميد ديدن اندكي از شجاعت در يك كردنـد و در هـر دو ،شكـست ها را با خيال خواب ديدن چنين امري صـبح مـي شدند شب مي .خوردند مي

اي است كه در تصميمات اجتماعي مـشهود اسـت و و اما عامل چهارم، عامل محدودكننده گيري كنوني بتـوان تـصميمي يمبدون عرضه اين عامل انتظار آن كه حتي در سطح ابتدايي تصم

.موثر و كارآمد و به نفع جامعه گرفت، امري بيهوده است .بايد كوشيد كه تصميمات را از منظر فقدان يا ضعف اين عامل نقد و ارزيابي كرد

مراتب دروغ

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1386تير

زندگي در چنين . قاعده و نه استثناء باشد اي را در نظر بگيريد كه دروغگويي در آن جامعهاعتماد متقابل وجود نخواهـد داشـت، روابـط افـراد كـامالً غيـر . اي بسيار پرهزينه است جامعه

اي اخالقي خواهد شد، فساد و تباهي در همه سطوح رخنه خواهـد كـرد و نيـز چنـين جامعـه اولـين گـام بـراي رواج . مـدار خواهـد داشـت كمترين نزديكي را با يك جامعه ديني و اخالق

اي كه دروغگويي نوعي زرنگي تلقي شود در جامعه . دروغگويي، شكسته شدن قبح دروغ است و مردم با شنيدن سخن دروغ لبخندي حاكي از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند، طبعـاً

.يابد دروغگويي رواج ميخالقـي اسـت، و از ايـن رو كنند صداقت و راستگويي صرفاً يـك مـسأله ا اي فكر مي عده

به حاشيه براننـد، امـا بايـد ي مسائل و مشكالت اجتماع يخواهند آن را در بررس ناخودآگاه مي . هاي اجتماعي اسـت گفت كه صداقت و دروغگويي موضوعي كليدي در فهم و نقد كليه حوزه

طبيعي است كه اما. ديگر عوامل نيست ... نقش آن در اقتصاد كمتر از سرمايه و نيروي انساني و اگر امـروز جامعـه مـا بـا فـساد . شده است در گذشته بر اهميت آنها از منظر اخالقي تأكيد مي

براندازي مواجه است كه فرياد همه را درآورده، يكي از داليـل و علـل اصـلي بـروز آن خانمانن مبارزه از اين رو بدو . ه است يدروغ و از دروغ بدتر، تطهير دروغ در ذيل عنوان مصلحت و تق

توان كوچكترين گـام مـوثري را عليـه كـاهش عليه دروغ و حساسيت داشتن نسبت به آن نمي و به طريق اولي بيان هر نوع دروغي ولو با هدف به ظاهر خير، جز به گـسترش . فساد برداشت

.كند فساد كمكي نميروغ در ذيـل در تمامي اديان از جمله اسالم بر قبح دروغ تأكيد شده است و قرار گرفتن د

هـاي براي اينكه بدانيم جامعه كنوني مـا بـا ارزش . عنوان گناهان كبيره معرف اين اهميت است

)192( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

موردنظر اسالمي تا چه حد فاصله دارد، كافيست كه به ميزان رواج ايـن گنـاه كبيـره در سـطح .وسيعي از جامعه توجه كنيم

نـد گـزاره محـدود از پيـامبر قبل از بيان توضيحات و تحليل خودم، ابتدا بهتر است كـه چ .گرچه در اين زمينه احاديث فراوان است. درباره دروغ را با هم مرور كنيم) ع(و ائمه ) ص(

):ص(پيامبر .گويد مگر به سبب حقارتي كه در نفس خود دارد دروغگو، دروغ نمي ـ

.از دروغگويي بپرهيزيد، زيرا دروغگويي باعث روسياهي است ـ

در موردي كه گمان ميكنيـد نجـات شـما در دروغ گفـتن اسـت، از دروغگويي بپرهيزيد، ـ .ايد و هالك شما در دروغ است بدانيد كه اشتباه كرده

ممكن اسـت بخيـل باشـد؟ . بلي: ممكن است مومن ترسو باشد؟ فرمود : از پيامبر پرسيدند ـ .نه: ممكن است كذاب باشد؟ فرمود. بلي: فرمود

):ع(امام علي

.دروغگويي نيستهيچ عمل قبيحي به قبح ـ

):ع(امام باقر

.ترين فرد از سجاياي مردانگي و فضايل انساني، دروغگويان هستند نصيب كم ـ

اي از دريا هستند، با وضعيت كنوني جامعه خود مقايسه كنيم تا به اين تأكيدات را كه قطره .عمق فاجعه پي ببريم

سـرقت كـرده » الـف «فـرد فرض كنيد كه پولي گم شده اسـت و آن را . دروغ مراتبي دارد انكار سـرقت از جانـب ايـن . كس جز آن فرد و خدا اطالعي از اين ماجرا ندارد اما هيچ . استبدتر از آن عمـل سـرقت » دروغگويي«ترديد اين و بي . و عملي رذيالنه است » دروغگويي«فرد گو بداند، تنها تواند با اطمينان وي را سارق و در نتيجه دروغ كس نمي اما در هر حال هيچ . است

چنين دروغي از حيث اينكـه ميـان فـرد و جامعـه پـرده . خداست كه از حقيقت امر آگاه است . را ندريده است، در مراتب پايين دروغگويي استيدروغگوئ

اموال او را سرقت كرده » الف«حال فرض كنيد كه فرد مالباخته خودش ديده است كه فرد ايـن . گويـد اما بـاز هـم دروغ مـي . حقيقت ماجرا آگاه استداند كه مالباخته از و سارق هم مي

)193( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

حال اگر فيلم فعل فرد ثبت و ضبط شده باشـد و امـوال . تري از فعل دروغ است مرتبه رذيالنه مسروقه هم نزد سارق كشف شود و افراد متعددي هـم بـه ايـن سـرقت شـهادت دهنـد و اثـر

ه به ذهن آيد وجود داشته باشد، با ايـن انگشت فرد هم باقي مانده باشد، و هر شاهد ديگري ك اش رسـيده اسـت و چنـين حال فرد انكار كند، در اين صورت دروغگويي به شديدترين مرتبه

بـه ايـن )دروغگـويي (اي هم كه فاعـل ايـن فعـل فرد در حضيض اخالقي قرار گرفته و جامعه بـدتر از ايـن نـوع فضاحت با تمام توان محكوم نكند، در همان سراشيبي اخالقـي قـرار دارد،

تفـاوتي جامعـه در برابـر دروغگويي، توجيه اخالقي آن برحسب مصلحت است و بدتر از بـي .الحيل است چنين دروغي، دفاع از دروغگو با لطايف

از هنگامي كه داريوش در كتيبه بيستون نفر بعد خود را به پرهيز از دروغگويي و ضرورت خداوند خواست كه سه بال از جمله دروغ را از ايران تشديد مجازات دروغگو توصيه كرد و از

شود كه دروغ در جامعه ايران رواج داشته است؟ چرا كه اگـر دروغ نبـود دور بدارد، معلوم مي .شد هم نمييهاي موكد چنين توصيه

و آن هـم بـا بـدترين نـوع و مرتبـه . امروز هم جامعه ما با آسيب دروغگويي مواجه است شد كه براي مشكل پيدا اي مراجعه كردم، به راحتي از من خواسته مي ه اداره مدتي پيش ب . دروغ

هـا را بخوانيـد متوجـه اگر صـفحات حـوادث روزنامـه !! نشدن در اجراي كارم، دروغ بنويسم . ها هيچ قبحي نـدارد كنند، گويي كه اين دروغ د كه متهمين چگونه بديهيات را انكار مي يشو مي

هـا را بـراي گريـز از جريمـه خواهد جريمـه كنـد، انـواع دروغ ا مي پليس راهنمايي كه كسي ر و از همـه بـدتر . شـود هاي آماري به وفور و از چپ و راست توليد و ارايه مـي شنود، دروغ مي

. انـد جامعه"قدرت"ا ي و "اخالق"وقتي است كه دروغ از جانب كساني بيان شود كه پاسداران هاي خود را پاس ندارند، از ديگران چـه انتظـاري امامزادهوقتي كه متوليان اين دو ركن حرمت

رود؟ ميهايي است كـه در مقـام مـشاوره بـه اصـحاب قـدرت داده ها، دروغ يكي از بدترين دروغ

در ايـران و جهـان . اي به شنيدن سخن و خبر صدق ندارد هاي آنان عالقه گويي گوش . شود مينويـسد، ، اما برخالف ايـن پنـدار اوسـت كـه مـي نام ماكياول با اخالقي نبودن قرين شده است

شهريار بايد شكيباترين شنونده حقيقت درباره اموري باشد كه درباره آنها پرسيده اسـت و اگـر اگـر همـين يـك . ورزد بايد به خشم آيـد مالحظه كرد كه كسي در ابراز حقيقت به او تعلل مي

)194( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اي نـسبت بـه حـال وضـع ديگـر گونـه شد، توصيه ماكياول در تاريخ و امروز ايران رعايت مي .داشتيم

در جامعه ما حساسيت نسبت به داشتن ثروت زياد است، فرد اگر ثروتي داشته باشد آن را كند، اما جامعه در برابر دروغ حساسيتي ندارد و از ترس نگاه ديگران پنهان و به دروغ انكار مي

مين دليل است كه رذايـل اخالقـي هـم برخوردارند، و به ه يت روان ين افراد از امن يدروغگوترتواند رواج پيدا كند، و سرمايه اجتماعي جامعه ما را به حدود صفر و حتي منفي برسـاند، و مي

.جانبه عمل كند به عنوان مانع جدي در راه توسعه همهخوانديم، قابل فهم بود كه عواقب دروغ چگونـه از كودكي كه درس چوپان دروغگو را مي

گيرد، اما ساختار اجتماعي و پيشينه فرهنگي در اين زمينه چنان متـصلب گو را مي گريبان دروغ برخي از اصـحاب قـدرت هميـشه از . شود است كه به سرعت آن آموزه به فراموشي سپرده مي

شود و مردم و مطبوعات گرايش بـه مـوارد هاي راست آنان باور نمي نالند كه چرا حرف اين مي وقتي كه بـه سـهولت بتـوان » .خود كرده را تدبير نيست«جه نيستند كه نقض آن دارند، آنان متو

رود، حتـي اگـر گـرگ واقعيت مسلم را تكذيب كرد، اعتماد متقابل به طور مطلق از ميـان مـي .شتابد واقعي هم به گله بزند، كسي براي ياري چوپان نمي

خ ايران است، وقتـي حداقل بخشي از منشا و زمينه دروغ، ساختار استبدادي مزمن در تاري كه قانون حاكم نباشد و زور و چپاول رايج شود، از طرف مردم هـم تملـق و چاپلوسـي سـكه

كوشـند كـه هـا بـراي بقـاي خـود مـي وقتي نظارتي بر امور نباشد، حكومت . رايج خواهد شد »نامـه فـتح «اولين كتاب چاپ شده در ايران در زمان قاجاريـه گويا. حقيقت مسلم را قلب كنند

هـاي ايـران و روس و قراردادهـاي قاجـار در جنـگ !!! هـاي است كه كل موضوع بـه پيـروزي بود و وقتي كه ) چاپ و كتاب (و اين ورود اولين رسانه !! شود چاي و گلستان مربوط مي تركمن

ها بيش از پيش آنها را به چشم بـوق بـراي مطبوعات و راديو تلويزيون هم وارد شد، حكومت ديدند، و اين چنـين شـد كـه دروغ، عمـق و گـستره هايشان مي كردن دروغ بيان صادق معرفي

در گرداب اين ويژگـي فـرو ) هر بخش آن به نسبتي(و چنين است كه جامعه ما . بيشتري يافت كـساني كـه در پـي در يحتـ .كند رفته است و ساختارهاي متعدد هم آن را تشديد و تقويت مي

كـه از ) ص(ان تقويـت و رواج اخـالق محمـدي انداختن طرحي نـو بـراي جامعـه، و خواهـ رونـد كـه اكنـون راهـي را مـي . ترين اركانش صداقت و پرهيز از دروغگويي است، بودنـد مهم

)195( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اي كه جز بـه قلـب آتـش اند، جاده مخالفان چنين اخالقي جاده آن را بيش از پيش صاف كرده .راهي ندارد

تذبذب سياسي

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1386 مرداد 16

تذبذب در لغت به معناي جنبيدن چيزي است كه به هوا آويزان اسـت و در اصـطالح بـه معنـاي . شـود تر آن به افراد چند دل گفته مـي افراد مردد و دو دل و شايد هم در حالت افراطي

آدم وقتـي كـه پـاي . توان درك كرد گفته بهتر مي اصطالحي آن را با رجوع به معناي لغوي پيش روي زمين و به محل محكمي بند نباشد، و به جاي آن از هوا آويزان شود، كافيست با كمتـرين

در سياست هم اين اصل صـادق . تغيير خارجي و يا حتي نفس كشيدن داخلي، به جنبش درآيد است، وقتي سياست ريشه در خاك و زمين محكم نداشته باشد، تذبذب گريبان فـرد يـا گـروه

.گيرد سياسي را ميشناسـي ضعف روان. شناسي است اولين عامل در بروز تذبذب در سطح فردي، عنصر روان

گردد، عامل مهمي در ناتواني فـرد در اتخـاذ فردي، كه بعضاً به محيط يا پيشينه تربيتي هم برمي تأكيد بسيار بر احتياط و به قول معروف آهسته رفتن و آمدن تـا بـا . تصميم و انتخاب راه است

گربه مجروح نشدن، و در عين حال مطالبات و اهداف بلند در سر پرورانـدن، تذبـذب در شاخ .آورد گيري را به همراه خود به ارمغان مي تصميم

هنگامي كه شاكله فكـري از انـسجام كـافي برخـوردار . عامل بعدي تناقضات فكري است گيـري ار اين بليـه تـصميم نباشد، و اجزاي آن بطور غيرقابل جمعي ناهمگون باشند، فرد را دچ

اي اسـت كـه ،فـرد فقـط بـه منـافع رفتارهـا توجـه دارد و از تناقضات فكري به گونه . كند ميهاي متضاد را قابـل جمـع و نيـز كـم يـا كند، از اين رو به سهولت راه هاي آن غفلت مي هزينهشـود، از م ظـاهر مـي ها نقد و در منظر عـا كند، اما در هنگام عمل كه هزينه هزينه ارزيابي مي بي

نمونه روشن آن اين مثـال مـشهور اسـت كـه . كند نشيني مي مواضع خود اجتناب كرده و عقب اما اين دو را بـا قرائـت موجـود در ظـرف حكومـت . اسالم خوب است و دموكراسي نيز، هم

ن دو را چـه يكند كه ا در نهايت گير مي ين رأ يصاحب ا . توان جمع كند، مثل آب و روغن نمي

)197( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

امـا نتيجـه . گويـد آن گويد اين و يك دلش مي يك دلش مي . هم اين و هم آن . رش بايد كرد كا .نمايد گيري فشل و ناتوان مي ماند، و در بزنگاه تصميم اين است كه از هر دو مي

عامل بعدي، كنار گذاشتن استراتژي و راهبرد، يا از ابتدا نداشتن راهبرد اسـت كـه مـسأله كردند، به ياد دارند كه بـراي كـشيدن خـط دور قديم واليبال بازي مي آنان كه در . تذبذب است

دوختيم تا هم كج نرويم و هـم زيگزاگـي حركـت زمين، بايد نگاه را به افق و انتهاي زمين مي . دهنـد اين همان راهبرد سياسي است كه رفتارهاي جزئي و تاكتيكي در ذيل آن معنا مـي . نكنيم

گيري روزمره و ن راهبرد سياسي وارد ميدان شود، در مقام تصميم هنگامه كه فرد يا گروهي بدو .شود تاكتيكي دچار تشتت و تذبذب مي

البته ضعف و قدرت نسبي اسـت، امـا آن را . عامل بعدي هم ضعف و فقدان قدرت است توان است، براي پيمودن صد متر در خيابان همـواره كسي كه كم . توان با اهداف مقايسه كرد مي

ايـن هـدف . شود، اما براي فتح قله توچال، ضعيف است ندارد و ضعيف محسوب نمي مشكلي كه يـك روز اين. كند گيري ناتوان مي با آن واقعيت عيني سازگار نيست و فرد را در مقام تصميم

كه شرايط تغيير محسوسي كرده باشـد، در بـه در شود و روز ديگر و بدون آن گفتگو تحريم مي فتگو باشيم، هرچه نباشد، قطعاً تذبـذب و ناشـي از عـدم تقـارن قـدرت و دنبال مفري براي گ

.اهداف استهاي فكري و نيز نـاهمخواني شناسي فردي، ناهماهنگي توان گفت كه بجز روان خالصه مي

گيري مرسـوم و مـنش شود كه تذبذب در تصميم واقعيت و ذهنيت و فقدان راهبرد، موجب مي .وار از آسمان آويزان شوند سي، به معناي واقعي پاندولغالب شود، و فرد يا گروه سيا

پرهيز از سياست قطبي

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1386 شهريور 12

توان به صورت طيـف نـشان داد، طيفـي كـه بخـش هاي اجتماعي را مي رفتارها و نگرش و قطـب طيـف قـرار گيرند و بخش كـوچكي در دو انتهـا بزرگي از مردم در ميانه آن جاي مي

اي اسـت مثالً اندازه قد مردان ايراني به گونه . شود در امور طبيعي هم اين پديده ديده مي . دارند 20متـر قـد دارنـد، و فقـط كمتـر از سانتي180 تا 160 درصد آنان ميان 80كه احتماالً بيش از

اي را داراي ين جامعـه چن. متر دارند سانتي 180 و بزرگتر از 160درصدشان قدهايي كوچكتر از درصـد مـردان آنـان 40اي باشد كه ناميم، حال اگر جامعه وضعيت يا توزيع طبيعي و نرمال مي

متر قد باشند، كامالً غير طبيعـي اسـت و در واقـع بهتـر سانتي160 درصد زير 40 و 180باالي .است بگوييم ما با يك جامعه مواجه نيستيم، بلكه با دو جامعه روبرو هستيم

دهـد كـه امـور اي در طبيعت وجود دارد كه گرايش به ميانگين نام دارد و اجازه نمي قاعدهتوان دستكاري كرد، و حتي فرآيندهاي اما در سياست مي . طبيعي از توزيع طبيعي منحرف شود

داري ماركس هم وقتي كه سقوط نظام سرمايه . غلطي را طراحي نمود كه جامعه را دوقطبي كند اي اسـت كـه داري بـه گونـه كرد، به درستي متوجه بود كه فرايند نظـام سـرمايه ني مي بي را پيش

كنـد، و چـون آب دار تقسيم مـي جامعه را در ادامه راه خود به دو قطب متضاد كارگر و سرمايه شوند و بديهي است كـه يكـي از رود، به ناچار با هم درگير مي اين دو قطب در يك جوي نمي

ابـزار توليـد دار مالكيت بر داران را حذف و خود عهده رگران باشند، سرمايهاين دو قطب كه كابيني به هر دليل محقق نشد، چرا كه طبقه متوسط رشد كرد و از هر نظـر اما اين پيش . شوند مي

بر دو قطب ديگر تفوق كمي و كيفي يافت و چون حـايلي ميـان آن دو موجـب جلـوگيري از يه و اسـتوانه ثبـات اجتمـاعي و سياسـي جوامـع جديـد تبـديل برخورد و درگيري شد و به پا

.گرديد

)199( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله تيادداش

در سياست نيز در شرايط عادي تعداد افراد موجود در دو قطب به لحاظ عددي در اقليـت كوشند كه جه افراد آنان مي يكنند، و در نت هستند، و از اين رو چندان جايگاه و اعتباري پيدا نمي

و اين همان قانون طاليي گرايش به ميانگين است كه هم در خود را به ميانه طيف نزديك كنند آيـد كـه دو قطـب سياسـت از اما مواقعي پيش مي. طبيعت و هم در جوامع عادي مشهود است

پردازنـد، و فراز تعداد فراوان مردمي كه در ميانه طيف قرار دارنـد، بـا يكـديگر بـه تقابـل مـي هاي ميانه در زوكاري را فراهم كنند كه منفعت گروه ت را ناديده گرفته، و سا يكوشند كه اكثر مي

آرايـي و جذب به يكي از دو قطب باشد تا در نهايت دو قطب كامالً متضاد در برابر هـم صـف .آميز كنند احياناً مبارزه خشونت

دو سـر . طي دو سال اخير اين فرصت فراهم شد كه تا حدي فرآيند قطبي شدن فعال شود دهند و با منحصر تند كه آگاهانه يا ناآگاهانه توپ را به حريف پاس مي قطب مثل بازيكناني هس

كنند و عمالً در يك بستر ولـي بـا دو رويـا دانستن جامعه ميان دو قطب ،يكديگر را تقويت مي بيند، گرچه هر دو در يـك بـستر قرار دارند، زيرا هر يك روياي پيروزي خود را رد خواب مي

!اند د آرميدهيدو قطبكنـد و ي شدن سياست در نتيجه فرآيندي است كه واقعيت سياسي را صفر و يـك مـي قطب

قطبي شدن سياسـت، افـراد را از روي . كند هر كه را با فرد نيست، عليه خود تلقي و معرفي مي كنند يـا گـذرگاه دهد كه نتيجه از دو حال خارج نيست، يا سقوط مي گذرگاهي باريك عبور مي

در قطبي شدن سياست، چه بسا افرادي كه در ميانه طيف قرار دارنـد، . نندك را با موفقيت رد مي با هجوم بيشتري از جانب هر دو گروه قطبي مواجه باشند، زيرا ميانه طيف مـانعي بـر سـر راه

.طلبي و يارگيري دو قطب است كه معموالً از نظر تعداد بسيار ضعيف هستند فزونتـوان شود كه آن شـرايط را مـي آغاز و فعال مي فرآيند دوقطبي شدن سياست در شرايطي

حـق و . توان از دوشاب، نزد اذهان جامعـه تفكيـك نمـود ناميد، شرايطي كه دوغ را نمي » فتنه«» فتنـه «در شـرايط . شوند كه اذهان عادي قادر به تمايز ميان آنهـا نيـست باطل چنان مخلوط مي

ر گرفتن در ميان معركه و ضربه خوردن نه قرا . داري رواست بيش از هر زمان ديگري خويشتن » فتنـه «وقتي كه شـرايط . از دو طرف جايز است و نه خود را تابع و مطيع يك قطب قرار دادن

ور شدن در ميداني كه جـز ز و جلوگيري از غوطه يتوان ميانه را مستقر نمود، با پره است و نمي بايـد از . اوضـاع جلـوگيري كـرد توان از تشديد وخامت اي ندارد، مي يارگيري دو قطب نتيجه

سازوكار قطبي شدن انـرژي الزم . بازارگرمي كردن ميانه ميدان براي يارگيري قطبين پرهيز كرد

)200( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله تيادداش

نمايد، در حالي كه فقـط گيرد كه خود را زنده مي براي حيات و دوام خود را از ميانه ميداني مي ي ارتزاق دو قطـب سـالم و هاي موجود را برا حياتي كه بافت . در وضعيت حيات گياهي است

.دارد، اما قادر به تحرك و فعاليت و استفاده از اين حيات نيست زنده نگه ميگر و نيز خطر هضم شدن در يكديهاي متضاد سياست، وحدت خود را در مواجهه با قطب

كنند، و اگر چنين خطري باالي سر آنان نباشد، فوراً مسير تجزيـه را پـيش ميانه طيف حفظ مي هاي سياسـي فـراهم اي را براي وحدت قطب گيرند، و افراد آگاه و باتجربه نبايد چنين زمينه مي

ه هر دو قطـب يـا يكـي از يكنند، و اگر از تجربه خود سود جستند و در اين دام نيافتادند، تجز .آنها، به منزله پايان فرآيند قطبي شدن عرصه سياست است

هاي قدرت مولفه

روزنامه اعتماد مليشده در منتشر -1386 مهر 10

در مورد » ماكس وبر «ف يدهنده آن كدام است؟ اگر تعر هاي تشكيل قدرت چيست و مولفه دانـد كـه بـه فـرد امكـان قدرت را بپذيريم كه آن را فرصتي در چارچوب رابطه اجتماعي مـي

صـورت رغم مقاومت ديگران بـر آنهـا تحميـل كنـد، در ايـن اش را حتي علي دهد كه اراده مياي قدرت كدام است تا افراد يا كشورها براي افـزايش هاي اصلي و پايه توان پرسيد كه مولفه مي

هاي قديمي بر عوامل عيني قدرت چـون ها دست پيدا كنند؟ در آموزه قدرت خود به اين مولفه شد، به طـوري كـه برخـي از الجيشي تأكيد مي قدرت اقتصادي، نظامي و جمعيتي يا حتي سوق

يـا . دانـستند سلطه يافتن بر منطقه خاصي را مترادف با قدرت اول در جهان بودن مي ين حت آنادستيابي به سالح معيني را به منزله داشتن چك تـضميني در برابـر مطـامع ديگـران نـسبت بـه

.دانستند كشور خويش ميآميز اغراق شايد اين ديدگاه در مقاطعي از تاريخ چندان هم بيراه نبوده، حتي اگر يكسويه و

تلقي شود، اما تحوالت رخ داده در قـرن نـوزدهم و سـپس بيـستم در عرصـه جهـاني و نظـام كم به حاشيه روند و عوامل جديـدي بـه عنـوان هاي سنتي كم الملل، موجب شده كه آموزه بين

هاي قدرت مطرح شوند، اگرچه عوامل پيشين، كماكان در شكل دادن قدرت نقش دارنـد، مولفهتـوان آنهـا را اند كه ديگر نمـي دهي به قدرت شده ي عوامل جديد نيز وارد معادله شكل اما برخ

د موجـب تـضعيف عوامـل مـادي مثـل قـدرت يناديده گرفت و چه بسا فقدان اين عوامل جد ساالر و دموكراتيك ن عوامل، داشتن نظامي مردم ياز جمله ا . و قدرت نظامي هم بشود ياقتصادنفسه قـدرت اسـت و نماينـدگان چنـين دموكراتيك در جهان امروز في دارا بودن نظامي . است

نظامي را در معادالت قدرت براي به كرسي نشاندن نظرات كشور خود يا دفـع و نفـي تحميـل ضمن اينكه احساس قدرتمنـد . دهد اي قرار مي نظرات ديگران عليه كشور خود در جايگاه ويژه

)202( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كنـد و لكه در يكايك اعضاي جامعه نيـز تقويـت مـي بودن را نه تنها در نمايندگان حكومت، ب .خاطر از زندگي فردي و اجتماعي است چنين احساسي منشا مهمي در رضايت

منظور از دموكراسي چيست؟ انتخابات آزاد و رقابتي، وجـود قـوانيني كـه حـداقل الزم از ه دعـاوي و طرف براي رسيدگي ب حقوق افراد را تضمين كند، دادگستري و قاضي مستقل و بي

اين نوشته درصدد طرح موردي اسـت كـه مـرتبط بـا فقـدان دسـتگاه قـضايي . اختالفات افراد شـديد و مفـرط در جامعـه ي قدرت يفقداني كه نهايتاً موجب احساس ضعف و ب . مستقل است .موردنظر شد

ي و يـك اي كه عليه چند پرستار زن بلغار احتماالً بسياري از خوانندگان در جريان پرونده

آنها متهم به اقدام عليه امنيـت ليبـي و . پزشك فلسطيني در ليبي تشكيل و رسيدگي شد هستند . جنايت از طريق تزريق آگاهانه مواد آلوده به ويروس ايـدز بـه صـدها كـودك ليبيـايي شـدند

كودك در مقياس جمعيت ليبي يعني از هر ده هزار نفر مردم ليبي يك 440توجه كنيد بيش از [ك به اين بيماري خطرناك مبتال شده و اگر در مقياس ايران بگـوييم يعنـي بـيش از هفـت كود

ت پانـصد يـ با جمع ين تعداد فقط در شهر بنغاز يو ا !! هزار كودك را به اين بيماري مبتال كردن انـد و خـانواده كـه تـاكنون تعـداد زيـادي از آن كودكـان از دسـت رفتـه ] رخ داده يهزار نفر .شوند هاي زيادي را براي درمان آنان متقبل مي يز زحمات و هزينهها ن باقيمانده

داد، چـه اگر اين رويداد در ابعاد حتي كوچكتري در يك كشور غربي مثالً آمريكا رخ مـي اي از روي عمد و آگاهي چنـين كـرده نتايجي را در برداشت؟ از دو حال خارج نيست، يا عده

هـا درگيـر ايـن رويـداد اياالت متحده حتي براي سالاي بودند كه در اين صورت فضاي رسانه شـدند بلكـه اندركار اين جنايت بيگانه بودند، نه تنها آنهـا اعـدام مـي و اگر افراد دست . شد مي

شد كه احتماالً به اخراج هزاران نفر مهاجر و تغيير قوانين مهـاجرتي و چنان فضايي درست مي م بايد بارها و بارهـا عـذر تقـصير بـه پيـشگاه مـردم گرديد و كشور بيگانه ه منجر مي ... كار و

اي كه تعدادي دانشجو را در دانشگاه آمريكـايي مثل قضيه اخير دانشجوي كره (بردند آمريكا مي داد كـه در ايـن انگـاري رخ مـي حالت ديگر هم اين است كه اين كـار ناشـي از سـهل ). كشت

و . شـدند مقامات عزل و دادگاهي مي شد، حداقل تعداد زيادي از صورت اگر دولت ساقط نمي .الخطاب اين ضايعه انساني و اجتماعي بود حكم و قضاوت نهايي دادگاه هم فصل

)203( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

سال پيگيري ظاهراً قضايي و صدور حكم اعـدام بـراي 8. اما كاري كه در ليبي اتفاق افتاد يربـي بـرا پنج پرستار بلغاري و يك پزشك فلسطيني به اتهام مشاركت در توطئه كشورهاي غ

و نيـز اضـافه شـدن ! ثبات كردن كشور ليبي از طريق آلوده كردن كودكـان ليبيـايي بـه ايـدز بيحكـم اعـدام در دادگـاه . و روابط نامشروع و زنا براي متهمان ياتهامات نوشيدن مشروب الكل

عالي ليبي هم تأييد شد، اما با ادعاي شكنجه عليه متهمان كـل احكـام زيـر سـوال رفـت، و در تيجه دولت ليبي قادر به اجراي حكم نشد، و ديوان عالي اين كـشور حكـم را بـه حـبس ابـد ن

هاي كودكان رضايت گرفتنـد، و سـپس متهمـان بـراي گذرانـدن تقليل داد، و از تمامي خانواده دوره محكوميت خود با هواپيماي خانم ساركوزي عازم بلغارستان شدند و بـراي مـدتي آقـاي

اي بودند و چه تعاريفي كـه الملل و رسانه رشيدشان در مركز توجهات بين معمر قذافي و فرزند و هنگامي هم كه هواپيما در آسمان بود، حكم ريـيس جمهـوري بلغارسـتان در . شد از آنها نمي

عفو محكومان صادر شد و در صوفيه هم چون قهرمانان بازگشته از جنگ مورد اسـتقبال قـرار !ي رهسپار بيمارستان شدندگرفتند و براي معاينات پزشك

ترين كشورهاي اروپايي يعنـي بلغارسـتان رخ از ضعيف يهمه اين اتفاقات براي شهروندان هاي درجه اول غرب در ميان آنـان بـود، اوضـاع بـه كلـي فـوق داد و اگر يكي از اتباع قدرت

.كرد ميانـد، چيـزي يدز شـده هايي كه فرزند ايشان آلوده به ويروس ا اما براي مردم ليبي و خانواده

شــدند يــا كــه معلــوم نيــست آن افــراد بايــد مجــازات مــي(جــز نااميــدي از اجــراي عــدالت و اخيـراً . و ساختن با يك كودك ايدزي چيزي نمانده است ) اندركاران بيمارستان بنغازي دست

يـك هم خانواده يكي از آنان نااميدانه براي درمان كودكش به ايتاليـا رفتـه و در پنـاه حمايـت و احتماالً در همـان موقـع فرزنـد جنـاب قـذافي در ! كليسا به درمان كودك خود مشغول است

بندي بر روي مسابقات سري آ ايتالياست و خوشحال از اينكه مدتي را در حال ديدن و يا شرط اي بود و به قول خودش معامله مفيدي را با غرب بر سر حكم اعدام ايـن مركز توجهات رسانه

و احتماالً به ميمنت اين پيروزي و معامله شيرين جـشن بزرگـي هـم در . ام داده است افراد انج ا در كنـار يـ طرابلس و بنغازي و يا حتي بر سر قبور كودكان از دست رفته بواسطه بيماري ايدز

د كـه، اگـر آن افـراد بيگنـاه يو يك نفر نپرس . ن كودكان مظلوم برگزار كردند يمارستان ا يتخت ب هشت سال زندان و محكوم به اعدام شـدند؟ و اگـر گناهكـار بودنـد، چـرا اكنـون بودند، چرا

)204( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

خندند؟ وقتي كـه دموكراسـي نباشـد، و اسـتقالل آزادند و به ريش يك ملت و مردم عزادار مي دادگستري نيز ديده نشود، انتظار چه چيزي را بايد داشت؟

مشاندن حق مردمش از چه يرس در به ك يبيفقدان قدرت ل .مي مقاله بر گرد ياكنون به ابتدا كـرد و ي مـ يدگي آنها استقالل داشت و مطـابق حـق رسـ يي شد؟اگر دستگاه قضا ي ناش يزيچ

داد كه در برابر يا جهان به خود اجازه م ي شد ،آ ي م يدگي هم در همه امور رس يبيحقوق ملت ل مداخل جانبدارانه كند؟ ين اتهام بزرگيه چني عادالنه عليدگيرس

الجمـاهير العربيـه الليبيـه الـشعبيه االشـتراكيه «: وش نكنيد، اسم اين حكومـت راستي فرام اسمي كه هواپيماي خانم ساركوزي هم توان كشيدن و جـا دادن آن را در خـود . است» العظمي

. و فرزند برومندشان توان حمل آن را دارندينداشت فقط برادر معمر قذاف

حقوق بشر و دولت

نامه شهروند امروز هفتهه در منتشر شد -1386آبان 19

هاي جوامع امـروزي اسـت، و چنـين دفـاعي حقوق بشر و دفاع از آن يكي از اهم دغدغه نفسه مطلوب و پسنديده است، حتي اگر درك مدافعان از حقوق بـشر، دركـي كلـي و عـام في

كـه در يابـد باشد، اما در عين حال بايد توجه داشت بعضاً چنان اين مفهوم بسط و تعمـيم مـي توانـد گـسترده و طبعاً بحث در ايـن بـاره مـي . شود جوامعي چون ايران به ضد خود تبديل مي

هـا اي كه بيش از حد مختصر و موجز باشد، مĤالً نارسـايي مفصل باشد از اين رو هر نوع نوشته اما چاره چيست، كه بـسط و شـرح مفـصل نيـز مجـال و محـل . گردد و ابهاماتي را موجب مي

.طلبد ا ميديگري ر. مـشخص كنـيم » حقوق بـشر «در تركيب » حقوق«و » حق«ـ ابتدا بايد منظور خود را از 1

مـثالً . شود دهند كه فاقد ضمانت اجراي مي را در اين اصطالح چنان بسط مي » حق«بعضاً كلمه اعالميـه جهـاني حقـوق بـشر بـه حـق تـأمين سـالمتي و رفـاه اجتمـاعي و 26 و 25در ماده

اي فاقد ضمانت دانيم كه چنين گزاره اما مي . ز آموزش و پرورش اشاره شده است برخورداري ا اگـر . كند با ممنوعيت بردگي كه روشـن و واجـد ضـمانت اجراسـت و فرق مي . اجرايي است

را چنان گسترش دهيم كه مفاهيمي چون رفاه و تأمين اجتماعي را نيـز در » حقوق بشر «مفهوم . ايـم خاص آن خارج كـرده يبودن به معنا » حق« ضمانت اجرا و برگيرد عمالً حقوق بشر را از

را به مواردي كه واجد ضـمانت اجراسـت محـدود كنـيم، در ايـن » حقوق بشر «اما اگر معناي مـثالً منـع . كننـد شوند، اما ضمانت اجراي كافي پيـدا مـي صورت به لحاظ مفهومي محدود مي

دالنه نسبتاً روشـن و واجـد ضـمانت اجـرا شكنجه يا منع مجازات بدون محاكمه و دادرسي عا اما كدام دولت را در افغانـستان . تواند موجب مسئوليت تلقي شود هستند و عدم رعايت آنها مي

توان به واسطه اين كه پوشش تأمين اجتماعي را به عنوان يـك حـق بـراي مـردمش برقـرار مي نكرده مورد سوال قرار داد؟

)206( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

حق در بنـدهاي مختلـف اعالميـه جهـاني حقـوق بـشر رغم اين تفاوت كه ميان مفاد علياند، زيـرا بـيش از مشهود است، نويسندگان طبعاً با علم به اين تفاوت آن اعالميه را صادر كرده

و در همه كشورها باشند، هدفشان تعيـين يـك )1948(آن كه در بند اجراي آن در زمان صدور زيرا روشن اسـت كـه اگـر در سـال . گيري براي سنجش روند وضعيت كشورها بوده اند جهتشـود و يا حتي اآلن در بسياري از كشورهاي فقير بخش مهمي از اين حقوق تأمين نمـي 1948 آنها را به نقض حقـوق يتوان دولتها ن صورت نمي ين كند،در ا ي تواند آنها را تام ي هم نم يكس

كنـد و ه فـرق مـي اما در خصوص حقوقي كه با ضمانت اجرا همراه است قـضي . بشر متهم كرد .توان هر كشوري را در اين خصوص مورد سوال قرار داد مي

شود كه در ذهن مخاطب حقوق بـشر بـه ـ امروزه از حقوق بشر به نوعي سخن گفته مي 2به عبارت ديگـر گـويي حقـوق مـذكور در اعالميـه جهـاني . شود منزله حقوق طبيعي تلقي مي

مفهوم و جايگاه انسان نيست، بلكه همه اين حقوق بشر، درك جديد برحسب شرايط جديد از موارد ،حقوقي است كه از قديم و از جوامع اوليه تاكنون و در حال حاضر هم در كليـه جوامـع

د وجـود داشـته يـ ست وجود داشته و كماكـان هـم با ي با يبا سطوح مختلف توسعه اقتصادي م ن ملتزم بود، همچنان كه به گويي كشفي چون كشف اتم صورت گرفته و بايد بر تبعات آ . باشد

.تبعات كشف اتم ملتزم هستيمانـسان . رسد كه چنين مفهومي از حقوق بشر با واقعيت خـارجي انطبـاق نـدارد به نظر مي

تواند براي پيشينيان حقـوقي را تعيـين يـا رد كنـد و سـپس براسـاس ايـن بـاور بـه امروز نمي . تـوانيم چنـين كـاري را انجـام دهـيم گان نمي ارزشيابي كار آنها بپردازد، همچنان كه براي آيند

پذيريم كه در حال حاضر با معيارهاي حقـوقي گذشـتگان نقـد و ارزشـيابي همان طور كه نمي اي پذيرفتني نيست، در عرض جغرافيـا هـم قابـل قبـول اگر در طول تاريخ چنين مسأله . شويمايـم كي كه براي خود تعيين كرده توانيم با معيارهاي ثابت و مشتر به عبارت ديگر ما نمي . نيست

.به ارزيابي و قضاوت رعايت يا عدم رعايت حقوق انسان در جوامع ديگر مشغول شويمروشن است كه پذيرش گزاره فوق با اين انتقاد همراه خواهد شد كه در اين صورت همـه

ا كنـد، چون اگر اين استدالل به درون هر جامعه تعميم پيد . شود چيز نسبي و حتي شخصي مي .هيچ حق و حقوق مشتركي كه مورد توافق نسبي افراد باشد،شكل نخواهد گرفت

ت آن احتماالً بيشتر از اشكال طرف مقابـل ياين اشكال از نظر منطقي درست است، اما اهم توان پـذيرفت كـه حقـوق طبيعـي و نيست كه از كجا و براساس چه منطق و حتي واقعيتي مي

)207( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ها در همه جوامع و مقاطع تاريخي وجود دارد و چنـين اي همه انسان اليتغير و ابدي و ازلي بر كشف و اعالم كرده باشد؟ پاسخ منطقـي ايـن 1948حقوقي را هم فقط انسان امروزي در سال

مـثالً حـق حيـات در اكثـر . است كه واقعيت بيروني وضعيتي سيال و ميان اين دو حالت است هـاي كاري كه گـروه . هاي خاص خود را دارد دوديتجوامع غير قابل انكار است، اما بعضا مح

دادند و آنها را با مقداري غذا در غـاري اسكيمو در گذشته براي افراد پير و سالخورده انجام مي رفتند تا بميرد، از نظر انـسان امـروزي پـذيرفتني نيـست، و عملـي ضـد گذاشتند و مي تنها مي

كنم اقوام و فكر نمي . مدارانه وجود ندارد ن نگاه قوم شود، اما هيچ دليلي براي اي انساني تلقي مي دوست و براي جان انسان ارزش كمتري قايل اسكيمو كمتر از انسان امروزي اخالقي و خانواده

هاي زندگي در آن آب و هـوا چنـين رفتـاري را از جانـب هـم معقـول و اما ضرورت . اند بودهكنـيم بنابراين در عمل مشاهده مي . شده است ي هم از آن مستثنا نم ينموده و كس پذيرفتني مي

هاي ديگر به مـرور اگر بخشي از حقوق در بسياري از جوامع مشترك بوده ولي بخش يكه حت آنان كه حقوق بشر و مفاد آن را . اند ازها و شرائط جامعه بسط يافته يزمان متحول و متناسب با ن

انه دارند، كه در نهايت هم اين نگـاه لزومـاً مدار دانند، نگاهي قوم ثابت و جزو حقوق طبيعي مي .كند كمكي به بهبود وضعيت حقوق بشر در جوامع ديگر نمي

ـ اگر حقوق بشر را نسبي و سيال و برحسب شرايط هـر جامعـه متغيـر بـدانيم، در ايـن 3 ناقض حقـوق بـشر رفتـار يدولتها آيد كه بسياري از صورت به نظر برخي اين اشكال پيش مي

توجيـه نقـض حقـوق بـشر در . به نظر من چنين نيست . كنند ا اين استدالل توجيه مي خود را ب برخي از جوامع، بيشتر در واكنش به طبيعي دانستن اين حقوق از طرف مدافعانش اسـت، زيـرا

اي ارگانيك مثل سوئد يا سوئيس با درآمـد يابد كه براي مردم جامعه هر كس به سهولت در مي ر مثل افغانـستان را در ياي غير ارگانيك و فق توان حقوق مشابهي با جامعه يسرانه بسيار باال، نم

اگر فرض كنيم كه دولت افغانستان در سوئد با اختيارات نامحدود حاكم باشد، بـاز . نظر گرفت تواند حقوق افغانستان را در آنجا پياده كند، زيرا شيرازه نظام اجتمـاعي هم چنين حكومتي نمي

هنگامي كه از موضع حقوق طبيعي از حقوق بشر دفاع شود، با . كند و برعكس يرا از هم پاره م . توان كل ساختمان بنا شده بر اين حقوق را ويران و نقض كرد نقض منطقي حتي يك مورد مي

گرچـه در ايـن . (اي اسـت مثالً از نظر جوامع غربي، اختيار انسان بر كالبد خويش امر پذيرفتـه گيرند كـه و از اين طريق نتيجه مي ) قانوني نبودن مرگ خود خواسته گزاره هم شك است، مثل

كم ايـن را جـزو حقـوق جنس قانوني است يا حداقل منعي ندارد، و كم زندگي مشترك دو هم

)208( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ن نگـاه يـ ا. كنند ي م ين را ناقض حقوق بشر معرف ير ا يكنند و هر رفتار غ طبيعي بشر معرفي مي دانشگاه كلمبيا در ميان ايـن همـه معـضل، از ريـيس دولـت رود كه در مدارانه تا بدانجا مي قوم

گراها در ايـران سـوال كـرده و آن را مـورد انتقـاد قـرار جنس ايران در خصوص آزاد نبودن هم خوب اگر كساني بخواهند در اكثر جوامع اسالمي موضعي ضد حقـوق بـشر بگيرنـد، . دهند مي

واهنـد بـه مـا تحميـل كننـد، آزادي خ كافيست بگويند، آنچه كـه بـه عنـوان حقـوق بـشر مـي چنين ادعايي به . اند و اتفاقاً در اين ادعا هم دروغ نگفته . جنس است بازي و ازدواج هم جنس هم

و بقيه آن حقوق . تواند مردم را در اين جوامع عليه مجموعه چنين حقوقي بسيج كند تنهايي مي . كنندي ميرا هم از اين نوع حقوق معرف

ها در جوامع اسالمي عليه معناي آزادي و حقوق بـشر در هاي حكومت حربهاتفاقاً يكي از و اين حربه نيز در همراه كردن . هاست جوامع غربي، استناد به وجود همين نوع حقوق و آزادي

در برخـي از . هاي ناقض حقوق بشر، بسيار موثر و كارآمـد اسـت مردم اين جوامع با حكومت ين گزاره، يعني مطلق و طبيعي بودن حقوق، معتقدند كه آنچه كه جوامع اسالمي با استناد به هم

ها و به حقوق اسالمي بشر معروف است، منشا الهي دارد و غير قابل تغيير بوده و در همه زمان در ميان دو عقيده ظاهراً .كنند ها قابل اجراست و از اين منظر حقوق بشر مشهور را رد مي مكان

.تر هم است دومي قابل دفاع) ريشه هستند بته هر دو تا حدي همكه ال(حقوق طبيعي و الهي ـ اگر حقوق بشر به معناي حقوق طبيعي تلقي شود، در اجرا هـم دچـار مـشكل خواهـد 4بايد اين قوانين را تدوين و مرجـع ) مثل مجالس شورا (اي مرجعي معين زيرا در هر جامعه . شد

.جراي آن را ضمانت و رسيدگي كندا) دادگستري(اجرا و مرجع ديگر ) دولت(ديگر ساالر باشد، و اين قوا برآمده از بطـن و اگر جامعه به معناي دقيق كلمه دموكراتيك و مردم

كننـد و متن اجتماع باشند، طبعاً خواست اكثريت را در تدوين قانون و اجراي آن مـنعكس مـي اين خواست نسبتاً سـيال و . اين خواست لزوماً در همه موارد مطابق با آن حقوق طبيعي نيست

ل شده ير بار حقوق تحم ي ز ين دولت و حكومت يچن.در بهترين حالت مطابق عرف عمومي است .گران نخواهد رفتياز جانب د

اگر جامعه دموكراتيك نباشد و قـواي مـذكور معـرف خواسـت عمـومي نباشـند، در ايـن اي اجرايش بايد بـه زور صورت اگر هم اين حاكميت آن مجموعه حقوق را قبول كند، چون بر

و برخالف ميل و خواست عموم رفتار كند، بناچار يكي از اهـم ايـن حقـوق كـه حـق تعيـين

)209( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

سرنوشت مردم به دست خودشان است را بايد نقض كند، و روشن اسـت كـه اجـراي حقـوق .بشر با هر تعبيرش در جامعه غير دموكراتيك ناشدني و غير معقول است

هـر . شناسـي اسـت ي و درست به حقـوق بـشر، از منظـر جامعـه ـ به نظر من نگاه واقع 5اي براي بقا و رشد و توسعه خود نيازمند هنجارها و سازوكاري قانوني از جملـه تعيـين جامعه

البته اعالميه جهاني حقوق بشر در عصر كنوني راهنماي بـسيار . حد و حدود حقوق بشر است از آن در يـ جامعه انـساني و رونـد مـورد ن شناسانه به كليت خوبي است و محصول درك جامعه

هاي ميان جوامع بشري آن قـدر عميـق اسـت كـه بـا روي زمين است، اما در عين حال تفاوت راهنما قرار دادن اين اعالميه بتوان براي هر جامعه حد و حدودي از حقوق بـشر را كـه عمـالً

دود را چـه مرجعـي بايـد پرسش اساسي اين است كه اين حد و ح . قابل اجرا باشد تعيين كرد پاسـخ بنـده . شـود ها تعيين كنند كه همين وضع موجود مي تعيين كند؟ اگر قرار باشد كه دولت

:اين است كههاي حقوق بشر آنان درصد نقض 90هاي ناقض حقوق بشر در جهان، بيش از يكم؛ دولت

قـوانين موجودشـان نه ناشي از وجود قوانين غير منطبق با حقوق بشر، كه به دليل عدم رعايت نويسد كه دستگيري و اعدام بدون دادرسي مجاز اسـت، هـيچ دولتـي در هيچ دولتي نمي . است

... نويسد كه مصادره اموال مردم بدون آنكه مرتكب خالفي شده باشند مجاز اسـت و قانون نمي قوق بشر در بنابراين براي اصالح وضع ح . دهند ها اين اقدامات را انجام مي اما بسياري از دولت

ولو آنكـه برخـي از . درجه اول بايد تمركز را بر اجراي درست قوانين موجود كشورها گذاشت .اين قوانين برحسب شرايط آن جامعه غير عادالنه هم باشنداما اين اصـالح از خـالل كوشـش . دوم؛ در مرحله بعد بايد به اصالح قوانين همت گمارد

سـاالر و دموكراتيـك شـدن جامعـه و دولـت در مردم براي مشاركت هرچه بيشتر آحاد جامعه است، بايد در اين راه حق و اولويت نظر اكثريت را محترم شمرد، ولو آنكه با نظر آنـان موافـق

تـوان لـزوم هـا مـي زيرا از خالل بسط آزادي. ها در اين ميان مهم است البته بسط آزادي . نباشيمتـر جتماعي و اقتصادي را در جامعه بهتر و راحت مضامين حقوقي و انتزاعي متناظر با ساخت ا

تـر كنم كه دفاع محض از تصويب مواد حقوقي كه در جوامع پيـشرفته اما تأكيد مي . جا انداخت شود، در جوامعي چون ايران نه تنها كمكي به بهبـود وضـع حقـوق بـشر در ايـران مشاهده مي

بنابراين از ميان دو مقوله دولـت . د كردكند كه تحقق اين هدف را با تأخير نيز مواجه خواه نميفـرض و و حقوق بشر، تأكيدم در درجه اول بيشتر بر دفاع از حاكميت قانون بـه عنـوان پـيش

)210( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و در مرحلـه بعـد، كوشـش بـراي . در جامعـه اسـت » حقوق«اي به نام شرط تحقق مقوله پيشذاري بـراي تـصويب و گـ تر كردن جامعه از جمله دولت و نيز مردم و نهـاد قـانون دموكراتيك

تعيين قوانين و حقوقي متناسب با عرف و مراحل پيشرفت اقتصادي و اجتماعي و نيز فرهنـگ .جامعه است

هاي دانشجويي؛ عرضه و تقاضاي سياسي جنبش

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1386آذر 10

ت كه از مفاهيم و مبـاني به گري بكر به اين علت تعلق گرف1992جايزه نوبل اقتصاد سال هـاي اقتصاد خرد براي تحليل و فهم رفتارها و امور اجتماعي استفاده و به درك بهتر از پديده

كمك كرد و كتابي هم با عنوان اقتـصاد اجتمـاعي ... اجتماعي چون جرم و جنايت و خانواده و ها و رفتارهاي اجتمـاعي دهبه گمان بنده گرچه اين تنها و حتي بهترين راه فهم پدي . منتشر نمود

مـن . شـود ها منجر مـي نيست، اما در بسياري از موارد، استفاده از اين روش به درك بهتر پديده ام و در ش در تحليل رفتار مجرمانـه اسـتفاده كـرده يست سال پ ي ب ي پژوهش يقبالً از اين نگاه ط

يايـ زواي و فهـم برخـ كوشم به طور مختصر و از اين زاويه به حـوزه سياسـت رفتـه اينجا مي سـال بـه طـور 15اي كه خودم حـداقل پديده. دانشجويي كمك كنم ياي به نام جنبشها پديده

مستقيم رابطه مستقيم و نزديك و از درون با آن داشتم و به همين ميزان هـم از كنـار و حاشـيه .ام با آن ارتباط داشته

ن كـاال و خـدمات توليـدي و تـوان در متنـوع شـد يكي از ابعاد پيشرفت اجتماعي را مـي بعد ديگر هم ضروري بـودن مـصرف هـر يـك از . اي شدن توليد هر كدام از آنها دانست حرفه

ن يـ ل تمـام ا يـ ن و به قول توكو ياين كاالها و خدمات براي زندگي در جامعه نوين است همچن يـك . شود در حصول به آنها يش مساوات و برابر يد منجر به افزا ي با يشرفتها در شرائط عاد يپ

تعـداد كاالهـا و خـدمات توليـدي آن را . جامعه قديمي و ابتدايي را در ذهن خود تصور كنيـد اي و بـه صـورت تخصـصي بـه توانيم با دست بشماريم و حتي توليدكنندگان آن نيز حرفـه مي

ترين كاال كه سـهم در اين جامعه اصلي . معناي امروزي نيستند و تقسيم كار بسيار ابتدايي است دهد، خوراك است و انواع آن نيـز معمـوالً معـدود و اي از توليد را به خود اختصاص مي دهعم

اگر جامعه از نوع جوامع شكار و گردآوري دانه باشد، تعداد كاالهـا بـسيار . قابل شمارش است ان آنـان يو همه اعضاي جامعه هم در توليد هر كاال كمابيش مشاركت دارند، و م . محدود است

)212( نويسي در گفتگو با عباس عبدي مقالههاي مطبوعاتي و سر يادداشت

و مردان يتوان ديد كه زنان به فعاليت گردآوري دانه و منزل دار كار جنسيتي را مي فقط تقسيم ار يرد و بـس يـ گ ياي آموزش در حين زندگي صـورت مـ در چنين جامعه . مشغول شكار هستند

. پول وجود ندارد، چون نيازي به آن نيست و داد و ستد هم بسيار محدود اسـت . است يابتدائها هزار كـاال و خـدمات وجـود دارد كـه شرفته چطور؟ در اين جوامع ده اما در يك جامعه پي ...

هـا هـستند، اي از موسـسات و كارگـاه متولي توليد و عرضه هر كدام از آنها يـك يـا مجموعـه توان يافت كه در توليد يا به ندرت فردي را مي . اي شده است آموزش، كامالً تخصصي و حرفه

ايفا كند، لذا مبادله و سپس پول به عنـوان ابـزار سـنجش كاال يا خدمت نقش 2عرضه بيش از در اين جامعه معموالً كاال يـا خـدمتي را . زند كننده مبادله حرف اول را مي ارزش كاال و تسهيل

بـا يتوان يافت كه صرفاً محصول ارزش كار و انديشه يك نفـر باشـد بلكـه در هـر كـاالئ نمي .ميد مواجه هستيره توليزنج

. ر جامعه مدرن، نياز انسان و جامعه مدرن به كاالها و خدمات جديـد اسـت تحول ديگر د امروز زندگي بدون الكتريسيته تقريباً و شايد تحقيقـاً غيـر ممكـن شـده اسـت، و اگـر آن را از

ر يـ امور غ. تر از انسان اوليه خواهد بود جامعه بگيريم، انسان امروزي براي زندگي، حتي ضعيف هـاي ابـد و بـه همـين دليـل اسـت كـه يكـي از شـاخص ي ي م يشتريبت ي به مرور اهم يغذائ

هـاي غيـر خـوراكي نـسبت بـه يافتگي و پيشرفت را در اين دانسته اند كه سـهم هزينـه توسعه. هـاي خـوراكي نيـست زيرا حيات جامعه نوين فقط در هزينه . هاي خوراكي چقدر است هزينه

فـن اداره . شـود ز ديـده مـي يـ در سياسـت ن از جمله اين نيازها و تحوالت، . نيازها متنوع است هـاي شود و تخصصي شده و كارگـاه جامعه و سياست، نيز مثل ساير امور از انحصار خارج مي

و حتي مثـل توليـد خـودرو كـه يـك . شود مختلفي براي عرضه اين كاال يا خدمت تأسيس مي جـزاي آن را صـدها كند، اما قطعـات و ا كارخانه با اسم و رسم مشخص خودرويي را توليد مي

خودروسـازي و بـا يكارگاه و كارخانه در فرآيندي رقابتي توليد و در نهايت در كارخانه اصـل شوند، در سياست هم اين كاال يا خدمت وقتي خوب مسئوليت اين كارخانه مونتاژ و عرضه مي

. ي صورت گيرد هاي رقابت شود كه اوالً؛ توليد اجزاي آن در انواع كارگاه و مفيد و كارا عرضه مي ثانياً؛ مونتاژ و عرضه كاالي نهايي سياست نيـز در موسـساتي اسـتاندارد و رقـابتي انجـام و بـه

.تر را پرداخت كنند كنندگان نيز قيمت كاالي مناسب صورت آزاد عرضه شود تا مصرفسياست هم كاالي حفظ منافع فردي، طبقاتي و ملي و هم فن اداره جامعه بـراي ايـن امـر

موسـسات . سيله مبادله آن هم در جامعه جديد، بيان اعتماد از خـالل بـرگ رأي اسـت و. است

)213( نويسي در گفتگو با عباس عبدي مقالههاي مطبوعاتي و سر يادداشت

هـاي سياسـي هـستند، مجـراي ارتبـاطي ميـان توليدكننـده و توليدكننده آن نيز احزاب و گروه ها و صدها نهاد و كارگاه هم در حال تهيـه ها و مطبوعات آزاد هستند، و ده كننده، رسانه مصرف

... مراكز پژوهشي، آموزشي، آماري، نهادهاي مدني و . كاال و خدمت هستند و عرضه اجزاي اين الزم از جمله انديشه، افكار عمومي، آمار و اطالعـات يهر كدام بخشي از مواد خام و واسطه ا

كوشند، كه كنند و در كشورهاي پيشرفته مي را براي توليد كاالي سياست، تهيه و عرضه مي ...ود و عرضـه شـود تـا يـ المقدور ارزان و با كيفيت زيـاد تول ين مواد الزم، حتي با پرداخت يارانه ا

كوشـند كـه مـي چنين هم. لست با كيفيت باال عرضه شوديمصرف آن باال رفته و كاالي نهايي س مثـل هـر كـاالي . بازار مبادله را روان و تسهيل كنند تا عدم تقارن را از اين بازار حـذف كننـد

،از نظـر مـصرف كننـده مطلوبيـت بيـشتري »اعتبار«و » برند« صاحب ديگر، توليدات موسسات ت كـاالي توليـدي خـود را بـا يـ فيو بسياري از اين موسسات صاحب پيشينه هستند و ك . دارند

. توليد خود تأكيد دارندييكننده تحت نظارت دارند و بر كارآ مصرف انحـصار يـي ري شـكل گ حال اگر چرخه صحيح توليد يك كاال با اختالل مواجه شود، مثالً

بندي صورت گيـرد و ا نظام بازار در عرضه كاال مختل شود و سهميه ييكي از اين موارد است، ا موسسات صاحب برنـد بـا يجاد شود،ي توليد مانع ايافراد كمتر از نيازشان دريافت كنند، يا برا

نـشود، نتيجـه چـه رقابت ناعادالنه از ميدان به در روند، يا اجـازه شـكل گـرفتن بـه آنهـا داده مثالً اگر فرض كنيم كـه بـه داليلـي . برند شود؟ در اين موارد مردم رو به كاالي جانشين مي مي

توليد عدس با اشكال مواجه و شديداً كمياب شود، به طور عادي تقاضا بـراي لوبيـا بـه عنـوان نـشين نداشـته حال اگر كااليي جا . شود يكي از حبوبات جانشين بيشتر و قيمت آن نيز زياد مي

افتد؟ سرنوشت كاالي مكمل چطور؟ مثالً اگـر توليـد خـودرو بـه داليلـي باشد، چه اتفاقي مي اگر بازار كـاال و بـورس آن از ميـان رود، . يابد متوقف شود، تقاضا براي الستيك هم كاهش مي

چه بر سر توليد و مصرف خواهد آمد؟ اين موارد در توليد و عرضه كاالي سياست چه وضعي خواهند داشت؟اي كه كاالي سياست، انحصاري تلقي شـود، و بـورس عرضـه كـاالي سياسـت در جامعه

هـاي توليدكننـده مـواد وجود نداشته باشد، و موسسات توليدكننده آن و نيز موسسات و كارگاه اي و خام كاالي سياست ضعيف باشند، و نيز عرضه كـاالي مـذكور بـسيار محـدود، در واسطه

چنين كـااليي . شود تقاضا براي سياست زياد باشد، اوضاع اين كاال بحراني مي عين حال كشش حاال فرض كنيد كـه وضـعيت . كوشند چون نياز و ضروري جامعه است، همه براي تهيه آن مي

)214( نويسي در گفتگو با عباس عبدي مقالههاي مطبوعاتي و سر يادداشت

اي براي كاالي مهم نان پـس كااليي مثل نان چنين شود، چه بر سر آن خواهد آمد؟ چنين واقعه هـا بـه ها ساعت هاي نانوايي مردم در صف . ين يك بار رخ داده است از اشغال ايران توسط متفق

اره را به قيمت زياد تهيه سوخته و نيم خمير، همراه با مخلوط خاك نشستند تا ناني نيم انتظار مي ها بخرند و براي اين كار از يك سـو اعصابـشان و از سـوي كنند و يا با قيمت بيشتر از واسطه

ضمن آنكه از بقيه اموال خود هم براي تـأمين ايـن كـاال مايـه . شد يديگر سالمتشان تخريب م كرد، چه بسا افرادي كه از ايـن راه بـه فساد و تباهي در تحويل آرد و نان بيداد مي . گذاشتند مي

ديگـر نيـازي . شدند و چه بسيار افرادي كه به خاك سياه نشستند صورت نامشروع ثروتمند مي نبود، كافي بـود مقـداري آرد را بـا هـر چيـزي ... آمده و مايه خمير و به نانوايي و تهيه خمير بر

ن يد چنـ يـ خر ين شـرائط بـرا يـ در ا !ز داغ قرار دهند تا نان شـود يمخلوط كرده و روي يك چ هـاي اين كاالها را بايـد از دسـتفروش . اي براي عرضه نخواهد بود مغازه شناخته شده يكاالهائ

اي ندارند و در صورت خرابي كاال هـم ديگـر پيدايـشان مهنا كنار خيابان خريد كه هيچ ضمانت .اند و به اصطالح بيانداز و در رو حاكم است كنيد و به خيابان ديگري رفته نمي

وقتي هم عرصه سياست انحصاري شود، و مـواد واسـطه و خـام بـراي توليـد آن مجـالي هاي توليد بسيار زياد شود نداشته باشند، يا به صورت تقلبي و غير صحيح عرضه شود، و هزينه

و مهمتر از همه، عنصر واسطه خريد و فروش اين كاال كه رأي اسـت ، مثـل پـولي كـه بـدون پشتوانه باشد، اعتبارش براي خريد كاالي خوب از ميان برود و هزينه تهيه كاالي با برند معتبـر

فقط افراد جـان بـر ن ورتيآيند در ا شود كه مردم عادي از عهده خريدش برنمي آن قدر گران توليد كاالي سياسي با حداكثر مـواد تقلبـي . شوند كف و جوان وارد توليد و عرضه اين كاال مي

است و نه نياز به طي شدن فرآيند پيچيده ... نه نيازي به مطالعه و آمار و ارقام و . شود ممكن مي و دروغ و اعتقادات صد در عات يل شا ياز قب (براي توليد، همه جور مواد زايدي . د و مونتاژ يتولعرضه آن فاقد بورس و شـفافيت قيمـت و رقابـت . شود هم در آن ريخته و عرضه مي !)يصد .شود كاالي سياست از طريق بازار سياه رد و بدل مي. است

كاالي سياسـت و اداره جامعـه، . شود مسايل توليد از پيچيدگي و تخصص خود خارج مي د و يـ توانـد ايـن كـاال را تول كاري هم مـي معي هر جوان تازه شود در چنين جوا بسيار بسيط مي

كننده هم چـون آن را از طريـق مصرف. نموديم همچنان كه ما چنين مي . شخصا هم عرضه كند فقط وقتـي كـه . كند كه اين كاال از نوع زيرخاكي است كند، فكر مي بازار سياه و قاچاق تهيه مي

.ودش خورد بدل بودن آن روشن مييبه محك م

)215( نويسي در گفتگو با عباس عبدي مقالههاي مطبوعاتي و سر يادداشت

كند، كاالي سياسـت را در اين ميان مقصر اصلي كسي است كه انحصار در توليد ايجاد مي بـرد، كنـد، رقابـت در توليـد را از ميـان مـي كند، نهادهاي توليدي را سركوب مي كم عرضه مي

مجـاري ارتبـاطي چـون . كنـد ارزش مـي را بي ) رأي(ارزش و اعتبار عنصر واسطه براي معامله اعتبـار و را براي بهبود توليـد مـواد خـام ايـن كـاال بـي يها و مراكز پژوهش انشگاهها و د رسانه

هـا بتواننـد اي نظـامي وقتـي در جامعـه . شـود تخصص و تقسيم كار مختل مي . كند ناكارآمد مي چـرا ديگـران نتواننـد يـا نبايـد ) اش همـين پاكـستان نمونـه (اسلحه را تبديل به سياست كنند

يل به سياست كنند و كاركرد اصلي خود را كنار نهند؟ابزارهاي خود را تبداي و از ميـان رفـتن اعتبـار در سركوب نهادها و احزاب سياسي و نيز اخـتالل آزاد رسـانه

جانشين احزاب ) هر يك از منظري ... (اي، دانشگاه يا نظاميان )رأي(عنصر مبادله كاالي سياست هاي اين كاال مشابه آن چيزي نيست كه ا ويژگي كنند، ام شوند، و كاالي سياست را عرضه مي مي

اي هـم به طور واقعي مورد نياز جامعه است و براي فن مديريت اجتماع مناسب است، اما چاره و خالصـه . نيست و به ناچار بايد اين كاال را توليد و عرضه و مصرف كرد ولو به طور قاچـاق

ن آنـان ي دانشجويان بهترين و كم ضـررتر ان شايد ين م يشوند، و در ا گروهي متولي اين مهم مي شوند؟ يكي به دليل اينكـه خودشـان بـيش از همـه نيازمنـد چرا آنان متولي اين كار مي . باشند

پس بخـشي از توليـد آن . شود كااليي كه در جامعه توليد و عرضه نمي . مصرف اين كاال هستند ـ دليل ديگر به علت تراكم و تجمع بـي . براي مصرف داخلي است ام و نـشان آنـان در محـيط ن

دليل بعدي موقعيت سني آنان است . كند حكومت كم مي يدانشگاه است كه امكان مقابله را برا اين كاال را بـراي ) از نظر حكومت (هاي توليد و مصرف و عرضه قاچاق كه در نتيجه آن هزينه

.كند آنام كم ميد، ينما يت كه بعضاً مطلوب هم م هايي اس كاالي توليدي آنان در سياست، نيز داراي ويژگي

مثالً در زمان شاه به علت همان انسدادي كـه گفتـه شـد، . حل از جمله بسيط بودن مسأله و راه ، ولي معلوم شـد »رفتن شاه «حل هم روشنتر بود ، راه »شاه«مسأله و مشكل سياست روشن بود،

دن يا بهتر است بگويم خـوردن با خوان !! ها كه اين عشق، آسان نمود اول، ولي بعداً افتاد مشكل تمام مسايل عالم از خلقـت !) ك تر هم بود يقت نزد يتر بود به حق كه هرچه ممنوعه (چند كتاب

داد كه دمـار از كننده اين كاال مي شد، و اين وضوح، چنان انرژي به مصرف آدم تا امروز حل مي شد ي هم مصرف م يفورو چون .روزگار عامل اصلي تخريب بازار سياست يعني شاه در آورد

.نوشت ي كمتر از چند سال چند ده كتاب ميداد كه ط ي مي روزافزونيد كننده را هم انرژيتول

)216( نويسي در گفتگو با عباس عبدي مقالههاي مطبوعاتي و سر يادداشت

هاي مذكور براي جنبش دانشجويي هميشه چون موارد مذكور در فوق نيست، البته ويژگي . كامـل دارد با يك بازار رقابتي ... بلكه در عمل وضعيتي ميان يك بازار ناكارآمد و انحصاري و

از يـن رو هـر جنـبش دانـشجويي وقتـي . و وضع كنوني ما هم از اين قاعـده مـستثني نيـست تواند موثر و كارآمد باشد كه تمام كوشش خود را معطوف به تشكيل و تكميل بازار رقـابتي مي

.سياست كند

اي از چگونگي آينده انسجام فكري، قرينه

مه اعتماد مليروزنامنتشر شده در -1387 ارديبهشت 15

ايـن ميـل و رغبـت بـه . كنـد عموم افراد دوست دارند كه بدانند آينده چه وضعي پيدا مي باشـد، دانستن و آگاهي از آينده، در مواقعي كه انفعال و سردرگمي بيشتر است، مـشهودتر مـي

ها فعال و كنشگر سياسي يا اجتماعي هستند، از چگونگي آينـده پرسـش زيرا هنگامي كه انسان سازند، و از اين نظر ابهـامي بـراي آنـان نيـست، در كنند، بلكه با كوشش خود آينده را مي نمي

مقابل انفعال و احساس ناتواني، فرد را در وضعيت ترس و نگراني نسبت به آينده و سرنوشـت كننـد ايـن دهد، از اين روست كه اولين پرسشي را كـه مطـرح مـي خود و جامعه خود قرار مي

رويم؟ اين سوالي است كه اين روزهـا بـيش از شه؟ به كجا داريم مي االخره چي مي است كه؛ ب شود و قطعاً كمترين پاسخ قابل دركي هـم هر زمان ديگري و از سوي افراد بسياري پرسيده مي

شود، زيرا اگر پاسخ قابل فهمي براي آن وجود داشت، سوال هر روز و هر مكـان به آن داده مي .شد تكرار نمياب آن چيست؟ حتماً ارايه پاسخ قابل قبول به آن سخت اگر نگوييم ممتنع اسـت، امـا جو

كنم حـدس قـوي ها را برحسب قرائن و شواهدي كه ذكر مي توان آينده برخي افراد و گروه ميرو را در هـاي پـيش تواند برخـي افـق مي) و فقط اندكي (زد و پذيرفتن اين حدسيات تا حدي

.دهم ورود به اين بحث، مقوله انسجام فكري را دستمايه بحث قرار ميبراي. آينده روشن كندبايـست از اي براي تبديل شدن به يك حركت و قـدرت اجتمـاعي، مـي هر فكر و انديشه

حفظ و بقاي در قدرت كسب شده نيز مستلزم وجود حدي . حداقلي از انسجام برخوردار باشد خوبي يا بدي آن فكر نيست، زيرا افكـار خـوب منظور از انسجام فكري، . از اين انسجام است

مثالً اگر از كسي بپرسـيم كـه هـدف . توانند داراي انسجام يا عدم انسجام باشند يا بد هر دو مي تو در اين مرحله از زندگي چيست، وي پاسخ دهد، خريد منزل و ازدواج و شروع يك زندگي

حالـت . جـويي بيـشتر خالقيت و صرفه جديد، از طريق دزدي و كالهبرداري يا از طريق كار و

)218( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

دانند، امـا حالـت دوم كنند و آن را فكر زشتي مي اول يعني دزدي و كالهبرداري را محكوم مي حال اگر آنكه درپـي دزدي . دانند جويي را تأييد كرده و خوب مي يعني كار و خالقيت و صرفه

ريـزي و اجـرا كنـد، مـه و كالهبرداري است، تمام مقدمات اين هدف را بـه نحـو درسـتي برنا امـا . گوييم كه افكارش براي اين كار منسجم است، حتي اگر آن افكار را خالف و بد بدانيم مي

رغم داعيه خوبش، عمومـاً در حـال اسـتراحت و خـواب و ولخرجـي باشـد، اگر فرد دوم علي اعـالن و اين فرد بـه هـدف . گوييم عمل و رفتار و فكرش از انسجام كافي برخوردار نيست مي

.شده نخواهد رسيد، در حالي كه احتمال موفقيت براي فرد اول وجود داردهاي فعال در حوزه رسمي سياست در ايران را ارزيابي كرد، چـه توان گروه با اين معيار مي

هـا، در اظهـارات آنـان در مـصاحبه . افراد درون قـدرت و چـه افـراد بيـرون يـا در حاشـيه آن هاي ديگر، جملگـي آنهـا يكديگر، در دفاع از اقدامات خود يا نقد طرفهاي له يا عليه استدالل

را به لحاظ منطق دروني گفتار و يا عملشان در وضـعيتي كـامالً مخـدوش و غيـر معتبـر قـرار گويند، صدر آن با ذيلش در تعارض است، ادعاهاي امـروز عموماً وقتي چند جمله مي . دهد مي

ها فاقد مستندات الزم است، عموماً واضح ياري از داعيه بس. ناقض ادعاهاي روزهاي پيش است خواهد خود را در بازار گويد ندارد، اما مي است كه گوينده خود نيز اعتقاد و ايماني به آنچه مي خواهد صورت خود را با سيلي سرخ نشان سياست از تك و تاب نيندازد و به قول معروف مي

در كلمات و جمالت آنان مشهود اسـت، گـويي كـه اظهارات خالف واقع به نحو بارزي . دهدطرفدار فلسفه از اين ستون تا آن ستون فرج است، هستند، مرز ميان جـدي و شـوخي، اخـم و خنده، ناراحتي و خوشحالي، موافقت و مخالفت آنان تقريباً زايل شده است و گوينده و شنونده

.دهند را در تعليق قرار ميوجـوه ايجـابي نـزد هـيچ يـك از اطـراف فعـال . عي است برنامگي محصول چنين وض بي

سياست ،وجود ندارد، گروهي با اتكا به اضمحالل مخالفان و درآمدهاي نفتي تـنفس و گـذران كند، گروه ديگر هم با اميد و آرزوي سوار شدن بر موج نفرت و نگاه منفي ايجـاد شـده امر مي

ابل، هم چنين انتظار روي آوردن شانس را در مردم ناشي از اوضاع شديداً نامناسب به طرف مق سياست از سوي هر دو طرف حالت ديم و يا قمار را پيدا كـرد اسـت، آنقـدر بـه راه . كشند مي

يـك . دهند، تا بلكه يك بار شانس به آنان رو كند و از بحران خارج شوند ناموفق خود ادامه مي هم اميدوار است كه راهي پيدا شـود ها دست و پنجه نرم كردن با تورم هنوز گروه پس از سال

هاي اندك خود را تا از دست اين غول خودساخته خالص شوند، گروه ديگر هم هميشه داشته

)219( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

گذارد، تا بلكه ابر و باد و مه و خورشـيد و فلـك هاي ناشناخته سياست به التاري مي در ميدان رون آيد و كاري بكنـد،اين در كار شوند و از دل آن چيزي نصيبشان گردد و يا دستي از غيب ب

شود اين آخرين باخت است و لذا تا فقر كامل شيوه مثل اعتياد به قمار است كه هميشه فكر مي .رود و حتي به رهن در آمدن خود نيز پيش مي

رفت كـه سياسـت وجهـي ديگـر و اگر يك طرف ماجرا از اين وضع مبرا بود، اميد آن مي انـسجام (اينجاست كه در ميـان هـيچ گروهـي چنـين ويژگـي اميدواركننده پيدا كند، اما مشكل

شود، آنچه كه باعـث تأسـف بيـشتر اسـت، تغييـر مـسير بـراي دسـتيابي بـه ديده نمي ) فكريچارچوب منطقي براي كنش سياسي منسجم نيز مشهود نيست، كه اگر در اين راه قدم بگذارند،

با ايـن توصـيف از وضـع . ودچند سال زمان الزم است كه به چارچوب مناسب دست يافته ش توان آينده را حـدس زد، آينـده هرچـه باشـد، ديمـي و انسجام و عدم انسجام فكري، بهتر مي

.براساس اين اغتشاشات فكري و منطقي بنا نخواهد شد

نفت و دموكراسي

منتشر شده در نشريه گفتمان حقوق -1387خرداد

از آنجـا كـه . موكراسـي مطلبـي بنويـسم از بنده خواسته شد كه در زمينه ارتباط نفـت و د كوشم كه در اين نوشـته، از منظـري ديگـر بـه ام مي تاكنون مطالب متعددي در اين مورد نوشته

.شرح اين رابطه بپردازمتوان از حيث اهميتي كه هر يك بـراي دو مقولـه آزادي و هاي مهم اجتماعي را مي جنبش

.ي كردبند برابري از يكديگر قائلند تفكيك و طبقههاي اجتماعي در كشورهاي در حال توسعه و فاقد آزادي بـه طـور معمـول هـر دو جنبش

كنند، اما مسأله اين اسـت كـه كـداميك از شعار آزادي و برابري را جزو اهداف خود اعالن مي تـر و در اولويـت اول اسـت؟ چـرا ايـن اين دو شعار براي جنبش سياسي و اجتماعي، محوري

روند، و چه بسا بتوان با تكيـه بـر جهت پيش نمي يرا اين دو شعار لزوماً هم تمايز مهم است؟ ز مدت قابليت وقوع دارد، گرچـه در يكي از آنها، ديگري را قرباني كرد، اين امر حداقل در كوتاه

.بلندمدت اين دو شعار به طور نسبي به نحوي مكمل و حتي مقوم يكديگرندهـايي دارنـد كـه بري باشد نتايجي متفاوت بـا جنـبش هايي كه مسأله اصلي آنها برا جنبش

تواننـد هايي در صـورت پيـروزي بـه سـهولت مـي چنين جنبش . مسأله اصلي آنها آزادي است آزادي را در زير شعار برابري اقتصادي قرباني كنند، طبيعي است كه درپي چنين كاري، برابـري

ط برابـري در فقـر و تنگدسـتي توزيـع نيز قرباني استبداد حاكم خواهد شد، و در بهترين شراي هايي كه آزادي را شعار اصلي خـود قـرار اما جنبش . خواهد شد، و نه برابري در رفاه و آسايش

هـا، و نهادينـه شـدن دهند، نتايج متفاوتي را خواهند داشت، زيرا درپي پيروزي اين جنـبش ميور از برابـري در وجـه مـادي و منظـ . شـود طلبانه نيز بـاز مـي آزادي، راه براي مطالبات برابري

اقتصادي جامعه است و منظور از آزادي، نيز بسط قانون و حاكميت قانون و مساوات در برابـر هاي مستقل و آزاد و افزايش حق مشاركت سياسي و اجتماعي است، كه در قانون، وجود رسانه

)221( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نـه اقتـصادي نيـز طلبا آميز مطالبـات برابـري صورت تحقق وجه اخير، راه براي تحقق مسالمت شود، اما تحقق برابري يا كوشش براي تحقق آن در غياب آزادي، فرآيندي ناپايـدار و هموار مي .پذير به استبداد خواهد بود بازگشت

بـه معنـاي حـضور (سـاالر توان از خالل جنبشي مـردم فراموش نكنيم هر دو هدف را مي سـاالر بـا اولويـت هـدف آزادي را مهـاي مـرد در اين ميان جنـبش .پيگيري كرد ) اكثريت مردم

تـوان گفـت كـه بنـابراين مـي . كنند هاي ليبرال و با هدف برابري را راديكال توصيف مي جنبشهـاي راديكـال، حتـي در ناپذير و جنـبش هاي ليبرال در صورت پيروزي عموماً بازگشت جنبش

.پذيرند صورت پيروزي، عموماً بازگشتتوان جنبشي را با اولويت آزادي ايجاد كـرد ه چگونه مي آيد اين است ك سوالي كه پيش مي

و پيش برد؟ آيا اين مسأله صرفاً ناشي از اراده افراد و رهبران اجتماعي است؟ مثالً با مطالعـه و نه اينكه مطالعـه و بحـث و . توان چنين راهي را برگزيد؟ به نظر من پاسخ منفي است بحث مي

ن هم نيست كه جنبش اجتماعي با اولويت آزادي را بتوان در اندوزي اثري ندارد، اما چني تجربههمچنان كه آموزش و تجربه كشاورزي و امكانات براي افزايش محصول . هر محيطي شكل داد

تـوان در منـاطق سردسـير و بـدون آفتـاب خوب و الزم است، اما در هر حال نيـشكر را نمـي .ايجاد چنين جنبشي استهاي بيروني هم شرط الزم براي تحقق و زمينه. كاشت

گيري جنبشي ها، از جمله عوامل مخرب شكل وجود درآمدهاي كالن نفتي در خزانه دولت كند و اين منبع رانتي توجه همه را به خود جلب مي . اجتماعي و سياسي با اولويت آزادي است

مقـدم بـر طلبانـه اولين هدف كسب سهميه بيشتر از اين منبع است و اينجاست كه شعار برابري دار جنـبش تواند متـولي عهـده طلب ناصادقي هم مي و هر فرصت . شود خواهانه مي شعار آزادي

شوند طلبي شود، و حتي رهبران صديق و درستكار هم براي پيشرفت جنبش وسوسه مي برابري خواهانه مقدم بدارند، يا در عمل و به قيمـت خواهانه مردم را بر شعار آزادي كه مطالبات برابري

.طلبانه را تأمين كنند نيازهاي برابري ناديده گرفتن اهداف آزاديخواهانه،هـاي اقتـصادي، شـعار حقـي اسـت و طلبانه و رفع تبعيضات و نابرابري البته شعار برابري

هاي محروم در پيگيري اين شعار و مطالبه آن ذيحق هستند، اما هنگامي كه شعار مـذكور انسانطلبي بسيار شخصي و نيـز تقابـل و شود به ناچار نوعي منفعت ي مي وارد مبارزه و جنبش سياس

خـواهي گـردد كـه در جنـبش آزادي يجويي جايگزين گذشت و دگرخواهي و صداقت مـ كينه .شود يا در صورت وجود به مرور تعديل ميوجود داردكمتر

)222( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ار آموزنـده از اين منظر بـسي 1384 رخ داد با رخداد تير 1376مقايسه اتفاقي كه در خرداد درصد توليد ناخالص داخلي بـود، جنـبش 10در زماني كه سطح درآمدهاي نفتي حدود . است برابـر قبـل برسـد، 5 يـا 4گيرد، اما هنگامي كه اين درآمدها به حـدود خواهانه شكل مي آزادي

ماند؟ مگر نه اين است كه آزادي را براي بهبـود زنـدگي خواهي مي ديگر چه جايي براي آزادي مستقيماً وعـده بـردن نفـت بـه ! خواستيم، پس چه بهتر كه بجاي توسل به اين واسطه ود مي خ

!هاي مردم را داده و از اين طريق نفت را از آن خود كنيم سفره

حكمران خوب يا حكمراني خوب؟

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1387تير 1

هـاي ري ذهنيـت خـود را متوجـه ويژگـي دا ما معموالً عادت داريم كه در بحث حكومـت هايـشان را نتيجـه شخص حاكم كنيم، و با توصيف آنها به افراد خوب يا بد، وصـف حكومـت

ايـن امـر بـدان معنـا . اي سنتي و قديمي است و پاسخ نياز امروز ما نيـست اما اين ايده . بگيريمي و شخـصي هـاي فـرد نيست كه توجهي به خصوصيات اخالقي و رفتـاري و ديگـر ويژگـي

حكمران نداشته باشيم، اما اين موضوع در مقايسه با اصول و زمينه اجتماعي حكمراني از درجه سال پيش به مناسبتي مطلبي نوشتم درباره اسـتراتژي 25حدود . اهميت كمتري برخوردار است

وقتـي بـه قـسمت آفريقـاي جنـوبي كـه در آن زمـان تحـت 1978امنيت ملي آمريكا در سال وزيري پير بوتا بود رسيدم، اين سوال را مطـرح كـردم كـه ژيم نژادپرست و نخست حكومت ر

كند؟ آيا پيـر هاي دو كشور تغيير مي اگر جيمي كارتر جايش با پير بوتا عوض شود، آيا سياست كند و كارتر در آفريقاي جنوبي خواهان بـسط بوتا در اياالت متحده رژيم نژادپرست برقرار مي

؟شود حقوق بشر ميپاسخ اول اين است كه در تحت شرايط ايـن . دو پاسخ منطقي براي اين سوال وجود دارد

هاي متضاد با مطالبات جامعه در رأس امـور توان تصور كرد كه افرادي با ديدگاه دو جامعه، نمي و پاسخ ديگر هم اين است كه جابجايي فرضي اين دو نفر بـيش از آنكـه موجـب . قرار گيرند

در سياست رسمي دو كشور شود، موجب تغييـر رفتـار و كـردار و گفتـار آن دو تغيير ملموس توان نتيجه گرفت كه كوشش اصـلي از هر دو پاسخ مي . مطابق با هنجارهاي جاري خواهد شد

هـاي هاي مناسب براي حكمراني خـوب اسـت و ويژگـي در جامعه مدرن مبتني بر ايجاد زمينه . خدمت اين تغييرات قرار گيردفردي حكمران وقتي اهميت دارد كه در

هـاي هاي حكمران، نقطه محوري پرسش فلـسفه سياسـي قـديم بـود، امـا ويژگـي ويژگيچـرا ايـن . هاي اجتماعي آن نقطه محوري پرسش فلسفه سياسي جديد است حكمراني و زمينه

)224( و با عباس عبدينويسي در گفتگ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تحول رخ داده است؟ اين تحول بيش از آنكه محـصول رشـد فكـري در انديـشه اجتمـاعي و حـداقل دو ويژگـي در جوامـع . باشد، ناشي از وضعيت اجتماعي جوامع مـدرن اسـت سياسي

اولين ويژگي فقدان تغييـرات مـشهود در سـاختار . قديم وجود دارند كه در عصر حاضر نيست البته تغييرات وجود داشته است، اما ايـن تغييـرات چنـان بطئـي و . اجتماعي جوامع قديم است

و از اين مهمتر اينكه تصور مردم هم ايـن نبـود كـه . گرديد ميكند بود كه عمالً حس و درك ن ويژگي ديگر هم به فقـدان ارتبـاط . توانند تغييرات مهمي را در ساختار اجتماعي ايجاد كنند مي

در گذشته تا وقتي كه ماركوپولو به چين سفر نكـرده بـود، مـردم . گردد ميان جوامع قديم برمي ند، در موارد ديگر هم دانش و آگاهي نسبت به جوامـع چنـان اطالع بود غرب از جامعه آنجا بي

شـد كـه ارزش عملـي و سرايي منتقل مي بسيط و با تأخير و در جمع محدود و همراه با افسانه در نتيجه مردم نه خود شاهد تغييرات اجتماعي بودنـد و نـه از . گيري نداشت علمي براي نتيجه

تـوان گفـت كـه متغيـري بـه نـام ند، از اين رو مـي ساختار اجتماعي جوامع ديگر اطالعي داشت وضعيت اجتماعي وجود نداشت تا حكمراني براساس آن تعريف شود، و تنها عامل باقي مانـده

.هاي شخصي حاكم بود براي بهبود حكمراني، توجه به ويژگيبهبـود محـصوالت كـشاورزي در يـك . شـود براي درك بهتر اين موضوع مثالي ارايه مـي

هـاي توليـد و هاي زير كـشت، بـا بهبـود شـيوه شود؟ با افزايش زمين ونه محقق مي جامعه چگ اي چـون ژاپـن يـا برخـي در يك جامعـه ... استفاده درست از بذر مناسب و كود و سم كافي و

ها تماماً يـا قريـب بـه كشورهاي اروپايي، افزايش زمين زير كشت موضوعيتي ندارد، زيرا زمين سـرمايه هـم در حـد . آب هم به طور معمول مشكل اصلي نيست . اند هاتفاق آنها زير كشت رفت

هاي نوين كـشاورزي وفور هست، تنها راه براي افزايش توليد ،مطالعه و تحقيق و آموزش شيوه امـا در كـشوري مثـل افغانـستان يـا كـشورهاي . اسـت ... به كشاورزان و كشف بذر مناسب و

سرمايه براي حفـظ، نگهـداري، انتقـال آب، . تآفريقائي محدوديت اصلي در وجود سرمايه اس در اين كشورها ميليونها هكتار ...كشي اراضي جديد و خريد تجهيزات كشاورزي و تسطيح و زه

بنابراين توجه اصلي در اين كشورها به جذب سرمايه و نه . زمين قابل كشت و آب وجود دارد در كـشورهاي نـوع اول .هـد بـود لزوماً آموزش كشاورزي آن هم در سطح كشاورزان اروپا خوا

زمين خصوصيت متغيري خود را از دست داده است و در نتيجه در برنامه ريـزي بـراي بهبـود .شود وضع كشاورزي منظور نمي

)225( و با عباس عبدينويسي در گفتگ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در خصوص حكمراني نيز، در گذشته تنها متغيري كه مردم با آن مواجـه بودنـد، و امكـان م بود، اما در حال حاضـر بـراي داشـتن هاي شخصي حاك تغيير آن برايشان متصور بود، ويژگي

هاي شخصي حكمران در اهميت چندم قرار دارد، كوشش براي ارايـه حكمراني خوب، ويژگي ساختاري اجتماعي و سياسي مطلوب كه منجر به حكمراني خوب شود بـسيار بـسيار بيـشتر از

تغييـرات هاي فردي حكمرانان درصـد كمـي از ويژگي. خوب و بد بودن حكمران اهميت دارد ها معيـوب باشـند، بـر فـرض كـه كنند، و اگر ساختارها و زمينه حكمراني را تفسير و تبيين مي

بتوان بهترين فرد را در مقام حكمراني قرار داد، اين كار چون كاشتن بذر در دل كوير است كـه ، اگـر يا نخواهد روييد يا ثمري ندارد، اما در محيطي كه آب و هوا و زمين خوبي داشـته باشـد

.آيد كه منافع فراواني دارد هيچ چيزي هم كاشته نشود، باالخره علف خودرويي درميالبته درپي حكمران خوب بودن گرچه مطلوب است، اما در دل اين منطق نوعي ضـعف و پارادوكس هم وجود دارد، گويي كه مردم و جامعه درپـي انتخـاب كـسي هـستند كـه آنـان را

داننـد، و اگـر چنـين باشـد، طبعـاً آنـان در نيازمند چنين هادي مي هدايت كند، چرا كه خود را مقامي نيستند كه شايسته براي انتخاب كردن چنين فردي باشند، و ايـن فـرد بـه صـفت فـردي

گري را بنمايد و مـردم خود واجد چنين جايگاهي خواهد بود و خودش بايد داعيه مقام هدايت .توان هادي را برگزيد نتخاب نميهم به او بگروند، و براساس سازوكار اهاي انساني و شخصي، وقتـي در سـاختار غيـر مناسـب بهترين حكمرانان به لحاظ ويژگي

از ايـن ).ع(اي بهتـر از امـام علـي قرار گيرند، مثل كاشتن همان بذر در كوير است و چه نمونه ي خوب تعبيـر روست كه حكمراني خوب را بايد بيش از هر چيز به ساختار اجتماعي و سياس

هـاي اي است كه استقالل نسبي حـوزه در چنين وصفي ساختار اجتماعي مناسب، به گونه . كردهـا بـا يكـديگر ايـن حـوزه . مختلف اقتصاد، سياست، اجتماع و فرهنگ را از يكديگر شاهديم

فلـسفه اصـلي . تعامل سازنده و كاركردي دارند، اما وابستگي و تبعيت كامل ميـان آنهـا نيـست هـاي حكمرانـي و اهداف و ارزش . راني در اين محيط، كارگزاري و نه هدايت مردم است حكم

مـردم از خـالل . حقوق حاكم از دل جامعه و مـردم درآمـده و مـورد پـذيرش عمـومي اسـت قدرت مـردم در برابـر . نهادهاي خودساخته خويش، بيشترين مشاركت اجتماعي را دارا هستند

.حكمران بالفعل و قوي است... هاي سياسي و اجتماعي، آزادي بيان، گردش آزاد اطالعـات و ق بنيادي افراد، آزادي حقو

شود و ميان خوب بودن حكمراني با ميزان رعايـت ايـن مـوارد در حكمراني خوب رعايت مي

)226( و با عباس عبدينويسي در گفتگ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در سطح ساخت سياسي، مهمتر از همه استقالل قوا از يكـديگر و اسـتقالل . تناسب وجود دارد بـدترين سـاختارها بـراي حكمرانـي خـوب، . هـا از قـدرت اسـت گـاه تام قـوه قـضاييه و داد .ساختارهاي رانتي است

گيرند، يا اگـر هـم قـرار در ساختار غير مناسب، يا افراد خوب در مقام حكمراني قرار نمي دهند و كافيست كه بـه كم تغيير ماهيت مي گيرند، و اقدامي در جهت اصالح ساختار نكنند، كم

.مراناني توجه كنيماطرافيان چنين حكاما در اين ميان بهترين حكمران كسي است كه بيش از هر چيـز در صـدد حفـظ و ايجـاد

چنان مغرور و نيز امين باشد كه هميشه و در همه چنين هم. ساختارهاي كارآمد و مناسب باشد ردم حال راه اخذ رأي اعتماد از مردم را به خود باز بگذارد و اگر كوچكترين حسي كرد كـه مـ

خواهند، عطاي چنين حكمراني را به لقايش ببخشد، هر چنـد او را نمي ) به هر دليل، ولو غلط ( .خود را اصلح بداند

در پايان نقل قولي را از توكويل در باره دموكراسي نقل مي كنم تا به اهميت تقدم سـاختار ر حكومـت دموكراسي د :نويسد وي مي .و حكمراني خوب بر حكمران خوب بيشتر واقف شويم

گردكـه حتـي گمارد ولي ثمراتي از حكومـت ظـاهر مـي تر را به تصدي مقامات نمي افراد اليق .ترين حكومتهاي فردي از انجام آن عجزند اليق

ناپذيري هاي مسئوليت ريشه

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1387 تير 5

پروايـي در آن بـه نحـو بـي شايد در جهان كمتر كشوري چون ايران پيدا شود كه مسئولين برابر مشكالت از خود سلب مسئوليت كرده و ديگران را مقصر معرفي كرده و در مقابل تمـامي

گرچه اين پديـده ريـشه . نويسند دستاوردهاي احتمالي را يكجا در پشت قباله مديريت خود مي پذيري مسئوليت در فرهنگ جامعه ما هم دارد، اما فقدان ساختار سياسي و حقوقي كه تناسب با

اين يادداشـت در مقـام . هم داشته باشد، دليل اصلي بقا و تشديد اين خصلت بسيار منفي است توضيح ابعاد منفي اين خصلت نيست، بلكه بـه ضـعف سـاختار حقـوقي و سياسـي مـوثر بـر

.ها اشاره دارد ها و كاستي ناپذيري در شكست مسئوليت

ـ ساختار حقوقي1تـوان قنينـي كـشورها را در دو مقولـه كلـي پارلمـاني و رياسـتي مـي هاي اجرائي و ت نظام

وزير است كه رهبر حـزب هاي پارلماني قدرتمندترين شخص نخست در نظام . بندي كرد تقسيمجمهـور در اين ساختار، رييس . داراي اكثريت در پارلمان يا رهبر ائتالف اكثريت پارلماني است

وزير ندارد، بلكه هر كـسي را ور كشور و نيز انتخاب نخست يا شاه، اختيار چنداني در اجراي ام بـراي تـصدي مقـام ) و البته معلوم است چه كسي مورد پـذيرش آن اسـت (كه مجلس بپذيرد

مثل انگلستان يا تركيه و ايتاليا و هنـد كـه رهبـر حـزب اكثريـت . كند وزيري معرفي مي نخست .شود وزير مي نخست

مثـل ( شاه، مقامي عمدتاً تشريفاتي هستند كه يا ارثي اسـت جمهور يا ها رييس در اين نظام . شـود كه در هر حال از سوي مردم انتخاب نمـي . شود يا از طرف مجلس انتخاب مي ) انگلستان

و انتخابـات . يابـد از طريق انتخابات مجلـس تحقـق مـي بنابراين اراده مردم در حكومت صرفاً و ايـن . بات ندارندتا دچار تعارض در نتايج شونداصلي انتخابات مجلس است و مردم دو انتخا .نكته مثبت اينگونه ساختارهاي سياسي است

)228( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كــه انتخــاب اصــلي از ســوي مــردم انتخابــات . هــاي رياســتي اســت نــوع ديگــر، نظــامو در . توان در آمريكا، فرانسه و روسيه مـشاهده كـرد جمهوري است كه نمونه آنها را مي رييس

جمهـور، نماينـدگان اگرچه مردم در كنار ريـيس . جمهور است رييسواقع مسئول اصلي كشور انـد، يـا مثـل آمريكـا كـه فاقـد اين نوع ساختارها خود دو گونه . كنند مجلس را هم انتخاب مي

جمهـور جمهور است يا مثل فرانسه كه ريـيس وزير است و رييس دولت شخص رييس نخست مجلس، رهبر يا فرد مورد عالقـه اكثريـت را وزير هم دارد كه باز هم متناسب با تركيب نخست

.كند وزير معرفي مي براي نخستجمهـور از يـك حـزب اسـت، اين ساختار تا وقتي كه تركيب نمايندگان اكثريت و رييس

مثـل (كند، اما به داليل متعدد ممكن است ايـن تـوازن از ميـان بـرود اشكال چنداني ايجاد نمي ا و مجلـس نماينـدگان از حـزب دمـوكرات اسـت ولـي شرايط حاضر آمريكا كه اكثريـت سـن

در اينجا دو نهاد منبعث از اراده مـردم كـه هـر دو ) خواه است جمهور از حزب جمهوري رييسگيرند و از اينجا كـار دچـار اشـكال ناشي از انتخاب مستقيم مردم هستند، در برابر هم قرار مي

دانــد و خواهــان پيــشبرد ي مــيجمهــور خــود را اصــل و مظهــر اراده عمــوم ريــيس. شــود مــيمجلس هم به نـوعي ديگـر . شود جمهوري مي هاي خودش و تبعيت مجلس از رياست سياست

توانند از زير بـار مـسئوليت امـور ناخوشـايند، شـانه در عمل هر دو مي . همين استدالل را دارد مور به روشـني در حالي كه در نظامهاي نوع اول مسئوليت ا .خالي كنند و ديگري را متهم نمايند

.و همزمان متوجه اكثريت مجلس و نخست وزير منتخب آن است

ـ ساختار سياسي2هاي نوع اول، كامالً حزبي هستند، و در برخي از آنها مثـل انگلـستان آراي داده شـده نظام

نمايندگان در مجلس نيز حزبي است و افراد در صحن پارلمـان چنـدان آزادي عمـل ندارنـد و هـاي فراكـسيون . هاي نوع دوم هم حزبي هـستند نظام. د را در حزب پيش ببرند بايد افكار خو

هـا در نهايـت متوجـه دو يـا جمهوري، از حزب هستند و مسئوليت حزبي در مجلس و رياست .ماند شود و راه چنداني براي فرار از پذيرش مسئوليت ضعفها باقي نمي چند حزب موجود مي

ي دمكراتيك اين جوامع به آنان آموختـه اسـت كـه در از سوي ديگر پيشينه فرهنگ سياس موارد اختالفي با يكديگر تعامل نـسبي داشـته باشـند و از ابـزار خـود عليـه ديگـري اسـتفاده

تواند بوجود آيد و بايـد هايي است كه براي هر دو حزب مي نامطلوب نكنند، زيرا اينها موقعيت

)229( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

، كه نمونـه آن را در گـردش امـور جـاري ميـان هايي را پيدا كرد تا روابط متشنج نشود حل راه .توان مشاهده نمود اي سال قبل تاكنون مي دوره مجالس آمريكا با بوش پس از انتخابات ميان

از : با توجه به اين نكات وضعيت ساختار حقوقي سياست در ايران بدين گونـه اسـت كـه داننـد و عمـالً ب مردم مي جمهوري و مجلس مستقيماً خود را منتخ يك سو هر دو نهاد رياست

از سوي ديگـر جامعـه مـا و . در عرض يكديگرند و هيچكدام بر ديگري ترجيح منطقي ندارند شـود، حتـي در ها متوجه دو يا چند حزب معين نمـي پس مسئوليت . انتخابات آن حزبي نيست ند و ده بند هم كه شاهد هستيم، افراد برحسب عاليق شخصي رأي مي همان حد فراكسيوني نيم

تمـام اينهـا زمينـه را فـراهم . از همه بدتر اينكه فاقد پيشينه تجربه گفتگو و دموكراتيك هستيم كند كه افراد از زير بار مسئوليتها شانه خالي كننـد و صـد البتـه در نهايـت همـه مـسئوليتها مي

.متوجه كليت ساختار و افرادش خواهد شددقيقـاً بـه يـاد . ن فعلي اشكاالت كمتري داشت از اين نظر قانون اساسي قبلي شايد از قانو

دارم كه در زمان اصالح قانون اساسي اين اشكال را از طريق يكي از اعـضا مطـرح كـردم، امـا ظاهراً آن اصالحات برحسب موقعيت ويژه افـراد تعيـين و اعمـال شـد و ايـن وضـعي را كـه

بـا چنـين ضـعف و شاهديم، عمدتاً ناشي از اين ضعف سـاختار سياسـي و حقـوقي اسـت و ناپذيري و در نتيجه اصالح خطاهاي گذشته و نيـز ناهمخواني امكان ندارد كه مشكل مسئوليت

.هاي فردي در تصميمات سياسي برطرف گردد كاهش دخالت خصلت

نقد سازنده در بوته نقد

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1387 مرداد 20

شايد تعجب كنيد،اما با توضيحاتم . صطالحي استبدادي است واژه و ا » نقد سازنده «به نظرم توان افـراد را آمـوزش داد كـه شناسي مي در مقام روش . كوشم اين برداشت را بهتر بيان كنم مي

چگونه نقد كنند تا بيشترين تأثير را در مخاطب داشته باشد و به قول معروف چگونـه بنويـسد، كشي را در دست گرفت و امـر توان خط صاحب قدرت نمي تا نقد او سازنده باشد، اما در مقام

كشي هر نوع خط . كش چگونه نقد كنند كه سازنده باشد و نهي كرد كه ديگران براساس آن خط هـاي قـانوني، آن هـم قـانون بجـز محـدوديت (براي نقد، حتي اگر به ظاهر معقول هـم باشـد

. اصالح است ندارداي جز از ميان بردن نقد كه سالحي براي نتيجه) منصفانهها درپي آن هستند كـه افـراد برخي. است نقدپذيري هم از جمله همين واژه انتقاد سازنده

نقـد «تقسيم كنند، همچنـان كـه مقولـه نقـد را هـم بـه » نقدناپذير«و » نقدپذير«را به دو گروه .كنند تقسيم مي» نقد غير سازنده«و » سازنده

هم بكار بردن اين اصطالحات دردي را از مقوله نقد دوا كوشم كه نشان د در اين نوشته مي در اين نوشته به نقدهاي اجتمـاعي . كند كند و چه بسا آن را با مشكالت بيشتري مواجه مي نمي

.شود و نه انتقادهاي شخصي و فردي پرداخته مي معناي آن يعني چه؟ اگر انتقادي را متوجه مسئولي كنيم و او آن را بپذيرد، آيا به » نقدپذير«

است كه وي نقدپذير است؟ و اگر نپذيرد به معناي نقدناپـذيري وي اسـت؟ اگـر چنـد انتقـاد مطرح شود، آيا همه را بايد بپذيرد تا نقدپذير باشد؟ آيـا بايـد همـه را رد كنـد تـا انتقادناپـذير

رد پـذيرد يـا باشد؟ اگر تعدادي را پذيرفت و بقيه را نه چطـور؟ وقتـي كـسي انتقـادي را مـي كند، معيارش چيست؟ اگر معيارش درك خود اوست، در اين صـورت اگـر بـه هـر دليلـي، مي

توانيم او را متهم به نقدناپذيري كنيم؟ و اگر معيار خود اوست، انتقادي را نپذيرفت، چگونه مي پذيرفتن هر نوع انتقادي واجد چه ارزشي است كه براي آن ديپلم افتخار صادر كنـيم؟ بـدترين

)231( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـايي بـود كـه "انتقـاد از خـود "تاريخي در اين زمينه شيوه افراطي نقـد پـذيري يعنـي تجربه دادند و كيست كه نداند از درون ايـن گروههاي چپ به عنوان يك وظيفه ماركسيستي انجام مي

.امد جز اصالح اشتباهات ها هر چيزي در مي"انتقاد از خود"ايد او را متهم به نقدناپذيري كنـيم؟ از كجـا اگر ما به كسي انتقاد كنيم و او نپذيرفت، آيا ب

معلوم كه انتقاد ما وارد باشد؟ اگر چنين اتهامي را به او بـزنيم، آيـا ايـن خـود نـشان از خـوي . استبدادي ما نيست؟ بعالوه در بسياري از امور بايد مرز ميان اشتباه و انتقـاد را مـشخص كـرد

چـون . توانيم او را از ايـن اشـتباه درآوريـم ا مي اگر كسي دو ضرب در دو را برابر پنج بنامد، م . هاي شخصي است توان به واقعيت خارجي ارجاع داد، واقعيتي كه مستقل از ارزش نتيجه را مي

هـاي انـساني و فكـري باشـد، چنـين اما اگر درباره موضوعي بحث كنيم كه مـرتبط بـا ارزش فرد غير مسيحي از يك فرد مـسيحي پذير نيست، مثالً يك ارجاعي به واقعيت به سهولت امكان

رود؟ روشن است كه با مباني ارزشي يكسان بـه تواند انتقاد كند كه چرا به كليسا مي چگونه مي و اگر چنين انتقادي صورت گرفت و فـرد مـسيحي حتـي تـوجهي بـه آن . شود قضيه نگاه نمي

ادكننده قانع نـشد يـا نپـذيرفت، نكرد، آيا بايد او را انتقادناپذير دانست، و اگر پاسخي داد و انتق آيا انتقادكننده را بايد محكوم به استبداد رأي كرد؟

اگر . براي حل مشكالت فوق ،در تمامي اين موارد انتقاد را بايد به آزادي بيان تحويل نمود اشكالي بر كار او ) كه حق دارد نپذيرد (كسي از آزادي بيان دفاع كند، اما هيچ انتقادي را نپذيرد

توان به پذيرش آنچه كه معتقد نيست مجبور كرد و چنين كـاري رد نيست، زيرا كسي را نمي واپس در اين صورت بيان انتقاد چه فايده و كـاركردي دارد؟ . خالف آزادي انتخاب و بيان است

. تأثير انتقاد را لزوماً نبايد محدود به اصالح فرد يا گروهي كه هدف انتقاد اسـت محـدود كـرد تقاد در درجه اول موجب تعاطي افكار و روشن شدن مـسير اجتمـاعي بـراي انتخـاب آزادي ان هاي متضاد و حتـي متعـارض و ناظرين و مردم از خالل تعاطي ديدگاه . شود تر مردم مي آگاهانه

ترين هـدف از بيـان كنند، و لذا مهم انتقاد آنان از يكديگر است كه درك بهتري از امور پيدا مي . هاي اجتماعي سياسي جامعه و مردم اسـت طرف انتقاد نيست، بلكه رشد آگاهي انتقاد، اصالح

و هر كس يا گروهي كه بتواند با انتقادهايي كه مورد پذيرش عمومي است كفـه قـدرت را بـه تواند از اين طريق و با اتكا به اين قدرت، طرف مقابل خويش را نفع خود سنگين كند، مĤالً مي

خود خاضع كند، و اگر طرف مقابل چنين خضوعي را نشان نداد، او را براي پذيرش انتقادهاي .از صحنه سياست كنار بگذارد

)232( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كـنم، بـه هنگامي كه من از ديگران انتقـاد مـي . كاركرد ديگر انتقاد، اصالح فرد منتقد است گذارم و اگر جلب توجـه جامعـه طور طبيعي انديشه و فهم خود را به محك داوري جامعه مي

هاي من نيز ن مهم باشد، طبعاً از خالل اين انتقادها و واكنش ديگران در برابر آن، ديدگاه براي م خورد، و به طور كلي من و فرد هدف انتقاد، و جامعه و مردم ناظر به ايـن تعامـل، از صيقل مي

شـوند و بـه درك بـاالتري از طريق خواندن و شنيدن اين انتقادها و پاسخ آنهـا، اجتمـاعي مـي .رسند ي اجتماعي ميآگاه

در مورد بحث نقـد و انتقـاد بايـد بـه نكـات ديگـري از جملـه فرهنـگ نقـد هـم اشـاره متأسفانه در جامعه ما فرهنگ ناخوشايندي نسبت به نقد وجـود دارد كـه گـويي تـا كـسي .كرد

از جمله اين آداب ايـن اسـت كـه هـيچ چيـز . آداب مفصل نقد را بجا نياورد، حق انتقاد ندارد از جمله اين آداب كه مخل نقد است، استغفارهاي مكرر . ر از گل نبايد به ديگران گفت كوچكت

از برخي اتهامات احتمالي، و نيز قربان صدقه رفتن نسبت به فرد مـورد انتقـاد كـه از اصـحاب از جمله اين آداب . دار نمايند باشد است، تا مبادا دامن كبريايي اصحاب قدرت را لكه قدرت مي

هاي تودرتو است، كه بايد با هزار زحمـت منظـور اصـلي گوينـده را يل چنان در لفافه بيان مسا آيـد كـه بعـد از مطالعـه صـغري، كبـري دريافت و به قول معروف جان خواننده بـه لـب مـي

.هاي مفصل نويسنده، پي به مقصود وي ببرد چيدنادهـا را نبايـد علنـي شود اين است كه انتق يكي از بدترين نكاتي كه در جامعه ما مطرح مي

در انتقادهاي فردي و شخصي، چنين . بيان كرد، بلكه بهتر است مستقيماً به فرد مورد نظر گفت اگر ما نسبت به افراد خانواده فاميل يا دوستان . اي بسيار بجاست و بايد هم رعايت شود توصيه

أثيرگـذاري آن بيـشتر خود انتقادي داريم ترجيح دارد كه به طور خصوصي آن را بيان كنيم تـا ت اين نوع انتقادها جنبه فردي و شخصي دارد و هدف آن تغيير رفتار فرد اسـت و معمـوالً . شود

پـذيرد به دليل اينكه انتقادشونده برداشت سويي نسبت به انتقادكننده ندارد، احتماالً انتقاد را مي انتقاد تغييـر رفتـار فـرد كند، اما در عرصه اجتماعي و سياسي، هدف اصلي از و به آن عمل مي

هدف اصلي اظهار وجود و عرضه خود به . مورد انتظار نيست، بلكه اين هدف جانبي نقد است جامعه و تأثيرگذاري و تأثيرپذيري از جامعه است و چنين هدفي بـا بيـان خـصوصي بـرآورده

ت از شود، ضمن اينكه در عرصه سياسي و اجتماعي، بيان خصوصي انتقـاد معنـايي متفـاو نمي .اين عمل در سطح فردي و شخصي دارد و چه بسا استنباط صحيحي هم از آن نشود

)233( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

يكي ديگر از نكاتي كه در موضوع نقد و انتقـاد بايـد مطـرح كـرد، وارد نكـردن موضـوع نه به دليل اينكه وارد كردن انگيزه اشكالي دارد، بلكـه از ايـن . ها در ارزيابي از نقد است انگيزه

ها را ثابت توان انگيزه ست، زيرا كسي از انگيزه منتقدين اطالعي ندارد، و نمي حيث كه ممكن ني برخي از افراد براي آنكه انتقادها را از خود دور كنند، انتقادها را واجد جنبه شخصي ميان . كرد

كنند، در حالي كه حتي اگر در واقعيت به داليل شخصي يا حتي منتقد و انتقادشونده معرفي مي يا حتي منافع شخصي عليه ديگري انتقادي صورت گيرد، اين امر دليلي بر ناديده گرفتن كينه و

مفاد انتقاد نيست، همچنان كه اگر كسي بتواند ثابت كند كه صرفاً براي رضايت خـدا يـا منـافع كند، اين نيز دليلي بر صدق و درستي انتقادهاي او نيست، ضمن اينكـه اگـر اش انتقاد مي جامعه

هـا و منـافع تداللي پذيرفته شود، كليه دفاعيات افـراد از ديگـران نيـز مـشمول انگيـزه چنين اس بنابراين بايد انگيزه را كه غير قابل تعين اسـت از ارزيـابي و . شخصي تلقي و باطل خواهد شد

اعتبار سنجي نقد خارج كرد و وارد كردن اين متغير در ارزيابي، بيش از هر چيز نـشانه ضـعف نام و مشخصات فرد يا گروه انتقادكننده واجد اهميت خاصي است، زيرا اعتبار نقـد البته . است

.كننده آن دارد هاي علمي وابستگي شديدي به فرد يا گروه بيان و انتقاد برخالف گزاره

افراط در اعتدال

نامه شهروند امروز هفتهمنتشر شده در -1387 مهر 7

ر اين زمينه نتوان صريح و بدون لكنت زبـان وقتي كه عرصه سياست غير شفاف باشد و د گيرند تا نه تنهـا سخن گفت، به ناچار برخي از افراد در سنگر كلمات غير متعين و كلي پناه مي

. مورد پرسش قرار نگيرند، بلكه از آنجا ديگران را هدف آماج نصايح پدر بزرگانـه خـود كننـد عتدال به خودي خـود نيـز چنـدان معنـاي اعتدال و افراط و تفريط از جمله اين سنگرهاست، ا

االذهاني ندارد، چه رسد به اينكه اين كلمه و اصطالح در فضاي سـيال و شـناور مشترك و بين مفاهيم سياسي در ايران بكار برده شود، و به قول مولوي هر كسي از ظن خود يـار ايـن كلمـه

.شود ميبه عبارت ديگر نه تنها اعتدال . م هست كلمه اعتدال نه تنها اعتباري بلكه از مفاهيم نسبي ه

را بايد معنا و قرارداد كرد، بلكه برحسب زمان و مكـان افـراد مختلـف هـم مـصداق آن تغييـر از اين حيث بكـار بـردن ايـن واژه در بيـان بـسياري از سياسـتمداران بـيش از آنكـه . كند مي

اعتـدال . يغي عليه ديگران اسـت رهنمودي قابل فهم را ارايه كند، به نوعي بياني احتجاجي و تبل گوييم بايـد وقتي كه به ديگران مي . توان با كلمه خوب يا بد مقايسه كرد را در بهترين حالت مي

اي واجـد رهنمـود عملـي ارايـه رفتار خوبي پيشه كنند، از يك سو هيچ نكته بـديعي يـا نكتـه كه مهم است، تعيـين مـصداق ايم، چرا كه همه معتقدند بايد رفتار خوب پيشه كرد، آنچه نكرده

رفتار خوب و نيز ارايه معيار روشن و مورد اتفاق براي تمايز قايل شدن ميان رفتار خوب و بد .است

اگر توصيه به ديگران براي پيشه كردن رفتار خوب، بدون توافق نسبت به مصداق و معيـار گـاه ايـن نـصيحت را شناسائي رفتار خوب، هيچ فايده عملي ندارد، پس چرا برخي افـراد هيچ

كننـد؟ را بيان مي ) اعتدال در رفتار (كنند و هرجا كه فرصتي دست دهد اين توصيه فراموش نمي يكي اينكه خود را نسبت به جلوگيري از ارتكاب خطا . چند پاسخ براي اين پرسش وجود دارد

)235( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ز غلتيدن بـه كوشند كه مانع آنان ا نفسي مي دانند و با خوش از سوي ديگران متعهد و مسئول مي دوم اينكه نصيحت كردن در بطن خودش واجـد نـوعي تفـوق فكـري و . افراط و تفريط شوند

بنـابراين نـصيحت . اخالقي قايل شدن از سوي ناصح براي خود نسبت به ديگـران نيـز هـست . مذكور به طور ضمني تأييد اين سلطه و جايگاه برتر نسبت به مخاطـب نـصيحت نيـز هـست

و باالخره كسي كـه . كنند و نه برعكس پدران، فرزندان خود را نصيحت مي همچنان كه معموالً خواهد بگويد كه من و رفتار من در كند، به طور غير مستقيم مي ديگران را به اعتدال توصيه مي

كند، اما چون به نقطه اعتدال قرار دارد و از اين طريق براي مخاطب خود تعيين مصداق هم مي اي پسنديده نيست يا به لحاظ منطقـي امكـان دفـاع معقوالنـه از ين مسأله لحاظ اخالقي بيان چ

كوشد كه در قالب توصيه و نصيحت به رعايت اعتدال آن را بيان كند رفتار وي وجود ندارد مي . هاي موجود در اين نصيحت پـي بـرد توان به ناخالصي و از همين دو پاسخ اخير است كه مي

شـود كـه نـه تنهـا از برنـدگي و اين نصيحت در نهايت موجب مي از ! استفاده مكرر و افراطي تأثيرگذاري حتي اندك آن كاسته شود، بلكه چه بسا نتيجه معكوس هم ببار بيـاورد و مخاطـب نصيحت، بالفاصله اعتدال را اسم مستعار توجيه رفتارهاي غير منطقي ناصـح بدانـد و در برابـر

.آن واكنش نشان دهدهـاي ناصـحين كنندگان آن منفك و ناخالصي ار اين گزاره را از نصيحت اما اگر اصل و اعتب

را در بيان اين توصيه از اصل گزاره جدا كنيم، در اين صورت ارزش آن را دارد كـه بـه عنـوان در اين صـورت چنـدين . يك گزاره درست و حتي راهنماي عمل آن را مورد توجه قرار دهيم

گرايـي، گرچـه خـصلت و اولين نكته ايـن اسـت كـه افـراط . نكته را درباره آن بايد لحاظ كرد گرايي وقتي رخ افراط. ويژگي فردي است، اما ريشه در واقعيت بيروني و ساخت اجتماعي دارد

يـا منـافع آن ) به نـسبت عامـل رفتـار (هاي رفتار افراطي بسيار اندك باشد دهد كه يا هزينه ميود و يك طبقه و گروه فقير و نادار و طبقـه ديگـر ش اي كه دو قطبي مي جامعه. بسيار زياد باشد

گيرد، طبيعي اسـت ثروتمند باشند، طبعا طبقه متوسط آن ضعيف و نحيف و در حاشيه قرار مي اي كــه فرآينـدهاي تــشديدكننده و نــه در جامعـه . گــردد كـه زمينــه رفتـار افراطــي فـراهم مــي

طبيعي شاهد رفتارهـاي افراطـي و دهنده، نوع غالب فرآيندهاي اجتماعي است، به طور تخفيفطـرف وجـود اخـتالف منـصف و بـي در ساختاري كه نهادهـاي حـل . تفريطي هم خواهيم بود

بنابراين شرط صداقت اين است كه قبـل . نداشته باشد، گريزي از بروز رفتارهاي افراطي نيست

)236( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بـا سـاختارهاي از هر نصيحتي به ديگران براي خارج نشدن آنان از جاده اعتدال، الزم است كه .گرايي هستند، مبارزه كرد ساز بروز افراط اجتماعي كه زمينه

بـه عبـارت . تواند مجوز انجام رفتار غير مجاز باشد نكته ديگر اينكه تعريف از اعتدال نمي ) اعم از رفتارهاي مجاز قانوني يا اخالقي (ديگر رفتار اعتدالي يا افراطي در ذيل رفتارهاي مجاز

تواند با تكيه بر اعتدال و نفي افراط، رفتارهاي غير مجاز خـود بنابراين كسي نمي گيرد، قرار مي عدم انجام وظيفـه و مـسئوليت، رفتـاري مجـاز و پـذيرفتني نيـست، از ايـن رو . را توجيه كند

.توان با قاعده اعتدال توجيه نمود استنكاف از انجام وظيفه را نميريف عملياتي آن بايد بـه عـرف عقـالي جامعـه گرچه اعتدال امري نسبي است، اما در تع

تواند خود را نقطه مركزي رفتار معتدل معرفي كند و افراد دو سـوي مراجعه كرد، هر كس نمي شوند كه نـسبت بـه او در دوسـوي اي يافت مي گرا بنامد چرا كه در هر حال عده خود را افراط

عتدال بايد به عـرف عقـالي جامعـه بنا بر اين براي تشخيص مصداق ا . گيرند رفتارش قرار مي اهميت اين عرف بويژه در عرصه سياست در ايـن اسـت كـه عمـل معتـدل بهتـر . مراجعه كرد

اين امـر بـه منزلـه صـحت و درسـتي راه . تواند مشاركت ديگران را پيرامون خود بسيج كند مياشد، اما تـا وقتـي تر ب قابل دفاع) افراطي يا تفريطي(هاي اقليت معتدل نيست، و چه بسا گرايش

كه مدافع آنها نتواند مشاركت ديگران را جلب كند، به لحاظ عملي قادر به ايجاد تغييـري مـوثر هاي خـارج از ميـانگين جامعـه بـه مـرور موفـق با وجود اين، در برخي موارد، حركت . نيست .اند كه ديگران را حول خود بسيج كرده و تبديل به مشي اعتدالي شوند شده

گرايي، در نهايت نوعي تفريط هم درپي خواهـد داشـت و بـر گر اين كه هر افراط نكته دي افـراط چنـين هم. در نتيجه بايد ديد كه عمل افراطي واكنش به كدام رفتار تفربطي است . عكس

و تفريط در ضديت با چيزي يا دفاع از چيزي، چه بسا ممكن اسـت بـه ضـد خـودش تبـديل اش ظهور و قدرتمند شدن اين نهادها با نهادهاي مذهبي، نتيجه رفتار افراطي رژيم گذشته . شود

گرايي امروز در خصوص نقش دين و نهادهاي ديني، دير يـا زود بـه ضـد خـودش بود، افراط بنابراين عمل افراطي، حتي اگر به نتيجـه هـم برسـد، در نهايـت بـه لحـاظ . تبديل خواهد شد

و از اينجاسـت كـه . يجه معكـوس هـم خواهـد داد دستاوردها نه تنها پايدار نخواهد بود، كه نت كـالو معـرف خـوبي از ايـن . اچ. ايـن شـعر ا . شود جامعه با نوعي وضعيت پاندولي مواجه مي

:وضعيت متناقض است زير رداي بلند اسمان از

)237( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ها همه آدم آناني نوميدترينند كه

زماني بيشترين اميد را داشتند،

هايي كه اعتقادترين بي اد رابيشترين اعتق

.داشتنداگر به طور معمول در عرصه علم و دانش و حتي هنر، خروج از معيارهاي مورد پـذيرش

هـاي نـو بـوده اسـت، امـا در عرصـه آوري دانشمندان و هنرمندان منشاء تحوالت علمي و فـن . اثر و يا حتي در مواردي با نتايج معكوس اسـت سياست اين قاعده بسيار پرهزينه و چه بسا كم

علم و دانش و هنر، لزوماً نيازمنـد . ها با يكديگر است آن نيز در تفاوت ماهيت اين عرصه دليلمشاركت عمومي و حتي پذيرش ابتدايي آن از جانب مردم نيست، وقتي تئـوري نـسبيت ارايـه

شود، درستي و غلطي آن ربطي به پذيرش و عدم پذيرش من و شما ندارد، هنر نيز كمابيش ميو پس از خلـق اثـر هنـري اسـت كـه نگـاه . له خلق آن چنين وضعي را دارد و حداقل در مرح

يابد، اما در سياست و عمل اجتمـاعي، مـشاركت ديگـران و در ديگران نسبت به آن اهميت مي نتيجه ضرورت همراهي و همدلي آنان با عمـل مـذكور، شـرط ضـروري بـراي تأثيرگـذاري و

.بخشي آن عمل است نتيجهدين معنا نيست كه بايد هميشه و در همه حال درپي عـرف و متوسـط آنچه كه گفته شد ب

اگـر ايـن . رفتار اجتماعي بود كه اگر چنين باشد، طبعـاً هـيچ تحـولي را شـاهد نخـواهيم بـود استدالل درست باشد، پيامبران را بايد افراد غير اعتدالي ناميد، چرا كه هنگام بعثت و ابالغ پيـام

خالفت اكثريت مواجه بودند، و فقط در اثر ممارست در تبليغ بود كـه از سوي آنان، معموالً با م بنابراين اعتدال به عنوان يـك . كنند در برخي موارد موفق شدند ديگران را به سوي خود جذب

هـاي الزم ارزش و معيار راهنما، وقتي پذيرفتني است كه كليت محيط اجتماعي واجـد حـداقل اسراييل، چه جايي بـراي ، براي نجات بني )ع( يا قيام موسي باشد، و اال در زمان جاهليت عرب

بروز رفتار اعتدالي به نحوي كه مورد پذيرش عرف عقال باشد، وجود داشت؟بنابراين اعتدال و مشي اعتدالي بيش از آنكه مستمسكي براي مجـادالت سياسـي باشـد تـا

براي بحث و گفتگو پيرامون اي تفريطي، خود را در قالب اعتدالي جا كنند، موضوعي است عده

)238( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

علت وجود ميزان فاصله يك مشي مشخص از عرف عقال و يا ميانگين رفتار مـردم ، و سـپس مشي مذكور قابل دفاع يا مثمرثمر هست يـا بايـد اي در خط تحليل اين نكته كه آيا چنين فاصله

پـذيرش عـرف در آن تجديدنظر كرد؟ فاصله مذكور در شرايط عادي نبايـد از ميـانگين مـورد اي جـدا عقالي جامعه آن قدر زياد باشد كه چسبندگي خود را با آنها از دست بدهد و به پديده

.از جامعه تبديل گردد

تيغ دو دم لشگر آماري

روزنامه سرمايهمنتشر شده در -1387مهر 8

شود كه افراد ضـعيف و متقلـب گويي، چنين نتيجه گرفته مي هميشه در تحليل علت دروغ اين تحليل در سطح رفتار فردي قابل توجه و تا . گويند راي فريب دادن ديگران دروغ گفته مي ب

و حتـي در سـطح فـردي . حدي صادق است، اما در سطح اجتماعي قضيه قدري متفاوت است در ايـن . ايـد گربه است را شنيده ... شاءا المثل ان حتماً ضرب . هم اين تحليل كامالً صادق نيست

كند كه چشم را بر واقعيت بسته و نه تنها به ديگران بلكه به خـود فردي ايجاب مي مورد منافع كند بـه زيرا پذيرش تبعات واقعيت چنان سنگين است كه برخي را مجبور مي . دروغ گفته شود

توان به خود دروغ گفت؟ دروغ را بـه شايد تعجب كنيد، كه چگونه مي . خود هم دروغ بگويند اطالع باشد، و كسي كه از واقعيت مطلع اسـت، دروغ چگونـه واقعيت بي گويند كه از كسي مي

تواند او را تحت تأثير قرار دهد؟ ميبه عبارت ديگر در عرصه اجتماعي و بويژه سياست مسأله به اين . قضيه كمي پيچيده است

مثالً ممكن است كه آماري درباره تورم يا بيكاري يا محبوبيت مـسئولين كـشور . سادگي نيست انـدركاران امـر اما واقعيتي كه از نظر دسـت . يا رضايت مردم ارايه شود كه معرف واقعيت باشد

در نتيجـه در ابتـداي كـار آن . شـود نامطلوب است و پذيرفتن آن موجب تحمل مسئوليت مـي زباني خواهـان بـي اطالعـي دگـران از آن و شود و به زبان بي واقعيت آماري محرمانه تلقي مي

شوند در نتيجه فرآيند تغيير رفتار مديريت تهيه كننـده ايـن اطالعـات آغـاز آن مي سپس تغيير شود و به صـورت سـكه تقلبـي اندركاران فوقاني واقعيت رنگ مي گردد و مطابق ميل دست مي

در اين مرحله تغيير واقعيت صرفاً به قصد فريب ديگران نيست، زيرا اگر تنها اين . شود ارايه مي توان از توليدكنندگان آمار خواست كه هميشه واقعيت را چنـان كـه باشد، مي هدف منظور نظر

هست تهيه و به مقامات ارايه كنند، اما در سطح علني، آمار متفاوتي ارايه گردد تا مخاطبان عـام افتد يعني مردم يـا نخبگـان شود، بلكه حتي عكس اين اتفاق مي فريب بخورند، اما اين كار نمي

)240( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شـود، و آورند اما براي مسئولين امر اطالعات ديگـري تهيـه مـي ه دست مي اطالعات صحيح ب حساسيت به بيان آمار مطابق با واقع به مقامات سياسي و باالتر بيشتر از ارايه چنين آمـاري بـه

خورنـد، و از هاي ديگر فريب آمار غلط و غير واقعي را نمـي ديگران است، زيرا جامعه و گروه گيـر عالمـاً و عامـداً چـشم آورند، در مقابل مقام تـصميم را به دست ميهر طريق شده واقعيت شود و قـادر بندد، زيرا در مواجهه با واقعيت متصلب توي دلش خالي مي خود را بر واقعيت مي

از اين مرحله بـه بعـد، رنـگ . نخواهد بود كه به لحاظ رواني خود را در حالت تعادل نگه دارد ايـن . با هدف فريب ديگران باشد، با هدف فريب خويـشتن اسـت كردن واقعيت بيش از آنكه

شود كه متوليـان ارزيـابي واقعيـت هـستند، و فرآيند به مرور زمان منجر به پااليش مديراني مي هـا در هاي مورد پسند باالدستي گيرند كه واقعيت را به رنگ كساني در مصادر اين امور قرار مي

.آورندك را رنگ كردند و بجاي بلبل بـه ديگـران يـا خـود قالـب وقتي كه در طول زمان گنجش

توانـد شود، به معناي ديگر انسان نمي كردند، ذهنيت آنان از بلبل، همان گنجشك رنگ كرده مي براي هميشه به خود دروغ بگويد، بنابراين پس از مدتي نه تنها مرز ميان صدق و كذب از ميان

كند، زيرا ذهنيـت آنـان دچـار تغييـرات بنيـادي ميرود، بلكه جاي صدق و كذب نيز تغيير ميشان دچار اختالل شود و سبز را قرمـز ببينـد و بـرعكس شود، مثل كساني كه دستگاه بينايي مي

.چنين افرادي هنگام مواجه شدن با چراغ قرمز چگونه رفتار خواهند كرد؟بـه . كنـد نزل پيدا مـي اشكال ديگر اين افراد اين است كه از نظر آنان واقعيت به تبليغات ت

معناي ديگر واقعيت براي آنها مهم نيست، بلكه مهم آن چيزي است كه در قالب كلمات بيان و درصد مردم هم با درآمد ساالنه نفتي باالي صد ميليارد دالر زير خط فقر 20اگر . گردد ارايه مي

نچه كه در اياالت متحـده باشند، اهميت ندارد، بلكه مهم اين است كه گفته شود ما فقير مشابه آ حل مشكالت در ناديده انگاشـتن آنهـا و راه. شود از اين طريق مسأله فقر حل مي . است نداريم

شـود، و در چنين ساختاري، تـورم مـشكل اقتـصادي همـه دنيـا مـي . معرفي واژگونه آنهاست ، شـود بيكـاري تـك رقمـي مـي . كشورهاي همسايه ما هم تورم بيشتري از ما خواهنـد داشـت

ترين افراد نزد مردم كشور مديران امر، محبوب . كنيم آزادترين فضاي ابراز نظر را در دنيا پيدا مي گيرنـد و اكثريـت شوند، و فقط تعداد اندكي از كشورها عليه ايران موضع مـي و حتي جهان مي

نگـان روشن است كه واقعيت امر در تمامي اين موارد نه تنهـا بـراي بيگا . ديگرشان با ما هستند

)241( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بلكه براي افراد داخل كشور نيز روشن است، اما هر روز بيش از پيش بر درست و مطابق واقع .گردد بودن اين ادعاها تأكيد مي

توان تا مدتي آن را ناديده گرفت، امـا ديـر مشكل اينجاست كه واقعيت متصلب است، مي اش مبـارز كه شعار اعالن شـده از دولتي . كند يا زود آثار خود را بروز داده و بر همه تحميل مي

توانـد رود كه اگـر نمـي با فساد بود و مدعي پيشرفت در تحقق اين شعار هم هست، انتظار مي فساد را كاهش ندهد، حداقل آن را افزايش ندهد، اگرچه در داخل كشور آمار رسـمي و مـورد

المللـي شـفافيت نشود، اما در سطح جهاني سازمان بـي اعتمادي درباره شاخص فساد ارايه نمي شاخص سالمت اداري در گذشته هم در ايران پايين بوده . كند چنين آماري را تهيه و عرضه مي

تـر هـم رغم شعار مبارزه با فـساد پـايين است، اما مشكل اينجاست كه در دولت موجود و علي و در در سـال جـاري تنـزل كـرده 3/2 به 1383در سال ) 10از نمره (9/2آمده است و از رقم

كه بـسيار 141به رتبه ) كه رتبه بدي هم بوده (87ميان كشورها به لحاظ سالمت اداري از رتبه اي، شعار مبـارزه كند كه با چنين كارنامه آيا در جهان كسي باور مي . بدتر است تنزل يافته است

اد در سـطح با فساد را بتوان داد؟ آن هم نه مبارزه با فساد در سطح ايران، بلكـه مبـارزه بـا فـس آيا كسي نخواهد پرسيد كه اگر شما در اين شعار صادق و توانا هستيد، ابتدا بهتر است !! جهان؟

در جامعه خود كه همه ابزارهاي اجرايي، نظارتي و قضايي و مجازاتي و تـشويق و تنبيـه را در . برسـد اختيار داريد، اندكي از گسترش فساد كم كنيد، تا بلكه نوبت اصـالح كـشورهاي ديگـر

روشن است كه بيان اين سخنان و ادعاها و شعارها با هدف تغيير ذهنيت ديگران نيست، بلكـه صرفاً معطوف به روحيه دادن به خويش و رفقاي خويش است، و هيچ كاركرد ديگـري نـدارد،

مدت به لحاظ اما مشكل اينجاست كه اين لشگر دروغ آماري دو دم دارد، ممكن است در كوتاه ربخش و مسكّن باشد، و فـرد را در خلـسه سياسـي فـرو بـرد، امـا ديـر يـا زود ايـن رواني ثم

.دهد، و دم دوم آن خود را نشان خواهد اثربخشي خود را از دست مي

اي نيستيم؟ چرا حرفه

نامه شهروند امروز منتشر شده در هفته -1387 مهر 18

هايت چه بود؟ به عنوان يك عضو اكتيو حزب فعاليت: سوال«اي كه حرفـه و كـاري جـز فعاليـت انقالبـي اي حرفه به عنوان يك توده : اهرخ مسكوب ش

مثالً در آستانه ملي شدن نفـت . هاي حزب عمالً دخالت مستقيم داشتم نداشت، در همه فعاليت ...از طرف حزب مأمور شدم در كميته ايالتي خوزستان

رد؟ك تان را حزب تأمين مي در اين موقع مخارج زندگي: سوال. را ول كـردم و كـادر حـزب شـدم ] معلمي در دبيرستان [من كار دبيري : شاهرخ مسكوب

. ...اواخر فروردين هزار و سي صد و سي بود... ماهي صد و بيست تومان حقوقم بود

دو تن از اعضاي حزب كـه دربـاره [آيا حزب به افرادي مانند آن معلم يا مدير مدرسه : سوال كرد؟ كمك مالي مي.] استآنان مسكوب توضيح داده

اگـر . گرفـت توانست ازشان كمك مالي مـي تا آنجايي هم كه مي . نه ابداً : شاهرخ مسكوب و اگر زن و بچه داشـت . آمد براي حزب بود احتماالً تا نصف حقوقش مي ] مجرد[عضوي تنها

».شد به حزب شايد تا يك چهارمش داده مي

كارنامه ناتمام، به نقل از كتاب بنوعزيزي با شاهرخ مسكوبمصاحبه

درباره سياست و فرهنگ

بدون ترديد شاهرخ مسكوب براي كسب حقوقي ماهانه به حزب توده نپيوسته بـود، چـرا القاعده حقوقش هم خـوب بـود، بعـالوه كه در آن زمان شغل آبرومندانه دبيري داشت كه علي

پيوسـت، چـرا كـه ه نمـي هيچ آدم عاقلي در سطح وي براي كسب حقوقي ماهانه به حزب تود

)243( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

خطرات زندان براي چنين كاري بيش از آن بود كه كسي چون او براي يك صد و بيست تومان اي حقوق ماهانه به حزب بپيوندد، اما در هر حال وقتي كه قرار است كسي بـه صـورت حرفـه

ه مقدمـ . وارد سياست شود، مثل هر حرفه ديگر بايد همراه با دريافت دسـتمزد و حقـوق باشـد هـاي الزم الزم چنين كاري نيز وجود درآمدهاي كافي در حزب است تا قادر به پرداخت هزينه

اي مادي و موضوع منافع است، بلكه حوزه اخالق و دين كه نه تنها سياست كه عرصه . آن باشد ميدان معنويت است نيز به اين ضرورت رسيده است، و مبلغان اخالقي و ديني نيز كمابيش بـه

.كنند و ممر معاش آنان هم همين حرفه است اي فعاليت مي فهصورت حراي در سياست و حتي دين ضروري و به صورت قاعده درآمـده اسـت؟ چرا فعاليت حرفه

توان هم كشاورز يـا بنكـدار يـا صـنعتگر بـود و در عـين حـال بـه حرفـه آيا چون گذشته مي ز جايز يا ممكن است؟روحانيت مشغول بود؟ آيا چنين كاري براي سياستمداران ني

تا وقتي كه سياست هم به معناي دقيق وارد حوزه بازار و عقالنيت نشود و صرفاً متكي بـه اي بودن سياستمدار به عنوان توانيم از حرفه احساس و تكليف و اخالق باشد، طبيعي است نمي

كند، و چون مي اي كاال يا خدماتي را توليد و عرصه زيرا انسان حرفه . يك قاعده سخني بگوييم اي و تمام وقت به اين كار مشغول است، پس نيازمند كسب درآمد از ايـن راه به صورت حرفه

اي به سياست نپردازد، و آن را به صـورت جنبـي و در اوقـات و اگر به شيوه حرفه . هم هست ي بعد از ظهر انجام دهد، طبعاً قادر به عرضه كاال يـا خـدمت سياسـ 5فراغت و بعد از ساعت اما اين بدان معنا نيست كه همه افرادي كه به سياست مشغول هـستند، . مناسب هم نخواهد بود

اي باشند و نيز بدان معنا نيست كه سياستمداران بايد هنگام فعاليت حزبي درآمدهاي بايد حرفه .دهم زيادي داشته باشند، كه هر دو مورد را توضيح ميل احمر است، درآمدهاي اصلي ايـن سـازمان حزب سياسي از يك جهت مثل سازمان هال

. كنـد هاي مردم باشد، زيرا اين سازمان خدمات مهمي را به جامعه عرضـه مـي تواند از كمك ميكنند، كنند، بويژه در مواقع اضطراري حقوقي دريافت نمي اكثر كساني كه در اين سازمان كار مي

فـظ و نگهـداري و كارآمـد بـودن ايـن آيند، امـا ح بلكه به صورت داوطلبانه به كمك مردم مي وقت در آن است كه بايد دستمزد و حقـوق اي و تمام سازمان مستلزم وجود تعدادي افراد حرفه

دريافت كنند، در غير اين صورت چنين سازماني شـكل نخواهـد گرفـت يـا سـازمان كاآمـدي مواقـع انتخابـات و براي احزاب در(البته اين سازمان يا جمعيت در مواقع بحراني . نخواهد شد كند ولي سرپا و بـه روز و ظرف مناسبي براي بسيج نيروهاي مردمي را فراهم مي ) موارد مشابه

)244( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

چنـان كـه هـم . اي و تمام وقت است داشتن اين سازمان مستلزم وجود نيروهاي حرفه آماده نگه آنـان المنفعه مشغول هستند، ممكـن اسـت مـسئولين ها كه به امور و خدمات عام NGOبرخي

ازاي كار تمام وقت دستمزد دريافت كنند، حتي اگر اين دستمزد براي آنـان كمتـر از فعاليـت بههـاي زيرا بجز دريافت حقـوق و امتيـازات مـادي، مطلوبيـت . هاي ديگر باشد مشابه در سازمان

.معنوي نيز براي آنان مهم استكننـد، لزومـاً حقـوق و ياز سوي ديگر نه تنها همه كساني كه در اين نوع موسسات كار م

چه بسا فقط تعداد اندكي و برحسب نياز تشكيالت، حقوق دريافـت . كنند دستمزد دريافت نمي هـدف از ايـن فعاليـت داوطلبانـه هـم . شـوند كنند، و بقيه به صورت داوطلبانه وارد ميدان مي

به يتيمان كـامالً براي كمك NGOتواند مادي يا معنوي باشد، مثالً فعاليت داوطلبانه در يك ميتواند هدف مـادي هـم داشـته باشـد، احـزاب هدف معنوي دارد، اما فعاليت در يك حزب مي هاي صنفي و اند، چون اتحاديه كنند از اين جمله مدرن كه منافع طبقات مختلف را نمايندگي مي

نف كارگري كه با پرداخت حق عضويت و فعاليت در آنها، به معناي دقيـق از منـافع مـادي صـ چنين شهرت و محبوبيت و رسيدن به قدرت و يا مشاغل با درآمد باالتر هم. كنند خود دفاع مي

.اي كه حزب پيروز شود، ديگر اهداف مادي فعاليت سياسي است در آيندهشود، اما واقعيت اين اسـت كـه روشن است كه بيان اين موارد در ايران نامطلوب تلقي مي

در اين سياسـت فقـط افـراد متقلـب و رياكـار . اين نكات است سياست مدرن عمدتاً متكي بر كنند تا به نحـوي خـود را پـاك و هستند كه امور ديگر را به عنوان هدف سياسي خود بيان مي

.منزه و اخالقي و ايثارگر جلوه دهنديـك دليـل آن ضـد ارزش . اي نـداريم با اين توضيحات چرا در ايـران سياسـتمدار حرفـه

مزد و حقوق براي اين اموري است كه ظاهرا هدفي جـز خـدمت در آن ذكـر دانستن اخذ دست ) سـاعت در روز 8حـداقل (اي مثالً در مقطع خاصي من به صورت نيمه حرفه . است! شود نمي

كردم، اما چون بخشي از فعـاليتم در روزنامـه مـشاركت و ديگـر در جبهه مشاركت فعاليت مي گرفتم و نه به دليـل فعاليـت حزبـي، فعاليت دستمزد ميهاي بعدي آن بود، بواسطه اين روزنامه

نگاري پول گرفتن اشكالي ندارد، اما براي كار حزبي اشـكال دارد و گويي كه براي كار روزنامه .كند، در حالي كه هيچ تفاوتي ميان اين دو نيست دار مي آن را خدشه

هـاي سياسـي مـدرن اماحزاب در نظـ . دليل ديگر هم به علت فقر منابع مالي احزاب است و از اين رو اعضاي ايـن قـشر و گـروه و . مدافع منافع يك قشر و گروه و طبقه خاصي هستند

)245( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

از سوي ديگر . كنند خاطر براي دفاع از منافع خودشان به حزب كمك مالي مي طبقه هم با طيب ها وجود دارد و كـسي بابـت كمـك بـه ضوابط قانوني مدون در محترم شمردن اين نوع كمك

هاي آنهـا ثبـت و ضـبط هـم كوشند كه كمك كنندگان مي شود و كمك فالن حزب مواخذه نمي هـاي بشود، اما در جامعه ما از يك سو احزاب قادر يا مجـاز بـه سـازمان دادن اقـشار و گـروه

شـوند و در نتيجه آنها هم عضو نمي . اجتماعي براي برداشتن پرچم نمايندگي منافع آنها نيستند از سوي ديگر تـرس . گردد پردازند، و مĤالً بنيه مالي احزاب بسيار ضعيف مي يحق عضويت نم

برخي افـراد بـه . مردم از كمك كردن به احزاب مستقل عامل ديگري در اين ضعف مالي است كند كه جايي ثبت يا علني نشود، چرا كه اصحاب قـدرت اين شرط به احزاب مستقل كمك مي

از آنجا كه سيطره حكومت بر قدرت اقتـصادي و اعطـا يـا لغـو با آنان برخورد خواهند كرد، و مجوزهاي اقتصادي زياد است و قانون هم چنان كه شايسته است حاكم نيـست، در نتيجـه هـر

.كند نوع كمك آشكاري فرد را با خطر از دست دادن موقعيت مواجه مي مـشروط بـه در اينجا ممكن است كه اين پرسش پيش آيد كه آيا اصالح سـاختار سياسـي

اي و وجود احزاب قدرتمنـد اسـت؟ در ايـن صـورت ايـن احـزاب بايـد واجـد افـراد حرفـه بگير باشند، بعالوه منافع قشر يا اقشار خاصي را نمايندگي كنند تـا از ايـن طريـق منـابع حقوق

مالي الزم را به دست آورند، طبيعي است كه محقق شـدن ايـن شـرايط نيـز منـوط بـه وجـود به عبارت ديگر پرسش . آيد دموكراتيك است، و قضيه مرغ و تخم مرغ پيش مي ساختار سياسي

اين است كه آيا ابتدا بايد احزاب مستقل، قدرتمند با منابع مالي كافي شكل بگيـرد تـا سـاختار گيـري سياسي اصالح شود يا برعكس ساختار سياسي بايد دموكراتيك شود تا زمينه براي شكل

رسد كه وجود احزاب و حركت مستمر و حتـي آهـسته بـه ه نظر مي اين احزاب بوجود آيد؟ ب توانـد تـأثيرات مثبتـي بـر سـاختار آل در طول زمـان مـي سوي تبديل شدن آنها به احزاب ايده

سياسي نيز بگذارد، بنابراين اصالح ساختار سياسي و وجود احزاب مستقل و قدرتمند دو چيـز ز يك واقعيت هـستند كـه ريـشه هـر دو مـشكل در جدا از هم نيستند، بلكه هر دو تصاويري ا

جامعه ما؛ در استقالل مالي نهاد دولت از مردم است، اگر كوشش احزاب بر تغيير استقالل مالي تر همـراه دولت متمركز شود، راه را براي خودشان جهت تبديل شدن به احزابي مدرن و واقعي

.كنند ميهـايي بگير نداشته باشيم، قادر به ارايه برنامه وقاي و حق تا وقتي كه ما سياستمداراني حرفه

هاي ائتالفي و افتراقي معتبر و مدرن براي اداره جامعه هم نخواهيم بود، قادر به پيشبرد سياست

)246( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ها نيز نخواهيم بود، از همه مهمتر قـادر بـه ايجـاد تـشكيالت منـسجم و مطلوب با ديگر گروه .هاي حزبي نيز نخواهيم بود گيري دموكراتيك براي حضور همه اعضا در تصميم

اي شدن در عرصه سياست، بايد تعريف خـود را از رسـيدن بـه قـدرت تغييـر براي حرفه كسب قـدرت نبايـد ضـد ارزش تلقـي شـود، و ايـن ضـد ارزش بـودن را رياكارانـه و . دهيم

ثروت نـه بايد به همه آموخت كه كسب قدرت و . بپوشانيم... هاي اخالقي و فريبكارانه در لفافه تنها مذموم نيست، بلكه مطلوب است، مشروط بر اينكه ضوابط قانوني و هنجارهاي اخالقـي و

.و آزادي نقد و اظهار نظر مردم نيز محترم شمرده شود. اجتماعي براي كسب آنها رعايت شود

ترين مشخصه دولت قدرتمند مهم

روزنامه سرمايهمنتشر شده در -1387 مهر 22

ترين مشخصه يك دولت قوي چيست، چه پاسخي بايـد بـدهيم؟ سند كه مهم اگر از ما بپر دولت اتحاد جمـاهير . طبعاً پاسخ منفي است . ها به توان جنگي و نظامي اشاره كنند شايد برخي

قـدرت . شوروي در اين عرصه بسيار قدرتمند بود و ديديم كـه چـه سرنوشـتي داشـت و دارد قطعـاً در رد ايـن . حم هم پاسخ احتمـالي ديگـر اسـت سركوب داخلي و ستاندن جان افراد مزا

توانـد قـدرت اقتـصادي هـم مـي . تـوان عرضـه كـرد ها و شواهد بيشتري مي شاخص استدالل هاي ثروتمنـد حاشـيه اما كيست كه نداند دولت . اي ديگر براي پاسخ به اين پرسش باشد گزينه

. د يـك مشخـصه كليـدي دارد دولت قدرتمنـ . هاي قدرتمندي نيستند خليج فارس لزوماً دولت گويم كـه رغبـت و ميـل چرا مي . گيري از مردم مشروط به رغبت و ميل نسبي آنان توان ماليات

نسبي، زيرا به طور معمول كسي دوست ندارد ثروتش و درآمدش را به ديگران تقديم كند، امـا شـود كـه موجـب مـي ها، الزامات اداره امور و مورد احترام بودن كارگزار اين امور، يعني دولت

اي مجـازات فـرار از مردم با رضايت و رغبت و ميل نسبي ماليات بپردازنـد، در چنـين جامعـه پرداخت ماليات بسيار سنگين است، هم به لحاظ رواني و اجتماعي، و هـم بـه لحـاظ كيفـري

ني گيرند، جرمي كـه در ايـران يـا مجـازات چنـدا هزينه زيادي براي متقلبان مالياتي در نظر مي رسد، و استنكاف از پرداخت ماليلت حداكثر با ممنوعيـت ندارد يا معموال به نتيجه اجرائي نمي

سـال زنـدان دارد، در 25ام كه اين جرم در انگلستان تـا شنيده. شود خروج از كشور مواجه مي بـا كاري را كـه در ايـران . اند سال زندان در نظر گرفته 5حالي كه براي تجاوز به عنف حداكثر

شـود، در ايـاالت كمتر كسي حاضر به پرداخت ماليات مي ... خواهش و تمنا و تبليغ و جايزه و ايستند تا قبل از پايان موعد مقرر ماليات خـود را كامـل و هاي طوالني مي متحده مردم در صف .شامل پرداخت كنند

)248( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اما . گيرند مي شايد گفته شود كه در آن كشورها به زور و ترس از مجازات از مردم ماليات اين غلط است، زيرا اگر مجازات جرمي زياد باشد به آن معنا نيست كه مردم از ترس مجـازات

شوند، براي مثال مقايسه كنيد ميان قتل و مواد مخـدر، كـه مجـازات سنگين، آن را مرتكب نمي معتـاد مواد مخدر بعضاً شديدتر از قتل است، اما در جامعه فعلي، تعدادي زيـادي قاچـاقچي و

و اگر همين امروز هـم مجـازات قتـل كـاهش . داريم ولي قتل از قاچاق مواد خيلي كمتر است كند زيرا مردم آن عملي زشـت و گنـاهي يابد، بدان معنا نيست كه قتل افزايش شديدي پيدا مي

اي از بنابراين باال بودن مجازات يك جرم مشخص در يك جامعـه سـالم نـشانه . دانند بزرگ مي بايد گفت كـه پرداخـت ماليـات، يكـي از مطرود بودن آن جرم است، و از اين منظر، مي بيشتر

نواميس و خطوط قرمز جدي جوامع جديد و پيشرفته و قدرتمند است، البتـه چنـين پرداختـي همان طور كه گفته شد، مشروط به وجود نوعي رغبت و ميل نسبي هـم هـست، در غيـر ايـن

.رنيزه، چيزي جز غارت اموال مردم نيستصورت دريافت ماليات با زور سدر . تواند ماليات را با رضايت نسبي جمع كند كه نمايندگي مردم را داشته باشد دولتي مي

اعمال قدرت چنـين . كند گري يا سلطه را براي مردم ايفا مي نتيجه نقش كارگزاري و نه هدايت منـشاء قـدرت در جامعـه تـرين كارگزاري مشروط به حمايت مردم است و چـون مـردم مهـم

هـاي ديگـر نيـز صـاحب هستند، بنابراين چنين دولتي نيز قدرتمندترين است، و مĤالً در عرصه .قدرت و نفوذ خواهد بود

ترين ابزارهاي ماليـاتي اسـت كـه بخـش عمـده آن را ماليات بر ارزش افزوده يكي از مهم ر كـشورهاي پيـشرفته بـا دقـت كنند و چند دهه است كه د تر پرداخت مي كننده طبقات مصرف

. هـاي الزم آن نيـز بايـد فـراهم باشـد و البته سازوكار و زيرسـاخت . تمام به اجرا درآمده است درصـد هـم بـراي 18درصد اين ماليات برحسب نوع كاال متفاوت است، مـثالً در فرانـسه تـا

س دولت اعـالن البته ريي . درصد است 5شود و براي مواد غذايي كاالهاي غير ضروري بالغ مي هـا از ايـن بودجـه اصـلي دولـت . رسـد درصد هم مـي 35 تا 30كرده كه در برخي كشورها به

.كننده پردازد و نه توليدگر يا عرضه كننده مي اين ماليات را مصرف. شود ماليات تأمين مي درصد 3در ايران هم قانون ماليات بر ارزش افزوده تصويب شد، اما رقم آن بسيار اندك و

و دولت بـه سـرعت عطـاي . ست، با اين حال در اولين مواجهه با آن بازارهاي طال تعطيل شد اجالـب اينكـه . گرفتن اين ماليات را به لقايش بخشيد و فعالً دريافت آن را متوقف كرده اسـت

) اي هم باشـد ولو سرمايه (مخالفت از سوي صنف طالفروشان آغاز شد كه اصوالً كااليي زينتي

)249( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كردنـد، و ر هم نبود كه فروشندگان آن را بپردازند بلكه بايد از خريدار دريافت مـي است، و قرا تر اينكه در دو سال اخير قيمت اين كاال به دليل نوسانات قيمـت جهـاني از حـدود از همه مهم

80 دالر به بيش از هزار دالر هم رسيده بود، يعنـي بـازار طـال تـا حـدود 600اونسي كمتر از درصد ناقابل مقاومـت نـشان داد و 3قيمت را تجربه كرده بود، اما چرا در برابر درصد افزايش موفق هم شد؟

يكي اينكه به دليل درآمدهاي نفتي مردم نه تنها خود را موظف بـه . اين امر چند علت دارد دانند، اتفاقاً دولـت هـم ايـن را دانند، بلكه خود را طلبكار از دولت هم مي پرداخت ماليات نمي

خواهـد و اكنون هم مـي . بول دارد و به همين دليل هم شعار آوردن پول نفت سر سفره را داد قپول را به طور مستقيم به مردم پرداخت كند، پس دولتي كه بـه مـردم بـدهكار اسـت، چگونـه

حكـومتي كـه . خواهد ماليات بگيرد؟ دليل ديگر غير پاسخگو بودن مجموعـه دولـت اسـت ميشـود و اش موجب بحران مـي ميليون تومان از سوي نمايندگان مجلس علني شدن دريافت صد

شود كه چرا اين خبر را علني كرده كننده با شدت تمام از سوي رييس مجلس شماتت مي علنيتـرين تواند از مرد ماليات را با رغبت بگيرد، زيرا در نظام مبتنـي بـر ماليـات شـفاف است، نمي

شود و همه مـردم ت كه خارج از قانون مصوب خرج نمي مسايل، امور مالي و صرف بودجه اس .بايد از محل صرف آن مطلع باشند

به مـردم اسـت، چگونـه ) ماليات منفي (ترين شعارش پرداخت يارانه بعالوه دولتي كه مهم همزمان درصدد دريافت ماليات از آنان اسـت؟ و اصـوالً چـه نيـازي دارد؟ روشـن اسـت كـه

ي چنين سيستمي و سپس بازگردانـدن مجـدد آنهـا بـه مـردم عملـي هاي اخذ ماليات برا هزينه تومان ماليات بالقوه را وضع 100 تومان هزينه كند تا 10مثل اين است كه دولت . عجيب است

تومـان را دريافـت 100و دريافت كند، اما در عمل بع علت ضعف و فساد موجود نتواند ايـن بعد از سوي ديگر درصـدد باشـد كـه بـه مـردم هـم . تومان آن را دريافت كند 80كند، و مثالً

تومـان را بـه مـردم برسـاند كـه در 120 تومان هم هزينه كند تا 10مستقيماً كمك مالي كند، و از نظر موازنه جيب مـردم . رسد تومان به دست مردم نمي 100عمل هم به همان دالئل بيش از

رقي براي آنان نداشته است، اما در اين ميـان اند و هيچ ف تومان گرفته 100اند و تومان داده 100 140 تومـان هزينـه جمعـاً 20 تومـان پرداخـت، 120( تومان كه از جيب دولت رفته اسـت 60

.رود و روشن است كه اين رقم كجا مي) تومان دريافت80تومان و در عوض

)250( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اهم هاي الزم براي اخذ ماليات بـر ارزش افـزوده فـر ممكن است گفته شود كه زيرساخت نشده بود، در اين صورت چرا چنين تمهيداتي از پيش انديشيده نشده بود؟ بعالوه چرا پـس از

خواسـتند پـيش از آن اجـراي ماليـات را ها دريافت ماليات متوقف شـد، مـي اعتصابات بازاري نشيني از اجـراي آن، خـسارات بـسيار سـنگيني بـر اقدام به اجراي قانون و عقب . متوقف كنند ريزي دولتي كه توان برنامه . هاي قدرتمند است م اخذ ماليات به عنوان ناموس دولت موضوع مه

تواند بـراي اداره و اخذ اين حد از اندك ماليات را در مورد كااليي چون طال ندارد، چگونه مي هايي كه درصدد ارايه برنامـه بـراي دنيا برنامه ارايه كند؟ پاسخ محتمل اين است كه فقط دولت

.نيا هستند، قادر به اخذ ماليات ولو اندك از مردم خود نيستنداداره د

در فراغ سنت

اعتماد مليمنتشر شده در -1387 مهر 24

چند روز پيش يكي از آقايان محترم قم ضمن ابراز نگراني از موضوع رواج طالق تحليلـي يـا آشـنايي در هـاي خيابـاني هـاي مبتنـي بـر آشـنايي ارايه كرد، ايشان معتقد است كه ازدواج

هـا عامـل سـستي رابطـه خـانوادگي اسـت و سـپس از شـيوه سـنتي ازدواج و احيانـاً دانشگاه .اند خواستگاري و روش آشنايي طرفين بر اساس الگوي سنتي دفاع كرده

چند روز پيش از آن نيز يكي ديگر از آقاياني كه اتفاقاً روحاني هم نيـست هنگـام حـضور هـاي بلنـد در ر توضيح كاربري برج ميالد اشاره داشته به اينكـه منـاره در افتتاح برج ميالد، و د

: و لذا متذكر شدند كـه . معماري قديمي ايران براي گفتن اذان و رسيدن صداي آن به همه است ».بايد طنين صداي اذان از باالي برج ميالد به گوش همه مردم شهر برسد«

توضـيح درسـت و قابـل دفـاع اسـت، امـا هر دو گزاره اول اين دو نفر در مقام اخبـار و رسيم، طبعاً بايـد شـك و هاي هر دو آنان در مقام انشاء و ارايه رهنمود مي هنگامي كه به گزاره

مـثالً آلـودگي . اي را اسـتخراج كـرد توان هر نتيجه از هر گزاره صحيحي نمي . ترديد روا داشت و حتي پـيش از آن را بـه يـاد دارنـد، كساني كه اوايل دهه چهل . شهر تهران را در نظر بگيريد

شد دسته سارها ها تا چه حد پاكيزه بود، غروب كه مي دانند كه هواي تهران بويژه در حاشيه ميهاي پر از درختـان كردند و به حاشيه ها به زيبايي تمام بر فراز آسمان آبي شهر پرواز مي و كالغ

ه در برخي از روزهاي زمستان خيابـان جلـوي شخصاً به خوبي به ياد دارم ك . رفتند ها مي و باغ گير بود و عرض كوچكي هـم نداشـت جنوبي و آفتاب ـ آباد كه خياباني شمالي منزل ما در نازي

هـاي منـازل در خيابـان كـامالً بـر روي براي روزهاي متمادي بر اثر بارش برف و ريختن برف دم فاقد خودرو شخصي بودنـد شد و كسي هم اعتراضي نداشت، زيرا كه مر خودروها بسته مي

رفتند و مقصد هم معموال خيلي طوالني نبـود، و با اتوبوس يا درشكه يا پياده به مقصد خود مي اما در اواسط دهه پنجاه اوضاع دگرگون شد من كه با . و همين نكته دليل هواي پاكيزه شهر بود

)252( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله داشتياد

كردم، به محض رسـيدن تكنيك و منزل را طي مي وسيله شخصي دوچرخه يا موتور فاصله پلي هـاي معلـق شستم تـا دوده به مقصد بايد ابتدا و پيش از هر كار ديگري صورت را با صابون مي

در هوا كه به آن چسبيده بود، پاك شود و چنين بود كه آن سارها و كالغها هم رفتنـد و هـواي ان در هـوا آبي و صاف جاي خود را به دود و آلودگي هوا داد و از كالغها فقـط رنـگ سياهـش

.براي ما به ارث رسيدروشن است كه آلودگي هوا يك معضل است كه بايد آن را حل كرد، اما با مشاهده چنـين

اي كه بعضاً موجب كـشته شـدن و كـاهش طـول عمـر و بـروز كننده معضل نامطلوب و اذيت ه گذشـته حل بازگشت ب توان نتيجه گرفت كه راه شود، نمي هاي ديگر هم مي بسياري از بيماري

حل نتيجه اين نحوه راه . و خارج كردن خودروها از عرصه جامعه و يا بازگشت به روستاهاست شود كه خمرهاي سرخ در كامبوج مرتكـب دادن براي حل معضل دود و آلودگي هوا همان مي

طبقه، همه را راهي روستاها كردند و كوشيدند دوران كمـون شدند و براي رسيدن به جامعه بي .را بازسازي كنند و دستاوردهاي منفي آن رژيم نيز امروز بر كسي پوشيده نيستاوليه

توان اين مشكالت را حل كرد يـا تخفيـف داد؟ مـشكل مهمتـر از ايـن مـوارد چگونه مي اينجاست كه برخي افراد از يك طرف دستاوردهاي جديد را دوست دارند، اما از طـرف ديگـر

ردها پايبند باشند ، در نتيجه هنگـامي كـه بـا آثـار سـوء آن حاضر نيستند به الزامات اين دستاو فرامـوش . دهند كه قابليـت اجـرا نـدارد هايي را براي حل مشكل ارايه مي گردند، راه مواجه مي

نكنيم كه تمدن جديد معموالً مشكالتي هم به همراه دارد، بويژه براي كشورهاي جهان سـومي توان تا حدود زيادي اين مـشكالت را تخفيـف داد مثل ما اين مشكالت بيشتر است، گرچه مي

حل تخفيـف و حـل آنهـا، در دل نظـام جديـد اسـت و نـه در دل سـنت و يا حل كرد، اما راه به عنوان مثال شهر لندن زماني چنان آلوده شد كه تعداد زيـادي از مـردم آن در . بازگشت به آن

بود نكردند، سهل اسـت كـه امـروز مـردم يك روز بر اثر آلودگي مردند، اما آنان خودروها را نا لندن بسيار بيشتر از آن زمان خودرو دارند، و در عين حال آلودگي هواي گذشـته بـه كلـي بـه

پس راه حل مشكل رجوع به گذشته نبـود كـه چنـين . تاريخ پيوسته است و اثري از آن نيست .پذير نيست رجعتي امكان

هـاي در جوامع جديـد تفـاوت كـرده و شـيوه شود نحوه آشنايي زن و مرد اينكه ديده مي ها نيـست، خواستگاري نيز متحول شده، ناشي از خطاي مردم يا تفنن آنان در انتخاب اين شيوه

هـا برحـسب اگر امروز تمام خواسـتگاري . ها يك ضرورت اجتماعي است بلكه رواج اين شيوه

)253( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله داشتياد

ها بسيار زيـادتر از آن دواجنظام گذشته صورت گيرد، قطعاً آثار و عوارض سوء آن در برخي از پـذيرد گيرد، ديگر نمي وقتي كه دختر جواني دكتراي خود را مي. چيزي است كه امروز شاهديم

در مورد پـسران . كه پدر يا مادر كم سوادش بجاي او تصميم بگيرد كه با چه كسي ازدواج كند سئوالنه، حاضـر آنان نه فقط از موضـع خودخواهانـه، بلكـه از موضـع مـ . هم همين طور است

بنـابراين هرگونـه . نيستند وظيفه سنگين ازدواج خود را به دوش پدران و مادرانـشان بياندازنـد انـد، تـضعيف شـده ) و بطور طبيعي (هاي سنتي كه به داليل اجتماعي كوششي براي رواج شيوه

از هـا، تفـاوتي بـا از ميـان بـردن و ممنوعيـت اسـتفاده براي رسيدن به هدف كاهش نابساماني .اتومبيل با هدف كاهش ترافيك و آلودگي هوا ندارد

بـاالي آن بـرود و اذان ) رض(هاي مدرن براي آن نيست كه كسي مثـل بـالل حبـشي برج عملي اقتصادي و عقالني نيست چرا كـه ايـن ها به مناره بخواند، و تغيير كاربري دادن اين برج

ضمن اينكه معلـوم . كلي برآورده شده است، هدف قبالً از طريق راديو و تلويزيون به بهترين ش 15 متـري بـه گـوش مردمـي در 350تـوان صـداي اذان را از بـرج نيست با چه بلندگويي مي

توان از بلندگو استفاده كرد، چرا از راديو استفاده نشود؟ اگر مي! كيلومتري آن رساند؟ن آورده است، مـشكالتي تمدن و دنياي جديد به ميزاني كه آسايش و رفاه براي ما به ارمغا

اين مشكالت براي جوامعي كه اصول و ضوابط اين دنيـاي . نمايد را نيز همراه خود تحميل مي ناپـذير اسـت اند بيشتر است، و گرچه تحمل بخشي از اين مشكالت اجتنـاب جديد را نپذيرفته

دنياي جديد كه توان آنها را به نحو چشمگيري تخفيف داد، فقط كافيست به الزامات اين اما مي در غير ايـن . است پايبند بود ... عقالنيت و آزادي و مشاركت عمومي و پذيرش دانش تجربي و

هاي بازگشت به گذشته دادن و در عـين حـال چـسبيدن حل صورت غم سنت را خوردن و راه .كند، سهل است كه اضافه هم خواهد كرد تمام عيار به مظاهر تمدن جديد، مشكلي را حل نمي

اي كالت سطحي و مشكالت ريشهمش

اعتماد مليمنتشر شده در -1387مهر 29

ـ مسايل اصلي جامعه ما كدام است؟ البته براي دريافت پاسـخ ايـن سـوال اگـر از مـردم 1نظرسنجي شود بد نيست، اما كليت اين مسايل چنان واضح است كه بـراي فهـم آن نيـازي بـه

معمـوالً ... بازي، اعتياد، ترافيك و آلودگي هـوا و ارتيتورم، بيكاري، فساد و پ . نظرسنجي نيست چرا نياز چنداني به نظرسنجي در اين مورد نيست؟ . دهند هاي باال را به خود اختصاص مي رتبه

30بـراي اينكـه تـورم نزديـك بـه ) مگر اينكه بخواهيم جزييات بيشتري از مسايل را بفهمـيم (اي جـز جنـگ اعـصاب بـراي مردم نتيجه روزمره درصد به دليل ناتوان شدن در گذران زندگي

درصـد هـم 25شود و نزد جوانان تحصيلكرده حتي بـه وقتي بيكاري دو رقمي مي . آنان ندارد وقتـي كـه شـاخص . رسد، روشن است كه به يك معضل و مسأله ذهني تبديل خواهد شـد مي

بوده، طبيعـي اسـت كـه شود، شاخصي كه قبالً هم بسيار بد فساد اداري كشور بدتر از پيش مي اكثريت مردم اين وضعيت فساد را با تمام وجود و پوسـت، گوشـت و اسـتخوان خـود حـس

نظـر .كنند از ان رو چه نيازي به نظر سـنجي اسـت كنند و آن را به عنوان يك مسأله بيان مي ميبينند نـه آنـان كـه چـشم خـود را بـر سنجي براي به رويت رسيدن كردن كساني است كه نمي

.اند قعيات مسلم بستهوادر اين ميان اگر از مردم پرسيده شد كه آيا آزادي بيان و احزاب هم مشكل شما هست يـا

بنابراين . هاي دهم به بعد قرار خواهد گرفت خير، ترديد نداشته باشيد كه چنين مشكلي در رتبه ايـن امـا همـان طـور كـه گفتـه شـد دانـستن . هاست كه گفته شد مشكالت اصلي مردم همان

حـل ايـن مهـم، دانـستن راه . مشكالت كار سخت و شاقّي نيست و همـه از آن مطلـع هـستند ترين مشكل جامعه ما اين اسـت كـه درك جمعـي و به عبارت ديگر شايد مهم . مشكالت است

و تا وقتي هم به اين درك نرسـيم اميـدي بـه بيـرون . حل معضالت فعلي نداريم درستي از راه انـد، تعريـف درسـت همان طـور كـه گفتـه . ت فعلي نبايد داشته باشيم رفتن از گرداب مشكال

)255( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و لذا تا وقتي كـه صـورت درسـت و صـحيح مـساله . حل آن است صورت مسأله، نيمي از راه اينكه بگوييم مشكالت مردم ما تورم و بيكاري . تعريف نشود، انتظار حل آن را نيز نبايد داشت

شيرين : شيره را خورد و گفت «: معروف است كه و مسايل اقتصادي است، مصداق همان جمله ».است

اگر بيمار تب داشته باشـد، . مثل بيماري . ـ مشكالت جامعه داراي سطوح مختلفي هستند 2سواد از علم پزشكي هم قادر توان فهميد كه او تب دارد و افراد بي با دست زدن به بيمار هم مي

د مريض به صورت تجربي و حسي بهتر از هـر به درك اين واقعيت هستند و از همه مهمتر، فر شايد بتوان به وسيله خنك . داند كه تب دارد، در نتيجه تب مشكل ظاهري اوست كس ديگر مي

كردن بيمار يا خوردن استامينفون تب را كنترل كرد، و به طور موقت از آن خالص شد، اما اين ود عامـل بيمـاري در بـدن خبـر كار كافي نيست، زيرا تب عالمت بسيار خوبي است كه از وج

كوشند كه منـشاء تـب را در بـدن پيـدا و آن را در نتيجه اين عالمت همه پزشكان مي . دهد ميبـه مثابـه تـب ... تـورم، بيكـاري و فـساد و . در جامعه هم همين قاعده وجود دارد . درمان كنند

هـاي منفـك از حـل ايـن مـسايل لزومـاً راه . هستند، كه بايد منشاء اصلي اين عوارض را يافت بنـابراين . يكديگر ندارند، و چه بسا همه يا بخش مهمي از آنها ريشه در يك عامل داشته باشند

وظيفه يك حزب يا عنصر سياسي يا متخصص اجتماعي اين است كه از سطح اين مشكالت و ها فراتر رود و نشان دهد كه در پس ظاهر اين مشكالت چه عامـل يـا عوامـل ديگـري عالمت

.هفته هستند و چگونه بايد با آنها برخورد كرد كه مشكالت تخفيف پيدا كنندنامـا در . ـ در عبادات و انجام وظايف ديني و معنوي، وجود نيت خير شرط مهمي اسـت 3

امور اجتماعي و اقتصادي و امور تجربي مثل پزشـكي داشـتن نيـت خيـر و ادعـاي اصـالح و موضـوعات . هاي عبادي و ديني نيست آن مثل زمينه اگرچه خوب و پسنديده است، اما اهميت

همه ما در عمل نيز بـه ايـن مـسأله توجـه . ديگري هم هستند كه وجودشان خيلي مهمتر است كوشيم نزد بهترين پزشكان برويم، چندان هـم در بنـد شويم، مي مثالً وقتي كه بيمار مي . كنيم مي

ند مشغول طبابت هستند يا براي رسـيدن بـه انگيزه آنان نيستيم كه آيا براي رضاي خاطر خداو مال دنيا؟ روشن است كه در ميان دو پزشكي كه به لحاظ تخصصي يكـسان هـستند، همـه مـا

اما ايـن عامـل در مراجعـه بـه پزشـك . دهيم پسند را ترجيح مي پزشك داراي نيت خير و مردم ر بيـشتر از امـور عبـادي زيرا در امور تجربي فاصله ميان نيت و عمـل بـسيا . كننده نيست تعيين

.است كه اين فاصله اندك و قابل اغماض است

)256( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بنابراين براي اصالح امور و مشكالت جامعه كافي نيست كـه كـسي انگيـزه خيرخواهانـه مسأله مقدم بر آن دانش و تخصص و فهم و توانايي براي شناخت مشكالت اصلي . داشته باشد

.و سپس پيدا كردن راه درمان آنهاستمان بيماري از سوي پزشك، در درجه اول به دانش و فهم پزشك و سپس در مراتب ـ در 4ها لزومي به همكـاري تر به همكاري و همراهي بيمار وابسته است، و در بسياري از درمان پايين

امـا در امـور . توان او را بيهوش كـرد يـا بـه زور درمـان نمـود زيرا مي. و همراهي بيمار نيست حل مطلوب جز اينكه منطقاً بايـد قابـل دفـاع باشـد، راه. كند قضيه فرق مي اجتماعي و سياسي

ضرورت دارد كه از خالل درك و مفاهمه جمعي حاصل شود و بـه طـور نـسبي مـورد توافـق ممكـن اسـت در مقـاطعي هـم بـا زور يـا . عموم قرار گيرد، زيرا همراهي آنان را نيازمند است

چيد و عمل كرد، امـا ايـن امـر عـوارض خـود را دارد، بيهوش كردن جامعه نسخه درماني را پي .پذير نيست ضمن اينكه در بلندمدت امكان

بندي و شعبده بازي يا بازگـشت بـه گذشـته حل مشكالت اجتماعي از خالل چشم ـ راه 5فرض اساسي در حل مشكالت اجتماعي، بايد بر اين پايـه اسـتوار باشـد كـه . شود حاصل نمي

هايي عيني هستند كه بشر برحسب دانش و تجربه خـود در هـر پديده مسايل اجتماعي كمابيش مرحله از زمان توانسته روابطي را ميان اين مشكالت با امور ديگر كشف كند و اين دانـش نيـز

وار از تواند به يك باره وارد ميدان شود و معجزه ياد گرفتني و آموزش دادني است و كسي نمي .ندحل تراوش ك يد بيضاي خود راه

ـ با اين توضيحات مقدماتي و مختصر نظر خودم را درباره اهم مسائل امـروز جامعـه بـه 6نظر (به نظر بنده مشكالت اصلي ولي سطحي مردم هم به لحاظ ذهني . كنم طور مجمل بيان مي

تـورم، بيكـاري، فـساد، ) گيري شـده هاي كمي اندازه شاخص(و هم به لحاظ عيني ) خود مردم ست، تخفيف و تعديل هر يك از ايـن مـشكالت در درجـه اول منـوط بـه عوامـل ا... اعتياد و

گرچه هر يـك از . شود مشكالت مذكور متجلي مي مشتركي است، عواملي كه آثار آن در قالب اين مشكالت تا حدي عوامل خاص خود هم دارند، اما ريشه بسياري آنها در درجه اول ناشـي

در درجه دوم نيز مخالفت با اساس و بنيان علـوم . است از ضعف بنيان سياست مدرن در ايران طلبـي گري و انحصار كه ريشه در قشري ...) شناسي، سياست، حقوق و اقتصاد، جامعه (اجتماعي

. سياسي دارد، در كنار ضعف ساختار سياست، ريـشه اصـلي بـسياري از ايـن مـشكالت اسـت

)257( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

سـاالري و ، حاكميـت قـانون، مـردم هاي بيان، مطبوعات، احزاب حل آن نيز گسترش آزادي راه .است... رقابت و

اي تورم و بيكاري نيست، بلكه فقدان موارد مـذكور در بنابراين مشكالت اصلي ولي ريشه شـايد بـه ...) مردمـساالريو . ها و حاكميت قـانون آزادي(اين موارد . حد ضرورت و الزم است

ند، امـا بـه لحـاظ سياسـتمدار و خودي خود مطلوبيت كمتري از مسايل اصلي ولي سطحي دار تـوان مـشكالت ظـاهري مثـل تـورم و دولتمرد تنها از طريق حل اين مشكالت است كـه مـي

.بيكاري را هم تخفيف داداز . از سوي ديگر درك از اين مسأله بايد از خالل مشاركت عموي و جمعي حاصل شـود

هـا ركـن ركـين و گـام تاين رو توسعه و تقويت نهادهاي مدني و تشكل در احزاب و جمعيـ ابتدايي براي رفتن به سوي حل اين مشكالت است و در غياب چنين شـرطي، ادعـاي توانـايي

بنـابر ايـن مـشكالت .داشتن در حل امور از سوي فالن يا بهمان شخص، دروغي بـيش نيـست اي توسـعه نيـافتگي اصلي ولي سطحي جامعه ما اقتصادي و سياسي هستند امـا مـشكل ريـشه

ست و راه حل آن افزايش مشاركت از خالل نهادهاي مدني و احزاب با هدف توسـعه سياسي ا در اين ميان از نقش مخرب درآمدهاي نفتي در ممانعت از تحقق اين هدف نبايد .سياسي است

غافل بود و ضرورتا بايد در جهت حذف آن از درآمدهاي دولت نيز كوشيد تا راه براي رسيدن .به آن اهداف هموار شود

تعريف سرمايه اجتماعي با ارجاع به مصداق دكتر محمدعلي مجتهدي

اعتماد مليمنتشر شده در -1387آبان 1

برخـي اقتـصاددانان بـا كـاربرد ايـن . ايد حتماً شما تاكنون كلمه سرمايه اجتماعي را شنيده اي وجود كم اين اصل در حال پذيرفته شدن است كه چنين سرمايه اند، اما كم اصطالح مخالف

هاي بيشتري نسبت به غفلـت از غفلت از آن ممكن است خسارت. دارد، و بسيار هم مهم است هاي اخير در بستر سرمايه اجتماعي است كه بكـار زيرا سرمايه. سرمايه پولي و مالي داشته باشد

مالي و توان از خارج وارد كرد اما سرمايه بعالوه سرمايه اجتماعي را نمي . دهد رود و ثمر مي ميتوان با تقريب مناسب به سرمايه مـادي سرمايه اجتماعي را حتي مي . توان وارد نمود پولي را مي

دو جامعـه الـف و ب يـا دو فـرد الـف و ب را در نظـر . تبديل كرد و معادل آن را تعيين كرد جامعه الف برخالف جامعه ب داراي مردمي صادق، كوشا و امـين اسـت و ضـوابط و . بگيريد

حال اگر از شما بخواهند كـه بـراي بهبـود ايـن دو جامعـه . شود و قانون در آن رعايت مي نظم ممكن است طرحـي را كـه . سرمايه خود را به آنجا ببريد و مثالً كارخانه معيني را تأسيس كنيد

برابر 5/1دهيد، در جامعه ب مجبور شويد كه مثالً با يك ميليارد تومان در جامعه الف انجام مي گـذاري شـما صـرف ا هزينه كنيد، و طبعاً سود سرمايه اخير هم بايد بيشتر باشد تا سرمايه آن ر اين تفاوت رقم از كجا آمده است؟ روشن است كه ايـن رقـم نـيم ميليـارد تومـان همـان . كند

آن جامعـه در احـداث طـرح » آورده«تـوان گفـت سرمايه اجتماعي جامعه الف اسـت كـه مـي ايـن سـرمايه در برخـي . ناسب اين سهم آورده نيز سود خواهند گرفت كارخانه است و طبعاً مت

تـوان بـا معناي سرمايه اجتماعي را مـي . جوامع بسيار باال و در تعدادي ديگر بسيار اندك است مرحوم دكتر محمدعلي مجتهدي مصداق روشـني . ارجاع به مصداق مهمي در ايران بهتر فهميد

.از اين مفهوم است

)259( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

با شكوهي در تاالر دانـشكده فنـي دانـشگاه تهـران بـه مناسـبت يـك هفته گذشته جلسه -1357(صدمين سال تولد دكتر مجتهدي رييس دبيرستان البرز برگزار شد كه سي و پنج سـال

هاي ديگر آموزشـي از جملـه رياسـت دانـشكده صـنعتي در اين مسئوليت و نيز حوزه ) 1323 تا 1344(ست و موسس دانشگاه صنعتي شريف اميركبير فعلي، ريا ) 1344 تا 1341(تكنيك پلي

سرمايه اجتماعي دكتر مجتهدي چقدر بود و چقدر است؟. فعاليت كرد... و) 1346وقتـي كـه وي در سـال . اي از خود وي شـروع كنـيم بهتر است كه قضيه را با ذكر خاطره

كنـد عيين مـي گيرد، اين هدف را براي خود ت هاي مي رياست مدرسه البرز را از آمريكايي 1323كه اداره اين مدرسه بايد از گذشته بهتر باشد، چرا كه اگر چنين نـشود خواهنـد گفـت ايرانـي

كند كه پـس از مـدت كوتـاهي موفـق بـه وي چنان كار مي . جماعت قادر به انجام امور نيست روزي بـود كـه آموزان شـبانه در آن زمان مدرسه براي برخي از دانش . شود انجام كار بزرگي مي

هـاي آن سـاختمان انـدازه روزي قديمي بود و به قول مرحوم مجتهـدي، مـوش ساختمان شبانه اي بـراي احـداث محـل امـا وي بودجـه . آمـوزان مناسـب نبـود گربه بودند، و اين براي دانش

گيرد كه از تعدادي افراد پولـدار دعـوت پس از مشورت تصميم مي . روزي جديد نداشت شبانهمجتهدي . كند شود، فرداي آن روز آقايي مراجعه مي ها ارسال مي وقتي نامه . كند به مدرسه بيايند

شـود ايد و معلـوم مـي گويد ظاهراً شما مرا دعوت كرده پرسد چه كار داري كه وي مي از او مي دهد، آن فرد هـم روزي را توضيح مي مجتهدي مشكل شبانه . يكي از آن افراد دعوت شده است

بود كه بـا مقايـسه آن بـه 1327اين رقم در سال . (كند پرداخت مي در جا يك صد هزار تومان هزار تومـان جمـع 250تا چند روز بعد .) هاي فعلي شايد معادل صدها ميليون تومان است نرخمنـد بـه وي كش، محاسب ساختمان و برخي امور ديگر نيز از سوي افـراد عالقـه نقشه. كند مي

روزي جديـد سـاخته و آمـاده ي كوتاهي سـاختمان شـبانه در فاصله زمان . شود مجاني انجام مي روزي بيايـد، همزمـان كنـد كـه بـه محـل شـبانه وي براي افتتاح آن از شاه دعوت مي . شود مي

هـا را دهـد، و اسـامي و مبـالغ كمـك وقتي كه گزارش مي . كند كنندگان را هم دعوت مي كمكمجتهـدي بـا » كه از اينهـا پـول گرفتـي؟ چه بامبولي سوار كردي «: پرسد گويد، شاه از او مي مي

بـامبولي، قربـان در «: دهد كـه شود پاسخ مي صراحتي كه تعريضي ضمني هم از آن استنباط مي ايـن » .رسد خواهند مي كار نبوده، غير از اينكه اينها مطمئن شدند كه پولشان به مصرف آنچه مي

كننده نفـع شخـصي اكثر افرا كمك اتفاقاً. پاسخ كليد فهم سرمايه اجتماعي مرحوم مجتهدي بود وقتـي كـه بـر اثـر توطئـه ).مثالً فرزندشان در آنجا درس بخواند (اند هم در آن دبيرستان نداشته

)260( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شـود و در صـورت جلـسه تكنيك عزل مـي مهندس رياضي رئيس وقت مجلس از رياست پلي ر زد بـه وزيـر كنند كه بايد بـه آن نيـشت رسمي وزارت فرهنگ وي ر به دمل چركيني تشبيه مي

5350شود توي ايـن مملكـت يـك دبيرسـتان وقت گفت من دملم براي اين كه كسي پيدا نمي نفري را بدون اين كه وزارت آموزش و پرورش ديناري براي حقوق و ساختمان آن خرج كنـد

توانيم حساب كنيم كه ارزش مادي اين كار را براي دبيرستاني در سطح البرز مي .سالها اداره كند .سرمايه مالي عظيمي بوده است اين سرمايه اجتماعي دكتر مجتهدي

وي اين بار با حمايت افـرادي . شود ها بعد مجتهدي مأمور تأسيس دانشگاه صنعتي مي سالكند كه بعيد است كه ديگران در گذشته و حـال اند، اقدام به عمل مي كه عموماً شاگردان او بوده

اندازي او از زمان اخذ حكم تا راه . هم چنين كاري را انجام دهند توانستند با ميلياردها تومان ميآنان كه امروز با امـور . ماه زمان صرف كرد 9ها و پذيرش دانشجو، حداكثر و احداث ساختمان

اما اهميت . كنند اجرايي آشنا هستند معناي اين فاصله كوتاه را بهتر از هر كس ديگري درك مي سازي اين دانشگاه نبـود، بلكـه اهميـت وي در اري و ساختمان افز نقش وي در پيشرفت سخت

التحـصيالن آمـوزان وي در البـرز و فـارغ دانـش . آوردن اساتيد مجرب از خارج از كـشور بـود هاي وي براي مند بودند كه در برابر درخواست تكنيك چنان به او عالقه هاي فني و پلي دانشكده

كردنـد و قراردادهـاي همكـاري وي را بـدون تي نمـي آمدن به اين دانشگاه ، هيچگونه مخـالف كردند و بهترين شهرهاي دنيا و كارهاي پردرآمد خود را براي اجابت دعـوت مطالعه امضاء مي

.وي ترك كرده به تهران آمدند و چنين شد كه بهترين دانشگاه صنعتي كشور را تأسيس كرد چون او حقوق شخصي خـود را اين سرمايه اجتماعي چگونه ايجاد شد؟ وقتي كه مديري

بازي و اي پارتي كند، و ذره آموزان و دانشجويان و حتي كارمندان صرف مي براي كمك به دانش ها رغم تمام توصيه اند، علي دارد، و در حالي كه زن و دو فرزندش در اروپا بوده تبعيض روا نمي

... دگي راحتـي را پيـشه كنـد و شود خدمت در ايران را ترك و به آنان بپيوندد تا زن حاضر نمي . گـردد تمام اين موارد، تبديل به سرمايه اجتماعي و در موقع مناسب تبديل به سرمايه مادي مـي

تكنيـك هاي مهنـدس رياضـي از رياسـت دانـشكده پلـي وقتي كه مجتهدي را به دليل مخالفت كـار اسـتاد بـسيار اي نكرد، اما هنگامي كه فهميـد بـه تبـع ايـن برداشتند، هيچ اعتراضي و گله

متخصص و جواني را كه به وي عالقه داشته و از شاگردان وي بوده نيز بـه كـارگزيني معرفـي بنـده آدم فاسـدي «: گويـد رود و با طعنـه مـي وزير مي كند و نزد نخست اند، فوراً اقدام مي كرده

ين دليل بنـده را به هم . ام را درست انجام ندادم هستم، من آدم بدي هستم، من كارم را و وظيفه

)261( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تكنيـك برداشتند، به جاي من يك معلم تاريخ و جغرافي را گذاشتيد كه ريـيس دانـشكده پلـي حـق هـم داشـتيد مـرا . همه تقصيرها را من دارم . باشد كه از صنعت كوچكترين اطالعي ندارد

و مـن . تـي .آي.دكتر پرتوي كـه فيزيـسين اسـت و دكتـراي فيزيـك را گذرانـده از ام . برداريدتكنيك با حقـوق خيلـي كمـي، ايـشان را چـرا در اختيـار كـارگزيني ستخدامش كردم در پلي ا

»...گذاشتند؟دهد كه پس از حـل مـشكل دكتـر پرتـوي خوشـحال شـدم و از پـيش مجتهدي ادامه مي

گفتم كه من حقيقتاً نزد دكتر پرتوي ديگر خجل نيستم كه اين را بـه . وزيري بيرون آمدم نخست .ده باشمآتش خودم سوزان

اي آنهـا وقتـي ابعـاد سـرمايه . اين رفتارها در ظاهر فقط بعد اخالقي دارد، اما چنين نيست زنـد، اينجاسـت كـه آن دهد كه كـسي مثـل مجتهـدي دسـت بـه كـاري مـي خود را نشان مي

اين رفتار را مقايسه كنيد با مسئوالني . شود هاي اخالقي تبديل به سرمايه عظيم مادي مي سرمايهضرند اطرافيان خود را قرباني كنند تا بر تلي از اجساد آنان صعود كنند، روشن است كـه كه حا

چنين افرادي فاقد سرمايه اجتماعي هستند و چه بسا سرمايه آنان منفي است و بدهي اجتماعي .خورد شوند كه چكهاي آنها برگشت مي دارند و در موقع مقتضي متوجه مي

ماعي باقيمانده و بـه ارث رسـيده از مرحـوم مجتهـدي و ارزيابي ارزش مادي سرمايه اجت هاي اقتصادي حتي عظيم هم نيست، اما چون بـه امثال او به ما قابل مقايسه با هيچ يك از طرح

امـروز هـم سرمـست از دالرهـاي نفتـي . شـود آيد، مورد غفلت واقع مـي چشم ظاهر بين نمي تـرين د و نيـاورده اسـت، امـا عظـيم هستيم، دالرهايي كه جز بـدبختي بـراي مـا نخواهـد آور

.چنين مباد. دهيم هاي اجتماعي و انساني موجود در جامعه خود را مورد غفلت قرار مي سرمايه

نظمي در گفتار سياسي بي

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1387 آبان 29

بـود، از اش شـهره طبعي گويند يك بار مارك تواين نويسنده مشهور آمريكايي كه شوخ ميدر روز . سوي خانمي از طبقات باالي جامعه براي حضور در يك مهماني عصرانه دعـوت شـد

مقرر يكي از دوستان مارك تواين به ديدنش آمد، وي به دوست خود پيشنهاد كرد كه با هم بـه به بروند، و توضيح داد كه اين خانم و امثال وي او و امثال او را فقط ! مهماني آن خانم واالمقام

و بـراي اثبـات ايـن . كنند و چندان توجهي به سخنان آنان ندارنـد واسطه شهرتشان دعوت مي ولي تعمداً با تأخير رفت و هنگامي كه به مهماني رسيد خانم . حرف، دوست خود را همراه برد

رويي از او و دوست همراهش استقبال كرد، و مارك تواين هم شـروع كـرد بـه ميزبان با گشاده وي گفت كه در حال كـشته و . داد هي از اينكه تأخير كرده و علت تأخير را توضيح مي عذرخوا

اش بوده و چون جدا كردن اجزاي بدنش زمان مي برده، لذا نتوانسته سـر موقـع مثله كردن عمه ، خانم ميزبان هـم .]گوييم يكسان نگيريد هايي كه در ايران مي لطفاً اينها را با دروغ . [حاضر شود

كرده و اينكه تأخير اشكالي ندارد، مهم حضور جنابعالي است و رويي تشكر مي با خنده كماكان !!آن دو را به جمع ميهمانان راهنمايي كرد

ام، امـا دانم اين داستان تا چه حد درست است و من نيز تا چه حـد دقيـق نقـل كـرده نمي. م متشخص و پولـدار نيـست شباهت به رفتار آن خان وضعيت و رفتار مردم جامعه ما ظاهراً بي تر از ادعـاي تخيلـي و كنيم، جمالت و مطالبي عجيب وقتي كه خوب به دور و بر خود نگاه مي

اي گـره بـه شـنويم، امـا ذره اندركاران امر مي فرضي مارك تواين را از اصحاب قدرت و دست و بعـدي زنيم و همچنان با رويي گشاده و بـشاش بـه اسـتقبال مهمـان بعـدي جبين خود نمي

رويم، مهماناني كه پس از حضور جا را نه تنها بر مهمانان ديگر بلكـه بـر ميزبـان نيـز تنـگ مي .كنند مي

)263( نويسي در گفتگو با عباس عبدي سرمقالههاي مطبوعاتي و يادداشت

. رسـيم مـي » شنوند هايي دارند كه نمي گوش«تري از آيه اينجاست كه به درك و تغيير عيني تـرين مـسايل و اظهـارات را فركانس گوش چنان دچار تحول شده است كـه بـسياري از مهـم

كنيم، چرا كـه اگـر آنهـا درك كنـيم بـدون واكـنش شنويم و اگر بشنويم، درك و فهم نمي نمي .نخواهيم بود

منفي شده اسـت و ديگـر قـادر ) جهش(ظاهراً يا دستگاه شنوايي ما دچار نوعي موتاسيون كنـد، يـا ايـن كـه نيستيم سخنان و اظهاراتي را بشنويم كه حس مـسئوليت مـا را تحريـك مـي

شود و در هر دو حال اگـر سخنان سياسي خارج از محدوده درك شنوائي ما ارسال مي فركانس .پيونديم چنين باشد، دير يا زود منقرض شده و به تاريخ مي

شويم، و به تناسبي كه الل شويم، زبـان به هر ميزان كه كر شويم، به تناسب آن الل هم مي تـر از آن وشت چنين جـوامعي روشـن شود و سرن گرد مي و فرهنگ ما دچار اضمحالل و عقب

.است كه نيازمند توضيح باشدبعيد است كه امثال بنده چهل سال ديگر زنده باشيم تا ستون چهـل سـال پـيش در چنـين روزهايي را مطالعه كنيم و قضاوت خود را از فراز چهل سال بعد بر اوضاع جاري كنوني ارايـه

ايي را داريم كه تا حدي ارتفـاع بگيـريم و از فـراز كنم كه اين قدرت و توان كنيم، اما تصور مي آسمان سياست و جامعه ايران نگاهي مجـدد بـه اوضـاع جـاري انداختـه و بـا وضـوح بيـشتر

نظـم و اي به غايت بي در اين صورت جامعه . كنيم مشاهده كنيم سرنوشت مسيري را كه طي مي .آيد در بادي امر به چشم ميافرادي تجزيه شده از يكديگر، مشخصه اصلي آن چيزي است كه

ها تا مديريت امور و گفتارهاي سياسـي بـه نظمي را از ترافيك شهر يا رانندگي در جاده بيهـر روز . توان ديد، گويي كه سياست ما نيز به نـوعي انعكاسـي از ترافيـك ماسـت وضوح مي

غييري جـدي هاي حمل و نقل ت شود، بدون آنكه فرهنگ و زيرساخت هزاران خودرو اضافه مي شود، و همه منتظريم كه سرنوشت هواي آلوده لنـدن هر روز بر آلودگي هوا اضافه مي . پيدا كند

و مردن افراد بسياري را شاهد باشيم، تا بلكه در اين حالت حساسيت ما نسبت به مسأله جلـب يابـان شود و كاري بكنيم، منتظريم تا اينكه ترافيك به حدي برسد كه خودروهاي خود را در خ

!رها كنيم و پياده به سوي مقصد برويمبينيم، هر روز و هـر سـاعت انـواع مشكل اينجاست كه مشابه اين وضع را در سياست مي

شوند، اين ورود نه تنها مذموم نيست كـه مطلـوب ها وارد اين ميدان مي افراد، اشخاص و گروه هـاي مي كـه زيرسـاخت هم هست همچنان كه افزايش خودرو هم نامطلوب نيست، امـا هنگـا

)264( نويسي در گفتگو با عباس عبدي سرمقالههاي مطبوعاتي و يادداشت

نظمـي مفـرط؛ محـصول ايـن ترافيـك سياسـي سياسي براي اتحاد و همدلي وجود ندارد، بـي كند خطوط راهنمائي را رد كـرده و بعد كه ترافيك سياسي زياد شد، هر كس سعي مي . شود مي

. هاي سياست، فاقـد ايـن خطـوط هـستند خود را به جلو برساند، بويژه آنكه بسياري از خيابان ون پليس نيست، هر كس سر خود را از پنجـره خـودروي سياسـت بيـرون آورده و فريـاد و چ

خـراش و بيابـاني گذاشـته و كند و يا دست خود را به روي بوق گـوش فحش نثار ديگري مي ديگران هم يا بايد دعوا كنند كه در اين صـورت از جانـشان . خواهان باز كردن راه به جلوست

اينكه صداي ضبط صوت داخل خود را بلنـد و بـه آن گـوش كننـد تـا بايد سير شده باشند، يا دسـتي از «صداي بوق و فريادهاي ديگران آزارشان ندهد و به انتظار باز شدن راه باشند تا بلكه

البته اگر ايـن . و پليسي پيدا شود تا سوتي بكشد، و راه را باز كند » غيب برون آيد و كاري بكند ما بهتران نباشد، و هنگامي كه وي رفت، آش همان آش و كاسه همـان كار صرفاً براي عبور از

.كاسه شودكـسي كـه ترسـو باشـد . اسـت » قهرمـان ترسـو «سياست بدون برنامه و نظم، مثل تركيب

در بطـن چنـين هـم . تواند قهرمان باشد و اصوالً يكي از اركان قهرماني، نترس بودن اسـت نميكند، بنـابراين ستتر است و اين مفهوم را به ذهن متبادر مي معناي سياست، نوعي نظم و برنامه م

توان گفت كه سياست نيز وجود نـدارد، اسـم سياسـت را داريـم امـا در غياب برنامه و نظم مي سياست بدون كنش عقالني معطوف به هدف كـه آن نيـز مـستلزم . رسم آن را نخواهيم داشت

اگر اظهارات و رفتارهاي عجيبـي . ي ندارد وجود نظم در فكر و در عمل است، معناي قابل فهم تـوان انگيزد، دليـل آن را مـي شود، واكنشي را بر نمي كه به نام سياست در ايران بيان و عمل مي

اگر در يك بازي مهم فوتبـال بـازيكني اشـتباه . در نبودن بازي سياست در جامعه ايران دانست بخشند، اما در يـك بـازي عـادي و ا نمي مهمي را مرتكب شود، طرفداران تيم تا آخر عمر او ر

شود، بلكه موجب دوستانه كه نه داور دارد و نه قاعده، اشتباه بازيكن نه تنها موجب نفرت نمي اگر در سياست هم خطاها و مزخرفات ! شود شوخي و خنده، هم بازيكنان و تماشاگران هم مي

شود ايـن از كنار آن گذر مي شود و با خنده و شوخي و تمسخر سياستمداران جدي گرفته نمي .بدان معناست كه سياست به معناي دقيق و جدي وجود ندارد

برنامه بودن سياست در ايران چندان مشكل نيـست، زيـرا برنامـه داشـتن نيازمنـد اثبات بي برنـامگي را كنم كسي در اين زمينه ادعايي داشته باشد، اما بخشي از بي اثبات است كه فكر نمي

توان ديد، بلكه اين هاي مختلف جناح حاكم مي هاي عجيب و غريب ميان گروه تقابل نه تنها در

)265( نويسي در گفتگو با عباس عبدي سرمقالههاي مطبوعاتي و يادداشت

برنامگي در شلختگي زبان سياسي نزد اكثر اطراف ماجراي سياست، بيش از هـر چيـز ديگـر بيشـود مـردم اعتقـادي بـه مشهود است، و همين شلختگي در زبان و گفتار است كه موجب مي

سياسـي جـاري نداشـته باشـند و آن را شـوخي بگيرنـد، از ايـن مند بودن بازي جدي و قاعده خواهد در جهت تغيير و اصالح امور گام بردارد روست كه به نظر من هر فرد يا گروهي كه مي

ها، ريا و تزوير پاك بيش از هر چيز ديگر بايد زبان سياسي خود را از ابهامات، تناقضات، دروغ و پذيرفتني بخشد، و كوشـش كنـد كـه گفتـار خـود را بـا كند و آن را نظم و انضباطي معقول

هاي خود را بر چنـين مـوجي تنظـيم فركانس جديت و صداقت ارسال كند، تا مردم نيز گيرنده .اصالح زبان سياسي، مقدمه الزم هر اقدام سياسي موثر و مفيد است. كنند

نيافتگي سياسي و ستيز دروني توسعه

نامه اعتماد مليروزمنتشر شده در -1387 آذر 6

يافته باشد، چـه ويژگـي مشخـصي دارد تـا مـا بـراي اي كه به لحاظ سياسي توسعه جامعهاي، بكوشيم كه آن ويژگي را ايجاد و تقويت كنيم؟ شايد مهمترين وجـه رسيدن به چنين جامعه

حل يافته به لحاظ سياسي، نهادينه و پذيرفته شدن شيوه گفتگو و تفاهم براي يك جامعه توسعه اي، به ويژه جوامع جديـد، منـافع و شكي نيست كه در هر جامعه . آميز اختالفات است مسالمتاگـر طـرفين ايـن منـافع و . ها معموالً در تعـارض بـا يكـديگر اسـت هاي افراد و گروه ديدگاهآميـز و از هاي متعارض نتوانند و يا نخواهند اختالفات و تعارضات را به شيوه مـسالمت ديدگاه

ق گفتگو حل كرده و به نقطه مورد توافق نسبي برسند، به ناچار شاهد درگيري و خصومت طريو اين درگيري و خـصومت خـسارات فراوانـي را بـه كليـت . و برخورد ميان آنان خواهيم بود

ضمن اينكه گروه مغلوب، دير يا زود بر طرف مقابل غلبه خواهد كـرد و . كند جامعه تحميل مي د و تقابـل و خـشونت مجـدداً احيـا شـده و جامعـه در دور باطـل قـرار بساط درگيري و تضا

.گيرد ميامـا ايـن برخوردهـا . هاي عميـق و تـاريخي دارد در جامعه ايران چنين برخوردهايي ريشه

معموالً ميان جناح حاكم با جناح منتقد و مردم بود، و در ميان خودشان چنين مواردي استثنايي وز ميان حاكمان دير يـا زود؛ شـكاف ايجـاد شـده بـر اثـر ايـن و موقتي است و در صورت بر

كنـد، و ايـن امـر يكـي از شـواهد تعاضات عميق گرديده و جناح مسلط را دو يا چند پاره مي انـد كـه قـادر بـه جناح حاكم در دولت و مجلـس نـشان داده . اضمحالل سياسي نيز بوده است د نيستند، چه رسد كه اين كار را بخواهند آميز، حتي در ميان خو تعامل و گفتگوي غير خشونت

توان شواهد متعددي ارايـه براي اثبات چنين ادعايي مي . با منتقدين و حتي مخالفين انجام دهند .كرد، اما كافيست به جلسات دو هفته گذشته مجلس اشاره شود

)267( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مطابق قانون، معرفي وزرا براي كسب رأي اعتماد به مجلـس از اختيـارات ريـيس دولـت در مقابل مجلس هم حق و اختيـار دارد . تواند معرفي كند وي هر كسي را كه بخواهد مي . ستا

اما معمول نيست كه اين كار به همين صورت كه نوشـته . كه فرد معرفي شده را تأييد يا رد كند اي حـق هر مـرد يـا خـانواده . زنم براي فهم بهتر از خواستگاري مثال مي . شده است انجام شود

اما افراد عاقل به صرف چنـين . كه از دختري كه منع قانوني ندارد درخواست ازدواج كند دارند اندازند و به خانه ديگري بروند و خواسـتگاري كننـد، زيـرا دوسـت حقي سر خود را زير نمي

از . شـوند ندارند كه پاسخ رد بشنوند، و معموالً هم اگر با پاسخ منفي مواجه شوند ناراحت مـي كوشـند كـه قبـل از مراجعـه ي كه نسبت به شنيدن پاسخ منفي حساس هستند، مي اين رو كسان

. رسمي براي خواستگاري، از طريق مستقيم يا واسطه به نوعي نظر طرف مقابل را جويـا شـوند البته اين امر بدان معنا نيست كه قبالً پاسخ صد درصد مثبـت را بگيرنـد بعـد بـه خواسـتگاري

جماالً حس نكننـد زمينـه موافقـت نـسبي وجـود نـدارد، درخواسـت بروند، اما تا هنگامي كه ا در اين ميان كـساني كـه از شـنيدن پاسـخ منفـي بـيش از ديگـران ناراحـت . دهند ازدواج نمي

شوند، تا وقتي كه از طريق غير رسمي مسأله را قطعي نكننـد، درخواسـت رسـمي خـود را مي .كنند ارايه نمي

بريم، به طريق اولـي مالت فردي و شخصي خود بكار مي اي را در تعا وقتي كه چنين شيوه در تعامالت سياسي و عمومي نيز بايد اين شيوه را بكار بريم، زيرا در اين سطح پاسخ منفي يـا

يافتـه، پـيش از از اين رو در يك ساختار توسعه . كند اي پيدا مي مثبت ابعاد و آثار بسيار گسترده كوشند از طريق د يا نامزد خود را به مجلس معرفي كنند مي فر» مرغ يك پا دارد «آنكه از موضع

و پس از اسـتمزاج اوليـه . گفتگو و رايزني، موافقت طرف مقابل را براي رأي اعتماد جلب كنند ايـن كـار وقتـي كـه دولـت بـا . كنند فردي را به عنوان نامزد وزارت به طور رسمي معرفي مي

بيشتر رعايت شود، زيرا واكـنش در برابـر پاسـخ جناح است، بايد خط و هم اكثريت مجلس هم .تر است كننده منفي چنين اكثريتي ناراحت

هنگامي از مشورت و تفاهم پيشين بايد پرهيز كرد كه انتقـال اختالفـات بـه سـطح افكـار عمومي مقصود يكي از طرفين باشد، تا از اين طريق به طرف مقابـل خـود بـراي كوتـاه آمـدن

بدون رايزني كافي؛ فردي براي كسب رأي اعتماد معرفي شود، طرف مقابل اما اگر . فشار آورند تـوجهي و برخـورد از احترامي و حداقل بـي حتي اگر موافق وي هم باشد، اين كار را نوعي بي .كند موضع باال تلقي كرده و در برابر آن ايستادگي مي

)268( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تعـاملي نـزد جنـاح در جريان استيضاح اخير و رأي اعتماد بعدي آن روشن شد كه چنين حاكم وجود ندارد، و اگر هم بوده، مصداق گفتگو و تفاهم نيست، بلكه جنگ سياسي از خالل

رود كـه جنـاح مـذكور قـادر بنابراين با چنين وضعي تصور نمي . ابالغ نظرات به يكديگر است واضـحي وقتي كه در مورد مـسأله . رو نايل شود باشد كه به حداقلي از تفاهم در انتخابات پيش

مثل استيضاح وزير كشور سابق تا اين حـد از تـشتت و درگيـري را شـاهديم، چگونـه تـصور شود كه در مسأله مهمي چون نامزدي براي انتخابات به وحدت برسند؟ ايـن اتفـاق تنهـا در مي

دهد كه شرايط و محيط سياسي داخلي به گونـه ديگـري تغييـر كنـد، كـه ايـن صورتي رخ مي . اين يادداشت نيستشرايط موضوع بحث

جويانه ميان جناح مذكور و فراتـر رفـتن از مرحلـه رقابـت و هاي ستيزه اختالفات و شيوه داخل شدن به ستيز، را با شواهد ديگري از رفتار فعاالن اين جناح در جريـان رأي اعتمـاد نيـز

د، امـا واقعـاً وقتي كه براي رأي آوردن حاضرند به نام مخالف ثبت نام كنن . توان توضيح داد ميموافق وزير باشند و از اين طريق فقط جلوي اظهارنظر مخالفان واقعي را بگيرند، بدان معناست

. آميز و مبتني بر تفاهم ميان طرفين درگيـري وجـود نـدارد كه حداقل شرايط براي رفتار رقابت ت، بلكه به علت اگر طرفين براي يكديگر احترام قايل بودند، چنين كاري نه تنها اثر مثبت نداش

شد، اما چـون طـرفين در برابـر توهيني كه در آن نهفته است، موجب كاهش رأي مثبت هم مي يكديگر موضع پيشيني دارند و گفتگو و منطق چون ميخ آهنيني كه به سنگ نرود، به آنـان اثـر

م، زيـرا ندارد، لذا دور از انتظار نيست كه در اين محيط جنگي شاهد رفتارهاي فريبكارانه باشـي شـود و در رقابـت خدعه و رفتار فريبكارانه تنها در جنگ است كه مورد قبول نسبي واقـع مـي

.سياسي و غير سياسي، خدعه و نيرنگ پذيرفتني نيستجالب اينكه همين مجلسي كه در برابر رفتار مذكور آن نماينـده در تـضييع حـق مخالفـان

يـر را بـه اتهـام اسـتفاده از مـدرك جعلـي عمالً سكوت نسبي كرد، هفته پيـشتر از آن يـك وز . در حالي كه اين كار تفاوت ماهوي با تقلـب مـذكور نـدارد ! استيضاح و از وزارت بركنار كرد

تواند از مردم بخواهد كه در اجراي قـانون صـداقت داشـته باشـند و چنين مجلسي چگونه مي فريبكاري پيشه نكنند؟

وقتـي كـه رقابـت، و نـه سـتيز را . اسـت نفـر 275مورد ديگر هم مـسأله شـمارش آراي ايـن كـار در . الخطابي را بپـذيريم پذيرفتيم، پس از گفتگو در باره موضوع، در نهايت بايد فصل

رأي اكثريت هم وقتي اصـالت دارد كـه بـه . ساالر و دموكراتيك رأي اكثريت است جامعه مردم

)269( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اشد، اما هنگـامي كـه در ايـن رأي اندازه كافي درباره موضوع گفتگوي آزاد و موثر انجام شده ب شود كه اين شرط محقق نـشده، تواند حرف بزند، معلوم مي اعتماد، فقط يك نفر از مخالفان مي

اند، و هنگامي كه به گفتگو و مفاهمه نيـاز نباشـد، منطـق و اسـاس چرا كه نيازي به آن نداشته و زيـاد كـردن آرا را بـراي شود و طرفين دعوا هرگونه دستكاري و كم گيري هم مختل مي رأي

شمارند، و اينجاست كه با پديده اعتراض به تقلب در شمارش يـا انـداختن آراي خود مجاز مي وقتي كه من به خود حق دهم كه به نام مخـالف . شويم اضافي در رأي اعتماد مذكور مواجه مي

اي لي چنين اجـازه نام كنم ولي مخالفت نكنم و فقط حق مخالفان را ضايع كنم، به طريق او ثبتشوم كه بـا هـر طريـق ممكـن فـرد مـوردنظر خـود را از را هم براي خود يا دوستانم قايل مي

.صندوق خارج كنيمبا كاهش درآمدهاي نفتي اختالفات مذكور در جناح حاكم وضـعيت شـديدتري هـم پيـدا

ات موجود و آتي خواهي مفرط و نيز فرار از زير بار پذيرش مسئوليت ناماليم كند، زيرا سهم ميو فقدان انسجام و تجربه سياسي نزد بخش مهمـي از جنـاح مـذكور، جملگـي تـشتت و چنـد

كافيست كه فرصت موجود براي اين رويداد از سـوي منتقـدان . كند دستگي را بيش از پيش مي !موجود از آنان سلب نگردد

تكرار يك شعار در دو قرن )به مناسبت سالروز تصويب قانون اساسي(

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1387 آذر 13

قانون اساسي هر كشوري ميثاق عمومي مـردم . آذر سالروز تصويب قانون اساسي است 12شايد براي برخي افـراد مفـاد اصـول و . براي تعيين حقوق افراد و دولت و رابطه ميان آنهاست

البته اين موضـوع مهـم اسـت، امـا . محتواي قانون اساسي و پرداختن به آنها مسأله اصلي باشد زيرا دو اصل ديگر مقدم بر محتوا و مضمون و اصـول . اهميت اصلي را در شرايط كنوني ندارد

.قانون اساسي وجود دارد كه ابتدا بايد درباره آن دو اصل درك و تفسير روشني داشتبه . اسي است اصل اول، ارجاع به آراي عمومي براي قانوني شدن متن و محتواي قانون اس

خواهد باشد، اما اعمال و رسـميت يـافتن آن بـراي عبارت ديگر منشاء قانون اساسي هرچه مي هركـسي بـا هـر . اجرا منوط به توافق اكثريت مردم، آن هم مردم ايران و نه ديگـر ملـل اسـت

ايي و اجر . گرايشي كه تابعيت ايران را دارد، حق مخالفت و موافقت با اين قانون را داشته است و قانوني شدن اين قانون به عنوان ميثاق ميان مردم از يك سو و ميان مـردم و دولـت از سـوي

بنابراين هر وضـعيتي كـه پـس از رسـميت . شد كنندگان محقق مي ديگر با رأي اكثريت شركت يافتن اين قانون، به وجود آيد كه نافي اين اصل باشد، به منزله ضديت با بنيـان قـانون اساسـي

اين وضعيت چه به صورت رسمي بيان شود يا به صورت ضمني اجرا گـردد، نتيجـه آن . استساالري و جمهوريـت اسـت اين اصل همان بنيان مردم . در هر حال نقض بنيان اين قانون است

.كه شعار محوري انقالب بوده استي هاي شخصي و نهـاد حاكميت قانون به معناي نفي اراده . اصل دوم، حاكميت قانون است

هاي شخصي و نهادهاي فوق اگر با هر توجيهي برخي اراده . در اجرا يا عدم اجراي قانون است در چنين محيطـي قـانون و . قانون تعريف و عمل شود، اين امر به منزله نفي اعتبار قانون است

. اي صوري و باري به هر جهت و صـرفاً از بـاب رفـع تكليـف اسـت نويسي فقط وظيفه قانون

)271( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ايـم، دردي از اي و با چه مضموني نوشـته از اينكه چه تعداد قانون و در چه زمينه گزارش دادن . نويـسد لزومـاً بايـد پيگيـر اجـراي آن نيـز باشـد مرجعي كه قانون مـي . كند جامعه را دوا نمي

هاي صدقات بـراي كمـك بـه توجهي به پيگيري در اجراي آن مثل انداختن پول در صندوق بيدهـيم، از است، اما اگر بدانيم كه پولي كه براي كمـك بـه نيازمنـدان مـي محرومين و نيازمندان

شود، در اين صورت نه تنها وظيفه خـود را در كمـك بـه اي صرف امور شخصي مي سوي عده .ها نيز شريك و مسئول هستيم ايم، بلكه در مصرف بيهوده اين پول آنان انجام نداده

يب قانون اساسي هستيم، حاكميت قانون بيش اكنون كه در آستانه گذشت سه دهه از تصو هـاي مجلـس گزارشـي از رونـد مركز پژوهش . از هر دوره ديگري با چالش مواجه شده است

دهنده فقـدان حاكميـت قـانون اجراي قوانين مصوب مجلس هفتم را ارايه كرده است كه نشان ه پـيش بـاالترين مقـام است و متأسفانه در دولت اخير براي اولين بار شاهد بوديم كه چنـد مـا

.اجرايي نيز به صراحت بر اين سياست تأكيد كرد مورد از قوانين مهلت دار مجلس هفتم تـاكنون عمـل 45دهد كه گزارش مذكور نشان مي

مـورد در 13نشده است، بيش از اين تعداد نيز در خارج از مهلت مقرر اجرا شده و فقـط بـه توان واقعيت امر را روشن ا با عدد و رقم و تعداد نمي و طبع !. زمان تعيين شده عمل شده است

كرد، چرا كه عدم اجراي يك قانون مثل قانون بودجه، اهميتي برابر عدم اجراي صدها قانون در و به احتمال قـوي قـوانين اجـرا نـشده . هاي دوجانبه با كشورهاي ديگر دارد نامه زمينه موافقت

ر يك قانون هم عالماً و عامداً اجرا نشده باشد، اين امـر حتي اگ . بيشتر از نوع قوانين مهم است به منزله فقدان حاكميت قانون است، چه رسد به اينكه بخش مهمي از قوانين اجرا نشود يـا در خارج از موعد آن اجرا شده باشد و اين ارقام را بايد در كنار مـواردي قـرار داد كـه قـانون بـه

والً چيزهايي اجرا شده كـه قـانون آن تـصويب نـشده صورت ناقص و غلط اجرا شده و يا اص اين گزارش در حالي است كه بخشي از دوره آن مجلس مطابق با حضور دولت پيـشين !! است

.تر به اجراي قانون بود بود كه طبعا ملتزممسئوليت اين وضع متوجه چه شخص يا نهادي است؟ گرچه به معناي كلي همـه افـراد و

ن وضع مسئوليتي را بر دوش دارند، اما وظيفه مرجع قانونگذار بـيش از نهادهاي حكومتي در اي كنـد، ابـزار نظـارتي بـر مرجعي كه قانون را تصويب مـي . همه افراد و نهادهاي حكومتي است

اعتقـادي خـودش بـه دهد، به منزلـه بـي اجراي آن را هم دارد، و اگر چنين كاري را انجام نمي شود، امـا آورتر از همه اينكه چنين گزارشي منتشر مي ، تأسف اش است انجام وظيفه قانونگذاري

)272( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اند كه ايـن وضـع طبيعـي و قابـل انتظـار شود، گويي همه پذيرفته هيچ واكنشي برانگيخته نمي ظاهراً اين موضوع به خـصلت عمـومي مـا تبـديل شـده اسـت كـه تأكيـد را بـر توليـد . استآورنـد، امـا نيست، مثل مردمي كه فرزنـد مـي گذاريم، اما مراقبت و نگهداري در قاموس ما مي

بينـيم، در سطح شـهر و كـشور هـم ايـن را مـي . نگهداري و تربيت آنان برايشان اهميتي ندارد شود و هزينه نسبتاً گزافي هـم بـراي آنهـا پرداخـت خيابان احداث يا آسفالت جديد ريخته مي

هاي ايجاد شـده بعـدي بـه و بلندي شود، اما نگهداري و تعمير يا رفع چاله و چوله و پستي ميگيـري و تعميـرات را چـون احتمـاالً لكـه . گيـرد ندرت در دستور كار نهاد يا مرجعي قرار مـي

توان به عنوان يك موضوع جالب در گزارش عملكرد ارايه و احيانا با قيچي كردن نـوار آن نميمجلـس هـم . آيد شم ميرا افتتاح كرد، در حالي كه ريختن آسفالت جديد متفاوت است و به چ

شود، امـا كـار در نوشتن قانون و ثبت و ضبط آن براي افكار عمومي و احياناً تاريخ پيشقدم مي چنداني به اجرايي شدن آن ندارند، گويي كه وظيفه مجلس تا همين مرحله است و پس از ايـن

.دار مسئوليتي نيست ديگر عهدهصوص قـوانين مـصوب و روي زمـين هـا در خـ رسد كه گزارش مركز پژوهش به نظر مي

نويسي و حاكميت قانون در ايران است، چرا كـه مانده بخش كوچكي از واقعيت موضوع قانون كند، امـا شـكاف عظيمـي هاي رسمي و اسناد مكتوب استناد مي اين گزارش معموالً به گزارش

حاكميـت قـانون فقدان . دهد وجود دارد ميان اصل و واقعيت ماجرا با آنچه كه در عمل رخ مي گزارش . ترين تخلفات براي جامعه است هايش يكي از پرهزينه النفع ها و عدم به لحاظ خسارت

مذكور كوشيده است كه توجه را به ميـزان خـسارت ناشـي از عـدم اجـراي قـانون برگـزاري ترديدي نيست . مناقصات جلب كند، بدون اينكه قادر باشد عدد و رقمي در اين زمينه ارايه كند

هاي ناشي از اين مشكل در كشور چنان زياد است كه اگـر مرجعـي مـستقل كه حجم خسارت .شد شنيدند، بلند مي توانست آن را برآورد و اعالن كند، دود از كله همه كساني كه آن را مي مي

سال پيش كه دوم خرداد آغاز شد، يكي از شعارهاي محوري و مهم آن جنـبش، دفـاع 12د، و دستاوردهاي اين شعار در چهار سال اول اصالحات فراتـر از آن بـود از حاكميت قانون بو

اما متأسفانه عدول و بازگشت از اين شعار چنان شد كار را . رسيد كه در ابتدا به ذهن برخي مي كنم كـه اگـر قـرار باشـد ريـيس جمهـوري به امروز و دولت كنوني رسانده است، و تصور مي

اش، حاكميـت به عرصه ميدان بگذارد، از ميان سه شـعار عمـده خيرخواه براي كشور و ملت پا قانون، حتماً در رأس آنها خواهد بود، و دو شعار ديگر هم بايد به نحوي باشـد كـه مقـوم ايـن

)273( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در ابتداي قرن بيستم كه انقالب مشروطيت آغاز شد، شعار محوري آن انقالب نيـز . شعار باشد ر جنبش دوم خرداد، اين شعار مجدداً مطرح شد، چـرا كـه قانون بود، در پايان قرن بيستم هم د

مشكل حل نشده بود، و اكنون در دهه اول قرن بيست و يكم باز هم بايد ايـن شـعار را مطـرح . كرد، اميدوارم فرزندان ما در اواسط يا پايان قرن ديگر مجبور نباشند كه چنين شعاري را بدهند

آيا ممكن است؟

دشو درسي كه آموخته نمي »سالروز مرگ تختي«

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1387دي 21

سـپس كـشور . خبر مهمي بـه سـرعت در سـطح تهـران 1346روز هجدهم دي ماه سال مرگ غالمرضا تختي؛ خودكشي يا قتل؟ تختي از بسياري جهـات بـراي جامعـه آن . منتشر شد

يك سو پرافتخارترين ورزشكار ايرانـي در وي از . روز و بعد از آن ايران اهميت داشت و دارد مسابقات جهاني و المپيك بود، اما مهمتر از آن خصايص انـساني و آزادمنـشي اوسـت كـه بـا

شـود و نـزد مـردم او را بـه عنصر قهرماني آن هم در رشته ورزشي پهلواني كشتي، عجين مـي مرحـوم مـصدق و روابـط اش از كند، مخالفت وي با دربار و طرفداري قهرماني واقعي بدل مي

االطراف ساخته اي جامع اهللا طالقاني از او چهره نزديك او با فعاالن مذهبي از جمله مرحوم آيت . بود

اهميت خبر منتشره در چه بود؟ در درجـه اول غيـر منتظـره بـودن خبـر و در درجـه دوم اخباري كه پيش از آن ها در ايران، بويژه با ناك بودن اينگونه مرگ اهميت تختي و باالخره شبهه

اقدامات ساواك و احضارهاي مكرر او و كينه برادر كوچكتر شـاه از او منتـشر شـده بـود ايـن .كرد حساسيت را زيادتر مي

بـه همـين دليـل هـم . با انتشار خبر مرگ، بالفاصله گفته شد كه رژيـم او را كـشته اسـت هاي تختي، بـر خودكـشي او مهـر هساواك دست به كار شد تا با انتشار اسناد و مدارك و نوشت

تأييد و قطعي بزند، و روزنامه كيهان نقش هميشگي خود را براي رژيم در اين چارچوب بازي امـا . تر اخبار الزم را در خـصوص خودكـشي تختـي منتـشر كـرد كرد و به سرعت هرچه تمام

مردم به صحت آن شد، اعتماد تر منتشر مي تر و مفصل مشكل اين بود كه هرچه اين اخبار سريع دليل اول اين است كه ذهنيـت . كنم چرا؟ در اينجا به دو دليل مهم آن اشاره مي . گرديد كمتر مي

اي اساطيري و قهرماني بود، قهرماني كه بسيار قدرتمنـد اسـت و مردم از مرحوم تختي به گونه

)275( فتگو با عباس عبدينويسي در گ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اش در س عقيـده مالد، قهرماني كه قيد مـال و دنيـا را زده و براسـا پشت حريفان را به خاك مي پذيرفت كـه وي بـه وضـعيتي از برابر دربار هم ايستاده است، بنابر اين ذهنيت، طبعاً كسي نمي

بحران و فشار روحي رسيده باشد كه خودكشي كنـد، پـذيرش خودكـشي متـرادف بـا سـقوط موضوع مورد بحث اين يادداشت پرداختن به اين دليل نيست، بلكه دليل . تمامي آن ذهنيت بود

.تري دارد اندوزي سياسي اهميت اساسي م از حيث تجربهدوترين علت در رد نظريه خودكشي تختي از جانب هاي مستقل از حكومت مهم فقدان رسانه اي مستقل نبود، دخالـت حكومت استبدادي شاه حاضر به پذيرش نهاد رسانه . افكار عمومي بود

حكومت از بيان هـر . رژيم شده بود در جزييات مطالب و حتي تيترهاي مطبوعات، طبيعت اين تـرين راه حرفي واهمه داشت و چون قادر به دفاع از خود نبود، به جاي اصالح خويش، راحت

مـدت شـيرين و اين راه در كوتاه . ها بود انتخاب كرد را كه سانسور و كنترل مطبوعات و رسانه ناخوشايندي عليـه او و وقتي كه كسي در مسند قدرت باشد، و هيچ نقدي و خبر . جذاب است

حكومت تحت امرش منتشر نشود، و نويسندگان ريز و درشـت جـز مجيـز چيـزي نگوينـد، و تمامي كارها بر وفق مراد معرفي شود، طبعاً نوعي احساس خـوش بختيـاري بـه چنـين فـردي

ايـن . شـود ها در چنين مواقعي با نتيجه عكس مواجـه مـي دهد، اما تمامي اين خوشي دست مي احمـد، دكتـر را نه تنها در مرگ مرحوم تختـي، بلكـه دربـاره صـمد بهرنگـي، جـالل آل اتفاق

رسـد كـه رژيم در چنين مواقعي به ايـن تـصور مـي . شريعتي و سينما ركس آبادان نيز شاهديم مخالفانش افرادي دروغگو و فريبكارند، در حالي كه اين وضع نا ناشـي از بـد ذاتـي مخالفـان

بذرهايي است كه به دست حكومت استبدادي در نفـي وجـود رسـانه بلكه ناشي از و محصول .مستقل كاشته شده است و در چنين مواقعي بايد آنها را درو كند

براي توضيح اينكه چگونه باور به قتل تختي از سوي رژيم تا عمق استخوان اين رژيم هم ه داليل متعـددي در جريـان تكنيك ب دانشجويان پلي . كنم اي را تعريف مي نفوذ كرده بود، واقعه

مرگ تختي بسيار فعال بودند، آنان به همراه دانشجويان دانشگاه تهـران مجلـس ختمـي كـه در هاي زيادي داشـتند و نقـش مسجد سجاد در سوم تختي برگزار كردند، در هفتم وي نيز فعاليت

تختي «، »اهخودكشي قهرمان، دروغ ننگين ش «اصلي را در تظاهرات و سر دادن شعارهايي چون تختي، تختـي، ملـت وفـادار تـو؛ بميـرد، بميـرد، دشـمن «، »نكشت خود را، او را شهيد كردند

داشتند و ساواك هم از اين موضوع اطالع پيدا كرده بود كه آنان در حال آماده ... » خونخوار تو يـيس سپهبد مقدم در آن زمان ر. تر مراسم چهلم تختي هستند كردن خود براي برگزاري باشكوه

)276( فتگو با عباس عبدينويسي در گ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

تكنيك گفتگو كند و آنان را مجاب گيرد كه با دانشجويان پلي اداره سوم ساواك بود، تصميم مي فرستد و با هماهنگي قبلـي تعـدادي از دانـشجويان را بـراي نمايد، لذا يك خودروي ون را مي

هـاي كرد كه وي پس از صـحبت يكي از دانشجويان تعريف مي . كند مالقات با خود دعوت مي گفت كه و توضيحات مفصل از موضع ضعف و استيصال و به نوعي با خواهش و تمنا مي اوليه

دانـم دهـد كـه مـي وي در عين حـال ادامـه مـي . ايم به چه زباني بگوييم، كه ما تختي را نكشته قضيه روشن !! پرسد كه؛ بابا تختي را چگونه كشتيد؟ اي ندارد، حتي پسر من هم از من مي فايده

كند حتـي اگـر تختـي بـا صـداي پهبد مقدم هم خودكشي تختي را باور نمي است، حتي پسر س خود اعالم كرده بود كه خود را كشته است باز هم فايده نداشت، در اين ميان اگر فرزند مقـدم

رود؟ كند از مردم عادي چه انتظاري مي باور نمياقعـه هـستند، چگونـه افتد؟ زيرا رژيم و ساواك از نظر مردم متهم اين و چرا اين اتفاق مي

توان به صرف انكار متهم، پذيرفت كه تختي خودكـشي كـرده اسـت؟ مـردم كـه در لحظـه ميهاي مستقل اند، حتي اگر تعدادي افراد هم حاضر باشند، در غياب رسانه خودكشي حاضر نبوده

كوشـيد كـه اتفاقـاً رژيـم هرچـه بيـشتر مـي . از قدرت باز هم اين مشكل بوجود خواهـد آمـد شد و حتي همين ندات و ادله الزم را براي اثبات خودكشي تختي ارايه كند، كمتر موفق مي مست

بعـالوه هنگـامي كـه حكومـت بـه . ها هم از نظر مردم دليلي بر جرم ساواك و شاه بود كوشششد، طبيعي بود كه ايـن سياسـت، بهتـرين قرينـه ها مانع برگزاري ختم براي وي مي انواع شيوه

.تل بودن آنان باشدبراي اثبات قاشد و بر خودكـشي وي تأكيـد از سوي ديگر هر كس هم كه در اين وانفسا وارد ميدان مي

. و اينكه براي بيان اين نظر پول گرفتـه اسـت . شد كرد، به سرعت متهم به مزدوري رژيم مي مين ايـن بسياري از افراد معتقد به خودكشي وي بودند، اما هيچگاه به صورت علني حاضر به بيـا

زيرا مگر آنان در بيان حقايق و اخبار و نظرات ضد رژيـم آزاد . عقيده نبودند و حق هم داشتند .بودند كه اكنون خود را موظف به بيان اين عقيده به نفع رژيم بدانند؟ طبعاً پاسخ منفي است

دادند و حتي احتمـال انـدك از سوي ديگر عده بسياري هم زحمت بررسي را به خود نمي داشتند و فوراً به اشـد وجـه، حكومـت را مـتهم بـه كـشتن تختـي كشي را هم منظور نمي خود

هاي سياسي در تخريب حكومت داشتند، شايد اين تصور پيش آيد كه چنين كردند، اينان انگيزه كاري غير اخالقي است، اما فارغ از اين نكته، بايد گفت چنين كاري حتي اگر اخالقاً قابل دفاع

دهد، بايـد حكومتي كه اجازه بروز فعاليت سياسي را نمي . م آن كامالً قابل انتظار بود نباشد، انجا

)277( فتگو با عباس عبدينويسي در گ هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

انتظار آن را داشته باشد كه منتقدين آن در چنين مواقعي خود را بسيج كـرده و عليـه حكومـت در اين زمينه جاي بحث باز هم وجود دارد، اما مشكل اين است كه هنوز هم از اين . تبليغ كنند .ايم شن درس و عبرت الزم را نگرفتهامور رو

مشكل اصلي پژوهش در ايران بودجه نيست

روزنامه سرمايهمنتشر شده در -1387دي 30

هاي اعالن شده براي برنامه پنجساله سوم بايد در پايان برنامه سه درصـد از مطابق سياست ار بااليي است و در گرچه اين رقم بسي . توليد ناخالص داخلي كشور به پژوهش اختصاص يابد

به عنوان هدف تعيين شـد و هيچگـاه هـم محقـق ) كمتر(هاي قبلي نيز بارها ارقام ديگر برنامهنشد، اما اين بار رقم مذكور بيش از پيش شده است در حالي كه زمينه انجام و نياز بـه تحقيـق

ـ . بيش از گذشته كاهش يافته است ژوهش در در واقع بهتر است گفته شود كه مـشكل اصـلي پتوان گفـت صـرف بودجـه بيـشتر در شـرايط كنـوني، كشور ما، كمبود بودجه نيست، حتي مي

پرسيد چـرا و چگونـه؟ مگـر چنـين حتماً مي ! موجب تضعيف جايگاه پژوهش نيز خواهد شد تمركز اين يادداشت بـر پژوهـشهاي غيـر . چيزي ممكن است؟ پاسخ اين يادداشت مثبت است

.صنعتي و غير فني استشود كه در درجـه اول ژوهش وقتي در يك جامعه به يك فعاليت مستمر و پويا تبديل مي پ

علم و اصول و ضوابط علمي به عنوان يك گزاره مهم نزد جامعـه و صـاحبان قـدرت پذيرفتـه پـذيرش . هـا نـدارد ها و اهداف افراد و حكومـت گيري اين امر لزوماً ربطي به جهت . شده باشد

باال رفتن و ارتقاي جايگـاه دانـشمند و عـالم و پژوهـشگر در نهادهـاي اي موجب چنين گزاره شود، به عنوان مثال موسـسات آموزشـي و پژوهـشي بجـاي اخـراج و انـزوا مربوط به علم مي

كوشند كه خبرگان علمي را حفظ و بر صدر بنشانند و رقابت براي جذب آنان مسأله مهمـي ميپژوهش ابتـدا . گردد موجب تكميل مراحل پژوهش مي پذيرش گزاره مذكور . شود براي آنان مي

شـود، در مرحلـه بعـد نتـايج و از سوال آغاز و سپس با انتخاب روش علمي مناسب، انجام مي گيرد و پس از اين مرحله اسـت شود و در معرض نقد علمي و عملي قرار مي ها منتشر مي يافته

هـاي شـود، پاسـخ يشنهاد و اجـرا مـي هاي پژوهش قبلي پ كه پژوهش بعدي با ايستادن بر شانه

)279( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كوشـد دارد يا مـي هاي ديگر برمي پذيرد و گامي براي يافتن پاسخ براي پرسش درست آن را مي .هاي نادرست آن را تصحيح كرده و پاسخ درست را بيابد پاسخ

اي پژوهش و نتايج آن جزو موضوعات محرمانه نيست، و مـردم و جامعـه در چنين جامعه هـا هاي آن اطـالع يابنـد، افـراد بـراي دسترسـي بـه ايـن يافتـه ستند كه از يافته بسيار راغب ه

مند به ارائـه نتـايج پردازند دولتها و موسسات پژوهشي نيز عالقه هاي مادي الزم را نيز مي هزينهتوانـد تبـديل در اين جوامع پرسش ممنوع نيست، هر موضوعي مي . و بحث پيرامون آن هستند

خيـالي نيـست، پشتوانه و از روي بـي سوال كردن بي . باره آن پژوهش شود به سوال و سپس در كوشند پاسخي قابل قبـول را بـراي هاي درگير ماجرا مي شود، كليه طرف وقتي سوال مطرح مي

آن پيدا كنند، از اين روست كه رجوع آنان به پژوهشگر امري قابل انتظار است و هنگـامي كـه يج آن هستند و پس از انتشار نتايج نيز همه درپي نقد و رد و پژوهش شروع شد، همه منتظر نتا

.تأييد آن و سپس استفاده از اين نتايج براي حل مشكل هستنداول اينكه موضوعات ممنوعـه بـراي . اما در جامعه ما، هيچكدام از اين عناصر وجود ندارد

دوم اينكـه، . شود مي! در نتيجه پژوهش در اين موضوعات بالموضوع . طرح سوال فراوان است هاي روشني دارند، كه نياز بـه تحقيـق را از سواالت مختلف درباره موضوعات باقيمانده، پاسخ

بنـدي هاي عوامانه و غير علمـي و بـسته اين اتفاق دو دليل دارد، يك دليل به پاسخ . برد ميان مي به همـين . لوژي است شود، بلكه منشاء آن ايدئو هايي كه از علم اخذ نمي پاسخ. گردد شده برمي

مـا . شـود دليل است كه به سهولت و مثل آب خوردن براي اداره دنيا رهنمود و برنامه صادر مي دليـل ديگـر بـه . اي هم علم لدنّي داشته باشند و كسي از آن خبر نـدارد دانيم شايد عده چه مي

و حل آنها در جوامع پيشرفته مشكالت پيچيده است، . گردد وضوح بيش از حد مشكالت برمي نيازمند تحقيق است زيرا آنان ضوابط علمي و منطقي را در اداره امور تـا حـد ممكـن رعايـت

شـود و نيازمنـد كنند و طبعاً اگر با مشكلي مواجه شوند، آن مشكل با چشم عادي ديده نمي ميمثـال تر شود، اين اجازه بدهيد مثالي بزنم تا روشن . هاي تيز و ابزار دقيق پژوهشگر است چشم

.زنم كه تعداد بيشتري از خوانندگان با آن آشنا هستند را از فوتبال ميفرض كنيد تيم فوتبالي در دنيا وجود دارد كه هيچ نظارت و كنترلي بر بازيكنـانش نـدارد،

داري كننـد و مـست و اليعقـل وارد ممكن است برخي از آنان شب مسابقه تا صبح، شب زنده مسأله روشن است، . قدرت بدني الزم را براي بازي نداشته باشند زمين شوند و تمركز فكري و

حل هم روشـن اسـت، و نيـازي بـه اسـتخدام مـدير آزمايـشگاه فيزيـك بـدني باشـگاه اما راه

)280( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

داري فوتبـال اين تيم بديهيات تيم. ميالن براي حل مشكل قدرت بدني اين بازيكنان نيست .ث.آمـشكالت بـا چـشمان عـادي و . صرف هزينه نداردكند، لذا نيازي به پژوهش و را رعايت نمي

اما اگر بازيكني در تيم ميالن دچار افت قـدرت جـسماني شـود، . شود سو هم ديده مي حتي كم سـازي و آزمايـشگاه فيزيـك شناس تيم، مـدير بـدن طبيعي است كه نيازمند ارجاع آنها به روان

زيرا اين تيم تمامي موارد عادي . كننداست تا با دقت الزم مسأله را پيدا ... جسماني و پزشك و بـا چـشم عـادي و حتـي ) كه هـست (كند و اگر مشكلي هست و ضوابط معمول را رعايت مي

اما در ايران همانقـدر . تيزبين هم قابل رويت نيست و نياز به پژوهش و تحقيق و آزمايش است يـست فقـط كه مشكل مشهود است ره حل هم مشهود است و بـراي آن نيـازي بـه پـژوهش ن

.كافيست اندكي از پوسته استبدادي خود بيرون آييمنفع منتظر نتايج آن هستند، دليل ديگر اينكه، پژوهش اگر براساس نياز باشد، همه افراد ذي

مثل همان بازيكن كه تا روشن نـشدن دليـل افـت قـدرت وي، از سـوي مربـي كنـار گذاشـته شـود، مـديريت باشـگاه و يمت او كم مـي شود، مطبوعات درباره آن سخن خواهند گفت، ق مي

شوند به همين دليل همه در انتظار اعالم نتيجه تحقيقات و شخص بازيكن به پرسش كشيده مي ام كه تاكنون كسي منتظر نتايج پژوهشي باشد، زيرا هـر اما در ايران نديده . پژوهش خواهند بود

تواننـد بـه كـار خـود ي خاطي مي و آن بازيكن و مربي و مد . اثر در وضعيت است اي بي نتيجه .محكمتر از گذشته ادامه دهند و آب هم از آب تكان نخورد

شـود، و چـون نقـد وقتي كه نتايج منتشر يا مورد توجه قرار نگيرد، طبعاً نقـد هـم نمـي شود و عناوين آن در گزارش كار ادارات و شود، هر دوغ و دوشابي به نام تحقيق انجام مي نمي

تنها پژوهشي كه مورد توجـه مخاطـب . ها خواهد بود بخش ويترين ت آنها زينت مراكز و مجال ها درباره انتخابات است كه بدون ذكر يكي دو تا از نتـايج داخلـي و محرمانـه است نظرسنجي

!آنها هيچ جلسه سياسي آغاز جذابي نخواهد داشتتر ديگـري صلشد، توضيحات مف اگر طوالني شدن يادداشت موجب مالل خوانندگان نمي

دادم و اينكه چگونه پژوهش و تقلـب در پـژوهش، دكـان ارتقـاي در نقد وضعيت پژوهش مي هاي علمي در موضوع پژوهش و نان قرض دادن اساتيد به يكديگر، و علمي شده است، سرقت

.ارايه آمار و ارقام از صرف بودجه پژوهشي، تنها داليل بقاي فعاليت پژوهشي است را مطالعه كردم كه سه مقاله نسبتاً جالب و علمي در موضوعات مهم جامعه اي اخيراً نشريه

اي بحـث هاي انجام شده استخراج شده بود، اما دريـغ از ذره در آن وجود داشت كه از پژوهش

)281( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي عمـومي وقتي كه رسانه . آموزي از آنها گيري و عبرت و بررسي علني پيرامون آنها و نتيجه يابد، اما گـويي كترين تحقيقات انجام شده در غرب در آنها انعكاس مي بينيم، كوچ كشور را مي

حلـي اي وجود دارد، نه پژوهشي و نه دسـتاوردي و طبعـاً نـه نيـاز بـه راه كه در ايران نه مسأله .است

بجاي افزايش سهم پژوهش از توليد ناخالص داخلي، بايد كوشيد كه ابتـدا پـژوهش را بـه هاي آن ايجاد كرد، و آن را از وضعيت فانتزي و زمينه مراه با پيش عنوان يك نهاد و ضرورت، ه

.بار آن خارج كرد تأسف

التزام به منطق اصالحي مقدم بر هر نتيجه سياسي

روزنامه اعتماد مليمنتشر شده در -1387اسفند 12

ها و اصولي است كه تنهـا در صـورت نهادينـه شـدن آنهـا در طلبي مبتني بر ارزش اصالحهـا حرف زدن از اين ارزش . رود ن و انديشه و سپس رفتار ماست كه اميد به موفقيت آن مي ذه

و اصول كار چندان سختي نيست، حتي التزام داشتن به آنها در شرايط عادي نيـز كـاري اسـت توان ميزان اين التزام را در افراد آزمـون هاست كه مي شدني، اما فقط در شرايط خاص و سختي

از جملـه ايـن . ات اخير از اين حيث نمونه مناسبي براي سنجش ايـن التـزام اسـت انتخاب. كردهـاي فـردي بـا اعتبـار منطـق توان به لزوم تفكيك ميان انگيزهيك سو م يها و اصول از ارزش

هـاي د به ضرورت احترام گذاشتن به انگيـزه يو از سوي ديگر با . حاكم بر رفتار آنان اشاره كرد .نمودد يفردي افراد تاك

شـود، محكـوم كـردن از انتقادات مطرح مي ي برخ يمتأسفانه يكي از نكاتي كه در رد و نف ها و مسايل شخصي محرك بيان اين آنها اسـت و از ايـن ن انتقادات با تمسك به اينكه انگيزه يا

اين گزاره كامالً ضد نگـرش و . ن انتقادات از اساس مخدوش است يگيرند كه ا گزاره نتيجه مي يكننده از آن هر كس باشد، قطعـاً فـردي بـا مـش هاي اصالحي است و استفاده و ارزش اصول چرا؟. طلبانه نيست اصالح

موجـب بيـان انتقـاد ) هـا منافع يا كينه (هاي شخصي ايم كه انگيزه اول اينكه از كجا فهميده سي خوان نزد دوستان وجود دارد؟ بعـالوه فـرض كنـيم كـه كـ شده است؟ مگر دستگاه انگيزه

د كه آيا انتقادات او پايـه يد د يها انتقادي را مطرح كند، چه اشكالي دارد؟ با برحسب اين انگيزه اي داشـته و اساس منطقي دارد و يا خير؟ اگر دارد، آن را بايد پذيرفت، فارغ از اينكه هر انگيزه

در پـشت آن هـا باشد، و اگر اساس و منطقي ندارد، بايد آن را رد كرد، هرچند بهتـرين انگيـزه .قرار داشته باشد

)283( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

توانند مدافعان يك جريان را با همين خواني باشد، ديگران هم مي بعالوه اگر قرار به انگيزه مثالً بگويند كه آنان درپي منافع كشور نيستند، و مثالً پست و مقام و . خواني محكوم كنند انگيزه

و نتيجـه ) هم ندارد و بايد هم بخواهند خواهند و هيچ اشكالي كه اتفاقاً مي (خواهند صندلي مي اگر طـرفين . جو هستند و رفتارشان قابل قبول نيست طلب و منفعت بگيرند كه آنان افراد قدرت

مانـد؟ اين حربه را عليه يكديگر بكار برند، در اين صورت چه مجالي بـراي گفتگـو بـاقي مـي گوينـد ين انگيزه نشوند، از اآلن مـي جالب اينكه برخي از اين افراد براي اينكه متهم به داشتن ا

روشن است كـه ايـن كارشـان چنـد . خواهند كه در صورت پيروزي مثالً پست وزارت را نمي كوشند كـه فـردي را بـه خواهند؟ مگر نه اينكه با تمام توان مي اول اينكه چرا نمي . اشكال دارد

را از ايـن كـار كنـار صندلي رياست جمهوري برسانند تا منشاء خيري شود، پس چرا خودشان ضـمن اينكـه دروغ . كشند؟ آيا اين برخالف جريـان اصـلي كـه درپـي آن هـستند، نيـست مي

تر از اصـل اتهـام اسـت، چـون كنند كه بسيار زشت آشكاري را براي رفع اتهام از خود بيان مي و گيرنـد ترديدي نبايد داشت كه با همين استدالل در صورت پيروزي در مصدر امور قرار مـي

البته خواهند گفت كه من رغبتي نداشتم و برخالف ميل و خواستم و به اصرار دوستان و آقـاي . رييس جمهور اين پست را پذيرفتم تا خدمت كنم و كس ديگري هم نبود كه آن را انجام دهد

و اين سخنان هم در آن زمان وجه ديگري از ريا و دغلكاري را نشان خواهد داد كه جز سقوط .توان بر آن نام نهاد طلبي چيز ديگري را نمي اصالحهاي ارزش

هاي شخصي ها و دوستي طلبي، اينكه كسي درپي منافع شخصي يا حتي كينه از نگاه اصالح مند و منطقي ارايه كند، صد اي نظام خود باشد، اما بتواند اين منافع يا احساسات را در چارچوبه

ا صـرفاً يـ هاي شخصي و از منافع و حب و بغض بار ترجيح دارد بركسي كه مدعي است فارغ كند، اما قادر نيست كه در يك چارچوب منطقـي براي رضاي خاطر خدا يا منافع ملي عمل مي

كه يقين بدانيم به احتمال فراوان دروغ هـم (چنين فردي هر چند راست بگويد . آن را ارايه كند ه در چـارچوب منطقـي و ضررش براي كشور بـسيار بيـشتر از كـسي اسـت كـ ) خواهد گفت

.هاي خودش است ها و دوستي ها و كينه عقالني درپي حداكثر كردن منافع خود يا تأمين بغضطلبانه بايد از همه افـراد خواسـت كـه هـيچ مـانعي در پيگيـري ايـن اتفاقاً از منظر اصالح

بـه گونـه اهداف شخصي خود ايجاد نكنند و با ريا و تقلب و دو رويي سعي نكنند كه آنهـا را صداقت داشته باشند و با شهامت بگويند درپي منافع شخصي خود هستند، . ديگري جلوه دهند

دهند و اما اين كار را در چارچوب ضوابط موجود و منطق و عقالنيت و با شفافيت كامل انجام

)284( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كنند، منـافع جمـع در صورتي كه همه افراد منافع و عاليق شخصي خود را به اينگونه پيگيري كه قادر نيستند، منافع عمومي مورد ادعـاي خـويش را در يآيد، در مقابل كسان نيز به دست مي

اي منطقي و عقالني پيگيري نمايند، عمل آنان جز خيانت و ضرر حاصلي براي كشور چارچوبههـا توان گفت كه نقطه محوري اصـالحات تغييـر در انگيـزه در واقع مي . در بر نخواهند داشت

كه چنين كاري در قدم اول نشدني است و جـز رياكـاري و شارالتانيـسم سياسـي نيست، چرا مند و عقالني كردن چگـونگي حـصول بـه نقطه محوري اصالحات قاعده . نتيجه ديگري ندارد هـاي فـردي و محكـوم كـردن آنهـا و بحث كردن از وجود انگيـزه . هاست اين اهداف و انگيزه

ن، صـرفاً ناشـي از ضـعف يها و استدالل منتقد روش فراموش كردن منطق و عقالنيت حاكم بر .استدالل است

غالب كردن احتجاجات و احساسات بر فضاي گفتاري و كوشش براي بـه حاشـيه رانـدن نقد و اينكه فعالً وقت نقد نيست و يا بكار بردن مكرر كلمه تخريـب كـه جـزو كلمـات رايـج

ي نامتعين و تيره نـدارد و نتـايج چنـين اي جز گام زدن در فضا مخالفان اصالحات است، نتيجه تر از آن است كـه در ابتـدا بـه ذهـن اي حتي شانسي هم نخواهد شد، بلكه نتايج آن منفي شيوه

هاي اوليه اصالحات را در كنش سياسـي خـود ناديـده وقتي كه اصول و ارزش . شود متبادر مي ايم و هم نتيجـه ي را باخته بگيريم، از هر دو جهت بازنده خواهيم شد، هم اصل مشاركت سياس

.راتوان در اين مقال مثال زد، كه چگونه فرامـوش كـردن بجز نكته فوق موارد ديگر را هم مي

طلبانـه وارد دسـتور اينكـه بايـد شـهادت . شود ها، موجب تناقضات رفتاري و شعاري مي داعيهر چارچوب انتخابات نـه اي سياسي د وار آماده مبارزه شد، آن هم در مبارزه ميدان شد، يا حسين

هاي اصالحي است، بلكه حـاكي از بـه سـخره توجهي مفرط به مفاهيم و آموزه تنها نشان از بي گرفتن مفاهيم رايج دانش سياسي نيز هست و چنين سخناني معرف نوعي سردرگمي سياسي و

. ماسـت اعتباري بيشتر كلمات و مفاهيم در زبان سياسي جامعه تحليلي و نيز كمك كردن به بي اي براي دميدن روح مجـدد گير شدن اصالحات شد، اكنون دستمايه موضوعي كه موجب زمين

!!مه جان شده استيا ني جان يبه اين كالبد ب

هاي الزم وحدت شرط

ماهنامه صنعت و توسعهمنتشر شده در -1388آبان

از اعمـاق شـود و اين رسم ديرين ماست كه هر موقع اختالفات اوج گرفتـه و علنـي مـي شود و هر كسي به فراخور جايگـاه مان بلند مي كند، فوراً فرياد وحدت وحدت جامعه فوران مي

كه بيشترين اختالف درباره معنا و مفهوم و » وحدتي«كند، خود ديگران را دعوت به وحدت مي حدود و ثغور آن است و اگر نيك بنگـريم دعـواي اصـلي دربـاره همـين مـضمون وحـدت و

توان كسي را در ايـن زمينـه بـه وحـدت تحقق آن است، از اين رو است كه ديگر نمي هاي راهاما اشكال فراخوان به وحدت بيش از اين است كه گفته شد، زيرا مناديان وحدت با !! فراخواند

خواننـد، تصويري كه از جامعه پيشامدرن دارند، اعـضاي جامعـه مـدرن را بـه وحـدت فرامـي اي است و در صـورت تحقـق آن، جامعـه درجـا زده و بـه ن جامعه وحدتي كه منافي ذات چني

معناي نسبتاً روشني داشـت، وحـدت بـه معنـاي »وحدت«در جامعه سنتي . قهقرا خواهد رفت شكلي تمام عيار از حيث رفتاري، گفتـاري و فكـري بـود كـه در سـطح سياسـي نيـز بايـد هم

امـا . شد و محكـوم بـود مايزي طرد مي زدند، هرگونه تفاوت و ت گرداگرد رييس قبيله حلقه مي زيـرا در جامعـه مـدرن انـسجام و . چنين وحدتي در جامعه مدرن نه ممكن اسـت و نـه مفيـد

گيـرد، در ايـن ها و نه تشابهات شكل مـي هماهنگي اجتماعي حول و حوش تمايزات و تفاوت م از اجـزاي آن جامعه تمايزات نقشي مثبت و كاركردي دارند، و مثل ماشيني هستند كه هر كدا

دار هستند و همين كاركرد مبنـاي اي را در بقا و حيات دستگاه عهده تفاوت دارند اما نقش ويژه هـا در جامعـه، تاحـدي وحدت ميان آنهاست، و طبيعي است كه وجود اين تمايزات و تفـاوت

ل اي در حـا شود و در نتيجـه جامعـه مـدرن جامعـه منشا تعارضات و درگيري و منازعه نيز مي هـا و امـا ايـن كـشمكش . هـاي متعـدد همـراه اسـت تحول است كه با تعارضات و كـشمكش

كنـد، بـه عبـارت ديگـر تعارضات فقط تا حدي است كه كليت جامعه را با خطر مواجـه نمـي دقيقـاً مثـل دو . رسـند نظر مي طرفين كشمكش در چارچوب كلي منافع ملي و قانون به اشتراك

)286( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ها در ذيل قـانون ورزشـي موجـود و داوري ها و چالش رقابت رغم تمامي تيم ورزشي كه علي .كنند طرف با يكديگر رقابت حادي را پيشه مي مستقل و بي

كننده به آن طرف رسيدگي مبناي وحدت در جامعه مدرن در امور داخلي قانون و مرجع بي مردم كـه در اين جامعه منشا قانون، خواست عمومي جامعه است كه از طريق نمايندگان . است

گـردد و اجـراي ايـن قـانون از دو طريـق شوند، تدوين مـي به صورت دموكراتيك انتخاب مي دستگاه قضايي و . شود اجراي قانون از دو طريق رسمي و اجتماعي محقق مي . گردد تضمين مي

هـاي آزاد و نهادهـاي كننده رسمي اجراي قانون هستند، و رسـانه قاضي مستقل، مرجع تضمين الملـل نيـز مبناي وحدت در روابط بين . اجتماعي تضمين اجراي اين قانون هستند مدني مرجع

مفهوم و ابعاد منافع ملي نيز در يك جامعه توسعه يافته از خالل بحث . دفاع از منافع ملي است هـا و گيرد و ضمانت اجراي رعايت اين منافع نيز همـان رسـانه و گفتگوي آزاد مردم شكل مي

.ندنهادهاي مدني هستبنابراين فرض تحقق وحدت در جوامع جديـد، وجـود آزادي و حاكميـت قـانون اسـت،

هـا ميـان افـراد آزادي شرط الزم تحقق اين وحدت است، زيرا با پـذيرش تمـايزات و تفـاوت ها، فقط در يك فضاي آزاد است كه هـر يـك از جامعه و طبيعي و ضروري دانستن اين تفاوت

ند جايگاه واقعي خـود را در جامعـه پيـدا كـرده و بـا يكـديگر بـه توان افراد متفاوت جامعه مي حاكميت قانون نيز ديگر شرط الزم تحقق وحدت است، زيرا ضوابط . وحدتي ارگانيكي برسند

هاي مختلف در ذيـل چـارچوب قـانون رقابت و نيز حد و حدود تعارضات ميان منافع و گروه .قالل قاضي و دادگستري معنا نداردقابل كنترل است، و حاكميت قانون هم بدون است

به هر ميزان كه اجزاي اين دو شرط غايب باشـد، وحـدت بـه معنـاي تـشابه و تبعيـت و شناسـي وحـدت شود كه با جوامـع سـنتي انطبـاق دارد و بـه تعبيـر جامعـه يكساني تفسير مي

يكـي . سـت مكانيكي است و در جوامع مدرن نه تنها كارايي ندارد بلكه براي جامعه چون سم ا بست رسيدن جوامع كمونيستي و فجايعي كه در اين جوامـع رخ داد، ترين داليل به بن از اصلي

ناشي از دركي بود كه سردمداران اين جوامع از مفهـوم وحـدت بـه معنـاي تـشابه و يكـساني تـر، رهبـر داشتند، و وحدت را به معناي تبعيت از رهبري حزب كمونيست و به طور مـشخص

ت و نيز يكساني تحليل و فكر و حتي تشابه در لباس پوشيدن و عادات و رسوم حزب كمونيس پـوت و خمرهـاي سـرخ در كـامبوج اجـرا شـد كـه دانستند، و بدترين نوع آن از سوي پل مي

هاي خمرهـاي سـرخ از تعـارض البته تعارض سياست . ها نفر قرباني اين سياست شدند ميليون

)287( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ين كمتر بود، زير احزاب كمونيست شـوروي و چـين هاي اتحاد جماهير شوروي و چ سياستخواستند و در عين حال خواهان رفتن به فضا و توسعه فني و صنعتي هم وحدت مذكور را مي

خواسـتند همـه را بـه عـصر بودند و اين دو جمع ناپذير بود، در حالي كه خمرهاي سـرخ مـي ري داشت امـا بـا چـرخ زمـان كشاورزي و كمون اوليه برگردانند كه با وحدت مكانيكي سازگا

.تطابق نداشتشود؟ شـايد اينـان در سـوداي بخش شنيده مي هاي وحدت چرا امروز در جامعه ما استغاثه

بازگشت به دوران سكوت و رخوت هستند، در حالي كه منـشا حـاد شـدن تعارضـات كنـوني آنكـه امكـان تـر كـرد، بـدون ها را عميق وار است كه تعارضات و تفاوت هاي بره همان سكوت

بنابراين هرگونـه كوشـشي بـراي بازسـازي . بخش را فراهم كند درك و تفاهم متقابل و وحدت هاي زمـان بـه عقـب وحدت مكانيكي، نه تنها آب در هاون كوبيدن است، بلكه برگردان عقربه

شود و يا اگر هم موفقيتي داشت، تعارضات را تجميـع كـرده و در است، كه نهايتا يا موفق نمي .دهد تري بروز مي نده به صورت انفجاريآي

ـ پذيرش اصل تفاوت و احتـرام گذاشـتن بـه 1پس براي رسيدن به وحدت چه بايد كرد؟ كنند و اين حق آنان و ضرورت جامعـه اينكه ديگران متفاوت از ما، فكر و رفتار و احساس مي

قابـل حـل تبـديل هـاي غيـر ها به گسيختگي و تعارض براي آنكه اين تفاوت -2. مدرن است نشود، بايد قانون را مبناي مشترك قرار داد، قانوني كه بـه وسـيله نماينـدگان مـردم و فـارغ از

هـاي هرگونه محدوديتي تدوين و تصويب شود، و اين نمايندگان هم بايد معرف كليت گرايش رف اجراي چنـين قـانوني بايـد از طـ -3. عمومي مردم باشند، و به صورت آزاد انتخاب شوند

در عرصه خـارجي -4. دستگاه قضايي مستقل و نهادهاي مدني و در فضاي آزاد تضمين گردد شـود نيز دفاع از منافع ملي مبناي وحدت است منافعي كه از يك سو به وسيله قانون تعيين مي

تحقـق . كنـد هاي آن را تعيين مـي و از سوي ديگر تعاطي آزاد افكار عمومي محدوده و مصداق هاي ريش سفيدي و كدخدامنشي و پشت درهـاي بـسته و بـا معه مدرن با شيوه وحدت در جا

.خواهي جايگاهي ندارد هدف سهم

الخطاب قضايي بصيرت اجتماعي و فصل

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 ارديبهشت 11

بـصيرت . كنـد هاي زيادي را بر جامعه تحميل مـي ضعف يا فقدان بصريت اجتماعي هزينه هاست، اينكـه چـه چيـزي درسـت يـا غلـط داشتن آگاهي و قضاوت نسبت به پديده به معناي

است؟ چه كسي خائن يا خادم است؟ چه كسي بيگناه يا مجرم است؟ چه چيـز حـق يـا باطـل تـوان آنـان را هاي فوق پاسخ معيني داشته باشـند، مـي است؟ اگر مردم براي هر يك از پرسش

از بصيرت لزوماً به معناي قضاوت و آگـاهي صـحيح و البته منظور . مردماني بصير خطاب كرد اي او را مثالً ممكن است در مورد فرد معيني، مردم دو دسته شـوند، عـده . منطبق با واقع نيست

القاعـده احتمـاالً يكـي از ايـن دو خائن و مجرم و گروهي ديگر خـادم و بيگنـاه بداننـد، علـي در هر حال مردم در ايـن بـاره داراي قـضاوتي ا نارواست، اما مهم اين است كه يقضاوت غلط

درست يا غلط هستند و تكليف همه روشن است اما اگر قـضاوت ايـن مـردم در برابـر چنـين دانند خـادم و بيگنـاه اسـت يـا خـائن و مجـرم، در ايـن فردي، متزلزل باشد، و بگويند كه نمي

شـود، اعتمـاد اجتمـاعي بصيرتي امور متعددي را شامل صورت فاقد بصيرت هستند، و اگر بي در چنين محيطـي . شود هاي مشاركت مردمي و كنش اجتماعي سست مي شود، و پايه مختل مي

شود، و نكته سلب مي ) اعم از موافقت و حمايت يا مخالفت (قدرتِ واكنش نشان دادن از مردم شـود مهم اينكه تداوم اين وضع موجب سنگيني كفه بدبيني و قضاوت منفي نسبت به امور مـي

و نسبت به همه افرادي كه درباره آنها بصيرت وجود نـدارد، همچـون خـائن يـا مجـرم رفتـار ه اگر من و شما ندانيم كه يك فرد امين اسـت كتوان گفت ين مدعا م يد ا يي تا يبرا. خواهد شد

يا خائن، هنگامي كه بخواهيم چيزي را نزد او به امانـت دهـيم، احتيـاط كـرده و فـرض را بـر م دانست و ين خواه ير ام يم همه را غ ين فكر كن يدهيم و اگر در مورد همه چن و قرار مي خيانت ا

.اين وضع موجب سقوط اعتماد اجتماعي خواهد شد

)289( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

شود؟ بخشي از آن ناشي از حال پرسش اينجاست كه بصيرت اجتماعي چگونه حاصل مي دم نه فرصت چنـين كوشش و اهتمام فردي براي رسيدن به آگاهي و قضاوت است، اما همه مر

اي؛ اما مردم آمـادگي دارنـد كـه اظهـارنظر مراجـع صـاحب كوششي را دارند و نه حتي عالقه هـا بـه چرا؟ زيرا سـاختار دادگـاه . ترين اين مراجع، دادگستري است مهم. صالحيت را بپذيرند

ايجـاد اي است كه در صورت انجام وظيفه مطابق آن ساختار، بيشترين اعتماد را نزد مردم گونه و ي و اخالقـ يطـرف و مـستقل باشـند، و شـرايط متعـدد رفتـار قضات بايد كامالً بي . كند مي

رسيدگي به دعاوي و ادعاها كامالً مطابق قـانون و شـفاف . را در سطح باال دارا باشند يليتحصها و ادعاهاي خـود را مكتـوب هياست، طرفين دعوا حق دارند كه وكيل داشته باشند و كليه رد

ند، قضات بايد رسيدگي له صورت علني و شفاف انجام دهند و براساس قانون حكم صـادر كنتر با تعداد بيشتر قاضي اين ادعاهـا هاي عالي كنند، طرفين دعوا حق اعتراض دارند و در دادگاه

وقتي كه چنين فرآيندي درباره موضـوعي . شود رسيدگي و در نهايت هم حكم قطعي صادر مي ياي قانون طعي صادر شود و درباره هيچ يك از مراحل آن نيز شك و شبهه طي و سپس حكم ق

پذيرنـد، حتـي گذارند و آن را مي نباشد، طبيعي است كه افكار عمومي و مردم به آن احترام مي . اي به هر دليلي در ذهن خود هم آن را نپذيرند، در عمـل بـه آن ملتـزم خواهنـد شـد اگر عده

آنجـا كـه قـضات مكلـف . توان ديـد ا در الزامات امر قضا هم مي اهميت دستيابي به بصيرت ر هستند كه در هر دعوايي حكم صادر كنند و هيچ توجيهي براي پرهيز از صدور حكم پذيرفتني

توان معطل گذاشت، گرچه اين بدان معنا نيست كه نيست، زيرا رسيدگي به هيچ دعوايي را نمي اگر قتلي رخ دهد و كسي به داليل عرفي و . د شد همه احكام لزوما مطابق حقيقت صادر خواه

قابل فهمي متهم و برحسب قواعد دادرسي محكوم شود، اين امر لزوماً به معناي آن نيـست كـه دانـد، امـا قت ايـن را فقـط خداونـد مـي يا مستحق مجازات بوده، حق يآن فرد حقيقتاً هم قاتل

اي جز صدور حكم مطـابق ر چاره ها برحسب ضرورت رسيدن به بصيرت در مورد مذكو انسانكنند، زيرا ضرورت زنـدگي با قواعد مصوب و عرفي ندارند و مردم هم از اين نتيجه تبعيت مي

را در غياب چنين قضاوتي، بصيرت اجتماعي و به تبع آن حيات يكند، ز جمعي چنين اقتضاء مي .شود اجتماعي دچار اختالل مي

ايـم، امـا دي كه در روزهاي اخير در ايران شاهد بوده پردازم به چند رويدا با اين مقدمه مي ظاهراً فرآيندي كه منجر به نهايي شدن مساله و كسب بصيرت در آن موارد بـراي مـردم شـود،

)290( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اولين مورد اتهامات صريحي بود كه از سـوي برخـي از نماينـدگان مجلـس . شود مشاهده نمي .عليه يكي از مقامات دولت ارايه شد

ن اتهامـات صـريح و روشـن اسـت، مـردم را در برابـر دو راهـي قـرار روشن است كه اي يا صحيح و رواست يا غلط و ناروا، حالت سومي هـم ) حداقل بخشي از آنها (اتهامات . دهد مي

هاي دولت هـستند؟ و از اگر اتهامات رواست، پس چنين مقاماتي چرا در كرسي . متصور نيست و اگـر . انـد ي هستند كه پيشاپيش به نقض آن متهم شـده هاي آن مهمتر اينكه متولي اجراي برنامه

پـروا هاي مجلس چنـين بـي اي ديگر در كرسي اين اتهامات نارواست، در اين صورت چرا عده كنند؟ براي جامعه و اكثريت مـردم كنند و فضاي ذهني جامعه را مشوب مي ديگران را متهم مي

پـذير طريقي بجز رسيدگي كامل قضايي امكانكننده به يكي از دو حالت فوق از هيچ پاسخ قانع .تواند اقدام كند اين رسيدگي نياز به شاكي خصوصي هم ندارد و دادستان رأساً مي. نيست

هـا و مورد ديگر دزديده شدن تعدادي مجـسمه از سـطح شـهر اسـت، كـه انـواع تحليـل به محل نصب، چيـزي ها و اتصال آنها بويژه آنكه سنگيني مجسمه . ها را رقم زده است برداشت

روشن است كه اگر اين موارد سرقت به معنـاي . نيست كه افراد عادي قادر به سرقت آن باشند توان اشياء به اين بزرگي را از محل عمومي كه مي يمرسوم كلمه باشد، همه خواهند پرسيد وقت

ايـن يـك مانـد؟ آيـا دزديد، و دستگير هم نشد، ديگر چه جايي براي ادعاي تأمين امنيـت مـي ها؟ اگر هركدام سازي يا مخالفت با بخشي از مجسمه سرقت عادي است؟ يا مخالفت با مجسمه

شود تا تصورات ديگري كه موجـب زايـل شـدن از اينها هست، چرا صريح و روشن اقدام نمي بصيرت اجتماعي بوجود نيايد؟

هـا در هـر هرسيدگي قضايي و صدور احكام عادالنـه و مبتنـي بـر قـانون از سـوي دادگـا شود كه بصيرت اجتماعي و سياسي زنده شـود، فرامـوش نكنـيم كـه در موضوعي، موجب مي

انتخابات اياالت متحده كه مجادله بزرگي بر سر آراي ميان بوش و رقيبش پيش آمـد، فقـط بـا صدور حكم قضايي خاتمه يافت و ديگر هيچ كس در آن مورد خللي وارد نكـرد، و اگـر نبـود

مانـد و هاي قضايي و روشن اينگونه موارد چون استخواني الي زخم بـاقي مـي وجود رسيدگي .داشت هاي كهنه و بروز بحران وجود مي هر آن امكان شكافته شدن اين زخم

شود؟ چرا برخورد قانوني نمي

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 ارديبهشت 18

شود، نسبت به نحوه برخـورد يي مي اين روزها با بسياري از افراد كه مواجه شده و گفتگو هـا ها و دختران و حتي آقايان در مراكز مختلـف بـويژه دانـشگاه و رفتار رسمي با پوشش خانم

اي در اين باره است، كه معموالً كمتر اين يادداشت در مقام طرح نكته . مسأله و حساسيت دارند .شود به آن توجه مي

مـاكن عمـومي و انظـار چيـست؟ پلـيس و سـاير مبناي برخورد با نوع پوشش بانوان در ا توانند نسبت به نحوه پوشش يك فرد اعتراض داشـته باشـند و مقامات دولتي بر چه اساسي مي عليه آن اقدامي به عمل آورند؟

روشـن و معـين باشـد، بـه : ثانيـاً . فراتر از نگرش شخصي باشـد : قاعدتاً اين مبنا بايد اوالً بنابراين مبناي مذكور بايد قانون . رك مشابهي از آن داشته باشند نحوي كه اكثريت قاطع مردم د

تواند موثر باشد، مگر آنكه قبالً بـه صـورت قـانون هم نمي يهاي شرعي شخص برداشت. باشدهمچنان كه درباره ربا چنين است، بسياري از آقايان بخش مهمـي از معـامالت و . درآمده باشد

دانند، اما آنچـه كـه در عمـل جـاري كها را مصداق ربا مي هاي جاري در بان مبادالت و دريافت توانـد شـود، و كـسي نمـي ها كماكان اجـرا مـي باشد، قانون است و اين معامالت و دريافت مي

اتفاقـاً موضـوع پوشـش . خودسرانه و به اسم ربوي بودن از زير بار پرداختها شانه خـالي كنـد دانيم به لحـاظ شـرعي، حجـاب و همچنان كه مي .بانوان از اين حيث با ساير امور تفاوت دارد

نوع پوشش براي مسلمانان و غير مسلمانان متفاوت است، در حالي كه قانون چنين تمـايزي را .شود و براي همه افراد و بانوان حكم و دستور مشابهي را صادر كرده است قايل نمي

ه بدون حجـاب شـرعي در زناني ك : دارد كه ي قانون تعزيرات مقرر م 141تبصره ذيل ماده معابر و انظار عمومي ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه و يا از پنجـاه هـزار تـا پانـصد

.هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد

)292( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مطابق اين تبصره از ماده قانوني، عدم رعايت حجاب و نوع پوشش مذكور در مـتن مـاده، ورت وظيفه حكومت در برخورد بـا ايـن پديـده، جرم بوده و موجب مجازات است، در اين ص

مثالً اگر كسي مرتكب دزدي يـا قتـل . شود مشابه برخوردي است كه با ساير جرايم عمومي مي كننـد؟ وي را بازداشـت و در صـورت يا كالهبرداري شد، پليس و دادگاه چه رفتاري با او مـي

از محاكمـه و صـدور حكـم، در كننـد و پـس داشتن شرايط با قيد قرار مناسـب او را آزاد مـي ايـم كـه كـسي دزدي كنـد و بجـاي آيا تا به حـال ديـده . كنند صورت محكوميت، مجازات مي

دستگيري؛ از سوي گشت ارشاد به او تذكر بدهند كه دزدي نكن، او هم بگويد چشم و سـپس برود؟ هر فعلي يا جرم است با جرم نيست، اگر جرم است كه حكومت برحـسب وظيفـه بايـد

تواند تحت شرايطي مجازات را تعليق كند، البته قاضي مي . ا آن برخورد كند و استثنا هم ندارد ب را اعالن كنـد؛ و اگـر فعـل مشخـصي، ياما بايد در مورد محكوميت يا برائت متهم نظر صريح

نباشد، در ايـن صـورت حكومـت ) هاي رانندگي مثل خالف (جرم يا تخلفِ مستوجب جريمه را در انجام يا عدم انجام آن فعل مجبور كند، چه رسد به اينكـه ايـن اجبـار بـا تواند مردم نمي

.تندي و عتاب و برخورد باشداما چرا در عمل سياست رسمي در برخورد با نوع پوشش بانوان از برخورد با يـك رفتـار مجرمانه به يك رفتار نامطلوب تغيير يافته است؟ پاسخ روشن است، زيـرا اگـر قـرار بـود كـه

ها ميليون پرونده قضايي فقـط براساس ماده فوق با پوشش زنان برخورد قانوني شود، ساالنه ده شد ها هزار نفر بايد به آمار زنان زنداني افزوده مي شد و ده براي اين جرم بخصوص گشوده مي

شديم كه تعداد زندانيان زن آن بيش از زندانيان مـردش و در اين صورت شايد تنها كشوري مي در مقابل اگر اين مـاده قـانوني . شدند و قطعاً عوارض چنين وضعي بر همگان روشن است يم

وجود دارد و در عين حال كسي با اين عنوان محكوم نشده است، و اگـر در كـشور حاكميـت توان از اين مقدمات نتيجه گرفت كه همه بانوان حجاب شـرعي و مـورد قانون وجود دارد، مي

كنند، و اگر اين نتيجه درست است، پس اين همه اظهار گاليـه در عايت مي گذار را ر نظر قانون هاي رسمي ديگر از وضع حجاب بانوان براي چيست؟ نمازهاي جمعه و تريبون

تواند تـا ايـن حـد شـايع باشـد، بـه لحـاظ اجتمـاعي از سوي ديگر ارتكاب فعلي كه مي شـود كـه بنـابراين چگونـه مـي . دن فعل ناپسند باشـ يتواند جرم محسوب شود، حتي اگر ا نمي

م، اما احتمـاالً تعـداد احكـام يبرحسب ماده مذكور، شاهد بيشترين رفتار مجرمانه در جامعه باش صادره براساس اين ماده بسيار اندك و نسبت بر تكرار آن در جامعه در حد هيچ باشـد؟ پاسـخ

)293( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـا ناديـده سـوي دادگـاه ن است كه اين ماده در عمل هم از سوي بسياري از مردم و هـم از يا، يهاي برخورد قانون شود كه براي جبران كم و كاستي اما اين وضع دليل آن نمي . شود گرفته مي

ها وارد عمل شوند و از ابزارهاي ديگري براي مواجهه با اين پليس يا ساير مسئولين و حراست ق مـردم را ضـايع زيرا چنين كاري بجز آنكه خالف قـانون اسـت و حقـو . پديده استفاده كنند

ن يهاي مجريان از ا از سوءاستفاده ين موارد متعدد وكند، تبعات فسادآميزي هم دارد، كه تاكن مين وضع آثار منفي رواني بر ذهنيت افرادي كه با آنها برخورد ين ا يچن هم. امر گزارش شده است

تـايج خـود را نـشان مـدت ن ن اثـرات در ميـان يگذارد كه ا شده و بر اطرافيان و آشنايان آنها مي وقتي كه اين برخوردها از حد و حدود دادگاه خـارج شـود، نگهبانـان و مـسئوالن . خواهد داد

كننـد و ممكـن ها براساس ساليق خـود عمـل مـي حراست و حتي نيروهاي موجود در خيابان است به مدل لباس و رنگ آن و انواع و اقسام موارد ديگر گير بدهند و موجب عصبانيت مردم

.ز متقابال اين نحوه رفتار با خود را تحقير محسوب كنندي است كه مردم نيعيوند، و طبشاگـر در . مشكل ديگري كه اين برخوردها دارد، تشديد دوگانگي رفتاري در جامعـه اسـت

شد، شايد عملي بود، زيرا بخش مهمي از جامعه با هاي دهه شصت چنين سياستي اجرا مي سالد كـرد كـه يـ البته فرامـوش نبا . هم خبري نبود ... از ماهواره و اينترنت و كرد، و آن همراهي مي

دهـد، امـا نتايج منفي آن رفتار در دهه هفتاد و هشتاد خود را نشان داد و هنـوز هـم نـشان مـي ن يهـا دسترسـي داشـت، چنـ تـوان بـه اينگونـه رسـانه اي و به راحتي مي اكنون كه در هر خانه

عوارض بعدي آن بيـشتر اسـت و اگـر جوانـان : ثانياً. م نخواهد بود قابل دوا : اوالً ييبرخوردهااحساس كنند كه در حال تحقير شدن حتي در حوزه امور شخصي خود هـستند، ممكـن اسـت

تـر از چيـزي باشـد كـه حـدس زده آورند، واكنش آنـان نـامطلوب در فرصتي كه به دست مي .شود مي

اداره امور سهل و ممتنع است

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 ارديبهشت 25

احتماالً تا حاال براي شما پيش آمده كه در حـال راننـدگي در خيابـان و بيابـان بـه يكبـاره كـشيد و ن حالت قاعدتاً خودرو را به كنار مي يدر ا . خودروي شما دچار نقص و خاموش شود

درب موتـور را بـاز . يـد ايد و از اين نظر كـم و كـسري ندار شويد كه تازه بنزين زده متوجه مي بـا خودتـان . ديشو ي خاص نمياندازيد و متوجه مورد كنيد و نگاهي عالمانه به داخل آن مي مي

د رفـع اشـكال يـ توان يد، نم يد كه اگر چند ساعت هم به موتور زل بزن يدان يد و م يشو يصادق م تـا تعميركـاري را بـه بريد لذا به تلفن همراه پناه مي . ايد كنيد و فقط وقت شريف را تلف كرده

شايد . كنيد كمك بگيرد يا خودروي مخصوص را براي انتقال ماشين خود به تعميرگاه اجاره مي مـدت و هـاي كوتـاه تعجب كنيد، اما براي تعمير مشكالت عـادي و معمـول خـودرو آمـوزش

ن حال روشـن اسـت كـه يبا ا . كند مقداري تجربه كاري و تعدادي ابزارآالت مناسب كفايت مي توانند چنين مراحلي را طي كنند چرا كه تقـسيم كـار ضـرورت دنيـاي تعداد اندكي از افراد مي

انـد بـه افـرادي كـه همـه كـاره . پردازد ي خود م يجديد است و هر كس فقط به حوزه تخصص معناي دقيق هيچ كاره هستند، و اين تقسيم كار نه تنها زمينه فني و تكنولوژيك دارد، بلكه نتايج

وقتي كه خودروي من و شما در كنار خيابان خراب شد و تعميركار آمد و آن . هم دارد اخالقي شـويم را متوجه مي يآيد ز ركار بوجود مي يرا راه انداخت، كششي اخالقي ميان من و شما با تعم

پذير نيـست و او جزيـي از مـا و مـا نيـز جزيـي از او زندگي من و شما بدون حضور او امكان . شـماريم ايت من و شما و او موجوديت يكديگر را چنانچه هست محترم مـي شويم و در نه مي

نيـاز از اما اگر كسي فكر كند كه در همه امور كارشناس و سرآمد اسـت و اداره امـورش را بـي دهد، طبعاً احتمال دارد كه نه تنها عالقه و احـساسي مثبـت بـه ديگـران پيـدا ديگران انجام مي

نيز نشان دهـد و در نهايـت يجويي و دشمن ت به آنان حس ستيزه نكند، بلكه ممكن است نسب

)295( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

قايل نشود و براي ديگران فقط تا حدي احترام و حقوق يبراي ديگران و موجوديت آنان اصالت .شوند قايل شود كه مشابه او هستند و در ذيل او تعريف مي

ـ با اين مقدمه وارد اين بحث مي ه تناسـب سـطح و شويم كه در جوامع جديد و پيشرفته، بحكـيم (شود، اگر صد سـال پـيش پزشـك مي ييابي ضرور توسعه آنها، تقسيم كار و تخصص

پزشـكي جـدا كرد، اين امر به مرور تغيير كرد، ابتدا دندان ها اظهارنظر مي در همه بيماري ) يباشپزشكي هم ها زير مجموعه تخصصي متنوع تبديل شد، و حتي دندان شد و سپس پزشكي به ده

ه چندين تخصص تبديل شده است و اگر قرار باشد كه درمان بيمار به بهتـرين شـكلي انجـام ب .كنند شود و موثر واقع گردد، متخصصين فقط در حوزه تخصصي خود اقدام به درمان مي

اي هـم اگرچه به داليل روشني سياستمداران حرفه . سياست نيز از اين قاعده مستثنا نيست ات عمومي قابل توجهي در زمينه حرفه خود داشته باشند، امـا هنگـامي مثل پزشكان بايد اطالع آيـد، پزشـكان معتبـر، فقـط در زمينـه پيچي و عمل جراحي پـيش مـي كه بحث درمان و نسخه

كننـدگان جامعـه بنابراين سياستمداران نيز در مقـام اداره . كنند تخصصي خود تجويز و اقدام مي ي نسبت به مجموعه امور جامعه داشته باشند، اما در مقام ضمن اينكه بايد اطالعات و دانش كل

سياستگذار و اجرا بايد به متخصصان و كارشناسـان متعـددي كـه در اسـتخدام دولـت هـستند اي كـه ولـي در جامعـه . شود اداره كشور بدون چنين ارتباطي سخت و ناممكن مي . رجوع كنند

اره امور بدون ارجـاع بـه نظـرات تخصـصي بنيان اداره آن بر درآمدهاي بادآورده نفت است اد هاي مديريتي به وسيله هاي ناشي از نقايص و نارسايي چوله شود، چون تمام چاله پذير مي امكان

. شود شود، درآمدهايي كه خارج از ظرفيت واقعي توليدي جامعه وارد مي درآمدهاي نفت پر مي داخت و بررسي كرد كـه در ارايـه ايـن توان به مسأله دفاع از افزايش جمعيت پر براي نمونه مي

يايده تا چه حد اصل تقسيم كار و تخصص و رجوع به عالِم به عنوان يك اصل بديهي و عقلـ رعايت شده است؟

ميليون جمعيت 120در دفاع از افزايش جمعيت گفته شده است كه ايران ظرفيت سكونت ران يـ ه باشد، و حتي ممكن است ا كنم كه كسي نسبت به اين رقم حرفي داشت فكر نمي . را دارد

ن رقـم يت آن به ا يا زود جمع ير ينكه د يت باالتر از اين را هم داشته باشد ضمن ا يظرفيت جمع د رشد جمعيت زياد شود و يا با دو يتوان نتيجه گرفت كه با د، اما از اين گزاره نمي يخواهد رس

هـاي فريقـايي ظرفيـت پنجاه سـال پـيش بـسياري از كـشورهاي آ . بچه كافيست مخالفت شود جمعيتي زيادي داشتند، و شايد چنـد برابـر جمعيـت موجودشـان ظرفيـت داشـتند، امـا رشـد

)296( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

4هاي اجتماعي آنان شد، و در مواردي رشد جمعيـت آنهـا بـه حـدود جمعيت يكي از بيماري ست يـ ان ب يـ درصد در سال هم رسيد و اگر در كشوري براي دو دهه اين رشد ادامه يابـد، در پا

ل خواهند داد كه قاعـدتاً در يـك ي سال تشك 20بيش از نيمي از جمعيت آنان را افراد زير سال جامعه سالم اكثر اين افراد خارج از چرخه مستقيم توليد خواهند بود و بايـد غـذا، بهداشـت و آموزش و مسكن و فراغت آنان تأمين شود و اگر تأمين نشود، فقر و فالكـت بـدبختي گريبـان

هاي ديگر باقي گذاري گرفت و اگر بخواهد تأمين شود، ديگر پولي براي سرمايه همه را خواهد شـود كـه يت چنـان مـ ين جوانان به سن شغل و ازدواج برسند وضـع ي كه ا يماند و هنگام نمي

) يونيـ لي م 120ت يـ ظرف( اين استدالل . جامعه عطاي چنين جمعيتي را به لقايش خواهد بخشيد تن مسكن وياليي به هر ايراني ده هزار متر زمـين در كـوير بـدهيم ماند كه براي داش مثل آن مي

هـا را متـري اما كدام ايراني است كه حاضر باشد اين زمين! تا بهترين ويال را براي خود بسازند ح ندهد؟يه تهران را به آن ده هزار متر ترجين در حاشيك متر زمي بخرد و يده تا تك تومان

سال ديگر جمعيت كـشور 30، حدود ) درصد در سال 5/1(بعالوه با رشد كنوني جمعيت را اگر كـشور يز. بنابراين نگران رسيدن به اين تعداد نبايد بود . ميليون نفر خواهد رسيد 120به

ت؛ با رشد جمعيت بعد از آن چه بايـد يدن به آن جمع ي ميليون دارد، پس از رس 120ما ظرفيت مـشكل را حـل خواهنـد ) ط يك بچه كافيـست فق(كرد؟ نكند به صورت دستوري و مثل چين

هاي سال است كه سياست اجبـاري نمود؟ در اين صورت هم حل نخواهد شد، زيرا چين سال كند، اما نه تنها رشد جمعيت آن منفي يا صفر نشده، بلكـه كماكـان فقط يك فرزند را اعمال مي

يش؛ اكنون در حـال ازدواج و هاي پ با رشد مثبت مواجه است، زيرا كودكان به دنيا آمده در دهه سـال 15 سـال بعـد، در 30زاد و ولد هستند، و لذا اگر بخواهيم جمعيت كشور را مثالً بجـاي

سـال بعـد، 30 ميليون برسانيم، در اين صورت چيـزي نخواهـد گذشـت كـه در 120نده به يآ .رسد ي ميليون نفر م195جمعيت به حدود

اگر درباره شبه استدالل قبلـي . »ندان دهد، نان دهد هر آنكه د «: استدالل ديگر اين است كه چه بايد گفت؟ پس اين همه فقيري كه در ايران هستند، ! شد بحث كرد، درباره اين استدالل مي

ده يـ ها بدون دنـدان آفر معاذاهللا حتماً خداوند به آنان دندان نداده كه نان هم ندارند؟ يا آفريقايي شود؟ بعـالوه در دنيـاي امـروز نـان فقـط يكـي از يان داده م ها دند شوند و فقط به اروپايي مي

نيـز نيازهـاي ... مسايل صاحب دندان است، آموزش، بهداشت، شغل، امنيت، حيثيت، احتـرام و هـا و هـاي آرد اهـدايي غربـي قرار نيست نان صاحب دنـدان از طريـق كيـسه . ضروري هستند

)297( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در واقع آنكه دندان داد همزمان عقـل . ودسازمان ملل و به صورت صدقه به مردم آفريقا داده ش آيد كه هم داد كه بسيار ارزشمندتر از نان است، با عقل نان و خيلي چيزهاي ديگر به دست مي

.اگر زايل نشود! شود با نان مفتي هيچ يك از آنها حاصل نميدانند كه بيشتر شدن يك كـودك چـه خوشبختانه مردم در زندگي شخصي خود خوب مي

دهـد كـه كـودك منبـع ثـروت و اي رخ مي تقاضا براي افزايش جمعيت در جامعه . داردمعنايي عامل كار و توليد براي پدر و مادر و خانواده است، در حالي كه وقتي اين رابطه از ميـان رفـت و كودك هيچ منفعت اقتصادي براي پدر و مادر نداشت، سهل است كه هزينه تربيت، آمـوزش

در و مادر بود، در اين صورت معمـوالً بجـز مـوارد اسـتثنا بـه دو كـودك او هم به عهده پ ... وكننـد، آنـان هاي افـزايش جمعيـت گـوش نمـي ها چندان به توصيه لذا خانواده . شود قناعت مي

كـودك بـه ... هاي درمان، بهداشت، غذا و پوشـاك و تربيـت و دانند كه در آينده تمام هزينه ميكنندگان فعلي به زاد و ولد در آن روز مـسئوليتي را متقبـل عهده خودشان خواهد بود و توصيه

شوند، و چنين مردمي طبعاً حاضر به زاد و ولد بيشتر با انگيزه اسـتان شـدن شهرستانـشان ينمها نگراني وجود ندارد، نگراني آنجاست كه اعمال مديريت كشور لذا از اين بابت . نخواهند شد

هـاي سـنگين اقتـصادي و روال اسـت و در نتيجـه هزينـه ها بر همين اسـاس و در تمام زمينه . ت مشت نمونه خروار اسـت يش جمع ي و اجتماعي را همراه خواهد داشت دفاع از افزا يسياس

به همين دليل است كه در جامعه نفتي ايران اداره امور سهل و ممتنع است، سهل است بـه ايـن ش در كوتـاه مـدت ياسـتها يعوارض س ت بر درآمدهاي نفتي است و يريدليل واضح كه اتكا مد

اي بـا ايـن سـطح از توسـعه اجتمـاعي و شود، و ممتنع است، چون اداره جامعه يده م يكمتر د .اقتصادي، بدون اتكا به نظرات كارشناسان و متخصصان شدني نيست

گيري ريا بدترين زمينه براي شكل

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 خرداد 6

از بـازار ) كردنـد هـاي فاضـالب را تخليـه مـي كساني كه در گذشته چاه (گويند كنّاسي ميكـسي كـه . كرد كه بوي عطر به مذاق او سازگار نيفتـاد و حـالش بهـم خـورد عطاران عبور مي

كنـد و بـا شغلش كنّاسي باشد، پس از مدتي حس بويايي او چنان به بـوي محـيط عـادت مـي .خورد اران غش كرده و حالش بهم ميشود كه در بازار عط بوهاي ديگر بيگانه مي

كنيم كه فضاي رفتاري آن آكنده از برخـي اي زندگي مي واقعيت اين است كه ما در جامعه ست و اگر به دليلي اين امكان براي ما فراهم شـود كـه در جوامـع »ريا«خصايل منفي از جمله

ي كنـيم، احتمـاالً ديگري كه فاقد اين ويژگـي منفـي هـستند، قـرار بگيـريم و بخـواهيم زنـدگ .م شديگران نخواهياط با ديجاد ارتيشود و قادر به ا ارتباطات اجتماعي ما دچار اختالل مي

توانـد نـشان از اينكه ما به فكر جلوگيري از خسارات زلزله احتمالي در تهران بيافتيم، مـي جلـوگيري از پذيري باشد، مشروط بر اينكه همزمـان اقـداماتي را بـراي نگري و مسئوليت آينده يا 7تري از زلزله م كه رخدادن آنها قطعي بوده و هر روز خسارات فراوان يهايي انجام ده پديدهاست كه مثل آتش به جان خرمن ديـن و » ريا«ها، كند و يكي از پديده ريشتري وارد مي 8حتي

.افتد اخالق و ملك و مملكت ميبـاره علـل و عوامـل بـروز ريـا در شـود، و بحـث در هاي گوناگون متجلي مي ريا به شكل

گنجد، از اين رو به طرح يكي دو زمينـه كـه مـشوق رفتـار جامعه، در قالب يك يادداشت نمي مبناي غالب رفتار آدمي، جلب منفعت و دفع ضرر اسـت، امـا تـا . شود رياكارانه است اكتفا مي

گيرد، اما ريا شكل نمي هنگامي كه نفع و ضرر هر عملي بر مدار عقاليي قرار داشته باشد، طبعاً هنگامي كه نفع و ضرر از اين مدار خارج شد، به هر ميزاني كه از اين مدار دور باشد، رياكاري

م، يبراي نمونه اگر يك ورزشكار خوب بازي كند يا مربي موفقي داشـته باشـ . يابد نيز رواج مي ملي دارند و به طور عادي طبعاً براساس عقل و منطق، آنان شانس بيشتري براي انتخاب در تيم

)299( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اما اگـر مـالك ارتقـاي آنـان و پرداخـت منفعـت . شود دريافت مادي بيشتري هم نصيبشان مي اموري غير ورزشي و مثالً ديني باشد، در اين صورت خـواهيم ديـد كـه برخـي از آنـان بـراي

حـالي كـه شود، در هاي مذهبي مي كسب جايگاه باالتر و در نتيجه منفعت بيشتر، متوليان هيأت وقتـي . كنند وجود نـدارد تناسب چنداني ميان واقعيت وجودي آنان و آنچه كه به آن تظاهر مي

) ع(از امـام علـي . شود كه شيوه عيارسنجي هر رفتاري مخدوش شود، رياكاري رفتار غالب مي پرسيدند كه بهترين شاعر عرب كيست، امام به درستي و دقت پاسخ داد، گرچـه آنـان در يـك

اي در انتخاب نباشد، اند كه بتوان يكي را بر ديگري برتري داد، اما اگر چاره ن مسابقه نداده ميدابه عبارت ديگـر امـام در تعيـين . كار، بهترين شاعر عرب است امرالقيس آن پادشاه گمراه و تبه

كنـد، و اگـر اي نمـي تعهـدي آنـان اشـاره هاي ايمان و كفر، تعهـد و بـي بهترين شاعر به مالك خواست به بهترين شاعر جايزه دهد، لزوماً يكي از شعراي طرفدار خود را به عنـوان شـاعر يم

كـرد و نـام او را از ميـان شـعراي خلع نمي يكرد يا امرالقيس را هم از شاعر برتر انتخاب نمي اي براي كسب برتري و رسيدن به جايگاهي كه مايه كرد، هر بي زد، اگر چنين مي عرب خط نمي

گرفـت، همچنـان كـه شد و رياكاري اوج مي سرايي امام مشغول مي او نيست به مديحه شايستهبردند، اما گفتند نفع مادي مي شعراي درجه چند در دربار غزنويان كه مدح سلطان محمود را مي

فردوسي از اين نفع مادي محروم بود، و شعراي دربار بودند كه مروج ريا و رياكاري و دروغ و .كرد ند و فردوسي در جهتي ديگر حركت ميشد نيرنگ مي

اگر كسي ماليات ندهد يا چراغ قرمـز . كنم با طرح مثالي ديگر به فهم بهتر مسأله كمك مي اگر كـسي از چنين هم. كند را رد كند، حكومت با تعيين جريمه مالي يا زندان او را مجازات مي

اي داشـته باشـد، منـد و محترمانـه وننظر پرداخت ماليات يا رعايت مقررات رانندگي رفتار قـان مثـل گـرفتن (اما در هر دو حالت شيوه تنبيه يا تشويق معقول است . گيرد مورد تشويق قرار مي

اش را ، اما اگر كسي ماليات ندهد، هيچگاه مدرك دانشگاهي او يا نمره درسـي )يا پرداختن پول شخص است كه با وجـود آن در وجود ) دانش(كنند، زيرا مدرك و نمره معرف چيزي كم نمي

همچنـان كـه اگـر كـسي در پرداخـت . توان اين مدرك را باطل يا نمره را كم كـرد در فرد نمي توان به عنوان تشويق، به او مثالً يك مـدرك دكتـراي پزشـكي حساب باشد، نمي ماليات خوش

ايط عقاليـي اگر چنين وضعي رخ دهد، رفتار رياكارانه براي كسب موقعيتي كه فرد در شر !! داد .شود تواند به آن برسد، آغاز مي نمي

)300( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كند مثالً وقتي كه حكومت اعالم مي . نكته ديگر تمايز قايل نشدن ميان رفتار و عقيده است كه از چراغ قرمز رد نشويد، در غير اين صورت مجـازات خواهيـد شـد؛ فقـط درصـدد ارايـه

در اينجا اگر يك نفـر اصـالً . شودالگوي رفتاري مناسب در جامعه است تا نظم اجتماعي حفظ اعتقادي به توقف پشت چراغ قرمز نداشته باشـد، امـا در عمـل ايـن دسـتور را رعايـت كنـد، هيچگاه جريمه نخواهد شد و برعكس اگر كسي صد درصد به اين قاعده عقيده داشـته باشـد،

اي است كه مـردم البته جامعه مطلوب، جامعه . شود اما به هر دليلي از آن تخطي كند جريمه مي ولي در هر حال حكومـت در ايـن مرحلـه فقـط بـه . هم معتقد و هم ملتزم به اين قاعده باشند

اما اگر در يـك . گيرد م اعتقاد از مسير ديگري شكل مي يالتزام عملي كار دارد، و نزد مردم تحك د منـشاء ترديـ جامعه ديديم كه براي اعتقادات مردم هم امر و نهي تعيين شـود، ايـن وضـع بـي

.گيري گسترده ريا خواهد بود شكلاين روزها چون بحث حجاب مجدداً مطرح شده است، با مثالي از حجاب به فهـم مطلـب

اي برحـسب هـر جامعـه ) اعم از پوشش زن يا مرد (رعايت حدي از پوشش . كمك خواهد شد فـت ت و حفـظ نظـم و ع يـ حدود اين حد، معطـوف بـه رعا . اي ضروري و قانوني است مساله

. تعيين اين حد ربطي به عقايـد افـراد نـدارد . عمومي است كه در جوامع مختلف متفاوت است مثالً در بسياري از كشورها اگر فرد يا افرادي نزد خود معتقد باشند كه لخت بـودن در خيابـان مشكلي ندارد، صرفاً يك عقيده است، پليس كاري به اين عقيده نـدارد، امـا بـه دليـل قـانون و

تعيـين چنـين حـدي . كننـد ت نظم يا عفت عمومي، افراد لخت را دستگير و مجازات مـي رعاياما اگر اين حد و حدود بـه . برحسب مقتضيات جامعه ايران نيز امري پذيرفتني و معمول است

نحوي تعريف شود كه عقيده فرد را هدف قرار دهد، و بخواهد با آن انديشه و فكر خاصـي را د كه براي گريز از يكوش حله شاهد بروز ريا خواهيم شد، و افراد خواهند تحميل كند، در اين مر

بدترين حالتي كـه مـشوق . هاي در نظر گرفته شده، خود را طوري معرفي كنند كه نيستند هزينهريا خواهد شد، وقتي است كه هم ميان عقيده و عمل تمايز قايل نشويم، و هم براي رفتارهـاي

مثل آنكه از يك طرف ضرورت حفـظ حجـاب . معقول در نظر بگيريم مردم هزينه و فايده غير را فراتر از نظم اجتماعي و عفـت عمـومي تعريـف كنـيم، و از سـوي ديگـر بـراي مقابلـه بـا

؟!هاي درسي آنان را كم يا زياد كنيم كنندگان از دستورات صادره، نمره تخطي

ار عمل شجاعانهيمع

ه شرقزنامرومنتشر شده در -1389 خرداد 29

يكي از اين تصاوير مشهور، خوابيدن و . كند ديدن برخي از تصاوير، بيننده را ميخكوب مي هاي بلند در حـال سـاخت غذا خوردن كارگران در ارتفاع چند صد متري بر روي تيرآهن برج

كنيم، گويي كارگران بر روي زمين و نه در ارتفـاع وقتي به اين تصاوير نگاه مي . نيويورك است خورند و يـا حتـي اند و غذا مي عرض در آسمان نشسته كم يها متري و نه بر روي تيرآهن 300

شويم كه پيشرفت تمدن محصولي اسـت از تركيـب با ديدن اين تصاوير متوجه مي ! اند خوابيدهدر اين ميان صفت شجاعت . عقالنيت و علم با كار و كوشش و با شجاعت و از خود گذشتگي

باكي كه صفتي منفـي اسـت رداشت يا تعبير شود، و مرز آن با تهور و بي تواند موجب سوءب ميهـاي احتمـالي رفتـار مثال فرد متصف به شجاعت بايد در معرض هزينه يبرا. بايد روشن شود

اجازه دهيـد مثـالي از . شود خودش باشد، در غير اين صورت چنين فردي شجاع محسوب نمي ي نيست كه هرگونه دستورالعملي را صادر كنـد، در فرمانده شجاع كس . شجاعت در جنگ بزنم

در شـهر نشـسته ير كولر گـاز يحالي كه خودش پشت جبهه در اتاق فرماندهي ضد بمب و ز تنـه چنـد او يـك . ترين جنگجويـان عـرب اسـت اگر چنين باشد، صدام حسين از شجاع . باشد

ها را ا هزار نفر از عراقي ت هم برابر غرب قرار گرفت و صده يجنگ را به راه انداخت و در نها هـاي بغـداد سـنگر گرفتـه اش در كـاخ به كام مرگ كشاند، در حالي كه همواره خود و خانواده

بنابراين براي اطالق صفت شجاعت به شخص معيني، بايد حـداقل واجـد چنـد شـرط . بودندع چنـد هـزار پريـدن از ارتفـا . كه آن فعل واجد عقالنيتي قابل فهم و قبول باشـد اول اين . باشد

ن است امـا برمبنـاي يمتري از آسمان قطعاً عملي شجاعانه است، زيرا اين پرش گرچه خطرآفر عقالنيتي قابل فهم قرار دارد و با چتر نجات معتبر، عرفاً مطمئن هستيم كه خطر چنداني متوجه

.كننده نخواهد بود پرش

)302( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي عمـل ارتكـابي، متوجـه هـا كه تمام يا حداقل بخش قابل توجهي از هزينه شرط دوم اين اصوالً صفت شجاعانه براي رفتارهايي برازنده است . دهد شخصي شود كه آن رفتار را انجام مي

به همين دليـل انجـام . ها، جان آدمي است هاي روشني باشند و بزرگترين هزينه كه واجد هزينه از مـا رفتـاري دهـد، امـا اگـر رفتارهايي كه خطر جاني دارند، اوج صفت شجاعت را نشان مي

ها گريبان ديگران را بگيـرد، چنـين هاي جاني زيادي داشته باشد، اما اين هزينه سرزند كه هزينه توان گفت، بلكه نوعي كالهبرداري اخالقي نيز هست، و به قـول كاري را نه تنها شجاعانه نمي

گـر يد ياش را كـسان نـه ي كـه هز يعملـ . معروف حاتم طايي شدن از كيسه ديگران آسان اسـت ما كـه موجـب يم اقتصاد يك تصم ي. ستيم هرچه باشد شجاعت ن يبدهند و منافع آن را ما ببر

ران نداشـته باشـد را يگ مي تصم ي برا يا نهيچ هز يا تورم شود و ه ي يگران و مردم عاد ي د يكاريب .دي شجاعانه ناميتوان عمل ينم

است كـه فعـل شـجاعانه گيرند، اين شرط ديگر كه بديهي است اما برخي آن را ناديده مي تـوان آن فعـل را اگر چنـين نباشـد، نمـي . حتماً بايد بالقوه متضمن خطر يا ضرر احتمالي باشد

داننـد، چـون براي همين قرار دادن پول در حساب بانكي را عمل شجاعانه نمي . شجاعانه ناميد منظـور كند و قطعاً مقدار معيني سود هر چنـد محـدود بـراي او خطري را متوجه شخص نمي

گذاري در بورس متفاوت است، چون هيچ سود قطعـي و تـضمين شـده در اما سرمايه . شود مي. ممكن است ضرر نصيب شود، و ممكن است سود باالتري هم كسب شـود . آنجا وجود ندارد

هـاي غـرب منجـر تا به مواجهـه بـا سياسـت ي است كه نها يا ما به گونه ياستهايبنابراين اگر س ارزش و كاغذپاره است و يـا هاي آنان بي نيم مدعي شويم كه اقدامات و تحريم توا شود، نمي يم

هـا را در دار است اما ما حاضريم اين هزينه از آن استقبال كنيم، بلكه بايد گفت اين موارد هزينه كه صفت شـجاعانه بـه عامـل آن داده ينه عمل يانكار هز . مقابل دستاوردهاي احتمالي بپردازيم

...ا ازي است و ياطالع ي با ازيشود يمبـه مثـال بـورس . شرط ديگـر يـك عمـل شـجاعانه، بـه صـرفه بـودن منطقـي آن اسـت

تنها سودي ندهد، بلكه اصل سـرمايه هـم گذاري در بورس ممكن است نه سرمايه. گرديم بازميماند كه مقدار معينـي سـود همـراه خطر مي انداز در بانك مثل كبريت بي خسارت ببيند، اما پس

كنند؟ دليـل ايـن گذاري مي پذيرند و در بورس سرمايه پس چرا برخي از مردم خطر را مي . داردبـه عبـارت . بانك است ي از سو ياست كه سرجمع سود در بازار بورس بيشتر از سود پرداخت

گذاري در بورس هميشه به طور متوسط بيش از بانك منفعـت ديگر در شرايط معمولي سرمايه

)303( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ئيات ممكن است برخي متضرر شـوند و برخـي كمتـر از بانـك سـود ببرنـد و دارد، اما در جز در . كنـد پـذيري عمـل مـي بينـي در حالي كه بانك با شرايط مساوي و پـيش . بسياري هم بيشتر

گـذاري در آنجـا عقالنـي اسـت، ولـي مجموع به علت باالتر بودن منفعت در بورس، سـرمايه آورند و در مقابل افـراد ارند به اين بازار روي مي پذيري و شجاعت بيشتري د افرادي كه ريسك

حاال فرض كنيم كه متوسط سرجمع سـود در بـازار . شوند كار به سمت بانك جذب مي محافظهگذاري در آنجا نه تنها عملي شجاعانه نيست در اين صورت سرمايه . بورس كمتر از بانك باشد

مال سـود بـاالتر آن نـسبت بـه بانـك كه عملي غيرعقالني و جاهالنه نيز هست، چون هم احت .كمتر است و هم احتمال سوخت شدن سرمايه بيشتر است

با اين چند معياري كه براي تشخيص و ارزيابي عمل شجاعانه از عمل مزورانه گفته شـد، .توان به ارزيابي ادعاهاي هر كس در زمينه شجاع بودن خود يا دوستانشان پرداخت بهتر مي

داني شودوقتي كه قانون زن

منتشر شده در تارنماي روزآنالين-1389تير

شعار حكومت قانون، شعار محوري انقالب مشروطه بود، امـا اگـر ايـن شـعار هنـوز هـم ايـم ايـن ضرورت و تازگي خود را حفظ كرده به اين معناست كه در صد سال گذشته، نتوانسته

توانيم سـياهه بلنـد ون مواجهيم و مي هدف را محقق كنيم و كماكان با موارد متعدد از نقض قان اما پيش از آن الزم است كه تعريف خود را از نقض قـانون . بااليي از نقض قانون را ارايه كنيم

.بيان نموده تا دچار اشكال مفهومي نشويماگر كسي دزدي كند، قانون را نقض كرده است، اما با دستگيري و مجازات وي قانون اجرا

رغم پيگيري پليس دزد شناساييي و دستگير نشود، باز هم نقض آگاهانـه ليشود، حتي اگر ع ميمند قانون صورت نگرفته است و چه بسا ممكـن اسـت در آينـده شناسـايي و مجـازات و نظام

در برخـي مـوارد ممكـن . شود، اين موارد مصداق معناي نقض قانون در اين يادداشت نيـست مثل عـدم رعايـت قواعـد و مقـررات راننـدگي در است نقض قانون به نحو بارزي شايع شود،

اين وضع مـصداق نقـض . شوند ايران كه خيلي شايع است و عموماً هم جريمه و مجازات نمي پردازم و آنها را شـامل نقـض قـانون گريزي است، اما در اين يادداشت به آن نمي قانون و قانون

يـا افـرادي يـا دولـت، مـواد قـانوني را اما اگر فرد . كنم مورد نظر در اين يادداشت منظور نمي آگاهانه و مكرر نقض كنند و مورد پرسش جدي و قضايي قرار نگيرند، و هيچ اضـطراري هـم

قيـد اضـطرار را هـم . دانـم در اين كارشان نباشد، آن را مصداق نقض قانون در اين نوشته مـي اران سابق تهران تعريف براي مثال يكي از شهرد . اضافه كردم تا جاي بحث و جدلي باقي نماند

كرد كه در مقطع مشخصي شركت واحد پولي براي پرداخت دستمزد به رانندگان نداشت، و ميشد، وضع بحراني شده بود، امـا طـي روش قـانوني كـار دير يا زود هم بايد اين پول تأمين مي

ب شـركت بر و امكان اعتصاب بود، لذا از جاي ديگر شهرداري پولي برداشته و بـه حـسا زماناين كار قانوني نبود، اما نوعي اضطرار در آن بود . واحد واريز شد، تا بعداً مجوز آن گرفته شود

)305( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

كه عرفاً قابل فهم است، لذا اينگونه موارد را هم از شمول معناي نقض قانون در اين يادداشـت و سـليقه شود كه نقض قـانون ناشـي از اعمـال رأي كنيم و تنها به مواردي بسنده مي حذف مي

فردي در عدم رعايت قانون است، به نحوي كه در نهايت هم، نـاقض قـانون بـه نحـو مـوثري .گيرد مورد پرسش هيچ مرجعي قرار نمي

هاي دولت نهم را مـصداق آن يافـت، توان مواردي از اقدامات و سياست با اين تعريف مي اً در مقابـل قـانون اينكـه ريـيس دولـت صـريح . مواردي كه بر يك ذهنيت خاص استوار است

كنـد، ها بگويد كه دولت اموري را كه خالف مصالح مردم باشد اجـرا نمـي هدفمند كردن يارانه مبتني بر همين ذهنيت است، زيرا حاكميت قانون مبتني بر اين انديشه اسـتوار اسـت كـه هـيچ

قـض آن مصلحتي باالتر از اجراي قانون نيست و اگر قانوني اشـكال داشـته باشـد، از طريـق ن توان به مردم خدمت كرد، بلكه از طريق تغيير و اصالح آن بايد اقدام كـرد و نقـض قـانون نمي

منجر به از ميـان رفـتن بنيـان يـك اجتمـاع ) حتي قانوني كه به نظر ما درست و خوب نيست (در ايـن . شـود شود و در اين صورت ديگر سنگ روي سنگ بند نمـي مدرن كه قانون است مي

.شود هاي جمعي و آزاد مي هاي فردي و مستبدانه جانشين اراده حالت ارادهاولين نقض عمده قانون در جريان اجراي برنامه پنجساله چهارم بـود كـه از سـوي دولـت عمالً به كنار گذاشته شد، و زحمت ارايه گزارش عملكرد اجراي برنامـه را هـم از دوش خـود

نقض قانون مهم ديگـر در بودجـه . گويد ني نميبرداشتند كه متأسفانه كسي هم در اين باره سخ هـاي اخيـر بارهـا و بارهـا اعتـراض آيد و طـي سـال است كه گزارش آن در تفريغ بودجه مي

نمايندگان و روساي مجالس را باعث شده است، كه برخي موارد كوچك آن ارقـام مربـوط بـه كه اگر بودجـه دولـت مورد ديگر روشن نشدن تراز ارزي كشور است و اين . خريد بنزين است

شد، در ايـن صـورت در حـال حاضـر بايـد هاي ساالنه هزينه مي مطابق برنامه چهارم يا بودجه شـايد خيلـي (داشـتيم ها و صندوق ذخيره ارزي مي ارقام بسيار زيادي از ذخاير ارزي در بانك

ون عـدول كه چنين نيست، پس حتماً در مصرف آنها به نوعي از قـان ) بيش از صد ميليارد دالر توان مثال زد، از جمله پرداخت يك ميليون تومان به هر نوزاد، موارد اخير را هم مي . شده است

هاي دولت مستلزم تصويب مجلس اسـت، كه قطعاً چنين كاري نيازمند قانون است، زيرا هزينه ا اما شايد گفته شود كه دولت تاكنون اين مبلغ را نپرداخته و نقضي صـورت نگرفتـه اسـت، امـ

توانند بايد گفت كه اعالن اين امر به صورت قطعي ناشي از ذهنيتي در برخي افراد است كه مي

)306( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـا بحـث ديگـري درست يا غلطي اين تـشخيص (بودجه دولت را هر طور كه تشخيص دهند .شود خرج كنند و اين همان ذهنيتي است كه منجر به نقض قانون مي) است

بـه (ي را ذكر كرد، اما براي اثبات وجـود نقـض قـانون توان موارد بسيار در اين سياهه مي در يك جامعه، ذكر يك مورد كافيست، زيرا وقتي كـه بتـوان ) معناي ذكر شده در اين يادداشت

قانون را در يك مورد نقض كرد و همه هم از آن آگاه باشند و با هيچ تبعاتي هم مواجـه نـشد، تـوان شود، آنها را نمـي ي هم كه قانون اجرا مي و در موارد . اين امر به معناي نقض قانون است

مصداق حاكميت قانون دانست، بلكه رعايت قانون در اين موارد نيز ناشي از اراده همـان افـراد .تواند به معناي حاكميت قانون باشد ناقض قانون است و اين نمي

ير و مجـازات اي ساالنه هزار قتل انجام شود و در همه موارد قـاتالن دسـتگ اگر در جامعه تر است تا وقتي كه يك قتل انجام شود و قاتـل هـم شـناخته شـده شوند، براي مردم پذيرفتني

در حالت اول عدالت زنده است، هرچند تعدادي از . باشد، اما مورد سوال و پيگيري قرار نگيرد ن شوند و نوعي آسيب در جامعه است، اما در جامعـه دوم، ايـن عـدالت و قـانو مردم كشته مي

.شود و چنين وضعي قابل دوام نيست است كه به قتلگاه و به زندان برده مي

اهميت انگيزه در سياست چقدر است؟

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 تير 12

هاي سنتي در انديشه و وجود ما، سبب شده كه تـا حـدودي در تحليـل رخنه برخي گزاره افعـال بـه يا غلطـ يـ يارد ارجاع ارزيابي درسـت مسايل مدرن دچار خطا شويم، يكي از اين مو

درست است، اما بايد دربـاره » انّما االعمال بالنّيات «گرچه گزاره مشهور . هاي فاعل است انگيزهدر اغلـب ك سـو ياين گزاره از . كرد يدامنه و چگونگي و حتي كاركرد اين گزاره دقت بيشتر

كنـد، بايـد خواند يا به مستمندان كمك مي مي مثالً كسي كه نماز . موارد در عبادات اهميت دارد را انجام دهد، در غير ايـن صـورت آن عمـل مقبـول نبا نيت پاك و به قصد نزديكي به خدا آ

اما رعايت قواعد مدني، مثل پرداخت ماليات يا رعايـت قواعـد راننـدگي . خداوند نخواهد بود ه نامقبول در رفتار به قواعد رانندگي واجد اين ويژگي نيستند، هيچ پليسي شما را براساس انگيز

خواهد فقط رعايت اين قواعد است، چه بـه دليـل تـرس مه نخواهد كرد، آنچه او از ما مي يجرباشد، چه براي رضاي خدا و چه به دليل نپرداختن جريمه و يا بـه دليـل عـادت و احتـرام بـه

.قانونقي دارد، چـرا كـه معيـار دقيقـي گر تأكيد بر سالمت انگيزه صرفاً يك بعد اخالي د ياز سو

براي سنجش و تعيين انگيزه افراد نزد ما وجود ندارد، و اگر بر ضرورت وجود انگيـزه و نيـت از نيـت و ذهـن ي خداوند در آگاه ييشود از اين روست كه توانا ر در عبادات هم تأكيد مي يخ

.شود افراد مفروض انگاشته مياسي، مشخصات عمـل اسـت كـه اهميـت اول را برخالف عبادات در امور اجتماعي و سي

كـشد، مرتكـب قتـل عمـد زند و او را مي براي مثال كسي كه با چاقو به قلب ديگري مي . داردشده است، حتي اگر صادقانه و به درستي بگويد كه قصد كشتن او را نداشته است، قاضي ايـن

توانيم با چاقو اهنگي باشد، ما نمي پذيرد، زيرا بايد ميان اين قصد و فعل ارتكابي هم ادعا را نمي ان قـصد يـ ن م يـ به قلب كسي بزنيم، اما قصد و انگيزه كشتن او را نداشته باشيم، اگـر هـم در ا

)308( نويسي در گفتگو با عباس عبدي ي و سرمقالههاي مطبوعات يادداشت

كرديم، و عذرخواهي ما از كشته شدن، رافـع كشتن او نبوده، بايد متناسب با اين قصد عمل مي كشتن ديگـري را داشـته مسئوليت ما نيست، عكس اين قضيه هم صادق است، اگر كسي قصد

باشد ولي عملي انجام دهد كه منجر به كشتن او نشود، اين فرد را به صرف داشتن آن قصد بـه .كنند اتهام قتل مجازات نمي

توانيم صرفاً براساس دارا بـودن انگيـزه ما نمي . اين مسأله در سياست اهميت بيشتري دارد اينكـه . نه در گذشـته و نـه در حـال . جيه كنيم طلبانه رفتارهاي خود را تو خيرخواهانه و آزادي

انـد و بـراي ايـن هـدف مبـارزه و اي آزاد، برابـر و مـستقل بـوده اي درصدد ايجاد جامعـه عدهاجازه دهيـد . شود اند، به هيچ وجه موجب مبرا شدن آنان از مسئوليت نمي گذشتگي كرده ازجان

كند، اگر كسي كـه پزشـك را تحمل مي فرض كنيم يك نفر بيمار، درد زيادي . مثال بهتري بزنم ا يـ متخصص نيست به خود اجازه دهد و با چاقوي آشپزخانه و بدون تخـصص او را جراحـي

ن كه با انگيزه خيرخواهانـه يرغم ا يز و طبعاً بيمار فوت كند، وي عل ي را تجو ييخودسرانه دارو وابط علمـي را در ن پزشكي كه ضـ يچن شود، هم اقدام كرده است، قاتل محسوب و مجازات مي

طبابـت يعمل جراحي رعايت نكند و بيمار دچار مشكل شود مسئوليت دارد، حتـي اگـر بـرا مار كرده يا درمان فرد ب يخود دستمزدي نگرفته باشد و صرفاً با انگيزه خيرخواهي اقدام به عمل

.باشد بـه لحـاظ بنابراين تأكيد بر انگيزه رافع مسئوليت نيست و به هيچ وجـه عمـل انتـسابي را

ن اسـت كـه بايـد از غـرق يـ توان آموخت ا ين گفتار م يآن چه كه از ا . كند عقالني توجيه نمي كنـد، بـه شـدت فاعالن مـرتبط مـي يها شدن در فضاي احساسي كه ارزيابي افعال را به انگيزه

هـاي هـاي سياسـي ممكـن اسـت هـر دو طـرف از انگيـزه در بـسياري از چـالش . پرهيز كـرد يدانند و از آن آگـاه بويژه آنكه هركدام انگيزه خود را خير مي . برخوردار باشند اي خيرخواهانه

شـوند و چـون طـرف مقابـل خـود را پـست و فاسـد دارند و به راه و روش خود معتقدتر مي نـد، بـه ينما كنند و از اينجا عمل او را نيـز رد مـي مي يابيدانند، انگيزه او را نيز شرورانه ارز مي

.شود ه تعامل و گفتگو در چنين فضايي به كلي مسدود ميهمين دليل راكنـد، اش استناد مي هرگاه ديديم كه كسي براي اثبات گذشته و يا حال خود بر پاكي انگيزه

حتماً بايد بدانيم كه منطق رفتاري مورد نظر او دچار مشكل است، كه براي دفـاع از آن و اقنـاع ام، اگـر ديديـد كـه مـن بـراي توجيـه گذشـته . دهـد رفتارش ارجاع مـي يها گران به انگيزه يد

ام را مستند قرار دادم، يقين بدانيد كه چون قـادر بـه مـدلل كـردن آن رفتـار هاي رفتاري انگيزه

)309( نويسي در گفتگو با عباس عبدي ي و سرمقالههاي مطبوعات يادداشت

در مستدل كردن رفتـار امروزمـان . كنم ام استناد مي انگيزه ي و باارزش ينيستم، بجاي آن به درست هـا، تـرين سياسـت ضعيف. ها را مالك و اعتبار بدانيم ها و ازخودگذشتگي توانيم انگيزه هم نمي

كنند، يا اعتبـار خـود هاي خير مدافعانش مي خود را مستند به انگيزهيآنهايي هستند كه يا درست هر سياست و رفتاري وقتي عقالني و قابل . نمايند هاي شرورانه مخالفانش مي را متكي به انگيزه

زه يـ وجـود صـداقت و انگ ياسـ يك عمل س يدر انجام . شددفاع است كه مبرا از اين انحراف با ن يبـه همـ . شتريـ ب يزيلت است و نه چ يك فض ين حالت فقط ي در بهتر ير و از خودگذشتگ يخهاي خيرخواهانه و اخالقي عـامالن آن ل بهتر است كه سياست عقالني و قابل دفاع با انگيزه يدل

سياست نه شرط الزم اسـت و نـه شـرط نيز تقويت شود، اما اين مورد براي تعيين درستي يك خـود يشنهاديـ پ ياسـتها ياگر فقط همين نكته را در تحليل شرايط سياسـي جامعـه و س . كافي

اگر قرار است كه . لحاظ كنيم، از بسياري خطاهايي كه قابليت تكرار دارند، مصون خواهيم ماند .ما از گذشته خود درس بگيريم، اين اولين درس است

ش مهم استيوفعليت يافتن ر

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 تير 15

گيري و حيات خود، با ريـزش و طلبان، در فرآيند شكل هر نيروي سياسي از جمله اصالح اولـين عامـل، . سه عامل مهم در ايـن مـسأله مـؤثر اسـت . شوند هاي متعددي مواجه مي رويش

اي مقابل اسـت و بـاالخره عوامـل ه عامل بعدي نيز عملكرد جناح . عملكرد دروني گروه است اگـر حـزب و گـروه سياسـي را . هاي سياسي نيز بر اين موضوع تأثير دارد محيطي غير از گروه

تـوان بـا بنگاه توليد و عرضه كاالي سياسي بـدانيم، در ايـن صـورت ريـزش و رويـش را مـي . دست من است مثالً همين خودكاري كه در . چگونگي تقاضاي بازار براي يك كاال مقايسه كرد

خريم كه بخواهيم متني را بنويسيم و طبعاً بايد سـواد داشـته من و ديگران وقتي خودكار را مي به هر ميزان امور روزانه ما با نوشتن بيشتر مربـوط، و جامعـه باسـوادتر باشـد، چنين هم. باشيم

خـرم در مي كه من چه نوع خودكاري اما اين . مصرف خودكار و تقاضا براي آن هم بيشتر است هر كااليي كه قيمت آن كمتـر و كيفيـت . كننده دارد درجه اول بستگي به كيفيت و قيمت عرضه

اما اين بدان معني نيست كه همه مردم يك نوع خودكار مـصرف . پسندم آن بهتر باشد، آن را مي راد كنند، زيرا برحسب توان مادي خريدار و عوامل ديگر، كيفيت و قيمت يك كاال بـراي افـ مي

كننـدگان كـاال، نقـش مهمـي در بنابراين رقابت ميان عرضـه . مختلف تا حدودي متفاوت است . يكي از نكات مهم در خريد كاال، برند يا اعتبار قبلي توليدكننده اسـت . انتخاب من و شما دارد

ها هستند كه به دليل تجربه قبلي، صاحب اعتبار هستند و همين مسأله براي رغبت برخي مارك عوامل محيطي هم خيلـي . م به خريد آن كافيست، مگر اين كه اين اعتبار به مرور زايل شود مرد

روشـن اسـت كـه پـس از زلزلـه . فرض كنيد كه در يك منطقه سردسير زلزله بيايد . مؤثر است كننده و سرپناه مثل چادر، بـه طـور تقاضا براي كااليي چون لباس گرم و سوخت و وسايل گرم

. رسـد اي كـااليي مثـل لوسـتر بـه حـداقل مـي در مقابل ارزش مبادله . رود مي آوري باال سرسامكننده كاال و در اينجا حزب و گروه سياسي، بايد يك نگاه به درون خـود داشـته بنابراين عرضه

)311( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

بندي و كيفيت مناسب عرضه كند، يك نگاه هـم باشد كه كاالي خود را با حداقل قيمت و بسته دهنـد، و سـرانجام يـك چه كارهايي را براي جذب بازار مردم انجام مي به رقبا داشته باشد كه

البتـه ايـن مجموعـه در . نگاه هم به محيط و تغييرات ذائقه، مد و عوامل محيطـي داشـته باشـد شــفافيت، . شــرايطي كــاركرد كامــل و مطلــوبي دارد كــه چنــد مشخــصه وجــود داشــته باشــد

طرفانـه، آزادي عرضـه كـاال بـراي همـه، حـق يرساني آزاد، حاكميت قانون و مقررات ب اطالعبه هر ميزان كه اين شرايط وجود داشته باشـد، بـازار از جملـه بـازار سياسـي ... انتخاب آزاد و

تري به دست مـردم تر و با قيمت مناسب شود و كاالي سياست هم ارزان تر مي تر و كامل رقابتي و در غياب ايـن شـرايط، نتيجـه عكـس كند رسد و مطلوبيت بيشتري براي جامعه ايجاد مي مي .شود مي

به 76در سال . پردازيم طلب مي هاي اصالح با اين مقدمه به وضعيت ريزش و رويش گروه جوامع نسبتاً بسته اسـت، رويـش زيـادي بـه سـوي يبيني نشده كه مشخصه وجود داليل پيش

كاالي رسـمي سياسـت از يك سو. اين رويش ناشي از چند عامل بود . طلبان را شاهديم اصالحل بـسته بـودن يـ كننـدگان آن بـه دل موجود در بازار اعتبار خود را از دست داده بود، ولي عرضه

كردند كه تقاضا براي كاالي سياست آنـان در چـارچوب فضا چندان متوجه نبودند و تصور مي كنند و گيرد و هر كسي از سوي حكومت نامزد باشد، مردم بايد آن را انتخاب گذشته شكل مي

. اما تشنگي جامعه براي انتخـاب مـارك جديـد ناديـده گرفتـه شـده بـود . گريز ديگري ندارند هاي تحقيقاتي خود مشغول كار بر روي مدل جديـدي از سال در آزمايشگاه8طلبان طي اصالح

بندي شكيل و بازاريابي مناسب بودند و هنگامي كـه ايـن فرصـت پـيش كاالي سياست با بسته دانـستند، امـا در حالي كه اين عرضه را فقط در حد تـست بـازار مـي . ا عرضه كردند آمد، آن ر

هاي ناگهـاني رويش. اي را شاهد بودند سابقه اي ديگر رقم خورد و رويش بي سرنوشت به گونه آيند، ممكن است ناگهان هم حذف شوند، مگـر آن كـه صـاحبان به همان اندازه كه ناگهاني مي

ش يـ در غير اين صورت رو . ت اين رويش در نظر بگيرند يراي رسوب و تثب بازار تمهيداتي را ب .كند كه در مقطعي اقبال سريع و در مقطع ديگر ادبار سريع را شاهديم مذكور حالت مد پيدا مي

كرده و دچـار چنـد ينظير سهل انگار طلبان در نگهداري و تثبيت اين رويش بي اما اصالح بازار يك كاال و نيـز كـسب اعتبـار و اعتمـاد كـار سـختي به دست آوردن . خطاي مسلم شدند

ي نيست و چه بسا ممكـن اسـت بـا چنـد خطـاي دائماست، اما اين اعتماد و بازار، تضميني و تـر از بـه دسـت آوردن اوليـه آن لذا حفظ اعتماد و بازار، سخت . پياپي، كل اعتبار از ميان برود

)312( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي بتي به دست نيامـده بـود، و هنـوز هـم گـروه كه اين بازار در شرايط رقا به ويژه آن . استبه عالوه رويش مذكور صرفاً به صورت يك اتفـاق . زيادي از حضور در اين بازار غايب بودند

از پاتـك يري جلـوگ يپديد آمد و مخالفان آن در مواجهه با اين وضع غافلگير شدند و بايد برا ) عوامـل محيطـي (ارهاي اجتمـاعي سـاخت چنـين هـم . شـد مخالفان هم تمهيداتي انديشيده مـي

اگـر . ا بشود كه مجـدداً وضـعيت را بـه حالـت سـابق برگردانـد ياي باشد توانست به گونه ميتـوجهي طلبان به دليل بي تري هم اظهارنظر كنم، بايد بگويم كه اصالح بخواهم به طور مشخص

راي خزانـه دولـت درآمدهاي نفتي و تزريق و حفظ آن ب (به عوامل محيطي و ساختار اقتصادي كوتـاه نيامـدن از حاكميـت قـانون و قواعـد (اسـت يتوجهي بـه عوامـل بـازار س و نيز بي ...) ودر انتخابات شوراي شـهر دوم و (توجهي به وحدت و انسجام نيروها بي چنين همو ) طرفانه بي

هاي مهمي شدند و اين وضع به طور مشخص محصول ، دچار ريزش )84نيز رياست جمهوري البته در انتخابات سال گذشته ايـن . است84 تا 80هاي دوم رياست جمهوري آنان در سال دور

از اعتبار از دست رفته بازگشته است، اما اكنون مشكل ديگري يوضع تغيير نسبي كرده و بخش ، لزوماً به منزلـه ) خوب و مطلوب و ارزان ي كاال يحت(وجود تقاضا براي يك كاال . وجود دارد

اين كاال بايد بتواند خود را عرضه كند و خريدار هم قادر باشد آن را . آن نيست ن فروش يتضماگر اتومبيل بنز بهترين اتومبيل و تقاضا بـراي آن در . بدون خطر و هزينه اضافي خريداري كند

حد باال باشد و مردم هم به آن اعتماد كافي داشته باشند، ولي اجازه ورود و عرضه آن در داخل اين بدان معنا نيست كه در غيـاب . فروش آن نخواهيم داشت يشد، نتيجه چنداني برا كشور نبا

بنز در بازار كشور، تقاضا براي پيكان دائمي خواهد شد، اما بازاريـابي و ورود بـه بازارهـا هـم اگر سازنده پيكان تصور كند كه با آمدن بنز، . اي دارد اهميت خاص خود را براي هر توليدكننده

رخانه را بايد پايين بكشد و راهي گورستان شود، طبعاً تمام توان خود را در جلوگيري كركره كا تـز ورود بنـز خواهـد داشـت، مثـل يري جلوگ يالبته داليلي هم برا . برد از ورود بنز به كار مي اما هنگامي كه به اين نتيجه برسد كه وضعيت صـفر و ... ترين كارخانه و بيكاري كارگران بزرگ

به همين دليل هم پژو را سـازنده پيكـان وارد بـازار . كند د بود، مواضع آنان تغيير مي يك نخواه هاي سياسي مردم به سوي يك نيـرو يـك ن رويش يبنابر ا . نمود ي قبل يكرد و جانشين خودرو

ها ديـر شين رويبحث است و به فعليت درآوردن آن بحث ديگري است كه اگر محقق نشود، ا .شوند كه قادرند آنان را فعليت بخشند اي ديگري جلب ميه يا زود به سوي گروه

ويژگي معنابخشي رسانه

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 تير 26

هـا و مطالبـات در جوامـع تـرين درخواسـت هاي آزاد، يكي از مهم خواست تأسيس رسانه درخواسـت غيرآزاد بوده است و تا وقتي كه چنين جوامعي باشند، بـه همـان نـسبت هـم ايـن

ترين دليل اين درخواست، كوشش براي لغو سانسور و در نتيجه مهم. وسته مطرح خواهد بود يپرساني واقعي و شفاف بوده و تجربه هم نـشان داده اسـت كـه هـيچ جريـان يـا جنـبش اطالع

البتـه رسـانه ايـن . كه طرفدارش باشد، قادر بـه پيـروزي نيـست يا سياسي، بدون داشتن رسانه يهـا هاي رسمي و حاكم نيست همچنان كه در زمان انقالب رسانه لزوماً از نوع رسانه ها جنبش

كنم كه آيا ضرورت در اين يادداشت اين سوال را مطرح مي . دو طرف از دو جنس مختلف بود اي در اولويـت اندازي چـه نـوع رسـانه داشتن رسانه مستقل وجود دارد يا خير؟ و اگر بلي، راه

واهد بود؟هايي خ چنين جنبشا يـ هاي رسمي كـامالً در اختيـار حكومـت بـود ا تمام رسانه ياگر به پنج دهه پيش برويم، نمـود و در هايي كه در اختيار منتقدين بود بـسيار نـاچيز مـي نظارتي تام بر آنها داشت و رسانه

بسياري موارد نزديك به هيچ بود و در مواردي محدود، اگر هم يكـي دو نـشريه مـستقل پيـدا هاي جوامع بسته از هيچ چيز بـه حكومت. شد شديداً تحت كنترل و نظارت حكومت بودند مي

هاي آگاهي مـردم شد كه هزينه اند، زيرا تصور مي اندازه يك رسانه آزاد ترس و وحشت نداشته شـد، در اين جوامع حقايق سانـسور مـي . گذشت، سنگين بود ها مي از آنچه كه در اين حكومت

هـا و افت و چه بـسا مـاه ي نمي يكرد، به دليل فقدان رسانه انتشار عموم درز مي اگر هم حقيقتي به همين دليل هم معنـاي . كشيد كه آگاهي از آن حقيقت جنبه عمومي پيدا كند ها طول مي سال

چهـار دهـه . كنـيم از آن چيزي بود كه امروز درك مي ! زمان متفاوت بود و سرعت زمان كندتر عات داشتن يك دستگاه استنسل كه قدرت تكثير نوشته را داشـت، كمتـر از پيش در ايران ما، تب

خواندنـد كـه بـه هايي را مـي داشتن يك اسلحه نبود و دانشجويان بايد با هزار زحمت اطالعيه

)314( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

روشـن اسـت كـه در آن شـرايط، . دادنـد ها پيش را توضيح مـي نويس، وقايع ماه صورت دست .شد مهم و ضروري تلقي ميشكستن سد سانسور و عبور از آن گامي

هاست كه اينترنت، موبايل و ماهواره نقـش مثلـث هجـومي و اما در حال حاضر چه؟ سال بـه همـين دليـل اسـت كـه . اند فا كرده ي سانسور ا ي بتن يمكمل يكديگر را در شكستن سنگرها

ينمونـه امـروز (شود كوچكترين اتفاقات با سرعت باورنكردني با جزئيات تصويري پخش مي توان گفت به علت عدم نظـارت قـانوني و حتي مي ) گذشته است يآن اتفاقات بازار در روزها

اگر در گذشته . شوند نمايي يا حتي خالف واقع مي ها بعضاً دچار بزرگ ها، واقعيت بر اين رسانه خوردند و از انتشار حقايقي كه عليه خودشان بود ها در جوامع بسته نان سانسور را مي حكومت

خوردند، زيرا بسياري از اتفاقات ناخوشـايندي كردند، اآلن چوب اين وضع را مي وگيري مي جلهـايي نيـست، بـه دهد و احتماالً مسئوليت مـستقيم آن متوجـه چنـين حكومـت هم كه رخ مي

شود و چون راهي هم براي كـشف حقيقـت وجـود نـدارد، ايـن سرعت به پاي آنها نوشته مي .شوند ميي محكوم تلقها در اين موارد هم حكومت

بنابراين اكنون چيزي به عنوان سانسور مشابه و به شدت آنچه كه در گذشته بـوده وجـود شوند، اما با كوچكترين البته هنوز هم اخبار و اطالعاتي هست كه مانع درز يافتن آنها مي . ندارد

ستن سـد با اين برداشـت، كوشـش بـراي شكـ . انتشاري، به سرعت نشر همگاني خواهد يافت هاي سياسي با داشتن يك رسـانه آزاد در فراتـر از سانسور چه معنايي خواهد داشت؟ آيا گروه

مرزهاي نظارتي، گامي بزرگ به پيش برخواهند داشت؟ اگر نه، در اين زمينه چه اقـدامي بايـد يها در شرايط كنوني چيست؟ در پاسخ بايد گفت اگرچـه سانـسور تـا حـد كرد؟ مسأله رسانه

هـا بـه علـت مانده است، اما اهميت آن بسيار كمتر از گذشته است، به ويژه ماهواره ي باق مسألهاگرچه ضريب نفوذ اينترنت در ايران كم است . اند تر بودنشان اين سد را شكسته ماهيت عمومي

، اما مهم اين است كه بخش رو به رشد و توانمنـد ) كم است يلينترنت پر سرعت خ يحداقل ا ( به آن دسترسي دارند و اخبار و اطالعات دريافتي از آن را به سرعت بـه ديگـران و نخبه كشور

دار موجب گشته كه هر فرد يك خبرنگـار شـود و نيبه عالوه تلفن همراه دورب . كنند منتشر مي اتفاقات سال گذشته نمونه . تهيه فيلم و خبر و انعكاس آن ولو به صورت ابتدايي رواج پيدا كند

بنابراين . كرد هاي جديد، هيچگاه چنين ابعادي پيدا نمي هستند كه بدون رسانه روشن اين وضع كوشش براي داشتن رسانه مستقل خبري خارج از نظارت رسمي گرچه مؤثر است، امـا چنـان

هـا معمـوالً رنـگ و بـوي بـه ويـژه آن كـه ايـن نـوع رسـانه . شود نيست كه در ابتدا تصور مي

)315( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

البته رسانه تحليلـي وضـع . شوند اثر مي كنند و به سرعت كم مياي پيدا ايدئولوژيك و غيرحرفه متفاوتي دارد كه آن نيز از طريق اينترنت جوابگوست و معلوم نيست كه متناسب با صرف وقت

.هاي كالن، دستاورد مورد انتظاري داشته باشد و هزينهرسميتي . تآنچه كه امروز بيش از گذشتن از سد سانسور اهميت دارد، رسميت داشتن اس

اجـازه . اي است و چنين رسميتي معناي خاص خـود را دارد كه مجراي ورود آن حضور رسانه درباره تعطيالت دو روزه هفته گذشته، انواع و اقسام اطالعـات و تحليـل . زده شود يد مثال يده

. منتشر شد و كمابيش نيز اكثر مردم از آن مطلع شدند، چون با زندگي روزمره آنها مـرتبط بـود هـا اهميـت يافـت و آن اما در اين ميان فقط يك جمله ساده بيش از همه اين اخبـار و تحليـل

جهـاني پـس از بيـان مخالفـت دولـت اسـپانيا بـا اي بود كه گزارشگر مسابقه فينال جـام جملهدرخواست مردم براي تعطيلي يك روزه به مناسبت پيروزي تيم كشورشان در مـسابقات گفتـه

دانـسته كـه تعطيـل اي گفت به اين مضمون كه حتماً دولت اسپانيا نمـي جملهوي به طعنه . شداگر خواننده، اين جمله بسيار ساده و ابتدايي را با انواع و اقسام . اي است كردن كشور كار ساده

هـاي غيررسـمي ارايـه شـد اي كه در اين زمينه و از رسـانه ها و اطالعات مفيد و پيچيده تحليلشود كه تفاوت آنها در به رسميت شناخته شدن ضـمني ايـن جملـه بـه جه مي مقايسه كند، متو

ن يـ افـراد از ا يشود كه برخ ي م يتين جمله واجد اهم ياي رسمي است و ا واسطه بيان از رسانه كـاركرد . هـا و نظـرات داده نـشود دهيـ به ا يتين رسم يكوشند كه چن يوجه ناراحت هستند و م

ان حقيقت نيست، نوعي معنا بخشيدن به خبـر و تحليـل منتـشر رساني و بي ها فقط اطالع رسانه درست را محقق كند، لزومـاً يرسان ا اطالع ياي بتواند كاركرد اول اگر هر رسانه . شده نيز هست

بنـابراين بـه نظـر بنـده مـسأله . ان شده خود بپوشاند يتواند هر معنايي را بر خبر و تحليل ب نميبخش آن باشد، معنابخـشي بـه پيـام اسـت و ام آگاهييكه پ آنامروز ما در عرصه رسانه بيش از

توانـد معنـاي مـورد اي مي قبل از هر چيز بايد معلوم شود به چه معنايي نيازمنديم و چه رسانه . اگر فرصتي دست داد، در اين مورد هم نظر خـودم را خـواهم گفـت . نظر ما را به پيام ببخشد . در ارتباط استياسيا نوع راهبرد سقاً بين معنا دقيمختصر عرض كنم كه ا

از ماست كه بر ماست

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 مرداد 19

نثار آنان شـد تـا ير جد ي و غ يهاي صور روز خبرنگار هم آمد و رفت و تجليل و تكريم را به شغلي مقدس ارتقاي مقام دادند و بالفاصله نتيجه منطقي گرفتند كـه ي كه خبرنگار يحدمند باشد و هـر كـسي نتوانـد وارد ايـن ود و خروج به اين حرفه و شغل مقدس بايد ضابطه ور

نـشانند، نگـاري مـي و طبعاً كساني كه چنين مدالي را بر سينه حرفه روزنامه ! ارض مقدس شود ن اقدام يخودشان هم ضوابط ورود و خروج افراد را به اين حرفه تعيين خواهند كرد، و نتيجه ا

رساني شفاف و آزادي بيـان نگاري كه بايد خود را وقف اطالع ن روزنامه يست و چن نيز روشن ا اش دهنـده شـود كـه جـز بـراي رضـايت روزي ي مي »نگار روزي نامه «و انديشه كند، تبديل به

كنـد تـا از ايـن ميـان چيزي نخواهد نوشت و حقيقت را پيش پاي منافع اين و آن قربـاني مـي .غما نيز نصيب او شودين خوان ياي از ا مانده ته

خـود صـادق يدانيم، و در اين ادعـا نگاريم و خود را مقيد به بيان حقيقت مي اگر روزنامه ) دوشنبه(ديروز . هستيم، در اين صورت براي يك بار هم كه شده بايد از خودمان نيز آغاز كنيم

اس آمـد كـه؛ .ام.سكردم كه ا گفتگو ميينگاري درباره موضوع روزنامه نگار با دوست روزنامه وقتـي ايـن را . توانند بازنشـسته شـوند سال كار هم مي 14نگاران، كه با مژده دولت به روزنامه

كرد كه مطلب به عنوان جوك ارسال شده است، امـا براي آن دوست خواندم، خنديد و فكر مي تعجب كرد، وقتي كه به او خبر را نشان دادم كه يك خبرگزاري دولتي آن را ارسال كرده است،

نگـاري بـه عنـوان كـار سـخت و در بويژه آنكه او نظر مرا در مخالفت با شناسايي كار روزنامه .دانست سال كار مي20نتيجه بازنشستگي با فقط

نگاري را نابود كرد، كـاري بهتـر از ايـن واقعيت اين است كه اگر قرار باشد حرفه روزنامه ا كـم كنـيم و در اواسـط جـواني آنـان را بازنشـسته شود كرد كه طول زمان فعاليت آنـان ر نمي

د متوجه مفهوم كار سخت در قانون كار يد و شا يمتأسفانه برخي از دوستان ما چنانچه با . نماييم

)317( ر گفتگو با عباس عبدينويسي د هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مصداق كار سخت فعاليت در معادن سرب و روي و برخي معادن ديگر است كه پس . اند نشدهشود كه امكان كار بـرايش اي مي ه گونه سال كار وضعيت فيزيكي و داخلي كارگر معدن ب 15از

سـال سـن، مـا را 40 سال سابقه كار و 20فراهم نيست و نگاه كردن به چنين كارگري پس از ام كـه كـار خبرنگـاري و در حالي كه من هنـوز نفهميـده . نمايد متوجه ابعاد سختي كار وي مي

رخـي از دوسـتان بـه انجمـن از حرفه سخت دارد كه ب ين معنا ينگاري چه تناسبي با ا روزنامهشايد گفته شود كـه . آوردند كه شناسايي آن را به عنوان كار سخت پيگيري كند صنفي فشار مي

ثبـاتي شـغلي هاي مرتبط با اين مسأله و عوامل مشابه از جمله بـي خطرات دستگيري و استرس داق در پاسخ بايد گفـت كـه يكـم؛ ايـن شـرايط مـص . موجب سختي كار اين حرفه شده است

بـرخالف (دوم اينكه بر فرض هم كه بشود، اينها ذاتي اين شغل نيست . سختي كار نخواهد شد سوم اينكه اگر هم چنـين مـشكالتي باشـد بجـاي درخواسـت از ). فعاليت در معادن ذكر شده

دولت براي اطالق عنوان كار سخت بر ايـن حرفـه بايـد از آنـان بخـواهيم كـه ايـن عـوارض ا حذف كرده و از ميان ببرنـد، نـه اينكـه بـه ايـن عـوارض و مـشكالت ايجاد شده ر يمصنوع

. سال را بنماييم20 كسب امتيازاتي از جمله بازنشستگي پس از يرضايت داده شود و فقط درپپرسم كه كداميك از كساني كـه بـا نگار از دوستان مي من به عنوان يك فرد و يك روزنامه

شـوند؟ آيـا نشين مي بازنشسته و خانه ) سالگي 45اكثر در مثالً حد (نگاري سال كار روزنامه 20م يـ رو اي ما نيست؟ خوب حتماً مي دهي موثرتر عمر حرفه اين سن و اين مدت كار ابتداي بهره

ز بهـره يـ ن يد از حقوق بازنشستگ يم و در كنار دستمزد جد يشو جاي ديگري مشغول به كار مي آن كارگر معـدني كـه شـغل او مـصداق كـار .اين همان نقطه اعتراض من است. مي شو يمند م

شود پس از گذشت زمان الزم، قادر به ادامه فعاليت در آن حرفه نيـست، امـا سخت شناخته مي سالگي خود را بازنشسته كند و ديگر در اين حرفه قلـم نزنـد، اساسـاً 45نگاري كه در روزنامه

.ه استنگار نبود وجود خارجي ندارد، يا اينكه از ابتدا روزنامهطبيعي است كه دوستان بسياري با مفاد اين يادداشت مخالف نباشـند، امـا فكـر كننـد كـه

د بـا آن مخالفـت نمـود؟ ينگاران است پس چرا با چنين امتيازاتي به لحاظ مادي به نفع روزنامه زيرا از يك سو اصل صـداقت كـه موجـب . برداشت من اين است كه اين تصور نيز غلط است

ياز سـوي ديگـر منـافع مـاد . شـود نگار است مخدوش مـي د به رسانه و روزنامه افزايش اعتما اگـر بتـوانيم . چنداني هم نخواهـد داشـت، بلكـه بـرعكس تمكـين بـه وضـع موجـود اسـت

نگاري را به جايگاه شايسته خود برسانيم قطعاً درآمدهاي آن چندين برابر وضـع فعلـي روزنامه

)318( ر گفتگو با عباس عبدينويسي د هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اينكـه چـشم . كنـد كه جايگاه معنوي آن نيز ارتقا پيـدا مـي خواهد بود، نه تنها جايگاه مادي، بل اي به آنان بدهد، متـرادف هاي فالن مقام دولتي باشد كه اكرام كند و هديه نگار به دست روزنامه

هم بيان كردم كه موضـوع هديـه 1384اين مسأله را بنده در سال . نگاري است نابودي روزنامه كه خوشبختانه نهايت هـم ) تاپ يك لپ( مطرح شد رييس جمهور وقت از سوي انجمن صنفي

ر ين مـس يـ ا ياين اقدامات انحراف از آن مسير اصلي است كه ط . با تغيير دولت به جايي نرسيد بنـد و ضـعيف آزادي اگر فقط قانون نيم . شود نگاران مي موجب ارتقاي مادي و معنوي روزنامه

سيار بهتر از اين خواهد شد كه هـست، امـا نگاران ب اطالعات در ايران اجرا شود، وضع روزنامه مطمئن هستم كه تعداد زيادي از همكاران از وجود چنين قانوني و مفاد آن اطالع ندارنـد و يـا

ام كه كسي در كسب خبر و اطالع به اين قانون استناد كـرده م، تاكنون نديده ياگر هم داشته باش .ز كرده باشدنگاري را در اين جامه با و مسير ناهموار روزنامه

اين يادداشت شايد خالف روال جاري و سنتي باشد كه در روز خبرنگار بجـاي تكـريم و اما شايد اين نحوه برخورد هـم . هاي معموالً توخالي از اين حرفه، به انتقاد پرداخته شود تعظيم

هـم مفيد باشد، و با زدن يك سوزن به خودمان، مجوز اخالقي زدن يك جوالدوز به ديگران را .كسب كنيم

شفافيت؛ شرط مجازات منصفانه

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389مرداد

اگر گفته شود براي شناخت اعماق هر جامعه، بهترين راه شناخت نظام كيفـري آن جامعـه هـا از اين رو پرداختن به موضوع جرم و كيفر جذابيت . است، سخني به گزاف گفته نشده است

توان گفـت هاي آن منصفانه تلقي شوند، مي اي كه مجازات هر جامعه . اردهاي خود را د و ارزش اگر مجرمين يك جامعه از نعمـت عـدالت و . كه انصاف قاعده كلي و حاكم بر آن جامعه است

توان ايـن پرسـش را بنابراين مي. مند خواهند بود انصاف برخوردار باشند، طبعاً سايرين نيز بهره هايي است؟ فر منصفانه واجد چه ويژگيمطرح كرد كه مجازات و كي

فـر، يها، شفافيت و علني بودن اعمال ك در اين يادداشت ضمن توضيح برخي از اين ويژگي .شرح و بسط داده خواهد شد

به عبارت ديگر هـم . ترين ركن منصفانه بودن مجازات، قانوني بودن آن است اولين و مهم ت، بايد كامالً براساس قانون و منطبـق بـر مـواد جرم و هم مجازات و هم نحوه رسيدگي و اثبا

اگر فعل يا ترك فعلي جرم و مستوجب مجـازات اسـت، بايـد از پـيش و مطـابق . قانوني باشد درك از مفهوم . قانون جزييات آن جرم براساس قانون تعيين و به اطالع همگان نيز رسيده باشد

رداشـت نـسبتاً مـشابهي از مـصاديق آن اي باشد كه عرف جامعه و مردم ب آن جرم بايد به گونه ن در قـانون و ينوشتن جمالت كشدار و غير متع . ز كنند يجرم داشته باشند تا از ارتكاب آن پره

محكوم و مجازات كردن افراد به واسطه اين مواد قانوني، منـصفانه نيـست، بلكـه ظالمانـه هـم .هست

بق قانون آيـين دادرسـي كيفـري دومين ويژگي منصفانه بودن كيفر، رسيدگي عادالنه و مطا اينكـه . اهميت قانون آيين دادرسي كمتر از اهميت قانون مجـازات نيـست . در هر جامعه است

تـوان بـه ايـن دزدي و قتل جرم است، قابل فهم و مهم است، اما اينكه يك فرد را چگونـه مـي تـرين منـصفانه بنابراين غيـر . جرايم، متهم و سپس محكوم نمود نيز اهميت خاص خود را دارد

)320( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ها، مواردي هستند، كه از يك سو ماده قـانوني تعيـين جـرم، غيـر متعـين، ناروشـن و مجازاتكشدار باشد و از سوي ديگر آيين دادرسي در خصوص مراحل صدور حكم نيز رعايت نـشده

.باشد. ك مجازات، چگونگي و انـدازه كيفـر اسـت يويژگي بعدي منصفانه و قابل پذيرش بودن

ندان نوعي از كيفر سالب آزادي است يا شالق، نوعي از كيفـر تعـذيب بـدني اسـت، يـا مثالً ز يك كيفر منصفانه بايد برحسب نوع كيفر و ميزان آن نيز نـزد . جريمه، نوعي از كيفر مالي است

وجدان اجتماعي منصفانه تلقي شود، بنابراين كيفر بايد علني باشد تا قابليت سـنجش منـصفانه اي كـه ايـن يادداشـت بـر آن نكته. ي افكار و وجدان عمومي وجود داشته باشد بودن آن از سو

اهميت اين ركن در اين است كه مجازات مجرم، عملـي . تأكيد دارد، علني بودن مجازات است گشايي نيست كه كسي ضرورت آشكار بودن آن را به واسطه آثار سـوء آن جويانه و عقده انتقام

ان مجازات در مورد خاصي منصفانه باشد، هر فرد منصفي بر اجـراي اگر شيوه و ميز . انكار كند دهد و آماده اجراي آن نيز هست و مثل هر كار منصفانه ديگر نـه تنهـا از آشـكار و آن رأي مي

بـه همـين دليـل اسـت اكثـر . كنـد علني شدن آن نگراني ندارد، بلكه از اين امر استقبال هم مي الم، به گونه آشكار بوده و حتـي آشـكار بـودن و حـضور هاي اعمال شده در صدر اس مجازات

اي اسـت كـه مثالً مجازات رجم به گونـه . ها بوده است سايرين الزمه اجراي اين گونه مجازات ها نفر بايد در محل حاضر باشند و حتي در اجراي مجـازات شـركت كننـد و اولـين حداقل ده

جالـب . ت كه فرد را محكوم كرده استاي اس كسي كه بايد در اجرا شركت كند، رييس محكمه . كردنـد اينكه بسياري از افراد و حاكمان شناخته شده، مستقيماً در اجراي مجازات شـركت مـي

اگر قرار باشد كه امروز هم مطابق اين قاعده عمل شود، علني بودن مجازات مترادف بـا انتـشار ر هـيچ كـشوري نـشان دادن همچنان كـه د . ها به صورت مستقيم است تصوير يا فيلم مجازات

تصويري از زندان و زندانيان، عملي ناپسند نيست، حتي در كشورهايي هـم كـه اعـدام وجـود شود و مقامات بـاالي محـل در آن شـركت برداري مي از اين كار فيلم ) مثالً با تزريق سم (دارد ي منـصفانه هاي تعذيب بدني يا سـلب زنـدگي نيـز در صـورت بنابراين اجراي مجازات. كنند مي

كننـدگان و مجريـان گذاران و حكم ها و قانون خواهد بود كه مدافعان تئوريك اين نوع مجازات در باالترين سطوح، جملگي در مراسـم اجـراي آن حاضـر شـوند و مثـل ديگـران در اجـراي

داننـد شركت كننـد، و در عملـي كـه آن را منـصفانه مـي ...) زدن شالق يا سنگسار يا (مجازات

)321( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

منتشر و محقـق ) ها رسانه(يند و علني بودن اجراي حكم را با استفاده از ابزار مدرن شركت جو .سازند و آمار و ارقام آن را با دقت كافي منتشر نمايند

معيار بهتري براي اثبات منصفانه بودن يـك ) به معناي فوق (رسد كه علني بودن به نظر مي ريب منتشر شد، معلوم گرديد كه علنـي شـدن وقتي كه فيلم وقايع داخل زندان ابوغ . كيفر است توانست هر نوع نقل قولي از آن رويدادها نمي . انصافي باشد تواند معيار انصاف و بي چگونه مي

مثـل مـورد (هـا جالب اينكه در برخـي از اعـدام . هاي منتشره را داشته باشد اندكي از تأثير فيلم اندركاران مجـازات صـادره از طرف دست كه ) ها پيش در تهران انجام شد خفاش شب كه سال

شود، اصـل اجـراي آشـكار و در مـالء عـام كامالً منصفانه و مطابق با وجدان عمومي تلقي مي اي به سويي گام بردارد كه حاضر باشـد بـراي شود و چه بهتر كه هر جامعه مجازات رعايت مي

ربـط را بـه ئولين ذي هايش، اصل اجراي آشكار و بـه دسـت مـس اثبات منصفانه بودن مجازات شود در صورت قطع دسـت يـك دزد، سـايرين مگر نه اينكه گفته مي . عنوان يك قاعده بپذيرد

گيرند و ديگر دزدي نخواهند كرد، اگر به نتايج اين استدالل ملتزم باشيم، بايـد درس عبرت مي درس عبرتـي روز چند بار از تلويزيون سراسري پخش كنيم تا فيلم قطع دست دزد را در شبانه

باشد براي كساني كه قصد دزدي دارند، و اگر چنين نكرديم، حتماً يـك جـاي اسـتدالل فـوق .اشكال دارد

هاي موگابه و ماندال تفاوت

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 مرداد 25

آموزي ما و آيندگان وضعيت منحـصر بـه فـردي را براي درسيا دست تقدير و هنرمندانه هاي زيـادي رابرت موگابه و نلسون ماندال شباهت . بسيار آموزنده و عجيب است خلق كرده كه

سـاله، و هـر دو 92 سـاله و مانـدال 86اند، موگابه هر دو مرتبط به يك نسل . اند و دارند داشتهاند و در دو كشوري كه در همسايگي هم در جنوب هر دو سياهپوست . اند عمري طوالني داشته

هر . نسبتاً مشابهي برخوردارند يهر دوي آنان از سطح تحصيل . كنند زندگي مي افريقا قرار دارند انـد ها، كه آپارتايد و تبعيض نژادي باشد را با تمام وجود چشيده دو طعم تلخ بدترين نوع رژيم

هر دوي آنان بخـشي . اند و ظالمانه بودن اين نوع حكومت را تا مغز استخوان خود تجربه كرده ان جواني و ميانسالي خود را در زندان سپري كردند و هر دوي آنان براي دفاع از از بهترين دور

گرچه ماندال زمان بيشتري را زندان بـود، امـا . اند حقوق مردمشان با تمام توان خود مبارزه كرده . اش كمتر از زندان نبود كرد كه خطرات و سختي موگابه هم در بيرون زندان مبارزه مسلحانه مي

آنان زنده ماندند و پيروزي مردمـشان را شـاهد بودنـد، و هـر دوي آنـان حـضور در هر دوي .باالترين پلكان قدرت را تجربه كردند

تـرين سياسـتمدار روي زمـين و اما در حالي كه امروز ماندال به نماد معتبرترين و بـااحترام ته اسـت، و اگـر قرون اخير تبديل شده است، موگابه چيزي جز بذرهاي نفرت و كينه را نكاشـ

به تعداد انگشتان يك دست منفورترين سياستمداران جهان را بـه شـمارش درآوريـم، قاعـدتاً، رابرت موگابه در ميان يكي از اين پنج تن است و در مورد ماندال، نياز به شمارش پـنج تـن از

.دترين سياستمداران نيست، چرا كه با فاصله زيادي از ديگران در رأس قرار دار محبوبپرسش مهم اين است كه چرا دو نفري كه از يك نقطه شـروع كردنـد و بخـش مهمـي از

يشان، در نقطه كامالً متـضاد هاي بسياري با هم دارد، در پايان عمر طوالني زندگي آنان شباهت . هـا هـست اند؟ نگاهي به وضع فعلي اين دو كشور گوياي همه واقعيـت گر قرار گرفته يكدياز

)323( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در تحريم و انزواي كامل قـرار داشـت، امـروز 1990آفريقاي جنوبي كه در سال رژيم آپارتايد به يكي از كشورهاي معتبر تبديل شده و برگزاري جام جهاني فوتبال در آنجا نمونه روشن اين

كنـد، امـا كمـابيش اين كشور گرچه با مشكالتي چون ايدز دست و پنجه نرم مـي . اعتبار است المللي خـود را اي خود را حفظ كرد و جايگاه بين يگاه قدرت منطقهروند رو به رشد خود و جا

ايـن كـشور . در مقابل وضعيت زيمبابوه بسيار تأثرآور است . به نحو بسيار چشمگيري ارتقا داد هـاي توسـعه و در مقايـسه بـا سـاير كـشورها نزديـك بـه به لحاظ شاخص 1980كه در سال

فـساد . نج كشور آخر در ميان همه كشورها قرار دارد هاي مياني بود، در حال حاضر جزو پ رتبههاي بيكاري و تورم در شاخص. كفايتي مشخصه اين رژيم است و تباهي، فقر، ظلم و ستم و بي

آنجا با هيچ كشور ديگري قابل مقايسه نيست، براي خريد يـك عـدد نـان بايـد ميلياردهـا دالر .رسد دها درصد ميو تورم ساالنه به ميليار!! زيمبابوه پرداخت شود

شـود و در جشن سالروز تولد نلسون ماندال، محدود به آفريقاي جنـوبي و مـردم آن نمـي تـرين مراسـمي گيرند، و جشن تولد رابرت موگابه به مفتضح ساير كشورها هم آن را جشن مي

تفاوت اين دو رهبر در كجا بود؟. گنجد شود كه در ذهن مردم فقير زيمبابوه مي تبديل ميلين تفاوت كه ناخواسته به نفع ماندال شد، تأخير ده ساله در پيروزي ماندال در مقايسه بـا او

گذشـته از . 1990 پيروز شد و مانـدال در ابتـداي دهـه 1980موگابه در ابتداي دهه . موگابه بود هاي جدي دارند، تجربه ده ساله زيمبـابوه پـيش روي اين دو دهه تفاوت ي گفتمان ينكه فضا يا

. بود و درسي بود كه براساس آن راه رفته موگابه را تكرار نكندماندالكسب و حفظ قدرت و حـذف . تفاوت دوم، نگاه گوناگون اين دو نفر به مقوله قدرت بود

حزبي، براي موگابه اصل بـود، او شـايد ديگران و درخواست تبعيت از آنان و تشكيل نظام تك ، كه برنامه آنان پيشبرد حكومت و كـشور از طريـق هاي كمونيستي هم بود متأثر از فضاي رژيم

ترين حالت مربوط بـه اوايـل دوره البته اين تحليل در خوشبينانه . سلطه يك حزب بالمنازع بود بست هاي خود با بن ها وقتي كه بر اثر اين سياست حكومت رابرت موگابه است، زيرا اين رژيم

شـوند، تمـاالً موجـب حـذف آنـان مـي مـشي خـود كـه اح شوند، بجاي تغييـر خـط مواجه مي كننـد، و بـه نظـامي دهنـد و حتـي آن را تـشديد مـي هاي سركوبگرانه خود را ادامه مي سياست

آنـان يكنند و برا شوند و راه بازگشت را بر خود مسدود مي سراسر فاسد و ناكارآمد تبديل مي كه پيـروز شـد، فـضاي 1990در مقابل ماندال در ابتداي دهه . شود بازگشت مساوي سقوط مي

داري بـود، و نگـاه او هـم بـه عمومي جهان عليه كمونيسم و استبداد و اينگونه شيوه حكومـت

)324( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

قدرت و تأثيرگذاري بر جامعه، محدود به حضور در ساخت رسمي قدرت نبود، بلكـه حـضور المللي براي ماندال و آفريقـاي جنـوبي دسـتاوردهاي بيـشتر بـه همـراه در عرصه عمومي و بين

مـشي مـشي ديگـري جـز خـط داشت و حتي موجب شد كه جانشينان ماندال نيز نتواننـد خـط .دموكراتيك و انساني ماندال را پيش گيرند

هر دو نفر در مبارزه شـجاعت الزم را داشـتند، . تفاوت سوم به نظرم اهميت بيشتري دارد شـجاعت مبـارزه و تـر از شجاعتي كه بسيار ضروري . اما ماندال شجاعت مصالحه را هم داشت

البتـه مـصالحه بـدون . تر از مصالحه است براي يك مبارز؛ مبارزه كردن راحت . مكمل آن است بـه . را بـر آن گذاشـت يريپذ مياي ندارد و بهتر است، نام تسل فايده است و نتيجه مبارزه هم بي

تان و رسد كه در فضاي مبارزاتي اين دو نفر، افكار عمـومي و مـردم حـذف سفيدپوسـ نظر مي مصادره اموال آنان و توزيع ميان سياهپوستان و انتقام گرفتن از سفيدها را بـه مـصالحه تـرجيح

گـر در ي د يارائـه راهـ . داشته باشـند ين خواست توجه كاف ين كه به تبعات ا يدادند، بدون ا ميي بـود ن كـار يا. خواهد برابر اين خواست، شجاعتي بيشتر از ايستادن در برابر نظام آپارتايد مي

بانه و براي يفر صورت عوام به موگابه هنوز هم . كه ماندال كرد؛ اما موگابه از انجامش ناتوان بود هـاي ديرينـه و اي جهت سرپوش گذاشتن بر فساد حكومتش، بـر كينـه هاي توده جلب حمايت

كند، اما ماندال از همـان روز اول بـر هاي كشاورزي در دست سفيدپوستان تكيه مي گرفتن زمين برخالف ظاهر قضيه، موگابه نه به خـود اعتمـاد كـافي . بازسازي روابط نژادي انگشت گذاشت

به خودش اعتماد ندارد، چون قادر نيست نقشي مستقل در پيـشبرد آنچـه . دارد و نه به مردمش كند در شود درست است پيش بگيرد و به مردم خود نيز اعتماد ندارد، چون فكر مي كه فكر مي اما ماندال هم به خود اعتماد داشت و هم بـه . درست مردم با او همراه نخواهند بود انتخاب راه بـر آن پـاي كـرد درسـت اسـت به خودش اعتماد داشت چون آنچه را كه فكر مـي . مردم خود

مشي مبـارزاتي خـود بداننـد، و بـه اي از مردم نپسندند، و آن را خالف خط فشرد، هرچند عده ن هـم يدانست آنان هم دير يا زود به او خواهند پيوست و چن ون مي مردم هم اعتماد داشت، چ

موگابه تفاوتي ميان الزامات مبارزه سياسي پيش و پس از پيـروزي نگذاشـت، امـا مانـدال، . شدموگابه از خود شخـصيتي مـستقل نـشان نـداد، و هرچـه بـود . دقيقاً اين تفاوت را رعايت كرد

ساز نشد، اما مانـدال بـرعكس او، شخـصيت نتيجه تاريخ روي جوي احساساتي شد، و در دنبالهخواهـد نـان موگابه هنوز كه هنـوز اسـت، مـي . خود را بروز داد و ديگران را با آن همراه نمود

)325( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

اش با يان اسميت و رژيم رودزيا را بخورد، اما وضعيت مبارزه ضد استعماري و ضد نژادپرستي .اش به حاشيه رفته است رابر رفتار پس از پيروزيسابقه مبارزاتي او در ب. ماندال برعكس است

شود اين است كـه بـسياري از اي كه در اين ميان ديده مي ترين نكته به عنوان تكمله جالب كنند، در زبان موگابـه را محكـوم كـرده و افرادي كه در حال حاضر براي دموكراسي مبارزه مي

گونـه شـود، رفتـاري موگابـه ديده مي نر از آنا دهند، اما در عمل آنچه كه بيشت ماندال را ارج مي .است نه ماندالگونه

ست؟يمسئول تزلزل در جايگاه قانون ك يا ناظر؟يمجر

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 شهريور 27

اي هنجارهاي معيني دارد كـه اعـضاي آن جامعـه برحـسب ايـن هنجارهـا يـاد هر جامعه تـرين هنجارهـاي اجتمـاعي مهم. نجارها از يك سنخ نيستند اين ه . گيرند چگونه رفتار كنند مي

آموزند كه چـه كارهـايي را بايـد انجـام قواعد قانوني و اخالقي به ما مي . قانون و اخالق است ولي ميان قـانون . ميم انجام دهيتوان ي را م ييدهيم و از چه كارهايي بايد پرهيز كنيم و چه كارها

دستورات قانوني داراي ضمانت اجرا هـستند، در حـالي . دو اخالق چند تفاوت مهم وجود دار عبور از چراغ قرمـز، يـك الـزام قـانوني اسـت كـه . كه دستورات اخالقي ضمانت اجرا ندارند

ممنوعيت سرقت نيز از اين جمله است . شود مواجه مي ) ضمانت اجرا (متخلف از آن با جريمه .شود ها اجرا مي ت اجرا از سوي دولتضمان. شود كه مرتكب آن با مجازات زندان مواجه مي

سالم نكردن به پدر و مادر يا تندخويي كـردن نـسبت بـه . اخالق واجد اين ويژگي نيست ديگران، با هيچ نوع مجازات رسمي مواجه نخواهد شد، گرچه مردم چنـين رفتـاري را ناپـسند

ـ بدانند و حتي ممكن است روابط خود را با مرتكب اين رفتار كم يـا قطـع ك در هـر يننـد، ول .شود صورت هيچ مجازاتي شامل چنين رفتاري نمي

مـديريت . يكي از شروط اداره درست و كارآمد هر جامعه، تمايز ميان اين دو هنجار است اجتماعي بايد متوجه باشد كه كدام رفتارها را در حـوزه قـانون قـرار دهـد و سـاير رفتارهـاي

زيـرا ايـن دو هنجـار نـه تنهـا بـا لحـاظ . ار نمايد مطلوب يا نامطلوب را به حوزه اخالق واگذ هـاي تبليغـي نيـز تفـاوت ضمانت اجرا متفاوت هستند، بلكه از نظر متوليان و مبلغـان و شـيوه

شود، مقامات سياسي و نظام اداري و انتظامي اجراي قانون از سوي حكومت تضمين مي . دارند. ادبيـات قـدرت و اقتـدار همـراه اسـت و قضايي متولي اجراي آن هستند و شيوه تبليغ آن بـا

هرچند سعي مي شود مردم قانون را بپذيرند، اما اگر كسي هم موافق نبود، بايد از تـرس زور و

)327( ينويسي در گفتگو با عباس عبد هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

در مقابل دولت مسئوليتي اصلي را در بهبود اخالق جامعه ندارد . اقتدار قانون آن را رعايت كند كوشـند كـه اخـالق و مـي ... علمـان و و معموالً متوليان دينـي، انديـشمندان، فالسـفه، عرفـا، م

كننـد و وجـدان رفتارهاي اخالقي را بسط دهند و از كاربرد ادبيات زورمدارانه نيـز پرهيـز مـي .دهند مردم را مخاطب خود قرار مي

نكتـه اول ايـن كـه مـرز ميـان . در اين زمينه بايد دو نكته را در اداره جامعه رعايـت كـرد د رعايـت يـ شوند را با وند، با رفتارهايي كه مشمول اخالق مي ش رفتارهايي كه مشمول قانون مي

بـرعكس . توان بـه حـوزه اخـالق وارد كـرد مثالً عبور از چراغ قرمز يا منع سرقت را نمي . كردتوان جزو قـانون قـرار داد و بـراي آن ضـمانت ضرورت سالم كردن به پدر و مادر را هم نمي

مشمول امر و نهي قانوني هـستند، بـه نظـم اجتمـاعي رفتارهايي كه . قانوني تعيين كرد ياجرايهاي حوزه اخالق، ارتباط مستقيمي بـا نظـم اجتمـاعي شوند، در حالي كه امر و نهي مربوط مي

اي كه بكوشد رفتارهاي حوزه اخالق را واجد ضمانت اجرا و آنها را بـه عرصـه جامعه. ندارنديرا عنصر وجدان را از عمل اخالقـي بيـرون قانون وارد كند، تيشه به ريشه اخالق خواهد زد، ز

هـاي ق ارزش يـ ن طر يـ كنـد و از ا ين مـ ي آن ترس از مجازات را جانـش يخواهد برد و به جا انتقال رفتارهايي كه به نظم اجتماعي مربوط است به حـوزه چنين هم. كند اخالقي را ضعيف مي

.دهد نظمي را رواج مي كند و بي اخالق، نظم را بالموضوع ميبـه عبـارت ديگـر اگـر فـرد . ته دوم، تعهد به تبعات هنجارهاي قانوني و اخالقي است نك

معيني از قانون تخلف كرد، حتماً بايد از طريق ضمانت اجراي رسـمي بـا او برخـورد شـود و وظيفه پليس اين نيست كه از . هاي اخالقي كار را پيش برد توان با خواهش و تمنا و توصيه نمي

ند كه از چراغ قرمز رد نشوند، وظيفه او الـصاق بـرگ جريمـه يـا گـرفتن رانندگان خواهش ك وظيفه روحانيون اديـان و فالسـفه چنين هم. فرد متخلف است يف خودرو يمدارك و حتي توق

انـد نداشته يلسوف بودن خويش كساني را كه رفتار اخالق ياين نيست كه به صفت روحاني با ف هاي مردم را تسخير نماينـد و از ايـن طريـق اخـالق را بآنان بايد وجدان و قل . مجازات كنند

هاي مردم نيز فقط منحصر به آموزش و گفتگو نيست، بلكـه تسخير وجدان و قلب . بسط دهند . شـود ان اخالق محقـق مـي يبودن مناد) اسوه حسنه (عمدتاً از طريق رفتار اخالقي و الگوسازي

ر به تضمين اجراي قانون نيستند، از ابتـدا آن قاد ين اگر دولت يا مراجع مسئول حكومت يبنابر ا را قانون اعالم نكنند بسيار بهتر است تا اينكه قانون اعالم شـود امـا اجـرا نگـردد، زيـرا نقـض

.عمدي و آگاهانه يك قانون به منزله هتك حيثيت كليت قانون است

)328( ينويسي در گفتگو با عباس عبد هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

و ي اخالقـ كردن امـور يث قانون يم هم از ح يران از هر دو جهت مشكل دار يمتاسفانه در ا يگـر يبحث در مورد مشكل اول مجـال د . شود ي كه عمالً اجرا نم ينيب قوان يث تصو يهم از ح

انتقادات برخي از نمايندگان مجلس از عملكـرد دولـت در عـدم اجـراي قـوانين يطلبد ول يماي از دولت خواهش يـا اسـتدعا كنـد اين كه نماينده . مصوب مجلس مصداق اشكال دوم است

اگـر مـن و شـما بـه دليـل . اجرا كند، حتي اگر به اجرا هم منجر شود، مفيد نيست كه قانون را ن رد نشدن مربوط به اراده مـن و ياي ندارد، زيرا ا خواهش پليس از چراغ قرمز رد نشويم فايده

شايد يك عابر پياده از رانندگان درخواست كند كه از چـراغ . شماست و نه اجبار و الزام قانون نند، زيرا او قدرت بازدارندگي از تخلف راننده را ندارد، امـا پلـيس نبايـد چنـين قرمز عبور نك

ر دكه برخـي از نماينـدگان مجلـس اين. مه كندي و جريد اقدام قانون يدرخواستي را بنمايد او با روزنامه بنويسند يا مصاحبه كنند و ديگران را در عدم اجراي علني قانون نصيحت يا تهديدهاي

تـوان از شود كه مي اي ندارد بلكه در ذهنيت جامعه چنين القا مي تنها هيچ فايده ، نه توخالي كنند نماينـدگان ابزارهـاي كـافي را بـراي تـضمين . قانون تخلف كرد و به هيچ جايي هم برنخـورد

توانند از اين ابزارهـا اسـتفاده كننـد، ا نمي يخواهند ياجراي قانون دارند، اما اگر به هر دليلي نم است به جاي خواهش و تمنا با يك طرح دو يا حتي سه فوريتي، اين قوانين را لغو كنند و بهتر

از سـوي يفراموش نكنيم كـه جايگـاه قـانون راننـدگ . بيش از اين به جايگاه قانون لطمه نزنند توجهي پليس راهنمايي و رانندگي در امـر شود، بلكه از ناتواني و بي راننده متخلف متزلزل نمي

پـس، انتقـاد از دولـت را فرامـوش . خورد خود است كه ضربه مي يفه قانون ي و انجام وظ و نهي .كنيد و به وظيفه نظارتي خود رجوع كنيد

درباره حكم اعدام

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 مهر 24

ي جهـان يها خاطر در بسياري از رسانه هفته گذشته روز جهاني مبارزه با اعدام بود و بدين درباره حكم اعدام جريان داشت و از آنجا كه ايران نيز به سبب تعداد زياد افراد اعـدامي بحث

ها بـود و البتـه ن رسانه يپس از چين باالترين رتبه را دارد، به تبع اين وضعيت، موضوع بحث ا اگرچـه . كنـد در سطح جهاني چنين وضعيتي نقطه ضعف و در نتيجه زمينه فشار را فـراهم مـي

اهميت نيست، همچنـان هاي آنان در اين زمينه بي ردمان ديگر كشورها و حتي دولت تصورات م كـنم كه نگاه دولت و مردم ايران هم در مورد مسايل ساير كشورها اهميت دارد، ولي گمان مـي

هاي آنان با كميت و كيفيـت كه مشكل اصلي ما در موافقت يا مخالفت مردم ساير ملل و دولت مشكل اين است كه خودمـان در داخـل بـه نحـو مناسـبي دربـاره . نيست حكم اعدام در ايران

موضوعات مهم از جمله سياست كيفري و شديدترين نوع مجازات يعني سلب حيـات از فـرد اي را بـراي بحـث خـواهم كـه ايـده از ايـن رو در ايـن يادداشـت مـي . كنـيم بحث كافي نمـي

.چارچوبدار درباره اين پديده پيشنهاد كنمهاي سلب حيات و نيز قصاص و حتي زنـدان حث درباره حكم اعدام يا ديگر شيوه براي ب

بايد ابتدا به فلسفه مجازات در ايران و مقدم بر آن بـه فلـسفه ... هاي مالي و يا شالق يا مجازات اي شايـسته و بايـسته توان به گونه روشن است كه در اين يادداشت كوتاه نمي . حقوق پرداخت

شود اين است كه فلـسفه رسـمي و سپس جمع كرد، ولي آنچه كه برداشت مي اين بحث را باز هـا دسـتور شـارع اسـت، و مـا برحـسب يكم اينكه اين مجازات . ران دو ادعا دارد يحقوق در ا

تر دوم هم اين است كه در صورت اجراي آنها، جامعه سالم يادعا. وظيفه بايد آنها را اجرا كنيم شد كه اگر دست يك دزد قطع شـود، ين دليل بود كه تصور مي به هم . و جرم كمتر خواهد شد

.ديگر كسي دزدي نخواهد كرد يا اينكه دزدي بسيار اندك و نادر خواهد شد

)330( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

پيشنهاد اين است كه بحث درباره مجازات و بـويژه احكـام سـلب حيـات و اعـدام از دو از زاويـه اول و . شـت زاويه فوق تفكيك شود، و به طور مستقل آنها را به بحـث و گفتگـو گذا

فارغ از اينكه اجراي اين احكام موجب كاهش يا افزايش جرم خواهد شـد، ضـرورت و الـزام كليه موارد آن بررسي شود تا معلوم گردد آيا از نظر و . وجود چنين مجازاتي بحث شود يشرع

وجـود ك از اين احكام هست يا چنين الزامي ينگاه شرعِ رسمي، الزامي قطعي براي وجود هر اهميت اين پاسخ در ايـن اسـت كـه موضـوع . هايي براي تغيير آنها نيز وجود دارد ندارد، و راه

.كند بحث و موارد اختالفي را كامالً روشن ميبحـث از ايـن منظـر بـا مطالعـات تجربـي و مباحـث . سپس به زاويه دوم پرداختـه شـود

آيا مجازات سلب حيات و اعـدام ها اين است كه؛ تواند پيگيري شود، پرسش شناختي مي جامعهدر كليت خود، نقش بازدارندگي كافي دارد؟ آيا ممكن است اين حكم در مواردي بازدارنـده و

هاي اجراي اين مجازات با منـافع اثر يا حتي تأثير منفي داشته باشد؟ آيا هزينه در موارد ديگر بي هاي مختلف انجام آن چگونه اسـت؟ آن توازن دارد؟ نگاه مردم و جامعه به كليت اعدام و شيوه

ا مـسير فرهنگـي جامعـه در ي آن براي جامعه ما چقدر است؟ آ ينگاه دنيا و هزينه و فايده اجرا تـر شـود؟ نگـاه و تجربـه قـضات تر يا مخالف اي هست كه با اين مجازات موافق آينده به گونه ـ يـ آنهـا چ ينه اجرا ين احكام در خصوص منافع و هز يصادركننده ا راي پاسـخ بـه ايـن ست؟ ب

ها بايد به شواهد و مطالعات متعددي استناد كرد و در حال حاضر مقدم بر اسـتناد، بايـد پرسش .اين مطالعات انجام شود

. هاي بـه دسـت آمـده از دو زاويـه فـوق پرداخـت پس از اين مرحله بايد به تركيب پاسخ اگر در تمـامي مـوارد . ودم ب ي را شاهد خواه ي به دست آمده حاالت گوناگو يها برحسب پاسخ

از موارد قانوني موضوع بحث، ادله قوي شرعي بر ضرورت و وجوب حكـم سـلب يو يا برخ كند و از سوي ديگر داليل و شواهد منطقي كافي بر نقـش بازدارنـدگي مـوثر حيات داللت مي

آن اسـت، منطـق يكند، و جامعه هم خواهان اجـرا اجراي اين حكم از وقوع جرم حكايت مي يكند در مواردي كه اين دو ويژگـي در آن جمـع هـستند، از وجـود و اجـرا ياسي حكم مي س

حالت دوم اين است كه چنين وجوب شرعي در برخـي مـوارد ديـده . چنين حكمي دفاع شود شود، اما كارآيي حكم اعدام در جلوگيري از وقوع جرم در اين موارد محرز و اثبـات شـده نميكن است به لحاظ منطق سياسي از وجود آن حكـم دفـاع كـرد، امـا در اينگونه موارد مم . است

از آنجا كه نويسنده درباره وجـه شـرعي . معلوم نيست كه به لحاظ شرعي بتوان از آن دفاع كرد

)331( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

گيرم كه اين موارد هم به لحاظ منطق سياسي قابل تواند اظهار نظر كند، لذا فرض مي قضيه نمي .طرح و دفاع باشد

است كه از نظرگاه رسمي، وجوب شرعي براي يك مـاده سـلب حيـات حالت سوم وقتي دهد كه كارآيي آن در كـاهش جـرم بـه صـورت جـدي شود، اما مطالعات نشان مي پذيرفته مي

در . هاي اجراي ماده بسيار بيش از منافع سياسي و اجتماعي آن اسـت مورد سوال است و هزينه رحسب ضرورت و مصلحت اقدام شـود و مثـل اول اينكه ب . حل وجود دارد اين صورت دو راه

ويژگي وجوب را برحسب مصلحت دائم بسياري از موارد ديگر موضوع را حل كرد و موقتاً يا حل دوم اين اسـت كـه بـا راه. ز وجود دارد ي ن ي قانون ين كار راهكارها ي ا ياز آن سلب كرد برا

ي و اجتمـاعي آن در كـاهش شجاعت تمام اعالم كرد كه ما در اجراي اين حكم به نتايج سياس كنيم، اينكه انجام وظيفه و تكليف جرم كاري نداريم، ما فقط برحسب وظيفه و تكليف عمل مي

.كند، به ما مربوط نيست هايي را تحميل مي شود يا هزينه موجب كاهش يا افزايش جرم مي حالت چهارم وقتي است كه هم وجوب شرعي ماده قانوني مورد سوال اسـت يـا حـداقل

در اين . مورد سوال است يطور جد به نيست و هم كارآيي اجراي حكم در كاهش جرم يقطعكند كه از اجراي اين موارد پرهيز شود و آنهـا را صورت هم شرع و هم منطق سياسي حكم مي

كنم كه اگر ميان اين دو زاويـه خلـط نـشود و در گمان مي . از زندگي كيفري مردم حذف نمود بنـدي اره هر يك از مواد سلب حيات انسان بحث جداگانه شود، به جمـع چارچوب منطقي درب

بسيار خوبي خواهيم رسيد و حداقل نتيجه آن اين خواهد بود كه قطعاً از آمار و ارقام اعدام در .ايران كاسته خواهد شد

بحث مزمن جرم سياسي

زنامه شرقرومنتشر شده در -1389 آبان 22

ها سـال و حتـي يـك قـرن دربـاره توانيم ده ه ما است كه مي اين هم از نكات جالب جامع ها تكـراري و موضوعي بحث كنيم، اما هيچ گامي براي حل آن برداشته نشود، و طبعاً اين بحث

قرن بيـستم آور خواهد بود از جمله اين موضوعات، جرم سياسي است كه از آغاز تا پايان ماللو ايـن يادداشـت ! م نيز همان مباحث ادامـه دارد موضوع بحث بود و دهه اول قرن بيست و يك

كوشم كه محل اختالف واقعـي را بر همين وضع است، هرچند مي يدييهم به نحوي ادامه و تا .روشن كنم

قبل از طرح مسأله، بايد بگويم كه بنده به صورت اصولي با تفكيـك جـرايم مطبوعـاتي و در يـك جامعـه سـالم كـه . آن را گفتـه ام ز بارهـا يـ سياسي از ساير جرايم مخالفم و تا كنون ن

زيـرا در نظـام قـضايي مـستقل بـراي . استقالل قضايي كامل است، چنين تفكيكي بيهوده است كند يا يك سياسـتمدار يـا يـك نگار رسيدگي مي كند كه به جرم يك روزنامه قاضي تفاوتي نمي

توانـد بـر رتي هم نمي فرد عادي؛ همه آنان تحت حمايت قانون محاكمه خواهند شد و هيچ قد كننـدگان قـانون اساسـي رسـيدگي بـه انقالب تدوين ياما چرا در ابتدا . قاضي اعمال نفوذ كند

جرايم مطبوعاتي و سياسي را متمايز از ساير جـرايم نمودنـد و چنـد مشخـصه علنـي بـودن و خاص را براي آن ضروري دانستند؟ي در دادگاههايدگيحضور هيأت منصفه و منع رس

ز تجربـه ي از يك قرن گذشته كشور و ن ياسيكنندگان قانون اساسي برحسب درك س نتدويدانستند كه براي حفـظ حقـوق عامـه مـردم و ن، به روشني مي يشيم پ ي خودشان در رژ يشخص

اي ندارند جز اينكه ايـن چنـد قيـد را نگاري و سياسي در جامعه، چاره تضمين فعاليت روزنامه گاه از تبديل كردن رفتارهـاي عـادي بـه اتهـام و جـرم، جلـوگيري علني بودن داد . اضافه كنند

هـايي اطـالع ضمن اينكه برخالف جرايم عادي حق مردم است كه از مفاد چنين دادگاه . كند مي. يابند، چون دعواي شخصي و ميان دو نفر نيست، بلكـه بـه سرنوشـت جامعـه مربـوط اسـت

)333( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

دانـستند رفته هم بودند به خوبي مـي شاه زندان كنندگان قانون اساسي كه عموماً در زمان تدوينشـد كـه آنـان را هاي آنان علني بود، به احتمال فراوان حكومت شاه حاضـر نمـي كه اگر دادگاه

محاكمه كند، چون اتهامات وارده عليه آنان نه تنها از نظر مردم مذموم نبود، كه مقبول هم بـود، شد موجب مي يدگيعلني بودن رس . دند و نه مطرود ها مقبول جامعه بو رفته به همين دليل زندان

توانـد يكه آيين دادرسي نيز رعايت شود و اگر زنداني شكنجه يا حقوق او تضييع شده شود مـ كـرد رژيم شاه حتي در يكي دو مورد كه فكر مـي . در دادگاه اعالن كند و اين به نفع رژيم نبود

روز دادگاه يان داليل موجهي دارد و نزد مردم پ به لحاظ تأثيرگذاري بر افكار عمومي، عليه متهم هـاي باز هم پشيمان شد، چه رسد به اينكه بخواهد دادگاه يخواهد بود، دادگاه را علني كرد، ول

.سياسي را علني كندحضور هيأت منصفه هم از اين جهت بود كه تطبيق فعل ارتكابي با جرم به سليقه يك نفر

منصفه به نمايندگي از وجـدان عمـومي جامعـه وظيفـه ايـن محول نشود، بلكه هيأت ) قاضي(. هـا بـود دار باشد، و اين نهاد به نحـوي مكمـل اصـل علنـي بـودن ايـن دادگـاه تطبيق را عهده

ن رو بـود كـه آنـان درد محاكمـه در يـ ز از ا ي ن ي دادگستر ي در محاكم عموم يدگيضرورت رس به اتهامـات فـوق را يدگيو لذا رس ده بودند ي ارتش شاه را چش ي خاص مثل دادرس يدادگاهها

. كردندي ضروريدر محاكم عمومدر مقايسه با جرايم مطبوعاتي و سياسي، بايد پذيرفت كـه تعريـف جـرايم مطبوعـاتي تـا

اما جرايم سياسي . و اين تعريف در قانون مربوط آمده است ). البته تا حدي (حدي روشن است . ن يادداشت در مقام پرداختن به ايـن مـسأله نيـست تواند كشدار باشد كه اي تا حدود زيادي مي

اضافه بر جرايم عـادي نيـستند كـه منتظـر ياما در هر صورت جرايم مطبوعاتي و سياسي جرم ياسي س يها تي فعال يانگار جرم ين الزم برا ين نبود قوان يم كه اگر چن ي باش يمين جرا ين چن ييتع

كه در مورد آنها با جرايم عادي تفاوت دارد، آنچه ! ن شده بود يش تدو يها پ دهه ياز سالها و حت نگـاران كـه در اگر به احكام صادره عليه مديران مسئول يا روزنامـه . فقط آيين دادرسي آنهاست

اند نگاه كنيم، روشن است كه مواد قانوني كه به آنهـا اسـتناد هاي مطبوعاتي محكوم شده دادگاهسالمي و ساير قوانين جزايـي اسـت، تـشويش شود، همان جرايم مذكور در قانون مجازات ا مي

اذهان عمومي، ايراد تهمت به مسئولين، تبليغ عليه جمهوري اسـالمي، اشـاعه فحـشا از طريـق نها همگي جزو قوانين جزايي است كه هر فرد عادي يـا يا. انتشار عكس و مطلب و ساير موارد

اما رسيدگي بـه ايـن اتهامـات بـراي تواند آن را انجام دهد، نگار يا مدير مسئول هم مي روزنامه

)334( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

د قـانون يـ شـود كـه با بنابراين وقتي گفته مـي . افراد مطبوعاتي تابع تشريفات خاص خود است رسيدگي به جرايم سياسي تدوين شود به آن معنا نيست كه جرايم جديدي خلق و ابداع شـود،

ادرسـي ويـژه خـود بلكه جرايم سياسي هم همين جرايم موجود هستند، فقط بايد تابع آيـين د چند مشخصه اصلي ي در محاكم عموم يدگيباشند كه علني بودن و حضور هيأت منصفه و رس

.آن استدر واقع اهميت آن به . ، رعايت آيين دادرسي بسيار اساسي است يدر رسيدگي به هر جرم

تواند موجب نقـض حكـم ، مييدگين رس يترين خللي در روند قانوني ا حدي است كه كوچك توان در زمينه جـرايم مطبوعـاتي و بنابراين بدون وجود و رعايت كامل آيين دادرسي نمي . شود

سياسي حكمي صادر كرد، همچنان كه مدتي پيش كه زمان قانوني قانون آيين دادرسي بـه سـر آمده بود، اين شبهه جدي وجود داشت كه در مـدتي كـه فاقـد قـانون آيـين دادرسـي هـستيم،

مثل آن است كه در غياب ظرف، بتوان مـايعي را حفـظ . متصور نيست رسيدگي به هيچ اتهامي زيرا اصل حفظ امنيت و نظم اجتماعي مقـدم . شود اي رعايت نمي هرچند عرفاً چنين شبهه . كرد

توان بـا ها ساله خالء آيين دادرسي در اتهامات سياسي را نمي بر ساير امور است، ولي تداوم ده ن اتهاماتي رسيدگي كرد، حتي اگر هم چنين توجيهي انجام شود اين منطق توجيه كرد و به چني

حـداقل دو ركـن ايـن ) همان طور كه در سخنان برخي مسئولين محترم قـضايي آمـده اسـت ( بودن دادگاه اسـت رعايـت كنـيم تـا معلـوم شـود كـه قـصد يها را كه علني و عموم رسيدگي نداشـته ياسي س ياگر دادگاهها . داردن نوع اتهامات وجود ن ي به ا يدگي در عدم رس يندياناخوش

در كـشور وجـود ياسـ يت س يـ ن است كه فعال يا به منزله ا يست، يم از چند حالت خارج ن يباشن يـ ا ا يـ !! كنند يت م ياستمداران كشور تماماً در چارچوب قانون عمل و فعال ين كه س يا ا يندارد، يگرياگر حالت د . شده است ده انگاشته ي ناد ياسي س ين اتهامات در دادگاهها ي به ا يدگيكه رس

.ان شوديمتصور است لطفاً ب

دوپيوست

نويسي سرمقالهيادداشت و راهكار براي 101

شـود حاصـل نويـسي ارائـه مـي نويسي و يادداشـت راهكارهايي كه در ادامه براي سرمقاله 2رگـود، چـون ريچـارد آ مطرحي هـم 1نويسان هاي استادان دانشگاه و سرمقاله ها و تجربه انديشه

مـگ 7بـرگ، پل گـرين 6پايل،. جرج بي 5 جي بوك من، 4پاش،. فرانسيس ال 3كيف،. نانسي كيو و 12بركـت . لـي نـل جـي 11 سوزان آلبرايـت، 10آندرسون،. ليرد بي 9كلرك،. رونالد دي 8دوني، . است13هاي نگارنده وگو با عباس عبدي و ديگر پژوهش گفت

د حرفـي بـراي گفـتن داشـته باشـد و سـت بايـ يي كه داراي چـارچوب منطقـي سرمقاله ـ1

سـرمقاله را سرسـري . كـاري نكنيـد بنـابراين مـسامحه . مشي مشخصي را دنبال كنـد خط .گاه دست به قلم ببريد كه مطمئن باشيد حرفي براي گفتن داريد نگيريد آن

.هاي متنوع و متفاوت تكيه كنيد بر روش ـ2هاي مكان و زمان مـشخص و گي كوشش كنيد واضح، قابل لمس، مستند و با تكيه بر ويژ ـ3

.با زبان آن ناحيه مطلب بنويسيدبـه . تان را به مثابه يك شغل پردردسر ننگريد تان فكر كنيد، كارهاي هاي در مورد سرمقاله ـ4

.ي فرار ندهيد تان اجازه هاي ايدههـا هنگام نوشتن تصاوير واقعي را ارائه دهيد و در مـورد شخـصيت . سرايي نكنيد خطابه ـ5

.نكنيداغراق

.Beyond Argument: A Handbook For Editorial Writers. Edited by Maura Casey and Michael Zuzel, 2007 ـ1 .Richard Aregood ـ2 .Nancy Q. Keefe ـ3 .Francis L. Patsch ـ4 .Jay Bookman ـ5 .George B. Pyle ـ6 .Paul Greenberg ـ7 .Meg Downey ـ8 .Ronald D. Clark ـ9 .Laird B. Anderson ـ10 .Susan Albright ـ11 .Lynnell J. Burkeit ـ12

.1385نشر قو، : نويسي، تهران رستگار، ايرج، سرمقاله و سرمقاله ـ13

)337( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

را بـازبيني آورد كه همواره آن دقت كنيد، نوشتن زماني ارزش واقعي خود را به دست مي ـ6تـان را از نعمـت هـاي سرمقاله. بنابراين هيچ نظري را كوچك نپنداريد . و بازنويسي كنيد

كند تـا اين عمل به شما كمك مي . شنيده شدن و ديده شدن توسط ديگران محروم نكنيد .ها را مورد تجديدنظر قرار دهيد همواره سرمقاله

.را ويراستاري كنيد با احساس بنويسيد و با دليل آن ـ7ولي خواننـده را . توانيد اطالعات به دست آوريد را ارزيابي كنيد و تا مي موضوع سرمقاله ـ8

.با اطالعات اضافي كالفه نكنيدوضوع سرمقاله زمان را حتي از زمان فكر كردن روي م زمان نوشتن را مشخص كنيد، اين ـ9

.روز را براي انديشيدن بگذاريد خود را ملزم كنيد تا هميشه وقتي از شبانه. منفك سازيداهميت را به آينده موكول تمركز كنيد و موضوعات كم روي مسائل و نكات مهم سرمقاله ـ 10

.نماييدهاي خود ترديد نكنيد حتّا در مـواردي كـه ضـرورت خاصـي گيري نوشته هرگز در غلط ـ 11

ي كامل شـده را بـه عنـوان يـك گي داشته باشيد كه هميشه سرمقاله آماد. كند اب نمي ايج .نويس تلقي كنيد چرك

هـا را بـه آن. هاي خود اهميت دهيد هر چيزي در زندگي پتانسيل يك دانه را دارد به ايده ـ 12ي تحرير درآوريد و ارزيابي كنيد ولي روي شخصيت و زنـدگي افـراد زيـاد تأكيـد رشته .ي مسائل خصوصي آنان وارد نشويد و در حوزهنكنيد

اين مسأله همان قدر مهـم اسـت كـه . ي خود بسيار اهميت دهيد به تيتر و عنوان سرمقاله ـ 13 .محتواي سرمقاله داراي اهميت است

هـاي هـا را بـا مفـاهيم و انديـشه هاي خودتان بپرورانيـد و آن ها را براساس ديدگاه سوژه ـ 14تان را در منطقـه، جامعـه، يـا كـشوري سرمقاله. اگون گره بزنيد هاي گون متعالي با ديدگاه

ي انحـصاري، هاي شخصي شما را انعكاس دهـد و محـصول تجربـه بنويسيد كه ديدگاه .ي شما باشد شناخت، خردمندي و انديشه

هاي عاطفي و رواني را در ها و كنش جذابيت. ها را از ياد نبريد نويسي در سرمقاله شادمانه ـ 15 .تان منتقل كنيد قاله به خوانندگانقالب سرم

خويـشتن خـويش را وقـف . ي ايجاد يك شاهكار دست به قلـم ببريـد با هدف و انگيزه ـ 16نويـسان دنيـا شـويد ترين سرمقاله توانيد يكي از مطرح باور كنيد مي . نوشتن سرمقاله كنيد

)338( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

نوشـت، بـه گاه سرمقاله را با اين استدالل كه اگر من ننويسم ديگـران خواهنـد ولي هيچ .ي تحرير در نياوريد رشته

هـا را بـه ي خـود را بخوانيـد و آن مقاالت، مطالب و موضوعات نويسندگان مورد عالقه ـ 17 .ذهن بسپاريد

اگر چنين احساسي نداريد، شك نكنيد كه احتياج به . نوآور باشيد و از كارتان لذت ببريد ـ 18 .خودبازبيني داريد

سرمقاله بايد متفكرانـه بـوده و . ست، فراموش كنيد هايي را كه صرفاً بسط خبري سرمقاله ـ 19ي تمام ساختار سرمقاله بايـد سـازمان دهنـده . ها را همانند دكل كشتي نشان دهد واقعيت

چنان با يقين بنويسيد كه خواننده حتّا اگر موافق مطلب شما نيـست آن. عنصر تفكر باشد .در اشراف و اعتقاد شما بر مسائل اذعان و اعتراف كند

مندانـه ارائـه ها راهكارهـاي انديـشه براي مسائل محلي، اولويت قائل شده و در مورد آن ـ 20 .دهيد

ادب نوشتاري، كمال سرمقاله اسـت و . بندي و فريب استفاده نكنيد هرگز از دروغ، سرهم ـ 21ي پاك است و پرسـتار ايـن عـروس، ها، نوشته ي سالمت آن، عروس نوشته راستي نشانه .احترام به همه: نويسي اين است قانون سرمقالهترين مهم. ذهن سالم

بايد افـق ديـد داشـت مهـم . نويس بدون داشتن ديد و تحليل كالن هويت ندارد سرمقاله ـ 22 .غلط يا درست بودن آن نيست مهم وجود آن است

.نويسي را مورد مطالعه قرار دهيد هاي داستان سبك ـ 23نين امكاني فراهم نيـست و بايـد چاگر . هرگز خودتان را در تشريح مسائل متوقف نكنيد ـ 24

هـايي خـاص در مـورد آن اظهـارنظر اشاره توانيد با يي مبهم بحث كنيد مي پيرامون مسأله .ي مبهم را حذف، يا به وقتي ديگر واگذار كنيد در غير اين صورت مسأله. كنيد

هـاي عبـارت . كنـد بارهاي اضافه را بيرون بريزيد؛ بار اضافه حركت كـاروان را كنـد مـي ـ 25معنـي را هاي بي عبارت. كوتاه و پرمعني بنويسيد . هاي خود حذف كنيد اضافه را از نوشته

.حدي كوتاه كه مطلب را نرسانيد به البته نه. كنار بگذاريدمنـد و آشـكار داند برايش برجـسته، قاعـده ها، مفاهيمي را كه خواننده مي بهترين سرمقاله ـ 26

قادر باشد تـا دانـش توليـد شـده در جامعـه را نويس بايد كند از سوي ديگر سرمقاله مي

)339( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

به عبارت ديگـر . عملياتي كند و خواننده را در موقعيت عملياتي شدن آن دانش قرار دهد .عمومي كردن دانش و مشكالت

.نويسي را تمرين كنيد شفاف. نامفهوم و گنگ ننويسيد ـ 27گـوش شـما را شعر بخوانيد، مهم نيست از چه نوعي، شعري كه شما را راضي كند شعر ـ 28

ي زنـدگي عطـا هايتـان روحيـه بخشد و به نوشته جان شما را حيات مي . دهد پرورش مي .سازد كه چون موزون است، نوشتار شما را موزون مي تر از همه آن مهم. كند مي

نويساني كه بـا عالقـه و دوسـتانه بـه مـسائل جهـاني و جهانيـان فراموش نكنيد سرمقاله ـ 29بنابراين . ها را بشنود مند است تا مطالب آن گويي جهان نيز عالقه يابند كه نگرند، درمي مي

.جهاني و انساني فكر كنيدنويسي همانند زيرا سرمقاله . ايد، يك آموزش بدانيد يي را كه نوشته پذيرفته نشدن سرمقاله ـ 30

گـاه قـدم برداشـت و در وپا رفت، ايستاد، آن رفتن است ابتدا بايد خزيد، چهار دست راه .گذار چندين و چندبار زمين خورداين

ي هـا تقويـت كنيـد و حـوزه سعي كنيد قدرت توجه و تمركـز خـود را بـر روي سـوژه ـ 31 .مطالعاتي و تخصصي خاصي را براي خود برگزينيد

.سرمقاله خوب قادر است بر نگاه خوانندگان نسبت به قدرت تأثير بگذارد ـ 32بنويسيد، اما مطلوب آن است كه اگر توانيد هزاران سرمقاله با موضوعات مختلف شما مي ـ 33

.ها بررسي شوند گوياي يك يا چند پيام واحد باشند تمام آن .ي يادداشتي با خود به همراه داشته باشيد همواره دفترچهها براي گريز نكردن ايده ـ 34تـرين تـرين و تخصـصي ترين، اصلي نويسي نيست، اما كوتاه خبرنگاري ضرورت سرمقاله ـ 35

.ست يي نگاران حرفه به قلمرو روزنامهمسير براي رسيدن يي خطوط قرمز موجـود در جامعـه را بـه لحـاظ صـوري و شـكلي نويس حرفه سرمقاله ـ 36

.شود رد ميها كند ولي از نظر محتوايي از آن رعايت ميرخدادهايي كه رخ داده، وقايعي كه در حال وقوع است و رويدادهايي كـه روي خواهـد ـ 37

امـا از ايـن . كنند ها اظهارنظر مي نويسان نسبت به آن سرمقالههايي هستند كه يافت، سوژه ميان اظهارنظر نسبت به رويدادهايي كه روي خواهد يافت، نسبت به دو مـورد ديگـر بـه

ها در ماهرانه عنوان هاي درست سرمقاله بيني راز پيش . تر است تر و تخصصي يي فني گونهنظـر بـه چون ممكن است، احتمـال دارد، مخود را به واژگاني ه . ها نهفته است كردن آن

)340( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

مـسلح كنيـد و سـپس ... هـاي معطـوف بـه قـدرت و صورت خواست اراده آيد، در مي .گاه با قطعيت از فردا سخن نگوييد هيچ. ي آينده اظهارنظر كنيد درباره

. كننـد بيان، رخـدادهاي احـساسي در درون خواننـده ايجـاد مـي ي زيبايي مفهوم و شيوه ـ 38براي رسـيدن بـه چنـين . لذت بردن از متن و رسيدن به سرمستي دروني احساس خوبِ

ها احـساس نزديكـي هاي زيبايي كه با آن خواندن متن : نوشتاري به اين موارد توجه كنيد هـا، شـعر، طنـز، امثـال و حكـم، قول گيري از نقل ي واژگان، بهره كنيد، گسترش دايره مي

.الخط واحد نشريه و مستندنويسي خاطره، رعايت دستور زبان، توجه به رسمگاهي اوقات پيچيده كردن يك موضوع، واكنش دفاعي براي پنهان ساختن . ساده بنويسيد ـ 39

ي ي ساده، روان و پرمحتوا، طبله نوشته. تواني يا نداشتن توانمندي در حل مسأله است كم .عطار است و متن پرطمطراق و پيچيده اما گنگ و خالي از معنا، طبل غازي

به عبـارت . ي خوب، از متن و معناي منسجم، متوازن و يكپارچه برخوردار است رمقالهس ـ 40 .ديگر انسجامِ ارتباطي اجزاء با يكديگر از جمله متن با سوژه و مفهوم ضروري است

كوتـاهي و اختـصار، خـودداري از : براي تيتر زدن سرمقاله بـه ايـن نكـات توجـه كنيـد ـ 41تيتـر، اسـتفاده نكـردن تيترهـاي پرسـشي، پرهيـز از گيري حروف اضافه در ابتـداي بهره

گيـري از ترين پيام، بهره ي مهم واژگان تكراري، انتخاب فعل مناسب، در برداشتن چكيده ها، ضرب آهنگ قوي، رواني و سادگي، فونت عبارات متداول، خودداري از شكستن واژه

و روشـني، پرهيـز از هاي هماهنگ، استقالل از متن، صداقت مفهومي، وضـوح زيبا، واژه .هاي منفي كار نبردن پيام به توهين و

كنيد، ولي بـسيار مهـم اسـت كـه در آن مهم نيست سوژه را چگونه و از كجا انتخاب مي ـ 42 .ي ذهني و تحليلي داشته باشيد زمينه حوزه پس

مهـم ايـن اسـت كـه بتوانيـد بـا . يي نيست مسأله. ي شما قديمي باشد ممكن است سوژه ـ 43 .يي به آن بپردازيد كه افق ديد جديدي به روي خواننده باز كند گونه به د تازهي دي زاويه

يي كه تمـامي به گونه . خاص است ي نويس عموميت دادن به يك سوژه هنر يك سرمقاله ـ 44 ي خود بدانند مخاطبان، آن موضوع را مسأله

د را در اعتبـار، وزن و جايگـاه خـو . تان وسعت بخشيد به دانش خود عمق و به تجربيات ـ 45يي ننگاريد كـه ناچـار بـه عـذرخواهي گونه به جامعه بسنجيد و بر همان اساس بنويسيد

.شويد

)341( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

.به فهم مخاطب احترام بگذاريد و او را آگاه بدانيد ـ 46 .هدف سرمقاله را مشخص و تالش كنيد در طول نگارش متن از آن دور نشويد ـ 47ويه با مخاطبان را به هر شكل وگوي دو يا چندس گفت. تان را افزايش دهيد روابط عمومي ـ 48

هاي دريـافتي چه الكترونيكي چه كاغذي يا حضوري و تلفني از دست ندهيد و براي پيام .اهميت قائل شويد

گيـري، نظـر تـان از سـوژه و تيتـر تـا مـتن و نتيجـه هاي مختلف سرمقاله ي بخش درباره ـ 49هاي ها و نگرش دگاهبزرگترين محدوديت براي شما داشتن دي . همكارانتان را جويا شويد

ي شـنيدن باشـيد خـصوصاً صـداي مخالفـان هميشه آماده . آميز است اي و تعصب كليشه .عقايدتان

ترين حاالت فقط بخـشي خود را در جايگاه مخاطب بگذاريد و باور كنيد كه در مطلوب ـ 50 .از حقيقت در دست شماست

ديگران سـرِ تعظـيم فـرود نويس هستيد نه حاكمي كه امر كند و يادتان نرود شما سرمقاله ـ 51 .آورند

فضاي سايبر امكان بسيار خوبي براي نقد شـنيدن اسـت . ي نقد شدن باشيد همواره آماده ـ 52 .خود را از آن صداها محروم نكنيد

.كشاند به اصول اخالقي پايبند باشيد و بدانيد كه غرور و تكبر شما را به حاشيه مي ـ 53ضي نكرد قطعاً بدانيد كه ديگران را هـم راضـي ايد خودتان را را يي كه نوشته اگر سرمقاله ـ 54

.از چاپ آن پرهيز كنيد. نخواهد كرداز ميـزان ارتبـاط و بازخوردهـايي كـه دريافـت . شناسـند هاي خوب را مي مردم سرمقاله ـ 55

.كنيد، كيفيت كارتان را ارزيابي كنيد مي .ي شما تغييرات بنيادين ايجاد كند قرار نيست تك سرمقاله: فراموش نكنيد ـ 56نــويس كــار كنــد و هــر ســرمقاله ي ديگــر شــما را تكميــل مــي هــر ســرمقاله، ســرمقاله ـ 57

.ايد پيروزيد كه نوشته پس نگران نتيجه نباشيد همين. نويس ديگر را سرمقاله .هاي منطقي حاكم بر آن است هاي اصلي هر سرمقاله نگرش بنيان ـ 58مـسئوليتي منامي مجوز بـي نويسد زيرا گ نام نمي ي بي يي سرمقاله نويس حرفه يك سرمقاله ـ 59

.ست .خاطر اقتصاد همكار يك رسانه نشويد به فقط ـ 60

)342( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

را با توجه به سن، جنسيت، ها ساختار و شخصيت جامعه خود را بشناسيد و تنوع ديدگاه ـ 61 .موقعيت سياسي، اجتماعي و جغرافيايي بررسي كنيد

ن اسـت باشيد همزمان كه جامعه نسبت به موضوعي مـشتاق اسـت ممكـ به خاطر داشته ـ 62 .يي جديد براي ورود به بحث بيابيد دريچه. شما از آن موضوع خسته شده باشيد

نـويس بايـد ايـن زمينـه را داشـته باشـد كـه سـرمقاله . عدالت در نوشتار را اصل بدانيـد ـ 63 .عدالتي او را به گريستن وادارد بي

.يي بنويسيد كه هميشه بنويسيد گونه به خطوط قرمز كشور را بشناسيد و ـ 64 .رويارويي با خطوط قرمز مهم تر از حذف آن هاستي ان نرود شيوهيادت ـ 65سياست راه پرخطري است ابتـداي راه بـه عواقـب آن . نويسيد بدانيد براي چه هدفي مي ـ 66

.با خودتان روشن باشدتان بينديشيد و تكليف .دتعهد داشته باشيتان تان متعهد باشيد به خوانندگان كه به روزنامه بكوشيد بيش از آن ـ 67ايد، انتقاد داشته باشيد و آن را نقد كنيد، امـا يي كه نوشته شايد در آينده نسبت به سرمقاله ـ 68

بنـابراين . نويسيد، ايمان داشته باشـيد چه مي در ظرف زمان و مكان حال بايد نسبت به آن .هرگاه نسبت به موضوعي ترديد داشتيد، از نوشتن خودداري كنيد

دهنده است، تعهد دارد كه آگاهي بدهد و خواننده را به العسرمقاله به همان نسبت كه اط ـ 69 .آفرين باشد شور وادارد و احساس

ها بـه سـادگي رد از كنار آن. سال روزهاي تاريخي پتانسيل قوي براي به روزسازي دارند ـ 70 .ها نهفته است كه توان شورآفريني دارند هاي مطلوبي در دل آن سوژه. نشويد

بي براي سوژه شدن دارنـد، زيـرا حـس و درك بهتـري بـه تجارب شخصي پتانسيل خو ـ 71 .دهند خواننده مي

تكيه سرمقاله بايد روي يك موضوع مشخص باشد از پرداختن به چند موضـوع در يـك ـ 72 .سرمقاله پرهيز كنيد

.ترين قسمت يك سرمقاله شناختن موضوع است خاطر داشته باشيد مشكل به ـ 73كـه از تـازگي و بـداعت برخـوردار ايـن طنز ضـمن . ضرورتي ندارد هميشه جدي باشيد ـ 74

بعضي اوقات يك تبسم ناشي از شـناخت . كند است، سرمقاله را ساده، پخته و جذاب مي .و آگاهي، به زيبايي از ته دل خنديدن است

)343( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

المثل، نشانه، شعر و صنايع ادبـي اسـتفاده كنيـد امـا مهـم ممكن است از حكايت، ضرب ـ 75م اجزاي سرمقاله بايد در خـدمت يـك ايـده باشـند؛ است توجه كنيد كه اين موارد و تما

.يي كه سرمقاله شما براساس آن متولد شد ايدهگونه كه سيلي انـسان از هـوش رفتـه را همان. هاست نويسي توجه به واقعيت راز سرمقاله ـ 76

.سازد سرمقاله نيز نقش بيدارسازي جامعه را دارد هوشيار ميگونه كـه اسـتفاده از بـذر ي آگاه باشيد همان ول. ي مطلوب همانند بذر خوب است سوژه ـ 77

خوب در زمان، مكان و موقعيت نامناسب مثمرثمر نخواهد بود، نابجا پـرداختن بـه يـك .ي خوب نيز يعني نابود ساختن آن سوژه

هـاي حـل نويس كارآمد، عميقاً مسائل را بررسي، حقايق را تجزيه و تحليـل و راه سرمقاله ـ 78 .كند مناسب پيشنهاد مي

.يي دقيق و مشخص بنويسيد كه متن اهميت موضوع را به خواننده نشان دهد گونه به ـ 79برانگيـز نباشـد متنـي كـه احـساس . بـسيار مهـم اسـت نويسي انتقال احساس در سرمقاله ـ 80

. هاي احساسي ست ي انگيزه آورد و نتيجه ها، دست بهترين نوشته. كننده است كسل .ومي را داردي خوب توان تحريك اذهان عم يك سرمقاله ـ 81 .ها اعالم كنيد هاي ارتباطي خود با مخاطبانتان را به آن شيوه ـ 82سـعي كنيـد . موكـول نكنيـد هرچند قانون نيست، ولي نوشتن را به پايان كارهاي روزانه ـ 83

.ها بنويسيد و عصرها مطالعه و تحقيق كنيد صبح دانـست در هـر بايـد . يـي دارد العـاده نويس اهميت فوق مديريت زمان براي يك سرمقاله ـ 84

.توان رها كرد و كدام موضوع ضرورت پرداختن دارد يي را مي لحظه چه سوژههاي مختلف رخـدادهاي اجتمـاعي را نبايـد از دسـت موهبت حضور در جامعه و صحنه ـ 85

محصور شدن در اتاق سردبيري، همانند آن است كـه گوشـت را در داخـل يخچـال . دادقـدر بـا يي از سوي خودتـان، همـان كه ديدن سوژه ياد داشته باشيد به. خاموش بگذاريد

توصيف ديگران از آن سوژه متفاوت است كه نوشتن يـك نقـد سـينمايي بعـد از ديـدن .همان فيلم با نقد يك فيلم براساس ارزيابي ديگران

مقـوي را از دسـت ي ناهار سبك و صبحانه. ي خوب حمايتگر هر استعدادي است تغذيه ـ 86سعي كنيد الگويي پيدا كنيد كه . زماني شما به مقدار زيادي باال رود وري زيرا بهره . ندهيد

.با ساعت بدن شما هماهنگ است

)344( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

هـاي بـيش از حـد فـشرده و ريـزي هـا برنامـه نـه هماننـد برخـي . تعلل، دزد زمان است ـ 87آفـرين زيرا هـر دو مـورد تعلـل . آليستي داشته باشيد، نه بدون برنامه روز را بگذرانيد ايدهبـدانيم كـه هرچنـد . تواند عامل تعلل و دست دست كردن شود ا نوشتن هم مي حتّ. است

.نوشتن يك جزء واقعي از زندگي ماست، اما نبايد زندگيمان را در كنترل بگيرد .دهد پذيري را كاهش مي زيرا مسووليت. در صورت امكان چندجا نويس نباشيم ـ 88انيكي هماننـد راننـدگي كمـي خاكستري شما با انجام كارهاي مك هاي اجازه دهيد سلول ـ 89

قـادر آن را ريتم حركت قطار، ترن و يا اتوبوس مغزتـان را آزاد كـرده و . استراحت كنند .سازد تا مجدداً براي انجام كار سخت فكر كردن آماده شود مي

يـك . بـورد و تلفـن اسـتفاده كنيـد يرهايي كامل از ميز و ك از زمان پاياني روز براي يك ـ 90 دقيقه دراز كشيدن در يـك محـيط آرام 10ن عمومي، قدم زدن و يا نوشيدني در يك مكا

.هاي مطلوبي باشند گزينه تواند مياقنـاعي كـه در بـستر بحـث و . ي خوب از تـوان اقنـاعي الزم برخـوردار اسـت سرمقاله ـ 91

.كند شناسي حركت مي گيرد و در مسير حقيقت سازي شكل مي وگو و ترغيب گفتسازي مـردم از لحـاظ فكـري رمقاله تغيير و تحول و مسلح سي يكي از كاركردهاي ويژه ـ 92

.سازي مخاطبان به گوش دادن است ي آن نيز آماده مقدمه. استبا انـصاف بخوانيـد و منـصفانه . موجوديت مخاطب مخالف خود را به رسميت بشناسيد ـ 93

كننـد دچـار نگاراني كه به شدت بـه مخالفـان فكـري خـود حملـه مـي روزنامه. بنويسيدخاطر بسپارند كه يك بحث بايـد شـكل به اين گروه مطلوب است . شوند اوري مي د پيش

.منطقي به خود گيرد سپس در مورد آن به نقد نشستپذيرنـد كه پايـان مـي ها از جايي زيرا سرمقاله. يي نيست كه پايان داشته باشد هيچ سرمقاله ـ 94

ي دوي مـاراتون ونـده نويسي يك د ي سرمقاله بنابراين خود را در چرخه . شوند شروع مي .ي سرعت بدانيد نه يك دونده

ي ديگران، حتّا اگر ايـن شأن قلم واالتر از آن است كه شالقي شود براي نواختن بر گرده ـ 95هـا تمرين كنيـد در برخـورد بـا آن . ديگران شديداً مورد انتقاد شما و افكار عمومي باشند

بـه گان را در كنار يكـديگر قـرار دهيـد، با آرامش واژ. توانيد مهربانانه بنويسيد و اگر نمي به حقيقت ديكتاتورهاي خوشبخت ديكتاتورهـايي هـستند . خود فرصت آرام شدن دهيد

)345( نويسي در گفتگو با عباس عبدي هاي مطبوعاتي و سرمقاله يادداشت

ي قلـع و قمـع نگاران بهانه اين روزنامه . نگاران خشمگين دارند شان روزنامه كه در جامعه .دهند دست ديكتاتورها مي به آزادي را

جنجـالي . شـود باعـث دوري خواننـدگان مـي . استپر سروصدا بودن، يك اشتباه بزرگ ـ 96كـار زند كـه بازسـازي آن يي يك رسانه مي ها لطمات زيادي به اعتبار حرفه بودن سرمقاله .دشواري ست

نويس بحـث شود كه خواننده حداقل در ذهن خود با سرمقاله ي خوب باعث مي سرمقاله ـ 97 .كند

خـود مسأله سهمي داشـتيد، بـه اگر در تبديل مشكالت جامعه به مسأله و سپس حل آن ـ 98 .نويس را به انجام رسانديد هاي يك سرمقاله بباليد زيرا يكي از بزرگترين رسالت

او نه بـه سياسـتمدار . نويس ماندن است نويس خوب هميشه سرمقاله افتخار يك سرمقاله ـ 99زيرا معتقد است كـه . انديشد نه بر مسند مديريت نشستن و نه بر هيچ چيز ديگر شدن مي

.واالترين شغل دنيا را داردگويد بلكـه از موضـع نمي قدرت سخن ي از موضع دارنده نويس يادتان نرود كه سرمقاله ـ 100

.شود زند ولي آن پيام در جريان انتشار تبديل به قدرت مي نگاري حرف مي روزنامه: فت روسيه را از ياد نبريم كه گ 19ي منتقد قرن نگار و نويسنده سخني از هرتسن روزنامه ـ 101

توان وظيفه ديگري بـرايش تعريـف بدون تغيير دادن ديوارهايش نمي . زندان، زندان است تواننـد بـراي مـردم آزاد خانـه ها ساختن زندان است، نمي معماراني كه تخصص آن . كرد

.بسازند

ايرج رستگار