Zalta on Unnecessary Logical Truths (صدقهای منطقی غیرضروری از منظر...

16
صدقلتای از منظر زاور غیرضر منطقی هایمدعلی حجتی سید مح دیحمد سعی م مهر** شهرامياری شهر چكیدهربارة صدق سنتی د رأیطقی، آن های من میوریا ضر ها ر اين صدقری بودنما به ضرواند ا دز منظرهای مختلف ا ها شده استيی واردنتقادها ا. لگرهايی منطقی مدعیرفی عملتا با معن و ادوارد زايويد کاپ د اند که میتی توان جم متعارفِ که بنا بر تعريف ساختمة جهانين حال در ه ا منطقی باشند، با صدقباشند ها صادق ن. سن مثال ويلیام هان های بر پیش را مبتنیلتا زا فرضايی ناموجه می هاند و به دعتبار درلقی درستی از افعل را تار جهان بالفهوم اعتب ويژه م صدقطقی نمی های منسن در مقالهتا و نل زالمااند ا دو پای انتقادها ای به ا سخ می آرائیتنی بردات را مبنتقاد و آن ا دهن دفاع ناپذير میند دان. ا معرفی میرسكی از آن ر و تبیین تا منطقیله ابتدا صدقين مقا در ائة مثالپس به ارا کنیم س هایلتا مین و زا کاپ پردازيم. ن و پاسخت هانسدانتقاه ا آنگايی را که به آن هاه شده ذکر می داد ها کنیم و در ا نتها می کوشیمشان دهیم بحث ن طرفینعیعد الطبیانی ما بف را در مب ريشة اين اخت. واژهدی کلی هایورت، جهان منطقی، ضر صدقفعل، بال، نظرية مدلمكن های ممكن گرايی، م گرايی. بیت مدرسنشگاه ترلسفه دانشیار ف دا( يسندة مسؤول نو) [email protected] ** بیت مدرسنشگاه ترلسفه دانشیار ف دا[email protected] کارشناسبیت مدرسنشگاه تر منطق دا ارشد[email protected] صول تاريخ و: 61 / 2 / 6932 يخ پذيرش تار: 21 / 1 / 6932 متاف ي ز ي ک( جله علم م ي ـ پژوهش ي) نساني علوم ادبيات وانشكده ا د- صفهانه انشگا دا چهل و نهم، سـالورة جدي د ـــ د، ســـال پنجم شماره51 ، ـابستان بهـار و ت5931 ، ص51 - 5

Transcript of Zalta on Unnecessary Logical Truths (صدقهای منطقی غیرضروری از منظر...

های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

سید محمدعلی حجتی

** مهر محمد سعیدی

شهرياریشهرام

چكیده

ها از منظرهای مختلف داند اما به ضروری بودن اين صدق ها را ضروری می های منطقی، آن رأی سنتی دربارة صدق

توان جمالتی اند که می ديويد کاپالن و ادوارد زالتا با معرفی عملگرهايی منطقی مدعی. انتقادهايی وارد شده است

های ويلیام هانسن مثال. ها صادق نباشند صدق منطقی باشند، با اين حال در همة جهانساخت که بنا بر تعريفِ متعارف

ويژه مفهوم اعتبار جهان بالفعل را تلقی درستی از اعتبار در داند و به هايی ناموجه می فرض زالتا را مبتنی بر پیش

دهند و آن انتقادات را مبتنی بر آرائی سخ میای به انتقادهای او پا داند اما زالتا و نلسن در مقاله های منطقی نمی صدق

های کنیم سپس به ارائة مثال در اين مقاله ابتدا صدق منطقی و تبیین تارسكی از آن را معرفی می. دانند ناپذير می دفاع

کوشیم نتها میکنیم و در ا ها داده شده ذکر می هايی را که به آن آنگاه انتقادات هانسن و پاسخ. پردازيم کاپالن و زالتا می

.ريشة اين اختالف را در مبانی ما بعد الطبیعی طرفین بحث نشان دهیم

های کلیدی واژه

.گرايی گرايی، ممكن های ممكن، نظرية مدل، بالفعل صدق منطقی، ضرورت، جهان

( نويسندة مسؤول) دانشیار فلسفه دانشگاه تربیت مدرس[email protected]

[email protected]دانشیار فلسفه دانشگاه تربیت مدرس **

ارشد منطق دانشگاه تربیت مدرس کارشناس[email protected]

61/2/6932 :تاريخ وصول

21/1/6932 :تاريخ پذيرش

(يـ پژوهش يمجله علم) کيزيمتاف

دانشگاه اصفهان -دانشكده ادبيات و علوم انساني

ســـال پنجمد، ـــدورة جديسـال چهل و نهم،

5-51ص ، 5931بهـار و تـابستان ، 51شماره

2/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

مقدمه

ای استت کته در جمله (logical truth)صدق منطقی

هتتر تعبیتتری از اجتتـائش تتتت غیتتر از یوابتتت منطقتتی

(logical constants) همچنتتین . تتتت صتتادق باشتتد

هتای تحلیلتی ای از صدق های منطقی گونه عموماً صدق

و ی که بته واستطة معنتا يها هجملشوند يعنی دانسته می

از سوی ديگر، جملة ضترورتاً . اند صادقترتیب واژگان

هتای ممكتن ای است کته در همتة جهتان صادق، جمله

منطقتی از هتای رسد کته صتدق به نظر می. صادق باشد

آنجا که صرفاً بر مبنای معنای واژگتان يتا فترم منطقتی

( يتا حالتت )شتوند، در هتیج جهتان صادق دانسته متی

توانند صادق نباشتند از ايتن رو، در تلقتی ممكنی نمی

دانند امتا گتاه های منطقی را ضروری می متداول، صدق

هايی ارائه شتده استت کته بته نظتر هايی از جمله نمونه

. رستند ولتی فا تد ضترورت هستتند متی صدق منطقی

همچنان که در ادامه نشان داده خواهد شد، ادوارد زالتتا

هايی هستند که به لحتا تحلیلتی يتا مدعی است جمله

متا . آيند ولی ضروری نیستند منطقی صادق به شمار می

ها به نتايجی که زالتتا پس از معرفی و بررسی اين جمله

کنیم و پتس از آن بته میگیرد، اشاره ها می از وجود آن

های زالتتا وارد کترده انتقاداتی که ويلیام هانسن به مثال

کنیم و سپس به دفاعی که زالتا و نلستن است، توجه می

در . اند خواهیم پرداختت در برابر انتقادات هانسن آورده

انتها به مبانی متا بعتد الطبیعتی هرکتدام و نقتش آن در

. اشاره خواهیم کردشان از صدق منطقی دهی تلقی شكل

صدق منطقی و تعريف آن برمبنای مدل

دربارة تعريف د یق صتدق منطقتی اتفتاق نظتر وجتود

امتتا معمتتو ً (Gómez-Torrente, 2011)نتتدارد

logical)نتیجتة منطقتی »صدق منطقی را به صورت

consequence) تعريتف « يک استد ل بدون مقدمته

;Read, 1995: 38) ۵۴: 69۳2هتتا ، )انتتد کتترده

Beall & Restall, 2005; McKeon, 2007 .

يعنی اگر در استد لی معتبتر تعتداد مقتدمات بته صتفر

متثالً در . برسد، حاصلْ يک صدق منطقی خواهتد بتود

Pای کته بته جتای هتر جملته فرمول

بگذاريم تت چه صتادق و چته کتاذـ تتت يتک صتدق

(Read, 1995: 39)منطقی بته دستت خواهتد آمتد

آيد يا چنین نیستت کته امتروز يا امروز باران می»مانند

بتا توجته بته اينكته طبتق ايتن تعريتف .«آيتد باران می

های معتبتر بتدون مقدمته يتا های منطقی استد ل صدق

های زير صدق منطقی محستوـ فرض هستند، استد ل

:شوند نمی1.

2. (

هتا دارای مقدمته هستتند امتا از هتر ايتن استتد ل زيرا

توان يک صدق منطقی ساخت، به اين نحتو استد ل می

های آن استد ل را به عنوان که عطف مقدمات يا فرض

پس اگتر 6.مقدم و نتیجة آن را به عنوان تالی رار دهیم

دو استد ل يادشده را به صورت زير درآوريتم، صتدق

:منطقی خواهند بود

1'.

2'.

« شتترطی متنتتا ر »هتتای منطقتتی فتتوق بتته صتتدق

(corresponding conditional) هتتا آن استتتد ل

استد ل هنگامی معتبر استت کته شترطی . شود گفته می

تارسكی کوشیده است بتا . متنا رش صدق منطقی باشد

، (interpretation)استتتفاده از مفهتتوم متتدل و تعبیتتر

استنتاج و صدق منطقی را تعريف کند بر مبنای تعريف

را تت کته بتر استاس φ و جملة Lاگر زبان صوری او،

تتت در نظتر ( زدس)=شده استت ساخته L وانین زبان

بگیريم، آنگاه

9/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

صدق منطقی دارد، اگر و فقط اگتر ايتن Lدر φجملة

: .ر) 2صتتادق باشتتد Lجملتته در تمتتام تعتتابیر از

Tarski, 1936: 414&5 بته نقتل از Mckeon,

اين جمله به ايتن معناستت کته هتر کلمته يتا (. 2005

مگتر )بگتذاريم φرا به جای اجـاء Lای از زبان جمله

همچنتان φ( شوند اجـائی که یابت منطقی محسوـ می

را معادل φبرای مثال، . صادق خواهد بود

φداشته باشتیم جملتة Pدر نظر بگیريد هر تعبیری از

تعبیتر « آيد امروز باران می»را جملة Pاگر : صادق است

آيتد يتا يا امروز بتاران متی »، يعنی اينكه φکنیم، جملة

. صادق خواهد بتود « آيد چنین نیست که امروز باران می

تعبیتر کنتیم همچنتان « آيتد امروز باران نمتی »را Pاگر

يتا چنتین نیستت آيد يا امروز باران نمی»يعنی φجملة

بته همتین . صادق خواهد بتود «آيد که امروز باران نمی

در زبان طبیعی، جملتة Pترتیب، با هر تعبیر ديگری از

φ صادق خواهد بود تت صرف نظر از صتدق يتا کتذـ

P . جملتتتة : مثتتتالی ديگتتتر از منطتتتق محمتتتو ت

𝜑 را در

متثالً . ر صتادق استت نظر بگیريد اين جمله در هر تعبی

x»را بتته Gxو « پرتقتتال استتت x»را بتته Fxاگتتر

تعبیر کنیم، جملة حاصتل تتت يعنتی « رنگ است نارنجی

رنتگ باشتند، آنگتاه هتا نتارنجی اگر همة پرتقال»جملة

تت صتادق « رنگ است چیـی يا پرتقال نیست يا نارنجی

« رنگ استت آبی x»تعبیر Gxيا Fxاگر به جای . است

φبگتذاريم، همچنتان جملتة « چهارگوش استت x»يا

امتا بايتد توجته داشتته باشتیم کته . صادق خواهد بتود

ها غیتر یابت منطقی هستند و از آن و ˅اجـائی مثل

از همان کاربردهای معمولشان در منطق، تعبیتر ديگتری

هتای گفتنی استت کته در دهته .توانیم داشته باشیم نمی

ر معرض انتقاد بتوده اخیر اين تعريف از صدق منطقی د

ای که در اين مقاله متورد بحتث و بررستی مسئله .است

رار گرفته يكی از اين انتقادات است که ريشه در دامنة

تعبیرات صدق منطقی دارد از ديدگاه زالتا بترای آنكته

عبارتی صدق منطقی به شمار آيد، کافی است کته تنهتا

دق باشتد به ازای همة تعبیرهای آن در جهان بالفعل صا

وی رو از ايتتن(اش جهتتان بالفعتتل باشتتد يعنتتی دامنتته)

عبارتی را که در همة تعبیرهای جهان بالفعتل صتادق و

های ديگتر کتاذـ استت، بته در برخی تعبیرهای جهان

ای از صتدق منطقتی غیرضتروری معرفتی نمونه عنوان

پتذيرد از سوی ديگر هانسن اين ديدگاه را نمی. کند می

کنتد، شكا تی که به رأی زالتا وارد متی و در کنار سائر ا

معتقد است که صدق منطقتی بايتد در همتة تعبیرهتا از

ها تت بالفعتل و غیربالفعتل تتت صتادق باشتد همة جهان

هتای يعنی دامنة آن بايتد همتة تعتابیر در همتة جهتان )

(. ممكن باشد

های منطقی غیرضروری از ديدگاه زالتا صدق

غیرضتتروری را از هتتای منطقتتی پتتیش از آنكتته صتتدق

ديدگاه زالتا معرفی کنتیم، زم استت اشتاره کنتیم کته

ـ ای کلمتتات نمايتته در بحتتث از ديويتتد کتتاپالن نیتت

(indexicals) متن اينتک »جمالتی مانند گويد که می

را هر کس بیتان کنتد، « من وجود دارم»يا « اينجا هستم

اند به بیتان صادق خواهند بود يعنی در هر متنی صادق

تتت و بنتا بتر انتد در هر تعبیر صادقاين جمالت ديگر

ولتی تعريف بايد صتدق منطقتی محستوـ شتوند تتت

همچنتین . (Kaplan, 1989: .ر)ضتروری نیستتند

کته وصتف 9کند معرفی می Dthatعملگری با نام وی

the author ofماننتد نويستندة هاملتت يتا )ختا

Hamlet ) ر) ستتازد متتیختتا استتم را ماننتتد. :

Kaplan, 1970.) ،وصف ۵طبق نظرية د لت مستقیم

خا در هر جهان مدلولی دارد که شايد بتا متدلول آن

در جهان ديگر تفاوت کند امتا هنگتامی کته آن وصتف

، در هر جهان ممكن گیرد رار می Dthatعملگر داخل

تتت کنتد می د لت به مدلول آن وصف در جهان بالفعل

۵/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

rigid)صُلب ال دبه به تعبیر ديگر همانند اسم خا ،

designator) بنتابراين . شتود تبديل می Dthat(the

author of Hamlet) نويستندة هاملتت در »معتادل

با بته کتار بتردن ايتن عملگتر نیتـ . است« جهان بالفعل

هايی ساخت که در جهان بالفعتل صتادق توان جمله می

های ديگر نته و بنتابراين ضتروری باشند ولی در جهان

هتايی شترطی باشتند توانند جمله ها می اين مثال. نباشند

و "Dthat"که مقدمشان وصفی است مقید به عملگتر

بنابراين در هر جهانی که بیان شود ارزش صدق آن بتر

شتود ولتی تتالی آن فا تد تعیین می مبنای جهان بالفعل

چنین عملگری است و لتذا تتت بته نظتر وی تتت ارزش

آن ابتراز شتده تعیتین صدق آن بر مبنای جهانی کته در

بترای توضتی (. Kaplan, 1989: 71 : .ر) شود می

:سخن کاپالن، جملة زير را در نظر بگیريد

شكستتپیر باشتتد، آنگتتاه « نويستتندة هاملتتت»Dthatاگتتر

اين جملته اگتر در جهتان . نويسندة هاملت شكسپیر است

بالفعل ابراز شود، از آنجا که تالی آن در اين جهتان صتادق

اما اگتر در جهتانی ديگتر ابتراز ۴.خواهد بوداست، صادق

شود که در آن شكسپیر نويسندة نمايشنامة هاملتت نباشتد،

تالی آن کاذـ خواهد بود در حالی که مقتدمش بته دلیتل

« نويسندة هاملتت »همواره به مرجع Dthatداشتن عملگر

کنتد در نتیجته کتل جملته بتا در جهان بالفعل د لت می

لتذا ايتن . ، کتاذـ خواهتد بتود صدق مقدم و کذـ تتالی

امتا زالتتا . جمله نیـ هرچند صادق است، ضتروری نیستت

کتم چتون دانتد تتت دستتِ های کاپالن را ابل نقد می مثال

تر از منطق موجهات هستند و طبتق نیازمند منطقی پیشرفته

تلقی متعارف نه صدق منطقی و نه حتی صدق تحلیلی

سه دستة ديگتر از زالتا خود به معرفی 1.شوند محسوـ می

های وی بتر مثال. پردازد های منطقی غیرضروری می صدق

rigid definite) لبن صُت توصیفات معتی مبنای معرفی

descriptions) و عملگتتتتر فعلیتتتتت(actuality

operator) ای به دو مورد نخستت اشتاره . استدر زبان

هتای متدافعان و کنیم و مورد سوم را که بحتث مختصر می

درباره آن شكل گرفتته استت بتا شترت و تحلیتل منتقدان

مطتتابق تعريتتف تارستتكی .بیشتتتر بررستتی ختتواهیم کتترد

از )ای صدق منطقی دارد کته بته ازای تمتام تعبیرهتا جمله

صادق باشد همچنان که در ادامه بته ( اش غیریوابت منطقی

تفصیل توضی خواهیم داد از ديد زالتا برای آنكته عبتارتی

ود کافی است که بته ازای همتة صدق منطقی محسوـ ش

تعبیرهای جهان بالفعل صادق باشتد و زم نیستت کته در

تعبیرهايی هم که نا ر به اشتیائی ختارج از جهتان بالفعتل

هتای وی پتردازيم بته مثتال حال متی . هستند صادق باشد

ستازد هايی شرطی می هايی جمله زالتا برای ارائة چنین مثال

و در نتیجه به علتت داشتتن که مقدمشان در جهان بالفعل

عملگر فعلیت يا صلب بودن آن توصتیف معتین، در همتة

شتان تنهتا در شود ولی تالی می (satisfy)ها متحقق جهان

هتا بته ايتن يابد و نه ديگتر جهتان جهان بالفعل تحقق می

انتد ترتیب چون در همة تعبیرهتای جهتان بالفعتل صتادق

هتای نشتوند و چتون در جهتا صدق منطقی محسوـ می

صتتادق نیستتتند ضتتروری ( بتته دلیتتل کتتذـ تتتالی)ديگتتر

زبتانی از منطتق در دو مثتال نخستت، وی . نخواهند بتود

کتته در آن بتتتوان کنتتد معرفتتی متتیموجهتتات مرتبتتة اول

ستاخت تتت 𝜑 بته شتكل تت صلب توصیفات معین

توصیفات معین در جهان بالفعل همواره به فتردی ختا

هتای ديگتر ممكتن استت بته نکنند اما در جها د لت می

فردی ديگر د لت کنند هنگامی کته ايتن توصتیف معتین

ممكن منحصتراً بته شتیئی های جهان مةدر ه صلب شود،

تتت شتبیه عملگتر دنت ک خا در جهان بالفعل د لت متی

"Dthat" شتده در آن بحتث بته مثتال ارائته )نـد کتاپالن

بتارتی بر اين اساس نخستتین مثتال زالتتا ع (. مراجعه کنید

Qفتردِ اگتر شتیء منحصتربه »گويتد است شرطی که متی

: «است Qرا داشته باشد آنگاه چیـی Pويژگی

۷ 6.م.

۴/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

هر تعبیری که مقدم اين عبارت را متحقق کند، به شیئی

کند و بته دلیتل فرد در جهان بالفعل د لت می منحصربه

وجود چنین شیئی تتالی نیتـ در جهتان بالفعتل متحقتق

بنابر تعريف، صدق منطقی 6.م.خواهد شد بنابراين

اما ضروری نیست زيترا تعبیتری ختارج از . خواهد بود

صتادق 6.م.ان يافت که بنتابر آن تو جهان بالفعل می

کافی است چنین تعبیری دو شرط زير را داشتته . نباشد

فرد باشد کته در در اين تعبیر شیئی منحصربه( 6) : باشد

و در همتتة Qحتتائـ ويژگتتی (Wa)جهتتان بالفعتتل

جهتانی ( 2. )باشتد Pهای ممكتن دارای ويژگتی جهان

شتته را ندا Qکه در آن هیج چیـی ويژگی (W1)باشد

( 6)بنتا بتر شترط 6.م.در ايتن جهتان مقتدم . باشد

صادق خواهد بود زيرا در هر جهانی به شیئی در جهان

کته ارزش صتد ش )کند ولی تالی آن بالفعل د لت می

، تعیتتین W1در جهتتانی کتته در آن بیتتان شتتده، يعنتتی

6.م.کتاذـ و لتذا عبتارت ( 2)بنا بر شرط ( شود می

توان نتیجته گرفتت کته می بنابراين. صادق نخواهد بود

دومین . اين عبارت صد ی است منطقی اما غیرضروری

اگتتر شتتیء »مثتتال نیتتـ مشتتابه همتتین مثتتال استتت

را داشته باشد آنگاه Pويژگی Qفرد و بالفعل منحصربه

: «است Qچیـی

2.م.

نیـ دارد بته طريتق (A)در اينجا مقدم، عملگر فعلیت

توان نشان داد که اين عبارت نیـ صدق منطقی ه میمشاب

بحث و بررسی ما در اين مقاله . دارد اما ضروری نیست

های منطقی غیرضتروری زالتتا بر سومین دسته از صدق

انتد تتت ساخته شتده (A) تت که بر مبنای عملگر فعلیت

هتای منطقتی جمالتتی بته اين صتدق . شود متمرکـ می

شكل

φ𝛢 φ .9.م:

اوبامتا »ای ممكن است، ماننتد جمله φدر اينجا. هستند

زالتا معتقد است کته ارزش «ستامريكارئیس جمهور

در 9.م.بر مبنای جهانی کته عبتارت φصدق جملة

به اين معناست کته φ𝛢. شود شود تعیین می آن بیان می

اوبامتتتا رئتتتیس جمهتتتور (Wa)در جهتتتان بالفعتتتل »

، جملة 9.م. فرم منطقی ای از حال نمونه. «استامريك

اگتتر بالفعتتل چنتتین باشتتد کتته اوبامتتا رئتتیس جمهتتور »

« استت امريكاوبامتا رئتیس جمهتور آنگتاه است، امريك

ای در جهتان بالفعتل صتادق چنتین جملته . خواهد بود

است زيرا در اين جهان هم مقتدم ايتن جملته صتادق

با توجه به اينكه گفتیم به نظر زالتا )است و هم تالی آن

مبنتای وضتتعیت آن در صتدق جملتته صترفاً بتتر ارزش

اما ضروری نیستت زيترا ( شود جهان بالفعل، تعیین می

در جهانی ديگر که در آن اوباما رئیس جمهتور امريكتا

، يعنتی جملتة φ توضتی اينكته . نیست، کتاذـ استت

ضتروری نیستتت « استت امريكاوبامتا رئتیس جمهتور »

جمهتور که در آن اوباما رئیس W1جهانی هست، مثالً

در چنین جهانی مقتدم ايتن شترطی کته . نیست امريكا

در جهتتان بالفعتتل اوبامتتا رئتتیس جمهتتور »گويتتد متتی

صادق است زيرا اين جمله دربتارة جهتان « استامريك

اما تالی آن .W1است نه دربارة تت Waتت يعنی بالفعل

اوبامتا رئتیس جمهتور W1کاذـ است زيرا در جهتان

W1در جهانی مثتل رطی فوق بنابراين ش. نیستامريكا

ای نمونهزالتا اين عبارت را به عنوان . کاذـ خواهد بود

در . کنتد معرفتی متی ضتروری غیرهای منطقی از صدق

اين عبارت، به ياد بیاوريم کته « بودن صدق منطقی»باـ

ای است کته در هتر صدق منطقی مطابق تعريف، جمله

ق باشد صاد( اش مگر یوابت منطقی)تعبیری از اجـايش

« هر تعبیتری »و همچنان که گفتیم به باور زالتا منظور از

رو وی جملتة از اين همة تعبیرهای جهان بالفعل است

از ستتوی ديگتتر، . دانتتد را صتتدق منطقتتی متتی 9.م.

که در هتر تعبیتری از ستبه اين معناضروری نبودنش

هتای ديگتر جهان بالفعل صادق استت ولتی در جهتان

توان صدق منطقتی های زالتا را می آيا مثال .کاذـ است

1/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

φ𝛢ای به شكل دانست؟ آيا جمله φ صتدق منطقتی

هتای او کوشد نشان دهد مثال زالتا می رود؟ به شمار می

در . انتد مطابق با تلقی تارسكی و کريپكی، صدق منطقی

يتک صدق منطقتی برحستب صتدق در ،تلقی تارسكی

و صدق ( Tarski, 1936: .ر)شود تعبیر تعريف می

تعبیتتر، نتتـد کريپكتتی برحستتب جهتتان بالفعتتليتک در

پس در وا ع .(Kripke, 1963: .ر) شود تعريف می

صتدق در همتة »تعريف صدق منطقی برحسب مفهتوم

تت کته میترات تارستكی استت تتت و همچنتین « تعابیر

تعريف اعتبار بر حسب جهان بالفعتل تتت کته تعريتف

صلی زالتا مورد پذيرش کريپكی است تت دو پیشفرض ا

برای روشن شدن اين دو نكته، زالتا بتا استتفاده . هستند

سمانتیكی که کريپكتی بترای منطتق موجهتات ۳از مدل

کنتد کته در آن، ای ارائه کرده است مدلی ارائه می گـاره

3:شود هر تعبیر از چهار جـء تشكیل می

هتتای ای غیرتهتتی از جهتتان مجموعتته Wدر ايتتن متتدل

جهان وا عی يا بالفعل است ممكن است

R هتای ممكتن و پذيری بتین جهتان رابطة دسترسV

نشتانه در هتر جهتان ارزش تابعی است که به هر جمله

با تغییتر هتر يتک از ايتن چهتار . دهد صد ی نسبت می

و بته ازای 6۱آيتد جـء مدل، تعبیری جديد به دست می

ارزش ،φو هتر جملته، تعبیر، هر

V(φ, Wa)صدق آن جمله در آن جهان بالفعل، يعنی

ـ اگتر صتادق باشتد، آنگتاه . يا صتادق استت يتا کتاذ

در همتة φاگتر . در آن تعبیر صادق استت φگويیم می

معتبتر استت يتا φگويیم تعبیرها صادق باشد آنگاه می

اين تلقتی معتبتر چنان که ديديم در . داردصدق منطقی

بترای صتدق منطقتی 66بودن فرمول در جهتان بالفعتل

. دانستن آن کافی است

ای که زالتا در اين متدل از اعتبتار ارائته کترده، در تلقی

real) 62«اعتبتتار در جهتتان بالفعتتل»منتتابع بتتا عنتتوان

world validity) ،تت « اعتبار بالفعل»تت يا به اختصار

از اعتبار، در مقابتل تلقتی اين تلقی . شناخته شده است

general) «اعتبتتار عتتام»ديگتتری استتت کتته آن را

validity) در تلقی اعتبار عتام، عتالوه بتر .خوانند می

در همتتة تعبیرهتتای جهتتان بالفعتتل φآنكتته زم استتت

هتای صادق باشد، بايد در همتة تعبیرهتای همتة جهتان

ديگر هم صادق باشد تا آن را معتبتر يتا صتدق منطقتی

دو »گفتنی است اين دو تلقی از اعتبار در مقالتة . بدانیم

ديويس و هامبرستن ارائته و از هتم « مفهوم از ضرورتِ

:اند تفكیک شده

ختوانیم دارای اعتبتار متی S5در هنگامی که فرمولی را

به اين معناست که در هیج جهان از هتیج متدل کتاذـ

بايتد از تلقتی ( اعتبتار عتام )اين تصور از اعتبار . نیست

هر فرمول اعتبتار جهتان وا عتی دارد : ديگر متمايـ شود

اگر به ازای هیج مدلی، در جهان بالفعل آن مدل کتاذـ

. (Davies & Humberstone, 1980: 1)نباشتد

در هر دو تلقی، ارزش صدق عبارات مرکب به صورت

هتای آن تتت بازگشتی و بر مبنای صدق يا کتذـ ستازه

های آموزشتی بترای مطابق شرايط معمولی که در کتاـ

نبتتوی، : .متتثالً ر)آورده شتتده و ˅، &، ~صتتدق

اگتر عبتارت متا عملگتر . شود تت تعیین می( 1۷: 69۳9

باشتد، آنگتاه φ𝛢ه شتكل فعلیت داشته باشد، يعنتی بت

ارزش صدق آن در هر جهان، بر مبنای ارزش صدق آن

در φشود يعنی اگتر تعیین می (Wa)در جهان بالفعل

هتم صتادق استت و در φ𝛢جهان بالفعل صادق باشتد

φپس به ازای هر فرمول . غیر اين صورت کاذـ است

و هر جهان 𝜑 𝜑 𝜑 𝜑

در هتر φ𝛢با توجه به شرايط صدق فوق، ارزش صدق

. در جهتان بالفعتل استت φجهانی، همان ارزش صدق

φ𝛢در جهان بالفعل صادق باشتد، φبه تعبیر ديگر اگر

۷/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

φ𝛢ها صادق است بنابراين در همة جهان φ اعتبتار

)بالفعل دارد زيرا هر گاه مقدم φ𝛢 کته )صادق باشتد (

تتالی ( در جهان بالفعتل استت φبه معنای صادق بودن

(φ) زيترا در ايتن تعريتف از اعتبتار، )هم صادق است

شود که ارزش صدق آن برمبنای جهان بالفعل تعیین می

اما اعتبار عام ندارد چتون ( صادق است φگفتیم در آن

)ممكن است مقدم φ𝛢 صتادق W1در جهان ديگری (

صتادق Waدر جهان بالفعتل φاين دلیل که به )باشد

در آن جهان صادق نباشتد )φ( در حالی که تالی( است

و در نتیجه شرطی با صدق مقدم و کذـ تتالی کتاذـ )

φ𝛢هتر چنتد (. خواهد بتود φ ،اعتبتار بالفعتل دارد

اعتبتار بالفعتتل ضتروری نیستت يعنتی

Kندارد زيرا اگر ايتن جملته معتبتر باشتد طبتق اصتل

بايد

وضوت معتبتر نیستت نیـ معتبر باشد اما شرطی اخیر به

تنها در جهان بالفعل صادق باشد و φزيرا ممكن است

در همتة φ𝛢در ايتن صتورت . های ديگر نه همة جهان

يعنتی )ضروری خواهد بتود ها صادق و در نتیجه جهان

هتای ديگتر در جهان ولی چون ( شود مقدم صادق می

به تعبیر ديگر تتالی )صادق نیست ضروری نخواهد بود

اگتر »جملتة بازگرديم به مثال پیشتین (. شود کاذـ می

استت، امريكرئیس جمهتور اوبامابالفعل چنین باشد که

تتت بتر مبنتای «استت امريكرئیس جمهتور آنگاه اوباما

. اعتبار بالفعل تت منطقاً صادق است اما ضروری نیستت

در حالی که همین جملته بتر مبنتای اعتبتار عتام حتتی

صادق هم نیست زيرا تالی آن در جهتانی ديگتر کته در

. آن اوباما رئیس جمهتور امريكتا نیستت، کتاذـ استت

استد ل زالتا برای ترجی اعتبار بالفعل بتر اعتبتار عتام

ت که صدق منطقی تت همچنان که تارستكی بته اين اس

درستی تعريف کرده تت همان صدق در همة تعبیرهتای

است و چون تنها اعتبار بالفعل استت متمايـجهان کي

ای تعريف شده، تلقی درستت که بر مبنای چنین ويژگی

در مقابتل، . از صدق منطقی همان اعتبتار بالفعتل استت

را به عنوان صدق در «صدق در تعبیر»اعتبار عام مفهوم

يک جهان مشخص از يک تعبیتر نتدارد و از همتین رو

گونه تواند تلقی صحیحی از مفهوم صدق منطقی آن نمی

& Nelsonکه تارستكی آن را تعريتف کترده بدهتد

Zalta, 2012: 155)بتترای توضتتی بیشتتتر، ر . :

(Zalta, 1988: 64-6 . با پذيرش تعريف صتدق زالتا

به انتقاد از تعاريف ديگتر بالفعل، عتبارمنطقی بر مبنای ا

تت مانند تعريف کرسول و هیتوز در کتتاـ مشهورشتان

& Cresswell)ای بتته منطتتق موجهتتات مقدمتته

Hughes, 1974) در ايتن تعتاريف، . پتردازد تتت متی

يتتتا جهتتتان ممتتتتازی )عنصتتتر جهتتتان بالفعتتتل

distinguished world از ( که مبنای تعبیرهتا باشتد

صتادق در »حذف و تعريفی به صتورت مدل سمانتیک

يعنتی ارائه شده استت « ها ها و در همة مدل همة جهان

های زالتتا تعريفی که مثالتعريف مبتنی بر اعتبار عام تت

هتا صتدق از ديتد آن . کنتد را صدق منطقی تلقتی نمتی

منطقی بودن نه به معنای صدق در همة تعبیرهای جهان

ن در همتة تعبیرهتا از بالفعل، بلكه به معنای صادق بود

:هاست همة جهان

𝜑 صدق منطقی است، به اين معناست که: 𝜑

حذف جهان بالفعل از ساختارها، چه بسا به دلیل پرهیـ

مثتل اينكته چته )های متتافیـيكی از دخالت دادن بحث

هتا شود که جهانی بالفعل و از ساير جهان چیـ باعث می

غالب طرفداران چنین . صورت گرفته باشد( از باشدممت

تعريفی از ساختار، آن را د یقاً معادل تعريتف کريپكتی

ها جهانی که رار است از ديد آن. اند تر دانسته ولی ساده

توانتد دلخواهانته انتختاـ همة تعبیرها از آن باشد، متی

شود اما اين هیج ويژگی مابعدطبیعی متمتايـی را بتدان

هتا دهد که در برخی زبان زالتا نشان می. دهد ینسبت نم

۳/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

( هايش به کار گرفته است از جمله زبانی که او در مثال)

اين دو تعريف معادل هم نیستند افـون بر ايتن معتقتد

است همچنان که اعتبار عام مفهوم مناسبی بترای اعتبتار

های منطقی نیست، تعريف صدق منطقی بر مبنای صدق

یج جهانی را بته عنتوان جهتان بالفعتل که ه)اين اعتبار

نیـ تلقی صحیحی نیست زيرا چنتین ( کند مشخص نمی

تترين تعريتف تعريفی از صدق منطقتی از ستويی مهتم

سمانتیک در زبان، يعنی مفهوم صدق در يتک تعبیتر را

توانتد صتدق منطقتی را بتر ندارد و از سوی ديگر نمی

بته عتالوه . حسب مفهوم سمانتیک صدق تعريتف کنتد

دهد که پیتروان چنتین تعريفتی از صتدق ی تذکر میو

منطقی مفهوم سمانتیكی اعتبار را بتا مفهتوم متتافیـيكی

زالتتا از . (Zalta, 1988: 66) اند ضرورت خلط کرده

هتای منطقتی غیرضتروری ختود نتتايجی وجود صتدق

از جمله اينكه تعريف مشهور استتد ل معتبتر گیرد می

كن است مقدماتش صادق استد لی که غیرمم»به عنوان

شود زيترا متثالً بتا در طرد می« اش کاذـ باشد و نتیجه

به عنوان عملگر فعلیت، استد ل Aنظر گرفتن 𝜑 در جهان بالفعل معتبر است امتا غیترممكن نیستت کته

های اش صادق و نتیجه کاذـ باشد زيرا در جهان مقدمه

ديگر مقدمه صادق است اما نتیجه ممكن استت صتادق

به بیان ديگر به لحا متافیـيكی ممكتن استت . نباشد

اش کتاذـ باشتد يعنتی اش صادق و نتیجته که مقدمه

ار آمده است زم نیست برخالف آنچه در تعريف اعتب

حتماً غیترممكن باشتد کته مقتدمات صتادق و نتیجته

به نظر زالتا در چنتین تعريفتی از اعتبتار، . کاذـ باشد

نتیجتة جالتب . سازی شتده استت حقیقتْ ربانی ساده

تواننتتد امكتتان ديگتتر اينكتته امتتور منطقتتاً کتتاذـ متتی

هتای او زيرا از آنجا کته مثتال . متافیـيكی داشته باشند

ها منطقاً کاذـ است امتا قاً صادق بودند، نقیض آنمنط

ها ضتروری نبودنتد، نقیاشتان هتم ممكتن چون اين

دهد که متنا ض ها نشان می به نظر وی اين مثال. است

تواند توجیه کند که چنان چیـی بودن يک عبارت نمی

.ناممكن و نشدنی است

های زالتا انتقاد به مثال. 9

از صدق منطقی دو پیشفرض گفته شد که تعريف زالتا

صدق مبنای صدق منطقی براصلی دارد يكی تعريف

حستب صدق در تعبیتر، بر ديگری تعريف در تعبیر و

ای کته در رد ويلیتام هانستن در مقالته .جهان بالفعتل

، بتر ايتن دو (Hanson, 2006)ديدگاه زالتا نوشتته

پیشتتفرض انگشتتت اعتتتراض نهتتاده و دلیتتل مستتتقل

: انتقتتاد نخستتت. ديگتتری هتتم در رد آن آورده استتت

هانسن نا ر به پذيرش صدق منطقی در زبان موجهات

چنتان کته وی . بر مبنای صتدق در همتة تعبیرهاستت

گويتد، تعريتف تارستكی از صتدق منطقتی بترای می

(extensional languages) 69هتای مصتدا ی زبان

هتتای معنتتايی بنتتدی شتتده استتت، نتته زبتتان صتتورت

(intensional languages) مثل منطق موجهتات .

شود مشتمل است تعبیری که در مدل تارسكی ارائه می

هتای ای از مفتردات و تتابعی کته مصتداق بر مجموعه

هتای غیرمنطقتی شده در اين مجموعه را به یابتت ارائه

در ستمانتیک منطتق دهد اما تعبیری که زبان نسبت می

در وا تع . کل متفاوت است رود به موجهات به کار می

ای از بته مجموعته [ منطق موجهتات ]= تعبیر در اينجا

تر است تا تعبیری واحتد تعبیرهای مصدا ی زبان شبیه

(Hanson, 2006: 442). رستد آنچته بته نظتر متی

سبب شده هانسن تعبیرهای منطتق موجهتات را مشتابه

بداند اين استت کته « تعبیرهای مصدا یای از مجموعه»

هتای مصتدا ی در تعبیرهای اين زبان تت برخالف زبتان

مانند منطتق محمتو ت تتت عتالوه بتر اجـائتی کته در

هتا و کنتد، جهتان تعبیرهای منطق محمو ت تغییتر متی

3/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

توانند تغییتر ها نیـ در تعبیرها نقش دارند و می روابط آن

و نه تنها يكتی تغییتر رو گويی چند عامل کنند و از اين

کند لذا تت به نظتر هانستن تتت حتتی اگتر تعريتف می

هتای مصتدا ی، يعنتی تارسكی از صدق منطقی در زبان

صدق در همة تعبیرها را بپذيريم باز بايد توجیهی ارائته

هتای توان عینتاً بته زبتان شود که چرا اين تعريف را می

هتتای غیرمصتدا ی منتقتل کتترد در حتالی کتته در زبتان

، عتوض «تعبیتر »معنايی مفهوم اصلی اين تعريف، يعنی

پتتس مستتئلة نخستتت ايتتن استتت کتته چتترا . شتتود متتی

های معنتايی نیتـ بايتد همتان های منطقی در زبان صدق

. های مصدا ی را داشته باشتند های تعبیر در زبان ويژگی

هانسن متدعی استت حتتی اگتر تعريتف : دومین انتقاد

ق منطقتتی را بتتر تارستكی را بپتتذيريم و بختتواهیم صتتد

ها تعريف کنتیم، بتاز نتاگـير حسب صدق در همة مدل

نیستیم بته اعتبتار جهتان بالفعتل متوستل شتويم بلكته

توانیم همان تعريف را بر مبنای اعتبتار عتام نیتـ بته می

های زالتا صدق دست دهیم و در اين صورت ديگر مثال

هانستن بترای ارائتة چنتین . شوند منطقی محسوـ نمی

,Hanson)کنتد جـئتی مطترت متی ی پنجکاری تعبیر

2006, 442-3):

<W, W*, Wa, R, V>

تنها تفاوتی که اين مدل با مدل چهارگانة بلتی دارد ايتن

جهانی مشخص استت کته ممكتن W* Wاست که

از اين جهتان بتا عنتوان )يا همان باشد Waاست غیر از

(. کنتیم يتاد متی designated world« جهان مشخص»

شناختی همان واعد پیشتین استت بتا ايتن واعد د لت

<W, W*, Wa, R, V>در يتک تعبیتر φتفاوت که

يعنتتی در جهتتان ) V(φ, W*)=Tصتتادق استتت اگتتر

معتبتر يتا صتدق φو ( مشخص آن متدل صتادق باشتد

بته يتاد )منطقی است اگر در همتة تعتابیر صتادق باشتد

متدل زالتتا بته ايتن بیاوريم که صدق در يتک تعبیتر در

يا جهان بالفعتل در V(φ, Wa)=T .)Wa: صورت بود

: کترد مدلی که زالتا ارائته کترده بتود، دو نقتش ايفتا متی

نخست عنصری از مدل بود که ارزش صدق جمالتی که

بودنتتد، برحستتب آن تعیتتین (A)دارای عملگتتر فعلیتتت

« صدق در يک متدل »دوم عنصری بود که مفهوم . شد می

چنتان . شتد بر اساس تعبیرهای مختلف در آن تعريف می

دار دومتین و یفته عهتده *Wشود در اينجا که ديده می

توان ادعا کرد که اعتبتار عتام نیتـ شده است بنابراين می

بته . تواند بر حسب صدق در يک مدل تعريتف شتود می

بیان ديگر پتذيرش تعريتف تارستكی از صتدق منطقتی

مستلـم پذيرش اعتبار بالفعتل ( يعنی صدق در يک تعبیر)

گونته اما ممكن است به اين مدل پیشتنهادی ايتن . نیست

انتقاد شود که طبق تعريف تارسكی، بايد جهان مشتخص

بر استاس « صدق در يک مدل»تت يعنی جهانی که مفهوم

شود تتت بايتد همتان آن تعريف می تعبیرهای مختلف در

هانسن معتقد است توجیهی برای اين . جهان بالفعل باشد

نكتة ديگری هم در تأيید اعتبتار عتام و . ادعا وجود ندارد

توان از میان سخنان هانسن استتخراج رد اعتبار بالفعل می

ای هتای منطقتی صتدق اعتبار بالفعتل تلقی مطابق با: کرد

د در نتیجته اعتدة ضترورت هستند که ضتروری نیستتن

𝜑 𝜑 در

چنین چیـی در تلقی اعتبار . موردشان بر رار نخواهد بود

دهد زيرا هر چند در اينجتا عام رخ نمی

φ𝛢اعتبار عام ندارد، خود فرمول φ هتم فا تد چنتین

اعتباری است در نتیجه اعدة ضرورت در اينجتا نقتض

ای بتا توان نشان داد که هیج جمله به عالوه می. شود نمی

نقتض . اعتبار عام نیست کته ضترورت آن معتبتر نباشتد

اعدة ضرورت در اعتبار بالفعل و حفظ آن در اعتبار عام

تبتار بالفعتل تواند دلیلی به نفع اعتبار عام و رد اع خود می

امتتا غیتتر از نقتتد .(Hanson, 2006: 440-1)باشتتد

های زالتا، هانسن استد لی مستتقیم هتم در رد پیشفرض

استتد ل . آورد های منطقی غیرضروری متی وجود صدق

او مبتنی بتر دو مقدمته استت يكتی ايتن ادعتای نستبتاً

6۱/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

هتای منطقتی جمالتتی تحلیلتی پرطرفدار که همة صدق

دعای برآمده از سخن زالتتا کته برختی دوم اين ا. هستند

کته ايتن )جمالت دارای اعتبار بالفعتل، تحلیلتی نیستتند

هانسن از اين دو (مقدمه را در ادامه توضی خواهیم داد

توانتد صتدق گیرد که اعتبار بالفعل نمتی مقدمه نتیجه می

در توضتی مقدمتة دوم . منطقی را به خوبی نمايش دهتد

هتای ريم که زالتا هنگام نقتد مثتال اين استد ل به ياد بیاو

را « من اينک اينجا هستم»جمالتی مانند : گويد کاپالن می

ای که تنهتا توان تحلیلی به معنای اکید تت يعنی جمله نمی

. به اعتبار مطلق معنای واژگانش صادق باشد تتت دانستت

تتوان گفتت کته نمی (context)بدون تمسک به بافت

های تحلیلتی، يعنتی ی صدقاين جمله همان ويژگی سنت

را دارد بلكته بايتد 6۵صادق بودن به اعتبار معنای واژگان

هتا بته اعتبتار معنتايی کته اين جمله در همة متتن : گفت

,Zalta)يابنتد، صتادق استت واژگانش در آن متن متی

هانسن مدعی است مشابه همین سخنی را . (71 :1988

تتوان رده، میکه زالتا در رد تحلیلی بودن جملة کاپالن آو

کتم برختی دستتِ . گفتت 9.م.بتودن برای رد تحلیلی

φ𝛢 شتتكل جمتتالت بتته φ نیتتـ بتته اعتبتتار معنتتای

اگر بالفعل چنین باشد که »مثالً )واژگانشان صادق نیستند

رئتیس آنگتاه اوبامتا استت، امريكرئتیس جمهتور اوبامتا

زيرا تنها در نسبت با جهان ممكنتی ( «استامريكجمهور

هانستن بته . انتد، نته مطلقتاً دانسته شده صادقکه بالفعل

:گويد پیروی از سخن زالتا می

اينجا نیـ بدون تمسک به کانديدی برای جهان بالفعتل،

تتوان گفتت کته توان جمله را صادق دانست و نمی نمی

های تحلیلی، يعنی صادق بتودن بته ويژگی سنتی صدق

جملته اين : اعتبار معنای واژگان را دارد بلكه بايد گفت

های بالفعل به اعتبتار معنتايی در همة کانديدهای جهان

يابتتد صتتادق استتت کتته در تناستتب بتتا آن جهتتان متتی

(Hanson, 2006: 446) .شود کته از اينجا نتیجه می

φ𝛢برخی جمالت بته شتكل φ ( کته دارای اعتبتار

تحلیلتی نیستتند و ايتن همتان مقدمتة دوم ( انتد بالفعل

هتای منطقتی که صتدق پس اگر بپذيريم. استد ل است

اند و از سوی ديگر تحلیلی بتودن را بته معنتای تحلیلی

اکیدش تت يعنی صادق بودن به اعتبار معنای واژگان، نه

به اعتبار معنای واژگتان در متتن يتا معنتای واژگتان در

ختواهیم آن را بالفعتل جهان بالفعل يا در جهانی که می

م، به دلیتل فرض کنیم يا هر چیـ ديگر تت در نظر بگیري

φ𝛢تحلیلی نبودن عبارتِ دارای اعتبار بالفعتل φ از

شود که برخی جمتالت بتا ديد هانسن، نتیجه گرفته می

اعتبار بالفعل صدق منطقتی نیستتند امتا چنتین وضتعی

همة جمالتی کته دارای : دربارة اعتبار عام بر رار نیست

فا تد چنتین اعتبتاری 9.م.و البته )اعتبار عام هستند

هانسن از اينجا نتیجته . اند ، به معنای اکید تحلیلی(تاس

های منطقتی اعتبتار عتام دارنتد و نته گیرد که صدق می

اعتبار بالفعل و با توجه به اينكه اعدة ضرورت اعتبتار

يعنتی اگتر عبتارتی اعتبتار عتام )کنتد، عام را حفظ می

بايد گفتت کته ( داشت ضرورت آن هم اعتبار عام دارد

اند های منطقی ضروری ی زالتا همة صدقبر خالف ادعا

(Hanson ,2006: 446&7) . گیتری امتا ايتن نتیجته

رسد آنچته از دو مقدمتة هانستن بته ناموجه به نظر می

برختی جمتالت بتا اعتبتار »آيد اين است که دست می

امتا ايتن « صتدق منطقتی نیستتند ( 9.م.مثالً )بالفعل

شتان دهتد او برای اينكه ن. نتیجة مطلوـ هانسن نیست

اعتبتتار بالفعتتل مفهتتوم صتتدق منطقتتی را درستتت بیتتان

کند بايد عكتس ايتن نتیجته را نشتان دهتد يعنتی نمی

های منطقی اعتبتار بالفعتل برخی صدق»مبرهن کند که

بنابراين بايد گفتت کته ايتن استتد ل هانستن . «ندارند

تواند نشان دهتد کته صتدق منطقتی را بايتد دارای نمی

توان نتیجته م و به همین ترتیب نمیاعتبار عام تلقی کنی

امتا رد انتد های منطقتی ضتروری گرفت که همة صدق

)يعنی ( 9.م. تحلیلی بودن φ𝛢 φ به انامام ايتن

انتد، نشتان هتای منطقتی تحلیلتی مقدمه که همة صتدق

66/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

دهد که اين عبارت صدق منطقی نیست و اين بنیتان می

. ريـد استد ل زالتا را به هم می

پاسخ زالتا و نلسن

ای به انتقادهای هانسن پاستخ داده زالتا و نلسن در مقاله

. (Nelson & Zalta, 2012)انتد ها را رد کترده و آن

آن دو دربارة نخستتین انتقتاد هانستن تتت يعنتی انتقتال

ناموجته تعريتتف تارستتكی در بتتاـ صتتدق منطقتتی بتته

پذيرنتد کته تعريتف های معنتايی تتت هرچنتد متی زبان

ارائته ( غیرموجهتاتی )های مصتدا ی سكی برای زبانتار

از جملته زبتان )هتای معنتايی شده و انتقال آن به زبتان

اند کته مستلـم تغییراتی در آن است اما بر آن( موجهات

تعريف تارسكی فهمی صحی از مفهوم صتدق منطقتی

دهد که عبارت است از صدق در همة تعبیرهتا ايتن می

ر زبانی که ارائه شود یابتت مفهوم از صدق منطقی در ه

رود رخ دهتد، نته در ايتن تغییری که انتظتار متی . است

. اهر خواهد شتد « تعبیر»مفهوم، بلكه در تعريف ما از

در زبتان منطتق « تعبیتر »تتر بتودن به نظر آنان، پیچیتده

موجهات، مستلـم تغییر مفهوم صتدق منطقتی نخواهتد

بتودن بود و در نتیجه ادعای هانستن در بتاـ ناموجته

هتای های منطقی در زبتان کاربرد اين مفهوم برای صدق

:Nelson & Zalta, 2012)مصدا ی درست نیست

155&6) .

اما انتقاد دوم هانسن تت مبنی بر اينكته مفهتوم

افتـودن جهتان )تواند با اند تغییری اعتبار عام نیـ می

صدق منطقی را بتر حستب صتدق در متدل، ( مشخص

بیان کند تت نیـ بته نظتر زالتتا و يعنی تعريف تارسكی،

از ديد آنان اينكته جهتان ممتتاز . نلسن پذيرفتنی نیست

چه نقشی داشته يا نداشته باشد به انتختاـ متا نیستت

دانان تنها به دلیل نیازی که به وجود چنین نقشتی منطق

انتد در حتالی اند جهان ممتاز را مطرت کرده حس کرده

طلبد عنصتری سن میکه افـودن جهان مشخصی که هان

رسد، به ويژه اگتر بدون انگیـه و مبنای کافی به نظر می

را تتت کته ترار (designated) 6۴اين جهان مشخص

است صدق منطقی بر حسب آن تعريف شود تت مستقل

تت که جهان بالفعتل (distinguished)از جهان ممتاز

طبیعتی استت کته آن . آيد تت بتدانیم مدل به حساـ می

چیـی را درست و پذيرفتنی بتدانیم کته مطلقتاً صتادق

مفهوم صدق در يک مدل با هدف نمايش همتین . است

ايده، در صدد است آنچه را صتادق استت نشتان دهتد

آنچه درست و پذيرفتنی است همان چیـی است که در

بترف »مثالً صتدق جملتة . صادق استوضعیت بالفعل

وضتعیتی را کته در جهتان بالفعتل بر ترار « سفید است

به نظر زالتتا و نلستن همتین نكتته . دهد است نشان می

رساند که دو نقش فوق را که جهان بالفعل در اعتبار می

بالفعل داشت بايد توسط يک شیء اجرا شتود و نته دو

شتود بته یجهان متفاوت تت که در مدل هانسن ديده م

اين معنتی کته آنچته در يتک متدل صتادق نشتان داده

شود بايد وضعیت جهان بالفعل باشتد، نته وضتعیتی می

ای را کته بنابراين طرت هانسن آن بصیرت فلسفی. ديگر

برد در تعريف تارسكی از صدق منطقی نهفته از بین می

(Nelson & Zalta, 2012: 156&7) . زالتتتا و

های منطقتی انسن در رد صدقنلسن استد ل مستقیم ه

استتد ل هانستن . بینند غیرضروری را نیـ پذيرفتنی نمی

جمالتی مثل )های کاپالن طور که مثال اين بود که همان

را به دلیتل آنكته صد شتان بتا ( «من اينک اينجا هستم»

تمسک به معنای واژگان در متنی مشخص تتت و نته بتا

توان شود، نمی معنای واژگان به طور مطلق تت معلوم می

را نیتـ بته 9.م.اش تحلیلی دانستت، به معنای سنتی

دلیل آنكه صد ش با تمسک به معنای واژگان در جهان

ممتاز و تت نه با معنای واژگان به طور مطلق تتت معلتوم

اما زالتا و نلسن بتین . توان تحلیلی دانست شود، نمی می

صتدق ها، هتر گونته بینند از ديد آن اين دو تفاوتی می

، را های غیرموجهاتی، مثالً منطقی حتی در زبان

62/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

تتوان تنها در يک متدل و بتا وجتود تعبیتری از آن متی

صادق دانست يعنی لتـوم وجتود تعبیتر بترای صتدق

منطقی محسوـ شتدن جملته، ويژگتی مشتتر همتة

های منطقی است و منافاتی با اينكه جملته صترفاً صدق

در متورد . باشتد نتدارد به دلیل معنای واژگانش صادق

φ𝛢صدق منطقی بتودن مثتال زالتتا، φ نیتـ تتت بتر ،

های کاپالن تت چیـی بیش از وجتود تعبیتر خالف مثال

نیاز نیست و کافی است که اين تعبیرها صرفاً از جهتان

توان می 9.م.از همین رو دربارة . ممتاز بالفعل باشند

ست تتت گفت که تنها به اعتبار معنای واژگانش صادق ا

& Nelson)د یقاً به همان معنای سنتی تحلیلی بودن

Zalta, 2012: 157&8) . پس از ديد زالتتا و نلستن

تشابهی که هانسن بین اين دو گونته از جمتالت ائتل

.شده، مردود است و لذا اين استد ل نیـ صائب نیست

نتیجه، تحلیل و ارزيابی ديدگاه طرفین

هتای منطقتی های زالتا از صدق چنان که ديده شد، مثال

هايی است نظیتر تلقتی فرض غیرضروری مبتنی بر پیش

تارسكی از صدق منطقی بر حسب نظريتة متدل، جتواز

هتای هتای مصتدا ی بته منطتق انتقال اين تلقی از منطق

موجهتتاتی و همچنتتین پتتذيرش اعتبتتار بالفعتتل بتترای

از ديد هانسن ابتل ها فرض اين پیش. های منطقی صدق

رسد محور هر دو انتقاد هانسن بتر به نظر می. اند منا شه

مبنای نقشی است که به جهان بالفعل داده شتده استت

فرض نخست زالتا مبتنی بر اين استت کته مفهتوم پیش

بتر استاس تعبیرهتای مختلتف در « صدق در يک مدل»

فترض دوم زالتتا شتود و پتیش جهان بالفعل تعريف می

است بر اينكه برای معتبر بودن يک جملته کتافی مبتنی

از ستوی ديگتر . است که در جهان بالفعل صادق باشتد

هايی که طرفین منا شه برای نقش جهان بالفعل استد ل

شتايد . رستد کننده به نظتر نمتی اند چندان انع ارائه داده

بتوان ريشة اين اختالف نظر را در ايدة مابعدطبیعی هتر

زالتتتا بتته . هتتای ممكتتن يافتتت انکتتدام دربتتارة جهتت

گويتد که میای يعنی نظريه 61گرايی معتقد است بالفعل

موجود بودن معادل بالفعل بودن استت و بنتابراين هتر

در مقابتل .چیـ که در جهان بالفعل نباشد، وجود نتدارد

گرايتتان معتقدنتتد کتته اشتتیاء ممكتتن ايتتن ايتتده، ممكتتن

د و از ايتن هتای ديگتر موجودنت غیربالفعل نیـ در جهان

ای نستبت جهت جهان بالفعل و اشیاء بالفعل امتیاز ويژه

بتته همتتین دلیتتل . هتتا و اشتتیاء ديگتتر ندارنتتد بتته جهتتان

گرايان نقش پررنگتی بترای جهتان بالفعتل ائتل ممكن

تتوان هتر جهتانی را بته عنتوان ها می از ديد آن. نیستند

جهان بالفعل در نظر گرفت به همین دلیتل هانستن در

خود مكرراً از بالفعل دانستن اين يا آن جهتان و نوشتار

شتترائط صتتدق جمتتالت در چنتتان وضتتعیتی ستتخن

ديويد لوئیس نیـ معتقتد استت کته بالفعتل . گويد می

استت يعنتی (indexical)ای نمايته بودن مفهومی

اشتتیاء هتتر جهتتان بتترای ستتاکنان آن جهتتان، بالفعتتل

. (Yagisawa, 2009)شتتتوند محستتتوـ متتتی

هتای بر مبنای چنین نگرشی بته جهتان گرايان ممكن

بیننتد کته جهتان ممتتازی کته ممكن، او ً زم نمتی

مختلف آن مبنتای تعريتف صتدق منطقتی تعبیرهای

بیننتد کته است جهان بالفعل باشد یانیتاً کتافی نمتی

امتا .جملة معتبر تنها در جهان بالفعتل صتادق باشتد

ديد اينكه هر جهانی را بتوان بالفعل در نظر گرفت از

زالتا و نلسن اين ادعا . گرايان ناپذيرفتنی است بالفعل

ها از ديد آن. دانند معنا می را نه فقط نادرست بلكه بی

زبانی که برای تعبیر مفاهیم موجهاتی در زبان صوری

رود، بايتد ختود شتامل مفتاهیم موجهتاتی به کار می

يتا ختالف )نباشد اما هنگامی که جهتانی غیربالفعتل

ختواهیم پنتداريم، در وا تع متی الفعتل متی را ب( وا ع

بتود بررستی وضعیتی را که اگر آن جهان بالفعل متی

گیری از گفتمتان موجهتاتی کنیم و اين کار خود بهره

69/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

توان اين انتقاد را اين گونه هم می. دربارة جهان است

گفت که با بالفعل دانستن جهانی غیربالفعل، در وا ع

يتک (contingent)بالفعل بودن را ويژگی محتمل

پنداريم در حالی که هدف از به کار بتردن جهان می

کتم تاحتدی، توضتی دادن های ممكن، دستتِ جهان

. استت « احتمتال »همین مفتاهیم موجهتاتی از جملته

بدين ترتیب چنین کاربردی گرفتار دور خواهتد بتود

(Nelson & Zalta, 2012: 160&1) . اگتتر

هتتای منطقتتی دقهتتای زالتتتا موفتتق بتته ارائتتة صتت مثتتال

غیرضتتروری شتتده باشتتند، ديتتدگاهی را بتترخالف رأی

های منطقتی ایبتات سنتی در مورد ضروری بودن صدق

های زالتا بايد در نظتر ای که دربارة مثال کنند اما نكته می

وا ع بتوانند ها حتی اگر به داشت اين است که اين مثال

صدق منطقی محسوـ شوند ضترورت توانین منطقتی

(logical laws) هتای کنند زيترا در مثتال را طرد نمی

زالتا تنهتا بتا استتفاده از عملگرهتای منطقتی، يعنتی بتا

معرفی يک یابتت منطقتی بتا عملكتردی ويتژه، چنتین

هايی ارائه شده ولی هیج يک از وانین منطقی، نه نمونه

در جهان بالفعل و نه در هیج جهان ديگر، نقتض نشتده

هتای بیفـايیم کته ضترورت استتنتاج در انتها بايد. است

منطقی، از منظرهای ديگری نیـ در معرض انتقتاد وا تع

های زالتا تتت چته اين انتقادها تت برخالف مثال. اند شده

صتادق »تلقتی ديگتری غیتر از « ضروری بودنْ»بسا از

دارند و ضروری بتودن « های ممكن بودن در همة جهان

ری مشتكو يتا های منطقی را بته معنتای ديگت استنتاج

دو جتـم »مثالً کواين در مقالتة مشتهور . دانند مردود می

توانین منطتق را هتم بخشتی از جهتان « گرايتی تجربته

کند که اگر د ئتل پراگمتاتیكی ا تاتا تجربه لمداد می

های جديد ها را برای معنا دادن به تجربه توان آن کند می

(.69۷۵کواين، )تغییر داد

ها نوشت پی

ای که شايد در اين صتورت بتا آن مواجته شتويم، مسئله. 6

هتايی استت کته مقدمتة کتاذـ معتبر شمرده شدن استد ل

هايی شرطی نظیر را به صورت شترطی دارند چنین استد ل

.آورند خالف وا ع صادق در می

« استتنتاج منطقتی »البته اهراً تارسكی تعريفش را دربارة . 2

بارة رابطة استنتاج و صتدق داده است اما با توجه به آنچه در

بندی از صتدق منطقتی از نظتر منطقی گفته شد اين صورت

.وی استخراج شده است

استت [Dat]« دَت» Dthatکاپالن گفته است که تلفظ . 9

.[Ỗat]« ذَت» Thatو تلفظ

« ارجتتاع يتتا د لتتت مستتتقیم»ايتتن نظريتته را از آن رو . ۵

(direct reference) اند که بر آن است کته استامی نامیده

(sense)نه به واسطة معنا ( «رخش»، «ارسطو»مانند )خا

. کننتد خود د لتت متی (referent)بلكه مستقیماً به مدلول

هايی که در طبق اين نظريه، توصیفات خا تت يعنی وصف

شتاگرد »مانند )دهند جهان بالفعل به فردی خا ارجاع می

تت معنا دارند و به واسطة معنايشان ( «ستماسب ر»، «افالطون

جان استوارت میتل و کريپكتی دو . کنند بر مدلول د لت می

.اند های برجستة اين نظريه تن از چهره

همچنان که خواهیم ديد بخشی از انتقادها راجع به همین . ۴

و تی در جهتان بالفعتل φاست که شرط اعتبار فرمولی مثل

انتد کته کتافی پالن و زالتا پذيرفتته کا. شود، چیست ابراز می

است چنین عبارتی در جهان بالفعل صادق باشد ولی هانسن

های ممكن ای بايد در همة جهان معتقد است که چنین جمله

به تعبیر ديگر زالتا از کفايتت اعتبتار در جهتان )صادق باشد

شمول در کند و هانسن از اعتبار عام و جهان بالفعل دفاع می

نكته و اين اصطالحات در ادامه به تفصیل توضی مورد اين

(.دهیم می

ز منظر در بخش بعدی، علت تحلیلی نبودن اين جمالت ا. 1

برای ديدن همتة انتقادهتای زالتتا )زالتا را شرت خواهیم داد

(.Zalta, 1988: 70-2: .ر

6نشانی اختصاری برای صدق منطقتی نمونتة « 6.م. ». ۷

.است

6۵/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

آورنتد، گتاه بته را به معنای تعبیر می« مدل»در منابع گاه . ۳

کند و گتاه بته معنتای معنای تعبیری که فرمول را صادق می

هتا ، يعنی مجموعة اشتیائی کته بته آن (srtucture)ساختار

شتود و هتا استتفاده متی شود، سورهايی کته از آن ارجاع می

آيد در ايتن معنتا گتاه از تعداد عناصری که در هر تعبیر می

استتتفاده (model structure)« ستتاختار متتدل»اصتتطالت

. ايم را به همین معنای اخیر به کار برده« مدل»ما . کنند می

البته در متدلی کته ختود کريپكتی در مقالتة مشتهورش، . 3

کند، هر ارائه می« مالحظات معناشناختی در منطق موجهات»

جهان وا عتی و Gتعبیر از سه جـء تشكیل شده است اگر

K ها و ای از جهان همجموعR پذيری باشتد، رابطة دسترس

و هتتر ستتاختاری بتته شتتكل φآنگتتاه در هتتر متتدلی مثتتل

(G,K,R) فرمتتولA ا ت معتبتتر استتت اφ(A, G)=T

(Kripke, 1963: 64).

(Wa)البته بنتا بتر نظتر زالتتا انتختاـ جهتان بالفعتل . 6۱

رو اين عنصر را در متدلی کته او دلبخواهانه نیست و از اين

.توان تغییر داد کند، نمی رفی میمع

معتبر بتودن فرمتول در »چنان که در متن توضی داديم . 66

به معنای آن استت کته بته ازای تمتام تعتابیر « جهان بالفعل

ای جهتتان بالفعتتل، بتتتوان آن فرمتتول را بتتدون هتتیج مقدمتته

.استنتاج کرد

است امتا « اعتبار جهان وا عی»ترجمة د یق اين عبارت . 62

های بالفعل و عملگر با توجه به اينكه در بحث زالتا از جهان

سخن رفته و ( به جای جهان وا عی يا عملگر وا عی)بالفعل

از ستتتوی ديگتتتر، وا عتتتی بتتتودن جهتتتان بالفعتتتل دارای

هايی مابعدطبیعی است کته شتايد متورد پتذيرش فرض پیش

اعتبتار جهتان »جتا از اصتطالت دانان نباشد، همه منطق ديگر

. ايم استفاده کرده« بالفعل

، زبتتانی استتت کتته اگتتر «زبتتان مصتتدا ی »منظتتور از . 69

مصتداق در جملته بته جتای يكتديگر ترار های هم عبارت

زبانی « زبان معنايی»گیرند، ارزش صدق جمله تغییر نكند و

يكتديگر ممكتن مصداق بتا است که جايگذاری عبارات هم

متثالً دو عبتارت . است سبب تغییتر ارزش صتدق آن شتود

اند مصداق در جهان بالفعل هم« سعدی»و « نويسندة گلستان»

ها با يكديگر در زبانی مصدا ی، مثل منطتق و جايگذاری آن

دهد ها را تغییر نمی محمو ت، ارزش صدق گـارة شامل آن

ارزش صتدق اما در زبانی معنتايی، مثتل منطتق موجهتات،

متثالً در حتالی کته جملتة . عبارت ممكن است تغییتر کنتد

صتادق « بالاروره نويسندة گلستان، نويسندة گلستان استت »

« بالاتروره نويستندة گلستتان ستعدی استت »است، جملتة

کاذـ است زيرا جملة فوق در جهان ممكنتی کته ستعدی

. نويسندة گلستان نیست، صادق نیست

به عنوان « به اعتبار معنای واژگان صادق بودن»در اينجا . 6۵

اگتر منظتورْ . تعريف سنتی تحلیلی بودن دانسته شتده استت

کته بته نظتر )صادق بودن تنها به اعتبار معنای واژگان باشد،

رسد همین مورد نظر باشد و الّا معنای واژگان در صتدق می

بايتد گفتت کته ( يا کذـ جمالت غیرتحلیلی هم نقش دارد

ترتیتتب »کتتم ز اشتتكال نیستتت دستتتِايتتن تعريتتف ختتالی ا

نیـ در کنار معنای واژگان در صدق يا کذـ جملته « واژگان

طور که در سمت ديگری از مقالتة زالتتا نقش دارد تت همان

.آمده است

، ذيل دومین انتقتاد هانستن 9اين دو جهان را در بخش . 6۴

.ايم به تفصیل معرفی کرده

new)يتتی جديتتد گرا گتتذاران بالفعتتل زالتتتا از پايتته. 61

actualism) است که ائل است اشیاء ممكن غیربالفعل در

ايتن . جهان بالفعل وجود دارند، امتا وجتودی غیراناتمامی

ها اشیائی تصتادفاً غیراناتمامی ها نیست آن ويژگی ذاتی آن

(contingently non-concrete) هستتند، يعنتی جهتان

توضتی بترای )انتد ها در آن اناتمامی ديگری هست که آن

: .گرايتی، ر بیشتر دربارة رويكردهای مختلتف بته بالفعتل

(.Menzel, 2008 69۳۴امیرخانلو،

منابع

ساختار نحوی و ستاختار (. 69۳۴. )امیرخانلو، مجتبی -

گرايتتی جديتتد در منطتتق موجهتتات، معنتتايی وا عتتی

منطتق )نامتة کارشناستی ارشتد فلستفه ت منطتق پايان

نبوی، دانشتكدة علتوم ... ا ، به راهنمايی لطف(فلسفی

.انسانی، دانشگاه تربیت مدرس

6۴/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

دو جتتتـم »(. 69۷۵. )کتتتواين، ويلتتترد ون اورمتتتن -

ارغنتتون، ،ترجمتتة منتتوچهر بتتديعی، «گرايتتی تجربتته

.2۷۳ت2۴6: ۳و۷های شماره

، مبتتانی منطتتق موجهتتات(. 69۳9.)اهلل نبتتوی، لطتتف -

.دانشگاه تربیت مدرس: تهران

، ترجمتة ستید فلستفة منطتق (. 69۳2. )ها ، سوزان -

.طه: محمدعلی حجتی، م

- Beall, J. C. & B. Restall. (2005).

"Logical Consequence", Stanford

Encyclopedia of Philosophy, Edward

N. Zalta (ed.), URL =

http://plato.stanford.edu/archives/fall20

09/entries/logical-consequence.

- Braun, D. (2010). "Indexicals",

Stanford Encyclopedia of

Philosophy, Edward N. Zalta (ed.),

URL=http://plato.stanford.edu/archives

/sum2010/entries/indexicals/.

- Cresswell, M. J. & G. E. Hughes,.

(1974). A New Introduction to Modal

Logic, London: Methuen.

- Davies, M. & L. Humberstone,. (1980).

"Two Notions of Necessity",

Philosophical Studies, 38: pp. 1-30.

- Etchemendy, J. (1990). The Concept

of Logical Consequence, Cambridge,

MA: Harvard University Press.

- Gomez-Torrente. M. (2011). "Logical

Truth", Stanford Encyclopedia of

Philosophy, Edward N. Zalta (ed.),

URL=http://plato.stanford.edu/archives

/sum2011/entries/logical-truth/.

- Hanson, W H. (2006). "Actuality,

Necessity and Logical Truth",

Philosophical Studies, 130: pp. 437-

459

- Kaplan, D. (1989). "Demonstratives",

in Themes from Kaplan, Joseph

Almog, John Perry and Howard

Wittstein (eds.) Oxford: Oxford

University Press.

- __________. (1996). "Dthat", in The

Philosophy of Language, A. P.

Martinich (ed.) Oxford: Oxford

University Press.

- Kripke, S .(1963). "Semantical

Consideration on Modal Logic",

reprinted in Leonard Linski, (ed.),

Reference and Modality, New York:

Oxford, 1971. pp. 63-72.

- McKeon, M. (2005). "Logical

Consequence", Internet Encyclopedia

of Philosophy, URL =

http://www.iep.utm.edu/logcon/

- ____________. (2007). "Model-

Theoretic Conceptions of Logical

Consequence", Internet Encyclopedia

of Philosophy, URL =

http://www.iep.utm.edu/logcon-m/

- Menzel, Ch. (2008). "Actualism", The

Stanford Encyclopedia of

Philosophy (Fall 2011 Edition),

Edward N. Zalta (ed.), URL =

http://plato.stanford.edu/archives/fall20

11/entries/actualism/

-Nelson, M. & Zalta, E.N. (2012). "A

Defence of Contingent Logical Truth",

Philosophical Studies, Volume 157,

Issue 1, pp 153-162. (Accessible at

http://link.springer.com/article/10.1007

/s11098-010-9624-y/fulltext.html)

-Read, S. (1995). Thinking about

Logic: an Introduction to the

Philosophy of Logic, Oxford New

York, OXFORD UNIVERSITY

PRESS

-Tarski, A. (1936). "On the Concept of

Logical Consequence", pp. 409-420 in

Tarski (1983): Logic, Semantics,

Metamathematics, 2nd ed.

Indianapolis: Hackett Publishing.

-Yagisawa, Takashi .(2009). "Possible

Objects", Stanford Encyclopedia of

Philosophy, Edward N. Zalta (ed.),

URL=http://plato.stanford.edu/archives

/win2009/entries/possible-objects/.

61/های منطقی غیرضروری از منظر زالتا صدق

-Zalta, E. (1988). "Logical and Analytic

Truths that Are not Necessary",

Journal of Philosophy, 85: pp. 57-74.

URL=mally.stanford.edu/Papers/l-

truths.pdf