Structural reading of oral literature Kurdistan

24
72 ﺧﻮاﻧﺸﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎري از ادﺑ ﺎت ﺷﻔﺎﻫﻰ ﻛﺮدﺳﺘﺎن ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻮردي) ﺑﻴﺖ ﺳﻪ ﻳﺪه وان( ﺧﺴﺮو ﺳﻴﻨﺎ ﭼﻜﻴﺪه ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎر ي آﺛﺎر ﺷﻔﺎﻫﻲ ادﺑﻴﺎت و ﺑﺮرﺳ ﻋﻨﺎﺻﺮ درون ﻣﺘﻨ آن و ﻧﻴﺰ ﺸﻒ اﻟﮕﻮ ي ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ آن، ﺑﻪ در ﺎﻓﺖ ﺷﺎ ﺴﺘﻪ ﺗﺮ از ﻣﺎﻫ ادﺑ ﺎت ﻛﻤﻚ ﻛﺮده و ﻣ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﺴﺘﺮش اﻟﮕﻮﻫﺎ ي ﭘﺮدازش در ﺳﺎﻳﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎ ي ادﺑ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ. در ﭘﮋ وﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻴﺖ ﺳﻪ ﻳﺪه وان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان از ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺮ داﺳﺘﺎن ﻫﺎ ي ﺷﻔﺎﻫﻲ ﻛﻮردي ، ﺑﺮاﺳﺎس اﻟﮕﻮﻫﺎ ي ﺳﺎﺧﺘﺎري، ﺑﺮرﺳ و ﺗﺤﻠ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﺪف ا ﭘﮋوﻫﺶ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪن ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻬﺘﺮ ادﺑﻴﺎت ﺷﻔﺎﻫﻲ ﻛﺮدﺳﺘﺎن و ﺑﺮرﺳ و ﺗﺤﻠ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن اﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻋﻤﺪه ﺗﺮ اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺳﺎﺧﺘﺎري اﺳﺖ. روش ﺗﺤﻘ1. Email: [email protected] ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ا ي و ﺗﺤﻠ اﺳﺖ و ﻧﺸﺎن ﻣ دﻫﺪ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎري اﺛﺮ ﻣﻲ ﺗﻮان ﺑﻪ ﻛﺸﻒ دﻧﻴﺎي ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻣﺘﻦ رﺳﻴﺪ. واژﮔﺎن ﻛﻠﻴﺪي: ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎري، ادﺑﻴﺎت ﺷﻔﺎﻫﻲ، ادﺑﻴﺎت ﻛﻮردي، ﺳﻪ ﻳﺪه وان

Transcript of Structural reading of oral literature Kurdistan

72

كردستانشفاهى اتيادبخوانشي ساختاري از

)بيت سه يده وان(مطالعه موردي

خسرو سينا1

واحد سنندج ي دانشگاه آزاد اسالميعلم ئتيه عضو

13/7/92 :رشيخ پذيتار 4/5/92 :افتيخ دريتار

چكيده

نيز و آن يمتن عناصر دروني بررسو آثار شفاهي ادبيات ي ساختارتحليل

كمك كرده اتي ادبتي از ماهتر ستهي شاافتي دربه، متناسب با آن يشف الگوك

در . كمك كنديادبي ها گونهدر ساير پردازش يگسترش الگوها به تواند يو م

ي شفاهي ها داستان نيتر از شاخصيكيعنوان بهوان يده بيت سه حاضر وهشپژ

نيهدف ا. است شده لي و تحلي بررس،ساختاري ي، براساس الگوهاكوردي

لي و تحلي بررسادبيات شفاهي كردستان وبهتر پژوهش شناساندن هر چه

قيروش تحق. است الگوهاي ساختارينيتر عمدههي بر پاساختمان اثر

1. Email: [email protected]

ي سار فبادو ن با زيشهژو پيمعله املنصف

-

با ز وتيادب ادهكشدان

ن

يجارخي ها

ج دننسد حواي المس اادآزه گاشدان

-

ل سا

مجپن

/

ه ارمش

16

/

زييپا

1392

از طريق مطالعه ساختاري اثر مي كه دهد ي است و نشان ميلي و تحليا كتابخانه

.توان به كشف دنياي مفهومي متن رسيد

تحليل ساختاري، ادبيات شفاهي، ادبيات كوردي، :واژگان كليدي

وان يده سه

٧٠ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

مقدمهعنوان موجود چراكه انسان به ، درك آن است تيفي اثر ك كي پرسش در خوانش نيتر مهم

ـ ازا ند،يگز ي اثر برم كي فهم ي را برا ي متفاوت و گاه متضاد يها وهير ش مفس كـه در روسـت ني

. ابدي ي م يانكار رقابلي ضرورت غ يري و تفس ياختار گوناگون س يها اثر كشف جنبه كي ليتحل

اثر و ي ساختمان في و درك ظرا ي روشنگر ي است برا ي ابزار يمتن كشف ساختار و روابط درون

ر بـا مفس كردي رو نيدر ا . شدن به افق متن تر كي نزد ي برا انهي از سفر ماجراجو يا گونه ر،يتفس

ينـ ي ع ي معنـا حي و توضـ نيي و با تب شود ي م كي آن نزد ي درون ياي از اثر به دن شيها فهم شيپ

تحـت عنـوان كـور ي است كه پل ر ي همان خوانش نيا. شود ي آن نائل م يها اثر، به فهم داللت

كردن لي را زا يري هر تفس يي مفهوم كه هدف غا ني، با ا كند ي م ادي از آن »يكيقوس هرمنوت «

.داند يقصد قربت مخاطب با اثر م غربت متن به

لـذا ؛ اسـت يهي بـد ي تنوع خوانش، اصل ري تفس ندينظر دور داشت كه در فرا از دي نبا البته

جـاب ي بـا موضـوع را ا شتري تطابق ب ي نباشد و تالش برا ي كه تابع بازنگر ستي ن يري تفس چيه

. كرده استنيي تبيروشن را بارت تحت عنوان مفهوم مرگ مؤلف بهكردي رونيا. نكند

قـصد متن بـه ي ساختار ي، بررس ينقد ادب معاصر به يكردهاي و در رو ستمي آغاز سده ب از

كـشف الگـو و رويكرد ني ا ييكه هدف غا افتي اثر رونق ي شناسانه ييباي ز يها يكشف شگفت

ـ اثر كي ي ساختمان اثر چه به شكل بررس يابي ارز ي منسجم برا ينظام از آثـار يا مجموعـه اي

ـ ي خوانش درك كل نيدر ا . بود . اسـت اثـر ي شـكل ي اجـزا ني اثـر منـوط بـه كـشف روابـط ب

ـ ي همگـ 4 تا برمون 3گرماس و از 2 استراوس ي تا كلود لو 1 از پراپ انيساختارگرا كـشف ي در پ

نيـست منظر يك ساختارگرا، مهـ از. اند و قواعد تركيب اثر بوده ي ادب ينظام بنيادين هنجارها

ـ دهد، يكه يك پديده چه معنايي م سـاخته آن اسـت كـه چگونـه ايـن معنـا ي بلكـه او در پ

كـه نـه از طريـق ارجـاع بـه گـردد ي مستقل و خودگردان م ي نظام ي مثابه ادبيات به . شود يم

هـر اثـر، . شـود ي خود، معنـادار مـ ي درونيها ها و داللت رابطه ي واسطه بيرون، بلكه به يدنيا

٧١ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

ا و صرفاً با اشاره و ارجاع به متون ديگر، خـود ر شود ي م 5ي مناسبات بينامتن ي بكه از ش بخشي

كـه آن را بـا كنـد ي واحد پيدا مينتيجه، متن تنها يك معنا در. دهد ينظام معنايي پيوند م به

بيـات از اديانگيز و حـس و ديگر آن بعد رمزآميز، شگفت . كشف كرد توان ي م يتحليل ساختار

.شود يسلب م

ـ و در قالب نظرگذارد ي مشيپ بهيقدم 6 تزوتان تودوروف اما د، خـو 7»يشناسـ روايـت «هي

ـ و بـه ا كنـد ي را نقل مـ ي، روايت )agent( عامل كي كه در آن داند ي م يمتن روايي را متن ني

و ي ديـد و راو ي زاويـه زيرنگ و ن پي يگير روايت و قواعد شكل يهم ساختن اجزا شكل از بر

. از متن را روشن سازديتر گستردهيمخاطب در تالش است تا معنا

و 10 و روالن بـارت 9رسيـ چارلز سـاندرز پ ، 8ن سوسور چو ي نشانه شناسان گري د ي سو در

» نـشانه يهـا نظـام « ي مطالعـه ي بـرا انهي سـاختارگرا يهـا ينـ ي قرار دارند كه از فراب گرانيد

خـود يا عنـصر در نظـام نـشانه نيتـر و مهـم نيتر ياديعنوان بن و زبان را به كنند ياستفاده م

11»مـدلول «و » دال « محصول اتحـاد يناختش زبان ي نشانه كينظر آنان از. كنند يمطرح م

حـواس قي كه از طري شامل همه موضوعاتتر عي وسييرا به معنا» دال «يشناس اما نشانه . است

. كند يدرك شود فرض م

ـ از ا ي تالش شده اسـت تـا بـا پرتـو افكنـدن بـر تعـداد شيماي پ ني ا در خـوانش هـا ني

ـ هيتر بر پا جامع يرينا امكان تفس دي متن فراهم آ لي تحل يتر برا گسترده يسازوكار نظـام ك ي

يديـ كل ،مـسو ه متفـاوت امـا يهـا كيـ از تكن يريگ بهره. در خوانش اثر فراهم گردد يبيترك

. مستتر در متنياي دنشي گشاتًاي متن و نهاتر قي درك عميخواهد بود برا

هـا آن علـل و كـشف وقايع مداوم تشريح در پي كه ت هر ملّ يا مادي عيني در كنار تاريخ

كه گونه را آن ت مّل آن و شخصيت ذاتي كيفيت نيز وجود دارد كه از واقعيات اي مجموعه است

مـشخص اسـت مـنعكس اش ي معنـو در مايملـك او يعنـي و در ادبيـات مذهبي در معتقدات

ل در تحـو واقعيـات دو سلسله ناي. است ت ملّ آن يا معنوي ذهني تاريخ همان نمايد و اين مي

بخواهـد درك كـه نـاظري بـراي يابند؛ و هركـدام مي و گسترش بسط هم موازات به ت ملّ يك

؛ دارنـد يا العـاده فـوق باشـد ارزش خـود داشـته مطالعـات موضـوع به نسبت و روشني كامل

.اند دستهي شفاهي از اين ها منظومه

:وان دهي سهفاهي و بيت مدخلي بر ادبيات ش •

اند ي داستان كه آنهايي: اند دو گونه كردي شفاهي هاي منظومه نمايـشي ساختاري و داراي

٧٢ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

.يرداستاني غ هاي و ديگر، منظومه

، منطقـه تـاريخي حوادث بر اساس كه ييها ها و داستان ها، افسانه قصه ، همه ميان در اين

هـاي و دانسته با تخيل اي ، در آميزه محلي ها و كشتارهاي جنگ قوع، و و مذهبي ملي مبارزات

و ناكــام هـاي عــشق انــد و نيـز حـديث شـده يي، بـاز ســرا گزارنـده ميرمــستقي يـا غ مـستقيم

شمارشـان ها كه منظومه اين. گيرند مي جاي اول ، در گونه پرشور خود و ديگران هاي دلدادگي

.دارند را بر خود» بيت« عمومي ، نام ر است ديگ بيشتر از نوع

هـستند شـامل درامـاتيكي ندارند و عناصر سـازنده داستاني قالب ديگر كه هاي منظومه

جـوان و دلـداده مـيهن هـاي زيبايي و وصف و ملي مذهبي هاي ، آوازه بلند عاشقانه هاي چامه

... و ، گوراني ، بالوره ، پاييزه ، ئازيزه حيران: دارند مختلفي هاي و نام بوده

گوينـدگان و تنها در اذهان شده نقل نهيس به نهي، س شفاهي آثار ادبي معموالً كه آنجا از

گـاه كـه يطـور انـد، بـه بوده شيب و كم تغييراتي دستخوش الجرم. شوند مي و نگهداري حفظ

. وجود دارد خاص منظومه از يك مختلفي هاي روايت

ي از مـضمون يريـ گ بـا بهـره كـه اسـت ي كـرد يها تي ب ني از مشهورتر يكي« وان دهي سه«

ـ تعر بـه »يا اسـطوره - ينيآئ« 12ي داسـن كـرد منطقـه ني از خـوان يكـ ي ي زنـدگ داسـتان في

و بـا فاجعـه شـده شـروع نديب يم )يراو-قهرمان (زي عبدالعز كه ي خواب نقل با تيب. پردازد يم

.ابدي ي م اني خود او پا ي و خودكشزي عبدالعز پسران مرگ

ـ از ا يا خالصـه شـرح بـه ، تيـ ب ني ا داستان شتري ب هر چه شدن روشن يبرا داسـتان ني

ـ روا ني چند قي تطب ماحصل ديآ ي م لي در ذ آنچه كه تذكر است به الزم. پرداخته مي شود تي

و از هـا ذكرشـده آن مـشترك نكات كه ، است مختلف خوانان تي ب از زبان تي ب ني از ا مختلف

. است شده دهي پوش چشم در آن ي جزئ اختالفات

شرح داستان

بـه علف آوردن ي بهار برا آخر فصل ي از روزها يك ي در كه نديب ي م در خواب »زيعبدالعز«

از هـر ي را خـال اطـرافش ،رسـد ي م كوه ي نقطه ني باالتر ه ب اما همين كه ،رود ي بلند م يكوه

.گردد ي و برم قصد روستا كردهدي ناام پسابد،ي ي م ياهيگ

. نـد ي را بگو خـوابش ريـ تـا تعب خواند ي را فرام گزاران و خواب عالمان نزده دهي سپ بامدادان

ـ قر عـن كه دانند ي م گونه ني را ا خوابش ري تعب گزاران خواب شـوم ي و سرنوشـت يبختـ رهيـ ت بي

٧٣ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

ـ گر را از آن ي و آدمـ اسـت ي الهري تقد كه را خواهد گرفت زي عبدالعز بانيگر ؛ امـا ستيـ ن يزي

در خـواب شي بـرا آنچـه ابطـال ي بـرا رديـ گ ي مـ مي تصم پس. است يگري د ي را رأ زيعبدالعز

.ردي بگ زن پسرش هر سه ي روز برا كي پا كند و دره ب مي عظ يا اند، شور و ولوله زده رقم

ي عروســ در مراســم شــركت ي بــرا و كنــار منطقــه گوشــه ي را از تمــام مــردم انيــجارچ

.پردازند ي م يافشان و دست يكوب ي پا به و جوانان نواختن به اگراني و خنخوانند يفرام

ي و از بـاال رفتـه كـوه صد شكار به ق به كه را پسر ارشد خانواده خبر مرگ زمان ني هم در

و از رفتـه زي نزد عبـدالعز به دانيسف شير. رسانند ي م زي عبدالعز به است كرده سقوط يا صخره

ـ . كنـد شهي پ ي دهد و عزادار اني سور پا ني ا به كه خواهند ياو م آنـان ي رأ بـه زي عبـدالعز يول

و پـسران باشـند و دختـران خوش تا مردم ديي نگو يزيچ باره ني درا ديگو ي و م نهد ي نم يوقع

. نگردند شكسته دل جوان

ـ ا كـه ابـد ي ي م ادامه تر از قبل گرم يكوب ي و پا يافشان دست باز را خبـر زي بـار عبـدالعز ني

ـ . است سپرده جان و ناكام رفته عروس حجله به فرزند دومش كه دهند يم ـ ا يول زيـ بـار ن ني

.ابدي ادامهديا ب ي عروس كه و معتقد استبندد ي م فهي طا بزرگان يها هيبر توص گوشزيبدالعزع

شـكار بـه قلـبش آالم اميـ الت ي تـا بـرا شود ي م كوه ي راه شكسته و دل ملول زي ن خودش

ـ يز رعبـدالعز (افتد ي م و قرمزرنگ فربه ي به بز چشمش در شكارگاه ناگاه بپردازد، كه و بـز شي

قـرار ف و شـكار را هـد گذاشـته تفنـگ بـر ماشـه انگشت. )رديگ ي را اشتباه م وان دهي كاله سه

شي خـو در خـون كـه ي شكار نديب ي م متعجب رود ي سر شكار م ي بر باال كه ي؛ و زمان دهد يم

و نيانـدوهگ . است خود او را كشته يها و او با دست است وان دهي سه فرزند كوچكش غلتد يم

ـ د و راه ندي ننـش هـا ي بـا داسـن گري د كه خورد ي م و قسم ندينش ي فرزند م بر جنازه ملول ياري

واقعـه خـود را ني از روايات نيز آمده است كه عبدالعزيز بعدازا يدر بعض ( .ردي گ شي در پ گريد

).دخواه ي بدون پسرانش را نمي وزندگكشد يم

قهرمان تراژيك

ـ تراژ داستان وان دهي سه تيب ـ از دل كـه هاسـت از انـسان ي گروهـ ي زنـدگ كي و هـا ني آئ

. ردها استو ك يا اسطوره يها شهي اندانگري ب يلي تمث ي نحو و به است آمده رونيها ب اسطوره

دهند و حيها را توض تا آنديآ ي وجود م به ها ن آئي در اطراف ها معموالً ها و اسطوره داستان

هـا در داسـتان ياد تا حد زيـ ها معموالً اسطوره نيا. درآورند آرمان صورت به اي كنند و فيتوص

�٧ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

ـ از طر كه است يعي فوق طب يروهاي ن آن ، ندهي نما ي حاو گاه اند، اسطوره داده تي ماه رييتغ قي

لـذا . قرار دهـد ري تأث را تحت آن ني آئ ي اجرا قي از طر كوشد ي م لهي قب اي شود ي م سي تقد نيآئ

ـ يري اسـاط يهـا تي شخص نقش در مراسم كنندگان با شركت ني آئ انيمجر فـوق يروهـا ي ن اي

كيـ درامات ي صـحنه كيـ شيدايـ آغـاز پ اي نشانه نقش ي اجرا ني و ا كنند ي م ي را باز يعيطب

ـ تراژ ي با قهرمانان است كي تراژ داستان كي وان دهي سه:) 1362براكت،(. است دانـيم مـي - كي

شـده اسـت و دليـل ايـن آواز بـز گرفتـه ي به معن »تراگوديا« ي از واژه يونان يكه كلمه تراژد

كـه »ديونوسـوس « يونانيان در جـشن بزرگداشـت ي به مراسم مذهب گردد ي هم برم يگذار نام

همـين بعـدها از دل . كردند ي مي قربانيحاصلخيزي و باروري خداي را در اين مراسم برا يبز

تأمل در ايـن دو شـباهت سرنوشـت قهرمـان نكته قابل؛ پديد آمدند ي يونان يها يمراسم تراژد

چراكـه - شدن بودي كه فرجام هردو قربانشد ي مي است كه در اين مراسم قربان ي و بز يتراژد

ر جـسم د يگاني خدا گريد يعبارت به اياند و جامعه باالدست از طبقه ي همگ داستان ني ا قهرمان

.اند يانسان

ـ و گـاه ي جا ي دارا گر قـوم و خداوند اراده لهي قب سي رئ عنوان به » كوره زيعز« و اسـت يا ژهي

.ستندي ن امر مستثنا ني از ازي او ن پسران طبعالب

) ايـ هامارت ( اشتباه كي در اثر قهرمان با مرگ كه آن زيآم فاجعه اني و پا داستان ياني ب وهيش

ـ ا سرنوشـت افتد، ي اتفاق م كياژتر در ي تـراژد قهرمـان گـر ي د كاراكترهـا را بـا سرنوشـت ني

، »رسـتم و سـهراب « براي نمونه در ادبيات فارسـي داسـتان .دهد ي م وندي پ گري د يها داستان

: )1385 ،يقباد(» روانيانوشگشتاسب و «ونيز » روانيانوشنوش زاد و «

يرساختابررسي بر اساس الگوهاي

شخـصاً كـه پردازد ي م يي ماجرا شرح به ي راو عنوان خود به « كوره زيعز« داستان قهرمان

كـل ي دانا مثل يياز سو . پردازد مي داستان نقل به شخص اول و از زبان است بوده آغازگر آن

ـ ا. سـت ا آگـاه زيـ ن ي داسـتان يهـا نهفتـه ني و همچن ي و روح يفرود فكر و از فراز ي آگـاه ني

بهار از شروع سه كه كند ي م ري و تفس في تعر يزمان را داستان )يراو (زي عبدالعز كه روست ازآن

.گذرد يم) دني د خواب( ماجرا نياول

�٧ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

: به اين شرحيواقعه مربوط است به سه بهار متوال

)نقطه آغازين( و قصد تعبير آن را دارد نديب يعبدالعزيز خواب م: بهار اول-1

) روايتي و مركزيهسته اصل( و فرجام آن ي عروسيماجرا: بهار دوم-2

را ي و تـصميم نهـاي پـردازد يبه تعريف ماجراها م ) داستان يراو(عبدالعزيز : بهار سوم -3

)ييگشا گره-ينقطه پايان (رديگ يم) يخودكش(در مورد سرنوشت خويش

و در حقيقت مـاجراي اتفـاق افتـاده از زبـان استراوي داستان نيز خود قهرمان داستان

. شنيده مي شود) پروتاگونيست–عبدالعزيز (جريان ساز اصلي

و قـدرت تحليلـي دهـد يمـ ي روايت را در ژانري حماسي قـرار پرداز داستاناين شيوه از

متن و اتفاقـات بـه تجـارب ليتأو نيز در ) قهرمان -راوي(يي از سو . دهد يمشنونده را افزايش

.پردازد يمي گوناگون ها جنبهخصي و بررسي ش

سه شخـصيت درجـه دوم )سه فرزندش+ عبدالعزيز (داستان داراي چهار شخصيت اصلي

. اسـت )مردم در كاركردهاي مختلـف (و تعدادي شخصيت فرعي است ) سه عروس (سه دختر

وقـايع اصلي روايت عمل كـرده و تمـام سازان جريان عنوان بهي اصلي در حقيقت ها تيشخص

عنـوان بـه ي فرعـي هـا تيشخـص و گـردد يمـ حول محور اين چهار شخـصيت داستاناصلي

. انـد داسـتان و محور اصـلي طـرح و توطئـه كنند يمي فرعي داستان را ايجاد ها گرهكاتاليزور

هرچند وجـود ايـن . افتد يم مرگ قهرمانان اتفاق تبع به و ها ازدواج حضور اين دسته واسطه به

كنـد ينمـ ها آني اساسي به ا اشارهقصه ناگزير است اما راوي در خالل داستان در ها تيشخص

. و ضعيف استرنگ كم بسيار ها آنو پرداخت شخصيتي

كاركردهـاي زيـر را بـراي آنـان در تـوان يمـ كاراكترهاي فرعي قرار دارند كـه آخر دست

:داستان بيان كرد

شاهدان ماجراعنوان بهمردم ) الف

گزاران خواب داوران و نوانع بهمردم ) ب

�٧ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

افراد قبيلهعنوان بهمردم ) ج

حاضرين در مراسم سور و سوگعنوان بهمردم ) د

بانيان و وارثان ماجراعنوان بهمردم ) ه

نيز كاركردهـاي ) عهيماوراءالطبزمان و (البته در طول داستان حضور دو عنصر بسيار مهم

عنـوان به عهيو ماوراءالطب) يخي تار و زمان ي قدس مانز( با دو كاركرد زمان. دارند راخاص خود

موقعيت برتـر انـسان در جوامـع : سدينو ي ميرچا الياده در مورد اين دو زمان م .آغازگر اتفاقات

. دادنـد ي مفريب و به اين شكل آن را دانستند يار م دو ي مسير يكهن اين بود كه زمان را دارا

الگو را تكـرار كنـد و بـه ايـن صـورت اين بود كه اعمال كهن ي برا ي انسان اوليه و بدو يهست

اسـت كـه از ي بماند، زمان ممتد و تاريخي كشف انسان امروزيهمواره در يك حالت ثابت باق

خـدا ك به از وحشت تاريخ نجات يابد مگر با تمس تواند ي جداشده و نم ييالگو افق اعمال كهن

بهتـر ي در عوض به او وعده يك زنـدگ ي ول كند ي م و از اين طريق مذهب انسان را وارد تاريخ

تي حـضور شخـص ، در سراسـر داسـتان : )1365اليـاده، ( دهد ي را م »بهشت«در دنيايي ديگر

قهرمـان كه است يد تمرّ ثمره عي وقا تمام قتي و در حق شود ي م احساس لحظه هر يكيزيمتاف

.داند ي م ي الهري جبر و تقد يروي را برتر از ن ي فرد ده و ارادهد ي م انجام ي الهري تقدو از فرمان

حـوادث ي بررسـ ،رسـد ي نظـر مـ به ي ضرور داستان ي ساختار در بحث كه گري د يا نكته

مخاطب يطوركل به اي ، شنونده است ي خاص بي ترت ي دارا حوادث تي روا ني در ا ؛ است يداستان

ـ پا داسـتان كـه شود ي م روبرو داستان عي با وقا يزمان مقدمـه بـه ره مـؤخّ ز و ا اسـت افتـه ي اني

. ميرس يم

بـا كـه ي قهرمـان در مورد سرنوشت كي تراژ است يا قصه وان دهي سه كه مي كرد قبالً اشاره

خبـر از كـه نـد يب ي مـ ي خـواب كورهزي را دارد، عز شي خو با سرنوشت قصد مقابله شي خو اراده

نيـي او را تع سرنوشـت ري و مس است شده زده رقم شي خداوند برا از طرف دارد كه شوم ياتفاق

ـ گر ي بـرا ي راه شي خوريتدب تا با است ييجو چاره ي در پ ي و آگاه دانش اما او با كند، يم از زي

يورسـ جـاد ي ا به مي تصم اش ي با شوربخت مقابله ي برا كه روست نيازا. دياي ب شوم سرنوشت نيا

ـ ما بـن عنـوان بـه كه هي قض نيا. رديگ ي م ) پسرانش ي عروس مراسم( ميعظ ي اصـل )Theme (هي

.شود ي م انيب) زيعبدالعز( ي خود راو بارها از زبانشود ي تكرار م گاه به گاه داستان

ـ ين زمـان فيزيكـ ميا ي ارتباط ي نشان دادن الگوها براي ه از متـد زيـر كـ ي و زمـان رواي

.ميكن ي استفاده منگارنده ابداع كرده است

٧٧ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

:رديگ ي قرار م6 در فرمول شماره ها يبند وان در اين دسته يده روايت سه

.ابدي يمداستان در زمان فيزيكى شروع و در همان زمان پايان ) 1

داستان قبل از زمان فيزيكي روايت شروع مي شود اما در همان زمان پايـان ) 2

.ابدي يم

. داستان با روايت شروع مي شود،اما همچنان ادامه دارد )3

).علمى تخيلى( گردد يبرمداستان از آينده به زمان حال ) 4

.گردد يبرمداستان در زمان حال آغاز و به گذشته ) 5

. ادامه داردبازهم و با اتمام زمان فيزيكي روايت شده شروع قبلداستان از ) 6

خي تـار طـول بـه يمـان ز و در و ملـل اقـوام تمام اني در م باًيتقري زي ست سرنوشت هيما بن

از قبـل كـه رود ي مـ ي بـا سرنوشـت مقابله به آگاهانه يفرد . است بوده ري و تكرارپذ جي را يبشر

. ستي ن يزي گر را از آن يو آدم اند زده رقم شيبرا

.13كند يطل م را باي تدبير آدمي كه تقدير الهدانست ينم: ي راو-

ـ ، اد پرومتـه ، فيزيسـ ( باسـتان ونـان ي يهـا ي تراژد همچون ي مشهور يها در داستان پي

سـروكار يي مـاجرا نيما با چن ي فردوس شاهنامه، يراني ا حماسه نيو همچن ...) الكترا و ار،يشهر

ـ اد وشـت بـا سرن ييباي ز يليطور خ به تي روا ني ا قهرمان سرنوشت اني م در آن ي ول ، ميدار پي

. دارد قي تطباريشهر

شي آورد و با مادر خـو قتل را به شي ناچار خواهد شد پدر خو ي روز كه داند ي م شاه پياد

ـ را گر اند و قهرمانـان زده او رقم ي برا خداوندگاران كه است ي سرنوشت نيبستر شود و ا هم يزي

ـ بـا ا مقابلـه ي و بـرا زنـد ي م يزي ست سرنوشت به دست با شناخت پي اد يول. ستي ن از آن ني

او در آوردن قتـل ق بر پـدر و بـه از تفو پس عاقبت ي ول گردد، ي م گري د ياري د ي راه سرنوشت

٧٨ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

بـا سـر انـسان و بـدن شـير ي اسـاطير ي موجـود - اسـفنكس ي معما و حل كي بار يگذرگاه

با مادر ي بستر زنا به 14 مشهور او را جواب داد ي معما تسيبا ي او م ي نابود ي كه برا »ابوالهول«

ـ ا بـا كـشف پروسـه ني او را در ا كي تراژ شكست قتيدر حق . رود يم ـ ي بـازم قي حقـا ني . ميابي

ـ از او تـوان ي مـ زيسـت سرنوشـت قهرمان نيتر بزرگ عنوان به كه پي اد سرنوشت ، بـا ادكردي

. است قي تطب قابلزي عبدالعز سرنوشت

يزي سـت سرنوشت) اري شهر پي و اد وان دهي سه ( دو داستان ني ا قي در تطب اشاره قابل نكته

. ستي ن مطرح يروزي با پ نابرابر شكست مبارزه ني و در ا است دو قهرمان ني ا آگاهانه

را بحـث ماحـصل ، رانـه ي حق يي زورآزما كي خود نه اثبات ي برا است يا مبارزه ني ا چراكه

ي اصـل تم عنوان ها به ما از آن كرد كه خالصه « يزي ست ريتقد« و »ريتقد« در دو كلمه توان يم

. ميكن ي مادي داستان

و خالصه جازي ا يبرا؛ است ي فراوان يها كشمكش ري درگ تي روا نيدر ا ) زيعبدالعز( قهرمان

:آورده مي شود خالصهطور ها به كشمكش ني ا مختلف انواع ييگو

ي راو- قهرمان ي و روان ي حس يها يري درگ:فرد با خود) الف

»تي روا ي اصل تم« ، تي روا ي اصل جوهره: عهيفرد با ماوراءالطب) ب

بر او شي خو اراده قبوالندن ي براوان دهي با سه يري و درگ مقابله:فرد با فرد) ج

و سـوگ سـور بـه لي تبد ي برا دانيسف شي ر او در برابر خواست مقابله : فرد با جامعه ) د

) خوابريتعب( ي الهري تقد رشيپذ

ـ زا ي بـرا زي عبدالعز مبارزه : عتيفرد با طب ) ه ي محتـواي يمـاجرا «. عـت يد طب مجـد شي

» نشان دادن همين كاركرد استيروايت اساساً برا

. ي مادر شاه ستمي با س ي پدرشاه ستمي س مبارزه: با جامعه جامعه) و

رويكرد مفهومي

): 1374، الياده ( يتي واقع دارد و هر خواب ي و تن رمز جانهر

در آن ي و را كـه ي امـا جهـان شد،يندي ب تشي و واقع جهان در باب كه است آموخته يآدم

ـ رشي و تـصاو رديـ گ ي م قوت و از آن كند ي م حسش كه گونه همان ديز يم روحـش ر صـفحه ب

ـ ؛ امـا در ا كنـد ي مـ درك ابدي ي م انعكاس ي از ورا كـه اسـت ي جوشـان رمـز چـشمه انيـ م ني

ي آدمـ ها به آن ي درون و روابط اءي اش ي درون يدگيچي از پ يتر قي عم درك ملموس يها تيواقع

٧٩ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

: مي بگذاروان دهي سه تي رواراز و رمز پر ياي دن به ي پا ميكوش ي مزي ما ن مقدمه نيبا ا. دهد يم

قـت ي و در حقشود ي م شروع است دهي د كورهزي عز كه ي خواب به با اشاره وان دهي سه تيروا

آنچـه . قرار دارد قهرمان بر سر راه كه است ي اتفاقات كلانگري ب كي سمبول ي صورت به خواب نيا

ـ در ا كـوره زيعز ـ ر كـه اسـت ي نمـاد نـد يب ي مـ خـواب ني دارد چراكـه او در ناخودآگـاه شهي

يعنـ ي ،: )1371، اپلـي (كنـد ي مـ نمـاد درك صورت را به 15ي نوع صورت همواره يخودآگاه

و در اعمـاق اسـت مـشترك اقـوام همـه انيـ م كه يع جم يرهاي تصو در جامعه ي نوع صورت

در جامعـه ي نوع صورت هر بار كه رو نيازا. گردد ي آشكار م است در جوشش هر روان خروشان

.نديب ي م شگفت ي حالت خود را دستخوش ي آدمگردد، ينماد آشكار م

ي خـواب امـشب ، امـا مـن آشـفته ي داسـن كـوره زي عبدالعز و دل درد است به امروز سرم «

امـا افـسوس ي علف يها پ ه در كوهساران و قل گشتم يم. آخر بهار است كه شمياند ي و م ام دهيد

مـن واب خـ ريـ ، خـدا شناسـان، تعب سر اسـت ي باال كه ي خدا آن ترا به . اوردمي كفش ن به كه

»...فرجامي شوم سخت در هراسم از؛ كهديبگوئ

از كـوه بـاال : كتاب تعبير خواب فرويد در ارتباط با اين نمادها در خـواب آمـده اسـت در

يباالترين مرحلـه نزديكـ : قله كوه / ه خود را بر ديگران تحميل كردن اراد ،ييجو يبرتر: رفتن

ازآنچه متعلق به انسان اسـت يبردار بهره: گياه درو كردن / انسان به خدا و به سرمنزل رسيدن

.): 1368، بتلهايم( و سعادتي كاميابييا به تعبير

را يقتـ ي حق در خـواب زي عبـدالعز ه كرد ك استنتاج توان ي م گونه ني ا ري تعاب ني ا به اشاره با

ييجـو ي برتر دنبال او به . كند ي م درك كي سمبول صورت به ،ديآ يپيش م شي برا بيقر عن كه

بـر تـن ي مبنـ اش لهي قب مردم و خواست ي اله با سرنوشت مقابله ي و برا » توتم« عنوان خود به

ـ ، اسـت رشي تقـد جهـت در خالف قاًي دق كه زند ي م يا مبارزه به دست سرنوشت به دادن يول

. است ي شخص بر ارادهريق تقد و تفو ي ناكام ماحصل

ـ تجد ي برا زي عبدالعز خواب مضمون رو كه ازآن و يداريـ و ب ني زمـ زي و رسـتاخ اتيـ ح دي

ي بـرا ونـگ ي يهادشنيـ پ اسـلوب به ك تمس آن ري تعب وهي ش ني بهتر است اق روان خلّ يروهاين

و مفـاهيم ي اقـوام ابتـداي ينـ يب و جهـان يا يونگ همه مضامين افسانه . است آن ي نماد ريتعب

اوليـه يها را پندارها و آن داند ي م ي عام سلوك آدم يها ملل مختلف را روشنگر نمونه يهبمذ

يهـا يازرسي نمـادين و تـصو ي و معتقد است كه همين تـصاوير و پنـدارها كند ي م يگذار نام

يطـوركل به. كند ي با اژدها تصوير م ي روز و شب را در قالب پيكار آدم ي است كه جابجاي يذهن

٨٠ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

.اند ي بشريها ها و حماسه افسانهازندههمين نيروها س

راه كـه شـود ي م يي سدها شدن شكسته موجب ناخودآگاه ي با نمادها برخورد روان چون

ي شخـص ي از معنا پرده، نماد ي جمع ي معنا از آشكار شدن د و پسان بسته ي روان يروهايرا بر ن

).: 1371، اپلي (شود ي م گشودهزي ن آن يو فرد

ـ ر اسـت گرفتار آنزي عبدالعز كه يدلواپس ـ در شهي از دارد، تـرس يا اسـطوره نشيـ ب كي

ـ عنـوان بـه (او كـه ي سودمند يروهاي ن نكهيا ـ انـد پا رگرفتـه در برا ) فـه ي طا سي رئ رنـد، ي گ اني

اهـان ي گ كه ي وقت گردد و ماه خاموش ييطور نها به يشتوي ها در انقالب دي خورش كه ترسد يم

.دياي برنگري شدند دديناپد

و رويـ ن آن كـه ديـ گو ي و با خـود مـ شود ي م شي تشو دچار همان روي ن ، ي برابر هر تجلّ در

ـ هـا اضطراب ني ا و ابدي اني پا كه رود ي م آن مي و ب است داري ناپا قدرت در خاصـه هـا ي و نگران

بـا تـوأم ي و آهنگـ وزن يداراكـه » د نباتـات مجد شي رو نمونه عنوان به« ي نوبت اتي تجل قبال

. تر است دردناكبسيار » در زمستان ني زم مرگ مثالً « است يخاموش

ـ بهـار اسـت نـد يب ي مـ خواب در آن زيلعز عبدا كه ي فصل كه نكته ني ا به توجه با او مي و ب

ـ ا ي او برقـرار تـالش ي كلـ ري مـس پـس است و نباتات اهي گ به افتني ن دست ي دائمـ تعـادل ني

ي بدو و در ادراك خي تار در طول كرد كه فراموش دي نبا . است شدن و دوباره شي در زا عتيطب

صـورت نمونـه اسـطوره به ، است ي قربان ي اهدا عتي مجدد طب شي زا دي كل ، نامتمدن يها انسان

و مراسـم ي يونانيـان كـه همـراه بـا شـاد ي ديونوسوسـ يهـا در مصر و نيز جشن »اوزيريس«

در خـالل زي عبـدالعز كه ي شاد قتي حق رد. بوده است يافشان و دست »ديترامپ« يسرودخوان

پـس يكي كه ي و فرزندان ي قربان مراسم ي شاد يطور رمز به نديآفر ي م پسرانش ي عروس مراسم

ـ ا يمعنا. هستند يزي حاصلخ پروسه ني ا گناه ي ب اني قربان روند ي م مرگ آغوش به يگرياز د ني

. جست ي قدس ي قوا نوبه به نوبه ياي اح كهن هي در نظردي را با ي انسان يها يقربان

ني آغـاز يواليه» قتل - بار خشونت مرگ« يني آئ رگم مختص هاني ك نشي آفر اسطوره«

كـه و غالت نباتات شيداي پ خاصه اند دهيي رو اهاني و گ آمده ديها پد جهان كرشي از پ كه است

ي مخلـوق و گوشـت از خـون ... و مـو و و گنـدم اهـان يگ. دارنـد فراوان ارتباط ي قربان نيبا چن

ي قربـان درواقـع . ديـ رو ي و مـ زند ي م جوانه است شده ي قربان در ازل نيئ آ بر وفق كه يرياساط

ـ ) درو هنگـام به( در درو كه است ييروي ن اتي ح دي خاطر تجد به ي موجود انسان كردن يمتجلّ

و اسـت دهي بخـش اتيـ ح دانـه بـذر و قبالً به كه است نشي كار آفر دي تجد و در حكم شود يم

٨١ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

بذر نشي آئ شدن تكه تكه ي در پ كه( ني آغاز يري موجود اساط كري با پ ي انسان شده تكه ه تك كريپ

: ).1372، الياده(»دگرد ي م مقارن) به وجود آمده و دانه

و زن ) زي عبـدالعز خـواب ( عتي مجدد طب ياي اح كي سمبول ارتباط به توان ي م اني م ني ا در

يهـا و سمبل ندهي زا يروين دو عنوان به» زن« و » نيزم«. كرد اشاره زي ن پسرانش ي برا گرفتن

.كنند يم عمل بارور كننده عوامل عنوان به» پسران« و » اهيگ« و دو مؤلفهسو كي از يبارور

رنديگ ي كه زن نمي پسران = ديرو ي نمي كه از آن گياهيزمين

نيد زمـ مجد اءي اح ي برا پسران شدن ي قربان ني ب زي ن يگري د ارتباط توان ي م اسي ق ني ا با

. يافت اهاني گ شيو رو

» بـز « كي شكل ه را ب فرزندش شود ي م شكارگاه يقصد شكار راه به كه ي هنگام زيعبدالعز

اشـتباه ي كـوه بـز شي ر يجا را به وان دهي سه كاله يها شهي ر ، يلي تخ قي تطب ني و در ا نديب يم

.آورد ي درم ي از پا يا گلوله ضرب و او را بهرديگ يم

: دارد ژهي دو كاركرد و تي روا ني در ا»يبز كوه« همچون يواني ح كي سمبولوجود

ـ تراژ قهرمان كي مانند كه وان دهي سه سرنوشت به اشاره) الف واژه ي اشـاره بـه معنـ - كي

شي خـو آرمان ي قربان -. مرگ است كه ين تراژد قهرمانا ي فرجام تمام و نيز ) آواز بز (تراگوديا

.گردد يم

ي ارتبـاط نوع به احتمال داد توان يم كه ي قربان بز با مراسم كي سمبول ارتباط به اشاره) ب

.ي از تفكّر يوناني باشدريگ وامبين فرهنگي و

ـ عنـوان بـه شي از فرزند خـو زي عبدالعز كه يري تصو به اشاره پس دارد، »ي كـوه بـز « كي

از ي عروسـ مراسـم همچون ي بستر كه ي زمان هم باشد، آن ي و اتفاق ساده هي تشب كي تواند ينم

. است بر ماجرا به وجود آمده حاكم ي فضا عنوان به قبل

مـثالً . بوده و هنوز هـم هـست يافشان ردها توأم با رقص و دست و مراسم و اعياد ك بيشتر

برداشـت و ، همچـون كاشـت ي و يا مراسم مربوط به برزگر »نوروز« نو شروع سال يها جشن

كـه شـود ي مخـتلط پـسران و دختـران اشـاره مـ يافـشان در اين روايت به دست . يكوب خرمن

باشد كـه در » زن -ماده« يف و من » مرد -نر« مثبت ي از تركيب منظم نيروها ي تمثيل تواند يم

بـاً يصـورت مخـتلط تقر ردها بـه وميدانيم كه ك. د چين و ژاپن هم وجود داريها ستيتفكر تائ

از تـواتر ي سـمبل توانـد ي كـه مـ رقصند ي م وار رهي زن و مرد و بخصوص به شكل دا انيدرم كي

تـرس سـمبوليك عبـدالعزيز را از بـه هـم زدن ايـن توانـد ينيز م. ها و ايام باشد فصل يطبيع

٨٢ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

.تفسير كردش دجد در چرخه زايش مت نظم طبيعاز آشفتگي به شكل وحشتمراسم

ماهنامه هنر و مردم: منبع

ـ يي پـدر در مـورد تغ بـه دسـت وان دهي سه اندوهناك مرگ اني از ب پس يراو در كـه يرات

، سـبز شـدن كوهـساران مجـدد آب شـدن ري سـراز و به كند ي م صحبت دهد، ي م رخ عتيطب

نيز ي ايران يها در اسطوره 16كند ي م ه اشار سرخ يها گل درآوردن خاك و سر از عتيمجدد طب

كـه در ايـران باسـتان و در بخـارا اجـرا »اوشانيس« و جود دارد، ازجمله مراسم يهاي مشابهت

بزرگداشـت يـاد ي مشابه مراسم ديونوسوس يونان كه در آن بـرا باًي بوده تقر ي مراسم شده يم

: ) 1370، رحيمـي (شد يار م برگزشود يناحق كشته م كه به ي ايران يا هسياوش قهرمان اسطور

درهرحـال از . ساله يونانيان بر ايـران 200 اصل اين مراسم هم برگردد به يونان و سلطه ظاهراً

. معـروف اسـت ي يـا گيـاه زنـدگ »مهرگيـاه « كـه بـه ديـ رو ي مـ يخون سرخ سياوش گيـاه

ان مراسـم از همـ ي نمادآيد ي آغازين سال و در فصل بهار م ي امروزه كه در روزها روزيف يحاج

پوشـد ي سـرخ مـ يپيراهنـ ) از زمين ينماد(كند يسوگ سياوش است كه صورتش را سياه م

شـده از خالصهينماد عنوان به (رقصند يو دايره ميزند و شعرخوان م ) نمادي از خون سياوش (

).يمراسم اصل

وان دهي سه تي در ب آن گاهي جا ي و بررس ي فرزند كش اسطوره

مـادر قـصد از بـه دنيو رس ) دي فرو لي تحل طبق( شي خو ي جنس اء عقده ارض ي برا پياد -

قتـل بـه شـود ي ظـاهر مـ ناشـناس ي رهگـذر صـورت به و او را كه كند ي پدر م برداشتن انيم

) يپدركش(رساند يم

...و) يبرادركش (آورد ي درم ي از پا خواهرش به دني رس ي را برا لي قاب برادرش لي هاب-

ي پدركـش ، ي از برادركـش ي مختلفـ يها ها گونه ها و افسانه در اسطوره ي مختصر ي بررس با

٨٣ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

را كمتـر »ي فرزنـد كـش اسـطوره « همچـون يا اسـطوره شـك بـدون ي ول ، افتي توان يم... و

ـ بـارز ا نمونـه . گرفت سراغ توان يم ـ ا ي حماسـ اتيـ را در ادب يريـ درگ ني و در شـاهنامه راني

ليـ م رغمي نابرابر عل كاري پ كي در رستم). را سهراب رستم كشتن( ميكن ي م مشاهده يوسفرد

امـر واقـف ني بر ا ي و زمانرساند ي م قتل را به) سهراب( شي فرزند خو و نادانسته شي خو يباطن

آنچـه . بودواهدنخ كننده عالج بعد از مرگ ي دارو و نوش رفته دست از زمان گري د كه شود يم

آيـين پـدرش بـرخالف زاد چـون آيينـي در نمونه ديگر نوش. يماني و پش است ندامت ماند يم

و در نمونه نهايي كشته شـدن اسـفنديار بـه رسد يم پدر به قتل به دست انوشيروان برگزيده

نيـز بحـث مـورد ي پسر در حق پدر كه در نمونـه ها مزاحمتدست گشتاسب به دليل عناد و

نيب ) در برابر اسلحه يخال دست( نابرابر يا و مبارزه شود ي تكرار م وان دهي سه ي اتفاق برا نيهم

.شود ي فرزند م قتل منجر به كهرديگ يپدر و پسر درم

نيعـ و در اي اسـطوره ي هـا شـكل نيتر كي از درامات يكي يكش فرزند اسطوره شك بدون

كـه 17 خـودش به دست »آ مده« فرزندان قتل اني جر ميآورادي به. هاست آن نيتر دردناك حال

ـ انتقام ي فرزند كش نيدر ا آ قصد مده برداشـتن انيـ و از م » سونيـ ج« وهرش شـ ييوفـا ي از ب

شي خـو تيـ حقان كه همان فرزندانـشان باشـند و نيـز اثبـات سوني خود با ج وندي پ يها رشته

. است

اثبات قتي و در حق ي پهلوان از قلمرو و سلك دفاع يبرا زي ن رستم به دست سهراب كشتن

و فرزنـد احقـاق حـق در كـشتن زيـ ن زي عبـدالعز زهيـ انگ شـك و بدون است شي خو تيحقان

؟ ستي چزيعبدالعز« ي فرد آرمان«؛ اما منظور ما از است اش ي فرد بر آرمان يپافشار

را بـه زن رسـد ي نمـ وصال او به چون ي ول رديگ ي م زن شي پسر ارشد خو ي برا زيعبدالعز

كـه ي و زمـان دهـد ي مـ جان ي عروس در حجله ناكام زياو ن . كند ي م جي تزو شي پسر خو نيدوم

يچي سـرپ و از دسـتورش كـرده پدر مقاومت خواست او در مقابل رسد، ي م وان دهي سه به نوبت

) تـوتم -پدر( عنوان بهزي عبدالعز پس. است مرگ ي و سركش د تمرّ نيا و مسلماً بادافره، كند يم

قتـل بـه ) مـرگ ي يعنـ تـوتم عنـاد در مقابـل ( لـه ي قب ي دستور اجتماع ي اجرا يآگاهانه و برا

.رسد يم

يكـ ي ديشا. فنا است به محكوم لهي، قب اراده و در مقابلشكند ي تابوها را م مي حروان دهي سه

ـ ا كه يلياز دال ـ سـه تيـ ب ني و ي اصـل قهرمـان كـه ي درحـال ؛ اسـت ي شـده گـذار نـام وان دهي

نجـا ي در ا كـه از دستور پدر باشد وان دهي سه تمرد آگاهانه ني هم است زي عبدالعز ستيپروتاگون

�٨ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

ـ صـورت و مـاجرا بـه كنـد ي ظهور م »ستيآنتاگون« بازدارنده يروي ن كي صورت به مبـارزه كي

.ديآ ي پدر و فرزند درم نيآشكار ب

اسـتفاده تحليـل گريمـاس روايت از فـن يها ي روايت و كشف توانمند ي تحليل كل براي

: )1371پراپ، (.ميكن يم

بــا ارتبــاط كيــ وجــود دارد و فرزنــدانش لــهي بــا افــراد قبزي عبــدالعز ني بــ كــه يارتبــاط

بـر حـذر مشي او را از تـصم گـران ي د كـه يهنگـام . است) يتر يتوتال( ي قدرتمند يها مشخصه

بـر را حـاكم شي خـو و اراده نهـد ي نمـ ي او وقع كند، يم آگاه يمي؛ و او را از خطر عظ دارند يم

پس رابطه او بـا فرزنـدان و جامعـه . دهد ي م را زن فرزندانش شي خو اراده با داند، ي م لي ا هاراد

. است پدرساالرانهيا رابطهردستشيز

نقطه مقابـل مـادر (ي و زورمدارانه پدرشاه يتر ي اثبات يك ارتباط توتال ي برا ديگر يلدال

: ازاند عبارت)يشاه

.)ها زن د مردها در مقابلتعد( مرد است ي با كاراكترها تياكثر) الف

.شود ي نم يا اشاره آن ندارد و به ي وجود خارج مادر در داستان عنوان به يعنصر) ب

. موجود جامعه كل در مقابل) توتم-پدر(عنوان بهزي عبدالعز حاكم اراده) ج

�٨ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

اشـاره آن بـه پـسرانش ي برا زي عبدالعز گرفتن زن زهي در مورد انگ توان ي م كه يلي تحل در

شي خـو اراده ليـ او بـا تحم كه صورت ني ا وجود دارد، به ي پدرشاه نظام يها شاخص زيكرد ن

يريگ و با بهره كند ي را ارضاء م شيخو 18 ييماي آن يها عقده قتي در حق پسران ازدواج بر يمبن

. دارد لهيقب» توتم« عنوان به شي خو ي روان يها عقده مهار در ي سع19 يني جانش سمياز مكان

ز آن خود در مركـ كه دهد يم 20 يي ماندال مربع كي لي تشك فرزندانش با ازدواج زيعبدالعز

او بـرآورد ) ييمايآن ( ي جنس عقده ري تفاس ني با ا ي ول رد،يگ ي قرار م آن ي اصل قرار دارد و هسته

. است دختران برگشتن باكره آن لي و دل نشده

ـ و بـه كـرده انتخاب شي خو يرا برا » كور« لقب شي خو يدر معرف « ي راو - قهرمان« كي

تـوان ي مـ را از دو جنبه) كور بودن ( شي خو ضعف به ي راو اشاره. ابدي ي م دست يري باورپذ نوع

: كرد ليتحل

قي بـر حقـا ينـ يب واقـع از چـشم است يلي تمث زي عبدالعز كور بودن : يلي تمث جنبه - الف

ـ با ا ي ول، ستي نري با تقد مقابله ياراي او را كه داند ي م خوب زي عبدالعز ، چراكه بستن وصـف ني

جـز يفرجـام شـك بـدون كـه كنـد ي م را انتخاب ي راه رتي بص و بدون زديخ ي برم مبارزه به

. ندارد و حرمان شكست

كنـد ي مـ استفاده بخش يي رها يزيآو دست عنوان به شي خو بهتر از كور بدون عبارت به اي

تـر مهـم و از همه فرزندان از قتل مت ندا، شي از كرده خو بكاهد، ندامت شي خو تا از بار ندامت

�٨ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

. است گرفته صورت» چشم« و از راه با تفنگقاًي تحق كهوان دهي سه آگاهانه قتل

است بر آن او حاكم كه ي اجتماع يها تي بر واقع ينيب قتي حق چشم قتي در حق زيعبدالعز

كـردن ي زنـدان مجبـور بـه شي خـو يز زنـدان ا مراقبـت ي برا كه ي و مانند زندانبان بندد ي م زين

.كند ي م عمل است شدهزي ن شيخو

تر عمـل آزادانه است مردم اني در م ي وقت انسانBaruch Spinoza(21 (نوزاي اسپ دهي عق به

سـپارد ي مـ التشي تما خود را به دست يي در تنها كه ي درحال رد،يپذ ي را م يني قوان راي ز كند، يم

را بـر شي خـو ي فرد التيتما» گذار قانون - حاكم« عنوان به زي عبدالعز حال : )1370، ياحمد(

را در اجتماع و آرامش نگرد يم» پدر -تابو« كي صورت او به به جمع. داند ي م غالب جمع اراده

ر دارد و در پـد بـه كـودك كـه يازيـ مانند ن كنند، ي جستجو م لهي قب سي رئ عنوان او به احكام

دارنـد؛ عهي ماوراءالطباز كشاني سمبول ترس لحاظ خدا به به اجتماع كه يازيتر، ن بزرگ اسيمق

ـ بـا ا جنـگ بـه آگاهانه زي عبدالعز كه است ي در حال نيو ا و چـشم رود ي مـ عـه ي ماوراءالطب ني

.22بندد ي خدا م به ك تمس ي برا جامعهازي بر ن رتيبص

ـ راسـت ويكا روان مكتب و طرفداران دي نظر فرو به : روانكاوانه هير نظ - ب انـسان ني آئ

كـه است ني ا است مسلم دارد، آنچه ي مختلف گذر از مراحل به ازي ن ي و روان ي رشد جسم يبرا

عـشق ( ي فرويد آن را به دو مرحله اصل- ي و جسم ي رشد روان مراحل ني از ا يك ي فرد در فتوقّ

ـ بروز اخـتالالت سبب -كند يتقسيم م ) يبه خود و عشق به ديگر 23»نـوروس « و بـروز ي روان

د، جـستجو كـر نكتـه ني در هم دي خود را با ي بر كور زي عبدالعز گاه به ، گاه اشاره ليدل. شود يم

زيز به كـور اشاره عبدالع-ديآ ي م حساب به يلي تبد واكنش كي نوروز ني ا بهزي عبدالعز واكنش

آنكه است، حالي جبران يك كمبود روح ي برا يت جسم يك علّ ي جايگزين يا بودنش نيز گونه

جبران خطايش در كشتن ي برا يدانيم كه عبدالعزيز اصالً كور نبوده بلكه اين توجيه همه مي

در آن كـه . و واقعيات بستن استها ي چشم بصيرت را بر آگاهيصورت تمثيل و نيز به ندشفرز

.كند يبروز م) ي و الل ي كر، ي كور ازجمله( ي جسم بي ع صورت به انسان ي عصب اختالالت

»جوزف كمبل«قهرمان سفر يالگو بر اساس كهنيا ساختار اسطوره

بوده يا مباحث اسطوره ي است كه همواره محور اصل ييالگوها كهن نيتر يمي از قد قهرمان

ـ انـا، دريـ الگوها چون پ كهنرياست و سا در ارتبـاط بـا قهرمـان معنـا ... وهي سـا دهنـده، ياري

ليـ و تحل افـت ي در ي بـرا ي مناسـب ي راهنمـا تواند يالگو م كهن ني شناخت ا ني؛ بنابرا ابندي يم

٨٧ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

.اسطوره كمبل به دست دهد تكهينظر

دي فائق آ اش ي بوم اي و ي شخص يها تي است كه قادر باشد بر محدود ي زن اي مرد قهرمان«

يعنـوان انـسان قهرمان بـه . برسد ي و معموالً انسان دي عبور كند و به اشكال عموماً مف ها و از آن

ـ ي چون انسان ي ول رديم يمدرن م نيدومـ . شـود يد مـ كامل متعلق به تمام جهان دوبـاره متولّ

ـ كـه از ا ي و آموزش درسـ دي جد يئتي ماست با ه يسو او بازگشت به ري خط فهيوظ اتيـ ح ني

1385ل، كمب(» د آموخته استمجد :.(

يهـا داسـتان ي كه در تمـام كند ي متي تبعيني ثابت و مع ي اعمال قهرمان از الگو يتوال«

ـ بتوان گفـت ديشا. است يريگ يپ گوناگون قابل يها جهان در دوره يا قهرمـان اسـطوره كي

از يريـ كث يهـا گونـاگون توسـط گـروه يها ني او در سرزم ي وجود دارد كه زندگ ييالگو كهن

عصر تـازه، كي( است يزي چگذار اني معموالً بنيا قهرمان افسانه. استشده يبردار مردم نسخه

مي ساحت قـد دي به آن با افتني دست ي كه برا )ي از زندگ يا تازه وهي ش اي تازه، شهر تازه و نيد

).:1380كمبل،(» وجو بپردازد و به جستديرا ترك گو

مي تقـس يبـه سـه مرحلـه اصـل اسـطوره قهرمـان را تحول و سفر تك ريكمبل سپس س

گانـه يف و بازگـشت؛ و آن را هـسته اسـطوره ، تـشرّ )متيعز (ييجدا: اند از كه عبارت كند يم

:سدينو ي و در شرح آن منامد يم

ي طـه ي بـه ح زيـ آم مخـاطره ي و سـفر كـشد ي دسـت مـ زمـره رو ي قهرمان از زندگ كي«

بـه و شـود يرو مـ ت در آنجـا روبـه شگف يروهايبا ن : كند ي را آغاز م عهيالطب ماوراء يها يشگفت

آن را يرويـ راز، قهرمـان ن و رمـز سفر پر نيهنگام بازگشت از ا . ابدي ي دست م يقطع يروزيپ

).: 1387ووگلر، (» بركت و فضل نازل كندارانشيدارد كه به

حاصل ي بنيبهار است اما سرزم = ي عاديايدن: اولمرحله

استيسال كه خشكنديب يخواب م» ان خزيعز«= دعوت به ماجرا : دوممرحله

را بـه او اعـالم » خـان زيـ عز« خـواب ريگزاران تفس خواب= مالقات با مرشد : سوم مرحله

.كنند يم

بـرخالف ي قربـان مي بزرگ و تقـد يا ي شاد جادي ا ي برا ميتصم= رد دعوت : چهارم مرحله

» خانزيعز«گزاران توسط حكم خواب

»وه لكه وان«مراسم ازدواج = عبور از آستانه اول: پنجممرحله

بـرخالف نظـر ي به ادامه مراسـم عروسـ ميتصم= دشمن . بانيپشت. آزمون: ششم مرحله

٨٨ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

» وانرهينه چ« ي و عقد عروس برا»وه لكه وان«گ ربزرگان بعد از م

به عقد عـروس مي و تصم » وان رهينه چ «مرگ = غار نيتر ي به درون كرديرو: هفتم مرحله

امر پدررغمي از ازدواج عليچي و سرپ»وان يده سه« ي و عناد عالمانه»وان يده سه« يبرا

مي پـدر توسـط پـسر و تـصم ني فـرام ي از اجـرا يديناام= سخت شيآزما: هشتم مرحله

»وان يده سه« به كشتن » خانزيعز«

از »وان يـده سـه «بعـد از دو مـرگ و عنـاد ) عروس (يقربان= سرنوشت رييتغ: نهم مرحله

.گردد يه به منزل برمازدواج باكر

پرثمرتـر از شـود ي دوباره زنده مـ عتي و طب رسد يم بهار فرا = اتي ح ديتجد: دهم مرحله

شهيهم

و قصد دور كردن اسلحه » خان زيعز«بازگشت مجدد = ريبازگشت با اكس : ازدهمي مرحله

.شهي همياز خود و ترك شكار برا

ايپد يكيو: منبع

ها تي روا قيتطب

يها تي در روا كه است ييها اختالف به اشاره دينما ي م ي ضرور اني م ني در ا ن ذكر آ آنچه

و از نهيسـ بـه نهي سـ »ها تيب« ني ا ي تمام ازآنجاكه. وجود دارد بخصوص تي ب كي از گوناگون

چراكـه ؛ استرياپذ انكارن ي اختالفات ني وجود چن پس،اند شده نقلگري د يا منطقه به يا منطقه

هـستند تـا شـدن روز بـه و رييـ ناچـار از تغ ي و زمان يطي مح طي با شرا قي تطب يها برا داستان

.را درنوردند... و ي و مذهب ي مل، يخي تار، ييايبتوانند مرز جغراف

٨٩ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

كوچـك ييها موارد با اختالفري مانند سازي ن آن گوناگون يها تي و روا وان دهي سه تي ب در

بـود كـه خـوان تي ب ي فرد كي تكن به ها مربوط تفاوت ني از ا يا پاره واجه مي شويم؛ م و بزرگ

الت جمـ مي ببـر ي پـ يخـوب بـه د،يگو ي م كه يگري د يها داستان به دادن با گوش ميتوانست يم

. دارد ي كامالً شخص يا و جنبه تي روا كي تكن به مربوط ياضاف

زمـان مـرور بـه كه است خوان تي ب حافظه نكردن ياري لي دل ها به ت از تفاو گري د يا پاره

و رنـگ وارد كـرده يگـر ي د داسـتان را بـه داسـتان كي از بخشي اي و را از خاطر برده ها تيب

.دهد يم

ـ مكان به شود ي م مربوط ها هم اختالف ني ا گري د دسته در آن خـوان تيـ ب كـه ي زمـان اي

بـا قيـ تطب ليبه دل (ها تي ب به يزي از خود چ تي موقع به و با توجه كرده ي خوان تي ب به عشرو

. است كاستهاي افزوده) طيشرا

:ميكن ي م موجود اشاره يها تي از رواوان دهي سه تي در ب ي كل چند اختالف به حال

: وجود دارد تيدو روا« روانينچ« در مورد مرگ. 1

.كنند ي شكار ذكر م هنگام به از صخره او را سقوط مرگ لي دل) الف

بـه زي عبـدالعز به دست (شود ي دچار م وان دهي سه سرنوشت مشابه ي سرنوشت به زياو ن ) ب

).رسد ي م قتل

ـ دو روا زيـ ن رديگ ي م فرزندانش ي برا زي عبدالعز كه يدر مورد تعداد دختران . 2 موجـود تي

: است

فرزنـد بـه او زن مـرگ ليـ به دل ي ول رديگ ي م پسر ارشدش ي برا زن كي زيعبدالعز) الف

.رسد ي م فرزند سوم و سپس دوم

.رديگ ي م زن ، سه پسرش هر سه ي برا همزمانزيعبدالعز) ب

: وجود دارد تي دو روازي نزي عبدالعز در مورد سرنوشت. 3

باشد و نداشته برخاست و نشست ي داسن با قوم گري د كه رديگ ي م مي تصم زيعبدالعز) الف

.ردي گ شي در پگري د ياري د راه

.كشد ي خود را مزيعبدالعز) ب

جهينت

. ادبيات هر قومي آيينه تمام نمـايي از نگـرش مردمـانش بـه جهـان و مـاوراي آن اسـت

٩٠ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

هـا فرهنگ خرده و رنديگ يمي شكل نيب جهاني گوناگون در سايه همين اختالف در ها فرهنگ

ها ملتبررسي تطبيقي ادبيات . اند كالنهويت خويش را مديون بومي كردن همين موضوعات

در . كه شاكله اصلي يـك فرهنـگ هـستند دارد يبرمي ا عمدهپرده از تشابهات و نيز اختالفات

اش ژهيوكل در ش باألخصي رايج نقد ادبي ها كيتكني از ريگ بهرهاين پيمايش تالش شد تا با

ي ادب شـفاهي هـا راثيـ مدنياي مستتر در زير متن يكي از مـشهورترين » تحليل ساختاري «

گشوده شود و ضمن بررسي زيبايي شناسانه اثر امكاني براي خـوانش » وان دهي سه «كردستان

تحليل ساختاري متن اين فرصت را فـراهم كـرد تـا . روايت براي مخاطب فراهم گردد تر آسان

ي موارد شرايط مطالعه تطبيقي نيز فراهم گردد و راهكاري باشد براي كشف الگوهـاي ا پارهدر

در مقابـل معـدودي از ها مشابهتكه يافتن ميزان بيشتري از به طوري . مشترك بين فرهنگي

در عرصه ادبيات باشـد بـه ايـن » ارتباطات ميان فرهنگي « دليلي بر نظريه تواند يماختالفات

ي ديگر ها فرهنگ باي فراوانشان ها مشابهتكنوني يك روايت را علي رغم معنا كه آنچه شكل

، باورهاي مذهبي و الگوهاي فكري آن ملّت است كه تفسيرش از جهـان سازد يماز هم متمايز

ايـن مطالعـه نـشان داد كـه . سـازد يمـ و گفتمان غالب خويش را در قالب ادبيـاتش متجلّـي

شفاهي بـه همـان اصـول علمـي رايـج در خـوانش آثـار در خوانش تحليلي از ادبيات توان يم

. مكتوب استناد كرد

ها نوشت يپ

.1 Vladimir Propp .2 Claede Levi-Strauss .3 Greimas

.4 Bremond

.5 intertextuality

.6 Tzvetan Todorov

.7 narratologie

.8 Ferdinand de Saussure

.9 Charles Sanders Peirce

.10 Roland Barthes .دهد يارجاع م» دال« كه به يمفهوم .11

و امروزه. اند داشته) مهرپرست–ميترائيست (ي از كردستان عراق كه ساكنان اوليه آن مذهب ايزدي قسمت كوچك.١٢

طرفداران اين مسلك به وجود آمده است كه در آن يورسوم مذهب در اعتقادات و آدابفراواني تغييرات اسالم ري تأثتحت

.پرستند ي شيطان را مي يا به تعبير»ملك طاووس«دا پرستش خيجا به

به نقل از بيت سه يده وان .13

٩١ )بيت سه يده وان(مطالعه موردي كردستانشفاهى اتيادبتاري از خوانشي ساخ

»انسان«؟ ماند يعصر با سه پا و شب از حركت بازم/ ظهر با دو پا/ است كه صبح با چهارپاي اين چه موجود.14

دارد و مصالح و مواد ساختمان يها پيوند بسيار نزديك جمعي نهفته است و با عقدهي عبارت است ازآنچه در ناهشيار.15

).Orchetype ( است ي آدميروح

شدني است نمادين به اسطوره زايش و قربانيا اين روايت اشارهيجا ياشاره به رنگ سرخ در جا. 16

ي شهير يونانسينو يآ اثر جاودانه اوريپيد تراژد مده.17

ييالخيامرد» آنيموس« وجود دارد، نقطه مقابل آن ي كه يونگ معتقد است در ضمير ناخودآگاه هر مردي زن خيال.18

): 1373دوبوكرو، ( زنان ياست برا

يشده باشد با عادت عبارت است از جانشين كردن يك عمل يا عادت كه جلو رشد يا تظاهر آن گرفتهي در روانشناس.19

چون ناخن جويدن يا سيگار كشيدني آن با عاداتيديگر مثالً نياز يك كودك به مكيدن پستان مادر و بعدها جانشين

زيچ كي نشان دادن تماميت ي يونگ كه معتقد است انسان براي مربع مشهور پيشنهادMandalas: يي مربع ماندال.20

نشان دادن تماميت سال و يا چهار يمثالً چهارفصل برا. پردازد يبه تصوير چهار جنبه مختلف آن با يك مركزيت واحد م

و »مسيح« هم شامل چهار وجه به مركزيت يوسط قرونيالهاماند... نشان دادن تماميت جهان وي برايجهت جغرافياي

مثالً يك ) 1+ 3( مربع عبارت است از زيانگ تركيب شگفت. در اطرافش بود) لوقا- يوحنا- مرقص-يمت(اش يچهار حوار

. سه پسر كه عبدالعزيز خود در مركز اين مربع قرار دارديزن برا

ي و يكي از بزرگترين خردگرايان فلسفه قرن هيجدهم و زمينه سازظهورنقدمذهبي و هلندييم اصالت وجود گرا حك.21

.همچنين عصر روشنگري

.كرد ي م اگر خدا نبود مسلماً بشر او را خلق: ديگو ي م ي فرانسو سندهي ولتر نو.22

.آيد ي پيش ماش يمراحل تكامل از يك ي دريف رشد آدم توقّلي كه به دلي و عصبي رواني بيمار.23

منابع

.مجيد : تهران. آرا قهرمان دل ترجمه. اي و تعبير رؤايرؤ .) 1371( .، ارنست اپلي-1

.مركز : تهران. متن ليساختار و تأو .)1370(.، بابك احمدي-2

.نيما : تبريز. سركاراتي بهمن ترجمه. جاودانه بازگشت اسطوره.) 1365 (.، ميرچا الياده -3

.فكر روز : تهران. منجماي رؤ ترجمه. رازا،ي، رؤ اسطوره.) 1374 (.، ميرچا الياده-4

.سروش : تهران. ستاري جالل ترجمه. اديان در تاريخ رساله .) 1372 (.، ميرچا الياده-5

.نقره : تهران. ور آزادي هوشنگ ترجمه. تئاتر جهان تاريخ .)1363(. ، اسكار براكت - 6

. شيوا كاظم ترجمه. و پري جن هاي در افسانه افسون كاربردهاي .)1368(.، برونو بتلهايم-7

تهران

، تهران اي بدره فريدون ترجمه. پريان هاي قصه تاريخي هاي ريشه .)1371(. والديمر پراپ -8

.توس :

٩٢ 1392 پاييز/ پنجمسال / 61 شماره - دانشگاه آزاد اسالمي واحد سنندج-فصلنامه علمي پژوهشي زبان و ادب فارسي

: تهران . اي بدره فريدون ترجمه. پريان هاي قصه يشناس ختير .)1368(.، والديمر پراپ-9

.توس

،ي فرهنگيعلم. ي در ادب فارسي رمزيها رمز و داستان .)1383. (ي تقان،يپور نامدار -10

تهران

تهران . ستاري جالل ترجمه. وار ي پر هاي قصه رمزي زبان .)1366 (.لوفر. دال شو، م -11

.توس :

.مركز : تهران. ستاري جالل ترجمه. جان زنده رمزهاي .) 1373(. نيك دوبوكرو، مو-12

تهران. در شاهنامه تراژدي .)1370(. ، مصطفي رحيمي-13

و ي كششاوندي خوي ساختارسهيمقا« .)1385(.رضا ي،عليقي صد؛ينعلي،حسيقباد -14

11 شماره،ي ادبيها پژوهش. »مهابهارت شاهنامه و دري آزارشاونديخو

.نقره : تهران. ثالثي محسن ترجمه. و اسطوره زبان .) 1366(.كاسيرر، ارنست -15

: ترجمه عباس مخبر، تهران. رزي موليقدرت اسطوره؛ گفتگو با ب .)1385(.كمبل، جوزف -16

.مركز

:تهران. خواه هني زهرا م يگردآور. نقد ادبييكردهاي رويراهنما. )1370(. ، لي مورگان -17

.اطالعات

خرد، تهرانينوي ، ميترجمه محمد گذر آباد. سندهيسفر نو .)1387 (.ستوفريووگلر، كر -18