ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻋﻤﻞ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻭﻥ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﻋﻤﻞ...

24
ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻋﻤﻞ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﺩﺭ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻭ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺁﻥ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﺳﻨﺘﻲ* ﭼﻜﻴﺪﻩ ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻋﻠﻢ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﻣﻜﺘﺐ» ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ« ﺍﺳـﺖ. ﺗﺒﻴﻴﻦ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﺎ ﻧﻘﺪ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﺍ ﺷـﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﻳﺪﮔﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﻏﻴﺮﺻﻮﺭﻱ، ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺑﺴﺘﺮ، ﻗـﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﻴـﻴﻦ، ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﺍ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺭﺍﻳﺞ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺭﺍ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ؛ ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻮﺭ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺭﺍ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﻪ ﭼﻴـﺰ ﻣﻌﺮﻓـﻲ ﻣـﻲ ﻛﻨـﺪ: ﻧﻈﺮﻳﻪ، ﻭﺍﻗﻊ، ﻭ ﺑﺴﺘﺮ: ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ، ﻳﻚ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻳ ﻚ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺴـﺘﻪ ﺑـﻪ ﻳـﻚ ﺑﺴـﺘﺮ ﺧـﺎﺹ ﺗﺒﻴـﻴﻦ ﻣـﻲ ﻛﻨـﺪ. ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻭ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﻣﻲ ﺩﺍﻧـﺪ. ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟـﻪ ﺣﺎﺿـﺮ، ﺿﻤﻦ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺒﻴﻴﻦ، ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻭﻱ ﺑـﺎ ﻃﺮﻓـﺪﺍﺭﺍﻥ ﻋﻤـﻞ ﮔﺮﺍﻳـﻲ ﺭﺍﻳﺞ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺧﻲ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻭ ﻧﻘﺪﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ. ﻛﻠﻴﺪ ﻭﺍژ ﮔﺎﻥ: ﺗﺒﻴﻴﻦ، ﺑﺴﺘﺮ ﺗﺒﻴﻴﻦ، ﻭﻥ ﻓﺮﺍﺳﻦ، ﭘﺮﺳﺶ ﻫﺎﻱ ﭼﺮﺍﺩﺍﺭ، ﻋﻤﻞ ﮔﺮﺍﻳﻲ ، ﺑﺴﺘﺮﮔﺮﺍﻳﻲ، ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﺍﻳﻲ* ﺍﺳ ﺘﺎﺩﻳﺎﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﭘﺮﺩﻳﺲ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﻲ ﻗﻢEmail: [email protected] ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ:11 / 3 / 91 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﺄﻳﻴﺪ:24 / 6 / 91 Methodology of ﺭﻭﺵ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲSocial Sciences and 18 ، ﺵ72 ، ﭘﺎﻳﻴﺰ1391 Humanities Journal ﺻﻔﺤﺎﺕ111 ـ134 Vol.18, No.72, Autumn 2012

Transcript of ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻋﻤﻞ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻭﻥ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﻓﺮﺍﺳﻦ ﻋﻤﻞ...

فراسن گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

گرايي سنتي در تبيين و تطبيق آن با عمل

*

چكيده

اسـت. » گرايي سازنده تجربه«ترين فيلسوفان علم در عصر حاضر و بنيانگذار مكتب فراسن از برجسته ون

گرا شـوريد و هاي صورت نظريهبا نقد بررسي نظريه او در مسئله تبيين، از اين جهت اهميت دارد كه وي

داد. نظريـه او در تبيـين، تمركز اصلي ديدگاهش را بر توجه به نقش امور غيرصوري، به ويژه بستر، قـرار

هاي رايج تبيين را رابطه ميان نظريه و شود. نظريه گرا تلقي مي هاي غيرصورت ترين نظريه يكي از برجسته

: معرفـي مـي كنـد ميان سه چيـز را رابطه و تبيين داند فراسن اين تصور را نادرست مي ون؛ دانند واقع مي

. كنـد ك واقعيت را بسـته بـه يـك بسـتر خـاص تبيـين مـي ، يك نظريه ي نظريه، واقع، و بستر: در واقع

دانـد. در مقالـه حاضـر، شود بسيار مهم مي فراسن به ويژه بستري را كه در آن تبيين تقاضا و ارائه مي ون

گرايـي فراسن درباره تبيين، تفاوت ديدگاه وي بـا طرفـداران عمـل ضمن بررسي ابعاد گوناگون نظريه ون

نقدهاي اين نظريه را بيان خواهيم كرد. رايج و نيز برخي نتايج و

گرايي ، بسترگرايي، صورتگرايي هاي چرادار، عمل تبيين، بستر تبيين، ون فراسن، پرسش :گانواژ كليد

Email: [email protected]قمالمللي قم تاديار دانشگاه تهران، پرديس بيناس *

24/6/91تاريخ تأييد: 11/3/91تاريخ دريافت:

Methodology of

Social Sciences andشناسي علوم انسانيروش

1391Humanities Journalپاييز ، 72، ش18س

134Vol.18, No.72, Autumn 2012ـ 111صفحات

١١٢

درآمد -1

گرايـي و بنيانگـذار مكتـب تجربـه فيلسوف علم معاصـر ، فيلسوف وفراسن مباحث ونهـاي وي در درباره فلسفه علم، ابعاد گوناگوني دارد و براي ترسيم كامل ديدگاه ،سازنده

فلسفه علم بايـد بـه موضـوعات مهمـي، از جملـه ديـدگاه وي دربـاره تبيـين، مكتـب گرايـي علمـي، مباحـث وي دربـاره اسـتنتاج گرايي سازنده، نقدهاي وي بر واقـع تجربه

ام بـوده، موضـوع قالـه حاضـر كـانون توجـه بهترين تبيين و...، پرداخت. آنچه كـه در م از سـوي ديگـر، از ابعـاد متعـددي باشـد. مـي درباره تبيـين) فراسن ديدگاه وننخست (

تشـريح -1توان به مباحث وي درباره تبيين، پرداخت؛ برخي از اين ابعاد عبارتند از: ميتـأثير -2سـنتي؛ گرايي درباره تبيين و مقايسه آن با عمل فراسنگرايانه ون ديدگاه عمل

نقـدهاي مطـرح شـده دربـاره -3گرايان؛ در پاسخ به واقع فراسنديدگاه بسترمحور ون درباره تبيين. كانون اصلي بحث مقاله حاضر، بعـد نخسـت (تشـريح فراسنديدگاه ون گرايـي سـنتي) اسـت. درباره تبيين و مقايسه آن با عمـل فراسنگرايانه ون ديدگاه عمل

عد ديگر در اينجا ميسر نيستبررسي مفصل دو ب. كننـد، بلكـه همـواره فيلسوفان علم، معموالً تمركز چنداني بـر تعريـف تبيـين نمـي

شـود دهند. از مباحث آنها درباره تبيين، استفاده مي هاي تبيين را مورد بحث قرار مي مدلامـر كه تبيين عبارت است از پاسخ به چرايي مطرح در مورد يك پديده، رخداد و يا هر

اي به تعبير ديگـر، پديـده خواهد درباره آن به معرفت يا فهم برسد. ديگري كه انسان ميآيـد. پاسـخي كـه بـه آن بر مي ندهد و انسان در صدد پيدا كردن چرايي رخ داد رخ مي

؛ 19، ص 1989. (ر.ك: كليتـون شـود تبيـين آن اسـت چرايي وقوع اين پديده داده مـي )33، ص 1970س، ، لوكا85، ص 2007پسيلوس،

مهمي كه نبايد از نظر دور داشت، پيونـد تبيـين و فهـم اسـت كـه بسـياري از نكتهاز تحويـل آنچـه كـه «اند. مثالً، اسـكرايون تبيـين را عبـارت فيلسوفان بر آن تأكيد كرده

ارتبـاط «داند. آچينستين نيز معتقـد اسـت كـه مي» فهميده نشده به آنچه كه فهميده شده) تأكيـد 1988كيچـر، . كيچـر ( )1983ين، آچينست( وجود دارد» تبيين و فهماساسي ميان

». دهد بايد به ما بگويد كه چگونه تبيين علمي فهم ما را ارتقا مي«كند كه نظريه تبيين ميالبته، فهم چرايي يك پديده، هميشه به معناي فهم عليت آن نيست؛ از ايـن رو، كسـاني

بيشتر در ايـن بـاره، براي مباحث( اند اند، به خطا رفته هكه تبيين را به عليت منحصر كرد .)فصل اول، 1388نصيري، ر.ك:

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

فراسندر ديدگاه ون تبيين -2

تأكيـد بـر بسـتر در ديـدگاه -1اين بخش از مقاله، از دو بحث كلي تشكيل شده است: گرايانه در تبيين. وجوه عمل -2؛ فراسن ون

. تأكيد بر بستر2-1

تـوان در دو بخـش كلـي جـاي داد: همه رويكردهاي موجود در مسئله تبيين را ميتبيين توجه زيادي كـرده صورت منطقيتبيين علمي بر برخي از فيلسوفان در ارائه مدل

انـد؛ رويكـردي را كـه از ايـن در تبيين چندان تـوجهي نكـرده بستر يا بافتو به نقش ناميم. در مقابل برخـي از فيلسـوفان علـم، ا ميگر گيري پيدا شده، رويكرد صورت جهت

گرايانـه و در اعتراض به ناديده گرفته شدن نقش عوامل غير صوري نظير عناصـر عمـل اند كه رويكردهـاي غيرصـوري بستر تبيين، مسيري را در بيان مدل تبيين در پيش گرفته

بـا عنـوان مـدل نظريه كارل همپل .)91-21، ص 1388ر.ك: نصيري، (اند كردهرا ايجاد همپل در آثار گوناگوني از جملـه دو ( گراست هاي صورت قانون فراگير، از جمله نظريه

. نظريـه )1965؛ و همپـل، 1380اثر زير به تبيين ديدگاه خـود پرداختـه اسـت: همپـل، گيرد. در دسته دوم جاي مي، فراسن در مسئله تبيين ون

گرايانه در تبيين علمـي، اسـت. گوي رويكرد عمل ترين سخن مهم فراسن ون ،امروزه، كـه يكـي از پرنفـوذترين تصـوير علمـي نظريه او درباره تبيين در كتـاب او بـا عنـوان

پس از اشاره بـه تاريخچـه و فراسن ها در فلسفه علم معاصر است، آمده است. ون نوشتهاز كتـاب مزبـور بـه 4، در بخش هاي مطرح در تبيين نظير ديدگاه همپل و سمن ديدگاه

پردازد. بيان ديدگاه خود درباره تبيين مي» گرايانـه اي عمـل نظريه«هرچند اين نظريه به عنوان البته، همچنان كه خواهيم گفت،

گراييِ سنتي رايجـي كـه در توصـيف ديـدگاه با عمل» گرايي عمل«تلقي شده است، اين تـر گيرد متفاوت است. بـراي روشـن ره قرار ميانديشمنداني نظير ويليام جيمز مورد اشا

گرايـان ، ضمن اشاره بـه ديـدگاه عمـل فراسنشدن اين تفاوت، پس از بيان ديدگاه ون گرايي سنتي و رايـج بيـان با عمل فراسن ، نكاتي را درباره تفاوت ديدگاه ون درباره تبيين خواهم كرد.

ها، همسان و يكسان هرستي از گزاره، تبيين با گزاره يا استدالل يا ففراسناز نظر ون هـاي برومبرگـر و مبناي بحث خـود را ديـدگاه فراسن است. ونپاسخ نيست. تبيين يك

١١۴

تبيـين عبـارت «دهـد: هاي چرادار قرار مـي هاي برخي ديگر درباره منطق پرسش ديدگاههـاي سشاي ناظر به پر است از پاسخ به پرسش چرادار؛ بنابر اين نظريه تبيين بايد نظريه

شكل استاندارد اين نـوع عالمـت اسـتفهام )134، ص 1980(ون فراسن، »چرادار باشد.يـك گـزاره را بـه » چـرا «بنابر اين، .)يك گزاره است pكه (» ؟ pچرا «از عبارت است

در واقع، هنگامي كـه انگارد. كند و از اين رو، گزاره مزبور را مسلم مي پرسش تبديل مي ايم. كنيم، نخست اصل وقوع ان را مسلم گرفته از چرايي يك پديده پرسش مي

كند كه تبيين عبارت است از ربط سـه چيـز. ايـن تأكيد مي فراسن ون ،از سوي ديگراست. تصور مرسـوم گرايانه بودن تبيين) عمل(بعدي نكته در واقع، بيان متفاوتي از نكته

دانسـتند: در واقـع، يـك مي ه است كه تبيين را رابطه ميان نظريه و واقعو سنتي اين بودايـن تصـور را فراسـن كند. اما ون كند يا تبيين نمي نظريه، يا واقعيت خاصي را تبيين مي

ميان سـه چيـز اسـت: رابطهيعني ،سه گانه رابطه ، يكداند. از نظر او تبيين نادرست مييك نظريه يك واقعيت را بسته به يك بستر خاص تبيـين ، نظريه، واقع، و بستر: در واقع

شـود بسـيار مهـم به ويژه بستري را كه در آن تبيين تقاضا و ارائه مـي فراسن ون. كند ميداند. از نظر وي ممكن است يك نظريه كه واقعيـت خاصـي را در مـثالً بسـتر الـف مي

پاسخ است كـه در واقع، يك كرد، در بسترهاي ديگر تبيين نكند؛ چرا كه تبيين تبيين مي .كند اين نكته را با مثالي مقايسه مي فراسن وابسته به پرسش مطرح شده است. ون

كنيم و اهداف خاصي كه داريم، درباره يـك چيـز، يـك بسته به منظري كه اتخاذ ميكنـيم و ها را مطرح مـي از چرايي وضعيت يا يك حادثه واحد انواع گوناگوني از پرسش

كنـيم. ايـن يك پرسش واحد را در ارتباط با امور و اشياء گوناگون مطـرح مـي يا آن كهمنـد بهـام نظـام هـاي چـردار از نـوعي ا تـوان چنـين بيـان كـرد كـه پرسـش نكته را مي

ممكن است سؤال مـا ايـن باشـد كـه » چرا الف؟«اين، اگر بپرسيم كه برخوردارند. بنابربه چه دليل يا بـه «يا » تحقق يافت.ف و نه چرا ال«يا » تحقق بخشيد؟ چه چيزي الف را«

» چه هدف الف محقق شد؟كند با ريزي مي نكته مهم ديگر در اين باره اين است كه آنچه كه تبيين درست را پايه

توجه به بستر مورد نظر با پرسـش مـورد نظـر و فـردي كـه آن را مطـرح كـرده تعيـين خواهد معنـاي يـك واژه را تبيـين شود. بدين ترتيب، دانشجويي كه از معلم خود مي مي

آن واژه را قابل فهم كنـد. كسـاني خواهد كه مثالً با بيان مترادف آن واژه، كند از وي مي

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

گرايي هستند كه بتواند بيـان منسـجم و اي نظير خداباوري يا مادي بيني كه به دنبال جهانامـور بسـيار ازمان جهان را ارائه كند در صدد فهم آن هستند كه چگونـه مندي از س نظام

جهان با يكديگر سازگارند. در هر مـورد آنچـه كـه تبيـين درسـت را بـه وجـود متنوع، 1990(پريووسـت، شـود آورد وابسته به بستري است كه در آن پرسش ما مطرح مي مي

.)103ص )بافـت (وابسته به بستر هايي است كه ديدهگرايي با پ در فلسفه زبان، سر و كار عمل

است كـه ايـن هستند. به ويژه با جمالتي سرو كار دارد كه معناي آنها بر بستري وابستههـر مولكـول آب دربردارنـده دو اتـم «اند. اگر بگـوييم جمالت در آن بستر اظهار شده

اشـيم؛ يـا حتـي كند كه آن را در چه زماني يا كجـا گفتـه ب ، تفاوتي نمي»هيدروژن استهاي مربـوط بـه كند كه آن را من گفته باشم يا شما. اين جمله، فارغ از عامل تفاوتي نمي

بسته به ايـن كـه » من هم اكنون در اينجا هستم«جمله معناي بستر، به يك معناست. اماشود. همچنين بسته به اين كه آن را اكنون گفتـه آن را من گفته باشم يا شما، متفاوت مي

شود. نيز اگر آن را در اينجا گفتـه باشـم معنـايي دارد م يا ده دقيقه پيش، متفاوت ميباشكه متفاوت از معناي آن در هنگامي است كه آن را در جاي ديگر گفته باشم؛ بنابر ايـن، جمالت در زبان طبيعي نوعاً وابسته به بسترند؛ به اين معنا كه گزاره و مضموني كه يك

گردد. ز يك بستر به بستر ديگر متفاوت ميكند ا جمله بيان مي» اكنـون «اگر بستر، سه عنصرِ جهان ممكن، فرد و زمان باشد، در اين صورت كلمـه

اشاره به مكـان و جايگـاه » اينجا«اشاره به فرد و كلمه » من«اشاره به زمان بستر و كلمه كند. فرد در جهان و در آن زمان مي

ها صادق اسـت. نخسـتين همين امر در مورد تبيين، چيزي شبيه به فراسناز نظر ون گرايانـه اين است كه تبيين يك پديده يا فرايند، امري عمل فراسن نكته درباره ديدگاه ون

تلقـي )كننـده قـانع (كافي گرايانه معتقدند كه آنچه كه تبيين علمي هاي عمل است؛ نظريهستر چنان اهميتي دارد كه بـدون هستند. ب وابسته به بستر يا سياقشود به نحو عميقي مي

شـده و چـه توانيم مشخص كنيم كه از چه چيزي پرسـيده در نظر گرفتن آن، حتي نميبسـتر تـا بسـتر پرسش چرادار از يـك «چراداري مطرح شده است؛ چرا كه نوع پرسش

اين كه من چيـزي را افزون بر اين، . )156، ص 1980(ون فراسن، »ديگر متفاوت است.قي كنم يا نه، وابسته به بستري است كه تبيين در آن تقاضا و ارائه شده است. بر تبيين تل

١١۶

كنيم تبيين را فقط بـا در نظـر گـرفتن پديـده تحليـل اين اساس، هنگامي كه ما سعي ميپرسيم آيا تبيين پيشنهاد شده اين پديده موفق اسـت يـا نـه، فـرض خطـايي كنيم، و مي

هاي صـريح و روشـني وجـود دارد. مـا ن پديده واقعيتكنيم؛ و آن اين كه درباره اي ميها را بدون فراهم كردن اطالعاتي دربـاره بسـتري كـه در آن ايـن توانيم اين پرسش نمي

ها تقاضا و ارائه شده، پاسخ دهيم؛ تالش براي تعيين و تلقي كـردن يـك چيـز بـه تبييناين اسـت كـه تـالش كنـيم عنوان تبيين، بدون داشتن اطالعاتي درباره بستر آن، همانند

را بدون بيان گوينده آن مشخص كنيم.» من«مرجع مورد اشاره ضمير هم به آن توجه دارد ايـن اسـت كـه فراسن شود و ون سؤالي كه در اينجا مطرح مي

اي اسـت كـه بستر بايد چه چيزي را مشخص كند؟ پاسخ به اين سؤال وابسته به جملـه بيسـت سـال پـيش جلـوگيري از «مورد تحليل ماست. مثالً اگر آن جمله چنـين باشـد:

، مدل مطرح دربـاره »انفجار جمعيت در آن كشور ممكن بود، ولي اكنون بسيار دير شدههـاي ممكـن و اي از جهـان بردارنده چند عامل خواهد بود: نخست اين كه دسـته آن دراي از بسترها همراه با مشخصاتي براي هر يك از بسترهاي جهـان ممكنـي كـه آن دسته

هـاي ممكـن بستر بخشي از آن است، وجود دارد. دوم آن كه بـراي هـر يـك از جهـان وجود دارند و نيز روابط گونـاگوني ها خواهد بود كه در آن جهان اي از هويت مجموعه

زماني هست و هر بستري بايد زمان وقوع ها، ها خواهد بود. عالوه بر اين ميان آن جهانخاصي داشته باشد. ما تحليل جمله فوق را بسته بـه بسـتر و جهـان ممكـن مـورد نظـر

هـد شـد. بـا تغييـر بسـتر متغيـر خوا » امـروزه «و » آن كشـور «كنيم. اشاره به ارزيابي ميمـن «نويسد: در بستر مربوط به نوشـتن مـن، عبـارت با طرح مثال ديگري مي فراسن ون

در 1978در جوالي سـال فراسن كند كه ون اين گزاره را بيان مي» اكنون در اينجا هستمتوان گفت كه بستر از طريق تعيين و گـزينش مرجـع و بدين ترتيب، مي. ونكوور است

هـا كننـده عمـل هـا و كـاركرد هاي محمول ا، و حد و گسترهه داللت اصطالحات و واژهاي را كه با يك جمله خاصي بيان شده تعيـين و انتخـاب گزاره )و....» بيشتر«، »و«نظير (

ها رخ اي از اين گزينش ممكن است در هر نقطه ،بستر دربارهكند. اما متغيرهاي رابط ميهـاي مـورد هـاي مـورد اتفـاق، نظريـه مفـروض عبارتنـد از اين متغيرها برخي ازد. نده

در آن بسـتر مـورد پـذيرش هـاي پذيرش، تصـويرهاي مربـوط بـه جهـان يـا پـارادايم ).137-136، ص 1980فراسن، (ون

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

رد هـر گونـه -1تأكيد بر عناصر مربوط به بستر سه نتيجه براي فلسفه علم داشـت: فلسفه پوزيتويستي بـود. تمايز تصنعي ميان علم و ساير رشته هاي دانشگاهي كه ويژگي

شـود كـه كـم كـم از برنامـه كـار ايـن اهميت مي تا حدي كم» تبيين«تحليل مفهوم -2شود. در نهايت، تأكيد بر چارچوب عام، كه در قالب آن دانشـمندان فيلسوفان حذف مي

ديگر بـه شود؛ تبيين پردازند، جايگزين تبيين مي هاي خود را مطرح و به تحقيق مي تبييني »هـا چـارچوب «گيرد، بلكه توجهات بـه ارزيـابي جداگانه مورد بررسي قرار نمي طور

هاي يا ارزش ي عامدر پرتو معيارها» هاي پژوهشي برنامه«، و »راهبردها«تر، تبييني وسيعنظير انسجام، كفايت تجربي، ثمربخشي تجربي، سادگي، قلمـرو (عام براي كفايت تبييني

در نكته پاياني قابل توجـه ايـن كـه تحـول بسـترمحور -3 گردد. متمركز مي )نو جز آعلم پديـد آورد. برخـي از عقالنيتتري از مسائل مهم را درباره فلسفه علم دسته وسيع

مجـال نـوين ،فيلسوفان دين با توجه به نتايج به دست آمده در رويكردهاي بستر محوردا كردند؛ آنها با جسارت تـام و بسيار فراخي را براي دفاع مبتني بر فلسفه علم از دين پي

هاي ديني را به شـدت رد كردنـد؛ هاي علمي بر تبيين با اتكا به نتايج مزبور ترجيح تبيينچرا كه اگر هيچ چيزي خاصِ تبيين علمي وجود ندارد، اگر علم معرفت مطلقاً عيني در

يارهاي كفايـت گذارد، اگر ذهنيت دانشمند و جامعه علمي بايد در ميان مع اختيار ما نميهـاي دينـي تـرجيح داده هاي علمي مثالً بـر تبيـين تجربي گنجانده شود، چرا بايد تبيين

هـاي بـا اتخـاذ بيـنش » مدرن پست«شود؟ به ويژه با توجه به اين كه برخي از فيلسوفان بخش وابسته به شخص و بسـتري اند كه همه مدعيات معرفت بسترگرايانه استدالل كرده

اند و هيچ گونه معيارهاي عـامي بـراي ارزيـابي اين مدعيات مطرح شدهاست كه در آن ، ص 1996؛ كـوهن، 70و 87، ص 1980(ر.ك: كليتـون، ارزش نسبي آنها وجود ندارد

199.(

گرايانه در تبيين وجوه عمل. 2-2

در تعيين عناصـر پرسـش و اوالً، فراسن گرايانه يا بسترگراينه تبيين در نظر ون ابعاد عملنحوه پاسخ به آن نهفته است و در اين بين به خصوص عوامل نهفتـه در تعيـين ثانياً، در

تري دارد؛ در زير نخست با تفصيل بيشتر به نكته نخست و سپس بـه پرسش، نقش مهم نكته دوم خواهيم پرداخت:

١١٨

هاي چرادار: تعيين پرسش )الف

»چرا آدم سيب را خورد؟«اند: فرض كنيد پرسيدهچرادار، كه با اداوات استفهام در يك بستر خاص بيـان ون فراسن، هر پرسش از نظر

ربـط )3(آن، هـاي مقايسـه طبقـه )2(آن، موضوع )1(: شود شده، با سه عامل تعيين مي آن. تبيينياي كه بيانگر واقعيتي است كه ما خواهان گزارهموضوع عبارت است از : موضوع -1

گفته، ايـن گـزاره اسـت كـه آدم سـيب را تبيين آنيم. مثالً موضوع در مورد پرسش پيش، موضـوع مـورد دغدغـه »چرا اين آهن داغ شده«خورد. و اگر مثالً پرسش اين باشد كه

عبارت است از اين گزاره كه اين آهن داغ شده است.

هـاي توانـد پرسـش د به آن توجه داشت اين است كه يك جملـه مـي اي كه باي نكتههـاي گونـاگوني صـورت چرادار متفاوتي را بيان كند. و اين امر ممكن اسـت بـه شـيوه

شوند. تر مي پذيرد كه در دو عامل زير روشن، تبييني با عنـوان »الف«اي به نام : اگر فرض كنيم براي تبيين پديدهطبقه مقايسه - 2

بـه عنـوان تبيينـي » ب«فراسن يكي از امور الزم براي ارزيابي ئه شده، از نظر ونارا» ب«اي از چيسـت. در بسـتر، مجموعـه » الـف «اين است كه بدانيم طبقه مقايسه » الف«براي

پرسش از اين است » الف«اند و پرسش از چرايي وقوع امور نهفته است كه اتفاق نيفتادهتوانسـتند بـه جـاي آن هاي ديگري كه مي ها يا بديل ينرخ داده و جايگز» الف«كه چرا

هـا اي از گزاره اند. بدين قرار، طبقه مقايسه، عبارت است از مجموعه رخ دهند، رخ ندادهكند كـه پرسـش ها را تعيين مي اي از جايگزين از جمله شامل موضوع است و سلسه كه

چـرا )،و نه مريمسيب را خورد (چرادار با توجه به آنها مطرح شده است. مثالً چرا آدم نـه ميـوه )، چـرا آدم سـيب را خـورد ( و مـثالً آن را دور نينـداخت آدم سيب را خورد (

ايـن همچنـان كـه پيداسـت، هـا وابسـته بـه بسـتر اسـت. ). تعيين جـايگزين ديگري را .شوند بيان مي» برخالف«يا » و نه«معموالً با عباراتي نظير » هاي طبقه مقايسه پرسش«

شـده يـا كند آيا اين پرسش بايد مطرح مـي ستر طرح پرسش است كه مشخص ميب نه؛ لذا طرح يك پرسش ممكـن اسـت در ايـن بسـتر مناسـب باشـد و در بسـتر ديگـر

ممكن است يك پرسش در بسـترهاي . در واقع، )145، ص 1980(ون فراسن، نامناسبدر (رسيم چرا شهردار فلج شـد پ هاي مقايسه متفاوتي داشته باشد؛ مثالً مي متفاوت، طبقه

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

شود كه زيـرا او سـيفيليس و پاسخ داده مي؟ )حالي كه بيشتر شهروندان شهر فلج نشدندكننده است؛ چـرا كـه بـه مـا تبيين» زيرا او سيفيليس داشت«داشت. در اين مثال، جمله

كند كه ساير شهروندان فاقد آن هستند و اين امر احتمال اي از شهردار را بيان مي ويژگيدر (ا شهردار فلج شـد كند. اكنون به اين پرسش توجه كنيد: چر فلج شدن او را بيشتر مي

در اينجـا طبقـه مقايسـه متفـاوت ؟)حالي كه رفقاي او كه سيفيليس داشتند فلج نشـدند كننـده تبيـين » زيرا او سيفيليس داشـت «ديگر جمله ،متفاوتمقايسه است و با اين طبقه

مبتال به بيماري سيفيليس بودند. نيز نخواهد بود؛ چرا كه دوستان اوكند ي جنبه يا جهتي كه سؤال در آن مطرح شده كه مشخص مي: يعنربط تبييني - 3

شود. به تعبير ديگر، ربط تبييني عبارت اسـت از چه چيزي عامل تبييني محتمل تلقي ميچرا خـون در بـدن «اند فرض كنيد پرسيده». جهتي كه دليل با توجه به آن خواسته شده«

زيـرا قلـب خـون را از «دهيم: ممكن است اين سؤال را بدين نحو پاسخ » جريان دارد؟و ممكـن اسـت ؛)كند كه علت حادثه مزبور را ذكر مي(» كند ها پمپاژ مي رگ طريق سرخ

كـه (» هاي بدن برسـاند به خاطر اين كه اكسيژن را به تمام بخش«اين گونه پاسخ دهيم: اگـر . امـا )2003(ر.ك: ون هولتـون، )كند كاركرد حادثه مزبور را در كل فرايند بيان مي

ربط تبييني نخواهد داشت. » به خاطر اين كه مايع است«پاسخ ما اين باشد

هاي علمي ممكـن اسـت پيداست، بر اساس اين ديدگاه، تبيينها مچنان كه از مثالهها يا قوانين طبيعت را بيان كنند، اما اين امر ضروري و بايسته نيست، بلكه وابسـته علت

پرسش چردار در آن مطرح شده است.به وضعيت يا موقعيتي است كه هاي عّلـي در يـك بسـتر كند كه كدام يك از عامل به هر روي، ربط تبييني تعيين مي

اند. خاص برجستهنكته مهمي كه نبايد از آن غفلت كرد ايـن اسـت كـه موضـوعات خـاص، طبقـات

هسـتند، ثابـت نيسـتند، » پرسـش چـرادار «اي كه تعيين كننده شرايط ربطي نيز مقايسه وهميشه بـه » من«كند. نظير آن كه ضمير بلكه از يك موقعيت تا موقعيت ديگر تفاوت مي

كند، اما اين كه اين متكلم چه كسـي اسـت، از مـوقعيتي بـه موقعيـت اشاره مي» متكلم« كند. ديگر تفاوت مي

هـاي متعـددي ست كه در يك بستر خاص ممكن است پرسشنكته مهم ديگر اين امطـرح شـوند كـه )يا بر عكـس (ولي در طبقه مقايسه متفاوتند كه در موضوع يكسانند،

١٢٠

تـوانيم، بـه طـور عـام و كلـي شوند؛ از اين رو، نمي باعث تفاوت در ربط تبييني هم مي، بلكه مـا بايـد در بپرسيم كه چه چيزي به اين موضوع يا اين طبقه مقايسه مربوط است

و با توجـه بـه طبقـه )در اين بستر خاص(خاص بگوييم كه اين گزاره همورد يك گزار مقايسه مورد نظر با موضوع مرتبط است يا نه.

كه با ادات استفهام در يـك بسـتر خاصـي مطـرح Qخالصه آن كه پرسش چرادار را بـه صـورت زيـر بيـان تـوان آن كه به زبان منطقي مي شود شده با سه عامل تعيين مي

:كردبيانگر پديـده مـورد Pkكنيم. (در واقع، به آن اشاره مي Pk كه با عالمت موضوع - 1

.تبيين است) X= {P1,…,Pk,…} يعني: ،طبقه مقايسه - 2

كنيم. به آن اشاره مي R كه با عالمت يتبيين ربط - 3

تعريف كرد: توان پرسش چرادار را به صورت سه شقي زير شناسايي و و ميQ= (Pk, X, R)

با دوگانه Rشود كه داراي ارتباط خوانده مي Qدر صورتي گزاره مرتبط با Aگزاره )Pk, X( .باشد هاي چرادار پاسخ به پرسش )ب

پاسخ آن چنين خواهد بود: Q= (Pk, X, R)با در نظر گرفتن سؤال چردارِ )#( Pk در مقايسه با بقيه طبقه مقايسه) يعني بقيهX (به خاطر ، A.

هسته Aآيد. در اينجا، به دست مي )#(ها به سؤاالت چرادار با تحليل توصيف پاسخفراسن در اين گونـه پاسـخ مـا شود. از نظر ون ناميده مي Qبه پرسش چرادارِ )#(پاسخ

مدعي امور زير هستيم:1 - Pk است. )صادق(درست كاذب است.در تضاد بود، k، اگر با Xهر بخش ديگر از طبقه مقايسه - 2

3 - A .صادق است

.دليل است Aمدعي هستيم كه » به خاطر اين كه«يا كلمه » زيرا«به واسطه كلمه - 4

گويـد از نظـر مـن فراسن مي است. ون شده ) Pk, X(با Rباعث ارتباط Aدر واقع، در اين بستر با اين پرسش مـرتبط اسـت؛ از Aدر اينجا بيانگر اين است كه » زيرا«كلمه

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

)Pk, X(بـا Rداراي ارتبـاط Aهمين رو ادعاي مطرح شده در اينجا فقط اين است كـه پرسيد كه چرا امروز صبح سـاعت هفـت است. براي مثال فرض كنيد كه شما از من مي

بـه راه زيرا من با سر و صدايي كه مرد شيرفروش «گويم از خواب بيدار شديد و من ميام كه شما دليلـي در اينجا من پرسش شما را بدين نحو تفسير كرده» انداخت بيدار شدم.

و كلمـه خواهيد كه دست كم شامل حوادثي شود كه منجر به بيدار شدن مـن شـده، ميدر پاسخ من بيان گر آن است كه دليل مزبور سرو صداي مـرد شـيرفروش بـوده » زيرا«

نامـد. اكنـون اگـر آن را فراينـد عّلـي مـي »سمن وزلي« كهاست؛ يعني يكي از حوادثي پرسش شما را به اين نحو تفسير كنم كه شما خواهان بيان انگيزه ايـن كـار هسـتيد، در

در واقع، دليلي براي «اين صورت پاسخ من متفاوت خواهد بود؛ مثالً چنين خواهد بود: كـه مـن امـروز توانستم به راحتي در بستر خود بخـوابم؛ چـرا اين كارم نداشتم. من مي

در اينجا ...». خواستم كاري را انجام دهم. اما سروصداي شيرفروش مرا بيدار كرد و نمي؛ چرا كه آن گونه كه سؤال شما را فهميـدم سروصـداي شـيرفروش بـا »زيرا«من نگفتم

طيف حوادث مرتبط ارتباطي ندارد.

دليـل اسـت، بلكـه يك Aكند كه نه تنها بيان مي» Aزيرا «ممكن است اعتراض شود فراسـن دليل اسـت يـا دسـت كـم دليـل خـوبي اسـت. ون اصل Aبيانگر آن است كه

توان بـه دو نحـو در نظـر گرفـت: نخسـت آن كـه نويسد: به نظر من اين نكته را مي ميكند كه چه چيزي بـه عنـوان پاسـخ مـورد مطالبـه اسـت، ارتباط ربطي، كه مشخص مي

چرا آقاي جونز توسـط «ري تفسير شود: مثالً پرسش حداكث ممكن است به نحوي كامالًبـراي مـن «كننده اين است كه چنين تفسير شود كه مقصود پرسش» همسرش كشته شد

اي را بيان كن كه به اندازه كافي چندان قوي باشد كه قتل اتفـاق افتـاده را توجيـه انگيزهاي ت اين ادعا كـه گـزاره و غيره. در اين صور» دليل عامي را براي من ارائه كن«يا » كند

Aگيرد، عين ايـن ادعاسـت كـه بيان شده در طيف حوادث مربوطه قرار مي Aكه توسط فراسن معتقد است لزومي ندارد كه اين تفسـير است. اما ون فراهم كننده دليل مؤثر/گويا

دهـد بـه حداكثري را داشته باشيم. بلكه نكته اين است كه هر كس پرسشي را پاسخ مينا به طور ضمني مدعي ارائه جواب خوب است. به هر حـال، تعيـين خـوب يـا يك مع

، ص 1980(ون فراسـن، شـود بر اساس معيارهايي انجـام مـي گويا يا بهتر بودن جواب مطرح Qقرار داريم و پرسش Kمثالً، فرض كنيد در يك بستر با پس زمينه .)143-144

١٢٢

. X= {B, C, …, N}بـارت اسـت از و طبقه مقايسه آن ع Bشود. موضوع اين پرسش مي چه ميزان خوب است. » Aزيرا «اكنون سؤال اين است كه پاسخ

راه -1گويد دست كم سه راه براي ارزيـابي ايـن پاسـخ وجـود دارد: مي فراسنون كه آيا قابل قبول يا محتمل الصـدق اسـت يـا Aاول مربوط است به ارزيابي خود پاسخ

كنـيم، و گرنـه بررسـي اسخ مزبور باشد، آن پاسـخ را رد مـي كالً مستلزم رد پ Kنه. اگر كند. و سپس آن احتمـال را بـا چه ميزان احتمالي را به آن پاسخ اعطا مي Kكنيم كه مي

راه دوم، مربـوط -2كنـيم. دهد مقايسه مي هاي محتمل مي به ساير پاسخ K احتمالي كهد و ساير اعضاي طبقـه مقايسـه را ) را تأييBموضوع ( Aاست به بستري كه با لحاظ آن

هـاي احتمـالي بـا پاسـخ » Aزيرا «راه سوم، مربوط است به مقايسه پاسخِ -3كند. رد ميديگر به همين سؤال. و اين سه بعد دارد: بعد اول اين كه آيا اين پاسخ با در نظر گرفتن

)Kوضـوع را تـا تر است يا نه؛ بعد دوم مربوط است به اين كه آيا اين پاسـخ م ) محتملكند يا نه و بعد سوم اين است كه آيا كل يا بخشي از ايـن حد زيادي تأييد و ترجيح مي

ربط تبديل شده است يـا به پاسخ بي توان ارائه كرد، هايي كه مي پاسخ توسط ساير پاسخ ).149-147، ص 1980(ون فراسن، ص نه

ت. بـراي مثـال هاسـ ها وظيفه نخست نظريه مربـوط بـه پرسـش شناسي جواب سنخ هاي آن را در نظر بگيريد: پرسش زير و پاسخ

پرسش: م؟توانم هم با قايق و هم با هواپيما به ويكتوريا برو آيا مي ها: پاسخ

.بله )الف( توانيد هم با قايق و هم با هواپيما به ويكتوريا برويد. شما مي )ب( توانيد با قايق به ويكتوريا برويد. شما مي )ج(امـا نبايـد توانيد هم بـا قـايق و هـم بـا هواپيمـا بـه ويكتوريـا برويـد، شما مي )چ( سواري را از دست داد. قايقتوانيد با قايق به كانادا برويد و اين چيزي است كه نبايـد آن را از شما مطمئناً مي )د(

.دست دادي ا اطالعـات كـافي )ب(از يك جواب اسـت؛ يعنـي » خالصي«نمونه )ب(در اينجا

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

پاسخ مستقيمگذارد. از اين رو آن را درباره جواب كامل به پرسش فوق در اختيار ما مياز آن )چ(و )ج(هـاي براي اين جواب است. پاسـخ كديك )الف(» بله«نامند. كلمه مي

، وكنـد بيان مـي )ب(چيزي كمتر از )ج(اند. برگرفته شده ، يعني از (ب)جواب مستقيماي كه الزمه جواب هر گزاره باشد. (ب) و محتوايش بيش از (ب) ميمستلزم )چ(پاسخ

جـواب مسـتقيم اي كـه مسـتلزم گـزاره باشـد و ميجواب محدود/ناقص مستقيم است، .استجواب كامل است،

توانيم با به كارگيري مفهوم جواب مستقيم برخي مفاهيم اساسي را تعريـف ضمناً مياسـت در )2پ (پرسش ديگر دربردارنده )1پ (سش توانيم بگوييم كه يك پر كنيم. مي

هم پاسخ داده شود؛ به اين معنا كه هر جـواب )2پ (، )1پ(صورتي كه به محض بيان هـاي مسـتقيم يـك باشد. اگـر همـه جـواب هم مي 2، جواب كامل به پ 1كامل به پ

حتـي خواهد بود و اگر هيچ يـك از آنهـا پوچً صادق باشند، آن پرسش پرسش ضرورتاخواهد بود. يك مورد ويـژه در ايـن بـاره پرسـش احمقانه احتمال صدق نداشته باشند،

هاي زير: است كه هيچ پاسخ مستقيمي ندارد؛ نظير پرسش گنگ ؟آيا ديروز كاله سياه پوشيده بوديد يا كاله سفيد - 1كه هم سياه و هـم غيرسـياه باشـد، يـا آن كـه كالهـي ه بوديد آيا كالهي پوشيد - 2

پوشيديد كه هم سفيد باشد و هم غيرسفيد؟

، سه عدد اول كدامند؟3و 5از بين دو عدد - 3

احمقانـه اسـت؛ پرسـش در صـورتي 2 پرسـش گنـگ و 3 پرسش روشن است كهتوانـد صـادق احمقانه است كه در پرسش دو شق مطرح شود كه هيچ كدام از آنها نمـي

تواند صـادق باشـد، بلكـه كـاذب اسـت. يباشد. يعني هر كدام از آنها را مطرح كنيم نمتوان به آن پاسخي داد؛ زيرا در سـؤال دو چيـز گنگ است؛ چرا كه اساساً نمي 3پرسش

.خواهد سه چيز را انتخاب كنيم كند و از ما مي را مطرح مي

گرايي سنتي و مسئله تبيين عمل )3

بايد بـه مسـأله ديگـر، درباره تبيين روشن شد، فراسنگرايانه ون اكنون كه ديدگاه عمل گرايي سنتي، بپردازيم. در تبيين از عمل فراسنگرايي ون يعني تفكيك عمل

زنـدگي بشـر عملـي كار دانشـمندان و هـدف علـم را حـل مشـكالت گرايان، واقعكننـد كـه دانشـمندان مهنـدس يـا تكنسـين نيسـتند و دغدغـه دانند. آنها تأكيد مـي نمي

١٢۴

نيست، بلكـه آنهـا بيشـتر بـه جسـتجوي عمليمشكالت دانشمندان اوالً و بالذات حل كامالً در ،)پراگماتيسم(گرايي عملپردازند. طرفداران رويكرد حقايق ناظر به عالم ما مي

معتقدنـد كـه گرايـان، واقـع اي مخالف با اين طرز تلقي قرار دارند. آنها، بر خالف زاويهها، پيامدها و مفيد بودن، در واقع، چيزهايي هستند كـه مـا را مالحظات مربوط به ارزش

مبـاني عـام گرايـان، عمـل دهنـد. ها و رد برخي ديگر سوق مـي به انتخاب برخي نظريهمعنايي جز مفيد يا صادق» درست«از نظر آنها كنند. ها ارائه مي ديگري در انتخاب نظريه

د. چنين نيست كه همواره آنچه كه درست است مفيد هم باشد. آنچه كه مـا را بودن ندارهاسـت. بهتـرين مـدل تبيـين، مـدلي رساند مفيد بودن عملي نظريه به گزينش نظريه مي

هسـتند! مهـم هـايي جـواب دهـيم كـه بـراي مـا است كه به ما كمك كند كه به پرسشرساند كـه در نهايـت اين پرسش ميهاي علمي ما را به جستجوي تصوير كافي از تبيين

چه چيزي مفيد است. گرايي در آثار سه فيلسوف امريكايي در قرن نوزده و بيست آمده: بيان كالسيك عمل

ويليام جيمز، پيرس و جان ديويي. هر چند اين سه انديشمند در همه نكات اتفـاق نظـر بيشـتر شـبيه يـك )صـدق (گاه عام اشتراك نظر دارنـد كـه حقيقـت دندارند، در اين دي

فرايند، و يك فعاليت انساني است نه شبيه يك تطابق ايسـتا بـا يـك واقعيـت غيرقابـل هاي ديگر، به ويژه سنت تجربـي هيـوم را گرايان مديون بودن خود به نظريه تغيير. عمل

هـا هـا وارزش پذيرند، اما تأكيدات جديدي بر پيوند ميان معرفت و عمل و ميان واقع مي ).1988(ر.ك: بكر و كالرك، كنند مي

دادن بـه فيصـله اي اسـت بـراي ً شـيوه گرايي اصـوال از نظر ويليام جيمز، شيوه عملآيـا «هاي ديگر ممكن است فيصله نيابنـد. مسـائلي نظيـر منازعات متافيزيكي كه با شيوه

آيا جهان فقـط دربردارنـده موجـودات مـادي اسـت يـا «و » جهان يكي است يا متعدد؟، مسـائلي هسـتند كـه پايـاني ندارنـد. شـيوه »ات مجردي هم در آن وجود دارد؟موجود

گرايانه در اين گونه موارد عبارت است از تفسير هر يك از اين مفاهيم و مسائل بر عملاساس بازگرداندن آنها به پيامدهاي عملي مربوطه. مهم اين است كه بدانيم يك مفهوم و

حال فرد دارد؟ هرگاه كه بحثي جدي باشد، مـا بايـد طرز تلقي، چه تفاوت و تأثيري بهبـه دسـت بودن يكي از جوانب مسئله )صادق(اي را كه از درست عملي بتوانيم تفاوت

نگـاهي بـه تـاريخ ايـن انديشـه مقصـود از ،ويليـام جيمـز از نظـر آيد نشان دهـيم. مي

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

اي يوناني به معناي عمل گرفته شده گرايي از واژه دهد. عمل گرايي را بهتر نشان مي عملاي بـا بـه فلسـفه وارد كـرد. وي در مقالـه 1878است. نخستين بار آن را پيرس در سال

ره بـه ايـن كـه ، پـس از اشـا »خود را روشن كنيم )هاي ايده(هاي چگونه انديشه«عنوان باورهاي ما قواعدي براي عمل هستند، اظهار داشت كه براي تعيين معناي انديشه، بايـد فقط تعيين كنيم كه اين انديشه براي ايجاد چه رفتاري مناسب است؛ در واقع، اين رفتار

هاي خود درباره يشهاند معناي همان محتواي آن انديشه است. بنابر اين براي دستيابي بهموضوع، ما فقط بايد بررسي كنيم كه چه نتايج عملي قابل تصوري ممكن اسـت در يك

شود و بايد چـه واكنشـي در مي آن عايد ما از آن باشد؛ مثالً بايد ببينيم كه چه احساسي برابر آن داشته باشيم.

همـان، اصـل ايـن، «نويسد: دهد و مي ويليام جيمز اهميت زيادي به معيار مزبور ميتا اين كه من دوباره ،يي پيرس است كه تا بيست سال براي همگان پوشيده ماندگرا عمل

؛ بر ايـن اسـاس، بـر »اعمال كردم نيز دين در آن را مطرح كردم و كاربست خاص آن راگرايي، تبيين كافي تبييني است كه مفيد باشد. چنـين تبيينـي عبـارت اساس مكتب عمل

آنهـا بيشـترين تـأثير مثبـت را در زنـدگي مـا هايي كه پاسخ به است از پاسخ به پرسش خواهد داشت.

برد. براي مثـال، هاي قبلي را از بين مي هاي ديدگاه پراگماتيسم همه معماها و معضلهها بدانيم موجهيم؟ آيـا ايـن كـار آيا ما در اين ديدگاه كه تبيين علمي را جستجوي علت

هاي بسـيار خـود د كه به پرسشده ثمربخش هست؟ آيا چنين ديدگاهي به ما امكان مي جسـتجوي علـت دانسـتن تبيـين) (پاسخ دهيم؟ اگر چنين اسـت، در چنـين ديـدگاهي

تواند از طريق توسل بـه موجهيم. هر ديدگاهي كه بخواهد مدل علّي را نقد كند، تنها مي تـوان تبيـين را صـرفاً همان معيار ثمربخشي يا مفيد بودن، خود را توجيه كنـد. آيـا مـي

گرايـان، اگـر مفيـد ياب دانست؟ آيا چنين كاري مفيد است؟ از نظر عمـل يف تبيينتوصنباشد، بايد آن را رد كرد؛ از اين رو، اگر براي مثال معتقد شديم كه مدل قـانون فراگيـر

هاي علمي بايد مطابق با ايـن كه همه تبيين سخنبازدهي و ثمربخشي عملي ندارد، اين .مردود خواهد بودمدل باشند

را فراسـن ، بايـد ديـدگاه ون گرايي سـنتي پيـرس و ويليـام جيمـز مقايسه با عمل درگرايانه؛ زيرا، همچنان كه روشن اسـت، وي اساسـاً ديدگاه بسترگرايانه خواند و نه عمل

١٢۶

كند و نمي )مباحث مطرح در ديدگاه پيرس و ويليام جيمز(گرايي سنتي توجهي به عملگـرا را عمـل فراسـن برد؛ يكي از داليل اين كه ون آنها نمياساساً در كتاب خود نامي از

كنند عنوان فصل مربوط به تبيين در كتاب ايشان اسـت. وجـود تلقي مي )پراگماتيست(وي را پراگماتيسـت بداننـد؛ و در اين عنوان باعث شده كه معمـوالً » پراگماتيست«واژه

. در واقع، مقصود وي داشت شودو نبايد باعث خلط و سوء بر اين به نوعي اشتباه استهاي عملگرايانه است كه در از اين عنوان و بحث درباره آن، توجه دادن و تأكيد بر جنبه

ها، سه باشد. توضيح آن كه در تحليل زبان و گزاره ها عنصر سوم مي تحليل زبان و گزارهعمـل كـه در . مسائل مربوط به3 2. معناشناسي2؛ 1. نحو گزاره1باشد: عنصر مطرح مي

دهد كه چگونه واژگان را در بستر خاصـي گيرد و نشان مي برابر دو عنصر فوق قرار مياستفاده كنيم و قراين و ساير عناصر مربوط به موقعيت و بستر كالم چه نقشي در تعيين

درصدد اثبات اين نكته اسـت كـه در تبيـين، فراسن ون ،معنا دارد. در بحث از تبيين همكه مربوط به نحو يا معناشناسي نيست، بلكه مربوط به موقعيـت و بسـتر مسائلي هست

باشد كه در تبيين نقش مهمي دارند و نبايـد از آنهـا غفلـت كـرد. از ايـن رو بهتـر و ميتر آن است كه وي را بسترگرا و رويكرد وي را رويكرد بسترگرايانه تلقي كنـيم. مناسب

نيست؛ چرا كـه وي وجودشناسي پراگماتيست به لحاظ متافيزيكي و فراسن در واقع، ونپذيرد كـه واقعيـت را بـر اسـاس مفيـد بـودن عملـي ها را نمي اين نگرش پراگماتيست

.كنند تعريف ميشـناختي اي معرفـت گرايي سنتي مورد نظر ويليام جيمز و پيرس، عموماً نظريـه عمل

كند كـه ش را مطرح ميشود؛ به تعبير ديگر، اين مكتب اين پرس درباره حقيقت تلقي ميبـا نظريـه فهميم كه چه چيزي حقيقت است. اين ديدگاه معموالً در تقابل ما چگونه مي

اي گويد رابطه مستقيمي هست ميان گـزاره اي كه مي يعني نظريه(مطابقت در باب صدق ) كنـد اي كه اين گـزاره بـه آن داللـت مـي شود صادق است و جهان خارجي كه ادعا مي

(ليـديمن، اي با مسـائل مطـرح در فلسـفه علـم دارد شود؛ از اين رو، ربط ويژه ميتلقي ).177، ص 2002

پذيرد كه واقعيتي در خارج هسـت پذيرد؛ وي مي اين ديدگاه را نمي اساساً فراسن ونگرايان اين اسـت كـه وي نيـز مـالك كه ربطي به عمل ما ندارد؛ وجه تشابه وي با عمل

1. syntax

2. semantics

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

؛ اما اين تشابه، همچنان كه سازد عمل و امور پراگماتيستي مرتبط مي پذيرش نظريه را به .گفتيم تشابه لفظي است و در محتويات تفاوت اساسي دارند

شوند، چنـدان گرا نيز خوانده مي به هر حال، امروزه فيلسوفان علمِ بسترگرا كه عمل با رويكردهايي است توجهي به تلقي سنتي ندارند، بلكه دغدغه آنها در تبيين، رويارويي

بـه ويـژه بسـتر، صـرفًا بـر صـورت تبيـين متمركـز گرايانـه كه با غفلت از عوامل عملگرايانه اين است كه ايـن رويكـرد، شوند. در واقع، نخستين نكته درباره رويكرد بستر مي

كننـد، قانوني كه بر صورت تبيين تأكيد مي -بر خالف رويكردهايي نظير رويكرد قياسيگرا، رويكردهايي است گراست. مقصود از رويكردهاي غيرصورت ي غيرصورترويكرد

كننـد. ايـن رويكردهـا در واكـنش بـه كه در تبيين پديده بر امور غيرصوري تأكيـد مـي قانوني پيدا شدند؛ چرا كـه ايـن گونـه -گرايي نظير رويكرد قياسي رويكردهاي صورتبنـدي يك قالب صوري خاصـي دسـته ها را در كردند كه همه تبيين رويكردها تالش مي

كردند. كنند و توجه چنداني به امور و عوامل غيرصوري، به ويژه بستر، نميگرايانه خود را درگير تالش براي محدود كـردن قلمـرو جمـالت مـورد بسترنظريه

كنـد. همچنـين، تـالش هاي علمي و غيرعلمي نمـي پذيرش براي تمييز دقيق ميان تبيينهـاي عملـي بلكه صرفاً جنبه ،علمي استناد كند شرايط ضروري براي تبيين كند كه به نمي

هاي تبيين ديگر را نيز بر اساس توان نظريه مي عالوه بر اين، دهد. را مورد تأكيد قرار ميپردازنـد هاي خاصي مي هايي تفسير كرد كه به جنبه گرايانه به عنوان نظريه توصيف عمل

توان نظريـه پرسش چرادار خواسته شده است. بدين قرار، ميكه در آنها پاسخ علمي به اي دانست كه دغدغه آن جستجوي اطالعات مربـوط بـه كالسيك درباره تبيين را نظريه

) و نـه چيـزي ديگـر؛ امـا مورد توقع باشـد ( اين است كه چرا بايد چيزي رخ داده باشدرين قلمرو را دارد: اين نظريـه در ت هاي ديگر وسيع گرايانه در ميان همه نظريه بستر نظريه

ترين زنجيره موارد تبيـين علمـي اسـت كـه جامعـه وهله نخست قادر به تطابق با وسيع ).2003(ر.ك: ون هولتون، داند علمي آنها را حقيقي مي

) نتايج 4

نتايج گوناگوني در مسأله تبيين بر جاي گذاشت. يكـي از فراسنديدگاه بسترگرايانه ون فراسـن ديدگاه، مربوط است به دومين بعد از مباحـث مطـرح در ديـدگاه ون نتايج اين

گرايي علمي. ايـن بعـد بسـيار درباره تبيين كه عبارت است از رابطه ديدگاه وي با واقع

١٢٨

مفصل است و بايد در مجال ديگري بررسي شود؛ در اينجا، فقط، بـه شـماي كلـي ايـن كنم. بحث اشاره مي

هـا بسـترمحورند. از اساس ديدگاه ون فراسن، همه تبيينهمچنان كه روشن شد، بر اين رو، تبيين پاسخ به پرسشي است كه در بستر خاص خود مطرح شده است و پاسـخ

پذير است. ون فراسـن، توصـيف بسـترمحور از تبيـين را به آن نيز در همين بستر امكانار بـرده اسـت. ايـن دو به كـ » گرايي علمي واقع«و رد » گرايي سازنده تجربه«براي اثبات

هاي قابل مشاهده چندان اختالفي ندارنـد؛ اخـتالف اصـلي آنهـا رويكرد در مورد پديدهگرايان، هدف علم رسيدن به صدق هاي غيرقابل مشاهده است. از نظر واقع درباره پديده

هاي قابل مشاهده يا غيرقابل مشـاهده، اسـت. ولـي طبـق ها، اعم از پديده در همه پديدههايي كه كفايت تجربـي دارنـد، گرايي سازنده، هدف علم چيزي جز ايجاد فرضيه هتجرب

گرايان، تمسك به استنتاج بهترين تبيين اسـت. بـر اسـاس ايـن نيست. يكي از ادله واقعكنـد، مسـتلزم آن اسـت دليل، اين كه بهترين تبيين علمي، امور قابل مشاهده را تبيين مي

ابل مشاهده نيز صادق باشد. پاسخي كه طرفـداران مكتـب كه اين امر در مورد امور غيرقدهنـد گرايي سازنده بر اساس ديدگاه بسترمحور درباره تبيين، به اين استدالل مـي تجربه

ها بسترمحورند؛ بنابر اين، هيچ تبيـينِ علمـيِ همگـاني و عـامي اين است كه همه تبيينمعجزه نبودن است. بر اسـاس ايـن گرايان برهان وجود ندارد. يكي ديگر از براهين واقع

هاي علـم ها و موفقيت و گرنه بايد پيشرفت گرايي علمي را پذيرفت، استدالل، بايد واقعگرايـي كننـده واقـع را همواره يك معجزه قلمداد كنيم. ون فراسن اين برهان را نيز اثبات

بـا زنـده بسان يك موجـود استشناختي ي زيست علم يك پديدهاز نظر وي، داند. نميشـوند زاده مـي يرقابت بسترهاي علمي در يك نظريهبدين قرار، تعامل دارد. خود محيط

واقعي طبيعـت را هاي و پديده ها كه بتوانند نظم توانند باقي بمانند ميو فقط در صورتي آنهـا صـادق باشـد. در غيـر ايـن تينتـايج مشـاهد ؛ به اين معنا كه درستي نشان دهند به

، قـرار، بـه صـورت طبيعـي و در يـك بسـتر رقـابتي اهنـد شـد. بـدين خو رد ،صورتتـري ي كه از موفقيـت كـم هاي و نظريه حفظ خواهند شدتر هستند، هايي كه موّفق نظريه

براي تبيين موفقيت علم نيـازي نـداريم كـه بنابر اين، .برخوردار باشند، رها خواهند شد ).2001يانگ، ر.ك: (براي بحث بيشتر در اين باره، رئاليست باشيم.

درباره فراسندومين نتيجه مربوط است به سه ديدگاهي كه تا زمان طرح ديدگاه ون

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

هر سه را بـر اسـاس ديـدگاه خـود رد فراسنتبيين رايج و مورد قبول بوده است و ون تبيين رابطه ميان نظريه (يـا فرضـيه) و -1كند. اين سه ايده طبق بيان وي عبارتند از: مي

تـوان منطقـاً از قدرت تبيينـي را نمـي -2پديده (يا امر واقع) است؛ دقيقاً همانند صدق. تبيـين، -3د. قابليت پذيرش جـدا كـر خاص ديگر نظريه، به ويژه صدق يا هاي فضيلت

).56، ص 2002(ون فراسن، كننده، هدف پژوهش علمي، است. فضيلت اصلي/تعيينداند نه فقط رابطـه ميـان اي سه گانه مي همچنان كه ديديم، ون فراسن تبيين را رابطه

نظريه و پديده (واقع)، بلكه رابطه ميان نظريه، پديده، و بسـتر. وي ايـده دوم را هـم رد در پاسخ من پذيرش نظريه از قدرت تبييني آن تفكيـك شـده اسـت. « گويد: كرده و مي

البته، ممكن است قدرت تبييني دليلي براي پذيرش نظريه باشد؛ اما ايـن دو از يكـديگر »جدا هستند.

شـود نظريـه داراي وصـف تبيـين، و نيـز اي كه باعث مي ، ويژگيفراسناز نظر ون مق منطقي است.شد، كفايت تجربي و عبيني و كنترل با پيش

دانـد؛ كند و حتي وضعيت آن را بدتر از دو ايده قبلي مـي وي ايده سوم را نيز رد ميساز باشد كـه از نظـر كننده/سرنوشت تواند به دو صورت تعيين در واقع، يك فضيلت مي

اين كه آن فضـيلت معيـار حـداقليِ -1هيچ كدام درباره تبيين صادق نيست: فراسنون هاي مربـوط بـه دامنـه كـاربرد). تبيـين چنـين ير سازگاري با امر واقعپذيرش باشد (نظ

هاي مربوط به دامنه را تبيين نكرده وضعيتي ندارد وگرنه نظريه تا وقتي كه همه امر واقعاي كـه سـاير اين كـه از بـين دو نظريـه -2باشد، مورد پذيرش ما قرار نخواهد گرفت.

اي انـد، نظريـه صورت يكسان پشت سر گذاشتهها (كفايت تجربي، سادگي) را به آزمونبندي دقيـق ، صورتفراسنكند، بايد مورد قبول قرار گيرد. از نظر ون كه بيشتر تبيين مي

اين شرط مستلزم متغيرهاي پنهاني است كه در كارهـاي علمـي، در صـورتي كـه هـيچ شـوند كي) رد ميهاي تجربي نداشته باشند، (به عنوان اموري متافيزي بيني تأثيري در پيش

).58-57، ص 2002(ون فراسن، گيرد مربوط است بـه حـل دو مسـأله از نظريه خود مي فراسننتيجه ديگري كه ون

گويد كه درباره تبيين علمي در اوايل بحث خود درباره تبيين مي فراسناصلي تبيين. ون تبيـين شـده توصيف تبيين: يعني اين كه يك چيز چه هنگـام -1دو مسأله وجود دارد:

نشان دادن اين كه چرا (يا به چه معنا) تبيين، يك فضيلت است. -2است؟

١٣٠

وي، با ارائه ديدگاه خود مدعي است كه هر دو مسأله مزبور را حل كرده اسـت. وي قاعدتًا تا وقتي كـه نظريـه خـوبي نداشـته باشـيم، تبيينـي نخـواهيم داشـت؛ «گويد: مي

ش باشد. اما فراتر از ايـن مسـأله، تبيـين چـه فضـيلتي اي كه مستقالً شايسته پذير نظريههـاي دارد؟ من معتقدم كه دغدغه فلسفي نسبت به مشكل نخست با مطرح شدن ديدگاه

).56، ص 2002(ون فراسن، »خطا درباره مسأله دوم، به انحراف كشيده شده است.دو مسـأله كه پس از مقاله مزبور نگاشته اسـت تصوير علمي در كتاب فراسناما ون

كند: دو مشكل اصلي نظريه مربوط بـه تبيـين يا دو مشكل اصلي تبيين را چنين بيان ميتوجيه ردهاي موجه نسبت به تقاضاي تبيين؛ يعني گاه ما تقاضاي تبيـين -1عبارتند از:

كنيم. و اين كار معقول و مشـروع اسـت. و نظريـه را از اساس نادرست دانسته و رد ميه تبيين بايد بيان كند كه علت مشروع و معقول و موجه بـودن رد برخـي ارائه شده دربار

، ص 1980(ون فراسـن، هـاي تبيـين مشـكل نامتقـارن -2از تقاضاهاي تبيين چيست؛ مشكل اول روشن است. اما براي روشن شدن مشكل دوم، بايد گفت، اين ). 147 -145

كردند. خالصـه ايـن اشـكال مشكل را به عنوان نقض و اشكالي بر ديدگاه همپل مطرح اي است نامتقـارن، در حـالي كـه طبـق مـدل همپـل در واقع رابطه» تبيين«اين است كه

اي متقارن مي شود. براي توضيح اين اشكال به به مثـال زيـر (قانون فراگير)، تبيين رابطه: فرض كنيد كه ميلـه پرچمـي را مشـاهده 60)-58، ص 1388توجه كنيد (ر.ك: اكاشا،

متر روي زمين انداخته است. اگر بخواهيد تبيين كنيد كه 20اي به طول يد كه سايهكن ميمتر است، طبق مدل همپل چنين خواهيد كرد كه قوانيني كلـي را 20چرا طول اين سايه

ياب ضـميمه كنيـد و پديـده مـورد هاي جزئي مربوط به تبيين با شرايط اوليه يا موقعيترا تبيين كنيد. و قالب و صورت اين تبيين به صورت زير متر بودن طول سايه) 20نظر (

خواهد بود: كند؛ قوانين مثلثات) (نور در مسير مستقيم حركت مي قوانين كلي

متر ارتفاع دارد) 15درجه است؛ ميله پرچم 37(ارتفاع خورشيد شرايط اوليه (واقعيات جزئي)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

متر است) 20(طول سايه ياب يننتيجه: تبي

» يـاب تبيـين «اكنون فرض كنيد كه عكس اين روند را طي كنيد؛ يعني بخواهيد جاي

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

متـر ارتفـاع 15متر است) را با جاي اين واقعيت جزئي كه ميلـه پـرچم 20(طول سايه طريـق متر بودن ارتفـاع ميلـه پـرچم را از 15دارد عوض كنيد. به تعبير ديگر، بخواهيد

طول سايه و قوانين كلي و شرايط اوليه مربوط به پديده تبيـين كنيـد. در ايـن صـورت، شود: قالب تبيين شما در مدل همپل چنين مي

كند؛ قوانين مثلثات) (نور در مسير مستقيم حركت مي قوانين كلي

ت)متر اس 20درجه است؛ طول سايه 37(ارتفاع خورشيد شرايط اوليه (واقعيات جزئي)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

متر ارتفاع دارد) 15(ميله پرچم ياب نتيجه: تبيين

متر 15روشن است كه اين تبيين نيز به روشني با مدل همپل سازگار است. اما تبيين

بودن ارتفاع ميله پرچم اين نيست. بلكه عبـارت اسـت از ايـن كـه يـك نجـار آگاهانـه متري ساخته است. و اين موضوع هيچ ربطـي بـه ارتفـاع سـايه آن 15اي به ارتفاع ميله

شود كه مدل همپل مانع اغيار نيست؛ چرا كه چيـزي ميله ندارد. به اين ترتيب، معلوم مي كند. را كه روشن است تبيين علمي نيست، تبيين علمي تلقي مي

گرفت كه در كـار تبيـين تقـارن وجـود توان از مثال ميله پرچم اين نتيجه كلي را ميندارد؛ به اين صورت كه بر اساس قوانين و واقعيات جزئـي مربـوط بـه موضـوع، ميلـه

كند، اما عكس آن صحيح نيست؛ يعني طول سـايه، ارتفـاع پرچم، طول سايه را تبيين ميـ كند. اين نكته را گاه به ايـن صـورت بيـان مـي ميله پرچم را تبيين نمي ين كننـد كـه تبي

اي نامتقارن است؛ اما در مدل همپل (قانون فراگير) اين عدم تقارن ملحـوظ نشـده رابطه .است

همچنان كه روشن شد، وي پاسخ اين دو مشكل را به ديدگاه خود و تأكيدي كه بـر شود يك تقاضاي تبيين و بستر پرسش و بستر پاسخ دارد، باز گرداند. آنچه كه باعث مي

اصطالح احمقانه يا پوچ باشد، بستر است. همين طور مسـأله يك پرسش رد شود، و به كند. ها در تبيين را نيز با تأكيد بر اهميت بستر در تبيين حل مي نامتقارن

نصـيب نمانـده اسـت. از هجمه انتقادات فيلسوفان علم ديگر بـي فراسنديدگاه ون ه در مقاله مشـتركي، نقدهايي است كه كيچر و سمن در اين بار ترين نقدها، يكي از مهم

١٣٢

آنها معتقدند كه هم عنوان .)330 -315، ص 1987(ر.ك: كيچر و سمن، اند مطرح كردهآميز است. آنها بـر ابهام ويكتاب ايشان) و هم ديدگاه 5(عنوان فصل فراسنبحث ون

گرايانه درباره تبيين و نظريه عمل» گرايانه تبيين وجوه عمل«اي درباره تفاوت ميان نظريهگرايانه تبيين را تا به بهترين نظريه درباره وجوه عمل فراسنتأكيد كرده، معتقدند كه ون

بـا گرايانه درباره تبيين محسوب كنيم، امروز ارائه كرده، ولي اگر هدف او را نظريه عملبـه فراسـن همچنين كيچـر و سـمن راه حـل ون اي روبرو خواهد شد. مشكالت جدي

هاي تبيين را عميقـاً دانند. اما پاسخ او به نامتقارن و درست مي مشكل نخست را مبتكرانه دانند. كننده و نادرست مي گيج

گرايي سنتي فراسن در تبيين و تطبيق آن با عمل گرايانه ون ديدگاه عملبررسي

منابع

فرهنگ معاصر. ،)، ترجمه: هومن پناهنده، تهران1388( فلسفه علماكاشا، سمير،

قـم، نامه دكتراي رشته فلسفه، ، پايانتبيين در علم و الهيات ،)1388نصيري، منصور (

آموزشي و پژوهشي امام خميني. مؤسسه

،، ترجمه: حسين معصومي همداني، تهـران فلسفه علوم طبيعي ،)1380همپل، كارل (

نشر دانشگاهي.

Achinstein, Peter, (1983), The Nature of Explanation, New York Oxford:

Oxford University Press.

Bakker and Clark, (1988), 'Modern Theories of Explanation' in:

Explanation: An Introdudction to The Philosophy of Science, California:

Mayfield Publishing Company.

Clayton, Philip, (1989), Explanation from Physics to Theology: an Essay

in Rationality and Religion,(New Haven and London: Yale university

Press,).

Fraassen, Bas C. Van, (1980), The Scientific Image, Oxford: Clarendon

Press.

____________________, (2002), “The Pragmatics of Explanation” in:

Yuri Balashov and Alex Rosenberg (eds.) Philosophy of Science

Contemporary Readings, London and New York: Routledge,.

Hempel, Carl G., (1965), Aspects of Scientific Explanation and Other

Essays in the Philosophy of Science, New York: The Free Press.

Hobbs, Jesse, (1993), Religious Explanation and Scientific Ideology, New

York; Berlin: Peter Lang.

Holton, Wilko van, (2003), Explanation within the Bounds of Religion,

Frankfurt am Main: Peter Lang.

Kitcher, (1987) "Explanatory Unification and the Causal Structure of the

١٣۴

World" in: P. Kitcher and W. Salmon (eds.), Scientific Explanation, vol. XIII

of Minnesota Studies in the Philosophy of Science (Minneapolis: University

of Minnesota Press).

Kuhn, (1996), The Structure of Scientific Revolutions, Chicago:

University of Chicago Press.

Philip Kitcher and Wesley Salmon, Van Fraassen on Explanation, (Jun.,

1987) in: The Journal of Philosophy, Vol. 84, No. 6, pp. 315-330

Ladyman, James, (2002), Understanding Philosophyfor A2 Level

: Philosophy

of

Science, Oxford: Routledge.

Lucas, (1970), The Freedom of the Will.

Monton, Bradley and Mohler, Chad, (winter 2008 Edition), "Constructive

Empiricism", The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Edward N.

Zalta (ed.), URL =

<http://plato.stanford.edu/archives/win2008/entries/constructive-

empiricism/>.

Nagle, Ernest, (1961), The Structure of Scientific Explanation, (New

York: Harcourt, Brace & World, inc.

Prevost, Robert, (1990) Probability and Theistic Explanation, Oxford:

Clarendon Press.

Salmon, Wesley, (1998), 'A New Look at Causality,' in: id., Causality

and Explanation, New York: Oxford University Press.

_____________, (1990), Four Decades of Scientific Explanation,

Minneapolis: University of Minnesota.

Young, R. A. (2001), “Explanation as Contextual” in: Varol Akman

Modeling and Using Context: Third International conference, CONTEXT

2001, Dundee, UK, July 27-30, Volume 3, New York : Springer-Verlag.