Alasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-Transcendental Standards of...

26
ﺴﻢِِ اﷲِﺣﻤﻦّ اﻟﺮﺣﯿﻢّ اﻟﺮAlasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-Transcendental Standards of Justification Author: Jennifer A. Herdt Source: Herdt, J. A. (1998). Alasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-Transcendental Standards of Justification. The Journal of religion, 78(4), 524–546. » ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﺳﻨﺖ ﻫﺎ« ي ﻣﮏ اﯾﻨﺘﺎﯾﺮ و ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎي اﺳﺘﻌﻼﯾﯽ ﺳﻨﺖ ﺑﺮاي ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه:ﺮت ﺟﻨﯿﻔﺮ ا. ﻫ ﻣﺘﺮﺟﻢ: ﺣﺴﻦ اﺣﻤﺪي زاده ﻟﯿﻨﮏ در ﺗﺮﺟﻤﺎن:2 http://tarjomaan.com/archives/322 ﻣﺠﻤﻮﻋﮥ ﺗﺮﺟﻤﺎن، ﺗﻼﺷﯽ ﺑﺮاي ﺗﺮﺟﻤﮥ ﻣﺘﻮن ﺑﺮﮔﺰﯾﺪة ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ اﺳﺖ. ﺗﺮﺟﻤﮥ ﺻﺪاﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﻨﯿﺪه ﺷﺪه اﻧﺪ و اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺠﻮر، اﻣﺎ ﺑﺪﯾﻊ و راﻫﮕﺸﺎﯾﻨﺪ. ﻫﺪف ﻣﺎ، ﻏﻨﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪن ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ اﻧﺘﻘﺎدي و ﮔﻔﺘﮕﻮﯾﯽ اﺳﺖ، ﺑﺮاي ﻫﻤﺮاﻫﯽ ﺑﺎ ﻣﺎ، ﻣﺘﻦ ﻫﺎي ﻣﻨﺎﺳ ﺒﯽ را ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺪ، ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد دﻫﯿﺪ، ﯾﺎ در ﺗﺮﺟﻤﮥ آن ﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﺮﺟﻤﺎن ﻫﻤﺮاه ﺷﻮﯾﺪ. ﭘﺴﺖ اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﺗﺮﺟﻤﺎن:[email protected] ﺟﺰء ﯾﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﺘﻦ، ﺑﺮاي ﻣﺆﺳﺴﮥ ﺗﺮﺟﻤﺎن ﻣﺤﻔﻮظ اﺳﺖِ اﻧﺘﺸﺎرِ ﺣﻖISSN: 2345-282x

Transcript of Alasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-Transcendental Standards of...

الرّحیمالرّحمنِاهللاِبِسم

Alasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-TranscendentalStandards of Justification

Author: Jennifer A. HerdtSource: Herdt, J. A. (1998). Alasdair MacIntyre’s “Rationality of Traditions” and Tradition-Transcendental

Standards of Justification. The Journal of religion, 78(4), 524–546.

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«جنیفر ا. هرتنویسنده:

زادهاحمديحسنمترجم:

2http://tarjomaan.com/archives/322لینک در ترجمان:

هایی که اند و اندیشهشدهشنیدهکه کمترصداهاییانسانی است. ترجمۀعلومبرگزیدةمتونترجمۀبرايتالشیترجمان،مجموعۀبی را که هاي مناسمتنهدف ما، غنا بخشیدن به تفکر انتقادي و گفتگویی است، براي همراهی با ما، .مهجور، اما بدیع و راهگشایند

[email protected]ترجمان:پست الکترونیکی. ها با ترجمان همراه شویدترجمۀ آنیا در شناسید، پیشنهاد دهید، می

حقِ انتشارِ جزء یا تمام متن، براي مؤسسۀ ترجمان محفوظ استISSN: 2345-282x

2

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

یعنی در حدود شرایط -تجربه بشري را پذیرفت 1توان تاریخمندياینتایر، این بحث او است که میترین وجوه اندیشه مکیکی از جذاب2ها، به عینیتاما در کنار آن، با طرح ادعاهایی درباره عقالنیت سنت-کرداندازهاي محدودمان زندگی خود و در افق چشمخاص

دهد و بسیاري از فیلسوفان اخالق گروي را پیشنهاد میبدون نسبی3باوري و مبناناگرويِاینتایر، تاریخق هم قائل بود. مکعقالنیت و اخالي، تبیین انتقادي گروبویژه در رد نسبیاینتایر در مواضع مختلفی از بحث، رسد مکمعاصر از طرفداران این دیدگاه هستند. اما به نظر می

رسد یکی از میسان، به نظرکند. بدینهایش درباره وابستگی سنت به عقالنیت عملی را نقض مییسم را تضعیف و ادعاخودش از لیبرالر که در ادامه استدالل . همانطوروبروستتناقضاتیباگروي،نسبیبهاوۀگرایاناینتایر، یعنی پاسخ تاریخیترین نقاط تفکر مکمؤثر

توان حل کرد که در کنار معیارهاي وابسته به سنت و معیارهاي مستقل از سنت، جایگزین در صورتی میکرد، این تناقضات را خواهمزین سومی اینتایر چنین جایگکنم که مکبراي عقالنیت عملی. هر چند گمان نمی» استعالیی سنت«سومی را بپذیریم: امکان معیارهاي

هاي کننده وجود دارد که بیانگر چنین دیدگاهی است. اشارهاي تعیین، نکته»4نیت؟عدالت چه کسی؟ کدام عقال«را بپذیرد، اما در کتاب توان یافت. به عقیده می» 6اصول نخستین، غایات نهایی و بحثهاي فلسفی معاصر«با عنوان 5او در مارکت1990بیشتري هم در سخنرانی

هاي اخالقی از سنتاشگرایانهگروي، تبیین تاریخیهمراه با رد نسبیمن این بهترین فرصت او در یافتن مسیري عاري از تناقض است تا را ارائه کند.

گروي یاینتایر براي رد نسباند که طرح مکمتذکر شده-ها همزمان هواخواه او هم هستندکه برخی از آن-اینتایر بسیاري از منتقدان مکري تاینتایر روایت گستردهبا اشاره به اینکه مک7به عنوان نمونه، جان گانمنو تاکیدش بر وابستگی عقالنیت به سنت، خودمتناقض است.

ا مند از این امر وجود ندارد که چگونه این فراروایت بتبیینی نظام«کند که ها را دربرمی گیرد، اظهار میکند که همه سنترا ترسیم میازآن،درونرواییهايسنتدیگرۀآید که چگونه احاطمیسنت خاص خودش هماهنگ است، همچنین سخنی از این امر به میان ن

1 Historicity

2 objectivity

3 nonfoundationalism

4 Whose Justice? Which Rationality

5 Marquette

6 First Principles, Final Ends and Contemporary Philosophical Issues

7 Jon P. Gunneman

3

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

شود که ادعاي صوريِ متذکر می10. ال. گرگوري جونز9»کنداند، اجتناب میکه به زعم او غیرممکن8ايسنتیمیانهايقضاوتبرخیان دیگر، او ناسازگار است. به بیاینتایر درباره کیفیت روایی حیات بشري از حیث حیات بشري، با ادعایش درباره سنت/اجتماعمک

کند که (دست کم در صورتبندي آشکار آن) مختص به هیچ سنتی نیست؛ با وجود این، او بر آن است تا اي مطرح میادعاي صوريشناسی اختصاص به سنت دارد... بدین سان روشن نیست که اساساً بتوان دانست که حیات بشري از حیث حیات ادعا کند که معرفت

و پیتر جی 13، جفري استوت12از میان دیگر منتقدان، انتقادات مشابهی نیز توسط ماکس استکهوس«11شري، صورت روایی دارد یا نه.ب15مطرح شده است.14مهل

اینتایر به طور کامل درك و فهم نشده است. بسیاري از کسانی کهرسد که استلزامات ناسازگاري در اندیشه مکبا وجود این به نظر میی منظورشان اند، چنانکه گویها را در حاشیه و بطور اتفاقی مطرح کردهاند، این ناسازگارياینتایر شدهها در اندیشه مکمتذکرِ ناسازگاري

اند اي هستند که صرفاً باید مرتب و منظم شوند. در میان آنهایی که به این نتیجه رسیدههاي فرعیاین است که این انتقادات، شاخ و برگاینتایر تا چه اندازه اینتایر باید تصحیح شود، درباره اینکه اندیشه مکهایی از اندیشه مکها بدین معنی است که بخشه این ناسازگاريک

هایش درباره اینتایر باید بپذیرد که حتی ادعاهاي بسیار متفاوتی مطرح است. به زعم جونز، مکو در چه جهاتی باید تصحیح شود دیدگاهاینتایر باید بپذیرد که استوت بر این باور است که مک16گیرد.روایی حیات بشري، سنت هنجاري خاصی را پیش فرض میکیفیت

من استدالل خواهم کرد که بهترین راه حل این تناقضات عبارت 17گیرد.عقالنیت، سنتی کامالً منسجم و هماهنگ را پیش فرض نمی

8 cross-traditionan

93: 1994، سالنامه انجمن اخالق مسیحی، "اخالقیدیدگاه هابرماس و مک اینتایر درباره فراگیري "جان پی. گانمن، 9

10 L. Gregory Jones

58): 1987(الهیات جدید ، "دیدگاه السدیر مک اینتایر درباره روایت، اجتماع و زندگی اخالقی"گرگوري جونز، 11

12 Max Stackhouse

13 Jeffrey Stout

14 Peter J. Mehl

در راه دیار: دیدگاه مک اینتایر "؛ جفري استوت، 204): 1992(18مجله نقد و بررسی مطالعات دینی ، "مک اینتایر: شرحی مختصر و ارزیابیالسدیر "بنگرید به: ماکس استکهوس، 15نشریه اخالق، "اخالقی و ارزیابی آنهاغروب مدرنیته: دیدگاه مک اینتایر و میتچل درباره سنت هاي"؛ پیتر جی. مهل، 221): 1989(69نشریه دین، "درباره جامعه لیبرال و تاریخ اخالق

.23): 1991(19دینی59جونز، 16

232، "در راه دیار"استوت، 17

4

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ند که به توانند چیزهایی باشبر سنت و معیارهاي مستقل از سنت. معیارهاي عقالنیت عملی میتر رفتن از معیارهاي مبتنی است از فراآیند بدون اینکه وابسته به سنت باشند، بدین معنی که الزم نیست براي ارزشمندیشان لحاظ تاریخی در زمان و مکان خاصی پدید می

تند که به خودي ها معیارهایی هستایر دلیلی است بر این باور که برخی از ایناینوابسته به سنت خاصی باشند. به عالوه، استدالل خود مکی هستند ها معیارهایها هستند. اینهایی براي امکان آنها و نیز زمینهاند که سازنده این معیارهایی شکل گرفتهخود، درون ساختار سنت

نامم. که من معیارهاي استعالیی سنت میخواهم پرداخت. » هاعقالنیت سنت«اینتایر بر معیارهاي مستقل از سنت و جایگزین پیشنهادي او یعنی ه انتقادات مکدر ادامه، من نخست ب

ها، سخن خواهم گفت، و استدالل خواهم کرد هاي عقالنیت سنتهاي تاریخی تخیل همدالنه، یعنی یکی از مؤلفهسپس از سرچشمهها، عقالنیت رسد در آناي است. من آنگاه به مفاهیم مهمی خواهم پرداخت که به نظر میديکه اتفاقاً این مؤلفه، فضیلت لیبرالِ کلی

اینتایر اشاره اینتایر به جاي آنکه وابسته به سنت باشد، مستقل از آن است. در اینجا من به صورت بندي مهمی از سوي مکهاي مکسنتر واکنش به نسبی گروي نامید، و تأملی خواهم داشت در این باره که کارآیی د» استعالیی سنت«توان آن را معیارهايخواهم کرد که می

اینتایر مستلزم چه چیزهایی است. و امکانپذیري رویکرد مک

1اینتایر بر فرهنگ دموکراتیک لیبرال مدرن به خوبی شناخته شده است، به همین خاطر من فقط به طور خالصه به آن اشاره نقد مک

ده اینتایر از واژه لیبرال اشاره کنیم. او به طور کلی این واژه را دربرگیرنر ابتدا شایسته است که به استعمال گسترده مکخواهم کرد. دداند. من دست کم در ابتدا، از کاربرد او استفاده خواهم کرد اصطالحات غالب در اندیشه و عمل غربی از دوره روشنگري به بعد می

این بود که ویژگی جوامع لیبرال » 18در پی فضیلت«اینتایر در اینتایر هستم. تشخیص مکی نقد درونی مکچرا که در اینجا من در پها هیچ معنایی از خیر عمومی مشترك، یعنی غایتی که ادعاهاي اخالقی رقیب را پایان، چرا که آنمدرن عبارت است از اختالفات بی

ها به دوره روشنگري در پی معیارهاي مستقل از سنت براي توجیه بودند، و از این رو آنمتفکران19توان با آن ارزیابی نمود، ندارند.می

18 After Virtue

نشان داده خواهد شد.AV) در ارجاعات بعدي به این اثر، عنوان این اثر به صورت 1984، ویراست دوم (انتشارات دانشگاه نوتردام، در پی فضیلتالسدیر مک اینتایر، 19

5

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اینتایر مک22.»بسیار کم مایه و ناکافی براي پشتیبانی از مقصود«بردند. اما نتیجه، مفاهیمی بود پناه می21نظرۀو اجتناب از ارائ20کلیتهاي مختلف با عالیق متفاوت اي را فراهم آورد که گروهواهد اصول عقالنیخنویسد در دوران معاصر، فلسفه اخالق تحلیلی، میمی

آورند اما هیچ امر مورد توافقی ندارد که برمسأله این است که فیلسوفان اصول عقالنی متفاوتی فراهم می23بتوانند به آن تمسک کنند.آورد، در حالی که ت توزیعی، یکی به حقوق روي میهاي عدالاساس آن، این اصول ارزیابی شوند. بنابراین در حل و فصل بحث

یگر اي باشد که به طرق داي ندارد جز اینکه صورتی از جنگ داخلیدیگران به قرارداد یا میل و یا سود. در نتیجه، سیاست مدرن چارهی طرح مستقر کردن معیارهاي وقت24هاي خشونت آمیز سرکوب شوند نه اینکه حل و فصل شوند.شود، یعنی به کمک آن، نزاعدنبال می

ها ا تبدیل آنکند اما صرفاً بها را تحمل میکلی و مستقل از سنت با شکست روبرو گردد، این فقط بازار، یعنی ساختاري که همه دیدگاهکند. ها، است که از صلح محافظت میبه اولویت

با طرف و مستقل از سنت که از رهگذر آن، یک دیدگاه بتواندي بیاشود که فراهم آوردن زمینهاینتایر با دقت متذکر این نکته میمکاما او ناتوانیِ 25هاي متنازع با یکدیگر صرف نظر کند، ناممکن است.توجه به عقالنیت عملی و عدالت، از ادعاهاي رقیب، درباره سنت

طرفی ا فضاي بیداند که چنین زمینه یاي بر این امر میوياي را دلیل پسینی بسیار قدر حال پیشرفت لیبرالیسم در فراهم آوردن چنین زمینهبراي تمسک جستن به عقالنیت عملی فی نفسه (در مثابل عقالنیت عملی سنت خاصی) وجود ندارد. او در دقتی که دارد بر حق است،

هاي متنازع درگذرند، آشکارا ز سنتها بتوانند ااي مستقل از سنت وجود ندارد که از رهگذر آن، دیدگاهچرا که این ادعا که زمینهشود که وضعیت بیان این ادعا مورد بررسی قرار گیرد. چه این ادعا، خودش را ادعایی خودمتناقض است. این تناقض زمانی آشکار می

نتی معین نها درونِ سکند، و یا اینکه، این ادعا تاي مستقل از سنت مطرح کند، که با اظهار شدنش خودش را طرد میبه عنوان صرفاً زمینهنت خاص، درون این س«کننده باشد، به معناي چیزي شبیه به این است: ارزش داشته باشد، که در این مورد، این ادعا، اگر چیزي تعیین

معنی (خودشکن) است. آشکار است که این ادعا بی» اي مستقل از سنت براي داوري وجود ندارد.هیچ زمینه

20 universality

21 impersonality

نشان داده خواهد شد.WJ(در ارجاعات بعدي به این اثر، عنوان این اثر به صورت 334) ص 1988(انتشارات دانشگاه نوتردام، عدالت چه کسی؟ کدام عقالنیت؟ مک اینتایر، 22AV ،246مک اینتایر، 23

253-54همان، 24

WJ ،346مک اینتایر، 25

6

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اي را توضیح طرف بیابد یا عقالنیت عملی فی نفسههایی بیکند زمینهادعاي تجربی محدودتري است که تالش میاینتایر اما ادعاي مکرود که همچنان شکست خورده باشد. چنین بیانی، بر خالف ادعاي غیرممکن بودن، دهد که با شکست مواجه شده است و انتظار می

اقض هستند. به تر، در تناینتایر حتی با این ادعاي سادهسد برخی از پیشنهادهاي مکرمحکوم به شکست نیست. با وجود این، به نظر میهاي متنازع، صورتی مستقل از سنت در خصوصتر رفتن از ادعاي مختلف درباره سنتهایش، براي فرارسد او گذشته از انکارنظر می

اره راه حل عقالنی تناقض درست باشد، که در این صورت ادعاي رسد که یا نظریه او دربکند. به نظر میعقالنیت عملی پیشنهاد میکند، و یا این نظریه نادرست است، که در این صورت او در نشان دادن راهی براي گریز از اش درباره وابستگی به سنت را رد میتجربی

باوري به نسبی گروي موفق نبوده است. مسیر تاریخ26وید توجه کرد.گمی» هاعقالنیت سنت«اینتایر، باید به دقت به آنچه او درباره بودن در اندیشه مکبه منظور نشان دادن این خودمتناقض

رفت عقالنی ها هستند که هم پیشکند که نه معیارهاي به ظاهر مستقل از سنت، بلکه این صور عقالنیت قرار گرفته درون سنتاو ادعا میها عبارت است از پیشرفتی که پژوهشی ها را. عقالنیت سنتعقالنی از نزاع میان سنتسازند و هم بیان درون یک سنت را ممکن می

ها و رفتارهاي خاصی ها، نهادسرآغاز پژوهش، امکان تاریخی است، همراه با باور27آورد.سنتی از طریق مراحلی روشن و دقیق، پدید میه با تأمالت ها و اشخاص موثق، کچون و چراي متون، باوراز پذیرش بیاند. ویژگی نخستین مرحله عبارت است که پیوسته در حال تغییر

هاي درونی در میان مراجع سنتی و شود. ویژگی مرحله دوم عبارت است از آگاهی از آشفتگیتر، به مرحله دوم رهنمون میمندنظاماي کند، و دوباره مراجع را بگونهظیم و تدوین میها را دوباره تنهاي جدید. در مرحله سوم، سنت، باورناتوانی در واکنش به وضعیت

تا انسجام مانندها باقی میها پاسخ داده شوند، هر چند هسته برخی از باورها حل و فصل شده و کاستیکند که آشفتگیارزیابی میت پیشین مقابله کنند و به نادرستوانند باورهاي رایج را با باورهايهویت سنت را حفظ کنند. باري در مرحله سوم، اعضاي جامعه می

هوم کذب به گیرد، در حالی که مفبودن باورهاي پیشین حکم کنند. مفهوم صدق، در مقایسه با مفهوم کذب، به نحو اقتباسی شکل می

ن به به نحو مبسوط مطرح شده است و از این رو بیشتر ارجاعات معدالت چه کسی؟ کدام عقالنیت؟. تبیین مک اینتایر از عقالنیت سنت ها و پاسخ او به نسبیت گرایی در 349همان، 26) (با عالمت اختصاري) و همچنین 1990(انتشارات دانشگاه نوتردام، سه خوانش رقیب از پژوهش اخالقی عنوان آن اثر خواهد بود. این اثر شباهت هاي زیادي دارد با اثر دیگر مک اینتایر با

ن آثار در ) (با عالمت اختصاري) و به ای1990(انتشارات دانشگاه مارکوِت، اصول نخستین، غایات نهایی و بحثهاي فلسفی معاصر در موارد خاصی شباهتهایی دارد با اثر دیگر او با عنوان به انجمن فلسفی آمریکایی مالحظه کرد که با عنوان 1984جایی که بطور کامل از آنها بحث نشود، در پرانتز اشاره خواهد شد. خوانش اولیه این بحث را میتوان در نامه مک اینتایر در سال

.182-204) صص 1989راستاريِ مایک کراوز (انتشارات دانشگاه نوتردام، منتشر شده است، به وینسبیت گروي: تفسیر و مواجهه در "نسبیت گروي، قدرت و فلسفه"TRV ،116؛ همچنین بنگرید به ،WJ ،354مک اینتایر، 27

7

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

به طور منحصر «کند کهاینتایر پیشنهاد میگیرد. مکها) و متعلقات آن شکل میمثابه عدم مطابقت میان ذهن به عنوان فعلیت (نه داورياشد که ها هستند شاید موقعیتی بیایند یا الزم برسد که کسانی که درگیر این پژوهشدر تاریخ پژوهش سنتی، زمانی فرا می» «بفرديدهد یا نه؛ روشن نیست که آیا این، مرحله نظري چهارمی را شکل می28».هاي پژوهشی خودشان مطرح کننداي درباره فعالیتنظریهبه «این -گوید. حتی اگر چنین باشد، این مرحله نسبت به مراحل دیگر از احتمال بیشتري برخوردار است ایر چنین چیزي نمیاینتمک

وید اگر گاینتایر میپردازي بیابند. در هر حال، مکدهد؛ اعضاي جامعه ممکن است موقعیتی براي نظریهرخ می» طور منحصر بفرديها از آناي را بپذیریم که متفاوت از یکدیگر هستند، چرا که برخیا خواهیم توانست نظریات توسعه یافتهها چنین موقعیتی بیابند، مآن

بر تنوع مفهوم صدق تأکید خواهند کرد، در حالی که دیگران تالش خواهند کرد نشان دهند که همه کاربردهاي صدق از نشان مشترکی هایی که مستلزم نظریات و دهند، بحرانها رخ میشناسانه درون سنتهاي معرفتانبرخوردار هستند. عالوه براین، گاهی اوقات بحر

شوند، برخی شناسانه هرگز حل و فصل نمیهاي معرفتهاي قدیمی. برخی از بحرانمفاهیم جدید تخیلی هستند، نه صرفاً تأمل در دیدگاهه سنتی رقیب. ها با رجوع بشوند، و برخی از آنها از درون حل و فصل میاز آن

ها ان آنهاي مهمی نیز میپذیرد اما همچنین بر شباهتهاي پژوهش را میهاي مهم میان سنتاینتایر تفاوترسد مکبنا بر این به نظر میاص یا هاي خکنند، همینطور در آشفتگیها در مراجع خاصشان، متون محوریشان و مناسکشان با یکدیگر فرق میباور دارد. سنت

ه مشترك اند. اما وجودهند، با یکدیگر متفاوتها ندارند و نیز در نظریاتی که بسط و توسعه میاي از مواجهه با آنهایی که چارهينوآورها از تقابل میان صدق و کذب، و ها و مراجع، فهم آنها از باورها از خالل مراحل روشن، برخورداي آنها عبارتند از حرکت آنآن

تا حدودي، تا آنجا که سنت پژوهش «اینتایر بر این باور است که مده درباره سرچشمه این فهم. عالوه بر این مکهاي عحتی نگرشمشترك، اگر هایی الگوهايسنتی چنین است، تمایلش بر تشخیص وجه مشترکش با دیگر سنت هاست، و در رشد و توسعه چنین سنت

29».نه کلی، پدید خواهند آمد

در پی رسد هر سنتیبه نظر می«رسد همچنان چالش نسبی گرایانه در میان باشد، چرا که هاي مهم، به نظر میگذشته از چنین شباهتهاي اي از تاریخنهایت با آن مواجه خواهیم بود عبارت است از مجموعهمسیر تاریخی خاص خودش خواهد بود، و تنها چیزي که ما در

.WJ ،359مک اینتایر، 28همان. 29

8

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

شود که هیچ راهی براي درگیر شدن در عقالنیت عملی وجود اینتایر آغاز مینسبی گرایانه از این ادعاي مکچالش30».مستقل رقیبتواند نسبت به معیارهاي سنت خاصی عقالنی باشد اما نمی«تواند یابد که چیزي میندارد جز از درون یک سنت؛ و تا این نتیجه ادامه می

را قطع کنند که هرگز یکدیگرهایی موازي توسعه پیدا میها در مسیرند که سنتها بر این باورانسبی گر31».به خودي خود عقالنی باشداینتایر کلید منحرف کردن چالش نسبی گرایانه در توجه کردن با دقت به چیزي قرار دارد که زمانی اتفاق کنند. بر طبق نظر مکنمیکند که در اینتایر استدالل می. مککندفصلوحلرقیبسنتبامواجههبارارعیاتمامۀشناسانافتد که یک سنت، بحران معرفتمی

32».گرددهاي رقیب ممکن مینزاع عقالنی و انتخاب عقالنی میان سنت«چنین شرایطی است که

ه سنت خاصی بکند تعلقی ابتدایی هاي رقیب دست به گزینش زد، کسی که احساس میبراي قرار گرفتن در وضعیتی که ازمیان سنتزبان سنت این کار مستلزم فراگیري». هاي رقیب گرددهاي بحث انگیز آن سنت پژوهشی با دیگر سنتها و نزاعدرگیر بحث«دارد، باید

رقیب به عنوان زبان دوم است و این نیز به نوبه خود مستلزم تخیل است که به کمک آن انسان خواهد توانست خودش را در باورهایی ه به هاي طبیعی و اجتماعی را آنچنانکبرند که وفاداریشان به سنت رقیب است، تا جایی که جهاند که کسانی در آن به سر میقرار دهبه طور 34دهد.ها را میاین فعالیت تخیل مفهومی همدالنه است که اجازه استدالل کردن با دیگر سنت33کنند.رسند درك مینظر می

اي تر از آنچه درون سنت خودمان است برتوانند تبیینی بهتر و راهگشاها میتا معین کنیم که آیا آن سنتدهد خاص، این امر اجازه میبنا بر این، به عنوان نمونه، سنت 35ها بگریزند.توانند از این بحرانها خودشان میشناسانه داشته باشند، و نیزآیا آنهاي معرفتبحران

شده چرا فرهنگ لیبرال مدرن گرفتار اختالفات الینحل (یعنی فقدان مفهوم مشترکی از خیر بشري)تومیستی شاید بتواند تبیین کند کهدفاع بیها درباره اصول نخستین، تومیسم را براي دیوید هیوماست، و نیز اینکه چرا عصر روشنگري بر تومیسم سایه افکنده است (تردید

این سایه افکندن غیرضروري و قابل تغییر است (استلزامات روشنگري براي توجیه اصول جلوه داده است) و نیز شاید بتواند نشان دهد که اند). نخستین، نادرست بوده

361همان، 30

352همان، 31

همان. 32TRV ،114و 395همان، 33

WJ 395مک اینتایر، 34

146و TRV 125و نیز بنگرید به 365همان، 35

9

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ها باشد، شایسته هاي میان سنتاینتایر که هیچ منبع مستقل از سنتی وجود ندارد که شایسته سامان دادن به نزاعبا توجه به این ادعاي مکها صدق گیرد؟ گذشته از اصرار او بر اینکه سنتشکل می36در کدام سنت این تخیل مفهومی همدالنهاست این پرسش مطرح شود که

خی از این منابع اینتایر براي ما تبیینی تاریکنند، مکنویسند بیان میهایشان میاي که تاریخهایشان را با قدرت صحت و تبیین گريادعاتوان تا توماس آکوئیناس و در نتیجه تا سنتی که او کند که ریشه تخیل همدالنه را میمیاو در جایی اشاره37کند.ارزشمند ارائه نمی

هایی است که در نزاع و بحران با کند که خاصِ سنتپرچمدار آن است ردیابی کرد. او در این سیاق، مراحل دیگري را ترسیم مییکدیگر هستند:

ه نخست (توصیف ادعاهاي سنت رقیب بر حسب اصطالحات خودش) به مرحله دوم هاي رقیب، مشکل عبور از مرحلدر نزاع میان سنتلزم هاي سنت خودمان را تبیین و حل و فصل کند)، این است که این امر مست(بحث از اینکه آیا سنت رقیب منابعی دارد که بتواند کاستی

قیبشان را است تا بتوانند نظریات، استدالالت و مفاهیم رقریحه منحصر بفردي از همدلی و نیز بصیرت عقالنی براي مدافعان چنین سنتیته، از منظر اي شایساي نشان دهند و باورهاي خودشان را دوباره بگونهاي فهم کنند که بتوانند خودشان را از چنین منظر بیگانهبگونه38اگوستینوسی و ارسطویی دیده نشده است.هاي هاي نادري در مواجهه میان سنت. چنین قریحهکنندتوصیفرقیبسنتۀبیگان

ي این کتاب گیراینتایر در نتیجهها برخوردار است. در اینجا باید به دو مطلب توجه نمود. نخست اینکه، هر چند مکاما آکویناس از آني و فرهنگی سئولیت فکرگوید که گویی تخیل مفهومی همدالنه چیزي است که هر یک از ما براي حفظ و بقاء آن، ماي سخن میبگونه

کند، یعنی چیزي خوش اقبال، نه چیزي که باید پرورش یابد. دوم اینکه، در طی اي نادر تلقی میداریم. او در اینجا آن را چونان قریحهاس رسد آکوینر میکند که به نظاي توصیف میاینتایر ارتباط آکویناس با سنت آگوستینوسی و سنت ارسطویی را بگونهکتاب، مک

ۀرسد مستلزم چنین قرایح همدالننویسد، چیزي که اساساً به نظر نمیداراي عضویت دوگانه بوده است. او از درون دو سنت رقیب میکند در هر حال، روشن است که آکویناس به نقش تخیل همدالنه در این فرایند توجهی ندارد، و به صراحت تالش نمی39.باشدشگفتی

36 Empathetic conceptual imagination

WJ 403مک اینتایر 37

167همان، 38

ا تخیل ببرخورداري از مفاهیم فرهنگ بیگانه در این زبان دوم، که". مک اینتایر با دقت در تمایز میان این دو پدیده (عضویت دوجانبه و آموختن زبان دوم) می گوید 168همان، 39گانه زمانی بستن مفهومی از یک فرهنگ بیمفهومی شکل گرفته است، از جهات مهمی تفاوت می کند با برخورداي از مفاهیمی که اصالتاً در فرهنگ خودمان مطرح هستند... تنها راه بکار

داشته باشد. ما از چنین مفاهیمی برخوردار هستیم بدون اینکه بتوانیم آنها را در معناي است که یک بازیگر در ایفاي نقشش ممکن است چیزهایی بگوید که خودش در واقع به آنها باور ن).395(همان، "اصلی خودشان بکار بریم، جز بصورت مقلدي نمایشی که بگونه اي سخن بگوییم که واقعا حرف و سخن ما نیست

10

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

همدالنه را توان گفت اکویناس حتی تخیلها بسط و توسعه دهد. عالوه بر این میه مثابه منبعی براي ارزیابی سنتتا تخیل همدالنه را بهایی کند، چه رسد به دفاع کردن از کاربردهاي آن. او وظیفه خود را آشتی دادن یا ترکیب کردن دیدگاهامري ضروري نیز تلقی نمی

چهار گفته و هم قدیس پولس، چنانکه هراند. فرض او بر این است که هم ارسطو درست میمتناقضداند که تنها در ظاهر با یکدیگر میاقی از فهم تاریخی، . گذشته از کورسویی اتفکندتکمیلمتنوع،هاییتبیینباصرفاًراهادیدگاهاینبایدمحقق–انجیل نیز بر حق هستند

که–وید گداند. محقق در مورد حقایق اشیاء یا درست میاش نمیتاریخی یا فرهنگیاو وظیفه خود را فهم یک دیدگاه در درون بافت و یا نادرست؛ مجموعه متفاوتی از معیارهاي توجیه وجود ندارد که از سوي دیدگاهی که -استپذیرامکانهماهنگیصورت،ایندر

تفسیر شده است فرض گرفته شده باشد. ظ اخالقی ها به لحاها یا نقطه نظرات است، همراه با این احساس که تفاوتها در دیدگاهد از تفاوتپیش فرض تخیل همدالنه، آگاهی زیا

نیم. به نظر هایی عمل کتوانیم مشخص کنیم که چگونه بدون ارجاع به چنین دیدگاهمهم هستند، یعنی این احساس که ما به آسانی نمیتعارضات،ازايمجموعه–رخ داده است 17و 16اي مالل آور دینی در قرون من این چیزي است که (دست کم در غرب) در پی جنگه

. این به وجود شودنمیدیدهاینتایرمکبیاندروضوحبهکهشود،میناشیغیرمتفکرانهاختالفاتازکهتعارضاتیبیشترینهمچونرا به مثابه راه حل در نظر گرفت. براي اینکه بتوانیم نه فقط با رقبا 40شود توانصورتی از تعارض مربوط است که براي آن، دیگر نمی

ها هاي مختلف آنها همکاري کنیم، باید تالش کنیم تا دیدگاهدر صلح و آرامش زندگی کنیم بلکه همچنین در فعالیتهاي خاصی با آنخارجی یعنی عصر تالش براي پذیرفتن وجود فرهنگهايکند، را درك نماییم. این همچنین با تبعات عصر اکتشاف نیز ارتباط پیدا می

ها، و پدید آمدن آگاهی تاریخی، که در آن تالش شد تا با خود گذشته به مثابه کشوري خارجی برخورد شود. این در آن سوي دریاتا هم ذات پنداري شود، از همدردي و تخیل همدردانه امر در تفکر روشنگري در صور مختلف و تحت نامهاي گوناگون آشکار می

اینتایر، مک» تخیل همدالنه«). بدین سان اگر من درست بگویم، Verstehen) و فهم (Einfiihlungتخیلی، همدلی، همدردي (غم هاي لیبرال در پیوند است. علی رجوید) است که با غایات و دغدغهاینتایر از آن بهره میمفهومی لیبرال (به معناي وسیعی که مک

هاي کی از فضیلتتوان آن را یاینتایر شدیداً مبتنی است بر چیزي که میدات او از لیبرالیسم، مؤلفه کلیدي عقالنیت روایی مکهمه انتقااصلی لیبرالیسم دانست.

40 force

11

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

هاي هیوم و آدام اسمیث بودند. در نظر هیوم، گسترش فهم همدالنه آشکارا با هاي فلسفی مهم درباره همدردي، بحثنخستین بحثاما به نظر 41هاي تفرقه برانگیز، و نیز تعیین حد و مرز این منابع، در پیوند است.الش در جهت قرار دادن منابعی براي آرام کردن نزاعت

اینتایر درباره تخیل همدالنه حاکی از این است که او بسیار وام دارِ سنت هرمنوتیک آلمانی بویژه ویلهلم دیلتاي و هانس من سخنان مکاست، Einfiihlung(همدلی) ترجمه مستقیم واژه آلمانی empathyگئورگ گادامر، و مفاهیم همدردي و فهم است. واژه انگلیسی

وضع شده است. این معادل گذاري، مطلب قابل توجهی در زمینه ترجمه و وام sympathyین واژه براي سخن گفتن درباره که خود ارسد ترجمه ، و دیگر به نظر نمیsympathyشناختی، دقیقاً متناظر است با به لحاظ معنیMitleidگیري مفهومی است. واژه آلمانی

ها، گرااز سوي تاریخEinfiihlungدر بریتانیاي کبیر در اواخر قرن هجدهم، از این رو sympathyمناسبی باشد براي نحوه استعمال همان شفقت منفعالنه بود، و با سانتیمانتالیسم sympathyدر این میان، در سنت انگلیسی 42ها و منتقدان لیبرال مدرن وضع شد.رومانتیک

هاي فعال رومانتیکی تخیل همدالنه پیوند پیدا کرد، و سپس تخیل به شخصه جنبهکه چندان نام و جایگاه خوبی نداشت، و با مفهومبهشناسانه،معنیتغییراتاینۀدر نتیج43ها را از عملِ سخت فهمیدن به لحظه رازآمیز انتقال، تغییر داد.همدلی را اخذ نمود اما این جنبه

وضع گردید. همه empathyِ آلمانی را تصویر کند؛ از این رو، Einfiihlungبتواند به خوبی sympathyدیگرکهرسیدنمینظرسازد. به طور کلیهاي پس و پیش، ما را متوجه حاصلخیزي این تأمالت در طول دو و نیم قرن گذشته میها و ترجمهاین واژه سازي

قول کنند اما همزمان با باور به امکان معدا میها و تصورات مختلف درباره زندگی نیک ارتباط پیاین مفاهیم با اختالفات در دیدگاهکنند اي که مستلزم همزیستی مسالمت آمیز باشد. بدین سان، این مفاهیم با چیزي ارتباط پیدا میها ارتباط دارد به گونهساختن این دیدگاه

نامد. اینتایر آن را طرح لیبرال میکه مکنانکه فهم ما از پروژه دهد، چت لیبرالیسم قرار دارد، فهم ما از چیستی لیبرالیسم را تغییر میالتفات به اینکه ریشه تخیل همدالنه درون سن

، منابعی گوید علت همه مشکالت باشد. با وجود ایناینتایر میرسد لیبرالیسم آنطور که مکسازد. به نظر نمیاینتایر نیز متحول میمک

).1997(انتشارات دانشگاه کمبریج، هیوم دین و تفرقه در فلسفه اخالق بنگرید به کتاب من با عنوان 41درك همدالنه از گذشته. هردر، در مقایسه با تمسک مک اینتایر به –به عنوان نمونه، یوهان هردر بر این امر اصرار دارد که براي دست یابی به فهم تاریخی، باید همدلی را تقویت نمود 42

دربرگرفتن نسبیت گروي بنیادي که مک اینتایر از آن فاصله می گیرد، قضاوت هاي گذشته را بی اعتبار کرده است. بنگرید به آیزا تخیل همدالنه، بر این باور است که فهم همدالنه با . 206-12) 1976(نیویورك: ویکینگ، ویکو و هردر برلین،

: در میان سخنان رمانتیک تري که ریشه در قرن گذشته دارند 144-64): 1945(12تاریخ ادبیات انگلیسی ، "تخیل همدالنه در نقدگروي انگلیسیِ قرن هجدهم"والتر جکسن بِیت، 43علق، هم ذات قیقتر، با واقعاً وارد شدن در متگفته شده که تخیل، با تالشی در جهت شهود همدالنه، می تواند در سدي نفوذ کند که مکان، بین او و متعلقش برقرار کرده است، و به سخن د

راهم می آورد. پنداريِ گذرا اما کاملی با آن را ف

12

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ی آورد. اما شاید این چیز خوبهاي مختلف را فراهم میبرقراري گفتگو میان سنتچون تخیل همدالنه را پدید آورده است که امکاناي و به منابع مفهومیرسد یک لیبرال باشد،اینتایر اکنون به نظر میباشد که لیبرالیسم دیگر کامالً عاري از فضیلت باشد، چرا که خود مک

اند دلبسته باشد. که درون لیبرالیسم توسعه یافتهاز پژوهش ها یکسره از تبیین آکویناسکند که تبیینش از عقالنیت سنتاینتایر ادعا میرسد در مواردي مکاست که به نظر میدرست

ایر اینتتر از پژوهش پرس و جوي جدلی است. به عالوه، خود مکاما تمسک او به تخیل همدالنه فرا44شود.پرس و جوي جدلی ناشی میالزم » میستیابزارهاي غیرتو«دو گروه نتوانند درباره چگونگی حل و فصل اختالفاتشان به توافق برسند، کند که آنگاه کهاظهار می

رس هاي پشود که از ارسطو و آکویناس، در به کار گرفتن هر یک از استراتژيخواهد بود. در چنین موردي، به ما این اجازه داده نمی45اند.هاي رقیب در یک بحث، هنوز آن را مطرح نکردهتمسک به آنچه که همه گروهاي پیروي کنیم که متکی هستند بهو جوي جدلی

سازد چرا یک گروهی که گروه دیگري با آن مخالف گري که روشن میشناسی است، یعنی روایت ویرانآنچه مورد نیاز است، تبارها بدین سان، عقالنیت سنت46اند.رها کرده و طرد نمودهکنند آن راها ادعا میتواند واقعاً بدون چیزي فعالیت کند که آناست، نمی

هایی است که از آکویناس، رسد ترکیبی از مؤلفهباشد؛ بلکه به نظر میمحصول هیچ سنتی نیست، چنانکه محصول سنت تومیستی نیز نمیاند. لیبرالیسم و پست لیبرالیسم اخذ شده

شودگی اینتایر به تسامح و گتر در تحلیلش از مکتوجه خواهم نمود، خانم جین پردر حالی که من به فضیلت لیبرال تخیل همدالنهها پیش فرض نظریه شود که آنمتذکر می» هاي لیبرالِ کالسیکفضیلت«ها با عنوان نسبت به کثرت گرایی توجه نموده و با نام نهادن آن

کند تا چیزي را شفاف سازد که او آن را مشکل ا بدین جهت بیان میتر این نکته رپر47اینتایر درباره عقالنیت و حقیقت هستند.مکند که هر چند کمعانی بسیار متنوعی دارد و ادعا می» لیبرال«دهد که کند. او کامالً به درستی نشان میشناسانه صرف تلقی میاصطالح

ع امکان رسیدن به رو، یعنی کسی که مدافثابه شخصی میانهاینتایر به معنایی که او خودش در نظر دارد لیبرال نیست یعنی لیبرال به ممکی که علوم هایها را داوري نمود، اما او در سنت پراگماتیستطرفی است که با آن بتوان عقالنیت و حقیقت همه ادعامعیارهاي سنتیِ بی

.EP ،51-48و 125و 117، صص TRVبنگرید به مک اینتایر، 44.EP ،56مک اینتایر، 45.59همان، 46. 516): 1993(73، نشریه دین، "گشودگی و الزام: تأمل اخالقی به مثابه پژوهشی بر پایه ي سنت، در آثار اخیر مک اینتایر"جین پرتر، 47

13

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اینتایر را به راحتی بتوان متهم کرد. او شوم مکیاما من متقاعد نم48اند، لیبرال است.طبیعی و اجتماعی، تأمالت اخالقیشان را شکل دادهکند لیبرالیسم غالباً نادرست است. امیدوارم این ها، بدان معنی لیبرال است که ادعا میدر موارد خاصی در بحثش از عقالنیت سنت

مطلب در ادامه روشن شود.

2درونازعنیی–من استدالل کردم که تخیل همدالنه، مفهومی لیبرال است. در این معنی، تخیل همدالنه بوضوح وابسته به سنت است

رسد این مفهوم در مقایسه با امکان به کار بردن آن در هر سنتی (دست کم هر سنتی که . اما به نظر میگیردمیسرچشمهخاصیسنتوجه نمودیم، یعنی به ها تهاي عقالنیت سنتتر که به ویژگیهاي متنازع داشته باشد)، چندان مهم نباشد. پیشارتباط کافی با دیگر سنت

ه ها به مثابه چیزي حضور داشتند کدهند، مالحظه نمودیم که این ویژگیها را میهایی که اجازه انتخاب عقالنی در میان سنتویژگیرسد استفاده هایی که به شکلی دیگر، در توافق گسترده با یکدیگر هستند. به نظر میسنتهاي مختلف هستند،در دسترس اعضاي سنت

گیرد، را فرا میبندد، زبان رقیبکردن از این روند، مبتنی بر حل و فصل قبلی چنین اختالفاتی نباشد؛ انسان تخیل همدالنه را به کار میگوید تایر میاینشناسانه ارائه کند. شبیه آن چیزي که مکهاي معرفتراي بحرانتواند بکند که سنت/زبان میو به راه حلی توجه می

ک رسد این راه حلی براي حل و فصل اختالفات باشد بدون تمساند، به نظر میهاي پس از آن در پی آن بودهمتفکران روشنگري و لیبرالمشترکی از خیر. » يپیچیده«به مفهوم

ایز میان منشأ و اعتبار، توسل جوییم؛ هر مفهومی که درون سنت یا زبان خاصی تدوین گردد، وابسته به در اینجا خوب است که به تمکه از آن همان سنتی استتوان چنین نتیجه گرفت که اعتبار مفاهیم صرفاً درسنت است یعنی منشأ آن سنت است. اما از این امر نمی

هایی است که اینتایر این مفهوم براي حل و فصل نزاعسته به سنت باشد، چرا که به نظر مکتواند واباند. تخیل همدالنه نمینشأت گرفتهها که لیبرال هستند، نیستند. عالوه بر این، براي اینکه بدرستی هر گونه نزاعی میان دو سنت را حل و فصل کنیم، درگیر سنت لیبرال و آن

ها باشد، نه صرفاً براي سنتی که این مفهوم ممکن است از آن نشأت گرفته باشد. تخیل همدالنه باید رویکرد معتبري براي هر دوي آن

، 267): 1991(27مطالعات دینی "ایمان و عقل: تأمالتی درباره پژوهش مک اینتایر در باب سنت"ن نیز شبیه این مطلب را بیان کرده اند: ایان مارخام، در . دیگرا523-24همان، 48ایر به خاطر متذکر ی رسد که او بر این باور باشد که مک اینتاستدالل می کند که التزام مک اینتایر به تساهل و گفتگو میان سنت ها مرهون لیبرالیسم است، هر چند بر خالف پرتر به نظر نم

در) هر چند از اینکه خود مک اینتایر را لیبرال بداند دست نگه می دارد، متذکر می شود که آنچه در هر دو کتاب 229و 227شدن این نکته از او تشکر کند. جفري استوت (در راه دیار، )castigation-by-lumping("گوشمالی همراه با تحمل کردن"اصلی لیبرالیسم تلقی می شود عبارت است از کارکرد عدالت چه کسی؟ و پی فضیلت

14

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ها ها منجر به نتایج نسبی گرایانه شود، یعنی در نشان دادن اینکه از طریق عقالنیت سنتدر این بحث که الزم نیست گریزناپذیري سنتقل از رسد با ارائه راه حل کلی معتبر مستاینتایر به نظر میمکهاي مختلف دست به گزینش زد،توان به نحو عقالنی از میان سنتمی

سنت، دچار تناقض گویی شده است. اما شاید او با این بیان از خودش دفاع کند که او هیچ معیار مستقلی براي توجیه عقالنی ارائه نکرده ان دیگر، توان نسبت به یکدیگر ارزیابی کرد. به بییهاي رقیب را ماست. او صرفاً به طور کلی بیان کرده است که چگونه دعاوي سنت

که در اي استاو روندي صوري را توصیف کرده است، نه اینکه معیارهاي اساسی توجیه را تدوین کرده باشد. تخیل همدالنه مؤلفهزبانآندرونازودخۀشناساني معرفتهاشود؛ عالوه بر این باید به زبان دوم نیز تسلط پیدا کرد، و به بحراناین روند به کار گرفته می

باید از . اما معیارهاي واقعیکندفصلوحلراماشناسانهمعرفتهايبحرانتواندمیسنتآنچگونهکهکنیمبررسیوبنگریم،دومسنت خاصی اخذ شوند که درگیر نزاع هستند.

هاي مختلف به این روند تمسک جویند تا تکلیف اختالفاتشان را روشن کنند، معیاري فراهم خواهد آمد که محدود به اما اگر سنتغیرکهچرا–اینتایر را مشاهده کرد توان طنز نظریه عقالنیت مکاي و کلی. به وضوح میسنت خاصی نیست، حتی در سطح آئین نامه

ر روشنگري اندیشمندان عص«اینتایر، تواند از لیبرالیسم بر آید؟ بر طبق نظر مکچه کار دیگري میاي،نامهآئینیاصوريحلیراهازدیدگاه خاصی درباره حقیقت و عقالنیت دارند، دیدگاهی که در آن، ضامن حقیقت روش عقالنی است و روش عقالنی به اصولی

ها اینتایر درباره عقالنیت سنتتوان گفت نظر مکآیا می49».کندرا انکار نمیها جوید که هیچ انسان عاقل ژرف اندیشی آنتمسک میاي مطرح شده است؟ همان روش عصر روشنگري است که به نحو تازهصرفاً

ود سنت خي] معیار یا اصلی کلی براي عقالنیت دانست: وقتی سنت ب بتواند بر طبق معیارهاي توان [ارائهاینتایر را میروند فعالیت مکاي ارائه کند که سنت الف با آن روبروست، و سنت ب با بحرانی مشابه روبرو الف، تبیینی محکم و روشنگر از بحران معرفت شناسانه

50نباشد، در اینجا عقالنیت مستلزم آن است که اعضاي سنت الف عقالنیت برترِ سنت ب را بپذیرند. من این اصل را اصل عقالنیت

ب باید شناسانه سنتاینتایر، اعضاي سنت الف در حل وفصل بحران معرفتنجا مشکالتی روجود دارد: بر طبق نظر مکنامم. در ایمیها باید در قضات درباره استحکام و روشنگري، معیارهاي خودشان را به مفاهیم و نظریاتی توجه کنند که خاصِ سنت ب هستند، اما آن

WJ ،353مک اینتایر، 49

50 Rationality(Rt)

15

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ها چنین معیارهاي متفاوتی خواهند داشت، او همچنین اینتایر اصرار دارد که سنتهر چند مکنخست باید متذکر شد که51بکار گیرند.اي از جامعیت هر چند ناچیز،ها همواره معیارهاي استحکام و روشنگري خواهند بود. این اشاره دارد به مرتبهکند که آن معیاربیان می

ها اینجا آنافتد؟ شاید درسرسپاریشان به سنت ب را تغییر دهند چه اتفاقی میدر میان چنین معیارهایی. دوم، وقتی اعضاي سنت الفباید از معیارهاي خودشان درباره استحکام و روشنگري به معیارهاي سنت ب منتقل شوند. اما این تغییر در معیارهاي استحکام و

ل اطر قدرت نظریات و مفاهیم سنت ب بلکه به خاطر اصتواند درست و منطقی باشد؟ نه صرفاً به خروشنگري، تحت لواي چه چیزي میتر اي متنازع فراهتر الزم است. بدون این معیار، که از سنتعقالنیت، یعنی معیار کلی عقالنیت سنت هاست که تغییر در معیارهاي خاص

رود، تغییر سرسپردگی، نامعقول خواهد بود. میاینتایر شود. این انتزاع، یکی از اهداف اولیه مکز محتواي اساسی خاصی انتزاع میهاي رویکرد صوري این است که ایکی از ویژگی

ها را هاي پژوهشیشان ارزیابی شوند انتزاع کن و سپس آنموضوعات خاصی را که باید از درون سنت» در صور لیبرالِ اندیشیدن است:تاریخیشان ها و شرایطها جداي از ویژگییعنی کسانی که به آنبر حسب توجیه پذیري عقالنیشان براي هر انسان عاقلی ارزیابی کن،

یق ارزیابی تواند از طراي را شکل خواهید داد که میاز این طریق، گفتگوي عقالنی«نویسد اینتایر میشود، و شما چنانکه مکتوجه میاما آنگاه که فضیلت عمومی 52کن است.بحث برانگیز به سوي پذیرش یا رد عقالنی یک سنت پژوهشی حرکت کند که عمالً غیرمم

که این امر مانند. به عالوه، کسیتخیل همدالنه محقق شود، موضوعاتی که باید ارزیابی شوند ضرورتاً در بافت سنتی خودشان باقی میاوت فهم یخی متفها را در فضاهاي فرهنگی و تارکند تا آنکند و تالش میرا محقق کند از فضاي تاریخی و فرهنگی خاصی آغاز می

الیتی مکانیکی ها و اصول، فعها نه با انتزاع آن افراد از سیاقشان. اساساً این مهم است که به کار بستن معیارکند دقیقاً با درك موقعیت آناي، ین نامهئها هست و در برخی دیگر نیست. اما مانند دیگر رویکردهاي آنیست، و مهارت در بکار بستن هر گونه معیاري در برخی سیاق

ص، شناسانه خاهاي معرفتتوان بدون انتزاع از بحرانها را نمیاینتایر درباره راه حل عقالنی حل و فصل نزاع میان سنتنظریه مکتواند بدون به کار رفتن در سیاق خاصی، هیچ ادعاهاي انضمامی، و معیارهاي درونی مورد بحث، بیان نمود. البته هر چند این نظریه نمی

کاهد. بحثی را حل و فصل کند، این امر از اهمیت واقعی انتزاع چیزي نمی

.364همان، 51398-99همان، 52

16

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اینتایر صود مکهمان مقچنانکه گفتم، اصل عقالنیت مستلزم این است که شخص از جایگاه فرهنگی و تاریخی خاصی آغاز کند. آیا این، همچنین هیچ جایگاهی براي پژوهش، هیچ راهی براي شود که هیچ زمینه ثابتی وجود ندارداز وابستگی به سنت است؟ او متذکر می

هاي رو به پیشرفت، ارزیابی کردن، پذیرفتن، و رد کردن استدالل منطقی جداي از آنچه توسط سنت خاصی درگیر شدن در فعالیتخی کنیم، یعنی از سیاق تاریهمان جا که هستیم آغازاین ممکن است صرفاً چنین ادعایی باشد که باید از53شود، وجود ندارد.فراهم می

برا هایش درباره وابستگی به سنت، ماینتایر از اتهام تناقض گویی در ادعاو اجتماعی و از باورهاي خودمان. اگر چنین باشد، قطعاً مکتواند از باورهاي نگیري بدین معنی نیست که کسی نتواند از این نقطه شروع، تغییر موضع دهد، یعنی خواهد بود. اما بدون شک این خرده

را اي عقالنیت عملیاینتایر گونهرسد خود مکاش عدول کند. بدین سان، این درست است اما اهمیت چندانی ندارد. به نظر میاولیهها فراهم اي از آن است، که به سنت خاصی نظر ندارد و راهی براي گزینش کردن از میان آنکند، که اصل عقالنیت، نمونهترویج می

تن کند. اما بدون تردید، این امر، به معناي جدي گرفطرفی ارائه نمیبی» زمینه ثابت«توان گفت معیار او آورد. با وجود این باز هم مییمنگرد. در کشد که در فضایی عمیق روي سکوي کوچکی ایستاده و به زمین می. کسی چیزي را به تصویر میاستثابتزمینهةاستعار

ن سکو تمسک ها، به وجود آاینتایر با ترویج اصل عقالنیت، معیارش براي عقالنیت سنتتنها معناي ممکن (نه معناي دقیق کلمه) آیا مکنجسته است؟

نی وجهی کردنش ممکن نیست، یعادعا کرده است که فراهم-هاي تجربیدرباره زمینه-رح کردن آنچه او رسد با مطبنا بر این به نظر میاینتایر با تناقض روبروست؛ او خود را درست در جایی لیبرال نشان داده است که خود مستقل از سنت براي توجیه عقالنی، گفتار مک

ه اینتایر وجود دارند کهایی در طرح مککند. این درست است که ویژگیمیهایی براي لیبرالیسم مطرح او به جِد، کیفرخواست) تخیل همدالنه درون سنت لیبرالیسم مفهوم سازي و 1دهند: (هایش درباره وابستگی عقالنیت عملی به سنت را معقول جلوه میادعا

) کسی 3و خاص باید در سیاق خود ارزیابی شوند. (هاي انضمامی) آنگاه که اصل عقالنیت به کار برده شود، بحث2ترویج شده است. (و براي خود اي که ااینتایر، براي تکمیل وظیفهدهد باید از درون سیاق خودش آغاز کند. اما عقالنیت روایی مککه ارزیابی را انجام می

تبر درون سنتی نیست که از آن نشأت ) نظریه محدود به کاربرد مع1مقرر کرده است، باید در موارد مهم زیر، مستقل از سنت باشد: (تواند جداي از هر بحث خاصی تدوین ) نظریه می3رود. (تر میهاي انضمامی درون یک سنت خاص فرا) نظریه از بحث2گرفته است. (

این نظریه طبقها. برآورد براي مطرح کردن مباحثی میان سنتاینتایر براي ما روندي مستقل از سنت فراهم میشود. از این جهات، مک

.350همان، 53

17

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

رود که همه بر این امر توافق داشته باشند که اگر سنتی در توجیه معیارهاي مشترکی براي ارجحیت یک سنت وجود دارند. انتظار میا از درون حل و ها رهایی باشد که نتوان آنهایی که سنت دیگري با آن روبروست موفق باشد بدون اینکه خودش گرفتار بحرانبحران

یی هستند ها چیزهااند، اینهاي عقالنیتشود رسیدن به انسجام و جامعیت، نشانهرد، آن سنت ارجح است. چنانکه مهل متذکر میفصل کاین معیارهاي توجیه، محدود به سنت خاصی نیستند. 54ها دست یابند.که همه پژوهشگران در هر سنتی باید بدان

ها هاینتایر هم وابسته به سنت باشد و هم مستقل از سنت، بسته به اینکه به کدام جنبنظر مکها دررسد عقالنیت سنتبدین سان به نظر میتوان توان از این بن بست عبور کرد؟ این پرسش را زمانی میاینتایر است، یا آیا میتوجه کنیم. آیا این تناقضی ساده در اندیشه مک

هومی] کند که به جاي عقالنیت روایی، [مفاینتایر اشاره میاي توجه کنیم که در آن مکماندهپاسخ داد که به نکته مهم اما معموالً مغفولتیویسم را نباید در هاي پاسخ به نسبی گرایی و پرسپکتوجه کنید که زمینه» تر از وابستگی به سنت یا استقالل از سنت را مطرح کنیم:فرا

یابیم که پیش اي بایم تدوین شده است، بلکه باید در نظریهها مواجه شدهکه با آنهایی اي درباره عقالنیت بیابیم که در سنتهر نظریهاین بیان جالب توجهی است، چرا که ما را بحثی استعالیی 55«.اند اي است که هنوز کامالً شرح داده نشدههاي پژوهشیفرض فعالیت

ید، اما به گوها سخن میکند که در این کتاب از آناصی آغاز میهاي خاینتایر بحثش را با ارجاع به سنتکند. هر چند مکمنتقل میه هاي پژوهشی است و در نتیجه از چیزي که، بگوید که پیش فرض سنتآورد و از چیزي سخن میاصطالحاتی یکسره کلی روي می

ست. نیت، نظریه استعالیی سنت ااي درباره عقال. چنین نظریهاستگرفتهقرارموجوديهايسنتچنینۀمعنایی منطقی، پیش از همی مفهوم هاي خاصهاي خاصی چون تخیل همدالنه، توسط سنتشود (حتی اگر مؤلفهاعتبار این نظریه به هیچ سنت خاصی مربوط نمی

هاي یتدارد، بطور کلی تلویحاً در فعال56سازي شده باشند). هر چند این درست است که این نظریه هیچ وجود مستقلی در سرزمین رؤیاهاتاً درون ها، بلکه ضرورپژوهشی مطرح است، اما به سنت خاصی وابسته نیست. زمینه ثابت در واقع درون سنت هاست، نه بیرون از آن

آورد که غالباً بر آن است تا ادعاهاي مربوط به وابستگی به سنت را ادعاهایی گزیرناپذیر آنهاست. این امر پاسخ پرسشی را فراهم میها ه وام دار آناند و نها را ترویج کردههایی باشند که نه این معیارتوانند در دسترس سنتچگونه این معیارهاي کلی توجیه میبنمایاند:

اند. ها بودهها بدین معنی قابل دسترسی هستند که پیش از این، پیش فرض آن سنتهستند؟ این معیار

.35مهل، 54WJ ،354مک اینتایر، 55

56 Never-never land

18

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اش من در مقالهدارد. گاناز شباهت خاصی میان رویکرد او و یورگن هابرماس پرده بر میکند،اینتایر در اینجا بیان میاعترافاتی که مکبیین آن دو هاي تمقایسه خوبی از این دو اندیشمند به عمل آورده و به شباهت«اینتایر یادگیري اخالقی در نظر هابرماس و مک» با عنوان

برماس را رد اي نوکانتی هااینتایر، هر چند اخالق آئین نامهین باور است که مکاز یادگیري و پیشرفت اخالقی اشاره کرده است. او بر ایر تلقی اي را امري گزیرناپذایم که عدالت آئین نامههاي مدرن یاد گرفتهداند که ما به مثابه انساناي میکند، ادعاي هابرماس را نمونهمی

نکته 57ه مثابه تنها راه اخالقاً مناسب براي ورود به بحث و رسیدن به تفاهم متقابل.کنیم، نه فقط به خاطر تفاهم داشتن با دیگران بلکه بند بلکه واقعاً کاینتایر رویکرد هابرماس را صرفاً به عنوان نمونه ذکر نمیمهم در آنچه من در پاراگراف قبلی نقل کردم این است که مک

رماس. به هاي استعالیی ترِ هاباند، یعنی در لحظهاصطالحات هابرماس نزدیککند که بسیار بهکار او را در قالب اصطالحاتی بیان میژوهشی وجود هاي پگوید که هابرماس درگیر توضیح دادن معیارهایی است که پیش از این به طور ضمنی در فعالیتبیان دیگر، او می

اند. داشتهنظریه در اي که هرگز نتوان گفت که اینپیش فرض گرفته است، بگونهاي اي درباره عقالنیت را هر سنت پژوهشیاما آیا چنین نظریه

دون آن هاي پژوهشی بهاي پژوهشی است، یعنی چیزي است که سنتدسترس سنت خاصی نیست؟ آیا این نظریه، شرط امکان سنتاي گراییاهم کننده واکنشی به نسبیاش درباره عقالنیت را فراینتایر نظریهتوانند وجود داشته باشند؟ هر چند روشن است که مکنمیمود که توان مالحظه نهایی میکند که کاردکردهاي این نظریه را تنها درون سنتداند که کامالً کلی است، اما همچنین پیشنهاد میمی

پرتو ها همیشه درآناند که اند، و دریافتهشناسانه را تجربه کردههاي معرفتمراحل خاصی از توسعه را پشت سر گذاشته، و بحرانماند این است که اینتایر مبهم باقی میآنچه در نظریات هابرماس و مک58هایشان براي توجیه عقالنی، موجه و مورد تأیید نیستند.معیار

ضمنی در وراینتایر به طآیا درستی این نظریات به نحو احتمالی است یا ضرورتاً درست هستند؟ آیا واقعاً چنین است که معیارهاي مکر در اینجا او را اینتایاند؟ ممکن است برخی از مخاطبان مکهاي پژوهشی هستند یا آیا چنین معیارهایی به نحو منطقی گزیرناپذیرسنت

اي دن از گونهخواهد تا در استقبال کراینتایر میتشویق کنند تا از کلیتی کامالً احتمالی در معیارهاي اخالقی استقبال کند. مهل از مکهاي او معقولیت را با دیدگاه هنجاري مناسبها و قابلیتپیروي کند؛ طبیعت تجربی بشر و نیاز59طبیعت گرایی اخالقی، از باسیل میچل

.100گانمن، 57.WJ ،364مک اینتایر، 58

59 Basil Mitchell

19

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

بخشترضایآیاشودمحافظتایدهاینازاگراست،بخشرضایتبشریتةاز خودمان بپرسیم که آیا اید» توانیمداند، و ما میمیاز چشم توانیمهاآنبهتوجهباکهعالیقیوهانیازباشیم،داشتهبشريعالیقوهانیازازفهمیتوانیممیماامراینبهتوجهباواست،

بق آن اند، خوانشی که بر طاینتایر نسبت دادهتر از مکاین را به خوانش پراگماتیستی پر«60اندازي درباره زندگی نیک بشري دفاع کرد.ها بر طبق نظر چنین مفسرانی، گسترش سنت61ها در دراز مدت.ها پرسش کنیم، و نیز از ثبات آنسنت«قابل زندگی بودن »توانیم ازمی

واهند ها زمینه مشترکی در مسائل اخالقی خهاي بیولوژیکی و اجتماعی روبروست، اما پیش بینی نشده که چه زمانی سنتبا محدودیتداشت.

ها را ها باید مراحل خاصی را پشت سر گذارد، مراحلی که آنگوید که گسترش سنتاینتایر، او میمن مکدر مقابل، بر طبق خوانش کند، و این توالی، صرفاً واقعیتی احتمالی درباره سرشت بشري نیست بلکه به محدودیتهاي منطقی ها توصیف مینظریه عقالنیت سنت

چنان سر جاي خود بمانیم و یا به جاي جلو رفتن به عقب برگردیم اما در هر شود. ممکن است (هر چند مطلوب نیست) هممربوط میهمان مسیر رو به رشد گام خواهد برداشت. بنا بر این ممکن است که متون و اشخاص مرجع، هرگز مورد بحث حال، سنت در جایی در

یا اینکه هرگز درباره شکاف میان باورهاي قدیمی و ها را تحمل کنند، وقرار نگیرند یا انیکه وضعیت جدید یا تناقضات درونی، آناي صورت نگیرد. اما اگر از مرجعیت بحث شود، این مرحله جدیدي از رشد و توسعه را به میان خواهد آورد، و جدید نظریه پردازي

پذیري تضمین تشکاف میان حمایها منطق دارد، منطقی که از توان انتظار داشت که دیگر تغییرات، قابل پیش بینی باشند. رشد سنتمیآگاهی از تغییر در باور، ما را به تأمل 62شود.زمان است، آغاز میشده، که تنها در زمان و مکان خاصی کاربرد دارد، و حقیقت، که بی

که همزمان بوداند یا دلبخواهی. این یک کاستی اخالقی یا منطقی خواهد دهد که آیا این تغییرات معقول بودهدر این خصوص سوق میباره رشد اینتایر درها رجوع کرد یا خیر. ادعاهاي مکاند و آیا باید با این وجود به آنداوري کنیم که آیا باورهاي گذشته نادرست بوده

یم) یها صرفاً تجربی یا توصیفی نیستند. تنها یک مسیر ممکن براي رشد و توسعه وجود دارد (البته اگر در کلیترین سطح سخن بگوسنتو اگر به لحاظ هنجاري سخن بگوییم، سنت باید در این مسیر به سوي جلو حرکت کند نه اینکه به عقب برگردد. حقایق تجربی درباره

.48مهل، 60.534پرتر، 61.200و TRV ،122و WJ ،364بنگرید به مک اینتایر، 62

20

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ها را آشکار ساخت، اما این به معناي تحویل به توان آناي هستند که میسرشت بشري و جامعه بشري، محدود کننده حقایق منطقیی نیست. حقیقت منطقی یا تجرب

چنین اصولی خودشان را در فرایند تاریخی توجیه پرس و جوي جدلی، محق » نویسد کهاینتایر در بحث از اصول نخستین میمکسالف تاریخیشان تر از اها تا آنجا موجه هستند که در تاریخ این سنت، با باقی ماندن فرایند بحث دیالکتیکی، خودشان را بردانند... آنمی

از این «63ه کنند.شناسانه خودشان را توجیاي نیستند که به لحاظ معرفتاز این رو چنین اصول نخستینی اصول نخستینِ خودبسندهبدانند. قامر ممکن است چنین به نظر آید که اعتبار چنین اصولی در این قرار دارد که در فرایند تاریخی توجیه دیالکتیکی باقی بمانند. اما بر طب

تواند ایند تاریخی نمیگیرند اما فراینتایر بهتر است گفته شود که هر چند این اصول در فرایند تاریخی مورد تأیید قرار میکتفسیر من از مها در پذیرش این اصول تنها در صورتی موجه هستند که چنین اصولی با استفاده از مفاهیمی ها اعتبار بخشد. درست است که انسانبه آن

قالنیتیعمعیارهايةها تجسم کننداند. اما مراحل عقالنیت سنتها) قابل دسترسی هستند موجهخودشان (انسانکه در سیاق تاریخیها باشند. آنها قابل دسترسیها در فرایندهاي تاریخی براي انسانکنند، حتی اگر آنتبارشان را از فرایند تاریخی اخذ نمیاعکههستند

گیرند. ها را پیش فرض میانضمامی پژوهش، آنهايمعیارهایی هستند که فعالیتاز این تفسیر »اصول نخستین، غایات نهایی و مباحث فلسفی معاصر«اش با عنوان اینتایر درباره اصول نخستین، در سخنرانیتأمالت مک

ه شناخت فعلی ک-دانیمبدانیم که میبدون اینکه-توانیم بدانیم ما می«کند که اینتایر در اینجا استدالل میمک64کند.بیشتر حمایت میبر 65»شناختی که اکنون داریم را به ما خواهد داد.ما مستلزم ارجاع به شناخت اصلی است که، اگر بدان نائل شویم، شناخت بعدي از

مااستقراییایاسیقیمنطقیپژوهشغایتاستقرارکهپژوهشی–اند طبق این دیدگاه، نتایج پژوهش منطقی ما از قبل در ابتدا حاضرماند، بدین معنی که باوري محفوظ میبا وجود این، صورتی از تاریخ66».استبودهمفروضماپژوهششروعنقطهدرحدوديتاباشد،

یات و دانیم، تنها از طریق صورتبندي و آزمودن فرضما در بیان اصول نخستین یا نتایج، در ابتدا کامالً موجه نیستیم. علم به اینکه میباوري تاریخی هستند. آشکار است که این با فهمی از تاریخهایی ها فعالیتآید، که همه اینفرایندهاي دیالکتیک و استقراء بدست می

بخشد و تمام معیارهاي عقالنیت چیزي جز دستاوردهاي تاریخی احتمالی سازگار نیست که بر طبق آن، این تاریخ است که اعتبار می

.WJ ،360بنگرید به مک اینتایر، 63.26بنگرید به پاورقی شماره 64.EP ،14-13بنگرید به مک اینتایر، 65.14همان، 66

21

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

ایج ها کامالً نسبت به اصول و نتانسانرا دارد چرا که تنها از طریق تاریخ است که» باوريتاریخ«نیستند. با وجود این، ارزش عنوان شوند که از ابتدا پیش فرض فعالیت پژوهشی هستند. اي آگاه میپژوهشی

اینتایر را بر آن خواهد داشت تا همچنان اصرار ورزد که همه منابع مفهومی مفهوم معیارهاي استعالیی سنت براي عقالنیت عملی، مکایم. در عین حال، او در موقعیت فائق آمدن بر چالش آید که ما در آن قرار گرفتهبدست میايما از درون شبکه تاریخی و فرهنگی

النی هاي پژوهشی هستند، بحث و انتخاب عقاي که پیش فرض سنتنسبی گرایانه خواهد بود و خواهد گفت که بخاطر معیارهاي کلیل تواند راه حلی براي حل و فصی سنت براي عقالنیت عملی، میهاي رقیب امکان پذیر است. مفهوم معیارهاي استعالیدر میان سنت

. رااشگرويغیرنسبیهموبدهدرااشنگريتاریخیبیانةاینتایر باشد و به او هم اجازتناقض در اندیشه مکذیري وابستگی درباره اجتناب ناپها و ادعایش اینتایر درباره عقالنیت سنتها میان نظریه مکدیگر شارحان در واکنش به تناقضاتی که آن

ر حالی که اجتناب اند، دها را رد کردهاینتایر درباره عقالنیت سنتاند. نخست، برخی نظریه مکهاي متفاوتی پیمودهاند، راهبه سنت یافتهاش از یحیدر بازسازي مسداردرسد این مسیري باشد که جونز در آن گام بر میاند. به نظر میناپذیري وابستگی به سنت را پذیرفته

توان دهد میاینتایر در در پی فضیلت، تنها از طریق حکایت تاریخ کلیساست که نجاتی را که خداوند وعده آن را میموقعیت مکتوان تصور نمود. اما شناخت این امر مهم است که بر طبق این دیدگاه، درك کرد، و نسبت کلیسا با مسلک سکوالر را بدرستی می

ها اینتایر درباره عقالنیت سنتاگر نظریه مک«67یت سنت مسیحیت شایسته است که محوریت جامعه را شرح دهد، نه برعکس.روانادرست باشد، او با نشان دادن امکان عقالنیت عملی مستقل از سنت، دچار تناقض گویی نشده است. اما او در ارائه پاسخی به نسبی

اینتایر درباره عبارت است از رد اجتناب ناپذیري وابستگی به سنت در عین پذیرفتن اعتبار نظریه مکگروي موفق نبوده است. امکان دوماینتایر ردي بر نسبی گروي ارائه کرده است. اما در انجام این کار، او وابستگی به سنت را اثبات نکرده ها. بدین سان مکعقالنیت سنت

اند و استکهوس بدان اشاره کرده است. عی باشد که مهل و گانمن اتخاذ کردهرسد این موضاست. در نظر نخست، به نظر میتوان حد و دست نخورده باقی بماند و ب» سنت«اینتایر از تواند ثابت و تغییرناپذیر بماند جز اینکه تصور مکها نمیاما عقالنیت سنت

ر درباره نحوه اینتایاند که هم نظریه مکرحان به این نتیجه رسیدهها در نظر گرفت. بنا بر این، سوما، برخی شامرزهایی جدي میان سنتهایش درباره وابستگی عقالنیت عملی به سنت، نادرست و خدشه دار هستند. ها، و هم ادعاداوري عاقالنه میان مباحث مطرح در بین سنت

.66جونز، 67

22

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

در هکمتفکرانیۀدر موضع سوم هضم کرد. هر ستوان شوند، موضع دوم را میوقتی که مسائل مطرح درباره مفهوم سنت مالحظه می68اند.باال به عنوان حامیان موضع دوم نام برده شدند، در جاهاي خاصی در مباحثشان به این امر نظر داشته

ط ه مرتبگیرد کهایی را در بر میهاي این موضع سوم قدري درنگ خواهم کرد چرا که این موضع، نگرشمن براي تأمل بیشتر در جنبهاینتایر بر حسب معیارهاي فرا سنت. بسیاري از شارحان، تلقی مک» هاعقالنیت سنت«تایر درباره اینمکنظرةهستند با امکان درك دوبار

اینتایر تمایل دارد فرض کند که این مک69.انددادهقرارتردیدموردراهاسنتمیانهامرزوحدتعیینۀها و مسألاز قیاس ناپذیري سنتامکان وجود دارد، و مطلوب نیز هست، که عضوي از یک سنت منحصر بفرد و کامالً مشخص بود. اما آیا همه ما اعضاي بسیاري از

ست یا صرفاً اها را تعیین کرد؟ آیا سنت تومیستی متمایز از سنت ارسطوییهاي همپوشان نیستیم؟ چگونه باید حد و مرزهاي سنتسنتاي همان سنت است؟ اگر ارسطو میراث برِ افالطون است، آیا سنت ارسطویی بخشی از سنت افالطونی است؟ آیا سنت مسیحیاستمرار

هاي مختلف احاطه داشته باشد، یا آیا اساساً نامعقول است که مسیحیت را یک سنت تلقی کنیم؟ آیا لیبرالیسم وجود دارد که بر سنتبدون شک، جغرافی و زمان، جوامع » ندکمیبیانهالدنجانچنانکهاست؟سنتهمانةست از سنت روشنگري یا ادامه دهندامتمایز

کنند اما خود این واقعیت تجربی، به لحاظ فلسفی چندان اهمیتی ندارد. آنچه باید نشان داده شود این است که را از یکدیگر جدا میکه از سوي اي از استداللآورند. نحوههایی قیاس ناپذیر را پدید مینی و مکانی، مواردي هستند که تفاوتهاي زماتر از این تفکیکفرا

70ویتگنشتاین و دیویدسون ارائه شده، نمایانگر آن است که چنین چیزي ناممکن است.

لف هستند د، براي کسانی که در سنت اناپذیر است، چرا که اگر چنین بوتوان گفت سنت الف با سنت ب قیاساز نظر دیویدسون نمیداشت که اساساً چیزي در مورد سنت ب بگویند، و حتی امکانِ این نبود که آن را به عنوان یک سنت در نظر این امکان وجود نمی

همان آنکه درد، بییتواند به مثابه شاهدي دال بر اینکه اقسامی از کنش در زبان ما قابل تفسیر نیستند به شمار آهیچ چیز نمی«بگیرند؛ کند پذیرد اما احساس نمیاینتایر نظر دیویدسون را میمک71»حال، شاهدي دال بر این نباشد که آن قسم از کنش، رفتار گفتاري است.

رباره دکند که موضع دیویدسون مبتنی است بر دیدگاهی غیرتاریخی ها باشد. او اظهار میکه این نظر مانع از قیاس ناپذیري میان سنت

.51-52و مهل، 204-5؛ استاکهوس، 94-96بنگرید به گانمن، 68، او تالش می کند این بحث را به شیوه اي همدالنه حل وفصل کند.518-19براي یک نمونه بنگرید به پرتر، 69اه ، به ویرایش جان هورتون و سوزان مندوس (انتشارات دانشگاثر مک اینتایرپس از مک اینتایر: چشم اندازههاي انتقادي درباره احیاء تومیستیِ مک اینتایر: سپس چه؟ در "جان هالدن، 70

95)، 1994نوتردام،

.68)، 1982به ویراستاريِ جک دبلیو میلند و مایکل کراوز (انتشارات دانشگاه نوتردام، نسبی گروي: شناختی و اخالقی، در "درباره شاکله مفهومی"دونالد دیویدسون، 71

23

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

اي که در زمان و مکان خاصی همان صورتی مالحظه کند که در جامعهاینتایر تمایل دارد به اینکه زبان را بهدر عوض، مک72زبان.ها ها ارتباطی قوي میان اصطالحات و باوررود، جوامعی که در آنکنند به کار میها و مناسک مشترك زیست میها، نهادهمراه با باور

شود. در چنین مواردي، ترجمه تنها همراه با توضیح و تبیین محقق می73رد.وجود داشود، تنها شود که آنچه به عنوان عبارت درستی در سنت الف تلقی میکند که قیاس ناپذیري زمانی محقق میاینتایر استدالل میمک

ذیر ع عبارت نادرستی است. بدین سان، ترجمه امکان پدر صورتی بتواند به سنت ب ترجمه شود که تبیین شود چرا این عبارت، در واقهایشان در مورد آن موضع ممکنکنند، اما باورتوانند استدالل کنند که در مورد یک موضوع بحث میاست و هر دو سنت الف و ب می

ه این کلمه مطابق با نظر در جریان روندي کdemonبه daimonاینتایر به ترجمه است اساساً متفاوت باشد. به عنوان مثال، مکگیرد که ترجمه پذیري، قیاس پذیري را اینتایر از این امر نتیجه میمک74کند.مترجمان آن، واجد داللت ضمنی منفی شد، اشاره می

ز اما چنانکه من پیش ا75کند، بدین معنی که ترجمه پذیري مستلزم وجود معیارهاي مشترکی براي ارزیابی عقالنی نیست.تضمین نمیی براي اینتایر به وجود معیارهاي مشترکام، در ترسیم خطوط کلی روند حل و فصل عقالنی نزاع، خود مکاین به تفصیل استدالل کرده

ه نوبه خود، شوند. این بها کامالً کلی و انتزاعی هستند اما مانع از قیاس ناپذیري میکند. بدون شک، این معیارارزیابی عقالنی اشاره میاش را از سنت دیگر تفکیک کند. توان حد و مرزي جدي ترسیم کرد که یک سنت و معیارهاي عقالنیمعنی است که نمیبدین

حرکت «د که کناساس هستند. استوت در اینجا به نحوي هوشمندانه مالحظه میاینتایر بیبرخی از ادعاهاي مک» هاسنت«با توجه به ابهام اي که بر هاي مختلف، حرکتی که او خود را وابسته به آن کرده است، گواهی است قوي علیه نظریهسنتاینتایر بینابینمنطقی خود مک

هایی را با نگاهی به جهان، ما سنت76»هاي کامالً منسجم و هماهنگ قابل تحقق است.طبق آن، عقالنیت در بهترین حالتش تنها در سنتز صحنه خارج اند و برخی دیگر شکست را پذیرفته و اها به نحو گسترده ایپیروزاز آنبینیم که با یکدیگر سر ستیز دارند، و برخینمی

WJ ،371مک اینتایر،72

373همان، 73

.380همان، 74.370همان، 75ممکن ا. استوت تردیدي در وابستگی عقالنیت به سیاق تاریخی بحثی ندارد بلکه بحثش درباره نیاز عقالنیت به یک سنت خاص، منسجم و مشخص است. ام232، "در راه دیار"استوت، 76

قالنی باشد اما نسبت نسبت به معیارهاي یک سنت ع"باشد که مک اینتایر مطرح کرده است، یعنی اینکه یک مطالبه یا نتیجه ممکن است است او مخالفتی با چالش نسبی گرایانه اي نداشتهتباط اینتایر، با توجیه ار). چرا که استوت می پذیرد که توجیه، نسبی است، هر چند صدق چنین نیست، و عقالنیت در سیاق بحث مک WJ, 352("به معیارهاي سنتی دیگر عقالنی نباشد

دارد نه با صدق.

24

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

گیري خالقی از توان شاهد وامهاي آکویناس، اگوستین گرایی بر ارسطوگرایی پیروز نیست، و یا برعکس. بلکه میشوند. در نوشتهمیی از مردم در گذشته هیچ گفتگویی نداشتند اما اکنون با یکدیگر ها، غنی کردن اصطالحات بود، چنانکه گروهمفاهیم، انتقال ایده

دهند. هاي مشترکی انجام میگفتگو کرده و فعالیتم همچنان از توانیمعنی است؟ به زعم من، ما در صورتی میسنت، اصطالحی بیو نیز مفهوم معیارهاي فراـ» سنت«بنا بر این آیا اصطالح

وعات، اي از موضمجموعهدربارهمدت،بلندزمانیةکه منظورمان صرفاً مردمی باشد که در یک بازسخن بگوییم» هاي پژوهشیسنت«کنند، مردمی که ممکن است با یکدیگر همپوشانی و مرزهاي نامشخص داشته باشند و مجموعه موضوعاتشان با یکدیگر تبادل نظر می

عقالنیژوهشپةکند عبارت است از روایتی از منطقِ الگوهاي گستردارائه میاینتایر فراهم دائماً در حال بسط و توسعه است. آنچه مکهاآنطریقازکهاستمراحلیازايمجموعهةطول زمان. روایت او چیزي بیش از یک طرح نیست، اما طرحی که ارائه کننددر

درآنتحققکهاستچیزيکلیهايویژگیگربیانویابند،میتوسعهوبسطوکردهپیداهمپوشانییکدیگرباپژوهشیهايسنتنیستسادهوصیفیتایناخالقی،ۀشناسی رشد و توسعی با سایرین به گفتگو بنشیند. همانند روانسنتچنینکهگیردمیصورتزمانی

یعنی–ع چراي متون مرجچون و. قطعاً براي یک سنت این امکان وجود دارد که برگردد به سوي پذیرش بیاستهنجاريروایتیبلکهمراحل بعدي هم بهتر از مراحل قبلی هستند و هم ». متوقف شده است«ن، آۀاما این بدین معناست که رشد و توسع-شودبنیادگرااند عقالنی تومیها، چیزيها را اثبات نمود. بنا بر این بر طبق معیارهاي عقالنیت سنتتوان آنتر و نیز با پژوهش موجود، بهتر میپیچیده

ها را با معیارهاي هر سنت (سنت در معناي نامحدود آن) تاریخی خاصی تعیین کرد. توان آننباشد، معیارهایی که به سادگی نمیدر حالی که مفهوم وابستگی به سنت، مستلزم ادعاهایی جدي درباره قیاس ناپذیري میان سنت هاست، مفهوم استقالل از سنت چنین

ن مفهوم بدان تر ارائه شود، چرا که آنچه ایثباتتر و بیها تفسیري آشفتهماند آنگاه که از سنتدست نخورده باقی مینیست. این مفهومتاریخی و فرهنگی اندیشه و زبان. عالوه بر این، بر 77ها علی رغمِ بافتاري بودنِکند عبارت است از قیاس پذیري اساسی معیاراشاره می

سنت صرفاً -اینتایر طریق سوم را پیمودند، تمسک به معیارهاي فراکه در واکنش به تناقضات در اندیشه مکخالف اکثر مواضع کسانی نین این . همچکندنمیاشارهفرهنگیواجتماعیهايگروهمیانگروي،نسبیردبرايراهیعنوانبهاحتمالی،ةهاي ساخته شدبه پل

یزي است که . این شبیه به چیافتدستآنبهبتوانادراكازخاصیۀي که با گونجوید، چیزدیدگاه به چیزي فوق سنت تمسک نمیدهند. هاي پژوهشی را توسعه میها سنتهاي اجتماعی و فرهنگی مختلف قرار دارد و پیش فرض آنهاست، تا آنجا که آندرون این گروه

77 contextuality

25

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

سنت صرفاً -اند. معیارهاي فرادر بسیاري دیگر هنوز ساخته نشدهها از پیش وجود دارند، هر چند به معنایی دیگر، به یک معنی، این پلمستلزمنهاینوستاپذیرامکانواقعدرفصلیوحلچنینکهاستاینبراعتقادبلکهنیستندخاصیبحثانضمامیةحل و فصل کنند

. استعقالنینظرتبادلبلکهغیرعقالنیگفتگویید، برون رفتی اش باشناینتایر برون رفتی از تناقضات موجود در اندیشهتوانند براي مکسنت می-فراام که معیارهاي من استدالل کرده

سنت را -کند و هم با رد جدي او نسبت به نسبی گروي. البته من نه واقعیت معیارهاي فراکه هم با تاریخی نگري او منصفانه برخورد میسنت است. به نظر من براي انجام چنین کاري باید از استدالل انعکاسی -، معیاري فرا78نیتام که اصل عقالام و نه اثبات کردهاثبات کرده

یعنیشود،ارپدیداستبودهکهآنگونهاستالزمصرفاًواستحاضرپیشازمقصود،کهچراببریم،راکاملةیا خودارجاعانه استفادخود مستلزم تناقض است. البته به خوبی معلوم است که از چنین بحثی . انکار این شرط ضروري به خودي عملیاستداللامکانشرط

بحث از اینکه آیا امکان 79برد.توان استفاده کرد براي نشان دادن اینکه این ادعا که حقیقتی وجود ندارد، خودش خودش را ازبین میمییز به لوي ادعاهاي خاصی را نگیریم بلکه ادعاهاي مثبت را ناین وجود دارد که از این استدالل بتوان بیشتر استفاده کرد و صرفاً با آن ج

همچنین این نیز جنجال برانگیز است که در تأمالت اخالقی، این بحث تا چه 80اثبات برسانیم، خود، بحث جنجال برانگیزتري است.کنند. نقش بسزایی ایفا می82و احتمال81تواند مفید باشد، یعنی در جایی که خاص بودنحدي می

وین اینتایر غافل ماند. حتی تدسنت در اندیشه مکماند اما نباید از اهمیت فراـر چند سر و سامان دادن به این مجادالت همچنان باقی میهرتیب، منطق عقالنیت سنتی است. به همین تـادعایی کلی درباره وابستگی به سنت یا وابستگی تاریخی، به معناي ایجاد حرکتی، منطقاً، فرا

دي عقالنیت باور، در صورت بناینتایر به عنوان یک تاریخهاي پژوهشی است. اینکه حتی متفکري چون مکها، پیش فرض سنتسنت

78 Rt

.58) 1988، (انتشارات دانشگاه نوتردام، اخالق پس از بابلبراي عبارتی محکم و روشن، بنگرید به جفري استوت، 79گاه نوتردام، (انتشارات دانشانتخاب آزاد: استداللی خودارجاعانه ریسز و اوالف تولفسن، براي دو مورد از تالشهاي اخیر در انجام چنین فعالیتی، بنگرید به جوزف ام. بویل، جرمین گ80

آن مطرح می اتمن در به کار گرفتن بویل، گریسز و تولفسن از استدالل خودارجاعانه کاستی هایی مالحظه می کنم، اما آنها بحث مفیدي درباره روش و مقدم.)؛ و ویتوریو هوسل1976ر تکیه بر استدالل کنم که دتی به نحوي جدي تر ادعا می کند که آن بحث می تواند جایگزینی براي صور سنتیِ بنیادگروي باشد. من باید با احتیاط به این نکته اشاره کنند. هوسل ح

از طریق استدالل انعکاسی آشکار می شوند.خودارجاعانه در اخالق، ضرورتی ندارد که گفته شود همه اخالق ممکن است از معیارهاي استعالیی اي استنتاج شود که 81 particularity

82 contingency

26

توجیهبرايسنتاستعالییمعیارهايواینتایرمکي»هاسنتعقالنیت«زادهترجمۀ حسن احمدينوشتۀ جنیفر. ا. هرت

دهد، گواهی است قاطع بر گزیرناپذیري مالحظات استعالیی. ما پیش از این نه به زمینه مستقل از ها حرکتی استعالیی انجام میسنتامکان صورت بندي منسجمی از موضع وابسته به سنت، شاهدي بر این امر است.عدم توجه داشتیم، و سنتـسنت بلکه به زمینه فرا