ﭘﮋوﻫﺸﻨﺎﻣﻪ ﻧﻘﺪ ادب ﻋﺮﺑﯽ - دانشگاه شهید بهشتی

196
ﭘﮋوﻫﺸﻨﺎﻣﻪ ﻋﺮﺑﯽ ادب ﻧﻘﺪ ﻋﻠﻤﯽ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪدو) - ( ﭘﮋوﻫﺸﯽ ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪة اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻋﻠﻮم و ﺎت ﺳﺎل ﺳﻮ م ﺷﻤﺎره4 ) 6 / 62 ( ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن و ﺑﻬﺎر1391 درﻣﻨﺘﺸﺮﺷﺪه) زﻣﺴﺘﺎن1391 ( : ﺷﺎﭘﺎ7349 - 2008 : ﺑﻬﺎ1000 ﺗﻮﻣﺎن: ﺷﻤﺎرﮔﺎن1000 ﺟﻠﺪ ﺗﻬﺮان،: ﻧﺸﺎﻧﯽ وﻟﻨﺠﮏ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪه ﺎت اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻋﻠﻮم و ﻋﺮﺑﯽ ادﺑﯿﺎت و زﺑﺎن ﮔﺮوه ﺗﻠﻔﻦ: 29902444 : ﻧﻤﺎﺑﺮ22431709 : اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﭘﺴﺖ[email protected] : اﻣﺘﯿﺎز ﺻﺎﺣﺐ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺴﺌﻮل: ﺧﺎﺗﻤﯽ اﺣﻤﺪ دﮐﺘﺮ زﺑ ﮔﺮوه اﺳﺘﺎد ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪة ﻓﺎرﺳﯽ، ادﺑﯿﺎت و ﺎن دا اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻋﻠﻮم و ﺎت ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﺸﮕﺎه ﺳﺮدﺑﯿﺮ: دﮐﺘﺮ رﺳﻮﻟﯽ ﺣﺠﺖ ادﺑﯿ و زﺑﺎن ﮔﺮوه داﻧﺸﯿﺎر ﺎت ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪة ﻋﺮﺑﯽ، ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻋﻠﻮم و ﺎت: ﺳﺮدﺑﯿﺮ ﻣﻌﺎون دﮐﺘﺮ رﺿﺎﺋﯽ اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ ادﺑﯿ و زﺑﺎن ﮔﺮوه اﺳﺘﺎدﯾﺎر ﺎت ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪة ﻋﺮﺑﯽ، ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻋﻠﻮم و ﺎت ﻣﺪﯾﺮ داﺧﻠﻰ: دﮐﺘﺮ ﺳﯿﻔﯽ ﻃﯿﺒﻪ ادﺑﯿ و زﺑﺎن ﮔﺮوه اﺳﺘﺎدﯾﺎر ﺎت ادﺑﯿ داﻧﺸﮑﺪة ﻋﺮﺑﯽ، ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻋﻠﻮم و ﺎت: اﺟﺮاﺋﯽ ﻣﺪﯾﺮ ﻧﻮرﺳﯿﺪه اﮐﺒﺮ ﻋﻠﯽ دﮐﺘﺮ ادﺑﯿ و زﺑﺎن ﮔﺮوه اﺳﺘﺎدﯾﺎر ﺎت ﻋﺮﺑﯽ، اﻧﺴﺎﻧﯽ، ﻋﻠﻮم و ادﺑﯿﺎت داﻧﺸﮑﺪه ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه اﻋﻀﺎى ﻫﯿﺄت ﺗﺤﺮﯾﺮﯾﻪ: اﺑﻮاﻟﺤﺴﻦ دﮐﺘﺮ ﻣﻘﺪﺳﯽ اﻣﯿﻦ ﺗﻬﺮان داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) اﺻﻄﯿﻒ ﻋﺒﺪاﻟﻨﺒﯽ دﮐﺘﺮ دﻣﺸﻖ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) ﭘﺮوﯾﻨﯽ ﺧﻠﯿﻞ دﮐﺘﺮ ﻣﺪرس ﺗﺮﺑﯿﺖ داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺴﯿﻦ دﮐﺘﺮ دﻣﺸﻖ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) ﺣﺮﯾﺮﭼﯽ ﻓﯿﺮوز دﮐﺘﺮ ﺗﻬﺮان داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) دﮐﺘﺮ ﺧﺎﺗﻤﯽ اﺣﻤﺪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) دﮐﺘﺮ ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ ﻣﺤﻤﺪ اﺻﻔﻬﺎن داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) ﺷﻮﺷﺘﺮي ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻣﺤﻤﺪاﺑﺮاﻫﯿﻢ دﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) ﺣﺠﺖ دﮐﺘﺮ رﺳﻮﻟﯽ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) رﺿﺎﯾﯽ اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ دﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺷﻬﯿﺪ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎدﯾﺎر) رﺿﺎﺋﯽ ﻋﺒﺎس ﻏﻼم دﮐﺘﺮ ﺗﻬﺮان داﻧﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) ﺳﯿﺪﺣ دﮐﺘﺮ ﺳﯿﺪي ﺴﯿﻦ ﻣﺸﻬﺪ ﻓﺮدوﺳﯽ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) ﻋﻤﺮان ﻋﺒﺪاﻟﻠﻄﯿﻒ دﮐﺘﺮ دﻣﺸﻖ داﻧﺸﮕﺎه(اﺳﺘﺎد) ﻓﺮزاد ﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﯿﻦ دﮐﺘﺮ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻋﻠﻮم ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه(داﻧﺸﯿﺎر) وﯾﺮاﺳﺘﺎر ﻋﺮﺑﯽ: ﻋﻠﯽ دﮐﺘﺮ ﻧﻮرﺳﯿﺪه اﮐﺒﺮ وﯾﺮاﺳﺘﺎر ﻓﺎرﺳﻰ: ﻣﺮداﻧﯽ ﻣﺮﯾﻢ ﺧﺎﻧﻢ وﯾﺮاﺳﺘﺎر اﻧﮕﻠﯿﺴﻰ: ﺳﯿﻔﯽ ﻣﻬﺪي ﻃﺮاح روى ﺟﻠﺪ: ﺧﺮﻣ آرﻣﺎن ﺻﻔﺤﻪ آرا: دﻫﻘﺎن ﺳﻤﯿﺮا ﻧﺎﻇﺮ ﭼﺎپ: ﻣﻤﯿﺰاد ﺻﻔﺮ اﺟﺮا ﻫﻤﮑﺎران: ﺷﻤﺎره اﯾﻦ( ﻋﺮﺑﯽ ادﺑﯿﺎت و زﺑﺎن دﮐﺘﺮيداﻧﺸﺠﻮي) ﺑﺨﺘﯿﺎري ﭘﺮﯾﺴﺎ( ﻋﺮﺑﯽ ادﺑﯿﺎت و زﺑﺎن دﮐﺘﺮيداﻧﺸﺠﻮي) ﺧﺮﻣﯽ رﻗﯿﻪ

Transcript of ﭘﮋوﻫﺸﻨﺎﻣﻪ ﻧﻘﺪ ادب ﻋﺮﺑﯽ - دانشگاه شهید بهشتی

نقد ادب عربی پژوهشنامه پژوهشی)-(دو فصلنامه علمی

ات و علوم انسانیدانشکدة ادبی

1391بهار و تابستان ) 6/62( 4شماره م سوسال )1391زمستان (منتشرشده در

2008-7349شاپا: تومان 1000بها:

جلد 1000شمارگان:

ولنجکنشانی: تهران، دانشگاه شهید بهشتی

و علوم انسانیات دانشکده ادبی گروه زبان و ادبیات عربی

29902444: تلفن 22431709نمابر:

پست الکترونیکی:[email protected]

صاحب امتیاز:

دانشگاه شهید بهشتی : مسئول مدیر

دکتر احمد خاتمی نشگاه شهید بهشتیات و علوم انسانی، داان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیاستاد گروه زب

:سردبیر حجت رسولی دکتر

ات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتیعربی، دانشکدة ادبیات دانشیار گروه زبان و ادبی معاون سردبیر:

ابوالفضل رضائیدکتر ات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتیعربی، دانشکدة ادبیات استادیار گروه زبان و ادبی

طیبه سیفی دکتر :داخلى مدیر ات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتیعربی، دانشکدة ادبیات استادیار گروه زبان و ادبی

دکتر علی اکبر نورسیده مدیر اجرائی: دانشگاه شهید بهشتی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، عربی،ات استادیار گروه زبان و ادبی

:تحریریه هیأت اعضاى (دانشیار) دانشگاه تهران امین مقدسی دکتر ابوالحسن

(استاد) دانشگاه دمشق دکتر عبدالنبی اصطیف (دانشیار) دانشگاه تربیت مدرس دکتر خلیل پروینی (استاد) دانشگاه دمشق دکتر حسین جمعه

(استاد) دانشگاه تهران دکتر فیروز حریرچی (استاد) دانشگاه شهید بهشتی احمد خاتمیدکتر (دانشیار) دانشگاه اصفهان محمد خاقانی دکتر

(دانشیار) دانشگاه شهید بهشتی دکتر محمدابراهیم خلیفه شوشتري (دانشیار) دانشگاه شهید بهشتی رسولی دکتر حجت

(استادیار) دانشگاه شهید بهشتی دکتر ابوالفضل رضایی (دانشیار) دانشگاه تهران دکتر غالم عباس رضائی

(استاد) دانشگاه فردوسی مشهد سین سیديدکتر سیدح (استاد) دانشگاه دمشق دکتر عبداللطیف عمران (دانشیار) پژوهشگاه علوم انسانی دکتر عبدالحسین فرزاد

اکبر نورسیده دکتر علی :عربی ویراستار خانم مریم مردانی :فارسى ویراستار مهدي سیفی :انگلیسى ویراستار کآرمان خرم :جلد روى طراح سمیرا دهقان :آرا صفحه صفر ممیزاد :چاپ ناظر

ی این شماره:یهمکاران اجرا پریسا بختیاري (دانشجوي دکتري زبان و ادبیات عربی)

رقیه خرمی (دانشجوي دکتري زبان و ادبیات عربی)

:نقد ادب عربی ۀشیوه نامه و شرایط انتشار مقاالت در پژوهشنام شود) اي جداگانه منتشر می . به زبان فارسی یا عربی باشد (مقاالت عربی در شماره1 ه باشد. . به نقد و تحلیلی یکی از موضوعات زبان و ادبیات عربی بپردازد و با نوآوري همرا2 . در نشریات دیگر چاپ نشده و یا براي چاپ ارسال نشده باشد.3سـطري 24صفحه 20همراه با لوح فشرده به نشانی مجله ارسال شود. مقاله باید حداکثر در BMitra 12با قلم Word. در سه نسخه و در محیط 4

تنظیم شود. تواننـد رساند در راستاي الکترونیکی شدن نشریات علمی دانشگاه شهید بهشتی از این پس مـی به اطالع استادان و پژوهشگران و دانشجویان محترم می

مقاالت خود را از طریق سامانه سنم نیز به مجله مورد نظر ارسال کنند: شیوه استفاده از سامانه سنم

www.iup.ac.ir. مراجعه به سایت مرکز نشر دانشگاهی 1 ک مجالت علمی کشور . انتخاب سامانه نشر الکترونی2 . انتخاب مجله مورد نظر 3 . عضویت در مجله 4 . ارسال مقاله 5

توان به موارد زیر اشاره کرد: از مزایاي ارسال مقاله از این طریق می . ایجاد فضاي اختصاصی در وبگاه مجله براي هر نویسنده 1 . ذخیره مراحل ارسال مقاله تا تکمیل شدن آن 2 دریافت مقاله براي نویسنده به صورت اتوماتیک . ارسال ایمیل3 . امکان پیگیري روند بررسی مقاله براي نویسنده 4

توانند براي کسب اطالعات بیشتر با دبیرخانه مجله مرتبط تماس حاصل فرمایند. عالقمندان میشـود. ورت تأیید براي ارزیابی به داوران متخصص ارسال میهاي دریافتی نخست توسط هیأت تحریریه مورد بررسی قرار خواهند گرفت و در ص . مقاله5

گیرد. پس از دریافت نتایج داوري و تأیید نهایی آن توسط هیأت تحریریه در نوبت چاپ قرار می

:ساختار مقاله .)عربی و انگیسی و نیز کوتاه، رسا و گویاي محتواي مقاله باشد ،فارسیبه زبان (. عنوان مقاله 1 یا نویسندگان، نام دانشگاه، رتبۀ علمی و پست الکترونیکی نده. نام نویس2 سطر. 15تا 10در عربی و انگلیسی ،فارسیبه زبان ه. چکید3 . واژه 7تا 3عربی و انگلیسی بین به زبان فارسی، . کلید واژه4 باشد. ها، اهداف، ضرورت و پیشینه تحقیق می هاي تحقیق، فرضیه شامل سؤالمقدمه . 5 پردازد. که نویسنده در آن به طرح موضوع و بررسی و تحلیل آن می . متن مقاله6 کند. بندي مطالبی است که نویسنده در متن مقاله بیان می و جمع ها تدوین یافتهنتیجه . 7 . منابع8

د. شو ز آورده میدر داخل پرانتخانوادگی نویسنده، سال انتشار و شمارة صفحه الف) ارجاعات داخل متن با ذکر نام ).55: 1998(جاحظ، به طور مثال:

شود: فهرست منابع به ترتیب حروف الفبا و با رعایت نکات زیر به فارسی یا زبان دیگر در پایان مقاله آورده میب) ، محل نشر: ناشر.عنوان ،خانوادگی، نام، سال انتشار نام کتاب: ، نام نشریه، دوره، شماره: صفحه شروع و پایان مقاله.عنوان ،خانوادگی، نام، سال انتشار نام :مجله ، آدرس پایگاه.عنوانماه، ،خانوادگی، نام، سال نام :هاي اطالعاتی اینترنت پیگاه

شوند. پیش از فهرست منابع به متن پیوست می . ضمایم9 شود. متن مشخص میشوند و شمارة آنها به صورت متوالی در نوشت نوشته می به صورت پی :ها . یادداشت10

هـا ها به ترتیب تاریخ دریافت آن ت صحت و اعتبار علمی مطالب به عهده نویسنده است. مقالهه در ویرایش مقاالت ارسالی آزاد است. مسئولیاین مجل *

از پژوهشنامه را براي نسخه 2است فچاپ مقاله پس از پذیرش هیأت داوران به پژوهشنامه منحصر خواهد شد. دفتر پژوهشنامه موظ د. حقنشو چاپ می نویسنده ارسال دارد.

خط مشی پژوهشنامه نقد و تحلیل ادبیات به معناي عام آن، شامل مسائل و موضوعات مختلف در حوزة زبان و ادبیات عربی، دامنۀ فعالیت این

ش یا ارتقاي سطح ادبیات عربی دهد. سیاست این مجله انتشار مقاالتی است که سعی در افزایش دان مجله را تشکیل میهـاي مشـخص زبـان یـا ادب عربـی موضـوعی معـین را بـه دارد. بر این اساس اولویت با مقاالتی خواهد بود که در زمینـه

هاي نقد، بررسی و تحلیل کند و با نوآوري همراه باشد. اي روشمند و مبتنی بر حداقل یکی از روش شیوه

30/7/1391مورخۀ 157772/ 18/3ارة این دو فصلنامه بر اساس نامه شم

دریافت نموده است.» پژوهشی -علمی «کمیسیون نشریات علمی کشور ، اعتبار

»پژوهشنامه نقد ادبی عربی«اسامی مشاوران علمی 1391/ بهار و تابستان 4شماره

به ترتیب حروف الفبا

دانشگاه خوارزمی بویسانی ادکتر حسین دانشگاه تهران بوالحسن أمین مقدسی ادکتر

دانشگاه تهران دکتر جواد اصغري دانشگاه تربیت مدرس دکتر خلیل پروینی

دانشگاه سمنان دکتر محمود خرسندي دانشگاه شهید بهشتی دکتر محمد ابراهیم خلیفه شوشتري

هید بهشتیدانشگاه ش میر چناري دکتر عبداال دانشگاه شهید بهشتی دکتر مجتبی دماوندي

دانشگاه گیالن دکتر فرهاد رجبی دانشگاه شهید بهشتی دکتر حجت رسولی

دانشگاه شهید بهشتی بوالفضل رضایی ادکتر دانشگاه تهران دکتر غالمعباس رضایی

دانشگاه بوعلی سینا همدان دکتر مرتضی قائمی دانشگاه عالمه طباطبائی دکتر علی گنجیان

دانشگاه عالمه طباطبائی دکتر علیرضا منوچهریان دانشگاه شهید بهشتی دکتر علی اکبر نورسیده

سخن سردبیرانتشار مجالت علمی در ایران در سال هاي اخیر با رشد چشمگیري

همراه بوده است. سیاست هاي علمی تبیین شده در اسناد چشم انداز توسعه ي علمی کشور با رویکردهاي این سیاست گذاري ها و سر انجام توسعه تحصیالت

عوامل تأیرگذار در افزایش تولید مقاالت و به تبع آن تکمیلی در کشور از جمله انتشار مجالت بوده است. هر چند این جریان علمی را که به عنوان یک ضرورت شکل گرفته است باید به فال نیک گرفت ولی از برخی شبهات و پیامدهاي احتمالی نه چندان قابل قبول آن نیز نباید غافل بود. رشد بی رویه برخی

ت ، کمیت گرایی به جاي تمرکز با کیفیت و استقاده ابزاري از چاپ مقاله موضوعااز آفت هایی است که ممکن است دامنگیر دست اندرکاران انتشار مجالت شود. آنچه تاکنون انجام شده گام نخست و کمی گرا در انتشار برخی مجالت است. در

اره اندیشی براي حل این مرحله بروز برخی مشکالت نیز طبیعی می نماید ولی چآن بسیار ضروري است. تالش براي ارتقاي کیفیت ، جهت مند کردن موضوعات ، توزیع مناسب تعداد مجالت در هر زمینه و سرانجام کوشش براي حل مشکالت علمی و ایفاي نقش مؤثر در گسترش مرزهاي دانش از جمله اقداماتی است که به

که در » پژوهشنامه نقد ادب عربی « دارد. برداشتن گام یا گام هاي دیگر نیاز پاسخ به نیاز جامعه علمی کشور به منظور بررسی و تحلیل و نقد و واکاوي تولیدات علمی به چاپ مقاالت می پردازد و اینک دو سال از انتشار نخستین شماره آن می

که گذرد ، در حالی چهارمین شماره ي آن فراروي خوانندگان محترم قرار می گیرد از کمسیون نشریات علمی کشور » علمی پژوهشی«رسما موفق به کسب درجه

شده است. این موفقیت بی تردید نتیجه تالش هاي همکاران سخت کوش این جانب و همکاران علمی و پژوهشگران ارجمندي است که با ارسال مقاله هاي

ابی مقاالت با ما گرانسنگ خود ما را یاري داده اند و دوستانی که در داوري و ارزینهایت همکاري را داشته اند. ضمن تبریک این موفقیت و تقدیر از دست اندرکاران

انتشار این پژوهشنامه بار دیگر از همه ي اساتید ارجمند دعوت می کنیم تا در

فهرست مقاالت

7 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

حسین ابویسانی، فاطمه کاري)دکتر (

شناسی تکیه بر الگوي ریخت با هاي داستانی در هزار و یک شب بررسی حرکت

29 »والدیمیر پراپ«

)زینب قاسمی اصل، جواد اصغري(دکتر

51 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابو القاسم شابی

نرگس انصاري)دکتر (

تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار با تکیه بر

81 »گوهر و زهره«شخصیت

رو موسویان نژاد)فرهاد رجبی، خسدکتر (

105 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«شناختی رمان تحلیل جامعه

) حسن عبداللهی، امید ایزانلودکتر (

127 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی« بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

)یرزاد زندکریمی، شابو الفضل رضایی دکترعبدالعلی فیض اهللا زاده،دکتر (

153 »عبدالرحمن شکري«لی و توصیفی آراء نقدي بررسی تحلی

)اکبر نورسیده علیدکتر (

سخن سردبیر

هاي اخیر با رشد چشمگیري همراه بوده است. انتشار مجالت علمی در ایران در سالي علمی کشور با هاي علمی تبیین شده در اسناد چشم انداز توسعه سیاست

انجام توسعه تحصیالت تکمیلی در کشور از ها و سر گذاري رویکردهاي این سیاستجمله عوامل تأیرگذار در افزایش تولید مقاالت و به تبع آن انتشار مجالت بوده است. هر چند این جریان علمی را که به عنوان یک ضرورت شکل گرفته است باید به فال

نیز نیک گرفت ولی از برخی شبهات و پیامدهاي احتمالی نه چندان قابل قبول آنگرایی به جاي تمرکز با نباید غافل بود. رشد بی رویه برخی موضوعات، کمیت

هایی است که ممکن است دامنگیر کیفیت و استقاده ابزاري از چاپ مقاله از آفتدست اندرکاران انتشار مجالت شود. آنچه تاکنون انجام شده گام نخست و کمی گرا

ه بروز برخی مشکالت نیز طبیعی در انتشار برخی مجالت است. در این مرحلنماید ولی چاره اندیشی براي حل آن بسیار ضروري است. تالش براي ارتقاي می

مند کردن موضوعات، توزیع مناسب تعداد مجالت در هر زمینه و کیفیت، جهتسرانجام کوشش براي حل مشکالت علمی و ایفاي نقش مؤثر در گسترش مرزهاي

هاي دیگر نیاز دارد. ت که به برداشتن گام یا گامدانش از جمله اقداماتی اسکه در پاسخ به نیاز جامعه علمی کشور به منظور » پژوهشنامه نقد ادب عربی«

بررسی و تحلیل و نقد و واکاوي تولیدات علمی به چاپ مقاالت می پردازد و اینک ن ي آ گذرد، در حالی چهارمین شماره دو سال از انتشار نخستین شماره آن می

علمی «گیرد که رسما موفق به کسب درجه فراروي خوانندگان محترم قرار میاز کمسیون نشریات علمی کشور شده است. این موفقیت بی تردید نتیجه » پژوهشیهاي همکاران سخت کوش این جانب و همکاران علمی و پژوهشگران تالش

داده اند و دوستانی هاي گرانسنگ خود ما را یاري ارجمندي است که با ارسال مقالهکه در داوري و ارزیابی مقاالت با ما نهایت همکاري را داشته اند. ضمن تبریک این

ي اساتید موفقیت و تقدیر از دست اندرکاران انتشار این پژوهشنامه بار دیگر از همههاي دیگر به منظور ارتقاي بیش از پیش کنیم تا در برداشتن گام ارجمند دعوت می

رسان ما باشند. له یاريکیفیت مج سردبیر پژوهشنامه نقد ادب عربی

حجت رسولی

:ها کلید واژه .نبیکل، زین هیسم، حقوق زنان، محمد حسینیفم

[email protected] استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی تهران * زمی تهراندانشجوي کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوار **

4/4/91 دریافت • 20/9/91تأیید •

بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان * حسین ابویسانیدکتر

** فاطمه کاري

چکیدههـاي آن بـه دوره هـاي شـه یدفاع از حقوق زنان اسـت کـه ر يافته برایسازمان یسم، جنبشینیفمخـود، یخ طـوالن ین جنبش در سراسر تاریا. رسد ی میاز خواب قرون وسط آن يداریاروپا و ب يروشنگر

یسم به طور رسمینیفم. بوده است یض جنسیطرة تبعین بردن سینظام مرد ساالر و از ب يخواهان براندازرا پشت یبیز دوران پر فراز و نشیآغاز نمود و از آن پس ن يالدیجدهم میت خود را از اواخر قرن هیفعال

يحفـظ حـق رأ "رود که می آن به شمارهاي تین فعالین نهضت، از مهمتریسه موج مشهور ا. دسر نهان اهـداف آن یاز جمله برجسته تـر "يو اقتصاد ينژادهاي يد بر تفاوت ها و نابرابریتأک"و "زنان يبرا

ات یـ زنـان و تجرب يانعکاس صـدا یز در پین یستینیسم، نقد فمینیپس از جنبش فم. شوند می محسوبخچۀ خود، ین نقد در تاریا. خود را آغاز نمودهاي تیستم، فعالیمۀ دوم قرن بیات برآمد و از نیشان در ادبیا

.مون دوبوار از جملۀ آنانندیا وولف و سینیرجیرا تجربه نمود که و يسندگان مشهوریآثار برجستۀ نوو مناطق مختلفـی از جملـه دفاع از مطالبۀ حقوق زنان، به مرزهاي جغرافیایی خاصی محصور نشد

هاي عربی، مصر نقش متمایزي را ایفا نمود و سه مرحلۀ در میان سرزمین. کشورهاي عربی را نیز در بر گرفتمحمد حسین هیکل، نویسندة برجستۀ مصري ، از جمله کسانی بود . بومی از نهضت فمینیسم را تجربه کرد

جنبش آزادي زنان، دست به قلم برد و آثار برجسته اي از که در مرحلۀ سوم از نهضت یاد شده و تحت تأثیرهاي این رمان ، اندیشۀ فمینیسم را در پس تمامی صحنه"زینب"هیکل با اثر مشهور خود . خود به جاي نهاد

مقالۀ حاضر در پی آن است تا . به نمایش گذارد و به عقیدة برخی، افکار پدر نهضت آزادي زنان را بازگو نمود .هاي فمینیستی رمان زینب، به تحلیل و بررسی آنها نیز مبادرت ورزد نشان دادن جلوه ضمن

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

8 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

مقدمهتساوي حقـوق زن، طرفـداري از «از نظر لغوي به معنی feminismفمینیسم ةواژ

ة(حق شـناس و ...، ذیـل واژ باشد می »نهضت طرفداري از حقوق زن حقوق زن وfeminism(. گسـترش حقـوق و آیینی اسـت کـه طرفـدار «از نظر اصطالحی نیز

.)11 :1372 است(میشل،» نقش زن در جامعهبـا انتشـار .م 1792جنبش فمینیسم در سـال هاي هلین جرقاز منظر تاریخی، او

دادخواسـتی بـراي «انگلیسی، با عنـوان ةنویسند کرافتماري ولستون مقاله اي از ۀدر اکثر کشـورهاي غربـی و اسـالمی، ادامـ ،زده شد و از آن زمان تا کنون »زنان

مـوج سه موج در نظر گرفته شـده اسـت: ،یحیات داد. براي این جنبش به طور کل) و مهمتـرین 69 :1382نیـز معـروف اسـت(هام مگـی، "موج قدیم"نخست که به

م 1920تـا 1792میـان هاي باشد، سال می "ي براي زنانأر حفظ حق"ف آن هدافکاري ایدیولوژیک در تفسیر احوال "موج دوم که به دنبال طرح گیرد. می را در بر

ــان ــا 1920هــاي اســت، ســال "فردوســتی زن ــود اختصــاص م 1970ت ــه خ را بهـاي رین ویژگـی موج سوم که از مهمتـ و )1401 :1382دهد(یزدانی و جندقی، می

باشـد، مـی "نـژادي و اقتصـادي هـاي تفـاوت و نـابرابر ي مسـألۀ کید بـر أت"آن، 191 :1381نماید(قیطانچی، می م آغاز 1970خود را از هاي تفعالی(.

کننـد عبـارت اسـت از: مـی مهمترین اصولی کـه فمینیسـت هـا از آن پیـروي نفی هر گونه نقص منتسب -ب ؛استقالل زنان و وابسته نبودن آنان به مردان-الف

ت گرایی و اعتقاد بـه کرامـت و شخصی -ج ؛به زنان و انکار دومی بودن جنس آنانت افـراد و انکـار نقـش جنس(آلسـیون، اصالت دادن بـه انسـانی -د ؛شرافت فردي

1375: 26(. برتـر زنـان و هـاي چگونگی بازنمایانـدن زنـان در مـتن «نقد فمینیستی که به

ات و صـداي زنـان تـا چـه یکند که تجرب می زد و این سؤال را مطرحپردا می مردانبه عنـوان رویکـردي یکپارچـه و متمـایز در ؟»ات انعکاس یافته استیدر ادب يحد .)334 :1383نمود(گرین، تیفعالم شروع به 1960ۀ ات، از اواخر دهیادب

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 9 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

قی از آن اتـا "این نوع نقد ادبی مصادف است با چاپ و انتشار کتـاب ۀتاریخچ، نویسنده و فمنیسیت انگلیسی. این نقد از آغـاز تـا کنـون ویرجینیا وولفاثر "خود

ل"هاي مهم با نامة دو دور را پشت سر گذاشـته اسـت کـه "موج دوم"و "موج اول با انتشار کتاب جـنس دوم "، و موج دوم با نشر کتاب "اتاقی از آن خود"موج او"

ده ت نهـا یـ بـه عرصـۀ فعال يپافمینیست فرانسوي، نویسنده و؛ سیمون دوبواراثر است.

ط نظام مرد ساالري بر آثـار ادبـی تأک هاي فمینیست ل، بیشتر بر تسل د یـ موج اوـ داشتند و معتقد بودند که این آثار، تصویري منفی از زنان ارا دهنـد و در پـی مـی هئ

هـاي سـت یایند. فمینت زنان را به انجام وظایف خانگی محدود نمفعالیۀ آنند تا دامنموج دوم بر خالف موج اولی ها که اصالح امور زنان در دستور کارشان قرار داشت،

ـ ن یابه دنبال انقالبی اساسی در وضع موجود زنان بودند. ی را مـوج، دو گـرایش کل د: هد می در خود جاي

آمریکایی که به تحلیل غیبت و یا فقـدان –نقد ادبی فمینیستی انگلیسی -الفدهـد کـه مـی پردازد و نشـان می زن در آثار نویسندگان مردهاي تیشخص

ثیر فراوانی در این امر أداستانی زنان نیز، تهاي تیشخص فرهنگ مرد ساالر .)46 :1379داشته است(تمیزي،

آمریکـایی کـه –نقد ادبی فمینیستی فرانسوي که بر خالف نقد انگلیسی -بـه خـود قـرار می دیمتنی تأکهاي بر متن و ویژگی کند، زبان را کـانون توج

ایجاد معنـا از طریـق نمادهـاي گونـاگون زبـانی ةدهد و به تحلیل نحو می .)204 :1386پردازد(برسلز، می

این قشـر از ۀحقوق از دست رفت ۀزنان و مطالب ۀعدالت طلبانهاي دفاع از آرمانواره در پی دستیابی بـه ی نشد و زنان همجامعه، محدود به مرزهاي جغرافیایی خاص

سوریه، لبنان میان کشورهاي عربی، درتساوي حقوقی بین خود و مردان بر آمدند. ــا شــدند. شــگامیپ و مصــر در جنــبش دفــاع از حقــوق زنــان مصــر بــه دلیــل «ام

ـ هاي تخصوصی ـه آن، نقـش تاریخی، فرهنگـی، جغرافیـایی و جمعی ت قابـل توج»( فـا نمـود یااستعماري جهان عـرب ضد سیاسی و –متمایزي در نهضت فرهنگی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

10 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

اساسـی را پشـت ۀاین جنبش در مصر ، سه مرحل. )315. ش ، ه 1359سعداوي ، سر نهاد:

م اسـت. در ایـن دوره بـا 1918تـا 1870هـاي نخسـت، میـان سـال ۀمرحل-د عبـده، علمی و فرهنگی اندیشمندانی چون هاي تالش طهطـاوي، محمـ رفاعـه

، زنان دریافتند که نقـاب و انـزواي آنـان و زینب فواز هتیموری عایشه، قاسم أمینط مـرد سـاالري بـوده از آناسالم، تکلیف نبوده، بلکه هدف اساس دستوربر ، تسـل

.)82 :1377است(شادلو، باشـد. در ایـن مرحلـه، مـی .م 1955تـا 1919هـاي سال ۀدوم، فاصل ۀمرحل-ۀالتی در زمینتحو تشـکیل آند آمد که از مهمترین اقـدامات ت زنان به وجوموقعی ،

بود. سعداوي يهدانجمن فمینیسم مصر به ریاست گرفـت، حقـوق سیاسـی را در بر مـی .م 1975تا 1956هاي سوم که سال ۀمرحل-

ت شناخته شد و دو تن از زنان مصري براي شرکت در مجلس نماینـدگان زنان به رسمی160 :1988انتخاب شدند(عبدالحمید، ي مقام وزارتو یک تن نیز براي تصد(.

دست بـه ،ثیر جنبش آزادي زنانأاز جمله نویسندگانی که در این دوره تحت ت بود. گفته شده است کـه "زینب"با اثر مشهور خود محمد حسین هیکلقلم بردند،

هیکل در این اثر، قصد دارد افکار پدر نهضت آزادي زنـان در جهـان عـرب، یعنـی ، یعنـی حامـد بیـان اصـلی داسـتان هـاي تییین را از زبان یکـی از شخصـ ماقاسم

.)32: 1986کند(آلن ، یل و بررسیتحل یستین مقاله، به کمک نقد فمنیبه جز ا یینب در جایرمان ز

ا آثار د ،نشده است ـ لۀ نقـد یافت که به وسـ یتوان می را يگریام ياد شـده، واکـاو یا یهستند که در قالب کتاب يند از جمله مواردیآ ی میکه در پ ینیشده باشند. عناو

صورة المرأة فـی الروایـۀ المعاصـرة، ر شده اند: یتفس یستینیان نامه، با نقد فمیپاـ یلنج "بدایۀ و نهایۀ"المرأة فی روایۀ ضـوء النقـد النسـوي، نقـد یب محفوظ عل

نقـد و يآثار محمود دولـت آبـاد یستینیب محفوظ، نقد فمیسه گانۀ نج یستینیفم ن دانشور. یمیآثار س یستینیفم

ا از جمله اهداف مورد نظر ا ییهـا پرسـش ين مقاله آن است که بتواند برایام

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 11 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ابد:یب ید پاسخیآ ی میکه در پـ را در ا یسـت ینیتوانسته است جلوه ها و اهداف فم "نبیز"سندة یا نویآ-الف ن ی

د؟ینه نمایرمان بگنجاند و به اصطالح، آنها را در آن نهادسـنده یط موجـود در جامعـۀ نو یف شده در رمان، بـا شـرا یق توصیا مصادیآ-ب

اد نمود؟ی یستیرئال ین اثر، به عنوان رمانیتوان از ا می ایانطباق دارد و آط نـامطلوب یبه بهبود وضـع زنـان و شـرا یتوانسته است کمک "نبیز"ا یآ-ج

د؟یف شدة خود بنمایآنان در جامعۀ توصمشـاهده يهمزاد پندار یآن، نوعهاي تیان خالق اثر و شخصیتوان م می ایآ-د

نمود؟

یستینیو اصول فم یاجتماعهاي نهیزمکـه زنـان تحـت یاز زمـان یعنـ ی ؛سم همواره وجود داشته اسـت ینیک معنا فمیه ب

و یگاه جمعـ ،ن مقاومتیدر برابر آن مقاومت کرده اند که ا ،ت قرار گرفته اندیتابع ياز سو یلیتحمهاي ز از نقشیگر يمه آگاهانه بوده و برایو ن يآگاهانه و گاه فرد

بـا یارتبـاط تنگـاتنگ ،سمینیچون فم ییده هایخ پدی. تارجامعه صورت گرفته استن یخ، چنـ یمختلف آن در طـول تـار هاي گذرا به دوره یدارد و با نگاه يات بشریح

ت خواهد شد.ین واقعیقر ییادعاراض زنان به موقعیت فرودسـت خـود، آغـاز گردیـد و مدت ها پس از اعت ،فمینیسم

خواهان از بین رفتن تبعیض میان مردان و زنان شـد. ایـن واژه نخسـتین بـار در سـال م. در یک متن پزشکی و به زبان فرانسه بـراي تشـریح گونـه اي وقفـه در رشـد 1871هـاي انـدام »زنانه شـدن «شد از هاي جنسی بیماران مرد به کار رفت که تصور می اندام

در ،شـود ). آنچه از آن به عنوان فمینیسـم یـاد مـی 6 :1382برند(فریدمن، خود رنج میسیاسی بوده که از چند قرن پیش در اروپا آغـاز شـده اسـت. از -اصل نهضتی اجتماعی

آنجا که در ابتدا این نهضت، به طور عمـده حرکتـی اجتمـاعی در جهـت اعتـراض بـه شـد، کوشـش بـراي اسـتیفاي که در مورد زنان اعمال مـی فشارها و تبعیض هایی بود

ــت حامیــان ایــن نهضــت قــرار گرفت(بــاقري، 11 :1382حقــوق زنــان، وجهــۀ هم.(

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

12 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ـ یو رفـع تبعـ ين مقصود، ابتدا خواهان برابریدن به ایرس يها برا ستینیفم ن یض با رفته رفته، معان يدو جنس شدند، سپس حق رأ ز سـم ا ینیفم یرا مطرح ساختند. ام

).11 :1385فراتر رفت(روباتام، یبس يحق رأ يمبارزه براط ب ر یجـدهم و تحـت تـأث یهفـدهم و ه هـاي د و بند مـردان در قـرن یق یتسل

ن یم مـردان شـوند. چنـ ین دوره، موجـب شـد تـا زنـان، تسـل یا يفکرهاي نهضتر مرد ساالریان زنان علیاعتراض و طغ ينه را برایزم یطیشرا و درخواسـت يه تفک

ــ ــۀ سیحقــوق از ب ــراهم یا یو فرهنگــ ي، اقتصــادی، اجتمــاعیاســین رفت شــان فـ يج وارد کشورهایسم به تدرینی). موج فم14 :1382، یو جندق یزدانیآورد( و یغربـ ن گسترش این کشورها را باعث شد. بنابرایزنان ا يداریشد و ب ییاروپا ن جنـبش یـ مۀ نخست قرن نوزدهم سبب گردیدر ن ـ ، ايارید تـا بسـ ی دوره را آغـاز جنـبش ن ی ).131 :به شمار آورند(مجلۀ گفتگو یستینیفم

افتـه، از همـان آغـاز شـکل یسـازمان یسم به عنوان جنبشـ ینیبه هر حال، فمننشسـت. ياحقاق حقوق خود از پا يرا تجربه نمود و برا یمختلفهاي ، دورهيریگق شد آثار مکتوب فراوانین جنبش همچنیا ارائـه دهـد. يررا به جامعۀ بش ین موف

ا به طور کل آثـار خلـق شـده را در یسـت ینینقـد فم هاي ن جلوهیتوان مهمتر ی میام ر خالصه نمود:یموارد ز Patriarchy ي/ پدر ساالرينظام مرد ساالر- Subaltem گاه فرودست زنان و سوء استفاده از آنانیجا- Sexual Objectiofication يء انگاری/ شيء سازیش- Prostitution يگری/ روسپید فروشخو- Marriage ازدواج- Matherhood يمادر- Feminisation Of Poverty زنانه کردن فقر- Pornography يهرزه نگار- Sexual Harasment یمزاحمت جنس- Rape یتجاوز جنس-

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 13 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

Poverty/ Labor نیفقر زنان و کار سنگ- Educational آموزش زنان- Insulting ن به زنانیتوه-

محمد حسین هیکلم مصادف بـا 1888بزرگ مصري در بیستم آگوست ةهیکل، شاعر، ادیب و نویسند

بـه کفـر غنـام در یکی از روستاهاي مصر به نام ،.ق ه1305دوازدهم ذي الحجه ، ذیـل الحـره ة دنیا آمد(الموسـوعه او پـس از اتمـام دوران ابتـدائی و .هیکـل) مـاد

فرانسه ن راهییبنابرا .ن حد اکتفا نکردیولی به ا .حقوق شد ۀدبیرستان، وارد مدرسق به دریافت دکتراي حقوق از دانشگاه سوربون د. یگردشد و موف

ولـی پـس از مهـارت در ایـن حرفـه، بـه .ابتدا به وکالت مشغول شـد کلیه ـ ا. پرداخـت مطـرح مصـر هـاي نویسندگی در روزنامـه ـ ن ادی ن غـرب را تمـد ب،ی

ا مشروط به آنکه آثـار وارداتـی آن در شـرق اثـر گـذار می نشـود(فوري پسندید، ام نمـوده يتجربـه انـدوز قلم هیکل در بزرگترین فنـون نثـري، .)220تا، یالنجار، ب

مناظر و أخالق ؛زینب"توان به می آثار وي در موضوعات مختلف از جمله کهاست فی أالدب"، "ریفیه د"، "ثورهمحم الشـرق الجدیـد " و"یومیات بـاریس "، "حیاه"

ان یـ در مپیشـگام و کـل یهات نـوین یـ اولین آثـار ادب اشاره نمود. داستان زینب، از مصـر ۀجدید مصري است که به توصیف اخالق و آداب و رسوم جامعـ هاي داستان

پردازد. می

داستان زینب ۀخالص - 4 آمده اسـت. او زینب، نوجوانی با صفا و صمیمی است که در خانواده اي فقیر به دنیا

ود را با کار در مزرعه سپري کند. صـاحب شود تا بهترین روزهاي عمر خ می مجبورمزرعه، هشت فرزند دارد که در میان آنان حامد بیش از بقیه با کارگران مزرعـه در

ا پـس از آنکـه حامد ارتباط است. عشق دختر عموي خود، عزیزه را در دل دارد، ام ،وي از د، چرا کـه کنکند خود را به زینب نزدیک می رود، او سعی می عزیزه از روستا

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

14 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ا .دختران روستا زیبا تر است ۀبقی امگذرد کـه زینـب عاشـق می تی از این ارتباطمد شود. می ابراهیم، سر کارگر مزرعه

ـا افسـوس کـه عشـق آنـان بـه می ابراهیم نیز زینب را بسیار دوست دارد، امیکی از کـارگران مزرعـه کـه از لحـاظ - حسن ةچرا که خانواد .رسد نمی سرانجام

کنـد مـی خواستگاري پسر خودزینب را براي -استزینب ةه تر از خانوادي مرفدمادهـد. حامـد نیـز بعـد از مـی ازدواج تـن ن یا، علی رغم میل باطنی اش به نبیزو

ا او نیز علی رغـم مـیلش می ازدواج زینب به سراغ عزیزه بـا مـرد دیگـري ،رود، امی، براي خدمت سـربازي بـه منطقـه یک قرعه کش ابراهیم نیز طی .کند می ازدواج

ی از دیدن ابراهیم نیز محـروم و به این ترتیب زینب حت دشو می اي دور افتاده تبعیدـه درد مـی د. روزگار با حسرت و گریه بر زینبگرد می يگـذرد تـا اینکـه وي متوج

بیمـاري و .کنـد نمـی را رها نبیز ،طوالنیهاي سرفه شود. می خود شدید در سینۀس عشق به ابراهیم آن قـدر بـرایش مقـد .آورد می ق ابراهیم، او را به ستوهغم فرا

زینب از پس ایـن باألخره آورد. نمی انبر زبمرگ حرفی از آن به ۀاست که تا لحظ برد. می کند و راز عشق خود با ابراهیم را به گور می جان به جان آفرین تسلیم ،درد

نقد فمینیستی داستان زینبـ هاي تصویر پردازي و آفرینش جلوه روش هیکل در ات یـ ثیر از ادبأفمینیستی بـه ت

سـطحی ۀ کند، چرا کـه بـا مطالعـ می خواننده را دچار نوعی ابهام و تناقض ،فرانسهه ظلم و ستمی که سایر داستان فمینیسـتی بـدان اشـاره دارنـد، هاي داستان، متوج

ت هـا یاز سـوي شخصـ اثر هیکل، نوعی مالطفـت و مهربـانی ۀشود. با مطالع نمیا در پس تمامی صحنه می نسبت به زن در فکر خواننده خطور داسـتان، هاي کند، ام

کـه یت به مقـدمات ین و با عنای. بنابرافمینیستی عمیق نهفته است ۀي اندیشگونه انهفتـه یستینیفمهاي شهین اندیرگر برجسته ترید، تصویآ ی میان شد، آنچه در پیب

:هد بودنب خوایدر داستان ز

ط آنانفقر زنان و انجام کار سنگین توس Poverty/ Labor ا دو سوم کار جهـانی را می زنان کمتر از یک دهم در آمد جهانی را دریافت کنند، ام

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 15 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ا مد .دهند می انجام ت زمـان کـار آنـان با اینکه درآمد زنان کمتر از مردان است، ام .)5 :1385(روباتام، باشد می بیشتر از مردان

مبـارزه یکی از اهداف فمینیست ها، مبارزه با اینگونه بی عدالتی ها و به عبارتی شـان اسـت. آنـان معتقدنـد نظـام تیچپاول حقوق زنان و از بین بـردن شخصـ با

کنـد. هیکـل در مـی زنـان وارد ۀمرد ساالري، چنین سـتمی را بـر جامعـ ۀانمستبدآنان را مجبور به گذرانـدن بیشـترین داستان زینب، با اشاره به کار سنگین زنان که

اعـالم يکـرد یروموضـع مخـالف خـود را بـا چنـین کند، علنا می اوقات در مزرعهکنـد، مـی وي هر جا و هر وقت که از دختران جوان و یا مادرانشـان یـاد .دینما می

پنبه، زیر تابش نور آفتاب یـا مشـغول پـر هاي آنان را مشغول کار سخت در مزرعهبردن غذا براي شوهر به مزرعه ا در حال یآب و بردن آن به خانه، هاي هکردن کوز

ت کـار اوج سـختی و شـد نـب، یدر رمـان ز بیند. می منزل ةکارهاي سادانجام یا و ه شد که حامد و برادرانش بـراي تفـریح و بازدیـد از می دختران را زمانی توان متوج

اروند، می مزرعه به کشتزارهاي پنبه از امبـه شـوند مـی مجبـور ت تابش آفتاب شد رند. آودرختان کنار مزرعه پناه ۀسایظهر یکی از روزهاي گرم زمانی که زینب بـا دیگـر همسـاالنش مشـغول چیـدن «

ـ ۀب همـ پنبه بود، حامد با برادرانش به مزرعـه آمـد. حضـور او در مزرعـه موجـب تعج برادران حامد به خـاطر سـن .رفت کارگران شده بود، چرا که وي پیش تر به مزرعه نمی

اشتیاق بیشتري به کار داشتند و به همین دلیل با دیگر کـارگران مشـغول بـه کـار ،کمجاري بود، برگشـتند و شانشدند، اما خیلی زود خسته شدند و درحالیکه عرق از پیشانی

ن درختـان تکیـه زدنـد، درحالیکـه بـه کـارگرا ۀ درختان پناه بردند. آنان بـه تنـ ۀبه سایگفتند که خسته شده اند و توان کار کردن ندارند. بـرادران حامـد بـه محـض اینکـه می

کشیدند، اما حامد همراه کارگران در مزرعـه کردند دست از کار می احساس خستگی میاو نیـز در مقابـل گرمـاي خورشـید هر چند ؛شد ماند و مشغول صحبت با ابراهیم می می

.)26 :2009هیکل، »(برد ن پناه میآورد و به سایۀ درختا تاب نمی دریافـت هم جالب آنجاست که این زنان علی رغم کار سنگین، مزد کمی ۀنکت

پدر حامـد و ،د محمودسی ۀمصداق این مورد زمانی است که حسابدار مزرع .کنند می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

16 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

د و زمانی که برخـی از یآ می براي نوشتن اسامی کارگران به مزرعه ،صاحب مزرعهاو با چهره اي عبـوس بـا ایشـان ،ندیآ می هم نزد ويرگرفتن چند د کارگران براي

دارد که تا قبل از فروش محصـول هـیچ پـولی بـه آنـان می شود و اظهار می روبرو . نخواهد پرداخت

ادداشـت کنـد. او یکـارگران را ید تـا اسـام یحسابدار هنگام غروب از راه رسـ «از ینـد. برخـ یتا همۀ کارگران را ببستاد یبست و وسط مزرعه ا یاالغش را به درخت

ا او عصبان می کارگران یشـان یشد و پ یخواستند در مورد دستمزدشان سؤال کنند ام بـه آنهـا گفـت: تـا قبـل از زمـان فـروش ،ستاده بـود یکه ایاش گره خورد و درحال

.)15 :2009(هیکل ، »به آنان نخواهد پرداخت یچ پولیمحصول، هاند که آنان فرا گرفته .قانع و ساده لوحی هستندهاي مردم روستاي زینب انسان

پـس بـه آنچـه تقـدیر .قضا و قدر اسـت ةآفرید ،برند می تی که در آن به سروضعیند. شاهد مثال دیگري که هیکل در ترسیم کار زنـان شده ابرایشان رقم زده راضی و عبثی اسـت کند، محدود بودن ایشان به کارهاي پوچ می در این داستان از آن یاد

جهـل د و ریگ می که فرصت هر گونه آموزش و فرا گرفتن حرفه اي دیگر را از آنان آورد. می ارمغانعقب ماندگی را برایشان به و

آسـودگی خـاطر بـراي مـادر ،آید، به نـوعی می زینب وقتی به ازدواج حسن در سنگین کـار در منـزل، بـه عروسـش هاي تولیؤچون مس .شود می شوهرش فراهم

کنـد و پـس از اتمـام مـی کـار خـود را شـروع ،از سپیده دم نبی. زدگرد می منتقلرود و پـس از آن نیـز مـی کارهاي خانه، دو یا سه مرتبه براي آوردن آب به چشمه

گذاشـته شـده و زینب بزرگ بر عهدة ةبرد. کارهاي یک خانواد می براي حسن غذا د. ده می به تنهایی انجام زیشتر کارها را نیاو بسـپس .کنـد می زمانی که آسمان در شرف بیدار شدن است، کارهایش را آغاز«

آرام خود به سمت رودخانـه هاي ند، با گامینش می ها گل ياز آن زمان که شبنم رودهد و در تمام طول تابسـتان می این کار را انجام همبار دوم و سوم يرود و برا می

بـرد و می حسن را به مزرعه يهر روز غذاآوردن آب نیز بعد از .کارش همین استگـردد و مشـغول مـی سپس دوبـاره بـه منـزل بـر .کند تا او غذا را بخورد می صبر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 17 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

.)138 :2009هیکل، »( شود می خانه يکارهااست که در چنین شرایطی فرصت آموزش، مشارکت در امور و یبنابراین، طبیع

شود و با قرار گرفتن می رفتهمشاغل اجتماعی و سیاسی از وي به عنوان یک زن گبنیـان خـانواده و در ،در حضیض عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی، در طول زمان

د.گرد می بشري دچار انحطاط و فروپاشیۀ بنیان جامع ،سطح باالتر سعی ،هیکل با به تصویر کشیدن نمونه هایی از کارهاي خانگی و محدود زنان

نـدگان را بـه ایـن نکتـه رهنمـون شـود کـه کند هموطنان خویش و سایر خوان میهیکـل ،نیبنـابرا شه به ریشۀ خانواده و جامعه زدن. یتوجهی به مقام زن، یعنی ت بی

، قاسم أمین معتقـد اسـت کـه: آزادي زن یعنـی آزادي انسـان( دنیز مانند استاد خو .)29 :2009سعید،

Educationآموزش زنانهـل ": فرماید می ش اندوزي در قرآن کریمخداوند در مورد ارزش علم آموزي و دان

این آیه دال بر موضـع محکـم . )8(زمر، 1"ین الیعلمونین یعلمون و الذیستوي الذت و ضـرورت آن بـراي تمـامی افـراد دین مبین اسالم در قبال علم آموزي و اهمی

ل که خواهان برابري بـین زن هاي جامعه، اعم از زن و مرد است. فمینیست موج اوـ یي و مالکیت، بر آموزش زنان تأکأر حق درخواستمرد هستند، در کنار و ی د خاص

.)1 :1379دارند(الفین، ،تلویحی به مواردي از بی توجهی مردم مصر بـه آمـوزش زنـان ةهیکل با اشار

نظـام مـرد کـه اسـت ن بـاور یان نموده، بر ایکرد بیروموضع خود را نسبت به این داشته است. را از دست یافتن به تحصیالت بازساالري، زنان جامعه اش

ه همـۀ می هیار گریبس ،که حامد پنج ساله بود یزمان« ا همواره مورد توج کرد. امردة مـردان یزنان هاي که بر شانه يدید می شتر اوقات، او رایاهل خانواده بود. ب ا گ

. سال ها گذشـت سپس به مدرسه فرستاد ،سوار است . . . پدر حامد، او را به مکتبق یدر حال ـت خـانواده اش بـود و همـه از مـوف ـه و محب تش یکه او دائمـا مـورد توج

ش یکه بـرادران و عموهـا یماند در حال می شدند. حامد همواره در خانه می خوشحال .)25 :2009(هیکل، »رفتند می به مزرعه

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

18 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

وردي کـه و تنها مد یآ نمی انیبه م یزنان، سخن ياز علم آموزدر طول داستان بـه نکـه عزیـزه آ، عزیزه دختر عموي حامد است. علی رغـم شود می آن پرداختهبه ق داردهی مرف ۀطبق ا ، تعل اجـازة تـا سـن ده سـالگی بـه او فقـط يو پدر و مادرام

يبـه و تـا فرستند ی میخانم معلماو را نزد بعد از آن،و دهند می خواندن و نوشتن د.دهخیاطی و گلدوزي بآموزش

دام زندگی خوکند، بهترین ای می روستایی که هیکل آنان را توصیف ۀزنان جامعکننـد . می را به جاي کسب علم و دانش، با انجام کارهاي سخت در مزرعه سپري

در بسیاري از آداب و رسـوم باطـل و مانند می ی بازاز پیشرفت و ترق بنابراین، عمال خرافاتی ي. آنان تا حدندیآ می ارد، گرفتاردشان یاسوادي و قدیمی که ریشه در بی

برنـد وي مـی زینب به بیماري مهلـک سـل، گمـان يابتالکه به هنگام شوند میآورنـد کـه دیگـر مـی در نتیجه، زمانی طبیب را به بالین او .چشم زخم خورده است

امیدي به زنده ماندنش نیست.

Patriarchyپدر ساالري/ مرد ساالري ،خـود ةت و نقـش ویـژ ولیؤزیستی و مسهاي مرد بر اساس ویژگیهر یک از زن و

ا علی رغم منزلـت .کارکرد اجتماعی متفاوتی نسبت به دیگري دارد االي زن در وامط نظام مرد ساالري یا پـدر سـاالري بـر ل یبه دل، امروزه یانسان ۀتشکیل جامع تسل

بـر زنـان وارد یسـنگین ۀضـرب جامعـه، یاسیس و ي، اقتصادون اجتماعیؤتمامی ش باز داشته است. خود شده و آنان را از ایفاي نقش مفید

هر فرهنگی اسـت کـه مـردان را از طریـق « منظور از مرد ساالري به طور خالصهبخشد؛ مـردان را بـه صـورت موجـوداتی تی، برتري میهاي جنسی سن حمایت از نقش

ان را بـه صـورت موجـوداتی دهد و زن م جلوه میممنطقی و نیرومند و حمایت گر و مص .)151 :1387تایسن، »( رضعیف و فرمانبردا ،احساساتی، غیر منطقی

ط نظـام هـاي هیکل در همان ابتداي داستان، نمونـه انۀ مـرد تبدسـ مبـارز تسـلیکی از ایـن نمونـه هـا مربـوط بـه که کشد می ساالري را براي خواننده به تصویر

ـ . است مزد کارگراندستچگونگی دریافت ه ابـو فـرج هیکل به کارگري به نام عطیق به انجام کار مفید نشده و ،کند که بر اثر بیماري می اشاره دسـتمزد ،جهیدر نتموف

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 19 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

از مشکالت خانوادة او یچ گرهیتواند ه نمی ن دستمزدیشود و ا می عایدش يکمتر . را باز کندخلیـل .سؤال کننـد مزد خود دستند تا از رو می از کارگران نزد حسابدار يتعداد«

ا عطی ب خود نمود.ینص "قرش"شش روز کار، هجده با ابوجبر یکی از کارگران ه امشـد در "قرش"فقط شش ، دستمزدشابو فرج که بیشتر روزهاي هفته مریض بود

،و عـالوه بـر آن کـرد ی مـی ز سرپرسـت یـ خود را نو دختر کوچک همسرحالیکه او .)16 :2009 ،هیکل»(نمود می مساعدت هممادرش را

خـود بـه ةستون اصـلی خـانواد ۀبه منزل ،ه ابوفرج به رغم بیماريیدر اینجا عطرود که اگر توان کار نداشته باشد، خانواده اش پیوسته باید طعم گرسـنگی می شمار

گیـرد و مـی نظام مرد ساالري را به سخره ،و فقر را بچشد. هیکل با ذکر این نمونهچرا که چنین نظامی، زن را از لحاظ اقتصـادي .پندارد می آن را نوعی توهین به زن

راهـی جـز زن ي، بـرا مرد از دست رفتندرصورت و دینما می به مرد وابسته کامال ماند. نمی مرگ باقی

وضـوع م ،دن آن هسـتند کنار زاسالمی در پی هاي یکی از مسائلی که فمنیستن زن و مرد قائـل شـد. ایمقی آنان معتقدند در تقسیم ارث نباید هیچ فر است.ارث

ت د محمود که تمـام امـالك و مسـتغال در داستان زینب، هیکل نیز با اشاره به سیاز یکـ ی د محمـود، له را دارد. سـی أپدر خود را به ارث برده، قصد انتقاد از ایـن مسـ

یازده برادر و خـواهر تنـی و نـاتنی کـوچکتر از خـود دارد و داستان،هاي تیشخصو آن چنـان شود می آن ها بزرگتر است، اختیار امالك پدر به او واگذارچون وي از

شـود و در مـی پـدر هـاي د محمود، مالـک دارایـی آید، سی می که از متن داستان بر ۀنکتـ رد. یـ گ مـی را بر عهدهنگهداري از خواهران و برادران ت یمسؤولفقط ،مقابلهجالب توج خواهد تـا مراقـب بـرادران می دد محمواینکه پدر به هنگام مرگ از سی

ا هیچ وصی ت یا سفارشی نسـبت خود باشد و آنان را همچون فرزندان خود بداند، امه به نیاز عاطفی دختـران، بـه نظـر .کند نمی به خواهران محمود درصورتیکه با توج

بایست پدر بیشتر نگران حال آنان باشد. می آید مین هـا را پـدر یبزرگ داشت. زم ينواده ان، خاین همه زمید محمود، مالک ایس«

که پدرش فوت شـد، چهـار همسـر و یاو به ارث گذاشته بود. زمان يمرحومش برا

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

20 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ـ د محمود بـه ا یس یول ،به ارث نبردند يادیز زیگر فرزندان، از او چید ل کـه یـ ن دلیبه ارث برد و به تبـع آن، وارث اسـم و رسـم یپسر بزرگ خانواده بود، ثروت فراوان

تر سفارش نمـود ن او را به مراقبت از برادران کوچکیز شد. پدر همچنین یدگخانواز ی! چرا که آنها نیکنم که مراقب برادرانت باش می تیمحمود! تو را وص يو گفت: ا

).23 :2009کل، یه»(مانند فرزندان تو هستنده و عالقه نسبت به جنس مذک ایـن داسـتان، هـاي ر تا بدان حد در خانوادهتوج

ی زنان نیز خود را فراموش کرده اند. مادر حسـن همـواره هادینه شده است که حتنـد در آرزوهایش به دنبال عروسی است تـا بـا ـ ،يي پسـر انـوه تول ت و مسـر ۀمای

ـق آرزوهـا . «درا فـراهم آور خوشحالی او و خانواده اش ش را در یمـادر حسـن تحق ن و اطاعـت ی، تمکـ یش خوبشد که از عروس می افت و خوشحالی ی مینب متجلیز

ـ د يشد و برا می کیش نزدید. مادر در کنار او قدم به قدم به آرزوهاید می دن نـوة ینمود که پسـر می را تصور یش زمانیخو ياهایکرد. او در رؤ ي میخود، لحظه شمار

خوانـد تـا بـه خــواب یـی مـی او الال يش گرفتـه و بـرا یشـانه هـا يحسـن را رو .)140 :2009(هیکل، »برود

ا بارزترین نمون ط نظام مرد ساالري بر زنان ۀ ام سلب اختیـار ،این داستاندر تسلزینب و عزیزه هر یک به .تعیین سرنوشت خویش است ودخل و تصرف درآنان از

لب خـود با محبوب ق شانکنند و پیوسته در خاطرات می خویش فکر ۀمرد مورد عالقر کردن بـه ابـراهیم و ازدواج بـا او شوند. زینب هنگام خستگی با فک می همصحبت

آمـال خـویش ۀهمچنان که عزیزه، حامد را قبل .کند ي میخشنوداحساس راحتی و ا افسوس که کلید بخت هر دوي آنها در دست پدرانشان است و آن دهد. می قرار امپـدر حسـن ،يشب خواسـتگار هیچگونه آزادي از خود ندارند. ،چون اسیرانیهمدو

شـوند تـا او را مـی زینب روانه ۀکند و همگی به سمت خان می ا جمعر خود دوستانشـوند، در حالیکـه شـب می همگی روانه«. ندینمابراي پسرش، حسن خواستگاري

رسد که پدر می به نظر .رسند می ر آنانکوچک و محق ۀبسیار تاریک است ... به خانکنـد و برایشـان مـی زینب منتظر آنهاست....مادر زینب حصیري براي مهمانان پهن

نشـیند و بـه مـی کند ... پدر زینب در میان مهمانان با سرور و شادي می قهوه آماده

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 21 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ابـو .خـواهیم مـی زینب را بـراي حسـن :گوید می پدر حسن .گوید می آنان خوشامد من کم سن و سـال اسـت و دانی که دختر می تو خود :گوید می -پدر زینب- محمد

ز یـ در ضمن خواهرش ن. باید دو یا سه سال بزرگتر شود .براي ازدواج مناسب نیستـد دانیش سفیاز ر یکیماند. در این هنگام می کار کردن تنها يبرا رو به ابـو محم

تو پـدر زینـب هسـتی و هـر تصـمیمی .يرنده ایتو تصمیم گ گوید: می نب)ی(پدر زز یـ او نتـر از کوچک یدختران یول .دخترت کوچک است بخواهی، میتوانی بگیري.

پـدر آنکـه تـا کنند می صحبت يگریپس از د یکیب، ین ترتیبه ا .ازدواج کرده اندنـب در یل زیوک ،چرا که پدر کنند، می صه را مشخیسپس مهر ...شود می نب قانعیز

کـه ونرد چـ یـ گ می مین پدر است که در مورد دخترش تصمیبله ا امر ازدواج است.ا دختـر بعـد یپس آ ترش را مجاز دانسته،ده و فروش دخیبخش يورعت او را سریطب .)117 :2009هیکل، »(تواند خواستۀ پدر را رد کند؟ می نیاز ا

ـ -پدر حسن- شبی که ابو خلیل ـد ۀبراي خواستگاري زینـب بـه خان ابـو محم ه اي از مـردان معتمـد و ریـش رود، بدون حضور مادر حسن و با همراهـی عـد می

ود. در مجلس خواستگاري نیـز مـردان در اتـاقی ش می زینب ۀخان ۀسفید روستا روانبدون حضور زنان جمع اند و در همانجا نیز، تصمیم نهایی خود را مبنـی بـر ازدواج

دخترش را مخالف ازدواج ،گیرند، مادر زینب که شب خواستگاري می زینب با حسنان موضوع ازدواج خود و صاحب نظر بـودن پـدرش در مـورد ییابد، با ب می با حسن

کند زینب را آرام نماید. می وي سعی ةآیندپدرش بۀعزیزه نیز بدون هیچ مقدمه چینی و با رضایت یک جانگر، ید ياز سو

يثمـره ا ز یـ دهد. این اسـتبداد ن می به ازدواج با شخصی که او را دوست ندارد، تنافسـردگی به تبع آن، او و ۀجز تشدید عذاب روحی زینب و در نهایت مرگ مظلومان

.را در بر نداردحامد

Marriageازدواج

ت زنـی برخـورد یی در زندگی حقیقی، هر گاه با شخصدر داستان ها و یا حت معمواله قرار ۀلأکنیم، مس می در حالیکه این امـر .گیرد می ازدواج او نیز به نحوي مورد توج

کـه . ایـن در حـالی اسـت کنـد یی میخودنمادر مورد مردان کمتر و یا کمرنگ تر

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

22 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ا در موقعی .براي هر دو طرف، ازدواج در آن واحد هم الزام است هم سود« هاي تامبراي دختران جوان، ازدواج یگانه وسیله اي اسـت .این دو طرف، موازنه وجود ندارد

از نظر اجتماعی تحقیر "روي دست بمانند"که بتوانند جزو اجتماع شوند و اگر آنها .)232 :1380دوبوار، »(شده اند

نکـه یـک رابطـه و پیمـان آبرخی از فمینیسـت هـا، ازدواج پـیش از ةبه عقیدمعاملـه اي کـه در آن زن، .کاال بـه کاالسـت ۀاخالقی باشد، نوعی معامله و مبادل

گذارند و اگر هر می میان درو مرد، پول و دارایی خود را خود کاالي زیبایی و جسمت جنسـی گیرد. بین سـن و جـذابی نمی یک از موارد ناقص باشد، معامله اي صورت

ت یـک دختـر بـا زیبـایی و جـذابی ؛زنان و ازدواجشان ارتباط مستقیمی وجـود دارد ـ زنان اهمی یت سنموقعی« ،نیبنابرا .شود می جوانی او تعریف چـون .ی داردت خاص

تـا دسـت آوردهـاي آنـان اسـت ات زیسـت شـناختی بیشتر خصوصـی ،ف زنانمعر .)77 :1385بوت، آ»(شاناجتماعی

خـود را در هنگـام حامـد اغلـب اوقـات « وزینب، دختري زیبـا و متـین اسـت زیبـایی معنـوي و خود،زینب با سادگی .گذراند می بازگشت از مزرعه در کنار زینب

ی او کمتـر انجسـم جمـال زیبـایی اي کـه از .کنـد می وحیبه حامد روحی اش را او را در وشآهـو کند، چشـمان درشـت و می نگاه نبیزنیست. زمانی که حامد به

یابد که در کنار هم بسیار هماهنگ و زیبا به نظر می بلند و زیباهاي حصاري از مژهکـه زینـب ند. آن هنگامت حکایت داررسند و گویی از جهانی پر از عشق و محب می

بـر محکم قـدم او .حکایت دارد يو يدارد، لباسش از اندام باریک و زیبا می قدم برنکـه همـۀ کـارگران او را یبـا ا در حال کـارکردن در مزرعـه اسـت و دائما .دارد می

.)32 :2009هیکل، »(کشد نمی از کاردوست دارند، هرگز دست بـه همـین .هاست که همه جا ذکر محاسن او ورد زبان ستزینب، دختري زیبا

یب پسرانشـان او نصـ هـاي روستاییان سعی دارند او، یا دختري با ویژگی ۀدلیل هم هرگـز حاضـر ،تی جامعـه پیروي از آداب و رسوم سـن ناخواسته و به پدر زینب .شوددخترش با وي صحبت کند و نظر او را جویا شـود. ةشود در مورد ازدواج و آیند نمی

تی نیسـت کـه بتوانـد وضـعی دری داند دخترش از لحـاظ سـن می ابو محمد با اینکه

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 23 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ا قانع کند ن موضوعینسبت به اپدر حسن و همراهانش را تواند نمی ازدواج کند، ام. بیننـد کـه مـی شـمرند، زینـب را چـون کـاالیی می آنان هم که فرصت را غنیمت

نظرشان را به خود جلب کرده است و بنابراین، تصمیم دارند به هـر شـکل ممکـن، ند.جامۀ عمل بپوشان دخو ۀفروشنده را قانع کنند و به خواست

Insultingتوهین به زنبه هر دوي آنها بـه یـک .شمارد می یکسان یدین اسالم زن و مرد را در ذات انسان

خوانـد و مـی آنان را با هم به کار و کوشـش و آبـادانی زمـین فـرا .نگرد می چشم هـر دوي آنهـا ةو انحراف از مسیر دین را به یک اندازه بر عهد یت سرپیچولیؤمس .)112 :2001داند( کدیور، می

آن، در انندتوهین به زن و نسبت دادن صفاتی چون ناقص العقل بودن و م ۀلأمسها وجود دارد. هیکل در این داستان سعی دارد از زبان حامد به برخی گ بیشتر فرهن

مردم مصر وجود دارد، اشاره کند. ۀافکار منفی در مورد زنان که در فرهنگ عام را با رفـتن بـه مزرعـه و وقـت زمانی ،حامد پس از شکست در عشق به عزیزه

زمـانی ،او در یکی از روزهـا « .گذراند می مشغول به کار در آنجا، نگذرانی با دخترادر هنگـام .بوسـد مـی او راشـدن، یمیگذرانده و پس از صـم را با یکی از دختران

ـ .شود می از این کار خود پشیمان ،بازگشت به خانه ا به جاي اینکه خـود را مقص ر امه دخترك ۀاند، همبد گویـد: زن مـی داند و بـا خـود چنـین می بار گناه خود را متوج

چیزي جز شیطان رانده شده و جـز دامـی کـه روان بـدبخت کورکورانـه در آن گرفتـار محض است و بدي چـون بـرق در میـان اجسـام، در وجـود او زن شر .شود، نیست می

بـه او را را گرفتـه و ينـد، بـرقش و که چون مرد او را لمس ک به گونه اي ؛نهفته است .)172 :2009هیکل،»(برد عظمت و بزرگیش را از بین میدر نتیجه، کوبد و زمین می

زمـانی کـه بـه نزدیکـی کانـال آب « پیوسته غرق در این افکار است حامد که از آنجـا عبـور ،آبهـاي رسد با دیدن زنانی کـه بـراي پـر کـردن کـوزه می روستا

نماید و چون زنـی از می افتد و از خدا طلب بخشش می گناه خویش کنند، به یاد می سـتمداد ابرد و از فرشتگان در برابـر آنهـا می ش به خدا پناهگذرد از شر می کنارش

.)173 :2009هیکل، »(طلبد می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

24 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ر کسـانی خواهد با طرز تفک می ،هیکل با بیان افکار منفی حامد نسبت به زنان دانند مخالفت کند. او به این افـراد می و بدي و عامل گناه شر ۀکه وجود زن را مای

شـوند، هـر دو بـه یـک انـدازه می گوید زن و مردي که مرتکب عمل اشتباهی میهم کردن زن، هیچگاه گنـاهی را از بـار گناهـان مـرد کـم ر و مجرم اند و متمقص جانبـه و بـه هم آنند، یـک چرا که مردان در دادگاهی که خود قاضی و مت .کند نمی

ا هرگز از عذاب وجدان رهـایی نخواهنـد یافـت .کنند می نفع خویش حکم صادر ؛ام خود را راضی کند و باالخره مجبور به فرار تواند نمی همچنان که حامد با این افکار

د.وش می از خویشتن

Subaltemجایگاه فرودست زنان و سوء استفاده از آنانــبرخــی فمینیســت هــا، زنــان داننــد مــی ت نــابرابر و فروتــر از مــردانرا در موقعی

موجـب بـروز چـالش میـان ز یـ ناخـتالف طبقـاتی در هـر جامعـه اي .)26:همان(ه اي از منابع ثروت و قـدرت در بـین عـد ةخیرذزیرا با .شود می اجتماعیهاي گروهن تـر خصوص افـراد طبقـات پـایی ب ،آنان بر سایر افراد ۀق و غلبموجبات تفو ،افراد

آید. می فراهممردانه باعث شـده زنـان مارکسیست معتقدند نظام سرمایه داريهاي فمینیست

تبدیل به یک نماد جنسی شوند که به دلیل وابستگی اقتصادي به مردان، مجبورنـد فراوانـی هاي تولیؤمسخانه، يآنکه کارهابا وجود و به هر نوع کاري تن در دهند

ا به دل گذارد، می بر عهدة آنان در آمد در ایام ـ یل نبود ـ ین نوع کارها، ب ی ارزش تلق .)26 :1375(آلسیون، گردند می

هیکل با اشاره به محدود بودن زنان و دختران جوان مصري به کارهاي خانگی به نوعی، جایگاه فرودست زنـان مزرعه،در کار و کارهاي سخت و بی ارزش مانند

این قشر به دلیل فقر طبقاتی و خـانوادگی، نـه کشد. می خویش را به تصویر ۀجامعتی محروم شده اند که دست آویز کسانی چون حامـد نیـز بـه یتنها از ارتقاي شخص

آیند. می شمارحامد پس از نا امید شدن از ازدواج با دختر آرزوهـایش، عزیـزه، بـراي تسـکین

تران سـاده دل رود و به هوسرانی با دخ می دردهاي درونی خود، هر صبح به مزرعهپردازد و چون نسبت به آنان از لحاظ مالی در جایگاه برتر و فراتري قـرار می کارگر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 25 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

پس بی آنکـه بـه کسـی از آنـان دل بنـدد بـه .بیند می طدارد، خود را بر آنان مسل پردازد. می انشیاهوسرانی با

وجـز هیکل، از زبان حامد در مورد استیالي مردان طبقات بـاال بـه زنـانی کـه وقتی با زینب ارتباط برقـرار « گوید: می آیند، می طبقات فرود دست جامعه به شمار

اجتماعی پـایین تـري نسـبت بـه مـن بـود، ۀق به طبقکردم، از آنجایی که او متعل ۀطبقـ از که را فکر ازدواج با دختر عمویم بلکه ،فتادمینهیچگاه به فکر ازدواج با او

ا دلیل نزدیک شدنم به زینب دو چیـز بـود وراندم. شه ام پریدر اندبود، خودم ل :ام اوجه، باعث شـد تـا بـه سـمت او یدر نت .اینکه زیبایی اش نظرم را به خود جلب کرد

شخصـی ام از بوسـیدن و بغـل کـردن او و هـاي تدوم به خاطر لـذ .ده شومیکش هیکـل، »(داد مـی بـه مـن دسـت ن گونه کارهایبا اتی که احساس خوشبختی موق

2009: 259(. هیکل با طرح چنین افکاري به نوعی بـه نظـام سـرمایه داري طبقـات بـاالي

تـازد. او معتقـد اسـت اگـر مـی جامعه که به فرودستان خود نگاه تحقیر آمیز دارنـد تواند با آنان سرگرم هوسـرانی شـود، فقیـر می دختران کارگري که حامد به راحتی

شد. نمی قي حامد محقنبودند، هیچگاه امکان چنین عملی برااو به سـبب رنجـی کـه از ةخانواد .شود می زینب نیز قربانی نظام سرمایه داري

فرسـتند می کسی ۀبرند، بدون در نظر گرفتن عالیق قلبی وي، او را به خان می فقرترسـد کـه اگـر مـی زیـ نپدر زینـب و ي در سطح باالتري قرار داردکه از لحاظ ماد

با کسی غیر از حسن در آورد، شانس زندگی با ثروتمندان را از دخترش را به ازدواج .سلب کند يو

يریجه گینتو ییاروپـا يخواهانـۀ زنـان، محـدود بـه کشـورها يآزادهاي نهضتگیري شکل

العـات ،نماند ییکایآمر ز بـا یـ و ن یعلمـ -یبلکه با گسترش ارتباطـات و تبـادل اطـ ی، دامنۀ ایعرب يکشورها یش سطح فرهنگیافزا هـم ین جنبش ها به جوامع عربه، لبنان و مصر را هم یچون سور ییستم، کشورهایده شد و در قرن نوزدهم و بیکش

در بر گرفت.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

26 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

ر و ارائۀ راه حلیاز ب ،یستینیفمهاي هیهدف تمام نظر هـاي ن بردن سلطۀ مذکـ از نظر یآن است. برخـ يبرا یعمل اصـالحات «خواهـان ،یسـت ینیه پـردازان فم ی

ه ا» یحقوق ن یو همچنـ » نه هایزنان در همۀ زم يآزاد«کسب یدر پ يهستند؛ عدـ «را در یز راه حل اصلین یشان اند و گروهیا» یاستقالل مال« ن بـردن نظـام یاز ب

دانند. می »يمرد ساالرـ یروش متفـاوت ،خـود ینسـت یان اهـداف فم یـ ب يبـرا » نبیز«سندة ینو ی را پ

ـ ک بار خواندن آن، به نادیبا ن مفهوم که خواننده یرد. به ایگ می ده گرفتـه شـدن یرد. چرا که و ی نمیسنده پیحقوق زنان در جامعۀ نو اهداف و مقاصد خـود را بـه يب

ـ نما ي مـی رگریتصو ییو کنا یحیصورت تلو ن، زبـان بـه کـار رفتـه در ید. بنـابرا یاف ن ، خودهاي ظاهر نوشته يسنده در ورایست و نویداستان، چندان هم ساده و شف

کند. می را دنبال يق تریم عمیمفاههـاي دهد که جامعه و شخصـیت نشان می "زینب"هاي فمینیستی تفسیر جلوه

توصیف شده در آن، هنوز با آرمان شهر زنان، فاصله دارند و فضاي سنتی حاکم بـر آمادگی چندانی براي جامۀ عمل پوشاندن به مطالبات ایشان را ندارد. ،آن نیز

صـه یکـ ینب، یدر رمان ز يد همزاد پنداررس می به نظر بـارز آن هـاي از مشخهـاي تیخـود را از زبـان شخصـ هـاي شـه ید تا اندینما می کل تالشیباشد. چه، ه

نـدگان افکـار خـود در یان کند و از آنها به عنوان نماینب بیژه حامد و زیبو ،داستان د.ینما يرمان، بهره بردار

هـاي نیاز سـرزم یمصـر بـه عنـوان بخشـ د کـه یآ می ن رمان بریا ياز فحواـا ي، گرفتار مشکالت مشابه خود در کشورهایعرب -یشرق جهـان سـوم اسـت. ام

ـ ش ایشمندان و اهل قلم، بر آنست تـا بـا تـالش خـو یارادة اند ن را بـر ین سـرزم ی آن فائق آورند. هاي يکژ

نوشت پی د.ان برابر دانند، دانند با کسانی که نمی آیا کسانی که می. 1

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 27 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

منابع قرآن کریم

: تهـران عراقـی، نجـم ةژمنی ترجمۀ جامعه شناسی زنان، )،1385(، کلر واالس، و، پامال آبوت،-1 . ر نیشن

لالمجلس اال: بیروت حصف منیف، ترجمۀ الروایه العربیه،، )1986(، روجر آلن،-2 و .للثقافه ماهنامۀ یري،ام-س ترجمۀ چهار تلقی از فمینیسم، ،)1375(، جک آلیسون، -3

.31و28ش: زنان ترجمۀ مرتضـی عابـدینی، هاي نقد ادبی، درآمدي بر نظریه ها و روش، )1375(، چارلز برسلز، -4

نشر نیلوفر.: تهران مازیـار حسـین زاده و فاطمـۀ ترجمـۀ هاي نقـد ادبـی معاصـر، نظریه، )1387( ،لیس تایسن، -5

نگاه امروز.: تهران حسینی، .توسعه نشر: تهران تاریخچۀ نقد ادبی فمینیستی، )،1379(، بکري تمیزي، -6 نشر فرهنگ معاصر.: تهران فرهنگ معاصر هزاره، )،1389(، دیگران محمد علی و حق شناس،-7 نشر توس.: تهران قاسم صنعوي، ترجمۀ جنس دوم، ،)1380(، سیمون دوبوار، -8ترجمـۀ حشـمت اهللا اجتمـاعی)، زنـان در تکاپو(فمینیسـم و کـنش ، )1385(، شـیال روباتام، -9

نشر شیرازه.ی جا: ب صباغی،: تهران مجید فروتن و رحیم مرادي، ترجمۀ چهرة عریان زن عرب، ،)1359(، نوال سعداوي، -10

نشر روز جهان. دارالساقی.: بیروت، فی البدءکان المثنی، )2009(، خالده سعید، -11 نشر برگ زیتون.: تهران ر)،سیماي زن در جهان(مص ،)1377(، شیده شادلو، -12 .ۀالحدیث ۀالجامعیالکتب بی جا: علم اجتماع المرأه،، )1998( ،حسین رشوانو ،احمد ،عبدالحمید -13، فمینیسم، ترجمۀ فیروزة مهاجر، تهـران: انتشـارات آشـتیان، چـاپ )1382(فریدمن، جین، -14

دوم. دارالمعارف.: القاهره أدیبا، مفکرا أومحمد حسین هیکل ،)اتبی (، حسین فوري النجار،-15جا: یب ترجمۀ لیالفرجامی، کوتاه، اي تاریخچه فمینیسم، موجهاي ،)1381(، الهام قیطانچی، -16

صحافی غزال. دارالفکر المعاصر.: بیروت سرمد الطائی، ترجمۀ الجدر، المرأه رؤیه من وراء، )2001(، جمیله کدیور،-17لـیال بهرامـی و ترجمـۀ نظریه و نقـد ادبـی، درسنامۀ ،)1383(، لبیهانجیل و، کیت گرین، -18

نشر روزنگار.: تهران دیگران، حمیـرا مشـیرزاده، ترجمـۀ اجتماعی و سیاسی، زنان و نظریۀ، )1379(، جانیس الفین، مک -19

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

28 بر اساس نقد فمینیستی "زینب"تحلیل رمان

نشر شیراز.جا: یب20- الحره ویکیدیپیاالموسوعه ،www.wikipedia.org نشرنیک.: مشهد هما زنجانی زاده، ترجمۀ زنان، اجتماعی جنبش، )1372(، آندره میشل، -21 ترجمه فیروزه مهـاجر و دیگـران، هاي فمینیستی، فرهنگ نظریه، )1382(، سارا هام مگی، -22

نشر توسعه.: تهران دارالمعارف.: القاهره مناظر و أخالق ریفیه، زینب، )2009(، حسین محمد هیکل، -23دفتـر : تهـران هـاي فمینیسـتی، فمینیسم ودانش، )1382(، بهروز جندقی و ،باسع یزدانی، -24

.مطالعات و تحقیقات زنان

:ها کلید واژه .پراپ، هزار و یک شب، کارکرد داستانی

[email protected] * استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران سی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه تهران** دانشجوي کارشنا

22/1/91دریافت • 20/9/91تأیید •

هاي داستانی در هزار و یک شب بررسی حرکت »والدیمیر پراپ« شناسی با تکیه بر الگوي ریخت

*جواد اصغريدکتر **زینب قاسمی اصل

چکیدههاي نظریه پردازان آن درباره اصول تحلیـل ب فرمالیسم و دیدگاهاین پژوهش ضمن بررسی اجمالی مکت

متن، الگوي ریخت شناسی والدیمیر پراپ را که هم اکنون زیربناي اصلی بسـیاري از الگوهـاي تحلیـل » کارکرد « الگوي پراپ بر . نمایددهد، تشریح میساختاري، ریخت شناسی و روایت شناسی را تشکیل می

وار است واجزاي یک داستان با توجه به کـارکرد هـر شخصـیت و حـوزه عمـل او یا عمل شخصیتی است .گرددمشخص می

هایی از پس از تبیین الگوي پراپ و تعریف حرکت در داستان و نحوه ترکیب آنها از دیدگاه او، نمونهاي هـ هاي هزار و یک شب موردبررسی قرار گرفته و نمودارهاي مربوط به ساختار متن و حرکـت حکایت

هاي هزار و یک شب قابل دهد که الگوي پراپ بر افسانهاین پژوهش نشان می. داستان ترسیم شده استهـاي داسـتانی بهـره هاي هزار و یک شب از انواع مختلف روشهاي ترکیب حرکتانطباق بوده و داستان

.منداست

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

30 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

مقدمه ـه 1814درسال ـط بـرادران گـریم میالدي انتشـار مجموعـه قص هـاي آلمـانی توس

)Jacob& Wilhelm Grimmـات بـراي گـردآوري ) نهضت تازه اي در دنیاي ادبیه نمود. باپشت سـرگذاردن مرحلـۀ جمـع آوري، پژوهشـگران هاي کهن فراهم قص

ـه ه خود را به پیداکردن متدهایی براي تعریـف وطبقـه بنـدي قص هـا معطـوف توجداشتند. یکی از مهمترین روش هایی کـه در ایـن دوره اصـول و مبـانی آن شـکل

گرفت، روشی بود که به مکتب فنالندي شهرت یافت.ا پس از ط ادیبان روسی شیوة دیگري بـراي گیري مکتب فر شکل ام مالیسم توس

ه ها ابداع شد که مبتنی بر تحلیل ساختار روایت بود واز اصـول زبـان رده بندي قصکرد.والدیمیرپراپ پژوهشگر روسی نخستین بار ایـن روش شناسی نیز استفاده می

ه بنـدي هاي پریان روسی به کاربرد. او پس ازتعیین کارکردها وطبقـه را دربارة قص هاي داستان درسیر روائی پرداخت. هاي ترکیب حرکت مصادیق آنها به راه

ـق روس -(Alexander Veselovsky)پراپ، پا جاي پـاي وزلوفسـکی محقهـاي پریـان هـاي تکرارشـونده داسـتان نهاد که بـن مایـه -حوزة فرهنگ عامیانه

.)246:1385کرد (هارلند، راگردآوري و مطالعه میه« پراپ درکتاب ه هـایی را کـه درفهرسـت » هاي پریان ریخت شناسی قص قص

ـه 749تـا 300هـاي تامسون ذیل شماره _آرنه هـاي قراردارنـد وآرنـه آنهـا را قصجادویی نامیده مورد بررسی قرارداده است. اونظریۀ خود را درخصوص طبقـه بنـدي

نامید.» ریخت شناسی«و شیوة تحلیل ساختاري داستان ـه هاسـت. ترین دغدغـه یکی از اصلی هـاي پـراپ، مسـألۀ تقسـیم بنـدي قص

ه کردند. بندي میها را برمبناي موضوع یا درونمایه طبقه پژوهشگران پیش از او قصه ا پراپ به دنبال تحلیل ساختارگرایانۀ قص 65:1382ها بود (مارتین،ام(.

عمـوال از هاي پراپ داراي یک ساختار بنیـادي اسـت کـه خواننـده م هر یک ازقصههاي عامیانه چنین ساختاري داشته باشند، پـس شـاید وجود آن آگاه نیست، اما اگر قصه

ـه در قـالبی پیچیـده در روایات دیگر نیز بتوان چنین ساختاري را نشان داد. این فکر البت

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 31 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

.)58:1382تر، بیش از سی سال بعد قلمرو ادبیات را به تصرف خود درآورد (برتنز،

طرح مسألهاز زمان تنظیم الگـوي پـراپ تـاکنون پژوهشـگران زیـادي از روش او درتحلیـل و

هاي هزار و یک شب اند. دربارة داستانریخت شناسی آثار ادبی جهان استفاده کردهه به ساختارکهن و مطابقت الگوي ساختاري آن با دیگـر افسـانه هـاي کهـن باتوج

ها وطبقه بندي آنهـا حلیل داستانتواند روش مناسبی براي ت جهان الگوي پراپ میو جوابگوي این سؤال باشد که آیا الگوهـاي ریخـت شناسـی و تحلیـل سـاختاري

ه باشـد؟ از دیگـر هاي هزار و یک شب مـی پردازان ادبی قابل انطباق برافسانهنظریهایی که در این مقاله به آنها پاسخ داده خواهد شد این است که داستان هاي سؤال

شـوند و چـه سـاختاري شب بر اساس الگوي پراپ چگونه تعریـف مـی هزار و یکدارند؟ حرکت داستانی در این مجموعه به چه شکلی است؟ و ساختارهاي داسـتانی مشابه در این مجموعه بر اساس الگوي پراپ چگونه قابل ارزیـابی اسـت و از چـه

گیرد؟موضوعی نشأت می

مکتب فرمالیسمایی، پربارترین دورة تحلیل ساختار روایت است. در ایـن دورة فرمالیسم و ساختار گر

، (Vladimir Propp)دوره آثار تحلیلی ـ ساختاري کسانی ماننـد والدیمیـر پـراپ Victor)، ویکتـور شکلوفسـکی (Boris Thomashefsky)بوریس توماشفسـکی

shklovsky)ــارت ــودروف(Roland Barthes)، روالن ب ــان ت Tzetan)، تزوتTodorov)ــتمن ، ژرار ــیمور چ ــت، س ــرداس (Semour Chatman)ژن و آلجی

ـ به دانش روایت شناسی رونق فراوانی بخشـیده ، (Algirdas Gremas)گرماس دان ).23:1385(قاسمی پور،

شـود ساس این مکتب بر تبیین اصولی است که متن به وسیلۀ آنها شناخته میاروي کلمـات و جمـالت و نیز یافتن الگویی که بتواند ساختار یک متن ادبـی را از

خود آن متن، بدون درنظرگرفتن ارتباطش با جهان خارج تبیین کند.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

32 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

آنـان . هاي روسی کوشیدند تا چیزي جز خـود مـتن بـه کـار نگیرنـد فرمالیستهاي بیان ادبی را انکار نکردند ت شناخت تکامل شیوهاهمی .ا نشان دادند که ایـن امـ « هـا فقـط در شیوه پرسـش اصـلی شـوند. د شـناخته مـی خـو » ت امـروزي موقعی

به بیـان دیگـر چیست؟ یا متن دیگر در هر تمایز متن ادبی با ها این بود:فرمالیست43:1382،ت متن چیست؟ (احمديادبی.(

ه به اشکال ازستین دستاوردهاي فرمالیکی از مهمتری ادرفته،ی هاي روسی توج ـ آنـان آثـار بـود. رشده ادبـی یتوان گفت تحق ی میکمترشناخته شده وحت ی درمهم

ـ شناخت ا ۀنیزم ـ حکا ةاي خـاص دربـار بـه گونـه ن اشـکال و ی ،هـاي کودکـان تیه 144د (همان:کردن اسالو منتشر هنرهاي مردي روس و ک ویهاي فولکور قص .(

محیط وهاي تاریخی فارغ از ریشه -متن خود ،آنچه براي آنان اهمیت داشتها فرمالیست ،به این ترتیب .بود -مفاهیم اجتماعی یا روانی موجود درآن فرهنگی و

ضمن تبیین و استخراج عناصر درون متن و مشخص کردن رابطۀ آنها با یکـدیگر، کوشیدند تا با این روش کارکردهاي نظام ادبی و عناصر سازنده متن را تحلیل و می

ل انواع ادبی نقش دارد، مشخص نمایند.قواعد درونی آن را که درتکام

والدیمیر پراپ در شـهر سـن پترزبـورگ بـه 1895سال آلمانی تبار در والدیمیر یاکف لویچ پراپ،

فقه اللغه روسی وآلمانی به سمت اسـتاد ۀرشت در ،پس از پایان تحصیالت دنیا آمد.ریخت «وهش کتاب تحقیق وپژها او پس از سال فولکور در دانشگاه لنینگراد رسید.

ه انقـالب عظیمـی در منتشرسـاخت و 1928را درسـال »هـاي پریـان شناسی قصات مطالعات فولکوریک به وجود آورد. نقد و، ادبی

به انگلیسی ترجمه شد وتقریبا درهمـین زمـان هـم بـه 1968این کتاب درسال ـت اسـت، بلکـه شهرت جهانی رسید ونه تنهـا درعلـم روایـت شناسـی حـائز اهمییاکوبسن معتقد بود که روایت شناسی به معناي دقیق با کتاب پراپ آغاز شده است

). 72:1383(میرزاحسابی،هاي پریان برمبنـاي موضـوع و درونمایـه پراپ معتقد است طبقه بندي داستان

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 33 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

نتیجه اي جز آشفتگی نخواهد داشت.ه رت هاي عامیانه آن اسـت کـه کثـ اندیشۀ اساسی در کتاب ریخت شناسی قص

ه ات قص هاي پریان روسی قابل تقلیل به یک طرح واحد است و بیش از اندازة جزئیعناصر این طرح که تعدادشان سی و یک بیشـتر نیسـت، همیشـه یکـی هسـتند و

آیند و باالخره اینکـه تنهـا هفـت شخصـیت همیشه بانظم خاصی ازپی یکدیگر میه 19:1368ها ظهور و بروز دارند(پراپ، مختلف دراین قص.(

درنظر پراپ، حکایت منفرد به عنوان یک سازة منحصـربه فـرد، واحـد تحلیـل ساختاري بود. او با بررسی مجموعه اي از صد حکایـت بـا ترکیـب بنـدي مشـابه،

).102:1379را بیرون کشید( اسکولز، شاه حکایتساختار یک ه، پـراپ و ت عقاید سوسیالیسـتی در روسـیکتـابش درآن دوران به دلیل حاکمی

ه بـود) ماننـد دیگـر هاي مورد بررسی اش، افسانه (اگرچه افسانه هاي کهـن روسـیمورد استقبال قرار نگرفت. نویسندگان و پژوهشگران روسی از سوي حکومت وقت

ـه همگـان را بـه ا باگذشت زمان و ترجمۀ کتابش به زبان انگلیسی، روش او توج امدبا روش پراپ را سرمشق خود قرار دادنـد ا بسیاري از نویسندگان و خود جلب کرد.

هاي خود ازآن استفاده کردند. در پژوهش وباآنکه شیوة پراپ، حرکتـی ابتکـاري و الهـام بخـش محسـوب و بسـیار از آن

هاي کارش نیز مقـاالتی نوشـتند. ها و کاستی ستایش شد، در نقد وي و بیان ضعفقان بعدي کوشیدند ایرادهـاي روش پـراپ را برطـ تـر و اي جـامع رف و شـیوه محق

تر براي بررسی انواع روایت عرضه کننـد کـه درآن بتـوان مالحظـات بخشرضایتمردم شناسی، روان شناختی، زیبایی شناختی و غیره را در نظـر فرهنگی، اجتماعی،

ـه پـردازان قـدیمی تـر گرفت و میان فرم و محتوا پیوند ایجاد کـرد. از میـان نظری Alan، آلــن دانــدس(Claude Lévi-Strauss)اوستــوان بــه لــوي اســتر مــی

Dundes)گرماس ،(( Gremas) و برمون(Bermond) قـان اشاره کرد و از محقجدیـد سـاتوآپو، پیترجبلـت و مـارتین کاسـمان قابـل ذکرنـد کـه در آثـار خــویش

ه ها لحاظ کردنـد (حـق کارکردهاي پراپ را تقلیل دادند و عناصر جدیدي را در قص ).31:1387شناس،

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

34 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

ها و اعیاد روستائیان هاي روسی، جشن توان به شعرحماسهاز دیگر آثار پراپ میه و... اشاره کرد. پراپ در اوت درگذشت. 1970روسی

روش پراپر، معتقـد اسـت کـه بـا وجـود آنکـه پراپ با تقسیم داستان به عناصر ثابت و متغی

ا عملکـرد هاي خاصهاي گوناگون نام قهرمانان مختلف در داستان خود را دارند، امشود که مطالعـه و بررسـی و کاردکردشان بدون تغییراست و همین مسأله باعث می

ه بر اساس عمل قهرمانان امکان پذیر باشد. قص هـاي حاصـل از آن را روش پراپ تجربی و استنتاجی است و تجزیـه و تحلیـل

).189:1387توان تکرار کرد (پروینی،میق ان و شارحان شیوة تجزیه و تحلیل ساختاري پراپ را بـر پایـۀ بسیاري از محق

توانـد اند(ازجمله داندس، استراوس وگرماس). پراپ آنچه را که میهمنشینی دانستهکند، یعنی یک روایت بـا در پـی تحلیل همنشینی از روایات توصیف شود مطرح می

ل و تکامـ زمـان تحـو یابـد ل مـی هم آمدن واحدهاي روایـی، بـه تـدریج در طـی ).42:1380(آسابرگر،

ن سازیم که این خویشکاري هـاي ها تا چه اندازه واقعا نمایانندة ثابتما باید معیه هستند؟ قاعده هـاي دیگـر، منـوط بـه بندي و تنظیم همۀ پرسشتکرارشوندة قص

ــود دارد؟ ــد خویشــکاري وج ــه چن ــه اســت: در یــک قص لیــش او ــن پرس حــل ای ).42:1368(پراپ،

ــدی ــتان، ب ــازندة یــک داس ــاختار اصــلی و س ــراپ س ــق نظــر پ ــب، طب ن ترتیهـاي یـک داسـتان اسـت. او بـراي هـر ها یا همان عملکرد شخصیت خویشکاري

نظر داشت: کارکرد، دو ویژگی مهم را مد دهـد. بـه عبـارتی، کارکرد نباید وابسته به شخصیتی باشد که آن را انجـام مـی -1

هـاي گونـاگون د که قابل تعمیم به شخصیتاي تعریف شوکارکرد باید به گونه هاي مختلف که عملکرد یکسانی دارند، باشد. داستان

شود، باید در سیر داستان مدنظر قـرار گیـرد. بـه معنایی که براي کارکرد تعریف می -2

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 35 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

توان تعریف کرد.این صورت که یک کارکرد را جدا از مکان آن در داستان نمیه که از نقطه نظـر به عبارتی، خویشکاري یعنی تی از اشخاص قصعمل شخصی

ه دارد، تعریف می تی که در جریان قص53شود (همان:اهمی.( هـا در تـاریخ تـرین نوشـته تـرین و انقالبـی تعریف پراپ از یک کارکرد، از مهم

تواند جدا از مکانی که در جریـان روایـت نویسد: یک عمل نمیفولکور است. او میدهد که اندیشیدن دربـارة فولکـور این جمله به روشنی نشان میدارد، تعریف شود.

هاي منفرد اشتباه است. عمل یا کارکرد، فقط در مکـان خـویش در براساس موتیفشود. واحد حداقل به عنوان بخشی از تیـپ درنظـر گرفتـه جریان روایت تعریف می

ــه بــه ایــن کــه درکجــا رخ مــی ــا توج رار دهــد، مــورد بررســی قــشــده و بایــد ب ).67:1975گیرد(داندس،

کند: هاي داستان، چهار قاعدة اصلی را ذکر میپراپ در تبین کارکرد شخصیت دهند. هاي اشخاص قصه، عناصر ثابت و پایدار را در آن تشکیل میخویشکاري -1هتعداد خویشکاري -2 هاي پریان آمده، محدود است.هایی که در قص .ها همواره یکسان استتوالی خویشکاري -3ه -4 شان یک نوع هستند.هاي پریان از جهت ساختماهمۀ قص

او با درنظر گرفتن این چهار ویژگی و پس از تحقیق و پژوهش بسیار گسـترده هاي جادویی، سرانجام سی و یک کارکرد رابـه شـرح زیـر اسـتخراج درباب افسانه

نمود و براي هرکدام نمادي درنظرگرفت: کند ( غیبت). انه غیبت مییکی از اعضاي خانواده، از خ -1ه از کاري نهی می -2 شود (نهی). قهرمان قص شود (نقض نهی). نهی نقض می -3 پردازد (خبرگیري). شریر به خبرگیري می -4العات الزم را دربار -5 ). کسب خبرآورد ( اش به دست می قربانی ةشریر اطو یا چیزهایی که به وي اش را بفریبد تا بتواند بر ا کوشد قربانی شریر می -6

ق دارد دست یابد (فریبکاري). تعلخـورد و بنـابراین ناآگاهانـه بـه دشـمن خـود کمـک قربانی فریب مـی -7

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

36 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

کند(همدستی). میسـازد شریر به یکـی از اعضـاي خـانواده صـدمه یـا جراحتـی وارد مـی -8

(شرارت).ـه درخواسـت و مصیبت یا نیاز علنی می -9 یـا بـه او شود. از قهرمـان قص

شود بـرود و شود که به اقدام بپردازد. به او اجازه داده می فرمان داده می شود (میانجیگري). موریت گسیل میأیا به م

گیرد که به مقابلـه بپـردازد کند و یا تصمیم می جستجوگر موافقت می -10 آغازین). ۀ(مقابل

گوید (عزیمت). قهرمان خانه را ترك می -11گیـرد. مـورد حملـه واقـع شود. مورد پرسش قرار مـی مان آزمایش میقهر -12

جـادویی یـا یـاریگري ۀشود و مانند اینها که همه راه را براي اینکه وسیل می سازد (نخستین خویشکاري بخشنده). هموار می ،را دریافت دارد

دهـد (واکـنش آینده واکنش نشـان مـی ةقهرمان در برابر کارهاي بخشند -13 .قهرمان)

ـ -14 آورد دسـت مـی ه قهرمان اختیار استفاده از یـک عامـل جـادویی را ب (تدارك یا دریافت شیء جادو).

انتقـال داده ،قهرمان بـه مکـان چیـزي کـه در جسـتجوي آن اسـت -15 میان دو سرزمین). شود (انتقال مکانی شود و یا راهنمایی می می

شمکش). پردازند (ک قهرمان و شریر به نبرد تن به تن می -16 گذارند (نشان گذاشتن). هاي در اختیار قهرمان می نشان -17 خورد (پیروزي). شریر شکست می -1819- ه،التیام می بدبختی یا مصیبت یا کمبود (رفع مشکل).یابد. آغاز قص گردد (بازگشت). قهرمان باز می -20 شود (تعقیب). قهرمان تعقیب می -21 شود (رهایی). کننده رها میتعقیب قهرمان از شر -22رسـد (رسـیدن بـه قهرمان، ناشناخته به خانه یا سـرزمینی دیگـر مـی -23

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 37 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

ناشناختگی). پایه). کند (ادعاهاي بی پایه می قهرمانی دروغین، ادعاهایی بی -24 شود (کار دشوار). انجام دادن کاري دشوار از قهرمان خواسته می -25 مسئله). شود (حل و مشکل حل میمأموریت انجام پذیرفته -26 شود (شناختن). قهرمان شناخته می -27 شود (رسوایی). قهرمان دروغین یا شریر رسوا می -28 کند (تغییر شکل). قهرمان شکل و ظاهر جدیدي پیدا می -29 شود (مجازات). شریر مجازات می -30 ).نشیند (عروسی کند و بر تخت پادشاهی می قهرمان عروسی می -31

جدول نمادها:وضعیت

اولیهα میانجیگري B نشان

گذاشتنJ کاردشوار M

غیبت

β لیهمقابلۀ او C پیروزي I حل مسأله N

نهی

γ رفع مشکل ↑ عزیمت K شناختن Q

اولین δ نقض نهی کارکردبخشنده

D رسوایی ↓ بازگشت Ex

خبرگیري شریر

ε واکنش قهرمان E تعقیب Pr تغییرشکل T

ب کس خبر

φ دریافت عامل جادو

f رهایی Rs مجازات U

رسیدن به G انتقال مکانی λ فریبکاري ناشناختگی

O عروسی W

ادعاهاي H کشمکش A شرارت دروغ

L ------- ------

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

38 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

ل از الفبـاي روسـی و بـراي بقیـۀ پراپ در تعیین نمادها براي هفت کـارکرد اوـت کـرد کـه طبـق گفتـۀ پـراپ کارکردها از الفباي انگلیسی استفاده ن مود. باید دق

مورد بررسی قرار بگیرد. چرا که گاهی » سیر داستان«کارکرد هر شخصیت باید در فاق می دهد، پس صرف افتد که شخصیت منفی ناخواسته کارکرد مثبتی انجام میات

ه تواند کارکرد آنها را هم مشخص نماید، بلکـ ها به تنهایی نمیبندي شخصیتطبقهاي دارد، عملکرد شخصیت در سیر و حرکت داستان است. ضـمن آنچه اهمیت ویژه

ه شد براي برقراري ارتباط منطقی بین شخصیت هـا و اینکه پراپ در ادامۀ کار متوجاي اسـت. ایـن عوامـل گرچـه پیشرفت داستان نیاز بـه عوامـل فرعـی و واسـطه

ا براي حف نمی ظ انسجام داستان ضروري هستند.توانند عامل مستقلی باشند، ام ه ل با نمادهاي فرعی مشخص کرد که البت او این عوامل را به شکل بسیار مفص

گیرنـد. پـراپ همچنـین کارکرد اصـلی قـرار مـی 31درمجموع، همه زیر مجموعۀ بندي و براي هر کـدام یـک حـوزة هاي هر داستان را به هفت نوع طبقهشخصیت

عمل تعریف کرد:ــده -5یــاریگر -4شــریر -3قهرمــان دروغــین -2مــان قهر -1 گســیل دارن شاهزاده خانم -7بخشنده -6

ت حوزه عمل شخصی c. ↓.E.H.I.↑.W قهرمان

C.E.L.Ex قهرمان دروغین A.H.Pr شریر G.K.Rs.N.T یاریگر

B گسیل دارنده D.F بخشنده

M.J.Ex.Q.U.W شاهزاده خانم

ها و تبیین اصول حـاکم بـر داسـتان، پـراپ بـه تپس از تعیین کارکرد شخصی پردازد.می» کل«هاي ترکیب داستان و در نظر گرفتن آن به عنوان یک تشریح راه

ه را اصطالحا آن بسط وتصوري دانست کـه ازلحاظ ریخت شناسی می توان قص

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 39 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

هـاي شود و با گذشـت از خویشـکاري شروع می (a)یا کمبود و نیاز (A)از شرارت هاي دیگري کـه بـه عنـوان سـرانجام و یا به خویشکاري (*w)انجی به ازدواج می

ه به کار گرفته شده است، می ـه را خاتمۀ قص ل در قص انجامد...این گونه بسط وتحو ).183:1368ایم (پراپ،نامیده (xod)ما اصالحا حرکت

شـود میاي در داستان پس هر شرارت یا کمبود و نیاز، موجب ایجاد حرکت تازهه می تواند از یک یا چند حرکت شکل گرفته باشد. آنچه در تحلیل یـک و یک قص

هاي آن و نحوة ترکیب آنهـا بـا داستان اهمیت خاصی دارد، تشخیص تعداد حرکته می هـاي مسـتقیم و یـا توانـد از حرکـت یکدیگر است. مطابق نظر پراپ، هر قص

هـا ممکـن اسـت بـه ترکیـب حرکـت هاي در هم تنیده، تشکیل شده باشد. حرکت هاي زیر باشد:صورت کند. یک حرکت مستقیما حرکت دیگري را دنبال می -1ل آغـاز مـی -2 ـه بـا حرکت جدیدي پیش از پایان حرکت او شـود. جریـان قص

شود. پس ازخاتمـۀ داسـتان، حرکـت حرکتی که داستانی در بردارد قطع میل ادامه می یابد.او

ل شده بود نیز به نوبـۀ خـود ممکن است داستانی که مو -3 جب قطع حرکت او قطع شود.

ه ممکن است با دو شرارت آغاز شود و یکی از آنها قبل از دیگري پایان -4 قص یابد.

حرکت پایان مشترکی داشته باشند. گاه ممکن است دو -5ل از قهرمانان در دارد. جستجوگر گاه داستانی دو -6 هـم جـدا وسط حرکـت او

دهند.حرکت خویش ادامه می کدام به هر و شوندمیه برخی ناقدان الگوي پراپ را از آن جهت که رویکردي کاهشی در ترسـیم البت

اند.ساختار داستان دارد، مورد انتقاد قرار دادهصی دارد. همان طور که به نظر میاین نوع تحلیل، محدودیت آیـد، هاي مشخ

ه است و بعـد بررسـی ایـن کـه ها به یک ساختار اصلی و پای هدفش تقلیل داستان )65: 1388ها به لحاظ ساختاري چقدر شبیه هم هستند؟(کلیگز، همۀ داستان

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

40 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

یک شب و هاي هزار تطبیق الگوي پراپ بر داستانو یـک شـب رهاي هـزا از داستان سیاريبا ب کامال شناختی پراپ، یا نوع يبند دسته

ـ دیویـد به عنوان مثال هماهنگ است. شـود کـه اي یـادآور مـی هپینولیـت در مقالاز قـا دقی »حکایت محمد جواهر فروش و دختـر یحیـی برمکـی «حکایت محمد در

ه تی که والدیمیر پراپ در ریختهاي سن یکی از الگو هـاي پریـان خـود شناسی قص کند: بررسی کرده است، پیروي می

آشـکار کمبودوسرانجام ی/ اخراج/مۀ بدنشود/ جراحت و صد نهی/ نهی نقص می« ـد را همسـرش دینـا، یابـد: حکایت هزار و یک شب چنین جریـان مـی ». شود می محم

ـ دهد و از او قول می سوگند می ـد را گیرد که در غیاب او از بستر بیـرون نیایـد/ ام ا محمفهمد کـه کند/ وقتی دینا می کند و او خانه را ترك می شید احضار میالر زبیده زن هارون

دهـد او را بـه شـدت بزننـد/ و او را از خانـه بیـرون است، دستور می وي نافرمانی کرده ). 8667:19(پینولیت، کند شید تعریف میالر راند/ محمد داستان خود را براي هارون می

نمونه ها پیر و دو سگ 1حکایت

ه اش را تقسیم کردند. آنها و ردپیر م دو برادر داشت. پدري پیر به سفر انبرادر ارثی بـا دسـت خـالی برادران بعد، . یک سالتو پیر در حجره به داد و ستد پرداخد فتنر

داد و همراه ایشان به سفر رفت. در ۀ دوباره مایربه آنها سبا مهربانی پیر. بازگشتندو د ورزیدنـد پیر به خواهش دختري با وي ازدواج کرد. برادران به پیر حسـ بین راه،

دختر به عفریتی تبـدیل شـد و پروازکنـان پیـر را هان ناگآن دو را به دریا انداختند. .برادران را به شکل سگ طلسم کرد واش رساند نهانجات داد و به خ

ساختارحکایت)1(

قهرمان دو برادر دارد. -1 تعادل اولیه میرد. پدر قهرمان و ضد قهرمانان می -2 بر هم خوردن تعادل

کنند. می پدر را تقسیمۀ قهرمان و ضد قهرمانان ارثی -3 روند. ضد قهرمانان به سفر می -4 گردند. ضد قهرمانان تهی دست باز می -5

قهرمانان کمک می -6 دتعادل مجد کند. قهرمان به ضد

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 41 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

)2( کند. قهرمان در حجره داد و ستد می -1 تعادل اولیه

روند. قهرمان و ضد قهرمانان به سفر می -2ه می -3 شود. یاریگر وارد قص

اندازند. قهرمان را به دریا می ،ضد قهرمانان -4 ادلبر هم خوردن تعدهد. قهرمان را نجات می ،یاریگر -5 دتعادل مجد

گردد. قهرمان به خانه اش بر می -6 شوند. ضد قهرمانان مجازات می -7

)47:1387(خراسانی،نمودار حرکتی

رسـد و حرکـت یعنی رفع شـر مـی Eعیت حرکت اول با وضعیت اولیه آغاز و به وض شود.یعنی مجازات ختم می puدوم از وضعیت اولیه دوم آغاز و به وضعیت

حکایت ملک یونان و حکیم رویان د. روزي مبـتال بـو پیسی به بیماري که بود به نام یونان شاهیدر سرزمین فرس،

شنیدن خبـر بیمـاري ملـک، باو دآم دانجابه نام رویان ب پیر و جهان دیدهحکیمی گـزاري بـراي سـپاس لک یونـان م د.او را درمان کر اي سادهرفت و به شیوه اونزد

ا پاداش فراوانی به حکیم داد. وزیر به حکیم حسادت کرد و ملک را وسوسه کـرد امبـه به همان آسانی درمـانش، بکشـد او را این بهانه که ممکن است بهتا حکیم را هزیر بار نرفت ک مل .قتل برساند اثبـات بـراي اي گفت. وزیـر نیـز و براي وزیر قص

I e

I pu 1

2

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

42 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

ه گویی پرداخت. سرانجام ملک تسلیم شد و حکیم را احضار کرد عاي خود به قصادو کتـابی اندیشید ايلهقرار گرفته بود، حی گتا او را بکشد. حکیم که در معرض مر

ب تعبیـه کـرده بـود، ملـک هاي کتـا ی که حکیم در برگهبه ملک هدیه داد. با سم کشته شد.

ساختار حکایت

)1 ( قهرمان، پادشاه مملکتی است. -1 تعادل اولیه

قهرمان بیمار است. -2 بر هم خوردن تعادله می -3 شود. یاریگر وارد قص

د دهد. قهرمان را نجات می ،یاریگر -4 تعادل مجد

)2( دهد.ضد قهرمان به قهرمان پاداش می -1 تعادل اولیه

شود که قهرمان را بکشد. ضد قهرمان قانع می -2 بر هم خوردن تعادلد قهرمان را می -3 تعادل مجد کشد. قهرمان با نیرنگ ضد

) 54نمودارحرکتی(همان:

ل از وضعیت اولیه آغاز و به این حکایت نیز شامل دو حرکت است که حرکت اویعنی شر آغاز و بـه xشود. حرکت دوم با وضعیت پاداش ختم مییعنی zوضعیت شود.یعنی مجازات منتهی می Puوضعیت

I z

X pu 1

2

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 43 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

بازرگان و زرباچه حکایت خـورد. ، شخصی هنگام غذاخوردن سوگند یاد کرد که زرباچه نمییدر مجلس ختم

پس از اصرار قهرمان چهل بار دستش را بـا سـدر و صـابون شسـت و سـپس غـذا ه شد که شخص انگشت ابهامخورد. دو دست و دو پا ندارد و جویـاي قهرمان متوج

ه اش بـه داد و اش را تعریف کرد: پدرم مرد و مـن در حجـره ماجرا شد. شخص قصدختـر شـرط کـرد کـه ...ستد پرداختم. روزي دختر زیبایی را دیدم و عاشق او شدم

ـ که کسی مرا روم باید به قصري که در آن اقامت داشت ب .ق شـدم نبیند. مـن موفشد و انگشتانم را گین داد. عروس خشما در محضر عروس دستم بوي زرباچه میام

قطع کرد. پس از آن با من مهربان گشت و ازدواج کرد.

ساختار حکایت)1(

ل در مجلس ختم، مهمان است. -1 تعادل اولیه قهرمان او ه نقص عضو -2 بر هم خوردن تعادل ل متوج شود.قهرمان دوم میقهرمان او

ل می -3 ت ماجرا را بداند.خواهد عل قهرمان او د ه گویی می -4 تعادل مجد کند. قهرمان دوم قص

)2(

شود. قهرمان دوم پس از مرگ پدرش جانشین او می -1 تعادل اولیه شود. قهرمان دوم عاشق ضد قهرمان می -2

خواهد. میکار سختی از او ،ضد قهرمان/ یاریگر -3 بر هم خوردن تعادل دهد.قهرمان دوم کار سخت را انجام می -4 شود. ضد قهرمان خشم گین می -5 کند.ضد قهرمان قهرمان را مجازات می -6

د قهرمان با قهرمان مهربان می -7 تعادل مجد شود. ضد کند.با قهرمان ازدواج می، ضد قهرمان/ یاریگر -8

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

44 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

)63نمودارحرکتی(همان:

ل از وضـعیت اولیـه آغـاز و بـا این داستان شامل دو حرکت است که حرکت اویابد. حرکت دوم داستان از شـرط کـردن دختـر یعنی رفع شر خاتمه می Eوضعیت

یابد. آغاز و نهایتا با ازدواج آنها خاتمه می

كعاشق و دالحکایت نی لنـگ بـود، بـا دیـدن اي میهمان بود. یکی از میهمانان که جوا نهادر خ یاطخیـا میهمانـان او را قسـم مـی تصمیم به ترك مجلس میك دال دهنـد کـه گیـرد. ام

ه گویی میجوان داستانش را تعریف کند و پدرم مرد و مـن پـس کند:شروع به قص باراهنمـایی از چندي عاشق دختر قاضی شـدم و در بسـتر بیمـاري عشـق افتـادم.

ـ پیرزنی به دختر راه یافتم و با ا در روز موعـود گرفتـار او قرار مالقـاتی گذاشـتم، امـ حراف و ك دال قاضـی نیـز راه ۀبسیار گویی شدم که به دنبالم راه افتاد و بـه خان

از آن پـس . و موجب لنگی پاي من گردید یافت تا این که ناآگاهانه مرا گرفتار کرد .از شهر گریختم تا در جایی که او هست، من نباشم

کایت ساختارح

)1( ل در خانه اي میهمان است. -1 تعادل اولیه قهرمان او

ه نقص عضو قهرمان دوم می -2 بر هم خوردن تعادل ل متوج شود. قهرمان او ل می -3 ت ماجرا را بداند. قهرمان او خواهد عل

د ه گویی می -4 تعادل مجد کند. قهرمان دوم قص

i E

1

i N

2

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 45 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

)2( میرد. قهرمان دوم پدرش می -1 تعادل اولیه

شود. رمان دوم عاشق دختري میقه -2 .شود قهرمان دوم بیمار می -3 بر هم خوردن تعادل

.کند قهرمان دوم با یاریگر برخورد می -4 کند. قهرمان دوم با ضد قهرمان برخورد می -5 شود. قهرمان دوم گرفتار می -6

د گریزد. قهرمان دوم می -7 تعادل مجد

) 67نمودار حرکتی(همان:

ل از آغـاز ؛دو حرکتـی اسـت ،هـاي قبلـی ین حکایت مانند حکایتا حرکـت او

داستان تا روایت جوان و حرکت دوم روایت جوان است.

ت اعور حکای حکایتۀ خالص

داد. اعـور پـول پول سفید ابی بود که پیرمردي آمد و به او روزي اعور مشغول قص-ه شـد کـه همـه کاغـذي هسـتند. آنگا .روز نگه داشت 50 هاي پیرمرد را تا ه متوجاعور او را گرفت تا طلب خـود را بسـتاند. پیـر بـه مـردم .آمد اوان دوباره پیر به دک

فروشد. گفت که اعور گوشت آدمی به جاي گوسفند میان به جاي قوچ، آدمی دیدند و او را نزد شـحنه بردنـد. شـحنه اعورمردم در دک

بیرون راند. اعور در شهر دیگري مشغول پـاره دوزي اعور را مجازات کرد و از شهر دسـتور داد کـه او را پـس .اعور را دید و در راه رفتشد. روزي پادشاه به شکار می

آید و از آنجا گریخـت هاي یک چشم بدش میبزنند. اعور دریافت که پادشاه از آدمتظـار دزدي بودنـد. نفـر در آن خانـه در ان از قضا چند .اي پناه برد نهاو به داالن خ

i ah

1

i E

2

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

46 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

او را نزد شحنه بردنـد. شـحنه او را از شـهر را دیدند به گمان دزد بودن، اعور چون ك نجاتش داد.بیرون کرد و دال

ساختار حکایت

)1( قهرمان مشغول کار است. -1 تعادل اولیه

کند. قهرمان با ضد قهرمان برخورد می -2 خورد. قهرمان فریب می -3 بر هم خوردن تعادل

شود. ان گرفتار میقهرم -4د رود. قهرمان به شهر دیگري می -5 تعادل مجد

)2(

شود. قهرمان مشغول کار می -1 تعادل اولیه شود. قهرمان گرفتار می -2 بر هم خوردن تعادل

د گریزد. قهرمان می -3 تعادل مجد )3(

شود. قهرمان وارد خانه اي می -1 تعادل اولیه شود. قهرمان گرفتار می -2 بر هم خوردن تعادل

د دهد. یاریگر او را نجات می -3 تعادل مجد

)73نمودارحرکتی(همان:

ل از شهر. ل: از ابتدا تا رانده شدن بار او روایت او روایت دوم: از دیده شدن اعور تا مجازات او. .روایت سوم: از گریختن اعور تا پایان داستان

i x

1

i x

2

i s

3

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 47 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

ل بـه وضـعیت حرک 3این داستان از ت مستقیم تشکیل شده کـه دو تـاي اوX یعنی نجات و رفع شـر Sشوند و سرانجام درحرکت سوم وضعیت یعنی شر ختم می

پایان بخش داستان است.

نتیجه گیري طور که مشاهده کردیم، این است که همان ،اي که باید به آن اشاره کرداولین نکته

ت تجزیه و تحلیل به وسیلۀ روش ریخت شناسی هاي هزار و یک شب قابلی داستان کند.پراپ را دارند و الگوي پراپ بر ساختار آنها صدق می

هاي شود که عموما داستاندوم اینکه از بررسی نمودارهاي حرکتی مشخص میشوند و دلیل این مسأله این است هزارویک شب، از بیش از یک حرکت تشکیل می

است. همین خصوصیت باعث شـده تـا گیرحکایت درونه ها از نوع که اکثر داستان هاي متعدد تشکیل شود.هاي این مجموعه از حرکت داستان

شـوند، هاي داستان لزوما با وضعیت اولیه (پایداري) آغاز نمـی سوم آنکه حرکتشوند. ایـن وضـعیت باعـث ایجـاد واکـنش در شروع می xبلکه گاهی با وضعیت

ه میخصیتقهرمان و دیگر ش گردد.هاي داستان و پیشرفت قص اي چهارمین نتیجه این که پراپ معتقد است قصۀ عامیانه مانند هر موجود زنده

فاقی است کـه تواند صورتمی هایی تولید کند که مانند خودش باشد و این همان اتح هاي مختلف بـه وضـو هاي مشابه داستانافتد و درساختاردر هزار و یک شب می

ه ه، قص شوند.هاي دیگري متولد میقابل مشاهده است و از دل هر قص حکایات هزار و یک شب قاعده و قانون دارند (طبق الگوهاي ساختارشناسی کـه مـا یک نمونه از آن یعنی روش پراپ را در این پژوهش بررسی کردیم) اما در محدودة ایـن

شود.را به وجود آورد، مشاهده می قوانین قابلیت این که انواع و اقسام داستانهاي دوگانـه بـه وجـود هاي هزار و یک شب بر اساس یک رشته تقابل داستان

هاي داستان براسـاس واکـنش هـر شخصـیت در مقابـل کـارکرد آیند و حرکتمیهـاي مرمـوز اثـري هاي پیچیده بـا انگیـزه دهد و از داستانشخصیت دیگر رخ می

ها در هزار و یـک شـب، اساسـا این دلیل است که داستان بینیم. این مسأله بهنمی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

48 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

ها براي نجات جان شـهرزاد روایـت ها هستند. کل داستان وسیلۀ نجات جان انسانهمی تشود و شهرزاد در غالب قصآفریند که براي نجـات جـان هایی میها شخصی

ه گویی می ی بـر هـاي داسـتانی مبتنـ کنند و همین باعث ایجاد حرکـت خویش قصهـاي سـاختاري فـراوان مبتنـی بـر هاي دوگانه خیر و شـر و نهایتـا شـباهت تقابل

شود.ها میحرکتهاي تفسیرپذیري مسلما آنچه در این مقاله آمده، تنها نمونه اي کوچک از قابلیت

هاي جهانی اسـت. ایـن مجموعـه و تحلیل هزار و یک شب به عنوان کهن افسانهلیت را دارد که بر اساس دیگر الگوهاي تحلیل ساختاري مثل داستانی عظیم، این قاب

الگوي تزوتان تئودوروف، لوئی استروس، کلود برمون،گرماس وآلـن دانـدس مـورد اي بـه هاي تـازه تواند دریچههاي آینده می تحلیل و بررسی قرارگیرد. قطعا پژوهش

ماید.شناخت جهان هزار و یک شب شهرزاد وجادوي سحرانگیز کالمش بن

نوشت پی ها ازترجمۀ طسوجی از هزارو یک شب نقل شده است. . خالصه حکایت1

منابع ) روایت درفرهنگ عامیانه، ترجمـۀ محمدرضـا لیـراوي، سـروش،تهران: 1380آسابرگر، آرتور (-

ل. چاپ او )ساختار وتاویل متن،نشرمرکز ،تهران: چاپ ششم.1382احمدي،بابک (-) درآمدي بر ساختار گرایی درادبیات، مترجم فرزانه طاهري، آگاه،تهران: 1383اسکولز، رابرت (-

چاپ دوم.ه ادبی،مترجم فرزان سجودي، آهنگ دیگر،تهران.1382برتنز،یوهانس ویلم ( - نظری ( ه1368پراپ، والدیمیر ( - هاي پریان،مترجم فریدون بدره اي،تـوس،تهران: ) ریخت شناسی قص

ل. چاپ او الگوي ساختارگرایی والدیمیر پراپ وکاربردهاي آن درروایت شناسـی، ) 1387لیل (پروینی،خ –

دوفصلنامۀ علمی پژوهشی ((پژوهش زبان وادبیات فارسی ))شماره یـازدهم پـاییز و زمسـتان .203-183صص 1387

ـۀ شناسـی افسـانه هاي نو در ریخـت ) یافته1387شناس،علی محمد( حق - هـاي جـادویی مجل

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 49 هاي داستانی در هزار و یک شب ... ی حرکتبررس

.39-27،صص 2شمارة 59ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه تهران: دورة دانشکده ــه ( - ــانی، محبوب ــات 1387خراس ــب، تحقیق ــک ش ــی هزاروی ــت شناس ــدي برریخ ) درآم

ل. نظري،اصفهان: چاپ او ) هزارویک شب، انتشارات علمی،تهران.1337طسوجی،عبداللطیف ( -ه ادبی،مترج1388کلیگز،مري ( - م جالل سخنور، تهران: اختران.) درسنامه نظری ه1382مارتین، واالس ( - د شهبا، تهران: هرمس، چاپ اول. ) نظریهاي روایت،مترجم محم سـه 1383میرزا حسابی،جعفر( - گفتار وکنش گر هایشـمجموعه مقـاالت، دانشـگاه تبریـز مؤس (

تحقیقاتی علوم اسالمی،تبریز.ه ادبی ازافالتون تا بارت،مترجم گـروه ترجمـه ) درآمدي تاریخی 1385هارلند،ریچارد( - برنظری

شیراز(علی معصومی،ناهید اسالمی،غالمرضاامامی،شاپورجورکش)، تهران: چشمه.-Pinault، David (1986) “Stylistic Features in 1001 Nights”، university of

pensylvania، p.67. -Dundes،Alan(1975)Analytic Essays in Folkore،Mouton، USA

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

50 هاي داستانی در هزار و یک شب ... بررسی حرکت

:ها کلید واژه .ابو القاسم شابیمضمون، ، ي، شعر معاصر، تصویرشعریشعر عرب

[email protected] بین المللی امام خمینی(ره) قزویناستادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه *

11/11/90دریافت • 20/9/91تأیید •

بررسی و نقد مضمون القاسم شابی در تصویرهاي شعري ابو

* نرگس انصاريدکتر

چکیدهکنـد تـا مـی شـاعر بـا کمـک تصـویرگري تـالش .ر هنر شعري استیپذنا ییتصویر شعري، بخش جدا

موضوعات را در قالبی محسوس و گویا به خواننده منتقل کند واحساسات و عواطفش را براي او روشن و بررسی تصاویر شعري هر شاعري نمایانگر هنر او در خلـق و آفـرینش مفـاهیم جدیـد، . ان کندیشفاف ب

هـر چـه .در پوششی نو و جاري کردن روح حیات در امور بی جان است ینتزاعنمایاندن امور معنوي و ا .، شعر نیز به تبع آن داراي انسجام و قدرت بیشتري خواهد بودو رساتر باشدترتر، قويهماهنگتصاویر

در اشعار خود از تصویرهاي شعري بهره گرفته اند، یادبهاي گر مکتبیش از دیشاعران رمانتیک، بناقـدان، . میابیـ مـی رجستۀ آن را در شعر شـابی، یکـی از نماینـدگان جریـان رمانتیـک عربـی، ر بیتصوا مقالـۀ حاضـر . دهند می قرار یرا از دو جهت شکل و مضمون مورد نقد و بررس يشعر يرپردازیتصو امـ

يشعر يرهای، تصویآن در شعر معاصرعرب یژگیر و ویاز مفهوم تصو یتالش دارد پس از مباحث مقدماتن یدگاه شاعر در ایله به دین وسیقرار دهد تا بد یش مورد بررسیرهایرا از نظر مضمون غالب تصو یشاب

افته و نشان دهد شاعرچگونه با تصویر پردازي توانسته مفاهیم و احساسـات خـود را بـه یخصوص دست . خوانندة خویش منتقل سازد

مرگ، عشق، حزن و اندوه، جامعه، مردم :چون یاز آن است که موضوعات یحاک یاشعار شاب یبررس یکیگر، ید یاز طرف. اوست ينمود بارزي دارد و کامال متناسب با مکتب شعر يدر مضامین شعري و... و

عت و عناصر برگرفتـه از آن، یدهد طب می نشان یشاب يشعر يرپردازیتصو یاز نکات قابل توجه در بررس . باشد میي و يرهایدر اغلب تصو یعنصر مهم و اساس

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

52 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

مقدمهل شـده یتشـک ییو معنـا یاعم از شعر و نثر از دو بخش سـاختار لفظـ ،یهر اثر ادب

حاد ا هـاي بحـث رباز،یگردد. از د می اثر يو ماندگار ییبای، باعث زن دویاست که اتـ ت ایـ انگر اهمیـ ، خـود ب يا شکل و محتـو ی یلفظ و معن ییرامون جدایناقدان پ ن ی

ن دو جـزء یا یکه سرانجام به همراه ییاست؛ بحث ها یطول مباحث ادب مسأله درالقا کنندة معنی اسـت ،توان دانست. تصویر می از شکل اثر ییر را جزید. تصویانجام

چیزي جدا و منفک از تصویر نیست و گاه معنـی و تصـویر چنـان بـا هـم ،و معنیشـود. شـاعر و مـی نخورند که جدا شدن ایـن دو از یکـدیگر غیـر ممکـ می پیوند

ـمیر خـویش از ابـزار و امکانـات عدیـده اي اسـتفاده نویسنده براي بیان مافی الضسازد که القا کننـدة ذهـن و ضـمیر می تصویري ،کنند که مجموعۀ این امکانات می

رتر جلوه دهند. می وي است. تصاویر معناي شعر را مؤثبرخـوردار بـوده و جـزء ياریت بسـ یـ گاه و اهمیر در شعر از جایتصو ،ن رویاز ا

رد؛ یـ گ مـی قرار یر شعر است که گاه از نظر شکل و ساختار مورد بررسیناپذ ییجدا ییو معنـا ییا از نظر محتـوا یو ... و یو حس يو رمز یبالغ يرهایمثل: انواع تصو

نۀ تصـویر و یشـ یضـمن مطـرح کـردن بحـث پ ،شود. در ایـن پـژوهش ی میبررساز یکـ ی يتصـاویر شـعر یی، به بررسی محتوایصر عربآن در شعر معاهاي یژگیو

پرداخته ایم و نشان داده ایم شاعرضمن اینکـه بـر کـاربرد یک عربیشاعران رمانتخود نیز در به کار گیري تصاویر و اسـتفاده از آن د نموده، یتصویر و دقت در آن تأک

کرده است. بسیار وسواس دارد و معنی و مفهوم شعر را در تصویري درخور ارائه یاجمـال یبوده و نگاه یقیالزمۀ وارد شدن به بحث تطب ،یان مباحث مقدماتیبـ یـ شعر معاصـر ن يریتصو یژگیبه و بـه خواننـده در مـورد نـوع ينـه ا یش زمیز پ خواهد داد. یشاب يرهایتصو

ـا یمـورد بررسـ یمختلفهاي از جنبه یاگر چه شعر شاب قـرار گرفتـه اسـت، امـه قـرار یبا نگاه به مضام را يو ير شعریصاوت یکه بررس یپژوهش ن آن مـورد توج

امد. یداده باشد، به دست ن

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 53 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

از يشـعر يرهایپس از اسـتخراج تصـو یلیتحل -یفیمقالۀ حاضر با روش توصرها پرداخته و نوع نگاه شاعر بـه یآنها بر اساس موضوع تصو يبه دسته بند ،وانید

.سته اکرد یدن آن را بررسیر کشیو به تصو مضمون

ر ینه تصویشیپه ناقدان و ادیبان و علمـاي بالغـت بـوده یواژة تصو ر (الصوره)، از دیر باز مورد توج

ت پیرامـونش، همچنـین امـور یـ است. چرا که دید شاعر نسـبت بـه زنـدگی و واقع ي و معنوي از طریق صور شعري او روشن شود. بخصوص در زبـان می مختلف ماد

اغـب ». تزبانی تصـویري اسـ «عربی که ) ایـن واژه نیـز همچـون 52 :1422 ،(الربسیاري از واژگان، از ابتداي ظهور خود در آثار و تألیفات، به یک مفهوم و معنا بکار

نرفته، بلکه مسیري تکاملی را طی کرده است. ر به معناي اصطالحی امروز، واژه اي جدید اسـت. بـا بررسـی و مقایسـۀ یتصو

از مدلول لفظی و لغـوي خـود « این واژه در نزد قدما توان گفت می ر،یتصو مفهومر، بـه یتصـو )در واقع، مقصود پیشینیان از24ص: 1412 ،ریالصغ».(فراتر نرفته است

یک معنا، همان شکل و به معناي دیگـر، همـان تشـبیه و اسـتعاره و دیگراشـکال ت کـه ر اسـ یتصو بیانی بوده است. به همین خاطر و در نتیجۀ اختالف درك معناي

ر، تفاوت عمده اي بـا شـاعران بعـد از یز از بکار گیري تصاویهدف شاعران قدیم نوسیله اي براي تزیین و تحسین کالم بوده « خود داشته است. در نزد آنان، تصویر

شـد. آنــان تصـویر را جــزء جـدایی ناپــذیر بافـت شــعري کـه بــر آن عـارض مــی م، همچنین تصویر بـراي شـرح و ) در مفهوم قدی317: 2000 ،همان»(پنداشتند نمی

ـ 332 :1992 ،شد. ( عصـفور می توضیح سخن به کار گرفته ن کسـی ی) جـاحظ، اولاست که در قرن سوم هجري این واژه را را به کار برد. او شعر را صیاغت، نـوعی از

)1/408: 1412 ،بافت و جنسی از تصویر تعریف نموده است.(الجاحظکنـد و مـی ر را اسـتفاده یتصو گوید، واژه می ارسطو نیز وقتی از محاکات سخن

ـ تحت تأثیر نظر ابن سینا ۀ ارسـطو، تصـویر شـعري را نـوعی محاکـات پنداشـته، ی کند؛ چرا که هر دوي آنها دست به تقلیـد می گوید: شاعر، چون یک مصور عمل می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

54 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

اش196: 1973 ،زنند. (ارسطو طالیس می بینـد کـه بـه مـی ی) او شاعر را همچون نقـا آیـا واقعـا یـک بیند ترسیم می می د از پیرامون خود پرداخته و آنچه راتقلی کند. ام

اش ماند؟ آیا حرکـت و نشـاط و تکـاپویی کـه در ی میتصویر شعري به یک تابلو نقاشـ می یک تصویر شعري و در دل واژگان جریان دارد را حـس یتـوان در یـک نق

شـود. ایـن مـی طحی در نظر گرفتهکرد؟ باید گفت در این دیدگاه، تصویر بسیار سکند؛ همـانطور کـه می ر، آن را محدود به بالغت، بخصوص تشبیهیتصو برداشت از

در نزد کسانی که کتاب ارسـطو را « گوید: می غنیمی هالل در اشاره به این مسأله بـه عربــی برگردانـده انــد، واژة محاکـات را بــه معنـی تشــبیه و یـا اســتعاره درك

ر را در آثار خـود یتصو ) از دیگر ناقدانی که واژة41 :ال تا ،هالل یمی(غن» کنیم. می) و ابو هـالل عسـکري (التـا: 14توان به قدامه بن جعفر (التا: می به کار برده اند،

) اشاره نمود.14ا اول ر بخشید، کسی جز ناقـد و یتصو ن کسی که معنا و مفهوم اصطالحی بهیام

نبود. نگاه او به این مسأله نگـاهی متفـاوت بـود. بالغی بزرگ، عبد القاهرجرجانیدانسـتند و تـزیین و می ر را رنگی زیبا ساز از انواع بالغتیتصو ناقدان پیش از وي

داد. مـی را شکل رهاي بیانی، تمام همت یک شاعریتصو تحسین کالم با انواع اینگشـت مـی أله بـر کردند. شاید علت این امر بدین مس می ر را از معنا جدایتصو آنانه نبودند که اصـل « که ه داشتند و متوج ناقدان قدیم تنها به زاویۀ دید مخاطب توج

در شعر قبل از مخاطب، آفرینندة آن است. قصـیده قبـل از آن کـه امـري را بـراي ـق ق سـازد، در ابتـدا شـبیه آن را بـراي آفریننـده و خـالق اثـر محق مخاطب محق

ه قرار دهـیم، یتصو ۀسازد. بنابراین، اگر وظیف می ر را از زاویۀ دید خالق اثر مورد توجـا مقصـود عبـد 383: 1992 ،عصـفور »(اشتباه تصور گذشته روشن خواهـد شـد. ام (

ر، سیاق و نظام کالم بود، نه تصـاویر جزئـی و بالغـی. از نظـر وي یتصو القاهر ازد که ارزش خـود جزئی در دل تصویر کلی اثر هستن ياستعاره و تشبیه، تنها تصاویر

ر یآورند و ترتیب خاص کلمات در کنار یکدیگر، تصـو می را در سیاق کالم به دست آورد و هرگونـه تغییـر در نظـم واژگـان، موجـب تغییـر تصـویر نیـز می را به وجود

)369: 1420 ،یشود. (جرجان می

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 55 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

ج مفهوم قدیم که در چارچوب بالغت محدود مانده بود، از حـدود خـود یبه تدرمجازي را نوعی تصـویر هاي تر رفت. به گونه اي که دیگر الزم نبود تنها عبارتفرا

آمد و می به حساب آورد، بلکه گاه عبارات حقیقی، خود، یک تصویر شعري به شماره همۀ ناقدان معاصر، روش می معنایی بیش از ظاهر خود را به ذهن متبادر کرد. البت

ـ گروهـی کـه «ه دو گـروه تقسـیم شـدند: جدید را در پیش نگرفتند، بلکـه خـود بات نوابغی چون جرجانی بایستند و تابع نظرات آنان شـدند و نتوانستند در برابر نظریگروه دیگري که خود را از مفاهیم کالسیکی رهانیده و به عنوان یک زیور و زینـت

شن ر را وسیلۀ رویر نگاه نکردند. اینان با دید و بینشی عقالنی، تصویشکلی به تصو )247-246: 1980 ،قاسم» ( نمودن معنا قلمداد کردند.

در شعر معاصر عربی يتصویرپردازهاي یژگیوادبی جدید چون: کالسیک، رمانتیک، سمبولیسـم و... کـه در هاي مدارس و مکتب

ات مغرب زمین شـکل گرفتـه بـود، شـعر یاز ادب يریات عربی در نتیجۀ تأثیرپذیادبد؛ از یـ نه هـا، دسـتخوش تغییـر و تحـوالت گردان یاز زم ياریرا در بس یمعاصر عرب

دورة يات تصـویر شـعر یرات در مفهوم و خصوصییتغ یجاد برخیا توان به می جملهـ کـه بـه دنبـال ظهـور ا ییمعاصر اشاره کرد؛ تا جا ن مکاتـب، بخصـوص مکتـب ی

هـاي د. اگرچه ریشـه یسم، ابهام، بارزترین ویژگی تصویر در شعر معاصر گردیسمبولاس ا این جریتوان می زین یرمزگرایی را در عصر عب ان به طـور برجسـته در یافت، ام

وضـوح، «دورة حدیث ظهور یافت و ویژگـی غالـب شـعر معاصـر شـد، در حالیکـه )186 :التا ،ناصف»(ویژگی غالب شعر قدیم است.

از یکـ یتـوان می زیرا ن يشعر يرهایمنابع الهام بخش شاعران معاصر در تصومعاصر دانست؛ منابعی که براي ياز شعرها ياریرها در بسیمبهم شدن تصو عوامل

ـ ییاسطوره هـا يریشعر قدیم شناخته شده نبود. به کارگ ف، یزیس، سـ یچـون: ادونـ یس و... که تا پینارس ـ مطـرح نبـود، از جملـۀ ا یش از دورة معاصر در شعر عرب ن ی

میان اضداد و امور بعیـد بیش از پیش به جمع« شاعران معاصر یمنابع بود. از طرفو جمع میان حواس مختلف رو آوردند و با بهره گرفتن از رمز، باعـث ابهـام بیشـتر

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

56 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

)15: 1415 ،(ترحینی» کالم خود گردیدند.اي کنـار هـم چیـده شـده از ن، تنهـا مجموعـه یشعر معاصر همچنـ يتصویرها

کـه حرکـت و عناصر صوري و جامد نیست، بلکه به فلسفۀ زیباشناسـی تکیـه دارد یابـد، نمـی پویایی، قوام آن است. خواننده خود را در برابر معانی الفاظ مجرد متوقفکند. بـه می بلکه در آن مشارکت نموده, تحت تأثیر آن قرار گرفته و معانی را دنبال

سـازد و مـی زنده و پویا را به خواننده منتقلهاي همین خاطر تصویر معاصر، صحنهه این بدان معنی نیست کـه شـعر معاصـر بـه می خالصه تجارب انسانی را کند. البت

ـه قـرار هـاي طور کل منکر حسی بودن تصاویر است و زیبائی ـی را مـورد توج حس )13دهد. (همان: نمی

ابو القاسم شابی ين در تصاویر شعریمضام یبررسنـد، ک مـی تصاویري که شابی از موضوعات مختلف در برابر خواننـدة خـود ترسـیم

برخاسته از درون او بوده و نشان دهندة دیدگاه او نسبت به مسائل مختلف است. او به عنوان یک شاعر رمانتیک، اشیاء و موضوعات را به رنگ درون خود رنگ آمیزي

پیرامون شاعر کـه هاي کند. شعر و تصاویر او آینۀ تمام نماي درون اویند. پدیده میکنند؛ یعنـی او تمـام احسـاس و می ون او زندگینماید، همچ می در شعر جلوه گري

گـوییم احساسـات، بـه می کند. اینکه می عواطف درونی اش را به تصاویرش منتقل ل است که در نزد شاعر رمانتیک شعور و احسـاس جـوهرة شـعر محسـوب ین دلیا

شود. می

تصویر مرگ و زندگیهـاي دیـدن مـرارت عمر اندك، دست و پنجه نرم کردن طوالنی مدت با بیمـاري،

زندگی و حوادث تلخ آن باعث گردید تا زندگی بشري بـراي شـاعر تاریـک و پـوچ شـود. نمـی جلوه کند. از نظر او، در این دنیا چیزي جز بدبختی و درد نصیب انسـان

این بدبینی، نتیجه یأس از زندگی است که در اعماق جان شاعر نفـوذ کـرده و او را ه است. از زندگی آزرده خاطر ساخت

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 57 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

شویم. شابی می است که در ابیات او، گاه با نظراتی متناقض روبرو ین در حالیاا می کند که با مرگ به خاموشی می گاه زندگی را چون شعلۀ سرخی تصور گراید. ام

را از دنیـاي گنـاه و با این وجود، مرگ براي او تلخ و سیاه نیسـت، بلکـه مـرگ، او ـم ها می بغض به دنیاي جاودانه کنـد، مـی بـرد. شـابی وراي مـرگ را روشـن تجس

روشنایی و سپیدي فجر و نور نشان دهندة دید مثبت او به مرگ است: یاتی و انقضـ ـیـدت حـاما اذا خم

و خبا لهیب الکون فی قلبی الـذي ولـحـتـی مـنـعیـد بأنــسـفأنا ال

الجمال السـرمدي ألذوب فی فجر

ــت مــري و أخرســ ع نیــائی ۀـالم نــعلۀ الحمــراء قــد عــاش مثــل الش

ــ ـــام، و الـعــن عــالم اآلث بغضاءـــل األض ــن منه ــوي م ـــو أرت واءـ

)30 :2004، ی(الشاب ـ يشد و مرگ نـا يام خاموش شد و عمرم سپر یآنگاه که شعلۀ زندگ یمـرا ب

سـته، خـاموش شـد. یز یدر قلبم کـه چـون شـعلۀ سـرخ یزباة هست ،صدا ساختجاودانـه ذوب ییبـا یده دم زیروم تا در سپ ی میگناه و دشمن يایم که از دنخوشحال

راب.یشوم و از سرچشمۀ نور سگر، تصـویري از دیـد و یکـد یات، تشبیه، استعاره، رمز و مجاز در کنار ین ابیدر ا

کند: (خمدت حیاتی، أخرست المنیه، خبا می احساس شاعر را نسبت به مرگ ترسیملشعله الحمراء، فجر الجمال السرمدي، منهل األضـواء). رسـیدن لهیب الکون، مثل ا

به سپیده دم جمال سرمدي و سیراب شدن از سرچشمۀ نـور، همـان پایـان حیـات دنیوي است.

نسـبت بـه مـرگ، آن را یچنانکه نازك المالئکه نیز ضمن بررسی دیدگاه شاب را اختیـار کند. نگاه کسـی کـه بـا شـوق و ولـع مـرگ متفاوت و مثبت توصیف می

گیرد که متناسب بـا می کند و یا امید و درد و مرگ و جوانی را در سیاقی به کار میکنـد. نـازك معتقـد اسـت در می غنا بوده و سرمستی شاعر را به زندگی کامل بیان

رسـد کـه بـا مـی نظر شابی زندگی عمیق و کامل، تنها زمانی به اوج درك و فهـم : 1983، و پیراسـته از هـر چیـز درك کند.(المالئکـه مرگ آمیخته شود و آن را زیبا

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

58 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

304- 305( ا این روشنایی در شعر او گاه به تاریکی بدل شود. فنـا و نـابودي و مـرگ، می ام

شـود. زنـدگی در مـی گیرد و سپیدي روزها در دل آن دفن می رنگ ظلمت به خودم ي کـه بـا سـکوتی حـزن انگیـز از رو شـود مـی نظرش به شکل گل هایی مجس

افتند. پایان زندگی در این تصویر چیزي جز تاریکی نیسـت کـه نتیجـه ها می شاخه بیش نیست. ياش غم و اندوه و دلتنگی ا

ــا ـــن أی ـــاء، أدف ــالم الفن ــی ظ ف ــمت ــوي بص ــاة ته ــور الحی و زه

وال أســـتطیع حتــى بکاهـــا مــی محـــزن، مضـــجر علـــى قـــدمیا

)205: 2004، (الشابی ـ می م را دفنیروزها ينابود ،یکیاردر ت بـر آن سـتن یقـادر بـه گر یکنم و حت

افتد. می میقدم ها يز و نارحت بر رویحزن انگ یبا سکوت یزندگهاي ستم. گلینکنـد، تصـویري اسـت آمیختـه بـا می تصویر دیگري که شاعر از زندگی ترسیم

روشنی و سیاهی:ــ ــــــذي الحـإن ه ارة اهللاـیاة قیـث

نغــم ســحرـتـــیشــاعر کالسبی الم و اللیالی مغاور، تــلحد اللــحن و

ـ یل الحـ ـاة مـو أه ونـحـ ـل اللـثخـو صی ـ وت ـ ـتـلحـالـل بــ نـی

تــقضی علــى الصـدى المسکـــین

)185: 2004، (الشابی ساسـات را کـه اح ییآن. آواهاهاي است و مردمان لحن یتار الهیگ ین زندگیا

ییکند و شب هـا، غارهـا می که آهنگ را مختل ییکند و صدا می ریچون سحر اس کند. می ف را نابودیانعکاس ضع يهستند که دشمن آواها بوده و صدا

اند. گیتار همـان ت اطراف شاعر به کمک او آمدهیگیتار و موسیقی و نت از واقعشود، وقتی گیتار نواخته می بخشیده شده است.ها موهبت زندگی است که به انسان

رسـد، همـان انسـان هایی که از این گیتار به گـوش مـی شود. نغمهزندگی آغاز میانت گرفته اند. انسان موسـیقی هـاي الهی، نتهاي هایی هستند که زندگی را به ام

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 59 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

هـاي پسـت، آهنـگ هـاي کننـد و انسـان هستند که احساس را مسحور خـود مـی سـازند. دل شـب، بـه موسیقی زندگی را بی ارزش مـی گوشخراش این گیتارند که

بـرد. شـب در می دلنشین را در خود فروهاي مانند غارهاي تاریکی است که آهنگ شعر شابی مظهر ظالمان است.

به صـورت متـداخل، از ویژگـی تصـاویر يشعر يرهایبه کار گرفتن انواع تصو شابی است، مانند تصویر زیر:

ونــال مترنما بین الغصأرأیت شحرور الف فقضى،و قد غاضت أغارید الحیاة النائحۀ

ف المنـون ـما رأى طیـشید بصدره لـجمد الناسـرة ــوهورالبـین الزهان،ما بوى من األغص

)38(همان: ا وقت ،خواند می آوازها ان شاخهیکه در م ینیب می دشت را يا توکایآ ـ رؤ یام يای

د از ینـاالن خشـک ید؟ رفـت و سـرود زنـدگ ینه خشـک یش در سـ یآوا ،دیمرگ را د .ان گلها افتادیدر مها شاخه

انبوهی از انواع تصاویر بیانی و رمزي در هم آمیخته شده تا مقصود شاعر را بـه کشد کـه در میـان شاخسـاران اي را به تصویر میخواننده منتقل سازد. شاعر پرنده

ا وقتی رؤنغمه سر داده، ا آید، زالل آواز در سینه اش یـخ اي مرگ به سراغش مییم خشـکد و مـی رود و مـی میرد و آواز زندگی چون آبی در دل زمین فرو می زند و می

افتـد. ایـن تصـویر، مـی ها به زمـین ناشکفته از روي شاخههاي پرنده، در میان گلبهره گرفته و یعیطب از عناصر محسوس ییبایتصویر زندگی شاعر است. شاعر به ز

طبیعت، خود را به پرندة نغمه خـوان ماننـد کـرده اسـت کـه هاي در دل این پدیدهـ اندیشۀ مرگ، چشمۀ شعر را در وجودش خشکانده و رؤ اي آن باعـث شـده تـا در ی

عین جوانی و شادابی زمین گیر شود و از اوج خود فرود آید. ه ا ی از مـرگ، تقریبـا بـا دو عنصـر ن که، در اغلب تصاویر شابینکتۀ قابل توج

م. نمونۀ زیـر، تصـویري آشـکار و صـریح از مـرگ در یسکوت و ظلمت روبرو هستم يکند. دراین تصویر، شاعر با عناصر می برابر خواننده مجس مرگ را هـول یحس ،

دهد: می انگیز و ترسناك، سنگدل و بی رحم، سیاه و ساکت نشان ـاءالمسالم کف تت الرهیـب قد قنعـمبالص ـوف وتاق الکهـب فغدا کأعمجیبـال ضـجیج أو و ،

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

60 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

ـ ـحۀ السـیأتـی بأجن هیمـکون کأنـه اللیـل الب ا للمـمـ ـۀ ال تـنـی ـ ـرق عل اة النــائحۀ ـى الحی

یا شعر هل خلـق المنون بـال شـعور کالجمـاد

یـف رحـیم لکن طیف الموت قاس، و الـدجى ط ـ ـدة تـئـان أفــسی ـ ـئــن، أو القل ۀـوب الصادقـ

عـۀ تـعـشــال ردی ـرو یــ ـه إذا تم ـ ـلق ؤادـه الف

)37،همان( ـ يوحشتناك به چهره زده و چون غـار یاز سکوت یدست شب، نقاب صـدا و یب

ـ آ مـی کیتار یچون شب ،سکوتهاي دلهره آور شده است. با بال ـ رؤ د.ی مـرگ يای یمهربان است. مرگ را چه شده کـه رحمـ ییای، رؤیکیتار يایسخت و رؤ ییایرؤ

کسـان هسـتند؟ یان و صادق یگرهاي او قلب يکند و برا نمی ناالن یبه حال زندگـ ا مرگ چون جماد بدون احساس آفریشعر آ يا ش یقلـب بـرا یده شـده کـه وقتـ ی

افتد؟ نمی دستش به لرزه ،کند ی میچاپلوسو مرگ، ارکان اصلی این تصویر شعري را شکل داده است. شاعر با کمک شب

بخشد، سیماي زشت آنها را می استعاره و تشبیه و رمز، به هر دو، وجودي محسوساش کند و آنگاه آن دو را در میزان مقایسه قرارمی دهـد. شـب بـا دسـتانش، ی مینق

ازد و مرگ بدون صـدا و اند می نقابی از سکوت ـ سکوتی ترسناك ـ بر چهرة مرگ بیند کـه چـون پرنـده می شود. آنگاه شاعر مرگ را می دلهره به اعماق غارها تشبیه

ا او مـرگ را سـنگدل می اي با بال سکون و به رنگ شبی تاریک به پرواز در آید. امیابد: بی رحم و بی احساس. شـابی بـراي نشـان دادن ایـن قسـاوت، می تر از شب

م يودمرگ را در قالب موج ـانش می زنده مجس کند که چگونه قلب، دسـت بـه داما او بی هیچ عطوفتی در گرفتن جان، دستش هم به لرزه افتد. چه بسـا نمی شده، ام

ن شعر، تحت تأثیر بیماري قلبی او بوده باشد.یاز واژة قلب در ا یاستفادة بسیار شابد و شـاعر مـرگ را در رو مـی کند. نقاب کنار می با مرگ پدر، تصویر مرگ تغییر

کند که چگونه سـینه اش را از می یابد. او را به صراحت خطاب می برابر خود حاضردرد پاره پاره ساخته، پشتش را شکسته و او را از اوج به پائین کشیده و شـاعر را بـه

سخره گرفته است. یـا مـــوت قـد مـــزقت صـــدري

مـــیــتــو ر ـــن ـــقـی م ن حـالــ ـــؤاد تـفلـبـث ـــوض الف مـرض

ــاألرزاء ــمت بـ ــري و قصـ ظهـــخر س ـــی أي ـــرت من و سـخ

ر أجنحتــــی بــــذعر ـأجــــ

)106 همان،(

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 61 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

. مـرا از یپشـتم را شکسـت هـا بتیو با مص ينه ام را پاره پاره کردیمرگ! س يابـا خـود را هـاي بال ،و من شکسته دل یو به سخره گرفت ین انداختیبه زم يبلند

دم.یترس و وحشت کش در این قصیده نشان از شدت حزن شابی دارد.» اي مرگ « تکرار شش بارة نداي

تصویر یأس و امید روح یأس و ناامیدي بر اغلب اشعار شابی حاکم است. او هـر زمـان کـه از مـردم و

کنـد. بردگـی، ظلـم و سـتم مـی گوید، از همۀ آنها اظهار ناامیدي می جامعه سخن گوید: می ان و غربت در میان مردمان، از عوامل این یأسند. او خودحاکم

یـاة کـم أنـا غــریبالح یا صمیم ـ نی لـک ـ کالمـفاحتضنی و ضـم

أشـقى بــغربۀ نفســی فـی الـدنیا یأسـی ـ فهذا الوجـود علـۀ اضی

)134:همان( یود احساس بـدبخت ب هستم و به واسطۀ غربت خیا غری! چقدر در دنیزندگ يا

ـ ر کـه ا یـ ر و چون گذشـته در بـر بگ یدارم. پس مرا در آغوش گ سـبب ین هسـت ی من است! يدیناام

ا مـا بـه دنبـال نشـان دادن ایـن روح غالـب در شـعر شـابی نیسـتیم، بلکـه ام گویـد، آنهـا را بـا چـه مـی خواهیم بدانیم او وقتی آشکارا از امید و یأس سـخن می

میتصو گیـرد؟ مـی أس و امیـد چـه رنگـی در شـعر او بـه خـود کند؟ ی می ري تجسطعمشان در مذاق شاعر چگونه است؟ و... در اغلب تصاویري که شابی از ایـن واژه،

یابیم: کند، رنگی از شب و تاریکی را مییا دو احساس ترسیم می األحالم زمرة اللـیل الحزین رفرفت فی دجیۀ

ملؤها اآلالم الشجونفوق سرب من غمامات )151:همان(

از اي هبرفـراز دسـت ،ن بـه پـرواز درآمـد یشب انـدوهگ یکیدستۀ آرزوها، در تار غم که تمام آن درد بود. يابرها

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

62 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

تصویري حسی و زیبا، تصویري متحرك، فضایی کـه شـاعر، آسـمانی ابـري و فراز ابرهـا بـه پـرواز در کند که بر می از پرندگان را ترسیماي هآبستن باران با دست

، آمیختگی اندوه و امید شاعر را در فضـاي مجـازي ییبایکه به ز يریآمده اند. تصوپـر درد، اوج گرفتـه و هنـوز هـاي بر فراز غماي هدهد. امید به مانند پرند می نشان

و مصـائب هـا دهد اگر چـه شـاعر در اوج سـختی می ر نشانین تصویپایدار است. اا هنوز امیدش از بین نرفته است. ولتاریک قرار دار م که در بسیاري از یشاهد ید، ام

شود: می موارد، این امید به یأس بدلــ ــی سک ـــف ـــون الـل اـیل، لم

یــــو اختفــى صــوت االمان

ــون الخشــــوع ــانق الکــ عــــوع ـــاق الهجــ ــف آفــ خلــ

)123(همان: آرزوهـا در يو صـدا را در برگرفـت یدر سکوت شب آن گاه که خضوع، هسـت

خواب شبانگاه پنهان شد.هاي پشت افقـا ایـن بـار آرزوي شـاعر، آهنگـین اسـت. سـکوت و باز شب و امید در کنار هم. ام

شـود و همچـون آرامش شب و نغمۀ آرزو. در این تصـویر، صـداي امیـد خـاموش مـی تـوان مـی شود. این تصویر را خورشیدي پر نور در پشت افق خواب ـ غفلت ـ پنهان می

هاي به خواب رفته و بی اراده و شب را رمز ظلم و سـتم دانسـت. شـاعر در سمبل ملتوراي این تصویرپردازي، برآن است تا نشان دهد در هیـاهوي ایـن سـتم، بایـد آرزوهـا

حال آنکه در خوابند. شابی در برخی موارد نیـز امیـد را بیدار شوند و باید به فریاد در آیند، کند: نی و نور قرار داده و از آنها تصویري حسی ترسیم میدر کنار روش األحالم ربۀ خبرینی ما الذي خلف الغیوم ؟ بول و جـأفتى الهار وم ؟ـمـاله رود أم عروس األمل العذب الش

احـبــن ألألء الصـهادي بیـتت کمالك النور

)67: همان(

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 63 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

ا ترس تازه اسـت و انـدوه یاها آیست؟ صاحب رؤیآگاه کن که پشت ابرها چ مراخرامـد ی مـی ان درخشش صـبحگاه ین و آواره که در میرید شیا عروس امیغالب؟

مانند فرشته نور؟ ر از استعاره، تشـبیه، رمـز، تشـخیص، رنـگ و طعـم کمـک ین تصویدر ا یشاب

رمز روزگار گذرا در آسمان زندگی شود؛ ابري که می رد. ابري در آسمان ظاهریگ میپرسد: پشت این ابر چه چیزي در انتظـار می بشریست. شاعر با دیدن این ابر از خود

م کند و طعـم آن را می اوست؟ امید و یا اندوه؟ او تصویر امید را آمیخته با نور مجسکند. عروسی با لباس سپید، درخشش، صبح، فرشـته و نـور می شیرین و گوار حس

بخشند. نـور آرزو، در یی مید، نور و روشنایبه تصویر شاعر از ام صري هستند کهعناکنـد کـه همچـون فرشـتگان مـی سپیده دم جوانی مانند عروس سپید پوشی جلوه

کند. تصویر زیـر نیـز برخواسـته از می نورانی در میان روشنایی صبحگاهان حرکت روح امیدوارانۀ شاعر است:

شوك الیأس من بین الزهوریا قلب! ال تقنع ب األمل الجـسور فوراء أوجاع الحیاة عـذوبۀ

)34:همان( اکتفا نکن يدیبه خار ناامها ان گلیقلب! در م يا

جسور است. ییآرزو یی، گوارایزندگ يکه پشت دردهاپر گل و یـأس و ناامیـدي را، چـون خارهـاي یاو زندگی را در برابر خود، دشت

طعـم امید، نباید به سراغ خار رفت. آنگـاه هاي کند که با وجود گل می وردشت تصـا حقیقـت ایـن می کند که چگونه در مذاقش خوش و گوارا می امید را حس آیـد. ام

یابد: می است که او آرزوهاي خود را از بین رفته و امید هایش را به باد رفتهــ ـــأال إن أحـ ـــالم الشـ یلۀـباب ضـئـ

ــألت ــبیبتی س ــانی ش ــن ام یاجی عــد الــ ــریح عنه ــا ســألت ال ـولمـــاـا أج یبن

ــارتة فصکــذر لتحو اضــم ،فــاءع

ـون المها مثـل الغصطمـ ــــتح ائبـص ترام : ـتـفقالتـ ــــها الری الج ائبـاحو

ـ ـــو الن ضاـل القـیـفها ســتلق بـوائـاخب على الشاطئ المص وجوم،والمحم

)49(همان:

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

64 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

در هـم هـا آن را چون شاخه بت ها، یز است و مصیجوانان ناچ ياهایهان که رؤکــه ییدم، پــس پاســخ داد: بادهــایم پرســیدربــارة آرزوهــا یکیشــکند. از تــار مــیسراغ آن را از بـاد گـرفتم، یانداخت و وقت ییآنها را به سو کرده، یرا طها نیسرزم

ـ ها بتیر و مصیل تقدیکه سپاسخ داد ن یآنها را به سرعت در خود فرو برد. پس از بخروشان نابود شد.هاي در ساحل تب دار با موجاي هرفت و چوت ذر

در این تصویر سازي زیبا، شاعر با اسـتفاده از عناصـر محسـوس طبیعـت، سـه جزئـی کند. تصـویرهاي امید و آرزوهایش ترسیم می يمعنو يایتصویر حسی از دن

کنـد و آن از بـین رفـتن مـی که همه یک احساس و فکر کلی را به خواننـده القـا ل، شاعر آرزوهایش را چون شاخه هاي شکسته آرزوهاي جوانی اوست. در تابلوي او

اش کنـد. آن را کند. تاریکی را که رنگ زندگی اوست، بدان اضـافه مـی می یشده نقم کرده و سراغ گیـرد. پاسـخ، تصـویر زوهایش را از او مـی آر در هیأت انسانی مجس

ق در هوا و دیگري را پر از حرکت و نشاط در برابر خواننده ترسیم می کند: پري معلشود و وقتی به سراغ بـاد وزند و در نتیجه آن پر ناپدید می می بادهایی که از هر سو

برابـر خـود کند، سـیالبی خروشـان را در می رود و دربارة امیدهایش از او سؤالمی بیند که چگونه بـه حرکـت در آمـده و خـود را بـا امـواج سـهمگین بـه سـاحل میة کوچک شـن می شوید و با خود می راها کوبد، شن می ر یبرد. شاعر خود را ذرتصـوکند که در برابر طوفان ویرانگر تقدیر، تاب مقاومت نـدارد. اسـلوب روایـی ایـن می

ه کمک زیادي به تصویرسازي آن نموده است. قص

تصویر عشق در شعر شابیي و معنوي بهره گیـرد. او گـاه عشـق را می شابی براي تصویر عشق از عناصر ماد

داند و هم احیاگر. ایـن تضـاد می نامد و گاه آسمانی. عشق را هم ویرانگر می زمینیموجب تضـاد در تصـاویر ها توان یافت. تضاد در واژه می را به خوبی در دو بیت زیر

نیز شده است: یا سـالف الفـؤاد! یـا سـم نفسـی ــنفس ــۀ ال ــور فــی روض ألهیــب یث

فی حیاتی یا شدتی! یـا رخـائی ء فیـطـغى، أم أنت نـــور السـما

)32:همان(

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 65 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

يو ا یسـخت ي! ایزهـر وجـود و جـانم در زنـدگ يخالصۀ صاف قلـب! ا ياا نـور یکند می انیباغ جان برافروخته شده و طغ که در یا تو زبانۀ آتشیمن! آ یراحت

؟یهستها آسمانتصویر کلی حاکم بر شعر، ترسیم حیرت و تردید شاعر در عشق اسـت و سـؤال

کند. اینکـه آیـا عشـق مایـۀ می او به خوبی به انتقال این مفهوم به مخاطب کمکآسـمانی و سعادت بشري است یا بدبختی او؟ آیا عشق آتشی دوزخی ست یا نوري

س؟ شاعر با کنار هم چ ن بـا یتشـبیه و اسـتعاره و هچنـ یجزئ يرهایدن تصویمقداستفاده از صنعت تشخیص، عشق را با تعبیر شراب ـ که به تعبیري آرامـش بخـش

دهـد و از او مـی است؟! ـ و سـم ـ کـه مهلـک و خطرنـاك اسـت ـ خطـاب قـرار کشـد و همـۀ مـی نفـس زبانـه پرسد: آیا این عشق، آتشی است که در باغستان می

سوزاند؟ یا نوري اسـت از آسـمان کـه روشـنایی بخـش مسـیر هستی انسان را می یت عشـق یـ با سبک استفهام به دنبال روشن ساختن ماه یزندگی آدمی است. شاب

ا به این نتیجهیا مخاطب مورد تردیخود ياست که برا رسد: می داست. ام ـ طت نورسـاحر، هــب ۀـالحب شعل

و مزقت عـن جفـون الدهرأغشـیۀ ـ ـالحـب روح ال ۀـحـــنـجـی، مـه

یـطوف فی هـذه الـدنیا فیجــعلها

من السماء، فکانت سـاطع الفلـق و عن وجوه اللیالی برقـع الغسـق ـیاء الفـجــر و الشـفق ـض أیامه ب

، ،جمیال ، نجما ؤتلـق جد ضحوکا م

)130: همان( سحر کننده است که از آسمان فرود آمده و فلق را درخشـان يعشق، شعلۀ نور

هـا را از چهـره شـب یکیرا از چشمان روزگار پاره کرده و نقاب تـار ها ساخته، پردهبـال اي هاست که با درخشش فجر و شفق بسـان پرنـد یاله یبرداشته. عشق روح

ار درخشان است.یبا و خندان و بسیزاي هآن چون ستار گردد و می ایگشوده و در دناست. نـوري هبـوط ین است که عشق از جنس نور و الهیاو ا يدهایپاسخ ترد

یافته از آسمان که نقاب تاریکی و ظلمت را از چشمان روزگار و از چهرة شب کنـار کنـد و همچـون دگاه شاعر، عشق، شـب را بـه روشـنایی تبـدیل مـی یزند. در د می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

66 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

گشـاید و آن را چـون می از سپیده دم تا غروب خورشید در آسمان دنیا بالاي هپرندسازد. دنیا با همـۀ سـختی هـایش تنهـا بـا عشـق زیباسـت. اي زیبا و خندان می ستاره

شود، عناصر برگرفته از طبیعت: نور، آسمان، فلق، دهر، غسق، نجـم چنانکه مالحظه می پردازي شابی به عنوان یک شاعر رمانتیک است.و.. از جمله مهمترین عناصر تصویر

، يدهد که در اغلب اشـعار برخاسـته از درون و یتصاویر شاعر، نشان م یبررس کند. او عشق را پاك و دور از هر گونـه پلیـدي بـه می عشق، نورانی و عفیف جلوه

دهند: می لیکشد. فجر و نور، عناصر تصویر زیر را تشک می تصویرـإن للح بار اس یداـلى النـع األعم صف ق ت

رعلى طول المدى ج ه ف ـوارـس و ل اطع األن)151(همان:

یده دمـ یکوبد و سـپ می است که عمرها را در هم یعشق را بر بشر دست قدرت که در طول روزگار همواره پرنور و درخشان است.

ل که با تصویرمجاز ریعشق را بر مردم به تصوو کنایی، دست قدرت يتعبیر او اق است. سپیده دمان ایـن می کشد، نشان دهندة شدت تأثیر و سیطرة عشق بر عش

تـوان نمی را يبشر یاز زندگ ین دمیو درخشان است. بنابرا یخورشید هماره متألل عشق. یهمان جاودانگ یعنین یبدون عشق تصور کرد و ا

شود، تعبیر به شراب اسـت. ابی ارائه میتصویر مکرر دیگري که از عشق در اشعار شاما پایان این نوع عشق چنانچه شاعر به تصویر کشیده، آسـایش نیسـت، بلکـه دوزخ و آتش در انتظار آن است؛ هر چند که بر آتش آن غالب شود. بدون شک، شـرایط مکـانی

باشد: هاي درونی او در نوع تصویرهایش تاثیرگذار می و زمانی شاعر و تجربهؤوسک د سـکـرنا بحـبـنـا واکتـفـیناق ؤوس فاصرف ک یا مدیر الک

)131:همان( جام خود را بنوشان! یساق يم. ایت کردیم و بدان کفایبا عشق سرمست شد

ج بل خـالحـدور،مقهـمرق ن تذوشفق من الحی ولم ،حیمالج خاض

)130(همان:

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 67 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

در آتش دوزخ فرو رفتـه بـدون ،است که هر که آن را بچشد یبعشق نهر شرا داشته باشد. یمیآنکه از آتش آن ب

ا تصویر امروزي و جالب توجهی که در اشعار شابی از عشق تـوان یافـت، مـی اماستفاده از عناصري چون: سیم برق، جریان برق و نور است. او عشـق را بـه امـواج

را به سیم این برق، که نگاه را مانند نوري به ها لکبرق در چشمان تشبیه کرده و پ کند و بـا رسـیدن ایـن بـرق بـه قلـب، آتـش آرزو در آن روشـن می ارسالها قلب شود: می

کهرباء الغـرام فـی األعـین النجـل ظ للقل رسـل اللحـ ی وب کنـــور ــ

ـ لى نقـانجما فإذا اب االمـانی ـــ

ـسلک الجفـــونو تیارهـــا بــ ــإذا م ـــنون ـف الم ـــنار ـــها ف س

ــون ـــها ذا فتـ ،مدلـ ــار صـبا صـ

)131: ص 1977همان،( يدن آن را چون نـور یم پلکهاست، دیان آن در سیو جر برق عشق در چشمان

نقـاب آرزو یفرستد و هرکه آن را لمس کند پس آتش مرگ است و وقت می به قلب آشکار شود عاشق شده. و یشود و نـه الهـ می ، موجب برداشتی زمینی از عشقيریاین نوع عناصرتصو

. یآسمان

تصویر جامعه و ملت در شعر شابیکند اند که شاعر تمام تالش خود را میسرزمین و مردم شابی، سرزمینی استعمار زدها سکوت مردم، تا خون حیات و قیام و بیداري را در رگ او را هاي آنها تزریق کند. ام

تـوجهی و سـاکن در وادي جهـل و ها را غرق در بحران بـی دهد. او تونسی آزار می کند: آورد و آنها را به آزادي و آزادیخواهی دعوت میبیند و فریاد برمی نادانی می

تخذتمـوه شـعاراا لبستم الجـهل ثوبا ل داراـقطنتم الجه یا قوم ما لی أراکم

)102: انهم(

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

68 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

قوم! شما را يد. ایدیبر تن کرده و شعار خود برگز یرا چون لباس یجهل و نادان د؟ین جهالت ساکن شده ایچه شده که در سرزم

ـت اراده کنـد، همـه چ یا ز در برابـر خواسـت او یـ ن اعتقاد شاعر است که اگر مل م است: یتسل

القدر فال بد أن یستجیب ذا الشعب یوما أراد الحیاةإ)90(همان:

این ملت در خواب فرو رفته و غافل، به صور مختلفی در شعر شابی نمـود پیـدا کند. تصویر زیر سیمایی کامل از این ملت بی تحرك است: می

ی أري...، فـأري جموعـا جمـۀ ـإنـ یـحوال يدوـی ـ ـه زمان کأنمـا ـا ال

ا اکروـنـــو إذا إســتجابوا للزمــان ت همنیــاألخـوة ب و قضـوا علــی روح

تاسـۀ و الفنـا فرحبهـم غـول التع ـ تحرکهـا الم لع ـ ـطـ ـب ۀـامع، و الل

ـــفـــوأري ن ا مامــد نـوسخان،جد موتی نسوا شـوق الحیـاة وعزمهـا

ا بـال ألبـاب ـحـــیــلکـنـها ت ـ يدوـی ـوالی جندل و تـراب ـح

األحصــاب وا بالشـوك و وتراشـق هاشـوا عیشـۀ األغـراب جال و ع

ــ ـو مالس ــــــطامع غلابـلاب والـــغـو ص ـــائ اد واآلرابقـر األح اح، وراء ضــبابـبـــت، کأشـمیــ

ــ ــرك األن ــوا کتح صابـو تحرک

) 55(همان: ا آنان بدون عقل و اندیب می اریبس یجماعت یکننـد. زمـان مـی ی شه زنـدگ ینم. ام که به اجابـت یگردد و زمان می که به گرد سنگ و خاك ییگو، رود می گرداگردش

زننـد. روح مـی گر رایکـد یگر را منکر شده و بـا خـار و سـنگ یکدی ،زندیزمان برخ کنند. ی میگانه زندگین برده و چون بیان خود از بیجهل در م يرا از رو يبرادر

اي غارتگران و مقتدران بدان شاد شد. عروسک ه غول بدبختی و نابودي و طمعآورد. جان هایی ها و آرزوهاي حقیر آنها را به حرکت در می ها و کینه هایی که طمع

بینم که چون شبح پشت ابر اسـت. مردگـانی کـه از جنس دود متحرك و مرده می

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 69 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

کنند. شوق زندگی را و عزم آن را فراموش کردند و چون مجسمه حرکت مید تـا یـک یآی، برگرفته از عناصر محسوس به خدمت شاعر میجزئ يرهایتصو

کی را در برابر خواننده ترسـیم يتصویر معنو و کلی یعنی رخوت و خمود و بی تحره بـه یر ملتیتصو يکند. سنگ و خاك برا ا فاقد عقل و اندیشه و بی توج بسیار، ام

هـاي ياشباح، بت و اسباب بازدودگونه، مردگان و هاي حوادث پیرامون خود. جانباشند. شـاعر اسـتعمار ي میر شعرین تصویل دهندة ایها، عناصر تشکز طمعیدستاو

داند. می خواند و ملت خود را طعمۀ این غول می ز غول بدبختی و مرگیغاصب را ن دارد. می بازیچگانی که تنها طمع مال و منفعت و کینه به حرکتشان وا

گوید: می وانیاز د در جایی دیگر یشاب ـممقس ، و الشعب معصوب الجفـون

اللـقـو الحق م ـطوع، مکبـل سان

ــاب ــین الــذئب و القص ، ب کالشــاة و الظلم یمـرح مـذهب الجلبـاب

)58:همان( م شده است و یان گرگ و قصاب تقسیم يچون گوسفند ،ملت با چشمان بسته

.خرامد می نت شدهیز یده شده است و ظلم با لباسیکش ریده و به زنجیزبان بر ،حق

کـه شـاعر بـه دنبـال ياستعمار، حاکمان مستبد و ملت و آزادیخواهان، عناصران ملتش به زنجیـر یت آنها در جامعۀ خود است، آزادیخواهانی که در میم وضعیترس

کشیده شده و دهان حق گویشان بسته شده اسـت. شـاعر بـراي نشـان دادن ایـن ماي هتصویر، بر ـاب اسـیر می را مجس کند که چشمانش بسته و میـان گـرگ و قص

شده و سرنوشتی جز مرگ و نابودي در انتظارش نیست. استعمار در این شعر مظهر ـت رام چـون مـیش خـود را قربـانی ابانی هستند کـه مل گرگ و حاکمان، رمز قص

کنند تا سهمی از سرزمین ببرند. می ت مردمـانش، کـودکی را ترسـیم ی، او براي نشان دادن وضـع در تصویري دیگر

کند که در تاریکی و ظلمت شب، خود را مشغول بازي با خاك کرده است. شـب میکه نـه امـروز، بلکـه قـرن یو تاریکی در شعر شابی، رمز ظلم و استبداد است. ظلم

ـت و ن شاعر با مخاطب قرار دادنیهاست بر ملت تونس حاکم بوده است. بنابرا مل

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

70 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

ة آنها که تاریکیهاي يضمن اشاره به توانمند دور آن را بـه هـاي از زمـان ها بالقو گوید: می بند کشیده،

أنـها الشأی !یرـغـل صــفـت طـعب أنت فی الکون قـــــــوة، کبــلتها

ـ ـراب و اللیـل م العب بالتـ سـغ من أمـس أمـس ظلمات العصور،

)118 :همان( ـ کـه در شـب تار یهست یملت! چون کودك کوچک يا بـا يک مشـغول بـاز یآن را بـه هـا دوران از گذشـته یکیکـه تـار یهست ییروین ،ن جهانی. تو در ایخاک ر درآورده است.یزنجـا در یستیرئالهاي دگاهیتوان در زمرة د می ن اشعار رایا شاعر بـه شـمار آورد. ام

ی از انـواع مهـم تصـویرگري، بخصـوص در شـعر ، رمز یکيشعر يرهایان تصویمدر اغلب تصـاویري گیرد. می معاصر است. شابی نیز در شعر خود بسیار از آن کمک

شـود. او مـی غـول تکـرار عناصر تاریکی، فجـر و ،کند می که او از مردمش ترسیمـ ، استعمار بر سرزمینش سخن بگوید ةسیطر خواهد از می وقتی ل بـه طبیعـت متوس

بینـد و اسـتعمار را در مـی وطـنش را هـاي و جنگـل هـا مزارع، رودها، باغ .شود میاش طبر آن مسل وکسوت تاریکی کند. غولی که رود را تصـاحب کـرده و از ی مینق

آورده، اسـتعمارگر یشـام یـی حیشود. غول نیز آنگونه کـه نمی نوشیدن آن سیرابا می غاصبی است که خون فقرا و بیچارگان را از ریخـتن خونشـان سـیري مکد، ام

کند کـه بـه جـان می ). شاعر دشمن را هیزم شکنی خیال 57: 1977یندارد (الشابو مزارع و آب ها، همه، ذخـایر ها کند. جنگل می درختان جنگل افتاده و آنها را نابود

یابد: می سرزمین اویند که آنها را به تاراج رفتهــدجی ــابرة ال ــه جب ــل یملک الحق

ــی و الن ــۀ الت ــول المقدس ــر للغ ه

روض یسکنه بنـو األربـاب ــو الـ ـال ت ـ ـرتوي، و الغ للح طابـاب

)57(همان: ص اران تار مزرعه را مالک شده و ارباب زادگان در باغ سـاکن شـده انـد و یکیجب ،

زم شکن.یه يندارد و جنگل برا یرابیاست که س یرود از آن غول مقدس

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 71 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

دهد. تصویر فجـر و سـپیده دم و درخشـش آن از ود را از دست نمیاما شاعر امید خدل تاریکی، همان ترسیم اندیشۀ شاعر در بیان شعاع نـور آزادي و رهـایی اسـت کـه

سرانجام در میان ظلم و ستم درخشیدن خواهد گرفت و هستی را روشن خواهد نمود:ولـــدـــ الفجـــر ی باسالمـــتهل، ام

ـ بـین د فی الکـون ۀ و ضـباب جن

شود. می و مه متولد یکیان تاریدر م یده دم خندان و درخشان هستیسپکند. در این تصویر نیز، عناصـر طبیعـت در تصویر زیر، رمز نقش مهمی ایفا می

ـ یک تصویمتعدد، یجزئ يرهایدن تصویبه کمک شاعر آمده تا با کنار هم چ یر کل طبیعت زبان حال او هستند: هاي پدیدهشۀ خود را به مخاطب القا کند. یاز اند

سألت الدجی: هـل تعیـد الحیـاة ـ ام ــــلالظ فاهــــش م تـــتکلمـفل ال لـی الغـــاب فـی رقــۀ ـو قـ ، شـتاء الشـتاء یءیج باب،ـالض

ــون، و أوراق ــوي الغص ـــوته هاـــو بهفـی کـل ا الـر و تله یح واد، جمیــع کحلــم بــــدیع،و یفنــی ال

ـذورو تبقی الب ـ ملالتـی ح ت ـــــاء الربـــیع هــــــ، بأنغـام و ج ، ـــا قـــ لهو قبــ ـب ــی الش فاهال ف

ـ ـ لما أذبلتـه رب ـ العـ یعــ مر؟ـــــرنم رــــحذاري السعـــ و لــم تت

ـ خــفق مثـل بـۀـبـمح رـالـوت رـالمـطـ ، شــتاء شتـاء الثلـوج

ـ حبیــب نض عهـد أزهار ، و رـــ ـ ی عبـو یدفنها السـیل أن رـــــ فـی مهجـۀ و اندث تـألق رـــــ

ـ یل، غـبـر جـمـ عـم ذخـیرة ـرـ باه العـــطر ــو أحـالمه و صــ

، تعید الشـباب الذي قــد غــبر

)91(همان: ی، سمبل ظلم، جنگل، سمبل اسـرار و غمـوض، تاریک«یشام ییحیبنا بر شرح

هـاي جـوان و انقالبـی و شـاخه هـاي بهار رمز حیات و نو شدن، بذرها، رمز نسـل پیـر و هـاي شـاخه » .انـد شکستۀ دستخوش باد، رمز نسل گذشته و فرتوت جامعـه

افتنـد. بـاد آنهـا را بـه هـر سـو مـی بازمانده از گذشته، از درختانهاي خسته و گل

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

72 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

بـرد و تنهـا بـذرهاي جـوان و شـاداب مـی و سیالب آنها را در خود فرو کشاند میخشکیدة آنهـا هاي دلنشین خود دوباره زندگی را به رگهاي مانند و بهار با نغمه می .گرداند می باز

ا یکی از بارزترین اسطوره و رمزهاي شـعر شـابی، اسـطورة پرنـده توکـا و ها ام) به تصویر کشیده شده اسـت. سلثعبان المقد(فلسفۀ ااژدهاست که در قالب قصیده

ن شعر، اژدها رمز قـدرت و خیانـت اسـت کـه روزي توکـا را یاز ا یبنابر شرح شامدهد. اینکه هـر ظـالمی بایـد بـراي می دهد و مرگش را برایش زیبا جلوه می فریب

بلعد و یم خود قربانی داشته باشد، توکا نیز خود را در دام اژدها انداخته و اژدها او راشـود، بـه ایـن ترتیـب توکـا در دل ظـالم جاودانـه توکا تبدیل به خون حیات اژدها می

مستضعفی است کـه اسـتعمار هاي نماینگر ملت تونس و تمام ملت ،این قصیدهشود. مییعنـی راز ؛دهـد گیرد و خود به حیاتش ادامه می شود، هستی شان را می بر آنها حاکم می

:دهند مان مظلومانی هستند که خود تن به ظلم میماندگاري ظالمان، ه و الشاعر الشحرور یـرقص منشـدا شعر السعــادة و السـالم و نفســه

هو رآه ثـــعــال فـغـمبـان الجـب م ،ـطغـنا علـیه کــأنه ضو إنقـض

ورد و األعشـاب ــللشمس، فوق ال ابر العـالم الخـلحبس يکــرسـ

ما فـیه من مـرح و فیـض شباب نۀ األربـابـسـوط القضـاء و لعـ

طلبد: می و قربانیمـ ـو تقـد مهنـوا لـی بالضــحایا م

ون ضــحیتیـأفـال یســرك أن تکـ و تکون عزما فی دمـی و توهجـا

ـ ـین، شـأن العـفـرح د األوابـاب فتحل فی لحمـی و فـی أعصـابی

یـابـفی ن دةـري، و حـاظـفی ن

)53: همان( درآمـد. یکوبیبه پاها و سبزهها د، بر فراز گلیخورش يشاعر توکا، آوازخوان برا

ره کننـده بـود. یخ يایدن ییبایخواند و خود سرمست ز می را یشعر صلح و خوشبختنـه بـر یکرد. با کن یش اژدها را اندوهگیاو و جوان ید و شادابیاو را دها کوه ياژدها

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 73 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

يبرا یانیشان قربانین اربابان است. خوشحال از ایر و نفریشالق تقد یید. گویاو پرمن بیاورید! همچون عابد توبه کننده. آیا تو شاد نیستی که قربانی مـن شـوي و در

اي در خونم و درخشش دیدگانم و تیزي نیشم؟ رگ و گوشت من ذوب شوي و اراده

شابیتصویر طبیعت در شعر طبیعت یکی از عناصر مهم شعري شاعران رمانتیـک، بخصـوص شـابی بـه شـمار

آید. سفر به نقاط مختلـف و دیـدن منـاظر زیبـاي طبیعـت در دوران کـودکی و مینوجــوانی، در ایــن گــرایش شــابی بــه طبیعــت بــی تــأثیر نبــود. او اغلــب عناصــر

ت و افکـارش را در کشد و احساسا می خود را از دل طبیعت بیرونهاي تصویرسازيکند. اگر کسی یـک بـار می قالب مظاهر مختلف طبیعت براي مخاطب خود ترسیم

، بخصوص جنگـل، از بـارزترین یعیدیوان او را مرور کند، خواهد دید که عناصر طب این پدیده هاست و حضور انبوهی در تصاویر شابی دارد.

ري است کـه ی، تصوپرداختن به طبیعت در شعر او دو گونه است: یک شکل آن ها را رمـز دنیـاي واقعـی خـود قـرار پیشین دیدیم؛ یعنی شاعر، پدیدههاي در نمونه

کند؛ . تعبیر می.دهد، از ظلم به تاریکی، از عشق به نور، از آرزوها به پرندگان و . میشـۀ خـود را بـه یگیـرد تـا تصـویر درون و اند در این جا شاعر از طبیعت کمک می

ا در شکل دیگـر، شـاعر در ر بکشد. هدفیتصو خود شاعر است و طبیعت وسیله. ام ،شـود. از جملـۀ مـی آید. ولی احساساتش در آنها منعکسصدد وصف طبیعت بر می

آنهاست تصویر زیر: بــــیع أزاهـیرهــــاذوت فـــی الر

ـــوین النـ ــل ـــۀ ـح ـــلی ذل ع ور ــر ــاض العبی ــال وغ ــال الجم فح

رابمـصـهـن التــ فنـمن، و قـدـتـن و أحالمو مـــهـذابـن الع و أذوي الردي سـهن الرحجابع

)47:همان( د. یـ دند و به خواب رفتنـد و خـاك آنهـا را در خـود مک یدر بهار خشکها شکوفه

ییبـا ینشـان پـس ز یریش ياهـا یچاندند و مردند و رؤیپ يشان را به خواریگردن ها

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

74 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

شگفت آورشان را خشکاند. ییبایز ،د و مرگیخوش خشک يبو دگرگون شد و

مها گل و نشـاط، بـه یکند که چگونه در این فصـل شـاداب می را در بهار مجسخـود را بـه هـاي اند، چگونه در لباس انسـانی گـردن خواب رفته و خاك اندود شده

بـایی خفت و خواري خم کرده اند، بوي خوششان را از دسـت داده انـد و مـرگ، زی شگفت انگیزشان را نابود کرده است.

شـود. در مـی و شکوفه ها، بارها در اشعار شـابی تکـرار ها این جانبخشی به گلشود کـه لبخنـد زنـان چشـم بـه می تابلوي زیباي زیر، گل هایی به تصویر کشیده

ـا می شفق و سرخی آسمان دوخته اند و در دل، آرزو و امید به زندگی را پرورانند، امکند. تـاریکی و سـکوت بـر می سکوت حاکم بر شب، آرزوي آنها را در خود مدفون

بنـدد می میرد و چشمانش را به روي نور زندگی می شود. گل می همه جا حکمفرما افکند. می و تاریکی خیمه

امـها ـسمت أکمـها إن أزهـار الربـیـع تبهاـحالمرها أـتغ د،ـق البعیـفـترنوالی الش

ق نحو هاتیک النجومدحی فی صدرها أمله جـبـابـلحـتـ، سلکنه أمل ـومـدجرة الو

أضواء الحیاة نها عن کلمض جففلسوف تغخیم فـحیث الظالم ـماك السذی وباتی ج

)39(همان: ش او یاهایبه شفق دور دست چشم دوخته و رؤبهار لبخند زد. هاي هان که گل

ا آرزویی که را فریفته. در سینه اش آرزویی است که به آن ستارگان خیره می شوند. اماران ترس، آن را در لحد قرار می دهد. پس پلک هایش را در برابر تمام نورهـاي جب

بود. بندد. جایی که تاریکی در هواي خواب زمستانی، خیمه افکنده زندگی میدر این مقطع شعري، گل، بهار، ستارگان و تاریکی، رموزي از طبیعـت پیرامـون

سازد:هایش شریک میشاعرند. شابی خورشید را نیز در دردها و دلتنگی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 75 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

والشمس أضجرها األسی فی صحوها و هجوعها فتجرعت کأسا دهاقا من مشعشعۀ الشفق

) 40: همان( پـر از ید جـام یرنجانـده اسـت و خورشـ يداریـ د در خـواب و ب یبت خورشیمص

ده است.یتشعشع شفق نوشتصویر زیبا از غروب خورشید، دادن روحی انسـانی از عـالم بشـري بـه ایـن پدیـدة

رود. شـاعر، هـا بـه خـواب مـی طبیعی است. در پایان هر روز، خورشید دلگیر از سـختی کند که خورشید خسته آن را سـر رخ فام مجسم میشفق سرخ رنگ غروب را شرابی س

رود. کشد و سر مست و لرزان به غار حیات پناه برده و آنجا به خوابی عمیق فرو می میخورد، شـب می هاي طبیعت که در شعر شابی بسیار به چشمگر از پدیدهییکی د

نمـاد است. تصویر شب در شعر او، تصویري هول انگیز و ترسناك است. او شـب را رسد: می میراند و غم و اندوه در آن به اوج می داند که آرزوها را می بدبختی و ترس

أیها اللیل ،یا أبـا البـؤس و الهـول ـ دت للکـون ـأنت یا لیـل ذرة صع

ـ ل أنـأیها اللــی ت نــغم شـجی ـــ ـعــا ش ـفأري برق ، مـن األو ـفی فا

ركـودیـــک، فــی ضــفـائـــو بف

ا هـیــکل الحـــیاة الرهـیــب یـ من موط ئ الجحـیم الغضـوب ــ

یبـفی شـفاه الـدهور بـین النحـ جاع، یلقی علیـک شـجوالکئیب

لسـود، تـدب األیـام أي دبیـب ا

) 49: همان( شـب! ي! تـو ا یبدنـۀ وحشـتناك زنـدگ يو تـرس! ا یپدر بدبخت يشب! ا ياشـب! تـو ي! ايآمـده ا یوزخ به خشم آمده به هسـت که از قدمگاه د یهستاي هذر

اف از درد بـر تـو ی! نقـاب یون در لبـان روزگـار هسـت یان شیم یآهنگ اندوه شـفاهت یسـوان سـ یدر گ یاندازد و روزها به آرام می ن آن را بر توینم که اندوه حزیب می

کنند. می حرکتـم مـی ـ او شب را غباري برخاسته از اعمـاق دوزخ مجس ه آن شخصـیت کنـد. ب

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

76 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

سازد. شابی، شب را نغمۀ حـزن انگیـز بـر بخشد و او را مخاطب خود میانسانی میکشد که نقابی بافته شده از خواند، آن را در لباس زنی به تصویر می می لبان روزگار

"کنـد. الیاف غم بر چهره زده و در گیسوان سیاهش، روزگار به کندي حرکت مـی فی است کـه شـاعر در اشـیاء و ي ها یکی از زیباترین گونه صور خیال در شعر، تصر

ل خویش، بدان می عناصر بی جان طبیعت حرکـت و ها کند و از رهگذر نیروي تخی بخشد و در نتیجه، هنگامی که از دریچـۀ چشـم او بـه طبیعـت و اشـیاء می جنبش

یعی ( شـف "نگریم، همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حرکت و حیات است. می ) 149: 1386کدکنی،

چون هاي خواهد تا اشکخواند و از او میهاي خود میشابی شب را شریک غم مرواریدش را از چشم جاري کند و بر فقدان حبیب او بگرید:

راري عبراتفی یا مقلۀ اللیل، الدرفاذ حول حبی، فهو قد ودع آفاق الحیاة

بعد أن ذاق اللهیب و اندبیه

و اغسلیه بدموع الفجر من أکواب زهر الزنبق

و ادفنیه بجالل، فی ضفاف الشفق لیري روح الحبیب

)99: 2004(الشابی را تـرك یز که او افق زنـدگ یاشک بر عشقم بر يدهایمردمک شب! مروار يا

بـا يبـر او ندبـه کـن و آن را بشـو ،دیکرده است! بعـد از آنکـه زبانـۀ آن را چشـ فجر و از جام شکوفۀ زنبق و با شکوه آن را در ساحل شفق دفن کن تـا هاي اشک

ند!یب را ببیروح حب

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 77 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

دهد: می یا شب را خطاب قرار ها أنا أرنو فألفیک کجبار عظـیم

ساکنا جلک الحزن و أضناك الوجوم

)204: 1977همان،( ابم. اندوه تو را در بر گرفتـه ی می میعظ يدوزم و تو را مقتدر می چشم هان! من

ف ساخته است.یو ترس تو را ضعبینـد کـه غـم و انـدوه او را فـرا گرفتـه و می شب را انسان مقتدر و ویرانگري

سکوت درد آور، آن را بیمار و نحیف ساخته است. درد دل و نجوا کردن با شـب، در سازد که می دارد. او در مقاطع بسیاري شب را مخاطب خود اغلب اشعار شابی وجود

الزمۀ آن جانبخشی به این پدیده است. طبیعت شابی، طبیعتی محزون و غمگین است. گل هـایش پژمـرده، آسـمانش

ا هستند. شـب ی، زنده و پويرپردازین تصویعت در ایابري، شبش سنگین. عناصر طب نوشاند: می د و فجر جامیگو می سخن

ح، ما لی أراكــفــۀ السـزنـبـق أ ض صـوت اللهیـب ـأ فی قلبک الغ

عـأأسالقــک اللیـل نـم لوبـدب

ـــانـتع ـــق ـــک الل یۀـوعۀ القاســ ـــل أنــیرتـ ـــش ۀـودة الهـاوی

ــی ــأس األس ــر ک شــفک الفج أأر

) 206: 2004همان،( ـ نم؟ آیب می سخت یغوش اندوهگل زنبق دامنه! چه شده که تو را در آ يا ا در ی

م را تکرار يقلب شاداب تو صدا را هـا نالـۀ قلـب ،ا شبیکند؟ آ می زبانه، سرود جهن بت را به تو نوشانده است؟یجام مص ،ا فجریبه گوشت رسانده و

شب مأمن حزن و اندوه و نمـاد درد و غـم، ارتبـاطی عمیـق بـا شـاعر برقـرار گرید. در ایـن تصـویر، شـابی مدرد با دردهاي او میگردد و هکند. شریک او می می

دهد کـه چـرا دردي سـخت تـو را در برگرفتـه؟ آیـا هاي دامنه کوه را ندا میزنبقهاي صداي زبانۀ آتش، ترانۀ نابودي را در قلب شادابت سروده؟ آیا شب صداي قلب

ته؟ آري! محزون را به گوش تو رسانده؟ آیا سپیده دم از جام مصیبت بر کام تو ریخ از نگاه شاعر، حزن و اندوه بشري است که باعث پژمردگی زنبق گردیده است.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

78 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

گیري نتیجه بیان احساسات و تصویر سیماي درون، هدف اصلی شاعر از تصویر سازي است.

گیـرد، مـی منابع و مصادري که شاعر، عناصر تصویرهاي خود را از آنهـا الهـام ا مهمترین آنها طب د است. امپیرامون شاعر اسـت؛ چـرا کـه هاي تییعت و واقعمتعد

طبیعت یکی از عناصر مهم شعري شاعران رمانتیـک، بخصـوص شـابی بـه شـمار خورد می آید. جانبخشی یا همان تشخیص، در بسیاري از تصاویر شابی به چشممی

تصاویر شابی است.هاي . وجود حرکت و سیالن داشتن، از دیگر ویژگیمهم تصویرگري، بخصوص در شعر معاصر اسـت. شـابی نیـز رمز، یکی از انواع

و رمزهـاي هـا گیرد. یکی از بـارزترین اسـطوره می در شعر خود بسیار از آن کمکت ملت خود اسـتفاده یر وضعیشعر شابی، اسطورة پرنده توکا و اژدهاست که در تصو

کرده است.از موضـوعات یکیدهد: مسألۀ مرگ می شاعر نشان يرین تصویمضام یبررس

اوست. در اشعار او، گاه با نظراتی متناقض دربـارة مـرگ يشعر يرهایتصو یاساسو زشـت و یشویم. مرگ، گـاه روشـن و نـورانی و گـاه تاریـک و ظلمـان می روبرو

م شود. می ترسناك مجس یاوست. شاعر با کمک عناصـر حسـ يرین تصویگر مضامیز از دید نیأس و امی

ارائه داده و گاه اندوه و امید را آمیخته و در کنـار هـم بـه یر مختلفیعت، تصاویطب و مصائب است.ها او در سختی يدواریکشد که نشانگر ام می ریتصوز در یـ ، عشق اسـت. عشـق ن یده شدة شابیر کشین به تصویگر از مضامید یکی

شود. گـاه عشـق، زمینـی و گـاه آسـمانی، گـاه می ریمتضاد تعب يریشعر او با تصاون یعت، از جملـه مهمتـر یشود. عناصر برگرفته از طب می میگر و گاه احیاگر ترسویران

ن مضمون است و در اغلب اشعار، عشق، نـورانی و یدر ا یشاب يرپردازیعناصر تصو شود. می انیعفیف نما

ـ اوسـت. در ا ير شـعر ین تصویگر مضامیاز د ،ملت شاعر رها، عناصـر ین تصـو ی الم ثابت بوده و شاعر از رخوت ملت خـود شـکوه مردم و استعمارگران و حاکمان ظ

شـب و عـت اسـت و یاو بـاز هـم عناصـر برگرفتـه از طب يریکند. عناصر تصو می

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 79 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

در اغلـب خورد که رمز ظلم و استبداد اسـت. همچنـین تاریکی دراغلب آنها به چشم می .ودش عناصر تاریکی، فجر وغول تکرار می ،کند تصاویري که او از مردمش ترسیم می

ز شـاعر بـا انعکـاس عواطـف و یعت نیم عناصر طبیدن مستقیر کشیدر به تصوـ بخشـد. در اغلـب ا مـی خود را به آنها یدرون یژگیو ،احساسات خود رها، ین تصـو ی

درون يایـ دن یم شده اند که بخـوب ین و افسرده ترسیعت خسته، اندوهگیعناصر طب کنند. می نییشاعر را تب

منابعـد ابوالفضـل ابـراهیم. ،تا).الصناعتین ابوهالل العسکرى(ال -1 مطبعـۀ على محمد البجاوى.محم

.2عیسی البابى الحلبى وشرکاه، طترجمــۀ وتحــق عبــد الــرحمن بــدوى. بیــروت: دار ،فــن الشــعر) م 1973 (أرســطو طــالیس -2

.2،طالثقافۀ . 1التوزیع، ط و النشر و للطباعۀبیروت: النخیل ،األدب أنواع ومذاهب)م 1995 (فایز ،ترحینى -3یحیـی یـق تحق، الحیـوان م.) 1992هــ 1412(أبو عثمان عمرو بن بحر بم محبوب ، الجاحظ -4

.الهالل، ال ط ومکتبۀدار :الشامى. بیروتـد التنجـى. بیـروت ،دالئل اإلعجاز )م1999_ه 1420 (عبد القاهر ،الجرجانى -5 دار :شـرح محم

. 3الکتاب العربى ، طاغب -6 .فـى القـرآن الکـریم الفنیـۀ الصـورة وظیفـۀ )م2001_ه 1422(سالم احمـد عبد ال ،الر

لت للدراسات 1والنشر،ط والترجمۀحلب:فص . وزارة :دمشـق ،عنـد عبـد القـاهر الجرجـانى البالغیـۀ الصـورة )م 2000(أحمد علىدهمان، -7

.2،طالثقافۀ · 1الفکر العربی، ط دار·تعلیق یحیی شامی بیروت ، دیوان)م 1997الشابی، ابو القاسم( -8· شرح مجید طراد، دیوان ابی القاسم الشابی و رسائله)م 2004-ـه1424 - (القاسم واب ،الشابی -9

.بیروت دارالکتاب العربی .11)صورخیال در شعر فارسی،تهران: آگاه،چاپ 1386شفیعی کدکنی،محمدرضا(-10بیـروت:.دار ،فى المثل القرآنـى یۀالفن الصورة)م 1992 _ه1412 (الصغیر محمد حسین على -11

. 1الهادى، ط

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

80 بررسی و نقد مضمون در تصویرهاي شعري ابوالقاسم شابی

بیروت:.المرکـز الثقـافی ،فى التراث النقدى و البالغـى الفنیۀ الصورة)م1992 (جابر،عصفور -12 .العربی، (الط)

مصـر، نهضـۀ : القاهرة ،محمد (التا) دراسات ونماذج فى مذاهب الشعر ونقـده ،غنیمى هالل -13 .(الط)

الشعبیۀ المنشأةلیبیا: ،فى نقد الشعر العربى المعاصر التراثیۀاألصول )م1980 (،عدنان ،قاسم -14 . 1للنشر و التوزیع، ط

دار الکتـب : محمد عبـد المـنعم خفـاجى بیـروت یقنقد الشعر، تحق التا ) (بن جعفر قدامۀ -15 .، (الط)العلمیۀ

. 7العلم المالیین، ط ) قضایا الشعر المعاصر، بیروت: دار1983المالئکه، نازك( -16 .دار األندلس، (الط) بیروت: األدبیۀ الصورةمصطفی( التا). ناصف، -17

:ها کلید واژه .سنگ صبور، میرامارگوهر، زهره، چوبک، محفوظ، ،زن

[email protected] استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه گیالن *ات عربی ** کارشناس ارشد زبان و ادبی

20/12/90دریافت • 20/9/91تأیید •

در دو رمان سنگ صبور و میرامار تحلیل شخصیت زن »گوهر و زهره«با تکیه بر شخصیت

* فرهاد رجبیدکتر ** خسرو موسویان نژاد

چکیدهمسائل مربوط به زن، به عنوان یکی از اصلی ترین مسائل انسانی در ادبیات معاصر جایگاه خاصی را بـه

وظ که از پردغدغه ترین نویسندگان زبان در این باره، صادق چوبک و نجیب محف. خود اختصاص می دهدفارسی و عربی می باشند، موشکافی و اهتمام وافر خود را در دو رمان سنگ صبور و میرامار به تصویر می

.کشندگوهرو زهره، نمایندگان زن ایرانی و مصري، دو شخصیتی هستند که نویسندگان می کوشند جایگاه

.آنها ترسیم کنند و کارکرد زن جامعۀ خویش را در قالبنگرش در کارکرد دو شخصیت، حکایت از انسان هایی دارد که محروم از هر حقوق انسانی، گاهی تا

آنها مجبورند به دلیل زن بودن، هر شرایطی را که اطرافیان نادان و گاهی . حد یک ابزار، نزول می یابندچنـین . فاع و ابراز عقیده نداشـته باشـند مغرض بر آنها تحمیل می کنند، متحمل شوند و فرصتی براي د

ناکامی و ناتوانی در دو رمان، چه در اجتماع حاکم و چه در ساختار متن، دوشـادوش هـم حرکـت کـرده، . تصویري بدیع از هماهنگی دو حیطه را فراروي مخاطبان قرار می دهند

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

82 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

مقدمهه می شویم کـه نویسـندة امـروز از سـرزمین ات داستانی معاصر متوج با مطالعۀ ادبیدور و غریب و ملکه هاي دلفریب سخن نمی گوید، بلکه با آگاهی عمیق از سـطوح

ـت جامعه، شخصی ت هاي خود را از الیه هـاي مختلـف برگزیـده، آنهـا را در موقعیهاي فقر و نادانی، یأس و سرگردانی، خیانت و بی اعتمادي قرار داده، واکنش شان را به تصویر می کشد تا شناختی واقعی از انسان معاصر و دنیاي اطرافش به دسـت

مهم براي شناخت اوضاع دهد. این چنین است که داستان معاصر، تبدیل به ابزاري سده هاي گذشته و دهه هاي معاصر شده است.

ات در سرزمین هاي مختلف با وجود فاصلۀ جغرافیایی، آثـار مشـابهی را گاه ادبیخلق می کند که این مسأله، ارتباط نزدیکـی بـا فطـرت یگانـۀ بشـري، اشـتراکات

نی دارد. از سرزمین ر این زمینـه بـه آنهـا هایی که می توان د دینی، فرهنگی و تمدنی و دیرینـه بودن دارا با کشور دو این .اشاره کرد، مصر و ایران است و بـزرگ تمـد

مسـائل و اسـتبداد و اسـتعمار مسـألۀ با رویارویی اسالمی، مشترك فرهنگ پرافتخار، داراي زن، موضـوع و علمـی مانـدگی عقـب فقر، داخلی، مشکالت همچون: دیگري آنهـا ادبـی آثـار در تشـابهی چنین نتیجۀ که هستند مشابهی عاصرم و باستانی هویتاثـر سـنگ صـبور اثر نجیـب محفـوظ و میرامارازجملۀ این آثار ادبی است. نمایان

(در گـوهر صادق چوبک است. موضوع اصلی این دو رمان، سرنوشت دو زن به نام (در میرامار) است. زهرهسنگ صبور) و

ه که زن در جامعۀ مصر و ایران ما در این مقاله، با ا و بـالطبع در دو -ین فرضیفی صادق چوبک و نجیب -رمان داراي هویتی مشابه و مشترك است، ابتدا به معر

فی شخصیت هاي قابـل تطبیـق دو رمـان مـی پـردازیم. در محفوظ، سپس به معرمـی شـوند ادامه، وضعیت تاریخی زن را در بستر زمانی که دو رمان در آن روایـت

بررسی کرده، فشرده اي از رمان هاي سنگ صـبور و میرامـار را بیـان و سـپس در فه ها و موضع گیري هاي مشترك را در ارتباط با شخصیت هاي مرحلۀ پایانی، مؤل

دو رمان، مورد بررسی قرار می دهیم.

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 83 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

هدف اصلی نوشتۀ حاضر دستیابی به پاسخی شایسته براي این سوال است کـه شخصیت زن چگونه تبلور -و به دنبال آن در دو جامعۀ ایران و مصر -مان در دو ر

می یابد و چه عواملی به شخصیت وي ماهیت می بخشند؟ ـات تطبیقـی اسـت؛ مبناي مطابقت دو اثر، مکتب اروپاي شـرقی در نقـد و ادبی

ه پردازانش معتقدند ی، اوضاع اجتماعی و اقتصادي در جامعۀ انسـان «جایی که نظریات شکل مـی بخشـد. حـال اگـر ایـن ن را در ادبی همان چیزي است که روشی معیشـرایط در دو یــا چنـد جامعــه مشـابه باشــد، موضـوعات مشــابهی را در برخواهــد

ان السید،»(گرفت 46:2001غس( به عبارتی دیگر، نگرشی در زیر ساخت ها و روساخت هاي جامعۀ ایران و مصر

ه هاي تولد دو اثر را فراهم کـرده، گـره هـاي الزم را و همچنین عصر تدوین، زمین در پیوندشان موجب شده است.

سنگ صبور و میرامار را باید در زمرة رمان هاي اجتماعی برشمرد. این دو رمان و در )239:1387(داد،» شرح و نقلی (هستند) از زندگی«مثل هر رمان دیگر، در واقع

گیرنـد. بسـتر زنـدگی اجتمـاعی صـورت مـی هـا کـه در هـا و واکـنش برگیرندة کنشهاي این دو رمان هرگز فرا واقعی نبوده، با تیزبینی هر چه تمـام تـر از سـطح شخصیت

واقعی زندگی مردم دو جامعه انتخاب می شوند. به همین دلیل در این جستار در پـی بـه م.تصویر کشیدن این بعد از شخصیت هاي قهرمان دو رمان (گوهر و زهره) هستی

دربارة چوبک و محفوظ، به طور جداگانه پژوهش هاي فراوان در دو حوزة زبان فارسی و عربی صورت گرفته است؛ چنان که این تالش ها در بارة سـنگ صـبور و

میرامار نیز با همان ویژگی به چشم می خورد. جستار حاضر کوشیده است با نگاهی تطبیقی و با متمرکز شـدن بـر موضـوعی

هی تازه بر دو اثر داشته باشد؛ کاري که به نظر می رسد تاکنون صـورت جزئی، نگا نگرفته باشد.

چوبک و محفوظ در گذرگاه زندگی و ادبیاتــا 1295صــاق چوبــک در ســال ــد شــد. 1916ه.ش مصــادف ب م. در بوشــهر متول

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

84 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

تحصیالت ابتدایی را در بوشهر و شیراز گذراند. سپس به تهران رفت و به تحصـیل آمریکایی پرداخت. بعد از اتمام تحصیالت، در شرکت ملی نفت مشغول بـه در کالج

کار شد. چوبک را به خاطر تصویرگري مناظر نفرت انگیز زندگی فرودسـتان و نیـز ه و برخورداري از نثر ساده و پر انعطاف، نویسنده اي بکارگیري لحن و بیان اقشار عام

، »1324خیمه شب بازي «وي عبارتند از: ناتورالیست دانسته اند. برجسته ترین آثار ل قبر «، »1328انتري که لوطی اش مرد « و نیز » 1344چراغ آخر «، »1344روز او

).154: 1387روزبه، »(1345سنگ صبور «و » 1342تنگسیر «هاي رمانچوبک، نویسنده اي است که در آثار خود می کوشد زنـدگانی مـردم را ترسـیم

ـت هـاي زنـدگی اجتمـاعی سـخن کند و در این کوشش موف ق است. وي از واقعیگوید، از روي فساد و ابتذال پرده بر می دارد و آن را در تصویرهاي هنري نشان می ) 9:1353دهد.(دست غیب، می

همایشـی بـا عنـوان بزرگداشـت چوبـک در دانشـگاه 1990/ 1369در سال ي، محمـود عنایـت، کالیفرنیا برگزار شد و در آن، شخصیت هایی مانند: رجهانگیر ددر 1377/1963تیرمـاه سـال 13علی فرودسی و ... سـخنرانی نمودنـد. چوبـک در )240، 1382بیمارستانی در شهر برکلی در گذشت. (محمودي،

در خانواده اي پرجمعیت متولد شـد و از 1911نجیب محفوظ، در قاهره در سال فارغ التحصیل شد به عنوان کارمند 1936در رشتۀ فلسفه در سال المصریهدانشگاه

در ادارة دانشگاه و سـپس در وزارت اوقـاف و فرهنـگ مشـغول بـه کـار گردیـد و ). اولـین 1179:1996سرانجام به عضویت مجلس عالی فرهنگ مصر درآمد(کامبل،

بـود. 1939در سال » همس الجنون«اثري که از وي منتشر شد، مجموعه داستان مان هـاي متعـددي کـه مسـایل سیاسـی، اجتمـاعی و تـاریخی سپس به نوشتن ر

قـاق المـدق، بـین القصـرین، زروزگارش را بررسی می کرد پرداخت؛ از جملۀ آنها: است که در آنها زندگی مردم مصر را در طی دوره هاي بین قصر الشوق و السکریه

ـ دو جنگ جهانی ترسیم می نماید، همانگونه که رمان ره فـوق هـاي الکرنـک، ثرثنیز بیانگر زندگی سیاسی دهۀ شصت است. محفوظ توانسـت جـایزة النیل و میرامار

ات را در سال از آن خود کند. 1988نوبل ادبی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 85 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

ات سوئد در مورد شایستگی محفوظ در دریافت جایزة نوبـل اعـالم آکادمی ادبیـه نویسـی و رمـان اسـت و کـ «کرد: ل آثار محفوظ، تصویرگر فنون عربـی در قص

در 2006). وي در سـال 341: 1384شـکیب انصـاري، »(بشریت مخاطب اوسـت سالگی در گذشت. 94سن

هاي ادبی چوبک و محفوظ تشابه مکتبمکتب ناتورالیسم و رئالیسم به عنوان مکاتب ادبـی دو نویسـنده، زیـر بنـاي قابـل

منتقـدان قبولی براي تطبیق و مقایسۀ آثار این دو نویسنده است، چـرا کـه از نظـر ). 160، 1388فورسـت ، »(مکتب ناتورالیسم از خیلی جنبه ها شدت رئالیسم بـود «

چوبک بنا به گواه منتقدان آثارش، نویسنده اي ناتورالیسم اسـت و در مقالـه هـاي فه هاي این مکتب از جمله دشواري زندگی و عـذاب مفـرط جسـمی، «مختلف، مؤل

ــنا ــر زیســت ش ــع انســان، جب ــودن طب ــوانی ب ــال ارادة حی ــامی در اعم ختی و ناک) را در داستان هـاي کوتـاه و بخصـوص رمـان سـنگ 307: 1389پاینده، »(فردي

صبور مورد بحث وبررسی قرار داده اند. از طرف دیگر، محفوظ در مورد سبک ادبـی من واقع گرایی(رئالیسم) را انتخاب کردم و این خود شـاید حاصـل «خود می گوید:

ل و اندیشۀ من بودجرأت و شاید نتیجۀ ت د سعید، »(أم9: 1378محم ( با این مقدمه، به نظر می رسد مکتب هاي ادبی این دو نویسنده به جلـوه هـاي ناتورالیسم و رئالیسم نزدیک تر باشد. بسیاري از نویسندگان و منتقدان بزرگ شباهت

ال، بنیان گذار و نزدیکی این دو مکتب را گوشزد کرده اند. عالوه بر این، می بینیم زواین دو اصطالح را در یک معنا به کـار مـی بـرد و نـه در «مکتب ادبی ناتورالیسم،

محفل ها و نه در نقد هاي ادبی اش، تالشی براي جدا نمـودن ایـن دو از یکـدیگر ). منتقدان در مورد شـکل گیـري مکتـب ناتورالیسـم 14: 1388فورست »(نمی کند

هایشان، طن رئالیسم پدید آمد و در مبانی نظري و روشناتورالیسم از ب«اعتقاد دارند ـا 295: 1389پاینـده »(این دو شیوه داستان نویسـی اشـتراکات فـراوان دارنـد ام .(

که هنر اساسـا «مهمترین وجه اشتراك این دو مکتب، نوع تعریف آنها از هنر است ). 16: 1388، فورست»(عبارت است از باز نمایی عینی وتقلیدي واقعیت هاي خارجی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

86 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

با این تحلیل، سنگ صبور و میرامار به عنـوان دو اثـر ناتورالیسـتی و رئالیسـتی عالوه بر اشتراك در مضمون، سبک ادبی نزدیک به هـم و قابـل انطبـاقی دارنـد.

هـاي عالوه بر این، برخی همچون دکتر خـانلري، بـا رد وجـه ناتورالیسـتی نوشـته ــر ــک، ب ــ چوب ــه نوش ــد ک ــن باورن ــایش تهای ــه «ه ــداد مبالغ ــم امت ــز رئالیس »آمی

). 90:1380است(دهباشی،

ها کارکرد شخصیتات، شخصیت، فرد سـاخته شـده اي اسـت کـه ماننـد اشـخاص حقیقـی از در ادبی

شـود ا در داستان و نمایش ظاهر مـی هایی برخوردار است و با این ویژگی ه ویژگیــا و دغدغــه ). «301:1387(داد، ــی خــود را در یــک نویســنده، اندیشــه ه هــاي کل

م مـی نمایـد شخصیت غنیمـی هـالل »هایی که در جامعه زندگی می کنند مجس)). شخصیت ها که از اصلی تـرین عناصـر انتقـال مفـاهیم مـورد نظـر 562:1997،

ي و پیشبرد اهداف دو رمان نقش بسـیار برجسـته اي گیر نویسنده هستند، در شکلرا ایفا می کنند. به همین علت، ضرورت ایجاب می کند تا تصویري از کارکردهـاي

مهم این شخصیت ها ارائه شود.

شخصیت هاي تأثیرگذار رمان سنگ صبورسنگ صبور، داستان شکست خوردگان و تنهایان است. آدم هاي داسـتان همگـی «

). اسـیر نـوعی جبرنـد و بـراي 98:1353دست غیب،»(شتن خویش در جنگندبا خوی). بررسی شخصـیت هـاي داسـتان، 34دگرگونی اوضاع، گامی بر نمی دارند(همان:

شاهدي است بر این مدعا: ـۀ فقیرنشـین شـیراز در اتـاقی کرایـه اي 25احمد آقا: معلمی ساله که در محل

ران وارفته و ترسویی است کـه روز و شـب بـا او نمایندة روشنفک«زندگی می کند. خیال ها و هراس هاي خود سرگرم است و دلیـري روبـه رو شـدن بـا رویـدادها را

بخش است که به صورت تـک گـویی، 9). احمد داراي 9:1353دست غیب،»(نداردفـی هویت و افکار خود را بیان می کند. وي خود را از طبقۀ پایین دست جامعـه معر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 87 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

اراي سخنگوي درونی اي بـه نـام همـزاد اسـت کـه او را بـه تحـرك و می کند. دا گویـا دسـت بـه نـوعی خودسانسـوري الیت مثبت و سازنده تشویق می کند. ام فعسیاسی و اجتماعی زده است. با آگاهی از زندگی گوهر و وضعیت او، قصـد دارد بـر

ا این کار را نمی کند و و تردیـد اساس زندگی او داستانی بنویسد. ام در چرخۀ شک و ناتوانی گرفتار شده است.

قـۀ گوهر: محور گفتگوي شخصیت هاي رمان سـنگ صـبور اسـت. او زن مطلجوانی است که در دوازده سالگی با پیرمردي به نام حاج اسماعیل ازدواج و صـاحب فرزندي به نام کاکل زري می شود. به خاطر اعتقادات خرافی جامعـه و شـوهرش،

ده می شود و زندگی خود را با صیغه روي تأمین می کند. تمرکـز بـر روي طالق داآدم هاي جهان داستان چوبک، کـم تـر اهـل «شخصیت گوهر نشان می دهد که

ال هستند گوهر نمـاد زن ایرانـی 47:1378مهدي پور عمرانی،»(عمل و حضور فع .(ی شـود و بـه است که به خاطر عقاید خرافی زیر چکمه هاي مرد له م 40و30دهۀ

خاطر جهل و بی سوادي مورد سوءاستفادة قشر روشـنفکر و خـاموش فکـر جامعـه قرار می گیرد؛ از احمد گرفته که از او می خواهد بدون قید و بند شـرعی همخوابـه

ات او را اك که با شـرعی مـردان کـرده » آفتابـه خـال «اش شود تا شیخ محمود حکط شخصی به نام سی ف القلم با سیانور به قتل می رسد. است. در نهایت، توس

اکی روي اك: پیرمردي که شغل اصلی وي حک اسـت. » مهـر «شیخ محمود حکدر ضمن، از بین زائران حرم شاهچراغ، براي گوهر مرد پیدا می کند و صـیغۀ عقـد آنها را می خواند و از این طریق به نوایی می رسد. از نظر او، کارش بـدون ایـراد و

است. شیخ محمود، نماد قشر خرافه پرست و جاهل جامعه است که با کامال درستا می کند. تفسیرهاي غلط، زمینۀ سوء استفاده از زن را مهی

سیف القلم: سیدي هندي که به شیراز آمده و کمر به قتل زنـان روسـپی بسـته رساند. یاست. وي به بهانۀ صیغه، زنان را به خانه کشانده، آنان را با سیانور به قتل م

انگیزه اي که براي قتل بیان می کند، پاك کردن زمین از سفلیس و فاحشه اسـت. درحالیکه، دلیل اصلی اش ارضاء حس حقارتی است که در مقابل زنان دارد. وي به

خاطر چهرة کریه خود هیچگاه مورد عالقۀ زنی قرار نگرفته است.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

88 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

دست داده و ناچار است براي خجسته: مادر گوهر، زنی بینوا که شوهر خود را از گذران زندگی رختشویی کند.

ـه ا صـاحب بچ حاج اسماعیل: تاجر گمرگ، پیرمردي که سه بار ازدواج کرده، اما به خاطر بـاوري خرافـی او را طـالق ه می شود. ام نشده است. از گوهر صاحب بچ

می دهد. حاج اسماعیل نماد مردساالري در جامعه است.

ثیر گذار رمان میرامارشخصیت هاي تأهاي مطرح شده در میرامار نیز عمدتا از قشر فرودست جامعه هسـتند کـه شخصیت

تــرین تـوان از اصــلی نـوعی وارفتگــی و جـدال دائمــی بـا خــود و دیگـران را مــی هاي شناخت آنها برشمرد: شاخصه

زهره: محور اصلی گفتگوي شخصیت هاي رمـان میرامـار اسـت. زهـره، داراي مستقلی نیست که به تک گـویی بپـردازد، لـذا شخصـیت وي از کنـار هـم بخش

گذاشتن تعاریفی که شخصیت هاي دیگر رمان از او ارائـه مـی دهنـد، شـکل مـی ـه «گیرد. زهره دختري جوان است که به خـاطر ازدواج اجبـاري از روسـتاي زیادی «

ه می رود. در پانسیونی به نام میرامـار م شـغول خـدمتکاري مـی فرار و به اسکندریـی و احقـاق حقـوق خـود 60و 50شود. زهره نمایندة زن معاصر دهۀ ، در پـی ترق

ـبات ـا تعص است. حقوقی که اگر چه قانون، حق استیفایش را بـه او مـی دهـد، اممردانه، قدرتمندتر از قانون است و تالش می شود تا او توسري خور و عقـب مانـده

باقی بماند.رمردي که به پانسیون میرامار آمده است تا باقی عمر خـود را در عامر وجدي: پی

آسایش بگذراند. او روزنامه نگاري است که دوره نویسندگی اش به سـرآمده. عـامر از طبقۀ پایین دست جامعه است. لذا مدام از زهـره طرفـداري مـی کنـد. بیشـترین

ید.شناخت ما از زهره، در بخش تک گویی این شخصیت به دست می آامـالك 1952طلبه مرزوق و حسنی عالم: هر دو از طبقۀ فئودال اند که انقالب

شان را از آنها گرفته است. آنها هر دو در فکر سوء استفاده از زهره اند. طلبـه مـدام او را تحقیر می کند. همان گونه که حسنی عالم او را وسیله اي تجملـی مـی دانـد

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 89 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

نویسنده ،این دو شخصـیت را بـی شـرم و «ي باشد. که باید تزیین هر اتاق اجاره افی می کند ).121:1994عبدالمعطی،»(بی اعتنا به دیگران معر

ا با دو ایده ت هاي انقالبی اند، امسرحان بحیري و منصور باهی: هر دو شخصیو سرنوشت متفاوت. سرحان، از آن کسانی است که به قول معروف، نـان بـه نـرخ

» صـفیه برکـات «ز انقالب، منفعت فراوان برده است. ابتدا بـه روز می خورد؛ وي اقول ازدواج می دهد، ولی زهره را که می بیند، او را فراموش می کند. او آن هنگام

م زهره را می بیند، زهره را نیز رها مـی کنـد. سـرحان، سـرانجام بـه علیهکه ، معلا من ات قاچاق، خودکشی می کند. ام صور بـاهی، روشـنفکري خاطر شکست در عملی

است از حزب کمونیست که به خاطر پشـت کـردن بـه عقیـدة خـود و خیانـت بـه دوستش، در دوزخ وجدان عذاب می کشـد. او بـه طرفـداري از زهـره، بـا سـرحان ـا زهـره کـه او را خـوب گالویز می شود و بعد به زهره پیشنهاد ازدواج می دهد. ام

د. شناخته، جواب رد به خواسته اش می دهاس: از شخصیت هاي فرعی داستان است. مردي روزنامـه فـروش اسـت ابوالعبا زهره به او جواب رد می دهد. چرا که زهـره از که از زهره خواستگاري می کند. ام

»زن حیوان است، پس باید او را با کتک زدن رام کرد.«او شنیده که رسـتی وي را برعهـده دارد. پدربزرگ زهره: پیرمردي که بعد از فوت پدر زهره، سرپ

حضور او گرچه در داستان کمرنگ است، اما حضوري تلخ و ابـدي بـر زنـدگی زهـره و سرنوشت وي دارد. او می خواست زهره را به عقد پیرمردي همسن خود درآورد.

مکان و زمان دو رمان زاویۀ دید،خـاذ موقعیتی گفته می شود که نویسنده نسبت به روایـت د «زاویۀ دید به اسـتان ات

خواننده مـی گشـاید تـا او از آن دریچـه می کند و دریچه اي است که پیش روي ).259:1387داد،»(حوادث داستان را ببیند و بخواند

زاویۀ دید رمان سنگ صبور و میرامار، تک گویی درونـی مسـتقیم اسـت. ایـن ـات درونـی «زاویۀ دید، بدین معناست که ت، نویسنده غایب است و تجربیشخصـی

) اسـتفاده از ایـن 79: 1387 (بیـات، » بطور مستقیم از ذهن او عرضـه مـی گـردد.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

90 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

ن یـا قصـد آزمـایش شـیوه هـاي مـدرن «زاویۀ دید در سنگ صبور نه از سـر تفـنداستان، که زاییدة نیازي بوده که چوبک براي انعکاس تنهایی انسانها احساس مـی

شخصیت هاي داستان در کنـار «فت که این نیاز از آنجا نشأت می گر» کرده است.هم، ولی در دنیایی متفاوت و جدا از هم زندگی می کنند. به همـین دلیـل چوبـک دریافته است که بهترین شـیوه بـراي روایـت داسـتان، شـیوه اي اسـت کـه در آن شخصیت ها بدون مخاطب قرار دادن یکدیگر، در تنهایی خـود و بـراي خـود مـی

ات ذ هـن آنهـا از طریـق تـک گـویی درونـی مسـتقیم ارائـه مـی اندیشند ومحتوی) رمان میرامار نیز با همین زاویه دید، داراي چنین وضعیتی است. 207:همان»(شود.گانـه و این شیوه [تک گویی درونی]، گسستگی و جدایی شخصـیت هـاي چهـار «

د »عملکرد هر کدام از آنها را در محدودة خاص خود مورد تأکید قرار می دهد. محم)اهمیت چنین زاویه دیـدي در ایـن اسـت کـه بـین شخصـیت )354: 1378سعید،

داستانی و متن، واسطه اي به نام راوي در کار نیست، بلکـه چنـدین شخصـیت بـه احمـد، «صورت مستقیم رمان را روایت می کنند. در رمان سنگ صـبور، پـنج نفـر

عـامر «رمان میرامار چهار نفر و در » بلقیس، جهان سلطان، کاکل زري، سیف القلم تک گویی می کنند.» وجدي، حسنی عالن، سرحان بحیري، منصور باهی

و زهـره در » سنگ صـبور « محور اصلی دو رمان، دو زن به نام هاي گوهر در است. با این وجود، دو شخصیت داراي بخشی خاص که به تـک گـویی » میرامار«

آنها از طریق تک گویی شخصیت هاي دیگـر بپردازند نبوده، بلکه هویت و عملکرد شناخته می شود.

setting)مکان و زمان: مکان و زمان که در اصطالح داستان نویسـی، صـحنه( عبارت است از موقعیت مکانی و زمانی کـه عمـل داسـتان در آن «نامیده می شود،

ق می یابد سـت. ). این دو عنصر در هر دو رمان مشـابه هـم ا 329:1387داد،»(تحقمکان در میرامار، پانسیون و در سنگ صبور، چند اتاق استیجاري کنار هـم اسـت و ه وجـه فاقات مربوط به شخصیت هاي دو رمان در آن بستر شکل می یابد که البت اتگذرا بودن و موقتی مکان، ضمن تأکید بر اشتراك این عنصر دو رمـان، مـی توانـد

جتمـاعی دو جامعـۀ ایـران و مصـر. زمـان تأکیدي باشد بر عدم ثبـات سیاسـی و ا

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 91 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

فاقات در رمان میرامار پاییز است و در سنگ صبور زمستان؛ فصولی کـه غالبـا در اتات فارسی و عربی، یادآور پایـان طـراوت و شـکوه و آغـاز و نهایـت سـردي و ادبی

سقوط هستند.

انطباق وضعیت زن ایرانی و مصري دورة نگارش با زنان دو رماني جایگاه زن در اساطیر نشان می دهد در کنار ارتباط زن با نیروهاي منفی جستجو

چون سرما، اهریمن، جادو، وي با خصلت هاي نیکـی چون:مـاه، زمـین و... نیـز در ه به همۀ ویژگـی هـاي 150:1384ارتباط است(شایگان فر، و این امر ضرورت توج (

زن را می طلبد.فـاق حوادث رمان هاي سـنگ صـبور و میرامـار ـاس تـاریخی ات در برهـۀ حس

اسـت. در ایـن دوره 1300افتد. حوادث سنگ صبور مربوط بـه دهـۀ دوم سـال میرضاشاه پایه هاي حکومت خود را مستحکم و با استبداد مثال زدنـی، تـالش هـاي آزادي خواهان و روشنفکران را سرکوب مـی کـرد. از طـرف دیگـر، رمـان میرامـار

) را دسـت 1952سی و اجتماعی بعد از انقالب ژوئیه ( وضعیت مصر و تغییرات سیاه بررسی وضعیت زنان، در این برهۀ تاریخی، زمینـه اي مایه خود قرار می دهد و البت

اف در فهم و تبیین موضوع در اختیار ما قرار می دهد. شففاق مـی افتـد. در ایـن دوره 1313حوادث رمان سنگ صبور در سال زنـان «ات

متیازات حیوانات اهلی هم بی نصیب بودند... در کشـور اسـتبدادي ایـران، ایران از اظلم و ستمگري عادت و طبیعت ثانوي مـردم شـده بـود و هـر کـس قـوي تـر و زورمندتر بود، نسبت به مادون خود ظلم می کرد و چون زنـان از همـه ضـعیف تـر

).76: 1363ملک زاده، »(بودند، مظلوم ترین طبقات ایرانی محسوب می شدنده چنین نگرشی دربارة زن، فقط محدود به جامعۀ ایران نبوده، بلکه بسـیاري البتاز نویسندگان براي زنان شرقی، چنین جایگاهی را به تصویر کشیده و بر این باورند

زن شرقی در طول قرن ها، وضعیت مصیبت باري داشته است، هـر چنـد بـه « که:ره به منزله قسـمت، آن را پذیرفتـه اسـت. زن ندرت این وضع را باز شناخته و هموا

جزئی از اجزاء مایملک شوهر بوده، او می توانست بنا به میل خویش هر رفتاري بـا

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

92 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

) 78، 1383(رایس، » او داشته باشد.گام هاي شـجاعانه اي «می بینیم که 1952با این که تنها بعد از انقالب ژوئیه

می شود و ایـن حـق در گذشـته از آنهـا در دادن حق رأي به زنان مصري برداشتهه تر این که 15: 1359امیدواري، »( مضایغه می شد ا جالب توج نوال سـعداوي )، ام ،

اکنـون بـا گذشـت «شخصیت برجستۀ حقوق زنان در مصر، دو دهه بعد می گوید: زمان مشخص شده است که کسب حقوق سیاسی بـراي زنـان از قبیـل حـق رأي،

: 1359سـعداوي، »(وضع زنان طبقۀ محـروم ایجـاد نکـرده اسـت تغییر چندانی در تغییر در قانون، به تنهـایی بـراي کسـب آزادي واقعـی «). وي حتی می گوید: 215

ـق کافی نخواهد بود. اگر کوشش هاي الزم سازمانی، سیاسی و فرهنگی براي تحقیک تغییر قـاطع در نهـاد حـاکم بـر زنـدگی زن و مـرد و بخصـوص محـو نظـام

رساالري و ارزش هاي سنتی قائم بر آن در بین مردم صورت نگیرد، هـر قـانون پد ).321: همان»(ترقی خواهانه اي، کلمات مرده اي بیش نخواهد بود

ه می شویم که آنها همچـون آینـه اي مقابـل حـوادث با بررسی دو رمان متوجصبور، مطیـع زمان خود، موشکافانه این وضعیت را انعکاس می دهند. زن در سنگ

و راضی به قسمت و وضعیت خویش است. در میرامار با وجود ایـن کـه سـعی مـی ا تعصبات مردانـه همچنـان او را عقـب مـی رانـد و او کند خویشتن را ابراز کند، ام

جنسش در سنگ صبور پذیرفته است. درنهایت، همانی را می پذیرد که هم

زن و سکوت در برابر سرنوشتـه اسـت و اولین نکته اي ت زن در دو رمان مورد توجت و هویکه در بررسی وضعی

می توانیم از طریق آن به جایگاه وي در دو رمان و بـالطبع در جامعـۀ نویسـندگان پی ببریم، زاویۀ دیدي است که چوبک و محفوظ بـراي روایـت رمـان هـاي خـود

د؛ بـدین شـکل انتخاب کرده اند. رمان ها از طریق تک گویی درونی روایت شده انکه در هر بخش، شخصیتی حاضر می شود و عالوه بـر ایـن کـه از دیـدگاه خـود، اتش را برمال می کنـد و بـدین شـکل رمـان راوي حوادث است، مخفی ترین ذهنیهایی چند صدایی به وجود می آید. نکتۀ بسیار مهـم ایـن اسـت کـه در بـین ایـن

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 93 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

ویی نمی یابند. کنـار گذاشـته صداها، شخصیت هاي محوري دو رمان اجازة تک گشدن دو شخصیت محوري (گوهر و زهره) از تک گویی در بخشی خـاص، بیـانگر

کنار گذاشته شدن زن در جامعۀ مصر و ایران در زمان روایت دو رمان است.فاق می افتد، بلکـه در محتـواي آن دو بـه این مسأله نه تنها در فرم رمان ها ات

ز آغاز تا پایـان زنـدگی، هیچگـاه اجـازة نظـر دادن و وضوح دیده می شود. گوهر اسخن گفتن در مورد مسائل اساسی زندگیش را نمی یابـد. در جریـان خواسـتگاري

از همه جا بی خبر هـول هـولکی بنـدم «حاج اسماعیل، نظرش پرسیده نمی شود. ). زائـران 64: 1352چوبک، »( انداختن، گربه شورم کردن، نشوندن پاي سفرة عقد

شاهچراغ او را به زنا و فرزندش را به حرامزادگی متهم می کنند بدون این که حرمم. خون راه افتـاد «سخنش را بشنوند. دس مردکه دهاتی تو حرم خورد تو دماغ بچ

ه حرومزاده س، ... من دار و ندارم تـو دنیـا و مردم مثه قوم لوط ریختن سرم که بچ. قام شاهچراغ و همه مردم بش ظلم کردنهمی کاکل زري بود... شوورم و خدا و آ

). شوهرش حاج اسماعیل بـه او اجـازه 228:همان»(یکی نبود به حرفم گوش بگیرههر چـه گـوهر از و جـز کـرد و دو «نداد تا بی گناهی خود و فرزندش را ثابت کند:

).97: همان»(پایی رفت رو قرآن، حاجی باورش نشد. از خونه ش کردش بیرونین لحظات عمرش که داشت در مقابل سیف القلم جان مـی داد، سـعی گوهر تا آخر

ـا نتوانسـت زبانـت دارد بنـد مـی آیـد. از آمـدن بـه اینجـا «می کرد سخنی بگویـد، ام ).276همان: »( پشیمانی؟ گمان نمی کنم در تمام عمرت به اندازة حاال ترسیده باشی

فاق براي زهره نیز شکل می گیرد. از طرف پیرمر دي همسن پـدربزرگش این اتخواستگاري می شود. با موافقت پدربزرگ روبرو می شود و می داند که نمـی توانـد در مقابل خواستۀ پدربزرگ ایستادگی کند. بنابراین، از روستا فـرار کـرده بـه شـهر

ه می رود. پدربزرگش می خواست او را به ازدواج پیرمردي مثل خـودش « اسکندری). وي آن گـاه کـه 32: 2009محفوظ، »(هم روشن است... وادار کند و باقی قضایا

حسـنی مورد تعرض جنسـی طلبه مرزوقدر مقابل نگاه هاي حریص مردانی مانند ا نمی توانـد از شرشـان در عالم قرار می گیرد، با آن که در مقابلشان می ایستد، ام

حساسـات او را به او خیانـت کـرده، ا سرحان بحیريامان باشد. در نهایت وقتی که

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

94 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

ماند ). باز او می144به سخره می گیرد و حتی او را به فاحشه گري متهم می کند (ـت هـا با بغضی در گلو مانده و حرف هایی فرو خورده. در هـر کـدام از ایـن موقعی

زهره و شخصیت او نادیده گرفته می شود.وبـک و وقوف بر چنین زوایایی از داستان بر مخاطـب روشـن مـی کنـد کـه چ

اختصـاص دهنـد تـا زهـره و گـوهر محفوظ نمی توانند بخشی را براي تک گویی بدین وسیله آنها از آرزوها و آالم و رفع اتهام ها سخن بگوینـد. در واقـع، چوبـک و محفوظ با عدم اختصاص بخشی خاص به تک گویی گوهر و زهره، نه تنهـا دهـان

ده انـد، بلکـه بـه صـورت کنـایی دوخته و زبان بریده زن دورة خود را ترسـیم کـر گزارش روشنی از کنار گذاشـته شـدن زن بـه عنـوان یـک انسـان از جامعـۀ دورة

خویش ارائه نموده اند.

تالزم شخصیت زن و جامعه ي معاصردر بسیاري موارد وطن، زن و مادر، مفهومی نزدیک به هم می یابند و می توان هر

عا، نوشته ها و شعرهایی است کـه بـویژه یک را نماد دیگري دانست. شاهد این مددر دورة معاصر با تأکید بیشتري بر این معنا اشاره می کنند؛ ازجمله شعري اسـت از

فی کرده، می گوید: » نزار قبانی« تا شهر عربی مرا «که خود را زادة شهر عربی معر ).47:2007الهواري،»(با عنوان فرزندم نخواند، وارد آن نخواهم شد

ن، عالوه بر اشتراك در باروري، مفاهیمی هستند که از نوامیس بشري وطن و زبه حساب می آینـد و پاسـداري از آنهـا وظیفـۀ هـر فـرد و گـروه اسـت و کـاربرد

ات، ناظر بر چنین ادعایی است.» مام میهن«و » مام وطن«اصطالحاتی مانند در ادبی ن دانسـت؛ همانگونـه در رمان سنگ صبور، می توان گوهر را نماد سرزمین ایرا

کـه مــی تــوان زهــره را در میرامــار، نمـاد ســرزمین مصــر بــه حســاب آورد. زیــرا هاي رمان، واکنشی که در قبال مسائل وطن دارنـد، در برخـورد بـا زن از شخصیت

خود نشان می دهند.اندیشد. احمد، روشنفکر هراسیدة دهۀ بیست، در فکر و خیال به نجات گوهر می

رحلۀ عمل می رسد، جا می زند و از هـر اقـدامی بـراي رهـایی او از ولی وقتی به م

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 95 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

ـه بـه خـاطر ایـن نـاتوانی، خـود را سـرزنش وضعیت نابسامانش باز می ماند و البتاین فداکاري رو نداشتی که دستش رو بگیري و از منجالب شیخ محمـود «کند: می

ن گونه اسـت؛ ). او در صحنۀ سیاسی نیز همی292: 1352چوبک، »(بیرونش بکشینسبت به وضعیت فرهنگی، سیاسی و اقتصـادي جامعـه و سـرزمین خـود معتـرض ا این اعتراض فقط در نوشته ها و خیاالت ذهنی اش اجـازة بـروز و ظهـور است، ام

فکر کردم نکنـه «می یابد. چرا که به شدت از نظمیه، امنیه و آژان در هراس است. زید... از ترس گفتم: ... اینجـا ایرونـه خـدا رو یارو جاسوس نظمیه باشد. تو پشتم لر

).46: همان» (شکر ما همه چی داریم احمد، همانگونه که در حمایت از گـوهر جسـارت و فـدارکاري اش را از دسـت داده است، در صحنۀ اجتماعی نیز جسارت اعتراض ندارد. بنابراین، همـان واکنشـی

یت اجتماعی و جامعه اش نیـز از خـود را که در حمایت از گوهر دارد در قبال مسئولنشان می دهد. در اینجاست که زن، وطن و جامعه، مفهومی نزدیـک بـه هـم مـی یابند و عکس العمل فرد در مقابل هر کدام، بیـانگر واکـنش او در مقابـل دیگـري است. از طرف دیگر، احمد نمایندة روشنفکران دهه اي است که زیر فشار اسـتبداد،

و توان هر نوع اقدام و حرکت را از دست داده اند.فلج شده اند اك که به گمان کمـک بـه ادارة امـور زنـدگی گـوهر او را شیخ محمود حک

براي مردان صیغه می کند، نادانسته زمینۀ نابودي خود و سقوط گوهر را فراهم می ف می سپارد و سـی » سیف القلم هندي«کند. وي در آخرین عقد موقت، گوهر را به

القلم نه تنها گوهر را با جام سیانور به قتل می رساند، بلکه بعد از او شـیخ محمـود فاقی بـود کـه در شد. این جریان، دقیقا همان ات اك را نیز به همان روش می ک حکدهۀ بیست در تاریخ سیاسی و ملی ایران به وقوع پیوست. رضاشاه با خودخـواهی و

ن ایـران را بـه تصـرف اسـتعمار انگلـیس در آورد و استبداد مثال زدنی خود، سرزمیانگلیس با فشردن گلوگاه هاي نفتی، ایران و اقتصاد آن را بـه احتضـاري طـوالنی ا انگلیس به این هم اکتفا نکرد و به عمـر حکومـت رضـا شـاه در ت فرو برد. اممد

پایان داد. 1320سال اك، عنان در این بیان، گوهر هم معناي سرزمین ایران است و شیخ محمود حک

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

96 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

دار زندگی گوهر، با تمام استبداد و جهالت خود، فرمانروایی رضاشاه را بر ایـران بـر ذهن متبادر می کند. حضور سیف القلم هنـدي در ایـران بـراي اصـالح و آبـادانی،

ـت اسـت حضور استعمار خارجی انگلیس در ایران را به خاطر می آورد. به همین علزندگی گروه کوچکی از مردم ایـران را در اولـین دهـه «گ صبور که می گویند سن

هاي قرن بیستم شرح می دهد و از انزواي افرادي سخن مـی گویـد کـه قـادر بـه برقراري ارتباط با دیگـران نیسـتند؛ از زنـانی کـه مـورد آزار و سـوء اسـتفاده قـرار

ناامید و تنها سخن اند؛ از کودکان رها شده؛ بیگانگان بی ریشه و روشنفکران گرفته ).208: 1380دهباشی، »(گوید می

در رمان میرامار نیز، واکنش شخصیت ها در قبال زهره، همان واکـنش مقابـل سرزمین و مردمشان است. عامر وجدي، شخصیت روشنفکر متعهد رمان است، ولی بدون طمع و چشمداشت از زهره حمایت می کند: طلبه مرزوق هنگامی کـه زهـره

تابسـتان آینـده او را «گویـد: دید کاالي صادراتی به ریشخند می گیرد و مـی را با). عامر وجدي از او دفاع می 34: 2009محفوظ، »(توي ژنو یا مونت کارلو می بینیم

: همـان »(با دلخوري گفتم هر چه خدا بخواهد، نه آنچه تو مـی گـویی شـیخ «کند راج مـی شـود نگـران اوسـت: ). عامر در پایان رمان کـه زهـره از پانسـیون اخـ 34خواهم از بابت تو خیالم راحت باشه... از تو می خواهم که توي گرفتاري هایت می«

).212، : همان»(با من مشورت کنی و پیشم بیاییـی و اجتمـاعی نیـز بـه چشـم در عین حال، چنین نگرانی اي دربارة مسائل مل

). یکـی از 16، : همـان »(هدف ما بیـداري مـردم بـود «خورد. چنانکه می گوید: می: همـان »(تـو سـگ مطیـع ملتـی «شخصیت هاي رمان در خطاب به او می گوید:

وفد). نمونۀ دیگر، عضویت در حزب هاي انقالبی و ضد استعمار امت، وطن و 11ه به خاطر احساس انحراف در آرمان هاي جـدا شـد. آن از وفـد حزباست که البت

)25: همان(ا توان روحی و روانی کمک کردن بـه منصور باهی، زهره را دوست می دارد. ام

او را ندارد. بنابراین، وقتی می خواهد سرحان بحیري را به دلیل خیانت به زهره بـه دسـتم را بـه «قتل برساند، یادش می آید که ابزار قتل را همراهش نیـاورده اسـت.

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 97 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

جا را که به فکرم می رسـید، دنبال قیچی در جیب هایم فرو بردم، آن را نیافتم. هر ا نیافتم. آیا فراموش کردم آن را بـردارم؟ وي در صـحنۀ 157: پیشـین »(گشتم. ام (

انقالب و مسائل ملی، فرد شکست خورده اي اسـت کـه بـه خـاطر عـدم پایـداري نتوانست مسیر آرمان هاي ملی و انقالبی را ادامه دهد. بنابراین، همزمان خود را در

من خائنم. من از فرصت به دسـت آمـده اسـتفاده کـردم و «ها می کند: میانۀ راه ر ).135: همان »(فرار کردم

حسنی عالم، زهره را به عنوان ابزاري براي زینت اتاق ها می داند. نگاهش بـه ـدي نسـبت بـه زن او و دیگر زن هاي رمان نشان از این دارد که او هیچ نـوع تعه

ي است. باید او زینت هـر «گوید: ندارد. عالم در مورد زهره می بیش از لیاقتش جد). او همان گونه کـه در مقابـل 72: همان»( اتاقی باشد که در آینده اجاره می کنم

زن هیچ تعهدي به جز بهره وري و لذت را ندارد، در مقابـل وطـنش نیـز احسـاس طبقه، نه سعادت بزرگی است که به چیزي وابسته نباشی؛ نه «وظیفه اي نمی کند.

).86:همان »(دین، نه وطن، نه واجباتا سرحان بحیري که هم طبقه و هم استانی زهره اسـت، عالقـۀ خـود را بـه امـم زهـره ـا پـس از مـدتی بـه معل زهره ابراز و اعتماد او را به خود جلب می کند. ام

زهـره پیشنهاد ازدواج می دهد. چرا که از موقعیت اجتماعی و مالی برتري نسبت به این طرف، زیبایی، فقر و ناآگاهی است «برخوردار است و در مقام مقایسه می گوید

).188:همان »(و آن طرف، فرهنگ و زیبایی و شغلسرحان نیز همین شیوه را در برخورد با جامعۀ خـویش در پـیش مـی گیـرد. او همان گونه که به خاطر کسب منفعت به زهره خیانت می کنـد، بـه خـاطر کسـب

قعیت مالی و اجتماعی برتر به قاچاق کاال روي می آورد و با ایجاد بازار سیاه بـه موه این که همانگونه که در به دست ا قابل توج آرمان و وطن خود خیانت می کند. امـات قاچـاق نیـز شکسـت خـورده، م زهره شکسـت مـی خـورد، در عملی آوردن معل

ه پالما جنا«خودکشی می کند: 67:همان »(زه اش را پیدا کردند در کنار جاد.( با نگاهی محبت آمیز به زهره می نگرد و میـل عامروجديدر یک جمع بندي،

شدیدي براي دفاع از او دارد. منصور باهی او را تحسین می کند. حسنی عالم او را

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

98 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

تحقیر می کند و طلبۀ مرزوق با او موافق است و سرانجام احساسات سرحان نسبت ـت و احسـاس برتـري طبقـاتی در نوسـان اسـت به او مـبه م اسـت و بـین محب«

). این واکنش هاي شخصیت هاي رمان میرامار در قبـال 324: 1378(محمدسعید، زهره، همان واکنش هایی اند که هر کدام در قبـال آینـدة وطـن و سـرزمین خـود

نشان داده اند.

زن و نگاه ابزاري به آند گوهر و زهـره، دیـدگاهی اسـت کـه شـیخ محمـود از دیگر نقاط مشترك کارکر

ــاس در رمـان میرامـار در مـورد زن ارائــه ـاك در رمـان سـنگ صـبور و ابوالعب حکاك می پرسد می ایـن چـه معنـی دارد «دهند. هنگامی که احمد از شیخ محمود حک

که این زن بدبخت رو مایۀ دس خودت کردي و مثه آفتابـه خـال رو دار اون رو بـه ـاك جـواب مـی 187:1352(چوبک» ون کرایه می دي؟این و ا ) شیخ محمـود حکري و گوشتش «دهد: ع است. مثل گوسفندي که سر می ب خدا فرموده زن براي تمت

).188: همان »(را می خوريهمین تلقی از زن بـه عنـوان حیـوان، در میرامـار دیـده مـی شـود؛ آنگـاه کـه

اس در مورد زهره می ـا همـه آب و«گوید: ابوالعب رنگ زن ها با هـم فـرق دارد، امشان به یک حقیقت وابسته اند. زن حیوان بی عقل و دینی است و تنها وسـیله اي

). در اینجـا 59: 2009محفـوظ، »(که از آنها حیوان رام می سازد، لنگه کفش اسـت اس و شیخ محمود، زن را حیوانی مـی بیننـد کـه بایـد او را رام کـرد و از آن ابوالعب

اري گرفت و همچون گوشت گوسفند براي ارضاء غرایز استفاده نمود.سوو پدربزرگ زهره را با هم -خجسته -از طرفی دیگر، وقتی عملکرد مادر گوهر

ه به احساسات دختر، او را بـه عقـد ه می شویم که آنها بدون توج می سنجیم، متوجاز نظر آنهـا دختـر کـاالي کسی در می آورند که از نظر سنی فاصلۀ زیاد با او دارد.

اگـه یـه کاسـب «بی مصرفی در خانه است که هر چه زودتر باید به فروش برسد. ). حاج اسـماعیل 61: 1352چوبک، »(کار نون دراري پیدا شه، رو چشام می ذارمش

که تاجر گمرك است و هر چیزي را با خط کش منفعت اندازه گیري می کند، تنهـا

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 99 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

ـه «پردازد و می گوید: به جنبۀ سودآوري گوهر می می خوام زنم بشـه تـا ازش بچپـدربزرگم «). پدربزرگ زهره نیز همین نگاه را به زهـره دارد: 60: همان »(دار شم

).35 :2009محفوظ، »(فقط دنبال کسب منفعت از من بود

زن، محروم از حقوق حمایتیچـه در مصـر، زن از نظر اجتماعی در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم چه در ایران و

از بسیاري از حقوق مشروعۀ خود محروم بود. برخـی از نویسـندگان، اوضـاع زنـان ) وضعیت زن مصري 191:1382ایرانی را در این دوره، اسفبار بیان می کنند.(فوران،

در پـی زدودن اوضـاع نامناسـبش هسـتند، » قاسم امین«آنچنان که افرادي چون انی نیست.) بهتر از زن ایر32تا:بی (امین،

زهره و گوهر پدر خود را از دسـت داده انـد. آنهـا در نبـود پـدر، همچـون بـاغ اي هستند که بی حفاظ شده اند و هرکس از راه می رسد، به خـود اجـازه مـی میوه

دهد که به آنها تعرض کند. نبـود پـدر کـه معمـوال در فرهنـگ شـرقی پناهگـاه و به این واقعیت دارد که زن جامعۀ مصر محافظ دختر و زن به حساب می آید، اشاره

و ایران در دورة نگارش و روایت دو رمان، از حقوق حمایتی کمتري برخوردار اسـت ـه دارد. و قوانین جامعه که باید همچون پدري از او مراقبت کنـد، کمتـر بـه او توج

ه این امر یا به خاطر فقدان قوانین یا به علت عدم کارایی آن است. البتـه دو ت اند که نبود قوانین نظم دهنده و عـدم توجرمان، نشان دهندة این واقعی

به موازین و قیود دینی، باعث می شود که مردان، بدون در نظر گرفتن قانون و قید و بند دینی و اخالقی زن را به سوي خود فراخواننـد و از آنهـا درخواسـت کامیـابی

ا گوهر نمایند. احمد از گوهر می خواهد تا بدون قید و بند شرعی در کنار او باشد. امحاضر نمی شود و به او پیشنهاد می دهد تا حداقل او را عقد موقت کند. احمـد سـر

اگه شیخ محمـود صـیغت کنـه، دیگـه خوشـم ازت نمـی «باز می زند و می گوید: ). سرحان بحیري نیز از زهره مـی خواهـد بـدون عقـد قـانونی و 228چوبک:»(یاد

ازدواج مشـکالتی از طـرف «، در کنار او زندگی کند. وي بهانه می آورد کـه ازدواجخانواده و کار برایم به وجود می آورد و باعث تهدید آینده ام و همین طـور زنـدگی

).184محفوظ، : »(مشترکمان می شود

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

100 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

خروج از صحنهطر در پایان دو رمان، هر دو شخصیت از صحنه روایت خارج می شوند. زهره به خـا

این اخراج می شود که مردان ساکن پانسیون براي ارضاء غرایز خـود و تصـاحبش، مسابقه گذاشتند و جنجال به پا کردند و گوهر نیز از آغاز روایت گم مـی شـود و در

پایان معلوم می شود به دست سیف القلم کشته شده است.موش شدة زن گم شدن گوهر از آغاز روایت رمان، اشاره به هویت گمشده و فرا

ـت تـاریخی وي در جامعۀ آن دوره دارد و پیدا شدن جسد او، باز اشاره به مرگ هویدارد. اخراج زهره از پانسیون نیز به عنـوان جامعـۀ کوچـک مصـر و محـل حضـور نمایندة طبقات مختلف مصر بعد از انقالب، به ایـن معناسـت کـه زن اگـر چـه بـه

ـی عنوان یکی از اجزاء روابط اجتماعی پ ا جامعه پس از مدتی او را حت ذیرفته شد، ام به عنوان خدمتکار در بطن روابط خود نمی پذیرد. بنابراین، اخراجش می کند.

گیري نتیجهه می شـویم کـه دو نویسـنده مـی کوشـند تصـویري از - با بررسی دو رمان متوج

گاه تحقیرآمیز جامعۀ خود را دربارة موضوع مورد بحث، در متن به نمایش گذارند. نمرد به زن، یک مسألۀ طبقه اي یا نـژادي نیسـت، بلکـه حـالتی فراگیـر بـه خـود

ـاس و می ـاك و حـاج اسـماعیل سـنگ صـبور تـا ابوالعب گیرد. از شیخ محمود حکپدربزرگ زهره در میرامار، زن را به عنوان یکی از لوازم خانه می پندارند. آنها از هر

را موجودي فرودست به حساب می آورند.طبقه و گروهی که باشند، زن ـاك و نـه ه این است که نه پدربزرگ زهره و شـیخ محمـود حک نکته قابل توجدیگر شخصیت ها، تنها عامل چنین نگرشی نیستند، بلکه عامـل اصـلی، تابوهـایی اند که در ذهن و حافظۀ فرهنگی دو کشور جا باز کرده و زمینۀ این قضـاوت هـا را

ا نموده اند. آنها خود نیز، اسیر تابوها و نقش هاي غلطی اند کـه از گذشـتۀ دور مهیبه ذهنیت و هویت آنها تبدیل و تحمیل شده است و نوع رابطۀ حاکم بر زن و مـرد

را در روانشان شکل می دهد.احمد و عامروجدي، به عنوان روشنفکران جامعه به این نکته آگاه هستند. احمد

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 101 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

د و حاج اسماعیل و بقیۀ افراد، میراث خوار فرهنگی اند کـه می داند که شیخ محمواز پدر به پسر به ارث رسیده است. به همین خاطر با اشاره به کار شـیخ محمـود در ه می شود کـه او ا زود متوج صیغه دادن گوهر می خواهد تف به صورتش بیندازد، ام

ـط در این کار بی تقصیر است. عـامر نیـز بـا اشـاره بـه ازدواج اجبـاري زهـره توسپدربزرگش، آن را ناشی از سنت هاي وحشتناك آباء و اجدادي می داند که از گذشتۀ

ا هیچکدام تصمیم وشهامت مقابله با نابهنجاري موجود هاي دور به او رسیده است. امرا ندارند و این امر، واگویه گر بی تفاوتی و شاید هم وحشت نسل معاصـر ایـران و

ه در دیگر سطوح زندگی شـان نیـز بـه مصر با ناراس تی هاي اجتماعی است که البت چشم می خورد.

دو نویسنده با آگاهی از چنین وضعیتی، در اوج دوران پختگی نویسندگی، دست به نگارش این دو رمان می زنند. آنها با درك اینکه زنان به عنوان نیمی از جمعیت

ادیده گرفته شده انـد، بـراي ترسـیم هـر چـه جامعه با اقامۀ عقاید خرافه و سنتی نروشن تر چهره شان آنها را از تک گویی کنار گذاشتند تا اثرشان تصـویري حقیقـی

و بیانی واقعی از زن نادیده انگاشتۀ دوران خویش باشد.شخصیت هاي سنگ صبور و میرامار شخصیت هاي واقعـی جامعـه و اغلـب از

وما سرخورده شده، در تالشند تـا از گزینـۀ حـذف اقشار رده پایین جامعه اند که عم براي حل مشکالت خود و جامعه استفاده کنند.

زن انعکاس یافته در دو رمان، در تالزمی نسبتا کامـل از جامعـۀ ایـران و مصـر زمــان نگــارش دارنــد؛ دو ســرزمینی کــه همــواره چــون ابــزاري، مــورد اســتفادة

ن فقط به خاطر ارضاء اهـداف نامشروعشـان استعمارگران قرار گرفته و حق حیاتشابوده است. از طرفی دیگر، نیروهاي مستبد و بی ارادة داخلـی نیـز خواسـته یـا نـا ق اهدافشان یاري می کنند. ضمن این که بایـد نقـش زیـر خواسته، آنها را در تحق

هاي اجتماعی و اقتصادي را در شکل گیري چنین نگرش و به دیگر سـخن ساخته قرار داد.در شکل گ یري دو رمان مورد توج

ـه در مـتن دو رمـان، براي تبیین جایگاه و کارکرد زن، از دیگر نکات قابل توجحاکمیت سلسله عوامل روانی حاکم بر طیف هـاي مختلـف جامعـه اسـت کـه بـه

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

102 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

ـه ذکـر ایـن نکتـه نیـز ر، در این فرایند ایفاي نقش می کنند. البت عنوان عوامل مؤثرهاي ریشه دار در سـاختار فرهنگـی و اجتمـاعی، همـراه بـا ضروري است که متغی

فه هاي روحـی و روانـی در شـکل گیـري ایـن عوامـل، نقشـی مهـم برعهـده مؤلگیرند که خود نیازمند واکاوي جامعه شناختی و روان شناختی هستند و فرصتی می

دیگر می طلبند.

منابع هاي نوین. نون اندیشهتهران: کا ) زنان عرب،1359( امیدوار، زهرا،-1 دارالمعارف. مصر: قاسم(بی تا)تحریر المرأه، ،امین-2 .4اهواز: دانشگاه شهید چمران، ط )تطور األدب العربی المعاصر،1384انصاري، محمود شکیب؛( -3 .1چ فرهنگی، و علمی انتشارات : تهران ذهن، سیال جریان نویسی داستان )1387( حسین بیات، -4 .1چ ، نیلوفر تهران: ایران، در کوتاه داستان )1389( حسین پاینده، -5 .2) سنگ صبور،تهران: انتشارات جاویدان،چ1352چوبک، صادق(-6 .4) فرهنگ اصطالحات ادبی، ،تهران:مروارید، چ1387داد، سیما(-7 پازند. تهران: ) نقد آثار صادق چوبک،1353دست غیب، عبدالعلی(-8 .1تهران: نشر ثالث،چ صادق چوبک، ) یاد1380دهباشی، علی(-9

تهران: آزاد،دکتراسداهللا ترجمه: وراه ورسم زندگی آنان،)زنان ایرانی1383رایس، کالراکولیور(-10 .1چ کتابدار،

.3تهران: نشر روزگار،چ ) ادبیات معاصر ایران،1387روزبه، محمدرضا(-11 تهـران: ید فروتن و رحیم مـرادي، ترجمه: مج ) چهره عریان زن عرب،1359سعداوي، نوال(-12

. 1چ هاي نوین، کانون اندیشه .2چ دستان، ) نقد ادبی، تهران:1384شایگان فر، حمیدرضا(-13دار الکتـب :و األدب الروائی، بیـروت الروایۀ نجیب محفوظ بین )1994(عبدالمعطی، فاروق -14

.1ط، العلمیۀ قمحه إخوان. مطبعۀشق:)األدب المقارن،دم2001غسان السید و آخرون(-15 )النقد األدبی الحدیث، بیروت:دار العوده.1997غنیمی هالل، محمد(-16 .4چ رسا، تهران: احمدتدین، ترجمه: ) مقاومت شکننده،1382فوران، جان(-17 .5مرکز، چ ) ناتورالیسم، تهران:1388فورست، لیلیان (-18

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 103 تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ صبور و میرامار...

القدیس یوسف.جامعۀ ، بیروت:2،ج)أعالم األدب العربی المعاصر1996کامبل، روبرت (-19 .4)، میرامار، قاهره:دار الشروق، ط2009محفوظ، نجیب(-20 رجـایی، نجمـه ترجمـه: ) سمبولیسم در آثار نجیب محفوظ،1378الزهراء (محمدسعید، فاطمه-21

. 1دانشگاه فردوسی،چ مشهد:هـران: نشـر ) نقد و تحلیل گزیده داسـتان هـاي صـادق چوبـک ،ت 1385محمودي، حسن( -22

.3چ روزگار،ت ایران ،تهران: انتشارات علمی،1363زاده، مهدي( ملک -23 2چ )، تاریخ انقالب مشروطی. نشـر تهـران: )گزیده داستان هاي کوتاه صـادق چوبـک، 1378مهدي پور عمرانی، روح اهللا(-24

.1چ روزگار، .1ط دار البحار، بیروت: المرأه فی شعر نزار قبانی، )2001الهواري، صالح الدین(-25

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

104 بور و میرامار...تحلیل شخصیت زن در دو رمان سنگ ص

:ها کلید واژه .شناختی، رمان زقاق المدق، نجیب محفوظتحلیل جامعه

[email protected] * دانشیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه فردوسی مشهدات عربی دانشگاه فردوسی مشهدد** انشجوي دکتري زبان و ادبی [email protected]

24/2/91دریافت • 20/9/91تأیید •

از نجیب محفوظ» زقاق المدق«شناختی رمان عهتحلیل جام

* حسن عبداللهیدکتر ** امید ایزانلو

چکیدهبه عنوان نوع غالب معاصر، ویژة »رمان« .است اجتماعی و محیط حیات مولود و محصول همواره ادبی اثر

ط اسـت. جامعۀ بورژوازي و قهرمان نقش بسـیار رمـان، آفرین آن یک فرد عادي و غالبا از طبقـۀ متوسـ واقعیت را مطرح سازد و نجیب محفـوظ بـه عنـوان یـک مسألۀ تواند می دیگر ادبی قالب هر تر از دقیق مصر داشته جامعۀ اجتماعی واقعیت هاي بیان در سعیهاي اجتماعی، نویس برجسته، با نگارش رمانرمانادي از جامعۀ سنتی مصـر در کوچه را نمهمین دوره است. محفوظ محصول »المدق زقاق« رمان است.

هایی که هر کدام نماد یک طبقۀ اجتماعی هستند. در این اثر، سنت در تقابل نظر گرفته است، با شخصیتپردازد. فاسـد آوردن به مدرنیته میبا مدرنیته قرار دارد و نویسنده به تشریح پیامدهاي ترك سنت و روي

توان در بررسـی ترین مضامینی است که مییاسی از عمدهشدن زنان، فقر اقتصادي و فرهنگی و جهل س متن این اثر به آن اشاره نمود.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

106 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

مقدمه

زوایـاي و هـا اندیشـه ،نویسـنده، افکـار شخصیت که ستنماتمام ايآیینه ادبی اثربـه توانـد مـی خواننده وسیله، بدین شود.می متجلی در آن او جامعۀ پنهان و آشکار شـناخت بـا زیـادي حـد ادبی تا اثر شناخت واقع، در. یابد راه نویسنده درونی جهان

عنـوان بـه نیز رمان. برابر است او اجتماعی شرایط و فکري هايدیدگاه و نویسندهات در تازه ادبی، تحولی یک نوع لـین و آورد به وجود ادبیات بـار بـراي او خصوصـی وارد ادبـی نـوع ایـن طریـق از آشکار طور به درونیهاي تحلیل و تجزیه و عاطفی

ات شد ادبی. رهگـذر از بخشـی و لـذت کننـدگی سـرگرم رمان، ننخستی رسالت گذشته، در هـاي سـاعت خواننـدگان، کـه ايگونـه بـه بود؛ احساسات انسانی و عواطف ارضاء

ا کردند. می رمان خواندن صرف متمادي را ت با گسترش زمان مرور به امو هـا قابلی عـاملی بـه تبـدیل تأثیرگذار، قالب این پدیدار گشت، نوع این در که هاییتوانمندي

در نویسـندگان از تعـدادي 1930 دهـۀ در«شد. خردورزي و اندیشه براي گسترش در و دادنـد نشـان اجتمـاعی بـه اصـالحات خاصی عالقۀ آمریکا، در بویژه جهان،

ات در کاربردهاي ت بـه طبقـۀ کـارگر خیزش ادبیگـرین، ( »کردنـد مـی تأکیـد شـد رمـان از جملـه رمـان، مختلـف هـاي گونه زمان مرور به ترتیب، بدین. )268:1376 .آمد به وجود تاریخی و پلیسی، تمثیلی انعکاسی، اعترافی، اجتماعی،

.بـوده اسـت بـورژوا طبقۀ گیري شکل با همراه نیز اعراب دنیاي به ورود رمانکـه در سـال بـود هیکـل حسین محمد نوشتۀ »زینب« عربی با عنوان رمان اولین. پرداخـت مصر روستاهاي هايواقعیت به آن در هنویسند به نگارش در آمد و 1914

ل جهانی جنگ از پس کـه گرفـت خـود به تريدقیق و ترفنی شکل عربی رمان او طـه بـه تـوان می افراد این جملۀ بود. از غرب فرهنگ با مردم عرب تعامل از ناشی

-رمـان دوم نسل. نمود اشاره دیگران و مازنی تیمور، محمود حکیم، توفیق حسین، و گردیـد آغـاز محفـوظ نجیب یعنی عرب بزرگ نویسرمان داريطالیه با نویسان

السـحار الشرقاوي، عبدالقدوس، احسان السباعی، چون: یوسف کسانی او همنسالن

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 107 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

حمن چون: کسانی. بودند.. و ان منیف، عبدالر دیگـران و سـمان غـاده کنفانی، غس نگـارش دورة طـول در حفـوظ م نجیـب . هستند نویسان رمان هايسومی نسل نیز

. اسـت نهـاده سـر پشـت را رمزگرایی و اجتماعی تاریخی، دورة سه خود هايرمان بیـان در سـعی اجتمـاعی اسـت کـه نویسـنده دورة محصول »المدق زقاق« رمان

.است داشته مصر جامعۀ اجتماعیهاي واقعیت، اجتمـاعی ترین سؤال ما در این بررسی نشان دادن تأثیر شرایط سیاسـی اصلی

و براي پاسخ به این سؤال ابتدا به هاي داستان است و اقتصادي حاکم بر شخصیتات و تحلیل جامعهجامعه ایم. سپس بـراي تحلیـل شناختی رمان پرداختهشناسی ادبی -سیاسـی و اجتمـاعی -شناختی، رمان را در سـه سـاخت داسـتانی، تـاریخی جامعه

ایم.فرهنگی بررسی کرده

ثپیشینۀ بحرسد، بیان این نکته است که تحلیل آنچه در مورد پیشینۀ بحث ضروري به نظر می

ـه ناقـدان آثار نجیب محفوظ، به دلیل شهرتی که نویسنده داشته اسـت، مـورد توجنویس از زوایاي مختلفی ارزیابی و نقد شده اسـت. بـا بسیاري بوده و آثار این رمان

المغـامرة «شـده در ایـن زمینـه، کتـاب جستجوي اینترنتی از آثار عربـی نگاشـته حمن نوشتۀ عبد» الروائیه کـه در مراکشی، تنهـا کتـابی اسـت بوعلـی، نویسندة الر

ـفانه بـه آن بخشی از آن به موضوع مورد نظر مـا پرداختـه شـده اسـت کـه متأسدسترسی نداشتیم. در جستجوي منابع فارسی مرتبط نیز، تنها موردي کـه شـاید تـا

ي به مو نامۀ دکتري دانشگاه تهران با عنوان ضوع مقاله مربوط بوده است، پایانحدنوشتۀ آقاي دکتر » آبادي دولت محمود و محفوظ نجیب آثار در اجتماعی رئالیسم«

ي«جواد اصغري بوده است. لفظ نامـه بدان خاطر است که ما به ایـن پایـان » تاحدشـناختی تفـاوت دارد. جامعـه دسترسی نداشتیم و اینکه رئالیسم اجتمـاعی بـا نقـد

شناختی، مواردي اساس بحث در رئالیسم اجتماعی محتواست، ولی در تحلیل جامعهل تاریخی اجتماع، شرایط اقتصادي و سیاسی و همچنین عوامـل همچون: سیر تحو

ر در فرهنگ لحاظ می شوند. مؤث

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

108 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

ادبیات شناسیجامعهات، شناسیجامعه« و ادبـی آثـار میـان رابطۀ است که ادبی مطالعات از ايرشته ادبی

چگـونگی بررسـی شـامل و دهـد می قرار ارزیابی را مورد اجتماعی احوال و اوضاع و نمایشـی هـاي عرضـه و هاي نشرروش مخاطب، انواع و جامعه در آگاهی و سواد

ـت طبقاتی وضعیت همچنین اسـت خواننـدگان و نویسـندگان اجتمـاعی و موقعی «از هر چیز ذکر این نکته ضروري است که دو رویکـرد قبل .)74:1377 میرصادقی،(

ل با عنوان جامعه ات وجود دارد: رویکرد او ـات جامعه«شناسانه به ادبی شناسـی ادبی «ات به عنوان فرایندي عمدتا اقتصادي می نگرد و در آن به بررسـی که به مقولۀ ادبی

قـانی پردازد. روبتولید، توزیع و مصرف آثار ادبی می ر اسکارپیت نمونۀ برجسـتۀ محق-جامعـه «. رویکـرد دوم بـا عنـوان )118-31: 1371(گلـدمن، نگرش است با این

ه شود و گئورگ لوکاچ و لوسین گلدمن، برجستهشناسی ادبی شناخته می ترین نظریروشی است که مربوط بـه علـم "شناسی ادبیجامعه"آیند. پردازان آن به شمار می

ات می ـات تعریـف مـی جامعه -اشد و ما آن را علم تاریخیبادبی کنـیم شناختی ادبی« .)236:1377(تادیه، ات از مهمی بخش عقایـد تـأثیر تحـت بیستم، قرن شناختیجامعه و ادبی نظری

ا. بود آلمانی انقالبی و اقتصاددان فیلسوف،) 1883 -1818( مارکس کارل آنچـه ام ات در شناسی جامعه عنوان با امروزه شـود، مـی شـناخته شناسـی ادبـی جامعه یا ادبی در مجارسـتانی منتقـد و فیلسـوف ،)1971 -1885( لوکـاچ گئورگ که است علمی) 1970 -1913( گلـدمن لوسـین او از پس و گذاشت بنیان را آن بیستم قرن اوایل

سـال در لوکاچ گئورگ .داد گسترش و بسط را آن فرانسه ساکن رومانیایی دانشمند حـاوي کتـاب . کـرد منتشـر »صـورت و جان« عنوان با را خود کتاب اولین 1910

هسـتی دیـدگاه از لوکـاچ . اروپـایی بزرگ نویسندگان و شاعران دربارة بود مقاالتی اثـر صورت و ساختار با را هنرمند جان رابطۀ و بود کرده بررسی را آنها آثار شناسانه

لوکـاچ دیگر مهم کتاب .)12:1388 لوکاچ،( بود سنجیده کند، می خلق که ايهنريـات و فرهنگ شناسیجامعه براي کننده تعیین کتابی »طبقاتی آگاهی و تاریخ« ادبی

ات اهمیت. است سـاختارهاي بویژه ذهنی، ساختارهاي که است این در لوکاچ نظری

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 109 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

).100:1378 پوینده،( دهد می اجتماعی پیوند ساختارهاي به را ادبیـق ترینبرجسته گلدمن، ینلوس لوکاچ، از پس ـات، شناسـی جامعـه در محق ادبی را هنري و فرهنگی هايآفرینش فاعل گلدمن. است رمان شناسیجامعه بخصوص

انسجام با فرد یک دست به سرانجام که داند می جمع بینیجهان بلکه فرد، یک نه بـه منگلـد دیدگاه در نویسنده ترتیب بدین. شودمی عرضه ايویژه هنري شکل و

تبدیل ادبی متن به اجتماعی، گروه یا طبقه یک نگريجهان انتقال براي ايواسطه نوشـتن به دلیـل نیز) 1975 -1895( باختین . میخاییل)109:1377 تادیه،( شودمیــات بنیانگــذاران از مهــم، کتـاب دو کتــاب آنهــا از یکــی. شــودمــی محســوب ادبی م از که است »داستایوسکی بوطیقاي« انـواع در گونـاگون نگري هـاي جهان تجس

در مردمـی فرهنـگ و رابلـه فرانسـوا آثـار « او دیگـر کتاب و گویدمی سخن رمان کـه مردمـی فرهنـگ به رجوع مورد در آن در که است »رنسانس و میانه هاي سده عقیـدة بـه .)113:1377 تادیـه، ( نویسـد می است، بزرگ آثار از برخی مصالح و افق

ن و خـاص صـورتی ري،هنـ پدیـدة باختین، و آفـرین هنـر متقابـل رابطـۀ از معـی .)100:1380 باختین،( است هنري اثر در هنرپذیران

»زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان قه«اند که در تعریف رمان گفته اي است بـا طـول شـایان رمان، نثر روایتی خال

ه و پیچیدگی خاص که با تجربۀ انسانی همراه با تخ ل، سروکار داشته باشـد و توج یهـا در صـحنۀ از طریق تـوالی حـوادث بیـان شـود و در آن گروهـی از شخصـیت

تعریـف، چنانکـه . ایـن )24: 1377(میرصـادقی، » باشـند مشخص شـرکت داشـته تر ناظر به ساختار و تکنیک ادبی رمان اسـت. برخـی دیگـر، آن را از پیداست، بیش

رمـان، اعتـراف «نویسد: اند. میالن کوندرا میدهمایه تعریف کرحیث محتوا و دروننویسنده نیست، بلکه کاوش دربارة چند و چون زندگی بشري در جهانی اسـت کـه

ل شده لوکاچ نیز تعریفـی از رمـان بـه . جورج)57:1367(کوندرا، » استبه دام مبدهـاي حماسـۀ دوران « دهد که نـاظر بـه محتـواي آن اسـت. او رمـان را دست می

ـت «گوید: خواند و در تعریف آن میمی» خدا بی رمان، حماسۀ زمانی اسـت کـه کلی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

110 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

برونی زندگی مستقیما نمایـان نیسـت. زمـانی کـه در آن بقـاي معنـی بـا زنـدگی ه به سوي ـت بـاز نایسـتاده اسـت ناسازگار گشته، با این همه، از توج غـالم، » کلی)

، فرم ادبی ویژة جامعۀ بـورژوازي رمانآید که . از این تعاریف چنین برمی)19:1381ي هسـتند است و قهرمانان اصلی آن نه اسطوره سازان و پهلوانان، بلکه مـردم عـاد

ي از آحاد کنیم و شخصیتکه ما همواره آنان را مشاهده می هاي رمان، افرادي عاد جامعه و زمانۀ خویش هستند.

بپـردازد، موضـوع بـدان بایسـت می رمان شناسیجامعه که ايمسأله نخستین«آن درون در فـرم این که است اجتماعی محیط رمان و ساختار فرم خود میان رابطۀ

رمـان بـویژه و ادبـی آثـار دیگـر، بیان به. )28:1371 گلدمن،( »است یافته تکاملفاق می زبان در که هستند هاییپدیده عنوان به همچنانکه عنـوان بـه خود افتند،ات

را او هـاي انگیـزه و نویسـنده کـه هستند شرایطی و عوامل معلول اجتماعی آثاريل تـاریخی و شـرایطی کـه در .بخشندمی شکل یعنی لحاظ کردن روند سـیر تحـو

هـا کند تا بتوانیم نگرهدهد، به ما کمک میحوزة، اقتصاد، فرهنگ و سیاست رخ میفه ـ گیري موضوع رمان و نحوة نگرش رمـان هایی که سبب شکلو مؤل وده نـویس ب

است را مشخص سازیم. رمان، به عنوان نوع غالب معاصر، چنان به تار و پود جامعه نفوذ کرده است کـه

ات امروز را می ات رمان محور«توان ادبی نامید. از سوي دیگر، رمـان بیشـتر از » ادبیهر اثر ادبی دیگر، تحت تأثیر شرایط و اوضاع جامعه قرار دارد و بهتر از دیگـر آثـار

ي که مـی بی میاد تـوان گفـت تواند ساختار اجتماعی را در خود بازتاب دهد. به حدات است. اسناد خوبی براي نقد جامعه رمان، اجتمـاعی گـراي واقع رمانشناختی ادبی

مـوقعیتی مبنـاي بـر را هـا شخصـیت شـرایط و کردار که بر دارد در را ویژگی این و دهـد قـرار خود خاص و مضمون موضوع حقیقی، ايشیوه به اجتماعی، و تاریخیقشـر یـک و زمانـه و عصـر یـک بـه متعلـق افرادي به عنوان را داستان اشخاصفی خاص اجتماعی و آداب و اخالقـی هـاي شـرح خصـلت به رمانی چنین کند. معر

فـرد و بـه منحصـر و متمایز ايگونه به را هامقوله این کند، بلکهنمی بسنده رسوم .دهدمی نشان زنده و حقیقی الگویی از برگرفته گویی

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 111 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

هاي داستانساخت و شخصیتکه اصطالحی بسیار محو اسـت -شناختی رمان نه وابسته به غناي آنمنش زیبایی

هاي اجتماعی زمـان نگـارش بلکه به معناي دقیق علمی، وابسته به تعیین کننده –واقعیت، آدمی، عادات و ، اگرچه به تقلید از. رمان)41:1385پور، (مصباحیاست آن

را در خـود بازتـاب اي خاص، ساختار جامعهشود و به شیوهحاالت بشري نوشته میا نویسندة آن میمی ـل و قـدرت هنـري خـویش، بـه دهد، ام کوشد تا به یاري تخی

هـا ها و طبـع آفرینش ماجرایی که در آن غرایز و عواطف انسانی بیان شده و هوست و یا رویدادهاي کم و بیش شـگفت انگیـز بـه توصـیف درآمـده، بیان گردیده اس

ه خواننده را 44:1378(ستوده، برانگیزدتوج(. فـاق » زقاق المدق«تمام حوادث داستان به جز چند مـورد، در فضـاي کوچـه ات

افتد. این کوچه نمادي از جامعۀ سنتی مصر است و شخصیت هاي آن نماد یک میر مخصوص به خـود هسـتند کـه در بخـش بررسـی سـاخت طبقۀ اجتماعی با افکا

اي دارد و شـاید پردازیم. هر شخصیت دغدغـه اجتماعی و فرهنگی بیشتر به آن میات اخالقی، آنها اي، نویسنده با پرداختن به ویژگیگذشته تی و خصوصیهاي شخصی

کنــد. ســازد و جایگــاه او را در داســتان مشــخص مــیرا وارد جریــان داســتان مــیهاي داستان به ترتیب اهمیت و اصلی بودن عبارتند از: دختـري جـوان و شخصیت

کند و دائما با او درگیري لفظی اش زندگی میکه با نامادري» حمیده«فقیر به اسم هاي دست و پا گیر جامعه یکـی از عوامـل اصـلی ایـن درگیـري اسـت. دارد. سنت

اس الحلو« ت اصلی داستان جو» عبانی است که در کوچه آرایشـگري دیگر شخصیجوانی که به ارتش انگلیس ملحـق » حسین کرشه«کند. دارد و همانجا زندگی می

شده تا هم ثروتی به دست آورد و هم از قید و بند جامعـۀ سـنتی خـود رهـا گـردد. یـک » رضـوان الحسـینی «نسبتا در جایگاه برابري قـرار دارنـد. ها دیگر شخصیت

او بـا وجـود اینکـه در زنـدگی خـود «مد اهالی کوچه اسـت. شخصیت دینی و معتهاي بسیار دیده و طعم تلخ حوادث آن را چشیده اسـت، ولـی همـواره بـه خـدا رنج

ل دارد، به دیگران نیکی می اندازد و بـا کند و آنها را در همه حال به یاد خدا میتوکپیرمـردي چـاق و » عم کامـل . «)12:1954(محفوظ، » سازدمییاد خدا دلگرمشان

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

112 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

ـاس الحلـو «فروشی امرار معاش مـی کنـد و بـا » بسبوسه«قدکوتاه که از راه عب «فروشـی دارد ولـی در فردي پولدار که در کوچه عمـده » سلیم علوان«دوستی دارد.

ـاش و کند. پدر حسین کرشه، صاحب قهوهجاي دیگر زندگی می خانـه و فـردي عیالیـت سیاسـی نیـز میهوسران که دائما با همسرش مشاجره کند. او در گذشـته فع

ساز است و فقط اهل کوچـه بـه او مراجعـه و که دندان» دکتر بوشی«داشته است. م انگلیسی بوده و بعدها بـا تغییـر نظـام » شیخ درویش«کنند. دکتر خطابش می معل

شـود و در نهایـت اداري، با تنزیل درجه، به عنوان کارمند اوقاف به کار گرفته مـی زنـی نسـبتا پولـدار کـه در » سنیه عفیفی«کند. اش را ترك میکار را رها و خانواده

ل خود شکست خورده است، ولی با اصرار مادر حمیده راضی می شود کـه ازدواج اوم مدرسۀ رقـص و فـردي فرصـت » فرج ابراهیم«براي بار دوم نیز ازدواج کند. معل

و » حسـنیه الفرانـه «کشـاند. فسـاد مـی طلب که با فریب دختران زیبا آنـان را بـه کنند و ، زن و شوهري هستند که نانوایی دارند و از این راه امرار معاش می»جعده«

خورد و اهالی کوچـه هـر مدام از حسنیه کتک می» جعده«کنند. همانجا زندگی میاي کنار نـانوایی که در خرابه» زیطه«اي هستند و در نهایت روز شاهد چنین صحنه

آیند.نزد او می» چگونه گدایی کردن«کند و دیگران براي آموزش ندگی میز و کنـد مـی ایفـا »المـدق زقـاق « رمان در را اصلی نقش جامعه فرودست طبقۀط طبقۀ ـاس و کرشه حسین. دارد آن در فرعی نقش متوس ملحـق از بعـد حلـو عب ـط ۀطبقـ بـه و کنـد مـی پیدا بهبود شانوضعیت انگلیس، ارتش به شدن تـا ( متوس ه اياندازه افـراد شـدن ثروتمنـد امکـان اجتماع، شرایط .کنند می صعود جامعه) مرف داشـت کـه نابسامانی شرایط دلیل به بورژوا فقیر طبقۀ ولی آورد. می فراهم را فقیر مـورد و خـاص جایگـاه از دولتـی کند. مشـاغل استفاده شرایط این از توانستنمی

میـان در فـرد اجتمـاعی جایگـاه کننـده تعیـین نوعی به و بودند برخوردار احترامی آنهـا از یکـی و نداشـتند تجـارت بـه تمایلی علوان سلیم فرزندان. شدند می جامعه .قاضی دیگري و پزشک یکی شود، می وکیل

سیاسی -ساخت تاریخی این رمان در سالهاي پس از جنگ جهانی دوم نوشته شده است و در واقـع حـوادث

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 113 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

وط به سالهاي جنگ است که نیروهـاي انگلیسـی وارد مصـر شـدند و در رمان مربـی در رمـان وجـود چند جاي داستان به آن اشاره می ي سیاسی خاص شود. نکته جد

الیـت سیاسـی داشـته و » چیکرشه قهوه« ها، ندارد. در میان شخصیت در گذشته فعالیت نیز بعد از مدتی با هدف به دست آوردن سـود بـو ده و در واقـع منفعـت این فع

م اقتصادي باعث بروز چنین گرایشی در او شده بود. زندگی سیر نمایانگر کرشه معلل اسـت. دوم جهـانی جنـگ و 1919 سـالهاي بـین مصـر در سیاسـی شرایط تحو ـال سیاسـی و انقالبـی بـوده. در کرشه اکنون قهوه« ا زمـانی یـک فع چی است. ام

الی مشارکت 1919 انقالب سیگار کارخانۀ در بزرگ سوزي آتش عامل او .داشت فع ارامنه و انقالبیون میان که درگیري هایی در و بود الحسین میدان در واقع یهودیان

وارد خــونین، انقـالب شـدن خـاموش بـا . کـرد مبـارزه قهرمانانـه داد، رخ یهـود و ودنمـ زیادي تالش 1925 و 1924 سالهاي انتخابات در و شد انتخاباتی هاي رقابت

الیت آخرین 1936 سال و محفـوظ، » شد تجارت وارد آن از بعد و بود او سیاسی فع)161:1945(. سیاسـی گـروه چند شاهد 1952 تا 1923 بین سالهاي در مصر سیاسی صحنۀ«

م که پادشاه: بود ـت و مـردم بر حکومت بر مصم بـه الوفـد حـزب : دوم. بـود مالکی تنهـا نـه که بود استقالل آوردن دست به و مبارزه هدفشان که زغلول سعد ریاست از بلکـه کردنـد، می حمایت آن از کرده تحصیل روشنفکران گرفته شکل تازه طبقۀ

را آنـان انگلـیس مطبوعـات کـه : سـوم گـروه . بودنـد برخوردار نیز مردم پشتیبانیفـی رومیانه و مدارقانون خواهان آزادي و شـعب حـزب طـور همـین و کنـد مـی معر

گونـه هـر ). «260:1997عیسـاوي، ( »بودند) شده جدا الوفد حزب از که( السعدیین الوفـد حـزب پیـروزي بـه یقینـا -شدنمی برگزار آزاد کدامهیچ که – آزاد انتخابات

اسـتعفاي بـا کـه دادمـی رخ درگیـري حزب و حاکمیت میان سپس شد.منتهی می تعلیـق آن از بعـد و ارلمانپ انحالل سپس رسید.می پایان به آن برکناري یا و الوفد

وارد دوبـاره دالیلـی، بـه بنا و خاستبرمی مخالفت به همواره الوفد. قانون تعدیل و روهـا میانـه و حکومـت میـان خصـومت آمدن به وجود دلیل به یا شد،می حکومت

بـا ). 1942 و 1936 و 1930 سـالهاي ( انگلـیس نظـر تغییـر نتیجۀ در یا و) 1925(

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

114 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

ا آمد، به وجود انشعاباتی دالوف حزب در اینکه چـرا بـود. او آن از پیروزي همچنان ام یک و بود زغلول سعد محور حول استقالل آوردن به دست براي مبارزه هدفش که

ال حزب و سازمان ه و شدمی تلقی فع ی توجـط طبقـۀ به خاص تـودة و جامعـه متوس .)265 همان:(»داشت مردم

ه» زقاق المدق«در کننـد تـا وارد را ترغیـب مـی » سـلیم علـوان « ايوقتی عدسیاست شود، پسرش عارف به عنوان فردي تحصیل کرده و آشنا به امور جامعۀ آن

داند که نمایندة مجلس بودن یک مقـام دارد. عارف میزمان، او را از این کار باز میفرمایشی است که عمال هیچ کاربردي ندارد و هر لحظه ممکن اسـت کـه برکنـار

دانـد و ایـن کـار داند که پدرش چیزي از سیاست نمـی وند. از طرف دیگر، او میشمعتـرض -وکیـل –پسرش عارف «تواند ضرر اقتصادي بزرگی به او وارد سازد. می

بـرد. کند و تجارتمان را از بین میگوید: سیاست خانه خرابمان میاو می شود و میانواده بیشـتر اسـت... ممکـن اسـت مجبورید براي حزب هزینه کنید که از هزینۀ خ

آنکه کرسی کاندیداي مجلس بشوید و در این راه ثروت زیادي را از دست بدهید بیمجلس تضمین شده باشد. از این گذشته، مجلس در کشـور مـا بیشـتر شـبیه یـک

پرسم، کـدام حـزب بیمار قلبی است که هر لحظه امکان دارد سکته کند! از شما میانتخاب کنید موقعیت شغلی شـما بـه "الوفد"؟ اگر حزبی غیر از کنیدرا انتخاب می

وارد شوید، از دست نخست وزیري مثل صـدقی "وفد"افتد و اگر به حزب خطر میدهـد.... در واقـع پاشا در امان نیستید. او تجارت شما را در معرض خطـر قـرار مـی

ـر و دانسـت و طـرز هـیچ نمـی -جـز تجـارت –از امـور دنیـا "سلیم علـوان " تفکاس حلو"معتقداتش، مثال از ه سیاست هـم در بسـیاري "عب چیزي کم نداشت...البت

).71:1945(محفوظ، » طلبدنمیاز موارد جز این گمان » عمو کامل«کنند، وقتی چادر نامزد انتخاباتی را در نزدیکی مدق برپا می

ه به او میمی ا یک پسر بچ کـه آن چـادر بـراي فهماند کند که کسی مرده است. امباز هم سعد و "سر تکان داد و با خود گفت: "عمو کامل"«تبلیغات انتخاباتی است:

العی از جهان سیاست نداشـت، جـز یکـی دو اسـم کـه در "عدلی . ولی او هیچ اطآنکه برایش معنایی داشته باشـند. عکـس مصـطفی نحـاس خاطرش مانده بود، بی

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 115 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

اس حلو برایش آورده بود. مرد در وفد] روي دیوار مغازهال[رهبر حزب اش بود که عبه دانست امثال ایـن اي به خود تردید راه نداد، چون میچسبانیدن عکس به دیوار ذر .)157(همان: » آیندحساب میعکس جزئی از هر دکان به

این دو بخش از داستان به روشنی بیانگر تحوالت سیاسی جامعۀ مصر است که خواهند وارد سیاست شوند یـا سـوداي ودکامه و آنانکه مییک طرف آن حکومت خ

کنند به نـان و نـوایی می طلبی در سر دارند و با جانبداري از حکومت تالشمنفعتاند و برسند، قرار دارند و در طرف دیگر حزب مردمی الوفد قرار دارد که حامی مردم

شـده تشـکیل عنصر دو زا الوفد حزب«هراسند. در این راه از مقابله با حکومت نمیران: بود حـزب هـدف ترین مهم. بزرگ زمینداران و آزادیخواهانه عقاید داراي متفک و ترکـی نیروهـاي مقابـل در اسـتقالل و اساسـی قـانون خواهان: بود قرار این از

ـت سـازي آمـاده منظـور به اشغالگر نیروهاي با توافق و اتکایی خود و انگلیسی مل جنـگ پایـان در را آن زغلـول سـعد کـه الوفـد حزب .تقاللاس آوردن بدست براي

ل جهانی ـط طبقـۀ شامل داد، تشکیل استقالل آوردن به دست هدف با و او و متوس ).45:1968رمضان، ( »بودند بورژوایی ثروتمند

به عنـوان کاندیـداي مجلـس، در محـل چـادر » ابراهیم فرحات«قبل از اینکه ه اي پردازنـد. گـویی کاندیـدا به انجام رقص و آواز مـی تبلیغاتی سخنرانی کند، عد

توانـد مـردم را بـه خود از شرایط این اجتماع آگاه بوده که فقط با این ترفندها مـی سوي خود و براي سخنرانی جذب کند. چرا که مشکالت اقتصادي و معیشتی، آنان

اي بـود، اي حاشـیه را از پرداختن به مسائلی همچون سیاست که از نظر آنان مسألهداشت. او براي تحریک احساسات مردم، سخن از مرغوب شدن نان، پارچـه، باز می

آورد و سعی دارد با تمام اهالی کوچه طرح دوستی بریـزد تـا روغن و ... به میان میق شود. حرف هایی می زند که کـوچکترین اعتقـادي بـه آن بتواند در انتخابات موف

روید کـه شما به استقبال زمانی می« ... کند:م را میندارد و ادعاي تأمین معاش مردپوشد. مثل فراوان شـدن حقتان جامۀ عمل میهاي ضروري و بهبسیاري از خواسته

پارچۀ کوپنی، شکر، نفت، روغن، باال رفتن کیفیت نان، پـایین آمـدن قیمـت انـواع رهایی بـود بخش براي مردم جذاب تر از شعا ، این)165:1945(محفوظ، » گوشت...

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

116 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

نماینـدة آزادة خـود، "«که ابراهیم فرحات در پوسترهاي تبلیغاتی خود نوشـته بـود؛ زمان ظلم به سـرآمد "، "پیرو خط سعد [زغلول]"، "ابراهیم فرحات را انتخاب کنید!

کـه در مـورد اي. نکته)159(همان: ...» "همهلباس و غذا براي "و "و عدل رسیدهـاي توان به آن اشاره کرد این است که غالبا وعدهمی» ابراهیم فرحات«شعارهاي

ق انتخاباتی در مورد نیازهایی است که در جامعه وجود ندارند و این افراد وعدة محقدهند. خود را پیرو سعد زغلول دانستن، نشان از محبوبیت ساختن آن را به مردم می

نبـود غـذا و مایحتـاج گرایی، ظلم، ستم، فقر،و مردمی بودن او دارد و همین حزبشود براي افراد سودجو تا از طریق انحـراف افکـار عمـومی ضروري، دستاویزي می

هم رأي زیادي کسب کنند و هم از تیر انتقادات در امان باشند. شاید ایـن اشـارات موردي و گذري باشد، ولی تأثیرات عمیقی بر جامعه داشته که در بخش بعد بیشـتر

پردازیم.به آنها می

فرهنگی -ساخت اجتماعیـاس تـرین و شاید بتوان گفت پرداختن به مسائل اجتماعی و فرهنگی در رمان، حس

ـه نویسـندگان بـه بعـد هاي نویسندگان آنترین دغدغهاساسی هاست. میـزان توجاجتماعی، به تدریج و بر اثر گذشت زمـان و ورود جامعـۀ مصـر بـه دنیـاي جدیـد،

ر بـه تصـویر هم تعداد مقوالتی که در رمان شود.تر میتر و پیچیده بیش هاي متـأخع و پیچیدگی بیشتري برخـوردار تر است و هم نوع آنشود بیشکشیده می ها از تنو

هاي چهل و پنجاه قرن بیستم نوشـته هایی که در فاصلۀ زمانی دههاست. در رماني جدیـد هـا هاي اصیل سـنتی بـا ارزش شوند مقوالتی دیگر چون تقابل ارزشمی

ي، گذر از زندگی روستایی به شهري و در یک عبارت، تقابـل سـنت و مدرنیتـه ماده و دقت نویسندگان قرار مـی در تمام ساحت گیـرد و نویسـندگان هاي آن مورد توج

آوردن تمـام عیـار بـه عمدتا در آثار خود، به تشریح پیامـدهاي تـرك سـنت و روي پردازند.مظاهر مدرنیته می

اي دارد کـه بـه آن تکیـه رمان بر خالف قهرمان حماسه، نه گذشـته شخصیترو، چنین شخصیتی که از کل اي روشن که بدان امیدورا باشد. از این کند و نه آینده

ـت محـور هـاي کیفـی بریـده و در جامعـه خود و از جامعۀ مبتنی بـر ارزش اي کمی

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 117 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

عـارض درون و بیـرون اسـت و واره) گرفتار آمده است، پیوسته تنها و درگیر ت(شیءخزد و جهان را از دیـدگاه او و بـا چون نویسنده، غالبا به درون چنین شخصیتی می

رو، هـر آورد. از ایـن نگرد، اثر خواندنی براي ما پدید مـی عواطف و احساسات او میهـاي داسـتانی، هنـري و سـرگرم کننـدگی خـویش، تواند در وراي جنبهرمانی می

اتی از 31:1379(تودوروف، ما بگذارد هایی را پیش روي زندگی چنین انسانواقعی.( گردد. زمانی که اسـتعمار انگلـیس زمان حوادث رمان به جنگ جهانی دوم برمی

نفوذ خود را در بسیاري از کشورهاي خاورمیانه گسترده بـود. در جنـگ جهـانی بـه کرد. کوچه، نمـادي از ي مختلف به این کشورها، از جمله مصر، لشگرکشی هابهانه

هـا اسـت. در میـان جامعه سنتی مصر است و خروج از آن به منزلۀ خروج از سـنت ـاس الحلـو و حسـین کرشـه) ت جـوان (حمیـده، عباهالی کوچه، فقط سه شخصی

شوند. ولی سایر اهالی به قوت هستند که براي بهتر شدن شرایط از کوچه خارج میکنند. آنان خارج شدن از کوچه، حتی فکر هم نمیال یموت خود راضی هستند و به

تواننـد پـا از آن فراتـر انـد و نمـی اند، به آن عادت کـرده ها بزرگ شدهبا این سنتتوانـد گردد و قشر جوان نمـی اینجاست که تقابل سنت و مدرنیته عیان می بگذارند.

مگام با ورود فرهنگ مصـرفی غـرب نسبت به آن بی تفاوت باشد. ورود مدرنیته هبوده است. میگساري، پوشش جدید براي زنـان و مـردان، امکانـات رفـاهی ماننـد:

بـراي دزدیـدن » دکتـر بوشـی «و » زیطـه «هتل، کاباره، تاکسی و ... . حتی وقتی دوران ایـن درگردنـد. روند، باز هم به کوچه باز مـی دندان مردگان به قبرستان می

سیاسـی و اجتماعی کهنۀ نظم و داشت اي قرارگونه بست بن حالت در مصر جامعۀـا بود. رسیده پوسیدگی و حد کهنگی سر به پویـایی نـو از نظـم کـه آنجـایی از ام

خـود حیـات بـه انحطـاط و ضعف حالت در نهایت جامعه در نبود، برخوردار خاصی در جامعـه رهنـگ ف و اقتصـاد فراینـد ادغـام حاصـل نو، نظم واقع در. دادادامه می

.جهانی بود و فرهنگ اقتصاداي جز رودررویی و تعامل با مدرنیته ندارد، گرچـه در ایـن این جامعۀ سنتی چاره

ه اي نیز قربانی می شوند. در تعریف سنت و مدرنیته بایـد گفـت: مدرنیتـه، میان عد ر در ايتازه هايشیوه از جوییبهره و نو بینیجهان یک پذیرش فـردي فتارر و تفک

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

118 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

در تفـاوت دارد و سـنت داشـته، وجـود گذشـته در آنچـه بـا اسـت کـه اجتماعی و ارسـال یـا منتقل گذشته از که چیزي هر یعنی آن، مفهوم ترینمتداول و ترین کلی عـادات، زنـدگی، در مشـخص هـاي روش عقایـد، شامل تواندمی سنت. باشد شده

بایـد کـه اسـت این سنت، خصیصۀ ینمهمتر. باشد مذهبی مناسک و مراسم رفتار،باشـد شده منتقل جامعه یک در نسلی به نسلی از تاریخی طوالنی دوران یک طی. راسـتاي در مانده عقب ممالک و سوم جهان کشورهاي معضالت بزرگترین از یکی

تصـادم ایـن اسـت. گراییسنت و تجددخواهی میان تصادم آنها، پیشرفت و توسعه و گردیـده اجتمـاع بدنـۀ در شکاف ایجاد باعث که گیردمی صورت شدید چنان گاه

دیگـري اضـمحالل و نـابودي تـالش در کـدام هـر که بخش چندین به را جامعهل کتـاب خـود را .کندمی تقسیم باشند، می نشانۀ تقابل سنت و مدرنیته در همان او

عمر خود، هر از -یا بیشتر -خانۀ کرشه در طول بیست سال قهوه« دهد. نشان میشب نواي ساز او را شنیده بود. پیرمرد هماهنگ با صداي ساز، اندام الغر خود را به

گفت و با » بسم اهللا«اي کرد. آب دهانش را بر زمین انداخت. سرفه .حرکت درآورد صدایی بم شروع به خواندن کرد:

اولین کار روزمان صلوات بر نبی است نعدنانبی برگزیدة عربی نوادة

گوید...ابو سعد زناتی میچی بود که همـان لحظـۀ ورود صدایی زمخت آوازش را قطع کرد. صداي قهوه

»کافیست!... تمامش کن دیگر...«فریاد زد: ال باورش نمی چی با او چنین رفتار کرده باشـد و دوبـاره قصـد شود که قهوهنق

ا قهوهخواندن می کنـد. وقتـی ازش را قطع میچی دوباره با صدایی بلندتر آوکند. امالی می کنم، قهوهچی میبه قهوه گوید: چی میگوید که من بیست سال است که نقه« دانیم و حفظیم. نیازي نداریم کـه دوبـاره آنهـا را بشـنویم. ها را همه میاین قص

الی نمی خواهنـد. بفرمـا. آنجـا رادیـو خواهنـد. آنهـا رادیـو مـی مردم امروز دیگر نقایم. جنابعالی هم دست ار سر ما بردار. خـدا روزیـت رو جـاي دیگـر حوالـه گذاشته

.)12-9، 1954(محفوظ، ...» کند

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 119 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

دهـد. او ترین شخصیت رمان، یعنی حمیده، نشان میاین تقابل خود را در اصلیاز طبقۀ فقیر جامعه و در عین حال جوان و زیباست. او از این سرمایه براي رسـیدن

برد. براي او کوچه، محـیط بسـته و تنگـی خود، ثروت، بهره میبه بزرگترین هدف توانند آمال و آرزوهاي او را برآورده سازند. او هرروز از کوچه است که مردم آن نمی

رود اند مـی اش) که وارد محیط کاري شدهشود و به میان دوستان (یهودايخارج میاست که اسـتعمار فرانسـه و خورد. او شیفتۀ مظاهري شده و به حال آنان غبطه می

اش در مورد همسر اند. وقتی حمیده با نامادريبه دنبال آن انگلیس به ارمغان آوردهدیـدي! اگر دختر کارمندان را می«گوید: کند، میآیندة او و اهالی کوچه مشاجره میپوشند. اگر دیدي! همۀ آنها لباس هاي قشنگ میاگر دختران یهودي کارمند را می

مـادرش » نیم چیزهایی را که دوسـت داریـم، بپوشـیم، دنیـا چـه ارزشـی دارد؟ نتوادختران کارمندان و دختران کارمند یهودي هوش از سرت « سرزنشش کرد و گفت:

.)21(همان: » بگیري...دانم که بتوانی آرام اند، بعید میبرده اولین قر،ف«باکی علیه کوچه و اهالی آن دلیلی جز فقر ندارد. این سرکشی و بی

اسـاس وهـا شخصیت محرك اولین اقتصاد، و است محفوظ نجیب داستان حقیقت سسـت «. در واقع )83 :1968 موسی،( »است افراد میان شخصی و اجتماعی روابط سیاسـی فسـاد اقتصادي و شدید بحران ها، نسل میان شکاف ایجاد ها، ارزش شدن

فقیـر و محـروم گیر،گوشه نسلی دنآم به وجود باعث که است عواملی از گسترده، خود اقتصادي معاش دادن دست از به خاطر و یافته تقلیل کرامتشان که است شده

باعـث دوم نیز جهانی جنگ شرایط از ناشی . تورم)9:1960 الوردانی،( »دارند واهمه شد گرانی موجب و همچنین جامعه فقراي و ثروتمندان میان گسترده شکاف ایجاد

بـود حـالی در این بردند. سود شرایط این از که بودند بیگانگان و روتمندانث تنها وفقـین نیروهـاي نشـینی عقب همچنین و کردند ضرر پاخرده مشاغل صاحب که مت .گردیـد آنـان بیشتر بدبختی و نفر 250000 از بیش بیکاري به منجر جنگ، از بعد

شـده کمیـاب اساسـی يکاالهـا بود. شدید بحران شاهد 1941 سال مصر در آغازها نان و هجوم هانانوایی به مردم بود. آمده به وجود نان طوالنی صف هاي و بودند

را خبـر ایـن هـا زاده اشـراف دختـران از یکی وقتی که اندآورده. بردند سرقت به را

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

120 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

که "بخورند. شیرینی و کیک بخورند، کنندنمی پیدا نان اگر ":گفت تعجب با شنیدالعیا بی از نشان . بیکـار شـدن )76: همـان ( دارد جامعـه وخـیم شرایط از آنان طبعد از پایان جنگ و بازگشت او به همراه همسر و بـرادر زن خـود » حسین کرشه«

هـایی کـه هنگـام و قـول » ابراهیم فرحـات «هاي انتخاباتی به منزل پدرش، وعدهچـک از ایـن هـایی کو داد، نمونـه سخنرانی، براي بهبود وضع اقتصادي مـردم مـی

وضعیت نابسامان بوده است.جدا از تأثیرات مثبت علمی تعامل با غرب، تأثیرات منفی فرهنگـی نیـز در

جامعه به وجود آمد. ورود کاالهاي مصرفی و لوکس، مصرفی بارآوردن مصر و تک محصولی شدن این کشور که با قطع صادرات این محصول فقر مضـاعف را بـراي

اندیشـد و بـراي بـه دسـت فقط به ثروت مـی » حمیده«راه داشت. مردم آن به همـاس الحلـو «کـه بـا گذارد؛ او با ایـن ها را زیر پا میآوردن آن همۀ سنت قـرار » عب

ا وقتی ازدواج می اش خواسـتگاري پیر و پولدار او را از مـادر » سلیم علوان«گذارد، امشـود و ازدواج بـا او مـی کند، بـه راحتـی عهـد خـود را فرامـوش و حاضـر بـه می

خـورد میفریبد، به راحتی فریب او را به بهانۀ ازدواج می» فرج ابراهیم«که هنگامیـا ظـاهرا خـود او نیـز چنـدان و زمانی به خود می آید که کار از کار گذشته است. امدختري ساده نبود که به نیرنگی در هـالك افتـاده ...او « رسید:ناراضی به نظر نمی

. آنچنان طیب و طاهر نبود که براي آرزوي از دست رفتۀ یک زنـدگی پـاك و باشددار اش به سانی نبود که بـه خـاطر دامـن لکـه آالیش دل بسوزاند، و پرهیزگاريبی

اش چنان نبود که دل کنـدن از آنهـا سـخت اش زارزار بگرید. خاطرات گذشتهشدهفـرج « . او)276:1954(محفوظ، » نشودشان انگارد و محو حال باشد و نتواند نادیده

بیند. فریفتۀ مظاهر مصرفی غـرب و کسـی کـه را کسی همچون خود می» ابراهیمکند. یک وطن فروش که ناموس خـود وطن خود را به راحتی فداي منافع خود می

افسـر «...دانـد. فروشد و به هـیچ روي آن را ننـگ نمـی را به سربازان انگلیسی میهمـان: » (پـردازد! مـی بابت هـر بـاکره "جنیهه"ایت پنجاه امریکایی در کمال رض

گویـد و وقتـی مـی » تـی تـی «او حتی اسم حمیده را عوض می کند و به او .)249اش اسم زیبـایی اسـت. زیبـایی « گوید:پرسد، مرد با خنده میحمیده از معنی آن می

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 121 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

ایـن اسـم .)213(همان: ...» در همین است که معنا ندارد، اسمی که بی معنی استاند. هیچ چیز با خود ندارد. فقط یـک طبـل نمادیست از آنچه این دو شیفتۀ آن شده

کشاند.ترین دلیل آن فقر است که آنان را به این سو میتوخالیست و اصلیه قابل نکتۀ نقـش داسـتان، هرگونـه بـر حـاکم رئالیسـم که اینست دیگر توج رخ بـه را زحمـت و فقـر و خشونت همه از بیش و گیردمی زن وجود از را رمانتیکجـوان و از تصاحب زن پی در که مردي رفتار نمایش همه، این با کشد.می خواننده

رفتـار گفـت توانمی .است خاص برخوردار ايوجهه از است، طبقۀ تهیدست جامعه و فضـایی شـود مـی کشـیده لذت غریزي به اقتصادي هايمردانی، از انگیزه چنین

صـا کـه ايحوزه گذارد؛ درمی نمایش به را تنگ رافیاییجغ و محدود روزگـار مشخعناصـر تعـارض تسکین براي توجیهی هیچ و است پدید آورده محیطش و او براي

دسته متـونی همان از »زقاق المدق«گذارد. نمی باقی اجتماعی خشونت و رمانتیکات شناسانجامعه قول به که است طلبی سلطه اجتماعی، سمرئالی در حوزة بویژه ادبی

و او بـر اقتصـادي سـلطۀ و میـان کشدمی تصویر به اقتصادي بر زن را و فرهنگی .گذاردنمی اياش فاصلهعاطفی و اجتماعی منزلت

شـود، وقتی کشوري محل تاخت و تاز محصوالت یـک کشـور اسـتعمارگر مـی شـود. هنگـامی یها از جمله زمینۀ سیاسی مـ عواقب وابستگی گریبانگیر سایر زمینه

ـی پلـیس شود، داراي اختیاراتی مـی که ارتش انگلیس وارد مصر می گردنـد کـه حتدر » حسین کرشه«تواند در صورت ارتکاب جرم آنان را مجازات کند. مصر هم نمی

اس حلو«ماجراي کشته شدن به دست نیروهاي انگلیسی به این نکتـه اشـاره » عباس حلو با شیشـه آب یف میحسین کرشه براي پدرش تعر«کند. می جـو کند که عب

به حمیده حمله و صورتش را زخمی کرده بود. سربازان انگلـیس هـم بـا کـارگران کاباره او را آنقدر زیر مشت و لگـد گرفتـه بودنـد کـه همانجـا تمـام کـرد. کرشـه

پلیس دورشان "حسین با تأسف گفت: "ها چطور شدند؟انگلیسی"پرسید: چی قهوها کی می را گرفته 311: همان(» "از آنها بگیرد؟تواند حقش را بود. ام(

ة زیادي را وارد انگلیسی ها با جذب نیروهاي مصري به ارتش با حقوق باال، عدسازند و بسیاري از این افراد در اثر تماس و تعامل با نیروهاي انگلیسی به ارتش می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

122 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

کننـد با زنان نشست و برخاست می خورند،پذیرند. شراب مینوعی از آنان تأثیر میجــوانی بیسـت سـاله، ســبزه و «هاسـت. از ایــن شخصـیت » حسـین کرشـه «و ...

چهارشانه. پیراهن زرد پشمی و شلوار خاکی و کفش و کاله قیمتی مـی پوشـید. از حسـین "). « 91(همـان: »انگلـیس اسـت قیافه اش معلوم بود که استخدام ارتـش

زد. دست به خالف می ،شدآمد. هر وقت الزم میمی زرنگی به حساببچۀ "کرشهـان ،کردخانه پیش پدرش کار میابتدا در قهوه ا با هم نسـاختند. بعـد از آن در دک ام

دوچرخه سازي شاگردي کرد و با آغاز جنگ به ارتش انگلیس پیوسـت. کمـی کـه ابـاره و سـینما پوشید؛ به کهاي نو میپولدار شد، وضعیتش به کلی تغییر کرد. لباس

کرد و گهگاه در پشـت بـام خورد؛ با زنان نشست و برخاست میرفت؛ شراب میمیاشی خانه او حتی اعتقادت دینی خود 36(همان: پرداخت میشان با رفقایش به عی .(

گویـد، را به او میوقتی مادرش قضیۀ رسوایی و فساد پدرش گذارد و را نیز کنار می» او مرد است و براي مرد هیچ چیـز عیـب نیسـت «دهد: سخ میاو با بی اعتنایی پا

دهد که تأثیرپذیري از فرهنگ غرب فقط در ظاهر نشان می ). این جمله79همان: (نبوده است. وقتی او قصد دارد خانه را ترك کند و با مقاومت پدر و مـادرش مواجـه

از دوسـتانم در خیلـی «... گویـد: مـی پرسـد، وي شود، پدرش دلیل را از او مـی میحـال، هنـوز . در عـین )123(همـان: » دارد...کنند کـه بـرق هایی زندگی می خانه

رات سنتی و باورهاي غلط در درون او وجود دارد و نتوانسته در دنیاي جدیـدي تفککه براي خود ساخته است، نقش جدیدي نیز براي زن قائل شود و همان اعتقـادات

ـاس «تـالش دارد تـا » حسین کرشه«ارد. وقتی گذشتگان خود را در مورد زن د عباس حلو دلبستگی به کوچه و ،را براي پیوستن به ارتش انگلیس قانع کند» الحلو عب

بدبختی زمانی بود که دختر به دنیا «گوید: می» حسین کرشه«کند. فقر را بهانه میلمی ر خدمت خانـه، شدي. زندگی در خانه و دها میآمدي! اگر دختر بودي از آن ام

).40همان: » (نه سینما، نه باغ وحش...ا افراد معتقد و پایبندي ـاس حلـو «چـون ام نیـز در داسـتان وجـود دارنـد. » عب

اس حلو"« راه و مهربان و خوش قلب. طبیعت لطیفی داشت و جوانی بود سربه "عب آدم باگذشت و صلح طلبی بود. بزرگتـرین سـرگرمیش بازهـاي سـالم بـود. قلیـان

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 123 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

اش را خوانـد و روزه کـرد... نمـازش را مـی کشید و از مشاجره کردن دوري مـی میاز سر تنبلی است. ولی بـاز هـم روزه ،کندکاري میگرفت. اگر اآلن کمی اهمال می

شـرایط نـاگوار اقتصـادي به دلیـل ). او35: همان» (شدنمیاش ترك و نماز جمعهشـود. به ارتش انگلیس ملحق می» حسین کرشه«مصر در آن دوران و به تحریک

ـاس حلــو تحــت تــأثیر حــرف هــاي حسـین کرشــه قــرار مــی از خــود «گیــرد. عب نکـرده سفر اینجا از کسی که است قرن ربع نزدیک آیا "چرا سفر نکند؟"پرسد: میسـازد و نمی برقرار خود اهل میان را عدالت که ايکوچه داشته؟ ايفایده چه است؟

"علـوان "دهد... ثروت را بـراي پاداشش نمی ،کندثارشان میبه اندازة محبتی که نرسد... پـس بایـد سـفر کنـد و کند ولی پشیزي هم به ما نمیمانند سیل جاري می

بـا وجـود پیوسـتن بـه ارتـش ). ولی او42همان: » (سازدچهرة زندگی را دگرگون مان لحظـه حسین در ه«بازد. انگلیس به سنت هاي خود پایبند است و خود را نمی

اس را از حرکت نگه داشت و گفت: شناسـی؟... مگـر در تـل کابارة ویتا را نمی"عباس که ناراحـت بـود گفـت: "خوردي؟الکبیر عرق نمی حسـن گفـت: "اصـال "عب .

».خوردي؟... ها معاشرت داشتی و عرق نمیچطور با انگلیسیل در جامعه بی زنـی » سنیه عفیفی«اند. هتأثیر نبوددیگر زنان نیز از تغییر و تحو

میانسال است که ازدواج اولش منجر به طالق شده و شوهرش ثـروتش را بـر بـاد نشین دارد و از این راه ثروتی بـراي داده است. او صاحب آپارتمانیست که چند اجاره

کشـید و نوشـید، سـیگار مـی سنیه عفیفی بسیار قهوه مـی «خود فراهم آورده است. گذاشـت و انباشت... این اوراق را در صندوقی عاجی میروي هم میاوراق بهادار را

کـرد. ایـن کـار بـه او آرامـش پیچید و در گنجه پنهان میآن را در پانزده بقچه میداد و برایش امنیت بیشتري داشت. در زندگی خیالش از نظر مالی راحـت شـد و می

مانـدن زنـان ). مجرد22همان: » (ماندن ساختاز این موهبت محملی براي مجرد ترین عوامل تضعیف بنیان خانواده در غـرب به دلیل استقالل اقتصادي آنان از مهم

فانه به کشورهاي جهان سوم نیز راه یافت. بود که متأس ل نظـام یکی دیگر از شخصیت» شیخ درویش« هایی است که در جریـان تحـو

ـم » یششیخ درو«ادراي جوامع جهان سومی، قربانی شده است. نیز در جـوانی معل

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

124 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

شـود، او ماننـد سـایر اوقاف بود. بعد از اینکه اوقاف بـا وزارت فرهنـگ ادغـام مـی ل رتبه پیدا می کند و به عنوان کارمنـد همکارانش که تحصیالت عالیه نداشتند، تنز

شود تـا کـار و خـانواده را شود. سرخوردگی او سبب میدر اوقاف به کار مشغول می ).19-16(همان: »زندگیش ادامه دهدوار و به تنهایی به فیانهرها کند. صو

هاي رمان به زنـدگی در همـان کوچـه مشـغولند. بـه قـوت ال دیگر شخصیتیموت، چه از راه حالل و چه حرام، راضی هسـتند. ایـن کوچـه دنیـاي آنهاسـت و

خـارج کنند و جز در موارد نادري از آن سعادت و شقاوت خود را همانجا جستجو میشوند. شخصیت هایی که از کوچه خارج مـی شـوند، بـه عاقبـت خـوبی دچـار نمیاز ارتش اخراج و به همـراه همسـر و بـرادر همسـر بـه » حسین کرشه«شوند. نمی

ـاس حلـو «شـود و به فساد کشـیده مـی » حمیده«گردند. کوچه باز می کشـته » عبج اسـت کـه بـا بازگشـتی به ح» رضوان الحسینی«شود. در این میان تنها سفر می

فاقـاتی کـه ،رسدهمراه با سرور و خوشحالی است. هنگامی که شب فرا می تمـام ات عم«پردازند: شوند و همه به کار خود میبراي اهالی کوچ افتاده است، فراموش می

ه فروخت... آرایشگر پیر هم مشغول تیز کردن هاي مدرسه سمبوسه میکامل به بچنوشید و کنـار چی پشت صندوق نشسته بود و قهوه میرشه قهوههایش بود... کتیغ

کـرد... دستش شیخ درویش بود... سنیه عفیفی از پنجره شوهر جوانش را بدرقه میآنکه نگران گم شدن دختـري گذشت، بیزندگی در کوچۀ مدق به همین منوال می

حـوادثی بـه از دختران خود و یا به زندان افتادن یکـی از اهـالی آن باشـد. چنـین هـایش را کـه شـب بـال شـدند و همـین سرعت در دریاچۀ آرام و راکدش غرق می

.)309(همان: » برداز یاد می ،گسترانید، آنچه را صبح بر سرش آمده بود می

گیري نتیجهگـردد. حضـور جنگ جهانی دوم بـازمی به زمان » المدق زقاق« تاریخ حوادث رمانجوالن فرهنگ غربی در یـک جامعـۀ اسـالمی اي برايعرصه ،نیروهاي انگلیسی

ه اي نیز در زمینۀ گستاخی آنان را فراهم می ،شود و مصونیتی که دارندمی آورد. عدکنند از شرایط موجود به نفع خود استفاده کنند، بدون اینکه این میان فقط سعی می

مۀ شنا

ژوهپ

قدندب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 125 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

حسـین شـود و ساز فساد حمیده مـی درك درستی از آن داشته باشند؛ فرحات زمینهگردد. شرایط نابسامان اقتصادي عالوه بـر فقـر، کرشه به ارتش انگلیس ملحق می

آورد. تک محصولی بودن مصر در صـادرات پنبـه و رکـود فساد را نیز به ارمغان میکنـد و مـردم در فقر و فشار مضاعفی را بر جامعـه تحمیـل مـی ،بازار این محصول

شوند. از لحـاظ سیاسـی نیـز دو کل میتأمین بسیاري از ضروریات زندگی دچار مشجبهه وجود دارد: یکی حکومت مستبد و دیگري حزب الوفد که غالبا با هم در حـال نزاع هستند و افرادي که قصد دارند وارد عرصۀ سیاسی شوند، براي انتخاب شـدن

ان نمایندة مجلس، شعارهایی براي بهبود شرایط اقتصادي مردم و جانبـداري وبه عن دهند.ز حزب الوفد سر میآنان ا

منابع :تهـران پوینـده، جعفر محمد ترجمۀ ،آزادي خنده، مکالمه، سوداي) 1380( میخاییل باختین، -1

.چشمه نشر .چشمه نشر :تهران ها، مقاله و گفتگوها گزیده: آخر دام تا... )1378( محمدجعفر پوینده، -2د ترجمۀ ،»آن گذاران بنیان و ادبیات شناسی جامعه) «1377( ایو-ژان تادیه، -3 جعفر محم

.133 -97ص جهان، نقش :تهران ادبیات، شناسی جامعه بر درآمدي پوینده،ل، تهـران: نشـر بوطیقاي ساختارگرا) 1379تودوروف، تزوتان ( -4 د نبوي، چـاپ اوترجمۀ محم ،

آگه. سـنۀ إلـی 1918 سـنۀ مـن مصـر فی الوطنیۀ الحرکۀ تطور) 1968( العظیم عبد رمضان، -5

.النشر و للتألیف المصریۀ المؤسسۀ القاهره: ،1936ل، چاپ ،ادبیات در شناسی جامعه) 1378( اهللا هدایت ستوده، -6 نور آواي انتشارات: تهران او. القـاهره: ،اإلقتصـادیۀ و اإلجتماعیـۀ مصـر تـاریخ فـی دراسـۀ ) 1997( شارل عیساوي، -7

.دارالمعارف .چشمه نشر: تهران ،تاریخی رمان) 1381( محمد غالم، -8 .ماة) جان و صورت، ترجمۀ رضا رضایی، تهران: 1388دلوکاچ، جورج ( -9

.گفتار انتشارات: تهران فر، همایون پویز ترجمۀ ،رمان هنر) 1367( میالن کوندرا، -10 .نیلوفر رنش تهران: طاهري، فرزانه ترجمۀ ،ادبی نقد مبانی) 1376( دیگران و ویلفرد گرین، -11ـد ترجمۀ ،ادبیات شناسی جامعه) 1371( لوسین گلدمن، -12 نشـر تهـران: پوینـده، جعفـر محم

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

126 از نجیب محفوظ» زقاق المدق«تحلیل جامعه شناختی رمان

ابتکار. و هوش ) زقاق المدق، القاهره: مکتبه مصر.1945محفوظ، نجیب ( -13ل، چـاپ ،داستان جهان و اجتماعی واقعیت) 1358( جمشید ایرانیان، پورمصباحی -14 تهـران او :

.کبیر امیر المصـریۀ ئـۀ هال: قـاهره ،العربیـۀ الروایـۀ تطور و محفوظ نجیب) 1999( فاطمه موسی، -15

.للکتاب العامۀ ، چاپ سوم، تهران: انتشارات سخن.عناصر داستان) 1376میر صادقی، جمال ( -16 .المصریۀ النهضۀ مکتبۀ: القاهره ،محفوظ نجیب رأس فی رحلۀ) 1960( ابراهیم الوردانی، -17 تهـران: مهاجر، پرویز و موحد ضیاء ترجمۀ ،ادبیات نظریه) 1373( وارن آوستن و رنه لک،و -18

فرهنگی. و علمی انتشارات شرکت

:ها کلید واژه .ابن رومی، رودکی ،شعري ویرتصطبیعت،

[email protected] د بهشتی هیدانشگاه ش *استادیار زبان و ادبیات عربی [email protected] دانشگاه شهید بهشتی ** استادیار زبان و ادبیات عربی

[email protected] بهشتی هیددانشجوي کارشناسی ارشد دانشگاه ش ***

12/10/90دریافت • 20/9/91تأیید •

بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی« در اشعار

*عبدالعلی فیض اهللا زادهدکتر ** ابو الفضل رضاییدکتر ***یرزاد زندکریمیش

چکیدهادب بوده و نقش بسزایی طبیعت همواره عنصر اصلی و جدایی ناپذیر و خاستگاه دیرینه در مجال شعر و

دیبان واقـع شـده بسیار مورد عنایت شاعران و ا ،به همین خاطر. در تحریک عواطف انسانی داشته استبا تحلیل و .است و بسیار اندك است که شعري زیبا جلوه نماید و بهره اي چندان از طبیعت نداشته باشد

دقت نظر در دیوان این دو شاعر جلیل القدر، وجوه مشترك و متفاوت بسیاري در زمینۀ وصف طبیعت دیده ر این دو شـاعر را تبیـین و تحلیـل کنـد؛ بر آن است که طبیعت توصیف شده در اشعا این مقاله. شود می

از » منوچهري دامغانی« .دارد موفقیت این دو شاعر پر آوازه، با الهام از طبیعت همچنانکه سعی در تبیینکه طبیعت را باشد می، شاعري چیره دست نقاشی طبیعتدر توصیف و ،جمله مشاهیر شعراي فارسی زبان

ابـن « ،در سیر قافلۀ شعر وادبیات عربی به شاعري نـام آشـنا . کند نقاشی می تر از آنرساتر و محسوس وي،خوریم که طبیعت را روح و طراوت تازه اي بخشید که گویا این طبیعت مجسم در اشعار بر می» رومی

با خواندن اشعار منوچهري، همـواره طـرب و نشـاط خـاص روح وي، بـه .سر درون می گوید ،با خوانندهاما ابن رومی به خاطر مصیبت هاي بسیاري که با آن مواجه بوده، اشـعار حـاوي . شود می خواننده منتقل

.یأس و تشاؤم خاص را به خواننده منتقل می کند

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

128 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

مهمقد دور و دراز، يگر بـا آرزوهـا ید هم خسته شده، دیاز ام یحت ،زیاگر روحت از همه چ

ة سرسبز دوران کودک و درمان گمشـده کن رو یسرنوشت خود را عذاب نده و به درهـا، از ن آسـمان یتـر یزالل، از آب يها دن چشمهیبارها، از دیموزون جو يرا از صدا

شـه در ین کبوترهـا بخـواه و هم یدتریها و سپن غزالیباتریها، از زن چوپانیترقصادـ عـت و قلمـرو آفر یت را بردار که رو به طبیهاقدم يطور ،شتین چند روز عیا دگار ی باشد. ییبایز

ـ یو خلقت، سرشت آدماز بد ـ بـوده و بـه خـاطر ا یکـ عـت مت یطبه همواره ب ن یاز همـان .گرفتـه انـد ياریر و الهام بسـ شه از آن تأثیها همنه، انسانیریمالزمت د

اش و غارها گرفته تا امـروزه کـه تنهـا ها تخته سنگ يعت بر رویطب ةسادهاي ینقا طب ها شده است.شان انسانیام بخش روح متالطم و پریالت شـعر ۀعت در عرصـ یام

ا متـون یکه شعر يبه طور .دید ییو خود نما ییخودآرا يشتر برایب یال، مجالیو خعـت را از یطب ةکـر ینداشـت. اگـر پ ییگر معنـا یعت سرشار، دیطب ی، بدون تجلیادب

ل شعر و ادب يهابوستان م یخـور یم سرد و ساکت بر یابانیم، به بیات حذف کنیمجلربـاز، اهتمـام و یشود. ادباء و شـعراء از د می پرندگانش، تکرار قصۀ غمکه تنها آواز

د یـ خ تقلیدر تـار ینگیرین اصالت و دیعت مبذول داشته اند و ایبه طب یت خاصیعنا .باشدیآن م يگاه و منزلت واالینشان از جا ،عت در آثار بزرگان شعر و ادبیطب

ت را بـا اسـتناد بـه دو سـتارة عیژة طبین منزلت ویمقالۀ حاضر بر آن است که اـ یات فارسـ یـ ادب ـ ن نمایـی ، تب»یابـن رومـ «و » یدامغـان يمنـوچهر « ،یو عرب د. ی

قیهدر تف یهمچنانکه سع عت، بـا ین دو شاعر گرانبها در الهام از طبیت ایم اسرار موف باشد. یرات موجود در اشعارشان مین مشترکات و متغییتع

ن دو شـاعر گرانقـدر صـورت گرفتـه یا در مورد ياریبس يها فات و پژوهشیتألـ از ا ياست که سهم منـوچهر يمنـوچهر «: کتـاب مـثال شـتر اسـت. ین لحـاظ ب ی

، کتـاب یم) نوشتۀ نصرالله امـام 1997» (یادب يها نشیو آفر ی، ادوار زندگیدامغانو یدامغـان يز در چشم منوچهرییپا«ن فرزاد و مقالۀ یالحس نوشتۀ عبد» يمنوچهر«

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 129 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

نکـه یر از ایـ غ یل. اشـعار ابـن رومـ ین اتیم)، نوشتۀ عابد 1983( »يداس هندیکالخ ف واقـع یدان و شوقی ضین عرب زبان مثل عمر فروخ، جرجی زیمورد اهتمام مور

قید ،شده است م) 1968» (ابن الرومـی «ا حاوي در کتابش یلین مثل ایگر ادبا و محقأمـراء الشـعر «ب س المقدسی، صـاح یم) و أن2001» (العمده«ق، صاحب یو ابن رش

اسـی يو يشـعر نیاشـعار و مضـام یم)، بـه بررسـ 2007» (العربی فی العصـر العب ا مقالۀ حاضر با استناد به آثار ا پرداخته ییهـا افتن تازهیدر ین بزرگان، سعیاند. ام –

یل القـدر، و بررسـ یگاه آن در اشعار دو شاعر جلیعت و جایق مظاهر طبیکه در تطب دارد. –شود یختلف، ظاهر من مشترك و میمضام

ـ ات است. ایخ ادبیدر حافظۀ تار ين اغراض شعریوصف از مهمتر ن وصـف در یاشان طبید ییخودآرا يرا برا يشتریعت مجال بیبستر طب از بهار "عت ید. چرا که نق

سـتارگان، از نقـش و يگـر دن آفتاب و فرو افتادن پردة شب و جلوهیو خزان، از دممشـاعر يع گسترده اند و به نحویبد يها فیخزان، توص يزیآم ا رنگینگار بهار و

"خـود دم زده انـد. يالت و آرزوهایا از تخیخته و یرون ریو انفعاالت روح خود را ب )155: 1381، ی(دشتباشـد. یمـ عـت ینـۀ وصـف طب یاز جمله شاعران صاحب نام در زم» یابن روم«

و جمـال بـوده اسـت کـه ییبـا یسته، سرشـار از ز یز یکه شاعر در آن م يمنطقه اـ عت واقع افتاد و توانسـت اثـر ا یبه طب يدن وین امر در عشق ورزیهم ن الهـام از ین یهـا، جـواب دهـد. همچنـ از رود و کـوه و گـل ییبـا یر زیعت را با خلق تصاویطب

از یعیدر مجموعـۀ وسـ "عـت اسـت و یطب يرگریز، از سرآمدان تصـو ین يمنوچهرها و خصایص ویژة دید شخصی، توانسته است شاعر نگتصاویر گوناگون طبیعت با ر

ي طبیعت، بزرگترین ی و مادممتاز این دوره و بر روي هم در حوزة تصویرهاي حس )501: 1383(شفیعی کدکنی، "شاعر در طول تاریخ ادبی فارسی به شمار آید.

نامه دو شاعریزندگ یدامغان يمنوچهر،: 1381فـرد، يربـاقر یم – 13: 1367، یمـام ( اجم احمد بن قوص بن احمـد ابو الن

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

130 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

ل ا یدامغان يمنوچهر) 299 ل قـرن پـنجم ۀ میران در نیاز جمله شاعران طراز او اوفـاق قرن پنجم هاي ن سالیا نخستیاست. والدتش در اواخر قرن چهارم يهجر ات

به منوچهر بـن وانتساب ا ،»يمنوچهر«ت اشتهارش به عل )580: 1380افتاد.(صفا، فروزانفر – 580: هماناست.( ر گرگان و طبرستانیام ياریقابوس ز یس المعالشم

ات عـرب داشـته، بـر افکـار و یـ کـه از ادب یکـامل ی) او به خاطر آگاه138: 1350ط کامل يها شهیاند در ي)منـوچهر 69 -68: 1986افتـه اسـت. (الکـک، یآنان تسل

را يد منـوچهر ین باینابراوسته است. بیغزنه بوده است و به خدمت سلطان مسعود پ يد او در مـدح آن پادشـاه و وزراء و امـرا یرا اغلب قصایشاعر دربار مسعود شمرد. ز

) منوچهري پس از مرگ فلک المعالی بـه 167: 1352باشد.(رضا زاده شفق، وي میو بخشی ") 1356:164ري رفت و مدتی به خدمت خواجه طاهر دبیر درآمد.( فیاض،

هاي البرز سپري شده است. تـأثیر هاي دریاي خزر و دامنه در کناره از جوانی او گویا) وفـات ایـن 39: 1347کـوب، (زرین"عشق به طبیعت را به او القا کرد. ،این محیط

فاق افتاده است و گویا وي در هنگام مرگ جوان 432شاعر بزرگ در سال هجري ات )160: 1386ی، سبحان – 66: 1380حاکمی، – 589: 1380بوده است.(صفا،

) :م896 – 836/ه 283 – 221( یابن روماس بن جر الجبوري، ؛ 469: 2، ج1996( شامی، یج معروف به ابن رومیعلی بن العب

ــ ؛173: 1، ج2005دان، یـــز ؛445: 3، ج2003 ) در ســـال 296: 4، ج1427ف، یضـ: 3،ج2003الجبـوري، – 297: 4در بغداد چشم به جهـان گشـود.( الزرکلـی، ج 221بوده یرانیو مادرش ا ی) بنا به قول او، پدرش روم44: 1، ج2005بروکلمان، -445

)297-296: 4،ج1427ف، یض؛ 9: 1968است: (حاوي، نحن بنو الیونان قـوم لنـا حجـی

و مجد و عیدان صـالب المعـاجم

)269: 3، ج1994وان، ی(د

کیف أغضی علـی الدنیـۀ و الفـر

مامیس خؤولی و الــــروم أع

)324 همان:( ، 1427ف، یضـ ؛160: 15، ج1991ع بوده است. (العقاد، یبر مذهب تش یابن روم

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 131 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

يبـر شـاعر ير و لکۀ عـار یرا تقص يبودن و یکه عجم یادند کسانی) و ز4:301ج افت :یدر یتوان از قول ابن روم یقت را مین حقیاند و ا دانسته يو

ن الروم شعرا قد تحس نکر المجد فیهمیا م

ریـبما أحـــسنته الع أ لیس منهم صـۀب ؟

)128: 1، ج1994وان، ی(د ا واقع يو يدر نبـوغ شـعر ییر بسزای، تأثيبودن و ین است که عجمیت ایو ام

سازي دقیـق وي مـؤثر بـوده اسـت. ابـن داشته است و این امتیازي است که در تصویر )202: 2006هات اجسام، تبحر خاصی داشته اسـت.( الزیـات، رومی در توصیفات و تشبی

يگـر و شـکوه ینـ یب باشد کـه بـه بـد ین شاعران وصف و هجاء میو از برجسته تر )470: 2،ج1996افته است.( شامی، یشهرت

با مردم مبـتال یخلق و غرور و بد ینیب ، به بدیبه خاطر مشکالت روان یابن رومـ یابن رومـ ي) رثا201: 2006ات، یالز – 341: 2، ج2006گشت.( فروخ، یاز درون

که سوگ جانگداز فرزندانش را تجربه کرده است یرد. به طوریگ می ده نشأتیداغ دز را به فـال یشود که همه چ ی مینیۀ او آکنده از تشاؤم و بدبین خاطر روحیو به هم

)360: 3، ج1364گرفته است. (ابن خلکان، یبد مابـن «باشـد. بـا اعتمـاد بـه قـول مـی موجود يمورد قتل ودر یات مختلفیروادر کتابش » یف المرتضیشر«و » مروج الذهب«در کتابش » مسعودي«و » خلکان يسۀ قتـل و ین دسیت بوده است که ایبه خاطر مسموم ی، وفات ابن روم»أمالی«

- 64– 63: 15، ج1991اند.( العقاد، ذکر کرده ياد ویار زیات بسیرا، به خاطر هجوـا بـا اعتمـاد بـه روا 341: 2، ج2006فروخ، – 78: 2001، یروانیالق ـ ) ام ابـو «ات ی

بر او وارد شدم کـه « یبه معن "ها... .یه فی علته مات فیدخلت عل "» عثمان الناجم یجرجـ «و » زهـر اآلداب «و صـاحب کتـاب » ض بود و به خاطر آن فوت کردیمر، 1991انـد.(العقاد، امـراض ذکـر کـرده و به سبب هجوم یعیمرگ او را طب» دانیز )174: 1، ج2005دان، ی، ز 65 - 64: 15ج

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

132 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

وصف يلغو یمعن)، 1795 :2، ج1373(سـیاح، » توصیف کردن و مجسم کـردن «وصف در لغت به معنی

، » آراسـتن « )، 5033: 4، ج1357ن، ی(معـ » را دادن يزیـ شرح چ« ، 1376(الجـر) 456: 5، ج1364(داعـی اإلسـالم، » ستودن ان کردن صفت و یب« ) و 2184: 2ج

.1آمده است

وصف یاصطالح یمعن وصف در اصطالح علم لغت و نحو

متبـوع خـود بـه طـور مطلـق داللـت ياست که بـر معنـا یو آن تابعلف) نعت: ا ) 202: 49، ج1345کند.(دهخدا، می

ر اطــالقیــقــائم بــه غ ياســت کــه بــر معنــا یو آن وصــف ب) صــفت معنــوي : ف نقـد ی، در توصـ »نقد شـعر « ) قدامۀ بن جعفر در کتابش 204: همانشود.( میعت به صـورت یطبهاي دهیدن پدیر کشید: وصف عبارت است از به تصویگو می

کند و می آن را آشکار ییبایکه ز ییبا رنگ ها یآثار انسان يزیواضح و رنگ آم نفـوذ کنـد. یکه به اعماق وجود آدمـ يبه نحو یق احساسات انسانیل دقیتحل

)207: 1384(ابن جعفر،

نگاهی اجمالی به تطور وصف در ادبیات عربی از عصر جاهلی تا عصر عباسی

یوصف در عصر جاهلوصف یکی از مهمترین اغراض شعري است که شاعران عصر جـاهلی در بیشـتر اشـعار

هـایی اسـت کـه ) و اشعار وصفی آنها، تابلو80: 1، ج1997اند( فروخ، خود، به آن پرداختهـت ترسـیم شـده اسـت. ( حـاوي، ) شـاعران 20: 1987محیط زندگیشان در آن بـه دق )83: 2005، عطبۀجاهلی در اشعارشان، طبیعت زنده و جامد را به تصویر کشیده اند. (

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 133 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

يو امو یوصف در عصر اسالم

ـار مـی شاعران در دورة اسالمی بیشتر به توصیف جنگ .پرداختنـد هاي مسلمانان بـا کفهـا در ایـن دوره، توصـیف امـام ) یکی از شیواترین وصف66 - 65: 2، ج1427(ضیف،

نهج البالغه در بارة صـفات و اخـالق پرهیزگـاران 193باشد. وي در خطبۀ علی (ع) میفالمتقون فیها هم أهل الفضـائل، مـنطقهم الثـواب و ملبسـهم اإلقتصـاد و "فرماید: می

)225: 1378(شهید، "ما حرم الله علیهم.مشیهم التواضع، غضوا أبصارهم ع

یوصف در دورة عباساس یآن بـه فـن مسـتقل يبـا یار زیعـت بسـ یبه خاطر وجود طب یوصف در عصر عب

تـوان یافـت کـه ) در این عصر، دیوان شاعري را نمی7: 1375تبدیل شد. ( خلیفه بشار، ن و در قـدرت انتقـال معـانی خالی از وصف باشد، جز اینکه این شاعران در توصیفاتشـا

) در این فن شعري، شـاعران بـیش 57: 1386وصف شده باهم اختالف دارند. (آذرشب،ها، اطالل و دمن بپردازند، به وصف مظـاهر تمـدن و شـهر نشـینی و از اینکه به بیابان

)7: 1375، پرداخته اند. (خلیفه بشار، 2ها و لهو و لعب تصویر سازي خوشی

»يمنوچهر«و انعکاس آن در اشعار عتیجایگاه طب یر آن در شعر فارسیعت و تصاوید دورة طبیرا با ین دوره از شعر فارسیاز آنجا که ا

بـه شـمار ير شـعر یاز نظـر تصـاو یندة شعر فارسـ ین نمایبهتر يدانست، منوچهر ینـ یر آفریشعر وصف و تصو ي) شعر منوچهر501: 1383، یکدکن یعیرود. (شف می

ه نموده و تجربهیعت بسیباست. او به ط هاي ار توجـ ش را در قالـب ا یخـو یحس ن ی ياز محورهـا یکـ یعـت ین وصـف طب یر گذاشته اسـت. بنـابرا یبا به تصویعت زیطب

توان او را در زمرة بزرگتـرین شـاعران پارسـی گـوي آید و می اصلی شعر او به شمار میشـود سادگی همراه مـی طبیعت گرا دانست. در شعر منوچهري نشاط و طرب با روانی و

) 302 – 301: 1381میرباقري فرد، (افزاید. و به کالم او آهنگ روح نوازي می) و او را 71: 1374، يدیـ حـه (حم یست نکته پرداز و خوش قریشاعر يمنوچهر

عـت یبـه طب یفتگیاز لحاظ ش ي) و39: 1347ن کوب،یعت خواند. (زرید شاعر طبیبااست و نه تنها به انـواع مظـاهر یر در ادب فارسینظ یب يآن، شاعر يرگریو تصو

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

134 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

ه دارد و از جلوهیطب عت را در همـه حـال ید، بلکه طبیآ می آنها به وجد يها عت توجعـت سـبب یم و انس بـا طب ین اصالت تجربه و ارتباط مستقیکند و ا می آن احساس

بر پرده شعر د و آن همه رایل آیآن ناهاي ییبایشده است که به شناخت و کشف ز )63و 62: 1369، یوسفینقش کند.(

کنـد. او بـه ير سازیعت را تصویطب يتوانسته است همانند منوچهر یکمتر کسگر شاعران فقط به وصف گل و بلبـل اکتفـا نکـرده، بلکـه درخـت و شـاخ یمانند د

ده و آنچه را که از منـاظر یر کشیوه و تمام پرندگان و جانوران را به تصویوبرگ و مز بـه نظـم در آورده اسـت. یبـا و سـحرآم یز یانیـ عت بوده، همه را با بیقدرت و طب

)145: 1335، ینعمان ی(شبلاند، ات نپرداختهیگر که به جزئیعت، بر خالف شاعران دیدر وصف طب يمنوچهر

صـات یـ ف کرده است و در بیات را توصیتمام نکات و جزئ ـ ان اوصـاف و مشخ ک یـ مانـده اسـت، د یکه از او بـاق یاشعار کمهمتاست. با وجود یده بیپد وانش دفتـر ی 379: 1356وان، یهاسـت.(د ها و نغمـه و پرندگان و جانوران، آهنگها عت و گلیطبکـه یک است بـه طور یار نزدیعت بسیبا عناصر طب يمنوچهر یوند عاطفی) پ382 –

ه ش کهنـ یدهد و بـرا نمی او از دست يخود را برا یعت شگفتی، طبیطیچ شرایدر هاق یو اشـت یدر همه حـال بـا ذوق زدگـ يگر، منوچهریان دیشود. به بینم يو عاد

)34 :1376نگرد.(فرزاد، می عتیکودکانه به طبنه فقط باران، بلکه هـر یـک از مظـاهر طبیعـت کـه در دیـوان منـوچهري بـا تصویرهاي گوناگون در حاالت مختلف فرا نموده شده اسـت، حـاکی از همـاهنگی

تموج تارهاي احساس منوچهري با تپش طبیعت اسـت. وي چنـان در ضربان دل وها و نواي پرندگان بی تاب هاي آن و رنگ آمیزي گل برابر مظاهر جهان و دگرگونی

رود ارتباط مرموزي بـین او و طبیعـت برقـرار است.(یوسـفی، گردد که گمان می میشـعراي همعصـر ) همچنین تشبیهات بکـر و تـازه، او را بـین تمـام 64-65: 1369

خویش، ممتاز و مشخص ساخته است. بخصوص تشبیهات مضامینی که در بعضـی طات خویش به کار برده است.( حقیقت، 137: 1381قصاید و همۀ مسم(

، حضور خـود یعت و انسان در شعر فارسیوندگر بزرگ طبیبه عنوان پ يمنوچهر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 135 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

دارد. او حضـور زنـده و ینم عت از نظر دوریقت حضور انسان را در دل طبیو در حقدارد و یکنـد، محفـوظ نگـه مـ مـی فیکه توص یعتیطب يآشکار خود را در همه جا

)27: 1375، یاست. ( امام یخال ين حضوریوان او از چنیدر د يادهیکمتر قصش یدر روزگـار خـو یرواج سبک خراسان ين حال که به اقتضایدر ع يمنوچهر

عت در پرتو مشـاهده و یطب يق از همۀ اجزایدق ا ویگو ییگراست، تابلوواقع يشاعرـ دهد و آنقـدر در ا یتازه به دست م يرهایا خلق تصویف یهنر توص يرهاین تصـو یر و شـگفت یما در شـعر دلپـذ ییدهد که گوی، قدرت ابداع به خرج مینیو ع یحسل شـعر یـ ن دلیم و بـه همـ یشو می لیعت ناین او به کشف و شناخت دوبارة طبیآفر

گـر، یان او متفـاوت اسـت. از نظـر د ینیان و پسـ ینیشـ یشعر همۀ معاصران، پبا يو فیعـت توصـ یعـت را از لحـاظ خـود طب یاروپـا، طب يهـا کیـ مانند رمانت يمنوچهر

ام، یـ سروکار دارد، نـه ماننـد خ یرونیعت محض و بیگر، او با طبیر دیکند. به تعب میدادنـد. مـی ر قـرار گـ ید یان معـان یـ ب لۀیعـت را وسـ یکه وصف طب يو سعد يمولو

)66: 1369، یوسفی(

يوان منوچهریعت در دیعناصر و مظاهر طبم شده است و یجان ترس یعناصر جاندار و ب يبا برایز یعتی، طبيوان منوچهریدر د

ـ یخاص یکرنگیتعامل و رغـم کثـرت مـواد و مظـاهر مختلـف آن احسـاس یعل م:یکن می با ذکریعت زین طبیا را به عنوان شاهد و نمونۀ یاتینجا ابیشود. در ا می

يجان منعکس شده در اشعار منوچهر یعناصر و مظاهر ب به روزگار زمستان کندت سـیمگري

به روزگار حزیران کندت خشت پزي

)1356:137وان، ی(د

یو ابن رومـه أظـل قـد شـتاء هذا و رواق

شــتاء خــافی ال جــار جــارك و

)55: 1، ج1994وان، ی(د

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

136 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

اهان و درختان یوصف باغ، گ يشـتر یاهان و درختان، مجال بی، وصف باغ و بستان، گیدامغان يدر اشعار منوچهر

دبن، انـار، یـ که انواع درختان مثل: سـرو، ب یطورافته اند؛ بهیو تظاهر ییخودآرا يبرا : اند افتهیف شدة او رشد و نمو یتوص يهان باغیچنار، نارون، شمشاد و نخل، در ا ها ز قرقوبی به صحراها فرو افکنده بالش

ها فرو گسترده بسترها ز بوقلمون به وادي

)2: 1356وان، ی(د ها حجاب صحرا ز ابر بر گرفت تا

خضـاب هـا می و گل ز باغها بستند

)210همان: ( را در یچنـان بـاغ رنگارنـگ و متفـاوت يد، منوچهریهمچنان که مشاهده نمود

ـ ده اسـت کـه د یر کشیه تصوت بین دوبیا ر و بهـت زده بـه تماشـا یـ دگان را متحیع درختـان و گ یبا فقط برخاسته از رنگارنگیف زین توصینشاند و ا می اهـان یو تنـو

ون قرقوبیز يبایست، بلکه دین ن باغ را دو چندان آراسته یها، ا ها و بوقلمون یبا و ملبـار را احاطـه یطـرف جو کـه دو يف درختـان سـرو یر به توصـ یت زیاست. او در ب

:مانند، پرداخته است می باریجو يدوخته شده برا ياند و به جامه ا کرده دوختنـــد نـــو جامـــه ســـروبنان

بـار ین سو و زان سـو بـه لـب جو یز

)170همان: ( حـۀ یست، بلکه مشام را با رایها ن فقط نوازش چشم يعت سرشار منوچهریطب

نوازد. می کند، می رش منتشرکه همواره در اشعا يمشک و عنبر همی ریزد میان بـاغ لؤلؤهـا بـه زنبرهـا

ها زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن

همی سوزد میان راغ عنبرها به مجمرهـا ها به زنبرهـا فشانده مشک خرخیزي به بستان

)2: همان(

هاو شکوفهها ف گلیتوصادگار گذاشـته اسـت یها به و شکوفهها ن با انواع گلیپرچ یب يا، باغچهيمنوچهر

ين خـرم عمـر ین سرزمیها در ا که تا امروز از چنگ روزگار در امان بوده است. گلـ ان عمر در ایو پا یگر پژمردگیاند. د افتهیجاودان يمنـوچهر ین آرمـان ین سـرزم ی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 137 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

ها مثل: الله، سوسن، نرگس، بنفشه، گاه انواع گلیعت تجلین طبیرود. ایانتظار نم باشد: یاسمن و... میگل سرخ، گلنار، سنبل، ارغوان، گل زرد، سمن، نسترن،

اسمنای و گل آورد و آمد نوبهار آسمان خیمه زد از بیرم و دیباي کبود

بسـان عـدنا راغ و تبت همچون باغ نسـترنا و سـمن ستاك مهیخ آن خیم

)1: همان( دورویه چنان چون قمرها دور پیکرهـا گل رخ گلنار چونان چون شکن بر روي بت رویان

)2همان: ( ر آنهـا یوصـف ناپـذ يهـا ییبـا یها و ز ن گلیقت دوستدار ایکه به حق یو کسان

خ یبردارند؛ همچنـان کـه شـ ير منوچهریها رو به گلستان زوال ناپذباشند، قدم یم د:یگو یم» يرازیش يسعد«اجل ــار بچــه ــآ ک ــل ز دتی ــ گ یطبق

باشـد شـش ن پـنج روز و یگل همـ

ــتان از ــن گلسـ ــر مـ ــ ببـ یورقــ و شــه خـوش باشــد ین گلسـتان هم ی

)30: 1380وان، ی(د د:یگو ین میف گل سوسن و نسریدر توص يمنوچهر

کند همی 4ز بیرم کحلی 3سوسن سرین

یهمـ کنـد منضد ن دهان ز درینسر

)115: 1356وان، ی(د ده اسـت یل آفریبد یع و بیبد یهیتشب يد، منوچهریهمچنان که مشاهده نمود

بـر خـود پوشـانده یرنگـ يکند سوسن، پارچه متقال سـرمه ا می که ادعا ییدر جا یآتشـ يهاق پرداخته و آن را به زبانهیف گل شقایگر به توصید ییدرجا ياست. و

ده شده است :یآن پاش ير بر رویاز ق ییهاه کرده است که قطرهیتشب هاي عشق انگیز پیشاپیش طاووسان شقایق

هاي قیر باریده بـر اخگرهـا بسان قطره

)3 همان:( هیشقاهاي برگ ه شـده یر تشـب یاه درون آن به قطرات قیسهاي ق به آتش و لک

است.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

138 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

یمتیق يها ف سنگیتوصست، بلکـه یگاه درختان، گل و بلبل ن یفقط مظهر و تجل یدامغان يوان منوچهرید

لؤلـؤ، يهـا ن معادن، سـنگ ایو در باشد می نیابو قیمتی يها سنگ یمعادن تمام شـوند یافت مـ یق، مرجان، زمرد، الماس، الجورد، مرمر و زبرجد یاقوت، عقیگوهر، م:یکن می نجا به ذکر چند نمونه اکتفایکه در ا

نافۀ مشک است هرچ آن بنگري در بوستاني کـه دارد بـوي مشـک تبتـی این یکی در

دانۀ در است هـرچ آن بنگـري در جویبـار وان دگر مشکی که دارد رنـگ در شـاهوار

)2:همان( د:یگویگر مید يو در جا

سـت بـار یب ابر گهر فشـان را هـر روز

ستن و جزر و مد بـود یدن و گریخند

)27: همان( تــو جــام ر افکنــد در قــدح ویــبــاد عب

گـام تـو و قـدم در گسـترد ابر گهـر

)181همان: (

ينوچهروان میعت در دیوصف عناصر جاندار طبهـا و ها، گـرگ ران، پلنگیکه قلمرو ش یعتیده است. طبیبا آفریز یعتیطب يمنوچهر

ـ ا یاند و در آسمان آبدهیآرم یکوه يباشد و در ارتفاعات آن آهوان و بزها می ... ن ی پر گشوده اند. يدیها در انتظار صاند، بازها اوج گرفتهعت، عقابیطب

وانات یوصف حر، اسـب، آهـو، یمثل ش یر اهلیو غ یوانات اهلیف اکثر حیوصبه ت ياگرچه منوچهر

ا ا شتر و ... ل یبـد یفات بیکند فقط به توص می نجا آنچه اختصار، اقتضایپرداخته، ام م:یکن می او از اسب بسنده

شخ نوردي که چو آتـش بـود انـدر حملـه بـرق جــه، بــاد گــذر، یــوز دو و کــوه قــرار

زهمچنان بـرق مجـال و بـروش بـاد مجـا شیر دل، پیل قـدم، گـور تـک، آهـو پـرواز

)40همان: ( ـ اسب، قاصر ند يت را در آوردن مشبهات متعدد برای، دو بيمنوچهر ده و آن را ی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 139 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

ـ در حمله کردن، به آتش و در سرعت، بـه بـاد و در دو دن، بـه ببـر و گـورخر، در یـ ل و در پریـ ر، در گام برداشتن، به فیمقاومت، به کوه و در شجاعت، به ش دن، بـه ی

ه کرده است.یآهو تشب

ف پرندگان یتوصبه پرنـدگان يژه ایت ویکه به ارث گذاشته، اهتمام و عنا يدر اشعار نغز يمنوچهر

، ی، فاختـه، طـوط يمبذول داشته است و اکثر پرنـدگان مثـل: بلبـل، کبـک، قمـر فات ناب خود قرار داده است.یطاووس و... را مقصد توص

ف بلبل یتوص انیبســان قــول ســرا بلبــل بــر گــل

در نـد هـا و ران بـا و خـز یپاش بـه د

)16: همان( :دیسرا می ن گونهیگر ایت دیو در ب

بلبل گلو گشاده سحرگاه بر درخـت

یهمــ کنــد دیــر مؤیــم يثنــا ییگــو

)115همان: (

يف قمریتوص اموختنـــد یبي نـــا کـــانیقمر

تبــت ســوختند صلصــلکان مشــک

)170همان: ( کند. می هیتشب يده را به شاگردان مکتب نایان نورسیت قمرین بیشاعر در ا

یعت در اشعار ابن رومیگاه طبیجاباشد کـه بـه آن شـناخته شـده یم یابن روم يشعرهاي یژگین ویوصف از بارزتر

اف و چ ي، او را شاعرياست. از هر لحاظ که او را بنگر يرگریره دست و تصویوص ـ د يدیفات جدی. در اشعار او توصینیب می قیدق چ یشـود کـه قبـل از او هـ مـی دهی

رات روحیشه در حیع، رین اوصاف بدیبه آن نپرداخته است. ا يشاعر يو یات و تأثفتۀ آن بـود و از آن یکه شـ يعت بهاریژه طبیعت را دوست داشته استف بویدارد. طب

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

140 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

آن هـاي ییبایساخت و دلدادة ز یکیزنده ساخت. احساس خود را با بهار یتیشخص )249شد. (البستانی:

ج «استاد س عت و انعکـاس یبه طب یابن روم یفتگیدر مورد ش» احمد حسن بشـتر بـه آن پرداختـه، یفاتش بیآنچه که شاعر در توصـ "د : یگو یآن در اشعارش، م

ت یفتۀ آن بـوده اسـت. پـس بـه آن شخصـ یکه عاشق و شـ یعتیعت است؛ طبیطبزنـده اسـت کـه يعـت]، موجـود یا [طبیه گوکند ک می با آن رفتار يدهد و طور یم

)12: 1، ج1994وان، ی(د "کند... . می زند، احساس دارد، حرکتیحرف م: 1385باشد. (فرزاد، گر در عرصۀ ادبیات عرب می ابن رومی بزرگترین توصیف

باشد و نماید چون مختص این فن می ) کالم وصفی در شعر ابن رومی آسان می57ا ده است. چه بسا در تمامی قصیدهبه آن شناخته ش هایش، به وصف پرداخته است. ام

رسد. چون این توصیفات، در عین حال، حد و مرزبندي اوصاف او سخت به نظر میباشد. گاهی توصـیفات ابـن رومـی و برآمده از غموض و پیچیدگی روانی شاعر می

ظ بـه امـرؤالقیس هاي او از ظاهر موصوفات فراتر نرفتـه و از ایـن لحـا تصویرگريشود به ماوراء آن پی ماند. او وصف را یک تخیل روانی که بتوان از آنچه دیده می می

ق و تمرکز خاصی می برد، تعبیر نمی کند تا کند. همانا ابن رومی در ظاهر مرئیات، تعما در بیشتر توصیفاتش که در تصویربرداري هایش، انعکاس دقیقی از آنها ارائه کند. ام

کنـد و از نفـس و درون خـود، رود و به عمق آنها نفـوذ مـی ظاهر اشیاء فراتر میاز )18: 1968کند. (حاوي، مقصوداتش را تفسیر و توصیف می

ده اسـت. او یـ خود گنجان يان موضوعات شعریوصف شکار را در م یابن روم او دارد. نمـی عـت بـاز ی، نگـاهش را از طب یجـاهل ياز شـعرا يدین اوصاف تقلیدر ا

ن باور یکند، پرندگان هنوز در خواب شبانه هستند. او بر ا می که عزم شکار یهنگامشـان یشـدند، در النـه ها مـی شکار بـاخبر يم او برایاست که اگر پرندگان از تصم

)120-115: 4، ج1991مهنا ، یکردند. (عل یماندند و قصد پرواز نم یمرا از يماننـد یب يها منظره شکار، يها فات صحنهیدر خالل توص یابن روم

کـه خـاص روح یغـ یهات بلیر با تشـب یات زیکشد. شاعر در اب می ریعت به تصویطبن یپردازد و ا می د به هنگام غروبیف نور کمرنگ خورشیباشد، به توص یق او میعم

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 141 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

د:یسرا ین میچن إذا رنقت شمس األصیل و نفضـت و الحظت النوار، و هی مریضـۀ

ـــی األفق الغربی ورسا مزعزعـا عل و قد وضعت خدا إلی األرض أضـرعا

) 338، ص2، ج1994وان، ی(د بینـیم. بـه در این ابیات، توصیف غروب خورشید را زیباتر از غـروب واقعـی آن مـی

کنـد و گونه اي که شاعر غروبگاهان را به کم سو بودن و کم فروغ شـدن تشـبیه مـی نگـرد و گونـۀ ها می ل غروب را به بیماري مانند کرده است که به شکوفهخورشید در حا

)218: 1383تب دار و بی حال خود را روي زمین قرار داده است. ( خسروي، ر خاص یابن روم یعـ یگـاه رف ینه به جاین زمیداشته است و در ا یدر وصف تبح

يآن را بـا تجربـه ا عت فراتر رفتـه و یفاتش از ظاهر طبینائل شده است. او در توصر یع، آن را بـه تصـو یو بـد يابتکـار یف کرده و با اسـلوب یو صادقانه توص یاحساس

عــت آرام یفقــط در آغـوش طب ی) ابــن رومـ 141: 1385ده اســت. ( آذرشـب، یکشـ يهـا یخنـک و نجـات از خسـتگ ییبس گسترده و هـوا يا هیرد. چرا که سایگ یم

يه و هـوا ی، بـا آب، سـا يند هـر جانـدار باشد. او مان یشهر م یمفرط خانه و شلوغاش چیگ یپاك، آرام م عـت را در یمسـتعمل طب هـاي رنـگ یره دست، تمـام یرد. نق

هـا و خـرم، بـاغ و بسـتان، شـکوفه ياشعار خود منعکس کرده است و با آنها بهـار اش یبا و رنگارنگیز يها گل )219: 15، ج1991کرده است. ( العقاد، یرا نق

باشـد کـه مـی قیق و دقیعم یعت، احساسیبه طب یابن روم و در کل، احساسـ می االمکان اشباع یموصوفاتش را حت بـه عمـق موصـوفاتش یکند. از ظاهر حس

يبـه ازا یعنـ یباشد. می »ياحساس شعر«ف از نوع یوة توصین شیکند و ا می گذر ال و عاطفـه را بـر یـ خ يآن، تمـام قـوا يبایزهاي عت و صحنهیسرور و نشاط طب

)537 -536: 1385، يزد. (الفاخوریانگ می

یعت در اشعار ابن رومیف عناصر و مظاهر طبیتوصـ داشت. او اکثر ا ینزد ابن روم يژه ایگاه و بازتاب ویعت، جایف مظاهر طبیتوص ن ی

عت او نسـبت ین باغچۀ طبیم نموده است. ایدلکش ترس یعتیاوصاف را در قالب طب

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

142 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

ـ یان سر به فلک کشـ از درخت ییبایر زیبه انعکاس تصو یده و پرنـدگان گونـاگون بفنـون یبـر تمـام وصف"د: یگو می ن بارهیتفاوت نبوده است. مورخ عمر فروخ در ا

عـت و آنچـه در آن اسـت مثـل: یوصـف طب یابد. ابـن رومـ ی ی میرگیچ یابن روم )343: 2، ج2006(فروخ، "ده است... .ییکو سرای، درختان و پرندگان را نیزندگ

یجان در اشعار ابن روم یاصر بف عنیتوصع، هاي ادگار گذاشته است، انعکاس کنندة باغیبه یکه ابن روم ییبایعت زیطب متنـوـ باشد که بـه ا ی میمتیقهاي و سنگها اهان و درختان، شکوفهیگ ـ ی ین مظـاهر ب

م.یپرداز یم يفات ویجان منعکس شده در توص

ها وصف باغآمـد، مـی آن و ظلم و جور مردم به سـتوه هاي بتیا و مصیهر وقت از دن یابن روم

دهـد و مـی انه منادایشد که آن را دوستدارانه و شاک می تنها پناهگاه او باغ و بستانا دو دوسـت یشده است. گو می عت در او ذوبیشود؛ همچنان که طب می در آن ذوب

12: 1، ج1994وان، یق هم بوده اند. (دیصد ( م. یدهـ می قرار ید را مورد بررسیآ می صف باغ بهارر آنچه که در ویدة زیدر قص

مانـد و بـاد مـی رنگارنـگ، هاي آراسته در لباس يبایبه دختران ز يباغ در منظر وـر ا ین دختران را دوخته است و نسـ یآراستۀ اهاي لباس ـ م معط ن بـاغ روح و روان ی

بخشد: می را نشاط یآدم و ریاض تخایل األرض فیهـا ،

، تناسجتــه سوار ذات وشـــی فۀ تثنی، علی سـماء ، ثـــناء من نسیم، کأن مسـراه فـی األر

خیالء الــــــفتاة فــــی األبـراد ادــو ـــوکه ، و غ حـــــ ــات ب لبق

شـائعا فـی الـبالد ، طیب النشـر سري األرواح فـی األجسـادم ، واح

)437 همان:( باشـد، در چشـم هـا مـی و رنـگ ها و جمال، شکوفه ییبایدر آن از زباغ و آنچه

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 143 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

هـاي است که لبـاس ین باغ، دختران راست قامتیست، بلکه این یشاعر فقط بستانعـت و باغچـۀ دختـران، یباغچـۀ طب يبـا یه زین تشبیبه تن کرده اند و ا یرنگارنگدار یـ ر و وجـدان ب یو ضم یبا، از حاالت روانیه زین تشبینبوده است، بلکه ا یتصادف

ر )34: 1968، يشود. (حاو می او متأث

ها و شکوفهها ف گلیتوصـ توانا داشته، چرا کـه از نزد یدستها و شکوفهها ف گلیدر توص یابن روم ـ ک ای ن ی

قیطب یعناصر اصل که همـواره در یعت را احساس کرده است. به خاطر دقت و تعم ند.یآفر می مانند از آنها یع و بیبد یفاتیداشته، توص می ن مظاهر مبذولیا

ها وصف شکوفه) الف و مونقۀ الـرواد مهتـزة الربـی توقد فیها کلما طلـع الضـحی تضــاحک نوارتهــا زهراتهــا هـعدائفی ص ومهمها المإذا مد

ـح و رائ نها سار و غـادیحاس ین تخبو المصابح مصابیح تذکو، ح

فی نـافح القطـر نـافح جلها أر ت علیـه الجـوانحإلی قلبه انساح

)326: 1، ج1994وان، ی(د هاي شـبانه و صـبحگاهان را ریزش باران -در وصف باغ -ابن رومی در این ابیات

شـوند را بـه هـا در هنگـام صـبح مـی ها و گـل که سبب رشد، جال و درخشش شکوفهها را بـه چـراغ هـایی ماننـد کـرده اسـت کـه در غیـاب کشد و این شکوفه تصویر میکننـد، درخشند و همچنین با رایحه و عطري که همه جا منتشـر مـی هاي شب می چراغ

بخشند. اگر به افراد محزون و فلک زده هم برسند، شادابی و طراوت خاصی به آنها می

ها وصف گل) ب د:یگو می سرخل گل نرگس بر گل یدر تفض

همن تفضیل الورد خجلت خدود ــه شــاهد ــا علی ــال تورده خج

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

144 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

لونـه دالمـور لم یخجل الـورد فصـــل القضـــیۀ أن هـــذا قائـــد للنرجس الفضل المبین و إن أبی

إال و ناحلــه الفضــیلۀ عانــد ــذا طــارد ــاض و أن ه زهــر الری

ــدآب و حــاد عــن الط ریقــۀ حائ

)413 -412: همان( از مقـام گـل يگل سـرخ بـه خـاطر شرمسـار هاي کند که گونه می شاعر ادعا

ـ نرگس خجالت زده شـده انـد و ا ـ آشـکار بـر ا يشـاهد يچهـرة و ین سـرخ ی ن یگـل يشناساند و بـرا ها می باشد. گل نرگس را به عنوان پادشاه گل ي میشرمسار

شود. نمی قائل يسرخ مقام و مرتبه ا

:یمتیقهاي ف سنگیتوصرا در یاتیـ اب -یدامغـان يمنـوچهر - یعت شعر فارسـ یبه مانند ستارة طب یابن روم

سروده است : یمتیق يها وصف سنگ بنفسج جمعت أوراقـه فحکـی و الالزوردیۀ تزهـو بزرقتهـا کأنها و ضعاف القضب تحملها

کحال تشرب دمعـا یـوم تشـتیت الریاض علی حمر الیواقیـت وسط

کبریـت اوائل النار فی أطـراف

)276 همان:(ها تر شـده و زش اشکیکه در روز فراق به خاطر ر يا شاعر، بنفشه را به سرمه

شـان کـه وسـط یبایز یبا رنگ آب يالجورد يها ه کرده و سنگید، تشبینما یم یآبـ يهـا ا بـه زبانـه درخشند ر یقرمز رنگ مهاي اقوتیباغ بر رنـگ آتـش تـازه یآب

شعلۀ قرمز رنگ، مانند کرده است. يبرافروخته رو

یفات عناصر و مظاهر جاندار در اشعار ابن رومیتوصه طبیها يرگریفات و تصویتوص یابن روم عت ساکت نکرده، بلکـه یش را فقط متوج

آراسـته یوحشـ و یاهل یواناتیچون پرندگان و ح یمانندش را با جاندارانیعت بیطب است.

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 145 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

ف پرندگانیتوص

سـروده یاتین، عقاب و... ابیدر وصف اکثر پرندگان مثل: باز، کبوتر، شاه یابن روم م:یکن می ن اوصاف اشارهیاز ا ينجا به نمونه ایاست که در ا

حیتک عنا شمال ، طـاف طائفهـا هبت سحیرا، فناجی الغصن صاحبه

هرق تغنــی علــی خضــر مــۀ،و دل تخال طائرها نشوان مـن طـرب

بجنۀ ، نفحت روحـا و ریحانـا ، و تنادي الطیر إعالنـا سا ،موسو تسمو بها ، و تمس األرض أحیانـا ه عطفیـه نشـوانا و الغصن من هـز

)396: 3ج ،همان( فیسـت توصـ ات کبـوتران را صـبحگاهان، بـا طـراوت و سرم ین ابیشاعر در ا

را بـه یم صـبحگاه ین انتشار عطر نسیخوانند. همچن یها آواز م کند که بر شاخه میو طـرب، بـه یدرختـان را از فـرط خوشـحال هـاي ن و شاخهیکشد و زم می ریتصو

ف یباشد را در خالل توصـ می آنچه در ذات خود یمستان مانند کرده است. ابن رومنامنـد کـه ی میفات را وصف وجدانینوع توصن یکند. ا می ریدرختان، تعبهاي شاخه

ـ محدود است. در ا یر آن در شعر عربینظ ن نـوع وصـف، شـاعر آن چـه را در دل یف یکنـد. بـه طـور خالصـه، توصـ می ر، آشکاریفاتش از غیتوص یپروراند، در ط می

يو مـاد يلۀ وجـود ظـاهر یبـه وسـ یبـ یر وجود غیر و تفسیتوان تعب می را یوجدان )31: 1968، يدانست. (حاو

واناتیف حیتوصعت جاودانـه اش غافـل یوانات در طبیش، از انعکاس حیبایفات زیدر توص یابن روم

فات او از ینجـا بـه توصـ یاز آنها به جا گذاشـته اسـت. در ا یقیرات دقینبوده و تصو م:یکن یسلطان جنگل اکتفا م

لیأمن سقاطی فی الخطوب و نبوتیـ تیمه،فما أسد جهـم المحیـا ش

جنان الذي یخشـی علـی و یحـذر ــنفر ــبال ، غض ــۀ ، ورد الس خبعثن

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

146 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

،فمـنهن ضـیغم ،ی بأسـماءسمم له جنۀ ال تسـتعار ، و شـکۀ

رو مـنهن قســو و مـنهن ضــرغام هو، الدهر، فی هذي و هذي مکفـر

) 103: 2، ج1994وان، ی(د و هـا بتیدار در برابر مصـ یر را شجاع و پاین، شیاز شعراء پشد یبه تقل یابن روم

را مورد خطاب قرار یده اش، کسیده است. او در مقدمۀ قصیر کشیدشمنان به تصوترسـد و خـود را بـه مـی روزگـار هـاي ياو در مقابل گرفتار يداریدهد که از پا میرها را یع شـ کند. سـپس اسـم انـوا می هیکل و رعب آور تشبیه يشجاع، قو يریش

ر م کشـد. مـی ریآنهـا را بـه صـحنۀ تصـو یو بـاطن يشود و اوصاف ظـاهر یمتذک )48: 1968(حاوي،

عت در اشعار یم مشترك و متفاوت وصف طبین و مفاهیمضام یبررس يو منوچهر یابن روم

ن مشـترك و یل القـدر، بـه مضـام یشه و دقت مضاعف در اشعار دو شاعر جلیبا اندشـتر یکـه ب –طۀ پـژوهش حاضـر یکه فصل و بسط آن از ح میخور یبرم یمتفاوت

شـود. در مـی خارج –عت در شعر دو شاعر دارد یگاه طبین جاییو تب یدر بررس یسع م.یپرداز می راتین اشتراکات و متغیا ینجا به اختصار به بررسیا

یو ابن روم يعت در اشعار منوچهرین متفاوت وصف طبیمضامبـر ینیاز تشـاؤم و بـدب ییه هایم که الیابی می در یومق اشعار ابن ریدق یدر بررس

زمانـه هـاي يریـ مات و سخت گیشه در نامالین تشاؤم، ریه افکنده و ایاشعار او ساـ دارد. ا يجانگـداز هـاي هیـ بوده است. در سوگ سه فرزنـدش مرث يدر قبال و ن ی

ر واقع شده و حتیبس يت ویناگوار، در شخصهاي بتیمص یبدخلقمنجر به یار مؤثوي با مردم و لعن و هجو آنها شده است. از طرف دیگر، فقر و سکوت خاصی مالزم

ا حیات وي بوده است که به همین خاطر چشم به صالت حاکمان می دوخته است. امه به این صفات ذکر شده و همچنین مذهب وي که تشیع بوده، از مدائح وي با توج

ها و ها و باغ موجب آمد که حتی در توصیف گلاستقبال نشد. تمامی این نامالیمات

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 147 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

هاي پیدا و پنهان، تشاؤم و بدبینی خاصی را به خواننـده القـا کنـد. ( العقـاد، زیبایی ) 141: 1385آذرشب، ؛308-299: 4، ج1427ضیف، ؛ 90-87: 15، ج1991

ا در طرف مقابل، طرب و شادمان یام م. او ینـ یب ي میرا در اشعار منوچهر یخاصافت. در سرودن اشعارش، چشم به صالت پادشاهان داشـت ی یب فراوانیا نصیاز دن

گرفت. الزم به ذکر اسـت کـه می مورد قبول ممدوحانش قرار يح ویو همواره مداشـتر یکامـل را در ب یموجـب شـد تـا آن غنـا و پختگـ يو ين اکتساب شعریهم

ـه یم. تمـام یاشعارش شـاهد نباشـ در ينـوچهر مـذکور سـبب شـد کـه م هـاي ادلخـاص روح خـود یمقصود، طرب و شادمان یعت و در انتقال معانیفاتش از طبیتوص

) 301-300: 1381فرد، يرباقریم ؛159: 1386، یرا به خواننده القا کند.(سبحان

یو ابن روم يعت در شعر منوچهرین مشترك وصف طبیمضام یفات حسیکثرت توص

ـ مظـاهر محسـوس داشـته انـد و در ا ف یبه توصـ يژه ایهر دو شاعر، اهتمام و ن یعت جامد یوانات، پرندگان و ...) و هم به طبیعت زنده (حیهم به طب یفات حسیتوص، يحـاو – 534: 1385، يا، درختان و ...) پرداخته اند. (الفـاخور ین، باغ، کوه، دری(زم

) 63 – 62: 1369، یوسفی – 18: 1968

ف گل نرگسیتوص منوچهري:

مثـل ه ذقنی شد بـه نرگس تازه چو چا زرین قدحی درکف سیمین صـنمی که چون

قنــا نـار و ید چــاه ز گـر بـود ز نقـره ذ پرنـا انیـ م بـه ی چراغـ درخشـنده ای

) 2: 1356وان، ی(د را در وصف گل نرگس سروده است: یتین تک بیا یابن روم و

و إذا مــا تحلــت األرض بــالنر

جس باهـت بـه نجـوم السـماء

)55: 1، ج1994ان، وی(د

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

148 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

دیه باران به مرواریتشب

:يمنوچهر دری شـامگاه ابـر کنـد نثار ی هم

آسي بامــداد بــاد کنــد ریــعبی همـ

)45: 1356وان، ی(د :یو ابن روم

ــت ــماء فانبعث ــب ذاك الس أعج

ــا ــی محیاهـ ــر درا علـ تنثـ

)70: 1، ج1994وان، ی(د

يفات معنویتوص

ن وجـوه مشـترك یبه صورت اختصار به مهمتر يفات معنویوصدر بخش اشتراك ت م.یکن می ن دو شاعر گرانقدر اشارهیا

وصف زمستان ده اند:یر کشیبا و ساکت زمستان را به تصویعت زیهر دو شاعر طب

:يمنوچهر يمگریسـ کندت زمستان روزگار به

يپز خشت کندت رانیحز روزگار به

) 1356:137وان، ی(د : یمو ابن رو

و هذا شـتاء قـد أظـل رواقـه

شـتاء ال یخـاف و جارك جار

)55: 1، ج1994وان، ی(د

وصف نوروز :يمنوچهرــوروز ــد ن ــوچهر ي ا در آم يمن

بلبـل مطربـان، چـو شـد 5زمجره در

يخمـر گـل بـا و لعـل اللـه با يقمـر موبـدان چـو شـد زمزمه در

)108: 1356وان، ی(د

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 149 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

:یو ابن روم ــبحۀ النــوروز فــی األحــدص

کــل یــد ــک الصــوم غــل عن

)439: 1، ج1994وان، ی(د

يریگ جهینتر یج به دست آمده را در موارد زیتوان نتا یل و دقت نظر در پژوهش حاضر میبا تحل

خالصه کرد:عت، به خاطر ینۀ وصف طبیر در زمیاز جملۀ مشاه یو ابن روم یدامغان يمنوچهر -

که همواره به یخاص یفتگین به خاطر شیبا و همچنیز یعتیپرورش در دامان طبـ یانـد، در انعکـاس توصـ عت داشتهیطب يظـاهر هـاي يرسـاز یو تصو یفات حس بـه - یدامغـان ين لحاظ سهم منوچهریافته اند. از ایبس سزاوار یعت، مقامیطب

شتر است.یب -عت در اشعارش یات طبیق جزئیخاطر بازتاب دقاش یابن روم - ـ ورز یز اهتمام خاصیعت، به پنهان آن نیطب يدایپ یعالوه بر نق ده ی

ـ یطب یل درونیو تحل یعت داخلیف طبیاست. او در توص ـر خاص داشـته یعت، تبحکـه خـاص روح ياریع بسـ یبـد يو معنـو یات وجدانی، توصفیاست. از ابن روم

ـ مانده است ک يباشد، به جا یم يق ویعم ـا یـ کـم نظ یه در شعر عرب ر اسـت. اماش طب یق چنـدان یـ ، توفیفاتین توصـ یدر خلـق چنـ یدامغـان يعت، منـوچهر ینق

را از بـاطن و اسـرار ي، وینـ یع یعتـ یدر خلـق طب ینداشته است ، چرا کـه سـع عت غافل ساخته است.یطب

ـ یدر وصف طب يدر اشعار منوچهر - نهفتـه اسـت کـه یعت، طـرب و نشـاط خاصـ شـود. ا می خواننده القا همواره به فات او، ین شـور و نشـاط محسـوس در توصـ ی

شه یباشد، چرا که حاکمان و ممدوحان او هم ینم يو يویارتباط با تملکات دن یبا شاعر نگون بخت، یاو ارزان يخود را به سوهاي صالت و بخشش داشته اند. ام

ات یـ ره مـالزم ح که همـوا ياریبسهاي بتیمات و مصی، به خاطر نامالیابن رومحاکم شده است که خواننـده آن يبر اشعار و ینیاز تشاؤم و بدب یبوده، موج يو

افت و همواره ین ينزد ممدوحانش بهره ا یکند. ابن روم می را به وضوح احساس

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

150 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

ع یکه تشـ يا به خاطر مذهب ویش و یها یانا بدخلقیرا به خاطر تشاؤم و اح يو داشته اند. یم بوده است، محروم

ها نوشت پیوصف را بیان چگونگی صورت یا سیرت کسی یـا چیـزي، » فرهنگ لغت قرآن « همچنین -1

)432: 1374تعریف کرده است.(شوشتري، که از سرآمدان توصیف شراب است، اینگونه در وجه گریه بـر اطـالل و دمـن » ابو نواس « -2

کند: شورید و خلق را آشکارا به سوي شراب دعوت می و اشرب علی الورد من حمراء کالورد تبک لیلی ، و ال تطرب إلی هندال

) 42: 2005(دیوان،

باشد سرین به معنی کفل می -3 باشد اي می باشد که شبیه متقال و به رنگ سرمه نوعی پارچه ي ریسمانی می -4 زمجره : بانگ، فریاد -5

منابع )، تهران: سمت،چاپ سوم.1األدب العربی فی العصر العباسی(). تاریخ 1385آذرشب، محمد علی ( -1

). نقد شعر، به تصحیح بوریس بونیبـاکر، ترجمـۀ ابوالقاسـم سـري، 1384( قدامۀابن جعفر، -2ل. آبادان: پرستش، چاپ او

ین ( -3 وفیات األعیان ، قم: منشورات شریف رضی، چاپ دوم.1364ابن خلکان، شمس الد .( ل. 3،2،1وان ابن رومی، جلد). دی1994احمد حسن ( -4 بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ او ، ل. ، بیروت: دار الکتب العلمیه،1). العمده، جلد2001احمد عطا، محمد عبد القادر ( -5 الطبع األو ). پرنیان هفت رنگ، تهران: جامی.1375امامی نصر اهللا ( -6 ت دانشگاه شهید چمران، چاپ اول. ). منوچهري دامغانی، اهواز: انتشارا1367امامی، نصراهللا ( -7 ، قم: دار الکتاب االسالمی، چاپ دوم. 1). تاریخ األدب العربی، ج2005بروکلمان، کارل ( -8 : دار نظیر عبود. العباسیۀالبستانی، بطرس (بی تا). أدباء العرب فی األعصر -9

میه.، بیروت: دار الکتب العل 3). معجم الشعراء، ج2003الجبوري، کامل سلمان ( -10 ). فرهنگ الروس(ترجمۀ سید حمید طبیبیان)، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم.1376الجر، خلیل ( -11 ). برگزیدة اشعار رودکی و منوچهري، بی جا. چاپ هفتم. 1380حاکمی، اسماعیل ( -12

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 151 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«در اشعار بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت

). ابن رومی، ، بیروت: دار الکتاب اللبنانی، الطبع الثانی.1968حاوي، ایلیا سلیم ( -13). فن الوصـف و تطـوره فـی الشـعر العربـی، بیـروت: دار الکتـاب 1987( حاوي، ایلیا سلیم -14

اللبنانی، الطبع الثانی.فیع ( -15 ). شاعران بزرگ ایرانی از رودکی تا بهار، تهران: کومش. 1381حقیقت، عبدالر). شـعر رودکـی، سـمرقندي و منـوچهري دامغـانی، 1374حمیدي، سید جعفر و همکاران ( -16

ل.چاپ او :انتشارات آیاتل.1383خسروي، زهرا ( -17 شعر شکار در ادب عربی، تهران: امیر کبیر، چاپ او .( شرح دیوان سعدي، تهران: صفی علیشاه . ).1380خطیب رهبر، خلیل ( -18ه فرهنگستان، شماره الثقافۀ ). وصف الطبیعه فی 1375خلیفه بشار، رحمان ( -19 .8العربیه، مجل

رهنگ نظام، تهران: چاپخانه حیدري، چاپ دوم.). ف1364داعی االسالم، سید محمد علی ( -20 چاپ چهارم. :). منوچهري دامغانی، انتشارات تابش1356دبیر سیاقی، محمد ( -21 ). خاقانی شاعر دیر آشنا ، تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم.1381دشتی، علی ( -22 ). فرهنگ دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.1345دهخدا، علی اکبر ( -23 ). تاریخ ادبیات ایران، انتشارات دانشگاه شیراز.1352ه شفق، صادق (رضا زاد -24ین ( -25 بیروت: دار العلم للمالیین، الطبع السادس عشر.4). األعالم، ج2005الزرکلی، خیر الد ، ، تهران: بی جا، بی چا.حلۀ). با کاروان 1347زرین کوب، عبدالحسین ( -26 ، الطبع العاشر.المعرفۀی، بیروت: دار ). تاریخ األدب العرب2006الزیات، احمد حسن ( -27 ، بیروت: دار الفکر.1). تاریخ آداب اللغه العربیه، ج2005زیدان، جرجی ( -28ل. :). تاریخ ادبیات ایران1386سبحانی، توفیق ( -29 انتشارات زوار، چاپ او ). فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران: انتشارات اسالم، چاپ شانزدهم.1373سیاح، احمد ( -30 ، بیروت: دار الفکر العربی، الطبع األول.2). موسوعه شعراء العرب، ج1996حیی (شامی، ی -31 ). شعر العجم، انتشارات ابن سینا، چاپ دوم.1335شبلی نعمانی، محمد ( -32 ). صور خیال در شعر فارسی، انتشارات آگاه، چاپ نهم.1383شفیعی کدکنی، محمد رضا ( -33 هران: انتشارات گنجینه، چاپ سوم.). فرهنگ لغت قرآن، ت1374شوشتري، عباس ( -34 ). نهج البالغه، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردهم.1378شهید، سید جعفر ( -35 ). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، چاپ شانزدهم.1380صفا، ذبیح اهللا ( -36

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

152 »ابن رومی«و » منوچهري دامغانی«بررسی تطبیقی جایگاه طبیعت در اشعار

، نجف: ذوي القربی، الطبع الثانی.4). تاریخ األدب العربی، ج1427ضیف، شوقی ( -37 شاعر حلب، بیروت: دار األوضاعی.الطبیعۀ ). الصنوبري شاعر 2005عبد الرحمن ( ،عطبۀ -38، بیـروت: دار الکتـاب اللبنـانی، 15). ابن رومی ابو العـالء، جلـد 1991العقاد، عباس محمود ( -39

الطبع الثانی.

ل. الهالل، الطبع األومکتبۀ ، بیروت: دار 4). دیوان ابن الرومی، ج1991علی مهنا، عبد األمیر ( -40 ) دیوان ابی نواس. بیروت: دارالکتاب العربی.2005الغزالی، احمد عبد المجید( -41 ). تاریخ األدب العربی، تهران: توس، چاپ چهارم. 1385الفاخوري، حنا ( -42 ). منوچهري (نقد و پزوهش با نمونه اشعار)، تهران: آتیه، چاپ اول.1376فرزاد، عبد الحسین ( -43 لمنهج فی تاریخ األدب العربی، تهران: سخن، چاپ پنجم.). ا1385فرزاد، عبد الحسین ( -44 ، بیروت: دار العلم للمالیین، الطبع األول.2). تاریخ األدب العربی، ج2006فروخ، عمر ( -45 ). سخن و سخنوران، تهران: خوارزمی.1350فروزان فر، بدیع الزمان ( -46 دوسی، چاپ دوم.). تاریخ بیهقی، مشهد: انتشارات دانشگاه فر1356فیاض، علی اکبر ( -47 ). تأثیر فرهنگ عرب در اشعار منوچهري، بیروت: دار المشرق.1986الکک، ویکتور ( -48 ). فرهنگ معین، تهران: چاپخانه سپهر، چاپ سوم.1357معین، محمد ( -49 ). أمراء شعر العربی فی العصر العباسی، بیروت: دار العلم للمالیین.2007المقدسی، انیس ( -50)، سـمت، چـاپ 1). تاریخ ادبیـات ایـران( 1381ی اصغر و همکاران، (میرباقري فرد، سید عل -51

ل. او ل.1369یوسفی، غالمحسین ( -52 چشمه روشن، تهران : انتشارات علمی، چاپ او .(

:ها کلید واژه .نقد ادبی، شعرمعاصر عربی، عبدالرحمن شکري، مدرسه دیوان

[email protected] استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید بهشتی*

2/3/91دریافت • 20/9/91تأیید •

»عبدالرحمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي

*اکبر نورسیده علیدکتر

چکیدهـ پس از حملۀ بـر یو اجتمـاع یاسـ یکـه در حـوزة س يدنبـال آن تـأثیرات متعـدد ه ناپلئون به مصر و ب

ات ظهـور کـرد اي هتازهاي ژه مصر داشت، جلوهو بوی یعربهاي سرزمین ـ . در حـوزة ادبیـ ارسـال یدر پـ يو مطالعۀ آثار نقـد ییاروپا يمختلف به کشورهاهاي هیئت چـون گوتـه و وردزورث و ییادبـا یو ادب

يشکر. افتیرواج يعرب چون عبدالرحمن شکر ينوگرا يان ادبایدر م یبه نقد ادباي هرون، نگاه تازیبابه األدبیه ةالذخیر اش با کتاب ییپرداخت و آشنا ییشعر و نقد اروپا یرا در انگلستان به بررس سه سال

ی ه داران نقد ادبیاو را از طال. کرد يادیاش کمک ز یسنت يدگاه نقدیر دییو تغ يرة نقدیبارور شدن ذخ یاو از نخستین کسان. اش به تصویر کشیده نشده است يآنگونه که سزاوارش است هنر نقاد یدانند ول می

شعر فـرا خوانـد و يبه وحدت ساختار يو. بود که به وحدت بنیان در شعر و تصرف در قافیه دعوت کرد يشکر. را ارائه داشت یدر مورد زبان شعر داد و در استفاده از زبان روزمره در شعر نظرات ينظرات ارزشمند

او . قـدیم عـرب پرداخـت يشعرا یگ وسیع به بررسفرهن يشاعر داراو به عنوان ناقد معاصر و با ذوق تأمل در ذات و فرو رفتن در عمق نفس يبرا یرا به عنوان راه یاندیش است و این ویژگ درون يشاعررا به روش يشکر ينقدهاي ياز توانمنداي هم گوشیآن ین جستار در پیدر ا. در پیش گرفته بود يبشر .نشان دهیمد یگاه او در نقد جدیو جام یش بگذاریبه نما یتوصیف یلیتحل

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 154 »عبدالر

مقدمهکـه ياز جنبۀ مـاد نخست : اثر گذاشتاز دو جهت بر جهان عرب یفرهنگ اروپائ

ن غرب با تمام و در قالـب يوم از جهـت فکـر شود، د می جلوه هایش یشامل تمدات عرب یجریآنها و مکاتب ادب تأثیر گذاشت. یکه به طور مستقیم بر فرهنگ و ادبی

از فرهیختگـان عـرب بعـد از جنـگ يبود که بسیار يهمین تأثیر پذیر يدر راستال و انقالب یجهان ن و فرهنگ آن شدند. 1919او م. با گرایش به غرب، شیفتۀ تمد

جدیـد را در اصـول، ی، نهضت ادب»هالل یغنیم«بود که یتا جائ ياین تأثیر پذیربـا یکـه ارتبـاط مسـتقیم یمـادام يوابسته به غرب دانسته، عقیده دارد هیچ ناقد

ات غرب نداشته باشد، 23: 1983(غنیمی هالل، تواند اثرگذار باشد. نمی ادبی ( ل فرصتی براي مصر پیش آمد تـا بتوانـد هـاي در جنبـه پس از جنگ جهانی او

در ایـن «مختلف سیاسی، اقتصادي، نظامی و فرهنگی با اروپا ارتبـاط برقـرار کنـد. ن غـرب جـز دوره شماري از تحصیلکرده هاي مصري از اینکه هموطنانشان از تمـد

ي آن چیزي نمی ت ناراحـت بودنـد. اوضـاع ادبـی جلوه و مظهر ماددانستند، به شدساعدي برخوردار نبود و نظام سیاسـی نابسـامان، مصر نیز در آن زمان از وضعیت م

آن دیار را در خدمت منافع خویش گرفتـه بـود و شـاعران را بـه همسـو بـودن بـا هاي دربار برانگیخت. شاعران نیـز در اسـلوب شـعر بـه تقلیـد از پیشـینیان خواسته

ـات شـاعران نقـد لغـوي پرداختند. در طول قرن نوزدهم و اوائل قـرن بیسـتم، ادبیشد؛ نقدي خشک و بی روح که بر اساس موازین لغوي و علوم وابسته بـه آن از می

) بـه گفتـۀ 95 :1980ضـیف، » (قبیل صرف و نحو و عروض و بالغت استوار بـود. اخیر ناشـناخته هاي نقد در مصر پیش از آشنایی با غرب در دوره«، »عزالدین امین«

ـ یبود و تا آن زمان نقد ادب )16 :2003(امـین، ».بـود يولغـ ينقـد یبـه طـور کلات عرب« ات جاهل یناقدان این دوره، ادبی ـ یرا به عنوان الگـوئ یقدیم بویژه ادبی یب

شعر يشاعران قرار دادند. شاعران نیز از ساختار عمود يفرا رو يبدیل و قابل پیروهمچـون یفراتر نرفتند و محور شـعر سـرائ ی، اوزان و قوافيقدیم در اغراض شعر

قـدیم بـا همـان یاسـلوب بالغـ یر اساس استقالل ابیات بود. به طور کلگذشته ب

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 155 »عبدالر

) 30همان: » ( ، تنها اسلوب برگزیده بود.يو معنو یلفظهاي یویژگمردم مصر که پس از حملۀ فرانسه به این کشور و ارتبـاط بـا یدر چنین موقعیت

ن غرب آشنا شده بودند و به پیرویاروپائ يکشورها از غرب اقـدام ي، با مظاهر تمددر مصـر نمودنـد، یو نظـام یو دیگـر مراکـز علمـ ها به تأسیس مدارس، چاپخانه

آنان اقـدام «با اروپا دارند. ينیاز به رابطه بیشتر یاحساس کردند که از نظر فرهنگات غرب بویژه از طریق ترجمۀ آثار شکسپیر، شل ویکتور یبه انتشار و گسترش ادبی ،

بـه برکـت ایـن ول فرانس، گوته و آلفـرد دو موسـه، نمودنـد. هوگو، المارتین، آناتات عرب ؛ ی(الخفـاج ». جدیـد ظهـور نمـود یعوامل بود که رویکرد رمانتیک در ادبی

ـ ینقد ادب) « 40: 1995 و بـویژه نقـد یجدید نیز در نتیجۀ ایـن امـر بـه نقـد غربان، یــمن یــ) در ا121 :2003(امــین، »گــرایش پیــدا کــرد. يو فرانســو یانگلیســ

يوآنهـا یدر خـالل د » الـدیوان « ينقـد یمدرسۀ ادب انگذاریبن يعبدالرحمن شکراز میـراث يکه بر آنها نگاشت، ضـمن اثرپـذیر ییهفتگانه خود بویژه در مقدمه ها

ارائـه کـرد اي هتاز يکرد نقدی، روییجدید اروپا یبه نقد ادب یو با نگاه یقدیم عرب شد. یبدر ادب عر ينقد یکه سرآغاز نهضت

که در خصوص این ادیب بزرگ نوشته شـده اسـت، یو مقاالتها در میان کتاب یو برخـ انـد از آنان به طور ویژه به خود شاعر اختصاص یافتـه یباید گفت که برخ

از اعضـاء ایـن یدیوان و به عنوان یک يمکتب نقد یدیگر شاعر را در ضمن بررساز مهمتـرین ادبـا و اند. قرار داده یمورد تحلیل و بررس يو شعر يمکتب جدید نقد

توان بـه افـراد می خلق کردند، يو شعر و نقد او آثار يکه دربارة شکر ینویسندگانالنقـد و النقـاد « یمعـروف خـود یعنـ يزیر اشاره کرد: محمد مندور در کتاب نقـد

کـه يمکتـب جدیـد هـاي یو نیز ویژگ يشکر ي، به بیان دیدگاه نقد»المعاصرونهمچنین در ایـن کتـاب يدیگر دوستانش بنیانگذار آن بودند، پرداخت. و و يشکر

ينقـد هـاي ياز مهمترین و بارزترین نوآور یدر شعر که یک یدربارة گرایش وجدانضـیف در ی، سخن گفته اسـت. شـوق ياست و نیز عناصر شعر از نظر شکر يشکرکـه در خـالل »دراسۀ التشاؤم فی شعر عبدالرحمن شـکري «با عنوان اي همقال

را ينوشت، اصرار دارد که شکر »دراسۀ األدب العربی المعاصر فی مصر« کتاب

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 156 »عبدالر

فی کند و برا يبه عنوان شاعر اثبات این ادعـا، شـواهد متعـددي را از يبدبین معرصف کردن شاعر می کند. به نظر می ذکر يدیوان شکر اس يرسد مت که بسیار حس

ر از شرا آراء ی، گـاه یو شخصـ یو اجتماع ییط مختلف سیاسو زود رنج بود و متأثاز تمرد و عصیان علیه شـرایط حـاکم بـر جامعـه یکرد که نشان می را بیان یخاص

شـاید بتـوان دور از انصـاف باشـد. یداشت، به عنوان یک شاعر بسیار بدبین، کمـ ئـه را ارا یو شعر او مطالب يدربارة شکر یکه به طور اختصاص یگفت از میان منابع

اح عبدالمحسن الشطی در کتاب کرده »عبدالرحمن شکري ناقدا و شاعرا«اند، عبدالفتل ترین مطالب را دربارة شکري عرضه کـرده اسـت. شـطی در ایـن بهترین و مفصکتاب در یک مقدمه و شش فصل به شکلی دقیق بـه ترتیـب بـه بررسـی دواویـن

شعري شکري پرداخته است.شکري و دیدگاه شکري دربارة شعر و نیز اغراض يبـود کـه خـود شـکر یو مقـاالت ها ناگفته نماند تمام این آثار عالوه بر کتاب

آنها هـم خـواهیم پرداخـت. یاش نوشت که ما به بررس يدربارة شعر و مکتب نقدو در ضـمن االعترافات و الثمراتهاي که در خالل کتاب یدر خالل مقاالت يشکر

يدر طول سالیان متمـاد و المقتطف الرسالۀ چون یجالتمقاالت متعددي که در مخود را به مخاطبانش شناسانده است. ما در ایـن جسـتار در اي همنتشر نمود، تا انداز

مفصلتر و کـاملتر عرضـه داشـته و بـه اي هرا به گون يشکر يآنیم نظرات نقد یپ بپردازیم.ها ن ایدهیبه ا يو يبندیزان پایم یبررس

او يو آراء نقد يشکر شعر یبررس کـه يمصـر يم، از پـدر و مـادر 1886در دوازدهم اکتبر سـال يعبدالرحمن شکر

ـد شـد. و مـی نسبشان به مغرب در شمال آفریقـا بـر اي هدر خـانواد يگشـت، متولـ و بافرهنگ رشد کرد و به دلیل ارتبـاط پـدرش بـا سـران یمذهب ،یانقـالب عربـۀ شـکر اش از همان آغاز با درد و ر یزندگ ينج همراه بود. این امر بعدها در روحی

آن هـاي و ذخیـره ینهاد. او در کتابخانۀ پدر با میراث ادب عرب يبرجا يتأثیر زیاددر بـارور شـدن یکـه تـأثیر شـگرف يرا حفظ کـرد. امـر يآشنا شد و اشعار بسیار

اخت و پرد یمعلمان به مطالعۀ ادب عرب یدر مدرسۀ عال ياو داشت. و یاستعداد ادب

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 157 »عبدالر

ـات انگلیسـ یشیخ حسین المرصفاثر » الذخیرة الذهبیۀ« از طریق کتاب ی، با ادبی معلمان فارغ التحصیل نشده بود که دیـوان اولـش را یآشنا شد. هنوز از مدرسه عال

هـاي م، منتشر نمود. در ادامه، در فاصلۀ سال1909در سال » ضوء الفجر«با عنوان آللـئ األفکـار، أناشـید ،یگر خـود را بـا عنـاوین م، شش دیوان د1919م، تا 1909

منتشر کرد. دیـوان هشـتم او الصبا، زهر الربیع، الخطرات، األفنان و أزهار الخریف،م، بود، دو سال پس از 1968م تا 1921هاي در خالل سال ينیز که شامل اشعار و

ط یک در ي) شـکر 18: 1974از شـاگردانش بـه چـاپ رسـانید. (داود، یمرگش توسات عرب د، دربارة ادبیاظهارنظر کرد. یو دین یو مسائل اجتماع یخالل مقاالت متعد

ــته ــاالت و نوش ــن مق ــوع ای ــاي مجم ــرگ و ه ــس از م ــا ياو پ ــد ب در دو جلچاپ شـد. او بـا نقـد خـود » يالمؤلفات النثریۀ الکاملۀ لعبدالرحمن شکر«عنوان

تا آن زمـان در اوج بـود، بـه کالسیک (مدرسۀ اإلحیاء) را که یتوانست مدرسۀ ادباز شـعر یقرار دهد و تصـویر واقعـ یمورد تحلیل و بررساي هشکل دقیق و منصفان

خلیـل مطـران یکالسیک در برابر دیدگان خواننده قرار دهد که شاید تا آن روز حتماهیت شـعر و طبیعـت يبنیانگذار مکتب رومانتیک هم قادر به ارائه آن نبود. شکر

مکتـب رمانتیـک مـورد یو بر اساس مبـان یواقع یفه شاعر را به شکلخیال و وظی یبزرگ عـرب را در مقـاالت يشعرا يهنر یقرار داد. عالوه بر این، او ویژگ یبررس

کرد. یبررساي هبه صورت مقایس یجداگانه و گاه

يشعر شکرل قرن بیستم نگذشته بود که نسل جدید ت متأ يهنوز نیمه اور از از ادبا که به شد ث

ات انگلستان و دیگـر کشـورها ـ يادبی نتیجـه ایـن «بودنـد، ظهـور کردنـد. یغرب یروحـ ینهضت جدید، دامنه شـعر خـود را بـه زنـدگ ياین بود که شعرا ياثرپذیر

یگسترانند، بلکـه شـعر را بـه زنـدگ ی نمیخود و حیات موجود در عالم هست یروانو عواطـف و یانسـان یز زنـدگ معطوف داشته، در آن کمتر سـخن ا ها انسان يعاد

و ظاهر و باطن آن به میان آوردند. این گونـه بـود کـه مفهـوم شـعر نـزد ها انگیزهبا مفهوم شعر نزد نسل قبل از – یو عقاد و مازن ينسل شکر –این نسل يشعرا

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 158 »عبدالر

بر آن بودند که شـعر يمتفاوت بود. نسل شکر –و مکتب إحیاء ینسل شوق –آن و عام آن و نیز یانسان يخاص آن ، بلکه به معنا ي، نه به معنابیانگر درون انسان

است و نیز تصویر گر طبیعت و حقـائق و یهر آنچه از خیر و شر و درد و لذت درونبـود یو مدرسه او تصویرگر عواطف انسان ياسرار نهفته آن باشد. شعر از نظر شکرشـود کـه ي میزبان شاعر جارجاودانه بر یو نفس شاعر ماالمال از آن بوده و لحن

)58: 1971(ضیف ، »نمایانگر ارتباط او با جهان و عالم اطراف اوست. ، ی، ابـن رومـ يبا مطالعۀ شعر ابونواس، ابوتمام، بحتـر یاز دوران جوان يشکر تـر در دوران پـیش ي، متنبی، شریف، مهیار و ابن فارض و نیـز اشـعار شـعرا يمعر

اس و یو اسالم یجاهل ـات قـدیم ،الحماسـۀ و دیـوان األغـانی در کتاب یعب از ادبی یشـعر محمـود سـام یاو همچنین بـه بررسـ «در زیباترین نوع آن آگاه شد. یعرب

الع عمیقی، رهبر مکتب احیاء، پرداخت و نيالبارود ات اروپای یز اط و بـویژه یاز ادبیات انگلیس پیدا کرد. و معلمـان بـه یدر مدرسـه عـال يآمـوز از زمان دانـش يادبیاي هتاز يها پرداخت و نمونه الذخیرة الذهبیۀمعروف به یمطالعۀ گلچین شعر انگلیس

ات عرب يکه در کل با آنچه و یانگلیس یاز شعر غنائ شـناخت متفـاوت ی میاز ادبی یشاهد مناسب ي) از این رو شعر شکر131-130(همان: »زده کرد. بود، او را شگفت

ر م اي هعـالوه بـر ایـن ، از ذوق ویـژ ياست. و یو انگلیس يصراز برخورد دو تفکبرد؛ چـرا کـه نمی برخوردار است. او دیگر از شعر کالسیک عرب و بویژه مدح لذت

ر از غزل وجـدان یانگلیس یشعر وجدان و بـویژه یرا خوانده، نیز فکر و وجدانش متأثه الحماسـۀ دیوانو یاألغانکتاب ـر عـز و یشـریف رضـ و و دیـوان مجنـون و کثی

کـرد. از ایـن رو یعاطفبار يرا دارا ياینها شعر شکر یبود. تمام مهیارشاگردش او خواسـته یاز مدح بیـابیم. گـوی یرا تماما خال ينباید تعجب کرد اگر دیوان شکر

و حـافظ ینهضت پیش از خود امثـال شـوق ياز شعر مدح، از شعرا يخود را با دور ابراهیم جدا کند.

از نظـر او «دارد: یمتعـال یهنگام سخن گفتن از خود و یا شعرش، بیان يشکر شاعر بزرگ یا کوچک وجود ندارد، اینجا سخن از شاعر و غیر شـاعر اسـت. چنـین

چون اوسـت. ایـن یو رهبران رمانتیک نوگرای ي، انعکاس احساس شکریبین بزرگ

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 159 »عبدالر

ه از میـراث قـدیم و ماند يمیان فرهنگ و اندیشۀ برجا ياز آن بود که و یامر ناشدستاورد جدید جمع کردند. او در اندیشۀ خود، به واسـطۀ آنچـه عمیقـا از فرهنـگ

میـراث ایـن ) « 90: 1989(بـدر، » برپا کـرد. ها از ارزش یگرفته بود، دنیای یاروپایملموس در آثـار ي، مخاطبان خاص خود را داشت و حضورياندیشه و رویکرد شعر

شاعر و ناقـد و یـا دیگـر دوسـتانش يتوان شعر شکر می نجاای بعد دارد. در يشعرارا از این نظر که شعر هر کدام از آنها نسـبت بـه نقدشـان از اهمیـت یعقاد و مازن

م) 1824-1771( ی، شـاعر و ناقـد انگلیسـ کـالریچ برخوردار است، با شـعر يکمتر ) 45 -42: 1981(وادي ، » مقایسه کرد.

فيعلیرغم اینکه شعر شکر ـه یاق، ات ا مـورد توج تازه در شعر معاصر مصر بود، امنهضت، بین شـعر ينتوانست مثل شعرا يچرا که شکر« عموم مردم قرار نگرفت.

در این ين وجود، او از امتیاز رهبریجدید خود و ساختار قدیم ارتباط برقرار کند. با ایـد قـدیم خـارج را از دائره تقل یجدید برخوردار بود. چون که شعر عرب ینهضت ادب

ـل یتر و وسیع تر از عواطف عام انسـان گستردهاي هکرد و موجب شد در عرص و تأم) ایـن ادعـا را 136-135: 1971(ضـیف، » قـرار گیـرد. يو حیات بشـر یدر هست آللئ األفکـار يو شعر او در مقدمۀ جزء دوم دیوان شکر يدربارة شکر عقادسخن

از خواننـدگان بـه ینزد برخـ يفهم شعر شکر یختس«کند. به نظر عقاد: می تأیید را بشنوند. آنـان از شـاعر اند اشعار شناخته شده گردد که آنان عادت کرده یاین برم

یاست که از کسـ يآنان عاطفه شناخته شده خلق کند و این چیز يخواهند برا می ) 104: ي(عقاد؛ مقدمه دیوان دوم شکر» نباید درخواست کرد. يچون شکر

ل شکر یبرخ داننـد کـه شـاید مـی کوچـک وکـم مایـه یرا دیوان يدیوان اوخواننده به آن تمایل پیدا نکند. اسلوب شاعر در این دیوان به نثـر نزدیـک اسـت و

کنـد، علیـرغم مـی پیدا یهوشمندانه بر آن حاکم است و گاه حالت تصنعاي هاندیشدهد به خواننـده نمی کرده و اجازههایش او را دنبال یدل نگران«یابد یاینکه او درم

بــه ی) برخــ16م : 1974داود، » (نزدیــک شــود و یــا عــواطفش را تحریــک کنــد. ياز لحاظ مضمون و اسلوب، در شعر شکر یو ابن رومها واضح رمانتیک ياثرگذارسـایه يبر شـعر شـکر یمضمون رمانتیک« که معتقدند يا کنند. به گونه می اشاره

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 160 »عبدالر

یدردناك و شوق به دیدن آنها و همزیست يها او ترجمان نغمهانداخته است و شعر اش بـه آرمـان یپریشـان و طمـع همیشـگ هـاي با اوهام و خیاالت شاعر و خواب

افراد جامعـه اسـت. شـاعر یو روش زندگها و هجو جامعه و ساختار و سنت یزندگبـودن یطوالن ینزدیک به این روش یعن یبیان خود را از سبک يها اسلوب و شیوه

دور نگهداشتن آن از دسترس اندیشه مخاطـب و زایـش ياشعار و تالش برا یبرخیـابیم، یچون متنبی م یاز تمرکز و تراکم که نزد شاعر بزرگ يو دور یاز معن یمعن

ياسـت و وحـدت سـاختار یطـوالن یگاه يکند. از این رو اشعار شکر می انتخابـ يکه شکراست یدهد. این در حال می خود را از دست ـه پردازان یاز نخستین نظری

شعر و ضرورت آن در شـعر جدیـد پرداخـت و خبـر از ياست که به وحدت ساختار )10-8(همان : يشعرا »ساختار قدیم شعر داد. ينابود

و مکتب دیوان يشکر يآراء نقدمکتـب رمانتیـک غـرب در هاي که تحت تأثیر ایده يدر عصر نهضت، اولین شاعر

زد، ي، به شیوة شاعران رمانتیک فرانسه دسـت بـه نـوآور یعرب یسرائ ساختار شعر یاروپـائ هـاي چند از شاعران مصر که بـا زبـان یبود. بعد از او تن» خلیل مطران«

آنـان يآثـار نقـد یو بررس یشاعران انگلیسهاي داشتند، به مطالعۀ سروده یآشنائو ابـراهیم عبـدالقادر ين شکرعبدالرحمتوان به می پرداختند. از جمله این شاعران

در آن ياشاره کرد. بر ایـن اسـاس، دو مدرسـۀ نقـد و عباس محمود العقاد یالمازنتـوان می آن يکه از اعضا يفرانسو يمدرسۀ نقد یزمان در مصر شکل گرفت: یک

يرا نام برد و دیگـر خلیل مطرانو از شاعران آن محمد حسین هیکل، طه حسینآن بودنـد. ياز اعضـا يو ابو شـاد ی، مازنيعقاد، شکرکه یانگلیس يمدرسۀ نقد

و عقاد با داشتن گرایش مشـترك و افکـار جدیـد در ی، مازني: شکریاین شاعران یعن«م. گردهم جمع شدند و اولـین حرکـت 1913اولین بار در سال يادبیات و شعر و نقد برا

آنان بـه )50: 1995،ی(الخفاج» پا گرفت. یو تصنع يآنان در مبارزه با شعر تقلید ينقداحساس و افتاد و نه می با خواندنش به تپش ینه قلب«پرداختند که يمبارزه با شعر

آمد؛ نه از اصالت قدیم برخوردار بود و نه با روح زمان و یبه جوشش درماي هعاطف

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 161 »عبدالر

بود که تقلید و صـنعت یداشت؛ بلکه تنها کلمات و الفاظ یافکار جدید روز همخوان )218: 1986، ي(العشماو »نگذاشته بود. یبیش از آن باق ي، ظاهريردازپ

خود را در مخالفت با مکتب محافظه کـار کالسـیک و يآنان اولین حرکت نقد )55: 1997شروع کردند. (المندور،» و حافظ ابراهیم یاحمد شوق«شاعران نامدار آن

در ينوشتن مقـاالت انتقـاد مکتب دیوان با ي، اعضاالدیوانپیش از نگارش کتاب ا در سال می مجالت مصر به طور پراکنده به بیان نظر خویش م، 1921پرداختند. ام

ط عقاد و مازن آنان با مکتـب کالسـیک وارد ی، مبارزه علنیبا انتشار این کتاب توس یبه نقـد مصـطف یو مازن یشد. در این کتاب عقاد به نقد احمد شوقاي همرحله تاز

(بت صنم األالعیباز این کتاب با عنوان یدر بخش یمازنپرداخت. یلوطمنف یلطف، یاختصـاص پرداخـت. (العقـاد و المـازن يشکر یبازیچه ها) به نقد استاد خود یعن

1986 :587 ( رمانتیـک يمثل هازلت و با مهمترین شعرا یآن دو را با ناقدان انگلیس يشکر

و یو دیگـر شـعرا امثـال وردزورث و شـل الـذخیرة الذهبیـۀ و بویژه شعراء یانگلیسو با الدیواندر کتاب يبه شکر یعلیرغم هجوم تند مازن گیتس و بایرون آشنا کرد.

ا خیل يتند يها وجود تهمت ه این شاعر بزرگ بود، ام از ایـن یزود مازن یکه متوجدر تمام دوران نهضت يشکر يحکم به برتر یگشت، حتی عقاد و مازن نظراتش بر

و بر آن دو به شکل ویژه دادند. یبادو هـا سخن گفتن پیرامون آراء و اهـداف مکتـب دیـوان بـدون تردیـد دیـدگاه

ات پایه گذاران این مکتب را مشـترك آنـان هاي طلبد تا از این طریق ایده می نظریرا استخراج نموده، تحت عنوان آراء و اهداف مکتب دیوان از آنها یـاد شـود. از دیـد

ـ یعر باید دستاورد تجربه شخصآنها ش یو مستقیم باشد نه حاصل تقلید صـرف و بگرفـت و یآراء و اهـداف مکتـب دیـوان جوانـب مختلـف شـعر را در برمـ «هدف.

گوناگون خواستار تحولی تازه در نظام شعر بودند. این يشاعران این مکتب از زوایال مفهوم حقیقـ و یانـب عـاطف ، لفـظ و اسـلوب، ج یشـعر، مضـمون و معنـ یتحو

گرفـت. بـا وجـود یشـعر را در برمـ ي، وزن و قافیه و باالخره ساختار هنریوجدانل بیشـتر معنـ ا ایـن تحـو ل قرار دادند، ام و یاینکه آنان کل شعر را در معرض تحو

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 162 »عبدالر

) 162: 2000(العشماوي، »مضمون شعر را در بر گرفت.ردن مفهـوم شـعر به روشـن کـ يقبل از هر چیز دیوان يشاعران مکتب نقد

تبیین نگـردد، یشعر به خوب یو ارزش واقع یپرداختند و معتقد بودند تا مفهوم حقیقاز نظر آنان شـعر «کند. نمی دیگر جوانب و مقاصد آن در مسیر صحیح خود حرکت

ـات یو زبـان یلفظـ یبرخوردار است، نه ارزش یانسان یقبل از هر چیز از ارزش ادبی .». بـه تصـویر کشـد یو احساسات را با صـدق و راسـت آن است که وجدان یحقیق

و یساختگ یشعر آن نیست که در قالب عبارات یمفهوم حقیق) « 232 :2003(امین،زیبـا يبه مدح و هجا و فخر و غزل اختصاص یابد، بلکه شعر تعبیـر یلفظاي هآرای

نهآن همان احساس و تعبیـر صـادقا یاز احساس صادقانه شاعر است و اولین ویژگآنست که با بیـان زیبـا و روشـن، پـرده از درون يباشد. شعر نیکو از نظر شکر می

از نظـر را به وضوح نمایان سازد. يشاعر بردارد، احساسات و عواطف و شخصیت وـت شـعر ، وظیفۀ شاعر درك این يو نکته است که او براي یک روستا و یا یـک ام

گویـد و مخاطـب آن هـا شـعر مـی سلگوید، بلکه او براي همه مردم در همه ن نمی ) 202(همان: »است. نفس و درون انسان

او بـه صـورت مکتـوب در يمعتقدند اگـر آراء نقـد يدوستان و معاصران شکرمعتقدند ینهاد. برخ ي مینسبت به شعرش از خود به جا يآمد، میراث بزرگ تر میبـا نقـد ياست. شکر از شعر او بسیار زیباتر و باارزش تر يشکر يمیراث نقد«که

مکتب کالسیک را فرو ریزد و ماهیت شعر و طبیعـت خیـال یخود توانست کاخ ادبـه و هوشـمندانه نسـبت بـه ذات یرا بـا نگـاه يو وظیفۀ شاعر و عرصۀ مورد توج

)45: 1981(وادي ، »رمانتیک، توصیف کند.بـه يو یآید که اشکال اساسـ یچنین برم يشکر ينقدهاي نوشته یاز بررس

ـت عقـل و الگـو قـرار دادن اصـول و قواعـد مکتب کالسیک این بود که با حاکمیپیشینیان از قلمرو عاطفه و خیال در شـعر کاسـته، شـاعر را در چـارچوب فلسـفه و

، تنها به تقلیـد يابداع و نوآور ي، شاعر به جایسازد. در چنین حال می منطق محدودنـاگزیر شخصـیت و احساسـات و عواطـف پـردازد. می گذشتگان یآثار ادب يو پیرو

کنـد. مـی خویش را رها کرده، تنها به موضوعات خارج از ذات و نفس خویش فکـر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 163 »عبدالر

این است که شاعر در این گرایش جدید با تکیه بر عاطفه و خیال در يسخن شکرـه يکنار عقل، عالوه بر اهتمام به جانب معنو کالم و پرداختن به مضـمون، از توج

گفـت چـرا می ماند. او با دعوت به مکتب جدید در واقع نمی نیز غافل به ظاهر شعر، شاعر معاصر را به خود مشغول سـاخته، او را از یالتین _ ییونانهاي آداب و ارزش

ـ یبازداشته است؟ در حال يابداع و آفرینش هنر ، شـاعر معاصـر را بـه یکه فرهنـگ عربرا به بند کشـیده، يو یو ملکات ذوقکرد که استعدادها می دعوت یزدودن قیود و اصول

کند. مذهب رمانتیک، انسـان می مانده از قدیم يکهن برجاهاي او را تابع آداب و ارزشـاس داشـته و در اثـر یروح یدانست و معتقد بود آدم ها می را سرچشمۀ همۀ ارزش حس

پذیرد. می ، از طبیعت و محیط اطراف اثریکوچک ترین تحریک

يکرنقد شهاي یویژگ ی، مقدمۀ نسبتا طوالنياین دیدگاه نقد يهنرهاي یبهترین منبع درخصوص ویژگ

»فـی الشـعر و مذاهبـه «بخش پنجم دیوانش با عنـوان يبرا ياي است که شکر چنین آمده است: ياین مکتب نقد يهنرهاي ینوشت. در آن مقدمه ویژگ

ـ -1« ينکـه بـه هـر چیـز زیـاد بـه ای یشاعر به دلیل داشتن رغبت و تمایـل عقلعقل و احساس هر يشود. از نظر شکر می بیندیشد و آن را احساس کند، متمایز

شاعر دخالت دارند. یدو با هم در تکوین شخصیت ادبمختلـف هـاي است که شاعر در خصوص توصیف جنبـه يخیال، تمام آن چیز -2

د و تضـا يو اندیشه و موضـوعات شـعر یو شرح عواطف و حاالت درون یزندگ پروراند. یها در ذهن خود م میان آن

خـود يپندارنـد، بـه خـود یارزش مـ تشبیه، آن گونه که شاعران کوچک و کم -3شرح عاطفه یا توضیح یک حالـت خـاص و یـا بیـان يمطلوب نیست، بلکه برا

رود. می کار یک حقیقت بهت برترین شعر، آن است کـه از تشـبیهات بعیـد و غیـر قابـل قبـول و اشـتباها -4

به دور باشد. یمنطقو توصیف حرکـات یآن است که در تحلیل عواطف انسان يشعر یبهترین معان -5

یآن، مورد استفاده قرار گیرند. آن گونه که پزشک، جسم را مورد تحلیل و بررس

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 164 »عبدالر

دهد. می قراراحساس و شعور کند و باعـث شـود عواطـف ياست که شما را دارا يشعر چیز -6

ای یالیخود را در حد وا از خیـاالت ییا خیال یمنطق یاحساس کنید، نه آنکه معم و توهمات سنت گرایان باشد.

شود. می شاعر نابغه از استخراج و کشف رابطۀ آشکار میان اشیاء غافلگیر یگاه -7 ها عاجزند. اذهان عامۀ مردم نیز از درك این رابطه

ـ آن و موضوع شعر يارزش بیت در ارتباط میان معنا -8 یاست. چرا که بیـت، جزئتکمیل کننده است و شایسته نیست یک بیت، نـادر و خـارج از جایگـاه خـود در

سته است به شعر به عنوان یک واحد یشعر و به دور از موضوع کلی آن باشد. شال شاعر یکامل بنگریم نه به این دید که شعر ابیات که يمستقل از هم است. مث

ه اشکند می به وحدت شعر توج يتصـویر ياست که به هریک از اجزا ی، مثل نقه یکسان یکه م ـاش بایـد میـان نـور و ی میکشد، توج نماید و همـانطور کـه نقایجاد کند، شاعر نیـز بایـد اي هویژ یو هماهنگ یدر تصویر خود آمیختگ یتاریک

طلبد، تمایز قائل شود. می موضوع شعر و میان آنچه موضوعهاي میان جنبه، چه غریب و ناآشـنا و چـه شـناخته شـده را یتواند هر اسلوب صحیح می رشاع -9

اسـت يرا انتخاب کند. وظیفه شاعر مبتد يبرگزیند و نباید تنها اسالیب محدودمتانت باشد و میان متانت و غرابت اشتباه نکند. مبادا کـه غرابـت او را یکه در پ

از متانت دور کند.ه نمائید:به عنوان مثال به این بیت متنب ی توج

لما عرفت اللیالی قبل ما صنعت بنا دنی بها ع فلما دهتنی لم تز)257: 2(المتنبی ،ج

روزگار را پیش از آنکه بر طبق میل خود ما را شکل دهد، شناختم و آنگاه - که بالیش دامن مرا گرفت، شناختم از آن بیشتر نشد.

، از الفاظ غریب و پـر طمطـراق یرغم متانت و فخامت و زیبایاین بیت، علی است. یخال

ات و زبان عرب -10 هـاي فاسد شد که جهل در قرن اخیر بـر سـرزمین یزمان یادبی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 165 »عبدالر

ات و دیگر علوم از نشانه یعرب الع شاعر از مسائل روز ادبی هاي حاکم گشت. اطبه طور کامل بیان کند خود را یآنکه نبوغ درون يپیشرفت است. یک شاعر برا

العات جدید تقویت کند و درون را يو چیز پنهان نماند، باید دائما ذهنش را با اطع ایجاد نماید و داشتن حـرص و ولـع در العاتش تنو با آن تحریک کند و در اط

ر از ویژگ )411-399م : 2000، ي(شکر» شاعر نابغه است.هاي یاحساس و تفکحمن شکر یاز اصول یها برخ این جدیـدش يدر مکتب شعر ياست که عبدالر

ا هنگام می به آن فرا ه و پایبند یخواند. ام خود شاعر به این اصـول يکه میزان توجنگران و بسیار یذات يیابیم که شکر یدهیم، درم می قرار یرا در شعرش مورد بررس

ـ یشکاك و مضطرب دارد و شعر چنین شخصیت و عـدم یثبـات یبه ناچـار دچـار بشـود و مـی دیگر نثر گونه یشود و گاه می بسیار با ارزش یشود. گاه ی مییکنواخت

ـ يو لغو یزبان یپیچیدگ يپربار و گاه دارا ینیز شعر او گاه رغـم ایـن، یاست. علحمن شکریبا صحیح پایبند بـوده اسـت. او در یبه اصل يد اعتراف کنیم خود عبدالر

جایگـاه «گوید: می در خصوص این اصل) الرمزیۀ نقد الطریقۀ( با عنوان اي همقال از جایگاه و شأن زیباترین شعر اوست. روزگار بیشتر مسائل را این چنین یشاعر ناش

)1196: 1932(أپولو، »کند. می را محوها يستاید و بد می راها یسنجد، نیک می

يعناصر شعر از نظر شکراز نظر «عاطفه و احساس شاعر است. بر اساس دیدگاه مکتب رمانتیک، شعر بیانگر

در هنـر بـا ی. طبیعتا تجربۀ عاطفيقو یاست از عواطفاي هوردزورث، شعر بیان تاز از شـاعر »کروچـه «متفـاوت اسـت. از ایـن روسـت کـه یدر زندگ یتجربۀ عاطف

ل تبدیل کند تـا بتـوان آن را یخواهد هنگام ورود در عمل ادب می احساس را به تأماس، » بیان کرد. 28: 1955(عب (

ـت شـعر و احساسـ کـه ذات را در هنـر یمکتب رمانتیک در مضمون، بـر اهمیرمانتیک، انقالب درون با هـدف بـاال «توان گفت: می کند، تأکید دارد. می منعکس

بردن شأن احساس یا عاطفه و نیز گرایش به اثبات این امر است که خیال شاعر از را يتر است. در خالل آن شـاعر چیـز ش از آن گستردهباالتر و درون یماشین يدنیا ) 36:همان» (بینند. نمی جدید يبیند که مردم در دنیا می

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 166 »عبدالر

عاطفهل در شعر را به احساس و عاطفـه داده و در مقالـۀ يشکر اإلحسـاس و ، جایگاه اوشاعر آن نیست که ذهـن قـوم خـود را بـا «گوید: می درخصوص اهمیت آن الحیاة

آنـان را از يهـا آن است که دل یو نظرات مهم پرکند، بلکه شاعر واقع تازه یمعاننماید، سرشـار کنـد؛ می که عاطفه آنان را تقویت يها و امیال جدید و با چیز رغبت

کۀ زندگ يچرا که احساس و عاطفه، نیرو اسـت یاست و ادیب بـزرگ کسـ یمحریـک از عواطـف هـر يباشد. شاعر آن است کـه بـرا ها جان يکه سخنانش کهربا

نیـز هـا و جانها قرار دهد، چرا که دلاي هو شخصیت ویژ ینفس یک روح و زندگ کند، این زنگار را می جز آنچه نفوس را تحریک يبندند و چیز می مانند اشیاء زنگار

)31: 1998، ي(شکر» زداید. نمی ین بیـان مفهوم عاطفه را چن العاطفۀ فی الشعر با عنوان يدر مقالۀ دیگر يو

کنـد ی مـی است که به تفهیم مردم بسنده نکرده، سـع یشاعر نخبه، کس«کند: میآنان را برخالف میلشان، مسخ نماید. بنابراین احساس خـود را بـا احسـاس آنهـا و

دارد یو آهنگـ ی، موسیقیزند. شعر احساس می عواطفش را با عواطفشان بهم پیوندیابنـد ایـن یخواهد رسید که مردم درم يروزشود. نمی که در دیگر انواع شعر یافت

عاطفه باشـد. ياست. حتی اگر ابواب شعر مختلف بودند، باید دارا یهمان شعر واقعتنها عواطف و احساسات شاعر متفاوت است. منظور مـن از شـعر عواطـف، چیـنش

، ي(شـکر » شـود، نیسـت. می و گریه يکلمات مرده در کنار هم که موجب دردمند، وظیفۀ شاعر آن است کـه در ذات خـود فـرو رود و در ي) از نظر شکر210: 2000

ـه او را بـر آن یدرون يها و انگیزه یتحریک عواطف قلب یپ خود باشد. همین نظریدوران يشـعرا «قدیم به دنبال عاطفۀ صادقانه باشد و بگویـد: یداشت در شعر عرب

تـري ساسـات صـادقانه بعـد از خـود اح يو صدر اسالم، در مقایسه با شـعرا یجاهلبود يداشتند و احساسات و عواطفشان قو یداشتند. به این دلیل آنان که روح بزرگ

اس یو یا ضعف و دیگر صفات يرو و گرفتار زیاده بعـد يها و دوره یکه در دوران عب (همان)» آفت جامعه شد، نشدند.

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 167 »عبدالر

خیال و وهمدر شـعر و ضـرورت همانطور که به مشخص کردن جایگاه عقل و عاطفـه يشکر

کند، به همان میزان بـه ایجـاد می تأکید یآمیختن این دو در هر شعر اصیل و مهم يکه به باور عقـاد، شـکر يتمایز میان خیال و وهم، حریص و مشتاق است. تمایز

ران بزرگ دنیـا قـرار طالیه دار آن است و در این زمینه حتی او در شمار ادبا و متفکـی گیرد؛ چرا که از می نظر عقاد خیال و وهم در آراء ناقدان در هم آمیخته است. حت

شـود. مـی به یک انـدازه مشـاهده یو غرب یبزرگ شرق ياین التباس در آثار شعرادرك يبـرا يا بـزرگ، وسـیله يواقعیت این است که خیـال از نظـر ادبـا و شـعرا

کـه ی. در حالبوده که حس مستقیم و یا منطق عقل از درك آن ناتوان است یحقائقهـدایت ياسـت کـه بـه جـا يوهم فرار از واقعیت و حقائق است و تلفیق تصاویر

این تفـاوت بـزرگ را ایـن يکند. شکر ي میکردن به حقائق، از کشف آن جلوگیرتخیل آن است که شـاعر ارتبـاط موجـود میـان اشـیاء و حقـائق را «کند: می گونه بیان

بیانگر حق باشد. توهم آن است که شاعر بـین ظاهر کند و شرطش این است که تخیل کوچک فریب این نـوع يارتباط برقرار کند. شعرا یوجود ندارد، نوع یدو چیز که ارتباط

مثل این بیت ابوالعالء:» بزرگ از آفت آن در امان نیستند. يخورند و شعرا می راج یو اهجم عل نح الدو لو أنه یج یص دبمخلبأس ن الهالك ول م

)54(المعري: باشد که با چنگـال يبسان شیر یحمله کن! اگر چه تاریک یبه گسترة تاریک -

آورد. می هجوم ينابود يهایش برام شده است ، وجـود خـارج که میان مشبه و مشبه یدر این بیت ارتباط یبه توه

ندارد. م پاست که به تفاوت آشکار میان ت یدر چنین ابیات ل و توه بریم. مثال ی میخی

شـود، می ظاهر یبدبخت یبگوید: نور امید در تاریک یخیال صحیح این است که کس : يمثل این سرودة بحتر

ضوئه أخلص يرکالکوکب الد جالد و انجل یهلک ف یحتی تأل)24: ي(البحتر

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 168 »عبدالر

را نـابود کـرد تـا اینکـه یتابید، تـاریک می بسان ستارة درخشان که خالصانه - خو گرفت و زدوده شد. یبا روشنائ یتاریک

:این تفسیر و توضیح حقیقت است؛ همینطور سخن شریف رضیهم یما للزمان رمی فزعزعتطایر القعب لما صکه الحجر قوم

)76(الشریف الرضی: ت که تیرش به قوم من اصـابت کـرد و آنهـا را پراکنـده زمانه را چه شده اس -

نمود، مانند پراکنده شدن سنگ آتش زنه به هنگام برخورد با تخته سنگ؟کنـد کـه می اجزاء ظرف شکسته تشبیه یقومش را به پراکندگ یشاعر پراکندگ

قوم اوست. یپراکندگ یاین خود توضیح تصویر حقیق

ذوق يدارا یغربـال خـاص خـود را دارد، یعنـ يهر ناقداگر میخائیل نعیمه معتقد است

برگرفته از ذات و نوع و مقدار فرهنگ خـود یو انسان يو هنر یمقیاس و معیار ادبحمن شکر کنـد، مـی در نقـد رد یکه ذوق را به عنوان وسیلۀ اساسـ ياست، عبدالر

خلتـف م يها غربال خاص خود را دارد و اینکه غربال یمنکر این است که هر انسانـ یممکن نیست در تقابل با هم باشند، بلکه برعکس معتقد اسـت ذوقـ وجـود یکل

در ذوقدربـارة يا در مقاله يتوانند به حدود آن ملتزم باشند. شکر می دارد که همهـ ها گوید: ذوق می به نقل از دیوید هیوم، ،الثمراتکتاب یدر اصول کلی یکسانند ول

در یهـا بـرخالف ایـن هسـتند. یعنـ و اندیشـه در مصادیق مختلف هسـتند. افکـار ات کلی متفاوتند ول آن پرداخته شـود، شـناخت و ینظری اگر به مسائل ریز و خاص

صها شود. ذوق می معرفت حاصل یهرچند که از هم دور باشند، تباینشان حد مشخدر دارد. مـثال اگـر دو نفـر یاز آن حد و مرز بگذرد، ذوق ناسالم یدارد که اگر کس

درسـت اسـت و یاختالف داشـته باشـند، یکـ يابن معتز بر بحتر يخصوص برترـ نمی اشتباه، اشتباه خطاکار را به حساب ذوق ناسالم او يدیگر اگـر در یگذارنـد، ول

او يتـوان بـرا مـی اصرار داشته باشند، تنهـا يابن فارض بر بحتر يخصوص برتر )180: 2،ج1998؛يشکر».(طلب مغفرت نمود

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 169 »عبدالر

يشعر از نظر شکرمفهوم کند: می جدیدش را در خالل بیت زیر اعالم يجوهره مکتب شعر يشکر

س إن الشعر وجدان أال یا طائر الفردو )276: 3، جي(شکر

است. ی! شعر همان وجدان و احساس درون یپرنده بهشت يهان ا -و در رأس آنهـا ه شـعراي پـس از شـاعران مکتـب احیـاء واقعیت این است ک ر از پستيشکر یگسترده ادب اروپـای يو فرهنگ شعر یزندگهاي يو بلند ی، متأث

ـات شـاعر ی، چنین دریافتند که وظیفۀ اصلیو بویژه ادب انگلیس شـعر، بیـان درونیدر عقـل یعر در نفس مثل جایگاه معـان جایگاه اقسام ش«آنان اعتقاد داشتند: . است

یدر عقـل نـدارد، بلکـه ایـن معـان يا جایگاه خاص و ویـژه یاست. هریک از معانکـه بخواهـد یکننـد. کسـ مـی را تولیـد يجدید یآمیزند و معان می مختلف در هم

از فکـر و اندیشـه اي هحـبس کنـد، بهـر يا هریک از عواطف را در قفس جداگانـه ) 189 :1997،(المندور». ندارد.

که يا رسد، عاطفه می عاطفه یپس از این که به این حقیقت بزرگ یعن يشکربـه نگـرش یتوان شعر نامید، اهمیتـ نمی جوهرة شعر است و بدون آن یک شعر را

شـاعر از یـک نظـر «گویـد: می که ممکن است شاعر در پیش گیرد نداده، یفلسلفپوشـیم و از تـن یهستند که م یهای سچون لبا یکند. آراء فلسلف ي نمیخاص پیرو

). همـان »(کنـد می است که بر تن يا بزرگتر از جامه یبس یآوریم. نفس آدم یدرمبـه شـعر مناسـبات کـه در آن زمـان در یمانند دوستان خود، عقاد و مـازن يشکر

از شـعرا بـا یبرخـ «گویـد: مـی مکتب کالسیک و احیاء رواج داشت، حمله کرده وهذیان گفته و به بیان شعر در خصـوص حـوادث روزانـه یاجتماع پرداختن به شعر

پردازند، اگـر یم يسوز ها و یا آتش مثل شروع پاییز یا ساخت مدرسه و یا حمله ملخگویند، او را چه شده است؟ آیـا ذهـنش می فراتر از این مسائل شعر بگوید، يشاعر

همان)»(اش تمام شده است؟ خشکیده و یا عاطفهمتعددي که در سه هاي ادداشتیهفتگانۀ خود و نیز در يها در دیوان يشکر یمنتشر کرد، سخن از نگـرش زیباشـناخت ،االعترافات و الصحائف و الثمراتکتاب

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 170 »عبدالر

ل و یا خوداندیش يواحد آورد. مـی است، به میان یبین و باطن یکه همان مکتب تأمالت فکر ینگرش يا کند. هر خـاطره یع مجم یو احساس گرم عاطف يکه میان تأم

گرم و ي گیرد، و عاطفه می است که از درون سرچشمه يا ویژه یرنگ عاطف يداراکـه یانجامـد. بـدبین مـی تنـد یو سرکشـ یغالبا به بدبین ينگران و سرکش شکر

فانه گاه چـه در ایـن دنیـا و چـه در ياز صالبت و عزم و اعتماد بـه پیـروز یمتأس بود. یته ياخرو يدنیا

گاه شعر و رسالت شاعریجاس آن، یبه دلیل شناخت درست شعر و پ يشکر ت و عظمـت و تقـدبردن به اهمی

برد و آن را برتر از آن دانست که در مجـالس خوانـده شـود. یبه رسالت این هنر پدر «گویـد: ي مـی تقدیم نکـرد. و ییک از اشعارش را به امیر یا بزرگ بنابراین هیچ ات زینت است، و روزگارم را در صید ک یآغاز گمان م ردم، ادیب زیور قوم خود و ادبی

ـ یم يسپر یالفاظ و ربایش اسالیب لفظ ا از این جایگـاه ب مقـدار خسـته یکردم، امدر آن نیست. از این رو بـه يشدم و گفتم: اگر کار ادب صید الفاظ باشد، دیگر خیر

آوردم و یقین کردم که شـاعر يآن و به روح و عواطف آن رو يها و اسلوب یزندگ، يشـکر »(کنـد مـی را بیـان یو عواطف درون یاست که اسالیب زندگ یهمان کس

ه به اینکه شعر نـزد شـکر ).13 :1998االعترافات، یـک ضـرورت اسـت و يبا توج ینیست، بنابراین شعر از نظر او بیانگر وجدان و عاطفه است. بیـان یزینت و سرگرم

ياسـت. شـکر یهمزمان عاطفه و فکر در درون آدم يگر کنندة تصویر که منعکس کند: می مفهوم شعر را این گونه بیان

ــ و ــا الش ـــانـــرآةلغــم عرإنم یۀــــ ــا الش ــ عرو إنم ـــویر و تذکـتص رةـ

ــبمــا خف اسـحســإ و إنمــا الشــعر تق

ــاة ــی الحی ــوء ه ــن س ــان فم و إحســۀتو م ــال ع ــ و خی ـــیر خـغ وانـــــه ــوب ل ــدار القل ـــحدث و کأق انـــ

)140: 2(شکري، ج است و در خود خوب و بد را با هـم یبه نام زندگ یشعر تنها آیینه زن زیباروی - دارد.

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 171 »عبدالر

شعر تنها چون تصویر و خاطره و لذت و خیال وفادار است. - تپند. می به خاطر آنها لچون تقدیر و روزگار است که د يشعر تنها احساس کردن چیز -

خواسته است بین مفهوم کالسیک شعر و مفهوم رمانتیک آن کـه يشکر یگویبودنـد، جمـع کنـد و شـعر را » وردزورث«مثـل یبزرگ انگلیس يپرچمدارش شعرا

کنندة صادقانه حوادث خیـر و شـر قرار دهد که منعکساي هو آیین یتصویرگر زندگ باشد. میو انتقـال » وار آینـه يتقلیـد «بر این اساس بود کـه شـعر نقد از زمان ارسطو «معتقد بودنـد کـه هنـر، جوشـش و یمدت طوالن يشاعر است. مردم براهاي دیده

، تنهـا هنـر یگفـت: امـر تشخیصـ مـی فوران عواطـف و احساسـات اسـت. گوتـه اسـت، و یـک يو اصیل و مستقل فرد یاست که حاصل احساس دروناي هصادقان

ن يده است چه از احساس یک بـدو چیز درست و زن و چـه از عاطفـه یـک متمـدـ یناش ه رمانتیک در شعر بیان شد، آن هم بـه گون اي هشود. از این جا بود که نظریفی کرده است: شعر فیضان ناخودآگاه و ف که البداهه عواطـف یوردزورث آن را معر

اس، »و احساسات است 24 :1955(عب.( خـود در ينثـر يها ید از شعر را نه تنها در نوشتهتوانست این فهم جد يشکر اش، بلکه در خالل اشعار و نظراتش راجع به شعر مـنعکس کنـد. ينقد يها کتاب و دروغ ياسـت کـه حیلـه گـر یشعر تصویر صـادقانه و خـاطره و لـذت و خیـال «

کـه انسـان یاست که دلها را در برابر حـوادث و مواضـع یشناسد. شعر احساس نمیکند هر چند کـه بیـان آن نـادر و می که به ذهنش خطور یکند و هر معان می اتخاذ

رسـد و آن را در مـی لرزاند. شاعر با بصیرت خـود بـه ایـن نتیجـه می استثناء باشد، ).120: 1999(شطی، »اختیار مخاطبان قرار دهد يمقدس و با جالل و جبروت است، و از اهمیت زیـاد « یرسالت شاعر در زندگ

ـا برخورد ار است. شاعر دیروز ندیم و همنشین پادشاهان و زیـور خانـه امـرا بـود. امز يها امروز فرستاده طبیعت است و طبیعت او را به نغمه کند تا بـا می دلنشین مجه

داده و به جلو حرکت دهـد و بـر نـور و نـار آن بیفزایـد. پـس یرا صیقلها آن جان: 2000، يشـکر »(اسـت یزنـدگ شاعر در گرو عظمت احساس او نسبت به یبزرگشاعر دل است. هم اوسـت کـه ياز دید شکر یشاعر حقیق«). از این رو 287-288

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 172 »عبدالر

کنـد و عواطـف عشـق و جمـال و می آن را توصیفهاي یعواطف درون و دگرگونجالل و ترس و امیـد و یـأس و رحمـت و کراهـت و کینـه و بخـل و بخشـش و

کشد. اوست کـه اسـالیب یبه تصویر مشجاعت و دیگر عواطف و احواالت درون را کـه عواطـف بـه آن يکه این عواطف در آن جریـان دارد و مظـاهر وجـود یزندگ

معتقد اسـت کـه ي). اگر شکر20: 1998، يشکر»(کند می وابسته است را توصیفل شاعر آن »تر از این دنیاست زیباتر و کامل يسفر به دنیا«شعر پس مسؤولیت او ،

غیرقابـل یبزداید و شـعر بـدون عاطفـه، بـدبخت ها يرا از بد یگخواهد بود که زند خواهد بود: یتحملآه ما أتعس المعایش امـلــــوال عــــ و األیالشــــعراء واطف

)271: 3،جي(شکر و روزگار، اگـر عاطفـه و احسـاس شـاعر در میـان یآه چه سخت است زندگ - نباشد.

که اعضاء و مظاهر وجـود را بـه یارتباط« همینطور وظیفۀ شاعر این است که )287 :4ج همان،»( دهد، را بیان کند می هم پیوند

)336: 3(همان ، ج یأتی بمبــتکـراتها و الکون آیۀ شاعر کند. می آن را بیانهاي ياست که نوآور يجهان نشانۀ شاعر -ر اسـت. و از نظر رمانتیکاین موارد از مفهوم شعر یدر تمام يشکر« ها متـأث

ر از آنها با وظیفه و مسئولیت شاعر در عـالم هسـت آشـنا شـد. شـاعر از نظـر یمتأثوردزورث آنگاه که یک آواز بخواند تمام انسانیت با او در آوازش شریکند. همـانطور

اسـت کـه در یعـاطف يها معرفت است. شعر همان نشانه یکه شعر از نظر او نوع ) 27: 2004(مبارك،» یبین می علم یپیشانبهتـرین «کنـد و از نظـر او می را رد يمبالغه و مغالطه در صنایع شعر يشکر

ی شـعر اسـت. آن گونـه کـه یمعیار زیباصداقت ، بلکه »شعر، دروغ ترین آن نیستاست که هنرمند با فکـر و عاطفـه و اي هها معتقدند، شعر برخاسته از تجرب رمانتیک

از یکند. از ایـن روسـت کـه او فسـاد ذوق برخـ ی مینش با آن زندگخیال و وجداذوق معاصران در خصـوص حکـم بـر «گوید: می معاصرانش را مورد نقد قرار داده و

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 173 »عبدالر

فایده است. آنگاه که تغـزل یکنند عبث و ب می که صادر یکه احکام یشعر تا جایشـم گـاو و مرواریـد و ها را از چ کنند، معشوقشان را از ماه و شاخه و چشمان آن می

:1دهند، از جمله سخن وأوأ دمشقی می انگور و نرگس قرارن نرجس و سقت فأمطرت لؤلؤا م ناب بالبردردا و عضت علی العو

از نرگس چشمانش مروارید اشک فرو بارید و گل سـرخ گونـه اش را آب داد - گونه را گزید. و با تگرگ دندان هایش سر انگشت عناب

نـدارد، یباشد اشـکال یخنداندن و سرگرم ياگر برا ياین نوع شعر از نظر شکرکند اشـکال می که عواطف نفس را شرح داده و آن را به تو منتقل یغزل يبرا یول

عبـارت يشعر یو ابهام به دور باشد. معان یدارد. او معتقد است شعر باید از پیچیدگ، ي(شـکر » شاعر. یو عاطف یتجارب و احواالت نفسان است از خاطرات و نظرات و

2000 :364- 367( ران «گوید: ی میدر ادامۀ نقدش از صاحبان ذوق کالسیک و سنت يشکر متـأخ

پردازنـد و یآنگاه که درصدد توصیف عشـق برآینـد، بیشـتر بـه توصـیف اشـک مـ هـا اشـک گـر بـا آن کند و دریا ا می نیاز یآنان ما را از باران ب يها گویند: اشک می

سر گذاشتند و بیش نیست. آنها یک سال را بدون خواب پشتاي همقایسه شود قطر یچشمشان بیش از حد معمول ضعیف شده و جسمشان تکیده شده است، تـا جـائ

خواهنـد نمـی با باد به پرواز درآینـد. آنـان يکه ترس آن را دارند که از شدت الغراش شـب را چـون روز نند، چرا کـه درخشـش چهـره هنگام ببی معشوقۀ خود را شب

کنـد و خواهـان آننـد کـه او را روز ببیننـد چـرا کـه می روشن کرده و آنان را رسوادرخشش او بسیار فراتر از درخشش روز است و آن را تاریک کرده و به ایـن شـکل

گوینـد: نزدیـک اسـت مـی از چشم سرزنشگران به دور خواهند بود. به هنگـام رثـا اند و ها به خاطر او لباس سیاه پوشیده ن به خاطر مرگ مرده سقوط کند و شبآسما

تسلیت ياز مرگ را به و یبا درخشش خود در دل شب، حزن و اندوه ناشها شهابـ می تأسف از مرگ او را سر يگویند و بادها نجوا می مـرگ یدهند و فرشتگان از پ

آن را در بر گیرد، چرا کـه او دریاسـت و تواند نمی اند و قبر او لباس عزا بر تن کردهگویند: قاتالنش او را تکریم کردنـد می به هنگام صلیب کشیدن یک فرمانده و امیر

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 174 »عبدالر

سرایند که گفته: می را يابن األنبارنشدند و ابیات یو بر قبر کردن او راض و لما ضـاق بطـن األرض عـن أن ــوا أصــاروا الجــو قبــرك، واستعاض

ــن عالك،م یضــم الممــات بعــد ــافیات الس ــوب ــان ث ــن األکف ع

)130: ي(ابن األنبار تو را پـس از مـرگ در یو آن گاه که سینۀ زمین تنگ تر از آن بود که بزرگ -

آغوش گیرد.... از جـنس یکفن به تو پیراهنـ يآسمان را به عنوان قبر تو قرار دادند و به جا -

باد پوشاندند.کنـد: مـی شعر را از نظر وردزورث چنین بیـان یه، معیار درستدر ادام يشکر دربارة شعر یک شاعر پرسیدند، در پاسخ گفت شـعر او یاز وردزورث شاعر انگلیس«

آن را یاز حقیقت است. مثل اینکه او بگوید بهترین شـعر آن اسـت کـه آدمـ یخالعظمـت یـک بین یاست. اگر خواست یاز قضا و قدر بداند که وقوع آن حتم یبخش

نده اش را بگیـر و بخـوان، اگـر ی، دیوان سرايشعر و یا حقارت آن تفاوت قایل شو، مثل ستاره و آسمان و دریا، بدان که آن بهترین ياز طبیعت دید یشعرش را بخش

ا اگر بیشتر آن را صنعت پرداز بدان کـه بـدترین یدروغین یافت ينوع شعر است، امخته خیال و فکر و توضیح دهندة کلمـات درون نوع شعر است. شعر آن است که سا

). 277: 2000، يشکر»(باشد یو تفسیر ذات آدما و صـنعت پـرداز کـذب و حکمـت يهمچنین شعر مغالطه و یا مبالغه و یا معم

پردازان آن را متکلفانـه بـر است که وزن یبدترین حکمت، حکمت«متکلفانه نیست. شعرش از جمله در غزل و وصف و رثـاء و انواع یزبان آورند. حکمت شاعر در تمام

). 290 – 289همان: »(نمایان است يدیگر اغراض شعربیند و رؤیاي آن را می» شکسپیر«شعري است که «از نظر شکري بهترین شعر،

کند اي کاش آن رؤیا را با قیود کالمی دربند کشد. آن شعر، شعري نیسـت آرزو می ).436همان: »(شاعر نیز شیفته آن شود که مردم را به شگفت زده کند و خود

ي است: کار شاعر چون کار زنبور عسل در سخن ابوالعالء معرـن نـورالر ر یجنی المـ و النحل بیم

ـ ر شهدا فی طریـق یفیص ابهرض

)27: ي(المعر

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 175 »عبدالر

چینـد و در دهـانش آن را ها مـی تپههاي و زنبور عسل شهد تلخ را از شکوفه - کند. می و گواراشیرین

یپژوهش ادبصهاي یاز مهمترین ویژگ ـ یاین نوع پژوهش، تخص آن اسـت. یطرفـ یبودن و بـا بـه یشاعر مرتبط و گاه یبا زندگ یگاه يشعر از نظر شکر غیر مرتبط اسـت، ام

ادیـب یـا یکه به بررس یهنگام يآن نیست. شکرهاي هیچ وجه بیانگر تمام جنبهادیـب تنهـا یپردازد و به زندگ یادب و شعر او م یبه بررس پردازد مستقیما یشاعر م

نگـرد. او دربـارة شخصـیت یـا می که در شناساندن شعرش مهم باشد، يا به اندازهه يا شاعر و ادیب تنها به اندازه یزندگ فی شاعر مهم باشد، توج کنـد. می که در معر

کنـد ی میاعر در آن زندگکه ش ییا محیط کمتر به دوره ینیز برخالف عقاد و مازنه کرده و آن را به شکل ویـژه و می اهمیت ات یا شعر توج دهد. او بیشتر به خود ادبی

کند. ی میخاص بررسه یو پژوهش موضوع یدر بررس يو کند: می خود به چند چیز توج ات شاعر و هرچه شـبیه آن اسـت مثـل يشکرمقایسه: -1 به مقایسه بین ادبی

ات پیشین بـه يبحتـر یپـردازد. مـثال در بررسـ ییان و یا معاصـران او مـ ادبی يدر صـنعت پـرداز يگویـد: بحتـر مـی پردازد و یمقایسه میان او و ابوتمام م

ترین شعرا به ابوتمام است، اگرچه ابوتمام جسورتر و نـوآورتر اسـت. او نزدیکا بـه ر یگوید: نخواستیم ابن روم ی میو شریف رض یدر مقایسه میان ابن روم

را بدان متصف کردیم و گفتیم شعر او را به حکم وجدان و یآنچه شریف رضصف کنم. نخواستم دربـارة ابـن یتذوق م یفطرت سلیم مثل موسیق کنیم، مت

يدارد، اگرچه او در غزل و عتاب و شکو یخوب یبگویم شعرش موسیق یرومـی یمـ اشعار عمیق و بسـیار اثرگـذار دارد. او در مقایسـه بـین ابـن رو و متنب

را با متنبی مقایسه کنم و بگویم متنبی جنگجـو یگوید: نخواستم ابن روم مینه طالب ملک بود و نـه حکـم یبالید، چرا که ابن روم می بود و بسیار به خود

مردم بـود. حـق چنـین یو تندرست یخواست، بلکه خواهان سالمت می ریاسته و رؤسا است.باهاي است که در دست انسان ی، امواليشاعر ت و موجشخصی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 176 »عبدالر

شعر و فهم یدر عمق بخشیدن به معان يشکر: یاستفاده از علم روانشناس -2که مورد تأیید روانشناسان امـروز یبه شکل یآن از علم روانشناسهاي یویژگ

کـه در نقـد ارزشـمند يکند. او این معیار را به عنوان معیار می است، استفادهات زیادهبرد و د نمی است به کار در يکنـد. و ي نمـی رو ر استفاده از این نظری

رسـید کـه هـیچ یمتنبی معتقد است که متنبی به شـهرت یعلت بزرگ یبررسقـدیم و جدیـد بـه آن اهتمـام يبه آن نرسیده بود و ناقـدان و ادبـا يشاعر

ا این نقدها از جایگـاه شـاعر یاو را مدح و برخ یورزیدند و برخ نقد کردند، امپرسد، چرا متنبی بـه ایـن جایگـاه رسـیده اسـت؟ در ینکرد. او در ادامه مکم او در عرصۀ شعر يبه توانمند یگوید: بدون تردید علت این جاودانگ می پاسخ

ـی بـه روحیـه يگردد. تمام توانمند یبرم و صفات مثبت دیگر موجود در متنبه آن جـذابیت گردد، این روحیه در تمام شعرش حاکم است و ب یخاص او برم

. یو جذابیت لذت بیان این کبر و خودسـتای یبخشیده است، جذابیت خودستایو يقـدرت او در شـاعر یگـردد؛ یکـ یشعر متنبی به دو چیز برم یپس زیبای

رانه او. يدیگر ت ممتاز و متکبروحیۀ خاص و شخصی یبررسـ این امر در خـالل اعتراف بر تأثیر محیط و نپذیرفتن تأثیر وراثت: -3

و دیگـر شـعرا یشود. او پس از آنکه میان ابن رومـ می نمایان یشعر ابن رومن کـرده، یابن روم یاصل یکند، ویژگ می مقایسه بهتـرین «گویـد: مـی را معی

اش است. چرا که یابن روم يصفت برا این است که بگوییم او تصویرگر و نقبـه یابن روم يصویرگرپردازد. توان ت یم يابواب شعر به تصویرگر یدر تماميشـکر » کشـد. یزنده به تصویر م يرسد که طبیعت را مثل موجود ي میحد

علـم ژنتیـک ياز علما يشود بسیار می ندارد و یادآور يبه تأثیر وراثت اعتقادمنکـر يکنند. شـکر یوراثت در انتقال اسالیب فکر و احساس را رد م ياثرگذار

خـود در خـانواده و یشخصـ يانمنـد بتوانـد بـا تو یشود که هر کس نمی اینرا از هـا یایـن ویژگـ یمحیط به کسب این هنر نائل شود. به نظر او ابن روم

منسوب است، کسـب نمـود و از نـژاد عـرب یکه به نژاد آریای یمحیط خاص شـوند. و تنهـا نمـی از راه وراثـت منتقـل ها ینگرفته است. چرا که این ویژگ

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 177 »عبدالر

کند مثل عـادات و می که انسان در آن زیست یتوان آنها را از محیط خاص میها، کسب کرد. این امر به حقیقت نزدیک تر است و بیانگر آن است کـه سنتـ يفکـر يهـا به تأثیر محیط و عادات و سـنت يشکر موجـود در آن یو ادب

). 160 :1999(شطی، »معتقد و معترف است

گیري نتیجهاز اي هکه به کتابت درآورد قطـر يآراء نقدامروز و یدربارة شعر عرب يکرش دیدگاه

از ییک ياست که هیچ گاه آنها را نگارش نکرد. شکر يآن نظرات ارزشمند يدریاشعر «گوید: می اش يمعاصر است. او در بیان نظرات نقد یرهبران بزرگ شعر عرباست و بـر پایـه عناصـر سـه گانـه: یاز زندگ يو تصویر» وجدان و احساس است

بـا اعتقـاد بـه اینکـه شـعر ياطفه و ذوق سالم شکل گرفته است. شـکر خیال و عـف و مبالغـه یزیباست که بر پایه صداقت و سادگ يهنر استوار گشته است بـا تکل يهـا داند که بیانگر حوادث روزانه و مناسبت می ندارد. او شعر را برتر از آناي همیان

رادیب از هر ادب یبه لزوم آگاه يباشد. و یمعمول گویـد می اصرار دارد و يو تفککه شـاعر را یاز دیگران متمایز باشد. حرص یشاعر باید از لحاظ داشتن حرص عقل

ر می بر آن را احسـاس نمایـد یبیندیشد و هر چیـز محسوسـ يدارد که به هر تفکالع زیاد و مطالعه حریصانه توشه شاعر و ادیب و شربت روح اوست. شـکر بـه ياط

الع ا اندیش درون ياصرار دارد. او شاعر یز شعر در هر زبان به قدر توانائداشتن اطل در ذات و فرو رفتن در عمق نفـس يبرا یرا به عنوان راه یاست و این ویژگ تأم

ارزشمند و نظـرات يها تیزبین است که با نوشته يناقد يدر پیش گرفت. و يبشرعرب پس از خود شد و ينسل خود و شعرا يشعرا يراهنما یجدیدش بسان چراغ

نو و بارور به میان آورد. او وظیفۀ خیـال و تشـبیه در شـعر را با آنان سخن از خیال شـعر حقیقت به مخاطب و صداقت را عامل تقویت يانتقال احساس صادقانه و القا

را بـدور از یکنـد و شـعر واقعـ مـی خواند و اصل مغالطه و مبالغه در شـعر را رد میاو ». ترین آن است زیباترین شعر صادق«با این اوصاف باید گفت: پسندد. می تکلف

است که به وحدت بنیان شعر و تصرف در قافیه دعـوت کـرد. و یاز نخستین کسان

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 178 »عبدالر

ه در شعر ارائه داشـت. ينظرات ارزشمند در مورد زبان شعر و استفاده از زبان روزمرفرهنـگ يوق و شاعر دارااست که به عنوان ناقد معاصر و با ذ یاولین کس يشکر

کـرد. بـه نظـر عقـاد، یقدیم عرب پرداخت و شـعر آنهـا را بررسـ يوسیع به شعراات غرب، از یق اصول بالغت و روانشناسیکس درخصوص تطب هیچ برگرفته از ادبی

را کـه در آن فـرا يتوانسـت آراء نقـد يصرف نظر از اینکه شکر نگرفت. یاو پیشبـا تمـام نظـرات يکند یا نتوانست، بایـد گفـت شـکر خواند را در شعرش پیاده میل قرن بیستم ارائه کرد، توانست با مطالب 20که در طول ينقد جدیـد کـه یسال او

ه شعر جدید افزود، فراتر از دوران خود حرکت کند. به نظری

نوشت پی »، هـ ق385م « ابو الفرج محمد بن احمد الغسانی الملقب به وأوأ الدمشقی . 1

منابع .الهیئۀ المصریۀ العامۀ للکتاب، الطبعۀ الرابعۀدیوان ، مصر: )1996( يابن األنبار -1

، مصر: الفنیۀ و المعنویۀالمعاصر قضایاه و ظواهره یالشعر العرب )1999(اسماعیل ، عزالدین -2 دار المعارف، الطبعۀ الثانیۀ.

.الطبعۀ الثالثۀ، النقد األدبی، بیروت، دار الناصیف نشأة )2003(امین، عز الدین -3

.یاالول الطبعۀالجوائب، مطبعۀ، قسطنطنیۀدیوان ، )هـ1300( يالبحتر -4

حمن شکري نظرات فی شعره، )1974(أنس ،داود -5 و الهیئۀ العامـۀ للتـألیف :القاهرةعبدالر

.المکتبۀ الثقافیۀ النشر

.یالطبعۀ األولواء، شاعریه العقاد فی میزان النقد الحدیث، دار األض )1998(دیاب عبدالحی، -6

للکتاب. الهیئۀ المصریۀ العامۀالمعاصر، مصر: یقضایا النقد األدب )1986(، محمد، يالعشماو یزک -7

.یالطبعۀ األول، ی، بیروت: دار الکتاب العربالحیاة المعاصرةاألدب و قیم ) 2000( ـــــــ ، -8

.یاألول الطبعۀ، المصریۀدیوان ، مصر: دار الکتب )1926( الشریف الرضی، -9

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 179 »عبدالر

حمن، يشکر -10 ـ )1994(، عبدالر ـد رجـب البیـوم یدراسات فی الشعر العرب الـدار ، ی، ت: محم

. یالطبعۀ االول، المصریۀ اللبنانیۀ

ـ النثریـۀ الکاملـۀ األعمال )1998( ـــــــ ، -11 ،ت احمـد 2-1،ج للثقافـۀ ی، المجلـس األعل .ی، الطبعۀ االوليالهوار

.للطباعۀ ی، المجلس األعلشوشۀاروق دیوان ،تقدیم ف )2000( ـــــــ ، -12

. الطبعۀ الرابعۀ : دارالمعارف،القاهرةالمعاصر فی مصر، یاألدب العرب )1971(، یضیف شوق -13

.الطبعۀ السابعۀ: دار المعارف، القاهرةشاعر العصر الحدیث ، یشوق )1980(ـــــــ -14

. یالطبعۀ االولمالیین، حول األدیب و الواقع، دار العلم لل )1989( طه بدر، عبدالمحسن -15

الشعر، بیروت: دار العلم للمالیین، الطبعۀ الثالثۀ. فن )1955(عباس، احسان، -16حمن شکر) 1999(عبدالمحسن الشطی، عبدالفتاح -17 ناقدا و شاعرا، القـاهره: دار قبـاء يعبدالر

. یللطباعۀ و النشر، الطبعۀ االولـ دراسـات فـی ) 1995(، محمد یعبدالمنعم خفاج -18 الحـدیث و مدارسـه، الـدار یاألدب العرب

.یاالول الطبعۀ، المصریۀ اللبنانیۀ

الطباعـۀ و للصحافۀ: دار الشعب القاهرةالدیوان فی النقد و األدب، ) 1986( یالعقاد و المازن -19

، الطبعۀ الرابعۀالنشر، و

و اعـۀ للطبمصـر نهضـۀ : دار القـاهرة الحـدیث، یالنقد األدب )1983(غنیمی هالل، محمد -20 النشر.

الطبعـۀ حول وردزورث ؛ الشعر و ألفاظه، بیـروت: مقالۀ قشور و لباب ، )2004(مبارك زکی -21

.ی، دار الکتاب العربالثانیۀ

.الطبعۀ الثالثۀ،یدیوان ، شرح الواحدي، بیروت: دارالکتاب العرب )2004( المتنبی -22

للفنـون یالمجلس األعل: طبع القاهرةشاعر الوجدان، يشکر )1966(محمد سالمه، یسري -23 و اآلداب.

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

حمن شکري«بررسی تحلیلی و توصیفی آراء نقدي 180 »عبدالر

. الطبعۀ الثانیۀ، مطبعۀ المعارفدیوان ، مصر: )1980(المعري، ابوالعالء -24

و النشر. للطباعۀمصر نهضۀ: القاهرةالنقد و النقاد المعاصرون، )1997المندور، محمد ( -25

.الثانیۀالطبعۀ : دار المعارف، القاهرة، األداةشعر ناجی: الموقف و )1981(وادي، طه -26

ل.) 1932ژانویه(مجلۀ أبولو، -27 شماره او

العقاد: حول شعر شکري. )1916( الرسالۀمجلۀ -28

. 13:شماره قاهرة )1916فوریۀ(مجلۀ الشهر -29

حمن شکر )1959فوریۀ (مجلۀ الهالل. العقاد -30 فی المیزان. يمقالۀ؛ عبدالر العقاد، مصر. )1959فوریۀ (مجلۀ الهالل -31

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 181

Abstract

Analysis of the novel “Zeinab” according to feminism criticism

Hosein Abavisani PhD* Fatemeh Kari**

It was mentioned that as a promoter of women rights movement

feminism started its activity at late 18th century and has experienced lots of ups and downs in its course. Three upmost aims of the movement are “preserving the rights of vote for women, insisting on the differences and racial and economic inequality”. Feminism movement leaded to its criticism that followed the voice of women being heard and their experience in literature and started its activities from mid-twenty century. Some prominent works of famous authors are categorized in this field. Virginia Wolf and Simon Dubler are some of important figures among them .Defending women rights was not limited to boarders and it covered some other regions as Arab countries among which Egypt plays a significant role and experienced 3 domestic phases of feminism. Egyptian famous author, Mohammad Hosein Heikal was one of authors who started writing remarkable works when he was affected by the 3rd phase of the movement.

“Zeinab” is his known novel in which the concepts of feminism could be found in the background of all its scenes and many believe that it manifests the prospects of the father of women liberty movement.

This article aims to analyze the sights of Zeinab while displaying them.

Keywords: feminism, rights of women, Mohammad Hosein

Heikal, Zeinab

* Assistant Professor in Arabic Language and Literature, Khuarazmi University of Tehran

** MA in Arabic Language and Literature khuarazmi University of Tehran

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

182

Abstract

A Study about Fictional Movements in Thousand and One Night through Morphology Example of Vladimir Prop Dr. Javad Asghari* Zeinab Ghasemi Asl**

This study investigates broadly the school of Formalism and the views of its theorists on basis of text analysis, then explain Vladimir Prop’s morphological pattern that is substructure of many patterns of structural, morphological and narrative analysis. Prop’s pattern is based on pragmatics or work of characters and elements of the story is determined by function of every character and compass of his work.

After explanation of Prop’s pattern and introducing the movement in the stories and manner of its combination based on his viewpoint survey samples from anecdotes of thousand and one nights, then draw diagrams about text structure story movements. This study demonstrates that Prop’s patterns are applicable on tales of thousand and one night has used different manner of story movements.

Keyword: Vladimir prop, one thousand and one nights, story

function.

*Assistant professor in university of Tehran **M.A in university of Tehran

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 183

Abstract

A Critical Study of Themes in the Poetic Imageries Used by Abul Ghasem Shabi

Dr. Narges Ansari*

Poetic imagery is an inseparable art of poetry; the poet uses poetic imagery

to transfer his themes in an expressible and tangible form to its readers. This way, he clarifies his feelings and emotions to the readers. The study of poetic imagery indicates the ability of the poet in creating new concepts, producing spiritual and abstract themes in new forms, and giving life to inanimate objects. The more harmonious, stronger, and expressive the poetic imageries are the more coherent are the poems. More than any other literary schools, the Romantic poets employ poetic imagery. This can be traced in Shabi's works, who represents the Arabic Romantic School. Critics study the poetic imageries from the perspectives of structure and theme. However, the present article starts by providing an introductory discussion of the concept of imagery along with its features in contemporary Arabic poetry. This is followed by a thematic study of poetic imageries in Shabi's poems. This way, the poet's perspective in representing his themes becomes comprehensible and would show how the poet has succeeded in expressing concepts and feelings to the addressee. Shabi's poems refer to themes of death, love, sorrow, people, society and so forth. This could be seen clearly in the themes employed in poetic imageries which is in accord with the School he represents. On the other hand, a point to consider in relation to the poetic imageries used in Shabi's poems signify that nature and its adapted elements play an important part in expressing most of the imageries.

Keywords: Arabic Poetry, Contemporary poetry, Poetic imagery,

Abul Ghasem Shabi, Theme.

* Assistant Professor, Imam Khomeini International University-Qazvin

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

184

Abstract

Woman personality analysis in the two novels: "Sang Saboor" and "Miramar"

(Based on the character of Gohar and Zohre)

Dr Farhadrajabi* Khosro MousavinNejad** Woman issues as one of the most important humanity problems in

contemporary literature, has special place. In this case, Sadegh chobak and Najib Mahfoz who are two prominent writers in Persian and Arabic literature reflected their ideas meticulously.

Gohar and Zohre, representative of Iranian and Egyptian woman, are two characters that all writers try to show them as the leader and sample of their society.

The outlook toward these two characters represent people who are deprived of their own rights in society, and are forced to tolerate the conditions that some silly people exert on them. They do not have any chance and opportunity to defend them or state their ideas. We can observe these kind of failure and inability in these novels both in the government and structure of them,and show a new view on these two domains for the readers.

Keywords: woman ,Gohar, Zohre, Chobak, Mahfoz, deprivation,

society

*Associate professor (university of Guilan) ** MA student of Arabic language and literature in Giulan University

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 185

Abstract

Sociological critique of “Ziqaq Al-Midaq” of Naguib Mahfouz’s novel

H. abdollahi* Omid Izanlo*

Literary work is mirror of social life. "Novel" is the main form of contemporary world, special for bourgeoisie society, and it's hero is a normal person and ususally is from the middle class. Novel could reflect a real problem of community more than any other literary form and Naguib Mahfouz as a famouse novelist, wrote social novel has tried to express social realities of Egyptian society. The "Ziqaq Al-midaq" novel is the product the right period. The alley is symbol of the traditional Egyptian community with character's that are symbol of one's social class. In this work the tradition is opposite of modernism and the author outlines the consequences of abandoning the tradition and deals to modernism. Corruption of women's, economic and cultural poverty, and political ignorance are the major themes that we can see itin this work.

Key words: Naguib Mahfouz, Sociological critique, Ziqaq Al-Midaq.

* assistant professor of Arabian literature in ferdosi university ** Phd student in Arabic language and literature of ferdosi university

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

186

Abstract

A comparative survey of the altitude of nature in “Manouchehrie Damghani” and “Ebne Roumi”’s poems

AbdolAli Feyzollah Zadeh* Abolfazl Rezai** Shirzad Zand Karimi***

Nature has always been an essential and indispensable element and

one of the oldest cradles in regard to verse and literature discussions. Also, it has played a significant role in the stimulation of human feelings. Because of this feature, it has been noticed by many poets and literary men. It rarely occurs that a poem is beautiful but there is not a trace of Nature in it. By analyzing these two great poem’s bureaus, a lot of similarities as well as differences in their manner of describing the Nature have been found. This paper aims at analyzing the described Nature in the poems of these two well-known poets by inspiring from the Nature.

“Manouchehriye Damghani”, one of the most famous poets of Persia, is very adept in his description of Nature and can represent the Nature in an expressive and tangible manner. In the survey of Arabic literature we come across a renowned poem,”Ebne Roumi” ,who has been successful in granting the Nature a new spirit which expresses the internal secret for the readers. When reading Manouchehri’s poems, always a special vivacity which belongs to his spirit is conveyed to the readers. But, because of many difficulties that Ebne Roumi had to tackle in his life, his poems transfer a sense of despair and melancholy to the learners.

Key words: Nature, images, altitude, Roudaki, Ebne Roumi

* assistant professor of Arabian literature in shahid beheshti university ** assistant professor of Arabian literature in shahid beheshti university *** m.p of of Arabian literature in shahid beheshti university

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 187

Abstract

Review of Abdel Rahman Shokry’s view of pessimism belief Aliakbar noresideh*

Abdel Rahman Shokry was a sensitive and astute poetry and he was very impressed by the events that were happening around her. Researchers who have examined the shokry’s poems believe that the evidence of his poetry have had several signs of pessimism, which made them to contribute him as pessimistic. However, there has been found some poetry that represents his optimism. Since Pessimism of shokry was not totally dark and there would be glimmer of hope. Hope that will reinforce the will and encourage people to move forward. We see the opening doors of hope and desire in many parts of the poems. He believes that the human has got a power that enables him to turns pessimism to optimism, so he was definitely optimistic in several periods of his poetic and personal life and evokes beautiful life. He doesn’t look at life pessimistically, but also looks realistically. While this realistic sight is pessimistic. In this article, we are going to investigate the validity of shokry’s pessimism critics with their reasons, and making the views of shokry unveiled. The subject has not been investigated in any other previous articles or books. We believe that shokry was not a pessimistic poet, but also the smell of optimism can be felt by fair critics.

Key words: Abdel Rahman Shokry, optimism, pessimism, Arabic

contem.

* assistant professor of Arabian literature in shahid beheshti university

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

188

صملخال و دراستها علی أساس النقد النسوي» زینب«روایۀ الدکتور حسین أبویسانی*

فاطمۀ کاري**إن الحرکۀ النسویۀ هی حرکۀ منسقۀ للدفاع عن حقوق النساء. بدأت هذه الحرکۀ نشاطاتها

ثامن عشر للمیالد و جربت حوادث مختلفۀ طوال هذه الفترة. مما تتبعه هذه فی نهایات القرن الالتأکد من عدم المساواة العنصریۀ «و » إعطاء حق التصویت للنساء«الحرکۀ من األهداف هی:

إن الدفاع عن حقوق النساء لم ینحصر بین الحدود ». و االقتصادیۀ بین الرجال و النساءۀ بل قد تعدي إلی مناطق مختلفۀ من العالم، منها البالد العربیۀ. أما الجغرافیۀ المحددة الخاص

مصر فلها دور خاص بین هذه البالد إذ جربت مراحل الحرکۀ النسویۀ المختلفۀ و تعرفت علی » زینب«کبار األدباء و ما أنتجوا من اآلثار فی هذا المجال. إن هذه المقالۀ تدرس روایۀ

سویین و یتحدث سد فیها کاتبها المصري؛ محمد حسین هیکل أفکار الندراسۀ نسویۀ، التی یج ر إلی ما یتابعها النسویون فی أفکارهم و عقائدهم.فیها عن حوادث تشی

زینبروایۀ الحرکۀ النسویۀ، حقوق النساء، محمد حسین هیکل، الکلمات الرئیسیۀ:

ان.*األستاذ المساعد بجامعۀ خوارزمی بطهر ماجستیر فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ خوارزمی. ال**طالبۀ

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 189

ص:ملخال بی القاسم الشابیفی أشعار أ و نقده دراسۀ مضمون الصور

*نرگس انصاريو مکوناتـه مـن عناصـره سمۀ بارزة من سمات العمـل األدبـی و تعد الصورة الشعریۀ

نفسه تجاه الواقع فی قالب الصورة إللقائه علـی المتلقـی و فیفالشاعر یصب ما . األساسیۀ قرائـه أو تحریک مشاعره، فهی وسیلۀ یحاول بها األدیب نقل فکرتـه و عاطفتـه معـا إلـی

سامعیه. إن دراسۀ هذه الصور التی یستخدمها الشاعر تکشف عن براعته فی إبـداع المعـانی الجدیدة و تجسیم األمور المجردة و تشخیصها. و کلما تظهر الصورة متماسکۀ ال تنافر بینها،

فیؤدي ذلک إلی العالقۀ الوثیقۀ بین أجزاء الکالم بحیث ال یري التباین بین أجزائها.أما الصورة فهی تعتبر من أهم مقومات الشعر عند الشـعراء الرومانسـیین و مـنهم أبـو القاسم الشابی. أما النقد فیتناولها من ناحیتی الشکل و المضمون. و البحث هذا یسـعی إلـی

المضامین التی تمسک الشـاعر تعریف حیاة الشاعر و مدى تأثیرها على الصورة الشعریۀ و مخاطب و ذلک بعد مباحث تمهیدیۀ عن مفهـوم الصـورة الشـعریۀ. کمـا بالصورة لعرضها لل

یستکشف خصائص الصورة عند الشعراء المعاصرین العرب للوصول إلی المضامین الرئیسـۀ لصور الشابی الشعریۀ و رؤیته تجاهها و طریقۀ إلقائه علی المتلقی.تمع و .... تعـد مـن أهـم و مما نستنتج من البحث أن الموت، و الحب، و الحزن، و المج

ث عنها الشاعر شأن مدرسته الشعریۀ فی األدب کما -الرومانسیۀ –الموضوعات التی تحد أن الطبیعۀ من أهم العناصر التی استلهم الشاعر منها صوره الشعریۀ.

الشعر العربی المعاصر، الصورة الشعریۀ، ابو القاسم الشابی، المضمون الکلمات الرئیسۀ:

مساعدة فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ اإلمام الخمینی بقزوینالستاذة األ*

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

190

صملخالموذج دراسۀ فی الحرکات الروائیۀ فیأ لیلۀ و لیلۀ من خالل الن

»والدیمیر بروب«المورفولوجی لـ د. جواد اصغري *

زینب قاسمی اصل**الذي أصبح أساس کثیـر » والدیمیر بروب«تشرح هذه الورقۀ النموذج المورفولوجی لـ

من نماذج النقد البنیوي و المورفولوجی و علـم الروایـۀ، بعـد نظـرة عـابرة علـی مدرسـۀ الشخصیۀ » وظیفۀ«قد النص. أسس نمط بروب علی الشکالنیۀ و آراء منظریه حول مبادئ ن

الروائیۀ أو عملها و تتعین تفاصیل القصۀ من خالل وظیفۀ الشخصیات و مدي عملها.و بعد تسلیط الضوء علی نموذج بروب و تعریف الحرکۀ فی القصـۀ و کیفیـۀ ترکیبهـا

وم بیانیۀ مـن بنیـۀ علی أساس آراءه، درسنا أمثلۀ من حکایات ألف لیلۀ و لیلۀ و قدمنا رسالنص و حرکات القصص. فی هذا البحث حصلنا علی نتیجـۀ أنـه بإمکاننـا تطبیـق نمـوذج

بروب علی قصص ألف لیلۀ و لیلۀ و تتمتع هذه القصص من مختلف أنماط الحرکۀ الترکیبیۀ.

بروب، ألف لیلۀ و لیلۀ، الوظیفۀ القصصیۀ الکلمات الرئیسۀ:

* األستاذ المساعد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ طهران ** طالبۀ الماجستیر فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ طهران

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 191

صملخال »میرامار« و »سنگ صبور«تیروای یف سویۀیۀ النتحلیل الشخص

(شخصیۀ گوهر و زهرة نموذجا) الدکتور فرهاد رجبی*

خسرو موسویان نژاد**

قضایا المرأة إحدي القضایا الرئیسۀ فی األدب الحدیث و لها مکانـۀ واسـعۀ فـی تعتبر و نجیـب األدبین الفارسی و العربی و خاصۀ فی آثار الکـاتبین الشـهیرین صـادق چوبـک

محفوظ، الذین یهتمان بها إهتماما بالغا و یجتهدان کل اإلجتهاد فـی خلـق صـورة واضـحۀ اإلیرانی و المصري. المجتمعلمکانۀ المرأة فی

فی هذه الدراسۀ شخصیۀ گوهر و زهرة کشخصیتین أصلیتین و ممثلتین للمرأة اإلیرانیـۀ نحلل ۀجتماعیالمرأة فی حیاتها و الحیاة اإلدا دور و المصریۀ؛ کما یجتهد الکاتبان أن یجس.

بناء علی توظیف المرأة فی الروایتین نجد حرمانها من أیۀ حقوق کما نراها مرغمۀ لتحمل نشـاهد .لذود عن حقوقها ل وال مجال لهاالظروف الصعبۀ و األعباء التی یخلق لها اآلخرون

کما نجدها فی المجتمع.مظاهر هذا الحرمان العدید فی زوایا الروایۀ المختلفۀ

الکلمات الرئیسۀ: المرأة، گوهر، زهرة، چوبک، محفوظ، الحرمان، المجتمع.

[email protected] األستاذ المساعد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ کیالن * الماجستیر فی اللغۀ العربیۀ و آدابها **

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

192

صملخال لنجیب محفوظ» قاق المدقز«النقد االجتماعی لروایۀ

الدکتور حسن عبداللهی*

امید ایزانلو**

هی اکثر الفنون األدبیۀ » الروایۀ«و علی األثر األدبیجتماعیۀ تؤثر البیئۀ اإلال تزال شیوعا فی عالمنا الیوم وهی فن المجتمع البورجوازي. و بطلها البارز شخصیۀ عادیۀ و فی

لمجتمع. تعرض الروایۀ الواقع اإلجتماعی فی اطبقۀ الوسطی ال أياوالرجوازئیس الغالب من دبیۀ األخري. و حاول نجیب محفوظ، بوصفه روائی ، مقارنۀ مع الفنون األبأفضل ما یمکن

روایۀ » زقاق المدق«کبیر، أن یؤلف الروایات الواقعیۀ لعرض الواقع االجتماعی المصري. روایۀ رمز للمجتمع التقلیدي المصري مع ألفت فی هذه المرحلۀ و إن الزقاق فی هذه ال

عارض التراث و التجدید و ها طبقۀ اجتماعیۀ. و فی الروایۀ یتالشخصیات التی تعرض کل منیع التی أشرنا یتناول الکاتب فیها نتیجۀ نبذ التراث و التوجه نحو التجدید. إن أهم المواض

قر االقتصادي و الثقافی و الجهل ثناء الدراسۀ هی دعارة النساء و الفإلیها فی الروایۀ أ السیاسی.

:الکلمات الرئیسۀ

، نجیب محفوظ.»زقاق المدق«النقد االجتماعی، روایۀ

[email protected] فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ فردوسی بمشهد ركاشستاذ الماأل* [email protected] بمشهد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ فردوسی ه**طالب الدکتورا

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 193

صالملخ »ابن الرومی«و » منوجهري الدامغانی«دراسۀ تطبیقیۀ لمکانۀ الطبیعۀ فی أشعار

الدکتور عبدالعلی فیض اهللا زاده* الدکتور ابوالفضل رضایی**

شیرزاد زند کریمی***

ربی فی جمیع عصوره، ولکن موضوعاته یعتبر الوصف من أبرز أغراض الشعر العتختلف باختالف البیئات. ففی الشعر الجاهلی توصف األطالل و الحصان و الجمل و الوحوش وبعض مظاهر الطبیعۀ. و فی العصر العباسی تطور الوصف فشمل الحدائق و

ارات البساتین و القصور و أدوات الزینۀ و غیرها تبعا الختالف البیئۀ و االمتزاج بالحضاألجنبیۀ. و الوصف کان منذ القدم العنصر الرئیسی و المهد القدیم فی مجال الشعر و األدب،

قدیما و الشعراء وو له دور وظیفی فی تحریک الخواطر اإلنسانیۀ، و لهذا اهتم به األدباء حدیثا اهتماما خاصا. إن نمعن النظر فی دیوانی الشاعرین العظیمین (ابن الرومی و

من حاولنا کثیرة من وصف الطبیعۀ.الو االختالف اتکالمشترنوجهري الدامغانی) نري مفی شعر الشاعرین، و کذلک ما غفلنا عن تبیین هاو تحلیل الطبیعۀ خالل هذه المقالۀ دراسۀ

مدي توفیقهما فی استلهامهما من الطبیعۀ. یعد منوجهري الدامغانی من مشاهیر الشعراء له ید طولی فی وصف الطبیعۀ، و الذي قد رسم الطبیعۀ أجمل و أکثر نطقا اإلیرانیین الذي

ابن الرومی و له أیضا باع طویل فی وصف یالشاعر العرب نجدمنها. و فی هذا المجال أشعار منوجهري نلمس ندرسطبیعۀ حیۀ، کأنها تنطق مع قرائها. إن اغالطبیعۀ، قد ص

ته ، و کثیرا ما یسري هذا ن بروح الشاعر و نفسیذین یختصاو الطرب الل حیویۀبوضوح الاألحداث المؤسفۀ التی قد ألمت به، صار إثرالنشاط إلی قراء شعره. ولکن ابن الرومی

.نمخاطبیالشاعرا حزینا و متشائما، و کثیرا ما ینتقل هذا الحزن و التشاؤم إلی .الطبیعۀ، التصویر، منوجهري، ابن الرومی الکلمات الرئیسۀ:

األستاذ المساعد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ الشهید بهشتی* ** األستاذ المساعد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ الشهید بهشتی

* طالب الماجستیر فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ الشهید بهشتی

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

194

صالملخ دراسۀ تحلیلۀ فی آراء عبدالرحمن شکري النقدیۀ

*اکبر نورسیده دکتور علیال

بعد عدوان نابلیون علی مصر و تداعیاته العدة فی المجاالت السیاسیۀ و االجتماعیۀ فی د إرسال البعثات عدة فی مجال األدب. بعالالبالد العربیۀ و خاصۀ مصر، برزت مظاهر

وردزورث و و دراسۀ الکتب النقدیۀ و األدبیۀ ألدباء کجوته و المختلفۀ إلی الدول األروبیۀ. النقد األدبی عند الشعراء الجدد کعبدالرحمن شکري حولظهرت وجهات نظر جدیدة بیرون

. و تعرفه علی روبی و نقدهقضی شکري ثالث سنوات فی انجلترا و قام بدراسۀ الشعر األتخزینه النقدي و غیر وجهته النقدیۀ القدیمۀ.یعتبر إثراء کتاب الذخیرة األدبیۀ قد ساعده فی

شکري من رواد النقد األدبی لکنه لم یؤد حقه. کان من رواد الدعوة إلی الوحدة البنیویۀ فی عر و یلقی بآراء قیمۀ فی هیکلیۀ الش القوافی. کان یدعو إلی الوحدة فی الشعر و التغییر فی

. و له آراء فی استخدام اللغۀ الیومیۀ فی الشعر . قام شکري کناقد معاصر مجال لغۀ الشعرتقن و بارع بدراسۀ الشعر العربی القدیم. شکري شاعر بعید النظر و اتخذ هذا األمر طریقا م

للتأمل فی الذات و الغور فی النفس.بغیتنا فی هذا البحث عرض مقتطفات من مقدرات الضوء علی مکانته فی النقد الجدید. إلقاءشکري النقدیۀ عرضا تحلیلیا وصفیا و

األدبی، الشعر العربی المعاصر، عبدالرحمن شکري، مدرسۀ الدیوان النقد الکلمات الرئیسۀ:

[email protected] * األستاذ المساعد فی اللغۀ العربیۀ و آدابها بجامعۀ الشهید بهشتی

مۀ شنا

ژوهپ

نقددب

ا

ارة شم

بی عر

4 )6/62( 195

ماری ش

عربب

د ادۀ نق

شنامژوه

پ )6/62( 4 ة

196

العربی االدب نقد دراسات مجلۀ فی المقاالت نشر شروط منفصل) عدد فی تنشر العربیۀ باللغۀ تکتب التی المقاالت( العربیۀ او الفارسیۀ باللغتین المقاالت . تنشر1 . ابداعیا جانبا تتضمن وان والتحلیل بالنقد وآدابها العربیۀ اللغۀ وشؤون مواضیع احد المقالۀ تتناول ان . یجب2 . اخرى مجالت الى ارسلت او سابقا طبعت مقاالت نشر . الیجوز3 عنـوان علـى االرسـال یتم مضغوط قرص مع BMitra 12 خط وباستخدام Word برنامج وفق لۀمقا لکل نسخ ثالث تقدیم . یتم4

. صفحۀ لکل سطرا 24 و اقصى کحد صفحۀ 20 المقالۀ حجم یکون ان ویجب ، المجلۀ التحریـر لجنـۀ تاییـد احـراز بعد لتقییمها المختصۀ التحکیم لجنۀ الى تحال ثم ومن المرسلۀ المقاالت دراسۀ تتولى التحریر . لجنۀ5

. الطبع قائمۀ فی تدرج النهائی والتایید التحکیم نتائج وبعد

: مواصفات املقالة واقسامها )المقالۀ فحوى وتبین ووضوح باختصار واالنجلیزیۀ ،العربیۀ الفارسیۀ باللغۀ( المقالۀ . عنوان1 ترونیااللک والبرید العلمیۀ والدرجۀ والجامعۀ الکتاب او الکاتب اسم . یذکر2 اقصى کحد سطرا 15 الى 10 بین واالنجلیزیۀ ،العربیۀ الفارسیۀ باللغۀ تکتب . الخالصۀ3 کلمات 7 الى 3 بین واالنجلیزیۀ العربیۀ ، الفارسیۀ باللغۀالرئیسۀ . الکلمات4 بالبحث المرتبطۀ والخلفیات الضرورات ، االهداف ، الفرضیات ، االسئلۀ تضم . المقدمۀ5 والتحلیل بالبحث ما موضوعا الکاتب فیها یتناول التی الۀالمق . نص6 المقالۀ فی الکاتب یتناولها التی النهائیۀ النتائج واستخالص المالحظات تسجیل وتتضمن . النتیجۀ7 . المصادر8 )55: 1998 احظالج( قوسین بین وضعها یتم الصفحۀ ورقم الطباعۀ وسنۀ الکاتب لقب مع تدرج النص فی المدرجۀ المصادر) الف . المقالۀ نهایۀ فی وتذکر االخرى اللغۀ او بالفارسیۀ التالیۀ بالنقاط االهتمام فیها ویولى االلفباء تسلسل وفق تدرج المصادر قائمۀ) ب الناشر ، الطبع مکان ، العنوان ، والنشر الطباعۀ سنۀ ، اللقب : الکتاب - . المقالۀ صفحات ارقام ، المجلۀ تسلسل ، السنویۀ الدورة ، المجلۀ اسم ، العنوان ، شروالن الطباعۀ سنۀ ، االسم ، اللقب : المجلۀ - .الموقع عنوان ، ،العنوان الشهر ، السنۀ ، االسم ، اللقب: االنترنت على المعلوماتیۀ المواقع - . النص مع المصادر قائمۀ قبل تدرج المالحق -9

. النص فی التوالی على ارقامها وتدرج النصوص کتابۀ بعد تدرج: المالحظات -10 ووجاهتهـا المقالـۀ فی ماورد صحۀ مسؤولیۀ الکاتب یتحمل الیها، المرسلۀ المقالۀ من مناسبا ماتراه تغییر فی الحق تمتلک المجلۀ *

. حصـرا المجلۀ وتنشرها التحکیم لجنۀ قبل من القبول احراز بعد المقالۀ طباعۀ یتم. االستالم تاریخ بحسب المقاالت تطبع العلمیۀ، . الکاتب الى المجلۀ من نسختین ارسال یتم

منهج الةعديـدة يف تشتمل الة على النقد والتحليل االديب مبعناه العام الذي يضم امورا ومواضيع

اهلادفـة لرفـع حقول اللغة واالدب العريب ، تتبىن الة سياسة تقوم على نشر مقـاالت االولوية تعطى للمقاالت الـيت ة والرقي باالدب العريب ، بناء على ذلك فانمستوى املعرف

ادىن وفق اسلوب منهجي يتبىن اسلوبا تتناول موضوعا حمددا يف اللغة واالدب العريب كحد . طياته جانبا ابداعيا نقديا يعتمد منهج البحث والتحليل وحيمل يف